خطبه غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== آماده ‏سازى فضاى خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۶-۴۲.</ref> ==
== آماده ‏سازى فضاى خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۶-۴۲.</ref> ==
سير آماده ‏سازى مردم توسط پيامبر صلى الله عليه و آله را مى ‏توان به طور سلسله وار اين گونه بيان كرد:  پس از رسيدن به غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله چند اقدام مهم انجام داد تا خطبه غدير در بهترين شرايط ارائه شود: 
سير آماده ‏سازى مردم توسط پیامبر صلی الله علیه و آله را مى ‏توان به طور سلسله وار اين گونه بيان كرد:  


=== <small>۱-  جمع‏ آورى مردم</small> ===
پس از رسيدن به غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله چند اقدام مهم انجام داد تا خطبه غدیر در بهترين شرايط ارائه شود:   
پيامبر صلى الله عليه و آله براى مقابله با هر توطئه ‏اى در آن لحظات حساس، از هر گونه پراكندگى كاروان جلوگيرى كند. براى اين هدف دست به سه اقدام به موقع زد:  يكى آنكه فوراً افرادى را مأمور كرد تا مواظب انسجام كاروان و پراكنده نشدن آن باشند. ديگر آنكه فرمان داد تا منادى ندا كند: همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته‏ اند بازگردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند.  اين گونه بود كه آهسته آهسته همه آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى در محل از پيش تعيين شده كنار بركه جمع شدند، بدون اينكه كوچک ‏ترين اخلالى در نظم عمومى كاروان پيش آيد. سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله براى حفظ نظم هنگامى صورت گرفت كه آن حضرت متوجه شد عده‏ اى از فتنه‏ گران به قصد بر هم زدن نظم و ايجاد آشوب از غدير عبور كرده‏اند. اين بود كه همزمان با اعلام توقف كاروان، حضرت گروهى را فرستاد تا پيش رفتگان را بازگردانند و به آنان درباره بازگرداندن ابوبكر و عمر به طور خاص سفارش كرد!  مأموران به سرعت تاختند و آن گروه را كه به سركردگى ابوبكر و عمر تا نزديكى‏هاى جحفه پيش رفته بودند! به سمت غدير بازگرداندند، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو نفر را به شدت مورد مؤاخذه قرار داد. اين گونه بود كه اين نقشه منافقين نيز -  با آنكه اجرا شد -  ولى با اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى گرديد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۹ و ج ۳۷ ص ۲۰۴.</ref>


=== <small>۲-  خالى نگه داشتن زير درختان</small> ===
=== ۱. جمع‏ آورى مردم ===
پيش بينى ديگرى كه هنگام اجراى آن رسيده بود خالى ماندن زير درختان غدير براى اجراى مراسم سه روزه بود. براى اين منظور پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد كسى زير پنج درخت كهنسال كنار بركه نرود، تا آن مكان براى برنامه سه روزه غدير آماده شود.  طبق اين فرمان، با آنكه چشم‏ها به محض ورود به غدير متوجه سايبان آرام بخش زير درختان مى‏ شد، ولى همه از كنار آن عبور مى‏ كردند و هيچ كس به خود اجازه توقف در زير درختان را نمى ‏داد. 
پيامبر صلى الله عليه و آله براى مقابله با هر توطئه ‏اى در آن لحظات حساس، از هر گونه پراكندگى كاروان جلوگيرى كند. براى اين هدف دست به سه اقدام به موقع زد:


'''۳-  اسكان منظم جمعيت'''
يكى آنكه فوراً افرادى را مأمور كرد تا مواظب انسجام كاروان و پراكنده نشدن آن باشند. ديگر آنكه فرمان داد تا منادى ندا كند: همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته‏ اند بازگردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند.


اسكان آن جمعيت انبوه مقدمه ديگرى براى سخنرانى بود كه هنگام اجراى آن فرا رسيده بود. پس از آن دستورات، همه مركب‏ ها با رسيدن به فضاى اطراف بركه متوقف شدند و گروه‏هاى مختلف مردم در گستره بيابان غدير پياده شدند و هر يك براى خود جايى پيدا كردند و شتران خود را خواباندند. عده ‏اى فرش و زيرانداز براى خود پهن كردند و عده ‏اى ديگر خيمه بر پا نمودند، و كم كم همه جمعيت در گوشه و كنار منطقه مستقر شدند.  روح همكارى مردم و نظارت دقيق مأموران پيامبرصلى الله عليه وآله باعث شد كه پياده شدن و استقرار آن جمع عظيم انسان‏ها بدون كوچك‏ترين مشكلى به انجام رسد، و زمينه مناسبى براى مراحل بعدى مراسم باشد. 
اين گونه بود كه آهسته آهسته همه آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى در محل از پيش تعيين شده كنار بركه جمع شدند، بدون اينكه كوچک ‏ترين اخلالى در نظم عمومى كاروان پيش آيد.


'''۴-  مقابله با گرما'''
سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله براى حفظ نظم هنگامى صورت گرفت كه آن حضرت متوجه شد عده‏ اى از فتنه‏ گران به قصد بر هم زدن نظم و ايجاد آشوب از غدير عبور كرده ‏اند.


مسئله گرما در آن هنگام از سال و در آن ساعت از روز -  در نزديكى ظهر -  مشكلى بود كه هيچ چاره ‏اى نداشت جز آنكه هر كس شخصاً به فكر خود باشد. البته گرماى شديد براى مردم آن مناطق پديده تازه ‏اى نبود و بارها در فصل گرما آن را تجربه كرده بودند.  شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين به حدى بود كه مردم -  حتى خود حضرت -  گوشه ‏اى از لباسشان را بر سر انداخته و گوشه ‏اى از آن را زير پاى خود قرار دادند، و عده ‏اى از شدت گرما عبا را به پايشان پيچيدند!<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص  ۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰ ،۳۰۱.</ref>
اين بود كه همزمان با اعلام توقف كاروان، حضرت گروهى را فرستاد تا پيش رفتگان را بازگردانند و به آنان درباره بازگرداندن ابوبكر و عمر به طور خاص سفارش كرد!


اكنون صد و بيست هزار حاجى بازگشته از حرم الهى، در كنار بركه آسمانى غدير از حركت چند روزه باز ايستاده بودند. آنان مى‏ دانستند كه تا ساعتى ديگر مراسم آغاز خواهد شد و بايد وضو بگيرند و خود را براى شركت در نماز جماعت و سپس در مراسم آماده كنند. همه در جنب و جوش، براى يك برنامه استثنائى! 
مأموران به سرعت تاختند و آن گروه را كه به سركردگى ابوبكر و عمر تا نزديكى ‏هاى [[وادی جحفه|جحفه]] پيش رفته بودند! به سمت غدير بازگرداندند، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو نفر را به شدت مورد مؤاخذه قرار داد. اين گونه بود كه اين نقشه منافقين نيز -  با آنكه اجرا شد -  ولى با اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى گرديد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۹ و ج ۳۷ ص ۲۰۴.</ref>


'''۵ -  پيش‏بينى آرايش مجلس سخنرانى'''
=== ۲. خالى نگه داشتن زير درختان ===
پيش بينى ديگرى كه هنگام اجراى آن رسيده بود خالى ماندن زير درختان غدير براى اجراى مراسم سه روزه بود.


آخرين اقدام عملى قبل از مراسم غدير، آراستن مجلس خطابه و آماده‏ سازى جايگاه سخنرانى بود، كه تا آن روز مجلسى در اين وسعت سابقه نداشت. اين مرحله نيز در گونه ‏اى با شكوه و بى‏ نظير آماده شد، كه مردم هرگز تا آن روز نمونه ‏اش را نديده بودند.  نيمى از آنچه بايد انجام مى‏گرفت مربوط به جايگاه سخنرانى و نيم ديگر مربوط به موقعيت نشستن مردم در برابر منبر بود.
براى اين منظور پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد كسى زير پنج درخت كهنسال كنار [[آبگیر|برکه]] نرود، تا آن مكان براى برنامه سه روزه غدير آماده شود.  


'''۶ -  موقعيت استقرار مردم در برابر سخنران'''
طبق اين فرمان، با آنكه چشم ‏ها به محض ورود به غدير متوجه سايبان آرام بخش زير درختان مى‏ شد، ولى همه از كنار آن عبور مى‏ كردند و هيچ كس به خود اجازه توقف در زير درختان را نمى ‏داد.   


براى استقرار منظم و آرام مردم در مقابل سخنران، زمان آن با توجه به نزديكى ظهر بعد از نماز جماعت در نظر گرفته شد؛ تا با همان نظمى كه براى نماز نشسته ‏اند بدون كوچك ‏ترين حركتى آماده شنيدن سخنرانى باشند.  با توجه به حضور بانوان در كاروان، زاويه خاصى از مجلس به آنان اختصاص يافت كه به راحتى خطيب را بر فراز منبر ببينند و سخنان او را بشنوند.
===۳. اسكان منظم جمعيت===
اسكان آن جمعیت انبوه مقدمه ديگرى براى سخنرانى بود كه هنگام اجراى آن فرا رسيده بود. پس از آن دستورات، همه مركب‏ ها با رسيدن به فضاى اطراف بركه متوقف شدند و گروه‏ هاى مختلف مردم در گستره بيابان غدير پياده شدند و هر يک براى خود جايى پيدا كردند و شتران خود را خواباندند.


  '''۷-  صدا رسانى به آن جمعيت انبوه'''
عده ‏اى فرش و زيرانداز براى خود پهن كردند و عده ‏اى ديگر خيمه بر پا نمودند، و كم كم همه جمعيت در گوشه و كنار منطقه مستقر شدند.


از نظر صدا رسانى اگر چه اجتماع مردم در برابر منبر به گونه ‏اى بسيار منسجم تدارک ديده شده بود، اما براى تكميل موقعيت يك يا چند نفر كه صداى فوق‏ العاده بلندى داشت مأمور شد كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند، تا همه سخنان حضرت را شنيده باشند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص۱۴۹ ،۱۶۸ ،۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰، ۱۰۶ ،۳۰۱.</ref>
روح همكارى مردم و نظارت دقيق مأموران پيامبر صلى الله عليه و آله باعث شد كه پياده شدن و استقرار آن جمع عظيم انسان‏ ها بدون كوچک ‏ترين مشكلى به انجام رسد، و زمينه مناسبى براى مراحل بعدى مراسم باشد.


'''۸ آماده‏ سازى زير درختان براى منبر'''
=== ۴. مقابله با گرما ===
مسئله گرما در آن هنگام از سال و در آن ساعت از روز در نزديكى ظهر -  مشكلى بود كه هيچ چاره ‏اى نداشت جز آنكه هر كس شخصاً به فكر خود باشد.


اكنون نوبت آن بود كه موقعيت بديعى براى جايگاه سخنرانى تدارک ببينند، تا هم مناسب صد و بيست هزار مخاطب باشد و هم نمادى به ياد ماندنى در خاطره ‏ها بر جاى گذارد. براى آماده ‏سازى جايگاه، پيامبر صلى الله عليه و آله چهار نفر از خواص اصحاب خود را انتخاب كرد. آن حضرت مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فرا خواند و به آنان دستور داد تا محل پنج درخت كهنسال را براى اجراى مراسم آماده كنند. 
البته گرماى شديد براى مردم آن مناطق پديده تازه ‏اى نبود و بارها در فصل گرما آن را تجربه كرده بودند.


'''۹-  بناى منبر در موقعيت ويژه'''
شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين به حدى بود كه مردم - حتى خود حضرت - گوشه ‏اى از لباسشان را بر سر انداخته و گوشه ‏اى از آن را زير پاى خود قرار دادند، و عده ‏اى از شدت گرما عبا را به پايشان پيچيدند!<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص  ۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸؛عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰ ،۳۰۱.</ref>


با توجه به اينكه درختان غدير از شرق به غرب روييده بودند و بركه در سمت جنوبى پشت درختان قرار داشت، تصميم بر آن شد كه منبر را به گونه‏ اى بنا كنند كه مردم رو به قبله و رو به بركه قرار بگيرنددر نتيجه جمعيت پس از نماز جماعت بدون آنكه از جاى خود حركت كنند در مقابل منبر بودند و سخنران پشت به قبله و رو به مردم قرار مى‏گرفت. همچنين مى‏ بايست موقعيت منبر نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار مى ‏گرفت تا پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشد و همه آن حضرت را ببينند. 
اكنون صد و بيست هزار حاجى بازگشته از حرم الهى، در كنار بركه آسمانى غدير از حركت چند روزه باز ايستاده بودند. آنان مى‏ دانستند كه تا ساعتى ديگر مراسم آغاز خواهد شد و بايد وضو بگيرند و خود را براى شركت در نماز جماعت و سپس در مراسم آماده كنند. همه در جنب و جوش، براى يک برنامه استثنائى! 


'''۱۰-  سايبان بر فراز منبر'''
===۵. پيش‏بينى آرايش مجلس سخنرانى===
آخرين اقدام عملى قبل از مراسم غدير، آراستن مجلس خطابه و آماده‏ سازى جايگاه سخنرانى بود، كه تا آن روز مجلسى در اين وسعت سابقه نداشت.


گروه چهار نفرى كار خود را آغاز كردند. آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ‏ هاى ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند. سپس شاخه‏ هاى اضافى پايين آمده آن درختان خودرو را -  كه تا نزديكى زمين آمده بود قطع كردند. بعد از آن در فاصله دو درختِ وسط، روى شاخه‏ ها پارچه ‏اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد. دو نفر نيز مأموريت يافتند چند شاخه بلند اطراف منبر را -  كه قابل بريدن نبود -  با دست نگه دارند تا جايگاه سخنرانى بهتر ديده شود.
اين مرحله نيز در گونه ‏اى با شكوه و بى‏ نظير آماده شد، كه مردم هرگز تا آن روز نمونه ‏اش را نديده بودند.


'''۱۱- كيفيت و بلنداى منبر'''
نيمى از آنچه بايد انجام مى‏گرفت مربوط به جايگاه سخنرانى و نيم ديگر مربوط به موقعيت نشستن مردم در برابر منبر بود.


سپس در زير سايبان، منبرى از سنگ را تدارک ديدند. ابتدا سنگ ‏هاى بزرگ و كوچک را جمع‏ آورى كرده و روى هم چيدند و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند. آنگاه از رواندازهاى شتران و ساير مركب ‏ها كه عبارت بود از تشک ها و قاليچه ‏ها كمک گرفتند، و آنها راروى سنگ ‏ها قرار دادند تا سختى سنگ‏ ها را با نرمى رواندازها جبران كرده باشند. در مرحله بعد پارچه‏اى براى زيبايى از بالا تا پايين منبر پهن كردند.  اين كامل‏ ترين گونه از تدارک يك مجلس عظيم براى يک خطابه استثنائى بود، كه از نظر جايگاه خطيب و مخاطَبين و ايجاد بالاترين كيفيت ممكن براى مجلس سخنرانى، در گونه ‏اى بى‏ نظير آماده شد. 
===۶. موقعيت استقرار مردم در برابر سخنران===
براى استقرار منظم و آرام مردم در مقابل سخنران، زمان آن با توجه به نزديكى ظهر بعد از نماز جماعت در نظر گرفته شد؛ تا با همان نظمى كه براى نماز نشسته ‏اند بدون كوچک ‏ترين حركتى آماده شنيدن سخنرانى باشند.  با توجه به حضور بانوان در كاروان، زاويه خاصى از مجلس به آنان اختصاص يافت كه به راحتى خطيب را بر فراز منبر ببينند و سخنان او را بشنوند.


== ۲.  آماده ‏سازى مردم براى خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۲ .</ref> ==
==. صدا رسانى به آن جمعيت انبوه===
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آن ها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:  همچنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله وارد قسمت اصلى سخن -  يعنى معرفى دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام -  شده بود و مقام با عظمت على‏ عليه السلام و جانشينان او را بيان مى ‏كرد، بدون مقدمه مردم شنيدند كه حضرت خبر از كار فوق العاده‏ اى مى‏ دهد كه مى ‏خواهد بر فراز منبر انجام دهد. در واقع براى آنكه مخاطبين از ديدن آن منظره يكّه نخورند پيامبر صلى الله عليه و آله اذهان را آماده ديدن آن مى ‏نمود.  براى اين منظور حضرت با مطرح كردن تفسير قرآن فرمود: «قرآن را تفسير و تبيين نخواهد كرد جز اين كسى كه دست او را مى‏ گيرم و او را به سمت خود بالا مى ‏برم، و بازوانش را بلند مى ‏كنم و با دو دست آنها را بالا مى‏ برم، و به شما اعلام مى‏ كنم كه: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» . با اين اعلان مردم متوجه شدند كه لحظاتى ديگر كارى فوق‏ العاده بر فراز منبر انجام خواهد گرفت و همچنان چشم انتظار چگونگى اجراى آن بودند.
از نظر صدا رسانى اگر چه اجتماع مردم در برابر منبر به گونه ‏اى بسيار منسجم تدارک ديده شده بود، اما براى تكميل موقعيت يك يا چند نفر كه صداى فوق‏ العاده بلندى داشت مأمور شد كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند، تا همه سخنان حضرت را شنيده باشند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص۱۴۹ ،۱۶۸ ،۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰، ۱۰۶ ،۳۰۱.</ref>


== ۳.  آمار موضوعات و كلمات خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۱۹۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۶ .</ref> ==
==. آماده‏ سازى زير درختان براى منبر===
با نگرشى در سرتاسر خطبه غدير، سه جهت مهم آمارى را مورد توجه قرار مى‏ دهيم: 
اكنون نوبت آن بود كه موقعيت بديعى براى جايگاه سخنرانى تدارک ببينند، تا هم مناسب صد و بيست هزار مخاطب باشد و هم نمادى به ياد ماندنى در خاطره ‏ها بر جاى گذارد.


اول: آمارى از موضوعات مورد نظر حضرت و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده، و شرح آن چنين است:
براى آماده ‏سازى جايگاه، پيامبر صلى الله عليه و آله چهار نفر از خواص اصحاب خود را انتخاب كرد. آن حضرت [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] را فرا خواند و به آنان دستور داد تا محل پنج درخت كهنسال را براى اجراى مراسم آماده كنند. 


 ۱. صفات خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله.  
===۹. بناى منبر در موقعيت ويژه===
با توجه به اينكه درختان غدير از شرق به غرب روييده بودند و بركه در سمت جنوبى پشت درختان قرار داشت، تصميم بر آن شد كه منبر را به گونه‏ اى بنا كنند كه مردم رو به قبله و رو به بركه قرار بگيرند.


۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله.
در نتيجه جمعيت پس از نماز جماعت بدون آنكه از جاى خود حركت كنند در مقابل [[سخنرانی|منبر]] بودند و سخنران پشت به [[قبله]] و رو به مردم قرار مى‏ گرفت.


۳. ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۵۰ جمله.
همچنين مى‏ بايست موقعيت منبر نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار مى ‏گرفت تا پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشد و همه آن حضرت را ببينند. 


۴. ولايت ائمه ‏عليهم السلام: ۱۰ جمله.
===۱۰. سايبان بر فراز منبر===
گروه چهار نفرى كار خود را آغاز كردند. آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ‏ هاى ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند.


۵ . فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۲۰ جمله.  
سپس شاخه‏ هاى اضافى پايين آمده آن درختان خودرو را -  كه تا نزديكى زمين آمده بود قطع كردند. بعد از آن در فاصله دو درختِ وسط، روى شاخه‏ ها پارچه ‏اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد.


۶ . حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام: ۲۰ جمله.  
دو نفر نيز مأموريت يافتند چند شاخه بلند اطراف منبر را -  كه قابل بريدن نبود -  با دست نگه دارند تا جايگاه سخنرانى بهتر ديده شود.


۷. شيعيان اهل‏بيت و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله.
===۱۱. كيفيت و بلنداى منبر===
سپس در زير سايبان، منبرى از سنگ را تدارک ديدند. ابتدا سنگ ‏هاى بزرگ و كوچک را جمع‏ آورى كرده و روى هم چيدند و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند.


۸ . بيعت با معصومين‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله.  
آنگاه از رواندازهاى شتران و ساير مركب ‏ها كه عبارت بود از تشک ها و قاليچه ‏ها كمک گرفتند، و آنها راروى سنگ ‏ها قرار دادند تا سختى سنگ‏ ها را با نرمى رواندازها جبران كرده باشند.


۹. قرآن و تفسيرِ آن: ۱۲ جمله.
در مرحله بعد پارچه ‏اى براى زيبايى از بالا تا پايين منبر پهن كردند.  اين كامل‏ ترين گونه از تدارک يک مجلس عظيم براى يک خطابه استثنائى بود، كه از نظر جايگاه خطيب و مخاطبين و ايجاد بالاترين كيفيت ممكن براى مجلس سخنرانى، در گونه ‏اى بى‏ نظير آماده شد. 


۱۰. حلال و حرام، و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله.
== آماده ‏سازى مردم براى خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۲ .</ref> ==
پیامبر صلی الله علیه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آن ها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است!


يكى از آن اقدامات اين بود:  همچنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله وارد قسمت اصلى سخن -  يعنى معرفى دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام -  شده بود و مقام با عظمت على‏ عليه السلام و جانشينان او را بيان مى ‏كرد، بدون مقدمه مردم شنيدند كه حضرت خبر از كار فوق العاده‏ اى مى‏ دهد كه مى ‏خواهد بر فراز منبر انجام دهد.


دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه اهميت آنها را جلوه مى‏ دهد:
در واقع براى آنكه مخاطبين از ديدن آن منظره يكّه نخورند پيامبر صلى الله عليه و آله اذهان را آماده ديدن آن مى ‏نمود.


۱. نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على ‏عليه السلام» تصريح شده است.
براى اين منظور حضرت با مطرح كردن تفسير قرآن فرمود:


۲. كلمه «ائمه ‏عليهم السلام» ده بار صريحاً آمده است.
«قرآن را تفسير و تبيين نخواهد كرد جز اين كسى كه دست او را مى‏ گيرم و او را به سمت خود بالا مى ‏برم، و بازوانش را بلند مى ‏كنم و با دو دست آنها را بالا مى‏ برم، و به شما اعلام مى‏ كنم كه:


۳. نام امام ‏زمان‏ عليه السلام چهار بار به عنوان «مهدى ‏عليه السلام» ذكر شده است. البته اكثر خطبه درباره ائمه‏ عليهم السلام است كه به صورت ضمير يا اشاره يا عطف آمده است، و نيز درباره ائمه ‏عليهم السلام مطالب بسيارى به صورت ضمير و عطف به مطالب قبل ذكر شده است. همچنين مطالب بسيارى درباره حضرت بقيةاللَّه‏ عليه السلام آمده است. منظور از ذكر موارد فوق، تصريح‏ هاى پيامبر صلى الله عليه وآله به اين اسماء مبارک است كه اهميت فوق العاده آن را مى ‏رساند.
{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ}} با اين اعلان مردم متوجه شدند كه لحظاتى ديگر كارى فوق‏ العاده بر فراز منبر انجام خواهد گرفت و همچنان چشم انتظار چگونگى اجراى آن بودند.


سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده است. استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطبه از نكات شاخص آن است. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند بزرگ اسلام را جلوه‏ گر مى‏ كند.  تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در متن خطبه نيز از نكات بسيار مهم آن است.  بيش از ۱۰ آيه از قرآن نيز در ايام واقعه غدير نازل شده كه آيات «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً» و «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» نمونه‏ هاى بارز آن است.
== آمار موضوعات و كلمات خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۱۹۴؛ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۶ .</ref> ==
با نگرشى در سرتاسر خطبه غدير، سه جهت مهم آمارى را مورد توجه قرار مى‏ دهيم:   


اينها آمارى مختصر از مواضع مهم خطبه بود. با مطالعه دقيق‏ تر خطبه مى ‏توان آمارهاى جالب‏ ترى تهيه كرد و به نكات دقيق ‏ترى پى برد.
'''اول:''' آمارى از موضوعات مورد نظر حضرت و تعداد جملاتى كه درباره هر يک آمده، و شرح آن چنين است:


== آمارهاى متفرقه از خطبه غدير<ref>كلام هادى ‏عليه السلام (هاشمى دهسرخى) : ص ۱۰۶  - ۲۵۵.</ref> ==
 ۱. صفات خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله.  
در اينجا آمارهايى در موارد مختلف از خطبه غدير بيان مى‏ كنيم:


۲. مقام پيامبر صلى الله عليه و آله: ۱۰ جمله.


۳. ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۵۰ جمله.


'''صفات اللَّه جلّ شأنه'''
۴. ولايت ائمه ‏عليهم السلام: ۱۰ جمله.


همه معصومين‏ عليهم السلام قبل از هر خطابه به حمد و ستايش خداوند مى ‏پردازند. اما كمتر ديده شده است كه در مقدمه يك خطبه ۱۳۲ صفت از صفات ذات اقدس الهى بيان شده باشد:
۵ . فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۲۰ جمله.  


علا فى توحّده: در يگانگى خود، بلند مرتبه است.
۶ . حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام: ۲۰ جمله.  


دنا فى تفرّده: در عين تنهايى به آفريدگانش نزديك است.
۷. شيعيان اهل ‏بیت و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله.


جلّ فى سلطانه: در قدرت و سلطه خود شكوهمند است.
۸ . بيعت با معصومين‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله.  


عظم فى اركانه: در اركان آفرينش عظيم جلوه مى ‏كند.
۹. قرآن و تفسيرِ آن: ۱۲ جمله.


احاط بكل شى‏ء علماً: علمش بر همه چيز احاطه دارد.
۱۰. حلال و حرام، و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله.


هو فى مكانه: در جايگاه خود استوار مى‏ باشد.
'''دوم:''' آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه اهميت آنها را جلوه مى‏ دهد:


قهر جميع الخلق بقدرته: با قدرت خود بر همه مخلوقات سلطه دارد.
۱. نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على ‏عليه السلام» تصريح شده است.


قهر جميع الخلق ببرهانه: با برهان خود بر همه مخلوقات سلطه دارد.
۲. كلمه «ائمه ‏عليهم السلام» ده بار صريحاً آمده است.


حميداً لم يزل: هميشه مورد سپاس بوده است.
۳. نام امام ‏زمان‏ عليه السلام چهار بار به عنوان «مهدى ‏عليه السلام» ذكر شده است.


محموداً لا يزال: هميشه مورد سپاس بوده است.
البته اكثر خطبه درباره ائمه‏ عليهم السلام است كه به صورت ضمير يا اشاره يا عطف آمده است، و نيز درباره ائمه ‏عليهم السلام مطالب بسيارى به صورت ضمير و عطف به مطالب قبل ذكر شده است.


مجيداً لا يزول: صاحب عظمتى فناناپذير است.
همچنين مطالب بسيارى درباره حضرت بقيةاللَّه‏ عليه السلام آمده است. منظور از ذكر موارد فوق، تصريح‏ هاى پيامبر صلى الله عليه وآله به اين اسماء مبارک است كه اهميت فوق العاده آن را مى ‏رساند.


مبدئاً: آغاز كننده است.
'''سوم:''' آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده است.


معيداً: اعاده كننده است.
استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطبه از نكات شاخص آن است. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا [[مفسّرین|تفسیر]] آمده ۵۰ مورد است كه [[اهمیت]] اين سند بزرگ اسلام را جلوه‏ گر مى‏ كند.


كل امر اليه يعود: هر چيزى به او باز مى ‏گردد.
تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در متن خطبه نيز از نكات بسيار مهم آن است.


بارئ المسموكات: به وجود آوردنده برافراشته ‏ها (افلاك و آسمان‏ها) است.
بيش از ۱۰ آيه از قرآن نيز در ايام واقعه غدير نازل شده كه آيات {{متن قرآن|يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ..}} و {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً}}و{{متن قرآن|سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ}}نمونه‏ هاى بارز آن است.


داحى المدحوّات: گستراننده گسترده شده‏ها (زمين) است.
اينها آمارى مختصر از مواضع مهم خطبه بود. با مطالعه دقيق‏ تر خطبه مى ‏توان آمارهاى جالب‏ ترى تهيه كرد و به نكات دقيق ‏ترى پى برد.


== آيات قرآن در خطبه غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۱ _۱۴ ،۱۷ ،۳۵؛ واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹.</ref> ==
تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏ گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبر صلى الله عليه و آله بر مى‏ دارد:


در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏ هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى ‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى ‏داد.


'''۲-  صفات و فضائل پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله'''
لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏ صلى الله عليه و آله نمى‏ بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.


پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در خطبه غدير كه حدود يك ساعت به طول انجاميده است - ۴۵ صفت از فضائل و مناقب خويش را بيان مى ‏كند، تا مردم به اطاعت بيشتر پيامبرشان ترغيب شوند.
به نظر مى‏ رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يک ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد.


از جمله اين فضائل است:
پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه دست بر شانه على‏ عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يک ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.


العبودية: اقرّ له على نفسى بالعبودية: بر بندگى ‏ام براى خدا اقرار مى‏ كنم.
آنچه جلب توجه مى‏ كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى ‏ها و گفتارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏سابقه است.


العصمة من الناس: قد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة من الناس: خداوند تبارک و تعالى حفاظت از شر مردم را برايم ضمانت نمود.
اين جهت باز مى‏ گردد به بيان حضور اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى ‏نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: خداوند ولايت ما اهل ‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى ‏گردد.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹.</ref>


الرسول: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على ‏عليه السلام: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على‏ عليه السلام بر تو نازل شده ابلاغ كن.
مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام تقسيم شده ‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.


رسولِهِ: و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله: (على‏ عليه السلام) بعد از خدا و رسولش صاحب اختيار شماست.
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يک سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريک هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸.</ref>


رسولُهُ: «انما وليكم اللَّه و رسوله» : صاحب اختيار شما (مردم) خدا و رسول او هستند.
نكاتى درباره تفسير در غدير قبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏ رسد:
 
وليّكم: «انما وليكم اللَّه و رسوله» : صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند.
 
رسول ‏اللَّه: الذين يؤذون رسول‏ اللَّه لهم عذاب اليم: كسانى كه پيامبر را اذيت مى ‏كنند عذابى دردناک در انتظارشان خواهد بود.
 
رسولُهُ: ثم من دونه رسولهُ و نبيه المخاطب لكم: بعد از خداوند رسول و پيامبرش شما را مخاطب قرار مى ‏دهند.
 
نبيه:ثم من دونه رسوله و نبيه المخاطب لكم: بعد از خداوند رسول و پيامبرش شما را مخاطب قرار مى‏ دهند.
 
رسولَهُ: الى يوم تلقون اللَّه و رسوله: تا روزى كه (شما) خدا و رسولش را ملاقات كنيد.
 
رسولُهُ: لا حلال الا ما احلّه اللَّه و رسوله: حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش حلال كرده باشند.
 
 
 
'''۳-  آيات بيان شده در خطبه'''
 
اساسى‏ ترين ادله در اثبات مسائل شرعى و اعتقادى، استفاده از آيات قرآن كريم است. پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با طرح ۵۹ آيه، ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و ديگر مطالب بيان شده را به اثبات رسانيده است:«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل إليك من ربك»<ref>مائده /  ۶۷ .</ref>: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على بر تو نازل شده ابلاغ كن.
 
«انّما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكاه و هم راكعون»<ref>مائده /  ۵۵ .</ref>: صاحب اختيار شما خدا و رسولش مى ‏باشند و نيز كسانى كه ايمان آورده ‏اند و نماز به پا مى‏ دارند و در حال ركوع زكات مى ‏دهند.
 
«يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم»<ref>فتح /  ۱۱.</ref>: با زبانشان چيزى مى ‏گويند كه در قلب ‏هايشان نيست.«و تحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم»<ref>نور /  ۱۵.</ref>: و اين كار را سهل مى ‏شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.
 
«و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم يؤمن باللَّه و يؤمن للمؤمنين»<ref>توبه /  ۶۱ .</ref>: برخى از آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‏ كنند و مى‏ گويند او سخن‏ شنو و زودباور است بگو على‏رغم گمان كسانى كه او را زودباور مى‏ پندارند سخن شنوى او براى شما بهتر است به خدا ايمان دارد و مؤمنان را راستگو مى‏ انگارد و براى ايمان آورندگان از شما مايه رحمت است.
 
«و كل شى‏ء احصيناه فى امام مبين»<ref>يس /  ۱۲.</ref>: هر چيزى را در امام مبين (كه همان امام معصوم‏ عليه السلام است) گرد آورديم.
 
فتصلوا «ناراً وقودها الناس و الحجارة اُعدّت للكافرين»<ref>بقره /  ۲۴.</ref>: در آتشى گرفتار مى ‏شويد كه براى كافران آماده شده است و هيزم آن (آتش) انسان‏ ها و سنگ ‏ها مى ‏باشند.
 
 
'''۴-  آيات مخصوص حضرت على ‏عليه السلام'''
 
از مهم ‏ترين بخش‏هاى خطبه غدير اين دو جمله است:
 
و ما نزلت آية رضا فى القرآن الا فيه: هيچ آيه‏ اى در قرآن درباره خشنودى خدا نازل نشد مگر اينكه درباره حضرت على‏ عليه السلام مى‏ باشد.
 
و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: هيچ آيه ستايشى در قرآن نازل نگشته مگر آنكه درباره حضرت على ‏عليه السلام بيان شده است.در اينجا مجال پرداختن به همه آيات ستايش و خشنودى خداوند در قرآن نيست.
 
بلكه تنها به بيان همان ۱۶ آيه ‏اى كه در خطبه غدير آمده و درباره على‏ عليه السلام مى‏ باشد اكتفا مى‏ گردد:
 
«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك»<ref>مائده /  ۶۷ .</ref>: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت (درباره على‏ عليه السلام) بر تو نازل شده ابلاغ كن.
 
«انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون»<ref>مائده /  ۵۵ .</ref>: صاحب اختيار شما خدا و رسولش مى ‏باشند و نيز كسانى كه ايمان آورده‏ اند و نماز به پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند.
 
«و كل شى‏ء احصيناه فى امام مبين»<ref>يس /  ۱۲.</ref>: هر چيزى را در امام مبين(كه همان امام معصوم ‏عليه السلام است) گرد آورديم.
 
«و لتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتقوا اللَّه ان اللَّه خبير بما تعملون»<ref>حشر /  ۱۸.</ref>: هر كس نگاه كند و ببيند براى فرداى خود چه پيش فرستاده است. از خدا بترسيد، و با على ‏عليه السلام مخالفت نكنيد تا گام ‏هايتان بعد از ثابت شدن نلغزد، كه خدا از آنچه كه انجام مى‏ دهيد آگاه است.
 
«ان تقول نفس يا حسرتا على ما فرّطت فى جنب اللَّه»<ref>زمر /  ۵۶ .</ref>: تا كسى بگويد افسوس كه نسبت به هم جوار خدا كوتاهى كردم.
 
«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً»<ref>آل ‏عمران /  ۱۰۲.</ref> : امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را به طور تام و تمام در اختيار شما گذاشتم و اسلام را به عنوان دينى براى شما پسنديدم.
 
«والعصر ان الانسان لفى خسر<ref>عصر /  ۲ ۱.</ref>: قسم به عصر كه انسان در زيان است.»
 
اتقو اللَّه حق تقاته و لا تموتنّ الا و انتم مسلمون : از خدا بترسيد آنگونه كه بايد بترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.
 
 
'''۵ -  اسماء اشخاص در اين خطبه'''
 
پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در اين خطبه ۸ نام را به اسم ذكر مى‏ كند، كه همه نام ‏ها -  غير از نام ابليس -  مربوط به پيامبران و حجج الهى ‏عليهم السلام مى ‏باشد. از اولين پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت آدم‏ عليه السلام تا آخرين پيامبر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله، و از اولين حجت يعنى حضرت آدم ‏عليه السلام تا آخرين حجت يعنى قائم آل ‏محمد حضرت بقية اللَّه الاعظم‏ عليه السلام را در بر مى ‏گيرد. تا به مردم بفهماند كه اين عالم هيچ گاه خالى از حجت نخواهد بود.                         
 
هارون‏ عليه السلام: الذى محله منّى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى‏ عليهما السلام است.
 
موسى‏ عليه السلام: الذى محله منى محل هارون من موسى ‏عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى ‏عليهما السلام است.
 
آدم ‏عليه السلام: ان ابليس اخرج آدم ‏عليه السلام من الجنة بالحسد: ابليس به خاطر حسادت باعث بيرون شدن آدم ‏عليه السلام از بهشت گرديد.
 
«فان آدم اهبط الى الارض بخطيئة واحدة: آدم به خاطر يك اشتباه به زمين فرستاده شد.
 
ابليس: ان ابليس اخرج آدم ‏عليه السلام من الجنة بالحسد: ابليس به خاطر حسادت باعث بيرون شدن آدم ‏عليه السلام از بهشت گرديد.
 
المهدى‏ عليه السلام: ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏ عليه السلام: سپس در نسل او تا مهدى قائم عليه السلام.
 
مملّكها الامام المهدى‏ عليه السلام: آن را تحت حاكميت امام مهدى‏ عليه السلام در مى ‏آورد.
 
الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدى‏ عليه السلام: بدانيد كه آخرين امام از ما مهدى قائم‏ عليه السلام است.
 
خاتمها المهدى‏ عليه السلام: آخرين ايشان مهدى‏ عليه السلام است.
 
 
'''۶ -  نام حضرت على ‏عليه السلام در خطبه'''
 
مى‏ توان گفت كه اين بخش مهم‏ ترين بخش خطبه است، و به صورت حيرت‏ انگيزى ۴۳ مرتبه نام حضرت على‏ عليه السلام برده شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله در نهايت بلاغت اين اسامى را به گونه ‏اى بيان كرده كه تكرار آن مخلّ فصاحت نگردد، و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به احسن وجه و زيباترين شكل به مردم معرفى نمايد.
 
لانه قد اعلمنى انى ان لم ابلّغ ما انزل الىّ فى حق على ‏عليه السلام فما بلّغت رسالته: خداوند به من اعلام فرمود كه اگر آنچه در حق على ‏عليه السلام بر من نازل فرموده ابلاغ نكنم رسالت او را به انجام نرسانده‏ ام.«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على‏ عليه السلام: اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت درباره على‏ عليه السلام بر تو نازل شده ابلاغ كن.
 
يعنى فى الخلافة لعلى بن ابیطالب ‏عليه السلام: يعنى درباره خلافت براى على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام.
 
ان على بن ابیطالب‏ عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى: على بن ابیطالب‏عليه السلام برادر من و وصى من و جانشين من مى‏ باشد.
 
و على بن ابیطالب‏ عليه السلام الذى اقام الصلاة و آتى الزكاة و هو راكع: على بن ابیطالب‏ عليه السلام همان كسى است كه نماز به پا مى‏ دارد و در حال ركوع زكات مى‏ دهد.
 
لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلّغ ما انزل اللَّه الى فى حق على ‏عليه السلام: خداوند از من راضى نمى‏ شود مگر آنچه را در حق على ‏عليه السلام بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.
 
«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى حق على ‏عليه السلام: اى پيامبر! آنچه در مورد على‏عليه السلام از پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن.
 
ثم من بعدى على‏ عليه السلام وليكم و امامكم بامر اللَّه: بعد از من و به امر خداوند، على ‏عليه السلام صاحب اختيار و امام شماست.
 
 
'''۷-  «معاشر الناس» هاى خطبه'''
 
معمولاً خطاب‏ هاى قرآن كريم با «ايها الناس» و «يا ايها الذين آمنوا» آمده است. اما در اين خطبه، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله مردم را با «معاشر الناس» مورد خطاب قرار مى‏ دهد. با تحقيقى كه در روايات و احاديث اسلامى انجام گرفت، مشخص شد كه حضرات معصومين‏ عليهم السلام خطاب «معاشر الناس» را بسيار اندک به كار برده ‏اند. اما پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه نورانى ۵۸ مرتبه از اين عبارت خطابى استفاده كرده است. استفاده فراوان از اين عبارت در يک خطبه يک ساعته به اين خاطر بوده كه مردم به نكات مذكور پس از اين خطاب توجه بيشترى كنند، و به مطالب عنوان شده عنايت مضاعفى داشته باشند:
 
معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزل اللَّه تعالى الىّ: اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرد كوتاهى نكردم.
 
فاعلموا -  معاشر الناس -  ذلك فيه و افهموه و اعلموا: اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد و آگاه باشيد.
 
معاشر الناس، انه آخر مقام اقومه فى هذا المشهد: اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين گردهمايى به پا مى ‏ايستم.
 
معاشر الناس، فضّلوه: اى مردم، او را بر ديگران برترى دهيد.معاشر الناس،
 
لا تضلّوا عنه: اى مردم از او روى برنگردانيد.
 
معاشر الناس، انه امام من اللَّه: اى مردم، او امامى از جانب خداوند است.
 
معاشر الناس، بى و اللَّه بشّر الاولون من النبيين و المرسلين ‏عليهم السلام: اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان‏ عليهم السلام پيشين به آمدنم مژده داده ‏اند.
 
معاشر الناس، حبانى اللَّه عزوجل بهذه الفضيلة: اى مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانى داشته است.
 
