سلام به حضرت علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین
سلام به حضرت امیر صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان «اميرالمؤمنين»[۱]
پس از اتمام مراسم حجةالوداع، پیامبر صلی الله علیه و آله در روز سيزدهم ماه ذى الحجة در مکّه توقف يک روزه داشت.
حضرت با نزول آيه «فَلَعَلَّک باخِعٌ نَفْسَک عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»[۲]:
«گويى تو مى خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ایمان نياورند»، دستور داد تا سر شناسان اصحاب نزد على عليه السلام بروند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كنند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند[۳]، تا بدين گونه در زمان حيات خود از آنان بر امير بودن على عليه السلام اقرار بگيرد.
به بيانى ديگر: در روز چهاردهم ذى الحجة، جبرئیل نازل شد و لقب «اميرالمؤمنين» را به عنوان اختصاص به على بن ابى طالب آورد و خود نيز به آن حضرت با همين لقب سلام كرد و عرض كرد: «السَّلامُ عَلَيْک يا اميرَالْمُؤْمِنينَ».
على عليه السلام كه متوجه سلام جبرئيل با اين لقب بود درباره آن پرسيد. حضرت پاسخ داد: اين جبرئيل است كه از سوى خداوند تحقق آن چه به من وعده داده را آورده است.
اكنون دستور الهى آمد كه بايد بزرگان اصحاب نزد على عليه السلام حضور يابند و به عنوان «اميرالمؤمنين»بر آن حضرت سلام كنند و «السَّلامُ عَلَيْک يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند.
پيامبر صلى الله عليه و آله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تکذیب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام كردن آنان به عنوان «اميرالمؤمنين» ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را با نزول آيه ۶ سوره كهف در چنين موقعيتى مؤكد نمود:
«فَلَعَلَّک باخِعٌ نَفْسَک عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»: «گويى تو مى خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند».
اين بدان معنى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله وظيفه الهى خود را به انجام مى رساند اگر چه مردم سرپيچى كنند.پيرو آن پيامبر صلى الله عليه و آله به بزرگان اصحاب دستور داد تا نزد على عليه السلام بروند و خطاب به آن حضرت «السَّلامُ عَلَيْک يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند، تا بدين وسيله در زمان حيات خود از آنان اقرار بر امير بودن على عليه السلام بگيرد.
سرشناسان اصحاب از مؤمنين و منافقين نزد على عليه السلام آمدند و در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان«اميرالمؤمنين»بر آن حضرت سلام كردند و «السَّلامُ عَلَيْک يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتند.
در بين آن ها فقط ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شده فرمود: آرى، حقى از طرف خدا و رسولش است.
خداوند اين دستور را به من داده است.[۴]ابان مى گويد: سلیم گفت: در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله به عده اى كه گِرد هم نشسته بودند برخوردم كه در ميان آنان - جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابی بکر و عمر بن ابی سلمه و قیس بن سعد بن عباده - كسى غير از بنى هاشم نبود.
امیرالمؤمنین علیه السلام پس از بيان اهانت ابوبكر و عمر در غدير فرمود:
...از همه اين ها مهم تر اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله هشتاد نفر - كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بودند جمع كرد و اين دو نفر هم در بين آنان بودند، و آن عده به عنوان «اميرالمؤمنين» بر من سلام كردند.
سپس فرمود: من شما را شاهد مى گيرم كه على برادر من و وزيرم و وارث من و خليفه ام در امتم و وصىِّ من در خاندانم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من است.
به او گوش فرا دهيد و او را اطاعت كنيد. در ميان آن عده، ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف و ابوعبیده و سالم و معاذ بن جبل و عده اى از انصار بودند.
سپس فرمود: من خدا را بر شما شاهد مى گيرم.
سپس على عليه السلام رو به مردم كرد و فرمود: سبحان الله از ابتلا به اين دو نفر و فتنه ايشان يعنى گوساله و سامريشان، كه در قلوب اين امت جا گرفته است![۵]
پانویس
- ↑ واقعه قرآنى غدير: ص ۴۵. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۶. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۶۶.
- ↑ كهف / ۶ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۱۴ ح ۱۴۶. مناقب ابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۲۲۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱- ۱۲۰ ،۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۹ ، ۱۱۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴. كتاب سليم: ص ۷۳۰.
- ↑ كتاب سليم: حديث ۱۴.