پرسش و پاسخ: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پانویس) |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۵۰: | خط ۳۵۰: | ||
== كودک و نوجوان و پرسش و پاسخ غديرى<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۳- ۱۵۷. </ref>== | == كودک و نوجوان و پرسش و پاسخ غديرى<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۳- ۱۵۷. </ref>== | ||
<big> </big> از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و [[تألیف]] قرار گيرد و هنوز جاى آنها خالى است كتاب [[کتاب کودک|کودک]] و [[نوجوان]] و تدوين مجموعه هاى تفريحى و سرگرم كننده و يا علمى و پرسش و پاسخ و يا داستان نويسى عاميانه و مجموعه هاى مسابقه اى و پرسشنامه و نظاير آن براى كودكان و نوجوانان است. | <big> </big> از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و [[تألیف]] قرار گيرد و هنوز جاى آنها خالى است كتاب [[کتاب کودک|کودک]] و [[نوجوان]] و تدوين مجموعه هاى تفريحى و سرگرم كننده و يا علمى و پرسش و پاسخ و يا داستان نويسى عاميانه و مجموعه هاى مسابقه اى و پرسشنامه و نظاير آن براى كودكان و نوجوانان است. | ||
== منبع == | |||
دانشنامه غدیر،جلد ۵،صفحه ۲۷۷ | |||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == | ||
<references /> | |||
[[رده: | [[رده:تبلیغ غدیر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۱
پرسش و پاسخ در غدير[۱]
پرسش و پاسخ پس از خطبه غدير را مى توان از جهاتى مورد تحليل و بررسى قرار داد.
پس از پايان خطبه غدیر و مراسم عمامه گذارى امیرالمؤمنین علیه السلام و تبریک و تهنيت همگانى، چند سؤال كه از سوى مؤمنین و نيز منافقین از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسيده شد بر روشنگرى غدير و مفهوم آن افزود. گذشته از جلوه دادن عملى مفاهيم خطبه غدير، حضرت برنامه هاى ويژه اى در نظر داشت كه هدف آن تكميل مفاهيم مطرح شده در خطبه بود.
اين طرح در سه قسمت به اجرا در آمد و نشان داد كه براى يک سخنرانی در غدير تا كجا فكر شده و چقدر دقيق برنامه ريزى شده است. يكى نشان دادن حساس ترين و مهمترين پيام خطبه با تكرار «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...»، و ديگرى پاسخ به سؤالاتى در زمينه مسائل مطرح شده در خطابه به خصوص شبهات منافقين، و سومى اعلان رسمى شكست توطئه گران بود.
در كنار تكرار حديث غدير توسط منادى پيامبر صلى الله عليه و آله در فضاى غدیر، برنامه پاسخگویی به سؤالات بود.
بايد در نظر داشت سؤال زاييده توجه كامل مخاطب به خطاب است، چه اين سؤال از سوى دوستان باشد چه منافقان. گاهى هم سؤال كننده مى پرسد تا ديگران بدانند، و يا با اشاره خودِ پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال مى كنند تا توضيحى لازم براى مردم ارائه شود و شبهه اى بر طرف گردد.
در هر صورت نتيجه اين پرسش و پاسخ ها جز تكميل مفاهيم غدير در اذهان مردم نخواهد بود.
در فرصتى همچون وقت نماز كه پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان مردم حضور داشت، سلمان فارسی از ميان جمعيت صدا زد: يا رسول الله، اين ولایت كه براى على اعلام فرمودى مانند كدام ولايت است؟
كيفيت مطرح شدن اين سؤال نشان مى داد كه تعمدى در طرح آن وجود دارد و درخواست نشان دادن شبيه براى اين ولايت براى تعيين دقيق حدود آن و جلوگيرى از هر تفسیر ناروايى بر سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه است.
حضرت در پاسخ فرمود: «ولايتى همچون ولايت من». اين جمله كوتاه بدان معنا بود كه به جاى هر گونه تفسيرى كافى است اعتقادى كه نسبت به من داريد نسبت به على عليه السلام داشته باشيد. لذا به دنبال اين جمله فرمود:
مَنْ كُنْتُ اَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ اَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ: هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر بوده ام على نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است.
سؤال بعدى را يكى ديگر از اصحاب مطرح كرد كه مى خواست مفهوم دقيق و ريشه دار ولايت را بداند.
او پرسيد: منظور دقيق شما از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» چه بود؟
پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله يكى از زيباترين جلوه هاى كلام بود كه در كوتاه ترين عبارات بلندترين معانى را جاى داد.
آن حضرت ابتدا ولايت خدا را بر خود و ولايت مدارى خود را نسبت به خدا خاطر نشان كرد، و سپس ولایت خود و على عليه السلام را نسبت به مردم فرع آن و منشعب از آن دانست؛ و در اين باره فرمود:
خداوند مولاى من است و از خودم بر من صاحب اختيارتر است، و در برابر خدا مرا براى خويش اختيارى نيست.
پس از خدا من مولاى مؤمنان هستم و از مؤمنان بر خودشان صاحب اختيارترم، و در برابر من آنان را اختيارى نيست.
اكنون هر كس كه من مولاى اويم - يعنى نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم و در برابر من او را اختيارى نيست - على بن ابى طالب مولاى اوست، و در برابر او برايش اختيارى نيست.
