شعر غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
 
(۴۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== آيات در شعر غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۵۰۶  - ۴۴۷ .</ref> ==
== آيات در شعر غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۴۴۷ - ۵۰۶.</ref> ==
شاعرانى كه براى غدير سروده ‏اند شكوفاترين نقطه آن را پشتوانه قرآنى آن تلقى كرده ‏اند، و در زيباترين سروده‏ ها -  از اشاره و رمز گرفته تا تصريح -  ذكرى از آيات [[غدیر خم (کتاب)|غدیر]] به ميان آورده ‏اند. آنچه پيش روى شماست گزيده ‏اى از ابيات شعرى مربوط به غدير است كه در آنها به آيات قرآنى غدير اشاره شده است.
شاعرانى كه براى [[غدیر]] سروده ‏اند شكوفاترين نقطه آن را پشتوانه قرآنى آن تلقى كرده ‏اند، و در زيباترين سروده‏ ها -  از اشاره و رمز گرفته تا تصريح -  ذكرى از آيات [[غدیر خم (کتاب)|غدیر]] به ميان آورده ‏اند.


آيات معروفى كه همه به نزول آنها درباره غدير اعتراف دارند سه آيه است، كه در اكثر اشعار ديده مى‏ شود و در بعضى به دو آيه اشاره شده است:
آنچه پيش روى شماست گزيده ‏اى از ابيات شعرى مربوط به غدير است كه در آنها به آيات قرآنى غدير اشاره شده است.


«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» .<ref>مائده /  ۶۷ .</ref>
آيات معروفى كه همه به نزول آنها درباره [[غدیرخم (کتاب)|غدیر]] اعتراف دارند سه آيه است، كه در اكثر اشعار ديده مى‏ شود و در بعضى به دو آيه اشاره شده است:


«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» .<ref>مائده /  ۳.</ref>
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ».<ref>مائده /  ۶۷ .</ref>


«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ» .<ref>معارج /  ۱. </ref>
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».<ref>مائده /  ۳.</ref>
 
«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ».<ref>معارج /  ۱. </ref>


اشعار قرآنى غدير از [[شیعه]] و غير شيعه است، و شكى نيست كه اشعار مربوط به غير شيعه اقرارى از سوى آنان تلقى مى‏ شود.
اشعار قرآنى غدير از [[شیعه]] و غير شيعه است، و شكى نيست كه اشعار مربوط به غير شيعه اقرارى از سوى آنان تلقى مى‏ شود.
خط ۱۶: خط ۱۸:
۱. شعرهايى با اشاره كلى به آيات غدير
۱. شعرهايى با اشاره كلى به آيات غدير


۲. شعرهايى با اشاره به آيه تبليغ
۲. شعرهايى با اشاره به [[آیه تبلیغ و شبهات|آیه تبلیغ]]


۳. شعرهايى با اشاره به آيه [[اکمال دین|اکمال]]
۳. شعرهايى با اشاره به [[آیه اکمال و شبهات ابن کثیر|آیه اکمال]]


۴. شعرهايى با اشاره به آيه «سئل سائل»
۴. شعرهايى با اشاره به آيه «سئل سائل»


۵ . شعرهايى با اشاره به دو آيه [[تبلیغ]] و اكمال
۵ . شعرهايى با اشاره به دو آيه تبلیغ و اكمال


۶ . شعرهايى با اشاره به دو آيه اكمال و «سأل سائل»
۶ . شعرهايى با اشاره به دو آيه اكمال و «سأل سائل»
خط ۲۹: خط ۳۱:


== اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شعر غدير<ref>اسرار غدير ص ۳۱۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۹. غدير از زبان مولى: ص ۲۷. ژرفاى غدير: ص ۱۹۶.</ref> ==
== اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شعر غدير<ref>اسرار غدير ص ۳۱۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۹. غدير از زبان مولى: ص ۲۷. ژرفاى غدير: ص ۱۹۶.</ref> ==
چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما جالب‏ تر آن است كه بدانيم اين اشعار در پاسخ به نماينده [[سقیفه]] است كه خواست فخرى بفروشد و سَرى بلند كند. معاويه به حضرت نامه ‏اى نوشت و در آن يادآور شد كه من فضايل بسيارى دارم. از جمله اينكه در اسلام پادشاه شده‏ ام!!
چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما جالب‏ تر آن است كه بدانيم اين اشعار در پاسخ به نماينده [[سقیفه]] است كه خواست فخرى بفروشد و سَرى بلند كند.
 
[[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] به حضرت نامه ‏اى نوشت و در آن يادآور شد كه من فضايل بسيارى دارم. از جمله اينكه در اسلام پادشاه شده‏ ام!!
 
وقتى حضرت نامه او را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار فضايل خود را به رخ من مى‏ كشد؟ در پاسخ او اين اشعار را بنويسيد.


وقتى حضرت نامه او را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار فضايل خود را به رخ من مى‏ كشد؟ در پاسخ او اين اشعار را بنويسيد. سپس حضرت اشعارى سرودند كه وجوب [[ولایت]] در غدير را در آن بيان كردند، و رضايت امت در امر ولايت را گوشزد كردند، و با خطابى قاطع در آخر آن اشاره كردند كه هر كس نمى ‏پذيرد جا دارد از غصه بميرد!
سپس حضرت اشعارى سرودند كه وجوب [[ولایت]] در غدير را در آن بيان كردند، و رضايت امت در امر ولايت را گوشزد كردند، و با خطابى قاطع در آخر آن اشاره كردند كه هر كس نمى ‏پذيرد جا دارد از غصه بميرد!


قسمتى از سروده مولى چنين است:
قسمتى از سروده مولى چنين است:


وَ اَوْجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيْكُمْ
وَ اَوْجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيْكُمْ |


رَسُولُ اللَّهِ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ
رَسُولُ اللَّهِ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ
خط ۴۷: خط ۵۳:
وَ اِلاّ فَلْيَمُتْ كَمَداً بَغَمٍّ<ref>روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۱۳۱ ح ۴۱۷ و ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.</ref>
وَ اِلاّ فَلْيَمُتْ كَمَداً بَغَمٍّ<ref>روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۱۳۱ ح ۴۱۷ و ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.</ref>


يعنى: پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم ولايت خود نسبت به شما را براى من نيز واجب كرد. پيامبرصلى الله عليه وآله مرا در صاحب اختيارى امت وصى خود قرار داد، و اين با رضايت شما به حكم من بود. آگاه باشيد! هر كس مى ‏خواهد به اين مطلب ايمان آورد و گرنه از غصه بميرد!<ref>روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.</ref>
يعنى: [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در روز غدير خم [[ولایت]] خود نسبت به شما را براى من نيز واجب كرد.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله مرا در صاحب اختيارى امت وصى خود قرار داد، و اين با رضايت شما به حكم من بود. آگاه باشيد! هر كس مى ‏خواهد به اين مطلب ايمان آورد و گرنه از غصه بميرد!<ref>روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.</ref>


== بولس سلامه مسيحى<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۴.</ref> ==
== بولس سلامه مسيحى<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۴.</ref> ==
يكى از جلوه ‏هاى زيبا در مورد غدير، غديريه‏ گويى بولس سلامه مسيحى است! او در ديوان اشعار خود شعرى سروده و در آن به غدير اشاره كرده است:
يكى از جلوه ‏هاى زيبا در مورد غدير، غديريه‏ گويى بولس سلامه مسيحى است! او در ديوان اشعار خود شعرى سروده و در آن به غدير اشاره كرده است:


عيدک العيد يا على
{{شعر}}
 
{{ب|عيدک العيد يا على|عاد من حجةالوداع الخطير}}
عاد من حجةالوداع الخطير
{{ب|ولفيف الحجيج موج بحور|لجة خلف كانتشار الغي}}
 
{{ب|-م صبحاً فى الفدفد المغمور|بلغ العائدون بطحاء خمٍّ}}
ولفيف الحجيج موج بحور
{{ب|فكأنَّ الركبان فى التنور|عرفوه غدير خم و ليس الغ}}
 
{{ب|ور إلاّ ثمالة من غدير|جاء جبريل قائلاً: يا نبى}}
لجة خلف كانتشار الغي
{{ب|اللَّه بلِّغ كلام ربّ مجير|أنت فى عصمة من الناس فانثر}}
 
{{ب|بينات السماء للجمهور|وأذِعها رسالة اللَّه وحياً}}
-م صبحاً فى الفدفد المغمور
{{ب|سرمدياً وحجة للعصور|ما دعاهم طه لأمر يسير}}
 
{{ب|وصعيد البطحاء وهج حرور|وارتقى منبر الحدائج طه}}
بلغ العائدون بطحاء خمٍّ
{{يشهر السمع للكلام الكبير|أيها الناس إنما اللَّه مولا}}
 
{{پایان شعر}}
فكأنَّ الركبان فى التنور
{{شعر}}
 
{{م|كم ومولاى ناصرى ومجيرى}}
عرفوه غدير خم و ليس الغ
{{ثم إنى وليُّكم منذ كان ال}}
 
{{پایان شعر}}
ور إلاّ ثمالة من غدير
 
جاء جبريل قائلاً: يا نبى
 
اللَّه بلِّغ كلام ربّ مجير
 
أنت فى عصمة من الناس فانثر
 
بينات السماء للجمهور
 
وأذِعها رسالة اللَّه وحياً
 
سرمدياً وحجة للعصور
 
ما دعاهم طه لأمر يسير
 
وصعيد البطحاء وهج حرور
 
وارتقى منبر الحدائج طه
 
يشهر السمع للكلام الكبير
 
أيها الناس إنما اللَّه مولا
 
كم ومولاى ناصرى ومجيرى
 
ثم إنى وليُّكم منذ كان ال


-دهر طفلاً حتى زوال الدهور
-دهر طفلاً حتى زوال الدهور
خط ۱۴۷: خط ۱۲۸:


== تاريخچه شعرِ غدير<ref>حديث مهر در بلور شعر (على ثاقب بخشايش) : ۵-۱۰.</ref> ==
== تاريخچه شعرِ غدير<ref>حديث مهر در بلور شعر (على ثاقب بخشايش) : ۵-۱۰.</ref> ==
در ميان وقايع اسلام، تنها واقعه غدير است كه از همان لحظات وقوع قطعه شعرى به عنوان سند دائمى ضميمه آن است. شعر با وزن و قافيه ‏اى كه دارد مدرك ماندگارى در پرونده غدير است كه سينه به سينه حفظ شده، و با توجه به اهميت ادبى آن در كتاب‏ ها ثبت گرديده است. در طول تاريخ در كنار اسناد و مدارك حديثى و تاريخى، شعر غدير كه توسط شعراى قرن‏ هاى مختلف سروده شده در حفظ اين ماجرا اثر به سزايى داشته است.
در ميان وقايع [[اسلام]]، تنها واقعه غدير است كه از همان لحظات وقوع قطعه شعرى به عنوان سند دائمى ضميمه آن است.
 
شعر با وزن و قافيه ‏اى كه دارد مدرک ماندگارى در پرونده غدير است كه سينه به سينه حفظ شده، و با توجه به [[اهمیت]] ادبى آن در كتاب‏ ها ثبت گرديده است.


نكته شعر اين است كه توانسته غدير را در كتاب‏ها و محافلى حاضر كند كه با روش ‏هاى ديگر ممكن و يا لااقل آسان نيست. بسيارى از كتب ادبى كه حتى در مواردى مؤلفانشان مخالف ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام بوده‏ اند، به عنوان يک قطعه جالب ادبى از شاعرى توانا شعر غدير را نقل كرده ‏اند. همچنين بسيارى از مردم كه براى مطالعه و شنيدن متون علمى وقت و حوصله كافى ندارند، گاهى در قطعه ‏اى از شعر معارف غدير را مى ‏يابند.
در طول تاريخ در كنار اسناد و مدارک حديثى و تاريخى، شعر غدير كه توسط شعراى قرن‏ هاى مختلف سروده شده در حفظ اين ماجرا اثر به سزايى داشته است.


'''غدير در زبان‏ هاى شاعرانه متفاوت'''
نكته شعر اين است كه توانسته [[غدیر]] را در كتاب‏ها و محافلى حاضر كند كه با روش ‏هاى ديگر ممكن و يا لااقل آسان نيست.


طى چهارده قرن، مسئله غدير در قالب اشعار عربى، فارسى، اردو، تركى و غير آن به نظم كشيده شده است. اولين قدم را شاعر زبردست عرب [[حسّان بن ثابت]] برداشت و با اجازه رسمى پيامبرصلى الله عليه وآله در حضور مردم اشعارى را كه در غدير خم درباره واقعه آن سروده بود خواند.
بسيارى از كتب ادبى كه حتى در مواردى مؤلفانشان مخالف ولايت [[معصومین علیهم السلام|اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] بوده‏ اند، به عنوان يک قطعه جالب ادبى از شاعرى توانا شعر غدير را نقل كرده ‏اند.


همچنين اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام درباره غدير شعرى سروده ‏اند. چند تن از [[اصحاب ائمه علیهم السلام|اصحاب]] پيامبرصلى الله عليه وآله و نير عده ‏اى از اصحاب ائمه‏ عليهم السلام اشعارى درباره غدير دارند، كه از جمله آنان قيس بن سعد بن عباده، سيد حميرى، كميت اسدى، دعبل خزاعى و ابوتمام است.
همچنين بسيارى از مردم كه براى مطالعه و شنيدن متون علمى وقت و حوصله كافى ندارند، گاهى در قطعه ‏اى از شعر معارف غدير را مى ‏يابند.


عده‏اى از علماى بزرگ نيز كه قريحه شعرى داشته ‏اند اشعار رسايى درباره غدير سروده ‏اند، كه از جمله آنان شريف رضى، سيد مرتضى، قطب راوندى، حافظ برسى، شيخ كفعمى، شيخ بهايى، شيخ كرَكى، شيخ حر عاملى، سيد على خان مدنى و شيخ محمدحسين غروى اصفهانى كمپانى است.
=== غدير در زبان‏ هاى شاعرانه متفاوت ===
طى چهارده قرن، مسئله غدير در قالب اشعار [[عربی]]، [[فارسی]]، [[اردو (زبان)|اردو]]، [[ترکی (زبان)|ترکی]] و غير آن به نظم كشيده شده است.


شعراى زبردستى چون ابن‏ رومى، وامق نصرانى، حمانى، تنوخى، ابوفراس حمدانى، بشنوى كردى،كشاجم،ناشى صغير، صاحب بن عباد، مهيار ديلمى، ابوالعلاء معرى، اقساسى، ابن ‏عرندس، ابن ‏عودى، ابن‏ داغر حلى، بولس سلامه مسيحى از شعراى عرب نيز درباره غدير شعر سروده ‏اند.
اولين قدم را شاعر زبردست عرب [[حسان بن ثابت|حسّان بن ثابت]] برداشت و با اجازه رسمى [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در حضور مردم اشعارى را كه در غدير خم درباره واقعه آن سروده بود خواند.


گذشته از شعراى عرب، شاعران پارسى‏گوى و اردو زبان و ترك زبان نيز سهم به سزايى در نظم محتواى غدير و حفظ و نشر آن در قالب شعر داشته ‏اند.
همچنين [[امیرالمؤمنین علی‏ علیه السلام]] درباره غدير شعرى سروده ‏اند. چند تن از [[صحابه|اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله]] و نير عده ‏اى از [[اصحاب ائمه‏ علیهم السلام]] اشعارى درباره غدير دارند، كه از جمله آنان [[قیس بن سعد بن عباده انصاری|قیس بن سعد بن عباده]]، [[سید حمیری]]، [[کمیت اسدی]]، [[دعبل خزاعی]] و ابوتمام است.


'''جلوه‏ هاى شعرى در ادبيات غدير'''
عده ‏اى از علماى بزرگ نيز كه قريحه شعرى داشته ‏اند اشعار رسايى درباره غدير سروده ‏اند، كه از جمله آنان [[شریف رضی]]، [[سید مرتضی]]، [[قطب الدین راوندی|قطب راوندی]]، [[حافظ رجب برسی|حافظ برسی]]، شیخ كفعمى، [[شیخ بهایی]]، شيخ كرَكى، شيخ حر عاملى، سيد على خان مدنى و شيخ محمدحسين غروى اصفهانى كمپانى است.


شعراى زبردستى چون ابن‏ رومى، وامق نصرانى، حمانى، تنوخى، ابوفراس حمدانى، بشنوى كردى، كشاجم، ناشى صغير، صاحب بن عباد، مهيار ديلمى، ابوالعلاء معرى، اقساسى، ابن ‏عرندس، ابن ‏عودى، ابن‏ داغر حلى، بولس سلامه مسيحى از شعراى عرب نيز درباره غدير شعر سروده ‏اند.
گذشته از شعراى عرب، شاعران پارسى‏گوى و اردو زبان و ترک زبان نيز سهم به سزايى در نظم محتواى غدير و حفظ و نشر آن در قالب شعر داشته ‏اند.
=== جلوه‏ هاى شعرى در ادبيات غدير ===
عده‏ اى از شعرا داستان غدير را به صورت مفصل يا مختصر در قالب شعر آورده ‏اند. از الطاف خدا بوده كه شاعرى زبردست و لغت‏ شناس در غدير حاضر بوده و در همان جا ماجراى غدير را به صورت شعر آورده، و حتى تبادر ذهنى خود از غدير را صراحتاً اعلام كرده تا اثرى ماندگار و سندى محكم براى غدير باشد.
عده‏ اى از شعرا داستان غدير را به صورت مفصل يا مختصر در قالب شعر آورده ‏اند. از الطاف خدا بوده كه شاعرى زبردست و لغت‏ شناس در غدير حاضر بوده و در همان جا ماجراى غدير را به صورت شعر آورده، و حتى تبادر ذهنى خود از غدير را صراحتاً اعلام كرده تا اثرى ماندگار و سندى محكم براى غدير باشد.


بعضى ديگر از شاعران فقط خطبه غدير را به نظم در آورده ‏اند. برخى ديگر فقط مقطع حسّاس آن يعنى جمله «من كنت مولاه فعلى مولاه» را به شعر كشيده و بيان كرده‏ اند.
بعضى ديگر از شاعران فقط خطبه غدير را به نظم در آورده ‏اند. برخى ديگر فقط مقطع حسّاس آن يعنى جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ» را به شعر كشيده و بيان كرده‏ اند.


گروهى نيز با قالب‏ريزى ادبى غدير، مبانى اعتقادى آن را بيان كرده‏ اند و تا آنجا كه توانسته‏ اند شكوفايى روحى آن را در زندگى معنوى يك شيعه جلوه‏ گر ساخته ‏اند. به گونه‏ اى كه با خواندن آنها حلاوت و خنكاى ولايت در وجود انسان نمودار مى‏ شود.
گروهى نيز با قالب‏ ريزى ادبى غدير، مبانى اعتقادى آن را بيان كرده‏ اند و تا آنجا كه توانسته‏ اند شكوفايى روحى آن را در زندگى معنوى يک شيعه جلوه‏ گر ساخته ‏اند. به گونه‏ اى كه با خواندن آنها حلاوت و خنكاى ولايت در وجود انسان نمودار مى‏ شود.


مؤلفانى نيز اقدام به جمع ‏آورى و تدوين اشعار مربوط به غدير كرده ‏اند و اين اسناد ادبى غدير را به صورت مجموعه ‏اى تنظيم يافته ارائه نموده ‏اند.
مؤلفانى نيز اقدام به جمع ‏آورى و تدوين اشعار مربوط به غدير كرده ‏اند و اين اسناد ادبى غدير را به صورت مجموعه ‏اى تنظيم يافته ارائه نموده ‏اند.


همچنين «خطبه غدير» به صورت شعر عربى و فارسى و اردو و تركى مكرراً برگردانده شده و بسيارى از آنها به چاپ رسيده است. ذيلاً به مواردى از نظم خطبه غدير اشاره مى نماييم:
همچنين «[[خطبه غدیر]]» به صورت شعر [[عربی]] و [[فارسی]] و [[اردو (زبان)|اردو]] و [[ترکی (زبان)|ترکی]] مكرراً برگردانده شده و بسيارى از آنها به چاپ رسيده است. ذيلاً به مواردى از نظم خطبه غدير اشاره مى نماييم:


نظم عربى «حديث غدير» در كتاب شريف «الغدير» تأليف علامه امينى طى يازده جلد به صورت جامعى تدوين شده است. همچنين كتاب «شعراء الغدير» توسط مؤسسه الغدير بيروت در دو جلد تدوين شده است.
نظم عربى «[[حدیث غدیر]]» در كتاب شريف «الغدير» [[تألیف]] [[علامه امینی]] طى يازده جلد به صورت جامعى تدوين شده است.
 
همچنين كتاب «شعراء الغدير» توسط مؤسسه الغدير بيروت در دو جلد تدوين شده است.


نظم فارسى خطبه غدير در كتاب‏ هاى «سرود غدير» تأليف علامه سيد احمد اشكورى، ۲ جلد، «شعراى غدير از گذشته تا امروز» تأليف شيخ محمدهادى امينى، ۱۰ جلد، و «غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى» تأليف شيخ محمد صحتى سردرودى، «خطابه غدير در آينه شعر» تأليف سيد حسين حسينى جمع‏ آورى شده است.
نظم فارسى خطبه غدير در كتاب‏ هاى «سرود غدير» تأليف علامه سيد احمد اشكورى، ۲ جلد، «شعراى غدير از گذشته تا امروز» تأليف شيخ محمدهادى امينى، ۱۰ جلد، و «غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى» تأليف شيخ محمد صحتى سردرودى، «خطابه غدير در آينه شعر» تأليف سيد حسين حسينى جمع‏ آورى شده است.
خط ۱۸۹: خط ۱۸۰:
غدير خم، اثر مرتضى سرافراز، كه در سال ۱۳۴۸ ش منتشر شده است.
غدير خم، اثر مرتضى سرافراز، كه در سال ۱۳۴۸ ش منتشر شده است.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: شعر /  كتابنامه شعر غدير.
=== تبليغ غدير با تدوين ديوان بزرگ غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۷،۱۰۷.</ref> ===
 
عظمت غدير اقتضا مى‏ كند به بلنداى آن برنامه ‏ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه‏ هاى كم ابهت [[تبلیغ]] مى‏ توان جلوه‏ گر ساخت.
'''تبليغ غدير با تدوين ديوان بزرگ غدير'''<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۷ ۱۰۷.</ref>


   عظمت غدير اقتضا مى‏ كند به بلنداى آن برنامه ‏ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه‏ هاى كم ابهت تبليغ مى‏ توان جلوه‏ گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى ‏دهد كه آن را در جذاب‏ترين و ارزشمندترين گونه‏ هاى رسانه‏ اى جلوه‏ گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم.
احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى ‏دهد كه آن را در جذاب‏ترين و ارزشمندترين گونه‏ هاى رسانه‏ اى جلوه‏ گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله]] به انجام رسانيم.


يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير، تدوين ديوان بزرگ غدير است:
يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير، تدوين ديوان بزرگ غدير است:
خط ۲۰۱: خط ۱۹۱:
اكنون آنچه بر دوش ما سنگينى مى‏ كند و هنوز جاى آن خالى است، سرودن شعرهايى با مضامين بلند و كنايات و استعارات سنگين ادبى است، كه در شعر غدير هنوز راهى طولانى در پيش دارد.
اكنون آنچه بر دوش ما سنگينى مى‏ كند و هنوز جاى آن خالى است، سرودن شعرهايى با مضامين بلند و كنايات و استعارات سنگين ادبى است، كه در شعر غدير هنوز راهى طولانى در پيش دارد.


'''تبليغ غدير با شعر'''<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۵ ۳۱ ۳۰ ۱۳ ۱۲.</ref>
=== تبليغ غدير با شعر<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۵،۳۱،۳۰،۱۳،۱۲.</ref> ===
 
مسير فرهنگى و تبليغى غدير در طول چهارده قرن چند مرحله را طى كرده كه اولين مرحله روايت سينه به سينه آن است.
مسير فرهنگى و تبليغى غدير در طول چهارده قرن چند مرحله را طى كرده كه اولين مرحله روايت سينه به سينه آن است.


