جغرافیای غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== جغرافیای غدیر<ref>آنچه در اين عنوان آمده جمع‏ بندى مطالب است كه از بُعد جغرافيايى مورد بررسى قرار گرفته است. لذا منابع يكجا در اين پاورقى ذكر شده، و تفاصيل مطالب و آدرس كامل ‏تر هر يک در عناوين خود از كتاب‏ هاى «اسرار غدير» و «ژرفاى غدير» و «چهارده قرن با غدير» و «غدير كجاست؟»: ص ۹ - ۳۴ آمده است. در اينجا براى مراجعه منابع زير معرفى مى ‏شود: بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹ ؛ ج ۲۸ ص ۹۹ - ۱۱۱، ۱۸۶ و ج ۲۱ ص ۳۹۰،۳۸۷،۳۸۳،۳۸۰،۳۶۰ و ج ۳۷ ص ۲۱۹،۲۱۵،۲۰۹،۲۰۱،۱۹۵،۱۷۳،۱۶۷،۱۶۶،۱۶۲،۱۶۱،۱۵۸،۱۳۶،۱۳۵،۱۲۷،۱۲۰،۱۱۴،۱۱۳،۱۱۲،۱۱۱ و ج ۴۱ ص ۲۲۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۴،۳۰۱،۲۹۷،۲۰۵،۲۰۳،۲۰۱،۱۹۹،۱۹۵،۱۹۴،۱۶۷،۱۶۴،۱۴۴،۱۳۶،۱۳۴،۹۸،۹۷،۸۵،۸۰،۷۹،۷۵،۶۸،۶۵،۶۰،۵۷،۵۶،۵۰،۴۴،۴۲،۴۱،۳۹. الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱،۲۷۴،۲۷۱،۲۶۸،۵۸،۲۲،۱۰،۹. كتاب سليم: ص ۸۱۶،۷۳۰ .</ref> ==
ورود غدیر به جغرافیای [[اسلام]]، آغاز حضور جدی غدیر در فرهنگ اعتقادی، بلندترین خطابه انبیا در غدیر، خاطره‌های ماندگار در جغرافیای غدیر، ناگفته‌های پنهان غدیر، تاریخچه غدیر در چهارده قرن، روزگار غدیر در عصر حفظ میراث فرهنگی مراحل این سفر اکتشافی است.
يک سفر اكتشافى جغرافيايى به غدير با اعتقاد به صاحب ولايت، اين سرزمين را همراه با تاريخش مى‏ نماياند، و زير ذره‏بين محبت به كشف وقايع اين وادى رحمت مى ‏پردازد.


ورود غدير به جغرافياى [[اسلام]]، آغاز حضور جدى غدير در فرهنگ اعتقادى، بلندترين خطابه انبيا در غدير، خاطره‏هاى ماندگار در جغرافياى غدير، ناگفته‏ هاى پنهان غدير، تاريخچه غدير در چهارده قرن، روزگار غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى مراحل اين سفر اكتشافى است.
اینها اهدافی است که از جغرافیای غدیر استفاده می‌شود و از جمله موضوعاتی که درباره [[غدیر]] باید مورد تحقیق و [[تألیف]] قرارگیرد و هنوز جای آنها خالی است تحقیق در مورد جغرافیای غدیر و موقعیت منطقه غدیر از نظر جغرافیایی و تاریخچه آن در طول [[تاریخ]] و موقعیت آن در زمان حاضر است.


اينها اهدافى است كه از جغرافياى غدير استفاده مى‏ شود و به نوعى جغرافياى اعتقادى غدير است. واقعاً اين جغرافيا نيست، كه تاريخ اعتقاد ماست. در همين كوه و دشت ‏هاى غدير است كه هم آينده اعتقادمان را بنا كرده ‏ايم و هم دشمنان دين و دنيا و آخرتمان را شناخته ‏ايم، و از اين جغرافياى تاريخى زير بناى فكرى خود را بنيان نهاده ‏ايم.
== توصیف جغرافیایی غدیر خم<ref>غدیر کجاست؟: ص ۵۰–۵۵. چهارده قرن با غدیر: ص ۲۱۳. سخنرانی استثنائی غدیر: ص ۲۶.</ref> ==
منطقه غدیر خم در مسیر سیلاب‌هایی واقع شده که پس از عبور از غدیر به [[جحفه]] می‌رسد، و سپس تا دریای سرخ ادامه پیدا می‌کند. این وادی یا سیلاب، سیل‌های سالیانه را به دریا می‌ریزد. چنین مسیرهایی را به زبان [[عربی]] «وادی» می‌گویند.


ذيلاً جغرافياى غدير را دنبال مى ‏كنيم:
بنابراین در توصیف جغرافیایی غدیر می‌توانیم بگوئیم: وادی جحفه مسیر سیلی است که به دریا می‌ریزد.


'''۱. ارتباط جغرافى غدير با تاريخ اسلام'''
در این مسیر آبگیری طبیعی بوجود آمده که پس از عبور سیل، آب‌های باقیمانده در آن جمع می‌شوند، و به چنین گودال‌ها و آبگیرهایی در [[عرب]] «غدیر» می‌گویند.


سابقه اين بركه با [[تاریخ]] [[اسلام]] را مى‏ توان از روزگارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله با مال التجاره حضرت خديجه به شام مى‏ رفت جستجو كرد؛ ولى تصريحى به اين مطلب در تاريخ نيامده است.
در مناطق مختلف غدیرهای زیادی در مسیر سیل‌ها وجود دارد که با نامگذاری از یکدیگر شناخته می‌شوند. این غدیر هم برای شناخته شدن از غدیرهای دیگر بنام «خم» نامگذاری شده است.


اولين ارتباط اين بركه با اسلام در هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حضرت در مسير خود به [[مدینه]] از همين غدير عبور كرده است. فرداى [[لیلة المبیت]] هم كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام چهار بانو به نام فاطمه را به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله همراهى كرد و آنان را به مدينه آورد، مسير آن حضرت و فاطمه زهرا عليها السلام از غدير خم بود.
نام غدیر خم در طول چهارده قرن تغییر نیافته و در کتاب‌های جغرافیایی و تاریخی و لغت مربوط به قرون مختلف همین نام را برای این مکان معین می‌بینیم که موقعیت دقیق آن را هم تعیین کرده‌اند و فواصل آن را از چهار جهت به صراحت گفته‌اند.<ref>معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۵۱۰،۴۹۲،۳۶۸. لسان العرب: ماده خمم و غدر. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹،۳۵۰ و ج ۳ ص ۱۵۹ و ج ۴ ص ۱۸۸ و ج ۶ ماده غدیر. معجم معالم الحجاز: ج ۱ ص ۱۵۶. تاج العروس: ماده خمم، غدر. النهایة (ابن اثیر): ماده خم. الروض المعطار: ص ۱۵۶. وفاء الوفاء: ج ۲ ص ۲۹۸. صفة جزیرة العرب: ص ۲۵۹.</ref>


بعد از آن در صلح حديبيه و فتح مكه مى‏توان عبور كاروان مسلمانان را از كنار اين بركه احتمال داد. در [[حجةالوداع]] كه سيل هفتاد هزار نفرى مردم از مدينه همراه پيامبرصلى الله عليه وآله براى اعمال حج حركت كردند و جمعيت انبوهى كه بين راه افزوده مى‏ شد، از غدير خم عبور كردند.
با توجه به اینکه یک منطقه جغرافیایی را به مناسبت‌های مختلف با نام‌های متفاوت یاد می‌کنند، لذا غدیر خم هم در [[تاریخ]] با نام‌های مناطقی که از نظر جغرافیایی از آن حساب می‌شود نام برده شده است.


'''۲. امكانات حياتى غدير'''<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۷.</ref>
در مواردی به عنوان «[[جحفه]]» از آن یاد شده، بدان جهت که غدیر خم در وادی جحفه قرار دارد. در مواردی «خرّار» گفته شده که نام مسیر سیل از غدیر تا جحفه است که سیل را به آنجا می‌ریزد. در مواردی با نام «غُرَبة» یاد می‌شود و این بمناسبت همجواری غدیر با این منطقه است و هر دو در یک وادی قرار دارند.


