حَجّ
آيه «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما...»[۱]
در غدير، ارتباط اعتقاد و عمل چنين به ما تفهيم شده كه احكام الهى در كنار ولایت اهل بیت علیهم السلام نه تنها مورد تأكيد است، كه تا ابد دو حلقه ناگسستنى خواهند بود.
اين اهل بیت علیهم السلام هستند كه جزئيات احكام الهى را براى مردم بيان خواهند كرد، و اين احكام الهى اند كه با عمل بدانها تسليم در برابر فرامين خدا را تجربه خواهيم كرد، و اين تسليم با اطاعت از فرستادگان پروردگار جلوه گر مى شود.
در اين راستا، اواخر خطبه غدیر شاهد تأكيدات پيامبر صلى الله عليه و آله بر نماز و زکات و حج و امر به معروف و نهی از منکر و اجتناب از محرمات و تقوی است، و در پى آن سخن از مرگ و معاد و حساب روز قيامت و ثواب و عقاب به ميان آمده است، كما اينكه در اوائل خطبه امر به تدبّر در قرآن به چشم مى خورد.
اين موارد اگر چه ارتباط مستقيم با غدير ندارد و موارد آن نيز بسيار كم است، ولى در حاشيه غدير يادآور ارتباطى است كه احکام الهی بايد با اهل بيت عليهم السلام داشته باشند.
در بين اين تأكيدات، پيامبر صلى الله عليه و آله حلال و حرام را به طور كلى مطرح مى كنند، و اينكه درباره جزئيات آنها بايد به امامان عليهم السلام مراجعه شود.
اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۷ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۱۵۸ سوره بقره است:
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ الله فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّه شاكِرٌ عَلِيمٌ» :
«صفا و مروه از شعائر الهى هستند، هر كس به عنوان حج يا عمره به خانه خدا بيايد براى او اشكالى نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند و هر كس كار نيک افزون بر واجب انجام دهد خداوند تشكر كننده داناست» .
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
متن روايت
«مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ الله، «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ الله شاكِرٌ عَلِيمٌ» :
اى مردم، حج و عمره از شعائر الهى هستند، هر كس به عنوان حج يا عمره به خانه خدا بيايد براى او اشكالى نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند.[۲]
موقعيت تاريخى
در اواخر خطبه غدير، قسمت خاصى در زمينه حج ديده مى شود كه بدون شک بازگشت از اولين سفر حج پيامبر صلى الله عليه و آله چنين اقتضايى را داشته است. در آغاز اين فرازها حضرت با تضمين بخش دوم آيه سوره بقره و اشاره اى به كلمه «شَعائِرِ اللَّه» در كلام خود به آن آيه استناد كرده اند.
البته در آيه قرآن «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه» است، ولى در كلام پيامبر صلى الله عليه وآله «انَّ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه» آمده است.
موقعيت قرآنى
آيه مزبور در قرآن موقعيّتى دارد كه ارتباطى بين آن با آيه هاى قبل و بعد احساس نمى شود، ولى گويا تأكيد خاصى بر شعار بودن جزئيات مراسم حج وجود دارد. مثلاً در آيه ۲ سوره مائده مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّه وَ لا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لا الْهَدْىَ وَ لا الْقَلائِدَ وَ لا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ ...» ، و در آيه ۳۶ سوره حج مى فرمايد: «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّه ...».
تحليل اعتقادى
آنچه از مجموع كلمات پيامبر صلى الله عليه وآله درباره حج در اين بخش خطابه مى توان استفاده كرد با توجه به آيه مزبور چند نكته است:
الف) در آيه قرآن «صفا و مروه» به عنوان شعائر نامبرده شده اند. اينكه پيامبر صلى الله عليه وآله همان آيه را در كلام خود تضمين مى فرمايند و «حج و عمره» را به جاى «صفا و مروه» قرار مى دهند، به احتمال قوى از جهت موضوع كلامى است كه حضرت در آغاز آن هستند و آن حج است.