در طول قرن اول هجرى كه تدوين معارف اسلام ممنوعيت رسمى داشت و اگر هم كتابى نوشته مى‏ شد مخفيانه بود و يا اگر كتابى مجوز پيدا مى‏ كرد فقط اراجيف غاصبین خلافت بود، در چنان جوى بهترين كتاب براى غدير سينه ‏هاى امين و حافظه‏ هاى قوى افراد بود كه به مثابه كتاب عمل كرد؛ و به خوبى توانست اين راه صد ساله را بپيمايد و اين وديعه آل محمدعليهم السلام را در خود حفظ كند.
در طول قرن اول هجرى كه تدوين معارف [[اسلام]] ممنوعيت رسمى داشت و اگر هم كتابى نوشته مى‏ شد مخفيانه بود و يا اگر كتابى مجوز پيدا مى‏ كرد فقط اراجيف غاصبین [[جانشین|خلافت]] بود، در چنان جوى بهترين كتاب براى غدير سينه ‏هاى امين و حافظه‏ هاى قوى افراد بود كه به مثابه كتاب عمل كرد؛ و به خوبى توانست اين راه صد ساله را بپيمايد و اين وديعه آل محمد عليهم السلام را در خود حفظ كند.


از جمله شعر شاعران نقش مهمى در حفظ غدير در طول تاريخ ظلمانى داشته است، چه آنكه قالب شعر محفوظتر است و مردم علاقه خاصى به آن دارند.
از جمله شعر شاعران نقش مهمى در حفظ غدير در طول [[تاریخ]] ظلمانى داشته است، چه آنكه قالب شعر محفوظ تر است و مردم علاقه خاصى به آن دارند.


از ساعتى كه خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله پايان يافت حسان بن ثابت اولين شعر را در حضور آن حضرت سرود، و دليل روشنى شد تا شاعران و اديبان در طول چهارده قرن در قالب شعر -  كه در هر جامعه ‏اى تبليغ نافذى است -  غدير را حفظ كنند و پيام آن را به راحتى به نسل ‏هاى بعد برسانند.
از ساعتى كه خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت [[حسان بن ثابت]] اولين شعر را در حضور آن حضرت سرود، و دليل روشنى شد تا شاعران و اديبان در طول چهارده قرن در قالب شعر -  كه در هر جامعه ‏اى تبليغ نافذى است -  غدير را حفظ كنند و پيام آن را به راحتى به نسل ‏هاى بعد برسانند.


اين شكل فرهنگى غدير را در قرن اول حفظ كرد، و البته اين طرق در قرن‏ هاى بعد نيز ادامه يافت.
اين شكل فرهنگى غدير را در قرن اول حفظ كرد، و البته اين طرق در قرن‏ هاى بعد نيز ادامه يافت.


و لذا يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت داشته شعر غدير بوده است.
و لذا يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت ‏هاى فرهنگى غدير بسيار [[اهمیت]] داشته شعر غدير بوده است.


در مورد غدير شعرهاى بسيارى توسط شاعران عرب و فارس يا اردو زبان از شيعه و يا مذاهب ديگر سروده شده است. اين اشعار -  كه در اصطلاح «غديريه» ناميده مى ‏شوند -  بسيار مورد توجه بوده و كتاب‏هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار در هر زبانى تأليف شده است.
در مورد غدير شعرهاى بسيارى توسط شاعران [[عرب]] و فارس يا اردو زبان از شيعه و يا مذاهب ديگر سروده شده است.


به بيان ديگر: يكى از گرايش‏ هاى تحقيقى در مورد غدير و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدير خدمت نموده‏ اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند ادبيات است.
اين اشعار -  كه در اصطلاح «غديريه» ناميده مى ‏شوند -  بسيار مورد توجه بوده و كتاب ‏هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار در هر زبانى [[تألیف]] شده است.


ادبيات، تأليفاتى هستند كه به گردآورى اشعار نغز درباره غدير از شعراى مختلف پرداخته ‏اند. در نثر فارسى و عربى هم -  بخصوص در سال‏هاى اخير -  شاهد آثار زيبايى هستيم كه به حق عظمت غدير را همچون زلالى از خمخانه غدير و كوثر ولايت در قلب خوانندگان جاى مى ‏دهد.
به بيان ديگر: يكى از گرايش‏ هاى تحقيقى در مورد غدير و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدير خدمت نموده‏ اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند [[ادبیات]] است.


   همچنين مراجعه شود به عنوان: تبليغ /  مراحل چهارگانه تبليغ غدير در تاريخ.
ادبيات، تأليفاتى هستند كه به گردآورى اشعار نغز درباره غدير از شعراى مختلف پرداخته ‏اند. در نثر فارسى و عربى هم -  بخصوص در سال‏ هاى اخير -  شاهد آثار زيبايى هستيم كه به حق عظمت غدير را همچون زلالى از خمخانه غدير و کوثر [[ولایت]] در قلب خوانندگان جاى مى ‏دهد.


== تحقيق در ادبيات غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷  - ۱۵۳.</ref> ==
== تحقيق در ادبيات غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷  - ۱۵۳.</ref> ==
از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد شعر و ادبيات غدير است.
از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد شعر و ادبيات غدير است.


شعرهاى بسيارى، چه از شاعران عرب يا فارسى يا اردو، و چه شعراى شيعه و يا مذاهب ديگر درباره غدير سروده شده است. اين اشعار كه به اصطلاح «غديريه» ناميده مى ‏شوند بسيار مورد توجه بوده و كتاب ‏هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار تأليف شده است.
شعرهاى بسيارى، چه از شاعران عرب يا فارسى يا اردو، و چه شعراى شيعه و يا مذاهب ديگر درباره غدير سروده شده است. اين اشعار كه به اصطلاح «[[غدیریه]]» ناميده مى ‏شوند بسيار مورد توجه بوده و كتاب ‏هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار تأليف شده است.


جلوه ديگر ادبى انتخاب نام ‏هاى زيبا و پرمحتوايى است كه به تنهايى يک دنيا معناى اعتقادى به همراه دارد و وقايع غدير را تداعى مى‏ كند و روح شنونده را به حقيقت غدير نزديک مى ‏نمايد.
جلوه ديگر ادبى انتخاب نام ‏هاى زيبا و پرمحتوايى است كه به تنهايى يک دنيا معناى اعتقادى به همراه دارد و وقايع غدير را تداعى مى‏ كند و روح شنونده را به حقيقت غدير نزديک مى ‏نمايد.


== تحليل شعرِ غدير<ref>ژرفاى غدير: ص ۷۸. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵ ۱۶۶ ۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱ ۱۴۴ ۹۸ ۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .</ref> ==
== تحليل شعرِ غدير<ref>ژرفاى غدير: ص ۷۸. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵،۱۶۶،۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .</ref> ==
سرودن شعر با اجازه رسمى پيامبرصلى الله عليه وآله نيز از مسايل عجيب غدير بود. سابقه مخالفت پيامبرصلى الله عليه وآله با شعر بر همگان روشن بود.اگر هم در مواردى برخورد مثبتى از حضرت ديده مى‏ شد اجازه قرائت شعرهاى مثبت قديمى در حضور حضرت بود.
سرودن شعر با اجازه رسمى [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] نيز از مسايل عجيب غدير بود.
 
سابقه مخالفت پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر بر همگان روشن بود.اگر هم در مواردى برخورد مثبتى از حضرت ديده مى‏ شد اجازه قرائت شعرهاى مثبت قديمى در حضور حضرت بود.


مردم براى اولين بار مى ‏ديدند يک شاعر زبردستِ عرب يعنى حسان بن ثابت كه در واقعه غدير حضور دارد در همانجا و درباره همان واقعه شعرى سروده، و با سوابقى كه از برخورد پيامبرصلى الله عليه وآله با شعر دارد گويا به خود اجازه نمى‏ دهد كار خود را ابراز كند.
مردم براى اولين بار مى ‏ديدند يک شاعر زبردستِ عرب يعنى حسان بن ثابت كه در واقعه غدير حضور دارد در همانجا و درباره همان واقعه شعرى سروده، و با سوابقى كه از برخورد پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر دارد گويا به خود اجازه نمى‏ دهد كار خود را ابراز كند.


عاقبت تصميم مى ‏گيرد از حضرت در اين باره اجازه بخواهد و گويا باور ندارد به او چنين اجازه‏ اى داده شود.
عاقبت تصميم مى ‏گيرد از حضرت در اين باره اجازه بخواهد و گويا باور ندارد به او چنين اجازه‏ اى داده شود.


در برخورد با اين استيذان، عكس العملى از پيامبرصلى الله عليه وآله ديده شد كه براى همه تعجب ‏آور بود. آن حضرت نه تنها اجازه دادند، بلكه به عنوان تشويق فرمودند: «بخوان به بركت خداوند» ! و خود نيز شخصاً براى استماع آن حاضر شدند!
در برخورد با اين استيذان، عكس العملى از پيامبر صلى الله عليه و آله ديده شد كه براى همه تعجب ‏آور بود.


بازتاب اين مسئله به قدرى عجيب بود كه از يك سو حسان راضى نشد شعر را به صورت عادى بخواند، بلكه خود را به مكان بلندى رساند و براى خواندن اشعارش بر فراز آن قرار گرفت. از سوى ديگر براى آنكه مردم مطمئن باشند اين برخورد مثبت با شعرِ مربوط به اهل‏بيت‏ عليهم السلام، از طرف شخص پيامبرصلى الله عليه وآله است حسان اعلام كرد: «اى مردم، سخن مرا به گواهى پيامبر گوش دهيد» ! مردم كه خود را با مسئله ‏اى تازه روبرو مى‏ ديدند به سوى حسان ازدحام كردند و گردن مى‏ كشيدند تا اين اقدام بديع را تماشا كنند.
آن حضرت نه تنها اجازه دادند، بلكه به عنوان تشويق فرمودند: «بخوان به بركت خداوند»! و خود نيز شخصاً براى استماع آن حاضر شدند!


براى آنكه مردم باور كنند در دين ما چنين اشعارى از منزلت خاصى برخوردار است، حضرت در پايان شعر حسان تصريح كردند كه در اين اشعار روح القدس مؤيد تو بوده و در واقع خداوند پشتيبان توست.<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۶ ح ۱۰.</ref>
بازتاب اين مسئله به قدرى عجيب بود كه از يک سو حسان راضى نشد شعر را به صورت عادى بخواند، بلكه خود را به مكان بلندى رساند و براى خواندن اشعارش بر فراز آن قرار گرفت.


== جلوه‏ هاى غدير در شعر فارسى كهن<ref>زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۲ ص ۱۱۶  - ۹۷.</ref> ==
از سوى ديگر براى آنكه مردم مطمئن باشند اين برخورد مثبت با شعرِ مربوط به [[معصومین علیهم السلام|اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]]، از طرف شخص پيامبر صلى الله عليه و آله است. حسان اعلام كرد: «اى مردم، سخن مرا به گواهى پيامبر گوش دهيد»! مردم كه خود را با مسئله ‏اى تازه روبرو مى‏ ديدند به سوى حسان ازدحام كردند و گردن مى‏ كشيدند تا اين اقدام بديع را تماشا كنند.
مسئله غدير خم يک واقعيت حساس در تاريخ اسلام است و عموم مسلمان -  اعم از شيعه و سنى -  آن را قبول دارند، و در بيان انديشه‏ هاى خود به آن اشاره مى‏ كنند.


در اينجا جلوه‏ هاى گوناگون غدير را در شعر فارسى بررسى مى‏ كنيم، و اينكه آيا در كدام ادوار غدير نمود بيشترى در شعر فارسى داشته است؟ آيا فقط شاعران شيعه بدان اشاره نموده‏ اند، يا شاعران سنى هم به آن اشاره كرده ‏اند؟ چه مباحثى از اين واقعه نمود بيشترى دارد؟
براى آنكه مردم باور كنند در دين ما چنين اشعارى از منزلت خاصى برخوردار است، حضرت در پايان شعر حسان تصريح كردند كه در اين اشعار [[روح القدس]] مؤيد تو بوده و در واقع خداوند پشتيبان توست.<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۶ ح ۱۰.</ref>


'''مقدمه'''
== حديث غدير در شعر<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۸.</ref> ==
   نظم عربى [[حدیث غدیر]] در كتاب شريف «الغدير» طى يازده جلد به صورت جامعى تدوين گرديده است. همچنين كتاب «شعراء الغدير» مؤسسه الغدير بيروت در دو جلد تدوين و چاپ شده است.   


براى اين كار بايد تمام اشعار فارسى بررسى مى‏ شد كه خارج از حوصله اين نوشتار بود. بنابراين، با ملاحظه و بررسى بيش از يک ميليون بيت شعر از ۱۰۱ شاعر در نرم ‏افزار «درج ۳» -  كه تقريباً دورنمايى از شعر فارسى را ترسيم مى‏ كرد -  اجزا و عناصر غدير جستجو شد. در نتيجه مشخص شد كه اهل‏ سنت بيشتر تا قرن هفتم به مسئله غدير پرداخته ‏اند، و از قرن دهم به بعد شاعران شيعه به غدير اشاره نموده ‏اند. البته ناصر خسرو در قرن پنجم يک استثناست.
== حَسّان بن ثابت و شعر غدير<ref>اسرار غدير ص ۳۱۸،۵۹،۵۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۱. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۹۴. ژرفاى غدير: ص ۷۸. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۹. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۹.</ref> ==
   كلام منظوم در همه ملت‏ ها به عنوان سندى ماندگار تلقى مى‏ شود، چرا كه نظم و قالب خاص كلام حفظ آن را در خاطره‏ ها آسان‏تر مى‏ سازد، و از نگاه ادبى براى يک مراسم مهم افتخار است كه دستمايه ‏اى از شعر را به همراه داشته باشد.


شايد دليل اشاره بيشتر اهل سنت اين است كه غالب شاعران پارسى‏گوى تا قبل از عهد صفوى سنى مذهب و شاعران شيعه در اقليت بودند. ديگر اين كه شاعران سنى از لحاظ بسامد كمتر هستند؛ تقريباً ۶ در مقابل ۱۰. علاوه بر آن، بسامد و تعداد اشاره شاعران شيعه -  ۳۵ بار -  نسبت به شاعران سنى -  ۸ بار -بيشتر است.
آنچه در غدير اين بُعد ادبى را فوق‏ العاده نشان داد و تعجب همه را در چنان شرايطى برانگيخت دو جهت بود:


همچنين شاعران شيعه بيشتر اشعار مستقلى به غدير اختصاص داده و آن را عيد پنداشته و اظهار شادمانى نموده ‏اند. همچنين جنبه‏ هاى گوناگون مسئله غدير در شعر شاعران شيعه نمود يافته، و در بيشتر موارد در صدد احتجاج و اثبات اهميت موضوع بر آمده‏ اند. در حالى كه اهل‏ سنت ضمن مسلّم شمردن اصل موضوع، آن را يك امر ساده و كم اهميت تلقى كرده و از كنار آن گذاشته ‏اند!البته گاه اشاره اهل‏ سنت به موضوع چنان است كه خواننده در سنى بودن شاعر شک مى‏ كند.
'''الف)''' سابقه مخالفت پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر بر همگان روشن بود، به گونه ‏اى كه اگر هم در موردى برخورد مثبتى از حضرت ديده مى‏ شد اجازه قرائت شعرهاى مثبت قديمى بود، نه آنكه حضرت به كسى اجازه سرودن شعر بدهد.


در اينجا مى‏ خواهيم نمودها و جلوه‏ هاى گوناگون غدير در شعر فارسى را بررسى كنيم، و اينكه در كدام ادوار از تاريخ ادبى ايران اين واقعه نمود بيشترى داشته است. اينكه از بين شاعران كدام دسته از شاعران -  شيعه يا سنى - به اين مسئله اشاره نموده ‏اند؟ چه مسائل و مباحثى از اين واقعه در شعر فارسى نمود بيشترى دارد؟ و نوع نگاه شاعران شيعى و سنى بدان چگونه است؟
در حالى كه در غدير حسان بن ثابت براى شعرش رسماً از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه گرفت و آن حضرت اجازه داد.


'''الف. شرح روش تحقيق'''
اين اجازه از سوى حضرت آن قدر عجيب بود كه حسان هنگام قرائت شعرش براى مردم -  به عنوان اطمينان خاطر -  گفت:


براى اين كار يا بايد اشعار فارسى مى ‏شد، كه كارى شاقّ و خارج از حوصله اين نوشتار و تقريباً غيرممكن بود. يا اينكه شعر تعدادى از شعرا در دوره ‏اى خاص و محدود بررسى مى ‏شد، كه باز هم بسيار و نارسا بود. براى اين كار از نرم ‏افزار «درج ۳» استفاده شد، كه حدود يک ميليون بيت شعر فارسى از حدود ۱۰۱ شاعر در ادوار مختلف در بر مى‏گرفت، و تا حدود زيادى بيانگر نمودهاى مختلف غدير در شعر و ادبيات فارسى بود.
اى مردم، سخن مرا به گواهى پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كنيد؛ و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز فرمود: «بخوان به بركت خداوند».


براى رسيدن به اين مقصود، اجزا و عناصر مختلف، آيات، احاديث پيرامون غدير خم خود تركيب «غديرخم» در اين مجموعه جستجو شد. كلماتى مثل مولى، غدير، خم، غدير خم، كنت، اكملت، اتممت، اتمام، اكمال، و غيره. بدين ترتيب اهم موارد اشاره به موضوع غدير خم استخراج شد.
جالب ‏تر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از خواندن شعرها توسط حسان تصريح كرد كه در اين اشعار روح‏ القدس مؤيد تو بوده و در واقع خداوند تو را يارى كرده است.


البته بايد توجه داشت وقتى هر كدام از اين كلمات جستجو گردد، كلمه در تمام معانى آن استخراج مى ‏شود؛ يعنى وقتى واژه «خم» جستجو شود، اين واژه در تمامى معانى آن -  يعنى كوزه بزرگ، خميدگى (خَم) و غيره -  يافت مى‏ شود. به اين دليل در هر جستجو ممكن صدها مورد و بيت استخراج شود كه به مقصود ما از جستجو ربط نداشته باشد.
'''ب)''' حضور شاعر زبردست عرب در چنان مراسمى، به گونه ‏اى كه شعر غدير را بدون سابقه ذهنى در همانجا سرود و براى مردم خواند.


براى رفع مشكل، با مطالعه همه آنها، ابيات مربوط به غدير خم جدا گرديد و ما بقى كنار گذاشته شد. مثلاً وقتى واژه «غدير» جستجو شد، حدود ۱۲۸ مورد از اين كلمه پيدا شد كه در بيشتر موارد غدير به معنى «بركه» و «آبگير» بود و ربطى به واقعه غدير خم نداشت، و فقط چندين مورد محدود آن مربوط به موضوع تحقيق بود. يا كلمه «خم» ۲۰۱۵۱ مورد پيدا شد، كه معدودى از آنها مربوط به موضوع تحقيق بود و در بيشتر موارد به معانى كوزه بزرگ، خميدگى و غيره بود.
اين در حالى است كه معمولاً شعر مربوط به مراسمى را قبلاً پيش بينى مى‏ كنند، به خصوص آنكه متن شعر منعكس كننده عين مراسمى باشد كه اجرا شده است.


'''ب. پيشينه تحقيق'''
سرودن چنين شعرى جز به دست شاعرى فوق ‏العاده امكان نداشت، به خصوص آنكه با مضامينى بلند و دقيق از نظر ادبى سروده مى ‏شد.


راجع به واقعه غدير خم آثار زيادى نگاشته شده است، كه اينجا نيازى به ذكر آنها نيست. راجع به انعكاس و بازتاب واقعه غدير در شعر و ادبيات، بهترين اثر كتاب «الغدير»اثر شيخ عبدالحسين فرزند شيخ احمد امينى معروف به علامه امينى در ۲۰ جلد به زبان عربى است، تمامى جلدهاى اين كتاب به زبان فارسى ترجمه شده است. موضوع عمده كتاب واقعه غدير خم به روايت اهل‏ تسنن است كه در محل خود مفصل توضيح داده شده است. آنچه در اينجا مهم است اينكه در «الغدير» اشعار شاعران مختلف عرب زبان را در ادوار مختلف درباره موضوع غدير ذكر مى‏ كند.
با توجه به اين جهات بازتاب مسئله شعر در غدير به قدرى عجيب بود كه حسان راضى نشد شعر خود را به طور خصوصى بخواند، بلكه به اطلاع مردم رساندند كه حسان قصد دارد شعرى را با اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره غدير بخواند.


ولى در كتاب «الغدير»فقط به شعر و ادبيات عرب پرداخته شده، و گويا نگارنده در مورد غدير و بازتاب و انعكاس آن در شعر و ادبيات فارسى به اثر خاص و مستقلى برخورد نكرده است.
به بيانى ديگر: يكى از ابعاد فرهنگى غدير حضور شعر و ادبيات در عرصه غدير است. در اصطلاح ادبيات به اشعارى كه شعرا در مورد ماجرا يا خطبه غدير و يا هر دو مى‏ سرايند «غديريه» گفته مى ‏شود.


'''ج. بحث'''
اولين كسى كه غديريه سرود [[حسان بن ثابت|حسّان بن ثابت]] در روز نوزدهم ذى ‏الحجة و در صحراى غدير و مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله بود.


پس از جستجوى اجزا و عناصر پيرامون واقعه غدير و جرح وتعديل نتايج حاصله مواردى از اشاره شاعران به واقعه غدير به دست آمد، كه پس از تجزيه و تحليل آن نتايج، روشن شد كه مسئله در چند محور قابل بررسى است:
پس از اتمام [[خطبه غدیر]] و مراسم ابتدايى [[بیعت]] با [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]]، شب نوزدهم ماه ذى‏ الحجة سال دهم هجرت در حالى سپرى شد كه [[کاروان]] غدير به شدت خسته بودند و روز پر ماجرايى را پشت سر گذاشته بودند، گذشته از آنكه مسير [[مکّه]] تا غدير آنان را از پا انداخته بود.


از جهت سير تاريخى اشاره به واقعه.
با استراحت شبانه نشاط تازه‏ اى در كالبد مردم جاى گرفت، و روز نوزدهم را با نيرويى تازه از خواب برخاستند تا مراسم بيعت ادامه يابد.


از جهت شيعه و سنى بودن شاعران و بسامد تكرار موضوع در شعر هر كدام.
پس از نماز صبح بار ديگر مردم كنار دو خيمه صف كشيدند و گروه گروه وارد مى‏ شدند.


از جهت نوع برخورد شاعران بامسئله غدير و ديدگاه شاعران نسبت به واقعه غدير خم.
ابتدا با پيامبر صلى الله عليه و آله دست بيعت مى ‏دادند و سپس در خيمه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام حاضر مى ‏شدند و دست بيعت داده «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» مى ‏گفتند و با [[تبریک|تبریک و تهنیت]] بيرون مى‏ آمدند.


به همين جهت ابتدا به تحليل بسامدى آن پرداخته مى‏ شود، و سپس از نظر محتوايى موضوع بررسى مى ‏گردد:
در آن ساعات برگ ديگرى بر پرونده غدير افزوده شد. حَسّان بن ثابت شاعر زبردست عرب كه در غدير حضور داشت از شعرايى بود كه بالبداهة مى سرود و سنجيده مى‏ گفت.


تحليل بسامدى غدير در شعر فارسى
مراسم حيرت انگيز غدير اين شاعر ماهر را به وجد آورده بود تا آنجا كه شعرى زيبا در ده بيت سرود كه ترسيم كننده واقعه غدير بود.


نتايج جستجو به ترتيب تاريخى همراه با تعداد موارد و ابيات اشاره شده به واقعه غدير خم به شرح زير است:
حسان پس از سرودن اين شعر خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد تا براى خواندن آن اجازه بگيرد.


حسين بن منصور حلاج: قرن ۳ و ۴، سنّى، ۱ غديريه.
لذا عرض كرد: يا رسول الله، اجازه مى‏ فرماييد شعرى را كه درباره على بن ابى‏ طالب به مناسبت اين واقعه عظيم سروده‏ ام، بخوانم. حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و بركت او.


