نزدیکترین مردم به پیامبر
نزدیکترین مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر امیرالمؤمنین علیه السلام دانسته شده که نزدیکترین فرد به پیامبر هم از نظر ظاهری (نسب و سبب) بود و هم از نظر معنوی (اخلاقی و دینی).
بهگفته برخی محققان، یکی دیگر از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، که پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر ذکر نمودند، نزدیکتربودن آن حضرت نسبت به خویش بوده است. این فضیلت بهعنوان سندی دیگر در حکمت وصایت و جانشینی ایشان در خطبه غدیر بهثبت رسیده است.
در تقسیمی دیگر برای قرابت امیرمؤمنان علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله این تقسیمبندی مورد توجه قرار گرفته است: قرابت در خلقت و آفرینش مخصوص، قرابت نسبی در اجداد و خاندان، قرابت خانوادگی و فامیلی، قرابت و برادری، قرابت دامادی، خویشاوندی با فرزندان امیرمؤمنان علی علیه السلام.
از نظر برخی شارحان خطبه غدیر، مسئله جانشینی آنقدر مهمّ بود که در چندین موضع خطبه غدیر رسول خدا صلی الله علیه و آله تصریح نمودند که فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام فرزندان من هستند. این نشان میدهد که چه قرابت نزدیکی پیامبر با امیرمؤمنان علیه السلام داشته است.
نزدیکی امیرالمؤمنین به پیامبر: مفهوم و انواع آن
بهگفته برخی محققان، یکی دیگر از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، که پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر ذکر نمودند، نزدیکتربودن آن حضرت نسبت به خویش بوده است. این فضیلت بهعنوان سندی دیگر در حکمت وصایت و جانشینی ایشان در خطبه غدیر با عبارت «وَ اَقْرَبُکُمْ الَیَّ» بهثبت رسیده است.
درباره نزدیکی امیرالمؤمنی علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله برخی شارحان چنین گفتهاند: قرب بهمعنای نزدیکی و بر دو قسم است:
- قرب ظاهری: عبارت است از نزدیکی شخصی به شخص دیگر بهدلیل وجود سبب یا نسب یا دوستی و امثال آن. از این منظر امیرالمؤمنین علیه السلام از نزدیکترین افراد به پیامبر صلی الله علیه و آله بود؛ زیرا از نظر نسب پسرعموی پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است. از لحاظ سبب، داماد رسول صلی الله علیه و آله بوده است. از نظر محبت و دوستی هم برادر دینی و بلکه نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله است.[یادداشت ۱]
- قرب معنوی: عبارت از قرب دینی و اخلاقی که امیرالمؤمنین علیه السلام از این جهت نیز به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیکتر از دیگران بود؛ زیرا هیچ فردی از امت به غیر از امیرالمؤمنین علیه السلام شایستگی نداشت که در جنبههای دینی مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد. شواهد بر این مطلب را میتوان در قسمتهای مختلفی از خطبه غدیر دید. از نظر اخلاق امام آینهٔ تمامنمای پیامبر بود؛ بنابراین، نزدیکتر از تمام مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله در جمیع شئون امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام بود.
در تقسیمی دیگر برای قرابت این تقسیمبندی مورد توجه قرار گرفته است:
- قرابت در خلقت و آفرینش مخصوص؛
- قرابت نسبی در اجداد و خاندان؛
- قرابت خانوادگی و فامیلی؛
- قرابت و برادری؛
- قرابت دامادی؛
- خویشاوندی با فرزندان امیرمؤمنان علی علیه السلام.[۱]
قرابت در خلقت و آفرینش مخصوص
برخی شارحان خطبه غدیر در مورد نزدیکی امیرمؤمنان علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله از زمان خلقت به روایت جابر بن عبدالله انصاری رجوع کردهاند.
جابر میگوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد میلاد امیرمؤمنان علی علیه السلام پرسیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آه، آه! بهراستی از من در مورد بهترین مولودی که بعد از من بر سنّت مسیح بهدنیا آمده است پرسیدی. همانا خداوند تبارک و تعالی من و علیّ علیه السلام را از نوری واحد پانصدهزارسال قبل از این که جهان آفرینش را بیافریند خلق نمود. ما خدا را تسبیح میگفتیم و تقدیسش میکردیم. پس وقتی که خداوند متعال آدم را آفرید، ما را در صلبش قرار داد و من در سمت راست و علی علیه السلام در جانب چپ مستقرّ شد.