خصوصيت غدير خم از ميان آبادى ‏هايى كه از مكه تا مدينه بر سر راه مسافران بود، وجود بركه بزرگ آب در آن بود، كه در حد يک درياچه كوچک مى ‏نمود و در طول سال آب آن خشک نمى‏ شد، در حالى كه بركه‏ هاى ديگر مدتى پس از فصل بارندگى و سيل خشک مى‏شدند. به همين جهت مسافران از ميان غديرهاى اين جاده «غدير خم» را براى استراحت انتخاب مى ‏كردند و اميدشان به آب هميشه ذخيره آن بود.
با توجه به اینکه موقعیت غدیر و جحفه به صورت از شرق به غرب در مسیر سیل است و هر چه به سمت دریا پیش می‌رود مسیر سیل وسیع تر می‌شود و کسانی که در صدد تعیین فاصله جحفه تا غدیر بوده‌اند از زاویه‌های مختلفی مسافت را اندازه گرفته‌اند، لذا فاصله آن تا جحفه را گاهی سه مایل و گاهی دو مایل تعیین کرده‌اند.


بنا بر اين يكى از جهات انتخاب غدير خم اين نياز حياتى مردم يعنى آب بود كه به حد وافر در آنجا وجود داشت، و به راحتى مى‏ توانست نياز صد و بيست هزار نفر را تأمين كند. اگر چه كاروان عظيم حجاج آب همراه داشتند و شتران مخصوص حمل آب قافله را همراهى مى‏ كرد، اما پيداست كه آنها در طول مسير در آبادى‏ ها ظرف ‏هاى خالى شده را پر مى ‏كردند.
== توصیف تفصیلی غدیر ==
در [[تاریخ]] صورت کاملی از غدیر ترسیم شده که به خوبی قابل شناسایی است:


بنا بر اين براى توقف سه روزه آن جمعيت عظيم ذخيره عظيمى از آب لازم بود، كه هم براى نوشيدن و استفاده‏ هاى غذايى كفايت كند و هم براى شستشو و طهارت مردم كافى باشد، و اين خصوصيت در بركه «خم» وجود داشت.
=== الف. چشمه غدیر ===
در لسان العرب می‌گوید: [[ابن اثیر]] گفته است: «غدیر موضعی بین [[مکّه]] و [[مدینه]] است. چشمه ای که آنجاست در آن می‌ریزد».<ref>لسان العرب: ماده خم. النهایة: ماده خم.</ref>


'''3. امكانات مسافرتى در غدير'''<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۷.</ref>
در معجم و الروض المعطار می‌گوید: «در این غدیر آب چشمه ای می‌ریزد».<ref>معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸. الروض المعطار: ص ۱۵۶.</ref>


يكى از جهات مناسب بودن بيابان غدير براى برنامه اعلان ولايت گنجايش آن براى صد و بيست هزار نفر به صورت متفرق و هنگام استراحت شبانه بود. بايد در نظر گرفت كه هنگام نماز جماعت و سخنرانى همه جمعيت در كنار يكديگر و به صورت فشرده جمع مى‏ شوند، ولى پس از آن هر چند نفر براى استراحت مكانى براى خود انتخاب مى‏ كنند تا شتران را بخوابانند و فرشى پهن كنند و لوازم پخت و پز به راه اندازند و پس از آن بتوانند بخوابند.
در معجم البلدان می‌گوید: «خم موضعی است که چشمه ای در آن می‌ریزد».<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>


بدون شک مكان وسيعى لازم است كه بتواند آسايش مردم را فراهم كند تا مراسم سه روز با نشاط و آسودگى لازم برگزار شود؛ و از اين نظر «غدير خم» مناسب ‏ترين مكان براى برگزارى مراسم سه روزه بود.
اسدی می‌گوید: در سه مایلی [[جحفه]] در کنار چشمه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله است و بین مسجد و چشمه درختانی قرار دارد. اینجا همان غدیر خم است.<ref>خلاصة الوفاء: ص ۲۲۹.</ref>


'''۴. انتخاب سرزمين غدير'''<ref>اسرار غدير: ص ۴۱،۳۵. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۸.</ref>
عیاض می‌گوید: «غدیر برکه ای است که چشمه ای در آن می‌ریزد، و بین برکه و چشمه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله است».<ref>خلاصة الوفاء: ص ۲۲۹.</ref>


با اينكه انتظار مى‏ رفت پيامبر خدا صلى الله عليه وآله در اين اولين و آخرين سفر حج خود مدتى در مكه بمانند، ولى بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادىِ خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان كند: فردا كسى جز معلولان نبايد باقى بماند، و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در «غدير خم» حاضر باشند.
=== ب. آبگیر ===
کلمه غدیر که به معنای [[آبگیر]] است همان جایی است که آب سیل و نیز آب چشمه در آن جمع می‌شود و در تمام عبارات تاریخی معروف‌ترین نام این منطقه با همین آبگیر است.


انتخاب منطقه «غدير» -  كه به امر خاص الهى بود -  از چند جهت قابل ملاحظه است: يكى اينكه در راه بازگشت از مكه، كمى قبل از محل جدايى كاروان‏ها و تقاطع مسيرهاست.
عرام می‌گوید: «غدیر خم در سمت [[طلوع]] [[آفتاب]] است و هیچ‌گاه آب آن خشک نمی‌شود.<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۹۸.</ref>


دوم اينكه در آينده ‏هاى اسلام كه كاروان‏ هاى حج در راه رفت و برگشت از اين مسير عبور مى‏ كنند، با رسيدن به وادى غدير و نماز در [[مسجد]] پيامبر صلى الله عليه و آله، تجديد خاطره و بيعتى با اين زيربناى اعتقادى خود مى ‏نمايند و ياد آن در دل‏ ها احيا مى‏ گردد.
=== ج. درختان ===
در [[حدیث]] طبرانی می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر خم زیر درختان خطابه ایراد کرده است.<ref>المراجعات: مراجعه ۵۴.</ref>


[[مسجد]] پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير -  كه يادگار آن واقعه تاريخى ‏است -  روزهاى جالبى از سوى دوست و دشمن به خود ديده است.
در حدیث حاکم می‌گوید: آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله از [[حجةالوداع]] بازگشت و در غدیر خم پیاده شد دستور داد خارهای زیر درختان را کندند».<ref>المراجعات: مراجعه ۵۴.</ref>


سوم اينكه «غدير» كمى قبل از «جحفه»، بيابانى وسيع و آبگيرى براى جمع شدن آب سيل‏ ها و همچنين آب چشمه ‏اى كه از سمت شمال غربى به آن مى‏ ريزد و چند درخت كهنسال تنومند بوده، كه براى برنامه سه روزه پيامبر صلى الله عليه و آله و ايراد خطبه براى آن جمعيت انبوه بسيار مناسب بوده است.
در حدیث [[احمد بن حنبل|احمد حنبل]] آمده است: برای پیامبر صلی الله علیه و آله با پارچه سایبانی در برابر آفتاب بر روی درخت سَمُرَه ساختند.<ref>المراجعات: مراجعه ۵۴.</ref>


براى مردم بسيار جالب توجه بود كه پيامبرشان -  پس از ده سال دورى از [[مکّه|مکه‏]] بدون آنكه مدتى اقامت كنند تا مسلمانان به ديدارش بيايند و مسائل خود را مطرح كنند، بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مكه خارج شدند و مردم را نيز به خروج از مكه و حضور در «غدير» امر نمودند.
در حدیث دیگر آمده است: زیر دو درخت برای پیامبر صلی الله علیه و آله جارو زده شد و حضرت نماز ظهر را خواندند.<ref>المراجعات: مراجعه ۵۴.</ref>


صبح آن روز كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه حركت كردند، سيل جمعيت كه بيش از صد و بيست هزار نفر و به قولى صد و چهل هزار و به قول ديگر صد و هشتاد هزار نفر تخمين زده مى‏ شدند به همراه حضرت حركت كردند. حتى پنج هزار نفر از مكه و عده ‏اى حدود دوازده هزار نفر از اهل [[یمن]] -  كه مسيرشان به سمت شمال نبود -  براى درک مراسم غدير همراه حضرت آمدند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵ و ج ۳۷ ص ۱۵۸،۱۱۱. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۵۹۳ . الغدير: ج ۱ ص ۲۶۸،۱۰.</ref>
در کتاب «استجلاب ارتقاء الغرف» آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله نماز جماعت غدیر را زیر درختان خواندند.<ref>احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۷۳، به نقل از استجلاب (خطی): ص ۲۱.</ref>


== تاريخ سرزمين غدير<ref>غدير كجاست؟ : ص ۹ - ۳۵.</ref> ==
در روایت ابونعیم آمده است: هیچ‌کس در اطراف درختان باقی نماند مگر آنکه با چشم خود پیامبر صلی الله علیه و آله را می‌دید و با گوش خود صدای آن حضرت را می‌شنید.<ref>احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۴۶.</ref>
يک سفر اكتشافى جغرافيايى به غدير با اعتقاد به صاحب ولايت، اين سرزمين را همراه با تاريخش مى‏ نماياند، و زير ذره‏بين محبت به كشف وقايع اين وادى رحمت مى‏ پردازد.


ورود غدير به جغرافياى اسلام، آغاز حضور جدى غدير در فرهنگ اعتقادى، بلندترين خطابه انبيا در غدير، خاطره ‏هاى ماندگار در جغرافياى غدير، ناگفته‏ هاى پنهان غدير، تاريخچه غدير در چهارده قرن، روزگار غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى مراحل اين سفر اكتشافى است.
این درختان از نوع «سمره» بود که درخت بیابانی عظیمی با شاخ و برگ طولانی و درهم پیچیده همچون چنار است و در اشعار و احادیث به عنوان «دوح» به معنای درخت بزرگ نیز یاد شده است.


اينها اهدافى است كه از جغرافياى غدير استفاده مى‏ شود و به نوعى جغرافياى اعتقادى است.
این درختان کنار آبگیر بوده و غیر از مجموعه درختانی است که در وادی متفرق بوده و بعداً ذکر خواهد شد.


'''۱. ورود غدير به جغرافياى اسلام'''
=== د. مجموعه درختان ===
کلمه «غیضة» در [[عربی]] موضعی است که در آنجا درختان بسیار و درهم پیچیده باشد. در اطراف غدیر درختانی بوده که در عبارات [[تاریخ]] چنین توصیف شده است:


در مسير سيل‏ هايى كه در غرب عربستان از سمت شرقى تا درياى سرخ ادامه مى‏ يابد، آبگيرهاى متعددى وجود دارد كه با عبور سيل در هنگام بارندگى آب در آنها باقى مى‏ ماند؛ و بركه‏هايى را تشكيل مى‏دهد كه مردم منطقه تا مدت‏ها از آب آن استفاده مى‏ كنند. اين بركه ‏ها -  كه در عربى «غدير» ناميده مى ‏شود -  در آن سرزمين خشك ارزش فوق‏ العاده‏اى دارد و بعد از باران آب ذخيره آن مورد استفاده قرار مى ‏گيرد.
'''الف)''' بکری می‌گوید: در این غدیر چشمه ای می‌ریزد و اطراف آن درختان بسیار و درهم پیچیده است.<ref>معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.</ref>


'''الف) غدير خم كجاست؟'''
'''ب)''' صاحب مشارق می‌گوید: خم نام مجموعه درختانی در آنجاست و در آنجا آبگیری است که به این بیشه نسبت داده می‌شود.<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>


در راه [[مکّه]] تا [[مدینه]]، در ۲۰۰ كيلومترى مكه و ۳۰۰ كيلومترى مدينه بركه آبى به نام «[[خُمّ|خُم]]» وجود داشت كه با عنوان «غدير خم» شناخته مى ‏شد. بين دو رشته كوه در شمال و جنوب، اين [[آبگیر]] از شرق به غرب كشيده شده و تا درياى سرخ امتداد داشت و مسير سيل به صورت زمينى هموار در آمده بود.
=== هـ. علف‌های بیابانی ===
یاقوت حموی از عرّام نقل می‌کند: در منطقه غدیر گیاهی جز مرخ و تمام و اراک و عشر نیست.<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>


درختان بيابانى «سَمُر» -  كه به فارسى «كُنار» گفته مى ‏شود -  به صورت متفرق در اين مسيل به چشم مى‏ خورد. در يک سوى اين زمين هموار بركه بزرگ «غدير خم» قرار گرفته بود. موقعيت خاص اين غدير در آن بود كه آبش در طول سال خشک نمى ‏شد. به همين جهت درختانى چند در كنار آن روييده بود ومحل معروفى براى استراحت مسافران خسته بود.
=== و. مسجد ===
در مکانی که پیامبر صلی الله علیه و آله توقف نمود و نماز خواند و خطابه ایراد کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان صاحب اختیار و خلیفه مردم تعیین کرد، مسجدی ساخته شد که محل آن بین چشمه و [[آبگیر]] بوده است.


'''ب) ارتباط جغرافى غدير با تاريخ اسلام'''
بکری می‌گوید: «بین غدیر و [[آبگیر|چشمه]] مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله است».<ref>معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.</ref>


سابقه اين بركه با تاریخ [[اسلام]] را مى ‏توان از روزگارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله با مال التجاره حضرت خديجه به شام مى ‏رفت جستجو كرد؛ ولى تصريحى به اين مطلب در [[تاریخ]] نيامده است.
حموی می‌گوید: صاحب مشارق گفته است: «خم موضعی است که چشمه ای در آن می‌ریزد، و بین غدیر و چشمه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله است».<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>


اولين ارتباط اين بركه با اسلام در هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حضرت در مسير خود به مدينه از همين غدير عبور كرده است. فرداى [[لیلة المبیت]] هم كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام چهار بانو به نام فاطمه را به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله همراهى كرد و آنان را به مدينه آورد، مسير آن حضرت و فاطمه زهرا عليها السلام از غدير خم بود.
تاریخچه این مسجد در عنوان «مسجد غدیر» آمده است.


بعد از آن در صلح حديبيه و فتح مكه مى‏توان عبور كاروان مسلمانان را از كنار اين بركه احتمال داد. در [[حجةالوداع]] كه سيل هفتاد هزار نفرى مردم از مدينه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله براى اعمال حج حركت كردند و جمعيت انبوهى كه بين راه افزوده مى‏ شد، از غدير خم عبور كردند.
=== ز. سکونت ===
حموی از حازمی نقل کرده که «این وادی به وخامت موصوف است». منظور از وخامت غیرقابل سکنی بودن آن است؛ ولی حموی از عرّام نقل کرده که در این منطقه عده ای از قبیله خزاعه و کنانه زندگی می‌کنند ولی بسیار کم اند.<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>


'''ج) آغاز پرونده بلند غدير'''
جغرافیدان عربستان عاتق بن غیث بلادی، سه دلیل ذکر می‌کند که در این مکان سکونت جمعی از مردم به صورت شهر یا روستای مهمی بر قرار بوده است:


در همه اين نقاط حساس تاريخى، «غدير خم» فقط به عنوان عبور و يا احتمالاً استراحتى كوتاه مورد استفاده قرار مى‏ گرفت، اما روز سيزدهم ذى‏ حجة سال دهم هجرى، با يک اعلان رسمى «بركه غدير خم» موقعيتى ديگرگونه يافت و پرونده جديدى براى خود در تاريخ اسلام باز كرد و از ميان بركه ‏هاى جهان امتياز خاصى يافت.
'''اول:''' چشمه غدیر، که یکی از اهالی بلادیه در گذشته نه چندان دور اقدام به حفر مجدد آن برای وفور آب نموده است. باید توجه داشت که در [[حجاز]] بودنِ یک چشمه مساوی با برقراری یک روستاست.


اگر چه از مدينه به پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام شده بود كه اين سفر براى اعلان حج و ولايت است؛ اما با پايان اعمال حج هنوز خبرى درباره مسئله ولايت نازل نشده بود. اعمال حج پايان يافته، و مردم -  كه سال ‏هاست بر اثر تسلط كفار از ديدار كعبه محروم مانده ‏اند -  اكنون پس از فتح [[مکّه]] و كوتاهى دست كفار از بيت خداوند، مى‏ خواهند چند روزى كعبه را [[زیارت]] كنند و بر گرد آن طواف نمايند، اما خداى [[کعبه]] دستور ديگرى دارد.
آثار باقی مانده نشان می‌دهد که در این مکان آبادی بوده که ساختمان‌های آن از سنگ بنا شده بوده و حصاری داشته است.


[[جبرئیل]] نازل مى‏ شود و «غدير خم» را نشان رسول ‏صلى الله عليه و آله مى ‏دهد، و فرمان خدا را ابلاغ مى‏ كند كه فردا همه بايد از مكه خارج شوند و تا غدير خم بروند و در آنجا براى امرى مهم توقف نمايند.
'''دوم:''' زمین‌های اطراف غدیر همه کوهپایه ای و مایل به دشت هستند و تا آنجا که اهل منطقه نقل می‌کنند سراسر آن را نخلستان پوشانده بوده است.


[[بلال حبشی]] به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان مردم ندا داد: «فردا كسى جز معلولان نبايد بماند و همه بايد در وقت معين در غدير خم حاضر باشند».
این آبادی می‌تواند دلیلی بر وجود عده ای به عنوان سکونت در آنجا باشد.


'''د) حركت به سوى سرزمين اعتقاد'''
'''سوم:''' بعد از شهادت [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] فرزندان [[صحابه]] و [[انصار]] و [[قریش]] در دشت‌های حجاز متفرق شدند و برای خود باغ‌ها و آبادی‌هایی ساختند که به صراحت [[تاریخ]] مناطق اطراف غدیر خم از آن مناطق است.


مكه در تعجب فرو مى‏ رود! چرا آن امر مهم در كنار بيت خداوند اعلام نمى ‏شود؟ براى چه در بيابان و از چه رو در غدير خم؟! كسى نيست كه متوجه [[اهمیت]] برنامه نشود.
با توجه به اینکه در مناطق دور دست تر از غدیر آبادی‌هایی در کنار آب‌ها به وجود آمده، استبعادی ندارد در این غدیر هم وطن کرده باشند و اطراف آن را آباد نموده باشند، چرا که هم به جاده و آبادی‌های دیگر نزدیک تر است و هم سابقه حضور پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا ثابت بوده است.


اين است كه دوازده هزار نفر از اهل يمن كه مسيرشان به سمت جنوب بود همراه پنج هزار نفر از اهل مكه راه شمال را به سمت غدير در پيش مى‏ گيرند.
این سه دلیل ثابت می‌کند که سرزمین غدیر خم که امروزه فقط چند چادرنشین در این سو و آن سویش خیمه زده‌اند، روزگاری شهر یا روستای آبادی بوده است.


اكنون جغرافياى اسلام براى يافتن نقطه‏ اى حساس بر روى كره خاكى در حركت است. چهار روز راه در پيش است و از «سَيْرَف» و «مَرّ الظهران» و «عسفان» عبور مى‏ كنند تا به «قُدَيْد» مى ‏رسند كه تا غدير فاصله كمى دارد. در آنجا پيشواز غدير آغاز مى‏ شود.
از نظر شیعه دلیل دیگری موارد فوق را تأیید می‌کند و آن صراحت [[تاریخ]] به وجود مسجد غدیر در آنجاست. قرائن مذکور نیز مؤیدی قوی بر وجود مسجد غدیر است که طبعاً به خاطر عبور حجاج زمینه سکونت نیز در آنجا فراهم بوده است.<ref>علی طریق الهجرة: ص ۶۰–۶۷. معجم معالم الحجاز: ج ۳ ص ۱۵۹.</ref>


از «قُديد» تا «غدير خم» جبرئيل سه بار نازل مى ‏شود و اين دستور را نازل مى ‏كند: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس ...».
== حدود غدیر نزد جغرافیدانان<ref>غدیر کجاست؟: ص ۴۶،۴۵. اسرار غدیر: ص ۴۸. واقعه قرآنی غدیر: ص ۶۹.</ref> ==
«کُراع» به معنی پایان مسیل و انتهای مسیر آب است، و «غُمَیم» نام این منطقه ای بین مکه و مدینه بوده که غدیر خم در آن واقع شده است.


'''هـ) چرا غدير انتخاب شد؟'''
«غدیر» به معنای گودالی است که پس از عبور سیل، آب در آن باقی می‌ماند. «خمّ» نام این آبگیر بوده است. محل «غدیرخم» در وادی جحفه و به همین نام معروف است.


كاروان به غدير نزديک تر مى ‏شود. غدير كجاست؟ عرض و طول آن، حدود شمالى و جنوبى و شرقى و غربى آن، امكانات آن، موقعيت استراتژيک آن كدام است؟ اينجا چه خصوصيتى دارد كه خداوند تبارک و تعالى آن را انتخاب كرده و تأكيد بر اعلان ولايت در آنجا نموده است؟
بسیاری از اهل لغت و جغرافی و تاریخ نگاران محل غدیر را بین [[مکّه]] و [[مدینه]] دانسته‌اند:


موقعيت حساس اين بركه از آن جهت است كه جاده بعد از آن در سمت مدينه، به جحفه مى‏رسد كه تقاطع راه ‏هاست. جاده‏اى كه از مكه تا غدير را از كنار دريا پيموده در جحفه تقسيم مى‏ شود. راهى به سوى مدينه به شرق مايل مى ‏شود. راهى به سمت شمال از كنار دريا تا شام مى ‏رود. راه ديگرى از غرب به دريا مى‏ رسد تا با كشتى به مصر و ساير مناطق [[آفریقا]] برود.
در «لسان العرب» می‌گوید: «غدیر خم آبگیر معروفی بین مکه و مدینه است».<ref>لسان العرب: ماده «خم».</ref>


اگر چه مسلمانان آن روز اكثراً از سوى مدينه آمده بودند، ولى انتخاب غدير قبل از اين تقاطع حساس در آينده ‏هاى [[تاریخ]] كه كاروان‏ها همين مسير را طى مى‏ كردند، براى هميشه يادآور مراسمى بود كه در هيجدهم ذى‏ الحجه در آنجا انجام گرفت، يعنى قبل آنكه كاروان‏ ها متفرق شوند غدير را -  كه يادآور آن روز مقدس بود -  [[زیارت]] مى‏ كردند.
یاقوت در «معجم البلدان» می‌گوید: «حازمی گفته است: خم، مسیر سیلی بین مکه و مدینه است…، و [[جارالله زمخشری|زمخشری]] گفته که خم، نام مرد رنگرزی است که آبگیر بین مکه و مدینه به او نسبت داده شده است».<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>


'''۲. كاروان اسلام در غدير'''
ابن منظور در «لسان العرب» می‌گوید: «خم آبگیر معروفی بین مکه و مدینه در جحفه است که همان غدیر خم است».<ref>لسان العرب: ماده «خمّ».</ref>


ساعتى به ظهر مانده كاروان به غدير خم نزديک شد. عده ‏اى از [[منافقین]] كه متوجه برنامه بودند بر سرعت خود افزودند و بعضى خود را تا [[جحفه]] رساندند كه بگويند ما عبور كرده بوديم و در مراسم حاضر نشديم.
فیروزآبادی در «قاموس» می‌گوید: «غدیر خم، محلی است در مسیر سیلی بین حرمین شریفین».<ref>القاموس المحیط: ماده «خم».</ref>


'''الف) كاروان حجاج در نزديكى غدير'''
از این عبارات معلوم می‌شود اختلافی درباره اینکه غدیر بین مکه و مدینه است وجود ندارد، و بحث بر سر تعیین مکان آن بین این دو شهر است.


اما پيامبر صلى الله عليه و آله -  به دستور مستقيم الهى -  با رسيدن به غدير سه كار انجام داد:
== جمع‌بندی بین توصیف‌های جغرافیایی مختلف در غدیر<ref>غدیر کجاست؟: ص ۴۷،۴۶.</ref> ==
[[اکثریت]] قائلند که غدیر در [[وادی جحفه|جحفه]] است، و منظورشان این است که غدیر خم در وادی جحفه قرار دارد.


اولاً دستور داد منادى ندا دهد كه همه در غدير خم متوقف شوند. ثانياً عده‏اى را مأمور كرد كه سر تا سر قافله را كنترل كنند و آنان را كه پيشتر رفته ‏اند باز گردانند و كسانى را كه هنوز نرسيده ‏اند به سمت غدير سوق دهند. ثالثاً از جاده اصلى به سمت راست خارج شد و مسير را به سمت غدير تغيير داد.
در این موارد منظور از جحفه «وادی جحفه» است، نه روستای جحفه که میقات است.


آغاز ورود به غدير در سه مرحله انجام شد. از يک سو مردم موظف شدند تا گروه گروه در جاى جاى وادى خيمه برپا كنند و براى توقف سه روزه لوازم استراحت خود را آماده كنند. از سوى ديگر دستور داده شد كسى زير پنج درخت كهنسال نرود و آن محوطه براى سخنرانى خالى بماند. از ديگر سوى دستور دادند براى آن حضرت و خاندانش خيمه‏ اى بر پا كنند.
دلیل این مطلب مسافتی است که بین جحفه و غدیر خم تعیین می‌کنند، و معنایش مغایرت جحفه با غدیر خم است که فاصله بین آن دو در نظر گرفته می‌شود.


همه مراحل به خوبى انجام شد و مردم استقرار يافتند تا برنامه ‏هاى بعدى اعلام گردد.
دلیل دیگر اینکه وادی جحفه از غدیر آغاز می‌شود و به دریای سرخ منتهی می‌گردد و غدیر جزئی از وادی جحفه می‌شود. بنابر این معنی ندارد بین آنجا و وادی جحفه که جزء آن است مسافت تعیین گردد.


'''ب) آماده ‏سازى جايگاه خطابه'''
مطلبی که فقط حمیری در الروض المعطار گفته تعیین محل غدیر بین جحفه و عسفان است که می‌گوید: «بین جحفه و عُسفان غدیر خم است».<ref>الروض المعطار: ص ۱۵۶.</ref>


با توجه به قرار داشتن درختان در سمت جنوبى وادى، [[نماز جماعت]] به راحتى خوانده مى‏ شد در حالى كه امام جماعت زير درختان ايستاده باشد.
بدون شک این اشتباهی از اوست، به خصوص آنکه صریحاً محل غدیر را در سه مایلی جحفه در سمت چپ جاده تعیین کرده است، در حالی که بین جحفه و [[عُسفان|عسفان]] محلی به نام غدیر شناخته نشده است.


اكنون كه تا هنگام نماز ظهر ساعتى باقى مانده بود، پيامبر صلى الله عليه و آله گروهى از اصحاب را مأمور آماده سازى جايگاه سخنرانى نمود. [[سلمان فارسی|سلمان]] و ابوذر و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] مأمور ساختن [[منبر]] شدند.
ظاهراً منشأ اشتباه آنجاست که او عبارت تعیین‌کننده مسافت از سه مایلی جحفه در سمت چپ جاده را از کتاب «معجم ما استعجم» گرفته و متوجه نشده که منظور بکری از سمت چپ جاده نسبت به کسی است که از [[مدینه]] به [[مکّه]] می‌رود نه از مکّه به مدینه، و لذا این اشتباه رخ داده است.


آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ‏ هاى ناهموار را جمع‏ آورى كردند، و سپس زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند. گروهى هم شاخه‏ هاى پايين آمده درختان را كه تا نزديكى زمين آمده بود و به سر و روى مردم اصابت مى ‏كرد قطع كردند.
بکری در معجم می‌گوید: «غدیر خم در سه مایلی جحفه و در سمت چپ جاده است».<ref>معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.</ref>


آنگاه با طناب‏ هايى شاخه‏ هاى بالاى دو درخت را به يكديگر بستند و آنها را به هم نزديک كردند، و سپس روى آنها پارچه‏ هايى به صورت سايبان بر جايگاه سخنرانى قرار دادند. گروهى ديگر مأمور شدند درختچه ‏هايى كه در اين سو و آن سوى بيابان روييده بود قطع كنند. كار اصلى بناى منبر بود كه همان چهار نفر بر عهده داشتند.
و همان‌طور که گفتیم منظورش سمت چپ جاده از سوی مدینه به مکه است. دلیل این مطلب گفته او در بیان مراحل جاده بین حرمین و مسافت‌های آن است که از سمت مدینه آغاز می‌کند و وادی عقیق را نام می‌برد و می‌گوید: «راه مکه از طرف مدینه از عقیق است: از مدینه تا ذی الحلیفة…».<ref>معجم ما استُعجم: ج ۳ ص ۹۵۴–۹۵۵.</ref>


با جمع ‏آورى سنگ‏ ها و چيدن آنها روى يكديگر شكل اوليه منبر را بر پا كردند، و بلنداى آن را به اندازه قامت پيامبر صلى الله عليه و آله قرار دادند.
از همه این موارد استفاده می‌شود که غدیر خم در انتهای وادی خرّار و آغاز جحفه در سمت راست جاده حُجاج از مدینه به مکه واقع شده است و به همین جهت است که عده ای غدیر را به نام «خَرّار» خوانده‌اند.


آنگاه براى تنظيم دقيق‏تر شكل ظاهرى آن، جهاز شتران را به كار گرفتند كه هم بالا رفتن از منبر آسان باشد و هم شباهت آن به منبر بيشتر شود. سپس براى زيباسازى بر روى آنها پارچه‏ هايى انداختند.
== علت نامگذاری به غدیر خم<ref>غدیر کجاست؟: ص ۴۲.</ref> ==
از مجموع معانی که در فرهنگ‌های عربی برای «غدیر» و «خم» ذکر کرده‌اند می‌توان تعریف زیر را به دست آورد:


بدين صورت جايگاه زيبا و حساب شده‏اى براى سخنرانى آماده شد كه سايبانى بزرگ بر فراز آن از تابش آفتاب جلوگيرى مى‏كرد. موقعيت درختان و منبرى كه زير آنها بنا شده بود به گونه ‏اى بود كه نسبت به مخاطبين در وسط قرار داشت، و سخنران بر همه مردم مُشرف بود و همه حاضرين در غدير او را مى ‏ديدند و صدايش را مى‏ شنيدند، اگر چه براى بهتر شنيدن كلام حضرت، شخصى سخنان پيامبر صلى الله عليه وآله را براى افراد دورتر تكرار مى‏ كرد.
=== غدیر ===
آبگیر و محل پست طبیعی زمین است که آب باران یا سیل در آن جمع می‌شود و معمولاً آب آن تا فصل گرما نمی‌ماند.


'''ج) نماز جماعت قبل از سخنرانى'''
جمع کلمه «غدیر» به چهار صورت می‌آید: غُدُر، غُدْر، أغدُرَة، غُدْران.<ref>لسان العرب، تاج العروس، محیط المحیط، المعجم الوسیط: ماده غدر.</ref>


كارها به قدرى سريع انجام گرفت كه در فاصله دو ساعت تا ظهر همه چيز آماده شد، و مقارن اذان ظهر بلال مؤذن پيامبر صلى الله عليه و آله اذان گفت، و سپس در بين مردم ندا داد كه همه براى نماز جماعت و آغاز مراسم در برابر جايگاه جمع شوند.
درباره علت نامگذاری «آبگیر» به «غدیر» - که صفت مشبّهه است - دو جهت ذکر کرده‌اند:


مردم گروه گروه از خيمه‏ ها و استراحتگاه ‏هاى خود بيرون آمده و در مقابل [[منبر]] اجتماع كردند و صف‏هاى منظم براى اقامه نماز جماعت بر پا شد، و قسمتى هم براى زنان در نظر گرفته شد.
'''الف)''' به معنای اسم مفعول از ماده «مغادرة» یعنی رفتن و باقی گذاشتن است، و منظور آن است که سیل آبگیر را پر می‌کند و آن را با آبش رها می‌کند و می‌رود.


همه آماده و منتظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله از خيمه‏اش خارج شد و زير درختان كنار منبر بر سجاده ايستاد، و نماز جماعت با جمعيتى عظيم كه تا آن روز سابقه نداشت برپا شد.
'''ب)''' به معنای اسم فاعل از ماده «غدر» یعنی حیله است، و منظور آن است که آبگیر با آب فراوانی که دارد واردین را می‌ترساند و هنگام شدت احتیاج آبش تمام می‌شود. این معنی را زبیدی در تأیید [[غدیریه|شعر]] کمیت، قوی دانسته است.<ref>تاج العروس: ماده «غدر».</ref>


'''۳. بلندترين خطابه انبيا عليهم السلام در غدير'''
=== خم ===
یاقوت در معجم البلدان از زمخشری نقل کرده که «خم» نام مرد رنگرزی بوده، که آبگیر بین مکه و مدینه به او نسبت داده شده است.


'''الف) خطيب اعظم بر جايگاه غدير'''
سپس از صاحب مشارق نقل می‌کند که گفته است: «خم اسم مجموعه درختانی در آنجاست و در آن آبگیری است که به خم نسبت داده می‌شود».<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>


بلافاصله پس از نماز، پيامبر صلى الله عليه و آله به طرف منبر آمد و از پله ‏هاى آن بالا رفت و بر آخرين پله آن در مقابل مردم ايستاد. سپس اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فرا خواند و به او دستور داد بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.
همین جهتِ نامگذاری غدیر به «غدیر خمّ» را در کلام بکری می‌بینیم که می‌گوید: «غدیر خم در سه مایلی [[جحفه]] است. در این [[آبگیر]] چشمه ای می‌ریزد و اطراف آن درختان بسیار و در هم پیچیده است و این همان مجموعه درختانی است که به آن خمّ می‌گویند».<ref>معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.</ref>


آن حضرت هم از منبر بالا رفت و يک پله پايين ‏تر از پيامبر صلى الله عليه و آله در طرف راست و احتراماً كمى مايل به طرف آن حضرت ايستاد كه پشت به حضرتش نباشد. در اين حال پيامبر صلى الله عليه و آله دست بر شانه على‏ عليه السلام گذاشت. اكنون مردم -  بر خلاف هميشه كه يک خطيب را در حال نشسته مى‏ ديدند -  دو نفر را بر فراز منبر در حال ايستاده مى‏ ديدند و خود را آماده شروع خطابه مى‏كردند.
== فاصله غدیر تا جحفه<ref>غدیر کجاست؟: ص ۴۸.</ref> ==
برای تعیین دقیق محل غدیر از نظر جغرافیایی نسبت آن با [[جحفه]] در نظر گرفته شده چون منطقه معروفی بوده و هست. منابع زیر درباره تعیین فاصله غدیر به دست آمده است:


پيامب رصلى الله عليه و آله نگاهى به راست و چپ جمعيت نمود و منتظر شد تا مردم پس از نماز فشرده ‏تر بنشينند و جمع شوند و با سكوت آماده شنيدن سخنان حضرتش شوند.
بکری فاصله را سه مایل تعیین کرده، و از زمخشری از قول قائلی نقل کرده که فاصله دو مایل است، و اشاره به ضعف این قول نموده است.<ref>معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.</ref>


'''ب) خطابه‏ اى براى نسل ‏ها'''
حموی فاصله را دو مایل تعیین کرده است.<ref>معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸.</ref>


اكنون بى‏ سابقه ‏ترين سخنرانى تاريخ شش هزار ساله انبياء عليهم السلام با حضور يكصد و بيست هزار نفر در مقابل اول شخصيت جهان آغاز مى‏ شود. با نام خدا طنين صداى پيامبر صلى الله عليه و آله در فضاى غدير پيچيد:
فیروزآبادی فاصله را سه مایل تعیین کرده است.<ref>قاموس: ماده «خم».</ref>


بسم اللَّه الرحمن الرحيم، الحمد للَّه الذى علا فى توحده و دنا فى تفرده و جل فى سلطانه و عظم فى اركانه و احاط بكل شى علماً و هو فى مكانه ... .
نصر و عرّام فاصله را یک مایل گفته‌اند.<ref>تاج العروس: ماده «خم». معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>


سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر سكوت مطلق مردم حدود يک ساعت طول كشيد، كه طى آن مسايل اصولى و مبانى ريشه ‏اى براى آينده اسلام تبيين شد، و اساس همه آنها ولايت و [[امامت]] دوازده امام ‏عليهم السلام بعد از آن حضرت تا روز قيامت قرار داده شد.
این اختلاف فاصله از یک مایل تا سه مایل به خاطر جاده‌های مختلفی است که بین غدیر و [[جحفه]] وجود دارد، به خصوص آنکه وادی جحفه بعد از غدیر رفته رفته پهن‌تر می‌شود تا به جحفه و بعد از آن به دریا می‌رسد.


حضرت پس از حمد و ثناى الهى، تصريح كرد كه بايد فرمان مهمى درباره على بن ابى ‏طالب ابلاغ كنم، و اگر اين پيام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده ‏ام و ترس از [[عذاب]] او دارم.
ممکن است در موردی از کنار کوه‌ها اندازه‌گیری شده باشد که نزدیک تر است و یک مایل گفته شده، و در موردی از وسط وادی طی طریق شده و دو مایل گفته شده، و در موردی از حاشیه وادی اندازه‌گیری شده و سه مایل تعیین شده است.


آنگاه امامت دوازده امام ‏عليهم السلام بعد از خود را تا آخرين روز دنيا اعلام فرمود. سپس با بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ...»، و كمال دين و تمام نعمت را با ولايت ائمه‏ عليهم السلام اعلام فرمود. بعد از آن غضب الهى بر [[عداوت اهل بیت علیهم السلام|دشمنان اهل بیت‏ علیهم السلام]] را با تلاوت آيات [[عذاب]] و [[لعن]] از [[قرآن]] و [[تفسیر]] آن به عده ‏اى از اصحابشان بيان فرمود.
== قله «هَرشی» ادامه جغرافیای غدیر<ref>غدیر کجاست؟: ص ۴۹.</ref> ==
عاتق بن غیث بلادی در کتاب «علی طریق الهجرة» به توصیف [[هرشی(عَقَبه)|کوه هرشی]] در مسیر [[مکّه]] تا [[مدینه]] می‌پردازد و می‌گوید: در ۱۶ کیلومتری شمال شرقی شهر «رابغ» کوه هرشی است.


سپس با اشاره رمزى به «اصحاب صحيفه ملعونه»، تصريح كرد كه بعد از من مقام امامت را غصب مى‏ كنند و غاصبين را لعنت كرد.
«هَرشی» در واقع نام بیابانی است که دو کوه آن را دربر گرفته است. کوه بزرگ‌تر را «هَرشی» می‌گویند که مسیر جاده از آنجاست، و کوه کوچک‌تر را «هُرَیْشاء» می‌گویند که فقط راه پیاده یا مالرو دارد.


آنگاه تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل بيت ‏عليهم السلام قرار داد و آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمود و آنها را به شيعيان و پيروان آل محمد عليهم السلام تفسير نمود. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كرد و آنها را به دشمنان آل محمد عليهم السلام معنى نمود.
کوه هرشی به سمت جنوب شیب تندی دارد، ولی از طرف شمال به بیابانی مسطح سرازیر می‌شود که به سوی غرب امتداد دارد و آن را بیابان «بیض» می‌نامند، و در سمت شرقی آن بیابان «شیباء» قرار دارد.


در فراز ديگر مطالبى اساسى درباره حضرت بقية الله الاعظم حجة بن الحسن المهدى ارواحنا فداه فرمود، و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره كرد؛ و آينده ‏اى پر از عدل و داد را به دست آن حضرت به جهانيان مژده داد.
از قدیم راه حجاج از «سقیاء» تا «جحفه» از کوه هرشی بوده است. در آغاز ورود اتومبیل، کوه هرشی را برای عبور ماشین آماده می‌کردند ولی به نتیجه ای نرسید چرا که در آن زمان ماشین‌های جاده‌سازی مدرن نبود.


آنگاه بيعت با خود حضرت و سپس [[بیعت]] با على‏ عليه السلام را با پشتوانه الهى مطرح كرد. در فرازى ديگر درباره احكام الهى سخن گفت و به اطاعت از ائمه‏ عليهم السلام در همه امور دستور داد.
بعد از آن جاده اتومبیل از مسیر دیگری قرار داده شد و منطقه هرشی متروکه واقع شد و سیل در آنجا خرابی ایجاد کرد، به گونه ای که هم‌اکنون بالا رفتن و پایین آمدن از کوه با خطر مواجه است.


در آخرين مرحله خطابه، بيعتِ لسانى انجام شد كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام ‏عليهم السلام و رساندن پيام غدير به نسل‏ هاى آينده و غايبان از غدير بود.
علت انتخاب راه قله هرشی با همه دشواری عبور از آن، فقط نزدیک شدن مسیر است که از رابغ به «مُبیریک» از راه هرشی ۳۱ کیلومتر و از راه مستوره ۸۸ کیلومتر است، که ۵۷ کیلومتر نزدیک تر است و زودتر به مقصد می‌رسد. بعد از هرشی «ابواء» است که قبر [[آمنه بنت وهب|حضرت آمنه مادر پیامبر صلی الله علیه و آله]] در آنجا واقع است.<ref>علی طریق الهجرة: ص ۲۴۰–۲۴۲.</ref>


كلمات نهايى پيامبر صلى الله عليه و آله دعا براى اقراركنندگان به سخنانش و نفرين بر منكرين اوامر آن حضرت بود، و با حمد خداوند خطابه حضرت پايان يافت.
گستردگی جغرافیای غدیر تا «هَرشی» در ۲۰ کیلومتر بعد از غدیر ادامه می‌یابد. این نام همان کوهی است که می‌خواستند بر فراز آن نقشه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله را و در پای آن نقشه قتل علی‌علیه السلام اجرا کنند! چه کسانی؟ همانان که بعد از رحلتش [[خلافت]] را غصب کردند!


'''ج) سه برنامه استثنايى بر فراز منبر'''
پس بیایید بعد از دیدار غدیر سری هم به قله هرشی بزنیم و خاطره تلخ آن شب را مرور کنیم. در تاریکی، [[اکثریت]] کاروان مجبورند کوه را دور بزنند چون این گونه برای شتران آسان‌تر است، اما پیامبر صلی الله علیه و آله و عده ای دیگر از کوه بالا می‌روند تا با عبور از قله آن در سوی دیگر کوه زودتر پایین آیند و راه نزدیک شود.


آن منبر سنگى كه در جغرافياى غدير مى‏ درخشد -  گذشته از سخنرانى -  شاهد سه اقدام عملى نيز بود كه تا آن روز سابقه نداشت. يكى آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و بيان مقام امامت، از فراز [[منبر]] مردم را مورد سؤال قرار داد و از آنان پاسخ خواست تا اقرار كنند. حضرت فرمودند: چه كسى نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟ همه يكصدا پاسخ دادند: خدا و رسولش.
چشمان نافذی همچون [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] می‌خواهد که ببیند چهارده نفر زودتر از پیامبر صلی الله علیه و آله سربالایی کوه را در پیش گرفته به سرعت سمت قله را نشانه رفته‌اند.


دوم آنكه از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام خواست نزديك‏تر بيايد و آنگاه دو بازوى حضرت را گرفت و او را تا آنجا بلند كرد كه پاهاى حضرت محاذى زانوان [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] قرار گرفت. در آن حال فرمود: من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله: هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند.
کمی بعد، پیامبر صلی الله علیه و آله حرکت می‌کند و عده ای از قافله همراه می‌شوند، ولی سربالایی تند کوه حرکت شتران را کُند می‌کند و قافله عقب می‌ماند.


سوم بيعت عمومى بود كه حضرت از انبوه جمعيت خواست تا اقرار نام ه‏اى درباره ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بر زبان جارى سازند و آن را همراه پيامبر صلى الله عليه و آله تكرار كنند. در اينجا خطاب به مردم فرمود: همه بگوييد:
افسار شتر پیامبر صلی الله علیه و آله در دست حذیفه است و عمار از پشت سر شتر را راهنمایی می‌کند و سریع‌تر به قله می‌رسند.


ما فرمان تو را كه از جانب خداوند درباره على بن ابى‏ طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندى اطاعت مى‏ كنيم و به آن راضى هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مى‏ كنيم ... . عهد و پيمان در اين باره براى ايشان از ما، از قلب‏ ها و جان‏ ها و زبان‏ ها و ضماير و دستانمان گرفته شد. هر كس با دستش توانست و گرنه با زبانش بدان اقرار كرده است.
کسی جز پیامبر صلی الله علیه و آله نمی‌داند و نمی‌بیند که در دو سوی گردنه چهارده نفر با شمشیرهای آخته آماده اند و ظرف‌های پر از شن را در ابتدای سراشیبی نگه داشته‌اند تا با عبور شتر پیامبر صلی الله علیه و آله آن‌ها را رها کنند و با وحشت و سقوط شتر، جان پیامبر صلی الله علیه و آله به خطر افتد.


قرآن عجب حضورى در غدير دارد. هر فراز از اين واقعه عظيم با آيه‏اى تأييد مى‏ شود تا آنجا كه امضاى الهى را به ارمغان مى ‏آورد: «اليوم اَكملتُ لكم دينكم و اَتممتُ عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً».
== پانویس ==
[[رده:جغرافیای غدیر]]
{{پانویس}}


'''۴. خاطره‏ هايى در جغرافياى غدير'''
== فهرست منابع ==


'''الف) پايان سخنرانى و  ادامه مراسم'''
{{منابع}}
 
* احقاق الحق؛ قاضی نورالله شوشتری، قم: کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، اول، ۱۴۰۹ق.
با پايان سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله، برنامه سه روزه آغاز شد و در هر نقطه وادى غدير چراغ هدايتى به يادگار گذاشت. نگاهى به نقطه نقطه اين سرزمين يادآور خاطره ‏هايى از آن ايام ثلاثه است، كه هر كدام به تنهايى جغرافياى اعتقاد ما نيز هست.
*
 
* تاج العروس؛ محمد بن محمد بن مرتضی زبیدی، م۱۲۵۰ق، بیروت: دارالفکر، اول، ۱۴۱۴ق.
اگر جايگاه منبر بازسازى شود در زير درختان پيامبر صلى الله عليه و آله را خواهيم ديد كه عمامه خود را -  كه سحاب نام داشت -  به معناى اعلام جانشينى در برابر مردم بر سر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏بندد. ازدحام مردم را پس از سخنرانى خواهيم ديد كه سعى مى‏ كنند خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نزديك‏تر كنند، و [[تبریک]] و تهنيت بگويند و با ايشان مصافحه كنند. فريادهاى شعفِ جمعيت شكوه و عظمت عجيبى را بر وادى غدير حاكم ساخته است.
*
 
* خلاصة الوفاء؛ علی بن عبدالله السهمودی، م۹۱۱ق، مدینه منوره: المکتبة العلمیه، ۱۳۹۲ق.
اگر گوش جان فرا دهيم صداى منادى پيامبر صلى الله عليه و آله را مى‏شنويم كه در بين مردم اين خلاصه غدير را تكرار مى‏ كند: «من  كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».
*
 
* الروض المعطار فی خبر الأقطار؛ محمد بن عبدالمنعم حمیری، م۹۰۰ق، تحقیق: عباس احسان، بیروت: مکتبة لبنان، دوم، ۱۹۸۴م.
'''ب) براى بيعت صف كشيدند'''
*
 
* علی طریق الهجرة؛ عاتق بن غیاث بلادی، م۱۴۳۱ق، ترجمه و تحقیق: محمد رضا شهیدی پاک، تهران، مشعر، ۱۳۹۰ش.
اگر با چشم دل بنگريم مراسم [[بیعت]] تماشايى است كه توقف سه روزه براى آن است. زير درختان در كنار بركه دو خيمه را خواهيم ديد كه به دستور خاص پيامبر صلى الله عليه و آله برپا شده است. در يكى خود حضرت و در ديگرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام جلوس فرموده ‏اند. راستى عجب مناظر به ياد ماندنى!
*
 