ب) معنى «شعار» بودن حج و ارزش آن را از اين حديث و آيه مى توانيم استفاده كنيم:
يكى اينكه فرمودند: انَّما سُمِّيَتِ الشَّعائِرُ لِتَشْعَرَ النّاسُ بِها فَيَعْرِفُوها: شعائر را به اين نام نهاده اند كه مردم به وسيله آن احساس و درك نمايند و در نتيجه بدان معرفت پيدا كنند. [۳]
دوم اينكه خداوند در قرآن مىفرمايد: «ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّه فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»[۴] : «هر كس شعائر الهى را بزرگ بدارد اين نشانه تقواى دلهاست».
ج) در اين قسمت از خطبه، پيامبر صلى الله عليه وآله با مطرح كردن حج به عنوان يک شعار الهى سه مطلب درباره آن فرموده است: مستغنى شدن حجاج و فقر تاركين حج، آمرزش گناهان حجاج، درخواست حج كامل و تمام عيار از مردم.
د) نقطه ربط حج با ولايت و امامت كه ارتباط حج با غدير را نيز روشن مى كند، اين كلام پيامبر صلى الله عليه و آله است كه در همين بخش خطبه مى فرمايند: مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ: اى مردم حج خانه خدا را با كمال دين و فهم و تفَقُّه بجاى آوريد.
با توجه به اينكه «كمال دين» در متن خطبه غدير معنى شده و منظور از آن روشن است، در اين عبارت هم معناى حج با كمال دين واضح خواهد بود. در متن خطبه پس از معرفى و بلند كردن و نصب اميرالمؤمنين عليه السلام به مقام خلافت مى فرمايند:
اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ ايّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»...[۵]. مَعاشِرَ النّاسِ، انَّما اكْمَلَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِامامَتِهِ[۶]:
خدايا، تو درباره على وليت، هنگامى كه ولايت او تبيين شد و امروز او را نصب كردى، اين آيه را نازل فرمودى:
«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم» ... .
اى مردم، خدا دين شما را با امامت او كامل نمود. بنا بر اين حج با كمال دين يعنى با اعتقاد به امامت دوازده امام عليهم السلام و صاحب اختيارى مطلق آنان پس از پيامبر صلى الله عليه وآله، و اين حجى است كه نزد پروردگار مورد قبول است.
اولين حج كامل[۷]
در سفر حجةالوداع دو مقصد اساسى در نظر بود، وآن عبارت بود از بيان دو حكم مهم از قوانين اسلام كه هنوز براى مردم به طور كامل و رسمى تبيين نشده بود: يكى حج، و ديگرى مسئله خلافت و ولايت و جانشينى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله.
بيان وجوب حج در غدير[۸]
اميرالمؤمنين عليه السلام در زمان عثمان اتمام حجتى در مسجد داشتند و در ضمن استناد به غدير وجوب حج را بيان فرمودند.
در آنجا زید بن ارقم و براء بن عازب و ابوذر و مقداد و عمار گفتند:
ما شهادت مى دهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد داريم كه بر منبر ايستاده بودند و شما در كنار ایشان بودید و مى فرمودند:
... اى مردم، خداوند در كتابش شما را به نماز امر كرده و من آن را برايتان بيان نمودم، و به زکات و روزه و حج دستور داده كه آن را هم براى شما بيان و تفسير نمودم، و به ولايت دستور داده و من شما را شاهد مى گيرم كه ولايت مخصوص اين شخص است - و حضرت دست مبارک را بر امیرالمؤمنین على بن ابى طالب عليه السلام قرار دادند - و سپس براى دو پسرشان بعد از ایشان ، و سپس براى اوصياء از فرزندانشان بعد از آنهاست. آنان از قرآن جدا نمى شوند و قرآن از آنان جدا نمى شود تا بر سر حوضم بر من وارد شوند... .[۹]
تبليغ غدير در اجتماعات حج[۱۰]
عظمت غدير اقتضا مى كند به بلنداى آن برنامه ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه هاى كم ابهت تبليغ مى توان جلوه گر ساخت.
احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى دهد كه آن را در جذاب ترين و ارزشمندترين گونه هاى رسانه اى جلوه گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله به انجام رسانيم.
يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير استفاده از سفر حج و مشاهد مشرفه و مجالس دينى است:
اگر در غدير مراسم حج باعث اجتماع آن جمع عظيم بود، ما نيز بايد موقعيّت هايى را كه مردم با پاى خود و به طور منسجم در آنها جمع مى شوند شناسايى كنيم و از آن فرصتها براى تبليغ غدير حداكثر استفاده را بنماييم.
در همين روزگار نيز ايام حج بهترين موقعيّت زمانى و مكانى براى تبليغ غدير است. از كنار كعبه تا حرم پیامبر صلی الله علیه و آله با حضور ميليونى حُجاج، فرصت هاى طلايى براى ابلاغ پيام غدير وجود دارد كه با در نظر گرفتن عرفات و مشعر و مِنا و جمرات سه گانه و صفا و مروه و زيارتگاه هاى مختلف مکّه و مدینه ضريب تبليغى غدير چند برابر مى شود، و ما نبايد هيچ يک از آنها را از دست بدهيم.
تبليغ غدير در حجّ توسط امام حسين عليه السلام[۱۱]
يكى از شاخص هاى زندگى معصومين عليهم السلام تبليغ غدير به شكل هاى مختلف است. از جمله تبلیغ غدیر توسط امام حسین علیه السلام در مِنا در مراسم حج است كه ذيلاً به بيان آن مى پردازيم:
شرايط شديد تقيه در زمان معاويه بر كسى پوشيده نيست، و هر چه به آخر دوران او نزديك تر مى شويم جوّ حاكم سخت تر مى شود.
اما امام حسين عليه السلام همين موقعيّت را براى تبلیغ غدیر در جمع شخصيت هاى اسلامى آن زمان انتخاب فرموده اند.
با گذشت پنجاه سال از غدير و در زمانى كه صاحب غدير را علناً بر فراز منبرها مورد سب و لعن قرار مى دادند، باز هم غدير است و شهرت آن!! تاریخ نويسان متحيّر مانده اند كه غدير چقدر مشهور بوده كه وقتى سومين امام غدير يعنى سيدالشهداء عليه السلام در مراسم حجّى كه به دستور معاويه اداره مى شود، مردم را درباره آن قسم مى دهند ۲۰۰ نفر صحابى و ۵۰۰ نفر از تابعين به آن اقرار مى كنند.
يک سال قبل از مرگ معاویه كه مطابق است با يک سال قبل از واقعه عاشورا، امام حسين عليه السلام در ايام حج در مِنا با حضور ۷۰۰ نفر اجتماع بزرگى در خيمه خود تشكيل دادند، كه دويست نفر آنان اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله بودند.
حضرت در آن مجلس براى خطابه بپاخاستند و پس از حمد و ثناى الهى، از اقدامات معاويه بر ضد اميرالمؤمنين عليه السلام اظهار ناراحتى شديد كردند و سپس شروع به شمردن مناقب آن حضرت نمودند. امام عليه السلام در همه موارد مردم را بر صدق گفتار خود قسم مى دادند و همه اقرار مى كردند. از جمله مسئله غدير را مطرح كرده و فرمودند:
شما را به خدا قسم مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى طالب عليه السلام را منصوب كردند و ولايت را براى ایشان اعلام نمودند و فرمودند: بايد حاضران به غايبان خبر دهند؟ جمعيت حاضر گفتند: آرى به خدا قسم.[۱۲]
و اين به معناى اشتهار غدير در اوج خفقان اموى بود.
تقارن سفر مهم با حج
پيامبر صلى الله عليه وآله پس از هجرت، يک بار در صلح حديبيه - طبق قرارداد - فقط چند ساعت به مكه آمدند و بازگشتند؛ و بار ديگر در فتح مكه كه به عنوان جنگ آمدند و پس از برچيدن بساط كفر و بت پرستى به طائف رفتند، و در بازگشت عمره انجام داد و به مدينه بازگشتند.