سپس ما را از صلب آدم علیه السلام در صلبهای پاک به رحمهای پاکیزه منتقل نمود. پس همینطور پیوسته منتقل شدیم تا اینکه خداوند تبارک و تعالی مرا در صلبی پاک، یعنی عبدالله بن عبدالمطلب واقع ساخت؛ سپس مرا در بهترین رحم، یعنی آمنه بنت وهب به ودیعت گذاشت. سپس خداوند تبارک و تعالی علی علیه السلام را در صلبی پاک، یعنی ابوطالب بن عبدالمطّلب، قرار داد و در بهترین رحم، یعنی فاطمه بنت اسد، بهامانت گذاشت.[۲]
قرابت نسبی در اجداد و خاندان
درباره قرابت نسبی در اجداد و خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام چنین نوشته شده است: این دو پسرعمو، از فرزندان عبد المطّلب بودهاند؛ بنابراین نسبنامهٔ هر دو به اینگونه خواهد بود:
«عبد المُطَّلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصیِّ بن کلاب بن مرّة بن لُوی بن غالب بن فِهر بن مالک بن النَّضر بن کَنانة بن خُزَیْمة بن مُدرکَة بن إلیاس بن مُضر بن نِزار بن مَعدّ بن عَدْنَان بن أدِّ بْن اُدَدَ بن الیَسَع بن الهَمَیْسَع بن سَلامان...».[۳]
قرابت خانوادگی
بهنوشته برخی شارحان خطبه غدیر، امیرمؤمنان علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله رابطهٔ خویشاوندی بسیار تنگاتنگی داشتهاند. وقتی عبدالله، پدر پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، مدّتی نزد جدّ خود عبدالمطّلب بود و پس از چندی، که ایشان هم از دنیا رفت، نزد عموی خود ابوطالب علیه السلام دوران کودکی و جوانی را سپری کرد.
همسر ابوطالب و مادر امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه بنت اسد از مادر مهربانتر با پیامبر صلی الله علیه وآله برخورد میکرد. او از خوراک و پوشاک خود و فرزندانش میکاست تا به پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدگی بهتر و کاملتری انجام گیرد. ابوطالب نیز مانندی پدری مهربان در هر زمان و مکانی یاور پیامبر صلی الله علیه و آله بود و در موارد جان برادرزادهاش را حفظ نمود.
پیامبر صلی الله علیه و آله این محبّت والدین امیرمؤمنان علیه السلام را در حقّ فرزندشان امیرالمؤمنین علیه السلام جبران نمود. فاطمه بنت اسد مادر امیرمؤمنان علیه السلام میگوید: زمانی علی علیه السلام را بهدنیا آوردم که رسول خدا صلی الله علیه و آله سیساله بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله او را خیلی دوست میداشت. به من گفته بود: گهوارهٔ او را نزدیک بستر من قرار بده.
رسول خدا صلی الله علیه و آله بسیاری از امر تربیتش را بر عهده گرفته بود. در حال شستن، علی علیه السلام را پاک میساخت و هنگام شیرخوردن به او شیر میخوراند. گهوارهاش را هنگام خواب تکان میداد و در خوابش لالایی میخواند. بر سینهٔ خود او را سوار میکرد و میگفت: این برادر و ولیّ و یاور و برگزیده و ذخیرهٔ من، کهف من، پناه و پشتیبان من، وصیّ من و شوهر دختر کریمهٔ من، امانتدار من بر وصیّتم و جانشینم است. پیامبر صلی الله علیه و آله او را همیشه با خود میبرد و در کوههای مکه شعبها و وادیهای آن طواف میداد.[۴]
قرابت و برادری
بهنوشته برخی شارحان خطبه غدیر، با آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله پسرعموی امیرالمؤمنین علیه السلام بود، او را برادر خود صدا میزد. همین باعث میشد بدخواهان به امیرالمؤمنین علیه السلام حسادت بورزند.
زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله بین مهاجرین و انصار مواخات و برادری برقرار کرد، هرکدام از آنها را نسبت به ایمانی که داشتند دستهبندی نمودند و عقد أخوت را جاری ساخت: بین أبوبکر و عمر، بین عثمان و عبدالرحمن بن عوف، بین طلحه و زبیر، بین سلمان و أبوذر و بین مقداد و عمّار. در این بین، امیرمؤمنان علیه السلام را با هیچکسی برادر نساخت. از این مسئله حضرت غمگین شد و عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت! چرا بین من و بین هیچکسی عقد برادری نخواندی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«وَ اللَّهِ یَا عَلِیُّ مَا حَبَسْتُکَ إِلَّا لِنَفْسِی، أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ أَخِی وَ أَنَا أَخُوکَ، وَ أَنْتَ أَخِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ، وَ أَنْتَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی، تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی، وَ تَتَوَلَّی عَلَیَّ غُسْلِی وَ لَا یَلِیهِ غَیْرُکَ، وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی، فَاسْتَبْشَرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِذَلِکَ؛ به خدا سوگند! ای علی! تو را من فقط برای خودم نگهداشتم. آیا از اینکه برادر من باشی و من برادر تو باشم، خشنود نمیگردی؟ تو برادر من در دنیا و آخرت هستی و تو وصیّ و وزیر و جانشین من در أمّتم هستی. دَین مرا تو میدهی و وعدههایم را تو وفا میکنی. غسل مرا بر عهده میگیری و غیر از تو کسی این کار را نمیکند. و تو نسبت به من جایگاهی مانند جایگاه هارون به موسی علیه السلام داری، مگر اینکه بعد از من پیامبری دیگر نیست. امیرالمؤمنین علی علیه السلام این را که شنیدند بسیار خوشحال و خشنود شدند».[۵]
برادری مانند برادری موسی علیه السلام و هارون علیه السلام
در خطبهٔ غدیر، پیامبر صلی الله علیه و آله ارتباط خود با امیرالمؤمنین علیه السلام را بهمانند رابطهٔ موسی علیه السلام با هارون علیه السلام معرفی میکند. با آنکه موسی و هارون علیهما السلام از یک پدر و مادر بودند، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام از دو پدر و مادر بودند؛ با این حال، امیرالمؤمنین علیه السلام را برادر خود میخواند، مانند برادری هارون برای موسی علیه السلام.
در زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله برای جنگ تبوک بیرون میرفت، امیرالمؤمنین علیه السلام خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله رساند و عرض کرد که مرا هم در این جنگ شرکت دهید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «یَا عَلِیُّ أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ أَنْتَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی؛ ای علی! آیا راضی نمیشوی که جایگاهت نسبت به من مانند جایگاه هارون به موسی علیه السلام باشد، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و تو جانشین در اهل من باشی؟».[۶]
حضرت موسی علیه السلام از خدا میخواهد که برادرش را وزیر و کمک یارش قرار دهد و خداوند خواستهٔ او را عطا میکند: قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ۲۵ وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی ۲۶ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی ۲۷ یَفْقَهُوا قَوْلِی ۲۸ وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی ۲۹ هَارُونَ أَخِی ۳۰ اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی ۳۱ وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی ۳۲ کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا ۳۳ وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا ۳۴ إِنَّکَ کُنْتَ بِنَا بَصِیرًا ۳۵ قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَیٰ ۳۶ ؛ گفت: پروردگارا، سینهام را گشاده گردان و کارم را برای من آسان ساز و از زبانم گره بگشای، [تا] سخنم را بفهمند و برای من دستیاری از کسانم قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار کن و او را شریک کارم گردان، تا تو را فراوان تسبیح گوییم و بسیار به یاد تو باشیم، زیرا تو همواره به [حال] ما بینایی. فرمود: ای موسی، خواستهات به تو داده شد (طه:۲۵–۳۶).
با اذعان به اینکه، بنابر اعتقاد ما شیعیان، تعیین و نصب جانشینی اوصیاء بهدست خداوند متعال است، پیامبر صلی الله علیه و آله با مشاهدهٔ شایستگی امیرالمؤمنین علیه السلام و محبّتی که به او داشت، مانند حضرت موسی علیه السلام، به درگاه خداوند دعا کردند که جانشینی را در وجود امام علیه السلام قرار دهد. این دعا و خواستهٔ پیامبر صلی الله علیه و آله با آنچه در اصول دین شیعه است هیچ منافاتی ندارد.
