جغرافیای غدیر
جغرافیای غدیر[۱]
يک سفر اكتشافى جغرافيايى به غدير با اعتقاد به صاحب ولايت، اين سرزمين را همراه با تاريخش مى نماياند، و زير ذرهبين محبت به كشف وقايع اين وادى رحمت مى پردازد.
ورود غدير به جغرافياى اسلام، آغاز حضور جدى غدير در فرهنگ اعتقادى، بلندترين خطابه انبيا در غدير، خاطرههاى ماندگار در جغرافياى غدير، ناگفته هاى پنهان غدير، تاريخچه غدير در چهارده قرن، روزگار غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى مراحل اين سفر اكتشافى است.
اينها اهدافى است كه از جغرافياى غدير استفاده مى شود و به نوعى جغرافياى اعتقادى غدير است. واقعاً اين جغرافيا نيست، كه تاريخ اعتقاد ماست. در همين كوه و دشت هاى غدير است كه هم آينده اعتقادمان را بنا كرده ايم و هم دشمنان دين و دنيا و آخرتمان را شناخته ايم، و از اين جغرافياى تاريخى زير بناى فكرى خود را بنيان نهاده ايم.
ذيلاً جغرافياى غدير را دنبال مى كنيم:
۱. ارتباط جغرافى غدير با تاريخ اسلام
سابقه اين بركه با تاریخ اسلام را مى توان از روزگارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله با مال التجاره حضرت خديجه به شام مى رفت جستجو كرد؛ ولى تصريحى به اين مطلب در تاريخ نيامده است.
اولين ارتباط اين بركه با اسلام در هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حضرت در مسير خود به مدینه از همين غدير عبور كرده است. فرداى لیلة المبیت هم كه اميرالمؤمنين عليه السلام چهار بانو به نام فاطمه را به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله همراهى كرد و آنان را به مدينه آورد، مسير آن حضرت و فاطمه زهرا عليها السلام از غدير خم بود.
بعد از آن در صلح حديبيه و فتح مكه مىتوان عبور كاروان مسلمانان را از كنار اين بركه احتمال داد. در حجةالوداع كه سيل هفتاد هزار نفرى مردم از مدينه همراه پيامبرصلى الله عليه وآله براى اعمال حج حركت كردند و جمعيت انبوهى كه بين راه افزوده مى شد، از غدير خم عبور كردند.
۲. امكانات حياتى غدير[۲]
خصوصيت غدير خم از ميان آبادى هايى كه از مكه تا مدينه بر سر راه مسافران بود، وجود بركه بزرگ آب در آن بود، كه در حد يک درياچه كوچک مى نمود و در طول سال آب آن خشک نمى شد، در حالى كه بركه هاى ديگر مدتى پس از فصل بارندگى و سيل خشک مىشدند. به همين جهت مسافران از ميان غديرهاى اين جاده «غدير خم» را براى استراحت انتخاب مى كردند و اميدشان به آب هميشه ذخيره آن بود.
بنا بر اين يكى از جهات انتخاب غدير خم اين نياز حياتى مردم يعنى آب بود كه به حد وافر در آنجا وجود داشت، و به راحتى مى توانست نياز صد و بيست هزار نفر را تأمين كند. اگر چه كاروان عظيم حجاج آب همراه داشتند و شتران مخصوص حمل آب قافله را همراهى مى كرد، اما پيداست كه آنها در طول مسير در آبادى ها ظرف هاى خالى شده را پر مى كردند.
بنا بر اين براى توقف سه روزه آن جمعيت عظيم ذخيره عظيمى از آب لازم بود، كه هم براى نوشيدن و استفاده هاى غذايى كفايت كند و هم براى شستشو و طهارت مردم كافى باشد، و اين خصوصيت در بركه «خم» وجود داشت.
3. امكانات مسافرتى در غدير[۳]
يكى از جهات مناسب بودن بيابان غدير براى برنامه اعلان ولايت گنجايش آن براى صد و بيست هزار نفر به صورت متفرق و هنگام استراحت شبانه بود. بايد در نظر گرفت كه هنگام نماز جماعت و سخنرانى همه جمعيت در كنار يكديگر و به صورت فشرده جمع مى شوند، ولى پس از آن هر چند نفر براى استراحت مكانى براى خود انتخاب مى كنند تا شتران را بخوابانند و فرشى پهن كنند و لوازم پخت و پز به راه اندازند و پس از آن بتوانند بخوابند.
بدون شک مكان وسيعى لازم است كه بتواند آسايش مردم را فراهم كند تا مراسم سه روز با نشاط و آسودگى لازم برگزار شود؛ و از اين نظر «غدير خم» مناسب ترين مكان براى برگزارى مراسم سه روزه بود.
۴. انتخاب سرزمين غدير[۴]
با اينكه انتظار مى رفت پيامبر خدا صلى الله عليه وآله در اين اولين و آخرين سفر حج خود مدتى در مكه بمانند، ولى بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادىِ خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان كند: فردا كسى جز معلولان نبايد باقى بماند، و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در «غدير خم» حاضر باشند.
انتخاب منطقه «غدير» - كه به امر خاص الهى بود - از چند جهت قابل ملاحظه است: يكى اينكه در راه بازگشت از مكه، كمى قبل از محل جدايى كاروانها و تقاطع مسيرهاست.
دوم اينكه در آينده هاى اسلام كه كاروان هاى حج در راه رفت و برگشت از اين مسير عبور مى كنند، با رسيدن به وادى غدير و نماز در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله، تجديد خاطره و بيعتى با اين زيربناى اعتقادى خود مى نمايند و ياد آن در دل ها احيا مى گردد.
مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير - كه يادگار آن واقعه تاريخى است - روزهاى جالبى از سوى دوست و دشمن به خود ديده است.
سوم اينكه «غدير» كمى قبل از «جحفه»، بيابانى وسيع و آبگيرى براى جمع شدن آب سيل ها و همچنين آب چشمه اى كه از سمت شمال غربى به آن مى ريزد و چند درخت كهنسال تنومند بوده، كه براى برنامه سه روزه پيامبر صلى الله عليه و آله و ايراد خطبه براى آن جمعيت انبوه بسيار مناسب بوده است.
براى مردم بسيار جالب توجه بود كه پيامبرشان - پس از ده سال دورى از مکه بدون آنكه مدتى اقامت كنند تا مسلمانان به ديدارش بيايند و مسائل خود را مطرح كنند، بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مكه خارج شدند و مردم را نيز به خروج از مكه و حضور در «غدير» امر نمودند.
صبح آن روز كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه حركت كردند، سيل جمعيت كه بيش از صد و بيست هزار نفر و به قولى صد و چهل هزار و به قول ديگر صد و هشتاد هزار نفر تخمين زده مى شدند به همراه حضرت حركت كردند. حتى پنج هزار نفر از مكه و عده اى حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن - كه مسيرشان به سمت شمال نبود - براى درک مراسم غدير همراه حضرت آمدند.[۵]
تاريخ سرزمين غدير[۶]
يک سفر اكتشافى جغرافيايى به غدير با اعتقاد به صاحب ولايت، اين سرزمين را همراه با تاريخش مى نماياند، و زير ذرهبين محبت به كشف وقايع اين وادى رحمت مى پردازد.
ورود غدير به جغرافياى اسلام، آغاز حضور جدى غدير در فرهنگ اعتقادى، بلندترين خطابه انبيا در غدير، خاطره هاى ماندگار در جغرافياى غدير، ناگفته هاى پنهان غدير، تاريخچه غدير در چهارده قرن، روزگار غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى مراحل اين سفر اكتشافى است.
اينها اهدافى است كه از جغرافياى غدير استفاده مى شود و به نوعى جغرافياى اعتقادى است.
۱. ورود غدير به جغرافياى اسلام
در مسير سيل هايى كه در غرب عربستان از سمت شرقى تا درياى سرخ ادامه مى يابد، آبگيرهاى متعددى وجود دارد كه با عبور سيل در هنگام بارندگى آب در آنها باقى مى ماند؛ و بركههايى را تشكيل مىدهد كه مردم منطقه تا مدتها از آب آن استفاده مى كنند. اين بركه ها - كه در عربى «غدير» ناميده مى شود - در آن سرزمين خشك ارزش فوق العادهاى دارد و بعد از باران آب ذخيره آن مورد استفاده قرار مى گيرد.
الف) غدير خم كجاست؟
در راه مکّه تا مدینه، در ۲۰۰ كيلومترى مكه و ۳۰۰ كيلومترى مدينه بركه آبى به نام «خُم» وجود داشت كه با عنوان «غدير خم» شناخته مى شد. بين دو رشته كوه در شمال و جنوب، اين آبگیر از شرق به غرب كشيده شده و تا درياى سرخ امتداد داشت و مسير سيل به صورت زمينى هموار در آمده بود.
درختان بيابانى «سَمُر» - كه به فارسى «كُنار» گفته مى شود - به صورت متفرق در اين مسيل به چشم مى خورد. در يک سوى اين زمين هموار بركه بزرگ «غدير خم» قرار گرفته بود. موقعيت خاص اين غدير در آن بود كه آبش در طول سال خشک نمى شد. به همين جهت درختانى چند در كنار آن روييده بود ومحل معروفى براى استراحت مسافران خسته بود.
ب) ارتباط جغرافى غدير با تاريخ اسلام
سابقه اين بركه با تاریخ اسلام را مى توان از روزگارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله با مال التجاره حضرت خديجه به شام مى رفت جستجو كرد؛ ولى تصريحى به اين مطلب در تاریخ نيامده است.
اولين ارتباط اين بركه با اسلام در هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حضرت در مسير خود به مدينه از همين غدير عبور كرده است. فرداى لیلة المبیت هم كه اميرالمؤمنين عليه السلام چهار بانو به نام فاطمه را به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله همراهى كرد و آنان را به مدينه آورد، مسير آن حضرت و فاطمه زهرا عليها السلام از غدير خم بود.
بعد از آن در صلح حديبيه و فتح مكه مىتوان عبور كاروان مسلمانان را از كنار اين بركه احتمال داد. در حجةالوداع كه سيل هفتاد هزار نفرى مردم از مدينه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله براى اعمال حج حركت كردند و جمعيت انبوهى كه بين راه افزوده مى شد، از غدير خم عبور كردند.
ج) آغاز پرونده بلند غدير
در همه اين نقاط حساس تاريخى، «غدير خم» فقط به عنوان عبور و يا احتمالاً استراحتى كوتاه مورد استفاده قرار مى گرفت، اما روز سيزدهم ذى حجة سال دهم هجرى، با يک اعلان رسمى «بركه غدير خم» موقعيتى ديگرگونه يافت و پرونده جديدى براى خود در تاريخ اسلام باز كرد و از ميان بركه هاى جهان امتياز خاصى يافت.