اكنون پس از ده سال از هجرت - در حالى كه مكه يک شهر اسلامى شده بود - در كمال قدرت وارد اين شهر مى شدند. جلوه اين عظمت در آن زمان به قدرى بود كه به محض اعلام سفر حضرت، بيش از يكصد و بيست هزار نفر همراه حضرت حركت كردند كه در آن زمان بسيار غير عادى بود.[۱۳]
اينكه سفر مهم پيامبر صلى الله عليه و آله به مكه براى اهدافى مهم و مقدمه بودن براى غدير با ايام حج كه از زمان حضرت ابراهيم عليه السلام سابقه داشت و همه ساله مردم از اطراف و اكناف بدين منظور به مكه مى آمدند تقارن پيدا كرد بسيار جالب توجه بود.
به خصوص آنكه آداب و احكام اسلامى حج براى اولين بار توسط حضرت بازگو مى شد، و اين يک پديده قابل توجه در برنامه اى بود كه سابقه هزاران ساله داشت. در پايان چنين شرايطى مراسم غدير انجام شد كه از نظر زمانى از تقدسى خاص و سابقه اى طولانى برخوردار بود.
حج در خطبه غدير[۱۴]
يكى از مسائلى كه در خطبه غدير به آن اشاره شده حج است. پيش از آنكه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله به آخرين بخش خود برسد، بخش دهم خطابه اختصاص به حلال و حرام و واجبات و محرمات يافت، و مقصود حضرت معرفى كسانى بود كه مردم بايد در آينده هاى نزديک و دور در احكامشان به آنان مراجعه كنند.
قبل از همه، پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش دهم خطبه غدیر، به حج با كمال دين اشاره نمودند و مطالبى درباره حج را با استناد به آيه ۱۵۸ سوره بقره «اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما، وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ» فرمودند و از ترك حج بر حذر داشتند.
از سوى ديگر به حجاج وعده استغناء و مغفرت دادند، و در پايان از آنان خواستند كه حج خانه خدا را با كمال دين كه ولايت است و نيز تفكر در اعمال آن انجام دهند، و نيز آن را جايگاه توبه بدانند.
گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبر صلى الله عليه وآله در خطبه غدير جملاتى هم در مورد حج بيان داشتند. از جمله فرمودند:
حج و عمره از شعائر الهى هستند.
به حج خانه خدا برويد. هيچ اهل بيتى وارد بر خانه خدا نمى شوند مگر آنكه مستغنى مى شوند، و هيچ اهل بيتى (در صورت امكان) از رفتن به خانه خدا تخلف نمى كنند مگر آنكه فقير مى شوند.
با دين كامل و معرفت، به حج خانه خدا برويد. و جز با توبه و فاصله گرفتن از معاصى، از مشاهد مشرفه باز نگرديد.
حاجيان كمک مى شوند، و آنچه خرج مى كنند دوباره به آنان باز مى گردد، و خداوند اجر احسان كنندگان را ضايع نمى كند.
هيچ مؤمنى در موقف توقف نمى كند مگر آنكه خداوند گناهان او را تا آن موقع مى بخشد، و آنگاه كه حج او پايان يافت اعمال را از سر مى گيرد.
اين تعابير حضرت را اين گونه نيز مى توان بيان كرد:
حضرت درباره حج و عمره چهار جنبه مهم را در خطبه غدير مورد تأكيد قرار دادند:
حج و عمره از شعائر الهى است كه «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»، و احياى آن احياى دين خداست.
براى حاجيان از طرف خداوند نفع دنيوى و اُخروى در نظر گرفته شده است:
الف) نفع دنيوى: هر كس به حج رود خداوند او را مستغنى مى نمايد. خداوند حاجيان را كمک مى نمايد. آنچه حاجيان خرج كنند خداوند جاى آن را در اموالشان پُر مى كند.
ب) نفع اُخروى: گناهان ايشان آمرزيده مى شود و به آنان گفته مى شود اعمال را از سرگيريد و به آنان بشارت داده مى شود.
ترک عمدى حج نزد خداوند بسيار مهم است و گذشته از عذاب اُخروى، ضرر دنيوى هم دارد و آن اينكه باعث كوتاهى عمر، قطع شدن نسل و نيز باعث فقر مى شود.
از كسى كه به حج مى رود سه مطلب مهم خواسته شده است:
الف) حج رفتن او با كمال دين باشد كه مراد ولايت اهل بيت عليهم السلام است.
