آيات در شعر غدير[۱]

شاعرانى كه براى غدیر سروده ‏اند شكوفاترين نقطه آن را پشتوانه قرآنى آن تلقى كرده ‏اند، و در زيباترين سروده‏ ها -  از اشاره و رمز گرفته تا تصريح -  ذكرى از آيات غدیر به ميان آورده ‏اند.

آنچه پيش روى شماست گزيده ‏اى از ابيات شعرى مربوط به غدير است كه در آنها به آيات قرآنى غدير اشاره شده است.

آيات معروفى كه همه به نزول آنها درباره غدیر اعتراف دارند سه آيه است، كه در اكثر اشعار ديده مى‏ شود و در بعضى به دو آيه اشاره شده است:

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ».[۲]

«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».[۳]

«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ».[۴]

اشعار قرآنى غدير از شیعه و غير شيعه است، و شكى نيست كه اشعار مربوط به غير شيعه اقرارى از سوى آنان تلقى مى‏ شود.

اين اشعار در چهار زبانِ فارسى، عربى، اردو و تركى است و مى‏ توان به هفت موضوع تقسيم كرد:

۱. شعرهايى با اشاره كلى به آيات غدير

۲. شعرهايى با اشاره به آیه تبلیغ

۳. شعرهايى با اشاره به آیه اکمال

۴. شعرهايى با اشاره به آيه «سئل سائل»

۵ . شعرهايى با اشاره به دو آيه تبلیغ و اكمال

۶ . شعرهايى با اشاره به دو آيه اكمال و «سأل سائل»

۷. شعرهايى با اشاره به سه آيه تبليغ و اكمال و «سأل سائل»

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شعر غدير[۵]

چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما جالب‏ تر آن است كه بدانيم اين اشعار در پاسخ به نماينده سقیفه است كه خواست فخرى بفروشد و سَرى بلند كند.

معاویه به حضرت نامه ‏اى نوشت و در آن يادآور شد كه من فضايل بسيارى دارم. از جمله اينكه در اسلام پادشاه شده‏ ام!!

وقتى حضرت نامه او را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار فضايل خود را به رخ من مى‏ كشد؟ در پاسخ او اين اشعار را بنويسيد.

سپس حضرت اشعارى سرودند كه وجوب ولایت در غدير را در آن بيان كردند، و رضايت امت در امر ولايت را گوشزد كردند، و با خطابى قاطع در آخر آن اشاره كردند كه هر كس نمى ‏پذيرد جا دارد از غصه بميرد!

قسمتى از سروده مولى چنين است:

وَ اَوْجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيْكُمْ |

رَسُولُ اللَّهِ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ

وَ اَوْصانِى النَّبِىُّ عَلَى اخْتِيارٍ

لاُمَّتِهِ رِضىً مِنْكُمْ بِحِلْمى

اَلا مَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ بِهذا

وَ اِلاّ فَلْيَمُتْ كَمَداً بَغَمٍّ[۶]

يعنى: پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدير خم ولایت خود نسبت به شما را براى من نيز واجب كرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله مرا در صاحب اختيارى امت وصى خود قرار داد، و اين با رضايت شما به حكم من بود. آگاه باشيد! هر كس مى ‏خواهد به اين مطلب ايمان آورد و گرنه از غصه بميرد![۷]

بولس سلامه مسيحى[۸]

يكى از جلوه ‏هاى زيبا در مورد غدير، غديريه‏ گويى بولس سلامه مسيحى است! او در ديوان اشعار خود شعرى سروده و در آن به غدير اشاره كرده است:

الگو:يشهر السمع للكلام الكبير

عيدک العيد يا علىعاد من حجةالوداع الخطير
ولفيف الحجيج موج بحورلجة خلف كانتشار الغي
-م صبحاً فى الفدفد المغموربلغ العائدون بطحاء خمٍّ
فكأنَّ الركبان فى التنورعرفوه غدير خم و ليس الغ
ور إلاّ ثمالة من غديرجاء جبريل قائلاً: يا نبى
اللَّه بلِّغ كلام ربّ مجيرأنت فى عصمة من الناس فانثر
بينات السماء للجمهوروأذِعها رسالة اللَّه وحياً
سرمدياً وحجة للعصورما دعاهم طه لأمر يسير
وصعيد البطحاء وهج حروروارتقى منبر الحدائج طه

الگو:ثم إنى وليُّكم منذ كان ال

كم ومولاى ناصرى ومجيرى

-دهر طفلاً حتى زوال الدهور

يا إلهى من كنت مولاه حقاً

فعلىٌ مولاه غير نكير

يا إلهى والِ الذين يوالون اب

-ن عمى وانصر حليف نصيرى

كن عدوّاً لمن يعاديه واخذل

كل نكس وخاذل شرير

قالها آخذاً بضبع على

رافعاً ساعد الهمام الهصور

لاح شَعر الإبطين عند اعتن

-اق الزند للزند فى المقام الشهير

بثَّ طه مقاله فى على

واضحاً كالنهار دون ستور

لا مجاز و لا غموض و لبس

يستحثّ الأفهام للتفسير

فأتاه المهنِّئون عيون ال

قوم يبدون آية التوقير

جاءه الصاحبان يبتدران الق

-ول طلاّ على حقاق العبير

بتَّ مولى للمؤمنين هنيئاً

للميامين بالإمام الجدير

هنّأتْه أزواج أحمد يتلوهنَّ

رتل من الجميع الغفير

عيدك العيد يا على فان يص

-مت حسود أو طامس للبدور

تاريخچه شعرِ غدير[۹]

در ميان وقايع اسلام، تنها واقعه غدير است كه از همان لحظات وقوع قطعه شعرى به عنوان سند دائمى ضميمه آن است.

شعر با وزن و قافيه ‏اى كه دارد مدرک ماندگارى در پرونده غدير است كه سينه به سينه حفظ شده، و با توجه به اهمیت ادبى آن در كتاب‏ ها ثبت گرديده است.

در طول تاريخ در كنار اسناد و مدارک حديثى و تاريخى، شعر غدير كه توسط شعراى قرن‏ هاى مختلف سروده شده در حفظ اين ماجرا اثر به سزايى داشته است.

نكته شعر اين است كه توانسته غدیر را در كتاب‏ها و محافلى حاضر كند كه با روش ‏هاى ديگر ممكن و يا لااقل آسان نيست.

بسيارى از كتب ادبى كه حتى در مواردى مؤلفانشان مخالف ولايت اهل‏ بیت‏ علیهم السلام بوده‏ اند، به عنوان يک قطعه جالب ادبى از شاعرى توانا شعر غدير را نقل كرده ‏اند.

همچنين بسيارى از مردم كه براى مطالعه و شنيدن متون علمى وقت و حوصله كافى ندارند، گاهى در قطعه ‏اى از شعر معارف غدير را مى ‏يابند.

غدير در زبان‏ هاى شاعرانه متفاوت

طى چهارده قرن، مسئله غدير در قالب اشعار عربی، فارسی، اردو، ترکی و غير آن به نظم كشيده شده است.

اولين قدم را شاعر زبردست عرب حسّان بن ثابت برداشت و با اجازه رسمى پیامبر صلی الله علیه و آله در حضور مردم اشعارى را كه در غدير خم درباره واقعه آن سروده بود خواند.

همچنين امیرالمؤمنین علی‏ علیه السلام درباره غدير شعرى سروده ‏اند. چند تن از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و نير عده ‏اى از اصحاب ائمه‏ علیهم السلام اشعارى درباره غدير دارند، كه از جمله آنان قیس بن سعد بن عباده، سید حمیری، کمیت اسدی، دعبل خزاعی و ابوتمام است.

عده ‏اى از علماى بزرگ نيز كه قريحه شعرى داشته ‏اند اشعار رسايى درباره غدير سروده ‏اند، كه از جمله آنان شریف رضی، سید مرتضی، قطب راوندی، حافظ برسی، شیخ كفعمى، شیخ بهایی، شيخ كرَكى، شيخ حر عاملى، سيد على خان مدنى و شيخ محمدحسين غروى اصفهانى كمپانى است.

شعراى زبردستى چون ابن‏ رومى، وامق نصرانى، حمانى، تنوخى، ابوفراس حمدانى، بشنوى كردى، كشاجم، ناشى صغير، صاحب بن عباد، مهيار ديلمى، ابوالعلاء معرى، اقساسى، ابن ‏عرندس، ابن ‏عودى، ابن‏ داغر حلى، بولس سلامه مسيحى از شعراى عرب نيز درباره غدير شعر سروده ‏اند.

گذشته از شعراى عرب، شاعران پارسى‏گوى و اردو زبان و ترک زبان نيز سهم به سزايى در نظم محتواى غدير و حفظ و نشر آن در قالب شعر داشته ‏اند.

جلوه‏ هاى شعرى در ادبيات غدير

عده‏ اى از شعرا داستان غدير را به صورت مفصل يا مختصر در قالب شعر آورده ‏اند. از الطاف خدا بوده كه شاعرى زبردست و لغت‏ شناس در غدير حاضر بوده و در همان جا ماجراى غدير را به صورت شعر آورده، و حتى تبادر ذهنى خود از غدير را صراحتاً اعلام كرده تا اثرى ماندگار و سندى محكم براى غدير باشد.

بعضى ديگر از شاعران فقط خطبه غدير را به نظم در آورده ‏اند. برخى ديگر فقط مقطع حسّاس آن يعنى جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ» را به شعر كشيده و بيان كرده‏ اند.

گروهى نيز با قالب‏ ريزى ادبى غدير، مبانى اعتقادى آن را بيان كرده‏ اند و تا آنجا كه توانسته‏ اند شكوفايى روحى آن را در زندگى معنوى يک شيعه جلوه‏ گر ساخته ‏اند. به گونه‏ اى كه با خواندن آنها حلاوت و خنكاى ولايت در وجود انسان نمودار مى‏ شود.

مؤلفانى نيز اقدام به جمع ‏آورى و تدوين اشعار مربوط به غدير كرده ‏اند و اين اسناد ادبى غدير را به صورت مجموعه ‏اى تنظيم يافته ارائه نموده ‏اند.

همچنين «خطبه غدیر» به صورت شعر عربی و فارسی و اردو و ترکی مكرراً برگردانده شده و بسيارى از آنها به چاپ رسيده است. ذيلاً به مواردى از نظم خطبه غدير اشاره مى نماييم:

نظم عربى «حدیث غدیر» در كتاب شريف «الغدير» تألیف علامه امینی طى يازده جلد به صورت جامعى تدوين شده است.

همچنين كتاب «شعراء الغدير» توسط مؤسسه الغدير بيروت در دو جلد تدوين شده است.

نظم فارسى خطبه غدير در كتاب‏ هاى «سرود غدير» تأليف علامه سيد احمد اشكورى، ۲ جلد، «شعراى غدير از گذشته تا امروز» تأليف شيخ محمدهادى امينى، ۱۰ جلد، و «غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى» تأليف شيخ محمد صحتى سردرودى، «خطابه غدير در آينه شعر» تأليف سيد حسين حسينى جمع‏ آورى شده است.

همچنين خطابه غدير به صورت نظم فارسى توسط عده ‏اى از شعراى فارسى زبان انجام گرفته كه چهار عنوان چاپى ذكر مى‏ شود:

خطبة الغدير، اثر صغير اصفهانى، با همكارى مرحوم عمادزاده تنظيم شده است.

خطبه غديريه، اثر ميرزا رفيع، كه در سال ۱۳۱۳ ق در هند چاپ شده است.

ترجمه (منظوم) خطبه غدير خم، اثر ميرزا عباس جبروتى قمى.

غدير خم، اثر مرتضى سرافراز، كه در سال ۱۳۴۸ ش منتشر شده است.

تبليغ غدير با تدوين ديوان بزرگ غدير[۱۰]

عظمت غدير اقتضا مى‏ كند به بلنداى آن برنامه ‏ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه‏ هاى كم ابهت تبلیغ مى‏ توان جلوه‏ گر ساخت.

احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى ‏دهد كه آن را در جذاب‏ترين و ارزشمندترين گونه‏ هاى رسانه‏ اى جلوه‏ گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله به انجام رسانيم.

يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير، تدوين ديوان بزرگ غدير است:

اگر در غدير شعر زيبايى درباره واقعه سروده شد، اين سرآغازى بود براى ديوان بزرگ غدير كه در طول چهارده قرن براى آن خطابه عظيم سروده شده است.

اكنون آنچه بر دوش ما سنگينى مى‏ كند و هنوز جاى آن خالى است، سرودن شعرهايى با مضامين بلند و كنايات و استعارات سنگين ادبى است، كه در شعر غدير هنوز راهى طولانى در پيش دارد.

تبليغ غدير با شعر[۱۱]

مسير فرهنگى و تبليغى غدير در طول چهارده قرن چند مرحله را طى كرده كه اولين مرحله روايت سينه به سينه آن است.

در طول قرن اول هجرى كه تدوين معارف اسلام ممنوعيت رسمى داشت و اگر هم كتابى نوشته مى‏ شد مخفيانه بود و يا اگر كتابى مجوز پيدا مى‏ كرد فقط اراجيف غاصبین خلافت بود، در چنان جوى بهترين كتاب براى غدير سينه ‏هاى امين و حافظه‏ هاى قوى افراد بود كه به مثابه كتاب عمل كرد؛ و به خوبى توانست اين راه صد ساله را بپيمايد و اين وديعه آل محمد عليهم السلام را در خود حفظ كند.

از جمله شعر شاعران نقش مهمى در حفظ غدير در طول تاریخ ظلمانى داشته است، چه آنكه قالب شعر محفوظ تر است و مردم علاقه خاصى به آن دارند.

از ساعتى كه خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت حسان بن ثابت اولين شعر را در حضور آن حضرت سرود، و دليل روشنى شد تا شاعران و اديبان در طول چهارده قرن در قالب شعر -  كه در هر جامعه ‏اى تبليغ نافذى است -  غدير را حفظ كنند و پيام آن را به راحتى به نسل ‏هاى بعد برسانند.

اين شكل فرهنگى غدير را در قرن اول حفظ كرد، و البته اين طرق در قرن‏ هاى بعد نيز ادامه يافت.

و لذا يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت ‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهمیت داشته شعر غدير بوده است.

در مورد غدير شعرهاى بسيارى توسط شاعران عرب و فارس يا اردو زبان از شيعه و يا مذاهب ديگر سروده شده است.

اين اشعار -  كه در اصطلاح «غديريه» ناميده مى ‏شوند -  بسيار مورد توجه بوده و كتاب ‏هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار در هر زبانى تألیف شده است.

به بيان ديگر: يكى از گرايش‏ هاى تحقيقى در مورد غدير و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدير خدمت نموده‏ اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند ادبیات است.

ادبيات، تأليفاتى هستند كه به گردآورى اشعار نغز درباره غدير از شعراى مختلف پرداخته ‏اند. در نثر فارسى و عربى هم -  بخصوص در سال‏ هاى اخير -  شاهد آثار زيبايى هستيم كه به حق عظمت غدير را همچون زلالى از خمخانه غدير و کوثر ولایت در قلب خوانندگان جاى مى ‏دهد.

تحقيق در ادبيات غدير[۱۲]

از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد شعر و ادبيات غدير است.

شعرهاى بسيارى، چه از شاعران عرب يا فارسى يا اردو، و چه شعراى شيعه و يا مذاهب ديگر درباره غدير سروده شده است. اين اشعار كه به اصطلاح «غدیریه» ناميده مى ‏شوند بسيار مورد توجه بوده و كتاب ‏هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار تأليف شده است.