در این باره داستانی از ابنعباس نقل شده است: «پیامبر صلی الله علیه و آله دست من و دست علی بن أبیطالب علیه السلام را گرفت و به کوه ثَبیر برد. پس چند رکعت نماز خواند، سپس دستانش را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! همانا موسی بن عمران علیه السلام از تو خواست و منِ محمد پیامبرت نیز از تو مسألت دارم که سینهام را بگشایی و امرم را آسان کنی و گره را از زبانم بگشایی تا مردم بفهمند و برایم وزیری از أهلم، یعنی علی بن أبیطالب علیه السلام برادرم، قرار دهی. پشتم را به او محکم سازی و در امرم او را شریک نمایی.
ابنعباس میگوید: منادایی را شنیدم که گفت: ای احمد! خواستهات را به تو دادیم. پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: ای اباالحسن! دستت را بالا بیاور و پروردگارت را بخوان و از او بخواه تا به تو عطاء کند. پس علی علیه السلام دست به آسمان بلند کرد و عرض نمود: خداوندا! برای من نزدت عهدی قرار بده و برایم نزدت دوستی و مودّتی بگمار! پس در این هنگام بود که بر پیامبر صلی الله علیه و آله آیهای (آیه ۹۶ سوره مریم) نازل شد: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛ کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند، خداوند رحمان برایشان دوستی قرار خواهد داد (مریم:۹۶)؛ پس پیامبر صلی الله علیه و آله آیه را برای اصحابش تلاوت نمود و همه از آن به شدّت تعجّب کردند.[۷]
قرابت دامادی
در برخی از شروح خطبه غدیر، درباره قرابت دامادی امیرالمؤمنین علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله چنین نوشته شده است: قرابت امیرمؤمنان علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله زمانی به اوج خود رسید که پیامبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام را به تزویج دختر خویش حضرت فاطمه سلام الله علیها درآورد.
این مسئله بهقدری أهمیّت داشت که آیهای به اقرار شیعه و سنی در این خصوص نازل شده است: وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدیراً؛ و اوست کسی که از آب بشری آفرید، پس او را نسب و دامادی قرار داد و پروردگارت تواناست (فرقان:۵۴). در تفسیر ثعلبی از ابنسیرین روایت شده که این آیه در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام، شوهر فاطمه سلام الله علیها نازل شده است. او پسر عموی پیامبر و شوهر دخترش بوده، پس او پیوند خویشاوندی و دامادی با پیامبر صلی الله علیه و آله داشته است.[۸]
سلمان فارسی و ابنعباس، دو صحابهٔ پیامبر صلی الله علیه و آله، هر دو در مورد آیهٔ: مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیان؛ دو دریا را [بهگونهای به هم] روان کرد که با هم برخورد کنند (الرحمن:۱۹) روایت کردهاند که منظور از دو دریایی که به هم میآمیزند، امیرمؤمنان علی علیه السلام و حضرت زهر سلام الله علیها است.[۹]
شیخ طوسی در کتاب آمالی به سندش از امیرالمؤمنین علیه السلام چنین روایت کرده است: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بهدنبال من میگشت؛ پس گفت: ای امّایمن! آیا میدانی برادرم کجاست؟ امّایمن گفت: برادرت چه کسی است؟ فرمود: علی علیه السلام. گفت: ای رسول خدا! آیا دخترت را به ازدواج برادرت درآوردی؟ فرمود: بله، ای امّایمن! به خداوند سوگند دخترم را به همسری مردی درآوردم که همتایی شریف و آبرومند در دنیا و آخرت است و او از مقرّبان میباشد.[۱۰]
شرح رخداد ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما اسلام
برخی شارحان خطبه غدیر برای تبیین مقام قرابت امیرمؤمنان علیه السلام نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله جزئیات این ازدواج را از زبان خود امام آوردهاند: شیخ صدوق در کتاب آمالی خود داستان ازدواج را چنین روایت کرده است:
من عزم خود را جزم کردم که با فاطمه سلام الله علیها ازدواج کنم، ولی جرأت نمیکردم این مطلب را با رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان بگذارم. این آرزو در هر شب و روز در سینهٔ من شعله میکشید تا اینکه بالاخره به حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدم. آن حضرت به من فرمود: «ای علی!»؛ گفتم: «بفرمایید ای رسول خدا!»؛ فرمود: «تصمیم به ازدواج گرفتهای؟»؛ گفتم: «رسول خدا بهتر میداند.» و دانستم که رسول خدا صلی الله علیه و آله قصد دارد بعضی از زنان قریش را برایم تزویج کند، ولی من نگران بودم که مبادا فاطمه سلام الله علیها از دستم برود.