اگر چه از مدينه به پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام شده بود كه اين سفر براى اعلان حج و ولايت است؛ اما با پايان اعمال حج هنوز خبرى درباره مسئله ولايت نازل نشده بود. اعمال حج پايان يافته، و مردم - كه سال هاست بر اثر تسلط كفار از ديدار كعبه محروم مانده اند - اكنون پس از فتح مکّه و كوتاهى دست كفار از بيت خداوند، مى خواهند چند روزى كعبه را زیارت كنند و بر گرد آن طواف نمايند، اما خداى کعبه دستور ديگرى دارد.
جبرئیل نازل مى شود و «غدير خم» را نشان رسول صلى الله عليه و آله مى دهد، و فرمان خدا را ابلاغ مى كند كه فردا همه بايد از مكه خارج شوند و تا غدير خم بروند و در آنجا براى امرى مهم توقف نمايند.
بلال حبشی به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان مردم ندا داد: «فردا كسى جز معلولان نبايد بماند و همه بايد در وقت معين در غدير خم حاضر باشند».
د) حركت به سوى سرزمين اعتقاد
مكه در تعجب فرو مى رود! چرا آن امر مهم در كنار بيت خداوند اعلام نمى شود؟ براى چه در بيابان و از چه رو در غدير خم؟! كسى نيست كه متوجه اهمیت برنامه نشود.
اين است كه دوازده هزار نفر از اهل يمن كه مسيرشان به سمت جنوب بود همراه پنج هزار نفر از اهل مكه راه شمال را به سمت غدير در پيش مى گيرند.
اكنون جغرافياى اسلام براى يافتن نقطه اى حساس بر روى كره خاكى در حركت است. چهار روز راه در پيش است و از «سَيْرَف» و «مَرّ الظهران» و «عسفان» عبور مى كنند تا به «قُدَيْد» مى رسند كه تا غدير فاصله كمى دارد. در آنجا پيشواز غدير آغاز مى شود.
از «قُديد» تا «غدير خم» جبرئيل سه بار نازل مى شود و اين دستور را نازل مى كند: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس ...».
هـ) چرا غدير انتخاب شد؟
كاروان به غدير نزديک تر مى شود. غدير كجاست؟ عرض و طول آن، حدود شمالى و جنوبى و شرقى و غربى آن، امكانات آن، موقعيت استراتژيک آن كدام است؟ اينجا چه خصوصيتى دارد كه خداوند تبارک و تعالى آن را انتخاب كرده و تأكيد بر اعلان ولايت در آنجا نموده است؟
موقعيت حساس اين بركه از آن جهت است كه جاده بعد از آن در سمت مدينه، به جحفه مىرسد كه تقاطع راه هاست. جادهاى كه از مكه تا غدير را از كنار دريا پيموده در جحفه تقسيم مى شود. راهى به سوى مدينه به شرق مايل مى شود. راهى به سمت شمال از كنار دريا تا شام مى رود. راه ديگرى از غرب به دريا مى رسد تا با كشتى به مصر و ساير مناطق آفریقا برود.
اگر چه مسلمانان آن روز اكثراً از سوى مدينه آمده بودند، ولى انتخاب غدير قبل از اين تقاطع حساس در آينده هاى تاریخ كه كاروانها همين مسير را طى مى كردند، براى هميشه يادآور مراسمى بود كه در هيجدهم ذى الحجه در آنجا انجام گرفت، يعنى قبل آنكه كاروان ها متفرق شوند غدير را - كه يادآور آن روز مقدس بود - زیارت مى كردند.
۲. كاروان اسلام در غدير
ساعتى به ظهر مانده كاروان به غدير خم نزديک شد. عده اى از منافقین كه متوجه برنامه بودند بر سرعت خود افزودند و بعضى خود را تا جحفه رساندند كه بگويند ما عبور كرده بوديم و در مراسم حاضر نشديم.
الف) كاروان حجاج در نزديكى غدير
اما پيامبر صلى الله عليه و آله - به دستور مستقيم الهى - با رسيدن به غدير سه كار انجام داد:
اولاً دستور داد منادى ندا دهد كه همه در غدير خم متوقف شوند. ثانياً عدهاى را مأمور كرد كه سر تا سر قافله را كنترل كنند و آنان را كه پيشتر رفته اند باز گردانند و كسانى را كه هنوز نرسيده اند به سمت غدير سوق دهند. ثالثاً از جاده اصلى به سمت راست خارج شد و مسير را به سمت غدير تغيير داد.
آغاز ورود به غدير در سه مرحله انجام شد. از يک سو مردم موظف شدند تا گروه گروه در جاى جاى وادى خيمه برپا كنند و براى توقف سه روزه لوازم استراحت خود را آماده كنند. از سوى ديگر دستور داده شد كسى زير پنج درخت كهنسال نرود و آن محوطه براى سخنرانى خالى بماند. از ديگر سوى دستور دادند براى آن حضرت و خاندانش خيمه اى بر پا كنند.
همه مراحل به خوبى انجام شد و مردم استقرار يافتند تا برنامه هاى بعدى اعلام گردد.
ب) آماده سازى جايگاه خطابه
با توجه به قرار داشتن درختان در سمت جنوبى وادى، نماز جماعت به راحتى خوانده مى شد در حالى كه امام جماعت زير درختان ايستاده باشد.
اكنون كه تا هنگام نماز ظهر ساعتى باقى مانده بود، پيامبر صلى الله عليه و آله گروهى از اصحاب را مأمور آماده سازى جايگاه سخنرانى نمود. سلمان و ابوذر و مقداد و عمار مأمور ساختن منبر شدند.
آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ هاى ناهموار را جمع آورى كردند، و سپس زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند. گروهى هم شاخه هاى پايين آمده درختان را كه تا نزديكى زمين آمده بود و به سر و روى مردم اصابت مى كرد قطع كردند.
آنگاه با طناب هايى شاخه هاى بالاى دو درخت را به يكديگر بستند و آنها را به هم نزديک كردند، و سپس روى آنها پارچه هايى به صورت سايبان بر جايگاه سخنرانى قرار دادند. گروهى ديگر مأمور شدند درختچه هايى كه در اين سو و آن سوى بيابان روييده بود قطع كنند. كار اصلى بناى منبر بود كه همان چهار نفر بر عهده داشتند.
با جمع آورى سنگ ها و چيدن آنها روى يكديگر شكل اوليه منبر را بر پا كردند، و بلنداى آن را به اندازه قامت پيامبر صلى الله عليه و آله قرار دادند.
آنگاه براى تنظيم دقيقتر شكل ظاهرى آن، جهاز شتران را به كار گرفتند كه هم بالا رفتن از منبر آسان باشد و هم شباهت آن به منبر بيشتر شود. سپس براى زيباسازى بر روى آنها پارچه هايى انداختند.
بدين صورت جايگاه زيبا و حساب شدهاى براى سخنرانى آماده شد كه سايبانى بزرگ بر فراز آن از تابش آفتاب جلوگيرى مىكرد. موقعيت درختان و منبرى كه زير آنها بنا شده بود به گونه اى بود كه نسبت به مخاطبين در وسط قرار داشت، و سخنران بر همه مردم مُشرف بود و همه حاضرين در غدير او را مى ديدند و صدايش را مى شنيدند، اگر چه براى بهتر شنيدن كلام حضرت، شخصى سخنان پيامبر صلى الله عليه وآله را براى افراد دورتر تكرار مى كرد.
ج) نماز جماعت قبل از سخنرانى
كارها به قدرى سريع انجام گرفت كه در فاصله دو ساعت تا ظهر همه چيز آماده شد، و مقارن اذان ظهر بلال مؤذن پيامبر صلى الله عليه و آله اذان گفت، و سپس در بين مردم ندا داد كه همه براى نماز جماعت و آغاز مراسم در برابر جايگاه جمع شوند.
مردم گروه گروه از خيمه ها و استراحتگاه هاى خود بيرون آمده و در مقابل منبر اجتماع كردند و صفهاى منظم براى اقامه نماز جماعت بر پا شد، و قسمتى هم براى زنان در نظر گرفته شد.
همه آماده و منتظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله از خيمهاش خارج شد و زير درختان كنار منبر بر سجاده ايستاد، و نماز جماعت با جمعيتى عظيم كه تا آن روز سابقه نداشت برپا شد.
۳. بلندترين خطابه انبيا عليهم السلام در غدير
الف) خطيب اعظم بر جايگاه غدير
بلافاصله پس از نماز، پيامبر صلى الله عليه و آله به طرف منبر آمد و از پله هاى آن بالا رفت و بر آخرين پله آن در مقابل مردم ايستاد. سپس اميرالمؤمنين عليه السلام را فرا خواند و به او دستور داد بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.
آن حضرت هم از منبر بالا رفت و يک پله پايين تر از پيامبر صلى الله عليه و آله در طرف راست و احتراماً كمى مايل به طرف آن حضرت ايستاد كه پشت به حضرتش نباشد. در اين حال پيامبر صلى الله عليه و آله دست بر شانه على عليه السلام گذاشت. اكنون مردم - بر خلاف هميشه كه يک خطيب را در حال نشسته مى ديدند - دو نفر را بر فراز منبر در حال ايستاده مى ديدند و خود را آماده شروع خطابه مىكردند.
پيامب رصلى الله عليه و آله نگاهى به راست و چپ جمعيت نمود و منتظر شد تا مردم پس از نماز فشرده تر بنشينند و جمع شوند و با سكوت آماده شنيدن سخنان حضرتش شوند.
ب) خطابه اى براى نسل ها
اكنون بى سابقه ترين سخنرانى تاريخ شش هزار ساله انبياء عليهم السلام با حضور يكصد و بيست هزار نفر در مقابل اول شخصيت جهان آغاز مى شود. با نام خدا طنين صداى پيامبر صلى الله عليه و آله در فضاى غدير پيچيد:
بسم اللَّه الرحمن الرحيم، الحمد للَّه الذى علا فى توحده و دنا فى تفرده و جل فى سلطانه و عظم فى اركانه و احاط بكل شى علماً و هو فى مكانه ... .
سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر سكوت مطلق مردم حدود يک ساعت طول كشيد، كه طى آن مسايل اصولى و مبانى ريشه اى براى آينده اسلام تبيين شد، و اساس همه آنها ولايت و امامت دوازده امام عليهم السلام بعد از آن حضرت تا روز قيامت قرار داده شد.
حضرت پس از حمد و ثناى الهى، تصريح كرد كه بايد فرمان مهمى درباره على بن ابى طالب ابلاغ كنم، و اگر اين پيام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده ام و ترس از عذاب او دارم.
آنگاه امامت دوازده امام عليهم السلام بعد از خود را تا آخرين روز دنيا اعلام فرمود. سپس با بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ...»، و كمال دين و تمام نعمت را با ولايت ائمه عليهم السلام اعلام فرمود. بعد از آن غضب الهى بر دشمنان اهل بیت علیهم السلام را با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن و تفسیر آن به عده اى از اصحابشان بيان فرمود.