ب) مفاهيم و مقاصد حج مورد تفقّه و فهم قرار گيرد و با درك صحيح از حج به اعمال آن بپردازد.
ج) در حج توبه اى پابرجا نمايد كه هرگز پس از بازگشت از خانه الهى گناهان را از سر نگيرد.
متن خطبه غدير در اين باره چنين است:
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ» .
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ اَهْلُ بَيْتٍ اِلاّ اسْتَغْنَوْا وَ اُبْشِرُوا، وَ لا تَخَلَّفُوا عَنْهُ اِلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.
مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ اِلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ اِلى وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإِذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لا يُضيعُ اَجْرَ الْمُحْسِنينَ.
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ، وَ لاتَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ اِلاّ بِتَوْبَةٍ وَ اِقْلاعٍ:
اى مردم، حج و عمره از شعائر الهى هستند، «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما ...»:
«هر كس به خانه خدا به عنوان حج يا عمره بيايد براى او اشكالى نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند، و هر كس كار خيرى را بدون چشم داشتى انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست» .
اى مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانى به خانه خدا وارد نمى شوند مگر آنكه مستغنى مى گردند و شاد مى شوند، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى كنند مگر آنكه منقطع مى شوند و فقير مى گردند.
اى مردم، هيچ مؤمنى در موقف (عرفات، مشعر، مِنا) وقوف نمى كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت مى آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر مى گيرد.
اى مردم، حاجيان كمك مى شوند و آنچه خرج مى كنند به آنان باز مى گردد، و خداوند جزاى محسنين را ضايع نمى نمايد.
اى مردم، با دين كامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرّفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر مگرديد.
خطبه مناسک حج[۱۵]
در سفر حجةالوداع، پس از توقف و انجام اعمال حج در مكه ، حضرت متوجه آموزش مناسک حج به مردم بودند. اين بود كه بعد از ظهر روز هفتم ذى الحجة - يعنى يک روز قبل از ترويه - در مكه براى مردم خطابه اى ايراد كردند و مناسک و اعمال حج را براى مردم بيان فرمودند.[۱۶]
روزه روز غدير معادل صد حج[۱۷]
در احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام مراسم و برنامه هاى عامى براى همه اعياد وارد شده كه در كتب ادعيه مذكور است. گذشته از آنها براى عيد و جشن غدير دستورات خاصى از ائمه عليهم السلام وارد شده كه از جمله آنها روزه گرفتن در روز غدير است:
امام صادق علیه السلام فرمودند : روزه اين روز معادل صد حج و صد عمره مقبول است. [۱۸]
منبع
دانشنامه غدیر ،جلد ۷،ص ۱۲۱
پانویس
- ↑ بقره / ۱۵۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۵۷ - ۴۵۴.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۵۵ بخش ۱.
- ↑ تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۶۰.
- ↑ حج / ۳۲.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۵ بخش ۴.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۵ .
- ↑ اسرار غدير: ص ۳۵.
- ↑ اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۹.
- ↑ كتاب سليم: ح ۱۱.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۱، ۱۰۷.
- ↑ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۲۹ ،۳۰ ، ۷۸ ، ۷۹.
- ↑ كتاب سليم: حديث ۲۶.
- ↑ الغدير: ج ۱ ص ۹.
- ↑ واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۴. اسرار غدير: ص ۱۰۰ و ۲۲۴ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۲۳ - ۲۳۱ .
- ↑ واقعه قرآنى غدير: ص ۱۸.
- ↑ المغازى (واقدى) : ج ۲ ص ۱۱۰۰. المستدرك على الصحيحين: ج ۱ ص ۶۳۲ . السيرة النبوية: ج ۴ ص ۳۳۷. امتاع الاسماع (مقريزى): ج ۲ ص ۱۱۷. نيل الاوطار: ج ۳ ص ۳۰۷. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۹۳.
- ↑ اسرار غدير: ص ۲۵۶ - ۲۵۴ ۲۴۶. چهارده قرن با غدير: ص ۲۳۴ ۲۳۳.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۱.