روزی دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله شخصی را نزد من فرستاد و مرا احضار کرد. من که از شدّت خوشحالی سر از پا نمیشناختم، به حضور آن حضرت که در حجرهٔ امّسلمه مشرّف بود شرفیاب شدم و دیدم که آن بزرگوار به قدری شادمان و خوشحال است که سابقه نداشت. هنگامی که چشمم به ایشان افتاد، دیدم که چشمانش میدرخشید و سفیدی دندانهایش از سرور و خندهای که داشت آشکار بود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: «ای علی! به تو مژده میدهم که خداوند آن غمّی را که دربارهٔ ازدواج تو داشتم برطرف کرد». گفتم: «چگونه، ای رسول خدا؟»؛ گفت: «جبرئیل نزد من آمد و سنبل و قرنفل بهشتی به من داد. من آنها را گرفتم و بوییدم و به جبرئیل گفتم: این سنبل و قرنفل برای چیست؟ گفت: خدای توانا به ملائکه و ساکنان بهشت دستور داده که بهشت را با میوههای درختان، گیاهان زیبا و قصرها زینت کنند و باد بهشت را فرمان داده تا عطر آنها را در سراسر بهشت منتشر سازند. و حورالعین بهشت را فرمان داده تا سورهٔ طه، طواسین، یس و حمعسق را تلاوت کنند. سپس منادی از زیر عرش ندا داد: آگاه باشید امروز روز ولیمه و عروسی علی بن ابیطالب علیه السلام است. بدانید که من شما را شاهد میگیرم بر اینکه فاطمه سلام الله علیها دختر محمّد صلی الله علیه و آله را برای علی بن ابیطالب علیه السلام، به رضایت خود تزویج نمودم».
آنگاه خداوند تبارک و تعالی ابر سفیدی فرستاد تا قطرات خود را به صورت لؤلؤ، زبرجد و یاقوت بر سر آنان ببارد. پس از آن ملائکه برخاستند و سنبل و قرنفل نثار اهل بهشت کردند و این سنبل و قرنفل از آنها میباشد. پس از آن خداوند ملکی را که نامش «راحیل» است ـ و در میان ملائکه خطیبی بلیغتر و فصیحتر از او وجود ندارد ـ مأموریت داد تا خطبهای بخواند. راحیل خطبهای ایراد نمود که اهل آسمانها و زمین مانند آن را نشنیده بودند. سپس منادی ندا داد: «ای ملائکه و ساکنان بهشت! ازدواج علی علیه السلام ـ که حبیب محمّد است ـ را با دختر محمّد صلی الله علیه و آله تبریک بگویید، زیرا من هم به ایشان تبریک گفتهام. آگاه و شاهد باشید که من بعد از پیامبران، محبوبترین زنان را برای محبوبترین مردان تزویج نمودم».
راحیل گفت: «خداوندا! بیش از آنچه ما میبینیم و در بهشت به ایشان دادهای، چه چیز دیگری به آنها عطا خواهی کرد؟»؛ خدای متعال فرمود: «ای راحیل! برکت بیشتری که به آنها میدهم این است که آنان با محبت من زندگی خواهند کرد و آنان را برای خلق خود حجّت و دلیل قرار میدهم. به عزّت و جلالم سوگند، مخلوقی از آنان به وجود میآورم و از آن دو نسلی ایجاد میکنم که خزانهداران من در زمین، معدن علم من و هدایتکنندگان مردم به سوی دین من خواهند بود و بعد از پیامبران و رسولان، به وسیلهٔ آنان بر خلق اتمام حجّت خواهم نمود».