سپس با اشاره رمزى به «اصحاب صحيفه ملعونه»، تصريح كرد كه بعد از من مقام امامت را غصب مى كنند و غاصبين را لعنت كرد.
آنگاه تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام قرار داد و آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمود و آنها را به شيعيان و پيروان آل محمد عليهم السلام تفسير نمود. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كرد و آنها را به دشمنان آل محمد عليهم السلام معنى نمود.
در فراز ديگر مطالبى اساسى درباره حضرت بقية الله الاعظم حجة بن الحسن المهدى ارواحنا فداه فرمود، و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره كرد؛ و آينده اى پر از عدل و داد را به دست آن حضرت به جهانيان مژده داد.
آنگاه بيعت با خود حضرت و سپس بیعت با على عليه السلام را با پشتوانه الهى مطرح كرد. در فرازى ديگر درباره احكام الهى سخن گفت و به اطاعت از ائمه عليهم السلام در همه امور دستور داد.
در آخرين مرحله خطابه، بيعتِ لسانى انجام شد كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام عليهم السلام و رساندن پيام غدير به نسل هاى آينده و غايبان از غدير بود.
كلمات نهايى پيامبر صلى الله عليه و آله دعا براى اقراركنندگان به سخنانش و نفرين بر منكرين اوامر آن حضرت بود، و با حمد خداوند خطابه حضرت پايان يافت.
ج) سه برنامه استثنايى بر فراز منبر
آن منبر سنگى كه در جغرافياى غدير مى درخشد - گذشته از سخنرانى - شاهد سه اقدام عملى نيز بود كه تا آن روز سابقه نداشت. يكى آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و بيان مقام امامت، از فراز منبر مردم را مورد سؤال قرار داد و از آنان پاسخ خواست تا اقرار كنند. حضرت فرمودند: چه كسى نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟ همه يكصدا پاسخ دادند: خدا و رسولش.
دوم آنكه از اميرالمؤمنين عليه السلام خواست نزديكتر بيايد و آنگاه دو بازوى حضرت را گرفت و او را تا آنجا بلند كرد كه پاهاى حضرت محاذى زانوان پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفت. در آن حال فرمود: من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله: هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند.
سوم بيعت عمومى بود كه حضرت از انبوه جمعيت خواست تا اقرار نامهاى درباره ولايت اهلبيتعليهم السلام بر زبان جارى سازند و آن را همراه پيامبرصلى الله عليه وآله تكرار كنند. در اينجا خطاب به مردم فرمود: همه بگوييد:
ما فرمان تو را كه از جانب خداوند درباره على بن ابىطالب و امامان از فرزندانش به ما رساندى اطاعت مىكنيم و به آن راضى هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مىكنيم ... . عهد و پيمان در اين باره براى ايشان از ما، از قلبها و جانها و زبانها و ضماير و دستانمان گرفته شد. هر كس با دستش توانست و گرنه با زبانش بدان اقرار كرده است.
قرآن عجب حضورى در غدير دارد. هر فراز از اين واقعه عظيم با آيهاى تأييد مىشود تا آنجا كه امضاى الهى را به ارمغان مىآورد: »اليوم اَكملتُ لكم دينكم و اَتممتُ عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً« .
4- خاطرههايى در جغرافياى غدير
الف. پايان سخنرانى و ادامه مراسم
با پايان سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله، برنامه سه روزه آغاز شد و در هر نقطه وادى غدير چراغ هدايتى به يادگار گذاشت. نگاهى به نقطه نقطه اين سرزمين يادآور خاطرههايى از آن ايام ثلاثه است، كه هر كدام به تنهايى جغرافياى اعتقاد ما نيز هست.
اگر جايگاه منبر بازسازى شود در زير درختان پيامبرصلى الله عليه وآله را خواهيم ديد كه عمامه خود را - كه سحاب نام داشت - به معناى اعلام جانشينى در برابر مردم بر سر اميرالمؤمنينعليه السلام مىبندد. ازدحام مردم را پس از سخنرانى خواهيم ديد كه سعى مىكنند خود را به پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنينعليه السلام نزديكتر كنند، و تبريك و تهنيت بگويند و با ايشان مصافحه كنند. فريادهاى شعفِ جمعيت شكوه و عظمت عجيبى را بر وادى غدير حاكم ساخته است.
اگر گوش جان فرا دهيم صداى منادى پيامبرصلى الله عليه وآله را مىشنويم كه در بين مردم اين خلاصه غدير را تكرار مىكند: »من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله« .
ب. براى بيعت صف كشيدند
اگر با چشم دل بنگريم مراسم بيعت تماشايى است كه توقف سه روزه براى آن است. زير درختان در كنار بركه دو خيمه را خواهيم ديد كه به دستور خاص پيامبرصلى الله عليه وآله برپا شده است. در يكى خود حضرت و در ديگرى اميرالمؤمنينعليه السلام جلوس فرمودهاند. راستى عجب مناظر به ياد ماندنى!
مردم براى بيعت صف كشيدهاند، صفى كه بايد يكصد و بيست هزار نفر در آن به نوبت بايستند و هر يك شخصاً بيعت نمايند. اين مراسم تا آن روز سابقه نداشت و مردم لحظه لحظه آن را دنبال مىكردند.
ابتدا وارد خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله مىشدند و با حضرت بر سر پيمان ولايت علوى دست بيعت مىدادند. آنگاه از خيمه حضرت خارج مىشدند و وارد خيمه اميرالمؤمنينعليه السلام مىشدند و با ادب »السلام عليك يا اميرالمؤمنين« مىگفتند و بر سر پايدارى در اين ولايت و دفاع از آن، دست بيعت مىدادند.
كِى از خاطره بازديد كنندگان بيابان غدير محو خواهد شد كه ابوبكر و عمر در همين خيمهها با پيامبر و علىعليهما السلام دست بيعت دادند و »اصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة« گفتند و پرسيدند: آيا اين برنامه از طرف خداست يا نه!!! و پيامبرصلى الله عليه وآله با تعجب فرمود: آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خدا مىشود؟ ! و با اين همه بساط سقيفه را همانان بر پا كردند، و پايهگذار ضديت با ولايت علىعليه السلام تا ابد شدند.
ج. بيعت بانوان در غدير
منظره ديگرى كه در جغرافياى غدير ثبت شد بيعت زنان بود. بانوى بانوان جهان حضرت فاطمه زهراعليها السلام از حاضرين اين بيعت بود، كه بعد از دو ماه و اندى آن را به ياد همه آورد و در گير و دار سقيفه خاطر نشان ساخت.
همسران پيامبرصلى الله عليه وآله از جمله عايشه و حفصه نيز از حاضران اين بيعت بودند كه با آن حجت عظيم كه بر آنان تمام شد چنان نقشى را در سقيفه ايفا كردند.
شكل خاص بيعت زنان فراموش نشدنى و يادآور حرمت و حجاب زنان در ولايت علوى بود. طشتى پر از آب، پردهاى در وسط آن، دست اميرالمؤمنينعليه السلام داخل آب در يك سوى پرده، دست بانوان در سوى ديگر پرده در آب، همه حاكى از آن است كه حتى در چنين امر عظيمى بايد بيعت از پشت پرده باشد كه نه تنها دست در دست بيعت كننده قرار نمىگيرد، بلكه پردهاى زده مىشود تا يكديگر را نبينند.
د. ملائكه در غدير
گشت و گذارى در وادى غدير، اولين شعر زيباى غدير را به گوش ما مىرساند، كه حسّان بن ثابت آن را سروده و از فراز بلندى به دستور پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله براى مردم مىخواند.
در حاشيه اين سرزمين خاطره عجيبى خود نمايى مىكند. مردم امين وحى الهى جبرئيل را به صورت مردى خوشرو مىبينند كه مىگويد: »پيامبر براى على پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمىزند« .
راستى جا دارد سه روز در غدير بمانيم و همه آن وقايع را جلو ديدگان آوريم و از ياد آنها لذت ببريم.
ه . مباهله در غدير
پايان روز سوم نوبت ديدن اصحاب فيل بود كه با سنگ آسمانى نابود شدند! نوبت مباهله در غدير بود كه خدا به عنوان شاهد غدير معجزه نشان داد.
زير درختان، كنار خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله دوازده نفر پس از آن مراسم تاريخى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدهاند و حارث فهرى سركرده آنان مىپرسد: آيا اينكه گفتى »من كنت مولاه فهذا على مولاه« از جانب پروردگار بود يا از نزد خود گفتى؟!
و پيامبرصلى الله عليه وآله را مىبينيم كه در پاسخ او مىگويد: خداوند به من وحى كرده و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلام نمىكنم.
و حارث به مباهله فرا مىخواند: خدايا، اگر آنچه محمد مىگويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست!
و خداوند را مىبينيم كه در برابر ديدگان آن جمعيت عظيم سنگى از آسمان بر سر حارث مىفرستد و او را نقش زمين مىكند، و با نزول آيه »سأل سائل بعذاب واقع« بر همه ثابت مىكند كه غدير الهى است.
و پيامبرصلى الله عليه وآله را مىبينيم كه به مردم مىفرمايد: شنيديد؟! ديديد؟! يعنى سزاى منكر ولايت علىعليه السلام اين است.
5 - ناگفتههاى پنهان غدير
ديدار كننده از وادى غدير با شنيدن اين فراز از وقايع آن روز احساس ديگرى از درون خود مىيابد، كه گويا آن روزها ماجراهاى ديگرى هم جريان داشته است. وقايع و ماجراهايى كه جا دارد در اين جغرافياى تاريخى به جستجوى آنها نيز بپردازيم:
الف. فرياد شيطان در غدير
اگر چشم دل باز باشد ابليس را خواهد ديد كه در روز غدير از شدت غيظ فرياد مىكشد. شياطين از او علت را مىپرسند و او مىگويد: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به سرانجام رسد هرگز كسى خدا را معصيت نخواهد كرد. آنان به التماس مىگويند: تو بودى كه آدم را گمراه كردى، اكنون نيز دست به كار شو! او هم وعده مىدهد كه بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله آرام ننشيند و با كمك منافقان تمام تلاش خود را براى شكستن پيمان ولايت به كار گيرد.
ب. منافقين در غدير
ابليس را در اين سوى غدير رها مىكنيم و سراغى از منافقين مىگيريم كه سخت در تلاشند. درختان و بركه و چشمه غدير و تك تك ريگهاى آن وادى براى ما شهادت خواهند داد كه آن روز و در برابر منبر پيامبرصلى الله عليه وآله كدام چشمان خيانتكارى غيظ خود را فرو مىدادند.
