مقام خلافت
اَنَّ عَلِیَّ ابْنَ اَبیطالِبٍ اَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی (عَلی اُمَّتی) وَ الْاِمامُ مِنْ بَعْدی اَلَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی اِلاَّ اَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدی وَ هُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رسوله
همانا علی بن ابیطالب، برادر و وصی و جانشین من بر امتم است، و امام پس از من است، جایگاه او نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است، جز اینکه پس از من پیامبری نیست، و او ولی شما پس از خدا و رسول اوست
مقام خلافت بهمعنای جانشینی از جمله مقاماتی است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را در خطبه غدیر برای امیرالمؤمنین علیه السلام اختصاص داد.
واژه «خلیفه» پس از وفات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بهعنوان مفهومی کلیدی در نظام سیاسی اسلام مطرح شد، اما در طول تاریخ بارها مورد سوءاستفاده قرار گرفت و موجب انحرافاتی در مسیر جامعه اسلامی شد.
واژه «خلیفه» در قرآن کریم نُه بار آمده و دو مفهوم دارد: جانشینی عام برای همه انسانها جهت آبادانی زمین و جانشینی خاص برای گروه محدودی از افراد. این واژه کاربرد گستردهای در متون قرآنی دارد. از نظر برخی شارحان خطبه غدیر از جمله نمودهای استخلاف در خطبه تحقق غدیر در عصر ظهور است.
موضوع دیگر که در ذیل این قسمت از خطبه غدیر طرح شده این بحث است که امیرالمؤمنین علیه السلام اولین خلیفه بعد پیامبر صلی الله علیه و آله و چهارم خلیفه روی زمین پس از آدم علیه السلام، داوود علیه السلام و هارون علیه السلام است.
برخی مفسران خطبه غدیر خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله را هممعنی با امام دانستهاند، بهطوری که امام خلیفهای است که مردم به او اقتدا کرده و در امور دین و دنیا اطاعت میکنند. برای درک جایگاه واقعی خلیفه، لازم است ابتدا شئون و مناصب امام را شناخت، که این امر مستلزم آشنایی با ویژگیهای پیامبر صلی الله علیه و آله است، زیرا خلیفه تمام خصوصیات پیامبر را به جز نبوت دارا میباشد.
جایگاه
درباره جایگاه واژه خلیفه، که در این قسمت از خطبه غدیر آمده، در فرهنگ سیاسی اسلامی چنین گفته شده است: پس از شهادت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، در نظام سیاسی و مدیریتی مسلمانان واژگان «خلیفه» و «خلافت» از پُر کاربردترین واژگانی است که با بار سیاسی و اعتقادی قابل توجهی وارد تاریخ و ادبیات سیاسی مسلمانان شد.
در طول تاریخ اسلام این واژه مورد سوء استفادههای فراوان قرار گرفت: عدهای با استفاده از مفهوم این واژه به سرنوشت دیگر مسلمانان مسلط شدند و بهعنوان جانشین رسول اکرم صلی الله علیه و آله با در دست داشتن اختیارات وسیع از هیچ کرداری علیه جامعه اسلامی فروگذار نکردند.[۱]
معنای خلیفه و خلافت در لغت و اصطلاح متکلمان
برخی محققان خلیفه و خلافت را از دو منظر لغوی و اصطلاحی مورد بررسی قرار دادهاند:
در لغت
بهگفته برخی محققان، دو واژهٔ خلیفه و خلافت که در اصل یکی برای شخص معین (خلیفه) و دیگری برای مقام آن شخص (خلافت) بهکار میروند، در لغت بهمعنای جانشین آمده است:[۲]
- خلیل بن احمد فراهیدی (درگذشت: ۱۷۵ق)، ادیب و لغوی: خلیفه کسی است که جانشین کسی شود که پیش از او بوده و بر مقام و جایگاه او بنشیند.[۳]
- اسماعیل بن حماد جوهری (درگذشت: ۳۶۸ق)، ادیب و لغوی: «خلیفه بهمعنای سلطان اعظم (بزرگ) است و جمع آن خلائف میباشد و گفته میشود فلانی جانشین فلانی گردید یا گفته میشود فلانی جانشین فلانی در قومش گردید».[۴]
در کلام
متکلمان شیعه
- شیخ طوسی (درگذشت: ۴۶۰ق): خلیفه نام نهاده شد چون او جانشین کسی شده که پیش از او بود. پس او (خلیفه) در جایگاه او قرار گرفته است.[۵]
امین الاسلام طبرسی (درگذشت: ۵۴۸ق): خلیفه و جانشین ادارهکننده امور است از طرف غیر خود بهجای اداره و تدبیر آن غیر.[۶]
متکلمان اهل سنت
خلیفه و خلافت در قرآن
گفته شده واژه «خلیفه» و بهشکل مفرد و جمع «خلائف» و «خلفا» در قرآن کریم نُه بار بهکار رفته است.[۹] گفته شده که این واژه با اشتقاقات آن در قرآن کاربرد فراوان دارد.[۱۰] گفته شده که این عبارت در قرآن با دو مفهوم عام و خاص آمده است:[۱۱]
معنای عام
در مفهوم عام واژهٔ «خلیفه» یک دسته از آیات قرار گرفته که نشاندهنده خلافت و جانشینی عامه مردم است که از طرف خداوند به آنان برای آبادانی زمین و بهرهبردن از نعمت در آن اذن عام داده شده است.[۱۲] از جمله این آیات به این دو آیه اشاره شده است:
- وَرَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَهِ ان یَشَا یُذْهِبْکُمْ وَیَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُمْ مَا یَشَاءُ کَمَا انْشَاکُمْ مِنْ ذُرِّیَّهِ قَوْمٍ اخَرِینَ؛ و پروردگارت بینیاز و صاحب رحمت است اگر بخواهد همه شما را هلاک مینماید و پس از شما هر نسلی که بخواهد جایگزین شما میکند همانگونه که شما را از نسل گروهی دیگر پدیدآورد (انعام:۱۳۳)؛
- وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الارْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا اتَاکُمْ ان رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَانَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ؛ اوست کسی که شما را در زمین جانشینان نسلهای گذشته قرار داد و (پایههای مادی و معنوی) برخی از شما را بر برخی دیگر به درجاتی بالا برد تا شما را در آنچه به شما عطا کرده بیازماید قطعاً پروردگارت زودکیفر است و یقیناً بسیار آمرزنده و مهربان است (انعام:۱۶۵).[۱۳]
معنای خاص
این نوع از خلافت و جانشینی مخصوص عدهای از افراد بشر دانسته شده نه تمام بشر. در اینجا، مراد از خلافت و جانشینی بشر از خداوند، که واجب الوجود است، بهمعنای جانشینی بعد از فقدان نیست؛ زیرا فقدان نسبت به واجب الوجود معنا ندارد، بلکه مراد خلافت اولیه است.
به این معنا که مالک اصلی زمین و آسمان خداوند است، اما در عین حال بهنوعی قدرت و امکان به بندگان برگزیده خود نیز داده است.[۱۴] از جمله آیاتی که در آنها این نوع خلافت مورد اشاره قرار گرفته، به آیات زیر اشاره شده است:
- وَاذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ انِّی جَاعِلٌ فِی الارْضِ خَلِیفَهً؛ و بهخاطر آور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر روی زمین جانشینی (= نمایندهای) قرار خواهم داد (بقره:۳۰)؛ از واژه «جاعل» در این آیه استفاده شده که جاعل اشاره دارد به اینکه انتخاب خلیفه از طرف خداوند است و جایز نیست که به مردم واگذار شود.
- یَا دَاوُدُ انَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الارْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ؛ ای داوود! ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم پس در میان مردم به حق داوری کن (ص:۲۶).
- وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الارْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امْنًا یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَاولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد همانگونه که به پیشینیان آنان خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل میکند آن چنانکه تنها مرا میپرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که بعد از آن کافر شوند آنان فاسقان هستند (نور:۵۵).[۱۵]
آخرین خلیفهٔ پیامبر صلی الله علیه وآله و تحقق غدیر در عصر ظهور
از نظر برخی شارحان خطبه غدیر از جمله نمودهای استخلاف در خطبه تحقق غدیر در عصر ظهور است.[۱۶] در این باره برای نمونه به روایتی که از عبداللّه بن سنان نقل شده اشاره شده است:
از امام صادق علیه السلام راجع به تفسیر آیه ۵۵ سوره نور سؤال نمودم فرمود: این آیه در شأن علی بنابیطالب علیه السلام و امامان از نسل او نازل شده است. امام درباره عبارت وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امْنًا؛ و دینشان را -که خود برایشان پسندیده است- استوار سازد در این آیه فرمود: به دست امام زمان علیه السلام انجام خواهد شد.[۱۷]
برخی محققان با قراردادن آیه مهدوی ۵۵ سوره نور (آیه استخلاف) در کنار آیه تبلیغ و آیه اکمال حاکمیت همهٔ ارزشها، که در عصر ظهور به ثمر میرسد، را بهشرح ذیل اثبات کردهاند:
مطلب اول: تطبیق آیات ایمان و عمل صالح با شیعیان امیرالمؤمنین علیهالسلام
در این قسمت صدر آیه ۵۵ سوره نور با آیات مربوط به امیرالمؤمنین علیه السلام تطبیق داده شده است: در آیه ۷ سوره بیّنه آمده است: اِنَّ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ اولئِکَ هُم خَیرُ البَرِیَّةِ؛ کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته میکنند بهترین آفریدگانند. (بینه:۷) در ذیل این آیه، روایات متواتری آمده و از لحاظ مضمون تقویت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: یا علی! اَنتَ وَ شیعَتُکَ هُمُ الفَائِزُونَ فِی الجَنَّةِ؛ ای علی! تو و شیعیانت پیروزهای در بهشت هستید.[۱۸]
بر این اساس گفته شده که خیرالبریه شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. گفته شده که از این مطلب میتوان در آیه استخلاف نیز استفاده کرد و گفت: در اینجا هم منظور از این آیه همان شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام هستند.[۱۹]
مطلب دوم: ارتباط ولایت غدیر با تحقق کامل دین در مهدویت
در ادامه آیه استخلاف آمده است: وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم؛ ما به اینها مکنت و امکانات میدهیم تا آن دینی که مورد رضای خدا بوده در کل کره زمین پیاده شود . برخی پرسیدهاند که آن دین که مورد رضای خدا بوده کدام دین است؟
از نظر آنان آیه اکمال آن رامشخص کرده: مسلماً منظور از «الیوم»، یعنی روزی که دین در آن کامل شده، روز غدیر است. البته دینی که مورد رضایت خداوند است. سؤال این است که چه عاملی باعث تکمیل دین و خداپسندانهشدن آن شده است؟ در این مطلب شکی نیست که منظور از دین کامل و موردپسند خداوند دینی است که از طریق جانشینان معصوم و راستین پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده باشد؛ چرا که این اکمال و رضایت در روز غدیر یعنی روز اعلان ولایت و جانشینی اتفاق افتاده و آیه مربوط به این حادثه عظیم است.
با استفاده از آیه استخلاف این نتیجه بهدست میآید که ای شیعیان! ما به شما مکنت میدهیم تا دینی را که مورد رضایت ماست و از طریق ولایت اهل البیت علیهم السلام به شما رسیده در سطح کل کره زمین پیاده کنید؛ پس با جمع این دو آیه استفاده میشود که دین اسلام و مذهب تشیع است که در سطح کل کره زمین پیاده خواهد شد.
در ادامه آیه آمده است: وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمناً یَعبُدُونَنی… ؛ یعنی بعد از خوفی که اهل ایمان و عمل صالح -یعنی شیعیان- در طول تاریخ داشتهاند، این خوف را تبدیل به امنیت میکنیم.
در ذیل آیه تبلیغ روایاتی از شیعه و سنی نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله از ابلاغ ولایت خوف داشتند؛ البته نه خوف برای خویشتن، بلکه خوف بر دین و خطر توطئه منافقان بر علیه اسلام و ولایت؛ چراکه دشمنان حاضر بودند برای رسیدن به مطامع خویش و جاه و مقام دست به هر کاری بزنند، تا آنجا که در گردنه هرشی در صدد کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله برآمدند.
پیامبر صلی الله علیه و آله درباره دین اسلام و وحدت امت اسلامی خوف داشت. در روز ظهور خوف پیامبر صلی الله علیه و آله و به تبع خوف امیرالمؤمنین علیه السلام و خوف اهلالبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و به تبع اینها خوف شیعیان آنها در مورد تحقق اهداف غدیر در روز ظهور تبدیل به امنیت خواهد شد.
مسئله رجعت هم در همین راستا دانسته شده است: فلسفه رجعت تحقق همان هدف اعلای پیامبر صلی الله علیه و آله است که در غدیر تحقق پیدا نکرد؛ پس بعد از ظهور امام زمان علیه السلام امامان علیهم السلام یکی پس از دیگری میآیند و این هدف عالی توسط امامان در عصر ظهور تحقق پیدا خواهد کرد. پس مسئله رجعت هم در راستای پیادهشدن اهداف غدیر است.[۲۰]
اولین خلیفه بعد پیامبر صلی الله علیه و آله و چهارم خلیفه روی زمین
موضوع دیگر که در ذیل این قسمت از خطبه غدیر طرح شده این بحث است که امیرالمؤمنین علیه السلام اولین خلیفه بعد پیامبر صلی الله علیه و آله و چهارم خلیفه روی زمین است. در روایتی آمده است: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: مَنْ لَمْ یَقُلْ إِنِّی رَابِعُ الْخُلَفَاءِ الْأَرْبَعَةِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّه...؛ امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: اگر کسی مرا چهارمین خلیفه نداند، لعنت خدا بر او باد.[۲۱]
حسین بن زید از امام صادق علیه السلام و آن حضرت، از پدران بزرگوارشان علیهم السلام نقل میکند که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: هر کس نگوید که من چهارمین خلیفه از خلفای چهارگانه میباشم، لعنت خدا بر اوباد. حسین بن زید میگوید: خدمت امام عرض کردم: از شما مطلب دیگری، غیر از این روایت شده! آیا تکذیب نمیکنید؟ حضرت فرمودند: آری، (اما این مطلب توضیحی دارد از این قرار) که خداوند متعال در کتاب خود میفرماید: قال انِّی جَاعِلٌ فِی الارْضِ خَلِیفَهً؛ من در زمین خلیفهای میآفرینم (بقره:۳۰). پس آدم علیه السلام اولین خلیفه خداست، به استناد این فرمایش الهی.
همچنین خطاب به داوود علیه السلام میفرماید: یَا دَاوُدُ انَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الارْضِ؛ ای داوود! ما تو را خلیفه روی زمین گردانیدیم (ص:۲۶) پس داود علیه السلام دومین خلیفه خداست.
هارون علیه السلام نیز خلیفه موسی علیه السلام است (آنجا که) خداوند میفرماید: و قالَ مُوسی لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدین؛ و موسی علیه السلام به برادرش هارون علیه السلام گفت: بر قوم من جانشین من باش و راه صلاح پیش گیر و به طریق مفسدان مرو (اعراف:۱۴۲).
پس هارون علیه السلام خلیفه سوم و امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز خلیفه محمد صلی الله علیه و آله و سلم و چهارمین خلیفه است. اینگونه است که امیرمومنان علیه السلام میفرماید: هرکس نگوید که من چهارمین خلیفه از خلفای چهارگانه میباشم، لعنت خدا بر او باد.[۲۲]
مناصب و شئون خلیفهٔ پیامبر صلی الله علیه و آله در دنیا و آخرت
برخی شارحان خطبه غدیر در ذیل این قسمت از خطبه به تبیین برخی مناصب و شئون خلیفهٔ پیامبر صلی الله علیه و آله در دنیا و آخرت پرداختهاند: واژهٔ خلافت و امامت مترادف هم بوده و صاحبان این مقام را خلیفه یا امام میگویند؛ او را امام مینامند چون خلیفهای است که مردم همانگونه که پشت سر او نماز میخوانند و به او اقتدا میکنند و تمام امورات دین و دنیای خویش را از او گرفته و اطاعت مینمایند.
وقتی سخن از شئون و مناصب خلیفهٔ پیامبر میشود منظور همان شئون و مناصب امام میباشد؛ بنابراین برای شناخت خلیفه و معرفت پیدا کردن به امامت آنچنان که هست، نخستین گام، شناخت مفاهیم امامت و به تعبیر دیگر «شئون و مناصب امام» است. برای معرفت پیدا کردن به شئون و مناصب امام باید به شئون و مناصب پیامبر صلی الله علیه و آله معرفت پیدا نمود؛ زیرا خلیفهٔ پیامبر صلی الله علیه و آله که امام و پیشوای مردم است همهٔ خصوصیات پیامبر صلی الله علیه و آله به غیر از نبوت را بهصورت کامل دارا میباشد.
گفته شده که دلیل شیعه برای اثبات امامت همان دلیل اثبات نبوّت است؛ زیرا به حکم عقل طبق قاعدهٔ استخلاف[یادداشت ۱] خلیفه و مستخلف عنه باید هم شأن و هم رتبه باشد و الّا خلاف عقل است. از این شئون و مناصب میتوان به وصایت، ولایت و عصمت اشاره نمود که گرچه از جهت مصداق در شخص امام محقق میشود، از حیث مفهوم اشاره به کمال خاصی از ابعاد وجودی امام دارد. در قرآن صفاتی چند برای پیامبر شمرده شده که این صفات و شئون برای جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله نیز ثابت است.[۲۳]
برای پیامبر صلی الله علیه وآله و خلیفهٔ پیامبر در دنیا و آخرت مناصب و شئونی است که در ذیل با توجه به آیات و روایات بدان پرداخته شده است:
در آیات الهی
- شاهد: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً؛ ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارتدهنده و انذارکننده (احزاب:۴۵).
- بشارتدهنده: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً؛ ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارتدهنده و انذارکننده (احزاب:۴۵).
- بیمدهنده: إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً؛ به یقین ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارتدهنده و بیمدهنده فرستادیم (فتح:۴۸).
- تذکّردهنده: فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ؛ پس تذکّر ده که تو فقط تذکّردهندهای (غاشیه:۲۱).
- برهان: یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبینا؛ ای مردم! یقیناً از سوی پروردگارتان برای شما برهان [و دلیلی چون پیامبر و معجزاتش] آمد؛ و نور روشنگری [مانند قرآن] بهسوی شما نازل کردیم (نساء:۱۷۴).
- مُعَلِّم: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ …؛ و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد (جمعه:۲).
- تلاوتکننده آیات الهی: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ…؛ و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند (جمعه:۲).
- اسوه نیکو: لقد کان لَکُم فی رسولِ اللهُ اُسوَهَ حَسَنَة…؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود (احزاب:۲۱).
- بیانکننده:. .. وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم تا آنچه بهسوی مردم نازل شده است را برای آنها روشن سازی (نحل:۴۴).
- حکمکننده: إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ…؛ ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی (نساء:۱۰۵).
- ولی: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ جز این نیست که سرپرست و ولیّ امر شما خدا و رسول و کسانی که ایمان آوردهاند هستند، آنها که نماز را برپا میدارند و در حالی که در رکوعاند زکات میدهند (مائده:۵۵).
در روایات
- امام صادق علیه السلام: در روز قیامت منادی از عرش خداوند ندا میدهد که خلیفه خداوند کجاست؟ داوود علیه السلام برمیخیزد. به او میگوید: منظور تو نیستی؛ اگرچه تو هم خلیفه خدا بودی. بعد باز هم آن منادی ندا میکند که خلیفه خداوند کجاست؟ علی بن ابیطالب علیه السلام برمیخیزد. در آن هنگام از جانب خداوند ندا میرسد که ای جماعت مردم! این علی علیه السلام خلیفه خداوند در روی زمین بود و حجت او بر بندگانش. پس هر کس در دنیا به ریسمان ولایت او چنگ زده، امروز هم میتواند به او متوسل شود و با نور او روشن گردد و بهدنبال او به درجات عالی بهشت برود. بعد هم ندایی از جانب خداوند میآید که آگاه باشید هرکس در دنیا به امامت علی علیه السلام معتقد بوده بهدنبال او به هر جا که میخواهد برود.[۲۴]
- رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: وقتی روز قیامت میشود، نوری از حجابهای نوری خداوند تو را احاطه میکند و ندا میآید از جانب خداوند که خلیفه محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله کجاست؟ و تو علی علیه السلام جواب میدهی من اینجا هستم. بعد هم منادی ندا میدهد: ای علی! هر که را میخواهی داخل بهشت کن و هر که را میخواهی داخل جهنم بنما. چون تو از جانب خداوند قسمتکننده بهشت و جهنم هستی.[۲۵]
پانویس
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۹۸–۹۹.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۱۰۲.
- ↑ کتاب العین، ج۴، ص۲۶۷.
- ↑ الصحاح، ج۴، ص۱۳۵۶.
- ↑ التبیان، ج۱، ص۱۳۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۷۳۷.
- ↑ شرح عقائد النسفیه، ص۳۴۸.
- ↑ فیض القدیر، ج۱، ص۲۴۲.
- ↑ قاموس قرآن، ج۲، ص۲۸۴.
- ↑ المعجم الفهرس، ص۳۰۵.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۹۹.
- ↑ الامامة الالهیة، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۹۹–۱۰۰.
- ↑ الامامة الالهیة، ج۱، ص۳۱۵–۳۱۶.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۱۰۰–۱۰۱.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۱۰۳.
- ↑ تأویل الآیات الظاهرة، ص۳۶۵.
- ↑ البرهان، ج۵، ص۷۱۹؛ الدر المنثور، ج۸، ص۵۸۹.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۱۰۵–۱۰۶.
- ↑ مائة منقبة، ص۱۱۴.
- ↑ مائة منقبة، ص۱۱۴–۱۱۵؛ البرهان، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۱۰۸.
- ↑ الامالی للمفید، ص۲۸۵.
- ↑ روضة الواعظین، ج1، ص 118.
- ↑ قاعده استخلاف: صرف نظر از آیات و روایات، بناء عقلاء بر این است که خلیفه با مستخلف عنه هم شأن باشد. شناخت مناصب نبی مهم است بهخاطر اینکه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله باید دید چه کسی صلاحیت دارد در جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله بنشیند (شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۱۰۸).
منابع
- الامالی؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تحقیق: حسین استاولی و علیاکبر غفاری، قم: منشورات جامعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، ۱۴۱۳ق.
- الإمامة الإلهیة؛ محمد سند، تحقیق: سید محمدعلی بحرالعلوم، قم: انتشارات الاجتهاد، ۱۴۲۷ق.
- البرهان فی تفسیر القرآن؛ هاشم بن سلیمان بحرانی، قم: مؤسسة البعثة (مرکز الطباعة و النشر)، ۱۴۱۵ق.
- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ شرفالدین علی حسینی استرآبادی، تحقیق: حسین استادولی، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
- التبیان فی تفسیر القرآن؛ محمد بن حسن طوسی، تحقیق: احمد حبیب العاملی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- تفسیر القمی؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین؛ محمد بن احمد فتال نیشابوری، تحقیق: محمدمهدی خرسان، قم: منشورات الرضی، ۱۳۷۵ش.
- شرح خطبه غدیر؛ محمدرضا شریفی، اصفهان: نورالحیات، ۱۴۰۴ش.
- شرح العقائد النسفیة؛ مسعود بن عمر تفتازانی، کراچی (پاکستان): مکتبة البشری، ۱۴۳۰ق.
- الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه؛ اسماعیل بن حماد جوهری، تحقیق: احمد عبدالغفور عطار، بیروت: دار العلم للملایین، ۱۴۰۴ق.
- فیض القدیر (شرح الجامع الصغیر)؛ محمد عبدالرؤوف بن تاجالعارفین مناوی، تحقیق: أحمد عبدالسلام، بیروت: دار اضواء السلف، بیتا.
- قاموس قرآن؛ سید علیاکبر قرشی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
- کتاب العین ؛ خلیل بن احمد فراهیدی، تحقیق: مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم: انتشارات هجرت، ۱۴۰۹ق.
- مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة من ولده (علیهم السلام)؛ محمد بن احمد بن شاذان، تحقیق: نبیل رضا علوان، قم: انتشارات انصاریان، ۱۴۱۳ق.
- مجمع البیان فی تفسیر القرآن ؛ فضل بن حسن طبرسی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی و سید فضلالله یزدی طباطبایی، بیروت: دار المعرفة، ۱۴۰۸ق.
- المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم؛ محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا.