آیه ۱۰ مجادله و غدیر

«إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.»

نجوى از شيطان است تا ايمان آورندگان را محزون نمايد و به آنان ضررى نمى‌رساند مگر با اجازه خداوند. پس توكل كنندگان بر خدا توكل نمايند.

موقعيت تاريخى‌

مراسم حج به پايان رسيده و كاروان به مكه بازگشته است. با توقفى كوتاه مردم راه غدير را در پيش خواهند گرفت و كسى در مكه نمى‌ماند. در اين گير ودار ريشه توطئه‌هاى منافقين و به عبارت دقيقتر انعقاد نطفه آن توسط رؤساى آنان، از يک نجوى و گفتگوى سِرّى آغاز شد. آنان پس از آنكه بر سر اصل مسئله به توافق رسيدند براى محكم كارى داخل كعبه رفتند و پيمان نامه‌اى نوشتند و همگى آن را امضا كردند و امين و شاهد خود را ابوعبيده جراح قرار دادند، و آن عهد نامه را در كعبه زير خاک پنهان ساختند. محور اصلى اين پيمان ابوبكر و عمر بودند و ابوعبيده هم شاهد آن بود.

افراد ديگرى نيز بدان پيوستند كه قبل از همه معاذ بن جبل و سالم مولى ابى حذيفة بود. عبد الرحمن بن عوف و مغيرة بن شعبه نيز نفرات بعدى بودند تا آنكه با پيوستن عثمان و معاويه و عمرو عاص و ابوهريره و طلحه و سعد بن ابى وقاص و ابوموسى اشعرى عدد آنان به 14 نفر رسيد كه در نقشه قتل پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در كوه هَرشى شركت كردند، و سپس بيست نفر ديگر به آنان اضافه شدند كه در مدينه صحيفه ملعونه دوم را در خانه ابوبكر امضا كردند.

امام باقر عليه السلام هسته مركزى صحيفه ملعونه اول را كه شأن نزول آيه «إِنَّمَا النَّجْوى» هستند، با تطبيق بر آيه توصيف فرموده است. راوى از امام درباره آيه دهم سوره مجادله «إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ»: «سخن سِرّى و در گوشى از شيطان است» سؤال مى‌كند.

حضرت مى‌فرمايد: منظور عمر است.

سپس درباره آيه هفتم آن سوره سؤال مى‌كند: «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ»: «هيچ نجواى سه نفرى نيست مگر اينكه او چهارمى آنان است».

حضرت مى‌فرمايد: منظور ابوبكر و عمر است و ابوعبيده جراح امين آنان بوده، آنگاه كه جمع شدند و درون كعبه رفتند و بين خود عهد نامه‌اى نوشتند كه «انْ ماتَ مُحَمَّدٌ انْ لايَرْجِعَ الْامْرُ فيهِمْ ابَداً»: «اگر محمد از دنيا رفت امر خلافت تا ابد به خاندان او باز نگردد». [۱]

امام صادق عليه السلام نيز درباره شأن نزول آيه «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ ...» مى‌فرمايد:اين آيه درباره ابوبكر و عمر و معاذ بن جبل و ابوعبيده جراح و عبد الرحمن بن عوف و سالم مولى ابى حذيفه و مغيرة بن شعبه نازل شده است كه آن پيمان نامه را بين خود نوشتند و ميثاق بستند و از يكديگر پيمان گرفتند كه:«لَئِنْ مَضى مُحَمَّدٌ لا تَكُونُ الْخِلافَةُ فى بَنى هاشِمٍ وَ لَاالنُّبُوَّةَ ابَداً»: «اگر محمد از دنيا رفت هرگز نگذاريم هم خلافت و هم نبوت در بنى هاشم باشد».

خداوند عزوجل هم اين آيه را درباره آنان نازل كرد. [۲]در روايت ديگرى از ابن عباس نزول اين آيه مربوط به زمانى است كه بزرگان قريش معاهده نامه‌اى نوشتند و در آن بر قتل على عليه السلام هم پيمان شدند، و آن نوشته را به ابوعبيده جراح سپردند.

آيه «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ ...»: «هيچ نجواى سه نفره‌اى نيست مگر آنكه خداوند چهارمى آنان است» نازل شد. پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله آن پيمان نامه را از ابوعبيده مطالبه كرد و او آن را تحويل داد.[۳]

در روايت ديگرى از سلمة بن كهيل و سليمان اقطَع آمده است كه آيه «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ ...» درباره آن گروهى است كه در بين خود پيمان بستند كه خلافت را به على عليه السلام ندهند. [۴]

تحليل اعتقادى‌

آنچه از روايات فوق در تفسير آيه استفاده مى‌شود دو نكته است:

۱. مخفى كردن از خدا؟!

امضاكنندگان صحيفه ملعونه در حقيقت قرار دادى بر ضد خدا امضا كردند، چرا كه ولايت على عليه السلام به امر الهى است. اينكه درباره صحيفه نازل شده كه «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ»، منظور اين است كه هركس در هر كجاى عالم كارى سِرّى انجام دهد خداوند از آن خبر دارد و كسى نمى‌تواند سخنى يا كارى را از خدا مخفى كند. آيا تعجب‌آور نيست كه اصحاب صحيفه- آن هم در خانه خدا و درون كعبه- در فكر كتمان اقدام ضد خدائى خود از خدا هستند؟!

۲. عملكرد شيطانى اصحاب صحيفه‌

در روايت امام باقر عليه السلام «إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ» به عمر تفسير شده است. يعنى در چنين نجوايى كه بر عليه خلافت شد نيازى به ابليس نبود، و خود عمر با شيطنتى كه داشت بالاتر از شيطان عمل مى‌كرد؛ و از همين تطبيق آيه مهر «شيطانى بودن» بر پيشانى عمر نقش مى‌بندد.

از همين كلام امام باقر عليه السلام نتيجه گرفته مى‌شود كه مؤسس اساس غصب خلافت و نقطه آغاز همه اقدامات ضد ولايت اهل بيت عليهم السلام عمر بن الخطاب است؛ زيرا اين نجوى از ابوبكر و عمر آغاز شد و كم كم افرادى به آن اضافه شدند، وطبق فرموده حضرت اين عمر بوده كه ابوبكر را هم تحريک كرده و از يک نفر به دو نفر رسانده است.

منبع

کتاب غدير در قرآن، محمد باقر انصاری ،ج‌۱، ص: ۲۵۰تا۲۵۳.

پانویس

  1. بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹ ح ۷، ج ۲۸ ص ۸۵، ج ۳۷ ص ۸۵ ح ۲. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۵۶.
  2. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۳. الكافى: ج ۸ (روضه) ص ۱۷۹.
  3. الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۲۹۶. در ج ۱ ص ۲۳۵- ۲۳۶ كتاب حاضر نزول آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا ...» در همين مورد ذكر شد.
  4. مثالب النواصب (ابن شهر آشوب) نسخه خطى: ص ۹۲.