آنان كه در مكه براى غصب خلافت همپيمان شده و »صحيفه ملعونه« را امضا كرده بودند، اكنون در ميان جمعيت نيروهاى خود را از ميان منافق صفتان انتخاب مىكردند. آنان هنگام سخنرانى با نگاههاى اعتراض گونه خود و هنگام بيعت با اعتراضات صريحشان، زهر خويش را بر عسل مصفاى غدير مىريختند.
اكنون كه غدير را انجام شده مىبينند فتنههاى جديدى در سر مىپرورانند: قتل پيامبرصلى الله عليه وآله و علىعليه السلام قبل از رسيدن به مدينه! خدايا اين بركه چه اسرارى در خود نهفته دارد؟ به روى شيرين آن لبخند بزنيم يا براى روى تلخ آن اشك بريزيم. عجيب است كه بعد از اين همه، نقشه مىكشند كه در راه پيامبرصلى الله عليه وآله را به قتل برسانند و يا اگر نتوانستند علىعليه السلام را !!
آرى، بالاخره مراسم سه روزه غدير پايان مىپذيرد، و كاروان صد و بيست هزار نفرى حجةالوداع با غدير وداع مىكنند، و جز اندكى در دل هم با غدير خداحافظى مىكنند!!
ج. قله »هَرشى« ادامه جغرافياى غدير
جغرافياى غدير اما هنوز گسترده مىشود و تا »هَرشى« در 20 كيلومتر بعد از غدير ادامه مىيابد. اين نام چه ارتباطى با غدير دارد و كجاست؟ همان كوهى است كه مىخواستند بر فراز آن نقشه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله را و در پاى آن نقشه قتل علىصلى الله عليه وآله اجرا كنند! چه كسانى؟ همانان كه بعد از رحلتش خلافت را غصب كردند!
پس بياييد بعد از ديدار غدير سرى هم به قله هَرشى بزنيم و خاطره تلخ آن شب را مرور كنيم. در تاريكى، اكثريت كاروان مجبورند كوه را دور بزنند چون اين گونه براى شتران آسانتر است، اما پيامبرصلى الله عليه وآله و عدهاى ديگر از كوه بالا مىروند تا با عبور از قله آن در سوى ديگر كوه زودتر پايين آيند و راه نزديك شود.
چشمان نافذى همچون حذيفه مىخواهد كه ببيند چهارده نفر زودتر از پيامبرصلى الله عليه وآله سربالايى كوه را در پيش گرفته به سرعت سمت قله را نشانه رفتهاند. كمى بعد، پيامبرصلى الله عليه وآله حركت مىكند و عدهاى از قافله همراه مىشوند، ولى سربالايى تند كوه حركت شتران را كُند مىكند و قافله عقب مىماند.
افسار شتر پيامبرصلى الله عليه وآله در دست حذيفه است و عمار از پشت سر شتر را راهنمايى مىكند و سريعتر به قله مىرسند. كسى جز پيامبرصلى الله عليه وآله نمىداند و نمىبيند كه در دو سوى گردنه چهارده نفر با شمشيرهاى آخته آمادهاند و ظرفهاى پر از شن را در ابتداى سراشيبى نگه داشتهاند تا با عبور شتر پيامبرصلى الله عليه وآله آنها را رها كنند و با وحشت و سقوط شتر، جان پيامبرصلى الله عليه وآله به خطر افتد.
د. »واللَّه يعصمك من الناس« حافظ پيامبرصلى الله عليه وآله
اگر از هَرشى بازديد كرديد از كوه بپرسيد: آن چهارده نفر چه كسانى بودند كه با رسيدن پيامبرصلى الله عليه وآله به قله، ظرفهاى پر از شن و سنگهاى بزرگ را به طرف شتر آن حضرت رها كردند؟
نداى »واللَّه يعصمك من الناس« حافظ رسولصلى الله عليه وآله بود. با يك اشاره پيامبرصلى الله عليه وآله شتر متوقف شد و سنگها رد شدند و به سمت پايين كوه رفتند، اما منافقين با شمشير حمله كردند. حذيفه و عمار كه خطر را دريافته بودند شمشير بر كشيده حمله كردند و آنان را فرارى دادند.
اى كاش حاضر بوديم در لحظاتى بعد از آن كه پيامبرصلى الله عليه وآله با اشارهاى فضاى تاريك نيمه شب را روشن ساخت، و چهرههاى منحوس آنان را كه در پشت صخرهها پنهان شده بودند به حذيفه و عمار نشان داد: ابوبكر، عمر، عثمان، معاويه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابىوقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبيده جراح، ابوموسى اشعرى، ابوهريره، مغيرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولى ابىحذيفه.
واقعاً اين جغرافيا نيست، كه تاريخ اعتقاد ماست. در همين كوه و دشتهاى غدير است كه هم آينده اعتقادمان را بنا كردهايم و هم دشمنان دين و دنيا و آخرتمان را شناختهايم، و از اين جغرافياى تاريخى زير بناى فكرى خود را بنيان نهادهايم.
6 - جغرافياى غدير در چهارده قرن
آن روزها گذشت، اما مسجد غدير در كنار بركه و چشمه و درختان بر جاى ماند. مسافران مكه در ايام حج و غير آن از جادهاى عبور مىكردند كه غدير خم بر سر راهشان بود. در آنجا ياد آن روز بزرگ در دلها زنده مىشد و در مسجد آن نمازى به جاى مىآوردند و در آب بركه سر و رويى صفا مىدادند و »من كنت مولاه فعلى مولاه« را زمزمه مىكردند.
الف. اولين خرابى مسجد غدير به دست سقيفه
اين مسجد خارى در چشم دشمنان بود كه به عنوان شاهدى زنده از ولايت علىعليه السلام در قلب بيابان مىدرخشيد، و پيداست كه دشمنان هرگز چشم ديدن چنين بناى اعتقادى - تاريخى را نداشتند.
طبيعى بود كه اولين اقدام براى نابودى اين آثار به دست عمر بن الخطاب باشد، چرا كه او مؤسس صحيفه و سقيفه بود. آرى، به دستور عمر مسجد غدير كه توسط پيامبرصلى الله عليه وآله و اصحابش علامت گذارى شده بود از ميان برده شد و علائم آن محو گرديد؛ و سقيفه پنداشت كه آخرين يادگار غدير از صفحه روزگار برداشته شد.
ولى دلسوختگان غدير جغرافياى غدير را حفظ كردند، و در زمان اميرالمؤمنينعليه السلام بار ديگر آنجا را احيا كردند و ياد غدير را زنده نمودند.
ب. خرابى دوم مسجد غدير به دست معاويه
پس از شهادت اميرالمؤمنينعليه السلام، بار ديگر معاويه دشمن كينهتوز اسلام، ساربانى را با دويست نفر مأمور كرد و آنان را به غدير خم فرستاد، تا هر گونه آثارى در آنجا هست با خاك يكسان كنند.
اى درختان غدير كه در سايه شما پيامبرصلى الله عليه وآله دست علىعليه السلام را به عنوان نشان هدايت بالا برد؛ و اى بركه و چشمه غدير و اى ريگهاى وادى غدير، اگر اشك مىريزيد كه جاى پاى محمد و علىعليها السلام را با خاك يكسان كردند، خبر داريد كه خانه محمد و علىعليها السلام را به آتش كشيدند و طناب بر گردن صاحب غدير انداختند، تا به اجبار از او براى سقيفه بيعت بگيرند!!
ما هم با شما اشك مىريزيم، اما خوشحاليم كه مدافعان هميشه بيدار غدير نگذاشتند اين محدوده جغرافيايى در لابلاى ظلم سقيفه نابود گردد.
ج. غدير خم در زمان ائمهعليهم السلام
بعد از آن امام حسينعليه السلام را در مسيرى كه از مكه به عراق مىآمد، مىبينيم كه كاروان كربلا را از غدير عبور مىدهد و در آنجا توقفى دارد.
بار ديگر مسجد غدير را در زمان امام باقرعليه السلام احيا شده مىبينيم. پس از آن امام صادقعليه السلام را مىبينيم كه رسماً در سفر از مدينه به مكه در غدير توقفى مىنمايد و جاى منبر پيامبرصلى الله عليه وآله و جزئياتى از واقعه را نشان مىدهد. در نقطهاى ديگر محل خيمه منافقين را نشان مىدهد و برخى توطئههاى آنان را بيان مىفرمايد.
در زمان امام كاظمعليه السلام نيز مسجد غدير را آباد مىبينيم و حضرت به اصحابشان دستور نماز در آن مسجد را مىداد، و تصريح مىفرمود كه پدرم نيز چنين دستورى را به اصحابش مىداد.
د. غدير خم از غيبت صغرى تا قرن چهاردهم
پيداست غدير خم به گونهاى جاى خود را در جغرافياى اسلام باز كرده كه ديگر ظالمان جرئت خراب كردن آن را نداشتهاند و صفحات تاريخ همچنان حكايت از حفظ مسجد غدير دارد، تا آغاز غيبت صغرى )سال 260 ق( كه على بن مهزيار اهوازى در سفرى كه به اشتياق ديدار امام زمانعليه السلام عازم مكه است در غدير پياده مىشود و در مسجد آنجا به مناجات مىپردازد.
پس از آن شيخ صدوق )م 381 ق( را مىبينيم كه تصريح به بقاى مسجد غدير در زمان خود مىنمايد، و بر استحباب نماز در آنجا تأكيد مىكند.
بعد از او شيخ طوسى )م 460 ق( به مسجد غدير در زمان خود اشاره مىكند.
قاضى ابن برّاج )م 481 ق( به بقاى مسجد غدير تا زمان خود تصريح كرده است.
پس از او ابن حمزه )م 560 ق( به اين مطلب تصريح مىكند.
پس از آن ابن ادريس حلى )م 598 ق( بقاى مسجد غدير در زمان خود را يادآور شده است.
بعد از او علامه حلى )م 726 ق( اين مطلب را خاطر نشان كرده است.
تا زمان شهيد اول )م 768 ق( كه مىگويد: »ديوارهاى اين مسجد تا امروز باقى است« .
بعد از آن شيخ يوسف بحرانى )م 1186 ق( را مىبينيم كه به وجود مسجد غدير در زمان خود تصريح مىكند.
سيد حيدر كاظمى )م 1265 ق( از وجود مسجد غدير خبر داده و مىگويد: »با آنكه جاده از غدير فاصله دارد ولى مسجد آن مشهور است« .
محدث نورى نيز از وجود آن در قبل از سال 1300 ق خبر داده كه در سفر حج با استاد خود سيد مهدى قزوينى حلى در مسجد غدير نماز خواندهاند.
7- غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى
الف. قرن چهاردهم و انهدام مسجد غدير
شكى نيست كه چون منطقه غدير در مسير سيل است تغييراتى در شكل و حدود جغرافيايى آن پديد آيد. آن چند درخت كهنسال در طول 1400 سال از بين رفتهاند. در اين بيابان در سالهاى بارانى گياهان و درختان بيشترى روييده و در خشكسالى از بين رفته است.
