ابوموسی اشعری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
[[رده: | <references /> | ||
[[رده:شخصیّت ها و افراد مرتبط با غدیر]] |
نسخهٔ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۸
بيعت ابوموسى در غدير[۱]
پس از خطبه غدیر و دستور پیامبر صلی الله علیه و آله براى بیعت همگانى با امیرالمؤمنین علیه السلام، و بعد از بيعت مقداد و سلمان و ابوذر و حذیفه و ابن مسعود و عمار و بریده اسلمی، از اولين افرادى كه بايد براى بيعت مى آمدند ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و معاویه و مغیره و ابوموسی اشعری بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله تأكيد خاصى بر بيعتشان داشت.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: بيعت.
ترور پيامبر صلى الله عليه و آله[۲]
يكى از چهارده نفرى كه براى ترور نافرجام پيامبر صلى الله عليه و آله پس از غدير و در عقبه هَرشی و پس از غدیر اقدام كردند ابوموسى اشعرى است.[۳]
نفاق ابوموسى پس از بيعت در غدير[۴]
پس از بيعت در غدير، معاویه و مغیرة بن شعبه و ابوموسى اشعرى در كنار ديگر منافقین از اين همه شكست در توطئه هايشان سخت كلافه شده بودند، و در حالى كه از خيمه بيعت بيرون مى آمدند غرغر كنان زير لب سخنانى مى گفتند.[۵]
معاويه با تكبر و تبختر و غضب آلود، در حالى كه دست راستش را بر دوش ابوموسى اشعرى و دست چپش را بر دوش مغیرة بن شعبه گذاشته بود، به راه افتاد و اين گفته را در آن حال تكرار مى كرد:
«هرگز محمد را بر گفته اش تصديق نمى كنيم و به ولايت على اقرار نخواهيم كرد».
ابوذر و حذیفه شاهد اين حالت آنان بودند، و خبر اين كارشان فوراً به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد. همزمان آيات ۳۱ تا ۳۵ سوره قيامت درباره معاويه نازل شد:
«فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى، وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّى، ثُمَّ ذَهَبَ اِلى اَهْلِهِ يَتَمَطّى، اَوْلى لَكَ فَاَوْلى، ثُمَّ اَوْلى لَكَ فَاَوْلى»:
«نه تصديق كرد و نه سر تسليم فرود آورد، ولى تكذيب نمود و روى گردانيد، و سپس با تكبر به سوى دوستانش رفت. عذاب بر تو سزاوار و سزاوارتر است. بار ديگر عذاب بر تو سزاوار و سزاوارتر است».
در آن لحظات حساس پيامبر صلى الله عليه و آله درباره معاويه سه تصميم در نظر گرفت: يكى اينكه بر فراز منبر رود و باطن او را به مردم معرفى كند و خباثت او را به همه بشناساند.
دوم اينكه بر فراز منبر برائت و بيزارى خود را از معاويه اعلام فرمايد. سوم اينكه دستور قتل او را صادر نمايد.
اما بار ديگر وحى الهى - به خاطر مهلتى كه به ظالمين داده شده - نازل شد و آيه ۱۶ سوره قيامت را آورد: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ»:
«درباره او زبانت را به سخنى باز مكن كه درباره او عجله كرده باشى»، حكايت از آنكه هنوز از مهلت او مانده است. اين بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت كرد و درباره او چيزى نفرمود.[۶]