طلحة بن عبیدالله تمیمی
اتمام حجت اميرالمؤمنين عليه السلام بر طلحه[۱]
اميرالمؤمنين عليه السلام در دو مورد با غدير بر طلحه احتجاج فرمود:
۱. در زمان عثمان
اميرالمؤمنين عليه السلام در زمان عثمان اتمام حجتى در مسجد داشتند و از جمله به غدير استناد فرمودند. در آنجا زید بن ارقم و براء بن عازب و ابوذر و مقداد و عمار شهادت دادند كه سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را در مورد ولايت و امامت به ياد دارند.
طلحة بن عبيداللَّه - كه زيرک قريش خوانده مى شد - گفت: چه كنيم با ادعاى ابوبکر و عمر و اصحابش كه او را تصديق كردند و شهادت بر گفتار او دادند در آن روزى
كه تو را به اجبار مى آوردند و در گردنت طنابى بود! به تو گفتند: «بيعت كن»، و تو در مقابل آنان با فضايل و سوابق خود استدلال كردى، و همه تو را تصديق كردند. ولى
بعد از آن ابوبكر ادعا كرد از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده است كه گفته: «خداوند نخواسته است نبوّت و خلافت براى ما اهل بيت جمع شود». عمر و ابوعبیده جرّاح و سالم و معاذ بن جبل هم او را تصديق كردند؟!
سپس طلحه رو به حضرت كرد و گفت: همه آنچه گفتى و ادعا كردى حق است، و آنچه از سابقه و فضيلت كه با آنها استدلال كردى ما هم اقرار مى كنيم و قبول داريم ولى درباره خلافت، اين پنج نفر به آنچه شنيدى شهادت دادند!
حضرت فرمود: اى طلحه، دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند، سخن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه در روز غدير خم فرمود: «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است». من چگونه مى توانم بر آنان صاحب اختيارتر از خودشان باشم در حالى كه آنان اميران و حاكمان بر من باشند؟!
۲. در جنگ جمل
در ميدان جنگ جمل كه طلحه و زبیر همسران خود را در خانه گذاشته و همسر پيامبر صلى الله عليه و آله را در ميان ۱۲۰۰۰۰ نامحرم وسط نيزه ها و شمشيرهاى ميدان جنگ آورده بودند، موقعيت حساسى براى معرفى صاحب ولايت با حجت غدير بود.
هنگامى كه لشكر از دو سو صف آرايى كرده بودند و هنوز جنگ آغاز نشده بود، اميرالمؤمنين عليه السلام قاصدى را سراغ طلحه فرستاد كه ملاقاتى داشته باشند. حضرت شرايط را حساستر كرد و طلحه را به وسط ميدان جنگ فراخواند و او را پيش چشم همه محاكمه كرد. طلحه آمد و در مقابل حضرت قرار گرفت.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: تو را به خدا قسم مى دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى فرمود: »«من كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ»؟ طلحه گفت: آرى. حضرت فرمود: پس چرا به جنگ من آمده اى؟!! گفت: در خاطرم نبود!!! سپس طلحه به لشكر خود بازگشت؛ و در جنگ كشته شد.[۲]
بدين صورت در جنگ جمل در وسط ميدان جنگ - به طور خصوصى - با يادآورى غدير دفاع بزرگى از حرمت صاحب آن به انجام رسيد و اهمیت تبلیغ غدیر را در برابر دشمنان تا دندان مسلح به ما نشان داد.
بيعت طلحه در غدير[۳]
پس اتمام خطبه غدیر و دستور پيامبر صلى الله عليه و آله براى بیعت همگانى با اميرالمؤمنين عليه السلام، و بعد از بيعت مقداد و سلمان و ابوذر و حذیفه و ابن مسعود و عمار و بریده اسلمی، از اولين افرادى كه بايد براى بيعت حضور مى يافتند ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و معاويه و مغیره و ابوموسی اشعری بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله تأكيد خاصى بر بيعت آنان داشت.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: منافقین / بيعت منافقين با اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير.
روايت حديث غدير[۴]
يكى از صحابه كه حدیث غدیر را نقل كرده طلحة بن عبيداللَّه تميمى (م ۳۶ ق) است. مسعودى در «مروج الذهب» و حاکم «المستدرک» و خوارزمى در «المناقب» و حافظ هيثمى در «مجمع الزوائد» و سیوطی در «جمع الجوامع» و ابن حجر در «تهذيب التهذيب» و حافظ نسائى و متقى هندى در «کنز العمّال» و ابن عساكر، همگى روایت كرده اند كه طلحه بن عبيداللَّه در روز جمل براى اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير شهادت داده است.
همچنين در مدارک زير حديث غدير را از طلحة بن عبيداللَّه نقل كرده اند: حافظ عاصمى در «زين الفتى فى شرح سورة هل اتى»، ابن کثیر در «البداية و النهاية»، ابن مغازلى در «المناقب»، جزرى شافعى در «اسنى المطالب».[۵]
طلحه در ترور پيامبر صلى الله عليه و آله[۶]
يكى از چهارده نفرى كه در ترور نافرجام پيامبرصلى الله عليه وآله توسط منافقين در عقبه هرشى و پس از غدير شركت داشت طلحه بود.[۷]
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ترور پیامبر صلی الله علیه و آله.
نفاق طلحه در مورد غدير[۸]
روزى كه حق غدير در سقیفه پايمال شد حديثى را جعل كردند و از قول پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: خداوند براى اهل بيت نبوّت و خلافت را جمع نمى كند؟
اگر چه آن روز اميرالمؤمنين عليه السلام آن حدیث را تکذیب كرد و كذب و افتراى آنان را به ساحت مقدس رسول اللَّه صلى الله عليه و آله اثبات فرمود، اما بعد از بيست و پنج سال گويا هنوز دروغشان را در برابر صاحب مظلوم غدير عَلَم كرده بودند. قوى ترين استدلالى كه مى توانست نشانِ جعلى بودن اين حديث باشد واقعه غدير بود كه بر لسان مبارک مولا على عليه السلام جارى شد.
اين اتفاق در زمان عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله افتاد، در مجلسى كه با حضور دويست تن از سرشناسان مهاجر و انصار تشكيل شده بود و اميرالمؤمنين عليه السلام نيز حضور داشت. در آنجا نماينده سقيفه يعنى طلحه از حضرت پرسيد: با ادعاى ابوبکر و اصحابش كه او را تصديق كردند چه كنيم كه از قول پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: خداوند براى اهل بيت نبوّت و خلافت را جمع نمى كند؟ اميرالمؤمنين عليه السلام از سخن طلحه غضب كرد و بپاخاسته فرمود:
... دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند سخن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه در غدير خم فرمود: هر كس كه من نسبت به او صاحب اختيارم على نسبت به او صاحب اختيار است. من چگونه نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان هستم در حالى كه آنان امير و حاكم بر من باشند؟![۹]
منبع
دانشنامه غدیر،جلد ۱۴،صفحه ۴۰۰.
پانویس
- ↑ اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۱،۲۰. چهارده قرن با غدير: ص ۵۰ . اسرار غدير: ۲۶۳ - ۲۷۲. تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۹۵،۲۵.
- ↑ الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶.
- ↑ واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۱،۱۲۰.
- ↑ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۵۰.
- ↑ مروج الذهب: ج ۲ ص ۱۱. و المستدرک (حاكم): ج ۳ ص ۱۷۱. المناقب (خوارزمى): ص ۱۱۲. مجمع الزوائد (هيثمى): ج ۹ ص ۱۰۷. تهذيب التهذيب (ابن حجر): ج ۱ ص ۳۹۱. كنز العمال: ج ۶ ص ۱۵۴،۸۳. البداية و النهاية: ج ۷ ص ۳۴۹. اسنى المطالب: ص ۳.
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۱۵۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۰ و ج ۳۷ ص ۱۳۵،۱۱۵.
- ↑ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۵۴،۵۳ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۷،۴۱۶.