منوچهرى دامغانى: قرن ۵ ، سنّى، ۱ غديريه.
اكنون كه اجازه از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله داده شد بايد مردم باخبر مى‏ شدند.


ناصر خسرو قباديانى: قرن ۵ ، شيعه، ۱۰ غديريه.
با كوچک ‏ترين اطلاعى مردم از هر سو جمع شدند، به طورى كه براى شنيدن اشعارش ازدحام كردند و گردن مى‏ كشيدند.


امير معنوى: قرن ۵ و ۶ ، سنّى، ۳ غديريه.
حسان براى رسيدن صدايش بر مكان بلندى قرار گرفت و اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله را به همه اعلام كرد و گفت: «سخن مرا به گواهى و امضاى پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كنيد».


سنايى غزنوى: قرن ۵ و ۶ ، سنّى، ۱ غديريه.
مردم از هر سو جمع شدند و ازدحام كردند و گردن كشيدند. حسان نيز بر جاى بلندى قرار گرفت تا همه صدايش را بشنوند. مردم كه سراپا گوش بودند شعرى را كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله تأييد شده باشد در دل تحسين كردند.


سوزنى سمرقندى: قرن ۶ ، سنّى، ۱ غديريه.
مردم كه سراپا گوش شده بودند شعرى را كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله تأييد شده باشد در دل تحسين كردند.


مثنوى: قرن ۷، سنى، ۱ غديريه.
سپس حسان ده بيت اشعارش را كه همانجا سروده بود و آيه ۶۷ سوره مائده را در آن يادآور شده بود، با صداى بلند براى مردم خواند:


نظيرى نيشابورى: قرن ۱۰ و ۱۱، شيعه، ۱ غديريه.
اَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِىَّ مُحَمَّداً


صائب تبريزى: قرن ۱۱، شيعه، ۱ غديريه.
لَدى دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً


حزين لاهيجى: قرن ۱۲، شيعه، ۲ غديريه.
وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ


قاآنى شيرازى، قرن ۱۳، شيعه، ۶ غديريه.
بِأنَّكَ مَعْصُومٌ فَلا تَكُ وانِياً


عمّان سامانى: قرن ۱۳ و ۱۴، شيعه، ۲ غديريه.
وَ بَلِّغْهُمُ ما أَنْزَلَ اللَّه رَبُّهُمْ


ملك‏الشعراء بهار، قرن ۱۳ و ۱۴، شيعه، ۵ غديريه.
وَ إِنْ اَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً


اديب الممالك فراهانى: قرن ۱۳ و ۱۴، شيعه، ۷ غديريه.
عَلَيْكَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلهِهِمْ


ايرج ميرزا: قرن ۱۴، شيعه، ۱ غديريه.
رِسالَتَهُ إِنْ كُنْتَ تَخْشَى الْأَعادِيا


عطار: شيعه، ۳ غديريه.
فَقامَ بِهِ إِذْ ذاكَ رافِعُ كَفِّهِ


در مجموع: ۳۷ غديريه از ۱۰ شاعر شيعه، و ۸ غديريه از ۶ شاعر سنى.
بِيُمْنى يَدَيْهِ مُعْلِنُ الصَّوْتِ عالِياً


آنچه از نگاه اول به جدول و آمار آن بر مى‏ آيد اين است كه شاعران سنى مذهب بيشتر در قرون پنجم تا هفتم به مسئله غدير پرداخته ‏اند. تنها شاعر شيعه قرن پنجم ناصر خسرو قباديانى است كه راجع به غدير شعر سروده است. پس از آن، از اواخر قرن دهم به بعد شاعران شيعه مذهب به مسئله غدير اشاره نموده ‏اند، و در قرون ۸ و ۹ سكوت شاعران در اين زمينه ديده مى ‏شود.
فَقالَ لَهُمْ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ مِنْكُمُ


شايد دليل آن باشد كه غالب شاعران پارسى‏گوى تا قبل از عهد صفوى سنى مذهب هستند، و شاعران شيعه مذهب در اقليت هستند. از عهد صفوى است -  كه شيعه مذهب رسمى ايران شد -  غالب شاعران شيعه هستند. البته ناصر خسرو هم به خاطر ماهيت محتوايى شعرش يک استثناست.
وَ كانَ لِقَوْلى حافِظاً لَيْسَ ناسِياً


نكته قابل تأمل ديگر اين است كه شاعران سنى مذهبى كه به مسئله غدير اشاره نموده‏اند، از لحاظ بسامد كمتر هستند؛ شش نفر در مقابل ده شاعر شيعه مذهب. علاوه بر آن، بسامد و تعداد اشاره شاعران شيعه مذهب هم به نسبت شاعران سنى مذهب بيشتر است، و مجموعاً هشت بار (۱۷  / ۳۹% كل موارد) در شعر شاعران سنى مذهب به مسئله غدير اشاره شده است.
فَمَوْلاهُ مِنْ بَعْدى عَلِىٌّ وَ اِنَّنى


در حالى كه شاعران شيعه مذهب به دفعات بيشتر به اين موضوع اشاره نموده‏اند، و جمعا در ۳۹ مورد (۸۲  / ۶۱% كل موارد) از غدير سخن گفته ‏اند؛ يعنى هم تعداد شاعران بيشتر است و هم تعداد دفعات اشاره شاعران به مسئله غدير بسيار بيشتر است.
بِهِ لَكُمْ دُونَ الْبَرِيَّةِ راضِياً


مثلاً در بين شاعران سنى مذهب، بيشترين اشارات مربوط به امير معزى و سه بار است. در حالى كه ناصر خسرو ده بار، اديب ‏الممالک فرهانى هفت بار، قاآنى شيرازى شش بار و ملك ‏الشعراء بهار پنج بار به موضوع غدير اشاره نموده ‏اند.
فَيا رَبِّ مَنْ والى عَلِيّاً فَوالِهِ


اگر دقت شود، بيشترين اشارات مربوط به قرن‏هاى ۵ و ۱۶(۶ مرتبه در شعر ۵ شاعر( و قرن‏هاى ۱۳ و ۲۱) ۱۴ مرتبه در شعر ۵ شاعر) است. دليل اين امر شايد آن باشد كه اولاً در قرون ۵ و ۶ اوج فعاليت شيعيان -  خصوصاً اسماعيليان -  است، كه با طرح مباحث و مسائل سعى در ترويج آئين خود -  يعنى تشيع و حقانيت اهل‏بيت ‏عليهم السلام -  داشتند.
وَ كُنْ لِلَّذى عادى عَلِيّاً مُعادِياً


ذبيح ‏اللَّه صفا در اين مورد نوشته است: قرن ۵ و ۶ دوره قدرت اسماعيليه و كمال فعاليت آنان در اين ايران و مبارزه سخت با فرق ديگر اسلامى و با سلاطين و امراى مختلف در اين سرزمين بوده است. نخستين داعى بزرگ اسماعيلى كه فعاليت خود را از اوائل عهد سلجوقى آغاز كرد، شاعر و نويسنده و حكيم و متكلم بزرگ ناصرخسرو است.<ref>تاريخ ادبيات در ايران (صفا): ج ۱ ص ۱۶۵.</ref>
وَ يا رَبِّ فَانْصُرْ ناصِريهِ لِنَصْرِهِمْ


از طرف ديگر فعاليت شديد اسماعيليه و حسن صباح و همچنين فعاليت‏هاى گسترده فاطميان شيعه مذهب مصر در مقابل عباسيان سنى مذهب بغداد، زمينه‏ هاى روشنگرى بيشتر در زمينه شيعه و اعتقادات آنها را حتى در بين شاعران سنى مذهب فراهم كرده است.
إِمامَ الْهُدى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّياجِيا


ديگر اينكه در قرون ۱۳ و ۱۴، به جهت فعاليت سياسى و استعمارى كشورهاى استعمارگر، زمينه بروز فرقه ‏هاى جديدى چون وهابيت فراهم شد. شيعه نيز به جهت مخالفت با اين پديده‏ هاى شوم بى‏كار ننشسته، و همين امر اثر خود را در ادبيات نيز گذارد و غديريه‏ هاى بيشترى سروده شد.
وَ يا رَبِّ فَاخْذُلْ خاذِليهِ وَ كُنْ لَهُمْ


از سوى ديگر با ارتباطات گسترده و آسان‏تر دنياى مدرن، لزوم پرداختن به اين مسائل زيادتر شد. به همين جهت شاعران شيعه بيشتر احساس نياز و تكليف نمودند كه به اين مسائل و مباحث بپردازند. به همين دليل بسامد اشاره به اين مباحث در اين دو قرن هم زياد شده است.
إِذا وَقَفُوا يَوْمَ الْحِسابِ مُكافِياً


كثرت شاعران شيعه مذهب و بسامد بسيار اشارات آنها كاملاً طبيعى است، زيرا از ديدگاه شيعيان مسئله غدير و جانشينى حضرت على‏ عليه السلام يكى از اساسى ترين مسائلى است، كه با ناديده گرفتن و تحريف آن شكاف عميقى در ادامه رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ايجاد خواهد شد، و مايه بسيارى از اختلافات و نابسامانى ‏هاى جامعه اسلامى خواهد گرديد. شيعه مى‏ گويد: اگر سخن پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير خم تحريف نمى‏ شد و آنگونه كه مراد پيامبرصلى الله عليه وآله بود فهميده و اجرا مى‏ شد، ريشه بسيارى از مشكلات اسلام و مسلمين خشک مى ‏شد و اصولاً فرصت بروز و ظهور نمى ‏يافت.
آيا نمى‏ دانيد كه محمد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كنار درختان غدير خم به حالت ندا ايستاد.


'''تحليل محتوايى غدير در شعر فارسى'''
و اين در حالى بود كه جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستى مكن كه تو محفوظ خواهى بود.


در بادى امر انتظار مى ‏رفت كه شاعران سنى مذهب در حدود همان اعتقادات گفته شده به مسئله غدير خم اشاره نموده باشند، و آن را اجتماعى جهت خداحافظى پيامبرصلى الله عليه وآله با مسلمانان و بيان اتمام و اكمال دين و رسالتش تلقى نمايند.
و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانى و از ظالمان بترسى و از دشمنان حذر كنى رسالت پروردگارشان را نرسانده ‏اى.


جا داشت سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد على‏ عليه السلام هم در حد همان دوستى و جانشينى در امور خانوادگى تلقى گردد، و شاعران شيعه مذهب هم آن را ادامه رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله بدانند.
در اينجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را بلند كرد و با صداى بلند فرمود: هر كس از شما كه من مولاى او هستم و سخن مرا به ياد مى ‏سپارد و فراموش نمى‏ كند.


در واقع آن چيزى را كه قرار بود پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ نمايد كه اگر ابلاغ نمى‏ كرد كل رسالتش ابلاغ نشده بود چيزى جز جانشينى على‏ عليه السلام نبوده است، و در واقع واقعه غدير از ديد آنها عيد است و عيد امامت و ولايت مى‏ باشد.
مولاى او بعد از من على است، و من فقط به او نه به ديگرى به عنوان جانشين خود براى شما راضى هستم.


اما مسئله به اين شكل نيست؛ گاه در بين شاعران سنى مذهب به اهميت واقعه غدير اشاره شده است، تا جايى كه ديدگاه آنان را بسيار به شيعيان نزديک مى‏ كند؛ چنان اظهار نظر مى‏ كنند كه اگر كسى شاعر را نشناسد، مى‏ پندارد اين سخن جز سخن يک شاعر شيعه مذهب نيست، و گاه نيز خواننده شک مى‏ كند كه شاعر با اين اشارات صريح بعيد است سنى مذهب باشد!
پروردگارا هر كس على را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر كس با على دشمنى كند او را دشمن بدار.


به عنوان مثال سوزنى سمرقندى در قصيده‏ اى تحت عنوان «امام كيست؟ »به فضائل حضرت على‏ عليه السلام مى‏ پردازد. وى پس از بيان فضائل امام، در اثناى قصيده مى ‏آورد:
پروردگارا، يارى كنندگان او را يارى فرما به خاطر نصرتشان امام هدايت كننده ‏اى را كه در تاريكى‏ ها مانند ماه شب چهارده روشنى مى ‏بخشد.


گو كه دست كه بگرفت مصطفى ‏صلى الله عليه وآله به غدير
پروردگارا، خوار كنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براى حساب مى‏ ايستند خود جزا بده.


كه را امام هدى خواند و فخر وزين همام
پس از اشعار حسان، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى حسان، مادامى كه با زبانت از ما دفاع مى‏ كنى، از سوى روح ‏القدس مؤيد خواهى بود.<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۱۲ و ۱۶۶ و ۱۹۵. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . متن عربى اشعار از كتاب سليم بن قيس: ص ۸۲۸ ح ۳۹ به نقل از ابوسعيد خدرى نقل شده، كه با كمى تفاوت در كتب ديگر هم آمده است.</ref>


امام آنكه خداى بزرگ روز غدير
== خطبه غدير در شعر<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۹.</ref> ==
   نظم فارسىِ خطابه غدير توسط عده ‏اى از شعراى فارسى زبان انجام گرفته و در كتاب‏هاى «سرود غدير»: ۲ جلد، «شعراى غدير از گذشته تا امروز» : ۱۰ جلد، «غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى» به صورت مبسوطى جمع ‏آورى شده است.


به فضل كرد به نزديک مصطفى‏ صلى الله عليه وآله پيغام<ref>سوزنى سمرقندى: ص ۲۷۴.</ref>
ذيلاً چهار عنوان چاپى ذكر مى‏ شود:


اين سخن دقيقاً همان حرف‏ هايى است كه يك شيعه مذهب بدان معتقد است، و اگر كسى با استناد به آنها قائل به شيعه بودن سوزنى سمرقندى شود خيلى بيراهه نرفته است. مگر شيعه بودن غير از اين است؟
۱. خطبه الغدير، اثر صغير اصفهانى، با همكارى مرحوم عمادزاده.


همچنين است در حديقه سنايى وقتى مى‏ گويد:
۲. خطبه غديريه، اثر ميرزا رفيع، كه در سال ۱۳۱۳ ق در هند چاپ شده است.


نائب مصطفى‏ صلى الله عليه وآله به روز غدير
۳. ترجمه (منظوم) خطبه غدير خم، اثر ميرزا عباس جبروتى قمى.


كرده در شرع مرورا به امير<ref>سنائى غزنوى: ص ۲۷۴.</ref>
۴. غدير خم، مرتضى سرافراز، ۱۳۴۸ ش.


يا وقتى امير معنوى مى‏ گويد:
اين چند عنوان كتاب به عنوان نمونه ذكر شد. براى اطلاع بيشتر به دو كتاب «الغدير فى التراث الاسلامى» و «غدير در آئينه كتاب» رجوع شود.


كسى كه در كنف شرع در حمايت تو است
== سيد باقر رضوى هندى و شعر غدير<ref>اسرار غدير ص ۳۲۱،۳۲۰.</ref> ==
سيد باقر رضوى هندى (م ۱۳۲۹ ق)مى‏ گويد:


همى نشاط كند خاصه صبح عيد غدير<ref>امير معنوى: ص ۳۴۰.</ref>
در شب [[عید غدیر]] [[امام زمان‏ علیه السلام]] را در خواب ديدم در حالى كه محزون بود و گريه مى‏ كرد. خدمت حضرت رفتم و سلام كردم و دستش را بوسيدم، ولى ديدم گويا متفكر است.


عيد خواندن غدير بسيار به نظر شيعيان نزديک است، زيرا از ديدگاه اهل‏ سنت واقعه غدير خداحافظى پيامبرصلى الله عليه وآله با امت بود. به همين خاطر رفتن كسى عيب نمى ‏تواند باشد. در حالى كه شيعيان آن را عيد ولايت و امامت مى ‏دانند.
عرض كردم: آقاى  من، اين روزها ايام خوشحالى و سرور عيد غدير است، ولى شما را محزون و گريان مى‏ بينم؟!


البته شاعران سنى مذهب همگى اين گونه نيستند، و بيشتر اشارات آنها در حد همان اعتقادات اهل‏ سنت است. مثلاً معزى در جاى ديگر مى ‏گويد:
فرمود: به ياد مادرم زهرا عليها السلام و حزن او افتادم.


نام آن دارد كه از بهر بزرگى و شرف
سپس حضرت اين شعر را خواندند:


احمد مختار كرد او را ادعا روز غدير<ref>امير معنوى: ص ۳۲۳.</ref>
لا ترانى اتّخذتُ لا وعُلاها


يا منوچهرى مى ‏گويد:
بعد بيت ‏الأحزان بيت سرور!


آهنى در كف چون مِردِ غدير خم
سيد باقر هندى مى‏ گويد:


به كَتِف باز فكنده سر هر دو كُم<ref>منوچهرى: ص ۲۰۶.</ref>
از خواب برخاستم و قصيده ‏اى درباره غدير و مصائب حضرت زهرا عليها السلام سرودم، كه قسمتى از آن چنين است:


يا حلاج مى‏ گويد:
كلُّ غدر وقول إفک و زور


گفته ‏اى «اليوم اكملت لكم» دين الهدى
هو فرع عن جحد نص الغدير


آن زمان كين رحمت مهداه اهدا كرده ‏اى<ref>حلاج: ص ۱۶۷.</ref>
...


كه همگى در حد همان اعتقادات اهل‏ سنت است. ملاى رومى نيز در مثنوى به مسئله غدير و حديث «من كنت مولاه فهذا على مولاه»اشاره مى‏ كند، و در عنوان آن مى‏ آورد: در تفسير اين خبر كى مصطفى صوات اللَّه عليه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. تا منافقان طعنه زدند كى بس نبودش كى ما مطيعى و چاكرى نموديم او را. چاكرى كودكى خلم آلودمان هم مى‏ فرمايد الى آخره. سپس مى‏ آورد:
يوم أوحى الجليل يأمر طه


زين سبب پيغمبرِ با اجتهاد
و هو سارٍ أن مُر بترك المسير


نام خود را وان على مولا نهاد
حطِّ رحل السرى على غير ماء


گفت هر كو را منم مولا و دوست
وكِلا، فى الفلا بحرِّ الهجير


ابن‏عم من على مولاى اوست
ثمَّ بلِّغهم و إلاّ فما بلَّغت


كيست مولا؟ آنكه آزادت كند
وحياً عن اللطيف الخبير


بند رقّيت ز پايت بر كند.<ref>مثنوى: ج ۶ ص ۱۲۶۵.</ref>بر خلاف عنوان مبحث در مثنوى كه نشان مى ‏دهد در واقعه غدير مسئله متابعت و پيروى است، نه دوستى و محبت و امور خانوادگى. در متن ابيات متنوى تصريح مى‏ كند كه «مولى» همان دوست است، و مى‏ گويد: «مولا و دوست» . در ادامه به تفسير خاص خود از مولى مى ‏پردازد، و به گونه‏ اى به سادگى از كنار مسئله مى‏ گذرد! هر چند از مثنوى بعيد است كه چنين با سادگى از كنار مسئله ‏اى به اين بزرگى بگذرد، و حتى سخن خود در عنوان را ناديده بگيرد.
أقِم المرتضى إماماً على الخل


شاعران شيعه مذهب بر خلاف شاعران سنى مذهب -  كه معمولاً به اشارتى به واقعه غدير بسنده كرده‏ اند -  معمولاً اشعار مستقلى اعم از قصيده، غزل، رباعى و... در وصف غدير سروده ‏اند. اشعارى كه به آنها «غديريه» گفته مى ‏شود، و در آنها به اظهار شادمانى از فرا رسيدن عيد غدير پرداخته و فضائل و مناقب حضرت على‏ عليه السلام و خاندانش را در آن بر شمرده ‏اند.البته بايد توجه داشت كه همه اشعار شاعران شيعه مذهب اين گونه نيست، و آنها هم گاه در خلال اشعارشان اشاراتى گذرا -  چون شاعران سنى مذهب - به واقعه غدير دارند.
-ق ونوراً يجلو دجى الديجور


علاوه بر آن، گاه اشعار مستقلى هم در ديوان شاعران سنى مذهب ديده مى ‏شود. همانند قصيده «امام كيست؟ » از سوزنى سمرقندى، كه پيشتر بدان اشاره شد. تعداد اين نوع قصيده‏ هاى مستقل در شعر شاعران شيعه بسيار زياد است. به عنوان مثال:
فرقى آخذاً بكفِّ علىٍّ


قاآنى شيرازى: در چهار قصيده با عناوين: «در تهنيت عيد غدير و ستايش شاهزاده بى‏ نظير فريدون ميرزا طاب ثراه گويد»"(۲ قصيده با اين عنوان) ، »در تهنيت عيد غدير و ستايش وزير بى ‏نظير صدراعظم ميرزا آقاخان دام اقباله» ، «در مدح هژبر سالب على بن ابى ‏طالب صلوات اللَّه و سلامه عليه گويد» .
منبراً كان من حدوج وكور


اديب ‏الممالك فرهانى: در دو قصيده با توضيحات: «اين قصيده در تهنيت عيد غدير سال ۱۳۰۷ ش در تبريز ساخته شد« و »در ۱۳۲۰ ش در تهنيت عيد اضحى و غدير و نوروز و مدح حضرت على‏ عليه السلام در عنوان و يك ترجيع‏ بند يا بيت ترجيع:
و دعا و الملأ حضور جميعاً


همايونا و شادا فرّخا عيد غدير آمد
غَيَّبَ اللَّه رشدهم من حضور


از آن خوش‏تر كه پيش از عيد فرّخ‏فر امير آمد<ref>اديب ‏الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.</ref>
إنَّ هذا أميركم وولىّ ال


همچنين در چهار موضع ديگر به مسئله غدير اشاره كرده است.
-أمر بعدى و وارثى و وزيرى


ملك الشعراء بهار: در قصيده ‏اى تحت عنوان «در تهنيت عيد غدير و مدح حضرت امير سلام اللَّه عليه» .
هو مولى لكل من كنت مولا


حزين لاهيجى: دو قصيده با عناوين «ايضاً فى مدحه» و «ايضاً فى مدحه» در ديوان حزين آمده است، كه در آنها به مدح حضرت على‏ عليه السلام و واقعه غدير خم اشاره شده است.
هُ من اللَّه فى جميع الأمور


صائب تبريزى: در قصيده‏ اى با عنوان «در تعمير تربت پاک اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و آوردن نهرى از فرات به نجف به فرمان شاه صفى» به مسئله غدير خم اشاره نموده است.
...


عطار: كل كتاب «مظهر العجائب» منسوب به عطار نيشابورى در وصف و منقبت حضرت على‏ عليه السلام است، و در مباحث مستقلى از آن به غدير خم اشاره شده و اجزا و عناصر آن به تفصيل آمده است.
أفصبراً يا صاحب الأمر والخط


گذشته از اختصاص دادن اشعار مستقل به موضوع غدير، شاعران شيعه مذهب در بسيارى موارد در اشارت به غدير شادمانى نموده ‏اند و آن را عيد خوانده ‏اند. به عنوان مثال:
-ب جليل يذيب قلب الصبور


آخر ز فيض ساقى كوثر تمام سال
و كأنّى به يقول و يبكى


عيد غدير شد به مقيمان اين ديار<ref>صائب: ص ۳۵۴۳.</ref>
بسلوِّ نزر و دمع غزير:


الا چو عيد غدير آيد از پى قربان
لا ترانى اتّخذتُ لا وعُلاها


الا چو باشد ذى‏ قعده از پى شوال<ref>اديب‏ الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۳۲۶.</ref>
بعد بيت‏الأحزان بيت سرور!