[و رسول خدا صلی الله علیه و آله ادامه داد:] «ای علی! به تو مژده میدهم زیرا خداوند تو را به قدری گرامی داشته که احدی را چنین عزیز و گرامی نداشته است. ای علی! من دخترم فاطمه سلام الله علیها را بر همان چیزی تزویج نمودم که خداوند رحمان او را تزویج نمود و به همان چیزی برای فاطمه راضی شدهام که خدا راضی شده است. اکنون او همسر توست و در اختیار تو میباشد و تو از من به وی سزاوارتری. و جبرئیل به من خبر داده که بهشت به شما دو نفر اشتیاق دارد و اگر نبود که خداوند عزّوجلّ مقدّر نموده فرزندانی از شما به وجود آیند که بر خلق حجّت باشند، در این صورت اشتیاق بهشت و اهل آن را پاسخ میداد و شما را هر چه زودتر داخل بهشت میکرد. پس ای علی! تو بهترین برادر، بهترین داماد و بهترین مصاحب هستی و برای تو همین بس که خداوند از تو راضی و خشنود است».
امیرالمؤمنین علیه السلام میگوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: «آیا مقام من به جایی رسیده که در بهشت نامی از من برده شود و خدا ملائکه را برای ازدواج من شاهد بگیرد؟»؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «همانا خدای عزّوجلّ هرگاه ولی و دوست خود را گرامی بدارد، به گونهای گرامی میدارد که چشمی ندیده و گوشی نشنیده باشد. و خداوند این مقام را به تو عطا فرموده است».
امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشت: «پروردگارا! به من توفیق بده تا در برابر نعمتهای تو شکرگزار باشم» و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آمین».[۱۱]
مسألهٔ دامادی علی علیه السلام آن قدر مهمّ بوده است که در احتجاجات خود بر مهاجرین و انصار از جمله میفرمودند: مگر من در دامادی رسول خدا صلی الله علیه وآله بر شما پیشی نگرفتم.
خویشاوندی با فرزندان امیرمؤمنان علیه السلام
در برخی از شروح خطبه غدیر، درباره خویشاوندی با فرزندان امیرمؤمنان علیه السلام چنین نوشتهاند: پیامبری چون حضرت زکریا علیه السلام و حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند در روزهای آخر عمر، فرزندی طلبیدند تا ادامهدهندهٔ نسلشان باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله برای ادامهٔ نسل خود چنین نخواستند، بلکه اینگونه تسلیم خدا شدند که نسلشان از داماد و دخترشان ادامه پیدا کند. عرفاً نسل به فرزندان و نوادگان پسری اطلاق میشود، ولی با اینکه فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام فرزندان دختری پیامبر صلی الله علیه و آله ایشان محسوب میشدند، با این حال پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را فرزند خود میخوانند.
بعد از پایان جنگ خیبر و شهامت چشمگیر امیرالمؤمنین علیه السلام در آن واقعه، پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به او فرمود: «لَوْ لَا أَنْتَ یَا عَلِیُّ مَا عُرِفَ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی لَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَسْلَ کُلِ نَبِیٍ مِنْ صُلْبِهِ وَ جَعَلَ نَسْلِی مِنْ صُلْبِکَ یَا عَلِیُّ فَأَنْتَ أَعَزُّ الْخَلْقِ وَ أَکْرَمُهُمْ عَلَیَّ …؛ اگر تو نمیبودی، مؤمنان بعد از من شناخته نمیشدند. قطعاً خداوند عزوجل نسل هر پیامبری را از صلبش قرار داده است و نسل من را از صلب تو گمارده است. ای علی! تو عزیزترین و گرامیترین مخلوقات نزد من هستی».[۱۲]
خداوند متعال خواسته است که نسل پیامبر صلی الله علیه و آله از طریق دخترشان و برادرشان امیرالمؤمنین علیه السلام ادامه پیدا کند و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به این مسئله راضی به قضای الهی شد.[۱۳]
اشاره به ذریه و اوصیاء پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبهٔ غدیر
از نظر برخی شارحان خطبه غدیر، مسئله جانشینی آنقدر مهمّ بود که در چندین موضع خطبه غدیر رسول خدا صلی الله علیه و آله تصریح نمودند که فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام فرزندان من هستند. این نشان میدهد که چه قرابت نزدیکی پیامبر با امیرمؤمنان علیه السلام داشته است؛ این موارد چنین گزارش شده است:
- «مَعَاشِرَ النَّاسِ ذُرِّیَّةُ کُلِّ نَبِیٍّ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِ عَلِیٍّ؛ ای مردم! فرزندان هر پیامبری از صلب خود اوست، و[لی] فرزندان من از صلب علی علیه السلام خواهد بود».
