آیه ۱۴۰ سوره بقره و غدیر

نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۰ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

آيه «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى...»[۱]

علی بن ابی ‏طالب ‏علیهما السلام آن امامى است كه پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود:

لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.

پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه ‏عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده ‏اى در انتظار آنان است.

اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.

در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏ بیت ‏علیهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.

از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى‏ كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق ‏العاده ‏اى در پايين ‏ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه ‏هاى آن است.

اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۱۴۰ سوره بقره و آيه ۲۴ سوره لقمان و آيه ۱۴ سوره فجر است:

«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»:

«يا مى‏ گوييد ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگانِ او یهودی يا نصرانی بوده ‏اند. بگو: شما آگاه ‏تريد يا خداوند؟ و چه كسى ظالم‏تر است از كسى كه شهادتى از خداوند نزد او كتمان شود؟!

خداوند از آنچه انجام مى‏ دهيد غافل نيست».

«نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ»[۲]:

«آنان را زمان اندكى از نعمت‏ها برخوردار مى ‏سازيم و سپس به عذاب غليظى دچار مى نماييم».

«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»[۳]:

«پروردگار تو در كمين است».

اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

برنامه سه روزه غدير پايان يافته و غروب بيستم ذى‏ الحجة کاروان پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير خم راهى مدینه شده است.

گروه چهارده نفرى از منافقین نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را براى اجراى آن در عقبه هرشى در پيش دارند.

قبل از رسيدن قافله به كوه هرشى، ۱۴ نفر خود را به قُلّه رساندند و در دو سوى آن كمين كردند.

با رسيدن شتر پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه پيشاپيش قافله در حركت بود و حذیفه و عمار راهنماى آن بودند -  منافقین حمله كردند و پس از درگيرى‏ هاى مفصل، منافقين فرارى شدند.

در آنجا حذیفه پيشنهاد پيگيرىِ آنان را به پیامبر صلی الله علیه و آله داد، ولى حضرت با اقتباس از دو آيه قرآن به او فهماند كه فعلاً مأمور به صبر هستم.

اين دو آيه يكى در سوره ملک است كه در قرآن «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» است، ولى در كلام حضرت به اين صورت اقتباس شده آمده است: «انَّ اللَّه لَهُمْ بِالْمِرْصادِ».

آيه دوم در سوره لقمان است كه در كلام حضرت از صيغه متكلم به غايب تغيير يافته و به جاى «نمتعهم» كلمه «سَيُمْهِلُهُمُ» به كار رفته و حضرت فرموده است:

«وَ سَيُمْهِلُهُمْ قَليلاً ثُمَّ يَضْطَرُّهُمْ الى عَذابٍ غَليظٍ».

روز بعد كه قافله براى استراحت توقف كرد بار ديگر آن گروه با يكديگر به نجوى پرداختند در حالى كه حضرت همه را از سخن سرى گفتن منع كرده بود.

هنگام حركت پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فراخواند و مورد مؤاخذه قرار داد و پرسيد: در چه باره ‏اى نجوى مى‏ كرديد؟ گفتند: ما اصلاً سخن سرّى نداشته ‏ايم!

پيامبر صلى الله عليه و آله با تضمين بخش دوم آيه ۱۴۰ از سوره بقره در كلام خود و فقط با حذف همزه استفهام قبل از كلمه «أَ أَنْتُمْ» پاسخ آنان را داد و فرمود:

«أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه، وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».

موقعيت قرآنى

از نظر موقعيت قرآنى، آيه سوره بقره درباره كسانى از يهود و نصارى است كه درباره خدا با پيامبر صلى الله عليه و آله احتجاج مى‏ كنند و شواهد را كتمان مى‏ كنند.

خداوند به آنان خطاب مى ‏كند: چه كسى ظالم‏ تر است از آنكه شهادتى را نزد خدا كتمان مى نمايد؟

آيه سوره فجر در زمينه احوال قوم عاد و ثمود و فرعون است كه در اثر كثرت فساد به تازيانه عذاب الهی گرفتار شدند. خداوند با يادآورى آنان مى ‏فرمايد: «پروردگار تو در كمينگاه است».

آيه سوره لقمان از آيه ۲۲ آغاز مى ‏شود كه خداوند مردم را در دو گروه معرفى مى‏ نمايد. يكى «مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى الله» است كه به عروة الوثقى متمسک شده ‏اند.

گروه دوم كافران هستند كه درباره آنان «فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ» و «إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ» فرموده و سپس مى ‏فرمايد: «آنان را زمان كوتاهى از نعمت ‏ها برخوردار مى ‏كنيم و سپس به عذاب غليظ مى‏ كشانيم».

تحليل تاريخى

داستان مفصلى كه اين سه آيه در ضمن آن از لبان مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله به صورت اقتباس صادر شده، از حذيفه يمانى است كه گوشه ‏اى از داستان بلند غدير را چنين نقل مى‏ كند[۴]:

منافقین در بين خود به گفتگو پرداختند و بحث نمودند و نظر دادند تا بر اين نظر متفق شدند كه شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را بر فراز كوه هَرشى بِرَمانند، و اين در حالى بود كه در جنگ تبوک نيز مثل همين نقشه را اجرا كرده بودند ولى خداوند شرّ آنان را از پيامبرش دور كرده بود.

اين گونه بود كه درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بارها به قتل و ترور و مسموم كردن متفق شدند. در آن مجلس منافقین و دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله از آزاد شدگانِ قریش و منافقينِ انصار و كسانى از اعراب مدینه و اطراف آن كه در دلشان ارتداد بود حاضر بودند. آنان -  كه چهارده نفر بودند -  قرار گذاشتند و هم قسم شدند كه شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را بِرَمانند.

پيامبر صلى الله عليه و آله باقى آن روز و شب مسير را ادامه داد تا به گردنه هرشى نزديک شد. آنجا آن چهارده نفر جلوتر رفته بودند و در قله كوه پنهان شده بودند و شترهاى خود را پشت تخته سنگ‏ ها خوابانده بودند.

آنان همراه خود ظرف‏ هاى استوانه‏ اى برده بودند و آنها را پر از ريگ كرده بودند، تا با رسيدن پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را به سوى پاهاى شتر بغلتانند.

حذيفه مى‏ گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله من و عمار را فراخواند و به او دستور داد از پشت سر شتر را راهنمايى كند و به من فرمود افسار شتر را در دست بگيرم.

به قله كوه كه رسيديم آن چهارده نفر از پشت سر ما ظرف‏ هاى پر از ريگ و نيز تخته سنگ‏ هاى از پيش آماده شده را بين پاهاى شتر رها كردند.

شتر ترسيد و نزديک بود بِرَمَد، و پيامبر صلى الله عليه و آله را نيز با خود به اين سو و آن سو ببرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله با صداى بلند به شتر فرمود: آرام بگير، كه بر تو مشكلى نيست. خداوند شتر را به زبان آورد و با عربی فصيح گفت:

وَالله يا رَسُولَ الله، لا ازَلْتُ يَداً عَنْ مُسْتَقَرِّ يَدٍ وَ لا رِجْلاً عَنْ مَوْضِعِ رِجْلٍ وَ انْتَ عَلى ظَهْرى:

يا رسول ‏اللَّه، به خدا قسم دست از جاى دست و پا از موضعِ پا حركت نخواهم داد مادامى كه تو بر پشت من هستى.

سپس آن چهارده نفر به سوى شتر هجوم آوردند تا آن را برمانند. من و عمار رو در روى آنان ايستاديم و با شمشيرهايمان حمله كرديم. آن شب بسيار تاريک بود و آنان از مقابل ما فرار كردند و با نااميدى از نقشه ‏اى كه داشتند پشت تخته سنگ‏ها پنهان شدند.

حذيفه مى ‏گويد: عرض كردم: يا رسول الله، اين كسانى كه چنين قصدى داشتند چه كسانى هستند؟ فرمود: اى حذيفه، اينان منافقین در دنيا و آخرت هستند. عرض كردم: آيا عده‏ اى را سراغ آنان نمى ‏فرستى كه سرهاى آنان را جدا كند و بياورد.

فرمود: خداوند به من دستور داده از آنان اعراض كنم. خوش ندارم كه مردم بگويند: اين پيامبر گروهى از قوم و اصحابش را به دين خود فراخواند و آنان پذيرفتند.

سپس با كمک آنان جنگيد تا بر دشمنش غالب گرديد، و آنگاه كه غلبه پيدا كرد ياران خود را به قتل رسانيد. اى حذيفه اينان را رها كن، «فَانَّ الله لَهُمْ بِالْمِرْصادِ، وَ سَيُمْهِلُهُمْ قَليلاً ثُمَّ يَضْطَرُّهُمْ الى عَذابٍ غَليظٍ»: خداوند در كمين اينان است و به زودى به آنان مهلت مى‏ دهد و سپس آنان را به عذاب شديد دچار مى ‏كند.[۵]

عرض كردم: يا رسول ‏الله، اين عده منافق كيانند؟ آيا از مهاجرين‏اند يا انصار؟ پیامبر صلی الله علیه و آله يكايک آنان را نام برد تا همه چهارده نفر را ذكر كرد.

در بين آنان كسانى بودند كه خوش نداشتم آنان را بين آن گروه ببينم! لذا ساكت شدم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اى حذيفه، گويا درباره بعضى از كسانى كه برايت نام بردم (از منافقين) شک دارى؟! سرت را بلند كن!

حذيفه مى‏ گويد: سرم را به سوى آن گروه برگرداندم در حالى كه در قله كوه ايستاده بودند. به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله آسمان برقى زد و آنچه در اطرافمان بود روشن شد. سپس نور آن برق ثابت ماند به طورى كه گمان كردم آفتاب طلوع كرده است.

سپس به آن گروه نگاه كردم و فرد فرد آنان را شناختم، و ديدم همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده بود؛ آنان چهارده نفر بودند: نُه نفر از قريش و پنج نفر از غير قريش ... .

به خدا قسم آنان عبارت بودند از اولى، دومى، عثمان، طلحه، عبد الرحمن بن عوف، سعد بن ابی‏ وقاص، ابوعبیده جراح، معاویة بن ابی‏ سفیان و عمرو بن عاص، كه اينان از قريش بودند.

اما پنج نفر ديگر عبارت بودند از: ابوموسی اشعری، مغیرة بن شعبه ثقفی، اوس بن حدثان نصری، ابوهریره و ابوطلحه انصاری.

حذيفه مى‏گويد: سپس از كوه سرازير شديم و راه پايين را پيش گرفتيم در حالى كه فجر طلوع كرده و صبح شده بود. پيامبر صلى الله عليه وآله پياده شد و وضو گرفت و منتظر اصحابش شد تا جمع شدند.

در آنجا همان گروه چهارده نفرى را ديدم كه همگى با مردم وارد شدند و پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله به نماز ايستادند.

وقتى نماز حضرت تمام شد نگاه كرد و ابوبكر و ابوعبيده را ديد كه با يكديگر نجوى مى ‏كنند و سخن سرّى مى‏ گويند.

به همين جهت به منادى خود فرمان داد تا در بين مردم ندا كند: هيچ سه نفرى از مردم حق ندارند اجتماع كنند و سخن سرى نجوى كنند!!

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله از پاى كوه هرشى مردم را حركت داد تا به منزل بعدى رسيدند. در آن منزل سالم مولى ابی‏ حذیفه ديد آن دو نفر با يكديگر نجوى مى ‏كنند.

وقتى سالم در اين باره از آنان سؤال كرد گفتند: ما جمع شده ‏ايم تا قسم ياد كنيم و پيمان ببنديم كه از محمد اطاعت نكنيم در آنچه از ولايت على بن ابى‏ طالب بعد از خود بر ما واجب كرد!!

او از اين نقشه استقبال كرد و وارد نجواى آنان شد.

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏خواست از آن منزل حركت كند اين سه نفر نزد حضرت آمدند. حضرت پرسيد: امروز در چه باره‏اى نجوى مى‏ كرديد، در حالى كه من شما را از نجوى نهى كرده بودم؟

گفتند: يا رسول‏ الله، جز در اين وقتى كه نزد شماييم با هم ملاقاتى نداشته ‏ايم!

پيامبر صلى الله عليه و آله نگاهى به آنان كرد و اين آيه را براى آنان خواند: «أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ الله، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ الله، وَ مَا الله بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»:

«آيا شما آگاه ‏تريد يا خدا؟ چه كسى ظالم ‏تر است از كسى كه شهادتى نزد خود را از خدا كتمان مى‏ كند، و خداوند از آنچه شما انجام مى‏ دهيد غافل نيست».[۶]

تحليل اعتقادى

آنچه به عنوان تفسير اين آيات از تطبيق آنها بر صحيفه و توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده مى‏ شود دو نكته است:

الف) اولى و دومى كه رو در روى خدا و رسول كار خود را كتمان كردند و اين كتمان را انكار كردند، مصداق «أَظْلَمُ» يعنى ظالم ‏ترين شدند.

ب) خداوند دشمنان اهل‏ بیت ‏علیهم السلام را چند صباحى در اين دنيا مهلت مى ‏دهد چنانكه مى ‏فرمايد: «نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً»؛ و سپس آنان را به عذاب غلاظ و شداد مبتلا مى‏ نمايد چنانكه مى ‏فرمايد:

«ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ». اين عذابِ آنان از لحظه مرگ آغاز شده و در عالم برزخ ادامه دارد تا در قيامت به سزاى اصلى اعمال خود برسند.

اولی و دومی هنگام مرگ، پيامبر و اميرالمؤمنين ‏عليهما السلام را ديدند كه به آنان مى‏ گفتند: بشارت باد شما را به آتش در پايين ‏ترين درجه جهنم!![۷]

بعد هم كه به حال احتضار افتادند خبر از ورود به آتش و داخل شدن در تابوت دادند و در توصيف آن چنين گفتند: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده و در آن دوازده نفرند.

آن تابوت در چاهى در قعر جهنم است، كه هر گاه خدا بخواهد جهنم را شعله‏ور نمايد صخره را از در آن چاه بر مى ‏دارد.[۸]

در عالم برزخ هم هر از چند گاهى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام يا يكى از ائمه‏ عليهم السلام خود را به آنان نشان مى‏ دهند، و آنان از قعر آتش التماس مى‏ كنند، ولى جز پاسخ رد نمى‏ شنوند.

در اين باره ماجرايى از زندگى اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده در روزى با حارث همدانى بودند. حضرت فرمود: آيا آنچه من مى ‏بينم تو هم مى ‏بينى؟

عرض كرد: چگونه من مى ‏توانم آنچه شما مى ‏بينى ببينم، در حالى كه خداوند چشم شما را نورانيت داده و به شما عطا كرده آنچه به احدى عطا نكرده است.

فرمود: اين ظالمِ اولى است كه بر دروازه ‏اى از آتش مى‏ گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد.

سپس حضرت لحظاتى مكث كرد و دوباره فرمود: اى حارث، آنچه من مى ‏بينم تو هم مى ‏بينى؟

آنگاه فرمود: اين ظالمِ دومى است كه بر دروازه‏ اى از دروازه ‏هاى آتش مى‏ گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد.[۹]

پانویس

  1. بقره /  ۱۴۰. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۰۵ - ۴۱۲.
  2. لقمان /  ۲۴.
  3. فجر /  ۱۴.
  4. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۱۲ - ۱۳۵. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۷ - ۱۱۱.
  5. اين عبارت همان دو آيه سوره ملک و سوره لقمان است كه اقتباس شده است.
  6. اين آيه سومى است كه در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله به آن استشهاد شده است.
  7. كتاب سليم: ص ۳۴۸ ح ۳۱.
  8. كتاب سليم: ص ۳۴۹.
  9. بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۱۸۵ ح ۶۸ .