جلوه ديگر ادبى انتخاب نام ‏هاى زيبا و پرمحتوايى است كه به تنهايى يک دنيا معناى اعتقادى به همراه دارد و وقايع غدير را تداعى مى‏ كند و روح شنونده را به حقيقت غدير نزديک مى ‏نمايد.

تحليل شعرِ غدير[۱۳]

سرودن شعر با اجازه رسمى پیامبر صلی الله علیه و آله نيز از مسايل عجيب غدير بود.

سابقه مخالفت پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر بر همگان روشن بود.اگر هم در مواردى برخورد مثبتى از حضرت ديده مى‏ شد اجازه قرائت شعرهاى مثبت قديمى در حضور حضرت بود.

مردم براى اولين بار مى ‏ديدند يک شاعر زبردستِ عرب يعنى حسان بن ثابت كه در واقعه غدير حضور دارد در همانجا و درباره همان واقعه شعرى سروده، و با سوابقى كه از برخورد پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر دارد گويا به خود اجازه نمى‏ دهد كار خود را ابراز كند.

عاقبت تصميم مى ‏گيرد از حضرت در اين باره اجازه بخواهد و گويا باور ندارد به او چنين اجازه‏ اى داده شود.

در برخورد با اين استيذان، عكس العملى از پيامبر صلى الله عليه و آله ديده شد كه براى همه تعجب ‏آور بود.

آن حضرت نه تنها اجازه دادند، بلكه به عنوان تشويق فرمودند: «بخوان به بركت خداوند»! و خود نيز شخصاً براى استماع آن حاضر شدند!

بازتاب اين مسئله به قدرى عجيب بود كه از يک سو حسان راضى نشد شعر را به صورت عادى بخواند، بلكه خود را به مكان بلندى رساند و براى خواندن اشعارش بر فراز آن قرار گرفت.

از سوى ديگر براى آنكه مردم مطمئن باشند اين برخورد مثبت با شعرِ مربوط به اهل‏ بیت‏ علیهم السلام، از طرف شخص پيامبر صلى الله عليه و آله است. حسان اعلام كرد: «اى مردم، سخن مرا به گواهى پيامبر گوش دهيد»! مردم كه خود را با مسئله ‏اى تازه روبرو مى‏ ديدند به سوى حسان ازدحام كردند و گردن مى‏ كشيدند تا اين اقدام بديع را تماشا كنند.

براى آنكه مردم باور كنند در دين ما چنين اشعارى از منزلت خاصى برخوردار است، حضرت در پايان شعر حسان تصريح كردند كه در اين اشعار روح القدس مؤيد تو بوده و در واقع خداوند پشتيبان توست.[۱۴]

حديث غدير در شعر[۱۵]

   نظم عربى حدیث غدیر در كتاب شريف «الغدير» طى يازده جلد به صورت جامعى تدوين گرديده است. همچنين كتاب «شعراء الغدير» مؤسسه الغدير بيروت در دو جلد تدوين و چاپ شده است.   

حَسّان بن ثابت و شعر غدير[۱۶]

   كلام منظوم در همه ملت‏ ها به عنوان سندى ماندگار تلقى مى‏ شود، چرا كه نظم و قالب خاص كلام حفظ آن را در خاطره‏ ها آسان‏تر مى‏ سازد، و از نگاه ادبى براى يک مراسم مهم افتخار است كه دستمايه ‏اى از شعر را به همراه داشته باشد.

آنچه در غدير اين بُعد ادبى را فوق‏ العاده نشان داد و تعجب همه را در چنان شرايطى برانگيخت دو جهت بود:

الف) سابقه مخالفت پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر بر همگان روشن بود، به گونه ‏اى كه اگر هم در موردى برخورد مثبتى از حضرت ديده مى‏ شد اجازه قرائت شعرهاى مثبت قديمى بود، نه آنكه حضرت به كسى اجازه سرودن شعر بدهد.

در حالى كه در غدير حسان بن ثابت براى شعرش رسماً از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه گرفت و آن حضرت اجازه داد.

اين اجازه از سوى حضرت آن قدر عجيب بود كه حسان هنگام قرائت شعرش براى مردم -  به عنوان اطمينان خاطر -  گفت:

اى مردم، سخن مرا به گواهى پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كنيد؛ و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز فرمود: «بخوان به بركت خداوند».

جالب ‏تر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از خواندن شعرها توسط حسان تصريح كرد كه در اين اشعار روح‏ القدس مؤيد تو بوده و در واقع خداوند تو را يارى كرده است.

ب) حضور شاعر زبردست عرب در چنان مراسمى، به گونه ‏اى كه شعر غدير را بدون سابقه ذهنى در همانجا سرود و براى مردم خواند.

اين در حالى است كه معمولاً شعر مربوط به مراسمى را قبلاً پيش بينى مى‏ كنند، به خصوص آنكه متن شعر منعكس كننده عين مراسمى باشد كه اجرا شده است.

سرودن چنين شعرى جز به دست شاعرى فوق ‏العاده امكان نداشت، به خصوص آنكه با مضامينى بلند و دقيق از نظر ادبى سروده مى ‏شد.

با توجه به اين جهات بازتاب مسئله شعر در غدير به قدرى عجيب بود كه حسان راضى نشد شعر خود را به طور خصوصى بخواند، بلكه به اطلاع مردم رساندند كه حسان قصد دارد شعرى را با اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره غدير بخواند.

به بيانى ديگر: يكى از ابعاد فرهنگى غدير حضور شعر و ادبيات در عرصه غدير است. در اصطلاح ادبيات به اشعارى كه شعرا در مورد ماجرا يا خطبه غدير و يا هر دو مى‏ سرايند «غديريه» گفته مى ‏شود.

اولين كسى كه غديريه سرود حسّان بن ثابت در روز نوزدهم ذى ‏الحجة و در صحراى غدير و مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله بود.

پس از اتمام خطبه غدیر و مراسم ابتدايى بیعت با امیرالمؤمنین‏ علیه السلام، شب نوزدهم ماه ذى‏ الحجة سال دهم هجرت در حالى سپرى شد كه کاروان غدير به شدت خسته بودند و روز پر ماجرايى را پشت سر گذاشته بودند، گذشته از آنكه مسير مکّه تا غدير آنان را از پا انداخته بود.

با استراحت شبانه نشاط تازه‏ اى در كالبد مردم جاى گرفت، و روز نوزدهم را با نيرويى تازه از خواب برخاستند تا مراسم بيعت ادامه يابد.

پس از نماز صبح بار ديگر مردم كنار دو خيمه صف كشيدند و گروه گروه وارد مى‏ شدند.

ابتدا با پيامبر صلى الله عليه و آله دست بيعت مى ‏دادند و سپس در خيمه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام حاضر مى ‏شدند و دست بيعت داده «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» مى ‏گفتند و با تبریک و تهنیت بيرون مى‏ آمدند.

در آن ساعات برگ ديگرى بر پرونده غدير افزوده شد. حَسّان بن ثابت شاعر زبردست عرب كه در غدير حضور داشت از شعرايى بود كه بالبداهة مى سرود و سنجيده مى‏ گفت.

مراسم حيرت انگيز غدير اين شاعر ماهر را به وجد آورده بود تا آنجا كه شعرى زيبا در ده بيت سرود كه ترسيم كننده واقعه غدير بود.

حسان پس از سرودن اين شعر خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد تا براى خواندن آن اجازه بگيرد.

لذا عرض كرد: يا رسول الله، اجازه مى‏ فرماييد شعرى را كه درباره على بن ابى‏ طالب به مناسبت اين واقعه عظيم سروده‏ ام، بخوانم. حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و بركت او.

اكنون كه اجازه از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله داده شد بايد مردم باخبر مى‏ شدند.

با كوچک ‏ترين اطلاعى مردم از هر سو جمع شدند، به طورى كه براى شنيدن اشعارش ازدحام كردند و گردن مى‏ كشيدند.

حسان براى رسيدن صدايش بر مكان بلندى قرار گرفت و اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله را به همه اعلام كرد و گفت: «سخن مرا به گواهى و امضاى پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كنيد».

مردم از هر سو جمع شدند و ازدحام كردند و گردن كشيدند. حسان نيز بر جاى بلندى قرار گرفت تا همه صدايش را بشنوند. مردم كه سراپا گوش بودند شعرى را كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله تأييد شده باشد در دل تحسين كردند.

مردم كه سراپا گوش شده بودند شعرى را كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله تأييد شده باشد در دل تحسين كردند.

سپس حسان ده بيت اشعارش را كه همانجا سروده بود و آيه ۶۷ سوره مائده را در آن يادآور شده بود، با صداى بلند براى مردم خواند:

اَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِىَّ مُحَمَّداً

لَدى دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً

وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ

بِأنَّكَ مَعْصُومٌ فَلا تَكُ وانِياً

وَ بَلِّغْهُمُ ما أَنْزَلَ اللَّه رَبُّهُمْ

وَ إِنْ اَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً

عَلَيْكَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلهِهِمْ

رِسالَتَهُ إِنْ كُنْتَ تَخْشَى الْأَعادِيا

فَقامَ بِهِ إِذْ ذاكَ رافِعُ كَفِّهِ

بِيُمْنى يَدَيْهِ مُعْلِنُ الصَّوْتِ عالِياً

فَقالَ لَهُمْ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ مِنْكُمُ

وَ كانَ لِقَوْلى حافِظاً لَيْسَ ناسِياً

فَمَوْلاهُ مِنْ بَعْدى عَلِىٌّ وَ اِنَّنى

بِهِ لَكُمْ دُونَ الْبَرِيَّةِ راضِياً

فَيا رَبِّ مَنْ والى عَلِيّاً فَوالِهِ

وَ كُنْ لِلَّذى عادى عَلِيّاً مُعادِياً

وَ يا رَبِّ فَانْصُرْ ناصِريهِ لِنَصْرِهِمْ

إِمامَ الْهُدى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّياجِيا

وَ يا رَبِّ فَاخْذُلْ خاذِليهِ وَ كُنْ لَهُمْ

إِذا وَقَفُوا يَوْمَ الْحِسابِ مُكافِياً

آيا نمى‏ دانيد كه محمد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كنار درختان غدير خم به حالت ندا ايستاد.

و اين در حالى بود كه جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستى مكن كه تو محفوظ خواهى بود.

و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانى و از ظالمان بترسى و از دشمنان حذر كنى رسالت پروردگارشان را نرسانده ‏اى.

در اينجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را بلند كرد و با صداى بلند فرمود: هر كس از شما كه من مولاى او هستم و سخن مرا به ياد مى ‏سپارد و فراموش نمى‏ كند.

مولاى او بعد از من على است، و من فقط به او -  نه به ديگرى -  به عنوان جانشين خود براى شما راضى هستم.

پروردگارا هر كس على را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر كس با على دشمنى كند او را دشمن بدار.

پروردگارا، يارى كنندگان او را يارى فرما به خاطر نصرتشان امام هدايت كننده ‏اى را كه در تاريكى‏ ها مانند ماه شب چهارده روشنى مى ‏بخشد.

پروردگارا، خوار كنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براى حساب مى‏ ايستند خود جزا بده.

پس از اشعار حسان، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى حسان، مادامى كه با زبانت از ما دفاع مى‏ كنى، از سوى روح ‏القدس مؤيد خواهى بود.[۱۷]

خطبه غدير در شعر[۱۸]

   نظم فارسىِ خطابه غدير توسط عده ‏اى از شعراى فارسى زبان انجام گرفته و در كتاب‏هاى «سرود غدير»: ۲ جلد، «شعراى غدير از گذشته تا امروز» : ۱۰ جلد، «غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى» به صورت مبسوطى جمع ‏آورى شده است.

ذيلاً چهار عنوان چاپى ذكر مى‏ شود:

۱. خطبه الغدير، اثر صغير اصفهانى، با همكارى مرحوم عمادزاده.

۲. خطبه غديريه، اثر ميرزا رفيع، كه در سال ۱۳۱۳ ق در هند چاپ شده است.

۳. ترجمه (منظوم) خطبه غدير خم، اثر ميرزا عباس جبروتى قمى.

۴. غدير خم، مرتضى سرافراز، ۱۳۴۸ ش.

اين چند عنوان كتاب به عنوان نمونه ذكر شد. براى اطلاع بيشتر به دو كتاب «الغدير فى التراث الاسلامى» و «غدير در آئينه كتاب» رجوع شود.

سيد باقر رضوى هندى و شعر غدير[۱۹]

سيد باقر رضوى هندى (م ۱۳۲۹ ق)مى‏ گويد:

در شب عید غدیر امام زمان‏ علیه السلام را در خواب ديدم در حالى كه محزون بود و گريه مى‏ كرد. خدمت حضرت رفتم و سلام كردم و دستش را بوسيدم، ولى ديدم گويا متفكر است.

عرض كردم: آقاى  من، اين روزها ايام خوشحالى و سرور عيد غدير است، ولى شما را محزون و گريان مى‏ بينم؟!

فرمود: به ياد مادرم زهرا عليها السلام و حزن او افتادم.

سپس حضرت اين شعر را خواندند:

لا ترانى اتّخذتُ لا وعُلاها

بعد بيت ‏الأحزان بيت سرور!

سيد باقر هندى مى‏ گويد:

از خواب برخاستم و قصيده ‏اى درباره غدير و مصائب حضرت زهرا عليها السلام سرودم، كه قسمتى از آن چنين است:

كلُّ غدر وقول إفک و زور

هو فرع عن جحد نص الغدير

...

يوم أوحى الجليل يأمر طه

و هو سارٍ أن مُر بترك المسير

حطِّ رحل السرى على غير ماء

وكِلا، فى الفلا بحرِّ الهجير

ثمَّ بلِّغهم و إلاّ فما بلَّغت

وحياً عن اللطيف الخبير

أقِم المرتضى إماماً على الخل

-ق ونوراً يجلو دجى الديجور

فرقى آخذاً بكفِّ علىٍّ

منبراً كان من حدوج وكور

و دعا و الملأ حضور جميعاً

غَيَّبَ اللَّه رشدهم من حضور

إنَّ هذا أميركم وولىّ ال

-أمر بعدى و وارثى و وزيرى

هو مولى لكل من كنت مولا

هُ من اللَّه فى جميع الأمور

...

أفصبراً يا صاحب الأمر والخط

-ب جليل يذيب قلب الصبور

و كأنّى به يقول و يبكى

بسلوِّ نزر و دمع غزير:

لا ترانى اتّخذتُ لا وعُلاها

بعد بيت‏الأحزان بيت سرور!

فمتى يابن أحمد تنشر الطاغو

ت و الجبت قبل يوم النشور

سيد حميرى و شعر غدير[۲۰]

سيد حميرى در اشعارش مى‏ گويد:

و كم قد سمعنا من المصطفى

وصايا مخصَّصة فى علىّ

و فى يوم خم رقى منبراً

يبلغ الركب و الركب لم يرحل

فبَخبَخَ شيخک لمّا رآى

عرى عقد حيدر لم تحلل

شاعران و روايت غدير[۲۱]

   در اولين مراحل از مسير فرهنگى غدير در طول چهارده قرن و پس از زمان ننگين منع از نقل و تدوين حديث، شعر شاعران نيز نقش مهمى در حفظ غدير در طول زمان‏ هاى ظلمانى داشته چه آنكه قالب شعر محفوظ تر است و مردم علاقه خاصى به آن دارند.

از ساعتى كه خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت حسّان بن ثابت اولين شعر را در حضور آن حضرت سرود و دليل روشنى شد تا شاعران در طول چهارده قرن با هنر خود غدير را حفظ كنند و به راحتى به نسل‏ هاى بعد برسانند.

از اوائل قرن يازدهم هجرى تا امروز با ايجاد ميدان باز علمى، محققين و انديشمندان اسلام تأليفات بسيار مهمى درباره غدير تألیف كرده و به خوبى از زحمات هزار ساله نتيجه‏ گيرى نموده اند.

در اين دوران تمام جوانب غدير مورد جمع و بررسى و تحقيق قرار گرفت.

ارتباط غدير با قرآن، بحث‏هاى مفصل در اسناد غدير، بررسى‏ هاى عميق در متن حديث غدير، جمع ‏آورى و تدوين اشعار مربوط به غدير و جوانب ديگر آن مورد توجه خاص واقع شد و در هر مورد كتاب ‏هايى تدوين گرديد.

شاعران و معناى مولى[۲۲]

   بحث درباره معناى كلمه مولى از آنجا شروع شده كه اكثر راويانِ مخالفِ شيعه، فقط همين يک فقره از حديث را نقل كرده ‏اند، و متكلمين آنها براى دفاع از خود همه قرائن و مطالب تاریخ را رها كرده‏ اند و از همه خطبه كلمه «مولى» را انتخاب كرده ‏اند و به بحث درباره معناى لغوى و عرفى آن پرداخته ‏اند!

در مقابل آنان، در كتاب «عوالم العلوم» مرحوم بحرانى فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت و ادبيات كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته ‏اند آورده است.[۲۳]

شعراى غدير[۲۴]

   شعر شيعى از شعر غدير جدا نيست. از آنجا كه غدير خم و ولايت علوى سرچشمه جوشش غديريه‏ هاى شيعى است، و از آنجا كه امامت اميرمؤمنان‏ عليه السلام نشان كمال دين و ارائه الگوى شايسته براى هدايت جامعه است، شاعران شيعه نيز همين جوهره ناب را در سروده‏ هاى آئينى خود بر محور ولايت مطرح كرده و فرهنگ غنى «شعر شيعى» را بنياد نهاده ‏اند.

شعر شيعى نشأت گرفته از باورهاى ناب معتقدان به ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است و آبشخور آن يعنى «غدير» است؛ با پيشينه ‏اى درخشان و پيش كسوتانى نامور و محتوايى غنى و متأثر از آيات قرآن و معارف اهل ‏بیت‏ علیهم السلام و سرشار از اشارات قرآنى و حديثى به مناقب صاحب ولايت.

شعر شيعى هم بُعد مديحه دارد هم مرثيه و هم حماسه. بارزترين شاخصه شعر شيعى، پرداختن به مسئله امامت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و هدايتگرى خاندان عصمت و احياى ياد مظلوميت‏ هاى خاندان رسالت و افشاى جنايات ظالمان نسبت به دودمان حضرت رسول‏ صلی الله علیه و آله است.

از اين رو در آئينه شعر شيعى، تصويرى از فضيلت ‏ها، پاكى ‏ها، مبارزات حق طلبانه، مظلوميت عترت و حماسه عاشورا و غدير ديده مى‏ شود.

از آنجا كه حقيقت و ذات تشيع ريشه‏ دار و ماندگار است، شعر شيعى نيز جاويدان و فروغ‏ بخش و حركت‏ ساز است، و گنجينه ‏اى از علوم و معارف اهل‏ بيتى و قرآنى است.

و اما شعر غدير، سروده‏ هايى است كه شاعران شيعه در آن به يادكرد حادثه غدير خم و امامت حضرت على ‏عليه السلام و ذكر مناقب و فضائل آن حضرت و آيات و رواياتى كه در شأن او است پرداخته ‏اند، و از اين رهگذر انبوهى از غديريه‏ ها پديد آمده است.

به اين گونه شعرها «شعر ولايى» نيز گفته مى ‏شود. شاعران غدير، ادبيات و شعر را در مسير هدف متعالى تبيين آرمان ‏هاى شيعى و اثبات حقانيت على‏ عليه السلام و ولايت او و گسترش شور على‏ دوستى و على‏ جويى به كار گرفتند، و اين گونه حادثه غدير را زنده نگه داشتند.

يكى از نويسندگان مى ‏نويسد:

شعر غدير با نام على‏ عليه السلام جان مى ‏گيرد، با نام على‏ عليه السلام اوج مى‏ پذيرد و با نام على ‏عليه السلام مكانت و منزلت مى ‏يابد.

تصوير غدير بدون توصيف على‏ عليه السلام ناممكن است. هر كجا سخن از عظمت اين روز به ميان مى ‏آيد، ناگزير سخن از عظمت على‏ عليه السلام به ميان مى ‏آيد.

هر گاه شاعر مى‏ خواهد از جوشش خمّ غدير بسرايد، پيش از آن بايد گويشى از كوثر ولايت علوى بنماياند.

شعر غدير فقط يک واقعه را تصوير نمى‏ كند، كه يک معرفت را تفسير مى ‏كند.

شعر غدير به تبيين يک حقيقت مى ‏پردازد؛ حقيقتى كه سرحلقه هر معرفت ديگرى است.

شعر غدير تنها پرداختن به يک رويداد نيست، كه نمود يک نماد بينش است؛ آن هم يك بينش ارزشى؛ ارزشى كه ريشه در ملكوت دارد. يعنى كسى كه از غدير مى‏ گويد، نه تنها از محمد صلى الله عليه و آله و على‏ عليه السلام مى‏ گويد، كه از خدا مى‏ گويد. يعنى شعر او زبان گوياى حقيقت مى‏ شود در مجراى زمان.

شعر غدير اگر طراوتى دراد، از آن جهت است كه در سبزه ‏زار معرفت روييده است. شعر غدير اگر تازگى دارد، از آن جهت است كه صاحب غدير كهنگى ندارد و چونان آفتاب عالم تابى است كه جهانيان از او هستى مى‏ گيرند.

شعر غدير اگر جوششى دارد، از آن جهت است كه غدير چشمه جوشانى است كه هرگز نمى‏ خشكد، و شعر غدير اگر جاويدان است از آن جهت است كه بيان كننده يک بنياد عظيم فكرى است كه اراده الهى بر فراز آن متجلّى است.

بنابراين، شاعر غدير هم مروّج آن تفكر شيعى است، كه با جد و جهدش مى ‏كاود تا بذر اين تفكر را در دل هر انديشه‏ ورى بكارد و جوانه ‏هاى انديشه را از آبشخور اين جويبار هميشه جارى سيراب سازد. پس شعر غدير ترسيم و تجلى يک فرهنگ و آئين است؛ فرهنگى پويا و آئينى نوين؛ فرهنگ دين الهى و آئين راستى محمدى.[۲۵]

در كنار اين عظمت، شاعران غدير نيز آنان اند كه با زبان شعر به واقعه مهم غدير خم پرداخته و اشعارى درباره امامت و وصايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و حديث غدير و فضائل مولا سروده ‏اند.

اين گونه شعرها را «غديريه» مى ‏نامند. معمولاً در غديريه ‏ها نام غدير، يا غدير خم و اشاره به حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز و احاديث فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديده مى‏ شود.

شعر و غدير[۲۶]

در ميان وقايع اسلام، تنها واقعه غدير است كه از همان لحظات وقوع قطعه شعرى به عنوان سند دائمى ضميمه آن است. شعر با وزن و قافيه‏ اى كه دارد مدرک ماندگارى در پرونده غدير است كه سينه به سينه حفظ شده و با توجه به اهميت ادبى آن در كتاب‏ها ثبت گرديده است.

نسل‏ هاى بعدى كه در اثر تبليغات سوء سقيفه از معارف خود فاصله گرفته‏ اند از طريق شعر حسّان و امثال او درباره غدير آن را باز يافته ‏اند.

در طول تاريخ نيز، در كنار اسناد و مدارک حديثى و تاريخى، شعر غدير كه توسط شعراى قرن‏ هاى مختلف سروده شده در حفظ اين ماجرا اثر بسزايى داشته است.

نكته ديگرى كه در شعر وجود دارد اين است كه توانسته غدير را در كتاب‏ها و محافلى حاضر كند كه با روش‏ هاى ديگر ممكن نيست و يا لااقل آسان نيست.

بسيارى از كتب ادبى كه حتى در مواردى مخالف ولايت اهل بيت ‏عليهم السلام بوده ‏اند، به عنوان يک قطعه جالب ادبى از شاعرى توانا شعر غدير را نقل كرده ‏اند.

همچنين بسيارى از مردم كه براى مطالعه و شنيدن متون علمى وقت و حوصله كافى ندارند، گاهى در يک قطعه شعر معارف غدير را در مى ‏يابند.

غدير در شعر عربى، فارسى، اردو، تركى[۲۷]

در طول چهارده قرن، مسئله غدير در قالب اشعار عربى، فارسى، اردو، تركى و غير آن به نظم كشيده شده است. اولين قدم را شاعر زبردست عرب حسّان بن ثابت برداشت كه با اجازه رسمى پيامبرصلى الله عليه وآله لحظاتى پس از خطابه آن حضرت اشعارى را كه در غدير درباره واقعه آن سروده بود در حضور مردم خواند.

خود اميرالمؤمنين‏ عليه السلام درباره غدير شعرى سروده‏ اند. همچنين چند تن از اصحاب پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله و نيز عده ‏اى از اصحاب ائمه ‏عليهم السلام اشعارى درباره غدير دارند كه از جمله آنان قيس بن سعد بن عباده، سيد حميرى، كميت اسدى، دعبل خزاعى و ابوتمام است.

عده ‏اى از علماى بزرگ نيز كه قريحه شعرى داشته ‏اند اشعار رسايى درباره غدير سروده ‏اند كه از جمله آنان شريف رضى، سيد مرتضى، قطب راوندى، حافظ برسى، شيخ كفعمى، شيخ بهايى، شيخ كَرَكى، شيخ حر عاملى، سيد على خان مدنى و آيةاللَّه كمپانى است.

شعراى زبردستى چون ابن رومى، وامق نصرانى، حمانى، تنوخى، ابوفراس حمدانى، بشنوى كردى، كشاجم، ناشى صغير، صاحب بن عباد، مهيار ديلمى، ابوالعلاء معرى، اقساسى، ابن ‏عرندس، ابن‏ عودى، ابن‏ داغر حلى، بولس سلامه مسيحى از شعراى عرب درباره غدير شعر سروده ‏اند.

گذشته از شعراى عرب، شاعران پارسى‏ گوى و اردو زبان و ترک زبان نيز سهم بسزايى در نظم محتواى غدير و حفظ و نشر آن در غالب شعر داشته ‏اند.

لازم به تذكر است كه عده ‏اى از شعرا داستان غدير را به صورت مفصل يا مختصر در قالب شعر آوده ‏اند كه اول آنان حسان است. برخى ديگر فقط مقطع حساس آن را كه «من كنت مولاه فعلى مولاه» است به شعر كشيده و پرورش داده‏ اند.

گروهى نيز با قالب ريزى ادبى غدير، مبانى اعتقادى آن را بيان كرده‏ اند و تا آنجا كه توانسته ‏اند شكوفايى روحى آن را در زندگى معنوى يک شيعه جلوه‏ گر ساخته‏ اند تا با خواندن آنها حلاوت و خنكاى ولايت در سراسر وجود انسان نمودار شود.

غدير و نوروز در شعر فارسى[۲۸]

پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه و آله بعد از سپرى شدن ۳۵۲۴ روز از مبدأ هجرت،در عيد قربان سال دهم برابر با ۱۹  / ۱۲  / ۱۰ شمسى مشغول مناسک حج بود. ايشان به هنگام بازگشت از حجةالوداع در روز ۱۸ ذى ‏حجه، در حالى كه ۳۵۳۲ روز از مبدأ هجرت گذشته بود، برابر با ۲۷  / ۱۲  / ۱۰ شمسى و مطابق با ۱۸ مارس ۶۳۲ ميلادى، وقتى به نزديك محل جحفه -  كه غدير خم در آن قرار دارد -  رسيد، فرشته وحى از جانب پروردگار آيه ابلاغ را نازل فرمود.

علامه شعرانى در اين رابطه مى ‏نويسد: من از زيج هندى استخراج كردم كه تحول آفتاب به برج حمل در سال دهم هجرى، چهارشنبه ۲۱ ذى‏ حجه، سه روز پس از غدير خم بود، و جشن گرفتن پس از سه روز هم مناسب است. بنابراين، عيد سعيد غدير با ايام نوروز كاملاً انطباق دارد. به ويژه كه با حركت تقديمى نقطه اعتدال بهارى به پيشواز از اين عيد سعيد، وارد برج حوت شده است.[۲۹]

بحت در اين باره مفصلاً در محل خود آمده است. در اينجا اشاره ‏اى داريم به تقارن غدير و نوروز در شعر فارسى:

الف) هاتف اصفهانى مى‏ گويد

همايون روز نوروز است امروز به فيروزى

بر او رنگ خلافت كرده شاه لافتى مأوا

ب) ميرزا حبيب قاآنى شيرازى مى ‏گويد

رسد به گوش دل اين مژده ز هاتف غيبى

كه گشت شير خداوند شهريار امروز

به جاى خاتم پيغمبران به استحقاق

گرفت خواجه كروبيان قرار امروز

ج) صغير اصفهانى چه زيبا سروده است

دانى ز چه عيد باستان مى‏ خندد؟

بر روى جهانيان جهان مى ‏خندد

بنشست على جاى نبى در نوروز

زين مژده زمين و آسمان مى ‏خندد

د) و يا

نوروز از آن شد پر شعف

هم صاحب عز و شرف

كان روز سالار نجف

آمد به تخت سرورى

ه.همچنين در ترانه‏ هاى محلى افغانستان -  كه همزمانى عيد اللَّه الاكبر غدير با نوروز براى آنان جا افتاده است - نيز به اين همزمانى بسيار پرداخته ‏اند:

بهار آمد بهار آمد خوش آمد

على با ذوالفقار آمد خوش آمد

طبق باور(به حق) عامه مردم شريف افغانستان، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز اول نوروز به جانشينى رسول‏ خداصلى الله عليه وآله برگزيده شد و مردمان اين كشور در كنار تجليل از نوروز، به توصيف رشادت‏ ها و دلاورى ‏هاى حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نيز مى ‏پردازند.

در ايام جشن نوروز در شهر مزار شريف دوبيتى‏ هاى مخصوص اين ايام را با صداى خوش مى ‏خوانند:

نوروز رسيد و عيد اكبر گرديد

برگرد سر ساقى كوثر گرديد

امروز على‏ عليه السلام نشست بر تخت نبى‏ صلى الله عليه وآله

زان است كه روز و شب برابر گرديد

از دو بيتى‏ هاى معروف ديگر كه در مورد خلافت امام على اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز اول نوروز در ميان مردم آن سرزمين خوانده مى ‏شود، مى ‏توان اين دو بيتى‏ ها را نام برد:

نوروز شد و جمله جهان گشت معطر

از بوى خوش لاله و ريحان و صنوبر

بر تخت خلافت بنشست آن شاه صفدر

داماد نبى ‏صلى الله عليه وآله، شير خدا، ساقى كوثر

و يا:

نوروز شد و على‏ عليه السلام ز روى تعظيم

بر تخت خلافت نبى‏ صلى الله عليه وآله گشت مقيم

از مقدم شاه اوليا بر كرسى

امروز نشسته معنى عرش عظيم

غديريه مشاهير ادبيات فارسى[۳۰]

اديبان و شعراى برجسته پارسى زبان، واقعه با شكوه غدير و پيام‏ هاى آن را به نظم كشيده‏ اند[۳۱]، كه در اين مجال به آثار برخى از مشاهير اشاره مى ‏شود:

ابوالقاسم فردوسى (م ۴۱۱ ق)

منم بنده اهل‏بيت نبى ‏عليهم السلام

سِتاينده خاک پاى وصى‏ عليه السلام

اگر چشم دارى به ديگر سراى

به نزد نبى‏ صلى الله عليه وآله و وصى‏ عليه السلام گير جاى

گرت زين بد آيد گناه من است

چنين است و اين رسم و راه من است

بِدين زادم و هم بِدين بگذرم

چنان دان كه خاک پى حيدرم

خواجه عبدالله انصارى (م ۴۸۱ ق)

اى خوانده تو را خدا ولى ادركنى

بر تو زِ نبى‏ صلى الله عليه وآله نصّ جلى ادركنى

دستم تهى و لطف تو بى‏ پايان است

يا حضرت مرتضى على ادركنى

ناصر خسرو قباديانى (م ۴۸۱ ق)

شرف مرد به هنگام پديد آيد از او

چون پديد آمدِ تشريف على‏ عليه السلام روزِ غدير

او سزايد كه وصى بود نبى‏ صلى الله عليه وآله را در خلق

كه برادر بُد و بن عَم و داماد و وزير

سنايى غزنوى(م ۵۹۰ ق)[۳۲]

نائب مصطفى به روز غدير

كرده بر شرع خود مر او را مير

ابراهيم بن على خاقانى شروانى(م ۵۸۲ ق)

به جانِ پادشه سوگند خوردم

كه نزد پادشه جُز پادشه نيست

اشاره مى‏ كند به ايستادن على‏ عليه السلام در كنار پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم.

فريدالدين عطار نيشابورى (م ۵۸۶ ق)

گفت پيغمبر به يارن اين سخن

پيک ربّ العالمين آمد به من گفت

حيدر را خدا اين تحفه داد

بر همه خلق جهان فضلش نهاد

چون كه او برگشت از حج الوداع

در غدير خم مكان كرد آن مُطاع

جبرئيل از حضرت عزت رسيد

نَّزِل از حضرت به پيش او كشيد

پيش او از پيش حق آورد پيک

آيه يا ايها بلّغ اليك

چون نبى ‏صلى الله عليه وآله فرمود منبر ساختند

از جهاز اشترش افراختند

گفت هر كس را منم مولاى او

پس على‏ عليه السلام مولاى او باشد نكو

حيدر از فرمان ربّ كائنات

شد ولى بر مؤمنين و مؤمنات

مصلح‏ الدين سعدى شيرازى (ق ۶۹۰ ق)

منم كز جان شدم مولاى حيدرعليه السلام

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آن شاه صفدر

على‏ عليه السلام كو را خدا بى ‏شک ولى خواند

به امر حق ولى كردش پيمبرصلى الله عليه وآله

به آن روزى كه وحى آمد نبى‏ صلى الله عليه وآله را

كه از پالان اشتر ساخت منبر

كه بعد از مصطفى‏ صلى الله عليه وآله در كلّ عالم

نَبُد فاضل ‏تر و بهتر ز حيدرعليه السلام

سيد محمدحسين شهريار (م ۱۳۶۷ ش)

يا على نام تو بردم نه غمى ماند و نه همّى /  بابى انت و امّى

منكر عيد غدير خم و آن خطبه تنزيل /  كر و كور است و عزازيل

با كر و كور چه عيدى و غدير و چه خمّى؟ /  بابى انت و امّى

بى ولاى على و آل چه فقهى و چه شَمّى؟ /  بابى انت و امّى

فرهنگ‏ سازى با شعر غدير[۳۳]

شعر گذشته از زيبايى، با تراز موزونى كه در قرائت دارد در همه ملت ‏ها براى بقاء و حفظ فرهنگ آنان مورد استفاده قرار مى ‏گيرد.

در راه فرهنگ‏ سازى غدير نيز شعر از مؤثرترين ابزارهاى به كار گرفته شده در طول تاريخ و به شكل ‏هاى مختلف به حساب مى ‏آيد.

اين روند از غدير خم و با حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و با اجازه آن حضرت بلكه به امر ايشان آغاز شده، و به دست يكى از زبردست‏ ترين شعراى زمان در هنگام وقوع ماجرا بالبداهه درباره غدير شعر سروده شده است.

جلوه پر رنگ‏تر آن در زمان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه خود حضرت براى غدير شعر سروده است.

ادامه اين مسير در زمان ائمه‏ عليهم السلام است كه با تأييد ايشان و در محضرشان توسط شعراى چيره دست، شعرهاى نابى درباره غدير به دنياى فرهنگ اسلام عرضه شده است.

اين روند در طول تاريخ ادامه يافته و در پانزده قرن غدير شعرهاى زيبا به زبان‏ هاى مختلف درباره غدير سروده شده و در مجموعه ‏هاى نفيس گردآورى شده است.[۳۴] در اين باره دو ماجراى ادبى غدير را مى‏ آوريم:

فرهنگ ‏سازى با شعر غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله[۳۵]

با در نظر گرفتن بازارِ شعر در حجاز و احتراز خاص پيامبر صلى الله عليه و آله از آن، براى مردم عجيب بود كه در حضور آن حضرت شعرى خوانده شود؛ چه رسد به اينكه سروده شود، و چه رسد به اينكه آن شعر درباره دين باشد، و چه رسد به اينكه مورد تأييد حضرت قرار گيرد و روح ‏القدس مؤيد آن باشد!!

براى شاعر نيز يک اقدام عادى به حساب نمى ‏آمد كه ذوق شكفته‏ اش را درباره چنين موضوعى به كار گيرد و بتواند آن را در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله بخواند.

به همين دليل بدون اجازه هرگز چنين جرأتى به خود نداد و از اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار تعجب كرد؛ و ذوق ‏زده بر فراز بلندى قرار گرفت و شعرش را خواند تا رسميت و مجاز بودن اين گام ادبىِ غدير را به همه نشان دهد.

همه اينها پايه‏ گذارى فرهنگى براى شعر غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه با مراحل حساب شده پيش مى ‏رفت.

با پايان خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير، حَسّان بن ثابت با در نظر گرفتن قسمت‏ هاى اصلى خطبه و مقدماتى كه براى اجراى آن فراهم شد، داستان غدير را به صورت قطعه شعرى تنظيم كرد.

آنگاه خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول ‏اللَّه، اجازه مى‏ فرماييد شعرى را كه درباره على بن ابى‏ طالب -  به مناسبت اين واقعه عظيم ‏سروده ‏ام بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و بركت او.

حسّان بر جاى بلندى قرار گرفت و مردم براى شنيدن كلامش ازدحام كردند، در حالى كه براى بهتر شنيدن شعرش گردن مى‏ كشيدند.

در اين حال قبل از قرائت شعرش پاسخ اعتراض احتمالى را آماده كرد و گفت: اى بزرگان قريش، سخن مرا به گواهى و امضاىِ پيامبر گوش كنيد.

سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند، كه به عنوان يک سند تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند.

پس از اشعار حسان، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى حسان، تا مادامى كه با زبانت از ما دفاع مى‏ كنى، از سوى روح ‏القدس مؤيد خواهى بود.

فرهنگ ‏سازى با شعر غدير توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۳۶]

چه كسى باور مى ‏كند كه صاحب غدير شخصاً درباره غدير شعر گفته باشد! و چه كسى احتمال مى ‏دهد كه اين شعر در برابر دشمن غدير سروده شده باشد!

و چه كسى مى ‏تواند صفین را بنگرد كه اين شعر غديرى توسط نامه براى نماينده سقيفه فرستاده مى ‏شود؟

اگر صاحب غدير درباره بزرگ‏ترين فضيلت خود شعر گفته همه شاعران غديرى به او اقتدا كرده زيباترين ‏ها را تقديم او خواهند كرد و گوش اجتماع را از نواى غدير پر خواهند ساخت.

اگر معاويه كه نَه نسبى و نَه سابقه‏ اى و نَه آبرويى دارد، به خود جرئت دهد كه بر درياى فضائل يعنى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام فخرفروشى كند، بايد اذعان كرد كه شرايط حساسى در تاريخ اسلام پيش آمده كه بايد با آن مقابله كرد.

با در نظر گرفتن اين حساسيت، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام هم كارى كه تا آن روز براى غدير نكرده بود انجام داد؛ شعرى سرود و براى معاويه فرستاد كه يک بيت آن درباره غدير بود.

ماجرا هنگامى اتفاق افتاد كه معاويه نامه‏ اى به عنوان تفاخر به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نوشت: اى اباالحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهلیت آقا بود! و من در اسلام پادشاه شده ‏ام! و من دايى مؤمنين هستم!

وقتى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نامه معاویه را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با فضايل بر من فخر مى ‏فروشد؟! اى غلام، آنچه مى‏ گويم برايش بنويس. و حضرت اشعارى سرود كه يک بيت آن درباره غدير خم بود:

وَ اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم

رَسولُ ‏اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ

يعنى: پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد.

وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خواند گفت: اى غلام، اين نامه را پاره كن، كه مبادا اهل شام آن را بخوانند و به على بن ابى‏ طالب تمايل پيدا كنند!

قيس بن سعد بن عباده و شعر غدير[۳۷]

   قيس بن سعد بن عباده از سرلشكران اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در جنگ صفین، اين اشعار را در ميدان جنگ براى حضرت خواند[۳۸]:

قلت لمّا بغى العدوّ علينا

حسبنا ربنا ونعم الوكيل

و علىٌّ إمامنا وإمام

لِسِوانا أَتى به التنزيل

ومن قال النبى: من كنت مولاه

فهذا مولاه خطب جليل

مسابقه شعر غدير[۳۹]

يكى ديگر از گرايش ‏هاى تحقيقى در مورد غدير و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدير خدمت نموده ‏اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند مسابقه شعر، چه شعر قديم يا شعر نو و يا نثر زيبا با موضوع غدير است.

در اين مورد با جمع ‏آورى آثار شركت ‏كنندگان در مسابقه و انتخاب بهترين‏ ها و اهداى جوايز به مؤلفين و محققين و شاعران و هنرمندان برتر مى ‏توان گنجينه ‏اى درباره غدير جمع ‏آورى نمود، و در همين راستا افكار عمومى را از هر قشر و طبقه‏ اى به سوى غدير رهنمون ساخت.

مهدى‏ عليه السلام در غديريه ‏ها[۴۰]

از جمله نكاتى كه در غديريه‏ ها به چشم مى‏ خورد، توجه و عنايت خاص به حضرت مهدى‏ عليه السلام و ظهور حضرت در اشعار مربوط به غدير و غديريه‏ هاست، كه نشان دهنده اين ارتباط عميق است.

به عنوان نمونه، ابن ‏علوان در غديريه خود - كه يكصد و هفتاد است -  از بيت ۱۴۷ راجع به حضرت مهدى‏ عليه السلام گفته است:

ابو الهداة المطهرين من

الجرس نجوم الهدى و قادته

و منهم القائم الامام الذى

ينزل عيسى لنصر كرّته

فيملأ الارض بعد ما ملئت

بالجور عدلاً شريف شيمته

پدران هدايت و انسان‏ هاى پاكيزه و مطهر از هر پليدى و ستارگان هدايت و رهبران آن هستند. از آنها قائم و امامى است كه حضرت عیسی علیه السلام براى يارى او در جنگ‏ ها نازل مى‏ شود.

پس زمين را از عدالت پر مى‏ كند، بعد از آنكه از ستم پر شده باشد، به خاطر اخلاق شريف خود.

در اين باره به دو نكته اشار مى ‏شود:

الف. توجه و عنايت شعرا در غديريه‏ ها به ائمه و امام عصر عليهم السلام و تذكر نام آنها و شرايط ظهور و قيام امام مهدى‏ عليه السلام، نشانه ارتباط عميق غدير با زندگى، غيبت، قيام و حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام است.

ب. يادآورى نكات مهم درباره حضرت مهدى‏ عليه السلام در اين اشعار. از جمله: ظهور، شرايط ظهور، نصرت و يارى فرشتگان، ظهور حضرت مسيح، نابودى ظلم و ستم، پر شدن زمين از عدل و داد، آروزى ديدار حضرت و... ، همه اينها نشانگر اعتقاد استوار حماسه ‏سرايان علوى به ولايت مهدوى است.

هناد بن سرى و شعر غدير[۴۱]

هناد بن سرى مى‏ گويد: اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در خواب ديدم. حضرت فرمود: شعر كميت را براى من بخوان كه مى‏ گويد: «ويوم الدوح دوح غدير خم...».

من آن اشعار را براى حضرت خواندم. فرمود: اى هناد، شعر مرا هم به آن اضافه كن[۴۲]:

ولم أرَ مثل ذاک اليوم يوماً

ولم أرَ مثله حقاً أُضيعا

منبع

دانشنامه غدیر ،جلد ۱۳،صفحه ۲۳۲.

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۴۴۷ - ۵۰۶.
  2. مائده /  ۶۷ .
  3. مائده /  ۳.
  4. معارج /  ۱.
  5. اسرار غدير ص ۳۱۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۹. غدير از زبان مولى: ص ۲۷. ژرفاى غدير: ص ۱۹۶.
  6. روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۱۳۱ ح ۴۱۷ و ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.
  7. روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.
  8. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۴.
  9. حديث مهر در بلور شعر (على ثاقب بخشايش) : ۵-۱۰.
  10. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۷،۱۰۷.
  11. غدير در آئينه كتاب: ص ۳۵،۳۱،۳۰،۱۳،۱۲.
  12. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷  - ۱۵۳.
  13. ژرفاى غدير: ص ۷۸. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵،۱۶۶،۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .
  14. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۶ ح ۱۰.
  15. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۸.
  16. اسرار غدير ص ۳۱۸،۵۹،۵۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۱. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۹۴. ژرفاى غدير: ص ۷۸. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۹. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۹.
  17. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۱۲ و ۱۶۶ و ۱۹۵. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . متن عربى اشعار از كتاب سليم بن قيس: ص ۸۲۸ ح ۳۹ به نقل از ابوسعيد خدرى نقل شده، كه با كمى تفاوت در كتب ديگر هم آمده است.
  18. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۹.
  19. اسرار غدير ص ۳۲۱،۳۲۰.
  20. اسرار غدير ص ۳۲۱،۳۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۳.
  21. چهارده قرن با غدير: ص ۱۴۰- ۱۴۳.
  22. اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۷،۱۲۱.
  23. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۹ .
  24. فرهنگ غدير (محدّثى) : ص ۳۳۶ - ۳۴۱.
  25. كيهان فرهنگى: ش ۱۷۰ (ويژه امام على‏ عليه السلام) ص ۱۰۹.
  26. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۵.
  27. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۷ ۱۶۶.
  28. قنوت خورشيد: ص ۴۹ - ۵۳.
  29. دمع السجوم (ترجمه مرحوم شعرانى از كتاب نفس الهموم): ص ۲۰۲.
  30. برترين نعمت، چهل نكته درباره غدير (واعظ حسينى) : ص ۱۲۵  - ۱۲۳.
  31. دائرة المعارف تشيع: ج ۱۲ ص ۵۲  - ۴۸ ، ماده غديريه. در خصوص غدير، سروده‏ هاى فراوانى از شاعران معروف در اين كتاب ذكر شده، كه آنچه در اينجا آمده بخش بسيار اندكى است.
  32. حديقة الحقيقة.
  33. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۲۹ - ۱۳۱، ۱۹۷.
  34. به عنوان نمونه به اين كتاب‏ها مراجعه شود: الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، شعراء الغدير، غدير در شعر فارسى، غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى.
  35. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵،۱۶۶،۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .
  36. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.
  37. اسرار غدير ص ۳۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۱.
  38. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۸.
  39. غدير در آئينه كتاب: ص ۳۷.
  40. پرتوى از غدير در كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۳۶،۳۵.
  41. اسرار غدير ص ۳۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۹.
  42. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۸۳ و ج ۲۶ ص ۲۳۰.