آيه ۶ احزاب و غدیر
مشخصات آیه | |
---|---|
نام سوره | احزاب |
شماره آیه | ۶ |
جزء | ۲۱ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مدینه |
ترتیل آیه ترجمه صوتی |
آیهای نازلشده در ابتدای سفر غدیر
آیه ۶ سوره احزاب اولين آيهاى دانسته شده كه در مدينه و بهعنوان پيشدرآمد سفر حجةالوداع و غدير نازل شده است:[۱]
النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً؛ پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاتر است و زنانش مادران مؤمنان هستند و در كتاب خدا خويشاوندان نسبى از مؤمنان و مهاجران به يكديگر سزاوارترند، مگر آنكه بخواهيد به يكى از دوستان خود نيكى كنيد. و اين حكم در كتاب خدا مكتوب است .
موقعيت تاريخى نزول آیه
موقعیت تاریخی نزول آیه ۶ سوره احزاب از سوی برخی محققان چنین ترسیم شده است: ماه ذىالقعدهٔ سال دهم هجرى، هنوز تصمیم برای سفر حج از سوى خدا و رسول اعلام نشده بود كه آمادهسازى فكرى مردم براى پذيرش و درک مفاهيم ولايت و امامت با نام قرآن آغاز شد.
اين شروع با نزول آيه بسيار مهم ۶ سوره احزاب درباره مقام پيامبر صلى الله عليه و آله همراه بود كه بعد از آن محور غدير قرار گرفت. در این آیه از صاحباختيارى آن حضرت سخن گفته شده بود و مقدمهاى بود براى تبیین كلمه «مولى» در عبارت «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» که در غدير اعلام شد. استفاده از عبارت «اَولى به نَفْس»، كه تركيب پرمعنايى بود، هم انگیزههایی در اذهان براى فهم دقيقتر حقیقت صاحب اختیاری ایجاد کرد. به همین دلیل، مردم از پيامبر صلى الله عليه وآله پرسيدند: يا رسول اللَّه، اين ولايت چيست كه بهوسيله آن شما بر ما از خودمان بيشتر اختيار داريد؟ حضرت فرمود: «پذيرفتن و اطاعت در آنچه دوست بداريد و آنچه بر شما خوش نيايد و دوست نداشته باشيد» . مردم با شنيدن اين محتواى بلند گفتند: پذيرفتيم و اطاعت مىكنيم.[۲]
آیهای برای تعیین معنا و حدود صاحب اختیاری
از آیه ۶ سوره احزاب برای تعیین معنا و حدود مفهوم صاحب اختیاری با شرح زیر استفاده شده است: اولين جرقههاى فكرى براى مراسم غدير از مدينه آغاز شد و ناخود آگاه مردم را بهسوى توجه به آن سوق داد. آيه ۶ سوره احزاب قبل از سفر غدير و بهعنوان مقدمهاى بر آن نازل شد و در خطابه غدير شأن نزول آن به طور كامل بيان شد. پس از نزول آن، سؤال مردم اين بود كه اين ولايت به چه معنى و در چه محدودهاى است؟
پيامبر صلى الله عليه و آله اين صاحب اختيارى مقام نبوت نسبت به مردم را به اطاعت مطلق از او در آنچه دوست دارند يا ندارند معنا كردند. با اين ذهنيّت سفر حج آغاز شد تا روز غدير كه همين صاحب اختيارى مطلق براى على بن ابىطالب عليه السلام و امامان بعد از او اعلام گرديد. متن حديث كه نزول آيه قبل از غدير را تصريح كرده چنين است: عطيه سعدى مىگويد: از حذيفه يمانى درباره نصب اميرالمؤمنين عليه السلام از سوی پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير سؤال كردم كه چگونه بود. حذيفه گفت: خداوند بر پيامبرش اين آيه را در مدينه نازل كرد: «پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر است...». پرسيدند: يا رسول اللَّه! اين ولايت چيست كه شما بهوسيله آن بر ما از خودمان بيشتر اختيار داريد؟ فرمود: «شنيدن و اطاعتكردن در آنچه كه دوست بداريد يا بر شما خوش نيايد». ما گفتيم: شنيديم و اطاعت مىكنيم. پس از اين بود كه بهعنوان حجةالوداع بهسوى مكه حركت كرديم و جبرئيل نازل شد و گفت: اى محمد! خدايت سلام رسانده مىگويد: على را به عنوان عَلَمى براى مردم منصوب كن.[۳]
مردم با اين نگاه به «ولايت نبوى» از مدينه حركت كردند، حج گزاردند و به غدیر رسیدند؛ غدیر روزى بود كه بايد شأن نزول آيه ۶ سوره احزاب كامل میشد و ارتباط غدير با آن تبيين مىگرديد. پيامبر صلى الله عليه و آله با اشاره به این آیه درباره ولايت خود از مردم اقرار گرفت. سپس ضمن معنىكردن اين ولايت، ادامه اين صاحب اختيارى را درباره اميرالمؤمنين، امام حسن و امام حسين عليهم السلام تبیین کرد؛ بهگونهاى كه ولايت آنان استمرار ولايت نبوى بهشمار آيد و از متن قرآن استخراج شود.
اين بخش مهم از تاريخ غدیر را یکی از شاهدان غدیر، عبداللَّه بن جعفر، خطاب به معاوية بن ابوسفیان چنين توصيف کرده است: من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم، در حالى كه آن حضرت بر منبر بود و من، عمر بن ابىسلمه، اسامة بن زيد، سعد بن ابى وقاص، سلمان فارسى، ابوذر غفاری، مقداد و زبير در مقابل او قرار داشتيم. در آن لحظه حضرت فرمود: «آيا من نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر نيستم»؟ گفتيم: بلى، يا رسول اللَّه؛ فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتيم: بلى، يا رسول اللَّه. سپس فرمود: «هركس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد» - و با دست بر شانه على عليه السلام زد- و فرمود: «خدایا، دوست بدار هر که او را دوست میدارد و دشمن بدار هر که با او دشمنی میکند». سپس فرمود: اى مردم، من نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارترم و با بودن من آنان را امرى و اختيارى نيست. بعد از من، على نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. سپس، پسرم حسن نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. سپس بار ديگر بر سر مطلب بازگشت و فرمود: اى مردم، وقتى من به شهادت رسيدم على بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است و آنگاه كه على به شهادت برسد، پسرم حسن بر مؤمنان صاحب اختيارتر است و آنگاه كه حسن به شهادت برسد پسرم حسين بر مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر است.[۴]
تحليل اعتقادى آیه ذیل مفهوم صاحب اختیاری
در مورد اين آيه سه تحليل اعتقادى ارائه شده است:
- آغاز غدير از مسئله «ولايت» و «صاحب اختيارى مردم» آغاز شده و از همان ابتدا اين ارتباط در ذهن مردم جاى گرفته بود؛ حتى عظمت مسئله بهخوبى برای آنان روشن شده بود كه فوراً درباره معنا و محدوده آن سؤال كردند. با اين ذهنيت، آيا سؤالبرانگیز نيست كه گفته شود پيامبر صلى الله عليه و آله آن جمعيت فراوان را در غدير جمع كرد تا بگويد: «على را دوست بداريد». پس، اگر قضاياى تاريخى با همه جوانب آن از آغاز تا انجام دنبال شود، تأثير عجيبى در درک و تحليل آن خواهد گذاشت و گاهى صورت ماجرا تغيير پيدا خواهد کرد.
- درباره ارتباط غدیر و قرآن ضمن نزول این آیه میتوان گفت: قرآن ولايت نبوى را اثبات مىكند. پيامبر صلى الله عليه و آله همان آيه را در غدير بهعنوان شاهد بر ولايت خود ذكر مىكند. آنگاه ولايت اميرالمؤمنين و امامان عليهم السلام را بهعنوان فرع و ادامه ولايت خود بيان مىكند. سپس اين ولايت را بهمعناى تصميمگيری در همه امور مردم توضيح مىدهد. آنگاه با ذكر ولايت سه امام، استمرار آن را روشن میکند.
- تأكيد خاص اين در حديث بر این جمله است: «لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ امْرٌ؛ با وجود آنان براى مردم امرى و اختيارى نيست». قوام ولايت مطلقه امامان عليهم السلام به همين نكته است؛ يعنى اگر آنان صاحب فرمان على الاطلاق باشند، هيچ كس ديگرى نبايد حق دخالت در آن موضوع داشته باشد. ضمانت چنين فرمان قاطعى عصمت الهى است كه فقط درباره امامان عليهم السلام وجود دارد؛ این عصمت هر كسى را متقاعد مىكند كه دستور معصوم عليهم السلام را بر خواست خود مقدم کند، زیرا فرمان او همان فرمان خداست.[۵]
آیهای مورد اشاره در خطبه غدیر
آیه ۶ سوره احزاب از جمله آیاتی است که در خطبه غدیر به آن اشاره شده است. با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده آياتى هم در ضمن كلام بهصورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است.[۶]
اشاره به این آیه در خطبه غدیر از سوی امیرالمؤمنین تأیید شده است؛ اميرالمؤمنين عليه السلام خود مردم را در ميدان كوفه در این باره قسم داد: «قسم مىدهم هر كس را كه از پيامبر صلى الله عليه وآله در روز غدير خم شنيده كه فرمود: هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست، برخيزد. در اينجا دوازده نفر از شركتكنندگان در جنگ بدر برخاستند و گفتند: ما شهادت مىدهيم كه در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيديم كه مىفرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ مردم گفتند: بلى يا رسول اللَّه. پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: هركس من صاحب اختيار اويم، اين على صاحب اختيار اوست. خدايا هركس ولايت او را بپذيرد، دوست بدار و با هركس كه با او دشمنى كند، دشمنى كن».[۷]
در احاديثى كه خلاصه واقعه غدير را نقل كردهاند قبل از جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» استشهاد پيامبر صلى الله عليه و آله به آيه ۶ سوره احزاب بهعنوان مقدمه اعتقادى آن ديده مىشود. از روايات استفاده مىشود که استشهاد به اين آيه در ايام سه روزه غدير مكرر صورت گرفته است و حضرت گذشته از اصل خطبه، بهمناسبتهاى دیگر اين ركن غدير را مطرح کرده است. موقعيت اين آيه بهعنوان تنها آيه صريح در ولايت شخص پيامبر صلى الله عليه و آله ممتاز است، اگر چه آيات بسيارى دلالت بر مقام با عظمت آن حضرت دارد. اين آيه بهصورت يک سؤال در قالب ضمير متكلم در خطابه حضرت آمده است.[۸]
آیهای برای روشنشدن مفهوم مولی در خطبه غدیر
از سوی برخی محققان، آیه ۶ سوره احزاب در خطبه غدیر را مقدمهای برای روشنشدن جایگاه مفهوم «مولی» در غدیر دانسته شده است: عصاره غدير عبارت «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» است و كلمه «مولى» بهعنوان پرمحتواترين و گوياترين واژه در این جمله آمده است. برای روشنشدن معنای مولی یک عبارت از آیه ۶ سوره احزاب، كه مربوط به مقام والاى پيامبر صلى الله عليه و آله است، مورد استفاده قرار گرفته است. در آن آيه عین کلمهای که برای شخص خاتم انبياء صلى الله عليه و آله استفاده شده، درباره اميرالمؤمنين عليه السلام بهكار رفته است: النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ ... ؛ يعنى اختيار پيامبر صلى الله عليه و آله بر مؤمنان از خودشان بيشتر است. آنگاه كه مىفرمايد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...»؛ يعنى همان اولويت و اختيارى كه درباره من معتقديد عيناً بايد درباره على عليه السلام نیز معتقد باشيد و او را صاحب اختيارتر از خود بر خودتان بدانيد. اين واضحترين شكل از تبيين معناى مولى است.
مفهوم مولی در روایات
درباره «اولى به نفس بودن» پيامبر صلى الله عليه و آله و ارتباط آن با اولى به نفس بودن اميرالمؤمنين عليه السلام نکات مهمی در برخی روایات معصومان عليهم السلام وجود دارد كه در روشن شدن مفهوم ولی کمک میکنند:
حديث اول
از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين ولايت كه شما در آن از خود ما مقدم هستيد چيست؟ فرمود: گوش جان سپردن و اطاعت در همه موارد؛ چه آنچه دوست میدارید، چه آنچه را که خوش ندارید.[۹]
حديث دوم
«قالَ اميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام فى مُناشِداتِهِ فى عَصْرِ عُثْمانَ بِمَسْجِدِ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه وآله يَذْكُرُ غَديرَ خُمٍّ: ثُمَّ امَرَ (رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله) فَنُودِىَ بِالصَّلاةِ جامِعَةً، ثُمَّ خَطَبَ فَقالَ: ايُّهَا النّاسُ، اتَعْلَمُونَ انَّ اللَّه عَزَّوَجَلَّ مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ انَا اوْلى بِهِمْ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللَّه. قالَ: قُمْ يا عَلِىُّ. فَقُمْتُ، فَقالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اللَّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ. فَقامَ سَلْمانُ فَقالَ: يا رَسُولَ اللَّه، وِلاءٌ كَما ذا؟ فَقالَ: وِلاءٌ كَوِلايَتى، مَنْ كُنْتُ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ».
اميرالمؤمنين عليه السلام در مجلسى كه در زمان عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله منعقد شده بود، مردم را درباره فضايل خود قسم مىداد و از جمله غدير را يادآور شد و فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد ندا دهند تا همه مردم جمع شوند. آنگاه خطابهاى خواند و فرمود: اى مردم، آيا مىدانيد كه خداوند عزوجل صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار مؤمنينم و نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارترم؟ گفتند: بلى، يا رسول اللَّه. فرمود: اى على برخيز. من برخاستم و حضرت فرمود: هركس كه من صاحب اختيار او بودهام على صاحب اختيار اوست. خدايا، هركس ولايت او را بپذيرد، دوست بدار و هركس با او دشمنى كند، دشمن بدار. سلمان برخاست و پرسيد: يا رسول اللَّه، اين ولايت چگونه ولايتى است؟ فرمود: ولايتى همچون ولايت من. هر كس كه اختيار من بر او از خودش بيشتر است، على نيز اختيارش بر او از خودش بيشتر است.[۱۰]
در اين حديث عبارات دقيق تر است و در فهماندن ولايت على عليه السلام ظرافت بيشترى از آن دريافت مى شود. پيامبر صلى الله عليه و آله از ولايت خدا آغاز مى فرمايد و سپس ولايت خود و آنگاه ولايت على عليه السلام را مطرح مى نمايد.
اين ترتيب شكى در معناى ولايت باقى نمى گذارد، چرا كه معناى صاحب اختيارى خداوند بر كسى پوشيده نيست و در واقع همان ولايت مطلقه است كه بايد بدون هيچ قيد و شرطى تسليم خدا باشيم.
آنگاه درجه بعدى ولايت را از طرف خداوند براى خود و على عليه السلام اعلام مى فرمايد.
جالب تر اينكه عين كلمه «مولى» را درباره خداوند و خود و على عليه السلام مطرح مى فرمايد تا كسى در حد اختلاف كلمات نيز شبهه وارد نكند.
آنگاه در «مولى المؤمنين» بودن خود به آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» به صورت اقتباس در كلام استشهاد مى فرمايد.
حديث سوم
تفسير كامل اين آيه را در حديثى مى بينيم كه از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند:
منظور از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» چيست؟ حضرت فرمود: خداوند مولاى من است و بر من از خودم بيشتر اختيار دارد و با امر او مرا امرى و اختيارى نيست. و من مولاى مؤمنين هستم و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارم و با امر من ايشان را امرى و اختيارى نيست. و هر كس كه من صاحب اختيار او هستم و با امر من او را اختيارى نيست، على بن ابى طالب مولاى اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد، و با امر او برايش امرى و اختيارى نيست.[۱۱]
حديث چهارم
«جاءَ ابُو ايُّوبِ الانْصارى مَعَ رَهْطٍ مِنَ الانْصارِ الى عَلِىّ عليه السلام بِالرُّحْبَةِ، فَقالَ عليه السلام: مَنِ الْقَوْمُ؟ قالُوا: مَواليكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ ... . سَمِعْنا رَسُولَ اللَّه صلى الله عليه وآله يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِكَ، يَقُولُ: ايُّهَا النّاسُ، الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ قُلْنا: بَلى يا رَسُولَ اللَّه. فَقالَ: انَّ اللَّه مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ، وَ عَلِىٌّ مَوْلى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، اللَّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ»[۱۲]
ابوايوب انصارى با عدهاى از انصار در ميدان كوفه نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند. حضرت پرسيد: شما كيستيد؟ گفتند: اهل ولايت تو يا اميرالمؤمنين ... .
ما از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيديم كه در روز غدير خم در حالى كه دست تو را گرفته بود مى فرمود: اى مردم، آيا من بر مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نيستم؟
گفتيم: بلى يا رسول اللَّه. فرمود: خداوند مولى و صاحب اختيار من است، و من مولى و صاحب اختيار مردم هستم، و على مولى و صاحب اختيار هر كسى است كه من صاحب اختيار او بوده ام. خدايا، هر كس ولايت او را بپذيرد دوست بدار و هر كس با او دشمنى كند با او دشمنى كن.
تضمين آيه در كلام حضرت در اين حديث شبيه حديث قبلى است، فقط در تفسير آن يك فرق شاخص ديده مى شود كه حامل صراحت بيشترى است، و آن عبارتِ «عَلِىٌّ مَوْلى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ» است، كه در چينش كلام جالب تر و الهام بخش تر است و اين صورت را تداعى مى كند:
«اللَّه مَوْلى انَا مَوْلى عَلِىٌّ مَوْلى»!! و به معناى اثبات ولايت مطلقه الهيه براى پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام در سايه ولايت پروردگار است.
حديث پنجم
«انْشَدَ اميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام النّاسَ يَوْماً فيمَنْ شَهِدَ غَديرِ خُمٍّ. فَقامَ سَبْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، مِنْهُمْ ابُو قُدّامَةِ الانْصارى فَقالُوا: نَشْهَدُ انّا اقْبَلْنا مَعَ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه وآله مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ ... . ثُمَّ قامَ فَحَمِدَ اللَّه تَعالى وَ اثْنى عَلَيْهِ ثُمَّ قالَ: ايُّهَا النّاسُ، اتَعْلَمُونَ انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ انّى اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟- يَقُولُ ذلِكَ مِراراً قُلْنا: نَعَمْ - وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِكَ - يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» ثَلاثَ مَرّاتٍ»
اميرالمؤمنين عليه السلام روزى مردم را درباره غدير خم قسم داد كه هر كس حاضر بوده شهادت دهد.
هفده نفر برخاستند كه ابوقدّامه انصارى جزء آنان بود، و گفتند: ما شهادت مى دهيم كه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله از حجةالوداع باز مى گشتيم ... . تا آنجا كه حضرت برخاست و حمد و ثناى الهى به جا آورد و سپس فرمود:
اى مردم آيا مى دانيد كه خداى عز و جل مولى و صاحب اختيار من است، و من مولى و صاحب اختيار مؤمنين هستم، و من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارترم» - و اين مطلب را چند بار فرمود -.
ما در پاسخ گفتيم: آرى - و اين در حالى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست تو را گرفته بود - در اين حال فرمود:
«هر كس من صاحب اختيار او بوده ام على صاحب اختيار اوست. خدايا، هر كس ولايت او را بپذيرد دوست بدار، و هر كس با او دشمنى كند با او دشمنى كن» ، و اين را سه مرتبه فرمود.[۱۳]
اشاره و استناد به آيه النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ در اين حديث هم شبيه قبلى است و به صورت ضمير مخاطب آورده شده است.
آنچه در اين حديث جلب توجه مى كند تكرار اين جمله است كه چند بار صورت گرفته است كما اينكه جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» طبق اين نقل سه بار تكرار شده است.
از تكرار مى توان تأكيد پيامبرصلى الله عليه وآله را بر حساس ترين فراز غدير دريافت، چرا كه تنها اين مطلب در خطابه غدير تكرار شده است.
جهت اين تأكيد نيز واضح است كه نقطه پرگار غدير همانا اعلام اولى به نفس بودن على عليه السلام نسبت به مردم همچون ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله است، كه اين دو مقام والا به اراده خداوند و اعطايى ذات اقدس اوست؛ و به همين جهت است كه در چينش كلام پس از ذكر ولايت اللَّه آمده است.
حديث ششم
«قالَ عَمْرُو بْنُ مَيْمُونِ الاوْدى: وَ هُوَ صاحِبُ يَوْمِ غَديرِ خُمٍّ اذْ نَوَّهَ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله بِاسْمِهِ وَ الْزَمَ امَّتَهُ وِلايَتَهُ وَ عَرَّفَهُمْ بِخَطَرِهِ وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَكانَهُ فَقالَ: ايُّهَا الناسُ، مَنْ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟ قالُوا: اللَّه وَ رَسُولُهُ. قالَ: فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ»:
عمرو بن ميمون اودى مىگويد: على عليه السلام صاحب روز غدير خم است، آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را با نام صدا زد و ولايت او را بر امتش واجب نمود و عظمت او را به آنان شناساند و مقام او را برايشان بيان داشت و فرمود: چه كسى نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟ گفتند: خدا و پيامبرش. فرمود: پس هر كس كه من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست.[۱۴]
در اين حديث اقتباس آيه به صورت سؤالى است كه پاسخ آن آيه را مجسم مى كند؛ حضرت مى پرسد: اولى به نفس شما كيست؟ وقتى مى گويند: «اللَّه و رسول»، مجموع اين پرسش و پاسخ تداعى آيه النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ را مى نمايد كه بدين صورت در كلام حضرت تضمين شده است.
نكته بسيار جالبى كه در اين حديث به چشم مى خورد «فاء» نتيجه در «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» است، كه براى استحكام بخشيدن به ارتباط ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام با ولايت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله است، يعنى: اكنون كه قبول داريد خدا و رسول صاحب اختيار شمايند پس دنباله اين اعتقاد را قطع نكنيد كه على پس از من صاحب اختيار شماست.
حديث هفتم
«فِى احْتِجاجِ قَيْسِ بْنِ سَعْدٍ عَلى مُعاوِيَةَ، انَّهُ قالَ بِشَأْنِ اميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام: الَّذى نَصَبَهُ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله بِغَديرِ خُمٍّ فَقالَ: مَنْ كُنْتُ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ»
قيس بن سعد در اتمام حجت بر معاويه، درباره اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: على عليه السلام همان كسى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را در غدير خم منصوب نمود و فرمود:
هر كس كه من بر او از خودش صاحب اختيارتر بوده ام على نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است.[۱۵]
در اين حديث كلمه «اولى» كه در آيه آمده درباره اميرالمؤمنين عليه السلام هم عيناً به كار رفته است.
از سوى ديگر آنچه در احاديث قبلى در دو قسمت بود كه يكى طرح آيه و ديگرى نتيجه گيرى براى ولايت على عليه السلام، در اين حديث در يك جمله تنظيم شده، و آيه و نتيجه آن كنار هم آمده است.
مى توان گفت: عبارت اين حديث جلوه ديگرى از وضوح معناى ولايت در غدير را مى رساند و پرده بردارى بى دغدغه اى در ارائه دقيق معناى «مولى» است.
دعا
يكى از جلوه هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است.
در بسيارى از دعاها و زيارات - به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است - ناگفته هايى از مسئله غدير به چشم مى خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى شود.
در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است.
از جمله اين موارد است:«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»:
«پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است».
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ [۱۶]:
«اى پيامبر، آنچه از سوى پروردگارت به تو نازل شده ابلاغ كن، كه اگر انجام ندهى رسالت او را ابلاغ نكرده اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى نمايد» .
اين آيه و زيارت مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:
متن زيارت
در فرازى از زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير خطاب به آن حضرت چنين مى خوانيم: «اشْهَدُ انَّكَ اخُو رَسُولِ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله ... ، و انَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما انْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَ اوْجَبَ عَلى امَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ وَ عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَ جَعَلَكَ اوْلى بِالُمؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ اشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: الَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى فَقالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَ كَفى بِكَ شَهيداً و حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الاقْرارِ وَ ناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ»[۱۷]:
سلام بر تواى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تواى دين محكم خداوند و راه مستقيم او.
شهادت مى دهم كه تو برادر پيامبر صلى الله عليه و آله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا درآورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود.
سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟
گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مىكنى. خداوند منكرِ ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.
نتيجه اعتقادى
در اين قسمت از زيارت غدير دو آيه از قرآن به صورت اشاره مطرح شده است:
يكى آيه تبليغ است كه به صورت خبر از انجام آن مطرح شده است. يعنى خدا فرموده: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» و در اينجا مى فرمايد:
انَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما انْزَلَهُ فيكَ» . آيه دوم كه درباره اولى به نفس بودن پيامبر صلى الله عليه وآله است به عنوان اعلام عين آن درباره اميرالمؤمنين عليه السلام مطرح شده و مى گويد: جَعَلَكَ اوْلى بِالُمؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ، و در واقع با جمله دوم به آيه اشاره مى كند كه خدا در قرآن درباره پيامبر صلى الله عليه وآله فرموده: «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» .
الف) از ولايت محمد صلى الله عليه و آله تا ولايت على عليه السلام
آنچه از اين فراز غدير استفاده مى كنيم نقطه اوج آن است كه مىتوان به عنوان «رمز غدير» و «حساس ترين نقطه غدير» نيز از آن ياد كرد.
آن نقطه ارتباط بين ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله با ولايت على بن ابى طالب عليه السلام است.
بدين معنى كه ولايت و امامت پيامبر صلى الله عليه وآله به نص قرآن امرى مسلم است و در معناى آن - كه صاحب اختيارى مطلق است - كوچک ترين شكى راه ندارد.
غدير با آن مراسم عظيمش و با آن آيات پى در پى كه نازل مى شد، آمد تا بگويد همان ولايت و همان مقام و همان منصب و همان عظمت براى على عليه السلام عيناً اعلام مى شود، و همان گونه كه پذيرفتن اين ولايت درباره پيامبر صلى الله عليه و آله يک واجب اعتقادى است، پذيرفتن آن درباره على عليه السلام نيز واجب است.
ب) مسير ارتباط ولايت محمدى و علوى
آنچه در اين فراز دعا به صورت بسيار زيبايى ترسيم شده نشان دادن ارتباط دو آيه طبق مراسمى است كه در غدير به اجرا درآمد. بدين معنى كه اعلام «اولى به نفس بودن» اميرالمؤمنين عليه السلام همانند پيامبر صلى الله عليه و آله در يک برنامه رسمى انجام شد. شكل اين برنامه مسيرى را طى كرد كه تا امروز وظيفه عظيمى را بر عهده ما گذاشته است، و آن مسير چنين است:
خداوند با آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ:
پيامبر صلى الله عليه و آله را صاحب اختيار مطلق مردم قرار داد. در اواخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله با آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» زمينه اعلام صاحب اختيارى على عليه السلام را به همان معنى كه در آيه قبل براى پيامبر صلى الله عليه و آله آمده بود آماده كرد، و با وعده «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» به پيامبر صلى الله عليه وآله دستور اعلام آن را داد.
ج) مراحل اجراى اعلام ولايت
اكنون نوبت آن است كه ببينيم اين دستور چگونه اجرا شد. اين فراز دعا مى گويد:
ما شهادت مى دهيم كه آنچه خدا نازل كرده بود و قرار بود پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام كند آن حضرت ابلاغ فرمود. با اين اعلام پنج نتيجه پايه گذارى شد:
يک: «فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ» ، امر الهى ابلاغ گرديد و حجت تمام شد.
دو: «اوْجَبَ عَلى امَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ» ، وجوب اطاعت و پذيرفتن صاحب اختيارى على عليه السلام رسميت يافت.
سه: «عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ» ، براى تو از مردم بيعت و عهد و پيمان گرفته شد.
چهار: «جَعَلَكَ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ»، رسماً اعلام شد كه على عليه السلام مانند پيامبر صلى الله عليه و آله است در صاحب اختيارى مطلق مردم به همان معنى كه براى پيامبر صلى الله عليه وآله اعلام شده است.
پنج: «ثُمَّ اشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ ...»، پيامبر صلى الله عليه و آله خدا و مردم را بر ابلاغ خود شاهد گرفت، تا هم خود و هم مردم روز قيامت در برابر خدا پاسخگو باشند.
بنابراين ما در زيارت غديريه اقرار مى كنيم كه آنچه به دستور آيه «بَلِّغْ» قرار بود تبليغ شود شده، و درباره ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام هيچ عذرى از هيچ كسى پذيرفته نيست و هيچ جاى ابهامى در آن باقى نمانده است.
به بيانى ديگر: يكى از مفاهيم عميق در زيارت غديريه، رابطه آيات قرآن با ولايت و امامت و اميرالمؤمنين عليه السلام است. يكى از آياتى كه در زيارت غديريه به آن استشهاد شده آيه ۶ سوره احزاب است:
امام هادى عليه السلام مى فرمايد:
جعلك اولى بالمؤمنين من انفسهم كما جعله اللَّه كذلك. و در موضعى ديگر به حديث غدير اشاره مى فرمايد كه: ثم قال: الست اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ فقالوا: بلى. فأخذ بيدك و قال: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىٌّ مَوْلَاهُ... .
درباره اين آيه شريفه و ارتباط آن با حديث غدير توضيحى كوتاه لازم است و آن اينكه دشمنان براى ردّ و انكار احاديث فضائل اهل بيت پيامبر عليهم السلام تدابيرى انديشيدند و به شيوه هاى مختلف در كتمان آن احاديث كوشيدند كه برخى از رئوس كلى آنها با ذكر نمونه هاى تاريخى در كتاب «معالم المدرستين»[۱۸] بيان شده است. از جمله:
حذف قسمتى از حديث و تبديل آن به كلمه اى مبهم.
حذف تمام حديث، يا اشاره به حذف.
حذف حديث يا قول صحابه، بدون اشاره به حذف.
تضعيف روايت.
سوزاندن كتابخانه ها
نهى از كتابت سنّت نبوى.
تحريف اخبار.
جعل و وضع احاديث ديگر، در برابر احاديث صحيح و معتبر.
تأويل معناى حديث.
در مورد حديث غدير، تواتر خبر چنان بود كه هيچ راهى براى انكار نبود.[۱۹]
تنها راهى كه براى انكار باقى مانده بود، تأويل معناى حديث بود، كه اين تأويل هم با استفاده از معانى مختلف كلمه «مولى» انجام شد.
براى لفظ «مولى» در كتب لغت، تا بيست و شش معنى ثبت شده كه به دليل قرائن عديده، هيچ كدام جز «سرپرست و اولى به مؤمنين از نفس آن ها» در اين حديث نمى تواند مورد قبول باشد.[۲۰]
اين تحريف معنوى، از همان زمان صدر اسلام آغاز شد. به شهادت احاديثى كه موجود است، از امام سجاد، امام باقر و امام حسن عسكرى عليهم السلام اين سؤال مطرح شد.[۲۱]
پانویس
- ↑ واقعه قرآنى غدير، ص۱۱.
- ↑ الاقبال، ج۲، ص۲۴۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۹۶.
- ↑ الاقبال، ج۲، ص۲۴۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۹۶-۲۹۷.
- ↑ كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۹۱-۱۹۲؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۷۱؛ الغدير، ج۱، ص۴۰۱.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۸-۲۹.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۹۳.
- ↑ مشكل الآثار، ج۲، ص۳۰۸؛ الامالی، ص۲۵۵؛ اسد الغابه، ج۳، ص۶۰۵؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۴۵؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۵۱؛ الغدير، ج۱، ص۳۶۲-۳۶۳؛ ارجح المطالب، ص۵۸۰.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۱۰۴.
- ↑ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۹۶.
- ↑ كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۴۸؛ فرائد السمطين، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۳۱-۲۳۴.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۳ ح ۱۹۰.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۷ ح ۶۴ . شرح نهج البلاغه (ابن ابى الحديد) : ج ۱ ص ۳۱۷. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۵۰،۶۲.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۳۸. احقاق الحق: ج ۶ ص ۳۲۹. اسد الغابة: ج ۵ ص ۲۵۰.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۷۸ ح ۳۹۲. بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۶۹ ح ۱۰۴. امالى الطوسى: ج ۲ ص ۱۷۰.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۷۴. كتاب سليم: ص ۳۱۴.
- ↑ مائده / ۶۷ .
- ↑ متن زيارت بحار الانوار: ج ۹۷ ص۳۶۰ - ۳۶۸.
- ↑ معالم المدرستين (عسكرى) : ج ۱ ص۲۴۳ - ۲۶۷.
- ↑ حديث غدير در كتاب الغدير علامه امينى: ج ۱ ص۱۴ - ۱۶. ، از صد و ده صحابى، و در تعليقه صحيفة الامام الرضاعليه السلام (چاپ مدرسه الامام المهدى عليه السلام: ص۱۷۲ - ۲۲۵، از صد و شصت و هفت صحابى روايت شده است. چنين تواترى در مورد كمتر حديثى ديده مى شود، چرا كه اين راويان از بلاد مختلف و قبايل گوناگون هستند، و به هيچ وجه احتمال توطئه آنها بر جعل حديث نمى رود. علاوه بر قرائن تاريخى ديگر كه در كتب مفصل مربوط مورد بحث قرار گرفته است.
- ↑ اين بحث را در منابع مختلف مىتواند دنبال كرد. از جمله: الغدير: ج ۱ ص۳۴۰ - ۴۰۰. عبقات الانوار: مجلد حديث غدير. معنى حديث الغدير (سيد مرتضى خسروشاهى، چاپ ۱۳۹۸، قم) . رسالة فى معنى المولى (شيخ مفيد) كه در ضمن مجموعه «عدة رسائل» او چاپ شده است. فيض القدير (محدث قمى) خلاصه مجلد غدير از عبقات الانوار. غاية المرام: باب ۱۶ و ۱۷. كفاية الخصام: ج ۶ و ۷. كشف المهم (محدث بحرانى).
- ↑ احزاب / ۶ . غدير در قرآن: ج ۱ ص۲۶ - ۲۹ و ج ۲ ص ۱۰۳-۱۱۰ و ج ۳ ص ۳۹۲-۳۹۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱. نگاهى بر زيارت غديريّه (صفاخواه، طالعى) : ص۱۱۱-۱۵۰.
منابع
- ارجح المطالب يعني سيرت اميرالمومنين عليه السلام؛ عبیدالله امرتسری، لاهور: حق برادرز، بیتا.
- اسد الغابة فی معرفة الصحابة؛ علی بن محمد (ابناثیر)، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
- الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة؛ سید علی بن موسی بن طاووس، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۱۸ق.
- الامالی؛ محمد بن حسن طوسی، قم: دار الثقافة، ۱۴۱۴ق.
- کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامية)، ۱۴۰۷ق.
- عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانى اصفهانى، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحى اصفهانى، قم: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- الغدير في الكتاب و السنة و الأدب؛ عبدالحسین امینی، قم: مرکز الغدير للدراسات الإسلامية، ۱۴۱۶ق.
- فرائد السمطین؛ ابراهیم بن محمد حموی جوینی، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی، ۱۳۹۸ق.
- مشکل الآثار؛ احمد بن محمد طحاوی، بیروت: دار صادر، ۱۳۳۳ق.
- واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یکماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.