سؤال ديگرى از سوى ابوبكر و عمر و منافقین مطرح شد كه نشان مى داد هدف آن قرار دادن آياتى از قرآن در برابر آيات غدير است! آنان سه آيه «اَطيعُوا اللَّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء / ۵۹) و «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» (مائده / ۵۵) و «اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْيَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لا الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً» (توبه / ۱۶) را مطرح كردند.
هر سه آيه ظاهرى كلى داشت و سه كلمه «اولى الامر» در آيه اول و «زكات در حال ركوع» در آيه دوم و «مؤمنين» در آيه سوم قابليت انطباق بر مصاديق مختلفى داشت.
اما پيامبر صلى الله عليه و آله درباره هر سه آيه بارها فرموده بود كه منظور از اين موارد فقط على بن ابى طالب عليه السلام است.
اكنون منافقين با پيش كشيدن اين سه آيه، تفسير هميشگى پيامبر صلى الله عليه و آله را درباره آنها زير سؤال بردند و گفتند: آيا اين سه آيه مخصوص على عليه السلام است؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرصت را بسيار مناسب براى بستن راه هر شبهه اى ديد و با سؤال كنندگان وارد گفتگو شد تا با ذكر تفصيلى درباره آيات مزبور به تكميل مفاهيم خطبه غدیر بپردازد.
آن حضرت ابتدا در پاسخ آنان يازده امام را به على عليه السلام اضافه كرد و فرمود: آرى، اين آيات درباره على و جانشينان من تا روز قيامت است.
منافقين گفتند: يا رسول الله، آنان را براى ما بيان فرما. حضرت كه منتظر چنين سؤالى بود پاسخ داد:
على برادرم و وزيرم و وارثم و وصيم و خليفه ام در امّتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من، سپس پسرم حسن، و سپس حسين، و بعد از او نُه نفر از فرزندان پسرم حسين، يكى پس از ديگرى كه قرآن با آنان است و آنان با قرآن اند. از آن جدا نمى شوند و قرآن از آنان جدا نمى شود تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.
با معرفى دوازده امام عليهم السلام اكنون جاى آن بود كه دست و پاى نفاق بسته شود و با نشان دادن گستره ولايتِ امامان، همسان بودن و صاحب اختيارى آنان با صاحب اختيارى خود اعلام گردد.
براى اين منظور پيامبر صلى الله عليه و آله در پيشگاه مردم رو به على عليه السلام كرد و فرمود: هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده، و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ و هر كس از تو سرپيچى كند از خداى تعالى سرپيچى كرده است.[۲]
تبليغ غدير با پرسش و پاسخ[۳]
يكى از گرايش هاى تحقيقى در مورد غدیر و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدیر خدمت نموده اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند جمع آورى پرسش و پاسخ هاست.
بسيار به جاست مجموعه هايى تدوین شود كه در آنها جواب سؤالات به خصوص براى جوانان داده شود، چه سؤالاتى كه تا كنون مطرح شده و چه سؤالات پيش فرضى كه ممكن است مطرح گردد.
چند پرسش و پاسخ غديرى[۴]
يكى از طرح هايى كه در موارد مختلف مفيد و البته جذاب است، طرح «پرسش و پاسخ» است. در موضوع غدير نيز اين مسئله بوده است.
حتى چندين كتاب در مورد پرسش و پاسخ هاى غديرى نوشته شده و يا در بعضى كتاب ها قسمتى به سؤال و جواب هاى غديرى اختصاص داده شده است.
برخى از اين كتاب ها هم به عنوان پاسخ به شبهات غدیر نوشته است. در اينجا و به عنوان نمونه چند پرسش و پاسخ پيرامون جوانب مختلف غدير مطرح مى كنيم:
سؤال: شمار جمعيت روز غدير خم به چه ميزان ثبت شده است؟
جواب: شمار جمعيت روز غدير خم را مختلف ثبت كرده اند: برخى ۹۰ هزار نفر، بعضى ۱۰۰ هزار نفر، گروهى ۱۲۰ هزار نفر، و عده اى هم ۱۲۴ هزار نفر نيز گفتند.
سؤال: حادثه غدير خم چرا در آخرين سفر حج رسول خدا صلى الله عليه و آله انجام شد؟
جواب: هر پيامبرى داراى جانشين و وصى است. رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز مى بايست جانشين و امامى را براى بعد از خود انتخاب و آن را به مردم معرفى نمايد و براى او از مردم بیعت بگيرد، اما در كجا؟ و در ميان كدام جمعيت؟ در كدام اجتماع مى شد مسئله به اين مهمى را مطرح كرد و نتيجه مطلوب گرفت جز در سفر حج؟ آن هم حجةالوداع (آخرين حج پيامبر صلى الله عليه و آله) كه اكثر مسلمانان از سراسر بلاد اسلامى به جهت حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله شركت كرده بودند.
سؤال: چرا واقعه غدير در سرزمين «جُحفه» شكل گرفت؟
جواب: چون همه مسلمانان پس از مراسم حج براى رفتن به شهر و ديار خود تا سرزمين «جحفه» با يک ديگر همراه بودند، كه از آنجا تقسيم شده و هر يک به سوى شهر خود باز میگشت.