چشمه غدير گاهى پر آب و گاهى كم آب بوده و در مواردى در صدد حفر و ازدياد آب آن برآمدهاند. بركه غدير در اثر عوارض طبيعى عريضتر يا كم عرضتر شده است. حتى در زمان عثمانىها سيل شديد باعث خرابى مسجد شده و دوباره اقدام به بازسازى آن گرديده است.
نكته قابل توجه، عنايت خاص سلاطين هند به مسجد غدير بوده، كه چند بار توسط آنان تعمير و بازسازى شده است. آنچه مسلم است اينكه تا قبل از سلطه وهابيان در عربستان، مسجد غدير رسماً بر جا بوده و محل زيارت و نماز حاجيان در رفت و برگشت حج بوده است.
يكى از بناهاى مقدسى كه وهابيت همچون ساير موارد به انهدام آن دست يازيده مسجد غدير است. آنان با دو اقدام كينهتوزانه اثر مسجد غدير را به كلى محو كردهاند. از يك سو ساختمان مسجد را كاملاً منهدم ساخته و از بين بردهاند و اثرى از آن باقى نگذاشتهاند، و از سوى ديگر جاده را به قدرى از غدير فاصله دادهاند كه حتى دورنماى آن را از جاده نمىتوان ديد.
ب. اكتشاف جغرافيايى غدير در قرن پانزدهم
خوشبختانه دو محقق شناخته شده از كشور عربستان اقدام به شناسايى غدير نمودهاند. اين دو محقق نتيجه تحقيق خود را به طور مستند و به صورت كتابى منتشر ساختهاند.
يكى جغرافيدانى از اهلسنت به نام عاتق بن غيث بلادى است كه اهل بلاديه در نزديكى غدير است. او از طرف دولت عربستان مأمور به شناسايى مسير هجرت پيامبرصلى الله عليه وآله شده و در اين راه به غدير خم رسيده و به شناسايى دقيق آن پرداخته است. او در سالهاى 1393 و 1396 قمرى در دو نوبت شخصاً به آن منطقه سفر كرده و به تحقيق از اهالى آنجا پرداخته و جزئيات جغرافيايى منطقه را به صورت دقيقى ثبت كرده است.
ديگرى علامه دكتر شيخ عبدالهادى فَضلى از علماى شيعه منطقه شرقى عربستان است، كه در سالهاى 1402 و 1409 قمرى شخصاً دو سفر اكتشافى به منطقه غدير داشته و با توجه به منابع تاريخى اقدام به شناسايى دقيق محدوده منطقه غدير و بركه و چشمه آن با تحقيقات محلى نموده است.
مهم اين است كه تحقيقات اين دو محقق - با آنكه جدا از هم صورت گرفته - نتايج يكسانى داشته و سخن هر دو در شناسايى غدير يكى است.
اين نتيجه به ما اطمينان مىدهد كه بركه غدير هم اكنون پا برجاست و چشمه غدير نيز مىجوشد و آب آن به سمت بركه مىآيد و در آن مىريزد و جغرافياى غدير خم با زمان پيامبرصلى الله عليه وآله تغيير زيادى نكرده است.
گام ديگر، بناى مجدد مسجد غدير است كه اميدواريم در آيندهاى نزديك تحقق پذيرد؛ و بار ديگر حاجيان در مسير رفت و برگشت در مسجد غدير توقفى كنند و از بركه آن روح و جان خويش را صفايى دهند.
6. تحقيق در جغرافياى غدير××× 1 چهارده قرن با غدير: ص 157 - 153. ×××
از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد جغرافياى غدير و موقعيت منطقه غدير از نظر جغرافيايى و تاريخچه آن در طول تاريخ و موقعيت آن در زمان حاضر است.
7. توصيف جغرافيايى غدير خم××× 1 غدير كجاست؟ : ص 55 - 50 . چهارده قرن با غدير: ص 213. سخنرانى استثنائى غدير: ص 26. ×××
منطقه غدير خم در مسير سيلابهايى واقع شده كه پس از عبور از غدير به جحفه مىرسد، و سپس تا درياى سرخ ادامه پيدا مىكند. اين وادى يا سيلاب، سيلهاى ساليانه را به دريا مىريزد. چنين مسيرهايى را به زبان عربى »وادى« مىگويند.
بنابراين در توصيف جغرافيايى غدير مىتوانيم بگوئيم: وادى جحفه مسير سيلى است كه به دريا مىريزد. در اين مسير آبگيرى طبيعى بوجود آمده كه پس از عبور سيل، آبهاى باقيمانده در آن جمع مىشوند، و به چنين گودالها و آبگيرهايى در عرب »غدير« مىگويند.
در مناطق مختلف غديرهاى زيادى در مسير سيلها وجود دارد كه با نامگذارى از يكديگر شناخته مىشوند. اين غدير هم براى شناخته شدن از غديرهاى ديگر بنام »خم« نامگذارى شده است.
نام غدير خم در طول چهارده قرن تغيير نيافته و در كتابهاى جغرافيايى و تاريخى و لغت مربوط به قرون مختلف همين نام را براى اين مكان معين مىبينيم كه موقعيت دقيق آن را هم تعيين كردهاند و فواصل آن را از چهار جهت به صراحت گفتهاند.××× 2 معجم ما استعجم: ج 2 ص 510 492 368 . لسان العرب: ماده خمم و غدر. معجم البلدان: ج 2 ص 389 350 و ج 3 ص 159 و ج 4 ص 188 و ج 6 ماده غدير. معجم معالم الحجاز: ج 1 ص 156. تاج العروس: ماده خمم، غدر. النهاية )ابن اثير( : ماده خم. الروض المعطار: ص 156. وفاء الوفاء: ج 2 ص 298. صفة جزيرة العرب: ص 259. ×××
با توجه به اينكه يك منطقه جغرافيايى را به مناسبتهاى مختلف با نامهاى متفاوت ياد مىكنند، لذا غدير خم هم در تاريخ با نامهاى مناطقى كه از نظر جغرافيايى از آن حساب مىشود نام برده شده است.
در مواردى به عنوان »جحفه« از آن ياد شده، بدان جهت كه غدير خم در وادى جحفه قرار دارد. در مواردى »خرّار« گفته شده كه نام مسير سيل از غدير تا جحفه است كه سيل را به آنجا مىريزد. در مواردى با نام »غُرَبة« ياد مىشود و اين بمناسبت همجوارى غدير با اين منطقه است و هر دو در يك وادى قرار دارند.
با توجه به اينكه موقعيت غدير و جحفه به صورت از شرق به غرب در مسير سيل است و هر چه به سمت دريا پيش مىرود مسير سيل وسيعتر مىشود و كسانى كه در صدد تعيين فاصله جحفه تا غدير بودهاند از زاويههاى مختلفى مسافت را اندازه گرفتهاند، لذا فاصله آن تا جحفه را گاهى سه مايل و گاهى دو مايل تعيين كردهاند.
1- توصيف عمومى غدير
شرايط جغرافيايى منطقه در طول تاريخ تغييراتى داشته است، به خصوص آنكه در مسير سيل بوده و شكل آن به راحتى تغيير مىيابد. به همين جهت در توصيف غدير خم جنبههاى حياتى و طبيعى از زمان پيامبرصلى الله عليه وآله تا كنون تغييراتى داشتهاند كه به شرح زير است:
الف. در نزديك آبگير )غدير( چشمه آبى است كه پس از جارى شدن به سمت غدير آمده و در آن مىريخته است. اين چشمه گاهى كم آب يا خشك مىشده و گاهى در اثر عوامل طبيعى مسيرش از غدير عوض مىشده و به سمت ديگرىمى رفته است.
ب. در اطراف چشمه درختانى سرسبز و انبوه رشد كرده و محل زيبايى را ايجاد كرده بوده است. گاهى در اثر سيلابها اين درختان از بين مىرفته و يا در سالهايى كه آب چشمه كم بوده يا خشك شده درختان نيز سرسبزى خود را از دست داده يا خشكيدهاند.
ج. كنار آبگير نيز درختان صحرايى كهنسالى بوده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در سايه آنها سخنرانى فرموده است. اين درختان نيز در اثر عمر زياد خشكيده و سيل نيز در از بين رفتن آنها مؤثر بوده است.
د. خود آبگير نيز از نظر عمق و عرض و طول در ساليان متمادى كه سيل از روى آن عبور كرده تغييرات زيادى به خود ديده، ولى محل اصلى آن تغييرى نكرده است و در طول تاريخ تا امروز به عنوان غدير خم محلى معروف بوده است.
2- توصيف تفصيلى غدير
در تاريخ صورت كاملى از غدير ترسيم شده كه به خوبى قابل شناسايى است:
الف. چشمه غدير
در لسان العرب مىگويد: ابناثير گفته است: »غدير موضعى بين مكه و مدينه است. چشمهاى كه آنجاست در آن مىريزد« .××× 1 لسان العرب: ماده خم. النهاية: ماده خم. ×××
در معجم و الروض المعطار مىگويد: »در اين غدير آب چشمهاى مىريزد« .××× 2 معجم ما استُعجم: ج 2 ص 368. الروض المعطار: ص 156. ×××
در معجم البلدان مىگويد: »خم موضعى است كه چشمهاى در آن مىريزد« .××× 3 معجم البلدان: ج 2 ص 389. ×××
اسدى مىگويد: در سه مايلى جحفه در كنار چشمه مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله است و بين مسجد و چشمه درختانى قرار دارد. اينجا همان غدير خم است.××× 4 خلاصة الوفاء: ص 229. ×××
عياض مىگويد: »غدير بركهاى است كه چشمهاى در آن مىريزد، و بين بركه و چشمه مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله است« .××× 5 خلاصة الوفاء: ص 229. ×××
ب. آبگير
كلمه غدير كه به معناى آبگير است همان جايى است كه آب سيل و نيز آب چشمه در آن جمع مىشود و در تمام عبارات تاريخى معروفترين نام اين منطقه با همين آبگير است.
عرام مىگويد: »غدير خم در سمت طلوع آفتاب است و هيچ گاه آب آن خشك نمىشود« .××× 1 معجم البلدان: ج 2 ص 398. ×××
ج. درختان
در حديث طبرانى مىگويد: پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير خم زير درختان خطابه ايراد كرده است.××× 2 المراجعات: مراجعه 54 . ×××
در حديث حاكم مىگويد: آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از حجةالوداع بازگشت و در غدير خم پياده شد دستور داد خارهاى زير درختان را كندند« .××× 3 المراجعات: مراجعه 54 . ×××
در حديث احمد حنبل آمده است: براى پيامبرصلى الله عليه وآله با پارچه سايبانى در برابر آفتاب بر روى درخت سَمُرَه ساختند.××× 4 المراجعات: مراجعه 54 . ×××
در حديث ديگر آمده است: زير دو درخت براى پيامبرصلى الله عليه وآله جارو زده شد و حضرت نماز ظهر را خواندند.××× 5 المراجعات: مراجعه 54 . ×××
در كتاب »استجلاب ارتقاء الغرف« آمده است: پيامبرصلى الله عليه وآله نماز جماعت غدير را زير درختان خواندند.××× 6 احقاق الحق: ج 21 ص 73، به نقل از استجلاب )خطى( : ص 21. ×××
در روايت ابونعيم آمده است: هيچ كس در اطراف درختان باقى نماند مگر آنكه با چشم خود پيامبرصلى الله عليه وآله را مىديد و با گوش خود صداى آن حضرت را مىشنيد.××× 7 احقاق الحق: ج 21 ص 46. ×××
اين درختان از نوع »سمره« بود كه درخت بيابانى عظيمى با شاخ و برگ طولانى و درهم پيچيده همچون چنار است و در اشعار و احاديث به عنوان »دوح« به معناى درخت بزرگ نيز ياد شده است. اين درختان كنار آبگير بوده و غير از مجموعه درختانى است كه در وادى متفرق بوده و بعداً ذكر خواهد شد.
د. مجموعه درختان
كلمه »غيضة« در عربى موضعى است كه در آنجا درختان بسيار و درهم پيچيده باشد. در اطراف غدير درختانى بوده كه در عبارات تاريخ چنين توصيف شده است:
الف. بكرى مىگويد: در اين غدير چشمهاى مىريزد و اطراف آن درختان بسيار و درهم پيچيده است.××× 1 معجم ما استعجم: ج 2 ص 368. ×××
ب. صاحب مشارق مىگويد: خم نام مجموعه درختانى در آنجاست و در آنجا آبگيرى است كه به اين بيشه نسبت داده مىشود.××× 2 معجم البلدان: ج 2 ص 389. ×××
ه . علفهاى بيابانى
ياقوت حموى از عرّام نقل مىكند: در منطقه غدير گياهى جز مرخ و تمام و اراك و عشر نيست.××× 3 معجم البلدان: ج 2 ص 389. ×××
و. مسجد
در مكانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله توقف نمود و نماز خواند و خطابه ايراد كرد و اميرالمؤمنينعليه السلام را به عنوان صاحب اختيار و خليفه مردم تعيين كرد، مسجدى ساخته شد كه محل آن بين چشمه و آبگير بوده است.
بكرى مىگويد: »بين غدير و چشمه مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله است« .××× 4 معجم ما استُعجم: ج 2 ص 368. ×××
حموى مىگويد: صاحب مشارق گفته است: »خم موضعى است كه چشمهاى در آن مىريزد، و بين غدير و چشمه مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله است« .××× 5 معجم البلدان: ج 2 ص 389. ×××
تاريخچه اين مسجد در عنوان »مسجد غدير« آمده است.
ز. سكونت
حموى از حازمى نقل كرده كه »اين وادى به وخامت موصوف است« . منظور از وخامت غير قابل سكنى بودن آن است؛ ولى حموى از عرّام نقل كرده كه در اين منطقه عدهاى از قبيله خزاعه و كنانه زندگى مىكنند ولى بسيار كماند« .××× 1 معجم البلدان: ج 2 ص 389. ×××
جغرافيدان عربستان عاتق بن غيث بلادى، سه دليل ذكر مىكند كه در اين مكان سكونت جمعى از مردم به صورت شهر يا روستاى مهمى بر قرار بوده است:
اول: چشمه غدير، كه يكى از اهالى بلاديه در گذشته نه چندان دور اقدام به حفر مجدد آن براى وفور آب نموده است. بايد توجه داشت كه در حجاز بودنِ يك چشمه مساوى با برقرارى يك روستاست. آثار باقى مانده نشان مىدهد كه در اين مكان آبادى بوده كه ساختمانهاى آن از سنگ بنا شده بوده و حصارى داشته است.
دوم: زمينهاى اطراف غدير همه كوهپايهاى و مايل به دشت هستند و تا آنجا كه اهل منطقه نقل مىكنند سراسر آن را نخلستان پوشانده بوده است. اين آبادى مىتواند دليلى بر وجود عدهاى به عنوان سكونت در آنجا باشد.
سوم: بعد از شهادت اميرالمؤمنينعليه السلام فرزندان صحابه و انصار و قريش در دشتهاى حجاز متفرق شدند و براى خود باغها و آبادىهايى ساختند كه به صراحت تاريخ مناطق اطراف غدير خم از آن مناطق است.
با توجه به اينكه در مناطق دور دستتر از غدير آبادىهايى در كنار آبها به وجود آمده، استبعادى ندارد در اين غدير هم وطن كرده باشند و اطراف آن را آباد نموده باشند، چرا كه هم به جاده و آبادىهاى ديگر نزديكتر است و هم سابقه حضور پيامبرصلى الله عليه وآله در آنجا ثابت بوده است.
اين سه دليل ثابت مىكند كه سرزمين غدير خم كه امروزه فقط چند چادرنشين در اين سو و آن سويش خيمه زدهاند، روزگارى شهر يا روستاى آبادى بوده است.
از نظر شيعه دليل ديگرى موارد فوق را تأييد مىكند و آن صراحت تاريخ به وجود مسجد غدير در آنجاست. قرائن مذكور نيز مؤيدى قوى بر وجود مسجد غدير است كه طبعاً به خاطر عبور حجاج زمينه سكونت نيز در آنجا فراهم بوده است.××× 1 على طريق الهجرة: ص 67 - 60 . معجم معالم الحجاز: ج 3 ص 159. ×××
8. جايگاهى مناسب براى سخنرانى××× 2 سخنرانى استثنائى غدير: ص 28. ×××
از جهاتى كه در انتخاب سرزمين غدير خم مىتوان به آن اشاره كرد، وجود پنج درخت كهنسال مانند چنار در كنار بركه در يك ستون بود كه از شرق به غرب روييده بودند.
اين درختان با سايه بلندشان - اگر چه براى صد و بيست هزار نفر مكفى نبودولى مىتوانست سايبان خوبى براى جايگاه سخنرانى و خيمههاى بيعت باشد و عظمتى خاص و جلوهاى زيبا بدان ببخشد.
اين بود كه به محض رسيدن به غدير خم از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله اعلام شد كه كسى زير درختان نرود و آن موضع خالى بماند.××× 3 الغدير: ج 1 ص 10. ××× اين دستور از يك سو مانع از ازدحام مردم مىشد كه طبعاً همه مىخواستند زير درختان را براى استراحت خود انتخاب كنند، و از سوى ديگر آن مكان براى آمادهسازى جايگاه مراسم خالى مىماند.
همه اين خصوصياتِ مكانى باعثِ انتخاب سرزمين غدير خم براى آخرين و بلندترين و مهمترين خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله شد، و تا امروز هر كس به جزئيات جغرافيايى و اقليمى و امكانات آن توجه مىكند از اين حسن انتخاب در شگفت مىماند.
9. جمعبندى بين توصيفهاى جغرافيايى مختلف در غدير××× 1 غدير كجاست؟ : ص 47 46. ×××
اكثريت قائلند كه غدير در جحفه است، و منظورشان اين است كه غدير خم در وادى جحفه قرار دارد.
در اين موارد منظور از جحفه »وادى جحفه« است، نه روستاى جحفه كه ميقات است. دليل اين مطلب مسافتى است كه بين جحفه و غدير خم تعيين مىكنند، و معنايش مغايرت جحفه با غدير خم است كه فاصله بين آن دو در نظر گرفته مىشود.
دليل ديگر اينكه وادى جحفه از غدير آغاز مىشود و به درياى سرخ منتهى مىگردد و غدير جزئى از وادى جحفه مىشود. بنابر اين معنى ندارد بين آنجا و وادى جحفه كه جزء آن است مسافت تعيين گردد.
مطلبى كه فقط حميرى در الروض المعطار گفته تعيين محل غدير بين جحفه و عسفان است كه مىگويد: »بين جحفه و عُسفان غدير خم است« .××× 2 الروض المعطار: ص 156. ×××
بدون شك اين اشتباهى از اوست، به خصوص آنكه صريحاً محل غدير را در سه مايلى جحفه در سمت چپ جاده تعيين كرده است، در حالى كه بين جحفه و عسفان محلى به نام غدير شناخته نشده است.
ظاهراً منشأ اشتباه آنجاست كه او عبارت تعيين كننده مسافت از سه مايلى جحفه در سمت چپ جاده را از كتاب »معجم ما استعجم« گرفته و متوجه نشده كه منظور بكرى از سمت چپ جاده نسبت به كسى است كه از مدينه به مكه مىرود نه از مكه به مدينه، ولذا اين اشتباه رخ داده است.
بكرى در معجم مىگويد: »غدير خم در سه مايلى جحفه و در سمت چپ جاده است« .××× 3 معجم ما استُعجم: ج 2 ص 368. ××× و همانطور كه گفتيم منظورش سمت چپ جاده از سوى مدينه به مكه است. دليل اين مطلب گفته او در بيان مراحل جاده بين حرمين و مسافتهاى آن است كه از سمت مدينه آغاز مىكند و وادى عقيق را نام مىبرد و مىگويد: »راه مكه از طرف مدينه از عقيق است: از مدينه تا ذىالحليفة ...« .××× 1 معجم ما استُعجم: ج 3 ص 955 - 954. ×××
از همه اين موارد استفاده مىشود كه غدير خم در انتهاى وادى خرّار و آغاز جحفه در سمت راست جاده حُجاج از مدينه به مكه واقع شده است و به همين جهت است كه عدهاى غدير را به نام »خَرّار« خواندهاند.
10. حدود عمومى غدير××× 2 غدير كجاست؟ : ص 45 44. ×××
منطقه غدير خم در مسير سيلابهايى واقع شده كه پس از عبور از غدير به جحفه مىرسد و سپس تا درياى سرخ ادامه پيدا مىكند و سيلهاى ساليانه را به دريا مىريزد. چنين مسيرهايى را به زبان عربى »وادى« مىگويند.
بنا بر اين در توصيف جغرافيايى غدير مىتوانيم بگوييم: وادى جحفه مسير سيلى است كه به دريا مىريزد. در اين مسير آبگيرى طبيعى به وجود آمده كه پس از عبور سيل، آبهاى باقيمانده در آن جمع مىشوند، و به چنين گودالها و آبگيرهايى در عرب »غدير« مىگويند.
در مناطق مختلف غديرهاى زيادى در مسير سيلها وجود دارد كه با نامگذارى از يكديگر شناخته مىشوند. اين غدير هم براى شناخته شدن از غديرهاى ديگر به نام »خم« نامگذارى شده است.
نام غدير خم در طول چهارده قرن تغيير نيافته، و در كتابهاى جغرافيايى و تاريخى و لغت در قرون مختلف همين نام را براى اين مكان معين مىبينيم. حتى موقعيت دقيق آن را هم تعيين كرده و فواصل آن را از چهار جهت گفتهاند.××× 3 معجم ما استعجم: ج 2 ص 510 492 368 . لسان العرب: ماده خمم و غدر. معجم البلدان: ج 2 ص 389 350 و ج 3 ص 159 و ج 4 ص 188 و ج 6 ماده غدير. معجم معالم الحجاز: ج 1 ص 156. تاج العروس: ماده خمم، غدر. النهاية )ابناثير( : ماده خم. الروض المعطار: ص 156. وفاء الوفاء: ج 2 ص 298. صفة جزيرة العرب: ص 259. ×××
با توجه به اينكه يك منطقه جغرافيايى را به مناسبتهاى مختلف با نامهاى متفاوت ياد مىكنند، لذا غدير خم هم در تاريخ با نامهاى مناطقى كه از نظر جغرافيايى از محدوده آن حساب مىشود نام برده شده است.
در مواردى به عنوان »جحفه« از آن ياد شده، بدان جهت كه غدير خم در وادى جحفه قرار دارد. در مواردى »خرّار« گفته شده كه نام مسير سيل از غدير تا جحفه است كه سيل را به آنجا مىريزد. در مواردى با نام »غُرَبة« ياد مىشود و اين به مناسبت همجوارى غدير با اين منطقه است و هر دو در يك وادى قرار دارند.
با توجه به اينكه موقعيت غدير و جحفه به صورت از شرق به غرب در مسير سيل است و هر چه به سمت دريا پيش مىرود مسير سيل وسيعتر مىشود و كسانى كه در صدد تعيين فاصله جحفه تا غدير بودهاند از زاويههاى مختلفى مسافت را اندازه گرفتهاند، لذا فاصله آن تا جحفه را گاهى سه مايل و گاهى دو مايل تعيين كردهاند.
11. حدود غدير نزد جغرافيدانان××× 1 غدير كجاست؟ : ص 46 45. اسرار غدير: ص 48. واقعه قرآنى غدير: ص 69 . ×××
»كُراع« به معنى پايان مسيل و انتهاى مسير آب است، و »غُمَيم« نام اين منطقهاى بين مكه و مدينه بوده كه غدير خم در آن واقع شده است. »غدير« به معناى گودالى است كه پس از عبور سيل، آب در آن باقى مىماند. »خمّ« نام اين آبگير بوده است. محل »غديرخم« در وادى جحفه و به همين نام معروف است.
بسيارى از اهل لغت و جغرافى و تاريخ نگاران محل غدير را بين مكه و مدينه دانستهاند:
در »لسان العرب« مىگويد: »غدير خم آبگير معروفى بين مكه و مدينه است« .××× 2 لسان العرب: ماده »خم« . ×××
ياقوت در »معجم البلدان« مىگويد: »حازمى گفته است: خم، مسير سيلى بين مكه و مدينه است ... ، و زمخشرى گفته كه خم، نام مرد رنگرزى است كه آبگير بين مكه و مدينه به او نسبت داده شده است« .××× 1 معجم البلدان: ج 2 ص 389. ×××
ابنمنظور در »لسان العرب« مىگويد: »خم آبگير معروفى بين مكه و مدينه در جحفه است كه همان غدير خم است« .××× 2 لسان العرب: ماده »خمّ« . ×××
فيروزآبادى در »قاموس« مىگويد: »غدير خم، محلى است در مسير سيلى بين حرمين شريفين« .××× 3 القاموس المحيط: ماده »خم« . ×××
از اين عبارات معلوم مىشود اختلافى درباره اينكه غدير بين مكه و مدينه است وجود ندارد، و بحث بر سر تعيين مكان آن بين اين دو شهر است.
12. چشمه غدير = چشمه غدير
13. دقت در شرايط مكانى غدير
سخنرانى تاريخى درباره اعلان ولايت امامان مىتوانست در مدينه انجام شود، همان گونه كه در مكه يا عرفات يا مشعر يا مِنا امكانِ اجرا داشت.
جاى دقت دارد كه چرا اين موقعيتهاى مكانى براى خطبه غدير در نظر گرفته نشد و بركهاى در ميان بيابان براى آن تعيين شد.
14. راههاى منتهى به غدير = جغرافياى غدير / مسير غدير
15. سفرنامههاى غدير = سفرنامههاى غدير
16. علت انتخاب سرزمين غدير خم براى اجراى حكم الهى××× 1 آينه غدير در روايت شيعه و اهلسنت )صاعد اصفهانى - مهرپرور( : ص 333 332. ×××
در مورد اينكه چرا سرزمين غدير خم براى ابلاغ ولايت و امر امامت انتخاب شد مىتوان چند وجه بيان كرد:
1. شايد اگر پيامبرصلى الله عليه وآله مىخواست اجراى حكم »بلّغ ما انزل إليك من ربك« را در مكه و پيرامون خانه كعبه و حتى در سرزمين عرفات و منى انجام دهد با اجراى ساير احكام حج ممزوج مىشد، و معاندين كه مترصد فرصت اخلال و خدشه بودند فرصت بيشترى داشتند كه به نيتهاى شوم خود بپردازند.
2. سرزمين غدير و محلى كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله انتخاب فرمود، اين مناسبت را داشت كه جمعيت يكصد و بيست هزار نفرى حجاج در سفر حجةالوداع به بهترين شكل گرداگرد آن حضرت قرار گيرند، كه ابلاغ را همه به گوش خود بشنوند و به چشم خود ببينند.
3. حجاج در برگشت از اجراى حج و فارغ البال بودند؛ كه همراه پيامبرصلى الله عليه وآله وظايف خود را انجام دادهاند. اين آسوده خاطر بودن و شادمانى درونى، آنها را آماده شنيدن حكم تازه پرودگار و پذيرفتن اين امر مهم مىكرد.
4. غدير خم گذرگاه و محلى بود كه حجاج از بعد آن متفرق مىشدند؛ گروهى به طرف يمن و گروههاى ديگر هم به طرف مدينه و نيز ديگر مكانهاى اطراف پراكنده مىشدند.
5 . از همه مهمتر اينكه پيامبر مكرم اسلامصلى الله عليه وآله با نزول امين وحى الهى جبرئيل و ابلاغ »و اللَّه يعصمك من الناس« ، »و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته« به اطمينان كامل رسيده بود.
6 . مردم هم در اين آخرين ديدار، هر خاطرهاى را بهتر در حفظ نگه مىداشتند و ابلاغ آن به ديگران نيكوتر انجام مىشد.
7. همين امتيازهاى مذكور براى سرزمين غدير خم موجب شد كه موضوع جريان غدير در سينهها محفوظ بماند، و تا امروز به دست ما برسد و براى آيندگان نيز استمرار داشته باشد.
8 . همچنين همين امتيازهاى سرزمين غدير موجب شده كه كتابهاى بسيارى تأليف شده است، كه يك نمونه چشمگير آن »عبقات الانوار« و »الغدير« است.
17. علت نامگذارى به غدير خم××× 1 غدير كجاست؟ : ص 42. ×××
از مجموع معانى كه در فرهنگهاى عربى براى »غدير« و »خم« ذكر كردهاند مىتوان تعريف زير را به دست آورد:
1- غدير
آبگير و محل پست طبيعى زمين است كه آب باران يا سيل در آن جمع مىشود و معمولاً آب آن تا فصل گرما نمىماند.
جمع كلمه »غدير« به چهار صورت مىآيد: غُدُر، غُدْر، أغدُرَة، غُدْران.××× 2 لسان العرب، تاج العروس، محيط المحيط، المعجم الوسيط: ماده غدر. ×××
درباره علت نامگذارى »آبگير« به »غدير« - كه صفت مشبّهه است - دو جهت ذكر كردهاند:
الف. به معناى اسم مفعول از ماده »مغادرة« يعنى رفتن و باقى گذاشتن است، و منظور آن است كه سيل آبگير را پر مىكند و آن را با آبش رها مىكند و مىرود.
ب. به معناى اسم فاعل از ماده »غدر« يعنى حيله است، و منظور آن است كه آبگير با آب فراوانى كه دارد واردين را مىترساند و هنگام شدت احتياج آبش تمام مىشود. اين معنى را زبيدى در تأييد شعر كميت، قوى دانسته است.××× 3 تاج العروس: ماده »غدر« . ×××
2- خم
ياقوت در معجم البلدان از زمخشرى نقل كرده كه »خم« نام مرد رنگرزى بوده، كه آبگير بين مكه و مدينه به او نسبت داده شده است.
سپس از صاحب مشارق نقل مىكند كه گفته است: »خم اسم مجموعه درختانى در آنجاست و در آن آبگيرى است كه به خم نسبت داده مىشود« .××× 1 معجم البلدان: ج 2 ص 389. ×××
همين جهتِ نامگذارى غدير به »غدير خمّ« را در كلام بكرى مىبينيم كه مىگويد: »غدير خم در سه مايلى جحفه است. در اين آبگير چشمهاى مىريزد و اطراف آن درختان بسيار و در هم پيچيده است و اين همان مجموعه درختانى است كه به آن خمّ مىگويند« .××× 2 معجم ما استعجم: ج 2 ص 368. ×××
18. غدير خم كجاست؟
در راه مكه تا مدينه، در 200 كيلومترى مكه و 300 كيلومترى مدينه بركه آبى به نام »خُم« وجود داشت كه با عنوان »غدير خم« شناخته مىشد. بين دو رشته كوه در شمال و جنوب، اين آبگير از شرق به غرب كشيده شده و تا درياى سرخ امتداد داشت و مسير سيل به صورت زمينى هموار در آمده بود.
درختان بيابانى »سَمُر« - كه به فارسى »كُنار« گفته مىشود - به صورت متفرق در اين مسيل به چشم مىخورد. در يك سوى اين زمين هموار بركه بزرگ »غدير خم« قرار گرفته بود. موقعيت خاص اين غدير در آن بود كه آبش در طول سال خشك نمىشد.
به همين جهت درختانى چند در كنار آن روييده بود ومحل معروفى براى استراحت مسافران خسته بود.
19. غدير در زمان ائمهعليهم السلام××× 1 غدير كجاست؟ : ص 61 - 59 32 31 . اسرار غدير: ص 353 - 351. چهارده قرن با غدير: ص 213 212. ×××
همانگونه كه »غدير« پرچمى بر بلنداى تاريخ است كه از آن نور سبز »على ولىاللَّه« مىدرخشد، مسجد غدير هم تيرى به چشم دشمنان ولايت بوده كه بناى گِل و آجرى آن به عنوان سندى زنده از غدير در قلب صحرا مىدرخشيد.
از همين جاست كه دشمنان كينهتوز علىعليه السلام كه درِ خانهاش را آتش زدند و تابعين آنان در طول قرنها هرگز چشم ديدن چنين بناى اعتقادى - تاريخى را نداشتند.
آثار مسجد غدير كه توسط پيامبرصلى الله عليه وآله و اصحابش علامت گذارى شده بود، اولين بار به دست عمر بن الخطاب از ميان برده شد و علائم آن محو گرديد. ابن شهرآشوب در كتاب »مثالب« مىگويد: »آثار مسجد غدير را به دستور عمر مخفى كردند« .××× 2 مثالب النواصب )ابن شهرآشوب، نسخه خطى( : ص 63 . ×××
بار ديگر در زمان اميرالمؤمنينعليه السلام احيا شد ولى پس از شهادت آن حضرت، معاويه ساربانى را با دويست نفر فرستاد تا آثار غدير خم را با خاك يكسان كنند! ابن شهرآشوب در كتاب »مثالب« مىگويد: »صاحب اغانى ذكر كرده كه معاويه ساربانى را با دويست نفر از خوارج فرستاد تا آثار غدير خم را با خاك يكسان كنند« .××× 3 مثالب النواصب )ابن شهرآشوب، نسخه خطى( : ص 64 . ×××
بعد از آن امام حسينعليه السلام را در مسيرى كه از مكه به عراق مىآمد، مىبينيم كه كاروان كربلا را از غدير عبور مىدهد و در آنجا توقفى دارد.
بار ديگر مسجد غدير را در زمان امام باقرعليه السلام احيا شده مىبينيم. پس از آن امام صادقعليه السلام را مىبينيم كه رسماً در سفر از مدينه به مكه در غدير توقفى مىنمايد و جاى منبر پيامبرصلى الله عليه وآله و جزئياتى از واقعه را نشان مىدهد. در نقطهاى ديگر محل خيمه منافقين را نشان مىدهد و برخى توطئههاى آنان را بيان مىفرمايد.
در زمان امام كاظمعليه السلام نيز مسجد غدير را آباد مىبينيم و حضرت به اصحابشان دستور نماز در آن مسجد را مىداد، و تصريح مىفرمود كه پدرم نيز چنين دستورى را به اصحابش مىداد.
همچنين مراجعه شود به عنوان: جغرافياى غدير / تاريخ سرزمين غدير.
20. غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى = جغرافياى غدير / تاريخ سرزمين غدير
21. فاصله غدير تا جحفه××× 1 غدير كجاست؟ : ص 48. ×××
براى تعيين دقيق محل غدير از نظر جغرافيايى نسبت آن با جحفه در نظر گرفته شده چون منطقه معروفى بوده و هست. منابع زير درباره تعيين فاصله غدير به دست آمده است:
بكرى فاصله را سه مايل تعيين كرده، و از زمخشرى از قول قائلى نقل كرده كه فاصله دو مايل است، و اشاره به ضعف اين قول نموده است.××× 2 معجم ما استعجم: ج 2 ص 368. ×××
حموى فاصله را دو مايل تعيين كرده است.××× 3 معجم البلدان: ج 4 ص 188. ×××
فيروزآبادى فاصله را سه مايل تعيين كرده است.××× 4 قاموس: ماده »خم« . ×××
نصر و عرّام فاصله را يك مايل گفتهاند.××× 5 تاج العروس: ماده »خم« . معجم البلدان: ج 2 ص 389. ×××
اين اختلاف فاصله از يك مايل تا سه مايل به خاطر جادههاى مختلفى است كه بين غدير و جحفه وجود دارد، به خصوص آنكه وادى جحفه بعد از غدير رفته رفته پهنتر مىشود تا به جحفه و بعد از آن به دريا مىرسد.
ممكن است در موردى از كنار كوهها اندازهگيرى شده باشد كه نزديكتر است و يك مايل گفته شده، و در موردى از وسط وادى طى طريق شده و دو مايل گفته شده، و در موردى از حاشيه وادى اندازهگيرى شده و سه مايل تعيين شده است.
22. قله »هَرشى« ادامه جغرافياى غدير××× 1 غدير كجاست؟ : ص 49. ×××
عاتق بن غيث بلادى در كتاب »على طريق الهجرة« به توصيف كوه هرشى در مسير مكه تا مدينه مىپردازد و مىگويد: در 16 كيلومترى شمال شرقى شهر »رابغ« كوه هرشى است.
»هَرشى« در واقع نام بيابانى است كه دو كوه آن را در بر گرفته است. كوه بزرگتر را »هَرشى« مىگويند كه مسير جاده از آنجاست، و كوه كوچكتر را »هُرَيْشاء« مىگويند كه فقط راه پياده يا مالرو دارد.
كوه هرشى به سمت جنوب شيب تندى دارد، ولى از طرف شمال به بيابانى مسطح سرازير مىشود كه به سوى غرب امتداد دارد و آن را بيابان »بيض« مىنامند، و در سمت شرقى آن بيابان »شيباء« قرار دارد.
از قديم راه حجاج از »سقياء« تا »جحفه« از كوه هرشى بوده است. در آغاز ورود اتومبيل، كوه هرشى را براى عبور ماشين آماده مىكردند ولى به نتيجهاى نرسيد چرا كه در آن زمان ماشينهاى جادهسازى مدرن نبود.
بعد از آن جاده اتومبيل از مسير ديگرى قرار داده شد و منطقه هرشى متروكه واقع شد و سيل در آنجا خرابى ايجاد كرد، به گونهاى كه هم اكنون بالا رفتن و پايين آمدن از كوه با خطر مواجه است.
علت انتخاب راه قله هرشى با همه دشوارى عبور از آن، فقط نزديك شدن مسير است كه از رابغ به »مُبيريك« از راه هرشى 31 كيلومتر و از راه مستوره 88 كيلومتر است، كه 57 كيلومتر نزديكتر است و زودتر به مقصد مىرسد. بعد از هرشى »ابواء« است كه قبر حضرت آمنه مادر پيامبرصلى الله عليه وآله در آنجا واقع است.××× 1 على طريق الهجرة: ص 242 - 240. ×××
گستردگى جغرافياى غدير تا »هَرشى« در 20 كيلومتر بعد از غدير ادامه مىيابد. اين نام همان كوهى است كه مىخواستند بر فراز آن نقشه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله را و در پاى آن نقشه قتل علىعليه السلام اجرا كنند! چه كسانى؟ همانان كه بعد از رحلتش خلافت را غصب كردند!
پس بياييد بعد از ديدار غدير سرى هم به قله هرشى بزنيم و خاطره تلخ آن شب را مرور كنيم. در تاريكى، اكثريت كاروان مجبورند كوه را دور بزنند چون اين گونه براى شتران آسانتر است، اما پيامبرصلى الله عليه وآله و عدهاى ديگر از كوه بالا مىروند تا با عبور از قله آن در سوى ديگر كوه زودتر پايين آيند و راه نزديك شود.
چشمان نافذى همچون حذيفه مىخواهد كه ببيند چهارده نفر زودتر از پيامبرصلى الله عليه وآله سربالايى كوه را در پيش گرفته به سرعت سمت قله را نشانه رفتهاند. كمى بعد، پيامبرصلى الله عليه وآله حركت مىكند و عدهاى از قافله همراه مىشوند، ولى سربالايى تند كوه حركت شتران را كُند مىكند و قافله عقب مىماند.
افسار شتر پيامبرصلى الله عليه وآله در دست حذيفه است و عمار از پشت سر شتر را راهنمايى مىكند و سريعتر به قله مىرسند. كسى جز پيامبرصلى الله عليه وآله نمىداند و نمىبيند كه در دو سوى گردنه چهارده نفر با شمشيرهاى آخته آمادهاند و ظرفهاى پر از شن را در ابتداى سراشيبى نگه داشتهاند تا با عبور شتر پيامبرصلى الله عليه وآله آنها را رها كنند و با وحشت و سقوط شتر، جان پيامبرصلى الله عليه وآله به خطر افتد.
23. مسجد غدير
پس از واقعه غدير، مسجد غدير در كنار بركه و چشمه و درختان بر جاى ماند. مسجدى كه به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله ساخته شد. پيداست غدير خم به گونهاى جاى خود را در جغرافياى اسلام باز كرده كه ديگر ظالمان جرئت خراب كردن آن را نداشتهاند و صفحات تاريخ همچنان حكايت از حفظ مسجد غدير دارد،
مسافران مكه در ايام حج و غير آن از جادهاى عبور مىكردند كه غدير خم بر سر راهشان بود. در آنجا ياد آن روز بزرگ در دلها زنده مىشد و در مسجد آن نمازى به جاى مىآوردند و در آب بركه سر و رويى صفا مىدادند و »من كنت مولاه فعلى مولاه« را زمزمه مىكردند.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: مسجد غدير.
- ↑ آنچه در اين عنوان آمده جمع بندى مطالب است كه از بُعد جغرافيايى مورد بررسى قرار گرفته است. لذا منابع يكجا در اين پاورقى ذكر شده، و تفاصيل مطالب و آدرس كامل تر هر يک در عناوين خود از كتاب هاى «اسرار غدير» و «ژرفاى غدير» و «چهارده قرن با غدير» و «غدير كجاست؟»: ص ۹ - ۳۴ آمده است. در اينجا براى مراجعه منابع زير معرفى مى شود: بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹ ؛ ج ۲۸ ص ۹۹ - ۱۱۱، ۱۸۶ و ج ۲۱ ص ۳۹۰،۳۸۷،۳۸۳،۳۸۰،۳۶۰ و ج ۳۷ ص ۲۱۹،۲۱۵،۲۰۹،۲۰۱،۱۹۵،۱۷۳،۱۶۷،۱۶۶،۱۶۲،۱۶۱،۱۵۸،۱۳۶،۱۳۵،۱۲۷،۱۲۰،۱۱۴،۱۱۳،۱۱۲،۱۱۱ و ج ۴۱ ص ۲۲۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۴،۳۰۱،۲۹۷،۲۰۵،۲۰۳،۲۰۱،۱۹۹،۱۹۵،۱۹۴،۱۶۷،۱۶۴،۱۴۴،۱۳۶،۱۳۴،۹۸،۹۷،۸۵،۸۰،۷۹،۷۵،۶۸،۶۵،۶۰،۵۷،۵۶،۵۰،۴۴،۴۲،۴۱،۳۹. الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱،۲۷۴،۲۷۱،۲۶۸،۵۸،۲۲،۱۰،۹. كتاب سليم: ص ۸۱۶،۷۳۰ .
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۷.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۷.
- ↑ اسرار غدير: ص ۴۱،۳۵. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵ و ج ۳۷ ص ۱۵۸،۱۱۱. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۵۹۳ . الغدير: ج ۱ ص ۲۶۸،۱۰.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۹ - ۳۵.