همايونا و شادا فرخا عيد غدير آمد
فمتى يابن أحمد تنشر الطاغو


از آن خوش‏تر كه پيش از عيد فرخ فرامير آمد<ref>اديب ‏الممالك فرهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.</ref>
ت و الجبت قبل يوم النشور


آمد نغز و هژير و فرخ و فيروز
== سيد حميرى و شعر غدير<ref>اسرار غدير ص ۳۲۱،۳۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۳.</ref> ==
سيد حميرى در اشعارش مى‏ گويد:


اضحى و عيد غدير و جمعه و نوروز<ref>اديب ‏الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.</ref>
و كم قد سمعنا من المصطفى


گفت كه فردا مگر نه عيد غدير است
وصايا مخصَّصة فى علىّ


عيدى بادش چو بوى عود معطر<ref>قاآنى: ص ۲۸۲.</ref>
و فى يوم خم رقى منبراً


اگر چه عيد غدير است و هر گنه كه كنند
يبلغ الركب و الركب لم يرحل


ببخشد از كرم خويش كردگار قدير<ref>قاآنى: ص ۲۵۹.</ref>
فبَخبَخَ شيخک لمّا رآى


زين بشارت در ميان عيد اضحى و غدير
عرى عقد حيدر لم تحلل


عيد ديگر شد عيان از امير مؤتمن
== شاعران و روايت غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۴۰- ۱۴۳.</ref> ==
   در اولين مراحل از مسير فرهنگى غدير در طول چهارده قرن و پس از زمان ننگين منع از نقل و تدوين حديث، شعر شاعران نيز نقش مهمى در حفظ غدير در طول زمان‏ هاى ظلمانى داشته چه آنكه قالب شعر محفوظ تر است و مردم علاقه خاصى به آن دارند.


عيد قربان و غديرى را كه بود از هم جدا
از ساعتى كه خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت حسّان بن ثابت اولين شعر را در حضور آن حضرت سرود و دليل روشنى شد تا شاعران در طول چهارده قرن با هنر خود غدير را حفظ كنند و به راحتى به نسل‏ هاى بعد برسانند.


هم ملفّق هم مثنّى كرد و در يك انجمن
از اوائل قرن يازدهم هجرى تا امروز با ايجاد ميدان باز علمى، محققين و انديشمندان اسلام تأليفات بسيار مهمى درباره غدير [[تألیف]] كرده و به خوبى از زحمات هزار ساله نتيجه‏ گيرى نموده اند.


هم دو شد عيد غدير از آن سبب كز هر كنار
در اين دوران تمام جوانب غدير مورد جمع و بررسى و تحقيق قرار گرفت.


دست بوس عيد را الحمد خوان شد مرد و زن<ref>قاآنى: ص ۶۲۰ .</ref>
ارتباط غدير با قرآن، بحث‏هاى مفصل در اسناد غدير، بررسى‏ هاى عميق در متن حديث غدير، جمع ‏آورى و تدوين اشعار مربوط به غدير و جوانب ديگر آن مورد توجه خاص واقع شد و در هر مورد كتاب ‏هايى تدوين گرديد.


هميشه شاد بود شاه خاصه عيد غدير
== شاعران و معناى مولى<ref>اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۷،۱۲۱.</ref> ==
   بحث درباره معناى كلمه مولى از آنجا شروع شده كه اكثر راويانِ مخالفِ شيعه، فقط همين يک فقره از حديث را نقل كرده ‏اند، و متكلمين آنها براى دفاع از خود همه قرائن و مطالب [[تاریخ]] را رها كرده‏ اند و از همه خطبه كلمه «مولى» را انتخاب كرده ‏اند و به بحث درباره معناى لغوى و عرفى آن پرداخته ‏اند!


كه كردگار قديرش به جان دهد فرمان
در مقابل آنان، در كتاب «عوالم العلوم» مرحوم بحرانى فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت و ادبيات كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته ‏اند آورده است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۹ .</ref>


يكى است عيد غدير ار چه خلق را امروز
== شعراى غدير<ref>فرهنگ غدير (محدّثى) : ص ۳۳۶ - ۳۴۱.</ref> ==
   شعر شيعى از شعر غدير جدا نيست. از آنجا كه غدير خم و ولايت علوى سرچشمه جوشش غديريه‏ هاى شيعى است، و از آنجا كه امامت اميرمؤمنان‏ عليه السلام نشان كمال دين و ارائه الگوى شايسته براى هدايت جامعه است، شاعران شيعه نيز همين جوهره ناب را در سروده‏ هاى آئينى خود بر محور ولايت مطرح كرده و فرهنگ غنى «شعر شيعى» را بنياد نهاده ‏اند.


بود درست مه عيد سعيد در ايران
شعر شيعى نشأت گرفته از باورهاى ناب معتقدان به ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است و آبشخور آن يعنى «غدير» است؛ با پيشينه ‏اى درخشان و پيش كسوتانى نامور و محتوايى غنى و متأثر از آيات قرآن و معارف [[معصومین علیهم السلام|اهل ‏بیت‏ علیهم السلام]] و سرشار از اشارات قرآنى و حديثى به مناقب صاحب ولايت.


نخست عيد غدير از خلافت شه دين
شعر شيعى هم بُعد مديحه دارد هم مرثيه و هم حماسه. بارزترين شاخصه شعر شيعى، پرداختن به مسئله امامت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و هدايتگرى خاندان عصمت و احياى ياد مظلوميت‏ هاى خاندان رسالت و افشاى جنايات ظالمان نسبت به دودمان [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|حضرت رسول‏ صلی الله علیه و آله]] است.


دوم جمال ملک شهريار ملك ستان<ref>قاآنى: ص ۶۶۰ .</ref>
از اين رو در آئينه شعر شيعى، تصويرى از فضيلت ‏ها، پاكى ‏ها، مبارزات حق طلبانه، مظلوميت عترت و حماسه عاشورا و غدير ديده مى‏ شود.


گذشته از اينها در موارد بسيارى هم در عنوان اشعار آمده است: «در تهنيت عيد غدير...» . و اگر اين اشارت هم نباشد، در موارد زيادى شاعران با شادمانى از غدير ياد كرده ‏اند. مثلاً:
از آنجا كه حقيقت و ذات تشيع ريشه‏ دار و ماندگار است، شعر شيعى نيز جاويدان و فروغ‏ بخش و حركت‏ ساز است، و گنجينه ‏اى از علوم و معارف اهل‏ بيتى و قرآنى است.


بريخت صاف نشاط از خم غدير به جام
و اما شعر غدير، سروده‏ هايى است كه شاعران شيعه در آن به يادكرد حادثه غدير خم و امامت حضرت على ‏عليه السلام و ذكر مناقب و فضائل آن حضرت و آيات و رواياتى كه در شأن او است پرداخته ‏اند، و از اين رهگذر انبوهى از غديريه‏ ها پديد آمده است.


صلاى سرخوشى اى صوفيان درد آشام<ref>عمّان سامانى: ص ۱۵۵.</ref>
به اين گونه شعرها «شعر ولايى» نيز گفته مى ‏شود. شاعران غدير، ادبيات و شعر را در مسير هدف متعالى تبيين آرمان ‏هاى شيعى و اثبات حقانيت على‏ عليه السلام و ولايت او و گسترش شور على‏ دوستى و على‏ جويى به كار گرفتند، و اين گونه حادثه غدير را زنده نگه داشتند.


ز بعد قطع منازل در اين همايون روز
يكى از نويسندگان مى ‏نويسد:


عنان كشيده به خم غدير ساخت مقام<ref>عمّان سامانى: ص ۱۵۶.</ref>
شعر غدير با نام على‏ عليه السلام جان مى ‏گيرد، با نام على‏ عليه السلام اوج مى‏ پذيرد و با نام على ‏عليه السلام مكانت و منزلت مى ‏يابد.


غدير خم رسيد اى ساقى گل چهره مى ‏يابد
تصوير غدير بدون توصيف على‏ عليه السلام ناممكن است. هر كجا سخن از عظمت اين روز به ميان مى ‏آيد، ناگزير سخن از عظمت على‏ عليه السلام به ميان مى ‏آيد.


مى ئى كو يادگار از دولت كاوس كى بايد<ref>اديب ‏الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.</ref>
هر گاه شاعر مى‏ خواهد از جوشش خمّ غدير بسرايد، پيش از آن بايد گويشى از كوثر ولايت علوى بنماياند.


گذشته از اظهار شادمانى از آمدن عيد غدير، شاعران شيعى بيشتر به دنبال اثبات حقانيت على‏ عليه السلام و اولاد او در جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ باشند، و معمولا از در محاجّه و معارضه بر مى ‏آيند، و به مخالفان گوشزد مى‏ كنند كه حقيقتى بسيار مهم را ناديده گرفته ‏اند و بايد از اشتباه خويش برگشته و متنبّه شوند و به امامت و ولايت على‏ عليه السلام و اولادش معترف شده و ايمان بياورند. مثلاً ناصر خسرو مى‏ گويد:
شعر غدير فقط يک واقعه را تصوير نمى‏ كند، كه يک معرفت را تفسير مى ‏كند.


بنگر كه خلق را به كه داد و چگونه گفت
شعر غدير به تبيين يک حقيقت مى ‏پردازد؛ حقيقتى كه سرحلقه هر معرفت ديگرى است.


روزى كه خود بكرد نبى بر سر غدير
شعر غدير تنها پرداختن به يک رويداد نيست، كه نمود يک نماد بينش است؛ آن هم يك بينش ارزشى؛ ارزشى كه ريشه در ملكوت دارد. يعنى كسى كه از غدير مى‏ گويد، نه تنها از محمد صلى الله عليه و آله و على‏ عليه السلام مى‏ گويد، كه از خدا مى‏ گويد. يعنى شعر او زبان گوياى حقيقت مى‏ شود در مجراى زمان.


دست على بگرفت بدو داد جاى خويش
شعر غدير اگر طراوتى دراد، از آن جهت است كه در سبزه ‏زار معرفت روييده است. شعر غدير اگر تازگى دارد، از آن جهت است كه صاحب غدير كهنگى ندارد و چونان آفتاب عالم تابى است كه جهانيان از او هستى مى‏ گيرند.


گر دست گرفت تو جز دست او مگير
شعر غدير اگر جوششى دارد، از آن جهت است كه غدير چشمه جوشانى است كه هرگز نمى‏ خشكد، و شعر غدير اگر جاويدان است از آن جهت است كه بيان كننده يک بنياد عظيم فكرى است كه اراده الهى بر فراز آن متجلّى است.


اى ناصبى اگر تو مقرّى بدين سخن
بنابراين، شاعر غدير هم مروّج آن تفكر شيعى است، كه با جد و جهدش مى ‏كاود تا بذر اين تفكر را در دل هر انديشه‏ ورى بكارد و جوانه ‏هاى انديشه را از آبشخور اين جويبار هميشه جارى سيراب سازد. پس شعر غدير ترسيم و تجلى يک فرهنگ و آئين است؛ فرهنگى پويا و آئينى نوين؛ فرهنگ دين الهى و آئين راستى محمدى.<ref>كيهان فرهنگى: ش ۱۷۰ (ويژه امام على‏ عليه السلام) ص ۱۰۹.</ref>


حيدر امام تو است و شبر وانگهى شبير
در كنار اين عظمت، شاعران غدير نيز آنان اند كه با زبان شعر به واقعه مهم غدير خم پرداخته و اشعارى درباره [[امامت]] و وصايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و حديث غدير و فضائل مولا سروده ‏اند.


ور منكرى وصيت او را به جهل خويش
اين گونه شعرها را «غديريه» مى ‏نامند. معمولاً در غديريه ‏ها نام غدير، يا غدير خم و اشاره به حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز و احاديث فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديده مى‏ شود.


پس خود پس از رسول نبايد تو را سفير<ref>ناصر خسرو: ص ۱۵۸.</ref>
== شعر و غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۵.</ref> ==
در ميان وقايع اسلام، تنها واقعه غدير است كه از همان لحظات وقوع قطعه شعرى به عنوان سند دائمى ضميمه آن است. شعر با وزن و قافيه‏ اى كه دارد مدرک ماندگارى در پرونده غدير است كه سينه به سينه حفظ شده و با توجه به اهميت ادبى آن در كتاب‏ها ثبت گرديده است.


آگه نه‏اى مگر كه پيامبر كه را سپرد
نسل‏ هاى بعدى كه در اثر تبليغات سوء سقيفه از معارف خود فاصله گرفته‏ اند از طريق شعر حسّان و امثال او درباره غدير آن را باز يافته ‏اند.


روز غدير خم ز منبر ولايتش
در طول تاريخ نيز، در كنار اسناد و مدارک حديثى و تاريخى، شعر غدير كه توسط شعراى قرن‏ هاى مختلف سروده شده در حفظ اين ماجرا اثر بسزايى داشته است.


آن را سپرد كه ايزد مر دين و خلق را
نكته ديگرى كه در شعر وجود دارد اين است كه توانسته غدير را در كتاب‏ها و محافلى حاضر كند كه با روش‏ هاى ديگر ممكن نيست و يا لااقل آسان نيست.


اندر كتاب خويش بدو كرد اشارتش<ref>ناصر خسرو: ص ۲۱۴.</ref>
بسيارى از كتب ادبى كه حتى در مواردى مخالف ولايت اهل بيت ‏عليهم السلام بوده ‏اند، به عنوان يک قطعه جالب ادبى از شاعرى توانا شعر غدير را نقل كرده ‏اند.


بياويزد آن كس به غدر خداى
همچنين بسيارى از مردم كه براى مطالعه و شنيدن متون علمى وقت و حوصله كافى ندارند، گاهى در يک قطعه شعر معارف غدير را در مى ‏يابند.


كه بگريزد از عهد روز غدير
== غدير در شعر عربى، فارسى، اردو، تركى<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۷ ۱۶۶.</ref> ==
در طول چهارده قرن، مسئله غدير در قالب اشعار عربى، فارسى، اردو، تركى و غير آن به نظم كشيده شده است. اولين قدم را شاعر زبردست عرب حسّان بن ثابت برداشت كه با اجازه رسمى پيامبرصلى الله عليه وآله لحظاتى پس از خطابه آن حضرت اشعارى را كه در غدير درباره واقعه آن سروده بود در حضور مردم خواند.


چه گويى به محشر اگر پرسدت
خود اميرالمؤمنين‏ عليه السلام درباره غدير شعرى سروده‏ اند. همچنين چند تن از اصحاب پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله و نيز عده ‏اى از اصحاب ائمه ‏عليهم السلام اشعارى درباره غدير دارند كه از جمله آنان قيس بن سعد بن عباده، سيد حميرى، كميت اسدى، دعبل خزاعى و ابوتمام است.


از آن عهد محكم شبر يا شبير؟
عده ‏اى از علماى بزرگ نيز كه قريحه شعرى داشته ‏اند اشعار رسايى درباره غدير سروده ‏اند كه از جمله آنان شريف رضى، سيد مرتضى، قطب راوندى، حافظ برسى، شيخ كفعمى، شيخ بهايى، شيخ كَرَكى، شيخ حر عاملى، سيد على خان مدنى و آيةاللَّه كمپانى است.


گر امروز غافل توئى همچنين
شعراى زبردستى چون ابن رومى، وامق نصرانى، حمانى، تنوخى، ابوفراس حمدانى، بشنوى كردى، كشاجم، ناشى صغير، صاحب بن عباد، مهيار ديلمى، ابوالعلاء معرى، اقساسى، ابن ‏عرندس، ابن‏ عودى، ابن‏ داغر حلى، بولس سلامه مسيحى از شعراى عرب درباره غدير شعر سروده ‏اند.


بر اين درد فردا بمانى حسير
گذشته از شعراى عرب، شاعران پارسى‏ گوى و اردو زبان و ترک زبان نيز سهم بسزايى در نظم محتواى غدير و حفظ و نشر آن در غالب شعر داشته ‏اند.


و گر پند گيرى ز حجت به حشر
لازم به تذكر است كه عده ‏اى از شعرا داستان غدير را به صورت مفصل يا مختصر در قالب شعر آوده ‏اند كه اول آنان حسان است. برخى ديگر فقط مقطع حساس آن را كه «من كنت مولاه فعلى مولاه» است به شعر كشيده و پرورش داده‏ اند.


تو را پند او بس بود دستگير<ref>ناصر خسرو: ص ۱۹۲.</ref>
گروهى نيز با قالب ريزى ادبى غدير، مبانى اعتقادى آن را بيان كرده‏ اند و تا آنجا كه توانسته ‏اند شكوفايى روحى آن را در زندگى معنوى يک شيعه جلوه‏ گر ساخته‏ اند تا با خواندن آنها حلاوت و خنكاى ولايت در سراسر وجود انسان نمودار شود.


غير از اينها واقعه غدير داراى اجزا و عناصر و موارد و مباحث بسيارى است، كه شاعران شيعه مذهب به اجزا و عناصر بيشترى از آنها اشاره كرده ‏اند. در حالى كه شاعران سنى مذهب بيشتر به چند نكته آن اشاره كرده ‏اند و خيلى وارد زوايا و خباياى آن نشده ‏اند، زيرا در آن صورت براى بسيارى از پرسش‏ هايى كه با آنها مواجه شدند جوابى نمى ‏يافتند. از بين آن همه مسائل شاعران سنى مذهب به موارد زير اشاره كرده ‏اند:
== غدير و نوروز در شعر فارسى<ref>قنوت خورشيد: ص ۴۹ - ۵۳.</ref> ==
پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه و آله بعد از سپرى شدن ۳۵۲۴ روز از مبدأ هجرت،در عيد قربان سال دهم برابر با ۱۹  / ۱۲  / ۱۰ شمسى مشغول مناسک حج بود. ايشان به هنگام بازگشت از [[حجةالوداع]] در روز ۱۸ ذى ‏حجه، در حالى كه ۳۵۳۲ روز از مبدأ هجرت گذشته بود، برابر با ۲۷  / ۱۲  / ۱۰ شمسى و مطابق با ۱۸ مارس ۶۳۲ ميلادى، وقتى به نزديك محل جحفه -  كه غدير خم در آن قرار دارد -  رسيد، فرشته وحى از جانب پروردگار آيه ابلاغ را نازل فرمود.


'''امام بودن على‏ عليه السلام'''
علامه شعرانى در اين رابطه مى ‏نويسد: من از زيج هندى استخراج كردم كه تحول آفتاب به برج حمل در سال دهم هجرى، چهارشنبه ۲۱ ذى‏ حجه، سه روز پس از غدير خم بود، و جشن گرفتن پس از سه روز هم مناسب است. بنابراين، عيد سعيد غدير با ايام نوروز كاملاً انطباق دارد. به ويژه كه با حركت تقديمى نقطه اعتدال بهارى به پيشواز از اين عيد سعيد، وارد برج حوت شده است.<ref>دمع السجوم (ترجمه مرحوم شعرانى از كتاب نفس الهموم): ص ۲۰۲.</ref>


گو كه دست بگرفت مصطفى به غدير
بحت در اين باره مفصلاً در محل خود آمده است. در اينجا اشاره ‏اى داريم به تقارن غدير و نوروز در شعر فارسى:


كه را امام هدى خواند و فخر وزين
=== الف) هاتف اصفهانى مى‏ گويد ===
همايون روز نوروز است امروز به فيروزى


همام امام آن كه خداى بزرگ روز غدير
بر او رنگ خلافت كرده شاه لافتى مأوا


به فضل كرد به نزديك مصطفى پيغام<ref>سوزنى سمرقندى: ص ۲۷۴.</ref>
=== ب) ميرزا حبيب قاآنى شيرازى مى ‏گويد ===
رسد به گوش دل اين مژده ز هاتف غيبى


كه گشت شير خداوند شهريار امروز


به جاى خاتم پيغمبران به استحقاق


امام بود محمد على خليفه او
گرفت خواجه كروبيان قرار امروز


كنون على است مشير و محمد وزير
=== ج) صغير اصفهانى چه زيبا سروده است ===
دانى ز چه عيد باستان مى‏ خندد؟


على ز مهر محمد چنان نازد
بر روى جهانيان جهان مى ‏خندد


كه از دعاى محمد على به روز غدير<ref>امير معنوى: ص ۶۸۶ .</ref>
بنشست على جاى نبى در نوروز


زين مژده زمين و آسمان مى ‏خندد


=== د) و يا ===
نوروز از آن شد پر شعف


'''نايب مصطفى‏ صلى الله عليه وآله و امير شرع بودن على‏ عليه السلام'''
هم صاحب عز و شرف


نائب مصطفى به روز غدير
كان روز سالار نجف


كرده در شرع مر ورا به امير<ref>سنايى: ص ۲۷۴.</ref>
آمد به تخت سرورى


ه.همچنين در ترانه‏ هاى محلى افغانستان -  كه همزمانى عيد اللَّه الاكبر غدير با نوروز براى آنان جا افتاده است - نيز به اين همزمانى بسيار پرداخته ‏اند:


بهار آمد بهار آمد خوش آمد


'''اكمال دين'''
على با ذوالفقار آمد خوش آمد


گفته ‏اى «اليوم اكملت لكم» دين الهدى
طبق باور(به حق) عامه مردم شريف افغانستان، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز اول نوروز به جانشينى رسول‏ خداصلى الله عليه وآله برگزيده شد و مردمان اين كشور در كنار تجليل از نوروز، به توصيف رشادت‏ ها و دلاورى ‏هاى حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نيز مى ‏پردازند.


آن زمان كين رحمت مهداه اهدا كرده ‏اى<ref>حلاج: ص ۱۶۷.</ref>
در ايام جشن نوروز در شهر مزار شريف دوبيتى‏ هاى مخصوص اين ايام را با صداى خوش مى ‏خوانند:


نوروز رسيد و عيد اكبر گرديد


برگرد سر ساقى كوثر گرديد


'''مرد غدير خم'''
امروز على‏ عليه السلام نشست بر تخت نبى‏ صلى الله عليه وآله


آهنى در كف، جون مِردِ غدير خم
زان است كه روز و شب برابر گرديد


به كَتِف باز فكنده سر هر دو كُم<ref>منوچهرى: ص ۲۰۶.</ref>
از دو بيتى‏ هاى معروف ديگر كه در مورد خلافت امام على اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز اول نوروز در ميان مردم آن سرزمين خوانده مى ‏شود، مى ‏توان اين دو بيتى‏ ها را نام برد:


-جمله معروف «ان من كنت مولاه فهذا على مولاه» و بيان معنى واژه مولى
نوروز شد و جمله جهان گشت معطر


زين سبب پيغمبرِ با اجتهاد
از بوى خوش لاله و ريحان و صنوبر


نام خود را وان على مولا نهاد
بر تخت خلافت بنشست آن شاه صفدر


گفت هر كس را منم مولا و دوست
داماد نبى ‏صلى الله عليه وآله، شير خدا، ساقى كوثر


ابن عم من على مولاى اوست
و يا:


كيست مولا؟ آنكه آزادت كند
نوروز شد و على‏ عليه السلام ز روى تعظيم


بند رقّيت ز پايت بر كند<ref>مثنوى: ج ۶ ص ۱۲۶۵.</ref>
بر تخت خلافت نبى‏ صلى الله عليه وآله گشت مقيم


از مقدم شاه اوليا بر كرسى


امروز نشسته معنى عرش عظيم


دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى على ‏عليه السلام در روز غدير «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»
== غديريه مشاهير ادبيات فارسى<ref>برترين نعمت، چهل نكته درباره غدير (واعظ حسينى) : ص ۱۲۵  - ۱۲۳.</ref> ==
اديبان و شعراى برجسته پارسى زبان، واقعه با شكوه غدير و پيام‏ هاى آن را به نظم كشيده‏ اند<ref>دائرة المعارف تشيع: ج ۱۲ ص ۵۲  - ۴۸ ، ماده غديريه. در خصوص غدير، سروده‏ هاى فراوانى از شاعران معروف در اين كتاب ذكر شده، كه آنچه در اينجا آمده بخش بسيار اندكى است.</ref>، كه در اين مجال به آثار برخى از مشاهير اشاره مى ‏شود:


نام آن دارد كه از بهر بزرگى و شرف
=== ابوالقاسم فردوسى (م ۴۱۱ ق) ===
منم بنده اهل‏بيت نبى ‏عليهم السلام


احمد مختار كرد او را دعا روز غدير<ref>امير معنوى: ص ۳۲۳.</ref>
سِتاينده خاک پاى وصى‏ عليه السلام


اگر چشم دارى به ديگر سراى


به نزد نبى‏ صلى الله عليه وآله و وصى‏ عليه السلام گير جاى


امام بود محمد على خليفه او
گرت زين بد آيد گناه من است


كنون على است مشير و محمد وزير
چنين است و اين رسم و راه من است


على ز مهر محمد چنان نازد
بِدين زادم و هم بِدين بگذرم


كه از دعاى محمد على به روز غدير<ref>امير معنوى: ص ۶۸۶ .</ref>
چنان دان كه خاک پى حيدرم


=== خواجه عبدالله انصارى (م ۴۸۱ ق) ===
اى خوانده تو را خدا ولى ادركنى


بر تو زِ نبى‏ صلى الله عليه وآله نصّ جلى ادركنى


'''امر حق تعيين جانشينى على‏ عليه السلام'''
دستم تهى و لطف تو بى‏ پايان است


امام آنكه خداى بزرگ روز غدير
يا حضرت مرتضى على ادركنى


به فضل كرد به نزديک، مصطفى پيغام<ref>سمرقندى: ص ۲۷۴.</ref>
=== ناصر خسرو قباديانى (م ۴۸۱ ق) ===
شرف مرد به هنگام پديد آيد از او


چون پديد آمدِ تشريف على‏ عليه السلام روزِ غدير


او سزايد كه وصى بود نبى‏ صلى الله عليه وآله را در خلق


در حالى كه شاعران شيعه مذهب به موارد بيشترى از اجزا و عناصر واقعه غدير اشاره نموده ‏اند. آن موارد و اجزا و عناصر عبارتند از: جمله معروف «من كنت مولاه فهذا على مولاه» :
كه برادر بُد و بن عَم و داماد و وزير


=== سنايى غزنوى(م ۵۹۰ ق)<ref>حديقة الحقيقة.</ref> ===
نائب مصطفى به روز غدير


كرده بر شرع خود مر او را مير


به آهنگ جلى «من كنت مولا
=== ابراهيم بن على خاقانى شروانى(م ۵۸۲ ق) ===
به جانِ پادشه سوگند خوردم


على مولاه» گفت آن شاه ذوالمن<ref>اديب ‏الممالک فراهانى: ج ۱ ص ۳۵۵.</ref>
كه نزد پادشه جُز پادشه نيست


اشاره مى‏ كند به ايستادن على‏ عليه السلام در كنار پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم.


=== فريدالدين عطار نيشابورى (م ۵۸۶ ق) ===
گفت پيغمبر به يارن اين سخن


گفت هر كس را منم مولاى او
پيک ربّ العالمين آمد به من گفت


پس على مولاى او باشد نكو<ref>مظهرالعجائب و مظهر الاسرار (عطار) : ص ۹۳. </ref>
حيدر را خدا اين تحفه داد


بر همه خلق جهان فضلش نهاد


چون كه او برگشت از حج الوداع


در ترانه معنى دم ز سر مولا زن
در غدير خم مكان كرد آن مُطاع


وانگه از غدير خم باده تولا زن<ref>ملک‏ الشعراء بهار: ص ۱۰۸.</ref>
جبرئيل از حضرت عزت رسيد


گويد آن كاو را منم مولا، على مولاى اوست
نَّزِل از حضرت به پيش او كشيد


زين هار از طاعت او گر كسى سر در كشد<ref>ملک‏ الشعراء بهار: ص ۴۰.</ref>
پيش او از پيش حق آورد پيک


آيه يا ايها بلّغ اليك


چون نبى ‏صلى الله عليه وآله فرمود منبر ساختند


هر كش مولا منم على مولا است
از جهاز اشترش افراختند


او است پس از من به خلق سيد و سرور
گفت هر كس را منم مولاى او
 
بگفت هر كش مولا منم على مولا است
 
كه او مكمّل دين است و تالى قرآن<ref>قاآنى شيرازى: ص ۶۱ .</ref>
 
 
 
'''منبر ساختن از جهاز شتران'''
 
فراز منبر يوم الغدير رمز است
 
كه سر ز جيب محمد على بر آورده<ref>نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳.</ref>
 
 
 
نبى اندر غدير خم برافراشت
 
جهاز چار اشتر جاى منبر
 
برآمد بر فراز از آن و بگرفت
 
به دست خويش اندر دست حيدر<ref>ايرج ميرزا: ص ۴۵.</ref>
 
امر حق فورى است بايد مصطفى را در غدير
 
از جهاز اشتران ناچيز منبر داشتن<ref>قاآنى شيرازى: ص ۶۹۳ .</ref>
 
 
'''بخّ بخّ گفتن حضّار به على در غدير خم'''
 
نداى «بخ بخ لک يا على مولاى»
 
گواه نص ولايت به محضر آورده<ref>نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳.</ref>
 
 
 
 
 
'''ولايت على‏ عليه السلام'''
 
همه تفويض كرده امر ولايت
 
به ابن‏ عم و در معنى برادر<ref>ايرج ميرزا: ص ۴۵.</ref>
 
 
 
نداى «بخ بخ لك يا على مولاى»
 
گواه نص ولايت به محضر آورده<ref>نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳.</ref>
 
 
 
'''حجةالوداع'''
 
چون كه او برگشت از حجةالوداع
 
در غدير خم مكان كرد آن مطاع<ref>مظهر العجائب و مظهر الاسرار(عطار) : ص ۹۲.</ref>
 
 
 
'''امر حق در تعيين جانشينى على‏ عليه السلام طبق آيه تبليغ'''
 
چنين روز و چنين عيد مبارک
 
كه آمد امر بلغ بر پيمبر<ref>ايرج ميرزا: ص ۴۵.</ref>
 
 
حق تعالى گفت در خم غدير
 
با رسول ‏اللَّه ز آيات منير<ref>مظهر العجائب و مظهر الاسرار (عطار) : ص ۲۶.</ref>
 
 
 
در غدير خم خطاب آمد ز حق بر مصطفى
 
تا على را او ولى بر مهتر و كهتر كند<ref>ملک ‏الشعراء بهار: ص ۳۹.</ref>
 
 
 
در غدير خم يزدان گفت مر پيامبر را
 
كز پى كمال دين شو پذيره حيدر را<ref>ملک الشعراء بهار: ص ۱۲۴.</ref>
 
 
 
'''آمرزش گناهان در روز غدير'''
 
اگر چه عيد غدير است و هر گنه كه كنند
 
ببخشد از كرم خويش كردگار قدير<ref>قاآنى: ص ۲۵۹.</ref>
 
 
 
'''خلافت على‏ عليه السلام شه دين'''
 
نخست عيد غدير از خلافت شه دين
 
دوم جمال ملک شهريار ملک ستان<ref>قاآنى: ص ۶۶۰ .</ref>
 
 
 
'''خداوندگار و سالار غدير خم'''
 
منم به صدق جگرگوشه رسول ‏خدا
 
منم سليل خداوندگار روز غدير<ref>اديب‏ الممالک فرهانى: ج ۱ ص ۳۰۶.</ref>خنک اسفند بدى چون جمل عسكر
 
فروردين همچون سالار غدير خم<ref>اديب الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۳۴۵.</ref>
 
 
 
'''جمله معروف «اللهم وال من والاه» در خطبه رسول‏ خدا درباره حضرت على‏ عليه السلام'''
 
مرا به روز غدير آن پريوش دلخواه
 
چشاند شربتى از جام «وال من والاه»<ref>اديب الممالک فراهانى: ج ۱ ص ۴۲۲.</ref>
 
 
 
'''دعاى پيامبرعليه السلام براى حضرت على‏ عليه السلام: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله'''
 
آنكه معروف بدو شد به جهان روز غدير
 
وز خداوند ظفر خواست پيمبر به دعاش<ref>ناصر خسرو: ص ۱۹۲.</ref>
 
 
 
'''عهد گرفتن پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم بر ولايت على ‏عليه السلام در غدير خم'''
 
چه گويى به محشر اگر پرسدت
 
از آن عهد محكم شبر يا شبير؟<ref>ناصر خسرو: ص ۱۹۲.</ref>
 
ندانم جز اين عيب مرا خويشتن را
 
كه بر عهد معروف روز غديرم<ref>ناصر خسرو: ص ۲۸۹.</ref>


عهد غدير خم زن بولهب نداشت
پس على‏ عليه السلام مولاى او باشد نكو


در گردن شماست شده سخت چون كنب<ref>ناصر خسرو: ص ۱۹۲.</ref>
حيدر از فرمان ربّ كائنات


شد ولى بر مؤمنين و مؤمنات


=== مصلح‏ الدين سعدى شيرازى (ق ۶۹۰ ق) ===
منم كز جان شدم مولاى حيدرعليه السلام


اين مسئله نشان مى‏ دهد كه شاعران شيعى توجه بيشترى به موضوع غدير دارند و مايلند تمام جوانب آن مورد توجه قرار گيرد.
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آن شاه صفدر


در حالى كه اهل‏ سنت از پرداختن به غدير و مسائل گوناگون مطرح در آن طفره مى ‏روند، و بنا به تعصبات خشک مذهبى مايل نيستند تمام جوانب مسئله مورد دقت قرار گيرد.
على‏ عليه السلام كو را خدا بى ‏شک ولى خواند


علاوه بر اينها، شاعران شيعى مذهب با مسئله غدير برخوردى عارفانه نيز دارند و اين جهت نيز در شعرشان انعكاس يافته است.
به امر حق ولى كردش پيمبرصلى الله عليه وآله


من باب مثال:
به آن روزى كه وحى آمد نبى‏ صلى الله عليه وآله را


بريخت صاف نشاط از خم غدير به جام
كه از پالان اشتر ساخت منبر


صلاى سرخوشى ‏اى صوفيان درد آشام<ref>عمّان سامانى: ص ۱۵۵.</ref>
كه بعد از مصطفى‏ صلى الله عليه وآله در كلّ عالم


نشكند باده گلرنگ خمارى كه مراست
نَبُد فاضل ‏تر و بهتر ز حيدرعليه السلام


ساقيا جرعه ده از ميكده خم غديرم<ref>حزين لاهيجى: ص ۹۴.</ref>
=== سيد محمدحسين شهريار (م ۱۳۶۷ ش) ===
يا على نام تو بردم نه غمى ماند و نه همّى /  بابى انت و امّى


مستى مرا نيست به دنبال خمارى
منكر عيد غدير خم و آن خطبه تنزيل /  كر و كور است و عزازيل


پيمانه‏ كش ميكده خم غديرم<ref>حزين لاهيجى: ص ۹۸.</ref>
با كر و كور چه عيدى و غدير و چه خمّى؟ /  بابى انت و امّى


اگر چه عيد است و هر گنه كه كنند
بى ولاى على و آل چه فقهى و چه شَمّى؟ /  بابى انت و امّى


ببخشد از كرم خويش كردگار قدير<ref>قاآنى: ص ۲۵۹.</ref>
== فرهنگ‏ سازى با شعر غدير<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۲۹ - ۱۳۱، ۱۹۷.</ref> ==
شعر گذشته از زيبايى، با تراز موزونى كه در قرائت دارد در همه ملت ‏ها براى بقاء و حفظ فرهنگ آنان مورد استفاده قرار مى ‏گيرد.


در ترانه معنى دم ز سر مولا زن
در راه فرهنگ‏ سازى غدير نيز شعر از مؤثرترين ابزارهاى به كار گرفته شده در طول تاريخ و به شكل ‏هاى مختلف به حساب مى ‏آيد.


وان گه از غدير خم باده تولا زن<ref>ملك الشعراء بهار: ص ۱۰۸.</ref>
اين روند از غدير خم و با حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و با اجازه آن حضرت بلكه به امر ايشان آغاز شده، و به دست يكى از زبردست‏ ترين شعراى زمان در هنگام وقوع ماجرا بالبداهه درباره غدير شعر سروده شده است.


مرا به روز غدير آن پريوش دلخواه
جلوه پر رنگ‏تر آن در زمان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه خود حضرت براى غدير شعر سروده است.


چشاند شربتى از جام «وال من والاه»<ref>اديب ‏الممالک فراهانى: ج ۱ ص ۴۲۲.</ref>
ادامه اين مسير در زمان ائمه‏ عليهم السلام است كه با تأييد ايشان و در محضرشان توسط شعراى چيره دست، شعرهاى نابى درباره غدير به دنياى فرهنگ اسلام عرضه شده است.


غدير خم رسيد ساقى گلچهره مى‏ بايد
اين روند در طول تاريخ ادامه يافته و در پانزده قرن غدير شعرهاى زيبا به زبان‏ هاى مختلف درباره غدير سروده شده و در مجموعه ‏هاى نفيس گردآورى شده است.<ref>به عنوان نمونه به اين كتاب‏ها مراجعه شود: الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، شعراء الغدير، غدير در شعر فارسى، غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى.</ref> در اين باره دو ماجراى ادبى غدير را مى‏ آوريم:


مى ئى كو يادگار از دولت كاوش كى بايد<ref>اديب‏ الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.</ref>
=== فرهنگ ‏سازى با شعر غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵،۱۶۶،۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .</ref> ===
با در نظر گرفتن بازارِ شعر در حجاز و احتراز خاص پيامبر صلى الله عليه و آله از آن، براى مردم عجيب بود كه در حضور آن حضرت شعرى خوانده شود؛ چه رسد به اينكه سروده شود، و چه رسد به اينكه آن شعر درباره دين باشد، و چه رسد به اينكه مورد تأييد حضرت قرار گيرد و روح ‏القدس مؤيد آن باشد!!


نتيجه ‏گيرى
براى شاعر نيز يک اقدام عادى به حساب نمى ‏آمد كه ذوق شكفته‏ اش را درباره چنين موضوعى به كار گيرد و بتواند آن را در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله بخواند.


پس از جستجوى اجزا و عناصر واقعه غدير خم مشخص شد كه ۱۶ تن از شاعران كهنِ فارسى‏گوى -  كه شعرشان در درج شعر فارسى آمده -  ۴۶ بار به واقعه غدير اشاره دارند. از بين اين شاعران، ۶ نفر سنى و ۱۰ نفر شيعه مذهب هستند. شاعران سنى ۸ بار و شيعيان ۳۵ بار به غدير اشاره شده است.
به همين دليل بدون اجازه هرگز چنين جرأتى به خود نداد و از اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار تعجب كرد؛ و ذوق ‏زده بر فراز بلندى قرار گرفت و شعرش را خواند تا رسميت و مجاز بودن اين گام ادبىِ غدير را به همه نشان دهد.


بيشترين اشارات ابتدا در قرون ۵ و ۶  است، و سپس در قرون ۱۳ و ۱۴ در عصر حاضر. دليل اين امر ظاهراً آن است كه قرون ۵ و ۶ اوج فعاليت اسماعيليان است. به همين جهت اذهان نسبت به موضوع غدير روشن شده بود، و در دوران معاصر (قرون ۱۳ و۱۴) به دليل ارتباطات گسترده و فراگيرى مذهب تشيع است.
همه اينها پايه‏ گذارى فرهنگى براى شعر غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه با مراحل حساب شده پيش مى ‏رفت.


شاعران سنى تا قرن هفتم به موضوع غدير پرداخته‏ اند، و قرون ۸ و ۹ سكوتى در اين زمينه ديده مى‏شود. از قرن دهم شاعران شيعه هستند كه به غدير اشاره دارند. دليل آن هم اين است كه آغاز رسميت مذهب تشيع در ايران است و غالب شاعران شيعه هستند. در حالى كه قبل از آن شيعيان در اقليت با اهل‏ سنت است.
با پايان خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير، حَسّان بن ثابت با در نظر گرفتن قسمت‏ هاى اصلى خطبه و مقدماتى كه براى اجراى آن فراهم شد، داستان غدير را به صورت قطعه شعرى تنظيم كرد.


شاعران سنى مذهب با اشاره به موضوع غدير بسنده كرده ‏اند، ولى شيعيان معمولاً اشعار مستقلى را تحت عنوان «غديريه» بدان اختصاص داده ‏اند. شيعيان بيشتر غدير را عيد پنداشته و در آن اظهار شادمانى كرده و مى‏ كنند. هر چند اين گرايش‏ ها در شعر شاعران سنى مذهب هم ديده مى‏ شود، و گاه چنان با مسئله غدير برخورد مى‏ كنند كه خواننده به سختى مى‏ پذيرد كه اين شاعر سنى مذهب است. نمونه اعلاى اين اظهار ارادت‏ ها سوزنى سمرقندى است. وى چنان از غدير مى‏ گويد كه به نظر مى ‏آيد شيعه‏ اى باشد كه تقيه كرده است.
آنگاه خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول ‏اللَّه، اجازه مى‏ فرماييد شعرى را كه درباره على بن ابى‏ طالب -  به مناسبت اين واقعه عظيم ‏سروده ‏ام بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و بركت او.


علاوه بر آن، شاعران شيعه به موضوعات بيشترى از واقعه غدير اشاره مى‏ كنند و سعى دارند زواياى مختلف آن را روشن كنند. در حالى كه شاعران سنى از پرداختن به اجزا و عناصر مختلف آن طفره رفته ‏اند. علاوه بر اين، شيعيان در بسيار موارد با مسئله غدير با عشق و علاقه مواجه شده و برخوردى عارفانه با آن دارند.
حسّان بر جاى بلندى قرار گرفت و مردم براى شنيدن كلامش ازدحام كردند، در حالى كه براى بهتر شنيدن شعرش گردن مى‏ كشيدند.


== جلوه‏ هاى غدير در شعر فارسى معاصر <ref>زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۱۷۷  - ۱۵۷. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۸.</ref> ==
در اين حال قبل از قرائت شعرش پاسخ اعتراض احتمالى را آماده كرد و گفت: اى بزرگان قريش، سخن مرا به گواهى و امضاىِ پيامبر گوش كنيد.
شعر غدير -  يا همان غديريه -  يكى از حلقه‏ هاى پيوستگى به ريشه‏ هاى تاريخى شعر فارسى است. اين نوع شعر كه بازتاب جان آگاه و تربيت شيعى آفرينندگان آن است، اگر چه از صورت معهود خود را جدا نمى‏ داند، ولى با افق‏ هاى معاصر نيز بيگانه نيست. اين جريان توانسته است با توجه به غناى ادب كهن پارسى، نيم نگاهى نيز به پيشنهادهاى نو و نظريه‏ هاى امروز داشته باشد، تا در اين فرآيند شعرى ريشه‏ دار اما تازه را به مخاطب هوشمند امروز بنمايد.


در زمان ما آثار شعر غدير از جنبه ‏هاى ادبى فراتر رفته و ارزش تبليغى خاصى به خود گرفته است و انعكاس آن در موارد بسيارى چون كتاب‏ها، مجلات، روزنامه‏ ها، برنامه‏ هاى راديويى و تلويزيونى و كامپيوترى، در جشن‏ها به صورت مداحى و تهيه نوارهاى صوتى و تصويرى و كامپيوترى و حتى پخش آنها از طريق اينترنت جلوه‏ هاى تازه‏اى به شعر غدير داده است.
سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند، كه به عنوان يک سند تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند.


قطعه‏ هايى از شعر و ادبيات عربى و فارسى و اردو و تركى كه از نظر اعتقادى يا انگيزه ولايى و يا ظرافت ادبى خصوصيتى داشته، و بحمداللَّه هر روز گسترده ‏تر مى‏ گردد.
پس از اشعار حسان، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى حسان، تا مادامى كه با زبانت از ما دفاع مى‏ كنى، از سوى روح ‏القدس مؤيد خواهى بود.


در اينجا اشاره اى به نگاه سير شعر آئينى معاصر به شعر غدير نموده، و ضمن جمع ‏آورى نمونه‏ هاى شعرى، سعى در برجسته‏ سازى نكات مشترک آنها و آسيب‏ شناسى در اين زمينه داريم.
=== فرهنگ ‏سازى با شعر غدير توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref> ===
چه كسى باور مى ‏كند كه صاحب غدير شخصاً درباره غدير شعر گفته باشد! و چه كسى احتمال مى ‏دهد كه اين شعر در برابر دشمن غدير سروده شده باشد!


در بررسى اشعار اين حوزه ويژگى‏ هايى از قبيل: مضامين مشترک با پرداخت‏ه اى شخصى، قالب‏هاى سنتى با ظرفيت‏ سازى امروزى، توجه به تشبيه و استعاره، حركت رو به رشد شاعران به سمت شعر ناب، عبور از ايستايى در سطح زبان به سوى ژرف ‏انديشى و مضمون‏ سازى با واژگان بركه و غدير و خورشيد شايان توجه است.
و چه كسى مى ‏تواند [[صفین]] را بنگرد كه اين شعر غديرى توسط نامه براى نماينده سقيفه فرستاده مى ‏شود؟


در اين راستا رويكرد به نوآورى‏ هاى فردى و فاصله گرفتن شاعران از يكديگر و رسيدن به سبک شخصى و تأمل در لايه ‏هاى نامكشوف و مورد نياز جامعه معاصر ضرورى است.
اگر صاحب غدير درباره بزرگ‏ترين فضيلت خود شعر گفته همه شاعران غديرى به او اقتدا كرده زيباترين ‏ها را تقديم او خواهند كرد و گوش اجتماع را از نواى غدير پر خواهند ساخت.


'''مقدمه'''
اگر معاويه كه نَه نسبى و نَه سابقه‏ اى و نَه آبرويى دارد، به خود جرئت دهد كه بر درياى فضائل يعنى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام فخرفروشى كند، بايد اذعان كرد كه شرايط حساسى در تاريخ اسلام پيش آمده كه بايد با آن مقابله كرد.


'''الف. پيشينيه غديريه ‏سرايى در شعر فارسى'''
با در نظر گرفتن اين حساسيت، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام هم كارى كه تا آن روز براى غدير نكرده بود انجام داد؛ شعرى سرود و براى معاويه فرستاد كه يک بيت آن درباره غدير بود.


در بين رويدادهاى بزرگ اسلام، تنها رويداد غدير است كه از گاه وقوع پاره شعرى به عنوان سند هميشگى با آن پيوند خورده است. شعر و موسيقى شعر و سهولت به خاطر سپردن آن مدرک ماندگارى در غدير است، كه در گذر نسل‏ها حفظ شده و به جهت اهميت ادبى در كتاب‏ها ثبت گرديده است. در طول تاريخ در كنار اسناد حديثى، غديريه‏ ها كه توسط شعراى قرن‏ هاى مختلف سروده شده در حفظ اين ماجرا اثر به سزايى داشته‏ اند.
ماجرا هنگامى اتفاق افتاد كه معاويه نامه‏ اى به عنوان تفاخر به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نوشت: اى اباالحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در [[جاهلیت]] آقا بود! و من در [[اسلام]] پادشاه شده ‏ام! و من دايى مؤمنين هستم!


در شعر فارسى نيز مشكل مى‏توان ديوانى را يافت كه از نام اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام و مدح مولاى غدير خم محروم مانده باشد. براى اثبات سخن، كافى است تا گلگشتى در آثار شاعران بزرگ ايران، فردوسى، مولوى و حافظ داشته باشيم. شاعران پارسى‏گو به حقانيت غدير خم گواهى داده، و گاه با سرودن چكامه ‏هاى فاخر و بلند و غديريه ‏هاى غرّا و رسا، گوى سبقت از همگان ربوده‏ اند. چرا كه ايرانيان مسلمان را از همان نخست به على و آل پاكش ‏عليهم السلام گرايشى ديگر و برتر، ارادتى فزون ‏تر و بهتر بود و شاعران بزرگ و بيدار هم كه هميشه زبان گوياى ملت و مردم بوده ‏اند و مردمان مسلمان را به همين گرايش سفارش مى‏ كردند.<ref>مجله علوم حديث: ش ۷، محمد صحتى سردرودى.</ref>
وقتى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نامه [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با فضايل بر من فخر مى ‏فروشد؟! اى غلام، آنچه مى‏ گويم برايش بنويس. و حضرت اشعارى سرود كه يک بيت آن درباره غدير خم بود:


'''ب. پيشينه و روش تحقيق'''
وَ اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم


در موضوع غدير در شعر فارسى كتاب‏ ها و مقالاتى تدوين شده است، كه در اين خصوص و به عنوان نمونه مى‏ توان به اين كتاب‏ها اشاره كرد:
رَسولُ ‏اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ


غدير در شعر فارسى، سيد مصطفى موسوى گرمارودى. شامل مجموعه‏ اى برگزيده از اشعار فارسى در موضوع غدير و معانى برخى از لغات و اشعار، شرح مختصرى از احوال شعرا، فهرست آيات، احاديث، اشخاص، اقوام و اماكن است.
يعنى: پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد.


سرود غدير، سيد احمد اشكوردى، ۲ جلد.
وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خواند گفت: اى غلام، اين نامه را پاره كن، كه مبادا اهل شام آن را بخوانند و به على بن ابى‏ طالب تمايل پيدا كنند!


شعراى غدير از گذشته تا امروز، محمدهاى امينى، ۱۰ جلد.
== قيس بن سعد بن عباده و شعر غدير<ref>اسرار غدير ص ۳۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۱.</ref> ==
   قيس بن سعد بن عباده از سرلشكران اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در جنگ [[صفین]]، اين اشعار را در ميدان جنگ براى حضرت خواند<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۸.</ref>:


غدير در شعر فارسى از كسايى مروزى تا شهريار تبريزى، محمد صحتى سردرودى.
قلت لمّا بغى العدوّ علينا


پاسداران حماسه غدير، پرويز عباسى.
حسبنا ربنا ونعم الوكيل


در ساحل غدير، احمد احمدى بيرجندى.
و علىٌّ إمامنا وإمام


گلبانگ غدير، محمدمهدى بهداروند.
لِسِوانا أَتى به التنزيل


دريا در غدير، ثابت محمودى، كه شامل غديريه‏ هايى در قالب‏ هاى گوناگون از شاعران مختلف است.
ومن قال النبى: من كنت مولاه


تا جايى كه بررسى شده است، غدير در شعر معاصر تا كنون تحت عنوان كتاب يا نوشتار يا مقاله‏ اى مستقل و جامع مورد بررسى قرار نگرفته است. بنابراين، به روش كتابخانه اى و با رويكرد تحليل و آسيب‏ شناسى به بررسى غديريه‏ هاى شاعران معاصر پرداخته شد.
فهذا مولاه خطب جليل


اكنون غدير در شعر معاصر فارسى را با نگاهى آسيب شناسانه دنبال مى‏ كنيم:
== مسابقه شعر غدير<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۷.</ref> ==
يكى ديگر از گرايش ‏هاى تحقيقى در مورد غدير و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدير خدمت نموده ‏اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند مسابقه شعر، چه شعر قديم يا شعر نو و يا نثر زيبا با موضوع غدير است.


'''دگرگونى درون مايه ‏اى شعر معاصر'''
در اين مورد با جمع ‏آورى آثار شركت ‏كنندگان در مسابقه و انتخاب بهترين‏ ها و اهداى جوايز به مؤلفين و محققين و شاعران و هنرمندان برتر مى ‏توان گنجينه ‏اى درباره غدير جمع ‏آورى نمود، و در همين راستا افكار عمومى را از هر قشر و طبقه‏ اى به سوى غدير رهنمون ساخت.


پس از مشروطه،شعر به لحاظ درون‏مايه بسيار دگرگون شد وشعر اجتماعى گسترش يافت.مضامينى چون: ابروى يار، خط، زلف و... ، كمتر شد و صداهاى تازه‏ اى مانند:مبارزه، قانون،استقلال،وطن و...، به گوش رسيد.در اين دوره، شعر ديگر انتزاعى و ذهنى نيست،بلكه عينى و ملموس شده است.شعر، شعر زندگى و زبان شعر بسيار ساده براى همگان قابل فهم است.اين روند در سال ‏هاى بعد نيز ادامه يافت.
== مهدى‏ عليه السلام در غديريه ‏ها<ref>پرتوى از غدير در كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۳۶،۳۵.</ref> ==
از جمله نكاتى كه در غديريه‏ ها به چشم مى‏ خورد، توجه و عنايت خاص به حضرت مهدى‏ عليه السلام و ظهور حضرت در اشعار مربوط به غدير و غديريه‏ هاست، كه نشان دهنده اين ارتباط عميق است.


'''شعر آئينى و گروه ‏بندى آن'''
به عنوان نمونه، ابن ‏علوان در غديريه خود - كه يكصد و هفتاد است -  از بيت ۱۴۷ راجع به حضرت مهدى‏ عليه السلام گفته است:


شروع شعر آئينى به سال‏ هاى پيش از ۱۳۶۰ ش بر مى‏گردد. از آن دوذه و دهه پنجاه تا به امروز از ديدگاه درون مايه با شعرهاى ديگر تفاوت بسيار دارد و همگى بيانگر هوايى تازه در شعر است. شعر آئينى را از نظر درون‏مايه مى ‏توان چهار بخش كرد:
ابو الهداة المطهرين من


نگاه ارزشى و تبليغى به مضامين مذهبى.
الجرس نجوم الهدى و قادته


نگاه انتزاعى و متفكرانه به دين يا فلسفه و كلام اسلامى.
و منهم القائم الامام الذى


نگاه زيبايى شناسانه به دين.
ينزل عيسى لنصر كرّته


نگاه مناسبتى به مقولات مذهبى.
فيملأ الارض بعد ما ملئت


بالجور عدلاً شريف شيمته


'''مختصات فكرى و زبانى شعر آئينى'''
پدران هدايت و انسان‏ هاى پاكيزه و مطهر از هر پليدى و ستارگان هدايت و رهبران آن هستند. از آنها قائم و امامى است كه [[عیسی علیه السلام|حضرت عیسی علیه السلام]] براى يارى او در جنگ‏ ها نازل مى‏ شود.


مختصات فكرى و زبانى اين اشعار با يكديگر متفاوت است. برخى با ذهن و زبان قدم‏هايى به صورت آثارى تكرارى و بى روح ارائه مى شود. برخى آميخته با اصطلاحات كلامى و سرشار از تلميحات قرآنى و معارف اسلامى و با زبان فخيم و استفاده از آرايه ‏هاى ادبى چون تضمين و ارسال المثل و كنايات و استعاره‏ هاى دور از ذهن و زبان مجازى كه داراى مخاطب خاص است بيان مى‏ شود.
پس زمين را از عدالت پر مى‏ كند، بعد از آنكه از ستم پر شده باشد، به خاطر اخلاق شريف خود.


برخى ديگر از اين شعرها مخاطبان بيشترى دارد، زيرا سرشار از عاطفه‏ اند و با نگاهى ژرف و زيبايى شناختى به مقولات مذهبى پرداخته ‏اند.
در اين باره به دو نكته اشار مى ‏شود:


شعرهاى مناسبتى پيوند عميقى با باورهاى عاميانه دارند، و در مناسبت‏هاى مذهبى چون اعياد، ايام فاطميه، شب‏هاى قدر و اعيادى چون مبعث و غدير اجرا مى‏ شوند. گاه با لحنى ساده و نگاهى در سطح به وقايع دينى و متمايل به بزرگنمايى در ظواهر و شورانگيزى در مخاطب و گاه بينش دينى در حرير عاطفه و اردات و تعظيم و ذهن و زبانى زيبا.
الف. توجه و عنايت شعرا در غديريه‏ ها به ائمه و امام عصر عليهم السلام و تذكر نام آنها و شرايط ظهور و قيام امام مهدى‏ عليه السلام، نشانه ارتباط عميق غدير با زندگى، غيبت، قيام و حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام است.


در ادامه به طور اخص به ويژگى‏ هاى غديريه‏ هاى معاصر پرداخته مى‏ شود.
ب. يادآورى نكات مهم درباره حضرت مهدى‏ عليه السلام در اين اشعار. از جمله: ظهور، شرايط ظهور، نصرت و يارى فرشتگان، ظهور حضرت مسيح، نابودى ظلم و ستم، پر شدن زمين از عدل و داد، آروزى ديدار حضرت و... ، همه اينها نشانگر اعتقاد استوار حماسه ‏سرايان علوى به ولايت مهدوى است.


'''قالب شعرى غديريه ‏ها'''
== هناد بن سرى و شعر غدير<ref>اسرار غدير ص ۳۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۹.</ref> ==
هناد بن سرى مى‏ گويد: اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در خواب ديدم. حضرت فرمود: شعر كميت را براى من بخوان كه مى‏ گويد: «ويوم الدوح دوح غدير خم...».


قالب شعرى مرسوم در غدير سروده‏ هاى معاصر بيشتر غزل است؛ كه داراى قابليتى شايسته براى نمايش عاطفه و احساس است. شاعران قدمايى‏ تر به سبک پيشينيان در قالب قصيده غديريه سروده‏ اند.
من آن اشعار را براى حضرت خواندم. فرمود: اى هناد، شعر مرا هم به آن اضافه كن<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۸۳ و ج ۲۶ ص ۲۳۰.</ref>:


مثنوى و غزل -  مثنوى نيز از قالب ‏هاى پركاربرد در شعر آئينى و خصوصاً غديريه است. همچنين قالب مستزاد، بحر طويل، دو بيتى و رباعى در اشعار عاميانه آئينى و غديريه‏ ها كاربرد فراوان دارد و از قالب ‏هاى پركابرد براى اين مضامين شعرى است.
ولم أرَ مثل ذاک اليوم يوماً


شعر سال‏هاى بعد از ۱۳۶۰ ش، افزون بر نوآورى معنوى از ويژگى ‏هايى صورى نيز بهره‏ مند شد. مهم‏ترين تمايز اين شعر، گرايش ديگر بار به قالب‏ هاى كهن مى ‏باشد. اين گرايش عوامل گوناگونى دارد. از جمله گستردگى حوزه مخاطبان، كه بيشتر مردم بودند و آشنا به قالب‏ هاى شناخته شده كهن خاصه غزل. از ديگر سوى مى‏ دانيم كه پيشينه درون مايه شعر آزاد در ايران، براى قشر متدين چندان قابل پذيرش نبوده است.
ولم أرَ مثله حقاً أُضيعا


البته بيشتر شاعران جوان اين دوره قالب‏ هاى شعر آزاد را تجربه كرده‏اند، و برخى بهترين شعرهايشان را در اين قالب‏ها سروده‏ اند. برخى در كنار نوپردازى، غزل و مثنوى يا رباعى و چارپاره را در حد تفنن به كار مى‏ گرفتند، و برخى از شاعران نيز متوجه بيدل دهلوى شدند و شعرهاى آئينى را در اين فضا جولان دادند و از او پيروى كردند.
== منبع ==
دانشنامه غدیر ،جلد ۱۳،صفحه ۲۳۲.


== پانویس ==
== پانویس ==
[[رده:غدیر و هنر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۰۳

آيات در شعر غدير[۱]

شاعرانى كه براى غدیر سروده ‏اند شكوفاترين نقطه آن را پشتوانه قرآنى آن تلقى كرده ‏اند، و در زيباترين سروده‏ ها -  از اشاره و رمز گرفته تا تصريح -  ذكرى از آيات غدیر به ميان آورده ‏اند.

آنچه پيش روى شماست گزيده ‏اى از ابيات شعرى مربوط به غدير است كه در آنها به آيات قرآنى غدير اشاره شده است.

آيات معروفى كه همه به نزول آنها درباره غدیر اعتراف دارند سه آيه است، كه در اكثر اشعار ديده مى‏ شود و در بعضى به دو آيه اشاره شده است:

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ».[۲]

«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».[۳]

«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ».[۴]

اشعار قرآنى غدير از شیعه و غير شيعه است، و شكى نيست كه اشعار مربوط به غير شيعه اقرارى از سوى آنان تلقى مى‏ شود.

اين اشعار در چهار زبانِ فارسى، عربى، اردو و تركى است و مى‏ توان به هفت موضوع تقسيم كرد:

۱. شعرهايى با اشاره كلى به آيات غدير

۲. شعرهايى با اشاره به آیه تبلیغ

۳. شعرهايى با اشاره به آیه اکمال

۴. شعرهايى با اشاره به آيه «سئل سائل»

۵ . شعرهايى با اشاره به دو آيه تبلیغ و اكمال

۶ . شعرهايى با اشاره به دو آيه اكمال و «سأل سائل»

۷. شعرهايى با اشاره به سه آيه تبليغ و اكمال و «سأل سائل»

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شعر غدير[۵]

چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما جالب‏ تر آن است كه بدانيم اين اشعار در پاسخ به نماينده سقیفه است كه خواست فخرى بفروشد و سَرى بلند كند.

معاویه به حضرت نامه ‏اى نوشت و در آن يادآور شد كه من فضايل بسيارى دارم. از جمله اينكه در اسلام پادشاه شده‏ ام!!

وقتى حضرت نامه او را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار فضايل خود را به رخ من مى‏ كشد؟ در پاسخ او اين اشعار را بنويسيد.

سپس حضرت اشعارى سرودند كه وجوب ولایت در غدير را در آن بيان كردند، و رضايت امت در امر ولايت را گوشزد كردند، و با خطابى قاطع در آخر آن اشاره كردند كه هر كس نمى ‏پذيرد جا دارد از غصه بميرد!

قسمتى از سروده مولى چنين است:

وَ اَوْجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيْكُمْ |

رَسُولُ اللَّهِ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ

وَ اَوْصانِى النَّبِىُّ عَلَى اخْتِيارٍ

لاُمَّتِهِ رِضىً مِنْكُمْ بِحِلْمى

اَلا مَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ بِهذا

وَ اِلاّ فَلْيَمُتْ كَمَداً بَغَمٍّ[۶]

يعنى: پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدير خم ولایت خود نسبت به شما را براى من نيز واجب كرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله مرا در صاحب اختيارى امت وصى خود قرار داد، و اين با رضايت شما به حكم من بود. آگاه باشيد! هر كس مى ‏خواهد به اين مطلب ايمان آورد و گرنه از غصه بميرد![۷]

بولس سلامه مسيحى[۸]

يكى از جلوه ‏هاى زيبا در مورد غدير، غديريه‏ گويى بولس سلامه مسيحى است! او در ديوان اشعار خود شعرى سروده و در آن به غدير اشاره كرده است:

الگو:يشهر السمع للكلام الكبير

عيدک العيد يا علىعاد من حجةالوداع الخطير
ولفيف الحجيج موج بحورلجة خلف كانتشار الغي
-م صبحاً فى الفدفد المغموربلغ العائدون بطحاء خمٍّ
فكأنَّ الركبان فى التنورعرفوه غدير خم و ليس الغ
ور إلاّ ثمالة من غديرجاء جبريل قائلاً: يا نبى
اللَّه بلِّغ كلام ربّ مجيرأنت فى عصمة من الناس فانثر
بينات السماء للجمهوروأذِعها رسالة اللَّه وحياً
سرمدياً وحجة للعصورما دعاهم طه لأمر يسير
وصعيد البطحاء وهج حروروارتقى منبر الحدائج طه

الگو:ثم إنى وليُّكم منذ كان ال

كم ومولاى ناصرى ومجيرى

-دهر طفلاً حتى زوال الدهور

يا إلهى من كنت مولاه حقاً

فعلىٌ مولاه غير نكير

يا إلهى والِ الذين يوالون اب

-ن عمى وانصر حليف نصيرى

كن عدوّاً لمن يعاديه واخذل

كل نكس وخاذل شرير

قالها آخذاً بضبع على

رافعاً ساعد الهمام الهصور

لاح شَعر الإبطين عند اعتن

-اق الزند للزند فى المقام الشهير

بثَّ طه مقاله فى على

واضحاً كالنهار دون ستور

لا مجاز و لا غموض و لبس

يستحثّ الأفهام للتفسير

فأتاه المهنِّئون عيون ال

قوم يبدون آية التوقير

جاءه الصاحبان يبتدران الق

-ول طلاّ على حقاق العبير

بتَّ مولى للمؤمنين هنيئاً

للميامين بالإمام الجدير

هنّأتْه أزواج أحمد يتلوهنَّ

رتل من الجميع الغفير

عيدك العيد يا على فان يص

-مت حسود أو طامس للبدور

تاريخچه شعرِ غدير[۹]

در ميان وقايع اسلام، تنها واقعه غدير است كه از همان لحظات وقوع قطعه شعرى به عنوان سند دائمى ضميمه آن است.

شعر با وزن و قافيه ‏اى كه دارد مدرک ماندگارى در پرونده غدير است كه سينه به سينه حفظ شده، و با توجه به اهمیت ادبى آن در كتاب‏ ها ثبت گرديده است.

در طول تاريخ در كنار اسناد و مدارک حديثى و تاريخى، شعر غدير كه توسط شعراى قرن‏ هاى مختلف سروده شده در حفظ اين ماجرا اثر به سزايى داشته است.

نكته شعر اين است كه توانسته غدیر را در كتاب‏ها و محافلى حاضر كند كه با روش ‏هاى ديگر ممكن و يا لااقل آسان نيست.

بسيارى از كتب ادبى كه حتى در مواردى مؤلفانشان مخالف ولايت اهل‏ بیت‏ علیهم السلام بوده‏ اند، به عنوان يک قطعه جالب ادبى از شاعرى توانا شعر غدير را نقل كرده ‏اند.

همچنين بسيارى از مردم كه براى مطالعه و شنيدن متون علمى وقت و حوصله كافى ندارند، گاهى در قطعه ‏اى از شعر معارف غدير را مى ‏يابند.

غدير در زبان‏ هاى شاعرانه متفاوت

طى چهارده قرن، مسئله غدير در قالب اشعار عربی، فارسی، اردو، ترکی و غير آن به نظم كشيده شده است.

اولين قدم را شاعر زبردست عرب حسّان بن ثابت برداشت و با اجازه رسمى پیامبر صلی الله علیه و آله در حضور مردم اشعارى را كه در غدير خم درباره واقعه آن سروده بود خواند.

همچنين امیرالمؤمنین علی‏ علیه السلام درباره غدير شعرى سروده ‏اند. چند تن از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و نير عده ‏اى از اصحاب ائمه‏ علیهم السلام اشعارى درباره غدير دارند، كه از جمله آنان قیس بن سعد بن عباده، سید حمیری، کمیت اسدی، دعبل خزاعی و ابوتمام است.

عده ‏اى از علماى بزرگ نيز كه قريحه شعرى داشته ‏اند اشعار رسايى درباره غدير سروده ‏اند، كه از جمله آنان شریف رضی، سید مرتضی، قطب راوندی، حافظ برسی، شیخ كفعمى، شیخ بهایی، شيخ كرَكى، شيخ حر عاملى، سيد على خان مدنى و شيخ محمدحسين غروى اصفهانى كمپانى است.

شعراى زبردستى چون ابن‏ رومى، وامق نصرانى، حمانى، تنوخى، ابوفراس حمدانى، بشنوى كردى، كشاجم، ناشى صغير، صاحب بن عباد، مهيار ديلمى، ابوالعلاء معرى، اقساسى، ابن ‏عرندس، ابن ‏عودى، ابن‏ داغر حلى، بولس سلامه مسيحى از شعراى عرب نيز درباره غدير شعر سروده ‏اند.

گذشته از شعراى عرب، شاعران پارسى‏گوى و اردو زبان و ترک زبان نيز سهم به سزايى در نظم محتواى غدير و حفظ و نشر آن در قالب شعر داشته ‏اند.

جلوه‏ هاى شعرى در ادبيات غدير

عده‏ اى از شعرا داستان غدير را به صورت مفصل يا مختصر در قالب شعر آورده ‏اند. از الطاف خدا بوده كه شاعرى زبردست و لغت‏ شناس در غدير حاضر بوده و در همان جا ماجراى غدير را به صورت شعر آورده، و حتى تبادر ذهنى خود از غدير را صراحتاً اعلام كرده تا اثرى ماندگار و سندى محكم براى غدير باشد.

بعضى ديگر از شاعران فقط خطبه غدير را به نظم در آورده ‏اند. برخى ديگر فقط مقطع حسّاس آن يعنى جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ» را به شعر كشيده و بيان كرده‏ اند.

گروهى نيز با قالب‏ ريزى ادبى غدير، مبانى اعتقادى آن را بيان كرده‏ اند و تا آنجا كه توانسته‏ اند شكوفايى روحى آن را در زندگى معنوى يک شيعه جلوه‏ گر ساخته ‏اند. به گونه‏ اى كه با خواندن آنها حلاوت و خنكاى ولايت در وجود انسان نمودار مى‏ شود.

مؤلفانى نيز اقدام به جمع ‏آورى و تدوين اشعار مربوط به غدير كرده ‏اند و اين اسناد ادبى غدير را به صورت مجموعه ‏اى تنظيم يافته ارائه نموده ‏اند.

همچنين «خطبه غدیر» به صورت شعر عربی و فارسی و اردو و ترکی مكرراً برگردانده شده و بسيارى از آنها به چاپ رسيده است. ذيلاً به مواردى از نظم خطبه غدير اشاره مى نماييم:

نظم عربى «حدیث غدیر» در كتاب شريف «الغدير» تألیف علامه امینی طى يازده جلد به صورت جامعى تدوين شده است.

همچنين كتاب «شعراء الغدير» توسط مؤسسه الغدير بيروت در دو جلد تدوين شده است.

نظم فارسى خطبه غدير در كتاب‏ هاى «سرود غدير» تأليف علامه سيد احمد اشكورى، ۲ جلد، «شعراى غدير از گذشته تا امروز» تأليف شيخ محمدهادى امينى، ۱۰ جلد، و «غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى» تأليف شيخ محمد صحتى سردرودى، «خطابه غدير در آينه شعر» تأليف سيد حسين حسينى جمع‏ آورى شده است.

همچنين خطابه غدير به صورت نظم فارسى توسط عده ‏اى از شعراى فارسى زبان انجام گرفته كه چهار عنوان چاپى ذكر مى‏ شود:

خطبة الغدير، اثر صغير اصفهانى، با همكارى مرحوم عمادزاده تنظيم شده است.

خطبه غديريه، اثر ميرزا رفيع، كه در سال ۱۳۱۳ ق در هند چاپ شده است.

ترجمه (منظوم) خطبه غدير خم، اثر ميرزا عباس جبروتى قمى.

غدير خم، اثر مرتضى سرافراز، كه در سال ۱۳۴۸ ش منتشر شده است.

تبليغ غدير با تدوين ديوان بزرگ غدير[۱۰]

عظمت غدير اقتضا مى‏ كند به بلنداى آن برنامه ‏ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه‏ هاى كم ابهت تبلیغ مى‏ توان جلوه‏ گر ساخت.

احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى ‏دهد كه آن را در جذاب‏ترين و ارزشمندترين گونه‏ هاى رسانه‏ اى جلوه‏ گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله به انجام رسانيم.

يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير، تدوين ديوان بزرگ غدير است:

اگر در غدير شعر زيبايى درباره واقعه سروده شد، اين سرآغازى بود براى ديوان بزرگ غدير كه در طول چهارده قرن براى آن خطابه عظيم سروده شده است.

اكنون آنچه بر دوش ما سنگينى مى‏ كند و هنوز جاى آن خالى است، سرودن شعرهايى با مضامين بلند و كنايات و استعارات سنگين ادبى است، كه در شعر غدير هنوز راهى طولانى در پيش دارد.

تبليغ غدير با شعر[۱۱]

مسير فرهنگى و تبليغى غدير در طول چهارده قرن چند مرحله را طى كرده كه اولين مرحله روايت سينه به سينه آن است.

در طول قرن اول هجرى كه تدوين معارف اسلام ممنوعيت رسمى داشت و اگر هم كتابى نوشته مى‏ شد مخفيانه بود و يا اگر كتابى مجوز پيدا مى‏ كرد فقط اراجيف غاصبین خلافت بود، در چنان جوى بهترين كتاب براى غدير سينه ‏هاى امين و حافظه‏ هاى قوى افراد بود كه به مثابه كتاب عمل كرد؛ و به خوبى توانست اين راه صد ساله را بپيمايد و اين وديعه آل محمد عليهم السلام را در خود حفظ كند.

از جمله شعر شاعران نقش مهمى در حفظ غدير در طول تاریخ ظلمانى داشته است، چه آنكه قالب شعر محفوظ تر است و مردم علاقه خاصى به آن دارند.

از ساعتى كه خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت حسان بن ثابت اولين شعر را در حضور آن حضرت سرود، و دليل روشنى شد تا شاعران و اديبان در طول چهارده قرن در قالب شعر -  كه در هر جامعه ‏اى تبليغ نافذى است -  غدير را حفظ كنند و پيام آن را به راحتى به نسل ‏هاى بعد برسانند.

اين شكل فرهنگى غدير را در قرن اول حفظ كرد، و البته اين طرق در قرن‏ هاى بعد نيز ادامه يافت.