سرزمين جحفه چهار راهى است كه مردم سرزمين حجاز را با ديگران از هم جدا مى كند. از آنجا راهى به سوى مدینه در شمال و راهى به سوى عراق و راهى به سوى مصر در غرب و راهى به سوى یمن در جنوب وجود دارد.
در آن سرزمين اگر فرمان الهى تحقق نمى يافت، ديگر اجتماع بزرگى از مسلمانان بلاد اسلامى شكل نمى گرفت و همه پراكنده مى شدند و ديگر ابلاغ پيام الهى به همه مسلمانان غير ممكن بود.
سؤال: آيا اميرالمؤمنين على عليه السلام در آغاز سفر حج همراه پيامبر صلى الله عليه و آله بود؟
جواب: خير، در ايامى كه سفر حج اعلام شد، على عليه السلام با لشكرى از طرف رسول خدا صلى الله عليه و آله به «يمن» رفته بودند. هدف از اين سفر دعوت به اسلام و جمع آورى خمس و زكات و نيز حل اختلافاتى بود كه بين اهل یمن پيش آمده بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام حركت از مدينه براى امیرالمؤمنین علی علیه السلام نامه اى فرستادند، و طى آن دستور دادند آن حضرت نيز با لشكر و كسانى از اهل يمن كه مايل به شركت در مراسم حج هستند از آنجا به سوى مکّه حركت كنند.
على عليه السلام نيز پس از پايان كارهاى محوله در يمن، با لشكر همراه و دوازده هزار نفر از اهل يمن عازم مكه شدند.
سؤال: اجتماع بزرگ و بى نظير غدير داراى چه ويژگى هايى بود؟
جواب: آن اجتماع بزرگ ويژگى هاى بسيارى داشت، از جمله اين كه:
- اجتماعى از تمام بلاد اسلامى بود.
- حاضران پس از اعمال حج با جاذبه هاى معنوى خاصى گرد هم آمدند.
- انگيزه اجتماع معنوى با فرمان الهى بود.
- اجتماع از تمام بلاد اسلامى در آن روزگار بى نظير بود.
- اتمام حجت بر بشريت تمام شد.
سؤال: اهميت و ويژگى هاى خطبه غديريه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را بيان نماييد؟
جواب: اهميت و ويژگى هاى خاص اين خطبه را مى توان از ابعاد مختلف مورد بررسى قرار داد، از جمله اينكه:
- شرايط جغرافيايى غدير كه قبل از تقاطع جاده ها در «جحفه» و پيش از تفرق قبايل بوده است.
- خطاب خداوند كه: «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگار بر تو نازل شده كه اگر ابلاغ نكنى رسالت خود را نرسانده اى» كه در هيچ يک از فرامين الهى چنين مطلبى گفته نشده است.
- بيم پيامبر صلى الله عليه و آله و دستور قاطع الهى بر لزوم اجرا حكم ولايت و امامت براى آينده مسلمين، از خصوصيات ابلاغ اين حكم الهى است كه در هيچ حكمى چنين نگرانى از پيامبر صلى الله عليه و آله ديده نشده بود.
- ضمانت الهى بر حفظ پيامبر صلى الله عليه و آله از شر دشمنان در خصوص اين ابلاغ كه در هيچ يک از احكام الهى چنين ضمانتى نبود.
- مسئله امامت و ولايت فقط به صورت يک خبر و پيام ابلاغ نشد، بلكه به عنوان حكم و فرمان الهى و بيعت عموم مسلمانان و تعهد آنان اجرا شد.
- مفاهيم بلند و حساسى كه در مقام تبيين ولايت در متن خطبه آمده است.
- مراسم خاصى كه قبل و بعد از خطبه واقع شد، كه بيعت و عمامه گزارى و تبريک و تهنيت از نمونه هاى آن است و دلالت بر اهميت اين ماجرا مىنمايد.
- خطاب خداوند كه: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم» كه تا آن روز مشابه آن را در هيچ موردى نفرموده بود.
- توجه خاص ائمه عليهم السلام به سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير و به خصوص كلام على و حضرت زهرا عليهما السلام كه فرمودند: روز غدير خم براى كسى عذرى باقى نگذاشت.
- سند و شيوه نقل اين حديث و نيز خطبه غديريه پيامبر صلى الله عليه و آله از نظر حديثى، تاريخى، كلامى و ادبى، و نيز فراگيرى و راهيابى آن به قلوب مردم، در ميان روايات ولايت بى مانند است. محققان تواتر اين حديث را به اثبات رسانده و همه مسلمانان با هر فرقه و مسلكى كه دارند به درستى و صحت اين حديث اعتراف كرده اند.
سؤال: علل احتياط هاى پيامبرصلى الله عليه وآله در گرفتن بيعت براى على عليه السلام چه بود؟
جواب: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از گروههاى مخالف و آتشهاى زير خاكستر با خبر بود و از توطئه هاى سياسى، نظامى و فرهنگى آنان كاملاً مطلع بود، و مى دانست در اين جمعيت عظيم تعداد پرهيزگاران اندک و شمار منافقان بسيار است، و گنهكارانى پر فريب و نيرنگ بازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى دهند وجود دارند.
آنانى كه با زبان هاى خود چيزى را مى گويند كه در دل باور ندارند، و براى رسيدن به قدرت از هيچ چيز فروگذار نيستند و با يك ديگر هم سوگند شده اند تا پس از من (پيامبر صلى الله عليه و آله) قدرت و ولايت على عليه السلام را غصب و مسير دين الهى را كج نمايند. به همين خاطر، حضرت از جبرئيل در ابلاغ اين فرمان چند بار درخواست كرد كه او را معاف دارد.
سؤال: مهمترين مقاصد رسول اكرم صلى الله عليه وآله در خطبه غدير خم چيست؟
جواب: مهمترين مقاصد حضرت عبارتند از:
- نتيجه گيرى از زحمات ۲۳ ساله رسالت با تعيين ادامه دهندگان اين راه.
- حفظ دائمى اسلام با جانشينانى كه از عهده اين مهم بر آيند.
- اقدام رسمى براى تعيين خليفه كه از نظر قوانين ملل سنديت دارد.
- ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا پايان دنيا.
- اتمام حجت بر مخالفان اسلام؛ اعم از منافقان و مقصران و معاندان.
سؤال: سخنرانى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چگونه آغاز و پايان يافت؟
جواب: سخنرانى تاريخى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در روز غدير خم كه حدود يک ساعت به طول انجاميد.
حضرت كلام خود را با حمد و ثناى الهى آغاز كردند و صفات قدرت و رحمت حق تعالى را ذكر فرمودند، و بعد از آن به بندگى خود در مقابل ذات الهى شهادت دادند.
پايان خطبه نيز بيعت لسانى انجام شد و حضرت فرمودند:
خداوند دستور داده تا قبل از بيعت با دست، از زبان هاى شما اقرار بگيرم. سپس مطالبى را كه میبايست همه مردم به آن اقرار مىكردند تعيين نمودند كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام علیهم السلام و عهد و پيمان بر عدم تغيير و تبديل و رساندن پيام غدير به نسل هاى آينده و غايبان از غدير بود.
در ضمن بيعت با دست هم حساب مى شد، زيرا حضرت فرمودند: بگوييد: با جان و زبان و دستمان بيعت مى كنيم.
كلمات نهايى حضرت دعا براى اقرار كنندگان به سخنانش و نفرين بر منكران اوامر آن حضرت بود و با حمد خداوند، خطابه خود را به پايان رساندند.
سؤال: خطبه غديريه امام على عليه السلام در چه تاريخى ايراد شده است؟
جواب: آغاز حكومت اميرالمؤمنين على عليه السلام با عيد غدير مصادف شد. بيست و پنج سال از روز غدير خم سال دهم هجرت گذشت و توطئه هاى شبگون، خورشيد ولايت را در خانه غربت نگاه داشت.
تا اينكه روز غدير خم سال سى و پنج هجرى فرا رسيد و دوباره دست ها به نشان بيعت، دست مبارک اميرالمؤمنين على عليه السلام را فشردند و آغاز حكومت آن حضرت را تبریک و تهنيت گفتند.
سؤال: خطبه اميرالمؤمنين على عليه السلام داراى چه ويژگى هايى است؟
جواب: ويژگى هاى خطبه غديريه امام على عليه السلام را مى توان در پنج محور به آن اشاره كرد:
- خطبه حضرت بعد از ۲۵ سال كه از غصب حق ولایت و امامت ايشان مى گذشت، مردم كه روش خليفه اول، دوم و سوم را تجربه كرده بودند و جز ناعدالتى و بى دينى چيزى در بر نداشت به سوى على عليه السلام آمدند، و حضرت اين خطبه گرانقدر را در سال ۳۵ هجرى ايراد فرمود.
- اين خطبه در روز جمعه كه مصادف با عيد غدير خم بود در كوفه ميان جمع كثيرى از مردم خوانده شد.
- حضرت اين خطبه را با حمد و ثناى الهى و سخنان بلندى در زمينه خداشناسی و توحید پرداخته، و سپس مبحث نبوت را مطرح كرده و ارتباط آن را با توحيد تبيين مى نمايد. مبحثى كه تا آن زمان كمتر مورد توجه قرار گرفته بود.
- در اين خطبه، امام عليه السلام به تشريح جايگاه والاى امامت در معارف دينىپرداخته و ارتباط توحيد و نبوت و امامت را به نحو زيبا و رسايى ترسيم كرده، و از جايگاه امامان در نظام آفرينش، و نيز دنيا و آخرت و دين و شريعت سخن به ميان آورده است.
- دعوت به تقواى الهى و دورى از نافرمانى و همچنين شناخت كامل دين و حمايت از آن سفارش فرمودند و از ظالمان كه ۲۵ سال مسير دين را تغيير دادند، سخن گفتند.
بعد از اين سخنان، خطبه جمعه را آغاز فرمودند و نماز جمعه را اقامه كردند، و بعد از نماز به عنوان ارج نهادن به اين روز (عيد غدير) مردم را به خانه امام حسن عليه السلام دعوت و از آنان پذيرايى كردند.
سؤال: حضرت على عليه السلام مسئوليت عظيم جهانى و تاريخى امامان عليهم السلام را در خطبه روز غدير چگونه بيان فرمودند؟
جواب: مسئوليت عظيم جهانى و تاريخى امامان عليهم السلام چنين است:
- امامان عليهم السلام برگزيدگان خدايند.
- شأن و موقعيتى چونان رسول خدا صلى الله عليه و آله دارند.
- راهنمايان به توحيدند.
- مسئوليت هدايتگرى آنان براى همه تاريخ و زمان هاست.
- خداوند آنان را پيش از پديد آوردن همه پديده ها خلق كرده است.
- آنان گواهان بر آفرينش اند.
- خداوند ولايت امرش را به آنان سپرده است.
- آنان بازگويان خواست اويند، با اين همه اوصاف بندگان خدايند.
سؤال: شأن و مقام روز عيد غدير را على عليه السلام براى مردم به چه شكلى بازگو كردند؟
جواب: حضرت شأن و مقام روز عيد غدير را چنين فرمودند:
- امروز (روز غدير) روز ظاهر گشتن و پرده بر گرفتن از مقام پيراستگى (عصمت و امامت) است.
- امروز روز كمال يافتن آيين است.
- امروز روز پيمان بستن و روز شاهد و مشهود است.
- امروز روز بيان حقايق ايمان و روز راندن شيطان و روز دليل استوار است.
- امروز روزى است كه آنچه در سينه ها پنهان بود و همچنين توطئه هاى نهان آشكار گشت.
سؤال: اميرالمؤمنين على عليه السلام در خطبه غديريه مردم را چگونه هشدار دادند؟
جواب: هشدار اميرالمؤمنين على عليه السلام به مردم چنين بود:
- اى مردم! مقام خداوند را پاس داريد. پروا پيشه كنيد و به فرمان او گوش فرا دهيد. از نيرنگ دورى گزينيد. با او به فريب نپردازيد ... . پس از خواب غفلت بيدار شويد و پيش از فرا رسيدن مرگ به انجام كار بشتابيد، و به سوى آمرزش خدايتان پيش رويد، و پيش از آنكه در فراروى باطن رحمت و ظاهر عذاب ديوارى كشيده شود. آنگاه ندا سر دهيد و كسى گوش نمى دهد و ناله مى كنيد و كسى از ناليدن شما باكى ندارد.
- اى مردم! پيش از اين كه فرصت ها از دست برود و ديگر وقت نباشد به سوى طاعت و بندگى خداوند بشتابيد.
سؤال: حضرت على عليه السلام در پايان خطبه، مردم را به چه مسائلى سفارش فرمودند؟
جواب: سفارش اميرالمؤمنين عليه السلام در پايان خطبه عبارتند از:
- اى مردم! با يكديگر اجتماع كنيد، خداوند جدايى و پراكندگى شما را سامان مى بخشد.
- آن اندازه كه توان داريد از فضل خداوند براى برادران و خانواده تان بذل و بخشش كنيد.
- نعمت هاى خداوند را به يكديگر هديه دهيد.
- نيكى كردن در اين روز ثروت را ثمر بخش مى سازد و بر عمر مى افزايد.
- همدردى كردن و مهرورزى با يكديگر در اين روز، رحمت و عطوفت خداوند را جلب مى كند.
- لبخند و شادمانى را در ميان خويش و در برخوردهايتان آشكار كنيد.
- با ناتوانان و بينوايان مساوات و همسانى كنيد.
چند سؤال درباره غدير و سقيفه
در مورد غدیر و سقیفه سؤالات فراوانى مى توان مطرح كرد، كه پاسخ به آنها سرمنشأ بسيارى از حقايق خواهد بود. از جمله:
۱. آيا اجتماع غدير خدايى و نبوى بود يا اجتماع سقيفه؟
۲. آيا تعداد مسلمانان در غدير بيشتر بود يا در سقيفه؟
۳. آيا در غدير هر يک از مهاجر و انصار گفتند: «منّا امير» يا در سقيفه؟
۴. آيا در اجتماع غدير از يک شهر و كشور بودند يا در اجتماع سقيفه؟
۵ . آيا جمعى كه در آن رسول مكرم اسلام صلى الله عليه وآله بود اولى به تبعيت هستند يا اجتماع سقيفه؟
۶ . آيا در غدير رسول خدا صلى الله عليه و آله كسى را با شمشير براى بيعت على عليه السلام برد يا در اجتماع سقيفه؟
۷. آيا در غدير كسى را به ريسمان بستند يا براى بيعت اهل سقيفه؟
۸ . آيا براى بيعت در غدير در خانه يا خيمه كسى را آتش زدند يا براى بيعت اهل سقيفه؟
سؤالات نسل امروز درباره غدير[۵]
امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواسته هاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را برآورند.
اين خود سؤالى است كه واقعاً خواسته هاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مى توان آنها را پيدا كرد؟ مردم از چه ديدگاهى به غدير مى نگرند و در دل آنان درباره غدير چه مى گذرد؟
در اين مرحله سعى شده نمونه هايى از اين خواست ها جستجو شود، و با پيرايش آن عمقِ سؤال نشان داده شود، تا پاسخ آن از بُعد خاصش ارائه گردد.
اهميت غدير در چيست؟
شايد نقطه آغاز كنجكاوى درباره غدير اين باشد كه چرا غدير در بين وقايع اسلام - با آن تراكم - خصوصيت پيدا كرده، كه هم در مباحث اعتقادى و هم در مباحث تاريخى جايگاه ويژه اى داشته باشد و نقل آن اين گونه متواتر باشد.
بيان اين مطلب نشان دادن عيارِ غدير در محک تجربه هاى اعتقادى و تاريخى است.
آيا به موقعيت غدير در اعتقادات توجه شده است؟
اگر نوشتن تاريخ پادشاهان، شاعران، هنرمندان و مخترعان ضرورى است، بايد بگوييم نوشتن تاریخ دين و مذهبى كه ملت هاى زنده اى بدان اعتقاد دارند ضرورى تر است؛ خصوصاً دينى كه همواره با ساختمان فكرى و روحى پيروانش آميخته و در جاى جاى زندگى آنان حضور دارد.
در نوشتن تاریخ دين، آنچه به پايه ريزى و ابتداى هر دين باز مى گردد تدوينش از بقيه واجب تر است، تا بتوان بناهاى بعدى را روى آن پايه ها تحليل كرد.
مذهب اهل بيت عليهم السلام نيز بر پايه هايى استوار است، و اين پايه ها در موقعيت هاى خاصى پى ريزى شده كه غدير از مهم ترين آنهاست.
بنابراين نويسندگان تاريخ اديان و ملل، نمى توانند بى تفاوت از كنار مذهب شيعه عبور كنند، و به غدير كه از پايه هاى آن است توجه نداشته باشند.
از همين جاست كه دانشمندان بى غرض همه حديث غدير و ماجراى آن را در كتب خود مورد توجه قرار داده اند.
غدير به كداميک از ابعاد زندگى مربوط است؟
از آنجا كه غدير ترسيم كننده خط سير اساسى يک مسلمان بلكه يک انسان است، كه اصل آن جهت اعتقادى و فكرى است، و جهات تشريعى و اخلاقى و عاطفى از آن منشعب مى شود؛ لذا بيان ابعاد و دلالت هاى ماجراى غدير مى تواند جوانب مختلف زندگى ما را يکجا و به صورت پايه اى حل كند.
مسئله ولايت مربوط به روز هيجدهم ذى الحجة نيست، بلكه با اصل خلقت و سرّ رسالت انبياء عليهم السلام و غرض اصلى از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و نتيجه نهايى اديان آسمانى در قبر و برزخ و قیامت مرتبط است.
بنابراين اگر گفتگو از غدير به ميان مى آيد سخن درباره هدف از خلقت بشر و برنامه اى است كه او را به سوى آن هدف سوق دهد.
آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟
اين خواسته از آنجاست كه نسل امروز دريافته بسيارى از ابهامات و اختلافات - حتى در مسائل روز مره - به خاطر مخفى نگهداشتن و يا سهل انگارى در بيان كامل ماجراست، و از همين زوايا فتنه گران سودجو راه هاى انحراف را مى گشايند.
از سوى ديگر، ارائه كامل اصل هر واقعه براى مغزهايى كه قدرت تفكر دارند بسيارى از جوانب امر را بدون نياز به هيچ كمک فكرى روشن مى كند، و نيازى به تفسير آن با گرايش هاى خاص فكرى نيست.
بنابراين بايد در كنار تشريح جمله «من كنت مولاه فعلى مولاه» ، صورت كاملى از اين ماجراى عظيم سه روزه ارائه شود، تا قدرت فكر به طور طبيعى نتايج آن را به دست آورد.
غدير واقعه است يا حادثه؟
بايد اذعان داشت كه غدير هم واقعه است و هم حادثه! اين در صورتى است كه «واقعه» را به وقايعى با فال نيک و رويكرد مثبت معنى كنيم، و برداشتمان از «حادثه» وقايع ناگوار باشد.
غدير براى پیامبر صلی الله علیه و آله واقعه اى شيرين است، كه با اعلام جانشين خود نتيجه رسالت را مى بيند؛ محبوب ترين شخص نزد خدا و رسول را به عنوان خليفه معرفى مى كند و با اين انتصاب فكرش از آينده اسلام راحت مى شود.
همچنين واقعه اى بياد ماندنى براى امت اسلام است كه امورشان بدون تدبير رها نشده، بلكه عمود خيمه آن به دست پيامبر صلى الله عليه و آله چنان پى ريزى شده و به دست حافظى مورد اعتماد سپرده شده كه طمع دشمنان را يكباره قطع كرده است.
مسلمانان آنقدر خوشحالند كه امر خلافت از طرف خدا اعلام شد و به دست مردم سپرده نشد، و از اشتباهات و تعرضات عمدى و سهوى مصون ماند.
«حادثه» اما در كنار غدير است، كه پنجه در پنجه آن انداخته و همزمان پيش مى رود. صحیفه ملعونه، توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله، حركات ناخوشايند مردم در غدير كه براى سخنرانى جمع نمى شدند، سخنان نارواى منافقين قبل و همزمان و بعد از خطبه غدير، و ده ها دسيسه كه در دل ها جريان داشت، همه روى تلخ واقعه غدير است.
پس واقعه غدير قرين حادثه است، و در متن و حاشيه اش حوادثى وجود دارد كه دانستن آنها به اندازه اصل داستان غدير مهم است.
اگر غدير نباشد چه دستورى براى خلافت داريم؟
براى كسى كه از خانه يا محل كار خود براى سفرى مى رود قرار دادن نايب امرى طبيعى است؛ و نايب قرار ندادن دليل يكى از دو امر است:
بى اهميتى موضوع، حكيم نبودن صاحب آن. به همين تناسب موضوع هر اندازه مهم تر باشد بايد فكر بيشترى درباره اش شده باشد.
اينک نوبت اين بحث مى رسد كه جانشينى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله را، ما با نص صريح بر اميرالمؤمنين عليه السلام بيان مى كنيم و اهل سنت شورا را مطرح مى كنند.
بايد گفت: چرا درباره شورا هيچ دستورالعمل و چگونگى قواعد انتخاب در آن، به دست ما و اهل سنت نرسيده است؟
اين در حالى است كه در صورت منصوب كردن شخصى براى خلافت دستورالعملى لازم نيست و شخص تعيين شده وظايف خود را انجام مى دهد؛ ولى در شورا بايد شكل و تركيب آن و كيفيت رأى گيرى و استخراج رأى نهايى تبيين شود! نه تنها هيچ كدام از اينها بيان نشده، بلكه خود آنان شورا را به چند صورت اجرا كرده اند!
جالب اينكه وقتى خلافت شورايى شد، مسئله شركت همه مسلمين پيش مى آيد و بايد با تغيير زمان ها گسترش دامنه شورا را هم در نظر گرفت؛ ولى در هيچ يک از اين مسايل از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله دستورالعملى مطرح نشده است.
اين همه بحث درباره غدير براى چيست؟
اگر غدير براى تعيين جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله بوده، بايد بسيار واضح تر از آن باشد كه چهارده قرن بر سر آن بحث شود!!
نسل حاضر بايد بداند كه پس از آن مراسم عظيم و سخنرانى مفصل، چرا بايد هنوز بر سر غدير بحث هاى كلامى داير باشد.
آنكه امامت را قبول ندارد چه هراسى از غدير دارد كه اين گونه تلاش مى نمايد؟
اگر غدير روشن نيست پس كدام واقعه و دستور اسلام روشن خواهد بود. اين سؤالى است كه امروز، گاهِ ريشه يابى آن است.
در غدير بحث بر سر چيست؟
قضيه غدير با گذشت ۱۴۰۰ سال، با آنكه تلاش هاى فراوانى براى نابودى آن به كار گرفته شده و با آنكه حافظان آن بلاهاى فراوانى را متحمل شده اند، همچنان خود را حفظ كرده است چون قضيه اساسى در دين و ایمان است.
بنابراين نمى توان گفت: حادثه اى بوده كه تاريخى از آن گذشته است.
بحث بر سر اين نيست كه اميرالمؤمنين عليه السلام و يا ساير ائمه عليهم السلام چند سالى حكومت كردند يا نه!
بحث بر سر اين نيست كه حكام غاصب دنيا را بلعيدند و فساد كردند و درست حکومت نكردند!
بلكه بحث بر سر آن است كه غاصبين خلافت، مفهوم امامت را تغيير دادند و خود را واجب الاطاعة دانستند، و خيلى بالاتر از آنچه شيعه درباره ائمه معصومین علیهم السلام می گويد درباره حُكام فاجر خود گفتند.
چطور ۱۲۰۰۰۰ فراموشكار در غدير جمع شده بودند؟
فراموشكارى اندازه اى دارد و حافظه ضعيف مرزى مى شناسد؟
خوب است كه حاضرين غدير كور نبودند، و خوب شد كه پيامبر صلى الله عليه و آله فقط سخن نگفت بلكه عملاً على عليه السلام را بر سر دست بلند كرد كه اگر گوش كسى كر است لااقل ببيند؟
واقعاً اينان چگونه بشرى بودند كه از ۱۲۰۰۰۰ نفر فقط سه نفر غدير را فراموش نكردند؟ و در روزهاى بعد هم افراد انگشت شمارى آن را به خاطر آوردند و بقيه با همان حالت فراموشى مُردند و مداوا نشدند؟
براى بررسى كامل اين سؤال، مطالعه تركيب جمعيت حاضر در غدير بسيار مهم است. از يک سو متون غدير و از سوى ديگر مطالعه وسعت اسلام و مرزهاى آن و اينكه چه تعداد از غير مدینه همراه حضرت شدند، و آيا خبر چگونه با آنان مى رسيد، و اينكه چه مقدار از مسلمانان آن روز منافق بودند، و چه مقدار بى تفاوت، و چه تعداد مقيّد به دين؟!! اين تحقيق پاسخ روشنى درباره به فراموشى سپردن غدير توسط آن مردم به دست ما خواهد داد، كه روشنگر علل رفتارهاى ديگر آنان نيز خواهد بود.
چرا امّت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟
مغزهاى آگاهِ امروز هرگز راضى نمى شوند كه ندانند چرا راه روشنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله با بيست و سه سال زحمت و با نقطه پايانى غدير روشن كرد، با اين سرعت صد و هشتاد درجه تغيير جهت داد و به صورت قهقرى راه بازگشت در پيش گرفت!
همچنين فكر امروز به خوبى مى فهمد كه چنين اقدام عظيمى در برابر غدير بدون پيش بينى ها و توطئه هاى از پيش تنظيم شده امكان ندارد!
بايد در جستجوى اسرارى بود كه فاش كند چگونه غاصبين جرأت چنان اقدامى را به خود دادند، و چگونه قادر به اجراى آن شدند، و چگونه مردم اقدامات آنان را پذيرفتند؟
صندوقچه اين اسرار چندان دور نبوده و در منابع موجود اسلامى به آسانى قابل ملاحظه و تحقيق است.
اگر غدير عملى مى شد دنيا چگونه بود؟
نسل امروز مايل است تصورى از روزگارى داشته باشد كه در آن مسير طبيعى خلافت پيش مى رفت و على عليه السلام به خلافت مى رسيد، ولى افسوس كه گرفتار ظلمتى از سقیفه است كه نمى تواند اين منظره را در ذهن خود به تصوير بكشد.
او مى خواهد بداند كه اگر فقط غدير بود و سقيفه اى نبود دنيا چگونه بود، و چه مسيرى را در پيش مى گرفت؟ اگر دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله درباره دوازده امام عليهم السلام عملى مى شد چه فرقى با وضع موجود داشت؟
اينكه سلمان و ابوذر و مقداد در آن روزهاى اول به مردم نهيب مى زدند كه اگر خلافت به صاحبش بازگردد نعمت هاى الهى از آسمان و زمين بر مردم ارزانى خواهد شد، منظورشان چه بود؟
غاصبانى را كه اين همه نعمت را از دست همه بشريت گرفتند با چه زبانى مىشود نفرين كرد؟
اين مسئله كه واقعاً غدير براى چه روزگارى از آينده اسلام در نظر گرفته شده بود و صاحب اسلام با اين برنامه عظيم چه منوياتى را دنبال مى كرد، دقيق ترين برخورد با اين حركت دلسوزانه پيامبر صلى الله عليه و آله است.
با در نظر گرفتن آن اهداف و نگاهى به آنچه واقع شد، رنجنامه اى با اين مضمون مى توان سر داد:هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت؛ چنانكه سقيفه كرد!
آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل؛ چنانكه سقيفه كرد!
پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آن؛ چنانكه سقيفه كرد!
بيان قرآن اين سرمايه اصلى اسلام بود نه طالبين معرفت آن را شكنجه و تبعيد كردن؛ چنانكه سقيفه كرد!
تعليم قضاوت هاى به حق و نشان دادن امن و عدالت در اجتماع بود؛ نه ترويج ظلم و بى عدالتى و جايز دانستن آن بر خليفه حتى نسبت دادن آن به خدا و رسول؛ چنانكه سقيفه كرد!
ما چه اندازه توانسته ايم با غدير باشيم؟
اين سؤال بازمى گردد به اهداف و نتايج مورد نظر از غدير، كه به نسل امروز نشاطى براى قرار گرفتن زير پرچم غدير عنايت مى كند.
آنچه براى مردم امروز مطرح است خط اتصالى است كه بتواند او را به چهارده قرن پيش متصل كند و وظايف قلبى و اعتقادى و عملى او را در رابطه با غدير به او بشناساند.
نسل امروز مى پرسد: آيا براى غدير جايى كه در زندگى ما بايد پر كند در نظر گرفته ايم؟ آيا ما توانسته ايم آن قدرها به غدير نزديک شويم؟
آيا مى توانيم ادعا كنيم كه اگر در بيابان غدير بوديم سخن حضرت را به خوبى درک كرده بوديم و كمر همت براى عمل به آن بسته بوديم؟
محک امتحان براى به دست آوردن پاسخ صحيح اين سؤال ها چيست؟
اكنون كه غدير تمام چهره رخ نموده است، نسل امروز خود را از دير شناختن چنين سيماى با جلالتى شرمنده مى بيند، و در فكر جبران اين تأخير است.
او اكنون دل به غدير دوخته چرا كه از زلالش ژرفاى آن را با تمام وجود مى بيند و عجله دارد تا در طَهور آن غسلى كند؛ و بال گشوده تا در عمق آن غوصى نمايد، و از سطح بلورينش برليان ولايت جمع كند و با آن نام محمد و على و فاطمه عليهم السلام را بر صفحه دل بنگارد، و آنگاه دل را در برابر خويش گيرد و از نگاه آن لذت برد.
خدا كند چنين نسل آماده اى را بى پاسخ نگذاريم، و فكرشان را به آنچه ضرورى تر از تازه هاى غدير نيست مشغول نكنيم، كه صاحب غدير از ما نخواهد گذشت!
كودک و نوجوان و پرسش و پاسخ غديرى[۶]
از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تألیف قرار گيرد و هنوز جاى آنها خالى است كتاب کودک و نوجوان و تدوين مجموعه هاى تفريحى و سرگرم كننده و يا علمى و پرسش و پاسخ و يا داستان نويسى عاميانه و مجموعه هاى مسابقه اى و پرسشنامه و نظاير آن براى كودكان و نوجوانان است.
منبع
دانشنامه غدیر،جلد ۵،صفحه ۲۷۷
پانویس
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۸۱ . واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱۵.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص۱۳۳، ۲۳۱ - ۲۳۴. منابع سؤال هنگام حركت از مدينه: عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۳۳. كتاب سليم: ص ۱۹۸. فرائد السمطين: ج ۱ ص ۳۱۲ ح ۲۵.
- ↑ غدير در آئينه كتاب: ص ۳۵.
- ↑ سيرى در حماسه غدير (اميرحسين عليقلى):۱۶ - ۲۳، ۶۱ - ۶۵.
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۲۲-۲۸.
- ↑ چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۳- ۱۵۷.