 
 
'''«معاشر الناس» هاى مخصوص حضرت على ‏عليه السلام'''
 
همانگونه كه در بخش قبلى بيان شد، استفاده از «معاشر الناس» براى توجه و عنايت بيشتر مردم به مطالب مذكور بعد از خطاب است. از  ۵۸ مورد «معاشر الناس» در خطبه، ۲۸ مورد آن اختصاص به نكاتى دارد كه درباره اميرالمؤمنين على عليه السلام است:
 
فاعلموا -  معاشر الناس -  ذلك فيه و افهموه و اعلموا: اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد و آگاه باشيد.
 
معاشر الناس، فضّلوه: اى مردم، على‏عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.معاشر الناس، لا تضلّوا عنه: اى مردم، از على‏عليه السلام روى برنگردانيد.
 
معاشر الناس، انه امام من اللَّه: اى مردم، او امامى از جانب خداوند است.
 
معاشر الناس، فضّلوا علياًعليه السلام فانه افضل الناس بعدى: اى مردم، على‏ عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد كه او بعد از من برترين مردم است.
 
معاشر الناس، انه جنب اللَّه: اى مردم، على‏عليه السلام هم جوار خداوند است.
 
معاشر الناس، ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام من صلبه هم الثقل الاصغر: اى مردم، على و فرزندان پاک من از نسل او عليهم السلام گنجينه كوچک هستند.
 
معاشر الناس، هذا على‏ عليه السلام اخى و وصيى و واعى علمى: اى مردم، اين على‏ عليه السلام برادر من و وصى من و حافظ علم من است.
 
معاشر الناس، انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: اى مردم، خدا دين شما را با امامت على‏عليه السلام كامل نمود.
 
'''صفات و فضائل حضرت على‏ عليه السلام بيان شده در خطبه'''
 
آشكارترين معجزه خطبه غدير همين بخش مى ‏باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه يک ساعته، صفات و فضائل بى‏ شمارى را از حضرت على‏ عليه السلام بيان فرموده است.
 
البته اگر هيچ صفتى هم گفته نمى ‏شد مگر همين جمله ‏اى كه مى‏ فرمايد: معاشر الناس، ان فضائل على بن ابیطالب‏ عليه السلام عند اللَّه عزوجل -  و قد انزلها فى القرآن -  اكثر من ان احصيها فى مقام واحد. فمن انبأكم بها و عرفها فصدّقوه. همين فقره براى شناخت مولايمان اميرالمؤمنين على‏عليه السلام كافى بود.
 
در اين كلام نورانى، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله مى فرمايد: اى مردم، فضائل و ويژگى ‏هاى على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام در نزد خداوند -  كه در قرآن آمده -  بيش از آن است كه بتوانم در يک مجلس بشمارم. پس هر كس از مقامات او خبر داد و آنها را به شما شناساند او را تصديق كنيد.
 
در اين خطبه ۱۶۰ صفت و فضيلت از ويژگى‏ هاى حضرت على‏ عليه السلام بيان شده است. البته با توجه به مفاهيم بعضى از جملات مى ‏توان ۱۸۸ صفت و بلكه بيشتر براى آن حضرت بر شمرد، ولى در اين كتاب فقط به معناى ظاهرى جملات بسنده مى ‏شود، و از گفتن مفاهيم پنهان و صفات تكرارى صرف نظر مى گردد:
 
على بن ابیطالب اخى ‏عليه السلام: على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام برادر من است.
 
وصيّى: وصى من است.
 
خليفتى على امتى: جانشين من در ميان امت من است.
 
الامام من بعدى: امام بعد از من است.
 
محله منى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام: جايگاه او نسبت به من همانند جايگاه هارون نسبت به موسى ‏عليهما السلام است.
 
وليّكم: صاحب اختيار شماست.ا
 
لذى اقام الصلاة: كسى كه نماز به پا مى دارد.
 
'''اوامر بيان شده در خطبه در هر خطبه'''
 
‏اى بعد از توضيحات خطيب و ارائه ادلّه، نوبت به بيان «اهداف و مقاصد» مى ‏رسد و سخنران مهم‏ترين مقاصد خود را به صورت حكم و امر مولوى بيان مى‏ كند، تا مخاطبين از دستورهايش تبعيت كنند.در حالتى ديگر اهداف و مقاصد را به صورت امر ارشادى بيان مى‏ كند تا ديگران را ترغيب نمايد كه سخنانش را عملى سازند. در اين خطبه نيز پيامبر صلى الله عليه و آله ۴۲ مرتبه درباره موضوعات مهم دستور داده است:
 
«بلّغ ما انزل» : آنچه را كه نازل شد ابلاغ كن.
 
فاعلموا: بدانيد.افهموه: بفهميد.
 
اعلموا: آگاه باشيد.
 
فاسمعوا: گوش بسپاريد.
 
اطيعوا: اطاعت كنيد.
 
انقادوا: سر تسليم فرود آوريد.
 
فضّلوه: او (على‏ عليه السلام) را بر ديگران برترى دهيد.
 
اقبلوه: او را قبول كنيد.
 
فضّلوا علياً عليه السلام: على ‏عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.
 
تدّبروا القرآن: در قرآن بيانديشيد.
 
و افهموا آياته: آيات قرآن را بفهميد.
 
و انظرو الى محكماته: در محكمات قرآن نظر كنيد.
 
'''اوامر و وظائف بيان شده درباره حضرت على‏ عليه السلام در خطبه'''
 
مهم‏ ترين اهداف يک خطبه نزد خطيب دستورهايى است كه در كلام خود بيان مى‏ كند، و مهم‏ترين دستورها آن دسته از فرامينى است كه بيشتر روى آن تكيه مى ‏كند و درباره آن بحث مى ‏نمايد. از ۴۲ فرمان بيان شده در خطبه غدير، ۲۱ فرمان آن مربوط به احترام و اطاعت از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است. اميد است كه بيان اين فرامين موجب تنبّه و آگاهى بيشتر گردد.
 
بلّغ ما انزل: آنچه را كه نازل شد (درباره على‏ عليه السلام) ابلاغ كن.
 
فاسمعوا: گوش بسپاريد (آنچه را كه خدا درباره على‏ عليه السلام فرموده است) .
 
اطيعوا: اطاعت كنيد (آنچه را كه خدا درباره على ‏عليه السلام فرموده است) .
 
انقادوا: سر تسليم فرود آوريد.
 
فضّلوه: او (على ‏عليه السلام) را بر ديگران برترى دهيد.
 
اقبلوه: او را قبول كنيد.
 
فضّلوا علياً عليه السلام: على‏ عليه السلام را بر ديگران برترى دهيد.
 
فليبلّغ الحاضر الغائب: اين پيام (انتصاب على ‏عليه السلام) را حاضران به غائبان برسانند.
 
و قد امرت علياً عليه السلام: من على ‏عليه السلام را فرمان دادم.
 
انتهوا: نهى او را بپذيريد.
 
و صيّروا الى مراده: به سوى هدف و مقصود او گام برداريد.
 
فقولوا و قولوا: بگوييد (درباره على ‏عليه السلام آنچه را كه من مى ‏گويم) .
 
'''نواهى بيان شده در خطبه'''
 
همانگونه كه در بحث اوامر بيان شد، دستورهاى صادر شده از سوى خطيب، -  خواه به صورت امر و خواه به صورت نهى -  اساسى ‏ترين بخش يک خطبه مى‏ باشد و هدف واقعى سخنران را مى‏ رساند. در اين خطبه، حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله ۱۵ بار نهى فرموده است.از اين نواهى بيان شده در خطبه، ۷ مورد آن مربوط به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏باشد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به دورى  جستن از حضرت على‏ عليه السلام هشدار مى‏ دهد و مردم را از ترک نمودن راه و روش و امامت آن حضرت باز مى دارد.
 
انسان منصف و داراى قلب سليم با دقت در كلام خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله به اين نكته پى مى ‏برد كه تمام همّ و غم آن حضرت اثبات راه و روش وصى خود مى‏ باشد. بيشترين چيزى كه حضرتش از آن نهى مى‏ فرمايد دورى جستن و كناره گرفتن از راه و روش اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام است. پس وظيفه هر مسلمان و محب رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه و آله است كه از چيزهايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله نهى فرموده آگاه گردد و از آنها اجتناب نمايد:
 
ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.
 
لا تضلّوا عنه: از او (على‏ عليه السلام) روى برنگردانيد.
 
لا تنفروا منه: و از او نگريزيد.
 
و لا تستنكفوا عن ولايته: و از ولايتش سر برنتابيد.
 
فاحذروا ان تخالفوه: از مخالفت با او بپرهيزيد.
 
ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى: ملعون است معلون است، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند.
 
لا تتبعوا متشابهه: به دنبال متشابه آن(قرآن) نرويد.
 
فلا تحسدوه: مبادا به او (على ‏عليه السلام) حسد ورزيد.
 
لا تمنّوا علىّ باسلامكم: با اسلام آوردنتان بر من منت نگذاريد.
 
لا تمنّوا على اللَّه: بر خدا منت نگذاريد.
 
و لا تتفرّق بكم السبل عن سبيله: راه‏هاى گوناگون شما را از راه او منحرف نكند.
 
و لا تخلّفوا عنه الا بتروا و افتقروا: هيچ خاندانى حج را ترک نمى‏ كند مگر آنكه بى خير و فقير باشد.
 
لا تنصرفوا عن المشاهد الا بتوبة: جز با توبه از صحنه برنگرديد.
 
لا تبدّلوه: اين مطالب را جا به جا نكنيد.
 
لا تغيّروه: اين مطالب را تغيير ندهيد.
 
'''ضمائر متصل بيان شده در خطبه درباره حضرت على‏ عليه السلام'''
 
همانگونه كه مى دانيم ضمير در حكم «اسم عين» است، و با آوردن ضمير گويا اسم شخص برده مى‏ شود. پيامبر صلى الله عليه و آله در عين حال كه ۴۳ مرتبه نام وصى خود حضرت على‏ عليه السلام را مى‏برد، ۹۶ مرتبه نيز ضمير متصل «ه» و ۷ مرتبه ضمير منفصل «هو» و ۱۴ بار ضمير مستتر «هو» را به حضرتش ارجاع مى ‏دهد، يعنى مجموعاً ۱۵۶ مرتبه نام وصى خود را در اين خطبه بيان مى‏ فرمايد. اهتمام بر كسى در اين حد و با اين همه تأكيد در كمتر خطبه‏ اى ديده شده است. در اينجا ابتدا به ضمائر متصل پرداخته مى‏ شود، و در بخش‏هاى بعدى ديگر ضمائر بيان مى گردد:
 
الذى محله منى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام: نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى‏ عليهما السلام است.
 
لكثره ملازمته: همراهى فراوان او (على‏ عليه السلام) با من.
 
اقبالى عليه: توجه من به او.
 
هواه: تمايل او.قبوله منّى: پذيرش او از من.
 
فاعلموا... ذلك فيه: اين مطلب را درباره او بدانيد.
 
قد نصبه لكم ولياً: او را صاحب اختيار شما قرار داده است.
 
فرض طاعته: اطاعتش را واجب نموده است.
 
ماض حكمه: حكم او (على ‏عليه السلام) قاطع است.
 
جاز قوله: كلامش بسنده است.
 
نافذ امره: امرش نافذ است.
 
ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.
 
مرحوم من تبعه: هر كس تابع او باشد مورد رحمت الهى است
 
.و صدّقه: هر كس تصديقش كند.
 
غفر اللَّه له: خدا او را آمرزيده است.
 
 
'''ضماير منفصل بيان شده در خطبه درباره حضرت على ‏عليه السلام'''
 
تعداد هفت ضمير منفصل و جداگانه -  يعنى او -  به حضرت اميرعليه السلام ارجاع داده شده است:
 
هو وليكم: او صاحب اختيار شماست.
 
و هو راكع: در حالى كه در ركوع است.
 
هو االامام المبين: او همان امام مبين است.
 
فهو الذى يهدى الى الحق: او است كه به سوى حق هدايت مى‏ كند
 
.هو على بن ابیطالب ‏عليه السلام: او على بن ابیطالب‏ عليه السلام است.
 
هو ناصر دين اللَّه: او يارى دهنده دين خداست.
 
هو و من تخلّف من ذريتى: او و جانشينان كه از نسل من هستند.
 
 
'''ضمائر مستتر بيان شده در خطبه درباره حضرت على ‏عليه السلام'''
 
تعداد ۱۴ مرتبه ضمير مستتر به حضرت امير عليه السلام ارجاع داده شده است:
 
اقام الصلاة (هو) : (او) نماز به پا مى ‏دارد.
 
آتى الزكاة (هو) : (او) زكات مى‏ دهد.
 
يهدى الى الحق: (هو) : (او) به سوى حق هدايت مى‏ كند.
 
يعمل به (هو) : (او) به حق عمل مى‏ نمايد.
 
يزهق الباطل (هو) : (او) باطل را از ميان بر مى ‏دارد.
 
ينهى عنه (هو) : (او) از باطل باز مى‏ دارد.
 
فدى رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بنفسه  (هو) : (او) جان خود را فداى رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله كرد.
 
كان مع الرسول‏ صلى الله عليه و آله  (هو) : (او) با رسول‏ خداصلى الله عليه وآله بود.
 
ينام فى مضجعى  (هو) : (او) در بستر من بخوابد.
 
ففعل فادياً لى بنفسه (هو) : (او) در حالى كه جانش را فداى من مى‏ كرد در بستر من آرميد.
 
الا علياً عليه السلام، الذى آمن و رضى: مگر على‏ عليه السلام كه ايمان آورد و به درستى و شكيبايى خشنود شد.
 
هذا على‏ عليه السلام يفهمكم بعدى: بعد از من اين على ‏عليه السلام است كه به شما م ى‏فهماند.
 
على ‏عليه السلام قد بايعنى: على ‏عليه السلام با من بيعت كرده است.
 
 
'''همه قسم‏ هاى بيان شده در خطبه'''
 
محققان بر اين باور هستند كه قسم در زمانى استفاده مى ‏شود كه مطلب مورد نظر گوينده مطلب مهمى باشد، يا در مورد آن مطلب مهم انكارى از سوى مقابل ديده شود. از اين رو براى دلگرم نمودن طرف مقابل يا اتمام حجت با او از قسم استفاده مى شود. حال بايد ببنيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله كه هيچ كار بيهوده ‏اى انجام نمى‏ دهد، هفت قسمى كه در خطبه ايشان به زبان آورده‏ اند را در كجاى و براى چه مطالب مهمى استفاده كرده‏ اند:
 
و اللَّه فى امورهم قد تكرّمت: به خدا قسم در امور مربوط به آنها با بزرگوارى رفتار كرده‏ ام.
 
بى -  و اللَّه -  بشّر الاولون من النبيين و المرسلين: به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين‏ عليهم السلام به آمدنم مژده داده ‏اند.
 
انا -  و اللَّه -  خاتم الانبياء و المرسلين‏ عليهم السلام: به خدا قسم من خاتم پيامبران و رسولان ‏عليهم السلام هستم.
 
فى على ‏عليه السلام -  و اللَّه -  نزلت سورة العصر: به خدا قسم سوره والعصر درباره على‏ عليه السلام نازل شده است.
 
«و العصر . ان الانسان لفى خسر» :«قسم به عصر . كه انسان در زيان است» .
 
باللَّه ما عنى بهذه الآية الا قوماً من اصحابى، اعرفهم باسمائهم و انسابهم، و قد امرت بالصفح عنهم: به خدا قسم مقصود اين آيه جز گروهى از اصحاب خودم نيست، كه آنان را به اسم و نسبشان مى‏شناسم، و مأمورم بر آنان پرده‏ پوشى كنم.
 
فىّ نزلت و فيهم -  و اللَّه -  نزلت و لهم عمت و ايّاهم خصّت: به خدا قسم اين سوره درباره من و درباره آنان (امامان‏ عليهم السلام) نازل شده است و شامل همه آنان مى ‏شود و به آنان اختصاص دارد.
 
 
 
'''قسم ‏هاى مخصوص حضرت على‏ عليه السلام'''
 
پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله به سبب اهميت موضوع ولايت، سه مرتبه از قسم استفاده نموده ‏اند:
 
فى على‏ عليه السلام -  و اللَّه -  نزلت سورة العصر: به خدا قسم سوره والعصر درباره على ‏عليه السلام نازل شده است.
 
«والعصر . ان الانسان لفى خسر» الا علياًعليه السلام الذى آمن و رضى بالحق و الصبر: «قسم به عصر . كه انسان در زيان است» ، مگر على‏ عليه السلام كه ايمان آورد و به حق و شكيبايى خشنود شد.
 
فىّ نزلت و فيهم -  واللَّه -  نزلت و لهم عمت و اياهم خصّت: به خدا قسم اين سوره درباره من و آنان (امامان‏ عليهم السلام) نازل شده است و شامل همه آنان مى ‏شود و به آنان اختصاص دارد.
 
 
 
'''خصوصيات دوستان حضرت على ‏عليه السلام'''
 
يكى از راه ‏هاى شناساندن يک فرد معرفى دوستان وى مى ‏باشد. اگر بر فرض محال پيامبر صلى الله عليه و آله درباره حضرت على‏ عليه السلام نكته ‏اى نمى‏ فرمود و به توصيف و مدح دوستان و دوستداران آن حضرت بسنده مى‏ كرد، در شناساندن اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام كافى بود، و دلالت مى‏ كرد كه آن حضرت احترام خاص و ويژه‏ اى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله دارد. اين مسئله براى شناخت مدعيان نزديک بودن به سنت نبوى نيز كافى است. همان كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره دوستان آنها چيزى نفرموده، بلكه مذمت نيز فرموده است:
 
مرحوم من تبعه و صدّقه: هر كس تابع او باشد و تصديقش كند مورد رحمت الهى قرار مى‏ گيرد.
 
لا يوالى علياً عليه السلام الا تقى: جز فرد پرهيزگار كسى با على‏ عليه السلام دوستى نمى ‏كند.
 
لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: جز مؤمن مخلص كسى به او ايمان نمى‏ آورد.
 
الا انّ اوليائهم الذين ذكرهم اللَّه فى كتابه فقال عزوجل: «لا تجد قوماً يؤمنون باللَّه و اليوم الآخر يوادّون من حادّ اللَّه و رسوله و لو كانوا آبائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشيرتهم: بدانيد كه دوستان اهل‏بيت‏عليهم السلام كسانى هستند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: »هيچ گروهى را نمى‏ يابى كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند دوستى نمايند اگر چه پدران و فرزندان و برادران و اقوامشان باشند.
 
اولئك كتب فى قلوبهم الايمان: آنان كسانى هستند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است.
 
ايّدهم بروح منه: خدا آنان را با روحى از خود تأييد فرموده است.
 
يدخلهم جنّات تجرى من تحتها الانهار: به بهشتى واردشان مى‏ كند كه از پايين آن نهرها جارى است.
 
رضى اللَّه عنهم: خدا از آنان راضى است.رضوا عنه: آنان از خدا راضى هستند.
 
اولئك حزب اللَّه. الا ان حزب اللَّه هم المفلحون: آنان حزب خدا مى‏ باشند. بدانيد كه حزب خدا رستگار است.
 
الا ان اوليائهم المؤمنون الذين وصفهم اللَّه عزوجل فقال: «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم» : بدانيد كه دوستان آنان (اهل ‏بيت‏ عليهم السلام) كسانى هستند كه خداوند عزوجل آنان را توصيف كرده و فرموده است: «كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به تاريكى نيالودند».
 
 
 
'''خصوصيات دشمنان حضرت على ‏عليه السلام'''
 
همچنين يكى از راه‏هاى شناخت يک فرد، شناخت دشمنان آن فرد است. بايد ديد چه كسانى دشمن او هستند، و چه كسانى دشمنان آن شخص را مذمت كرده ‏اند، و چرا دشمنان او را مذمت كرده ‏اند. در اين خطبه، ۱۲ مرتبه دشمنان حضرت على‏ عليه السلام مذمت شده‏ اند. و مذمت كننده كسى نيست جز پيامبر صلى الله عليه و آله. اين گواهى است بر اين كه صراط على‏ عليه السلام حق است:
 
ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.
 
ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه: معلون است ملعون، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند و با آن موافقت ننمايد.
 
الا و انه يبغض علياً عليه السلام الا شقىّ: آگاه باشيد كه جز فرد بدبخت كسى با على‏ عليه السلام دشمنى نمى ‏كند.
 
الا ان اعدائهم هم السفهاء الغاوون، اخوان الشياطين: بدانيد كه دشمنان ايشان سفيهان گمراه و برادران شياطين هستند.
 
يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً: سخنان پوچى را براى فريفتن به يكديگر مى‏ رسانند.
 
الا ان اعدائهم الذين يصلون سعيراً: بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه وارد شعله هاى آتش مى‏ شوند.
 
الا ان اعدائهم الذين يسمعون لجهنم شهيقاً و هى تفور: بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه در حال جوش و خروش جهنم صداى وحشتناک آن را مى‏ شنوند.
 
و يرون لها زفيراً: شعله‏هاى جهنم را مى‏ بينند.
 
الا ان اعدائهم الذين قال اللَّه فيهم: «كلّما دخلت امة لعنت اختها حتى اذا ادّاركوا فيها جميعاً قالت اخراهم لاولاهم ربنا هؤلاء اضلّونا فآتهم عذاباً ضعفاً من النار قال لكل ضعف و لكن لا تعلمون» : بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى هستند كه خدا درباره آنان فرموده است: «هر گروهى كه داخل جهنم مى‏ شود همتاى خود را لعنت مى‏ كند تا اينكه همه آنان در آنجا به هم مى ‏پيوندند پيروان درباره پيشوايان مى گويند پروردگارا اينان ما را گمراه كردند پس بر آنان عذابى دو چندان از آتش نازل كن خداوند مى‏ فرمايد عذاب همه شما دو چندان است ولى شما نمى ‏دانيد..
 
-  مواردى كه از »الا« تنبيهية استفاده شده است
 
كلمه »الا« يا همان كلمه تنبيه يا استفتاح -  كه به معناى آگاه باشيد است -  در مواردى استفاده مى‏شود كه گوينده قصد دارد به شنونده گوشزد كند كه در صدد بيان سخن مهمى است و مطلب بعد از »الا« نكته‏اى قابل توجه و حائز اهميت است. پس يك مسلمان بايد ببيند پيامبرصلى الله عليه وآله در 57 موردى كه در اين خطبه از »الا« استفاده كرده چه مطالبى را بيان فرموده است، تا به آن مطالب مهم توجه بيشترى داشته باشد:
 
 
الا له الحمد منّى ابد الآبدين و دهر الداهرين و على كل حال: تا ابديت و تا پايان روزگار و در همه حال حمد و سپاس من نثار او باد.
 
الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك و يقول: من عادى علياًعليه السلام و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى: بدانيد كه جبرئيل اين خبر را از جانب خدا برايم آورده است و مى‏گويد: هر كس با على‏عليه السلام دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.
 
الا انهم امناء اللَّه فى خلقه و حكّامه فى ارضه: بدانيد كه آنان امين خدا بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.
 
الا و قد ادّيت: بدانيد كه من وظيفه خود را ادا نمودم.
 
الا و قد بلّغت: بدانيد كه من ابلاغ كردم.
 
الا و قد اسمعت: بدانيد كه من به گوش‏ها رساندم.
 
الا و قد اوضحت: بدانيد كه من توضيح دادم.
 
الا و ان اللَّه عزوجل قال و انا قلت عن اللَّه عزوجل: بدانيد كه اينها را خداى عزوجل فرمود و من از جانب خدا گفتم.
 
الا انه لا اميرالمؤمنين غير اخى هذا: بدانيد كه جز اين برادرم كسى اميرالمؤمنين نيست.
 
الا لا تحلّ امره المؤمنين بعدى لاحد غيره: بدانيد كه بعد از من عنوان اميرالمؤمنين براى احدى جز او جايز نيست.
 
الا من كنت مولاه فهذا على‏عليه السلام مولاه: بدانيد كه هر كس من مولاى اويم اين على‏عليه السلام مولاى او است.
 
الا و انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ: آگاه باشيد كه جز فرد بدبخت كسى با على‏عليه السلام دشمنى نمى‏كند.
 
الا و ان علياًعليه السلام هو الموصوف بالصبر و الشكر: بدانيد كه على‏عليه السلام همان كسى است كه به صبر و شكر ستوده شده است.
 
 
 
'''نفرين ‏ها'''
 
پيامبر صلى الله عليه و آله كه رحمة للعالمين است و بسيار كم پيش آمده كسى را نفرين نمايد، به خاطر اهميت ولايت و براى گوشزد به آثار بد مخالفت با ولايت حدود ۱۲ بار در اين خطبه مخالفان و دور شوندگان از ولايت را نفرين مى ‏نمايد، تا به كسانى كه از راه ولايت و امامت فاصله مى‏ گيرند هشدار كافى را داده باشد:
 
ملعون من خالفه: هر كس با او مخالفت كند ملعون است.
 
ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه: ملعون است ملعون است، مغضوب است مغضوب است كسى كه اين گفته مرا رد كند و با آن موافقت ننمايد.
 
من عادى علياًعليه السلام و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى: هر كس با على‏ عليه السلام دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.
 
اللهم... عاد من عاداه: خدايا... هر كس با او دشمنى كند دشمن بدار.
 
و اخذل من خذله: هر كس را كه تنهايش مى‏ گذارد تنها گذار.
 
و العن من انكره: هر كس انكارش مى‏ كند او خود دور ساز.
 
و اغضب على من جحد حقه: هر كس حقش را ناديده مى ‏گيرد مورد خشم خود قرار ده.
 
نلعنهم كما لعنّا اصحاب السبت: آنان را همانند اصحاب سبت (يهوديانى كه با خدا نيرنگ كردند) لعنت مى ‏كنيم.
 
الا لعن اللَّه الغاصبين المغتصبين: خدا زورگيران و تجاوزگران را لعنت كند.
 
فسُحقاً لاصحاب السعير: رحمت خدا از دوزخيان دور باد.
 
 
'''دعاها درباره حضرت على ‏عليه السلام در خطبه'''
 
در اين خطبه، پيامبرصلى الله عليه وآله ۵ مرتبه براى دوستان و محبان حضرت على ‏عليه السلام دعا فرموده ‏اند. دعا براى دوستان و محبان حضرت على ‏عليه السلام اين نكته مهم را در بر دارد كه پيامبر رحمت و مهربانى در اثناء خطبه يا در پايان خطبه، اكثر دعاهاى خود را معطوف به موضوع ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نموده ‏اند. مى‏ توان نتيجه گرفت كه هدايت تمام مسلمين در همين دعاست، و سرّ هدايت در «صراط على‏ عليه السلام حق» نهفته است.
 
پس همه مسلمانان بايد با پيامبر صلح و دوستى و مهربانى هم صدا شوند و اين گونه دعا كنند:اللهم وال من والاه: خداوندا دوستداران او (على ‏عليه السلام) را دوست بدار.
 
و انصر من نصره: به هر كس كه يارى ‏اش مى ‏كند يارى رسان.
 
اللهم اغفر للمؤمنين بما ادّيت و امرت: خدايا به خاطر آنچه كه به انجام رساندم و فرمان دادم مؤمنان را بيامرز.
 
 
 
'''موضوعات بيان شده درباره حضرت على ‏عليه السلام در خطبه غدير'''
 
آيات خطبه درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۶ آيه.
 
اسامى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۴۳ مرتبه.
 
«معاشر الناس» درباره حضرت: ۲۸ مرتبه
 
فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۶۰ مرتبه.
 
اوامر درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۱ مرتبه.
 
نواهى درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۷ مرتبه.
 
ضمائر متصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۹۶ ضمير.
 
ضمائر منفصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۷ ضمير.
 
ضمائر مستتر ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۱۴ ضمير.
 
قسم ‏هاى مربوط به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۳ مورد.
 
خصوصيات دوستان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۲۱ مرتبه.
 
خصوصيات دشمنان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۱۲ مرتبه.
 
«الا» ها در مورد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۳۰ مورد.
 
نفرين به دشمنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۲ مرتبه.
 
دعاها در حق اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۴ مرتبه.
 
جمع تمام نكات بيان شده درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۴۷۴ نكته.
 
سخن آخردر جمع‏ بندى اين خطبه شكوهمند و به دست آوردن آمار كلى آن، معلوم مى‏ شود كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در اين كلام نورانى حداقل ۴۷۴ مرتبه به صورت‏ هاى مختلف درباره وجود مقدس حضرت على‏ عليه السلام صحبت نموده و اهميت مسئله جانشينى و امامت اميرالمؤمنين على‏عليه السلام را بيان فرموده است.
 
== آيات قرآن در خطبه غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۱ _۱۴ ،۱۷ ،۳۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹.</ref> ==
تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏ گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبر صلى الله عليه و آله بر مى‏ دارد:در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏ هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى ‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى ‏داد.لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏ صلى الله عليه و آله نمى‏ بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.به نظر مى‏ رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يک ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه دست بر شانه على‏ عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يک ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.آنچه جلب توجه مى‏ كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى ‏ها و گفتارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏سابقه است.اين جهت باز مى‏ گردد به بيان حضور اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى ‏نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: خداوند ولايت ما اهل ‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى ‏گردد.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹.</ref>
 
مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام تقسيم شده ‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يک سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريك هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸.</ref>


نكاتى درباره تفسير در غدير قبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏ رسد:
=== نكته اول ===
مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام [[عصمت]] واگذار شده تا در موقعيت‏ هاى مناسب به آن بپردازند.


'''نكته اول:'''
اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به [[معصومین علیهم السلام|اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيز صدق مى‏ كند.


مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيت‏ هاى مناسب به آن بپردازند.اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيز صدق مى‏ كند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يک يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مى ‏كشاند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷ .</ref>
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يک يا دو آيه نازل شده كه او را به [[بهشت]] يا جهنم مى ‏كشاند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷.</ref>


با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام ‏هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته ‏اند.
با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام ‏هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته ‏اند.


'''نكته دوم:'''
=== نكته دوم ===
انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.


انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى‏آورد.در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.
در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى‏ آورد. در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.


'''نكته سوم:'''
=== نكته سوم ===
تفسير از لسان معصوم‏ عليه السلام آنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارک پيامبر عظيم الشأن‏ صلى الله عليه و آله است كه خود آوردنده قرآن است.


تفسير از لسان معصوم‏ عليه السلام آنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارک پيامبر عظيم الشأن‏ صلى الله عليه و آله است كه خود آوردنده قرآن است. بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه‏ اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونه‏ هاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:
بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه‏ اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونه‏ هاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:


۱. مواردى كه در غدير يک موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.
۱. مواردى كه در غدير يک موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.
خط ۷۰۰: خط ۱۸۵:
۳. مواردى كه يكک آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.
۳. مواردى كه يكک آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.


۴. مواردى كه يک آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است.آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مى ‏شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى‏ شود.
۴. مواردى كه يک آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است. آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مى ‏شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى‏ شود.
 
'''نكته چهارم:'''


تفسير آيات غديرآيات غدير دو بخش است:
=== نكته چهارم ===
تفسير آيات غدير آيات غدير دو بخش است:


آيات قرآن در مورد خود غدير.
آيات قرآن در مورد خود غدير.
خط ۷۱۲: خط ۱۹۶:
البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم‏ بندى ديگرى هم مى ‏توان بيان كرد:
البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم‏ بندى ديگرى هم مى ‏توان بيان كرد:


الف. تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآن آياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يک مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يک عنوان كلى و موضوع معين مى‏ تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مى ‏شود كه يك بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.
الف) تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآن آياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يک مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يک عنوان كلى و موضوع معين مى‏ تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مى ‏شود كه يک بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.


ب. تفسير يک سوره كامل در غديريک سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است.  
ب) تفسير يک سوره كامل در غديريک سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است.  


اين نشانه اهميت سوره ‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن، و عنوان: تفسير.
اين نشانه اهميت سوره ‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.


== ابدى بودن خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ .</ref> ==
== ابدى بودن خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ .</ref> ==
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه «ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ» ، و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى‏ گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاک مى‏شود. اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه‏ هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى ‏شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه ‏اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره‏ ها مى‏ ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى‏ شود.هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يک سخنرانى را به عنوان يک سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مى ‏شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يک سند مكتوب نمايند.
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:


اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى‏ خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.
تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه {{متن عربی|ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ}} و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى‏ گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاک مى‏ شود.


اين همان نكته بى‏ سابقه ‏اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله از آن حضرت مى‏ شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده ‏اند.
اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه‏ هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى ‏شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه ‏اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره‏ ها مى‏ ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى‏ شود.


آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده‏اند يا نيامده ‏اند.
هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يک سخنرانى را به عنوان يک سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مى ‏شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يک سند مكتوب نمايند.


== ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت<ref>وقايع هفته غدير(يونسيان) : ص۲۲- ۳۲ . </ref> ==
اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى‏ خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.
خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. مهم ‏ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام است، كه رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى ‏فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: و كلّ ذلك لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلغ ما انزل اللَّه الىّ: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمى‏ شود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من(در خصوص امامت و خلافت و ولايت على‏ عليه السلام)نازل شده به مردم ابلاغ كنم.به لحاظ اهميت فوق‏ العاده اين مطلب و با رعايت اختصار، مسائلى را كه حضرت رسول ‏صلى الله عليه وآله در ارتباط با اعتقاد به امامت و ولايت مولا على‏ عليه السلام در اين خطبه شريف بيان فرمودند متذكر مى شويم:


۱. رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله از طرف خداوند مأمور به ابلاغ و اجراست: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» : اى رسول آنچه از پروردگارت به تو نازل شد به مردم برسان.
اين همان نكته بى‏ سابقه ‏اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله از آن حضرت مى‏ شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل [[سخنرانی|منبر]] غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده ‏اند.


۲. بدون انجام اين مأموريت بهره ‏اى از تلاش‏هاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» : اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده اى.
آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده‏اند يا نيامده ‏اند.


۳. خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ باشد، تا اين فرمان را اجرا كند: «و اللَّه يعصمك من الناس»« : و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.
== ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت<ref>وقايع هفته غدير(يونسيان) : ص۲۲- ۳۲. </ref> ==
خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است.


۴. على‏ عليه السلام بعد خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله ولى است: و هو وليّكم بعد اللَّه و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش ولىّ و سرپرست شماست.
مهم ‏ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز [[قیامت]] توسط مولا على بن ابی طالب‏ عليه السلام است، كه رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است.


آيه ولايت<ref>انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون« . مائده /  ۵۵ .</ref> نيز دلالت بر همين مى‏ كند.
موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى ‏فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.


۵ . وجوب اطاعت از على‏ عليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است:
همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: {{متن عربی|و كلّ ذلك لا يرضى الله منى الا ان ابلغ ما انزل الله الىّ}}: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمى‏ شود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من (در خصوص امامت و خلافت و ولايت على‏ عليه السلام) نازل شده به مردم ابلاغ كنم.


ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند على ‏عليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.
== اشتهار غدير به خاطر خطبه يک ساعته<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۷۸.</ref> ==
سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيده از استثنائى‏ ترين خطبه ‏هاى جهان به شمار مى‏ آيد؛ و همين خطبه باعث اشتهار غدير شده است.


۶ . مخالف مولا على‏ عليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.
در اين خطابه كه با مخاطبانى به وسعت كره زمين تا روز قيامت ايراد شده، مراحل سخن به قدرى حساب شده و دقيق پيش مى ‏رود و به هدف اصلى مى ‏رسد و سپس به تشريح آن مى ‏پردازد، كه تاكنون شرح‏ هايى بر اين خطبه نوشته شده و فصاحت و بلاغت آن سخن گفته شده است.


۷. آمرزش الهى شامل حال مؤمنى مى‏ شود كه از او حرف شنوى داشته و تصديقش كند:
دو اقدام عملى پيامبر صلى الله عليه و آله در اثناء خطبه، كه بر فراز منبر انجام دادند و تا آن روز سابقه نداشت اشتهار غدير را دو چندان كرد:


و مؤمن من صدّقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له: و آن كس كه تصديقش نمايد مؤمن است، و كسى كه سخنانش را با گوش جان بشنود و اطاعتش نمايد مورد مغفرت و آمرزش خداوند است.
يكى بر سر دست بلند كردن على‏ عليه السلام و در آن حال گفتنِ {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ}} و ديگرى بيعت لسانى كه با گفتن اقرار نامه غدير توسط آن حضرت و تكرار آن توسط مردم عملى شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱  - ۲۰۷؛ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۴ و ج ۳ ص ۵۵۸ .</ref>


۸ . تمام علوم در وجود مولا على ‏عليه السلام جمع است و به دانسته‏ هاى پيامبرخدا صلى الله عليه وآله تماماً آگاه است:  
== اقرار مخاطبينِ خطبه غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۸۴ .</ref>==
در آخرين فراز از مرحله سوم خطبه غدير كه فرازهاى بسيار مهمى از آن به مخاطبين انتقال يافته بود، جا داشت احساس مقام نبوت از مراحل گذشته بر لسان مباركش جارى شود. اين بود كه حضرت فرمود:


ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المبين. و ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين: هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند تعالى در وجود من فراهم آورده، و هر دانشى را كه من تعليم داده شدم در پيشواى مبين بر شمردم. علمى نيست كه به على‏ عليه السلام نياموخته باشم، و او امام مبين (يعنى آشكار كننده همه آن علوم) مى‏ باشد.
{{متن عربی|اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ}}:


۹. تنها على ‏عليه السلام است كه هدايت و عمل به حق مى‏ كند و باطل را درهم مى‏ كوبد: فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به و يزهق الباطل و ينهى عنه: او امامى است كه به سوى حق (مردم را) راهبرى نموده و خود به آن عمل مى‏ نمايد، و باطل را درهم كوبيده و از آن نهى مى‏ كند.۱
«الا كه من وظيفه خويش را به انجام رساندم. الا كه من ابلاغ نمودم. الا كه من شنوانيدم. الا كه من بيان نمودم».  


۰. محال است توبه كسى كه ولايت او را ندارد پذيرفته شود: لن يتوب اللَّه على احد انكر ولايته و لن يغفر اللَّه له: خداوند تعالى هرگز توبه كسى را كه منكر ولايت او است را نمى ‏پذيرد و او را نمى ‏آمرزد.
و سپس فرمود: «بدانيد كه اين مطالب را خداوند عز و جل فرموده و من از طرف خداوند به شما ابلاغ كردم».  


۱۱. مخالف على‏ عليه السلام كه حكم كفر بر او جارى است به آتشى دچار خواهد شد كه آتش گيره آن مردم(يعنى خود او) و سنگ‏ هاى آتش افزاست:
== امتثال آيه «بَلِّغْ» با خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۱ .</ref> ==
 
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:
فاحذروا ان تخالفوا، فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة، اُعدّت للكافرين: بترسيد از مخالفت پروردگار كه (اگر با خواسته و فرمان او مخالفت نماييد) به آتشى دچار خواهيد شد كه مايه سوختش مردم و سنگ آتش افروز است، كه براى كفر پيشگان مهيا شده است.
 
۱۲. على‏ عليه السلام را بايد بر جميع خلايق بعد از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله برترى داد:
 
فضّلوا علياًعليه السلام، فانه افضل الناس بعدى من ذكر و انثى: على‏عليه السلام را (از خود و ديگران) برتر بدانيد. همانا او بعد از من از هر مرد و زنى شايسته ‏تر است.
 
۱۳. تنها على‏ عليه السلام است كه بيانگر محرمات و مفسر حقايق قرآن است:
 
فواللَّه لن يبيّن لكم زواجره و لا يوضح لكم تفسيره الا الذى انا آخذ بيده: به خدا سوگند، هرگز كسى براى شما نواهى قرآن را روشن نسازد و تفسير آياتش را آشكار نكند مگر اين آقايى كه من دستش را گرفته‏ ام.
 
۱۴. هر كس مولايش پيامبر صلى الله عليه و آله است بايد على ‏عليه السلام را به مولايى خود با جان و دل بپذيرد:
 
من كنت مولاه فهذا على ‏عليه السلام مولاه: هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على‏ عليه السلام صاحب اختيار و مولاى او است.
 
۱۵. على و ائمه بعد او عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است: ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر: على و پاكان از فرزندانم‏ عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است.
 
البته ثقل اكبر بودن قرآن نسبت به اهل ‏بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام از حيث استمساک است، چرا كه خود آن حضرات هم براى اثبات حقانيتشان به آيات قرآن متمسک می شدند.
 
۱۶. خدا على‏ عليه السلام را «اميرالمؤمنين» خوانده، و حرام است كسى جز او اين نام را بر خود بگذارد: و انا قلت عن اللَّه عزوجل: الا انه ليس اميرالمؤمنين غير اخى هذا، و لا يحلّ امرة المؤمنين بعدى لاحد غيره: و من از جانب خداى عزوجل مى ‏گويم: آگاه باشيد غير از اين برادرم (على ‏عليه السلام) هيچ كس امير مؤمنان نيست، و زمامدارى و امارت بر مؤمنين بعد از من بر احدى جز او روا نيست.
 
۱۷. خداوند دين را به امامت على ‏عليه السلام كامل كرد: انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: همانا خداى عزوجل دين شما را به امامت او (على بن ابىیطالب‏ عليه السلام) كامل كرد.
 
۱۸. هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر آنكه على‏ عليه السلام مصداق آن است: و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: و هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر اينكه درباره او است.
 
۱۹. على‏ عليه السلام ناصر دين خدا و مدافع حريم رسول‏ خداصلى الله عليه وآله است: هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله: او (على‏ عليه السلام) ياور دين خدا و مدافع حريم رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله است.
 
۲۰. ذريه تمام انبيا عليهم السلام از صلب خودشان است، اما ذريه رسول‏ خداصلى الله عليه وآله از صلب على‏ عليه السلام است: ذرية كل نبى من صلبه، و ذريتى من صلب على‏عليه السلام: فرزندان هر پيامبرى از صلب خود او است به جز ذريه من كه از صلب على‏ عليه السلام است.
 
۲۱. ولايت مولا على‏ عليه السلام معيار ايمان و تقوى، و بغض او علامت شقاوت است: الا انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ، و لا يتوالى علياً الا تقىّ، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: آگاه باشيد! دشمن على‏ عليه السلام نيست مگر شخص شقى و بدبخت، و به على‏عليه السلام مهر نورزد مگر انسان با تقوا، و ايمان به او نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص.
 
۲۲. نور هدايت در رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله و سپس در مولا على‏ عليه السلام و همچنين در نسل او مى‏ ماند، تا به حضرت مهدى‏عليه السلام برسد: النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى على‏عليه السلام، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏ عليهم السلام: آن نور (هدايتى را) كه خداوند تعالى فرو فرستاده در من، و سپس در على‏عليه السلام، و سپس در نسل او تا قائم ما حضرت مهدى‏عليهم السلام قرار دارد.
 
۲۳. لعنت خدا بر غاصبين حقوق او، و بر كسانى است كه به حكومت غاصب تن در دهند: الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: آگاه باشيد! خداوند تعالى غاصبين (حقوق او) و همه كسانى را كه تن به حكومت غاصب دهند لعنت نموده است.
 
۲۴. حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم او صلى الله عليه و آله، على بن ابى‏طالب‏ عليه السلام و فرزندان گرامى او -  كه كارشان هدايت به حق است -  مى‏باشند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه، ثم على‏ عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه؛ ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيماييد، و بعد از من على‏ عليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او؛ همان پيشوايانى كه به حق هدايت مى‏كنند و (گمراهان را)به سوى حق باز مى ‏گردانند.
 
۲۵. دشمنان مولا على‏ عليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه هستند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء على‏ عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون و هم العادّون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد! همانا دشمنان على‏عليه السلام همان تفرقه افكنان و منافقان و ستيزه‏جويان هستند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان هستند.
 
۲۶. على‏ عليه السلام هدايتگر اين امت و رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال اللَّه تعالى: «انما انت منذر و لكل قوم هاد» .<ref>رعد /  ۷.</ref> الا و انى منذر و على‏عليه السلام هاد: خداوند تعالى مى‏ فرمايد: «همانا تو بيم دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنماست» . بدانيد من بيم دهنده ‏ام و على‏عليه السلام هادى و راهنما (ى اين امت) است.
 
۲۷. امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: (وظيفه خطير) امر به معروف و نهى از منكر جز با (اطاعت) امام معصوم تحقق نمى ‏يابد.


۲۸. اعتراف به بيعت با على‏ عليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست (يعنى عمل) باشد: فقولوا: ... نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا والسنتنا و ايدينا: پس (همگى يک صدا شده) بگوئيد: ... با دل ‏ها و جان ‏ها و زبان‏ هايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مى ‏كنيم.
همه سخنرانى ‏هاى پيامبر صلى الله عليه و آله براى ابلاغ دستورات پروردگار بود، اما در هيچ كدام خداوند دستور خاصى براى ابلاغ نداده بود. وقتى حكمى مانند نماز و امثال آن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى ‏شد به معناى آن بود كه آن را به مردم برساند، و نياز نبود كه امر خاصى هم بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شود كه امر نماز را به مردم ابلاغ كن.


۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين‏ عليهم السلام مى‏ باشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم ‏عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم‏ عليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونه‏اى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود.
اما در مسئله ولايت، گذشته از اصل مسئله كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده بود، براى ابلاغ آن امر خاص ديگرى نازل شد و آن آيه ۶۷ سوره مائده بود: {{متن قرآن|يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ}}: «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».


== اشتهار غدير به خاطر خطبه يک ساعته<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۷۸.</ref> ==
پيامبر صلى الله عليه و آله با توجه به همين امر خاص، مراسم غدير را ترتيب داد تا ابلاغ اين حكم به شكل خاصى انجام پذيرد. اقدام بديعى كه در سخنرانى غدير انجام گرفت آن بود كه در همان آغاز سخن -  پس از حمد و ثنا -  پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت اعلام كرد كه اين سخنرانى به خاطر نزول آن دستور است، آنجا كه فرمود:{{متن عربی|اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ}}: من اكنون در حال اداى وظيفه نسبت به مطلبى هستم كه خدا بر من وحى فرموده است.
سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيده از استثنائى‏ ترين خطبه ‏هاى جهان به شمار مى‏ آيد؛ و همين خطبه باعث اشتهار غدير شده است. در اين خطابه كه با مخاطبانى به وسعت كره زمين تا روز قيامت ايراد شده، مراحل سخن به قدرى حساب شده و دقيق پيش مى ‏رود و به هدف اصلى مى ‏رسد و سپس به تشريح آن مى ‏پردازد، كه تاكنون شرح‏ هايى بر اين خطبه نوشته شده و فصاحت و بلاغت آن سخن گفته شده است.دو اقدام عملى پيامبرصلى الله عليه و آله در اثناء خطبه، كه بر فراز منبر انجام دادند و تا آن روز سابقه نداشت اشتهار غدير را دو چندان كرد: يكى بر سر دست بلند كردن على‏ عليه السلام و در آن حال گفتنِ «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ» ، و ديگرى بيعت لسانى كه با گفتن اقرار نامه غدير توسط آن حضرت و تكرار آن توسط مردم عملى شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱  - ۲۰۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۴ و ج ۳ ص ۵۵۸ .</ref>


== ۱۳.  اقرار مخاطبينِ خطبه غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۸۴ .</ref> ==
آنگاه به توضيح آن تبليغ پرداخت و در پايان فرمود: {{متن عربی|فَاَوْحى اِلَىَّ}}: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...}}: «خدا بر من وحى كرده كه اى رسول ابلاغ كن آنچه از پروردگار بر تو نازل شده ...».
در آخرين فراز از مرحله سوم خطبه غدير كه فرازهاى بسيار مهمى از آن به مخاطبين انتقال يافته بود، جا داشت احساس مقام نبوت از مراحل گذشته بر لسان مباركش جارى شود. اين بود كه حضرت فرمود: «اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ» : «الا كه من وظيفه خويش را به انجام رساندم. الا كه من ابلاغ نمودم. الا كه من شنوانيدم. الا كه من بيان نمودم» . و سپس فرمود: «بدانيد كه اين مطالب را خداوند عز و جل فرموده و من از طرف خداوند به شما ابلاغ كردم» .


== امتثال آيه «بَلِّغْ» با خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۱ .</ref> ==
و تصريح كرد كه موضوع اين ابلاغ ولايت على ‏عليه السلام است.
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:همه سخنرانى ‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى ابلاغ دستورات پروردگار بود، اما در هيچ كدام خداوند دستور خاصى براى ابلاغ نداده بود. وقتى حكمى مانند نماز و امثال آن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى ‏شد به معناى آن بود كه آن را به مردم برساند، و نياز نبود كه امر خاصى هم بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شود كه امر نماز را به مردم ابلاغ كن.


اما در مسئله ولايت، گذشته از اصل مسئله كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده بود، براى ابلاغ آن امر خاص ديگرى نازل شد و آن آيه ۶۷ سوره مائده بود: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» : «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».
به همين خاطر در همان آغاز خطبه غدير -  در حالى كه پس از اعلان نزول آيه‏ مردم منتظر ورود به اصل مطلب بودند، با كمال تعجب متوجه شدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله تعطيل اين سخنرانى را مطرح مى ‏كند!!


پيامبر صلى الله عليه و آله با توجه به همين امر خاص، مراسم غدير را ترتيب داد تا ابلاغ اين حكم به شكل خاصى انجام پذيرد. اقدام بديعى كه در سخنرانى غدير انجام گرفت آن بود كه در همان آغاز سخن -  پس از حمد و ثنا -  پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت اعلام كرد كه اين سخنرانى به خاطر نزول آن دستور است، آنجا كه فرمود: اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ: من اكنون در حال اداى وظيفه نسبت به مطلبى هستم كه خدا بر من وحى فرموده است.
حضرت به صراحت فرمود: «از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد كه مرا از ابلاغ اين پيام معاف بدارد»!


آنگاه به توضيح آن تبليغ پرداخت و در پايان فرمود: «فَاَوْحى اِلَىَّ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» : «خدا بر من وحى كرده كه اى رسول ابلاغ كن آنچه از پروردگار بر تو نازل شده ...» . و تصريح كرد كه موضوع اين ابلاغ ولايت على ‏عليه السلام است.به همين خاطر در همان آغاز خطبه غدير -  در حالى كه پس از اعلان نزول آيه‏ مردم منتظر ورود به اصل مطلب بودند، با كمال تعجب متوجه شدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله تعطيل اين سخنرانى را مطرح مى ‏كند!! حضرت به صراحت فرمود: «از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد كه مرا از ابلاغ اين پيام معاف بدارد»
اين مطلب در ذهن مخاطبان دو سؤال به ميان آورد: يكى آنكه بدانند چرا حضرت چنين درخواستى را نموده است، و ديگر اينكه اگر چنين خواسته‏ اى در ميان بوده پس چگونه اكنون سخنرانى در حال انجام است؟


!اين مطلب در ذهن مخاطبان دو سؤال به ميان آورد: يكى آنكه بدانند چرا حضرت چنين درخواستى را نموده است، و ديگر اينكه اگر چنين خواسته‏ اى در ميان بوده پس چگونه اكنون سخنرانى در حال انجام است؟در دنباله سخن، پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ هر دو سؤال را داد. علت درخواست معاف شدن از ابلاغ پيام را حضور منافقين و فتنه‏ گران، و علت تعطيل نشدن سخنرانى را حكم قاطع الهى در ابلاغ پيام اعلام كرد، و اينكه خداوند بدون اين ابلاغ از من راضى نمى ‏شود.   
در دنباله سخن، پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ هر دو سؤال را داد. علت درخواست معاف شدن از ابلاغ پيام را حضور منافقين و فتنه‏ گران، و علت تعطيل نشدن سخنرانى را حكم قاطع الهى در ابلاغ پيام اعلام كرد، و اينكه خداوند بدون اين ابلاغ از من راضى نمى ‏شود.   


== امضاى الهى پس از خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص  ۸۵  -۸۸ .</ref> ==
== امضاى الهى پس از خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص  ۸۵  -۸۸ .</ref> ==
به عنوان حساس‏ ترين فراز نبوت و پيام‏ آورى پيامبر صلى الله عليه و آله، يك برنامه ‏ريزى چند جانبه پس از خطبه غدير مطرح شد، تا امضاى الهى بر سر تا سر آن پيام بلند بر همه روشن و واضح گردد.
به عنوان حساس‏ ترين فراز نبوت و پيام‏ آورى پيامبر صلى الله عليه و آله، يک برنامه ‏ريزى چند جانبه پس از خطبه غدير مطرح شد، تا امضاى الهى بر سر تا سر آن پيام بلند بر همه روشن و واضح گردد.


چهار برنامه -  كه مستقيماً از طرف خداوند متعال هدايت مى ‏شد -  اين هدف غدير را به ثمر رساند، و بر حاضرين غدير و همه نسل‏ هاى غايب از غدير اراده مستقيم الهى را بر جزء جزء مراسم غدير ثابت كرد: سپاس خداوند از مبلغ اعظم غدير، پيام خاص الهى پس از خطابه غدير، ظهور جبرئيل در غدير، سنگ آسمانى بر دشمن غدير.
چهار برنامه -  كه مستقيماً از طرف خداوند متعال هدايت مى ‏شد -  اين هدف غدير را به ثمر رساند، و بر حاضرين غدير و همه نسل‏ هاى غايب از غدير اراده مستقيم الهى را بر جزء جزء مراسم غدير ثابت كرد: سپاس خداوند از مبلغ اعظم غدير، پيام خاص الهى پس از خطابه غدير، ظهور جبرئيل در غدير، سنگ آسمانى بر دشمن غدير.


اولين برنامه سپاس خداوند از مبلغ اعظم ولايت و غدير بود. به راستى چه زيباست كه يك سخنرانى آن قدر حساب شده باشد كه خداى غدير از مبلِّغ آن تشكر كند. در هيچ يک از پيام رسانى‏ هاى پيامبر صلى الله عليه وآله سابقه ندارد كه خداوند سپاس نامه اى براى پيامبرش فرستاده باشد؛ اگر چه در واقع خداوند هميشه سپاسگزار پيامبر معظم‏ صلى الله عليه وآله بوده كه بار سنگين ختم رسالت را بر دوش كشيده است.
اولين برنامه سپاس خداوند از مبلغ اعظم ولايت و غدير بود. به راستى چه زيباست كه يک سخنرانى آن قدر حساب شده باشد كه خداى غدير از مبلِّغ آن تشكر كند.
 
در هيچ يک از پيام رسانى‏ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله سابقه ندارد كه خداوند سپاس نامه اى براى پيامبرش فرستاده باشد؛ اگر چه در واقع خداوند هميشه سپاسگزار پيامبر معظم‏ صلى الله عليه و آله بوده كه بار سنگين ختم رسالت را بر دوش كشيده است.


از آنجا كه دستور ابلاغ غدير در گونه ‏اى خاص و سنگين با خطاب «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» ، و با تأكيد «واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ، و با خوف و رجاء «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» نازل شده بود، تشكرنامه پرمعنايى از سوى پروردگار غدير براى مبلغ اعظم آن فرستاده شد، و از آن همه تلاش و فداكارى و تسليم محض در برابر فرمان الهى تقدير شد.
از آنجا كه دستور ابلاغ غدير در گونه ‏اى خاص و سنگين با خطاب {{متن قرآن|يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} و با تأكيد {{متن قرآن|واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ}} و با خوف و رجاء {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}} نازل شده بود، تشكرنامه پرمعنايى از سوى پروردگار غدير براى مبلغ اعظم آن فرستاده شد، و از آن همه تلاش و فداكارى و تسليم محض در برابر فرمان الهى تقدير شد.


جبرئيل نازل شد و آيه سوم سوره قلم را آورد: «وَ اِنَّ لَكَ لأََجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ» : «براى تو اجرى بى ‏منت خواهد بود» ، و اين به معناى عظمت كارى بود كه جز پيامبر صلى الله عليه و آله كسى را ياراى بر دوش كشيدن آن نبود، و در دلسوزانه ‏ترين شكل به اجرا در آمده بود.
جبرئيل نازل شد و آيه سوم سوره قلم را آورد: {{متن قرآن|وَ اِنَّ لَكَ لأََجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ}}: «براى تو اجرى بى ‏منت خواهد بود»، و اين به معناى عظمت كارى بود كه جز پيامبر صلى الله عليه و آله كسى را ياراى بر دوش كشيدن آن نبود، و در دلسوزانه ‏ترين شكل به اجرا در آمده بود.


در نگاهى ديگر اين سپاس اعلام رضايت خداوند از كيفيت عمل به آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» بود، و امضاى برنامه‏ اى بود كه مجرى فرامين الهى در غدير به اجرا درآورد.<ref>تفسير فرات: ص ۴۹۵.</ref>
در نگاهى ديگر اين سپاس اعلام رضايت خداوند از كيفيت عمل به آيه {{متن قرآن|يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...}}بود، و امضاى برنامه‏ اى بود كه مجرى فرامين الهى در غدير به اجرا درآورد.<ref>تفسير فرات: ص ۴۹۵.</ref>


و اما برنامه دوم پيام خاص الهى پس از خطابه غدير بود. اكنون نوبت آن بود كه مُهر قبولى پروردگار درباره غدير، جلوه خود را در ارتباط مردم با خداوند نشان دهد، بدين معنى كه اگر خداى غدير خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را امضا كرده، روزى هم براى بازخواست اين تأييد الهى وجود خواهد داشت.
و اما برنامه دوم پيام خاص الهى پس از خطابه غدير بود. اكنون نوبت آن بود كه مُهر قبولى پروردگار درباره غدير، جلوه خود را در ارتباط مردم با خداوند نشان دهد، بدين معنى كه اگر خداى غدير خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را امضا كرده، روزى هم براى بازخواست اين تأييد الهى وجود خواهد داشت.


اين پيام يكى از پيش بينى ‏هاى جالب غدير بود كه هدف از برنامه عظيم غدير را به مردم فهمانيد و مردم را با مجرد شنيدن خطابه رها نكرد.پس از خطابه، پيامبر صلى الله عليه و آله پيام خاص الهى را -  كه جبرئيل آورده بود -  به مردم ابلاغ كرد و چنين فرمود: اى مردم، خدا به من سلام رسانده مى‏ فرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم ... و بعد از اين حكمى به شما نازل نمى‏ كنم. نماز و زكات و روزه و حج را بر شما نازل كردم و اين ولايت پنجمى است، و آن چهار حكم را بدون ولايت قبول نمى ‏نمايم» .
اين پيام يكى از پيش بينى ‏هاى جالب غدير بود كه هدف از برنامه عظيم غدير را به مردم فهمانيد و مردم را با مجرد شنيدن خطابه رها نكرد.پس از خطابه، پيامبر صلى الله عليه و آله پيام خاص الهى را -  كه جبرئيل آورده بود -  به مردم ابلاغ كرد و چنين فرمود: اى مردم، خدا به من سلام رسانده مى‏ فرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم ... و بعد از اين حكمى به شما نازل نمى‏ كنم. نماز و زكات و روزه و حج را بر شما نازل كردم و اين ولايت پنجمى است، و آن چهار حكم را بدون ولايت قبول نمى ‏نمايم».
 
پيش ‏بينى چنين بود كه اين پيام در متن خطبه نباشد و به طور جداگانه و به عنوان تفسير «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ ...» پس از ختم كلام در خطابه ارائه گردد، تا به طور جداگانه در خاطره ‏ها بماند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۷.</ref> برنامه سوم و چهارم، ظهور جبرئيل در غدير و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير حارث فهرى بود. 
 
== انسان كامل در خطبه غدير<ref>زلال غدير(مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۴۱۱ -۴۲۶ </ref> ==
شايد بتوان گفت بحث انسان كامل پس از توحيد، مهم‏ ترين بحث در همه اديان و مكاتب معرفتى در طول تاريخ بوده است. با توجه به اينكه خطبه مشهور حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله در واقعه غدير از جمله اسناد معتبر اين واقعيت تاريخى به شمار مى ‏آيد، با بررسى محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در اين خطبه شريف، مى‏توان گوشه‏اى از ديدگاه پيام ‏آور وحى را نسبت به اين مسئله كليدى در مباحث معرفتى دريافت.سيماى انسان كامل در خطبه غدير در محورهاى زير تجلى يافته است: دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، برخوردارى انسان كامل از تأييد و تصريحات قرآنى، حمايت از دين الهى و دفاع از حريم نبوت، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله، دارا بودن علم لا يزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار و... .
 
و اما تفصيل مطلب:
 
'''مقدمه'''
 
واقعه غدير يكى از وقايع مهم تاريخى اسلام است كه از نظر نقلى اثبات شده و از نظر عقلى هم نه تنها قابل پيش ‏بينى بوده، بلكه جز اين نيز انتظار نمى‏ رفت. زيرا براى حفظ و صيانت شريعتى چون دين اسلام -  كه پيامبر خاتم‏ صلى الله عليه و آله آن را آغاز نموده -  بايد جانشينانى صالح انتخاب مى ‏شدند، تا در طول تاريخ اين فرهنگ عظيم بماند و دست خوش تغيير نگردد.
 
اسناد و مدارک موجود و بى‏ شمار، صحت اين واقعه را تأييد مى‏ كنند، از ميان راويان حديث بيش از ۱۱۰ نفر از صحابه، ۸۴ نفر از تابعين و ۳۶۰ نفر از علما از قرن دوم تا حال حاضر اعم از شيعه و سنى آن را نقل كرده‏ اند.
 
آينه سر تا پاى ملل عالم و نماينده قبايل و عشاير و فرق و اقوام تاريخ آنهاست. هيچ چيز مانند تاريخ معرّف قومى نيست. تاريخ اسلام از حوادث بسيارى مشحون است، كه مهم ‏تر از همه آنها اهميت غدير خم است. هر حادثه و هر ملتى يک نوع مواد و مصالحى براى اجتماع خود دارد.
 
مواد و مصالح غدير خم و ايمان به توحيد و بعثت خاتم ‏النبيين‏ صلى الله عليه و آله و آموزش و پرورش قرآن براى رشد عقلى بشر است، و هيچ عاملى در اين تربيت و تعليم عميق‏تر و مؤثرتر از وجود امام‏ عليه السلام نبوده و نيست؛ كه مانند آئينه درخشان تاريخ اسلام را انعكاس مى ‏دهد. اهميت غدير خم از آن است كه على‏ عليه السلام با همه فضائلش معرفى شده است. آن حضرت حجتى روشن از خدا به زبان پيامبر صلى الله عليه و آله بر خلق امت است.
 
خطبه غدير روح سخن و نتيجه عمر پيامبر صلى الله عليه و آله است. اين خطبه حاصل دين و ضامن سعادت و متضمن حساس ‏ترين نكات آموزش و پرورش است. اين خطبه بلندگوى قرآن و آئينه روحيه نبوت و امامت است. در اين خطبه مهيّج و مستدل و منطقى و مستند به وحى و قرآن، راه مستقيم و روشن و هموار زندگى را نشان مى ‏دهد. در اين خطبه هدف اصلى از آمدن و رفتن و كمال مطلوب و طريقه نجاح و فلاح و رهايى از قيود مشكلات ارائه شده است.از آنجايى كه انسان برجسته‏ ترين و متعالى ‏ترين مخلوقى است كه در نظام خلقت آفريده شده است، رشد و هدايت او همواره دغدغه و هدف اصلى اديان و مكاتب الهى و حتى بشرى بوده است. اديان الهى در راستاى نيل به اين هدف والاى خلقت، هميشه نمونه‏هاى اعلا و رشد يافته‏اى از انسان و مفهوم عظيم انسانيت را پيش روى بشريت نهاده ‏اند، تا انسان‏ها با تمسک و الگوبردارى از اين نمادهاى برگزيده و عينى راه مقصود را بيابند.
 
آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور به وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشه ‏هاى انسانى بوده است. اديان، مذاهب و مكاتب بر پايه برداشت و شناختى كه از حقيقت انسان دارند، هر يک به گونه لزوم يا رسيدن به مقام عالى انسانى -  كه همان انسان كامل باشد -  را پذيرفته ‏اند، و براى آن ويژگى ‏ها، القاب و وظايفى را بيان كرده ‏اند.
 
انسان عقل و اراده دارد و روح در او دميده شده است. انسان كامل تنها موجودى است كه در اين عالم استعداد ظهور و تجلى تام و تمام اسماء و صفات الهى را دارد، و آئينه تمام نماى صفات و اسماء حسناى الهى است. «ان اللَّه خلق آدم على صورة» ؛ يعنى انسان كامل مى‏ تواند واجد و محل ظهور همه صفات الهى باشد، و به همين دليل عصاره عالم خلقت در وجود انسان كامل خلاصه مى‏ شود.
 
لذا در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگى‏ ها و نشانه‏ هايى معين است. وى انسانى است مهذب، متفكر، فعال كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست، و آثار پرهيزگارى و آزرم و فروتنى بر چهره‏اش نمودار است. او جز از خداوند نمى‏ هراسد، و در تكاپوى حيات جز بر وى و اراده و كوشش راستين خود تكيه نمى ‏كند. صاحب مروت و شرف و آزادگى و دوستدار فضيلت و دشمن رذيلت و ستمگرى است.
 
در همه جنبه‏ هاى زندگى او هماهنگى و اعتدال به چشم مى ‏خورد. ضمن آنكه از لذات پاک دنيوى بهره ‏مند مى ‏گردد، هيچ گاه به شهوات نمى‏ گرايد و غفلت و خودپرستى او را از فلاح به در نمى ‏برد. او با احساس وظايف انسانى و درک مسئوليت‏ هاى فردى و اجتماعى، همواره مجرى قوانين و فرمان‏هاى الهى است.به فرجام نيک و بد اعتقادى راسخ دارد، و مؤمن و مطمئن است كه در سازمان منظم آفرينش -  كه حسابى دقيق و تخلف ناپذير است -  در همه چيز حكم فرماست. هر خوبى و بدى -  و لو بسيار اندك -  پاداش و عقوبتى حتمى دارد. بنابراين، سرمايه عمر چنين انسانى عمل صالح و پيشه او تقوى است. نتيجتاً بر پستى‏ها چيره و بر قدرت‏ها و جاذبيت‏هاى كاذب فائق و بر باطل غالب است.
 
بررسى مفهوم و سيماى انسان كامل در خطبه غدير، خطوط كلى اين چهره الهى ‏بشرى را به گونه ‏اى شفاف و روشن بيان مى‏ دارد. و از آنجا كه اين خطبه شريف از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته و از وجود متبرک «ما ينطق عن الهوى» صادر گرديده است، مى‏ توان يكى از بهترين منابع بررسى محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در لسان روايات اسلامى باشد. خصوصاً با توجه به اينكه در متن اين خطبه مفهوم انسان كامل به گونه‏اى عميق و تنگاتنگ با مفهوم ولى و ولايت الهى پيوند خورده است.
 
شايد بتوان گفت خاستگاه پيوند ريشه‏دار مفهوم ولىّ و انسان كامل و امام، متن آيات و رواياتى از اين دست است. تا جايى كه نمود بيرونى اين هر سه مفهوم در هر زمانى در عالم واقع يكى است. نماياندن گوشه ‏اى از محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در خطبه غدير هدفى است كه اين نگارش به دنبال بررسى آن است.
 
۱-  بررسى رابطه مفاهيم توحيدى و مفهوم ولايت در خطبه غدير خطبه شريف پيامبرصلى الله عليه و آله در هجدهم ذى‏الحجه سال دهم هجرى نيز از مهم‏ترين اسناد اثبات ولايت امام على ‏عليه السلام در طول تاريخ است. متن خطبه به شيوه مرسوم در همه خطبه ‏هاى موجود در روايات اسلامى، با حمد و ثناى پروردگار آغاز مى ‏شود و در بردارنده يك مبحث جامع توحيدى است: الحمد للَّه الذى علا فى توحّده، و دنى فى تفرّده، و جلّ فى سلطانه، و عظم فى اركانه، و احاط بكل شى و هو فى مكانه، و قهر جميع الخلق بقدرته و برهانه. مجيداً لم يزل، محموداً... .
 
اما آنچه فراز توحيدى اين خطبه را از ساير خطبه ‏ها متمايز مى‏ كند، سير پيوند اين مضامين توحيدى با مفهوم ولايت است. چينش مضامين توحيدى خطبه به گونه ‏اى است كه با ترسيم سيماى ولىّ و انسان كامل عجين مى ‏شود، و در هماهنگى كامل محتوايى با مفهوم ولايت و امامت قرار دارد. تا جايى ظاهراً بخش توحيدى خطبه همچون يك براعت استهلال زيبا براى تنه اصلى خطبه به حساب مى ‏آيد.
 
يكى از مهم‏ ترين راه‏هاى اثبات انسان كامل در عرفان نظرى، تبيين و تحليل چينش هستى است. محور دستگاه هستى شناسى عرفانى، وحدت شخصى جهان هستى است؛ به اين معنى كه در همه هستى، تنها يک وجود است و غير آن تجليات آن مى ‏باشد. در اين ميان تنها انسان كامل آئينه تمام‏نماى اسماء و صفات آن وجود يگانه است. آگاهى از دلايل، ويژگى ‏ها، وظايف و جايگاه انسان كامل در گرو شناخت توحيد و چينش نظام هستى است.
 
حضرت در ادامه مى‏ فرمايد: بارئ المسموكات، و داحى المدحوّات، و جبار الأرضين و السموات. سبّوح قدّوس، رب الملائكة و الروح. مفضّل على جميع من يراه، متطوّل على من ادناه، يلحظ عين و العيون لا تراه... . اقرّ له على نفسى بالعبودية، و اشهد له بالربوبية، و اؤدّى ما اوحى الىّ حذراً من ان لا افعل. فتحلّ بى منه قارعة لا يدفعها عنّى احد و ان عظمت حيلته. لا اله الا هو، لإنه قد اعلمنى انى ان لم ابلغ ما انزل الىّ فما بلّغت رسالته. فقد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة، و هو اللَّه الكافى الكريم.
 
حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله در خطبه به دنبال آن است كه با بهره ‏گيرى از پشتوانه‏ هاى لزوم وجود انسان كامل، وجود مستمر امام در جهان هستى را اثبات كند. بحث انسان كامل همان نكته‏ اى است كه در تلفيق بين فراز توحيدى خطبه و مبحث انتساب امامت به خوبى به چشم مى ‏خورد.
 
۲-  تجلّى سيماى انسان كامل در آيات قرآنىِ خطبه غديرقرآن مجيد و روايات امام را شخصيت جامع ويژگى‏ هاى آسمانى و زمينى معرفى مى ‏كند. تصويرى كه حضرت ختمى مرتبت‏ صلى الله عليه وآله در خطبه غدير از انسان كامل ترسيم مى‏ كند از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى يرخوردار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير، نمودى بسيار چشم‏گير دارد. تا جايى كه خطيب يگانه غدير در حدود ۲۲ بار در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولىّ پس از خود بهره برده است.
 
حضرت در ابتداى طرح مبحث ولايت به آيه‏اى استشهاد مى‏كند كه در جريان همان واقعه بر حضرتش نازل شده، و ظهور معنايى نسبتاً آشكارى در طرح يک مسئله بسيار كليدى دارد. چنانكه مى‏ بينيم مفهوم آيه بيان‏گر وصول به مرحله نهايى معرفت الهى است، كه اگر نداى آن به گوش همه بشريت نرسد رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ناتمام مى ‏ماند:
 
فأوحى الىّ: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس» . معاشر الناس، ما قصّرت فى تبليغ ما انزله الىّ، و انا مبيّن لكم سبب نزول هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى‏طالب‏عليه السلام اخى و وصيّى و خليفتى و الامام من بعدى. الذى محلّه منّى محل هارون من موسى‏ عليهما السلام، الا انه لا نبى بعدى، و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله.
 
در اين آيه و حديث مشهور، حضرت از دو جنبه مهم معرفتى به ترسيم سيماى انسان كامل پرداخته ‏اند:
 
الف. تأكيد خداوند و شناساندن چهره عينى انسان كامل.
 
ب. رسيدن وصايت و جانشينى بلافصل پيامبر صلى الله عليه و آله بر ولىّ تعيين شده از ناحيه خداوند.
 
بحث از مفهوم ولىّ و ترسيم سيماى نورانى قطب عالم امكان در كلام مبارک حضرت ادامه مى‏ يابد، و به صراحت به تبيين و گزينش ولىّ و انسان كامل از منبع وحى مى‏ انجامد:
 
و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .
 
در ساحت دين اسلام انسان كامل در قالب چهارده معصوم ‏عليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگى ‏هاى انسان كامل در «ولايت» خلاصه مى ‏شود، و «امامت» ظهور ولايت است. ولايتى كه حق دخل و تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست كه از رگ گردن به ما نزديك‏تر است.
 
ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مى ‏شود: «اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» ، «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون«»سلام همه نورى واحد هستند، اين آيه در مورد وجود مبارک ايشان نيز صدق مى ‏كند.
 
در مقوله مهم ديگر كه حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله در ادامه استشهاد به آيات قرآن به آنها مى پردازند:الف. بحث از جريان نفاق و مخالفتى است كه در مقابل اين تعيين و انتساب الهى شكل گرفته است و ادامه خواهد يافت. چنانكه آيه ذكر شده در خطبه دلالت صريح دارد بر اذيت و آزارهاى جريان نفاق نسبت به رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه و آله درباره اين انتساب.
 
ب. ارائه يک الگوى برتر كه ملازمت و همراهى دائمى با شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله داشته و تربيت يافته ويژه مكتب پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است:
 
و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم. ايها الناس، لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم.
 
از مضامين ديگرى كه حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله در تبيين جايگاه انسان كامل از آيات قرآن بهره مى‏ گيرد برخوردار بودن اين امام از جامع صفات الهى است:
 
معاشر الناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ. و كل علم علمته فقد احصيته فى على‏ عليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام و هو الامام المبين.
 
حقيقت انسان كامل همه حقايق را در خود گرد آورده است. انسان با اينكه از اكوان (ما سوى اللَّه) است، مى ‏تواند مقامات گوناگونى را در خود جاى دهد و جامع جهات حقانى و الهى هم باشد. تنها حقيقت انسان كامل است كه تا قرب الهى پيش مى‏ رود، و سرّ اشرفيّت او نيز همين است.
 
مفاهيم ديگرى كه مى‏ توان در خلال آيات ذكر شده در خطبه غدير به آنها اشاره كرد عبارت اند از: به كمال رسيدن دين با تبعيت از ولى و انسان كاملى كه خدا و رسولش‏ صلى الله عليه وآله او را تعيين نموده‏ اند: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً» .
 
تعيين خطوط كلى دوستى و ولايت اين سيماى برتر و دشمنى با دشمنان او:
 
«الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم...» .«كلما دخلت امة لعنت اختها...» .
 
تعيين راه و مسير صحيح رسيدن به حق از طريق شناساندن انسان كامل به همه بشريت و اعلام اينكه اين راه روشن ادامه راه انبيا عليهم السلام است:
 
«اهدنا الصراط المستقيم . صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين» .
 
'''۳-  محورهاى انعكاس سيماى انسان كامل در خطبه'''
 
با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى ‏يابيم، كه نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند و حتى امكان شبيه‏ سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست، و نه آنچنان دست يافتنى و نزديک به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسان‏ها بگيرد. 
 
تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى ‏يابد؛ به گونه ‏اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى، و نظام دينى، جذاب، لطيف و بزرگ و ستودنى است:
 
الف. تعيين و نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار
 
اگر به ترتيب چيدمان مضامين خطبه دقت كنيم، در مى ‏يابيم كه حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله بلافاصله پس از طرح مباحث توحيدى، به نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار اشاره كرده است، و آن در لفّافه‏اى از تأكيد و حتى تهديدات الهى بيان داشته است: 


فأوحى الىّ: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على‏ عليه السلام «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس» . معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزله الىّ و انا مبين لكم سبب هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد، فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابىیطالب‏ عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى و الامام من بعدى. 
پيش ‏بينى چنين بود كه اين پيام در متن خطبه نباشد و به طور جداگانه و به عنوان تفسير{{متن قرآن|الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ ...}} پس از ختم كلام در خطابه ارائه گردد، تا به طور جداگانه در خاطره ‏ها بماند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۷.</ref> برنامه سوم و چهارم، ظهور [[جبرئیل]] در غدير و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير حارث فهرى بود.
 
ابن‏ سينا در كتاب مبدأ و معاد مى ‏گويد: كمال عالم هستى در اين است كه انسان در اين عالم پا به عرصه وجود بگذارد. انسان ميوه شجره «كَون» است، طبق آيات شريف قرآن، خداوند مقام خليفة اللهى را به انسان داد، و به فرشتگان امر فرمود كه بر او سجده كنند. پس بديهى است كه بايد از لحاظ صفات و ويژگى‏ ها شبيه مستخلفٌ عنه باشد. خداوند جامع همه صفات ثبوتيه است، پس خليفه هم بايد اين گونه باشد. چون وجود و بقاى عالم بسته به وجود خليفة اللَّه است. 
 
انسان كامل واسطه اى است ميان عالم ملک و ملكوت، خاک و افلاک، تجرد و مالكيت، و اين واسطه بهترين مخلوقات است. 
 
'''ب. دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى'''
 
ولايت بر دو قسم است:
 
تشريعى و تكوينى.
 
ولايت تشريعى يعنى حق دخل و تصرف در امور ارادى بنده. شارع بودن فقط از آنِ حق تعالى و ابلاغ و انذار از زبان پيامبران‏ عليهم السلام است. اما پيامبر صلى الله عليه وآله به استقلال‏ حق وضع قانون را ندارد، بلكه: «ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى» . ولايت تكوينى يعنى حتى دخل و تصرف در كائنات و نظام آفرينش.
 
حال چگونه انسان حق دخل و تصرف در كائنات را دارا مى‏ باشد. انسان كامل جامع جميع اسماء و صفات الهى است. اما اينها فقط لفظ نيستند بلكه حقايق اند، و انسان كامل واجد همه حقايق وجود است. 
 
چون تمام عالم در وجود مبارك انسان كامل جمع است. لذا به همان راحتى كه ما مى‏ توانيم دستمان را بالا و پايين ببريم، انسان كامل به اذن خداوند مى ‏تواند در كل عالم دخل و تصرف كند. لذا در اين ساحت كرامات و معجزات را مى ‏بينم. پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد: اول ما خلق اللَّه نورى: اولين چيزى كه خدا خلق كرد نور من بود.
 
تصويرى كه از انسان كامل در خطبه غدير ارائه شده، تنها بر يک انسان عابد و زاهد كه در پى رشد شخصيت معنوى خود باشد دلالت ندارد، بلكه ولىّ مطلق و بر حقى است كه همچون رسول‏ خداصلى الله عليه و آله از خود مؤمنان بر تولّى امور آنان شايسته ‏تر است، و همچنين داراى ولايت امر و ولايت تكوينى نسبت به همه اركان عالم مى‏ باشد: 
 
و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» ، و على بن ابیطالب‏ عليه السلام اقام الصلوة و آتى الزكوة... . 
 
به استناد نقل‏ هاى مذكور از اهل‏ سنت، «ولىّ» به همان معنايى است كه براى پيامبر صلى الله عليه و آله در آيه شريفه سوره احزاب بيان شده است. در نتيجه معناى حديث غدير اين گونه خواهد بود كه على‏ عليه السلام در مرتبه بعد از نب ‏صلى الله عليه وآله «اولى بالمؤمنين من انفسهم» خواهد بود. 
 
فرمايش پيامبر صلى الله عليه و آله كه: و هو و ليكم بعدى: على‏ عليه السلام پس از من ولى شماست. اگر ولايت به معنايى غير از «اولى بالمؤمنين من انفسهم» باشد:                                            اولاً فرقى بين على‏ عليه السلام و غير او در اين جهت نيست، و ثانياً چنين ولايت عامى براى على‏ عليه السلام در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله هم ثابت است، و ثالثاً اصلا ولايت عام مؤمنين بر يكديگر نياز به مجتمع نمودن مردم و خطبه و خطابه ندارد، و به نص آيه قرآن براى همه مؤمنين ثابت است.
 
'''ج. دارا بودن علم لا يزال الهى'''
 
از ويژگى‏ هاى مهمى كه از چهره انسان در خطبه مى ‏بينيم اين است رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله تنها يک بحث معرفتى و انتزاعى ننموده ‏اند و جامعه بشرى را در دست يافتن به مصاديق ملموس اين چهره نورانى سردرگم رها نساخته ‏اند. مانند آنچه در مباحث و كتاب ‏هاى عرفانى مى‏ بينيم، بلكه با تعيين مصاديق عينى و دست نيافتنى شخصيت‏ هايى كه بر جامعه ولايت تام دارند، سعى در راهبرى متمسكين به ولايت دارند: 
 
من بعدى على ‏عليه السلام وليكم و امامكم بأمر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم القيامة. 
 
بارزترين وجهه ‏اى كه رسول‏ خداصلى الله عليه و آله پس از تعيين مصاديق انسان كامل براى آنان ذكر مى‏ كند، برخوردارى از علم لايزال الهى مى‏ باشد، كه برگرفته از سرچشمه وحيانى علم نبوى بوده و نمود عينى آن را در شخص حضرت اميرعليه السلام ترسيم مى‏ كند: 
 
معاشرالناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمته فقد احصيته فى على‏عليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين. 
 
انسان كامل حجت اللَّه است، زيرا روشن ترين دليل بر ذات و صفات حق تعالى است. امام صادق‏ عليه السلام فرمود: ان صورة الانسانية اكبر حجت اللَّه، و هى الكتاب الذى كتب بيده. اين انسان كامل همان كتاب الهى است كه در قرآن آمده، و همه چيز در آن مسطور است؛ اصلى ‏ترين كتاب وجود انسان كامل است. 
 
'''د. تعيين راه و مسير پس از نبوت از طريق تعيين شخصيت امامان ‏عليهم السلام'''
 
از ديگر ويژگى‏ هاى مهم خطبه اين است كه حضرت رسول ‏صلى الله عليه و آله به عنوان يک نتيجه ‏گيرى قاطع و يک تعيين مسير روشن و به دور از هر گونه ابهام، امام پس از خود را راه مى ‏خواند، و براى تثبيت اين ادعا به يكى از مهم‏ترين سوره‏هاى قرآن استشهاد مى ‏كند:
 
انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه ‏عليهم السلام؛ ائمه يهدون بالحق و به يعدلون. ثم قرأصلى الله عليه وآله: «الحمد اللَّه رب العالمين» ، الى آخرها. و قال: فىّ نزلت، و فيهم نزلت، و لهم عمّت، و ايّاهم خصّت. اولئك اولياء اللَّه، لا خوف عليهم و لا هم يحزون. الا ان حزب اللَّه هم الغالبون. 
 
راه، انسان كامل است. در شأن پيامبرصلى الله عليه و آله آمده است: فان محمداً صلى الله عليه و آله بصورته و حقيقته دليل دالّ على ربه: همانا محمد صلى الله عليه وآله به حقيقت عينى و خارجى‏ اش دليل روشن بر وجود پروردگار خويش است. روزى كه انسان كامل به عالم بشريت معرفى شد بزرگ‏ترين اتفاق رخ داد، و حضور او در بشر بزرگ‏ترين سعادت براى ماست. 
 
به تعبير ديگر: و هو اتمّ دليل، لكونه اكمل المظاهر الجمعية الكمالية الالهية الانسانية، و صورته اجمع الصور: آن حضرت جامع جميع كمالات الهى است. او با اين جسم به ظاهر كوچک، جامع همه حقايق و صور است. همه چيز در اين عالم به اجمال در انسان كامل است. انسان كامل قطب و محور عالم وجود است. حضرت على‏ عليه السلام هم در «نهج البلاغه» مى‏ فرمايد: ان محلّى منها محلّ القطب من الرحى: جايگاه من نسبت به امر خلافت همچون جايگاه محور است نسبت به سنگ آسياب. 
 
در ادامه خطبه، حضرت رسول ‏صلى الله عليه و آله به تبيين گوشه‏ اى از ويژگى‏ هاى اخلاقى و شخصيتى امام المتقين مى ‏پردازد، تا بدين وسيله الگويى مناسب و قابل اعتماد براى جامعه پس از خود معرفى نمايد. مواردى همچون: پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، روحيه حق طلبى و باطل ستيزى، دارا بودن عالى‏ ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و پايدارى در راه حق. اينها از جمله زواياى عملى و اخلاقى شخصيتى است، كه حضرت در پى معرفى آن به مردم به عنوان يك الگو ارائه نموده است. 
 
معاشر الناس، لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم. ثم انه اول من آمن باللَّه و رسوله، و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه. واقعه غدير روشنايى بخش حيات طيبه اسلام و عامل ثبات و بقا و وحدت مسلمين است. همواره در ديده اهل خرد و بينايى جايگاهى والا و بالا دارد. ادبيات شيعه با نام على‏عليه السلام عجين، و نام على‏عليه السلام با غدير زيبنده گرديده است. 
 
خطبه غدير نيز دريايى از مضامين ژرف و عميق معرفتى است، كه از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته، و آئينه تمام نماى شخصيت بى‏ همتا و ممتازى است كه مى‏ تواند قافله بشريت را به سر منزل مقصود برساند. 
 
'''نتيجه'''
 
آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشه‏ه اى انسانى بوده است. در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگى‏ها و نشانه‏ هايى معين است. وى انسانى است مهذب و متفكر است، كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست. 
 
در ساحت دين اسلام، انسان كامل در قالب معصومان‏ عليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگى ‏هاى انسان كامل در «ولايت» خلاصه مى‏ شود، و «امامت» ظهور ولايت است. ولايتى كه حق تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست، كه از رگ گردن به ما نزديك‏تر است. ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مى ‏شود. 
 
تصويرى كه حضرت ختمى مرتبت‏ صلى الله عليه وآله در خطبه تاريخى غدير از انسان كامل ترسيم مى ‏نمايند، از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى برخودار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير نمود بسيار چشمگيرى دارد، تا جايى كه خطيب يگانه غدير، در حدود ۲۲ بار در در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولى پس از خود بهره برده برده است. 
 
با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه غدير، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى ‏يابيم كه:
 
نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند، و حتى امكان شبيه‏ سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست. 
 
و نه آنچنان دست يافتنى و نزديک به شخصيت‏ هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسان‏ها در مواجهه با آن احساس كنند، كه هيچ‏گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزگوار ندارند، و حتى امكان شبيه‏ سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست. 
 
و نه آنچنان دست يافتنى و نزديک به شخصيت‏هاى عادى است كه رغبت پيروى والگوبردارى را از انسان‏ها بگيرد. 
 
تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى ‏يابد؛ به گونه ‏اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى و نظام دينى، جذاب لطيف و بزرگ و ستودنى است. واكاوى محتوايى خطبه غدير پاره‏اى از خطوط و محورهايى كه سيماى انسان كامل در آنها ترسيم شده است را به شرح زير نشان مى‏ دهد: 
 
تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار، دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، دارا بودن علم لايزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، دارا بودن عالى‏ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله، برخوردار بودن حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از جامع صفات الهى، و... . 


== اولين كتاب در ثبت خطبه غدير<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲.</ref> ==
== اولين كتاب در ثبت خطبه غدير<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲.</ref> ==
 چهار كتاب را بايد به عنوان اولين كتاب‏هايى نام برد كه غدير را ثبت كرده ‏اند. اما اولين كتابى كه در مورد خطبه غدير تأليف شده كتابى به نام «خطبة النبى ‏صلى الله عليه و آله يوم الغدير» ، از عالم بزرگ ادبيات عرب خليل بن احمد فراهيدى (م ۱۷۵ ق) است؛ كه خطبه مفصل پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را در آن آورده است. گر چه اين كتاب امروزه مفقود است، ولى نام و خصوصيات آن ثبت شده است.<ref>الذريعة: ج ۵ ص ۱۰۱ ش ۴۱۸.</ref>
 چهار كتاب را بايد به عنوان اولين كتاب ‏هايى نام برد كه غدير را ثبت كرده ‏اند. اما اولين كتابى كه در مورد خطبه غدير [[تألیف]] شده كتابى به نام «خطبة النبى ‏صلى الله عليه و آله يوم الغدير»، از عالم بزرگ ادبيات عرب خليل بن احمد فراهيدى (م ۱۷۵ ق) است؛ كه خطبه مفصل پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را در آن آورده است. گر چه اين كتاب امروزه مفقود است، ولى نام و خصوصيات آن ثبت شده است.<ref>الذريعة: ج ۵ ص ۱۰۱ ش ۴۱۸.</ref>  


== اهداف مهم غدير در خطبه غدير<ref>غدير كلاس فورى (انصارى) : ص ۳۷ -۴۲</ref> ==
== برنامه ‏ريزى براى خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۴۹.</ref> ==
مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله است، مانند: 
مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمه ‏ها و آمادگى صف‏ ها براى نماز، پيامبر صلى الله عليه و آله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.  
'''الف. اعلان نزول پيک وحى براى معرفى امامت'''


پيامبر گرامى‏ صلى الله عليه و آله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى -  و هو السلام -  ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى‏طالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى. 
بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن [[سخنرانی|منبر]] ايستادند و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.  


و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى على بذلك آية من كتابه: «إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .<ref>مائده /  ۵۵ .</ref> و على بن ابى‏طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال<ref>خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله در حجة الوداع كه برخى از مدارک آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم (ابن ‏حاتم شاقّى) . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج‏البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲ ۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸  ۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع (سيوطى) . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳ ۲۲. تاريخ ابن‏ كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن‏ كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين (نورالدين سمهورى) . ينابيع المودة (قندوزى) . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب (ابن مغازلى) . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة:ج ۳ ، ص۲</ref>: 
قبل از شروع خطبه، امیرالمؤمنین علیه السلام يک پله پائين ‏تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه و آله بر شانه آن حضرت بود.   


  همانا جبرئيل (كه درود خدا بر او باد) سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان (غدير خم) توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابی‏طالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد. 
سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نموده و منتظر شد تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به خوبى مى‏ ديدند.   
 
او (على‏ عليه السلام) پس از خدا و پيامبر صاحب اختيار شماست، و خداوند بزرگ آيه ‏اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: «همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز را بپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند» . و مى ‏دانيد كه على بن ابى‏طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى‏ طلبيد. 
 
'''ب. علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله'''
 
آنگاه به علل «سياست صبر و انتظار» اشاره مى‏ كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على ‏عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم -  ايها الناس -  لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: «بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم» .<ref>نور /  ۱۵.</ref>
 
و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: «و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...» . <ref>توبه /  ۶۱ .</ref>و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى -  و اللَّه -  فى امورهم قد تكرّمت: 
 
از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على ‏عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم -  مى‏ دانم كه تعداد پرهيزكاران اندک و شمار منافقان فراوان است، و گنه كارانى پرفريب و نيرنگ بازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى‏ دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: «با زبان‏هاى خود چيزى را مى‏ گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى ‏برند اين كار ساده ‏اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى ‏ها در نزد خدا گناه بزرگى است» . 
 
همان‏ ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده‏اى ندارد. چون من همواره با على‏ عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه‏ اى نازل كرد و پاسخ ياوه‏ گويى ‏هاى آنان را داد و فرمود: «برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى‏ گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است» . 
 
هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا با انگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى‏ توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى ‏سازم. 
 
'''ج. اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام'''
 
پس از اعلام نزول پيک وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئه‏ هاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولايت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يك ضرورت اجتماعى و يك حقيقت غير قابل انكار مى ‏شناساند، كه هيچ قوم و قبيله‏ اى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمى‏تواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود: 
 
فاعملوا معاشر الناس ذلك فيه و افهموه، و اعملوا ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى والعربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد. ماضٍ حكمه، جازٍ قوله، نافذ امره.  ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له ... . ثم من بعدى على وليكم و امامكم بامر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله: 
 
بدانيد اى مردم! همانا خداوند على‏عليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچک و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است.بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است. 
 
كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... . تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مى ‏آمرزد. آنگاه پس از من امام شما على‏ عليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان على‏ عليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد. 
 
'''د. يادآورى لياقت ‏ها و ويژگى‏هاى امام على ‏عليه السلام'''
 
پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقت ‏هاى اميرالمؤمنين على بن ابیطالب ‏عليه السلام را يک يک در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد. تا اتمام حجت شود، و ارزش‏هاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه وآله فرمود: 
 
ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىَّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى على امام المتقين، و ما من علم الا وقد علّمته علياً. و هو الامام المبين الذى ذكره اللَّه فى سورة ياسين: »و كل شى احصيناه فى امام مبين« . معاشر الناس! لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تاخذه فى اللَّه لومة لائم. الاول من آمن اللَّه و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى احد. و الذى فدى رسول‏اللَّه بنفسه و الذى كان مع رسول‏اللَّه، و لا احد يعبد اللَّه مع رسوله من الرجال غيره... . 
 
معاشر الناس! هذا على اخى و وصيى، و واعى علمى، و خليفتى فى امتى. على من آمن بى، و على تفسير كتاب اللَّه عزوجل والداعى اليه و العامل بما يرضاه و المحارب لاعدائه و الموالى على طاعته و الناهى عن معصيته. انه خليفة رسول‏اللَّه و اميرالمؤمنين و الامام الهادى من اللَّه و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين بامر اللَّه: 
 
بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به على ‏عليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على ‏عليه السلام سپردم، كه امام آشكار است. اى مسلمانان! نسبت به على‏ عليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدايت مى ‏كند و بر اساس حق عمل مى‏ نمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مى‏ دهد، و در راه خدا از چيزى نمى‏ هراسد.  اى مردم! على ‏عليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسليم پيامبر خدا نبود.
 
اى مردم! اين على‏ عليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مى‏جنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مى‏ كند. خليفه رسول‏ خدا و امير مؤمنان است. رهبر هدايت كننده و كشنده ناكثين و قاسطين و مارقين به امر الهى است. 
 
'''ه  . تكميل دين با ولايت على‏ عليه السلام'''
 
پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزش‏هاى امام على ‏عليه السلام، پيامبر صلى الله عليه و آله به نكته مهم ديگرى اشاره مى‏ فرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت على‏ عليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصوم ‏عليه السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصوم‏ عليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصوم‏ عليه السلام تفسير كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است،  بدون امامت ره ‏آورد رسالت تداوم نخواهد يافت. خداوند هم در پيام غدير فرمود: «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»<ref>مائده /  ۶۷ .</ref>: اگر امروز ولايت على ‏عليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرسانده ‏اى.
 
از اين رو در خطبه غدير فرمود:  معاشر الناس! انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته. فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامة و العرض على اللَّه عزوجل، فاولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الآخره و فى النار هم خالدون، لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون:  اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولايت على‏ عليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت على‏ عليه السلام و ديگر امامان جانشين او كه از فرزندان عل ى‏عليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد.
 
'''و. افشاى چهره واقعى دشمنان على‏ عليه السلام'''
 
چون امر الهى در ولايت عترت پيامبر صلى الله عليه و آله ابلاغ، و ويژگى‏ هاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بى‏ تقوا و فرصت طلبان بى‏ پروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضع‏ گيرى‏ ها روش برخورد با آنان را بدانند. 
 
پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره فرمود:  ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه. الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. «فلتنظر نفس ما قدمت لغد» .  و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، إن اللَّه خبير بما يعملون. الا و انه لا يبغض علياً الا شقى، و لا يوالى علياً الا تقى، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص. و فى على -  واللَّه -  نزلت سورة العصر: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم . و العصر . ان الانسان لفى خسر . الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر» :  لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند. آگاه باشيد، همانا جبرئيل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد. «پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است» .   
 
بترسيد از اينكه با امر خداوند مخالفت كنيد، كه قدم ‏هايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است. آگاه باشيد، با على‏ عليه السلام هيچ كس جز بدبختِ بدانجام دشمنى نمى‏ ورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى على‏ عليه السلام را به جان نمى‏ خرند، و جز مؤمن مخلص كسى به على‏ عليه السلام ايمان نمى‏ آورد. سوگند به خدا، درباره على‏ عليه السلام سوره عصر نازل شد: «به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند» . 
 
'''ز. هشدار به قدرت‏ طلبان منتظرفرصت'''


سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهليت اشاره مى ‏كند، و هشدار مى‏ دهد كه مبادا قدرت‏ طلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند: 
پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى‏ شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى‏ نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.


معاشر الناس! انه سيكون من بعدى ائمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لا ينصرون. معاشر الناس! ان اللَّه تعالى و انا بريئان منهم. معاشر الناس! انهم و انصارهم و اشياعهم و اتباعهم فى الدرك الاسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: 
يادآور مى‏ شود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يک سخنرانى و در مقابل يک خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر [[مبعث|بعثت]] كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.  


اى مردم، پس از من حاكمان دروغين قدرت را به دست مى‏ گيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مى‏ خوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند. اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائين ‏ترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان (حق اهل ‏بيت‏ عليهم السلام)ويارى دهندگانشان. 
== بيان و تفسير خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۹ .</ref> ==
تمام همت يک پيامبر كشاندن مردم از بيراهه ‏هاى دور و نزديک به سوى صراط مستقيم است. معرفى اين راه و محدوده‏ هاى آن وظايفى است كه انبياء و اوصياء عليهم السلام به ثمر مى ‏رسانند.


'''ح. مسؤوليت همگانى تبليغ'''
يک گونه متفاوت از بلاغ و ابلاغ در خطبه غدير، چنان نهيبى بر مردم در شناخت صراط مستقيم زد كه تا ابد كسى قادر به آوردن نظير آن نخواهد بود.


پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله براى تحقق امر ولايت على‏عليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانه ‏هاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامه‏ ها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مى ‏كند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است.  تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينه‏ها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود:  
پيامبر صلى الله عليه و آله با يک جمله كوتاه اذهان مردم را متوجه سوره ‏اى از قرآن نمود كه همه مردم روزانه حداقل ده بار آن را در نمازهاى خود مى‏ خوانند، و آن سوره حمد بود كه نماز بدون آن شكل نمى ‏گيرد. در اين سوره همه مردم از پروردگارشان درخواست هدايت به راه راست را مى‏ نمايند و مى ‏گويند: {{متن قرآن|اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ}}


معاشر الناس! انى ادعها امامة و وراثة فى عقبى الى يوم القيامة. و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد اولم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الى يوم القيامة: 
اكنون سؤال اين است كه آيا درخواست كننده اين حاجت نبايد بداند كه اين صراط مستقيم كدام است؟ آيا {{متن قرآن|اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}} كيانند، و منظور از {{متن قرآن|مَغْضُوب عَلَيْهِمْ}} چه كسانى هستند و {{متن قرآن|ضالّين}}كدامند؟


اى مردم، من على ‏عليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مى‏ گذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مى ‏باشند. همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بوده ‏ام به شما رسانده ‏ام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است. به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند. 
بنابر اين سخنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بايد با مقدمات بسيارى مردم را براى درک آن آماده مى‏ كرد، با يک اشاره به سوره حمد به هدف زد؛ و همه را متوجه كرد كه اگر روزانه ده بار از خداوند هدايت به راه راست را التماس مى‏ كنيد اين صراط مستقيم منم و پس از من امامان هستند.


'''ط  . دعا و درخواست از خدا'''
حضرت پس از قرائت كامل سوره حمد فرمود: {{متن قرآن|فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ، وَ اِيّاهُمْ خَصَّتْ}}: اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است.


آنگاه دست‏ها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه:  اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من انكره و اغضب على من جحد حقه. اللهم انك انزلت آية فى على وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم:
به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.اين سياق از كلام يكى از بليغ‏ ترين شكل‏ هاى ابلاغ در فصيح‏ ترين و بديع ‏ترين گونه آن بود، كه در خطابه غدير به نمايش گذاشته شد.


«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين» . اللهم انى اشهدك -   (و كفى بى شهيداً -  انى قد بلّغت):  پروردگارا، دوستان على ‏عليه السلام را دوست بدار و دشمنان على ‏عليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت على‏ عليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق على‏ عليه السلام را غصب نمايد خشم گير. پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به على‏ عليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش على‏ عليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به كمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: «هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است» .  
== بيعت، طرحى نو در خطابه<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ .</ref> ==
در خطبه غدير، همه مردم هنوز از هضم يک مرحله از فرازهاى غير عادى خطبه غدير عبور نمى ‏كردند كه با مطلب تازه ‏ترى رو به رو مى‏ شدند.


'''ى. فرمان بيعت عمومى'''
گاهى به نظر مى‏ رسد كه شايد بسيارى از مخاطبين غدير فقط مى‏ شنيدند و به خاطر مى‏ سپردند، و تجزيه و تحليل مطالب را به فرصتى ديگر موكول مى ‏كردند!


پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجت‏ هاى فراوان و شناساندن انديشه‏ هاى والاى حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و هشدار از پيمان‏ شكنى غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بيعت آگاهانه را صادر فرمود:  الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل:
در نظر بگيريد كه پيامبرى مى ‏خواست در آخرين ماه ‏هاى عمر خود همه قوانين باقى مانده اسلام را يک جا به مسلمين بياموزد، در حالى كه تا آن روز براى تعليم يک دهم آن هم فرصت نيافته بود.


«ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً» : 
چگونه چنين كارى ممكن بود؟ اوج بلاغت و سخنورى آنجا خود را نشان داد كه اين هدف مى‏ خواست در خطبه‏ اى يک ساعته انجام شود.


آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با على ‏عليه السلام فرا مى‏خوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و على‏عليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با على ‏عليه السلام فرا مى‏ خوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است. 
عجيب‏ تر آن بود كه كارى به اين عظمت فقط با يک جمله كوتاه در بليغ ‏ترين نوع خود فيصله يافت و همه حلال ها و حرام ‏ها تا روز قيامت تبيين گرديد.


من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى على ‏عليه السلام بيعت گيرم. پس به آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت على‏ عليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از على‏ عليه السلام را -  كه از خاندان من و از فرزندان على‏ عليه السلام مى ‏باشند -  بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدى‏ عليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد. 
اين يک اقدام بى ‏نظير در خطابه غدير بود كه تا امروز هر شنونده ‏اى را به حيرت واداشته است.


پس از سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله ابتداء خود با على ‏عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با على‏ عليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند.   
پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره با اشاره به كثرت حلال و حرام، و عدم امكان بيان همه آنها به صورت يكجا، اعلام كرد كه وقتى از شما براى دوازده امام بعد از خود -كه امامتشان تا روز قيامت است-  بيعت بگيرم، در واقع همه احكام الهى را براى شما گفته ‏ام، و شما را در هر عصر و زمانى به مبلّغينى سپرده‏ ام كه همانند من هستند و هر چه بگويند سخن من است. بنابراين در هيچ زمانى احدى نخواهد ماند كه از قوانين دينش بى‏خبر بماند.


اهداف خطبه غدير را مى‏توان از اين منظر نيز در سه بخش بازگو كرد:  
== پايه‏ هاى اعتقادى خطبه غدير درباره ولايت<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷


تحليل‏هاى غدير، آمارهاى غدير، نتايج غدير:
</ref> ==
در يک جمع ‏بندى، بنيان‏ هاى اساسى ولايت در خطبه غدير، به گونه‏ اى بنا نهاده شده كه درجات و جايگاه هر يک از آنها در اعتقاد معين باشد.


'''۱-  تحليل‏ هاى غدير'''
اين پايه‏ هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است:


در اينجا فقط راهكارها و سرفصل‏هاى تحليل غدير را ارائه مى ‏كنيم، تا نقطه شروعى براى غوص در ژرفاى غدير باشد. سه نقطه اساسى در اين باره چنين است: 
۱. مقام و منزلت پيامبر صلى الله عليه و آله.


الف. عمق نگاه ‏ها نسبت به غدير
۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام.


برخورد ذهن انسان‏ها با مسئله غدير -  به تناسب عمق نگاهى كه در محتواى آن مى ‏نمايند -  مراتبى دارد كه ذيلاً مرورى بر آنها خواهيم داشت: 
۳. فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام.


نگاه اول: فقط تابلوى غدير: من كنت مولاه فعلى مولاه.  
۴. ولايت و امامت ائمه اطهار عليهم السلام.


نگاه دوم: مراسمى سه روزه با حضور صد و بيست هزار نفر.  
۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى ‏عليه السلام.


نگاه سوم: توجه به پشت پرده غدير و توطئه ‏هاى منافقين.  
۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض.


نگاه چهارم: غدير با تاريخچه‏اى به بلنداى چهارده قرن. 
۷. شيعيان و محبين اهل‏ بيت ‏عليهم السلام.


ب. سؤالات نسل امروز درباره غدير
۸ . [[دشمنان اهل بیت و غدیر|دشمنان و مبغضين اهل ‏بيت‏ عليهم السلام]].


امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواسته ‏هاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را بر آورند. 
۹. معرفى امامان ضلالت و گمراهى.


اين خود سؤالى است كه واقعاً خواسته‏ هاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مى‏توان به آنها دست يافت؟ ذيلاً نمونه‏ هايى از اين درخواست‏ها تقديم مى ‏شود: 
== پیش بینی‏ هاى بعد از خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۷۳.
 
۱. آيا به موقعيت خاص غدير در اعتقادات توجه شده است؟
 
۲. غدير به كداميک از ابعاد زندگى مربوط است؟
 
۳. آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟
 
۴. غدير فقط واقعه شيرين است يا همراه با حوادثى تلخ؟
 
۵ . اگر غدير نباشد آيا دستورالعملى براى خلافت داريم؟
 
۶ . چرا امت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟
 
۷. چطور ۱۲۰۰۰۰ حاضر در غدير آن را از چنگ سقيفه نجات ندادند؟
 
۸ . اگر غدير عملى مى ‏شد دنيا چگونه بود؟
 
۹. ما چه اندازه توانسته‏ايم با غدير باشيم؟ 
 
ج. رنج ‏نامه غدير در مقابل سقيفه با ظهور غاصبانه سقيفه، غدير و اهداف مباركش زير خاكستر شوم صحيفه ملعونه مدفون شد، تا آنجا كه محرومان از غدير تا امروز هنوز احساس نكرده ‏اند چه گنج عظيمى را از دست داده ‏اند. در اينجا سخن دل غديريان در تحمل اين فاجعه تقديم مى‏ گردد: 
 
۱. هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت، چنانكه سقيفه اين هدف شوم را عملى كرد!
 
۲. هدف غدير آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل. چنانكه سقيفه كرد!
 
۳. هدف غدير پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى‏ آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آنان. چنانكه سقيفه كرد!
 
۴. هدف غدير بيان قرآن به عنوان سرمايه اصلى اسلام بود، نه شكنجه و تبعيد طالبين معرفت آن، چنان كه سقيفه كرد!
 
۵ . هدف غدير قضاوت به حق و برقرارى امنيت و عدالت در اجتماع بود، نه ترويج ظلم و بى عدالتى حتى جايز دانستن آن بر خليفه، چنان كه سقيفه كرد! 
 
۲-  آمارهاى خطبه غدير وسعت واقعه غدير و گوناگون بودن ابعاد اين ماجرا آمارهاى متنوعى را در اختيار ما مى‏ گذارد، كه در ابعاد اعتقادى و تاريخى تأثير دارد. در اينجا نمونه‏هايى از آمارهاى خطبه غدير را ارائه مى نماييم: 
 
اول: آمارى از مو ضوعات مورد نظر پيامبر صلى الله عليه و آله از خطبه غدير و تعداد جملاتى كه درباره هر يک آمده چنين است:
 
۱. صفا خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله
 
۲. مقام پيامبر صلى الله عليه و آله: ۱۰ جمله
 
۳. ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۵۰ جمله
 
۴. ولايت ائمه‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله
 
۵ . فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۲۰ جمله
 
۶ . حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام: ۲۰ جمله
 
۷. شيعيان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله
 
۸ . بيعت با معصومين‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله
 
۹. قرآن و تفسير آن: ۱۲ جمله
 
۱۰. حلال و حرام و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله 
 
دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه شرح آن چنين است:
 
۱. نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على» تصريح شده است.
 
۲. كلمه »ائمه‏ عليهم السلام« ده بار صريحاً آمده است.
 
۳. نام امام ‏زمان‏ عليه السلام چهار بار به عنوان «مهدى» ذكر شده است. 
 
سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده، چنين است:   
 
۱. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۱۰۰ مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام و پشتوانه قرآنى آن را جلوه ‏گر مى‏ كند. 
 
۲. تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در متن خطبه، ارتباط مستقيم قرآن و غدير را با آل‏محمدعليهم السلام نشان مى ‏دهد. 
 
۳. تفسير سه سوره كامل قرآن كه سوره‏ هاى حمد و عصر و انسان، و نيز دوازده آيه به صورت صريح، و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد، كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در متن خطبه تفسير شده، اضافه بر استناد به بيش از دويست آيه در مناسبت‏ هاى مختلف واقعه غدير، همه اينها شاهد زنده‏اى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است. 
 
 
۳-  نتايج خطبه غدير چهار نتيجه ‏گيرى اصلى از خطابه غدير ارائه مى‏ شود كه راه گشاى به دست آوردن نتايج ديگر فكرى از ماجراى غدير است: 
 
اول: اهداف مراسم غدير با خطابه آن تحقق يافت. و نتايج زير را مى ‏توان براى آن تعريف كرد: 
 
۱. نتيجه ‏گيرى از زحمات ۲۳ ساله با تعيين جانشينى كه ادامه دهنده اين راه باشد.
 
۲. حفظ دائمى اسلام از شر كفار و منافقين، با تعيين جانشينانى كه از عهده اين حراست بر آيند.
 
۳. اقدام رسمى براى تعيين جانشين، كه از نظر قوانين همه ملت‏ ها در هميشه تاريخ سنديت دارد. 
 
۴. بيان يك دور جامع از برنامه ۲۳ ساله و گذشته و حال مسلمين.
 
۵ . ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا آخر دنيا.
 
۶ . اتمام حجت بر مردم، كه از مقاصد اصلى در ارسال پيامبران‏ عليهم السلام است. 
 
دوم: اعلام ولايت و امامت دوازده امام‏ عليهم السلام بعد از خود تا آخرين روز دنيا محور اصلى سخن در خطبه غدير است. هنگامى كه دستور سفر حجةالوداع از طرف خداوند بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد، خطاب الهى چنين بود كه همه فرامين مهم الهى به مردم ابلاغ شده جز حج و ولايت. اعمال حج در طول اين سفر به طور كامل تبيين شد، و آنچه باقى ماند موضوع ولايت بود كه در غدير بيان شد. 
 
سوم: تبيين مقام نبوت و امامت به همراه معرفى دوستان و دشمنان ولايت، بنيان ‏هاى اساسى ولايت در خطبه غدير است، تا جايگاه هر يک از آنها در اعتقادات معين باشد. اين پايه‏ هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است:
 
۱. مقام و منزلت پيامبر صلى الله عليه و آله
 
۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام
 
۳. فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام
 
۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام
 
۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى‏ عليه السلام
 
۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض
 
۷. شيعيان و محبين اهل‏ بيت‏ عليهم السلام
 
۸ . دشمنان و مبغضين اهل ‏بيت‏ عليهم السلام
 
۹. معرفى سردمداران ضلالت و گمراهى 
 
۲۰.  ايستادن دو نفر بر فراز منبر در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ .</ref>
 
عادت ذهنى عموم مردم از منبر، نشستن بر فراز آن است نه ايستادن، و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در تمام عمر خود هر گاه بر فراز منبر سخن گفته در حال نشسته بوده است. اما در غدير از همان آغاز خطابه اين منظره توجه همه را به خود جلب كرد؛ كه حضرت پس از بالا رفتن از پله‏ هاى منبر، بر فراز آن ننشست و در حال ايستاده رو به مردم نمود و سخن آغاز كرد. 
 
در حالى كه اين جلوه جالب ادامه داشت، جهت اعجاب برانگيز ديگرى بر آن افزوده شد. همچنان كه مردم منتظر آغاز سخنرانى بودند متوجه شدند پيامبر صلى الله عليه و آله به پايين منبر اشاره مى‏ كند و لحظاتى بعد گام ‏هاى بلند على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام را ديدند كه از پله‏ هاى منبر بالا مى‏ رود. 
 
چشم ‏ها به منبر دوخته شده بود به گمان آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله با على‏ عليه السلام كار خاصى دارد و مى‏ خواهد درباره نظم مجلس به او دستورى دهد، غافل از آنكه او بايد تا آخر سخنرانى در كنار خطيب حضور داشته باشد. على‏ عليه السلام پله ‏هاى منبر را بالا رفت تا آنكه يک پله پايين‏ تر از پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز منبر در سمت راست آن حضرت ايستاد. اوج عظمت آنگاه جلوه‏گر شد كه به احترام ختم نبوت و براى آنكه پشت به حضرتش نباشد، خود را متمايل به طرف صورت مبارك خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله نمود. 
 
در آن حال كه دو نور خلقت بر فراز منبر بودند دست محمدى بر شانه علوى فرود آمد، و صداى خطيب اعظم در فضاى غدير به «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» طنين انداز شد. 
 
== برنامه ‏ريزى براى خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۴۹.</ref> ==
مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمه ‏ها و آمادگى صف‏ها براى نماز، پيامبر صلى الله عليه و آله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.  بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام يک پله پائين ‏تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه و آله بر شانه آن حضرت بود. 
 
سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نموده و منتظر شد تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به خوبى مى‏ ديدند. 


پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى‏ شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى‏ نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.  يادآور مى‏شود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يك سخنرانى و در مقابل يک خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.   
</ref> ==
پس از اتمام خطبه غدير، يک تدارک همه جانبه براى بعد از خطبه به صورت برنامه سه روزه، بى ‏نظيرترين طراحى براى پس برنامه‏ هاى يک سخنرانى را به نمايش گذاشت؛ به گونه‏ اى كه مخاطب خود را تا بيش از هفتاد ساعت از پايان آن با خود همراه كرد.


همچنين مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير /  نتايج ابدى خطبه غدير. 
جالب‏ تر از آن گونه ‏هاى مختلف تبليغى اين برنامه ‏ها بود كه هر يک از مخاطبين را با زاويه جديدى از اهداف غدير آشنا مى‏ كرد؛ و در واقع هر يک از آنها مكمل خطابه غدير بود.


== بلاغت در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۴۸. زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۴۷ -۶۸ .</ref> ==
اين بدان معنا بود كه خطيب اعظم {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...}}نه تنها راضى نمى ‏شود مخاطبين حاضر و غايبش با كوچک ترين ابهامى از برابر منبر او برخيزند، بلكه مى‏ خواهد درک كامل و تفاهم تمام عيارى از اهداف بلند مدت خود ارائه دهد؛ تا هم راه سوء استفاده را مسدود نمايد و هم راه تشكيک را ببندد.
خطبه غدير از نظر فصاحت كلام و بلاغت سخن و به كار گرفتن بدايع كلمات بى ‏نظير است. با توجه به اقتضاى سنگينى پيام و محتواى بلند آن، تركيب خاصى از كلام بليغ بر لسان مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله جارى شده كه لايق شأن عظيم ترين پيام رسانى از طرف حى متعال است.بلاغت به معناى مراعات مقتضاى حال و مخاطب و موضوع در سخنورى، چنان در خطابه غدير متجلى شده كه از يکسو صد و بيست هزار مخاطب را به اضافه تمامى نسل‏ هاى آينده مسلمين در نظر گرفته؛ و از سوى ديگر در سراسر سخنرانى از موضوع ولايت خارج نشده، و مقتضاى حال را پيش بينى آينده بلند مدت اسلام در نظر گرفته و به همان عظمت سخن گفته است.بديع به معناى به كار گرفتن زيبايى كلام نيز، از آغاز حمد و ثناى خطبه تا انجام آن چشمگير است، كه با مراعات عظمت پيام در قالب خاص خود جلوه‏ گر شده؛ و در گونه‏ اى كه اهداف سخنران و دريافت مخاطبين ملاحظه شده باشد، در بالاترين گونه آن مورد استفاده قرار گرفته است. كلمات فشرده و پر محتوايى در خطابه به كار رفته كه درك معانى آنها نياز به دقت فراوان دارد، و به عبارت ديگر جملات و كلمات دقيقى است كه نياز به تفسير مفصل دارد.از همان آغاز خطابه، حمد و ثناى آن با زيباترين كلمات و جملات و تركيب‏ ها آغاز شده، و در طول خطبه اين روند با تنوع در گونه هاى خطاب ادامه يافته است. 


صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى از شگردهاى مخيّلانه ابلاغ معناى مورد نظر متناسب با احوال مخاطب هستند، كه از ديرباز در روند تكاملى خود از مبانى بسيارى تأثير فراوانى پذيرفته ‏اند. از جمله مهم ‏ترين آنها، آيات قرآنى و روايات فرقانى است.
از سوى ديگر ارائه كامل‏ ترين شكل ممكن از يک سخنرانى بود كه مخاطبين را اشباع تمام عيار مى‏ نمود، و آنان را با جزئيات و ظرائفِ اهدافى كه از اين خطابه در نظر بود آشنا مى ‏كرد.


خطبه غدير كه از حماسه جاودانه و روشنگرانه اعلام ولايت على مرتضى‏ عليه السلام و اتمام نعمت معرفى وجود مبارک ولىّ خدا و تكسوار نهج البلاغه از زبان رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه و آله -  كه افصح العرب در تاريخ فصاحت است -  انشاد گرديده است، علاوه بر ابلاغ رسالت و تتميم نعمت و كرامت، آلبومى از اسلوب‏ هاى بلاغى متعددى است كه بايسته تأمل و شايسته تعقل اند.بر اين مبنى، در اينجا سعى شده علاوه بر استخراج برخى از صور خيال و اسلوب‏ هاى متخيلانه ابلاغ معنى در اين خطبه، معانى باطنى آن اسلوب‏ ها را بر مبناى آيات قرآن و روايات حضرات كلمات التامات مورد بررسى قرار داده، و ضمن بازكاوى مضامين اين خطبه در آيات و روايات، ميزان تأثير عبارات قرآن كريم در ايجاد اسلوب ‏هاى بلاغى خطبه مذكور نشان داده شود.
در نگاهى ديگر، اگر همه آن مفاهيم در خطبه گنجانده مى ‏شد مخاطبين را خسته مى‏ كرد و شايد از حوصله آنان خارج بود. اما وقتى تعدادى از مفاهيم در قالب‏ هاى غير خطابه ارائه مى‏ گرديد، در كنار خطبه صورت كاملى به خود مى‏ گرفت.


همچنين در حد مجال مقال سعى شده تا انعكاس آن مضامين در آيينه ادبيات فارسى گزارش شود، تا از اين رهگذر ابعاد صور خيال و بلاغت تصوير و جنبه ‏هاى بلاغى اين خطبه مورد بحث و بررسى قرار گيرد.در اينجا به استخراج و تحليل تصاوير بلاغى و ميزان تأثير قرآن كريم بر صور خيالى خطبه غدير و بررسى سوابق آن در روايات و تفاسير مأثور و در آئينه ادبيات فارسى پرداخته شده است.  
از زاويه ‏اى ديگر اهداف و مفاهيمى وجود دارد كه تفهيم آن به صورت عملى زيباتر و دلنشين‏ تر است، تا آنكه به صورت گفتار مطرح شود. در غدير مفاهيمى براى بعد از خطابه در نظر گرفته شد كه مطرح كردن آنها به صورت غير گفتارى آسان‏ تر و روح نوازتر و در قلوب جايگزين‏ تر مى ‏شد و پذيرش و هضم آن نيز آسان‏تر بود.


تا از اين رهگذر مراتب تشبيهات، استعارات و كنايات اين خطبه مشهور بررسى شود؛ كه ابتدا مقدمه و سپس بخش‏هاى خطبه غدير را بررسى مى‏ كنيم:
برنامه ‏هاى بعد از خطابه در چهار صورت طراحى شد: جلوه دادن عملى مفاهيم خطبه، تكميل مفاهيم آن، نشان دادن امضاى الهى بر كل خطبه، و باقى گذاشتن اسنادى ماندگار از آن خطابه تاريخى.


'''مقدمه'''
اين ابعاد چهارگانه مجموعه ‏اى بود كه به صورت ضميمه خطابه غدير تأثير عجيبى در ماندگارى و حفظ آن در خاطره‏ ها داشت و باعث انتشار عجيب خبر غدير در كوتاه ‏ترين زمان ممكن شد، كه در پايان همين بخش به تفصيل آن خواهيم پرداخت.


رويداد غدير خم و خطبه رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در آن مكان، حماسه جاودانه‏اى است كه هيچ رويدادى به شهرت آن نبوده، و تنها خطبه ‏اى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله نه تنها شنيدن و دانستن آن را بر همگان واجب كرده، بلكه رساندنش به گوش ديگران را نيز بر همه تكليف فرموده، و آن را مهم‏ترين امر به معروف و نهى از منكر بيان داشته است. در اين خطبه، پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور ابلاغ رسالتى بزرگ و الهى است و آن معرفى على ‏عليه السلام به عنوان ولىّ امر مسلمين است.
==  تبليغ غدير با استناد به خطبه غدير<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۲۹؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۸۰ - ۸۳، ۸۹، ۹۰، ۱۱۸، ۱۱۹، ۲۰۴، ۲۰۵.</ref> ==
يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏ هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد خطبه غدير است.


پس از بررسى اسلوب‏ هايى مانند تشبيه و استعاره و كنايه و بعد از استخراج اسلوب ‏هاى بلاغى خطبه غدير، تحليل و تبيين معانى باطنى آنها را نيز از ديدگاه قرآن و تفاسير و روايات مأثور مورد بررسى قرار داده، و در آن سعى بر استناد مضمون اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير با احاديث و روايات بوده است.همچنين در موارد ممكن، انعكاس آن معانى را در آئينه ادب فارسى و اشعار شعرا بيان داشته‏ ايم؛ اشعارى كه برگرفته از فرهنگ ناب دينى هستند، و شعرايى كه شعر خود را با مفاهيم اسلامى عجين كرده و كوشيده‏ اند كه حقايق و معارف الهى را با صبغه هنرى عرضه كنند.  
تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يک ساعته پيامبر صلى الله عليه و آله است، از روش‏هايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومين ‏عليهم السلام موارد متعددى دارد.


اين از مواردى است كه ضرورت اين بحث را آشكار مى كند.لذا اين مقاله در پى پاسخ به پرسش‏هاى ذيل است:
از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله{{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ}}است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است. در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روش ‏هايى است كه در اتمام حجت‏ هاى مربوط به غدير جلب توجه مى‏ كند.


۱. صور خيال و اسلوب‏هاى بلاغى چه جلوه و نقشى در خطبه غدير داشته است؟
شايد بتوان گفت: چون اين جمله غدير بين همه مسلّم است و هر كس هر اندازه از غدير را انكار كرده حداقل اين جمله را پذيرفته، لذا استناد به جمله مزبور در احتجاج‏ ها بسيار به چشم مى ‏خورد.


۲. الفاظ آيات قرآن كريم چه جلواتى در اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير داشته است؟
در مورد خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير تحقيقاتى از قبيل ترجمه خطبه، شرح و تفسير خطبه، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارک و مصادر و نسخه ‏هاى خطبه انجام شده است. ذيلاً سه مورد از موارد استناد به خطبه غدير را مى‏ آوريم:


۳. معانى قرآن در خلق تصاوير بلاغى و بيانى خطبه غدير چه نمودها و نقوشى ساخته است؟
۱. استناد به خطابه غدير هفت روز پس از پيامبر صلى الله عليه و آله تشريح كيفيت خطابه غدير در مقام تبليغ آن، حاكى از مراسم و برنامه مفصل و حساب شده‏اى است كه براى اين امر مهم تدارک ديده شده بود. اين برخورد در دفاع از غدير به مخاطب مى‏ فهماند كه هيچ كس با چنين امر عظيمى نمى ‏تواند به مبارزه برخيزد و در صدد محو آن از صفحات تاريخ اسلام باشد.


۴. انعكاس شيوه‏ هاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن به چه ميزان بوده است؟
هفت روز پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام رو در روى غاصبين خلافت در مسجد اولين اتمام حجت خود را با مطرح كردن خطابه غدير و بيان جزئيات آن آغاز كرد و فرمود:خداوند تعالى مرا به وصايت پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... .


۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير تا چه ميزان بوده است؟
پيامبر صلى الله عليه و آله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.}}<ref>روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.</ref>


۶ . صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى خطبه غدير تا چه ميزان در آئينه ادبيات فارسى انعكاس يافته‏ اند؟
۲. نشر متن كامل خطابه غدير صد سال پس از واقعه خفقان سقيفه و بنى ‏اميه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارک امام معصوم بشنوند. با انقراض بنى‏ اميه و قبل از تسلط بنى‏ عباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آماده ‏سازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.


در اينجا تشبيهات، استعارات و كنايات خطبه غدير استخراج شده است. از آنجا كه در كتاب‏ هاى گوناگونِ علم بيان، اعم از فارسى و عربى، به تفصيل درباره صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى و بيانى بحث شده است، و به فهرستى از كتاب‏ هاى مفيد در اين زمينه در منابع و مآخذ اكتفا شده است.
اين يعنى به ما بفهماند كه واقعه‏ اى در سه روز با خطابه ‏اى به طول بيش از يک ساعت، چه نعمت عظيمى در تاريخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسل‏ هاى بعد هستيم.امام باقر عليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير، ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:


'''۱-  تشبيهات'''
پيامبر صلى الله عليه و آله از جاده اصلى به سمت مسجد غدير آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگ‏ هايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد.آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن سنگ‏ ها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: {{متن عربی|الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ...}}<ref>احتجاج: ج ۱ ص ۶۶؛ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ .</ref>


'''الف. امام مبين'''
۳. شرح كيفيت خطابه غدير دويست سال پس از ماجرابا جنايات سقيفه، امامان غدير كِى مى‏ توانستند روز غدير را به زيارت صاحب غدير اختصاص دهند، تا چه رسد به اينكه زيارتنامه غديرى به مردم بياموزند؟ در جايى كه خفقان بنى ‏عباس به اوج خود رسيده و متوكل‏ ها دشمنى خود را با صاحب غدير علنى كرده ‏اند؛ و اينک دهمين امام غدير را از مدينه به سامرا تبعيد كرده ‏اند.


معاشر الناس ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ. و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المتقين. ما من علم الا علّمته علياً عليه السلام، و هو الامام المبين:
موقعيت بسيار حساسى بود كه امام على النقى‏ عليه السلام در سالى كه معتصم عباسى آن حضرت را از مدينه به سامرا تبعيد كرد، در روز عيد غدير بتواند به [[کوفه]] بيايد.


اى مردم، علم و دانشى در عالم وجود ندارد مگر اينكه خداوند در من قرار داده، و من هم عموم دانش‏هايى را كه مى‏دانستيم به رهبر پرهيزكاران على‏عليه السلام تفويض نمودم. هيچ علمى در عالم نبوده مگر اينكه به على‏ عليه السلام آموختم، و او پيشوايى است كه آنها را براى شما بيان مى‏ كند.<ref>غاية المرام (بحرانى) : ج ۱ ص ۳۳۱. نهج الايمان (ابن ‏جير) ص ۹۷. تفسير صافى (فيض كاشانى) : ج ۲ ص ۵۹ .</ref>
سپس در نجف اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را زيارت كند و زيارتنامه مفصلى كه يک دور كامل اعتقادى درباره فرهنگ غدير است بخواند و ماجراى غدير را ضمن آن به ما بياموزد و خطاب به جدش اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بفرمايد:


در قرآن كريم تركيب امام مبين آمده است، و رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در اين خطبه حضرت على‏ عليه السلام را امام مبين معرفى فرموده ‏اند: « انا نحن نحى الموتى و نكتب ما قدّموا و آثارهم و كل شى‏ء احصيناه فى امام مبين» .<ref>يس /  ۱۲.</ref>
من شهادت مى ‏دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و [[اطاعت]] و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان [[بیعت]] گرفت و تو را صاحب اختيار مؤمنين قرار داد، همان گونه كه خداوند اين مقام را براى تو قرار داد. سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى.


محمد فضولى در فضيلت امام على‏ عليه السلام مى‏ گويد:
فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى. من شهادت مى‏ دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد.آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه فاسقين نگران شد و تقيه از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان بر او وحى فرستاد كه {{متن قرآن|يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}


در اين طريقه احسن به اندک ايامى                                            بسان دولت آل‏ على گرفت كمال
اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه ‏اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد.


زهى امام مبين، مقتداى انس و ملک                                          كه درگهش همه را هست قبله آمال<ref>ديوان اشعار فضولى: قصيده شماره ۴۱ بند ۳.</ref>
سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ‏ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود:{{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.}}<ref>مصباح المتهجد: ص ۶۹۱؛ بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref>


'''ب. اخوان الشياطين'''
ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى [[ایمان]] نياوردند؛ و اكثرشان جز زيان كارى چيزى به دست نياوردند ... .<ref>مصباح المتهجد: ص ۶۹۱؛ بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref>


ان حزب اللَّه هم الغالبون، الا ان اعداء على ‏عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون، و هم العادون و اخوان الشياطين، الذين يوحى بعضهم الى بعض: و هم ايشان(پيامبر و امامان پس از وى) حزب اللَّه هستند كه رستگار و پيروز خواهند بود. بدانيد كه دشمنان على ‏عليه السلام موجد اختلاف و معاند حق هستند و برادران شياطين می ‏باشند، كه بعضى از آنها اراجيف و خرافات و دغل بازى را به بعض ديگر القاء مى ‏كنند.<ref>نهج الخطابه (خراسانى) : ج ۱ ص ۱۳۸.</ref>
۴. استفاده از انواع ابزارهاى فرهنگ ‏سازى براى غدير يكى از پيش بينى‏ هاى عجيب براى آينده غدير، فرهنگ ‏سازى آن با انواع [[اتمام حجت]] است بر مخاطبين متفاوتى كه براى آن فرض مى‏ شود، كه در اين فراز خطابه غدير آمده است:


پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله دشمنان على‏ عليه السلام را به شياطين و اخوان شيطان تشبيه مى‏ كنند، كه نصيبى جز زيانكارى ندارند. در آيه ۳۰ سوره اعراف نيز تركيب «اخوان الشياطين» به كار رفته است. با اين تفاوت كه طرف اول تشبيه در آيه مذكور مبذّرين و اسراف‏كاران هستند، كه مستفاد از اين آيه مى‏ باشد: «ان المبذّرين كانوا اخوان الشياطين» .
{{متن عربی|فَاعلَموا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افهَموهُ، وَ اعلَموا اَنَّ اللَّهَ قَد نَصَبَهُ لَكُم وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى المُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُم بِاِحسانٍ، وَ عَلَى البادى وَ الحاضِرِ، وَ عَلَى العَجَمِىِّ وَ العَرَبِىِّ، وَ الحُرِّ وَ المَملُوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبيَضِ وَ الاَسوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكمُهُ، جازٍ قَولُهُ، نافِذٌ اَمرُهُ}}<ref>خطبه غدير: بخش سوم.</ref>:


همچنين در روايتى پيامبر صلى الله عليه و آله كسى كه ازدواج نكرده و از اين حالت شاد باشد را برادر شيطان مى‏ خواند: عبدالبر، عن عكاف بن وداعه: انه اتى النبى ‏صلى الله عليه وآله فقال له: زوّجه يا عكاف؟ قال: لا. قال: و لا جارية؟ قال: لا. قال: و انت صحيح موسر؟ قال: نعم و الحمد اللَّه. فقال: فأنت اذاً من اخوان الشياطين، ان كنت من رهبان النصارى فألحق بهم.<ref>مغنى المحتاج (شريينى) : ج ۳ ص ۱۲۵. المبسوط (سرخسى) : ج ۴ ص ۱۹۳.</ref>
اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمی و عربی، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچک، و بر سفيد و سياه.


در روايت ديگر آمده است: شراركم عزّابكم، و العزّاب اخوان الشياطين.<ref>مستدرك الوسائل: ج ۱۴ ص ۱۵۶.</ref>
بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.در اين خطاب در درجه اول بين زن و مرد در پيام غدير فرقى گذاشته نشده لزوم ابلاغ آن براى همه يكسان است.در درجه دوم پيامبر صلى الله عليه و آله از اولين شنوندگان غدير كه صحابه و تابعين اطراف خودش بودند آغاز كرده و سپس آن را در وسيع‏ ترين دايره ممكن گسترش داده است. در درجه سوم ابعاد اين گستردگى درباره غدير چنين بيان شده است:


'''ج. اصحاب صحيفه'''
از يک سو بين روستائيان و شهرنشينان هيچ تفاوتى قائل نشده و همه در برابر غدير يكسانند. از سوى ديگر عرب و غير [[عرب]] -  اهل هر زبانى كه باشند -  براى غدير قابل تفاوت نيست.


معاشر الناس، انهم و انصارهم و اتباعهم فى الدرك الأسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا انهم اصحاب الصحيفة:
در نگاه ديگر غلامان و كنيزان با صاحبان آنها هيچ فرقى در پذيرش و اداى وظيفه نسبت به غدير ندارند. از جهتى ديگر كودكان و نوجوانان و جوانان و ميانسالان و بزرگسالان و پيران در پيشگاه غدير به تناسب ظرفيت و قدرت و درک خود موظفند. از جنبه‏ اى ديگر [[سفید پوست|سفیدپوست]] و [[سیاه‏پوست]] و سرخ‏پوست و زردپوست همه بايد غديرى باشند و از هيچ كدام آنان عذرى درباره غدير پذيرفته نيست.


اى مردم، اين رهبران چنينى و ياران و پيروانش در آن طبقه نهايى آتش دوزخ مخلد خواهند بود. چه قدر نكبت است جايگاه خودخواهان (اين زمامداران نابكار آينده اين امت) . بدانيد آنان اصحاب صحيفه اند.<ref>نهج الخطابه (خراسانى) : ج ۱ ص ۱۳۴.</ref>
با توجه به اين گستردگى مخاطبانِ غدير كه پيامبر صلى الله عليه و آله با تصريح خاص همه آنان را در خطابه خود نام برده، واضح است كه براى اهل هر زبانى با ادبيات آنان، و براى سطح فرهنگ‏ هاى متفاوت مردم با لسان خودشان، و براى سنين مختلف عمر انسان‏ ها مناسب با درک مقبول آنان، بايد براى غدير فرهنگ‏ سازى كرد و از ابزارهاى تبليغى مناسب هر يک از موقعيت ‏ها معقول ‏ترين استفاده را برد.


پيامبر صلى الله عليه و آله زمامداران و فرمان روايان نابكار به اصحاب صحيفه تشبيه مى‏ كنند، كسانى كه درآتش دوزخ مخلد هستند.
== تحقيق در خطبه غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۳ - ۱۵۷.</ref> ==
از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد متن‏ شناسى و مقابله، ويرايش، ترجمه، شرح، تفسير خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير و نيز كتب مربوط به غدير، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارک و منابع و نسخه‏ هاى خطبه، جمع آورى عبارات مختلف جمله{{متن عربی|من كنت مولاه...}} است.


'''د. ثقل اصغر و ثقل اكبر'''
== تحليل مراحل خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۴۳،۴۲.</ref> ==
يكى از مهم‏ترين ابعاد غدير تحليل و واكاوى بخش بخش ماجراى غدير است. اين روش به خصوص در مورد خطبه غدير بسيار مهم است و دريچه‏ هاى اعتقادى و تاريخى جديدى را براى هر كسى باز مى‏ كند و حقايق شگرفى را معلوم مى‏ سازد. تحليل مراسم و خطبه غدير را مى‏ توان اين گونه بيان نمود:


من كنت مولاه فهذا على‏ عليه السلام مولاه. و هو على بن ابى‏طالب ‏عليه السلام، اخى و وصيى و موالاته من اللَّه عزوجل انزلها علىّ. معاشر الناس، ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام هم الثقل الاصفر، و القرآن الثقل الاكبر. فكل واحد مُنبّئ عن صاحبه و موافق له. لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض. هم امناء اللَّه فى خلقه و حكماؤه فى ارضه:
۱. ايستادن پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز منبر پس از نداى عمومى پيامبر صلى الله عليه و آله براى اجتماع صد و بيست هزار نفرى مسلمانان و اقامه نماز ظهر به جماعت، همه منتظر برنامه بعدى بودند.سومين مرحله قرار گرفتن بر فراز منبر بود كه به گونه ‏اى استثنائى انجام شد. پيامبر صلى الله عليه و آله برخاست و به سمت منبر رفت و قدم بر پله‏ هاى آن گذاشت و تا آخرين نقطه بالا رفت و بر فراز آن ايستاد. مردم كه منتظر نشستن آن حضرت بر فراز منبر بودند، با تعجب از ايستادن آن حضرت بر بلنداى منبر متوجه گونه ‏اى فوق العاده از سخنرانى شدند كه در شرف وقوع بود.


هر كس من مولاى او هستم اين على‏ عليه السلام مولاى او است. و اين على پسر ابی‏طالب‏ عليه السلام برادر من و وصى من است، و دوستى و صميميت او از طرف خدا بر من نازل شده است. اى مردم، همانا على و پاكان از فرزندان من‏ عليهم السلام ثقل اصغر هستند، و قرآن ثقل اكبر است. هر يک از اين دو ثقل از ديگرى خبر می‏ دهد (قرآن اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را معرفى مى‏ كند و عترت قرآن را تفسير مى‏ نمايد. اين دو با هم آميخته ‏اند و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل كوثر بر من وارد شوند. بدانيد اين افراد امناء خداوند در جهان آفرينش هستند، و فرمانداران خدا در كره خاک مى ‏باشند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۲۴.</ref>
۲. على ‏عليه السلام بر فراز منبر مرحله چهارم آن بود كه در برابر چشمان متعجب مردم -  كه اكنون با دقت خاصى منبر را زير نظر داشتند -  پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فراخواند تا بالاى منبر بيايد. مردم شاهد بودند كه على ‏عليه السلام به دنبال پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر بالا رفت و در سمت راست پيامبر صلى الله عليه و آله يک پله پايين‏ تر ايستاد، در حالى كه احتراماً كمى متمايل به سمت آن حضرت بود.در حالى كه ايستادن دو نفر بر فراز منبر براى مردم سؤال برانگيز شده بود، مرحله پنجم آن برنامه عملى شد و پيامبر صلى الله عليه و آله دست مبارک را بر شانه على‏ عليه السلام گذاشت، تا توجه مردم كاملاً به سوى منبر و منظره بديعى كه ايجاد شده بود جلب شود.<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۹؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۲،۳۰۱،۹۷،۴۴.</ref>


پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه، خود به تشريح مطلب مى ‏پردازد و على و پاكان از اولاد او عليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مى‏ كند، كه از لحاظ ادبى در قالب تشبيه شده ‏اند. طرفين تشبيه هر دو مفيد مى‏ باشند؛ يعنى دو كلمه يا بيشتر چنان با هم تركيب شده كه در حكم يك كلمه باشد. از قبيل مضاف و مضاف اليه، يا صفت و موصوف.<ref>بيان (شميسا) : ص ۸۹ ،۹۰.</ref>پس هر كجا مشبّه يا مشبّه‏به مقيد باشد آن را در حكم تشبيه مفرد بايد شمرد نه در حكم تشبيه مركب.  
۳. آغاز سخنرانى تاريخى غدير اكنون غدير براى اولين بار شاهد اجتماع عظيم بشرى در برابر منبرى از سنگ بود، در حالى كه دو نفر بر فراز آن در مقابل جمعيت ايستاده بودند.


در تشبيه دوم كه قرآن را ثقل اكبر خوانده است، طرف اول تشبيه يعنى مشبه مفرد و مشبه به مقيد مى‏ باشد، و باز هم در حكم مفرد مى‏ باشد.
همه در سكوتى ابهت انگيز چشم به لبانى دوخته بودند كه بزرگ‏ترين پيام الهى را براى بشريت با فصيح ‏ترين لسان آماده بازگويى داشت.در انتظار آغاز سخن، نفس‏ها در سينه ‏ها حبس شده بود تا خاتم انبیاء صلى الله عليه و آله سخنرانى تاريخى و آخرين و بلندترين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كند.


'''ه  . جنب اللَّه'''
پیامبر صلی الله علیه و آله با نام مبارک خداوند تعالى سخنرانى تاريخى خود را آغاز كرد، كه بيش از يک ساعت به طول انجاميد. اين خطابه بلند كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود طى يازده مرحله حساب شده، اهداف و پيام ‏هاى خود را مطرح كرد و به تبيين آنها پرداخت؛ و در همه مراحل انتقال از مطلبى به موضوع ديگر در فصيح ‏ترين و دقيق‏ ترين گونه خود انجام گرفت.


و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، ان اللَّه خبير بما تفعلون. معاشر الناس، انه جنب اللَّه الذى ذكر فى كتابه فقال تعالى: »ان تقول نفس يا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللَّه« : بپرهيزيد از مخالفت خدا، چون ممكن است قدم پس از استحكام و ثوبت بلغزد. خداوند به آنچه انجام دهيد آگاه است، اى مردم خدا در قرآن به عنوان بيان زبان حال مجرمين در قيامت مى‏فرمايد: انسان (گنهكار روز قيامت) مى ‏گويد: واى بر آنچه در مورد جنب اللَّه كوتاهى كردم (و از دست دادم) . مراد از اين جنب اللَّه على ‏عليه السلام است.
بر هر شيعه بلكه مسلمان واجب است كه از فراسوى چهارده قرن، به همان عظمت و ابهت خود را در برابر منبر غدير احساس كند كه حاضرين در برابر آن خطيب معظَّم چشم و گوش خود را به خطابه آسمانى او سپرده بودند. سخنرانى غدير را در گونه‏ اى استثنائى و فوق ‏العاده بنگرد، و عظمت جلوه‏گر شده در خطابه غدير را ارج نهد.


پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه حضرت على ‏عليه السلام را جنب اللَّه خوانده است. همچنان كه او را امام مبين و صراط مستقيم و... تشبيه مى ‏كند:
همچنين بر خود واجب بداند كه با تحليل مرحله به مرحله كلام ختم نبوت كه {{متن قرآن|اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى}}است، قلب و فكر و روح خود را با انوار متشعشع از فراز منبر غدير منوَّر سازد.


جنب اللَّه: على و ولايت على‏ عليه السلام
== تدابير امنيتى خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۹ - ۳۴.</ref> ==
هر اندازه مراسمى گسترده‏ تر و داراى اهداف مهم‏ترى باشد نياز به تدابير امنيتى بيشترى دارد. اين نياز آنگاه بيشتر احساس مى‏ گردد كه شركت كنندگان در مراسم از قشرهاى مختلف مردم با درجاتى متفاوت از نظر [[ایمان]] و فرهنگ و مليت باشند.


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نيز خود در قالب تشبيه روايى به بيان اين مطلب مى ‏پردازد: عن اسماعيل بن قتيبه، عن ابى ‏العلاء الخفاف، عن ابى‏ جعفرعليه السلام، قال: اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: انا وجه اللَّه، انا جنب اللَّه، و انا الاول و الآخر، و انا الظاهر و انا الباطن... .<ref>اختيار معرفة رجال الحديث: ج ۸ ص ۳۱. تهذيب المقال (ابطحى) : شرح ص ۳۹۲. بصائر الدرجات: ص ۸۱ . شرح اصول الكافى (مازندرانى): ج ۴ ص ۲۲۹، و ... . </ref>
اوج اين نياز زمانى است كه مجرى برنامه يقين داشته باشد عده ‏اى توطئه‏ گر در ميان شركت كنندگان حضور دارند؛ و اكثر آنان افرادى بى‏ پروا و بى‏ حيا با دل‏ هايى پر از كينه، هيچ فرصتى را براى بر هم زدن مراسم از دست نخواهند داد.


از امام رضا عليه السلام در مورد «فى جنب اللَّه» نقل شده است: قال: فى ولاية على ‏عليه السلام. و قال اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: انا صراط اللَّه، انا جنب اللَّه.<ref>مناقب آل ابى‏طالب (ابن شهرآشوب) : ج ۳ ص ۶۴. الكافى: ج ۱ ص ۱۴۵، و ... . </ref>
در مراسم غدير گروهى از سردمداران نفاق با اطمينان از نزديكى رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در فكر نقشه‏ هايى براى روزهاى پس از وفات آن حضرت بودند. اين گروه با توطئه‏ ها و دسيسه‏ هاى گوناگون، عده ‏اى از مردم ضعيف الايمان را با خود همراه مى‏ كردند.


جنب ‏اللَّه: اهل‏ بيت‏ عليهم السلام
اينان از هيچ اقدامى بر ضد برنامه ‏هاى پيامبر صلى الله عليه و آله كوتاهى نمى‏ كردند، و از كارشكنى گرفته تا طرح نقشه‏ هاى پيچيده در مقابله با برنامه‏ هاى غدير همفكرى مى‏ كردند و بدون اتلاف وقت وارد عمل مى‏ شدند.


ابى‏ جعفرعليه السلام: نحن جنب اللَّه، و نحن صفوته، و نحن حوزته، و نحن مستودع مواريث الأنبياء عليهم السلام، و نحن امناء اللَّه عزوجل، و نحن حجج اللَّه... ، و نحن ائمة الهدى، و نحن مصابيح الدجى.<ref>بصائر الدرجات: ص ۸۳ .</ref>حزب اللَّه:اولئك اولياء اللَّه، لا خوف عليهم و لا هم يحزنون الا ان حزب اللَّه هم الغالبون: اينان اولياء خدا هستند، كه در راه خدا ترس و اندوهى بر آنان نيست، و هم ايشان حزب اللَّه اند كه رستگار و پيروز خواهند بود... .<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۸.</ref>
نمونه بارز آن نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه براى راه بازگشت از غدير تا مدينه در كوه «[[هرشی(عَقَبه)|هَرشی]]» طراحى كردند، اما با اطلاع و اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى شد.


پيامبر صلى الله عليه و آله، فرزندان على و امامان‏ عليهم السلام را به حزب اللَّه تشبيه كرده ‏اند كه همواره پيروز و رستگار هستند. در قرآن كريم نيز از ايمان آورندگان به عنوان حزب اللَّه ياد شده است. مانند آيه ذيل:
پس از آن هم نقشه قتل على‏ عليه السلام را طراحى كردند كه با اقدام سريع پيامبر صلى الله عليه و آله در سايه خبر خداوند خنثى شد. از جهتى ديگر تمام نگرانى پيامبر صلى الله عليه و آله از همين گروه بود و در متن خطابه نيز به حضور آنان و توطئه ‏هايشان تصريح كرد، و به خاطر همانان بود كه از خداوند تقاضاى حفظ نمود.


«و من يتولّ اللَّه و رسوله و الذين آمنوا فان حزب اللَّه هم الغالبون»<ref>مائده /  ۵۶ .</ref>: و هر كس كه ولى و فرمان فرماى او خدا و رسول و اهل ايمان اند (پيروز است) كه تنها لشكر خدا فاتح و غالب خواهد بود.حزب اللَّه: على‏ عليه السلام قال على ‏عليه السلام: انا وصى الأولياء و انا من حزب اللَّه و رسوله‏ صلى الله عليه و آله.××× ۵ دعائم الاسلام (مغربى) : ج ۱ ص ۶۳ . ×××قال رسول‏اللَّه‏ صلى الله عليه و آله: حزب على حزب اللَّه و حزب اعدائه حزب الشيطان.××× ۱ الامالى )صدوق( : ص ۶۶ . ×××قال رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: يا على، شيعتك شيعة اللَّه و انصارك انصار اللَّه و اولياؤك اولياء اللَّه و حزبك حزب اللَّه.××× ۲ الامالى )صدوق( ص ۱۵۰. الخصال: ص ۴۹۶. ×××حزب اللَّه: اهل‏بيت‏عليهم السلامقال الحسين‏عليه السلام: نحن حزب اللَّه الغالبون و عترة رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله الاقربون.××× ۳ وسائل الشيعه: ج ۲۷ ص ۱۹۴. ×××ز. خيرة اللَّهان خاتم الأئمة منّا القائم المهدى‏عليه السلام... . انه يسم كلى ذى فضل بفضله، و كل ذى جهل بجهله. الا انه خيرة اللَّه: بدانيد كه آخرين امام قائم ما مهدى‏عليه السلام است... . او كسى است كه مقام هر صاحب فضيلتى را تثبيت مى‏كند، و هر جاهل و نادانى را در مرحله جهل خود مى‏نشاند. او است كسى كه خدا وى را براى اين مقام اختيار فرموده است... .××× ۴ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳. ×××خيرة اللَّه: على و اهل‏بيت‏عليهم السلامدر تأييد مطلب فوق، امام محمد باقرعليه السلام مى‏فرمايد: نحن خيرة اللَّه و نحن الطريق الواضح و الصراط المستقيم.××× ۵ بصائر الدرجات: ص ۸۲ . ×××و نيز پيامبرصلى الله عليه وآله در وصف على و فرزندان آن حضرت‏عليهم السلام مى‏فرمايد: على و الأئمة من ولده، فانهم خيرة اللَّه عزوجل و صفوته.××× ۶ الامالى )صدوق( : ص ۶۷۹. ×××قال رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: انت يا على و ولداى خيرة اللَّه من خلقه.××× ۷ عيون الاخبار الرضاعليه السلام: ج ۱ ص ۶۳ . ×××ح. صراط اللَّه: صراط مستقيمان اللَّه قد امرنى و نهانى. و قد امرت علياًعليه السلام و نهيته، فعلم الأمر و النهى من ربه عزوجل. فاسمعوا لأمره تسلموا و اطيعوا تهتدوا و انتهوا لنهيه ترشدوا. و صيروا الى مراده و لا تتفرّق بكم السبل عن سبيله.معاشر الناس، انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه‏عليهم السلام. ائمة يهدون الى الحق:اى مردم، خداوند اوامر و نواهى شرعى را ابلاغ فرمود. من هم آنها را به على‏عليه السلام آموختم. به فرمان وى گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد تا هدايت شويد، و آنچه شما را نهى بفرمايد خوددارى كنيد تا رشد يابيد. به سوى مراد پروردگار و هدف وى توجه كنيد. راه‏هاى ديگر شما را از راه خدا منحرف نكند.اى مردم، من آن شاهراه مستقيمى هستم كه خدا به شما امر كرده. پس رهرو آن باشيد. و بعد از من آن صراط مستقيم على‏عليه السلام، و پس از وى فرزندان من از صلب اوعليهم السلام هستند. همان پيشوايانى كه به سوى حق راهنمايى مى‏كنند.××× ۱ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۷. ×××در اين خطبه، پيامبرصلى الله عليه وآله خود را به صراط اللَّه و سپس على و فرزندان اوعليهم السلام را نيز به صراط مستقيم تشبيه كرده است، و چون وجه شبه نيز در آن ذكر شده، يعنى هدايت و راه يافتن در حوزه تشبيه مفصل قرار مى‏گيرد؛ يعنى تشبيهى كه وجه شبه در آن ذكر شده باشد.××× ۲ يادداشت‏هاى علامه همايى درباره معانى و بيان: ص ۱۶۲. ×××و اما بررسى تشبهى فوق در روايات و تفاسير مأثور:صراط مستقيم: قرآن و آل‏محمدعليهم السلامپيامبرصلى الله عليه وآله در قالب تشبيه روايى مى‏فرمايند: القرآن صراط اللَّه.××× ۳ تفسير القرآن العظيم )ابن‏كثير( : ج ۱ ص ۶۰۶ . ×××امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: ان هذا صراطى مستقيماً يعنى القرآن و آل‏محمدعليهم السلام.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۶. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۷۱. ×××صراط مستقيم: على‏عليه السلام و ولايت اوقال على‏عليه السلام: انا صراط اللَّه المستقيم و عروته الوثقى.××× ۲ بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۷۰. تفسير نور الثقلين: ج ۴ ص ۴۹۵. مستدرك سفينة البحار: ص ۲۶۶. ×××صراط مستقيم: طريق امامت و ولايت على‏عليه السلامانك على ولاية على‏عليه السلام، و هو الصراط المستقيم.××× ۳ تأويل الآيات الظاهره: ج ۱ ص ۲۵۹. شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۲۶۴ ۲۶۳ و ج ۲۴ ص ۲۲. الكافى: ج ۱ ص ۴۳۳ ۴۱۷. ×××با توجه به خطبه غدير و نيز تأويل و معناى باطنى صراط مستقيم در روايات و تفاسير، اين معنى در آئينه ادبيات فارسى انعكاس يافته است، و شعرا نيز تأويل و معناى حقيقى آن را بيان كرده‏اند. از جمله:صراط مستقيم: قرآن، سنت و شرعقرآن شفاشناس كه حبلى است بس متينسنت نجات دان كه صراطى است مسقيم××× ۴ ديوان خاقانى: ص ۹۰۰. ×××در جاى ديگر مى‏گويد:قايد و سايق صراط اللَّهبه ز قرآن مدان و به ز اخبار××× ۵ ديوان سنايى: ص ۲۰۲ ب ۲. ×××و در جاى ديگر مى‏گويد:از صراط المستقيم شرع پا بيرون منهچون گسست از رشته سوزن، زود خود را گم كند××× ۶ ديوان صائب تبريزى: ش ۱۲۵ ب ۸ . ×××قاآنى نيز در بيت ذيل مراد از صراط مستقيم را حضرت على‏عليه السلام بيان كرده و آن را به طريق استعاره به كار برده است:صراط المستقيم: على‏عليه السلامچون صراط المستقيمت هست تا كى ز ابلهىديده در فحشاء، دل در بغى و منكر داشتن××× ۱ ديوان قاآنى: ص ۶۹۴ ب ۶ . ×××و نيز:هر نفس بوى دل آيد از صراط مستقيمتا نگويى عشق ره آورد را كه راه آورد كو××× ۲ ديوان شمس )مثنوى( : ص ۸۲۵ ب ۱۹. ×××ط  . كلمه طيبهمعاشر الناس، فاتقوا اللَّه و بايعوا علياً اميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و الأئمةعليهم السلام. كلمة طيبة باقية، يهلك اللَّه من غدر و يرحم اللَّه من وفى: مردم از خدا بترسيد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و رهبران بعد از آنهاعليهم السلام بيعت كنيد. )پيشوايان آينده شما( كلمه طيبه باقيه خداوند هستند... .××× ۳ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۵۳. ×××پيامبرصلى الله عليه وآله در كلام فوق، دوازده امام‏عليهم السلام را به كلمه طيبه تشبيه كرده‏اند، كه آيه مرتبط با آن در قرآن كريم عبارت است از: »الم تر كيف ضرب اللَّه مثلاً كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء« .××× ۴ ابراهيم‏عليه السلام /  ۲۴. ×××كلمه طيبه: قرآنرسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: قال اللَّه فى كتابه: »مثل كلمة طيبة« يعنى القرآن »كشجرة طيبة« .××× ۵ الدرّ المنثور: ج ۴ ص ۷۷. ×××حدثنا احمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد... ، عن ابى‏عبداللَّه‏عليه السلام فى قول اللَّه عزوجل: »كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء« ، قال: النبى‏صلى الله عليه وآله و الائمةعليهم السلام هم الاصل الثابت، و الفرع الولاية لمن دخل فيها.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۴۱. ×××ى. كلمه باقيهو لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم. معاشر الناس، القرآن يعرّفكم ان الائمة من بعده ولده، و عرّفتكم انه منّى و انا منه. حيث يقول اللَّه فى كتابه: »و جعلها كلمة باقية فى عقبه« . و قلت: لن تضلّوا ما ان تمسّكتم بهما:پيامبرصلى الله عليه وآله به معرفى على و فرزندان وى‏عليهم السلام مى‏پردازد و مى‏فرمايد:وظيفه امر به معروف و نهى از منكر جز با پيشواى معصوم تحقق نمى‏يابد. اى مردم، قرآن پيشوايان بعد از على‏عليه السلام را كه فرزندان اويند به شما معرفى مى‏كند، و من هم آنان را به شما شناسانيدم؛ كه از نسل من و او مى‏باشند.خداوند در مقام معرفى اينان مى‏فرمايد: »كلمه‏اى باقى در نسل او« ، و من هم در مقام شناساندن ايشان گفته‏ام: گمراه نمى‏شويد اگر به آن دو )قرآن و عترت( چنگ بزنيد.××× ۲ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۹. ×××طبق آيه ذيل، پيامبرصلى الله عليه وآله اولاد اميرالمؤمنين على‏عليهم السلام را كلمه باقيه مى‏خواند، و در اين آيه توحيد و خداشناسى را كلمه باقيه معرفى مى‏كند:كلمه باقيه: توحيد»و جعلها كلمة باقية فى عقبه لعلهم يرجعون«××× ۳ زخرف /  ۲۸. ×××: و )اين خداپرستى و توحيد را( در همه ذريه او )ابراهيم‏عليه السلام( تا قيامت كلمه باقى گردانيد )به خصوص در محمد و آل پاكش‏عليهم السلام( تا همه فرزندانش به خداى يكتا بازگردند.كلمه باقيه: امامتقال: الكلمة الامام، و الدليل على ذلك قوله: »و جعلها كلمة باقية فى عقبه لعلهم يرجعون« ، يعنى الامامة.××× ۱ تفسير القمى: ج ۲ ص ۲۷۴. ×××و عن الصادق‏عليه السلام: الكلمة الباقية فى عقبه هى الامامة الى يوم القيامة.××× ۲ تفسر جوامع الجامع: ج ۳ ص ۳۰۲. ×××ك. هيزم آتش جهنمفاحذروا ان تخالفوه فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة أعدّت للكافرين.در اين عبارت مردمان جنايتكار و پاره سنگ‏هاى گوگرد را به هيزم و آتشگيره جهنم تشبيه مى‏كنند، و خداوند در قرآن كافران و سنگ پاره‏ها را آتش‏افروز جهنم معرفى مى‏كند: »فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة«××× ۳ بقره /  ۲۴. ×××: از آتشى بترسيد كه هيزم آن )بدن‏هاى( مردم و سنگ‏هاست.»ان الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللَّه شيئاً و اولئك هم وقود النار«××× ۴ آل‏عمران /  ۱۰. ×××: ثروت‏ها و فرزندان كسانى كه كافر شدند نمى‏تواند آنان را از )عذاب( خداوند باز دارد )و از كيفر رهايى بخشد( .ل. يد اللَّهو من بايع فانما يبايع اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم: و هر كس بيعت كند با خدا بيعت كرده است و دست خدا بالاى دست‏هاست.به طور كلى، آيات قرآن كريم به دو دسته تقسيم مى‏شوند: محكمات و متشابهات. محكمات آيات روشنى هستند كه جاى هيچ گونه انكار و توجيه و سوء استفاده در آن نيست.اما در متشابهات، به دليل بالا بودن سطح مطلب يا گفتگو درباره عوالمى كه از دسترس ما بيرون است مانند عالم غيب، جهان رستاخيز، صفات خداوند متعال و... ، فهم معناى نهايى و اسرار و پى بردن به كنه حقيقت آنها به سرمايه خاص علمى نياز دارد؛ كه خداوند مى‏فرمايد كه فقط خداوند و راسخان در علم اسرار اين آيات را مى‏دانند و براى مردم تشريح مى‏كنند، و راسخان در علم عبارتند از: پيامبرصلى الله عليه وآله و امامان معصوم‏عليهم السلام.بحث ديگر، بحث تأويل متشابهات است، و در اينكه متشابهات را بايد تأويل كرد بين اكثر قرآن پژوهان مخصوصاً معتزله و شيعه اتفاق نظر است. فقط ظاهرگرايان و بعضى از اشعريان افراطى و حشويه بر آن هستند كه بايد از تأويل پرهيز كرد و آيات متشابه را حمل بر معناى ظاهرى كرد و در چند و چون آن ژرف‏كاوى نكرد.چنانكه درباره يك عده از آيات قرآنى كه مربوط به برقرارى خداوند بر عرش است، مالك بن انس گفته است: استواء معلوم است و كيفيت آن مجهول است. ايمان به آن واجب است و سؤال از آن بدعت است.××× ۱ تفسير قرطبى: اعراف /  ۵۴ . ×××حال آنكه خود عرش الهى و استواء خداوند بر آن و بودن عرش بر آب... ، همه از متشابهات قرآن است و متكلمان و مفسران پيرامون آن بحث و تحقيق كرده‏اند. يا آيات مربوط به اوصاف خداوند و رؤيت الهى.بنابراين، با مراجعه به تعدادى از كتب تفسير و علوم قرآنى، مجموعه‏اى از اقوال پيرامون محكم و متشابه ديده مى‏شود، كه پس از جمع‏آورى عبارت است از:محكم آيه‏اى است كه جز يك از معنى را نمى‏پذيرد، و متشابه آيه‏اى است كه دو وجه و بالاتر را مى‏پذيرد.××× ۲ متشابه القرآن و مختلفه )ابن شهرآشوب( : ص ۲. منهج الصادقين فى الزام المخالفين )كاشانى( : ج ۲ ص ۱۷۴. ×××ابومنصور ماتريدى مى‏گويد: عقل مى‏تواند محكم را بيان كند، اما متشابه را بدون نقليات و استناد به آنها نمى‏تواند بيان كند.××× ۱ تفسير مواهب عليه )كاشفى( : ج ۱ ص ۱۳. ×××متشابه آيه‏اى است كه در عين آنكه به مدلول لفظى خود دلالت مى‏كند، از نظر مقصود و معنى مورد ترديد است.××× ۲ روض الجنان و روح الجنان )رازى( : ج ۴ ص ۱۷۸  - ۱۷۴. اطيب البيان فى تفسير القرآن: ج ۳ ص ۱۰۹. احسن الحديث )قريشى( : ج ۲ ص ۱۲. كنز الدقائق و بحر الغرائب: ج ۳ ص۳۱. تفسير قمى: ج ۱ ص ۹۶. مجمع البيان: ص ۴۰۸. جوامع الجامع: ج ۱ ص ۵۹۷ ۱. تفسير حويزى: ج ۱ ص ۳۱۲. تفسير شريف لاهيچى: ج ۱ ص ۲۹۷. الميزان: ج ۳ ص ۲۸، و... . ×××با توجه به آنچه گفته شد، مى‏توان متشابه را در عبارتى كوتاه چنين تعريف كرد: متشابهات، مجموعه‏اى از آيات قرآن اند كه داراى چند پهلويى معنايى بوده، و تنها به كمك محكمات و ارجاع به امّ الكتاب و كتاب حكيم و مكنون و محفوظ تأويل آنها دست يافتنى است.متشابهات، با توجه به اينكه در موضع ريب و شبهه قرار دارند، همتشه دستاويزى براى كژدلان و باطل كيشان و فتنه انگيزان بوده، تا آن را بر معناى ظاهرى حمل كنند، و فرقه‏هاى انحرافى مختلفى نيز چون ظاهريه، مشبهه، مجسمه، و... ، به وجود آورند.لذا اوصافى همچون يد اللَّه، وجه اللَّه، عين اللَّه، تدرك الابصار و ... ، در حوزه آيات متشابه هستند. با توجه به اينكه در خطبه غدير به آيه »يد اللَّه فوق ايديهم« اشاره شده است، به بررسى روايات پرداخته و تحليل و تبيين معانى باطنى آن را در تفاسير و روايات مأثور مورد بررسى قرار داده‏ايم:يد اللَّه: على‏عليه السلامتشبيه روايى آن از حضرت على‏عليه السلام روايت شده است كه مى فرمايد: انا عين اللَّه و انا يد اللَّه ... ، و انا باب اللَّه.××× ۳ الكافى: ج ۱ ص ۱۴۴. معانى الاخبار: ص ۱۷، و... . ×××رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: الحَجَر يمين اللَّه فى ارضه، فمن مسحه مسح يد اللَّه.××× ۱ الحج و العمرة: ص ۱۰۲. ×××اين آيه و تأويل آن، در آئينه ادب فارسى انعكاس يافته است. چنانچه سنايى غزنوى در تأويل و تفسير آن مى‏گويد:يد او قدرت است و وجه بقاشآمدن حكمتش و نزول عطاش××× ۲ حديقه سنايى: ص ۶۴ . ×××مثنوى نيز در تأويلى مصداقى و تطبيقى و البته نادرست، دست خضر و پير طريقت را دست حق معرفى مى‏كند و مى‏گويد:صبر كن بر كار خضرى بى نفاقتا نگويد خضر رو هذا فراقگر چه كشتى بشكند تو دم مزنگر چه طفلى را كشد تو مو مكندست او را حق چو دست خويش خواندتا يد اللَّه فوق ايديهم براند××× ۳ مثنوى: دفتر اول ص ۲۰۳. ×××با توجه به آيه »يد اللَّه فوق ايديهم« و ابيات ذكر شده و اين مطلب كه پيامبرصلى الله عليه وآله خليفه خداست و بيعت با دست پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت با خداست، مى‏توان گفت كه دست خدا اشاره به دست خليفه خدا و ولىّ‏اللَّه دارد.۲-  استعاراتالف. بحر عميقان خاتم الائمة منّا القائم المهدى‏عليه السلام... . انه الناصر لدين اللَّه. الا انه الغراف فى بحر عميق: بدانيد كه آخرين امامان از ما قائم مهدى است... . او ياور دين خداست. آگاه باشيد او از درياى شگرف دانش مشت مشت علم برداشت مى‏كند.××× ۱ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳. ×××از تركيب بحر عميق در استعاره از دانش به كار رفته است. يا به عبارت ديگر: پيامبرصلى الله عليه وآله علم و دانش را به دريايى ژرف و عميق تشبيه كرده‏اند.بحر عميق: قدردر روايت ذيل، اميرمؤمنان‏عليه السلام قدر را به دريايى عميق تشبيه مى‏كند: قال اميرالمؤمنين‏عليه السلام لرجل قد سأله عن القدر، فقال: بحر عميق فلا تلجه.××× ۲ الهداية )شيخ صدوق( : ص ۱۹. بحار الانوار: ج ۵ ص ۵۷ . ×××بحر عميق: قرآنقرآن بحر عميق.××× ۳ شرح اصول كافى )مازندرانى( : ج ۱۱ ص ۳۶۶. ×××بحر عميق: دنيافقال رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: اما انهما -  سيكونان هما الحسن و الحسين‏عليهما السلام -  سيولدان لأخى هذا، و هما سيدا شباب اهل الجنه، و ابوهما خير منهما. اعلموا ان الدنيا بحر عميق، و قد غرق فيها.××× ۴ بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۴۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۶۷ . ×××ب. شيطانيكوّر الليل على النهار و يكوّر النهار على الليل. يطلبه حثيثاً. قاصم كل جبّار عنيد، و مهلك كل شيطان مريد: او است توانايى كه شب را به روز و روز را به شب مى‏چرخاند، و هر يك را به دنبال ديگرى مى‏فرستد. او است كه هر ستمگر كينه‏توزى را تباه مى‏كند، و هر شيطان سركشى را هلاك مى‏سازد.××× ۵ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۰۸. ×××در كلام فوق نيز كافران و نافرمانان به شيطان تشبيه شده‏اند؛ كه شيطان سركش استعاره است. خداوند در آيه ذيل در قالب تمثيل، منافقان را به شيطان تشبيه مى‏كند:شيطان: منافقان»كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برى‏ء منك انى اخاف اللَّه رب العالمين«××× ۱ حشر /  ۱۶. ×××:اين منافقان در مثل مانند شيطان هستند كه انسان را گفت به خدا كافر شو پس از آنكه آدمى به اطاعت او كافر شد آنگاه به او گويد از تو بيزارم كه من از عقاب پروردگار عالميان سخت مى‏ترسم.و در آيه‏اى ديگر نيز منافقان را حزب شيطان مى‏خواند: »اولئك حزب الشيطان« .××× ۲ مجادله /  ۱۹. ×××ج. نورمعاشر الناس، آمنوا باللَّه و رسوله و النور الذى انزل معه، من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها. معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل فى مسلوك ثم فى على‏عليه السلام. ثم فى النسل منه إلى القائم المهدى‏عليهم السلام، الذى يأخذ بحق:اى مردم، به خدا و رسولش ايمان بياوريد، و به آن نورى كه با او )پيامبرصلى الله عليه وآله( فرود آمده است بگرويد، پيش از آنكه صورت‏هاى شما رنگ گناه به خود بگيرد و به عقب سر برگردد. اى مردم، نورى را كه خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در على‏عليه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنكه آن به قائم ما مهدى‏عليه السلام برسد. آن موجود مقدس كه هرگونه حقى را احقاق مى‏كند.××× ۳ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۱. ×××نور در استعاره از قرآن كريم به كار رفته است، و در ادامه آن به طريق تشبيه مضمر -  يعنى تشبيه پنهان -  بدين معنى كه ظاهراً با ساختار تشبيهى مواجه نيستيم. ولى مقصود گوينده تشبيه است، و به هر حال جمله قابل تأويل به جمله تشبيهى است.××× ۱ بيان )شميسا( : ص ۱۳۰. ××× پيامبرصلى الله عليه وآله خود و على‏عليه السلام را به نور تشبيه كرده‏اند.فراز فوق از خطبه غدير مستفاد از اين آيه مى‏باشد: »فالذين آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه«××× ۲ اعراف /  ۱۵۷. ×××: پس آنان كه به او ايمان آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و يارى او كردند و نورى را كه به او نازل شد پيروى نمودند. منظور از آن قرآن است كه روشن كننده دل‏هاى تاريك است.۴-  كناياتالف. اذنپيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير مى‏فرمايد: و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم. ايها الناس لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال الآثمين و ختل المستهزءين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بانهم »يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم« . و كثرة اذاهم لى فى غير مرة حتى سمّونى اُذناً:از جبرئيل خواهش كردم كه از خدا بخواهد كه مرا از اقدام به اين موضوع معاف بدارد، زيرا مى‏دانستم افراد با ايمان خيلى كم اند و مردمان دورو و منافق بسيار. كاملاً به دغلبازى جنايتكاران علم داشتم، و متوجه بودم كه چگونه به اسلام با ديده استهزاء مى‏نگرند. همان كسانى كه خداوند آنها را در قرآن توصيف فرموده: »آنها با زبانشان چيزى مى‏گويند كه در دل‏هايشان وجود ندارد« . اين را براى خود گناهى ناچيز مى‏پندارند، و حال آنكه نكبت اين جنايت بسيار بزرگ است. من مى دانستم اينان چقدر به من اذيت خواهند رسانيد، تا حدى كه مرا گوش نامگذارى كردند.××× ۳ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۱۴. ×××با توجه به محتواى كلام و آنچه كه »نهج الخطابه آمده است، كلمه »اُذُن« در كنايه از آدم خوش‏باور و ساده‏لوح به كار رفته است.اذن اللَّه: پيامبرصلى الله عليه وآله و اولياءعليهم السلامالسلام على ابى الأئمة و معدن النبوة... . سلام على اذن للَّه الواعية فى الامم، و يده الباسطة بالنعم... .××× ۱ المزار: ص ۱۸۵. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۳۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۱۱۸. ×××ب. كوثرپيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، بعد از اينكه على و فرزندان اوعليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مى‏كند، به ملازمت هميشگى آن دو اشاره مى‏كند و مى فرمايد: لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض: اين دو با هم آميخته‏اند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل كوثر بر من وارد شوند.كوثر: قرآن، و نبوت: فاطمه‏عليها السلامكوثر را مى‏توان كنايه از قرآن و حضرت زهراعليها السلام گرفت. چنانكه رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: الكوثر القرآن و النبوة.××× ۲ مجمع البحرين: ص ۲۷۵. ××× آيه اول سوره كوثر نيز اين معنى را تأييد مى‏كند، كه ما به تو كوثر عطا كرديم: »انا اعطيناك الكوثر« .روايات ديگرى نيز در اين باب وجود دارد. از جمله: قال رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: ذرية كل نبى من صلبه و ذريتى من صلب ابنتى فاطمة الزهراءعليها السلام. و قال له: »انا اعطيناك الكوثر« ، يعنى الخير الكثير من فاطمة، و هو كثرة الذرارى. من اجل ذلك سُمّيت بالمباركة.××× ۳ شجره طوبى )حائرى( : ج ۲ ص ۳۷۴. ×××المراد به نهر فى الجنة، و قيل: المراد القرآن و النبوة، و قيل: المراد به ابنته فاطمة.××× ۴ اصول الفقه: ج ۳ ص ۱۶۶. ×××خاقانى نيز در قالب استعاره ادبى به اين مورد اشاره مى‏كند:امروز كه تشنه زير خاكىفردا به بهشت گشته سيرابفيض از كرم خدات جويمدر كوثر مصطفات جويم××× ۱ ديوان خاقانى: ص ۳۰۶ ب ۱۶. ×××نتيجه گيرى:مستفاد از اين گفتار اين است كه:۱. صور خيال و اسلوب‏هاى بلاغى در خطبه بلند غدير جلوه و نقش ايجادى داشته‏اند.۲. الفاظ آيات قرآن كريم در تكوين مراتب و انواع صور خيال در خطبه غدير جلوه و نقش ايجادى داشته‏اند. مانند الفاظ قرآنى كه عيناً در خطبه غدير به كار رفته است. از جمله اين موارد است: كلمه طيبه، كلمه باقيه، اخوان الشيطان، يد اللَّه، نور، كوثر و ... .۳. علاوه بر نقش ايجادى، الفاظ آيات قرآنى در نمودهاى تصويرى و بلاغى خطبه غدير تأثير قابل توجهى گذاشته‏اند.۴. انعكاس اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن بسيار قابل توجه مى‏باشد. رواياتى همچون: خيرة اللَّه، جنب اللَّه، حزب اللَّه، ولى اللَّه، صراط مستقيم... .۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير بسيار چشم‏گير است.۶ . ضمن تأثير قرآن در اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير، بسيارى از آن اسلوب‏ها در آئينه ادبيات فارسى منعكس شده‏اند.۲۴.  بهره‏گيرى از تكنيك‏ها و متدلوژى مناسب در خطبه غدير××× ۱ مجموعه مقالات كنگره بين‏المللى غدير و انسجام اسلامى: ص ۲۹۶  - ۲۶۸. ×××  در خطبه غدير از شيوه و روش اقناعى -  كه اثر بخش‏ترين و ماندگارترين شيوه گفتگو است -  بهره گرفته شده است. از جمله رويكردهاى به كار گرفته شده در اين شيوه است:۱. تكوين شخصيت افراد: فرمان الهى حتى بدون حضور مردم نيز عملى بود، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله به جهت تكريم و ارج‏گذارى بر شخصيت مردم و آگاه‏سازى آنان از امر و فرمان مهم الهى دستور مى‏دهند همگان جمع شوند، تا شخصاً فرمان الهى را بشنوند و اعلام نظر نمايد.پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله در اجتماع صد و بيست هزار نفرى فرمان مهم الهى را با حضور همگان اعلام مى‏نمايد. اجتماع چنين جمعيتى در دنياى امروز هم غير عادى است، و در تاريخ نبوت از شش هزار سال پيش تا آن روز هرگز چنين مجلس شكوهمندى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.۲. اعلام رسمى ولايت على بن ابى‏طالب‏عليه السلام: در اين بخش پيامبرصلى الله عليه وآله در اجتماع عظيم مردم فرمان قاطع الهى را -  كه همان امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام بود -  به طور رسمى اعلام مى‏نمايد، و مردم رسماً در جريان فرمان الهى از زبان پيامبرصلى الله عليه وآله قرار مى‏گيرند.۳. تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت: در اين بخش پيامبرصلى الله عليه وآله صريحاً فرمود: هر كس از امامت سرباز زند، اعمال نيكش نابود مى‏شود و هميشه در جهنم خواهد بود. سپس پيامبرصلى الله عليه وآله پس از ذكر پاره‏اى از فضائل على‏عليه السلام مردم را از حسدورزى و آثار آن بر حذر داشت، و متذكر شد كه از علل گمراهى و سرپيچى و مخالفت مردم با ائمه‏عليهم السلام حسدورزى آنان است.××× ۲ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۴ ص ۵۵۸ . ×××۴. صراحت در معرفى على‏عليه السلام: پيامبرصلى الله عليه وآله به منظور زدودن هر گونه شبهه‏اى، بازوان على‏عليه السلام را گرفته و او را از جا بلند كرد و با بيان »من كنت مولاه فهذا على‏عليه السلام مولاه« با صراحت كامل فرمود: آنچه گفتم درباره »اين على« و »اولاد اين على« است، و بدين ترتيب هر گونه شبهه‏اى را از ميان برداشت و جاى هيچ گونه ذهنيتى را براى مردم نگذاشت و حجت را بر آنان تمام ساخت.۵ . فراخوانى به بيعت، پيمان گرفتن از مردم: پيامبرصلى الله عليه وآله پس از اتمام خطبه فرمود: شما را به بيعت كردن با خود و على بن ابى‏طالب‏عليه السلام دعوت مى‏كنم. ضمانت اين بيعت آن است كه من با خداوند بيعت كرده‏ام و على‏عليه السلام هم با من. پس بيعتى را كه از شما مى‏گيرم از سوى خداوند و بيعت با او است.بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه از طرفى غير ممكن بود، و از سوى ديگر امكان داشت افرادى به بهانه‏هاى مختلف از بيعت شانه خالى كنند و حضور نيابند، و در نتيجه نتوان التزام عملى و گواهى قانونى از آنان گرفت. از اين رو، حضرت در اواخر سخنانش فرمود: اى مردم، چون با يك كف دست و با اين وقت محدود و با اين سيل جمعيت بيعت كردن براى همه ممكن نيست، پس همگى اين سخن مرا تكرار كنيد و بگوييد:ما فرمانى را كه از جانب خداوند درباره على بن ابى‏طالب و امامانى از فرزندانش‏عليهم السلام به ما رساندى بر سر مى‏نهيم و به آن راضى هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مى‏كنيم... . مردم يكايك سخنان حضرت را تكرار كردند و بدين وسيله بيعت عمومى گرفته شد.۶ . تأييد سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله همراه با تبريك و تهنيت: مردم پس از پايان سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله به سوى آن حضرت و اميرالمؤمنين‏عليه السلام روى آوردند و با ايشان دست بيعت دادند، و به پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏عليه السلام تهنيت گفتند. ابراز احساسات و فريادهاى شادى مردم كه از هر سو بر مى‏خاست، شكوه و ابهت بى‏مانندى به آن اجتماع بزرگ بخشيده بود.۷. شاهد گرفتن خدا: پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازهاى مختلف خطبه غدير نسبت به انجام رسالت خويش و ابلاغ فرمان الهى، خداوند را بر اين شاهد مى‏گيرد و مى‏فرمايد: اللهم انى  اشهدك انى قد بلّغت××× ۱ دانشنامه امام على‏عليه السلام: ج ۸ ص ۲۳۴. ×××: پروردگارا، تو را شاهد مى‏گيرم كه من ابلاغ نمودم.يا خطاب به مردم مى‏فرمايد: اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم. لذا از آنجايى كه هر عهد و پيمانى احتياج به شاهد و ضامنى دارد تا در صورت انكار به او مراجعه شود، پيامبرصلى الله عليه وآله شاهد و گواه اين بيعت را خداوند و خودش و ملائكه و بندگان صالح خدا تعيين كردند.بنابراين، رويكردهاى به كارگرفته شده در گفتمان غدير را شايد بتوان از اثر بخش‏ترين و ماندگارترين شيوه و رويكردها تلقى نمود، كه تا امروز تداوم يافته، و حتى در اعصار بعد به علت پويايى  و بالندگى‏اش به عنوان محورى‏ترين و مترقى‏ترين نيازهاى فكرى و انديشه بشرى مورد توجه انديشمندان و جوامع بشرى قرار خواهد گرفت.۲۵.  بيان و تفسير خطبه غدير××× ۲ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۹ . ×××  تمام همت يك پيامبر كشاندن مردم از بيراهه‏هاى دور و نزديك به سوى صراط مستقيم است. معرفى اين راه و محدوده‏هاى آن وظايفى است كه انبياء و اوصياعليهم السلام به ثمر مى‏رسانند. يك گونه متفاوت از بلاغ و ابلاغ در خطبه غدير، چنان نهيبى بر مردم در شناخت صراط مستقيم زد كه تا ابد كسى قادر به آوردن نظير آن نخواهد بود.پيامبرصلى الله عليه وآله با يك جمله كوتاه اذهان مردم را متوجه سوره‏اى از قرآن نمود كه همه مردم روزانه حداقل ده بار آن را در نمازهاى خود مى‏خوانند، و آن سوره حمد بود كه نماز بدون آن شكل نمى‏گيرد. در اين سوره همه مردم از پروردگارشان درخواست هدايت به راه راست را مى‏نمايند و مى‏گويند: »اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ« .اكنون سؤال اين است كه آيا درخواست كننده اين حاجت نبايد بداند كه اين صراط مستقيم كدام است؟ آيا »اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ« كيانند، و منظور از »مَغْضُوب عَلَيْهِمْ« چه كسانى هستند و »ضالّين« كدامند؟بنابر اين سخنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بايد با مقدمات بسيارى مردم را براى درك آن آماده مى‏كرد، با يك اشاره به سوره حمد به هدف زد؛ و همه را متوجه كرد كه اگر روزانه ده بار از خداوند هدايت به راه راست را التماس مى‏كنيد اين صراط مستقيم منم و پس از من امامان هستند.حضرت پس از قرائت كامل سوره حمد فرمود: »فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ، وَ اِيّاهُمْ خَصَّتْ« : اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.اين سياق از كلام يكى از بليغ‏ترين شكل‏هاى ابلاغ در فصيح‏ترين و بديع‏ترين گونه آن بود، كه در خطابه غدير به نمايش گذاشته شد.۲۶.  بيعت، طرحى نو در خطابه××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ . ×××  در خطبه غدير، همه مردم هنوز از هضم يك مرحله از فرازهاى غير عادى خطبه غدير عبور نمى‏كردند كه با مطلب تازه‏ترى رو به رو مى‏شدند. گاهى به نظر مى‏رسد كه شايد بسيارى از مخاطبين غدير فقط مى‏شنيدند و به خاطر مى‏سپردند، و تجزيه و تحليل مطالب را به فرصتى ديگر موكول مى‏كردند!در نظر بگيريد كه پيامبرى مى‏خواست در آخرين ماه‏هاى عمر خود همه قوانين باقى مانده اسلام را يك جا به مسلمين بياموزد، در حالى كه تا آن روز براى تعليم يك دهم آن هم فرصت نيافته بود. چگونه چنين كارى ممكن بود؟ اوج بلاغت و سخنورى آنجا خود را نشان داد كه اين هدف مى‏خواست در خطبه‏اى يك ساعته انجام شود.عجيب‏تر آن بود كه كارى به اين عظمت فقط با يك جمله كوتاه در بليغ‏ترين نوع خود فيصله يافت و همه حلال‏ها و حرام‏ها تا روز قيامت تبيين گرديد. اين يك اقدام بى‏نظير در خطابه غدير بود كه تا امروز هر شنونده‏اى را به حيرت واداشته است.پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره با اشاره به كثرت حلال و حرام، و عدم امكان بيان همه آنها به صورت يكجا، اعلام كرد كه وقتى از شما براى دوازده امام بعد از خود -  كه امامتشان تا روز قيامت است -  بيعت بگيرم، در واقع همه احكام الهى را براى شما گفته‏ام، و شما را در هر عصر و زمانى به مبلّغينى سپرده‏ام كه همانند من هستند و هر چه بگويند سخن من است. بنابراين در هيچ زمانى احدى نخواهد ماند كه از قوانين دينش بى‏خبر بماند.۲۷.  پايه‏هاى اعتقادى خطبه غدير درباره ولايت××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷ . ×××  در يك جمع‏بندى، بنيان‏هاى اساسى ولايت در خطبه غدير، به گونه‏اى بنا نهاده شده كه درجات و جايگاه هر يك از آنها در اعتقاد معين باشد. اين پايه‏هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است:۱. مقام و منزلت پيامبرصلى الله عليه وآله.۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام.۳. فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام.۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام.۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى‏عليه السلام.۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض.۷. شيعيان و محبين اهل‏بيت‏عليهم السلام.۸ . دشمنان و مبغضين اهل‏بيت‏عليهم السلام.۹. معرفى امامان ضلالت و گمراهى.۲۸.  پيامى جاودانى و همگانى××× ۱ موعود غدير )حسينى( : ص ۳۲  - ۷. ×××  يكى از روش‏هاى تحليل و بررسى يك واقعه، نگاه جريان‏وار به آن واقعه است. يعنى ارتباط آن با گذشته يا ارتباط آن با آينده. اينكه خود نتيجه چه جرياناتى است و در پى آن چه جرياناتى خواهد بود، و اينكه نقاط مختلف در يك روند آيا با هم مرتبط هستند يا نه؟در يك منحنى اگر چند نقطه آن در دست باشد، مى‏توان با تخمين مناسب منحنى را ترسيم و معادله آن را جست، و بالعكس. در اين صورت ارتباط عمقى بين نقاط از زبان قاعده منحنى -  يا همان معادله -  بيشتر معلوم مى‏گردد.در نگاه شيعيان، روزهاى مهمى خط تاريخ هدايت آسمانى را تشكيل مى‏دهند؛ از حضور و ظهور پيامبران‏عليهم السلام تا ظهور پيامبر خاتم‏صلى الله عليه وآله. و اما از بعثت پيامبر خاتم‏صلى الله عليه وآله تا انتهاى اين مقطع از تاريخ بشرى، چند نقطه حساس و مهم شمرده مى‏شود. نظير: بعثت پيامبرصلى الله عليه وآله ، غدير، عاشورا، ظهور منجى نهائى و جهانى يعنى حضرت قائم‏عليه السلام.مثلاً اگر در زيارات امام حسين‏عليه السلام دقت كنيم، مضمون اين ارتباط را پى مى‏بريم. در اين زيارات از سويى يادى از نقاط و اشخاص عمده خط هدايت پيش از ايشان مى‏شود، و از سوى ديگر تاريخ تا عاشورا پايان يافته و نافرجام تلقى نمى‏شود، بلكه اشاره به آينده خط هدايت آسمانى شده است. تا جايى كه در همين جا، تقاضاى حضور در آن صحنه مى‏شود: ان يرزقنى طلب ثاركم مع امام منصور من اهل‏بيت محمدعليهم السلام: از خدا مى‏خواهم كه پيگيرى خون شما را همراه با امام معصوم از اهل‏بيت پيامبرعليهم السلام نصيبم كند.نظير اين عبارت در زيارات مختلف مكرراً ديده مى‏شود. در يكى از زيارات امام حسين‏عليه السلام -  كه منسوب به حضرت صادق‏عليه السلام مى‏باشد -  حضرت به خدا عرضه مى‏دارد: و اجعل لهم اماماً مشهوراً، توشك فرجهم و توجب تمكنّهم و نصرتهم، كما ضمنت لاوليائك فى كتابك: »وعد اللَّه الذين آمنوا و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتضى لهم××× ۱ نور /  ۵۵ : در مورد مصداق اين آيه، حضرت صادق‏عليه السلام به عبداللَّه بن سنان مى‏فرمايد: نزلت فى على بن ابى‏طالب و الائمه من ولده‏عليهم السلام »و ليمكّننّ لهم دينهم...« ، عنى به ظهور القائم‏عليه السلام. تفسير كنز الدقائق: ج ۲ ص ۳۳۹. ×××:و خدايا قرار ده براى ايشان روزگاران مشهور )آشكار( ى كه فرج آنها نزديك باشد و موجب تمكّن و نصرت ايشان باشد چنانچه در كتابت براى اولياء خود تضمين كرده‏اى و فرموده‏اى: »خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند وعده داده كه حتماً و حتماً ايشان را در زمين جانشين نموده و دين مورد رضايت خود را تمكين نمايد« .و نيز در استجابت زيارت امام حسين‏عليه السلام در زمان‏هاى ويژه قدسى مثل عيد فطر و عيد قربان و شب قدر و عيد غدير و... ، اين ارتباط بيشتر درك مى‏شود.××× ۲ با تأمل در چند صفحه گذشته، مى‏توان گفت: همانطور كه بعثت و ظهور جهانى و فرا گيرند، غدير و عاشورا نيز فرا گيرند و اختصاص به جمعيت خاصى ندارند. به خطاب‏هاى »معاشر الناس« پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير توجه شود. چنانچه حضرت قائم‏عليه السلام در اعلان عمومى خود خطاب »ايها الناس« را به كار مى‏برند. ×××با اين مقدمه مى‏گوييم:پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين سال عمر خود، همه مسلمين را به حج به همراه خودشان فراخواندند تا مناسك حج را با حضور شخص پيامبرصلى الله عليه وآله به خوبى فراگيرند. از گوشه و كنار سرزمين‏هايى كه مسلمين در آنجا حضور داشتند. مسلمانان گرد آمدند و ده‏ها هزار نفر در اين مراسم شركت داشتند. در بعضى روايات تعداد هفتاد هزار نفر -  به تعداد افرادى كه حضرت موسى‏عليه السلام هنگام غيبت كوتاه خود هارون‏عليه السلام را به جانشينى برايشان معرفى نمود -  ذكر شده است.××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲. البته تعداد همراهان تا يكصد و بيست هزار نفر نيز ذكر شده است. ×××افراد همراه پيامبرصلى الله عليه وآله از مدينه و برخى از شهرهاى ديگر به سمت مكه گسيل شدند. حضرت على‏عليه السلام هم كه در آن زمان از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله به يمن رفته بود به همراه عده‏اى خود را به مكه رساند، و از ميقات يلملم محرم شده و به جمع حجاج پيوستند.اعمال لازم انجام شده و چنانچه مى‏دانيم در روز عرفه همه در صحراى عرفات وقوف داشتند.××× ۱ از اركان اعمال حج تمتع، وقوف در عرفات، بيتوته در مشعر، حضور در منى، رمى جمرات و قربانى و... است. در اين مدت حاجيان اعمال خاصى )به ويژه در عرفات( جز وقوف و بيتوته ندارند. ××× روز نهم ذيحجه عرفه، و روز دهم عيد قربان است، و تا روز ۱۲ و ۱۳ حجاج در منى هستند. اين ايام را ايام تشريق گويند.پيامبرصلى الله عليه وآله در ايام تشريق و گويا در عرفات و پس از نزول آياتى از قرآن، از جمله ابتداى آيه ۶۷ سوره مائده: »يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« : اى پيامبر آنچه را كه از طرف پروردگارت به سويت نازل شده تبليغ كن، مردم را گرد مى‏آورند و براى ايشان سخنرانى مى‏كنند.در اين سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله با اشاره به نزديك شدن زمان رحلت خود بعضى از اصول اجتماعى، اقتصادى و حقوقى را براى مردم بيان مى‏كنند. از جمله نفى ربا، رعايت ماه‏هاى حرام، رعايت حقوق زنان و همسران و رعايت حقوق خون و آبروى مسلمانان و... ، و در پايان به صراحت اعلام مى‏دارند: اللهم اشهد انى بلّغت.××× ۲ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۳۸۱. ×××در اين سخنرانى حضرت مردم را به تمسك به قرآن توصيه مى‏كنند، و نسبت به مواردى كه تذكر دادند به همه تكليف مى‏كنند كه حاضران به غائبان مطالب را برسانند: الا فليبلّغ شاهدكم غائبكم.در بعضى از گزارشات آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در عرفات به طور غير عمومى فرمايشاتى در وصف مقام حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايند و تأكيد بر پيروى از ايشان پس از حيات خود مى‏كنند.××× ۳ بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۰. ×××همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين لحظات خروج از منى سخنرانى كوتاهى براى مردم مى‏كنند، و ضمن برشمردن نكاتى در مورد اسلام و دين مى‏فرمايند: اساس اسلام محبت ما اهل‏بيت‏عليهم السلام است.××× ۱ گزارشات حجةالوداع ص ۱۶۹. ×××در بعضى متون ذكر شده در روز چهاردهم ذيحجه، جبرئيل بدون اينكه ديده شود به حضرت على‏عليه السلام به عنوان »اميرالمؤمنين« سلام مى‏كند، و در پى آن پيامبرصلى الله عليه وآله به تعدادى از اصحاب نيز دستور مى‏دهند كه ايشان نيز به حضرت على‏عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام كنند. سپس به بلال مى‏فرمايند: در مردم ندا كن فردا كسى به جز معلولان و ناتوانان باقى نمانند و همه به سمت غدير خم حركت كنند.××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱. ×××و نيز در برخى گزارشات آمده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز پانزدهم ذيحجه و قبل از ترك مكه، سخنرانى مفصلى در مورد آينده مسلمين و چالش‏هاى پيش رو ايراد كردند. در اين سخنرانى مواردى را كه مسلمين به آنها مبتلا مى‏شوند به عنوان علائم و حوادث پيش از قيامت يا قيام نهايى ذكر مى‏فرمايند. از جمله:تضييع نماز، پيروى از شهوات، فروختن دين به دنيا، حكومت امراى ظالم، جريان امور به دست خيانتكاران، رواج دروغ، جفا به پدر و مادر، رواج روابط نامشروع، برقرارى نماز جماعت با دل‏هاى پركينه، رواج طلاق و ربا و غنا، برگزارى مناسك حج و غيره براى ريا و تفاخر و تفريح، به سخن آمدن افراد كوته‏فكر و... .××× ۳ بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۲۶۴  - ۲۶۲ و... . ×××همانطور كه ملاحظه مى‏كنيد، با در نظر گرفتن اين گزارش‏ها پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏خواهند مردم را براى يك برنامه دراز مدت و مهم و فراگير آماده كنند. نگاه به آينده و راه حل برون رفت از بحران‏هاى آتى تا روز قيام يا قيامت، بلكه توصيه‏ها و الزام‏ها براى اين كه در آينده به اين بحران‏ها دچار نشوند.با مطالعه و دقت و تأمل در متن مفصل سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير به اين نتيجه خواهيم رسيد كه موضوع يك امر مقطعى نيست، بلكه مطلبى است همه جانبه و دراز مدت.به هر حال، پيامبرصلى الله عليه وآله روز هجده ذى‏حجه در محل غدير خم دستور توقف و الصلاة جامعة مى‏دهند، و اينكه پيك‏هاى سريع رفتگان را باز گردانند و منتظر جاماندگان مى‏شوند تا همه حاضر باشند.در اينجا سخنرانى مفصلى××× ۱ اصل واقعه غدير و عبارت »من كنت مولاه فهذا على مولاه« از مسلمات است، و فريقين آن را نقل و تفسير كرده‏اند. اما اين اتفاق در مورد متن مفصل سخنرانى وجود ندارد. در اينجا بدون اينكه بخواهيم در مورد صحت و عدم صحت متن و سند اين سخنرانى قضاوتى بكنيم، با فرض صحت انتساب عمده سخنرانى به پيامبرصلى الله عليه وآله بر اساس نقل بحار الانوار از احتجاج مرحوم طبرسى، تحليل و بررسى شده است. اگر چه ممكن است در برخى عبارات خود مسئله داشته باشيم. ××× ايراد مى‏فرمايند كه به برخى از محورهاى آن اشاره مى‏كنيم. اما بهتر است قبل از اشاره به برخى محورهاى سخنرانى، به چند نكته در اين سخنرانى توجه كنيم.چند نكته در اينجا قابل توجه است:نكته اول: نكته‏اى كه قابل تأمل و تقريباً منحصر به فرد اين سخنرانى است، تكرار قابل توجه عبارت »معاشر الناس« يعنى اى گروه مردم مى‏باشد. شايد به سنجه كنونى، اين سخنرانى حدود يك ساعت و كمى بيشتر به طول انجاميد. در اين مدت، حضرت ۵۴ مرتبه در ابتداى هر فراز تأكيد مى‏كنند »معاشر الناس« . يعنى به طور ميانگين كمتر از هر ۲ دقيقه يكبار توجه مردم را به مطلب جلب مى‏كنند.قابل توجه اينكه نفرمودند: ايها المؤمنون، ايها المسلمون يا... ، يعنى مخاطب را با عنوان مؤمنين يا مسلمين در نظر نگرفته‏اند، بلكه هر كس كه جزء انسان‏هاست و هر كس كه از »مردم« است مخاطب در نظر گرفته شده، كه گوياى فراگير بودن مطلب براى همه مردم مى‏باشد. به نظر مى‏رسد اين تأكيد مكرر مى‏تواند به دلائل زير باشد:الف. مطلب به همه مردم مربوط مى‏شود و نه عده‏اى خاص، و كسى نبايد خود را فارغ و بى‏ارتباط با موضوع بداند.ب. خطاب اختصاص به مسلمين حاضر ندارد، بلكه به همه انسان‏ها مربوط است.ج. چه بسا عواملى براى كم توجه شدن برخى به موضوع و سخنرانى باعث مى‏شد، كه حضرت با اين خطاب توجه‏ها را مجدداً جلب فرمايد. اين مراقبت در برابر پرت شدن حواس مخاطبين فقط مربوط به آن جمع و زمان خاص نبوده و حضرت احتمال اين حواس‏پرتى را براى زمان‏هاى بعد هم مى‏دانند.د. زمينه تفكر و تأمل هر كس را ايجاد نموده و هر كس را به تنهائى مسئول قرار دهند. يعنى اگر احياناً جوّ جامعه به نحوى ديگر پيش رفت، هر يك به تنهايى در برابر اين سخنان و اين موضوعات مستقلاً مسئول است.نكته دوم: در اين سخنرانى و چند سخنرانى ديگر نزديك به همين موضوع ملاحظه مى‏شود، اين است كه پيامبرصلى الله عليه وآله از حاضرين مى‏خواهند كه مطالب را به غائبين برسانند؛ فليبلّغ الشاهد الغائب. حضرت اين وظيفه را براى هميشه تاريخ بر دوش همگان مى‏گذارند كه آنهايى كه اين مطلب را فرا گرفتند بايستى به ديگران برسانند.نكته سوم: در جاى جاى سخنرانى، مردم را با مطلب پيوند مى‏دهند. به صورت اقرار گرفتن از ايشان و نيز و به ويژه اينكه از همگان بيعت مى‏گيرند و عبارت جالبى را براى مردم مى‏گويند تا ايشان تكرار كنند: نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا و السنتنا و ايدينا: با تو بر قبول اين موضوع بيعت مى‏كنيم، با قلوبمان، جان‏هايمان، زبان‏هايمان و دستانمان.نكته چهارم: توجه داريم كه اين آخرين سخنرانى حضرت مى‏باشد، و خود ايشان لازم مى‏دانند كه اين امر را تذكر و توجه دهند. لذا مى‏فرمايند: معاشر الناس، انه آخر مقام اقومه فى هذا المشهد. فاسمعوا و اطيعوا و انقادوا لامر ربكم: اى مردم، اين آخرين مقامى است كه در اينجا ايستاده‏ام. پس گوش كنيد و اطاعت كنيد و فرمانبر امر پروردگارتان باشيد.يعنى گويا عصاره يك عمر ابلاغ رسالت و راهگشائى براى يك تاريخ را در اين جلسه ابلاغ نموده‏اند. در يك تشبيه نازل، مثل استادى كه پس از يك ترم دانشجويان را در جلسه آخر براى آمادگى به امتحانى كه در پيش دارند دعوت مى‏نمايد، آنچه او در آن جلسه مى‏گويد خلاصه و اصل مطلب است، و توجه ويژه به مطالب آن جلسه ضامن موفقيت دانشجويان است.خصوصاً كه از نظر احساسى، حضرت اشاره به رحلت خود مى‏كنند. پيغمبرى كه عمرى به گونه‏اى با مردم زندگى كرده كه همه مديون و مرهون اويند، و اينك مى‏خواهد از مردم خداحافظى‏كند؛ نه موقت كه براى هميشه.نكته پنجم: در اين سخنرانى و موارد مشابه اين سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله خدا را شاهد و گواه مى‏گيرد؛ يعنى غير از اينكه از مردم اقرار به ابلاغ مى‏گيرد، خدا را به شهادت مى‏طلبد و عرض مى كند: خدايا شاهد باش كه من ابلاغ كردم. آيا همين عبارت حكايت از يك پيش‏بينى تاريخى ندارد؟در حالى كه همه مى‏دانيم خدا هميشه شاهد اعمال ماست. اما اينكه مى‏فرمايد: اللهم فاشهد، چه پيامى دارد؟به هرحال اين نكات ضمن توجه دادن به اهميت موضوع، جاودانگى و فراگيرى و همه جانبگى موضوع را مى‏رساند.۲۹.  پيش‏بينى‏هاى بعد از خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۷۳. ×××  پس از اتمام خطبه غدير، يك تدارك همه جانبه براى بعد از خطبه به صورت برنامه سه روزه، بى‏نظيرترين طراحى براى پس برنامه‏هاى يك سخنرانى را به نمايش گذاشت؛ به گونه‏اى كه مخاطب خود را تا بيش از هفتاد ساعت از پايان آن با خود همراه كرد.جالب‏تر از آن گونه‏هاى مختلف تبليغى اين برنامه‏ها بود كه هر يك از مخاطبين را با زاويه جديدى از اهداف غدير آشنا مى‏كرد؛ و در واقع هر يك از آنها مكمل خطابه غدير بود.اين بدان معنا بود كه خطيب اعظم »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...« نه تنها راضى نمى‏شود مخاطبين حاضر و غايبش با كوچك‏ترين ابهامى از برابر منبر او برخيزند، بلكه مى‏خواهد درك كامل و تفاهم تمام عيارى از اهداف بلند مدت خود ارائه دهد؛ تا هم راه سوء استفاده را مسدود نمايد و هم راه تشكيك را ببندد.از سوى ديگر ارائه كامل‏ترين شكل ممكن از يك سخنرانى بود كه مخاطبين را اشباع تمام عيار مى‏نمود، و آنان را با جزئيات و ظرائفِ اهدافى كه از اين خطابه در نظر بود آشنا مى‏كرد.در نگاهى ديگر، اگر همه آن مفاهيم در خطبه گنجانده مى‏شد مخاطبين را خسته مى‏كرد و شايد از حوصله آنان خارج بود. اما وقتى تعدادى از مفاهيم در قالب‏هاى غير خطابه ارائه مى‏گرديد، در كنار خطبه صورت كاملى به خود مى‏گرفت.از زاويه‏اى ديگر اهداف و مفاهيمى وجود دارد كه تفهيم آن به صورت عملى زيباتر و دلنشين‏تر است، تا آنكه به صورت گفتار مطرح شود. در غدير مفاهيمى براى بعد از خطابه در نظر گرفته شد كه مطرح كردن آنها به صورت غير گفتارى آسان‏تر و روح نوازتر و در قلوب جايگزين‏تر مى‏شد و پذيرش و هضم آن نيز آسان‏تر بود.برنامه‏هاى بعد از خطابه در چهار صورت طراحى شد: جلوه دادن عملى مفاهيم خطبه، تكميل مفاهيم آن، نشان دادن امضاى الهى بر كل خطبه، و باقى گذاشتن اسنادى ماندگار از آن خطابه تاريخى. اين ابعاد چهارگانه مجموعه‏اى بود كه به صورت ضميمه خطابه غدير تأثير عجيبى در ماندگارى و حفظ آن در خاطره‏ها داشت و باعث انتشار عجيب خبر غدير در كوتاه‏ترين زمان ممكن شد، كه در پايان همين بخش به تفصيل آن خواهيم پرداخت.۳۰.  تبليغ خطبه غدير××× ۱ پيام نگار )حسينى آرام( : ص ۵۰  - ۱۶ . سروش آفتاب )حسينى( : ص ۵۷  - ۵۲ . ×××  در متن خطبه غدير، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با دو جمله استثنايى هشدار داده‏اند، كه گذشته از ديگر ويژگى‏هاى اختصاصى اين سخنرانى، بى‏سابقه است. يكى جمله: فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: پس بايسته است اين سخن را حاضران به غايبان و فرزندداران به فرزندان تا برپايى رستاخيز برسانند، و جمله ديگر: الا و ان رأس الامر بالمعروف ان تنتهوا الى قولى؛ تبلّغوه من لم يحضر و تأمروه بقبوله عنّى و تنهوه عن مخالفته، فانه امر من اللَّه عزوجل و منّى: و بدانيد قله بلند امر به معروف اين است كه به گفته من )درباره امامت( برسيد؛ سخن مرا به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد، و آنان را از ناسازگارى با سخنان من باز داريد. همانا سخن من فرمان خدا و فرمان من است.با اين تأكيد و اعلام فرمان جهانى براى ابلاغ محتواى خطابه غدير، بر مسلمانان خداپرست و ايمانيان مخلص ضرورى مى‏نمايد كه در راه تبليغ و فرهنگ‏سازى اين خطابه شريف تلاش پيگير فرمايند. موارد زير را خاضعانه پيشنهاد مى‏كنيم:۱. تشويق جوانان به حفظ متن خطبه غدير و اهداى جوايز و به ويژه هزينه سفر كربلا براى زيارت حضرت امام حسين‏عليه السلام، و جوايز نفيس براى حفظ بخش‏هاى آن.۲. خواندن متن خطابه و ترجمه آن در محافل دينى، و لو مقدارى از آن.۳. قرائت بخشى از خطابه در مجالس عقد براى رساندن پيام رسول گرامى‏صلى الله عليه وآله و ابلاغ آن به نسل‏هاى آينده.۴. قرار دادن آن در مهريه‏ها در كنار قرآن به عنوان لبيك‏گويى به حديث ثقلين رسول‏خداصلى الله عليه وآله.۵ . نشر و اهداى كتب مربوط به خطابه غدير.۶ . تابلو كردن جملات خطابه بر رروى اشياى نفيس.۷. تدريس خطابه غدير در مدارس، دانشگاه‏ها و حوزه‏هاى علميه.۸ . ارائه خطابه به عنوان متن مورد تحقيق در تز ليسانس وفوق‏ليسانس و دكترا در رشته‏هاى مربوطه.۹. سخنرانى توسط سخنرانان محترم و اساتيد در محتوى و مطالب اعتقادى آن.۱۰. ترجمه خطابه غدير به زبان‏هاى گوناگون و عرضه آن در سايت‏هاى مختلف اينترنتى.۱۱. تهيه كتب مربوط به خطابه غدير و اهداى آن در مجالس عقد و عروسى و وليمه حج و... .۱۲. معرفى آن به شركت‏ها و مجتمع‏هاى توليدى و تجارى براى اهدا به عنوان عيدى و... ، به مشتريان و نمايندگان.۱۳. تهيه كتاب براى كودكان و نوجوانان از متن خطابه غدير.۱۴. ساختن فيلم و انيميشين و كليپ از جملات خطابه غدير.۱۵. مطرح كردن جملات كوتاه آن در مناسبت‏هاى امامت و ولايت امامان‏عليهم السلام.۱۶. مأخذ قرار دادن متن خطبه براى تحقيقات در موضوعات توحيد، نبوت، امامت، مهدويت و... .۱۷. معرفى عمومى خطابه غدير توسط جوانان.۱۸. تشويق مردم براى نذر ختم خطابه غدير در محافل و نذر مالى براى نشر خطابه براى برآورده شدن حاجات و رفع مشكلات.۱۹. ساختن و نشر متن خطابه در لوح فشرده، نوار و... .۲۰. ساختن سرود، شعر و قطعات ادبى از متن خطابه غدير.۲۱. تعليم جملات كوتاه به كودكان و تشويق آنان به حفظ يادگيرى.۲۲. ساختن تابلوهاى نقاشى، خط و نقاشى خط از متن و مضمون خطابه.۲۳. ساختن تئاتر و سرود از متن خطابه غدير.  در متن خطبه غدير، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با دو جمله استثنايى هشدار داده‏اند، كه گذشته از ديگر ويژگى‏هاى اختصاصى اين سخنرانى، بى‏سابقه است.۱. فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: پس بايسته است اين سخن را حاضران به غائبان و فرزندداران به فرزندان تا بر پايى رستاخيز برسانند.۲. الا و ان رأس الامر بالمعروف ان تنتهوا الى قولى و تبلّغوه من لم يحضر و تأمروه بقبوله عنى و تنهوه عن مخالفته، فانه امر من اللَّه عزوجل و منى: و بدانيد قله بلند امر به معروف اين است كه به گفته من )درباره امامت( برسيد و سخن مرا به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد و آنان را از ناسازگارى با سخنان من باز داريد. همانا سخن من فرمان خدا و فرمان من است.با اين تأكيد و اعلام فرمان جهانى براى ابلاغ محتواى خطبه غدير، بر مسلمانان خداپرست و ايمانيان مخلص ضرورى مى‏نمايد كه در راه تبليغ و فرهنگ‏سازى اين خطبه شريف تلاش پيگير نمايند.۳۱.  تبليغ غدير با استناد به خطبه غدير××× ۱ غدير در آئينه كتاب: ص ۲۹. تبليغ غدير در سيره معصومين‏عليهم السلام: ص ۲۰۵ ۲۰۴ ۱۱۹ ۱۱۸ ۹۰  ۸۹ ۸۳  - ۸۰. ×××  يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد خطبه غدير است. تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يك ساعته پيامبرصلى الله عليه وآله است، از روش‏هايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومين‏عليهم السلام موارد متعددى دارد. از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله »مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ« است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است. در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روش‏هايى است كه در اتمام حجت‏هاى مربوط به غدير جلب توجه مى‏كند.شايد بتوان گفت: چون اين جمله غدير بين همه مسلّم است و هر كس هر اندازه از غدير را انكار كرده حداقل اين جمله را پذيرفته، لذا استناد به جمله مزبور در احتجاج‏ها بسيار به چشم مى‏خورد.در مورد خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير تحقيقاتى از قبيل ترجمه خطبه، شرح و تفسير خطبه، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارك و مصادر و نسخه‏هاى خطبه انجام شده است.ذيلاً سه مورد از موارد استناد به خطبه غدير را مى‏آوريم:۱-  استناد به خطابه غدير هفت روز پس از پيامبرصلى الله عليه وآلهتشريح كيفيت خطابه غدير در مقام تبليغ آن، حاكى از مراسم و برنامه مفصل و حساب شده‏اى است كه براى اين امر مهم تدارك ديده شده بود. اين برخورد در دفاع از غدير به مخاطب مى‏فهماند كه هيچ كس با چنين امر عظيمى نمى‏تواند به مبارزه برخيزد و در صدد محو آن از صفحات تاريخ اسلام باشد.هفت روز پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنين‏عليه السلام رو در روى غاصبين خلافت در مسجد اولين اتمام حجت خود را با مطرح كردن خطابه غدير و بيان جزئيات آن آغاز كرد و فرمود:خداوند تعالى مرا به وصايت پيامبرصلى الله عليه وآله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... . پيامبرصلى الله عليه وآله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.××× ۱ روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. ×××۲-  نشر متن كامل خطابه غدير صد سال پس از واقعهخفقان سقيفه و بنى‏اميه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارك امام معصوم بشنوند. با انقراض بنى‏اميه و قبل از تسلط بنى‏عباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آماده‏سازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.اين يعنى به ما بفهماند كه واقعه‏اى در سه روز با خطابه‏اى به طول بيش از يك ساعت، چه نعمت عظيمى در تاريخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسل‏هاى بعد هستيم.امام باقرعليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير، ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:پيامبرصلى الله عليه وآله از جاده اصلى به سمت مسجد غدير آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگ‏هايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد.آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز آن سنگ‏ها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: »الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ ...« .××× ۱ احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ . ×××۳-  شرح كيفيت خطابه غدير دويست سال پس از ماجرابا جنايات سقيفه، امامان غدير كِى مى‏توانستند روز غدير را به زيارت صاحب غدير اختصاص دهند، تا چه رسد به اينكه زيارتنامه غديرى به مردم بياموزند؟ در جايى كه خفقان بنى‏عباس به اوج خود رسيده و متوكل‏ها دشمنى خود را با صاحب غدير علنى كرده‏اند؛ و اينك دهمين امام غدير را از مدينه به سامرا تبعيد كرده‏اند.موقعيت بسيار حساسى بود كه امام على النقى‏عليه السلام در سالى كه معتصم عباسى آن حضرت را از مدينه به سامرا تبعيد كرد، در روز عيد غدير بتواند به كوفه بيايد. سپس در نجف اميرالمؤمنين‏عليه السلام را زيارت كند و زيارتنامه مفصلى كه يك دور كامل اعتقادى درباره فرهنگ غدير است بخواند و ماجراى غدير را ضمن آن به ما بياموزد و خطاب به جدش اميرالمؤمنين‏عليه السلام بفرمايد:من شهادت مى‏دهم كه پيامبرصلى الله عليه وآله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و اطاعت و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را صاحب اختيار مؤمنين قرار داد، همان گونه كه خداوند اين مقام را براى تو قرار داد. سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى.من شهادت مى‏دهم كه خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد.آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از فتنه فاسقين نگران شد و تقيه از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان بر او وحى فرستاد كه »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ« .اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه‏اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده‏ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.××× ۱ مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. ×××ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند؛ و اكثرشان جز زيان كارى چيزى به دست نياوردند ... .××× ۲ مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. ×××۴-  استفاده از انواع ابزارهاى فرهنگ‏سازى براى غديريكى از پيش بينى‏هاى عجيب براى آينده غدير، فرهنگ‏سازى آن با انواع اتمام حجت است بر مخاطبين متفاوتى كه براى آن فرض مى‏شود، كه در اين فراز خطابه غدير آمده است:فَاعلَموا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افهَموهُ، وَ اعلَموا اَنَّ اللَّهَ قَد نَصَبَهُ لَكُم وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى المُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُم بِاِحسانٍ، وَ عَلَى البادى وَ الحاضِرِ، وَ عَلَى العَجَمِىِّ وَ العَرَبِىِّ، وَ الحُرِّ وَ المَملُوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبيَضِ وَ الاَسوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكمُهُ، جازٍ قَولُهُ، نافِذٌ اَمرُهُ××× ۱ خطبه غدير: بخش سوم. ×××:اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمى و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.در اين خطاب در درجه اول بين زن و مرد در پيام غدير فرقى گذاشته نشده لزوم ابلاغ آن براى همه يكسان است.در درجه دوم پيامبرصلى الله عليه وآله از اولين شنوندگان غدير كه صحابه و تابعين اطراف خودش بودند آغاز كرده و سپس آن را در وسيع‏ترين دايره ممكن گسترش داده است.در درجه سوم ابعاد اين گستردگى درباره غدير چنين بيان شده است: از يك سو بين روستائيان و شهرنشينان هيچ تفاوتى قائل نشده و همه در برابر غدير يكسانند. از سوى ديگر عرب و غير عرب -  اهل هر زبانى كه باشند -  براى غدير قابل تفاوت نيست.در نگاه ديگر غلامان و كنيزان با صاحبان آنها هيچ فرقى در پذيرش و اداى وظيفه نسبت به غدير ندارند. از جهتى ديگر كودكان و نوجوانان و جوانان و ميانسالان و بزرگسالان و پيران در پيشگاه غدير به تناسب ظرفيت و قدرت و درك خود موظفند. از جنبه‏اى ديگر سفيدپوست و سياه‏پوست و سرخ‏پوست و زردپوست همه بايد غديرى باشند و از هيچ كدام آنان عذرى درباره غدير پذيرفته نيست.با توجه به اين گستردگى مخاطبانِ غدير كه پيامبرصلى الله عليه وآله با تصريح خاص همه آنان را در خطابه خود نام برده، واضح است كه براى اهل هر زبانى با ادبيات آنان، و براى سطح فرهنگ‏هاى متفاوت مردم با لسان خودشان، و براى سنين مختلف عمر انسان‏ها مناسب با درك مقبول آنان، بايد براى غدير فرهنگ‏سازى كرد و از ابزارهاى تبليغى مناسب هر يك از موقعيت‏ها معقول‏ترين استفاده را برد.۳۲.  تجلّى خطبه غدير در عصر ظهور××× ۱ تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۹۶  - ۷۱. ×××  سه خطبه تاريخى براى روز غدير خم در تاريخ ثبت شده، كه هر يك داراى فرازهاى مهمى است و همه آنها در عصر ظهور تجلى خواهد نمود.خطبه رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله در سرزمين غدير خمخطبه اميرالمؤمنين‏عليه السلام در يكى از سال‏هاى خلافت ظاهرى آن حضرت، كه روز غدير با روز جمعه مصادف شده بود.خطبه حضرت امام رضاعليه السلام به نقل سيد بن طاووس.در اينجا گوشه‏اى از جلوه‏هاى خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير در عصر ظهور را بيان مى‏كنيم:الف: جلوه‏هايى از خطبه غدير در عصر ظهورجالب‏ترين و جذاب‏ترين و جامع‏ترين خطبه از خطبه‏هاى غدير خطبه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله است، كه آن را در سرزمين غدير خم و در حضور بيش از ۱۲۰۰۰۰ نفر ايراد كرده، و به معارف والاى اسلام به تفصيل اشاره نموده است. شمارى از حقايق والاى طرح شده در خطبه غدير به شرح زير است:۱. بررسى صفات جلالى و جمالى پروردگار: ۱۱۰ مورد.۲. سخن از ولايت مولاى متقيان‏عليه السلام: ۵۰ مورد.۳. گفتگو از فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۰ مورد.۴. سخن از جايگاه شيعيان: ۲۵ مورد.۵ . گفتگو از حلال و حرام: ۲۰ مورد.۶ . نام نامى و ياد گرامى اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۴۰ مورد.۷. سخن از جايگاه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: ۱۰ مورد.۸ . گفتگو از بيعت با امامان‏عليهم السلام: ۱۰ مورد.۹. سخن از قرآن و تفسير آن: ۱۲ مورد.۱۰. گفتگو از حضرت ولى‏عصرعليه السلام: ۲۰ مورد.ب: سيماى موعود در خطبه غدير۱. آگاه باشيد كه پايان بخش امامان‏عليهم السلام، مهدى قائم‏عليه السلام از ماست.۲. آگاه باشيد كه او بر همه اديان پيروز مى‏گردد.۳. آگاه باشيد كه او از ستمگران انتقام مى‏گيرد.۴. آگاه باشيد كه او قلعه‏ها را مى‏گشايد و از بين مى‏برد.۵ . آگاه باشيد كه او بر هر تيره‏اى از مشركان پيروز مى‏شود و آنها را هدايت مى‏كند.۶ . آگاه باشيد كه او انتقام خون همه اولياى خدا را مى‏گيرد.۷. آگاه باشيد كه او ياور دين خداست.۸ . آگاه باشيد كه او جرعه‏نوش درياى بيكران است.۹. آگاه باشيد كه او هر صاحب فضيلتى را با فضيلتش نشانه مى‏گذارد.۱۰. آگاه باشيد كه او برگزيده خداست.۱۱. آگاه باشيد كه او وارث همه علوم و محيط به همه بينش‏هاست.۱۲. آگاه باشيد كه او از پروردگارش خبر مى‏دهد و به آيات او هشدار مى‏دهد.۱۳. آگاه باشيد كه او هدايت يافته و استوار است.۱۴. آگاه باشيد كه امور همگان به او تفويض شده است.۱۵. آگاه باشيد كه همه پيشينيان به ظهور او بشارت داده‏اند.۱۶. آگاه باشيد كه او تنها حجت باز مانده از حجج الهى است، و پس از او حجتى نيست، و هيچ حقى جز با او و هيچ نورى جز در نزد او نيست.۱۷. آگاه باشيد كه هرگز احدى بر او چيره نمى‏شود.۱۸. آگاه باشيد كه او ولىّ خدا در روى زمين، داور خدا در ميان مردمان و امين خدا در آشكار و نهان است.۱۹. هان اى مردمان! نور خدا با من، سپس با على بن ابى‏طالب‏عليه السلام، سپس در تبار او تا قائم مهدى‏عليه السلام است. همان قائم كه همه حقوق خدا و حقوق ما را باز مى‏ستاند.۲۰. من مأمور هستم كه از شما بيعت بگيرم، در مورد آنچه از خداوند درباره على اميرالمؤمنين و امامان پس از اوعليهم السلام بگيرم، كه مهدى قائم‏عليه السلام از آنهاست، تا روز قيامت كه او داورى به حق مى‏كند.ج: سيماى امير در خطبه غديربيشترين پيام خطبه غدير در مورد اميرالمؤمنين‏عليه السلام است، كه پنجاه بار از ولايتش سخن رفته، چهل بار نامش بر زبان پيامبرصلى الله عليه وآله جارى شده، بيست مورد از فضائل بيكرانش سخن به ميان آمده است.پيامبر رحمت‏صلى الله عليه وآله در نخستين پيام غدير مى‏فرمايد: سه بار جبريل امين بر من نازل شده، و از سوى خداوند جليل فرمان آورده كه من در اين جايگاه بايستم و به سياه و سفيد اعلام كنم كه على بن ابى‏طالب‏عليه السلام برادر من، وصى من، جانشين من و امام پس از من است. جايگاه او نسبت به من همانند جايگاه هارون نسبت به موسى است، جز اينكه پس از من پيامبرى نخواهد بود. او پس از خدا و رسول‏خدا، ولىّ شماست.دقيقاً هفتاد روز پس از ايراد اين خطبه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله به شهادت رسيد، و غاصبان فدك همه فضايل مولا را انكار كردند و حق او را غصب نمودند. پس از ۲۵ سال كه حق به حق‏دار رسيد، تلاش فراوان براى تضعيف حقوق آن حضرت از هر سو به عمل آمد، و جنگ‏هاى جمل و صفين و نهروان به وقوع پيوست؛ و آن جايگاه رفيع اعلام شده هرگز براى آن حضرت فراهم نشد. در عصر ظهور، مولاى متقيان رجعت مى‏كند و به مدت ۴۴۰۰۰ سال بر سراسر جهان فرمانروايى مى‏كند.××× ۱ مختصر البصائر: ص ۸۶ ح ۹۲. ×××د: جايگاه رفيع مولا در خطبه غديرپيامبر عظيم‏الشأن‏صلى الله عليه وآله در فرازهايى از خطبه غدير به جايگاه رفيع حضرت اميرعليه السلام اشاره كرده مى‏فرمايد: هان اى مردمان! على‏عليه السلام را مقدم بداريد، كه خداوند او را برترى داده است.در ادامه مى‏فرمايد: هان اى مردمان! على‏عليه السلام را مقدم بداريد، كه او پس از من از هر مرد و زنى برتر است. خداوند به وسيله ما بر مردمان روزى نازل مى‏كند، و مردمان به وسيله ما زنده‏اند. هر كس اين سخن مرا ردّ كند از رحمت خدا به دور است و مورد غضب خداست.عقيده قطعى ما اين است كه مولاى متقيان از همه انبياى پيشين برتر است. در اين رابطه كتاب‏هاى مستقلى نيز تأليف شده است.××× ۲ شيخ مفيد، ابوالفتح كراجكى، ابوطالب انبارى، ابن‏ماهويه قزوينى، علامه مجلسى و سيد هاشم بحرانى، التفضيل، تفضيل اميرالمؤمنين و تفضيل على‏عليه السلام. ××× ولى غاصبان فدك همه اوصاف آن حضرت را غصب كردند، و پيروان مكتب خلافت ديگران را بر آن حضرت مقدم داشتند، اما جايگاه واقعى آن حضرت در عصر ظهور بر همگان روشن خواهد شد.ه  . سپاه سفيانى در خطبه غديرپيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در ضمن فرازى از خطبه غدير اين آيه كريمه را تلاوت فرمودند: معاشر الناس، »آمنوا باللَّه و رسوله«××× ۳ نساء /  ۱۳۶. ××× و »النور الذى اُنزل معه«××× ۴ اعراف /  ۱۵۷. ××× »من قبل ان نَطمِس وجوهاً فنردّها على ادبارها«××× ۱ نساء /  ۴۷. ×××: هان اى مردمان، به خدا و رسول‏خدا و نورى كه همراه او نازل شده ايمان بياوريد، پيش از آنكه بر چهره‏ها بزنيم و آنها را به پشت سرشان برگردانيم.اين آيات در مورد سپاه سفيانى و خسف سرزمين بيداء است، كه از علائم حتمى است. هنگامى كه سپاه سفيانى به سرزمين بيداء مى‏رسند، جبريل امين با پاى خود بر زمين مى‏كوبد و زمين دهان باز مى‏كند و همه آنها را در كام خود فرو مى‏برد. به جز دو تن گزارشگر: يكى به نام بشير و ديگرى به نام نذير، كه هر دو از قبيله جهينه هستند××× ۲ جامع البيان )طبرى( : ج ۲۲ ص ۷۳. مجمع البيان: ج ۸ ص ۶۲۲ . ×××، كه خداوند صورتشان را به پشت سرشان بر مى‏گرداند.××× ۳ الاختصاص: ص ۲۵۶. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۴۰۲. ××× طبق اين بيان، اين فراز از خطبه مربوط به عصر ظهور و خسف سرزمين بيداء است.و. اصحاب صحيفه در خطبه غديرروز عيد غدير پس از بيعت با اميرالمؤمنين‏عليه السلام، بشير بن سعيد و اسيد بن حضير و معاذ بن جبل با دو نفر ديگر از اصحاب سقيفه با يكديگر به رايزنى پرداختند و قرار گذاشتند كه پيش از ورود به مدينه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را به قتل برسانند.××× ۴ اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۲۴۹. ×××اين عده در طول اقامت سه روزه در صحراى غدير خم، نُه تن ديگر را با خود همراز كرده و براى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله پيمان بستند و صحيفه‏اى را امضا كردند. اسامى اين ۱۴ نفر كه در تاريخ به »اصحاب صحيفه« شهرت يافته‏اند، در »بحار الانوار« آمده است.××× ۵ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۴ ۱۱۷ ۱۱۱ ۱۰۰. ×××اين گروه در مسير خود به مكه بر فراز كوهى به نام »هرشى« كمين كردند، تا به هنگام عبور پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله شتر آن حضرت را رم دهند. چون به پرتگاه رسيدند، يك لحظه برق زد و چهره توطئه‏گران مشاهده گرديد و پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله آنها را با نامشان فرا خواندند.××× ۱ اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۲۵۰. ××× جالب توجه است كه پيش از وقوع اين حادثه، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در خطبه غدير آنها را به عنوان »اصحاب صحيفه« ياد كردند.ز. نور فراگيردر خطبه غدير از نور فراگير رسول‏خداصلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنين‏عليه السلام، ساير امامان‏عليهم السلام، و سرانجام جان جانان حضرت صاحب الزمان‏عليه السلام سخن رفته است.اميرالمؤمنين‏عليه السلام در تفسير آيه: »يهدى اللَّه لنوره من يشاء«××× ۲ نور /  ۳۵. ×××: خداوند هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مى‏كند، فرمود: منظور از آن نور مهدى قائم‏عليه السلام است.××× ۳ البرهان: ج ۷ ص ۸۸ . ×××حضرت امام كاظم‏عليه السلام در تفسير آيه: »و اللَّه متمّ نوره«××× ۴ صفّ /  ۸ . ×××: خداوند، نور خود را به اتمام خواهد رسانيد، فرمود: خداوند با ولايت قائم‏عليه السلام نور خود را به اتمام مى‏رساند.××× ۵ الكافى: ج ۱ ص ۴۳۲ ح ۹۱. ×××حضرت امام صادق‏عليه السلام در تفسير آيه: »و اشرقت الارض بنور ربها«××× ۶ زمر /  ۶۹ . ×××،" زمين با نور صاحبش منوّر گرديد " فرمود: چون قائم ما قيام كند زمين با نور صاحبش منور مى‏گردد. مردم از نور خورشيد بى نياز مى شوند و تاريكى از بين مى رود.××× ۷ الارشاد: ج ۲ ص ۳۸۱. ×××جالب توجه است كه اين مضمون در كتب عهدين نيز آمده است: ديگر شب نخواهد بود و احتياج به چراغ و نور آفتاب نخواهد بود، زيرا خداوند برايشان روشنايى مى‏بخشد.××× ۸ كتاب مقدس، عهد جديد، مكاشفه يوحنّا: ۲۴. ×××ح. ميراث پيامبرصلى الله عليه وآلهپيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در ادامه مى‏فرمايد: معاشر الناس، انى ادَعها امامة و وراثة فى عَقِبى الى يوم القيامة: هان اى مردمان! من آن )پيمان( را به عنوان امامت و وراثت در فرزندان خود تا روز رستاخيز وديعه مى‏نهم.خداوند منّان در اين رابطه مى‏فرمايد: »و جعلها كلمة باقية فى عقبه«××× ۱ زخرف /  ۲۸. ×××: خداوند آن را كلمه پايدار در نسل او قرار داد؛ يعنى خداوند امامت را عهدى پايدار در نسل حضرت ابراهيم‏عليه السلام قرار داد. سُدى مى‏گويد: منظور از نسل حضرت ابراهيم‏عليه السلام آل محمدعليهم السلام است.××× ۲ المناقب )ابن‏شهرآشوب( : ج ۱ ص ۳۰۷. ×××امام صادق‏عليه السلام در تفسير آيه فوق فرموده است: امامت تا روز قيامت در نسل حضرت ابراهيم‏عليه السلام قرار دارد.××× ۳ المناقب )ابن‏شهرآشوب( : ج ۱ ص ۳۰۷. ×××ط  . ضرورت اطلاع رسانىرسول اكرم‏صلى الله عليه وآله در مورد لزوم تبليغ خطبه غدير خطاب به حاضران فرمود: فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: حاضران به غايبان خبر دهند و هر پدرى تا روز قيامت به فرزند خود تبليغ نمايد.بسيار جالب توجه است كه مخاطب پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فقط حاضران نبودند و فقط نسل موجود نبود، بلكه اين اطلاع رسانى تا روز قيامت و به طور طبيعى تا عصر ظهور ادامه دارد.افراد ناآگاه خيال مى‏كنند مسئله امامت يك موضوع تاريخى است و در زمان ما نيازى به بازگو كردن ندارد! در حالى كه رسول عالميان‏صلى الله عليه وآله به همه جهانيان امر فرموده كه هر نسلى آن را به نسل بعدى ابلاغ نمايد.ى. بيعت با خداپيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله سه روز تمام حاضران را در سرزمين غدير خم نگه داشت، تا همگان با اميرالمؤمنين‏عليه السلام بيعت كنند. در ضمن براى ديگر امامان‏عليهم السلام نيز بيعت گرفتند. با شكوه‏ترين بيعت جهانِ آفرينش نيز به هنگام ظهور حضرت بقيةاللَّه‏عليه السلام واقع خواهد شد.نخستين كسى كه با آن حضرت بيعت مى‏كند جبرئيل امين است.××× ۱ بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۲۸۵. ××× آنگاه ياران حضرت بين ركن و مقام با آن حضرت بيعت مى‏كنند.××× ۲ البيان )گنجى( : ص ۲۱۰. ×××ك. امام هدايتگررسول اكرم‏صلى الله عليه وآله در اين خطبه از اميرالمؤمنين‏عليه السلام به عنوان »تقى« و »نقى« و »هادى« و »مهدى« ياد كرده است. همه اين صفات از القاب حضرت بقيةاللَّه‏عليه السلام است. به ويژه لقب »مهدى« كه براى آن حضرت عَلَم بالغلبه شده است.۳۳.  تحقيق در خطبه غدير××× ۳ چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷  - ۱۵۳. ×××  از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد متن‏شناسى و مقابله، ويرايش، ترجمه، شرح، تفسير خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير و نيز كتب مربوط به غدير، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارك و منابع و نسخه‏هاى خطبه، جمع آورى عبارات مختلف جمله»من كنت مولاه...« است.۳۴.  تحليل مراحل خطبه غدير××× ۴ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۴۳ ۴۲. ×××  يكى از مهم‏ترين ابعاد غدير تحليل و واكاوى بخش بخش ماجراى غدير است. اين روش به خصوص در مورد خطبه غدير بسيار مهم است و دريچه‏هاى اعتقادى و تاريخى جديدى را براى هر كسى باز مى‏كند و حقايق شگرفى را معلوم مى‏سازد.تحليل مراسم و خطبه غدير را مى‏توان اين گونه بيان نمود:۱-  ايستادن پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبرپس از نداى عمومى پيامبرصلى الله عليه وآله براى اجتماع صد و بيست هزار نفرى مسلمانان و اقامه نماز ظهر به جماعت، همه منتظر برنامه بعدى بودند.سومين مرحله قرار گرفتن بر فراز منبر بود كه به گونه‏اى استثنائى انجام شد. پيامبرصلى الله عليه وآله برخاست و به سمت منبر رفت و قدم بر پله‏هاى آن گذاشت و تا آخرين نقطه بالا رفت و بر فراز آن ايستاد.مردم كه منتظر نشستن آن حضرت بر فراز منبر بودند، با تعجب از ايستادن آن حضرت بر بلنداى منبر متوجه گونه‏اى فوق العاده از سخنرانى شدند كه در شرف وقوع بود.۲-  على‏عليه السلام بر فراز منبرمرحله چهارم آن بود كه در برابر چشمان متعجب مردم -  كه اكنون با دقت خاصى منبر را زير نظر داشتند -  پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين‏عليه السلام را فراخواند تا بالاى منبر بيايد. مردم شاهد بودند كه على‏عليه السلام به دنبال پيامبرصلى الله عليه وآله از منبر بالا رفت و در سمت راست پيامبرصلى الله عليه وآله يك پله پايين‏تر ايستاد، در حالى كه احتراماً كمى متمايل به سمت آن حضرت بود.در حالى كه ايستادن دو نفر بر فراز منبر براى مردم سؤال برانگيز شده بود، مرحله پنجم آن برنامه عملى شد و پيامبرصلى الله عليه وآله دست مبارك را بر شانه على‏عليه السلام گذاشت، تا توجه مردم كاملاً به سوى منبر و منظره بديعى كه ايجاد شده بود جلب شود.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۹. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۰۲ ۳۰۱ ۹۷ ۴۴. ×××۳-  آغاز سخنرانى تاريخى غديراكنون غدير براى اولين بار شاهد اجتماع عظيم بشرى در برابر منبرى از سنگ بود، در حالى كه دو نفر بر فراز آن در مقابل جمعيت ايستاده بودند. همه در سكوتى ابهت انگيز چشم به لبانى دوخته بودند كه بزرگ‏ترين پيام الهى را براى بشريت با فصيح‏ترين لسان آماده بازگويى داشت.در انتظار آغاز سخن، نفس‏ها در سينه‏ها حبس شده بود تا خاتم انبياءصلى الله عليه وآله سخنرانى تاريخى و آخرين و بلندترين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كند.پيامبرصلى الله عليه وآله با نام مبارك خداوند تعالى سخنرانى تاريخى خود را آغاز كرد، كه بيش از يك ساعت به طول انجاميد. اين خطابه بلند كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود طى يازده مرحله حساب شده، اهداف و پيام‏هاى خود را مطرح كرد و به تبيين آنها پرداخت؛ و در همه مراحل انتقال از مطلبى به موضوع ديگر در فصيح‏ترين و دقيق‏ترين گونه خود انجام گرفت.بر هر شيعه بلكه مسلمان واجب است كه از فراسوى چهارده قرن، به همان عظمت و ابهت خود را در برابر منبر غدير احساس كند كه حاضرين در برابر آن خطيب معظَّم چشم و گوش خود را به خطابه آسمانى او سپرده بودند. سخنرانى غدير را در گونه‏اى استثنائى و فوق‏العاده بنگرد، و عظمت جلوه‏گر شده در خطابه غدير را ارج نهد.همچنين بر خود واجب بداند كه با تحليل مرحله به مرحله كلام ختم نبوت كه »اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى« است، قلب و فكر و روح خود را با انوار متشعشع از فراز منبر غدير منوَّر سازد.۳۵.  تحليل مواضع حساس خطبه غدير =   خطبه غدير /  حساسيت‏هاى خطبه غدير -  مراحل و سير سخن در خطابه غدير۳۶.  تدابير امنيتى خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۴  - ۲۹. ×××  هر اندازه مراسمى گسترده‏تر و داراى اهداف مهم‏ترى باشد نياز به تدابير امنيتى بيشترى دارد. اين نياز آنگاه بيشتر احساس مى‏گردد كه شركت كنندگان در مراسم از قشرهاى مختلف مردم با درجاتى متفاوت از نظر ايمان و فرهنگ و مليت باشند.اوج اين نياز زمانى است كه مجرى برنامه يقين داشته باشد عده‏اى توطئه‏گر در ميان شركت كنندگان حضور دارند؛ و اكثر آنان افرادى بى‏پروا و بى‏حيا با دل‏هايى پر از كينه، هيچ فرصتى را براى بر هم زدن مراسم از دست نخواهند داد.در مراسم غدير گروهى از سردمداران نفاق با اطمينان از نزديكى رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله در فكر نقشه‏هايى براى روزهاى پس از وفات آن حضرت بودند. اين گروه با توطئه‏ها و دسيسه‏هاى گوناگون، عده‏اى از مردم ضعيف الايمان را با خود همراه مى‏كردند.اينان از هيچ اقدامى بر ضد برنامه‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله كوتاهى نمى‏كردند، و از كارشكنى گرفته تا طرح نقشه‏هاى پيچيده در مقابله با برنامه‏هاى غدير همفكرى مى‏كردند و بدون اتلاف وقت وارد عمل مى‏شدند.نمونه بارز آن نقشه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه براى راه بازگشت از غدير تا مدينه در كوه »هَرشى« طراحى كردند، اما با اطلاع و اقدام به موقع پيامبرصلى الله عليه وآله خنثى شد. توضيح بيشتر در مورد ترور پيامبرصلى الله عليه وآله در عنوان: »ترور پيامبرصلى الله عليه وآله« آمده است.پس از آن هم نقشه قتل على‏عليه السلام را طراحى كردند كه با اقدام سريع پيامبرصلى الله عليه وآله در سايه خبر خداوند خنثى شد. از جهتى ديگر تمام نگرانى پيامبرصلى الله عليه وآله از همين گروه بود و در متن خطابه نيز به حضور آنان و توطئه‏هايشان تصريح كرد، و به خاطر همانان بود كه از خداوند تقاضاى حفظ نمود.
== پانویس ==
[[رده:خطابه غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۲

آماده ‏سازى فضاى خطبه غدير[۱]

سير آماده ‏سازى مردم توسط پیامبر صلی الله علیه و آله را مى ‏توان به طور سلسله وار اين گونه بيان كرد:

پس از رسيدن به غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله چند اقدام مهم انجام داد تا خطبه غدیر در بهترين شرايط ارائه شود: 

۱. جمع‏ آورى مردم

پيامبر صلى الله عليه و آله براى مقابله با هر توطئه ‏اى در آن لحظات حساس، از هر گونه پراكندگى كاروان جلوگيرى كند. براى اين هدف دست به سه اقدام به موقع زد:

يكى آنكه فوراً افرادى را مأمور كرد تا مواظب انسجام كاروان و پراكنده نشدن آن باشند. ديگر آنكه فرمان داد تا منادى ندا كند: همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته‏ اند بازگردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند.

اين گونه بود كه آهسته آهسته همه آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى در محل از پيش تعيين شده كنار بركه جمع شدند، بدون اينكه كوچک ‏ترين اخلالى در نظم عمومى كاروان پيش آيد.

سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله براى حفظ نظم هنگامى صورت گرفت كه آن حضرت متوجه شد عده‏ اى از فتنه‏ گران به قصد بر هم زدن نظم و ايجاد آشوب از غدير عبور كرده ‏اند.

اين بود كه همزمان با اعلام توقف كاروان، حضرت گروهى را فرستاد تا پيش رفتگان را بازگردانند و به آنان درباره بازگرداندن ابوبكر و عمر به طور خاص سفارش كرد!

مأموران به سرعت تاختند و آن گروه را كه به سركردگى ابوبكر و عمر تا نزديكى ‏هاى جحفه پيش رفته بودند! به سمت غدير بازگرداندند، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو نفر را به شدت مورد مؤاخذه قرار داد. اين گونه بود كه اين نقشه منافقين نيز -  با آنكه اجرا شد -  ولى با اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى گرديد.[۲]

۲. خالى نگه داشتن زير درختان

پيش بينى ديگرى كه هنگام اجراى آن رسيده بود خالى ماندن زير درختان غدير براى اجراى مراسم سه روزه بود.

براى اين منظور پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد كسى زير پنج درخت كهنسال كنار برکه نرود، تا آن مكان براى برنامه سه روزه غدير آماده شود.

طبق اين فرمان، با آنكه چشم ‏ها به محض ورود به غدير متوجه سايبان آرام بخش زير درختان مى‏ شد، ولى همه از كنار آن عبور مى‏ كردند و هيچ كس به خود اجازه توقف در زير درختان را نمى ‏داد. 

۳. اسكان منظم جمعيت

اسكان آن جمعیت انبوه مقدمه ديگرى براى سخنرانى بود كه هنگام اجراى آن فرا رسيده بود. پس از آن دستورات، همه مركب‏ ها با رسيدن به فضاى اطراف بركه متوقف شدند و گروه‏ هاى مختلف مردم در گستره بيابان غدير پياده شدند و هر يک براى خود جايى پيدا كردند و شتران خود را خواباندند.

عده ‏اى فرش و زيرانداز براى خود پهن كردند و عده ‏اى ديگر خيمه بر پا نمودند، و كم كم همه جمعيت در گوشه و كنار منطقه مستقر شدند.

روح همكارى مردم و نظارت دقيق مأموران پيامبر صلى الله عليه و آله باعث شد كه پياده شدن و استقرار آن جمع عظيم انسان‏ ها بدون كوچک ‏ترين مشكلى به انجام رسد، و زمينه مناسبى براى مراحل بعدى مراسم باشد.

۴. مقابله با گرما

مسئله گرما در آن هنگام از سال و در آن ساعت از روز -  در نزديكى ظهر -  مشكلى بود كه هيچ چاره ‏اى نداشت جز آنكه هر كس شخصاً به فكر خود باشد.

البته گرماى شديد براى مردم آن مناطق پديده تازه ‏اى نبود و بارها در فصل گرما آن را تجربه كرده بودند.

شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين به حدى بود كه مردم - حتى خود حضرت - گوشه ‏اى از لباسشان را بر سر انداخته و گوشه ‏اى از آن را زير پاى خود قرار دادند، و عده ‏اى از شدت گرما عبا را به پايشان پيچيدند![۳]

اكنون صد و بيست هزار حاجى بازگشته از حرم الهى، در كنار بركه آسمانى غدير از حركت چند روزه باز ايستاده بودند. آنان مى‏ دانستند كه تا ساعتى ديگر مراسم آغاز خواهد شد و بايد وضو بگيرند و خود را براى شركت در نماز جماعت و سپس در مراسم آماده كنند. همه در جنب و جوش، براى يک برنامه استثنائى! 

۵. پيش‏بينى آرايش مجلس سخنرانى

آخرين اقدام عملى قبل از مراسم غدير، آراستن مجلس خطابه و آماده‏ سازى جايگاه سخنرانى بود، كه تا آن روز مجلسى در اين وسعت سابقه نداشت.

اين مرحله نيز در گونه ‏اى با شكوه و بى‏ نظير آماده شد، كه مردم هرگز تا آن روز نمونه ‏اش را نديده بودند.

نيمى از آنچه بايد انجام مى‏گرفت مربوط به جايگاه سخنرانى و نيم ديگر مربوط به موقعيت نشستن مردم در برابر منبر بود.

۶. موقعيت استقرار مردم در برابر سخنران

براى استقرار منظم و آرام مردم در مقابل سخنران، زمان آن با توجه به نزديكى ظهر بعد از نماز جماعت در نظر گرفته شد؛ تا با همان نظمى كه براى نماز نشسته ‏اند بدون كوچک ‏ترين حركتى آماده شنيدن سخنرانى باشند.  با توجه به حضور بانوان در كاروان، زاويه خاصى از مجلس به آنان اختصاص يافت كه به راحتى خطيب را بر فراز منبر ببينند و سخنان او را بشنوند.

۷. صدا رسانى به آن جمعيت انبوه

از نظر صدا رسانى اگر چه اجتماع مردم در برابر منبر به گونه ‏اى بسيار منسجم تدارک ديده شده بود، اما براى تكميل موقعيت يك يا چند نفر كه صداى فوق‏ العاده بلندى داشت مأمور شد كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند، تا همه سخنان حضرت را شنيده باشند.[۴]

۸. آماده‏ سازى زير درختان براى منبر

اكنون نوبت آن بود كه موقعيت بديعى براى جايگاه سخنرانى تدارک ببينند، تا هم مناسب صد و بيست هزار مخاطب باشد و هم نمادى به ياد ماندنى در خاطره ‏ها بر جاى گذارد.

براى آماده ‏سازى جايگاه، پيامبر صلى الله عليه و آله چهار نفر از خواص اصحاب خود را انتخاب كرد. آن حضرت مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فرا خواند و به آنان دستور داد تا محل پنج درخت كهنسال را براى اجراى مراسم آماده كنند. 

۹. بناى منبر در موقعيت ويژه

با توجه به اينكه درختان غدير از شرق به غرب روييده بودند و بركه در سمت جنوبى پشت درختان قرار داشت، تصميم بر آن شد كه منبر را به گونه‏ اى بنا كنند كه مردم رو به قبله و رو به بركه قرار بگيرند.

در نتيجه جمعيت پس از نماز جماعت بدون آنكه از جاى خود حركت كنند در مقابل منبر بودند و سخنران پشت به قبله و رو به مردم قرار مى‏ گرفت.

همچنين مى‏ بايست موقعيت منبر نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار مى ‏گرفت تا پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشد و همه آن حضرت را ببينند. 

۱۰. سايبان بر فراز منبر

گروه چهار نفرى كار خود را آغاز كردند. آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ‏ هاى ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند.

سپس شاخه‏ هاى اضافى پايين آمده آن درختان خودرو را -  كه تا نزديكى زمين آمده بود قطع كردند. بعد از آن در فاصله دو درختِ وسط، روى شاخه‏ ها پارچه ‏اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد.

دو نفر نيز مأموريت يافتند چند شاخه بلند اطراف منبر را -  كه قابل بريدن نبود -  با دست نگه دارند تا جايگاه سخنرانى بهتر ديده شود.

۱۱. كيفيت و بلنداى منبر

سپس در زير سايبان، منبرى از سنگ را تدارک ديدند. ابتدا سنگ ‏هاى بزرگ و كوچک را جمع‏ آورى كرده و روى هم چيدند و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند.

آنگاه از رواندازهاى شتران و ساير مركب ‏ها كه عبارت بود از تشک ها و قاليچه ‏ها كمک گرفتند، و آنها راروى سنگ ‏ها قرار دادند تا سختى سنگ‏ ها را با نرمى رواندازها جبران كرده باشند.

در مرحله بعد پارچه ‏اى براى زيبايى از بالا تا پايين منبر پهن كردند.  اين كامل‏ ترين گونه از تدارک يک مجلس عظيم براى يک خطابه استثنائى بود، كه از نظر جايگاه خطيب و مخاطبين و ايجاد بالاترين كيفيت ممكن براى مجلس سخنرانى، در گونه ‏اى بى‏ نظير آماده شد. 

آماده ‏سازى مردم براى خطبه غدير[۵]

پیامبر صلی الله علیه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آن ها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است!

يكى از آن اقدامات اين بود:  همچنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله وارد قسمت اصلى سخن -  يعنى معرفى دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام -  شده بود و مقام با عظمت على‏ عليه السلام و جانشينان او را بيان مى ‏كرد، بدون مقدمه مردم شنيدند كه حضرت خبر از كار فوق العاده‏ اى مى‏ دهد كه مى ‏خواهد بر فراز منبر انجام دهد.

در واقع براى آنكه مخاطبين از ديدن آن منظره يكّه نخورند پيامبر صلى الله عليه و آله اذهان را آماده ديدن آن مى ‏نمود.

براى اين منظور حضرت با مطرح كردن تفسير قرآن فرمود:

«قرآن را تفسير و تبيين نخواهد كرد جز اين كسى كه دست او را مى‏ گيرم و او را به سمت خود بالا مى ‏برم، و بازوانش را بلند مى ‏كنم و با دو دست آنها را بالا مى‏ برم، و به شما اعلام مى‏ كنم كه:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» با اين اعلان مردم متوجه شدند كه لحظاتى ديگر كارى فوق‏ العاده بر فراز منبر انجام خواهد گرفت و همچنان چشم انتظار چگونگى اجراى آن بودند.

آمار موضوعات و كلمات خطبه غدير[۶]

با نگرشى در سرتاسر خطبه غدير، سه جهت مهم آمارى را مورد توجه قرار مى‏ دهيم: 

اول: آمارى از موضوعات مورد نظر حضرت و تعداد جملاتى كه درباره هر يک آمده، و شرح آن چنين است:

 ۱. صفات خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله.

۲. مقام پيامبر صلى الله عليه و آله: ۱۰ جمله.

۳. ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۵۰ جمله.

۴. ولايت ائمه ‏عليهم السلام: ۱۰ جمله.

۵ . فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۲۰ جمله.

۶ . حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام: ۲۰ جمله.

۷. شيعيان اهل ‏بیت و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله.

۸ . بيعت با معصومين‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله.

۹. قرآن و تفسيرِ آن: ۱۲ جمله.

۱۰. حلال و حرام، و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله.

دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه اهميت آنها را جلوه مى‏ دهد:

۱. نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على ‏عليه السلام» تصريح شده است.

۲. كلمه «ائمه ‏عليهم السلام» ده بار صريحاً آمده است.

۳. نام امام ‏زمان‏ عليه السلام چهار بار به عنوان «مهدى ‏عليه السلام» ذكر شده است.

البته اكثر خطبه درباره ائمه‏ عليهم السلام است كه به صورت ضمير يا اشاره يا عطف آمده است، و نيز درباره ائمه ‏عليهم السلام مطالب بسيارى به صورت ضمير و عطف به مطالب قبل ذكر شده است.

همچنين مطالب بسيارى درباره حضرت بقيةاللَّه‏ عليه السلام آمده است. منظور از ذكر موارد فوق، تصريح‏ هاى پيامبر صلى الله عليه وآله به اين اسماء مبارک است كه اهميت فوق العاده آن را مى ‏رساند.

سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده است.

استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطبه از نكات شاخص آن است. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسیر آمده ۵۰ مورد است كه اهمیت اين سند بزرگ اسلام را جلوه‏ گر مى‏ كند.

تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در متن خطبه نيز از نكات بسيار مهم آن است.

بيش از ۱۰ آيه از قرآن نيز در ايام واقعه غدير نازل شده كه آيات Ra bracket.png يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ.. La bracket.png و Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً La bracket.pngوRa bracket.png سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ La bracket.pngنمونه‏ هاى بارز آن است.

اينها آمارى مختصر از مواضع مهم خطبه بود. با مطالعه دقيق‏ تر خطبه مى ‏توان آمارهاى جالب‏ ترى تهيه كرد و به نكات دقيق ‏ترى پى برد.

آيات قرآن در خطبه غدير[۷]

تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏ گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبر صلى الله عليه و آله بر مى‏ دارد:

در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏ هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى ‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى ‏داد.

لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏ صلى الله عليه و آله نمى‏ بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.

به نظر مى‏ رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يک ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه دست بر شانه على‏ عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يک ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.

آنچه جلب توجه مى‏ كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى ‏ها و گفتارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏سابقه است.

اين جهت باز مى‏ گردد به بيان حضور اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى ‏نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: خداوند ولايت ما اهل ‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى ‏گردد.[۸]

مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام تقسيم شده ‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يک سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريک هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.[۹]

نكاتى درباره تفسير در غدير قبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏ رسد:

نكته اول

مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيت‏ هاى مناسب به آن بپردازند.

اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهل‏ بیت‏ علیهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيز صدق مى‏ كند.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يک يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مى ‏كشاند.[۱۰]

با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام ‏هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته ‏اند.

نكته دوم

انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.

در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى‏ آورد. در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.

نكته سوم

تفسير از لسان معصوم‏ عليه السلام آنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارک پيامبر عظيم الشأن‏ صلى الله عليه و آله است كه خود آوردنده قرآن است.

بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه‏ اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونه‏ هاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:

۱. مواردى كه در غدير يک موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.

۲. مواردى كه یک سوره به طور كامل در غدير تفسير شده است.

۳. مواردى كه يكک آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.

۴. مواردى كه يک آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است. آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مى ‏شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى‏ شود.

نكته چهارم

تفسير آيات غدير آيات غدير دو بخش است:

آيات قرآن در مورد خود غدير.

آياتى كه به ماجراى غدير تفسير شده و درباره متن واقعه نازل شده است.

البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم‏ بندى ديگرى هم مى ‏توان بيان كرد:

الف) تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآن آياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يک مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يک عنوان كلى و موضوع معين مى‏ تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مى ‏شود كه يک بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.

ب) تفسير يک سوره كامل در غديريک سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است.

اين نشانه اهميت سوره ‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.

ابدى بودن خطبه غدير[۱۱]

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:

تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه «ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ» و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى‏ گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاک مى‏ شود.

اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه‏ هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى ‏شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه ‏اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره‏ ها مى‏ ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى‏ شود.

هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يک سخنرانى را به عنوان يک سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مى ‏شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يک سند مكتوب نمايند.

اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى‏ خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.

اين همان نكته بى‏ سابقه ‏اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله از آن حضرت مى‏ شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده ‏اند.

آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده‏اند يا نيامده ‏اند.

ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت[۱۲]

خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است.

مهم ‏ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قیامت توسط مولا على بن ابی طالب‏ عليه السلام است، كه رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است.

موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى ‏فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.

همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: «و كلّ ذلك لا يرضى الله منى الا ان ابلغ ما انزل الله الىّ»: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمى‏ شود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من (در خصوص امامت و خلافت و ولايت على‏ عليه السلام) نازل شده به مردم ابلاغ كنم.

اشتهار غدير به خاطر خطبه يک ساعته[۱۳]

سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيده از استثنائى‏ ترين خطبه ‏هاى جهان به شمار مى‏ آيد؛ و همين خطبه باعث اشتهار غدير شده است.

در اين خطابه كه با مخاطبانى به وسعت كره زمين تا روز قيامت ايراد شده، مراحل سخن به قدرى حساب شده و دقيق پيش مى ‏رود و به هدف اصلى مى ‏رسد و سپس به تشريح آن مى ‏پردازد، كه تاكنون شرح‏ هايى بر اين خطبه نوشته شده و فصاحت و بلاغت آن سخن گفته شده است.

دو اقدام عملى پيامبر صلى الله عليه و آله در اثناء خطبه، كه بر فراز منبر انجام دادند و تا آن روز سابقه نداشت اشتهار غدير را دو چندان كرد:

يكى بر سر دست بلند كردن على‏ عليه السلام و در آن حال گفتنِ «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ» و ديگرى بيعت لسانى كه با گفتن اقرار نامه غدير توسط آن حضرت و تكرار آن توسط مردم عملى شد.[۱۴]

اقرار مخاطبينِ خطبه غدير[۱۵]

در آخرين فراز از مرحله سوم خطبه غدير كه فرازهاى بسيار مهمى از آن به مخاطبين انتقال يافته بود، جا داشت احساس مقام نبوت از مراحل گذشته بر لسان مباركش جارى شود. اين بود كه حضرت فرمود:

«اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ»:

«الا كه من وظيفه خويش را به انجام رساندم. الا كه من ابلاغ نمودم. الا كه من شنوانيدم. الا كه من بيان نمودم».

و سپس فرمود: «بدانيد كه اين مطالب را خداوند عز و جل فرموده و من از طرف خداوند به شما ابلاغ كردم».

امتثال آيه «بَلِّغْ» با خطبه غدير[۱۶]

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:

همه سخنرانى ‏هاى پيامبر صلى الله عليه و آله براى ابلاغ دستورات پروردگار بود، اما در هيچ كدام خداوند دستور خاصى براى ابلاغ نداده بود. وقتى حكمى مانند نماز و امثال آن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى ‏شد به معناى آن بود كه آن را به مردم برساند، و نياز نبود كه امر خاصى هم بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شود كه امر نماز را به مردم ابلاغ كن.

اما در مسئله ولايت، گذشته از اصل مسئله كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده بود، براى ابلاغ آن امر خاص ديگرى نازل شد و آن آيه ۶۷ سوره مائده بود: Ra bracket.png يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ La bracket.png: «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».

پيامبر صلى الله عليه و آله با توجه به همين امر خاص، مراسم غدير را ترتيب داد تا ابلاغ اين حكم به شكل خاصى انجام پذيرد. اقدام بديعى كه در سخنرانى غدير انجام گرفت آن بود كه در همان آغاز سخن -  پس از حمد و ثنا -  پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت اعلام كرد كه اين سخنرانى به خاطر نزول آن دستور است، آنجا كه فرمود:«اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ»: من اكنون در حال اداى وظيفه نسبت به مطلبى هستم كه خدا بر من وحى فرموده است.

آنگاه به توضيح آن تبليغ پرداخت و در پايان فرمود: «فَاَوْحى اِلَىَّ»: Ra bracket.png بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ... La bracket.png: «خدا بر من وحى كرده كه اى رسول ابلاغ كن آنچه از پروردگار بر تو نازل شده ...».

و تصريح كرد كه موضوع اين ابلاغ ولايت على ‏عليه السلام است.

به همين خاطر در همان آغاز خطبه غدير -  در حالى كه پس از اعلان نزول آيه‏ مردم منتظر ورود به اصل مطلب بودند، با كمال تعجب متوجه شدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله تعطيل اين سخنرانى را مطرح مى ‏كند!!

حضرت به صراحت فرمود: «از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد كه مرا از ابلاغ اين پيام معاف بدارد»!

اين مطلب در ذهن مخاطبان دو سؤال به ميان آورد: يكى آنكه بدانند چرا حضرت چنين درخواستى را نموده است، و ديگر اينكه اگر چنين خواسته‏ اى در ميان بوده پس چگونه اكنون سخنرانى در حال انجام است؟

در دنباله سخن، پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ هر دو سؤال را داد. علت درخواست معاف شدن از ابلاغ پيام را حضور منافقين و فتنه‏ گران، و علت تعطيل نشدن سخنرانى را حكم قاطع الهى در ابلاغ پيام اعلام كرد، و اينكه خداوند بدون اين ابلاغ از من راضى نمى ‏شود. 

امضاى الهى پس از خطبه غدير[۱۷]

به عنوان حساس‏ ترين فراز نبوت و پيام‏ آورى پيامبر صلى الله عليه و آله، يک برنامه ‏ريزى چند جانبه پس از خطبه غدير مطرح شد، تا امضاى الهى بر سر تا سر آن پيام بلند بر همه روشن و واضح گردد.

چهار برنامه -  كه مستقيماً از طرف خداوند متعال هدايت مى ‏شد -  اين هدف غدير را به ثمر رساند، و بر حاضرين غدير و همه نسل‏ هاى غايب از غدير اراده مستقيم الهى را بر جزء جزء مراسم غدير ثابت كرد: سپاس خداوند از مبلغ اعظم غدير، پيام خاص الهى پس از خطابه غدير، ظهور جبرئيل در غدير، سنگ آسمانى بر دشمن غدير.

اولين برنامه سپاس خداوند از مبلغ اعظم ولايت و غدير بود. به راستى چه زيباست كه يک سخنرانى آن قدر حساب شده باشد كه خداى غدير از مبلِّغ آن تشكر كند.

در هيچ يک از پيام رسانى‏ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله سابقه ندارد كه خداوند سپاس نامه اى براى پيامبرش فرستاده باشد؛ اگر چه در واقع خداوند هميشه سپاسگزار پيامبر معظم‏ صلى الله عليه و آله بوده كه بار سنگين ختم رسالت را بر دوش كشيده است.

از آنجا كه دستور ابلاغ غدير در گونه ‏اى خاص و سنگين با خطاب Ra bracket.png يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ La bracket.png و با تأكيد Ra bracket.png واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ La bracket.png و با خوف و رجاء Ra bracket.png وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ La bracket.png نازل شده بود، تشكرنامه پرمعنايى از سوى پروردگار غدير براى مبلغ اعظم آن فرستاده شد، و از آن همه تلاش و فداكارى و تسليم محض در برابر فرمان الهى تقدير شد.

جبرئيل نازل شد و آيه سوم سوره قلم را آورد: Ra bracket.png وَ اِنَّ لَكَ لأََجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ La bracket.png: «براى تو اجرى بى ‏منت خواهد بود»، و اين به معناى عظمت كارى بود كه جز پيامبر صلى الله عليه و آله كسى را ياراى بر دوش كشيدن آن نبود، و در دلسوزانه ‏ترين شكل به اجرا در آمده بود.

در نگاهى ديگر اين سپاس اعلام رضايت خداوند از كيفيت عمل به آيه Ra bracket.png يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ... La bracket.pngبود، و امضاى برنامه‏ اى بود كه مجرى فرامين الهى در غدير به اجرا درآورد.[۱۸]

و اما برنامه دوم پيام خاص الهى پس از خطابه غدير بود. اكنون نوبت آن بود كه مُهر قبولى پروردگار درباره غدير، جلوه خود را در ارتباط مردم با خداوند نشان دهد، بدين معنى كه اگر خداى غدير خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را امضا كرده، روزى هم براى بازخواست اين تأييد الهى وجود خواهد داشت.

اين پيام يكى از پيش بينى ‏هاى جالب غدير بود كه هدف از برنامه عظيم غدير را به مردم فهمانيد و مردم را با مجرد شنيدن خطابه رها نكرد.پس از خطابه، پيامبر صلى الله عليه و آله پيام خاص الهى را -  كه جبرئيل آورده بود -  به مردم ابلاغ كرد و چنين فرمود: اى مردم، خدا به من سلام رسانده مى‏ فرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم ... و بعد از اين حكمى به شما نازل نمى‏ كنم. نماز و زكات و روزه و حج را بر شما نازل كردم و اين ولايت پنجمى است، و آن چهار حكم را بدون ولايت قبول نمى ‏نمايم».

پيش ‏بينى چنين بود كه اين پيام در متن خطبه نباشد و به طور جداگانه و به عنوان تفسيرRa bracket.png الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ ... La bracket.png پس از ختم كلام در خطابه ارائه گردد، تا به طور جداگانه در خاطره ‏ها بماند.[۱۹] برنامه سوم و چهارم، ظهور جبرئیل در غدير و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير حارث فهرى بود.

اولين كتاب در ثبت خطبه غدير[۲۰]

 چهار كتاب را بايد به عنوان اولين كتاب ‏هايى نام برد كه غدير را ثبت كرده ‏اند. اما اولين كتابى كه در مورد خطبه غدير تألیف شده كتابى به نام «خطبة النبى ‏صلى الله عليه و آله يوم الغدير»، از عالم بزرگ ادبيات عرب خليل بن احمد فراهيدى (م ۱۷۵ ق) است؛ كه خطبه مفصل پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را در آن آورده است. گر چه اين كتاب امروزه مفقود است، ولى نام و خصوصيات آن ثبت شده است.[۲۱]

برنامه ‏ريزى براى خطبه غدير[۲۲]

مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمه ‏ها و آمادگى صف‏ ها براى نماز، پيامبر صلى الله عليه و آله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.

بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.

قبل از شروع خطبه، امیرالمؤمنین علیه السلام يک پله پائين ‏تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه و آله بر شانه آن حضرت بود. 

سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نموده و منتظر شد تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به خوبى مى‏ ديدند. 

پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى‏ شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى‏ نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.

يادآور مى‏ شود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يک سخنرانى و در مقابل يک خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.

بيان و تفسير خطبه غدير[۲۳]

تمام همت يک پيامبر كشاندن مردم از بيراهه ‏هاى دور و نزديک به سوى صراط مستقيم است. معرفى اين راه و محدوده‏ هاى آن وظايفى است كه انبياء و اوصياء عليهم السلام به ثمر مى ‏رسانند.

يک گونه متفاوت از بلاغ و ابلاغ در خطبه غدير، چنان نهيبى بر مردم در شناخت صراط مستقيم زد كه تا ابد كسى قادر به آوردن نظير آن نخواهد بود.

پيامبر صلى الله عليه و آله با يک جمله كوتاه اذهان مردم را متوجه سوره ‏اى از قرآن نمود كه همه مردم روزانه حداقل ده بار آن را در نمازهاى خود مى‏ خوانند، و آن سوره حمد بود كه نماز بدون آن شكل نمى ‏گيرد. در اين سوره همه مردم از پروردگارشان درخواست هدايت به راه راست را مى‏ نمايند و مى ‏گويند: Ra bracket.png اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ La bracket.png

اكنون سؤال اين است كه آيا درخواست كننده اين حاجت نبايد بداند كه اين صراط مستقيم كدام است؟ آيا Ra bracket.png اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ La bracket.png كيانند، و منظور از Ra bracket.png مَغْضُوب عَلَيْهِمْ La bracket.png چه كسانى هستند و Ra bracket.png ضالّين La bracket.pngكدامند؟

بنابر اين سخنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بايد با مقدمات بسيارى مردم را براى درک آن آماده مى‏ كرد، با يک اشاره به سوره حمد به هدف زد؛ و همه را متوجه كرد كه اگر روزانه ده بار از خداوند هدايت به راه راست را التماس مى‏ كنيد اين صراط مستقيم منم و پس از من امامان هستند.

حضرت پس از قرائت كامل سوره حمد فرمود: Ra bracket.png فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ، وَ اِيّاهُمْ خَصَّتْ La bracket.png: اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است.

به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.اين سياق از كلام يكى از بليغ‏ ترين شكل‏ هاى ابلاغ در فصيح‏ ترين و بديع ‏ترين گونه آن بود، كه در خطابه غدير به نمايش گذاشته شد.

بيعت، طرحى نو در خطابه[۲۴]

در خطبه غدير، همه مردم هنوز از هضم يک مرحله از فرازهاى غير عادى خطبه غدير عبور نمى ‏كردند كه با مطلب تازه ‏ترى رو به رو مى‏ شدند.

گاهى به نظر مى‏ رسد كه شايد بسيارى از مخاطبين غدير فقط مى‏ شنيدند و به خاطر مى‏ سپردند، و تجزيه و تحليل مطالب را به فرصتى ديگر موكول مى ‏كردند!

در نظر بگيريد كه پيامبرى مى ‏خواست در آخرين ماه ‏هاى عمر خود همه قوانين باقى مانده اسلام را يک جا به مسلمين بياموزد، در حالى كه تا آن روز براى تعليم يک دهم آن هم فرصت نيافته بود.

چگونه چنين كارى ممكن بود؟ اوج بلاغت و سخنورى آنجا خود را نشان داد كه اين هدف مى‏ خواست در خطبه‏ اى يک ساعته انجام شود.

عجيب‏ تر آن بود كه كارى به اين عظمت فقط با يک جمله كوتاه در بليغ ‏ترين نوع خود فيصله يافت و همه حلال ها و حرام ‏ها تا روز قيامت تبيين گرديد.

اين يک اقدام بى ‏نظير در خطابه غدير بود كه تا امروز هر شنونده ‏اى را به حيرت واداشته است.

پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره با اشاره به كثرت حلال و حرام، و عدم امكان بيان همه آنها به صورت يكجا، اعلام كرد كه وقتى از شما براى دوازده امام بعد از خود -كه امامتشان تا روز قيامت است-  بيعت بگيرم، در واقع همه احكام الهى را براى شما گفته ‏ام، و شما را در هر عصر و زمانى به مبلّغينى سپرده‏ ام كه همانند من هستند و هر چه بگويند سخن من است. بنابراين در هيچ زمانى احدى نخواهد ماند كه از قوانين دينش بى‏خبر بماند.

پايه‏ هاى اعتقادى خطبه غدير درباره ولايت[۲۵]

در يک جمع ‏بندى، بنيان‏ هاى اساسى ولايت در خطبه غدير، به گونه‏ اى بنا نهاده شده كه درجات و جايگاه هر يک از آنها در اعتقاد معين باشد.

اين پايه‏ هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است:

۱. مقام و منزلت پيامبر صلى الله عليه و آله.

۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام.

۳. فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام.

۴. ولايت و امامت ائمه اطهار عليهم السلام.

۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى ‏عليه السلام.

۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض.

۷. شيعيان و محبين اهل‏ بيت ‏عليهم السلام.

۸ . دشمنان و مبغضين اهل ‏بيت‏ عليهم السلام.

۹. معرفى امامان ضلالت و گمراهى.

پیش بینی‏ هاى بعد از خطبه غدير[۲۶]

پس از اتمام خطبه غدير، يک تدارک همه جانبه براى بعد از خطبه به صورت برنامه سه روزه، بى ‏نظيرترين طراحى براى پس برنامه‏ هاى يک سخنرانى را به نمايش گذاشت؛ به گونه‏ اى كه مخاطب خود را تا بيش از هفتاد ساعت از پايان آن با خود همراه كرد.

جالب‏ تر از آن گونه ‏هاى مختلف تبليغى اين برنامه ‏ها بود كه هر يک از مخاطبين را با زاويه جديدى از اهداف غدير آشنا مى‏ كرد؛ و در واقع هر يک از آنها مكمل خطابه غدير بود.

اين بدان معنا بود كه خطيب اعظم «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...»نه تنها راضى نمى ‏شود مخاطبين حاضر و غايبش با كوچک ترين ابهامى از برابر منبر او برخيزند، بلكه مى‏ خواهد درک كامل و تفاهم تمام عيارى از اهداف بلند مدت خود ارائه دهد؛ تا هم راه سوء استفاده را مسدود نمايد و هم راه تشكيک را ببندد.

از سوى ديگر ارائه كامل‏ ترين شكل ممكن از يک سخنرانى بود كه مخاطبين را اشباع تمام عيار مى‏ نمود، و آنان را با جزئيات و ظرائفِ اهدافى كه از اين خطابه در نظر بود آشنا مى ‏كرد.

در نگاهى ديگر، اگر همه آن مفاهيم در خطبه گنجانده مى ‏شد مخاطبين را خسته مى‏ كرد و شايد از حوصله آنان خارج بود. اما وقتى تعدادى از مفاهيم در قالب‏ هاى غير خطابه ارائه مى‏ گرديد، در كنار خطبه صورت كاملى به خود مى‏ گرفت.

از زاويه ‏اى ديگر اهداف و مفاهيمى وجود دارد كه تفهيم آن به صورت عملى زيباتر و دلنشين‏ تر است، تا آنكه به صورت گفتار مطرح شود. در غدير مفاهيمى براى بعد از خطابه در نظر گرفته شد كه مطرح كردن آنها به صورت غير گفتارى آسان‏ تر و روح نوازتر و در قلوب جايگزين‏ تر مى ‏شد و پذيرش و هضم آن نيز آسان‏تر بود.

برنامه ‏هاى بعد از خطابه در چهار صورت طراحى شد: جلوه دادن عملى مفاهيم خطبه، تكميل مفاهيم آن، نشان دادن امضاى الهى بر كل خطبه، و باقى گذاشتن اسنادى ماندگار از آن خطابه تاريخى.

اين ابعاد چهارگانه مجموعه ‏اى بود كه به صورت ضميمه خطابه غدير تأثير عجيبى در ماندگارى و حفظ آن در خاطره‏ ها داشت و باعث انتشار عجيب خبر غدير در كوتاه ‏ترين زمان ممكن شد، كه در پايان همين بخش به تفصيل آن خواهيم پرداخت.

 تبليغ غدير با استناد به خطبه غدير[۲۷]

يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏ هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد خطبه غدير است.

تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يک ساعته پيامبر صلى الله عليه و آله است، از روش‏هايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومين ‏عليهم السلام موارد متعددى دارد.

از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ»است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است. در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روش ‏هايى است كه در اتمام حجت‏ هاى مربوط به غدير جلب توجه مى‏ كند.

شايد بتوان گفت: چون اين جمله غدير بين همه مسلّم است و هر كس هر اندازه از غدير را انكار كرده حداقل اين جمله را پذيرفته، لذا استناد به جمله مزبور در احتجاج‏ ها بسيار به چشم مى ‏خورد.

در مورد خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير تحقيقاتى از قبيل ترجمه خطبه، شرح و تفسير خطبه، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارک و مصادر و نسخه ‏هاى خطبه انجام شده است. ذيلاً سه مورد از موارد استناد به خطبه غدير را مى‏ آوريم:

۱. استناد به خطابه غدير هفت روز پس از پيامبر صلى الله عليه و آله تشريح كيفيت خطابه غدير در مقام تبليغ آن، حاكى از مراسم و برنامه مفصل و حساب شده‏اى است كه براى اين امر مهم تدارک ديده شده بود. اين برخورد در دفاع از غدير به مخاطب مى‏ فهماند كه هيچ كس با چنين امر عظيمى نمى ‏تواند به مبارزه برخيزد و در صدد محو آن از صفحات تاريخ اسلام باشد.

هفت روز پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام رو در روى غاصبين خلافت در مسجد اولين اتمام حجت خود را با مطرح كردن خطابه غدير و بيان جزئيات آن آغاز كرد و فرمود:خداوند تعالى مرا به وصايت پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... .

پيامبر صلى الله عليه و آله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.»[۲۸]

۲. نشر متن كامل خطابه غدير صد سال پس از واقعه خفقان سقيفه و بنى ‏اميه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارک امام معصوم بشنوند. با انقراض بنى‏ اميه و قبل از تسلط بنى‏ عباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آماده ‏سازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.

اين يعنى به ما بفهماند كه واقعه‏ اى در سه روز با خطابه ‏اى به طول بيش از يک ساعت، چه نعمت عظيمى در تاريخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسل‏ هاى بعد هستيم.امام باقر عليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير، ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:

پيامبر صلى الله عليه و آله از جاده اصلى به سمت مسجد غدير آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگ‏ هايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد.آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن سنگ‏ ها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: «الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ...»[۲۹]

۳. شرح كيفيت خطابه غدير دويست سال پس از ماجرابا جنايات سقيفه، امامان غدير كِى مى‏ توانستند روز غدير را به زيارت صاحب غدير اختصاص دهند، تا چه رسد به اينكه زيارتنامه غديرى به مردم بياموزند؟ در جايى كه خفقان بنى ‏عباس به اوج خود رسيده و متوكل‏ ها دشمنى خود را با صاحب غدير علنى كرده ‏اند؛ و اينک دهمين امام غدير را از مدينه به سامرا تبعيد كرده ‏اند.

موقعيت بسيار حساسى بود كه امام على النقى‏ عليه السلام در سالى كه معتصم عباسى آن حضرت را از مدينه به سامرا تبعيد كرد، در روز عيد غدير بتواند به کوفه بيايد.

سپس در نجف اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را زيارت كند و زيارتنامه مفصلى كه يک دور كامل اعتقادى درباره فرهنگ غدير است بخواند و ماجراى غدير را ضمن آن به ما بياموزد و خطاب به جدش اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بفرمايد:

من شهادت مى ‏دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و اطاعت و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان بیعت گرفت و تو را صاحب اختيار مؤمنين قرار داد، همان گونه كه خداوند اين مقام را براى تو قرار داد. سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى.

فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى. من شهادت مى‏ دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد.آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه فاسقين نگران شد و تقيه از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان بر او وحى فرستاد كه Ra bracket.png يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ La bracket.png

اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه ‏اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد.

سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ‏ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود:«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.»[۳۰]

ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ایمان نياوردند؛ و اكثرشان جز زيان كارى چيزى به دست نياوردند ... .[۳۱]

۴. استفاده از انواع ابزارهاى فرهنگ ‏سازى براى غدير يكى از پيش بينى‏ هاى عجيب براى آينده غدير، فرهنگ ‏سازى آن با انواع اتمام حجت است بر مخاطبين متفاوتى كه براى آن فرض مى‏ شود، كه در اين فراز خطابه غدير آمده است:

«فَاعلَموا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افهَموهُ، وَ اعلَموا اَنَّ اللَّهَ قَد نَصَبَهُ لَكُم وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى المُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُم بِاِحسانٍ، وَ عَلَى البادى وَ الحاضِرِ، وَ عَلَى العَجَمِىِّ وَ العَرَبِىِّ، وَ الحُرِّ وَ المَملُوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبيَضِ وَ الاَسوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكمُهُ، جازٍ قَولُهُ، نافِذٌ اَمرُهُ»[۳۲]:

اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمی و عربی، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچک، و بر سفيد و سياه.

بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.در اين خطاب در درجه اول بين زن و مرد در پيام غدير فرقى گذاشته نشده لزوم ابلاغ آن براى همه يكسان است.در درجه دوم پيامبر صلى الله عليه و آله از اولين شنوندگان غدير كه صحابه و تابعين اطراف خودش بودند آغاز كرده و سپس آن را در وسيع‏ ترين دايره ممكن گسترش داده است. در درجه سوم ابعاد اين گستردگى درباره غدير چنين بيان شده است:

از يک سو بين روستائيان و شهرنشينان هيچ تفاوتى قائل نشده و همه در برابر غدير يكسانند. از سوى ديگر عرب و غير عرب -  اهل هر زبانى كه باشند -  براى غدير قابل تفاوت نيست.

در نگاه ديگر غلامان و كنيزان با صاحبان آنها هيچ فرقى در پذيرش و اداى وظيفه نسبت به غدير ندارند. از جهتى ديگر كودكان و نوجوانان و جوانان و ميانسالان و بزرگسالان و پيران در پيشگاه غدير به تناسب ظرفيت و قدرت و درک خود موظفند. از جنبه‏ اى ديگر سفیدپوست و سیاه‏پوست و سرخ‏پوست و زردپوست همه بايد غديرى باشند و از هيچ كدام آنان عذرى درباره غدير پذيرفته نيست.

با توجه به اين گستردگى مخاطبانِ غدير كه پيامبر صلى الله عليه و آله با تصريح خاص همه آنان را در خطابه خود نام برده، واضح است كه براى اهل هر زبانى با ادبيات آنان، و براى سطح فرهنگ‏ هاى متفاوت مردم با لسان خودشان، و براى سنين مختلف عمر انسان‏ ها مناسب با درک مقبول آنان، بايد براى غدير فرهنگ‏ سازى كرد و از ابزارهاى تبليغى مناسب هر يک از موقعيت ‏ها معقول ‏ترين استفاده را برد.

تحقيق در خطبه غدير[۳۳]

از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد متن‏ شناسى و مقابله، ويرايش، ترجمه، شرح، تفسير خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير و نيز كتب مربوط به غدير، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارک و منابع و نسخه‏ هاى خطبه، جمع آورى عبارات مختلف جمله«من كنت مولاه...» است.

تحليل مراحل خطبه غدير[۳۴]

يكى از مهم‏ترين ابعاد غدير تحليل و واكاوى بخش بخش ماجراى غدير است. اين روش به خصوص در مورد خطبه غدير بسيار مهم است و دريچه‏ هاى اعتقادى و تاريخى جديدى را براى هر كسى باز مى‏ كند و حقايق شگرفى را معلوم مى‏ سازد. تحليل مراسم و خطبه غدير را مى‏ توان اين گونه بيان نمود:

۱. ايستادن پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز منبر پس از نداى عمومى پيامبر صلى الله عليه و آله براى اجتماع صد و بيست هزار نفرى مسلمانان و اقامه نماز ظهر به جماعت، همه منتظر برنامه بعدى بودند.سومين مرحله قرار گرفتن بر فراز منبر بود كه به گونه ‏اى استثنائى انجام شد. پيامبر صلى الله عليه و آله برخاست و به سمت منبر رفت و قدم بر پله‏ هاى آن گذاشت و تا آخرين نقطه بالا رفت و بر فراز آن ايستاد. مردم كه منتظر نشستن آن حضرت بر فراز منبر بودند، با تعجب از ايستادن آن حضرت بر بلنداى منبر متوجه گونه ‏اى فوق العاده از سخنرانى شدند كه در شرف وقوع بود.

۲. على ‏عليه السلام بر فراز منبر مرحله چهارم آن بود كه در برابر چشمان متعجب مردم -  كه اكنون با دقت خاصى منبر را زير نظر داشتند -  پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فراخواند تا بالاى منبر بيايد. مردم شاهد بودند كه على ‏عليه السلام به دنبال پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر بالا رفت و در سمت راست پيامبر صلى الله عليه و آله يک پله پايين‏ تر ايستاد، در حالى كه احتراماً كمى متمايل به سمت آن حضرت بود.در حالى كه ايستادن دو نفر بر فراز منبر براى مردم سؤال برانگيز شده بود، مرحله پنجم آن برنامه عملى شد و پيامبر صلى الله عليه و آله دست مبارک را بر شانه على‏ عليه السلام گذاشت، تا توجه مردم كاملاً به سوى منبر و منظره بديعى كه ايجاد شده بود جلب شود.[۳۵]

۳. آغاز سخنرانى تاريخى غدير اكنون غدير براى اولين بار شاهد اجتماع عظيم بشرى در برابر منبرى از سنگ بود، در حالى كه دو نفر بر فراز آن در مقابل جمعيت ايستاده بودند.

همه در سكوتى ابهت انگيز چشم به لبانى دوخته بودند كه بزرگ‏ترين پيام الهى را براى بشريت با فصيح ‏ترين لسان آماده بازگويى داشت.در انتظار آغاز سخن، نفس‏ها در سينه ‏ها حبس شده بود تا خاتم انبیاء صلى الله عليه و آله سخنرانى تاريخى و آخرين و بلندترين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كند.

پیامبر صلی الله علیه و آله با نام مبارک خداوند تعالى سخنرانى تاريخى خود را آغاز كرد، كه بيش از يک ساعت به طول انجاميد. اين خطابه بلند كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود طى يازده مرحله حساب شده، اهداف و پيام ‏هاى خود را مطرح كرد و به تبيين آنها پرداخت؛ و در همه مراحل انتقال از مطلبى به موضوع ديگر در فصيح ‏ترين و دقيق‏ ترين گونه خود انجام گرفت.

بر هر شيعه بلكه مسلمان واجب است كه از فراسوى چهارده قرن، به همان عظمت و ابهت خود را در برابر منبر غدير احساس كند كه حاضرين در برابر آن خطيب معظَّم چشم و گوش خود را به خطابه آسمانى او سپرده بودند. سخنرانى غدير را در گونه‏ اى استثنائى و فوق ‏العاده بنگرد، و عظمت جلوه‏گر شده در خطابه غدير را ارج نهد.

همچنين بر خود واجب بداند كه با تحليل مرحله به مرحله كلام ختم نبوت كه Ra bracket.png اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى La bracket.pngاست، قلب و فكر و روح خود را با انوار متشعشع از فراز منبر غدير منوَّر سازد.

تدابير امنيتى خطبه غدير[۳۶]

هر اندازه مراسمى گسترده‏ تر و داراى اهداف مهم‏ترى باشد نياز به تدابير امنيتى بيشترى دارد. اين نياز آنگاه بيشتر احساس مى‏ گردد كه شركت كنندگان در مراسم از قشرهاى مختلف مردم با درجاتى متفاوت از نظر ایمان و فرهنگ و مليت باشند.

اوج اين نياز زمانى است كه مجرى برنامه يقين داشته باشد عده ‏اى توطئه‏ گر در ميان شركت كنندگان حضور دارند؛ و اكثر آنان افرادى بى‏ پروا و بى‏ حيا با دل‏ هايى پر از كينه، هيچ فرصتى را براى بر هم زدن مراسم از دست نخواهند داد.

در مراسم غدير گروهى از سردمداران نفاق با اطمينان از نزديكى رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در فكر نقشه‏ هايى براى روزهاى پس از وفات آن حضرت بودند. اين گروه با توطئه‏ ها و دسيسه‏ هاى گوناگون، عده ‏اى از مردم ضعيف الايمان را با خود همراه مى‏ كردند.

اينان از هيچ اقدامى بر ضد برنامه ‏هاى پيامبر صلى الله عليه و آله كوتاهى نمى‏ كردند، و از كارشكنى گرفته تا طرح نقشه‏ هاى پيچيده در مقابله با برنامه‏ هاى غدير همفكرى مى‏ كردند و بدون اتلاف وقت وارد عمل مى‏ شدند.

نمونه بارز آن نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه براى راه بازگشت از غدير تا مدينه در كوه «هَرشی» طراحى كردند، اما با اطلاع و اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى شد.

پس از آن هم نقشه قتل على‏ عليه السلام را طراحى كردند كه با اقدام سريع پيامبر صلى الله عليه و آله در سايه خبر خداوند خنثى شد. از جهتى ديگر تمام نگرانى پيامبر صلى الله عليه و آله از همين گروه بود و در متن خطابه نيز به حضور آنان و توطئه ‏هايشان تصريح كرد، و به خاطر همانان بود كه از خداوند تقاضاى حفظ نمود.

پانویس

  1. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۶-۴۲.
  2. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۹ و ج ۳۷ ص ۲۰۴.
  3. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸؛عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰ ،۳۰۱.
  4. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص۱۴۹ ،۱۶۸ ،۱۷۳ ،۲۰۳ ،۲۰۴ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ،۶۰ ،۷۵ ۷۹ ،۸۰، ۱۰۶ ،۳۰۱.
  5. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۲ .
  6. اسرار غدير: ص ۱۹۴؛ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۶ .
  7. غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۱ _۱۴ ،۱۷ ،۳۵؛ واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹.
  8. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹.
  9. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸.
  10. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷.
  11. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ .
  12. وقايع هفته غدير(يونسيان) : ص۲۲- ۳۲.
  13. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۷۸.
  14. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱  - ۲۰۷؛ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۴ و ج ۳ ص ۵۵۸ .
  15. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۴ .
  16. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۱ .
  17. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۸۵  -۸۸ .
  18. تفسير فرات: ص ۴۹۵.
  19. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۷.
  20. غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲.
  21. الذريعة: ج ۵ ص ۱۰۱ ش ۴۱۸.
  22. اسرار غدير: ص ۴۹.
  23. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۹ .
  24. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ .
  25. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷
  26. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۷۳.
  27. غدير در آئينه كتاب: ص ۲۹؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۸۰ - ۸۳، ۸۹، ۹۰، ۱۱۸، ۱۱۹، ۲۰۴، ۲۰۵.
  28. روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.
  29. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶؛ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ .
  30. مصباح المتهجد: ص ۶۹۱؛ بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.
  31. مصباح المتهجد: ص ۶۹۱؛ بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.
  32. خطبه غدير: بخش سوم.
  33. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۳ - ۱۵۷.
  34. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۴۳،۴۲.
  35. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۹؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۲،۳۰۱،۹۷،۴۴.
  36. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۹ - ۳۴.