- «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّمَا أَکْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِینَکُمْ بِإِمَامَتِهِ فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقَامَهُ مِنْ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ؛ ای مردم! بهراستی خداوند عزوجل دین شما را با امامت علی علیه السلام کامل نمود، پس هر کس به او و جانشینان او از فرزندان من از صلب او تا روز قیامت و روز عرض اعمال بر خداوند عزوجل اقتداء نکند، پس آنها اعمالشان نابود خواهد شد و در آتش جهنم جاویدان خواهند بود. عذاب از آنها کم نخواهد شد و هیچ وقت مهلت داده نخواهند شد».
- «أَلَا وَ إِنَّ عَلِیّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّکْرِ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ؛ آگاه باشید، همانا علی موصوف به شکیبایی و شکرگزاری است، سپس بعد از او فرزندان من از صلب او».
- «مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أَمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ یَهْدُونَ إِلَی الْحَقِ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ ثُمَّ قَرَأَ- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ إِلَی آخِرِهَا وَ قَالَ فِیَّ نَزَلَتْ وَ فِیهِمْ نَزَلَتْ وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إِیَّاهُمْ خُصَّتْ؛ ای مردم! من صراط مستقیم خدایم که شما را به دنبالهروی از آن امر نمود. پس از من علی علیه السلام صراط مستقیم است و سپس فرزندان من از صلب او پیشوایانی هستند که بهسمت حقّ هدایت میکنند و به حقّ داوری مینمایند».
- در هنگام اقرارگرفتن از همهٔ مسلمانها، پیامبر صلی الله علیه و آله به مردم این چنین میفرماید: «وَ قَدْ أَمَرَنِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرَارَ بِمَا عَقَدْتُ لِعَلِیٍّ مِنْ إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ جَاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنِّی وَ مِنْهُ عَلَی مَا أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِهِ فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِنَّا سَامِعُونَ مُطِیعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ لِمَا بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنَا وَ رَبِّکَ فِی أَمْرِ عَلِیٍّ وَ أَمْرِ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ نُبَایِعُکَ عَلَی ذَلِکَ بِقُلُوبِنَا وَ أَنْفُسِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ أَیْدِینَا..؛ و خداوند مرا مأمور فرموده تا از شما درباره امارت علی بن أبیطالب علیه السلام و امامان پس از او که همه از صلب من و اویند اقرار زبانی بگیرم، پس همگی بگویید: گفتههایت را شنیدیم و به نصب علی بن أبیطالب علیه السلام و فرزندان صلبی او به امارت مسلمانان راضی و فرمانبرداریم، و با تو در این باره با قلبها و جان و زبان و دستهایمان بیعت میکنیم».[۱۴]
پانویس
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۳، ص۴۰۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۵، ص۱۰۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۹–۱۰.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۱۰۹.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۵۹.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۲۴۸–۲۴۹.
- ↑ الکشف و البیان، ج۷، ص۱۴۲.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۸۵–۲۸۶.
- ↑ الامالی للطوسی، ص۳۵۵–۳۵۶.
- ↑ الامالی للصدوق، ص۵۵۸–۵۶۱.
- ↑ کشف الیقین، ص۴۳۱.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۳، ص۴۱۶.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۳، ص۴۱۷–۴۱۸.
- ↑ برادر رسول خدا بودن بهدلیل مقام اخوت که میان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام برقرار شده بود. اما نفس رسول خدا بودن به دلیل آیهٔ مباهله است که رسول خدا صلی الله علیه و آله با تعبیر «انفسنا» امیرالمؤمنین علیه السلام را نفس خود معرفی نمود (شرح خطبه غدیر، ج۳، ص۴۰۶).
منابع
- الامالی؛ محمد بن حسن طوسی، قم: دار الثقافة، ۱۴۱۴ق.
- الامالی؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدباقر کمرهای، تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۶ش.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- تفسیر فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
- تفسیر القمی؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- شرح خطبه غدیر؛ محمدرضا شریفی، اصفهان: انتشارات نورالحیات، ۱۴۴۶ق.
- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازلة فی أهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم؛ عبیدالله بن عبدالله حسکانی، تحقیق: محمدباقر حسکانی، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۱ق.
- الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی؛ احمد بن محمد ثعلبی، تحقیق: علی عاشور، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
- کشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین؛ حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، تحقیق: حسین درگاهی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق.