صاحب اختیار

آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...»[۱]

اولين آيه ‏اى كه در مدینه و به عنوان پيش‏ درآمد سفر حجةالوداع و غدیر نازل شد اين آيه بود:

«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً» .[۲]

پیامبر صلی الله علیه و آله بر مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و همسران او مادران آنان هستند، و خويشاوندان از مؤمنين و مهاجرین برخى بر بعض ديگر در کتاب خدا تقدم دارند، مگر آنكه نسبت به اولياء آنان كار خيرى انجام داده باشند كه اين در كتاب پنهان است.

اين آيه از سه جهت قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

اولين جرقه‏ هاى فكرى براى مراسم غدير از مدينه آغاز شد، و ناخودآگاه مردم را به سوى چنين برنامه‏ اى سوق داد.

اين آيه قبل از سفر غدير و به عنوان مقدمه‏ اى بر آن نازل شد و در خطابه غدیر شأن نزول آن به طور كامل بيان شد.

در مدينه كه اين آيه نازل شد، سؤال مردم اين بود كه: اين ولايت به چه معنى و در چه محدوده‏ اى است؟

پيامبرصلى الله عليه وآله اين صاحب اختيارى مقام نبوت نسبت به مردم را به اطاعت مطلق از او در آنچه خوش داريد يا نداريد معنى كردند.

با اين ذهنيّت سفر حج آغاز شد تا روز غدير كه همين صاحب اختيارى مطلق براى علی بن ابی‏ طالب‏ علیه السلام و امامان بعد از او اعلام گرديد.

متن حديث كه نزول آيه را قبل از غدير به صراحت ذكر كرده چنين است:

عطيه سعدى مى‏ گويد: از حذیفه یمانی درباره منصوب كردن پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در روز غدير سؤال كردم كه چگونه بود.

حذيفه گفت: خداوند بر پيامبرش اين آيه را در مدينه نازل كرد:

«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ»: «پيامبر نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است...».

پرسيدند: يا رسول اللَّه! اين ولايت چيست كه شما به وسيله آن بر ما از خودمان بيشتر اختيار داريد؟

فرمود: «شنيدن و اطاعت كردن در آنچه كه دوست بداريد يا بر شما خوش نيايد». ما گفتيم: شنيديم و اطاعت مى‏ كنيم.

پس از اين بود كه به عنوان حجةالوداع به سوى مكه حركت كرديم و جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد! خدايت سلام رسانده مى‏ گويد: على را به عنوان عَلَمى براى مردم منصوب كن.[۳]

مردم با اين خاطره از «ولايت نبوى» از مدينه حركت كردند كه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، و با رسيدن به مکّه سراغ اعمال حج رفتند و پس از اتمام حج راهى غدير شدند؛ تا ساعتى كه در برابر منبر غدیر نشستند. آن روز روزى بود كه بايد شأن نزول اين آيه كامل مى ‏شد و ارتباط غدير با اين فراز قرآن تبيين مى‏ گرديد.

پيامبرصلى الله عليه وآله با يادآورى آيه مزبور درباره ولایت خود از مردم اقرار گرفت، و سپس ضمن معنى كردن اين ولايت، ادامه اين صاحب اختيارى را درباره اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام با ظرافت كامل بيان فرمود، به گونه ‏اى كه ولايت آنان استمرار ولايت نبوى به شمار آيد و از متن قرآن استخراج شود.

اين بخش حساس تاریخ را عبد الله بن جعفر -  كه خود حاضر در غدير بوده‏ خطاب به معاویه چنين توصيف مى‏ كند:

من از پیامبر صلی الله علیه و آله شنيدم در حالى كه آن حضرت بر فراز منبر بود، و من و عمر بن ابی سلمه و اسامة بن زید و سعد بن ابی‏ وقاص و سلمان فارسی و ابوذر و مقداد و زبیر در مقابل او قرار داشتيم.[۴]

در آن لحظه حضرت فرمود: «الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ»: «آيا من نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر نيستم»؟

گفتيم: بلى، يا رسول الله. فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتيم: بلى، يا رسول الله.

فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»: «هركس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد» -  و با دست مبارک بر شانه على ‏عليه السلام زد -  و فرمود:

«اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ».

سپس فرمود: اى مردم، من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم و با بودن من آنان را امرى و اختيارى نيست.

بعد از من على نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست.

سپس پسرم حسن نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست.

سپس بار ديگر بر سر مطلب بازگشت و فرمود: اى مردم، وقتى من به شهادت رسيدم على بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است، و آنگاه كه على به شهادت برسد پسرم حسن بر مؤمنين صاحب اختيارتر است، و آنگاه كه حسن به شهادت برسد پسرم حسين بر مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است.[۵]

تحليل اعتقادى

الف) مى ‏بينيم كه جرقّه غدير از مسئله «ولايت» و «صاحب اختيارى مردم» آغاز شده و از همان ابتدا اين ارتباط در ذهن مردم جاى گرفته است.

حتى عظمت مسئله به خوبى جلوه كرده است كه فوراً درباره معنى و محدوده آن سؤال كرده ‏اند.

با اين ذهنيت، آيا مضحكه نيست كه بگوييم پيامبرصلى الله عليه وآله آن جمعيت ۱۲۰۰۰۰ نفرى را در غدير جمع كرد تا بگويد: «على را دوست بداريد»؟!!

اينجاست كه اگر قضاياى تاريخى را با همه جوانب آن از آغاز تا انجام دنبال كنيم، تأثير عجيبى در درک و تحليل آن خواهد گذاشت و گاهى صورت ماجرا تغيير پيدا مى‏ كند.

ب) خط ارتباط غدير با قرآن بسيار زيبا به تصوير كشيده شده است، و جا دارد آن را اين گونه به خاطر بسپاريم:

قرآن ولايت نبوى را اثبات مى ‏كند. پيامبر صلى الله عليه و آله همان آيه را در غدیر به عنوان شاهد بر ولايت خود ذكر مى ‏كند.

آنگاه ولايت اميرالمؤمنين و امامان‏ علیهم السلام را به عنوان تفریع و ادامه ولایت خود بيان مى ‏كند.

سپس اين ولايت را به معناى تصميم گيرندگان در همه امور مردم توضيح مى ‏دهد. آنگاه با ذكر ولايت سه امام، استمرار آن را از بقيه فرازهاى غدير به ما مى‏ فهماند.

تأكيد خاص اين حديث بر جمله «لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ امْرٌ» است، يعنى با وجود آنان براى مردم امرى و اختيارى نيست.

بايد گفت: قوام ولايت مطلقه امامان‏ عليهم السلام به همين نكته است، يعنى اگر آنان صاحب فرمان على الاطلاق باشند هيچ كس ديگرى -  حتى خود كسى كه درباره ‏اش تصميم گيرى مى‏ شود -  نبايد حق دخالت و رأى و نظر در آن موضوع داشته باشد.

ضمانت چنين فرمان قاطعى عصمت الهى است كه فقط درباره امامان‏ عليهم السلام وجود دارد؛ و هر كسى را متقاعد مى ‏كند كه در برابر دستور و نظر مبارک معصوم‏ عليهم السلام خود را تخطئه نمايد و فرمان او را مقدم بداند، كه در واقع فرمان خدا را مقدم داشته است.

ائمه اثنى‏ عشر عليهم السلام[۶]

جا دارد هر شيعه بلكه هر مسلمان واقعاً در صدد باشد كه لُبّ مطلب در مراسم عظيم غدير را به دست آورد و نقطه مركزى كمال دين را پيدا كند، تا هميشه چشم دل را به آن سو داشته باشد و از لغزش ‏ها و انحرافات مصون بماند.

نقطه مركزى كمال دين «صاحب اختيارى دوازده امام‏ عليهم السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله» است.

بر گِرد اين نقطه، ثمرات و نتايج بسيارى خود را نشان مى ‏دهد و اعتقاد يک مسلمان را مى ‏سازد.

اين نقطه اصلى از سه ركن تشكيل يافته است:

«صاحب اختيارى» و «دوازده امام‏ عليهم السلام» و «بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله»، و هر يک از اينها ناقص باشد صاحب آن هنوز اصل ولايت را نيافته تا چه رسد به ثمرات آن.

بنابراين كسانى كه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به عنوان خليفه چهارم قبول دارند درركن سوم ناقص ‏اند و اصلاً با غدير كارى ندارند و دقيقاً ضد آن را در اعتقاد خود جاى داده ‏اند، چرا كه على ‏عليه السلام بلافاصله بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله صاحب اختيار مردم است.

اگر على‏ عليه السلام دقيقاً شئون پيامبر صلى الله عليه و آله را دارد، پس سه نفر قبل از او كه مقام او را غصب كردند نه در علم و نه در عصمت هرگز نمى ‏توانستند جاى آن حضرت قرار بگيرند و پاسخگوى نيازهاى مردم باشند.

همچنين كسانى كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله فقط على‏ عليه السلام را و يا تا امام چهارم‏ عليه السلام و يا تا امام ششم ‏عليه السلام را قبول دارند و يا امام دوازدهم ‏عليه السلام را قبول ندارند، اينان در ركن دوم ناقص ‏اند و چنين اعتقادى منشعب از غدير نيست، چرا كه در غدير همه دوازده امام‏ عليهم السلام به عنوان نور واحد تا آخرين روز دنيا معرفى شده‏ اند.

از سوى ديگر كسانى كه دوازده امام‏ عليهم السلام را به عنوان انسان ‏هايى عالم و وارسته قبول دارند ولى آنان را صاحب اختيار مطلق خود نمى‏ دانند در ركن اول ناقصند، و غدير هرگز داعى بر معرفى امامان به اين معنى نداشته است، چرا كه با ظهور علم و عملشان طبعاً مردم ايشان را مى‏ شناسند و نيازى به معرفى در آن مراسم عظيم نيست.

آنچه غدير براى آن تشكيل شد و دين با آن كامل شد اعلام صاحب اختيارى امامان‏ عليهم السلام بود كه قِوام ولايت با همين است.

اتمام حجت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با «صاحب اختيار»[۷]

رمز غدير صاحب اختيار بودن على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است كه با تابلوى«ولايت» شناخته مى ‏شود.

سقیفه براى شكستن اين رمز و پايين آوردن اين تابلو تلاش‏ هاى فراوانى كرد، ولى از همه شكننده ‏تر اين بود كه از صاحب اختيار همه مردم سلب اختيار كنند و از او التزام بگيرند كه حق ندارى از اوامر سقيفه سرپيچى كنى.

بر حال امتى اشک بايد ريخت كه طناب بر گردن ولايت مدار غدير بيندازند و با شمشيرهاى آخته او را وادار به بیعت با سقيفه كنند.

اشک خون بايد ريخت بر روزى كه اسلام به اين مصيبت دچار شد و ننگ ابدىِ آن بر چهره تاريخ ماند.

و بر على‏ عليه السلام بايد گريست كه فرمود:

پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خم فرمود: «هر كس من نسبت به او صاحب اختيارم على نسبت به او صاحب اختيار است».

من چگونه نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان هستم در حالى كه آنان امير و حاكم بر من باشند؟![۸]

ارزش دادن به انتخاب مردم در مقابل انتخاب خدا[۹]

پيداست كه بشر خوب مى‏ داند انتخاب صاحب نظرانش به انتخاب خداوند نمى‏ رسد. اين چيزى بود كه در تاريخ خلفاى منتخب سقیفه عملاً بر همه معلوم گرديد؛ كه خلفاى غاصب در جهات ظلم و جهل و بى‏ لياقتى و گناه، سرآمد روزگار خود بودند.

مى ‏بينيم براى التيام اين نقص بشرى، در صحیفه ملعونه دوم -  كه پس از غدير در مدینه و در خانه ابوبکر توسط رؤساى منافقین نوشته شد -  وصله ‏اى بى‏ مايه به سخنان خود افزوده ‏اند كه «بر اهل هر زمانى، كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ‏ماند» ، ولى تاریخ به خوبى نشان مى‏ دهد كه بر اهل هر زمانى آنكه صلاحیت خلافت را داشته مخفى مانده است!

چنانكه به جاى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق‏ ترين افراد جاى او را گرفتند. عبارت صحيفه را بنگريد:

بر مسلمين واجب است كه پس از رحلت هر خليفه‏ اى، صاحب نظران جمع شوند و مشورت كنند و هر كس را كه مستحق خلافت ديدند امير خود نمايند و او را صاحب اختيار مسلمين قرار دهند؛ چرا كه بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ‏ماند.

بيان پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد صاحب اختيار[۱۰]

سؤال زاييده توجه كامل مخاطب به خطاب است، چه اين سؤال از سوى دوستان باشد چه منافقان.

گاهى هم سؤال كننده مى ‏پرسد تا ديگران بدانند، و يا با اشاره خودِ پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال مى ‏كنند تا توضيحى لازم براى مردم ارائه شود و شبهه ‏اى بر طرف گردد.

در هر صورت نتيجه اين پرسش و پاسخ‏ ها جز تكميل مفاهيم غدير در اذهان مردم نخواهد بود.

و لذا در غدير يكى از اصحاب سؤالى مطرح كرد كه مى‏ خواست مفهوم دقيق و ريشه‏ دار ولايت را بداند.

او پرسيد: منظور دقيق شما از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» چه بود؟

پاسخ پيامبرصلى الله عليه وآله يكى از زيباترين جلوه ‏هاى كلام بود كه در كوتاه ‏ترين عبارات بلندترين معانى را جاى داد.

آن حضرت ابتدا ولايت خدا را بر خود و ولايت مدارى خود را نسبت به خدا خاطر نشان كرد، و سپس ولايت خود و على ‏عليه السلام را نسبت به مردم فرع آن و منشعب از آن دانست؛ و در اين باره فرمود:

خداوند مولاى من است و از خودم بر من صاحب اختيارتر است، و در برابر خدا مرا براى خويش اختيارى نيست. پس از خدا من مولاى مؤمنان هستم و از مؤمنان بر خودشان صاحب اختيارترم، و در برابر من آنان را اختيارى نيست.

اكنون هر كس كه من مولاى اويم -  يعنى نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم و در برابر من او را اختيارى نيست -  على بن ابى‏ طالب مولاى اوست، و در برابر او برايش اختيارى نيست.[۱۱]

پيامبرصلى الله عليه وآله بين ولايت خدا و ولايت امام[۱۲]

صاحب اختيارى خدا مُسلَّم است. صاحب اختيارى رسول بر گرفته از ولايت الله بر مردم است. صاحب اختيارى امام ادامه ولایت نبى است.

در واقع براى اثبات ولايت الهى براى امام صاحب اختيارى پیامبر صلی الله علیه و آله محوريت دارد. پيامبر صلى الله عليه و آله با ظرافتِ تمام ارتباط اين مراحل سه گانه ولايت را تشريح نموده مى‏ فرمايد:

خدا صاحب اختيار من است و به من از خودم صاحب اختيارتر است و در برابر دستورات او مرا امرى نيست؛ و من صاحب اختيار مؤمنينم و نسبت به آنان صاحب اختيارترم و در برابر من آنان را امرى نيست؛

و هر كس من صاحب اختيار اويم و نسبت به از او خودش صاحب اختيارترم على بن ابى ‏طالب صاحب اختيار اوست و نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است و در برابر او برايش امرى نيست.[۱۳]

پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه‏ عليهم السلام صاحب اختياران[۱۴]

از جمله معارفى كه در خطبه غدیر به آن اشاره شده اينكه پس از خداوند پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه‏ عليهم السلام مولى و صاحب اختيار مردم است، و اختيار او بر مردم از خودشان بيشتر است.

شرائط صاحب اختيار[۱۵]

طبيعى است كسى مى ‏تواند صاحب اختيار مطلق مردم باشد كه نه تنها گناه نكند و شیطان و هواى نفس در او راه نداشته باشد، بلكه اشتباه هم نكند تا باعث هلاكت جمعيتى نشود.

خداوند كسانى را صاحب اختيار مردم قرار داده كه داراى عصمت مطلق ‏اند، و از هرگونه بدی و پلیدی به هر معنى كه باشد پاک‏ اند. گذشته از آن عِلمشان را به منبع بى‏ پايان علم خود متصل كرده است، تا جوابگوى انواع احتياجات مردم باشند.

تعيين و تخصيص چهارده معصوم‏ علیهم السلام به عنوان صاحب اختيار مردم و كسانى كه امرشان بر هر موجودى نافذ است فقط بايد از جانب حق تعالى باشد، زيرا اوست كه به وجود آورنده مخلوقات است و بهترين ‏ها را او خلق كرده، و فقط اوست كه مى ‏تواند سپردن اختيار تام مردم به دست كسى را ضمانت كند؛ و اين پيامبر صلى الله عليه و آله است كه از جانب خداوند به عنوان پُشتوانه و ضامِن اين مقام درباره امامان‏ عليهم السلام ايشان را به مردم معرفى كرده است.

پروردگارِ مهربان در نظامِ خلقت به اين هم اكتفا نكرده است، بلكه صاحبان اختيار مردم را كسانى قرار داده كه از نور خلق شده ‏اند و آنان را در قالب انسان قرار داده است.

معصومين‏ عليهم السلام كسانى ‏اند كه قبل از خلقتِ عالم خلق شده ‏اند و همه جهان به بركت وجود آنان خلق شده است. اين نورانيت در خطابه غدیر به صراحت ذكر شده است:

النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ ثُمَّ في عَلِىِّ بْنِ أَبى‏ طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ.

نور از جانب خداوند عز و جل در من، و سپس در على و بعد در نسل او تا مهدى قائم قرار داده شده است.

خداوند مردم را به چنين وجودهاى نورانى سپرده و خواسته است كه مردم او را از اين طريق عبادت كنند و هدایت را از ايشان بگيرند، و لذا عبادت خداوند از هر طريق ديگرى باشد در پيشگاه خداوند مردود است.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در بيان واقعه غدير مى ‏فرمايد:

«... وَ كانَتْ عَلى وِلايَتى وِلايَةُ اللَّهِ، وَ عَلى عَداوَتى عَداوَةُ اللَّهِ ... . فَكانَتْ وِلايَتى كَمالُ الدّينِ وَ رِضَى الرَّبِّ تَبارَكَ وَ تَعالى»:

«ولايت خداوند از طريق ولايت من شناخته مى‏ شود و عداوت با خداوند نيز از راه عداوت با من شناخته مى ‏شود ... . لذا ولايت من کمال دین و رضايت خداوند تبارک و تعالى خوانده شد».[۱۶]

همچنين امام عسکری‏ علیه السلام در اين باره مى‏ فرمايد: «آنگاه كه خداوند با منصوب كردن اولياى خود بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت به پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب كرد:

«اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسْلامَ ديناً»، و براى اوليائش حقوقى را بر شما واجب كرد و به شما دستور داد تا آن حقوق را نسبت به ايشان ادا كنيد تا آنچه نزد شما از همسران و اموال و خوراک داريد بر شما حلال شود و نمو و بركت و ثروت را به شما نشان دهد، و تا معلوم شود كه چه كسى از خداوند اطاعت مى‏ كند...».[۱۷]

شرح حديث غدير و صاحب اختيار[۱۸]

جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» از پنج كلمه تشكيل شده است:

«مَنْ» ، يعنى «هر كَس». و اين كلمه شامل تمام مسلمانان يعنى آنان كه پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول دارند مى ‏شود.

«كُنْتُ» ، يعنى «من بوده ‏ام». استفاده از فعل ماضى به معناى آن ست كه اين منصب براى پيامبر صلى الله عليه و آله پايه نبوت عامه و خاتمیت اوست و خطاب سخن با كسانى است كه حضرتش را تا كنون به چنين منصبى قبول داشته‏ اند.

«مَوْلاهُ» ، يعنى «مولى و صاحب اختيار او...» . اين كلمه محور اصلى جمله است و خودِ حضرت در همين خطبه و در مواردى ديگر معناى اين كلمه را بيان فرموده‏ اند.

«مولى» يعنى كسى كه اختيار مردم به دست او است و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارد و هر دستورى به آنان دهد بايد بدون چون و چرا اجرا كنند، و كوتاهى در اطاعت از او اگر به عنوان اعتراض و شک در حقانيت او باشد مساوى با كفر و انكار نبوت است.

«فَعَلِىٌّ» يعنى «پس على...». تعيين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام براى منصب و مقامى كه در كلمه بعدى ذكر مى‏ شود، مشت محكمى به دهان فتنه‏ گران و دسيسه كاران است تا فكر تشكيک در شخص امام و يا احتمال تعدد آن را از مخيّله خود بيرون كنند.

از طرف ديگر با معرفى اين «على‏ عليه السلام»، يازده امام ديگر را هم كه بعد از او داراى مقام و منصب او خواهند بود مشخص مى‏ كند به طورى كه راهِ تحریف و تشكيک بسته مى‏ شود.

«مَوْلاهُ» ، يعنى «مولى و صاحب اختيار اوست». همان منصبى كه در كلمه سوم اين جمله براى شخص خاتم انبياء صلى الله عليه و آله ذكر شد عيناً براى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و يازده امام معين از فرزندان او از جانب خداوند اعطا شده است.

آنان صاحب اختيار مردم‏ اند و هر چه بگويند بايد بدون چون و چرا قبول كرد، و هرگونه اعتراض و شک و ترديد درباره آنان مساوى با كفر است.

صاحب اختيار در خطبه غدير[۱۹]

پيامبرصلى الله عليه وآله در ابتداى بخش دوم خطبه غدیر، در بيان علت نزول آيه شديد اللحن تبلیغ اشاره داشت كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است.

مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ:

اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده کوتاهی نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى‏ كنم:

جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى‏ طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است».

در اواسط بخش سوم خطبه غدیر و پس از بيان توازن مقام نبوت و امامت نيز كه خطبه به اوج خود نزديک مى‏ شد، نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر كنار پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاده است.

بايد گفته مى‏ شد كه لحظاتى بعد دو بازوى حيدرى در كف با كفايت محمدى قرار مى‏ گيرد و به گونه‏ اى خاص فراتر از آنچه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد.

براى اعلان اين مهم پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى ثقل اکبر را تابلو قرار داده، على‏ عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.

حضرت قسم ياد كرد كه باطن و تفسیر قرآن را بيان نمى‏ كند مگر اين كسى كه مى ‏خواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏ ام اين على صاحب اختيار اوست، و ولایت او از طرف خدا نازل شده است.

مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا اِلى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ اِلاَّ الَّذى اَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِلَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَى وَ مُعْلِمُكُمْ: اَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ:

اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محکمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد.

به خدا قسم، باطن آن را براى شما بيان نمى‏ كند و تفسيرش را برايتان روشن نمى‏ كند مگر اين شخصى كه دست او را مى‏ گيرم و او را به سوى خود بالا مى ‏برم و بازوى او را مى‏ گيرم و با دستم او را بلند مى ‏كنم و به شما مى‏ فهمانم كه:

«هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست» ، و او على بن ابى‏ طالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.

همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش دهم خطبه غدير پس از اشاره به حج، نماز و زکات را دو بار مطرح كرد؛ يک بار با اشاره به آيه ۴۳ سوره بقره:

«وَ اَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرّاكِعينَ»، و بار ديگر با اشاره به آيه ۴۱ سوره حج: «الَّذينَ اِنْ مَكَّناهُمْ فِى الاَرْضِ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ» :

پيرو آن نكته اصلى را به ميان آورد كه اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد علی صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مى‏ كند.

آنگاه ادامه اين مسير را نشان داده فرمود: «او و آنان كه از نسل من به خلافت مى‏ رسند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر مى‏ دهند و آنچه را نمى ‏دانيد برايتان بيان مى‏ كنند».

مَعاشِرَ النّاسِ، اَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما اَمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، فَاِنْ طالَ عَلَيْكُمُ الاَْمَدُ فَقَصَّرْتُمْ اَوْ نَسيتُمْ فَعَلِىٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ؛ الَّذى نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدى اَمينَ خَلْقِهِ. اِنَّهُ مِنّى وَ اَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتى يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْاَلُونَ عَنْهُ وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لا تَعْلَمُونَ:

اى مردم، نماز را به پا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است و اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد، على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مى‏ كند، او كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است.

او از من است و من از اويم. او و آنان كه از نسل من‏ اند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر مى‏ دهند و آنچه را نمى ‏دانيد براى شما بيان مى ‏كنند.

در آخر بد نيست اشاره شود كه ابان بن ابى‏ عيّاش از سليم بن قيس نقل مى‏ كند كه گفت: از على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام شنيدم در حالى كه مردى از آن حضرت درباره ایمان سؤال كرد و گفت:

يا اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، مرا از ايمان خبر ده به طورى كه از غير تو و بعد از تو از كسى در اين باره سؤال نكنم.

حضرت پس از بيان پايه‏ هاى ایمان و اشاره به امامت و ولايت در غدير فرمود:

... كسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را در غدير خم نصب كرد، و به آنان خبر داد كه او نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان است، و سپس به آنان دستور داد تا حاضران غايبان را آگاه نمايند.

عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، آن شما هستيد؟ فرمود: من اول و افضل آنها هستم. سپس پسرم حسن بعد از من نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان است.

سپس پسرم حسين بعد از او نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان است. و سپس جانشينان پيامبر صلى الله عليه و آله هستند تا بر سر حوض کوثر يكى پس از ديگرى خدمت او وارد شوند... .[۲۰]

صاحب اختيار در كلام امام باقر عليه السلام[۲۱]

خداوند بيان اوامر خود در قرآن را به پيامبر صلى الله عليه و آله واگذار كرده است. همان گونه كه نماز و روزه و حج در جزئياتش نياز به تبيين رسول دارد، آيه «اولُو الْامْرِ» و منظور از آن هم بايد با بيان رسول باشد.

در پاسخ به فتنه ‏گرانى كه با مطرح كردن «كَفانا كِتاب اللَّهِ» و افزودن اينكه چرا در کتاب خدا نام اهل ‏بیت‏ علیهم السلام نيامده، امام باقر علیه السلام طى اتمام حجت زيبايى برنامه مفصل غدير را تفسير آيه «أُولِى الْأَمْرِ» دانست.

روزى امام باقر عليه السلام به ابوبصير فرمود: آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[۲۲] درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام نازل شده است.

ابوبصير عرض كرد: مردم به ما مى‏ گويند: چرا خداوند نام على و اهل‏ بيتش را در كتابش ذكر نكرده است؟

حضرت فرمود: به مردم بگوييد: خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه يا چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را براى مردم تفسير نموده است. (و همچنين زكات و حج را) .

و نيز نازل كرده «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[۲۳] كه درباره على و حسن و حسين‏ عليهم السلام است.

(در بيان كلمه «اولى الامر» ) پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على‏ عليه السلام فرموده: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، و نيز فرموده: شما را به كتاب خدا و اهل ‏بيتم سفارش مى‏ كنم.

اگر پیامبر صلی الله علیه و آله سكوت مى‏ كرد و اهل آيه «اولى الامر» را معرفى نمى‏ كرد آل عباس و آل عقيل و ديگران آن را ادعا مى‏ كردند!!... وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت على‏ عليه السلام صاحب اختيار مردم بود ... ، چون پيامبر صلى الله عليه و آله ولایت او را به مردم ابلاغ فرموده و او را منصوب نموده بود.[۲۴]

صاحب اختيار در كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با ابوبكر[۲۵]

گاهى بحث بر سر آن است كه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام صاحب اختيار مردم است يا نه، و آيا در غدير چنين چيزى ثابت شد يا نه؟!

اما خنده ‏آور آن است كه ابوبكر بگويد: «من صاحب اختيار مردم هستم» ! كسى نيست بپرسد در غدير و بعد از آن كسى سراغ دارد كه ابوبكر به چنين مقامى منصوب شده باشد؟

و يا بالاتر از آن مانند صاحب غدیر از ابوبكر بپرسد:

تو را به خدا قسم مى‏ دهم (اى ابوبكر) ، آيا من صاحب اختيار تو و هر مسلمانى طبق حدیث پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير هستم يا تو؟![۲۶]

صاحب اختيارىِ پيامبر صلى الله عليه و آله[۲۷]

در خطبه غدیر، پيش از لحظات حساس خطابه هنوز يک مرحله در پيش بود.

پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ خواهد ولايت و صاحب اختيارى على‏ عليه السلام را اعلام كند، اما دو مقدمه براى اين هدف در نظر مى‏ گيرد تا كسى را ياراى انكار آن نباشد.

يكى آنكه صاحب اختيارى خود را با استناد به آيه «النَّبِىُّ اَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ» اعلام نمايد، و ديگر اينكه ولايت على‏ عليه السلام را مساوى و جايگزين ولایت خود قرار مى ‏دهد؛ و اين به معناى آوردن دليل محكم ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام از متن قرآن است.

پيامبر صلى الله عليه و آله براى اين هدف از يک شيوه غير منتظره استفاده كرد، و آن اقرار گرفتن از مردم درباره صاحب اختيارى خود بود.

اين اقرار در واقع اعتراف به ركنى بود كه ولايت على‏ عليه السلام مترتب بر آن مى‏ شد.

يک لحظه قبل از معرفى على‏ عليه السلام فرمود: «اَيُّهَا النّاسُ، مَنْ اَوْلى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟»: «اى مردم، چه كسى از خودتان بر شما صاحب اختيارتر است؟».

اين سؤال تداعى كننده فورى آيه «النَّبِىُّ اَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ» بود، و اين پاسخ را در ذهن مردم زنده مى‏ كرد كه «پيامبر صلى الله عليه و آله بر مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است».

نتيجه فوق ‏العاده اين سؤال، پاسخ يک پارچه مردم بود كه صدا زدند: «اللَّهُ وَ رَسُولُهُ».

با اين پاسخ در واقع به ولايت خدا و رسول نسبت به خود اقرار نمودند، و جوابِ بلافاصله مخاطبين حكايت از مسلَّم بودن مسئله داشت، و اين گونه يک امر استثنائى ديگر در اثناى خطابه غدير انجام پذيرفت.

غدير روز معرفى اولو الامر[۲۸]

عناوين بر گرفته از آيات غدير در معرفى فرهنگ غدیر در ماجرا و خطبه غدیر و كلمات معصومين‏ عليهم السلام، ۲۲ عنوان است كه به ترتيب از كليات آغاز مى‏ شود و با در نظر گرفتن مراحل وقوع ماجراى غدير به دنبال يكديگر اتفاق افتاده است.

يكى از آنها «روز معرفى اولو الامر» و «روز معرفى اولى به نفس» است:

غدير روز تبيين پر عمق ‏ترين واژه رسالت انبياء عليهم السلام بود و بايد معناى «اولو الامر» در چهارچوبى واضح و بى ‏نقاب روشن مى‏ شد.

ولايت على‏ عليه السلام در سايه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»[۲۹]، و ولايت امامان با استناد به «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[۳۰]چنان تبيين گرديد، كه ولايت و صاحب اختيارى مطلق اهل ‏بیت‏ علیهم السلام تا ابد از متن قرآن درخشيد و به ابديت قرآن پيوست.

همچنين غدیر روزى بود كه ولايت از متن قرآن ترجمه شد و لغت نامه ‏ها از تبيين آن عاجز ماندند. آن روز كلمه فشرده «مَوْلى» با آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۳۱]تفسير شد، كه هم صاحب اختيارى مطلق را رساند و هم قِرانِ نبوت و ولايت را ثابت كرد.

غدير يعنى معرفى صاحب اختيار[۳۲]

يكى از تأكيدات معصومین‏ عليهم السلام درست فكر كردن درباره غدير و اجتناب از قالب ريزى‏ هاى غلط يا اشتباه است.

از جمله فرموده‏ اند: «غدير يعنى خليفه الهى صاحب اختيار است»[۳۳]؛ و اين بدان معناست كه در غدير صاحب اختيارى خليفه بيان شده و اگر آن را سلب كنيم چيزى از مفهوم خلافت و امامت نمى‏ ماند.

معناى دقيق جمله «من كنت مولاه فعلى مولاه»[۳۴]

پس از دقت و تبيين كلماتِ حدیث غدیر، صورت تركيبى آن با در نظر گرفتن پايه ‏هاى اعتقادى شيعه، چنين ترجمه مى ‏شود:

هر مسلمانى كه پیامبر صلی الله علیه و آله را به عنوان صاحب اختيار خود قبول دارد، و در مورد فرمايشات و اوامر و افعال او اجازه هيچگونه شک و شبهه و اعتراض به خود نمى‏ دهد، بايد نسبت به على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام نيز همين اعتقاد را داشته باشد و سخنان و افعال او و آنچه از او مى ‏بيند و مى‏ شنود را حق بداند.

از آنجا كه هيچ گونه جاى اعتراض و تشکیک درباره پيامبر صلى الله عليه و آله وجود ندارد، لذا هر كس به هر عنوان با على‏ عليه السلام مخالفت كند و يا رو در روى او بايستد بر باطل است و اعتقاد او مساوى با كفر است.

مفهوم صاحب اختيار[۳۵]

در غدیر خم سلمان برخاست و عرض كرد: يا رسول اللَّه، ولایت و صاحب اختيارى او چگونه است؟

فرمود: ولايت و صاحب اختیاری او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است.

پس در غدير براى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فقط خلافت و جانشينىِ پيامبرصلى الله عليه وآله به معناى جلوس در مكانِ او بعد از رحلتش اعلام نشده، بلكه تمام شئونى كه صاحب اختيارِ تام بر مردم بايد داشته باشد -  همان ها كه شخص پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله دارا بودند -  براى جانشين او هم اعلام شده است.

«امام» در خطبه غدیر يعنى كسى كه جوابگوى جميع مايحتاج بشر است، و اين قدرت از جانب خدا به او اعطا شده است. براى تبيين آنچه به عنوان «امامت» در قالب امامتِ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خطبه غدیر منظور شده است به جهات زير برمى‏ خوريم:

۱. حكومت و ولایتِ مطلق بر مردم به عنوان صاحب امر و واجب الاطاعة، كه اين تعابير به چشم مى‏ خورد: اميرالمؤمنين، امام، ولىّ مردم، خلیفه، وصی، مفروض‏ الطاعة، نافذ الامر.

۲. هدايتِ مردم به سوى خداوند، كه تعابيرى نظير هدایت به حق و از بين بردن باطل و دعوت به سوى خداوند و بشارت دهنده ذكر شده است.

۳. پاسخگويى به نيازهاى علمى مردم، كه لازمه‏ اش علم به جميع ما يحتاج مردم است.

اين مطلب با تعابير در بر دارنده علم رسول و بيان كننده بعد از او و جانشین و خلیفه او بر تفسیر قرآن خاطر نشان شده است.

۴. جنگ با دشمنان كه يكى از شئون امام است، با اشاره به جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین ذكر شده است.

امامت با چنين معناى وسيعى كه در خطبه غدير آمده داراى پشتوانه الهى و امضاى پروردگار است، و او عطا كننده اين قدرت است. در اين باره به امامت و ولایت او از جانب خداوند و منصوب شدن او به امر الهى تصريح شده است.

موقعيت تبليغى غدير و صاحب اختيارى[۳۶]

پنج موقعيت مهم در تبلیغ غدیر از بنيانگذارِ آن حضرت خاتم الانبیاء عليهم السلام مى ‏بينيم، كه همه آنها در فاصله دو ماه و اندى از ۱۸ ذى ‏الحجه سال دهم تا ۲۸ صفر سال يازدهم هجرى رخ داده است.

كارساز بودن هر يک از اين موقعيت‏ ها در آينده‏ هاى غدیر مشهود است و خبر از «اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم» از يک سو و «اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى» از سوى ديگر مى‏ دهد. از جمله مورد زير است:

وقتى از پیامبرصلی الله علیه وآله مى ‏خواهند كه مراسم سه روزه غدير را در يک عبارت خلاصه كند، در مى ‏يابيم كه بسيارى از مردم آن روز هم در معناى «صاحب اختيارى» دقت لازم را نكرده بودند. حضرت معناى «مولى» را از صاحب اختيارى خدا بر خود آغاز مى‏ كند و سپس صاحب اختيارى خود را بر اساس ولاية اللَّه مطرح مى‏ فرمايد و آنگاه صاحب اختيارى على ‏عليه السلام را نتيجه مى‏ گيرد.[۳۷]

مهدى‏ عليه السلام صاحب اختيار خدا در زمين[۳۸]

پیامبرصلی الله علیه وآله در فرازى از بخش هشتم خطبه غدیر به اين جهت اشاره كردند كه حضرت مهدی‏ علیه السلام يارى دهنده دين الهى و شكننده جلوه‏ هاى شرک و بالا برنده آيات خداست:

اَلا اِنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ. اَلا وَ اِنَّهُ وَلِىُّ اللَّهِ فى اَرْضِهِ، وَ حَكَمُهُ فى خَلْقِهِ، وَ اَمينُهُ فى سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ.

بدانيد او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمک نمى‏ شود. اوست ولی خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.

   براى موارد بيشتر در مورد «صاحب اختيار» مراجعه شود به عنوان: حدیث غدیر، و عنوان: مولى، و عنوان: ولایت.

منبع

دانشنامه غدیر،جلد ۱۳،صفحه ۴۴۹.

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۹  - ۲۶.
  2. احزاب /  ۶ .
  3. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷،۲۹۶. الاقبال: ص ۴۵۹،۴۵۳.
  4. يعنى در بين جمعيت ۱۲۰۰۰۰ نفرى غدير در مقابل منبر بوديم.
  5. كتاب سليم: ص ۳۶۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۷۱. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۹.
  6. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۹۴،۱۹۳.
  7. ژرفاى غدير: ص ۲۰۴. غدير از زبان مولى: ص ۴۰،۲۵.
  8. الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۴۵. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۷،۴۱۶.
  9. ژرفاى غدير: ص ۱۷۲.
  10. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۸۱ .
  11. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۳۴،۱۳۳.
  12. تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۱۷۱،۱۷۰.
  13. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۶ ص ۵۳۵ .
  14. اسرار غدير: ص ۲۰۳.
  15. ژرفاى غدير: ص ۸۸ . اسرار غدير: ص ۱۹۹.
  16. بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.
  17. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۹۹ ح ۳.
  18. اسرار غدير: ص ۱۹۷.
  19. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۷ - ۱۵۵، ۱۵۷ - ۱۷۰، ۲۲۳ - ۲۳۱. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۴.
  20. كتاب سليم: حديث ۸ .
  21. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۳۲،۳۳۱.
  22. احزاب /  ۶ .
  23. احزاب / ۶ .
  24. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۱۱.
  25. ژرفاى غدير: ص ۲۰۱. غدير از زبان مولى: ص ۳۶.
  26. الخصال: ص ۵۴۸ . بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸ .
  27. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۳ .
  28. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۰۲.
  29. مائده /  ۵۵ .
  30. اسراء /  ۵۹ .
  31. احزاب / ۶ .
  32. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۲۲۳.
  33. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳ - ۱۸.
  34. ژرفاى غدير: ص ۸۷ .
  35. ژرفاى غدير: ص ۹۹. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۳۶،۱۸.
  36. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۲۳۹،۲۳۸.
  37. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۶ ح ۵۳۵ .
  38. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۸  - ۲۱۳.