و لذا يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت ‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهمیت داشته شعر غدير بوده است.

در مورد غدير شعرهاى بسيارى توسط شاعران عرب و فارس يا اردو زبان از شيعه و يا مذاهب ديگر سروده شده است.

اين اشعار -  كه در اصطلاح «غديريه» ناميده مى ‏شوند -  بسيار مورد توجه بوده و كتاب ‏هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار در هر زبانى تألیف شده است.

به بيان ديگر: يكى از گرايش‏ هاى تحقيقى در مورد غدير و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدير خدمت نموده‏ اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند ادبیات است.

ادبيات، تأليفاتى هستند كه به گردآورى اشعار نغز درباره غدير از شعراى مختلف پرداخته ‏اند. در نثر فارسى و عربى هم -  بخصوص در سال‏ هاى اخير -  شاهد آثار زيبايى هستيم كه به حق عظمت غدير را همچون زلالى از خمخانه غدير و کوثر ولایت در قلب خوانندگان جاى مى ‏دهد.

تحقيق در ادبيات غدير[۱۲]

از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد شعر و ادبيات غدير است.

شعرهاى بسيارى، چه از شاعران عرب يا فارسى يا اردو، و چه شعراى شيعه و يا مذاهب ديگر درباره غدير سروده شده است. اين اشعار كه به اصطلاح «غدیریه» ناميده مى ‏شوند بسيار مورد توجه بوده و كتاب ‏هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار تأليف شده است.

جلوه ديگر ادبى انتخاب نام ‏هاى زيبا و پرمحتوايى است كه به تنهايى يک دنيا معناى اعتقادى به همراه دارد و وقايع غدير را تداعى مى‏ كند و روح شنونده را به حقيقت غدير نزديک مى ‏نمايد.

تحليل شعرِ غدير[۱۳]

سرودن شعر با اجازه رسمى پیامبر صلی الله علیه و آله نيز از مسايل عجيب غدير بود.

سابقه مخالفت پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر بر همگان روشن بود.اگر هم در مواردى برخورد مثبتى از حضرت ديده مى‏ شد اجازه قرائت شعرهاى مثبت قديمى در حضور حضرت بود.

مردم براى اولين بار مى ‏ديدند يک شاعر زبردستِ عرب يعنى حسان بن ثابت كه در واقعه غدير حضور دارد در همانجا و درباره همان واقعه شعرى سروده، و با سوابقى كه از برخورد پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر دارد گويا به خود اجازه نمى‏ دهد كار خود را ابراز كند.

عاقبت تصميم مى ‏گيرد از حضرت در اين باره اجازه بخواهد و گويا باور ندارد به او چنين اجازه‏ اى داده شود.

در برخورد با اين استيذان، عكس العملى از پيامبر صلى الله عليه و آله ديده شد كه براى همه تعجب ‏آور بود.

آن حضرت نه تنها اجازه دادند، بلكه به عنوان تشويق فرمودند: «بخوان به بركت خداوند»! و خود نيز شخصاً براى استماع آن حاضر شدند!

بازتاب اين مسئله به قدرى عجيب بود كه از يک سو حسان راضى نشد شعر را به صورت عادى بخواند، بلكه خود را به مكان بلندى رساند و براى خواندن اشعارش بر فراز آن قرار گرفت.

از سوى ديگر براى آنكه مردم مطمئن باشند اين برخورد مثبت با شعرِ مربوط به اهل‏ بیت‏ علیهم السلام، از طرف شخص پيامبر صلى الله عليه و آله است. حسان اعلام كرد: «اى مردم، سخن مرا به گواهى پيامبر گوش دهيد»! مردم كه خود را با مسئله ‏اى تازه روبرو مى‏ ديدند به سوى حسان ازدحام كردند و گردن مى‏ كشيدند تا اين اقدام بديع را تماشا كنند.

براى آنكه مردم باور كنند در دين ما چنين اشعارى از منزلت خاصى برخوردار است، حضرت در پايان شعر حسان تصريح كردند كه در اين اشعار روح القدس مؤيد تو بوده و در واقع خداوند پشتيبان توست.[۱۴]

حديث غدير در شعر[۱۵]

   نظم عربى حدیث غدیر در كتاب شريف «الغدير» طى يازده جلد به صورت جامعى تدوين گرديده است. همچنين كتاب «شعراء الغدير» مؤسسه الغدير بيروت در دو جلد تدوين و چاپ شده است.   

حَسّان بن ثابت و شعر غدير[۱۶]

   كلام منظوم در همه ملت‏ ها به عنوان سندى ماندگار تلقى مى‏ شود، چرا كه نظم و قالب خاص كلام حفظ آن را در خاطره‏ ها آسان‏تر مى‏ سازد، و از نگاه ادبى براى يک مراسم مهم افتخار است كه دستمايه ‏اى از شعر را به همراه داشته باشد.

آنچه در غدير اين بُعد ادبى را فوق‏ العاده نشان داد و تعجب همه را در چنان شرايطى برانگيخت دو جهت بود:

الف) سابقه مخالفت پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر بر همگان روشن بود، به گونه ‏اى كه اگر هم در موردى برخورد مثبتى از حضرت ديده مى‏ شد اجازه قرائت شعرهاى مثبت قديمى بود، نه آنكه حضرت به كسى اجازه سرودن شعر بدهد.

در حالى كه در غدير حسان بن ثابت براى شعرش رسماً از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه گرفت و آن حضرت اجازه داد.

اين اجازه از سوى حضرت آن قدر عجيب بود كه حسان هنگام قرائت شعرش براى مردم -  به عنوان اطمينان خاطر -  گفت:

اى مردم، سخن مرا به گواهى پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كنيد؛ و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز فرمود: «بخوان به بركت خداوند».

جالب ‏تر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از خواندن شعرها توسط حسان تصريح كرد كه در اين اشعار روح‏ القدس مؤيد تو بوده و در واقع خداوند تو را يارى كرده است.

ب) حضور شاعر زبردست عرب در چنان مراسمى، به گونه ‏اى كه شعر غدير را بدون سابقه ذهنى در همانجا سرود و براى مردم خواند.

اين در حالى است كه معمولاً شعر مربوط به مراسمى را قبلاً پيش بينى مى‏ كنند، به خصوص آنكه متن شعر منعكس كننده عين مراسمى باشد كه اجرا شده است.

سرودن چنين شعرى جز به دست شاعرى فوق ‏العاده امكان نداشت، به خصوص آنكه با مضامينى بلند و دقيق از نظر ادبى سروده مى ‏شد.

با توجه به اين جهات بازتاب مسئله شعر در غدير به قدرى عجيب بود كه حسان راضى نشد شعر خود را به طور خصوصى بخواند، بلكه به اطلاع مردم رساندند كه حسان قصد دارد شعرى را با اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره غدير بخواند.

به بيانى ديگر: يكى از ابعاد فرهنگى غدير حضور شعر و ادبيات در عرصه غدير است. در اصطلاح ادبيات به اشعارى كه شعرا در مورد ماجرا يا خطبه غدير و يا هر دو مى‏ سرايند «غديريه» گفته مى ‏شود.

اولين كسى كه غديريه سرود حسّان بن ثابت در روز نوزدهم ذى ‏الحجة و در صحراى غدير و مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله بود.

پس از اتمام خطبه غدیر و مراسم ابتدايى بیعت با امیرالمؤمنین‏ علیه السلام، شب نوزدهم ماه ذى‏ الحجة سال دهم هجرت در حالى سپرى شد كه کاروان غدير به شدت خسته بودند و روز پر ماجرايى را پشت سر گذاشته بودند، گذشته از آنكه مسير مکّه تا غدير آنان را از پا انداخته بود.

با استراحت شبانه نشاط تازه‏ اى در كالبد مردم جاى گرفت، و روز نوزدهم را با نيرويى تازه از خواب برخاستند تا مراسم بيعت ادامه يابد.

پس از نماز صبح بار ديگر مردم كنار دو خيمه صف كشيدند و گروه گروه وارد مى‏ شدند.

ابتدا با پيامبر صلى الله عليه و آله دست بيعت مى ‏دادند و سپس در خيمه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام حاضر مى ‏شدند و دست بيعت داده «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» مى ‏گفتند و با تبریک و تهنیت بيرون مى‏ آمدند.

در آن ساعات برگ ديگرى بر پرونده غدير افزوده شد. حَسّان بن ثابت شاعر زبردست عرب كه در غدير حضور داشت از شعرايى بود كه بالبداهة مى سرود و سنجيده مى‏ گفت.

مراسم حيرت انگيز غدير اين شاعر ماهر را به وجد آورده بود تا آنجا كه شعرى زيبا در ده بيت سرود كه ترسيم كننده واقعه غدير بود.

حسان پس از سرودن اين شعر خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد تا براى خواندن آن اجازه بگيرد.

لذا عرض كرد: يا رسول الله، اجازه مى‏ فرماييد شعرى را كه درباره على بن ابى‏ طالب به مناسبت اين واقعه عظيم سروده‏ ام، بخوانم. حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و بركت او.

اكنون كه اجازه از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله داده شد بايد مردم باخبر مى‏ شدند.

با كوچک ‏ترين اطلاعى مردم از هر سو جمع شدند، به طورى كه براى شنيدن اشعارش ازدحام كردند و گردن مى‏ كشيدند.

حسان براى رسيدن صدايش بر مكان بلندى قرار گرفت و اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله را به همه اعلام كرد و گفت: «سخن مرا به گواهى و امضاى پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كنيد».

مردم از هر سو جمع شدند و ازدحام كردند و گردن كشيدند. حسان نيز بر جاى بلندى قرار گرفت تا همه صدايش را بشنوند. مردم كه سراپا گوش بودند شعرى را كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله تأييد شده باشد در دل تحسين كردند.

مردم كه سراپا گوش شده بودند شعرى را كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله تأييد شده باشد در دل تحسين كردند.

سپس حسان ده بيت اشعارش را كه همانجا سروده بود و آيه ۶۷ سوره مائده را در آن يادآور شده بود، با صداى بلند براى مردم خواند:

اَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِىَّ مُحَمَّداً

لَدى دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً

وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ

بِأنَّكَ مَعْصُومٌ فَلا تَكُ وانِياً

وَ بَلِّغْهُمُ ما أَنْزَلَ اللَّه رَبُّهُمْ

وَ إِنْ اَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً

عَلَيْكَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلهِهِمْ

رِسالَتَهُ إِنْ كُنْتَ تَخْشَى الْأَعادِيا

فَقامَ بِهِ إِذْ ذاكَ رافِعُ كَفِّهِ

بِيُمْنى يَدَيْهِ مُعْلِنُ الصَّوْتِ عالِياً

فَقالَ لَهُمْ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ مِنْكُمُ

وَ كانَ لِقَوْلى حافِظاً لَيْسَ ناسِياً

فَمَوْلاهُ مِنْ بَعْدى عَلِىٌّ وَ اِنَّنى

بِهِ لَكُمْ دُونَ الْبَرِيَّةِ راضِياً

فَيا رَبِّ مَنْ والى عَلِيّاً فَوالِهِ

وَ كُنْ لِلَّذى عادى عَلِيّاً مُعادِياً

وَ يا رَبِّ فَانْصُرْ ناصِريهِ لِنَصْرِهِمْ

إِمامَ الْهُدى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّياجِيا

وَ يا رَبِّ فَاخْذُلْ خاذِليهِ وَ كُنْ لَهُمْ

إِذا وَقَفُوا يَوْمَ الْحِسابِ مُكافِياً

آيا نمى‏ دانيد كه محمد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كنار درختان غدير خم به حالت ندا ايستاد.

و اين در حالى بود كه جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستى مكن كه تو محفوظ خواهى بود.

و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانى و از ظالمان بترسى و از دشمنان حذر كنى رسالت پروردگارشان را نرسانده ‏اى.

در اينجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را بلند كرد و با صداى بلند فرمود: هر كس از شما كه من مولاى او هستم و سخن مرا به ياد مى ‏سپارد و فراموش نمى‏ كند.

مولاى او بعد از من على است، و من فقط به او -  نه به ديگرى -  به عنوان جانشين خود براى شما راضى هستم.

پروردگارا هر كس على را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر كس با على دشمنى كند او را دشمن بدار.

پروردگارا، يارى كنندگان او را يارى فرما به خاطر نصرتشان امام هدايت كننده ‏اى را كه در تاريكى‏ ها مانند ماه شب چهارده روشنى مى ‏بخشد.

پروردگارا، خوار كنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براى حساب مى‏ ايستند خود جزا بده.

پس از اشعار حسان، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى حسان، مادامى كه با زبانت از ما دفاع مى‏ كنى، از سوى روح ‏القدس مؤيد خواهى بود.[۱۷]

خطبه غدير در شعر[۱۸]

   نظم فارسىِ خطابه غدير توسط عده ‏اى از شعراى فارسى زبان انجام گرفته و در كتاب‏هاى «سرود غدير»: ۲ جلد، «شعراى غدير از گذشته تا امروز» : ۱۰ جلد، «غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى» به صورت مبسوطى جمع ‏آورى شده است.

ذيلاً چهار عنوان چاپى ذكر مى‏ شود:

۱. خطبه الغدير، اثر صغير اصفهانى، با همكارى مرحوم عمادزاده.

۲. خطبه غديريه، اثر ميرزا رفيع، كه در سال ۱۳۱۳ ق در هند چاپ شده است.

۳. ترجمه (منظوم) خطبه غدير خم، اثر ميرزا عباس جبروتى قمى.

۴. غدير خم، مرتضى سرافراز، ۱۳۴۸ ش.

اين چند عنوان كتاب به عنوان نمونه ذكر شد. براى اطلاع بيشتر به دو كتاب «الغدير فى التراث الاسلامى» و «غدير در آئينه كتاب» رجوع شود.

سيد باقر رضوى هندى و شعر غدير[۱۹]

سيد باقر رضوى هندى (م ۱۳۲۹ ق)مى‏ گويد:

در شب عید غدیر امام زمان‏ علیه السلام را در خواب ديدم در حالى كه محزون بود و گريه مى‏ كرد. خدمت حضرت رفتم و سلام كردم و دستش را بوسيدم، ولى ديدم گويا متفكر است.

عرض كردم: آقاى  من، اين روزها ايام خوشحالى و سرور عيد غدير است، ولى شما را محزون و گريان مى‏ بينم؟!

فرمود: به ياد مادرم زهرا عليها السلام و حزن او افتادم.

سپس حضرت اين شعر را خواندند:

لا ترانى اتّخذتُ لا وعُلاها

بعد بيت ‏الأحزان بيت سرور!

سيد باقر هندى مى‏ گويد:

از خواب برخاستم و قصيده ‏اى درباره غدير و مصائب حضرت زهرا عليها السلام سرودم، كه قسمتى از آن چنين است:

كلُّ غدر وقول إفک و زور

هو فرع عن جحد نص الغدير

...

يوم أوحى الجليل يأمر طه

و هو سارٍ أن مُر بترك المسير

حطِّ رحل السرى على غير ماء

وكِلا، فى الفلا بحرِّ الهجير

ثمَّ بلِّغهم و إلاّ فما بلَّغت

وحياً عن اللطيف الخبير

أقِم المرتضى إماماً على الخل

-ق ونوراً يجلو دجى الديجور

فرقى آخذاً بكفِّ علىٍّ

منبراً كان من حدوج وكور

و دعا و الملأ حضور جميعاً

غَيَّبَ اللَّه رشدهم من حضور

إنَّ هذا أميركم وولىّ ال

-أمر بعدى و وارثى و وزيرى

هو مولى لكل من كنت مولا

هُ من اللَّه فى جميع الأمور

...

أفصبراً يا صاحب الأمر والخط

-ب جليل يذيب قلب الصبور

و كأنّى به يقول و يبكى

بسلوِّ نزر و دمع غزير:

لا ترانى اتّخذتُ لا وعُلاها

بعد بيت‏الأحزان بيت سرور!

فمتى يابن أحمد تنشر الطاغو

ت و الجبت قبل يوم النشور

سيد حميرى و شعر غدير[۲۰]

سيد حميرى در اشعارش مى‏ گويد:

و كم قد سمعنا من المصطفى

وصايا مخصَّصة فى علىّ

و فى يوم خم رقى منبراً

يبلغ الركب و الركب لم يرحل

فبَخبَخَ شيخک لمّا رآى

عرى عقد حيدر لم تحلل

شاعران و روايت غدير[۲۱]

   در اولين مراحل از مسير فرهنگى غدير در طول چهارده قرن و پس از زمان ننگين منع از نقل و تدوين حديث، شعر شاعران نيز نقش مهمى در حفظ غدير در طول زمان‏ هاى ظلمانى داشته چه آنكه قالب شعر محفوظ تر است و مردم علاقه خاصى به آن دارند.

از ساعتى كه خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت حسّان بن ثابت اولين شعر را در حضور آن حضرت سرود و دليل روشنى شد تا شاعران در طول چهارده قرن با هنر خود غدير را حفظ كنند و به راحتى به نسل‏ هاى بعد برسانند.

از اوائل قرن يازدهم هجرى تا امروز با ايجاد ميدان باز علمى، محققين و انديشمندان اسلام تأليفات بسيار مهمى درباره غدير تألیف كرده و به خوبى از زحمات هزار ساله نتيجه‏ گيرى نموده اند.

در اين دوران تمام جوانب غدير مورد جمع و بررسى و تحقيق قرار گرفت.

ارتباط غدير با قرآن، بحث‏هاى مفصل در اسناد غدير، بررسى‏ هاى عميق در متن حديث غدير، جمع ‏آورى و تدوين اشعار مربوط به غدير و جوانب ديگر آن مورد توجه خاص واقع شد و در هر مورد كتاب ‏هايى تدوين گرديد.

شاعران و معناى مولى[۲۲]

   بحث درباره معناى كلمه مولى از آنجا شروع شده كه اكثر راويانِ مخالفِ شيعه، فقط همين يک فقره از حديث را نقل كرده ‏اند، و متكلمين آنها براى دفاع از خود همه قرائن و مطالب تاریخ را رها كرده‏ اند و از همه خطبه كلمه «مولى» را انتخاب كرده ‏اند و به بحث درباره معناى لغوى و عرفى آن پرداخته ‏اند!

در مقابل آنان، در كتاب «عوالم العلوم» مرحوم بحرانى فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت و ادبيات كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته ‏اند آورده است.[۲۳]

شعراى غدير[۲۴]

   شعر شيعى از شعر غدير جدا نيست. از آنجا كه غدير خم و ولايت علوى سرچشمه جوشش غديريه‏ هاى شيعى است، و از آنجا كه امامت اميرمؤمنان‏ عليه السلام نشان كمال دين و ارائه الگوى شايسته براى هدايت جامعه است، شاعران شيعه نيز همين جوهره ناب را در سروده‏ هاى آئينى خود بر محور ولايت مطرح كرده و فرهنگ غنى «شعر شيعى» را بنياد نهاده ‏اند.

شعر شيعى نشأت گرفته از باورهاى ناب معتقدان به ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است و آبشخور آن يعنى «غدير» است؛ با پيشينه ‏اى درخشان و پيش كسوتانى نامور و محتوايى غنى و متأثر از آيات قرآن و معارف اهل ‏بیت‏ علیهم السلام و سرشار از اشارات قرآنى و حديثى به مناقب صاحب ولايت.

شعر شيعى هم بُعد مديحه دارد هم مرثيه و هم حماسه. بارزترين شاخصه شعر شيعى، پرداختن به مسئله امامت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و هدايتگرى خاندان عصمت و احياى ياد مظلوميت‏ هاى خاندان رسالت و افشاى جنايات ظالمان نسبت به دودمان حضرت رسول‏ صلی الله علیه و آله است.

از اين رو در آئينه شعر شيعى، تصويرى از فضيلت ‏ها، پاكى ‏ها، مبارزات حق طلبانه، مظلوميت عترت و حماسه عاشورا و غدير ديده مى‏ شود.

از آنجا كه حقيقت و ذات تشيع ريشه‏ دار و ماندگار است، شعر شيعى نيز جاويدان و فروغ‏ بخش و حركت‏ ساز است، و گنجينه ‏اى از علوم و معارف اهل‏ بيتى و قرآنى است.

و اما شعر غدير، سروده‏ هايى است كه شاعران شيعه در آن به يادكرد حادثه غدير خم و امامت حضرت على ‏عليه السلام و ذكر مناقب و فضائل آن حضرت و آيات و رواياتى كه در شأن او است پرداخته ‏اند، و از اين رهگذر انبوهى از غديريه‏ ها پديد آمده است.

به اين گونه شعرها «شعر ولايى» نيز گفته مى ‏شود. شاعران غدير، ادبيات و شعر را در مسير هدف متعالى تبيين آرمان ‏هاى شيعى و اثبات حقانيت على‏ عليه السلام و ولايت او و گسترش شور على‏ دوستى و على‏ جويى به كار گرفتند، و اين گونه حادثه غدير را زنده نگه داشتند.

يكى از نويسندگان مى ‏نويسد:

شعر غدير با نام على‏ عليه السلام جان مى ‏گيرد، با نام على‏ عليه السلام اوج مى‏ پذيرد و با نام على ‏عليه السلام مكانت و منزلت مى ‏يابد.

تصوير غدير بدون توصيف على‏ عليه السلام ناممكن است. هر كجا سخن از عظمت اين روز به ميان مى ‏آيد، ناگزير سخن از عظمت على‏ عليه السلام به ميان مى ‏آيد.

هر گاه شاعر مى‏ خواهد از جوشش خمّ غدير بسرايد، پيش از آن بايد گويشى از كوثر ولايت علوى بنماياند.

شعر غدير فقط يک واقعه را تصوير نمى‏ كند، كه يک معرفت را تفسير مى ‏كند.

شعر غدير به تبيين يک حقيقت مى ‏پردازد؛ حقيقتى كه سرحلقه هر معرفت ديگرى است.

شعر غدير تنها پرداختن به يک رويداد نيست، كه نمود يک نماد بينش است؛ آن هم يك بينش ارزشى؛ ارزشى كه ريشه در ملكوت دارد. يعنى كسى كه از غدير مى‏ گويد، نه تنها از محمد صلى الله عليه و آله و على‏ عليه السلام مى‏ گويد، كه از خدا مى‏ گويد. يعنى شعر او زبان گوياى حقيقت مى‏ شود در مجراى زمان.

شعر غدير اگر طراوتى دراد، از آن جهت است كه در سبزه ‏زار معرفت روييده است. شعر غدير اگر تازگى دارد، از آن جهت است كه صاحب غدير كهنگى ندارد و چونان آفتاب عالم تابى است كه جهانيان از او هستى مى‏ گيرند.

شعر غدير اگر جوششى دارد، از آن جهت است كه غدير چشمه جوشانى است كه هرگز نمى‏ خشكد، و شعر غدير اگر جاويدان است از آن جهت است كه بيان كننده يک بنياد عظيم فكرى است كه اراده الهى بر فراز آن متجلّى است.

بنابراين، شاعر غدير هم مروّج آن تفكر شيعى است، كه با جد و جهدش مى ‏كاود تا بذر اين تفكر را در دل هر انديشه‏ ورى بكارد و جوانه ‏هاى انديشه را از آبشخور اين جويبار هميشه جارى سيراب سازد. پس شعر غدير ترسيم و تجلى يک فرهنگ و آئين است؛ فرهنگى پويا و آئينى نوين؛ فرهنگ دين الهى و آئين راستى محمدى.[۲۵]

در كنار اين عظمت، شاعران غدير نيز آنان اند كه با زبان شعر به واقعه مهم غدير خم پرداخته و اشعارى درباره امامت و وصايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و حديث غدير و فضائل مولا سروده ‏اند.

اين گونه شعرها را «غديريه» مى ‏نامند. معمولاً در غديريه ‏ها نام غدير، يا غدير خم و اشاره به حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز و احاديث فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديده مى‏ شود.

شعر و غدير[۲۶]

در ميان وقايع اسلام، تنها واقعه غدير است كه از همان لحظات وقوع قطعه شعرى به عنوان سند دائمى ضميمه آن است. شعر با وزن و قافيه‏ اى كه دارد مدرک ماندگارى در پرونده غدير است كه سينه به سينه حفظ شده و با توجه به اهميت ادبى آن در كتاب‏ها ثبت گرديده است.

نسل‏ هاى بعدى كه در اثر تبليغات سوء سقيفه از معارف خود فاصله گرفته‏ اند از طريق شعر حسّان و امثال او درباره غدير آن را باز يافته ‏اند.

در طول تاريخ نيز، در كنار اسناد و مدارک حديثى و تاريخى، شعر غدير كه توسط شعراى قرن‏ هاى مختلف سروده شده در حفظ اين ماجرا اثر بسزايى داشته است.

نكته ديگرى كه در شعر وجود دارد اين است كه توانسته غدير را در كتاب‏ها و محافلى حاضر كند كه با روش‏ هاى ديگر ممكن نيست و يا لااقل آسان نيست.

بسيارى از كتب ادبى كه حتى در مواردى مخالف ولايت اهل بيت ‏عليهم السلام بوده ‏اند، به عنوان يک قطعه جالب ادبى از شاعرى توانا شعر غدير را نقل كرده ‏اند.

همچنين بسيارى از مردم كه براى مطالعه و شنيدن متون علمى وقت و حوصله كافى ندارند، گاهى در يک قطعه شعر معارف غدير را در مى ‏يابند.

غدير در شعر عربى، فارسى، اردو، تركى[۲۷]

در طول چهارده قرن، مسئله غدير در قالب اشعار عربى، فارسى، اردو، تركى و غير آن به نظم كشيده شده است. اولين قدم را شاعر زبردست عرب حسّان بن ثابت برداشت كه با اجازه رسمى پيامبرصلى الله عليه وآله لحظاتى پس از خطابه آن حضرت اشعارى را كه در غدير درباره واقعه آن سروده بود در حضور مردم خواند.

خود اميرالمؤمنين‏ عليه السلام درباره غدير شعرى سروده‏ اند. همچنين چند تن از اصحاب پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله و نيز عده ‏اى از اصحاب ائمه ‏عليهم السلام اشعارى درباره غدير دارند كه از جمله آنان قيس بن سعد بن عباده، سيد حميرى، كميت اسدى، دعبل خزاعى و ابوتمام است.

عده ‏اى از علماى بزرگ نيز كه قريحه شعرى داشته ‏اند اشعار رسايى درباره غدير سروده ‏اند كه از جمله آنان شريف رضى، سيد مرتضى، قطب راوندى، حافظ برسى، شيخ كفعمى، شيخ بهايى، شيخ كَرَكى، شيخ حر عاملى، سيد على خان مدنى و آيةاللَّه كمپانى است.

شعراى زبردستى چون ابن رومى، وامق نصرانى، حمانى، تنوخى، ابوفراس حمدانى، بشنوى كردى، كشاجم، ناشى صغير، صاحب بن عباد، مهيار ديلمى، ابوالعلاء معرى، اقساسى، ابن ‏عرندس، ابن‏ عودى، ابن‏ داغر حلى، بولس سلامه مسيحى از شعراى عرب درباره غدير شعر سروده ‏اند.

گذشته از شعراى عرب، شاعران پارسى‏ گوى و اردو زبان و ترک زبان نيز سهم بسزايى در نظم محتواى غدير و حفظ و نشر آن در غالب شعر داشته ‏اند.

لازم به تذكر است كه عده ‏اى از شعرا داستان غدير را به صورت مفصل يا مختصر در قالب شعر آوده ‏اند كه اول آنان حسان است. برخى ديگر فقط مقطع حساس آن را كه «من كنت مولاه فعلى مولاه» است به شعر كشيده و پرورش داده‏ اند.

گروهى نيز با قالب ريزى ادبى غدير، مبانى اعتقادى آن را بيان كرده‏ اند و تا آنجا كه توانسته ‏اند شكوفايى روحى آن را در زندگى معنوى يک شيعه جلوه‏ گر ساخته‏ اند تا با خواندن آنها حلاوت و خنكاى ولايت در سراسر وجود انسان نمودار شود.

غدير و نوروز در شعر فارسى[۲۸]

پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه و آله بعد از سپرى شدن ۳۵۲۴ روز از مبدأ هجرت،در عيد قربان سال دهم برابر با ۱۹  / ۱۲  / ۱۰ شمسى مشغول مناسک حج بود. ايشان به هنگام بازگشت از حجةالوداع در روز ۱۸ ذى ‏حجه، در حالى كه ۳۵۳۲ روز از مبدأ هجرت گذشته بود، برابر با ۲۷  / ۱۲  / ۱۰ شمسى و مطابق با ۱۸ مارس ۶۳۲ ميلادى، وقتى به نزديك محل جحفه -  كه غدير خم در آن قرار دارد -  رسيد، فرشته وحى از جانب پروردگار آيه ابلاغ را نازل فرمود.

علامه شعرانى در اين رابطه مى ‏نويسد: من از زيج هندى استخراج كردم كه تحول آفتاب به برج حمل در سال دهم هجرى، چهارشنبه ۲۱ ذى‏ حجه، سه روز پس از غدير خم بود، و جشن گرفتن پس از سه روز هم مناسب است. بنابراين، عيد سعيد غدير با ايام نوروز كاملاً انطباق دارد. به ويژه كه با حركت تقديمى نقطه اعتدال بهارى به پيشواز از اين عيد سعيد، وارد برج حوت شده است.[۲۹]

بحت در اين باره مفصلاً در محل خود آمده است. در اينجا اشاره ‏اى داريم به تقارن غدير و نوروز در شعر فارسى:

الف) هاتف اصفهانى مى‏ گويد

همايون روز نوروز است امروز به فيروزى

بر او رنگ خلافت كرده شاه لافتى مأوا

ب) ميرزا حبيب قاآنى شيرازى مى ‏گويد

رسد به گوش دل اين مژده ز هاتف غيبى

كه گشت شير خداوند شهريار امروز

به جاى خاتم پيغمبران به استحقاق

گرفت خواجه كروبيان قرار امروز

ج) صغير اصفهانى چه زيبا سروده است

دانى ز چه عيد باستان مى‏ خندد؟

بر روى جهانيان جهان مى ‏خندد

بنشست على جاى نبى در نوروز

زين مژده زمين و آسمان مى ‏خندد

د) و يا

نوروز از آن شد پر شعف

هم صاحب عز و شرف

كان روز سالار نجف

آمد به تخت سرورى

ه.همچنين در ترانه‏ هاى محلى افغانستان -  كه همزمانى عيد اللَّه الاكبر غدير با نوروز براى آنان جا افتاده است - نيز به اين همزمانى بسيار پرداخته ‏اند:

بهار آمد بهار آمد خوش آمد

على با ذوالفقار آمد خوش آمد

طبق باور(به حق) عامه مردم شريف افغانستان، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز اول نوروز به جانشينى رسول‏ خداصلى الله عليه وآله برگزيده شد و مردمان اين كشور در كنار تجليل از نوروز، به توصيف رشادت‏ ها و دلاورى ‏هاى حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نيز مى ‏پردازند.

در ايام جشن نوروز در شهر مزار شريف دوبيتى‏ هاى مخصوص اين ايام را با صداى خوش مى ‏خوانند:

نوروز رسيد و عيد اكبر گرديد

برگرد سر ساقى كوثر گرديد

امروز على‏ عليه السلام نشست بر تخت نبى‏ صلى الله عليه وآله

زان است كه روز و شب برابر گرديد

از دو بيتى‏ هاى معروف ديگر كه در مورد خلافت امام على اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز اول نوروز در ميان مردم آن سرزمين خوانده مى ‏شود، مى ‏توان اين دو بيتى‏ ها را نام برد:

نوروز شد و جمله جهان گشت معطر

از بوى خوش لاله و ريحان و صنوبر

بر تخت خلافت بنشست آن شاه صفدر

داماد نبى ‏صلى الله عليه وآله، شير خدا، ساقى كوثر

و يا:

نوروز شد و على‏ عليه السلام ز روى تعظيم

بر تخت خلافت نبى‏ صلى الله عليه وآله گشت مقيم

از مقدم شاه اوليا بر كرسى

امروز نشسته معنى عرش عظيم

غديريه مشاهير ادبيات فارسى[۳۰]

اديبان و شعراى برجسته پارسى زبان، واقعه با شكوه غدير و پيام‏ هاى آن را به نظم كشيده‏ اند[۳۱]، كه در اين مجال به آثار برخى از مشاهير اشاره مى ‏شود:

ابوالقاسم فردوسى (م ۴۱۱ ق)

منم بنده اهل‏بيت نبى ‏عليهم السلام

سِتاينده خاک پاى وصى‏ عليه السلام

اگر چشم دارى به ديگر سراى

به نزد نبى‏ صلى الله عليه وآله و وصى‏ عليه السلام گير جاى

گرت زين بد آيد گناه من است

چنين است و اين رسم و راه من است

بِدين زادم و هم بِدين بگذرم

چنان دان كه خاک پى حيدرم

خواجه عبدالله انصارى (م ۴۸۱ ق)

اى خوانده تو را خدا ولى ادركنى

بر تو زِ نبى‏ صلى الله عليه وآله نصّ جلى ادركنى

دستم تهى و لطف تو بى‏ پايان است

يا حضرت مرتضى على ادركنى

ناصر خسرو قباديانى (م ۴۸۱ ق)

شرف مرد به هنگام پديد آيد از او

چون پديد آمدِ تشريف على‏ عليه السلام روزِ غدير

او سزايد كه وصى بود نبى‏ صلى الله عليه وآله را در خلق

كه برادر بُد و بن عَم و داماد و وزير

سنايى غزنوى(م ۵۹۰ ق)[۳۲]

نائب مصطفى به روز غدير

كرده بر شرع خود مر او را مير

ابراهيم بن على خاقانى شروانى(م ۵۸۲ ق)

به جانِ پادشه سوگند خوردم

كه نزد پادشه جُز پادشه نيست

اشاره مى‏ كند به ايستادن على‏ عليه السلام در كنار پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم.

فريدالدين عطار نيشابورى (م ۵۸۶ ق)

گفت پيغمبر به يارن اين سخن

پيک ربّ العالمين آمد به من گفت

حيدر را خدا اين تحفه داد

بر همه خلق جهان فضلش نهاد

چون كه او برگشت از حج الوداع

در غدير خم مكان كرد آن مُطاع

جبرئيل از حضرت عزت رسيد

نَّزِل از حضرت به پيش او كشيد

پيش او از پيش حق آورد پيک

آيه يا ايها بلّغ اليك

چون نبى ‏صلى الله عليه وآله فرمود منبر ساختند

از جهاز اشترش افراختند

گفت هر كس را منم مولاى او

پس على‏ عليه السلام مولاى او باشد نكو

حيدر از فرمان ربّ كائنات

شد ولى بر مؤمنين و مؤمنات

مصلح‏ الدين سعدى شيرازى (ق ۶۹۰ ق)

منم كز جان شدم مولاى حيدرعليه السلام

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آن شاه صفدر

على‏ عليه السلام كو را خدا بى ‏شک ولى خواند

به امر حق ولى كردش پيمبرصلى الله عليه وآله

به آن روزى كه وحى آمد نبى‏ صلى الله عليه وآله را

كه از پالان اشتر ساخت منبر

كه بعد از مصطفى‏ صلى الله عليه وآله در كلّ عالم

نَبُد فاضل ‏تر و بهتر ز حيدرعليه السلام

سيد محمدحسين شهريار (م ۱۳۶۷ ش)

يا على نام تو بردم نه غمى ماند و نه همّى /  بابى انت و امّى

منكر عيد غدير خم و آن خطبه تنزيل /  كر و كور است و عزازيل

با كر و كور چه عيدى و غدير و چه خمّى؟ /  بابى انت و امّى

بى ولاى على و آل چه فقهى و چه شَمّى؟ /  بابى انت و امّى

فرهنگ‏ سازى با شعر غدير[۳۳]

شعر گذشته از زيبايى، با تراز موزونى كه در قرائت دارد در همه ملت ‏ها براى بقاء و حفظ فرهنگ آنان مورد استفاده قرار مى ‏گيرد.

در راه فرهنگ‏ سازى غدير نيز شعر از مؤثرترين ابزارهاى به كار گرفته شده در طول تاريخ و به شكل ‏هاى مختلف به حساب مى ‏آيد.

اين روند از غدير خم و با حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و با اجازه آن حضرت بلكه به امر ايشان آغاز شده، و به دست يكى از زبردست‏ ترين شعراى زمان در هنگام وقوع ماجرا بالبداهه درباره غدير شعر سروده شده است.

جلوه پر رنگ‏تر آن در زمان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه خود حضرت براى غدير شعر سروده است.

ادامه اين مسير در زمان ائمه‏ عليهم السلام است كه با تأييد ايشان و در محضرشان توسط شعراى چيره دست، شعرهاى نابى درباره غدير به دنياى فرهنگ اسلام عرضه شده است.

اين روند در طول تاريخ ادامه يافته و در پانزده قرن غدير شعرهاى زيبا به زبان‏ هاى مختلف درباره غدير سروده شده و در مجموعه ‏هاى نفيس گردآورى شده است.[۳۴] در اين باره دو ماجراى ادبى غدير را مى‏ آوريم:

فرهنگ ‏سازى با شعر غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله[۳۵]

با در نظر گرفتن بازارِ شعر در حجاز و احتراز خاص پيامبر صلى الله عليه و آله از آن، براى مردم عجيب بود كه در حضور آن حضرت شعرى خوانده شود؛ چه رسد به اينكه سروده شود، و چه رسد به اينكه آن شعر درباره دين باشد، و چه رسد به اينكه مورد تأييد حضرت قرار گيرد و روح ‏القدس مؤيد آن باشد!!

براى شاعر نيز يک اقدام عادى به حساب نمى ‏آمد كه ذوق شكفته‏ اش را درباره چنين موضوعى به كار گيرد و بتواند آن را در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله بخواند.

به همين دليل بدون اجازه هرگز چنين جرأتى به خود نداد و از اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار تعجب كرد؛ و ذوق ‏زده بر فراز بلندى قرار گرفت و شعرش را خواند تا رسميت و مجاز بودن اين گام ادبىِ غدير را به همه نشان دهد.

همه اينها پايه‏ گذارى فرهنگى براى شعر غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه با مراحل حساب شده پيش مى ‏رفت.

با پايان خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير، حَسّان بن ثابت با در نظر گرفتن قسمت‏ هاى اصلى خطبه و مقدماتى كه براى اجراى آن فراهم شد، داستان غدير را به صورت قطعه شعرى تنظيم كرد.

آنگاه خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول ‏اللَّه، اجازه مى‏ فرماييد شعرى را كه درباره على بن ابى‏ طالب -  به مناسبت اين واقعه عظيم ‏سروده ‏ام بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و بركت او.

حسّان بر جاى بلندى قرار گرفت و مردم براى شنيدن كلامش ازدحام كردند، در حالى كه براى بهتر شنيدن شعرش گردن مى‏ كشيدند.

در اين حال قبل از قرائت شعرش پاسخ اعتراض احتمالى را آماده كرد و گفت: اى بزرگان قريش، سخن مرا به گواهى و امضاىِ پيامبر گوش كنيد.

سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند، كه به عنوان يک سند تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند.

پس از اشعار حسان، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى حسان، تا مادامى كه با زبانت از ما دفاع مى‏ كنى، از سوى روح ‏القدس مؤيد خواهى بود.

فرهنگ ‏سازى با شعر غدير توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۳۶]

چه كسى باور مى ‏كند كه صاحب غدير شخصاً درباره غدير شعر گفته باشد! و چه كسى احتمال مى ‏دهد كه اين شعر در برابر دشمن غدير سروده شده باشد!

و چه كسى مى ‏تواند صفین را بنگرد كه اين شعر غديرى توسط نامه براى نماينده سقيفه فرستاده مى ‏شود؟

اگر صاحب غدير درباره بزرگ‏ترين فضيلت خود شعر گفته همه شاعران غديرى به او اقتدا كرده زيباترين ‏ها را تقديم او خواهند كرد و گوش اجتماع را از نواى غدير پر خواهند ساخت.

اگر معاويه كه نَه نسبى و نَه سابقه‏ اى و نَه آبرويى دارد، به خود جرئت دهد كه بر درياى فضائل يعنى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام فخرفروشى كند، بايد اذعان كرد كه شرايط حساسى در تاريخ اسلام پيش آمده كه بايد با آن مقابله كرد.

با در نظر گرفتن اين حساسيت، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام هم كارى كه تا آن روز براى غدير نكرده بود انجام داد؛ شعرى سرود و براى معاويه فرستاد كه يک بيت آن درباره غدير بود.

ماجرا هنگامى اتفاق افتاد كه معاويه نامه‏ اى به عنوان تفاخر به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نوشت: اى اباالحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهلیت آقا بود! و من در اسلام پادشاه شده ‏ام! و من دايى مؤمنين هستم!

وقتى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نامه معاویه را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با فضايل بر من فخر مى ‏فروشد؟! اى غلام، آنچه مى‏ گويم برايش بنويس. و حضرت اشعارى سرود كه يک بيت آن درباره غدير خم بود:

وَ اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم

رَسولُ ‏اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ

يعنى: پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد.

وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خواند گفت: اى غلام، اين نامه را پاره كن، كه مبادا اهل شام آن را بخوانند و به على بن ابى‏ طالب تمايل پيدا كنند!

قيس بن سعد بن عباده و شعر غدير[۳۷]

   قيس بن سعد بن عباده از سرلشكران اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در جنگ صفین، اين اشعار را در ميدان جنگ براى حضرت خواند[۳۸]:

قلت لمّا بغى العدوّ علينا

حسبنا ربنا ونعم الوكيل

و علىٌّ إمامنا وإمام

لِسِوانا أَتى به التنزيل

ومن قال النبى: من كنت مولاه

فهذا مولاه خطب جليل

مسابقه شعر غدير[۳۹]

يكى ديگر از گرايش ‏هاى تحقيقى در مورد غدير و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدير خدمت نموده ‏اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند مسابقه شعر، چه شعر قديم يا شعر نو و يا نثر زيبا با موضوع غدير است.

در اين مورد با جمع ‏آورى آثار شركت ‏كنندگان در مسابقه و انتخاب بهترين‏ ها و اهداى جوايز به مؤلفين و محققين و شاعران و هنرمندان برتر مى ‏توان گنجينه ‏اى درباره غدير جمع ‏آورى نمود، و در همين راستا افكار عمومى را از هر قشر و طبقه‏ اى به سوى غدير رهنمون ساخت.

مهدى‏ عليه السلام در غديريه ‏ها[۴۰]

از جمله نكاتى كه در غديريه‏ ها به چشم مى‏ خورد، توجه و عنايت خاص به حضرت مهدى‏ عليه السلام و ظهور حضرت در اشعار مربوط به غدير و غديريه‏ هاست، كه نشان دهنده اين ارتباط عميق است.

به عنوان نمونه، ابن ‏علوان در غديريه خود - كه يكصد و هفتاد است -  از بيت ۱۴۷ راجع به حضرت مهدى‏ عليه السلام گفته است:

ابو الهداة المطهرين من

الجرس نجوم الهدى و قادته

و منهم القائم الامام الذى

ينزل عيسى لنصر كرّته

فيملأ الارض بعد ما ملئت

بالجور عدلاً شريف شيمته

پدران هدايت و انسان‏ هاى پاكيزه و مطهر از هر پليدى و ستارگان هدايت و رهبران آن هستند. از آنها قائم و امامى است كه حضرت عیسی علیه السلام براى يارى او در جنگ‏ ها نازل مى‏ شود.

پس زمين را از عدالت پر مى‏ كند، بعد از آنكه از ستم پر شده باشد، به خاطر اخلاق شريف خود.

در اين باره به دو نكته اشار مى ‏شود:

الف. توجه و عنايت شعرا در غديريه‏ ها به ائمه و امام عصر عليهم السلام و تذكر نام آنها و شرايط ظهور و قيام امام مهدى‏ عليه السلام، نشانه ارتباط عميق غدير با زندگى، غيبت، قيام و حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام است.

ب. يادآورى نكات مهم درباره حضرت مهدى‏ عليه السلام در اين اشعار. از جمله: ظهور، شرايط ظهور، نصرت و يارى فرشتگان، ظهور حضرت مسيح، نابودى ظلم و ستم، پر شدن زمين از عدل و داد، آروزى ديدار حضرت و... ، همه اينها نشانگر اعتقاد استوار حماسه ‏سرايان علوى به ولايت مهدوى است.

هناد بن سرى و شعر غدير[۴۱]

هناد بن سرى مى‏ گويد: اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در خواب ديدم. حضرت فرمود: شعر كميت را براى من بخوان كه مى‏ گويد: «ويوم الدوح دوح غدير خم...».

من آن اشعار را براى حضرت خواندم. فرمود: اى هناد، شعر مرا هم به آن اضافه كن[۴۲]:

ولم أرَ مثل ذاک اليوم يوماً

ولم أرَ مثله حقاً أُضيعا

منبع

دانشنامه غدیر ،جلد ۱۳،صفحه ۲۳۲.

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۴۴۷ - ۵۰۶.
  2. مائده /  ۶۷ .
  3. مائده /  ۳.
  4. معارج /  ۱.
  5. اسرار غدير ص ۳۱۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۹. غدير از زبان مولى: ص ۲۷. ژرفاى غدير: ص ۱۹۶.
  6. روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۱۳۱ ح ۴۱۷ و ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.
  7. روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.
  8. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۴.
  9. حديث مهر در بلور شعر (على ثاقب بخشايش) : ۵-۱۰.
  10. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۷،۱۰۷.
  11. غدير در آئينه كتاب: ص ۳۵،۳۱،۳۰،۱۳،۱۲.
  12. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷  - ۱۵۳.
  13. ژرفاى غدير: ص ۷۸. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵،۱۶۶،۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .
  14. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۶ ح ۱۰.
  15. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۸.
  16. اسرار غدير ص ۳۱۸،۵۹،۵۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۱. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۹۴. ژرفاى غدير: ص ۷۸. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۹. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۹.
  17. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۱۲ و ۱۶۶ و ۱۹۵. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . متن عربى اشعار از كتاب سليم بن قيس: ص ۸۲۸ ح ۳۹ به نقل از ابوسعيد خدرى نقل شده، كه با كمى تفاوت در كتب ديگر هم آمده است.
  18. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۹.
  19. اسرار غدير ص ۳۲۱،۳۲۰.
  20. اسرار غدير ص ۳۲۱،۳۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۳.
  21. چهارده قرن با غدير: ص ۱۴۰- ۱۴۳.
  22. اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۷،۱۲۱.
  23. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۹ .
  24. فرهنگ غدير (محدّثى) : ص ۳۳۶ - ۳۴۱.
  25. كيهان فرهنگى: ش ۱۷۰ (ويژه امام على‏ عليه السلام) ص ۱۰۹.
  26. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۵.
  27. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۷ ۱۶۶.
  28. قنوت خورشيد: ص ۴۹ - ۵۳.
  29. دمع السجوم (ترجمه مرحوم شعرانى از كتاب نفس الهموم): ص ۲۰۲.
  30. برترين نعمت، چهل نكته درباره غدير (واعظ حسينى) : ص ۱۲۵  - ۱۲۳.
  31. دائرة المعارف تشيع: ج ۱۲ ص ۵۲  - ۴۸ ، ماده غديريه. در خصوص غدير، سروده‏ هاى فراوانى از شاعران معروف در اين كتاب ذكر شده، كه آنچه در اينجا آمده بخش بسيار اندكى است.
  32. حديقة الحقيقة.
  33. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۲۹ - ۱۳۱، ۱۹۷.
  34. به عنوان نمونه به اين كتاب‏ها مراجعه شود: الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، شعراء الغدير، غدير در شعر فارسى، غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى.
  35. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵،۱۶۶،۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .
  36. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.
  37. اسرار غدير ص ۳۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۱.
  38. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۸.
  39. غدير در آئينه كتاب: ص ۳۷.
  40. پرتوى از غدير در كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۳۶،۳۵.
  41. اسرار غدير ص ۳۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۹.
  42. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۸۳ و ج ۲۶ ص ۲۳۰.