* القاموس المحیط؛ محمد بن یعقوب فیروزآبادی، م۸۱۷ق، بیروت: مؤسسة الرساله، هشتم، ۱۴۲۶ق-۲۰۰۵م.
مردم براى بيعت صف كشيده ‏اند، صفى كه بايد يكصد و بيست هزار نفر در آن به نوبت بايستند و هر يک شخصاً بيعت نمايند. اين مراسم تا آن روز سابقه نداشت و مردم لحظه لحظه آن را دنبال مى‏ كردند.
*
 
* لسان العرب؛ محمد بن مکرم بن منظور مصری، م۷۱۱ق، بیروت: دارالفکر، اول، سوم، ۱۴۱۴ق.
ابتدا وارد خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏شدند و با حضرت بر سر پيمان ولايت علوى دست بيعت مى ‏دادند. آنگاه از خيمه حضرت خارج مى‏ شدند و وارد خيمه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏شدند و با ادب «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» مى ‏گفتند و بر سر پايدارى در اين ولايت و دفاع از آن، دست بيعت مى‏ دادند.
*
 
* المراجعات؛ عبدالحسین شرفالدین الموسوی، تهران: مجمع جهانی اهل بیت، ۱۳۷۱ش.
كِى از خاطره بازديد كنندگان بيابان غدير محو خواهد شد كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] در همين خيمه ‏ها با پيامبر و على ‏عليهما السلام دست بيعت دادند و «اصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة» گفتند و پرسيدند: آيا اين برنامه از طرف خداست يا نه!!! و پيامبر صلى الله عليه وآله با تعجب فرمود: آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خدا مى ‏شود؟! و با اين همه بساط سقيفه را همانان بر پا كردند، و پايه ‏گذار ضديت با ولايت على ‏عليه السلام تا ابد شدند.
*
 
* معجم البلدان؛ یاقوت بن عبدالله حموی، م۵۷۴ق، بیروت: دارالصادر، دوم، ۱۹۹۵م.
'''ج) بيعت بانوان در غدير'''
*
 
* معجم ما استعجم؛ عبدالله بن عبدالعزیز بکری، م۴۸۷ق، تحقیق: مصطفی السقا، بیروت: عالم الکتب، سوم، ۱۴۰۳ق.
منظره ديگرى كه در جغرافياى غدير ثبت شد بيعت زنان بود. بانوى بانوان جهان حضرت فاطمه زهرا عليها السلام از حاضرين اين بيعت بود، كه بعد از دو ماه و اندى آن را به ياد همه آورد و در گير و دار سقيفه خاطر نشان ساخت.
*
 
* معجم معالم الحجاز؛ عاتق بن غیث بلادی، بیروت: مؤسسة الریان، ۱۴۳۱ق.
همسران پيامبر صلى الله عليه و آله از جمله عایشه و حفصه نيز از حاضران اين بيعت بودند كه با آن حجت عظيم كه بر آنان تمام شد چنان نقشى را در سقيفه ايفا كردند.
*
 
* النهایه فی غریب الحدیث و الاثر؛ مبارک بن محمد بن اثیر جزری، م۶۰۶ق، تحقیق: محمود محمد طناحی، قم: اسماعلیان، چهارم، ۱۳۶۷ش.
شكل خاص بيعت زنان فراموش نشدنى و يادآور حرمت و حجاب زنان در ولايت علوى بود. طشتى پر از آب، پرده‏اى در وسط آن، دست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داخل آب در يک سوى پرده، دست بانوان در سوى ديگر پرده در آب، همه حاكى از آن است كه حتى در چنين امر عظيمى بايد بيعت از پشت پرده باشد كه نه تنها دست در دست بيعت كننده قرار نمى ‏گيرد، بلكه پرده‏اى زده مى‏شود تا يكديگر را نبينند.
{{پایان منابع}}
 
'''د) ملائكه در غدير'''
 
گشت و گذارى در وادى غدير، اولين شعر زيباى غدير را به گوش ما مى ‏رساند، كه حسّان بن ثابت آن را سروده و از فراز بلندى به دستور پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله براى مردم مى‏ خواند.
 
در حاشيه اين سرزمين خاطره عجيبى خود نمايى مى‏ كند. مردم امين وحى الهى جبرئيل را به صورت مردى خوشرو مى ‏بينند كه مى‏ گويد: «پيامبر براى على پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى‏ زند».
 
راستى جا دارد سه روز در غدير بمانيم و همه آن وقايع را جلو ديدگان آوريم و از ياد آنها لذت ببريم.
 
'''هـ) مباهله در غدير'''
 
پايان روز سوم نوبت ديدن اصحاب فيل بود كه با [[سنگ آسمانی]] نابود شدند! نوبت مباهله در غدير بود كه خدا به عنوان شاهد غدير معجزه نشان داد.
 
زير درختان، كنار خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله دوازده نفر پس از آن مراسم تاريخى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمده‏ اند و حارث فهرى سركرده آنان مى ‏پرسد: آيا اينكه گفتى «من كنت مولاه فهذا على مولاه» از جانب پروردگار بود يا از نزد خود گفتى؟!
 
و پيامبر صلى الله عليه و آله را مى‏ بينيم كه در پاسخ او مى‏ گويد: خداوند به من وحى كرده و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلام نمى ‏كنم.
 
و حارث به مباهله فرا  مى‏ خواند: خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست!
 
و خداوند را مى‏ بينيم كه در برابر ديدگان آن جمعيت عظيم سنگى از آسمان بر سر حارث مى‏ فرستد و او را نقش زمين مى‏ كند، و با نزول آيه «سأل سائل بعذاب واقع» بر همه ثابت مى‏ كند كه غدير الهى است.
 
و پيامبر صلى الله عليه و آله را مى ‏بينيم كه به مردم مى ‏فرمايد: شنيديد؟! ديديد؟! يعنى سزاى منكر ولايت على ‏عليه السلام اين است.
 
'''۵. ناگفته ‏هاى پنهان غدير'''
 
ديدار كننده از وادى غدير با شنيدن اين فراز از وقايع آن روز احساس ديگرى از درون خود مى ‏يابد، كه گويا آن روزها ماجراهاى ديگرى هم جريان داشته است. وقايع و ماجراهايى كه جا دارد در اين جغرافياى تاريخى به جستجوى آنها نيز بپردازيم:
 
'''الف) فرياد شيطان در غدير'''
 
اگر چشم دل باز باشد ابليس را خواهد ديد كه در روز غدير از شدت غيظ فرياد مى‏ كشد. شياطين از او علت را مى‏پرسند و او مى‏گويد: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به سرانجام رسد هرگز كسى خدا را معصيت نخواهد كرد. آنان به التماس مى‏ گويند: تو بودى كه آدم را گمراه كردى، اكنون نيز دست به كار شو! او هم وعده مى‏دهد كه بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله آرام ننشيند و با كمک منافقان تمام تلاش خود را براى شكستن پيمان ولايت به كار گيرد.
 
'''ب) منافقين در غدير'''
 
[[شیطان|ابلیس]] را در اين سوى غدير رها مى‏ كنيم و سراغى از [[منافقین]] مى ‏گيريم كه سخت در تلاشند. درختان و بركه و چشمه غدير و تک تک ريگ ‏هاى آن وادى براى ما شهادت خواهند داد كه آن روز و در برابر [[منبر]] پيامبر صلى الله عليه و آله كدام چشمان خيانتكارى غيظ خود را فرو مى‏ دادند.
 
آنان كه در مكه براى غصب خلافت همپيمان شده و «صحيفه ملعونه» را امضا كرده بودند، اكنون در ميان جمعيت نيروهاى خود را از ميان منافق صفتان انتخاب مى‏ كردند. آنان هنگام سخنرانى با نگاه ‏هاى اعتراض گونه خود و هنگام بيعت با اعتراضات صريحشان، زهر خويش را بر [[عسل]] مصفاى غدير مى ‏ريختند.
 
اكنون كه غدير را انجام شده مى ‏بينند فتنه‏ هاى جديدى در سر مى‏ پرورانند: قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و على‏ عليه السلام قبل از رسيدن به مدينه! خدايا اين بركه چه اسرارى در خود نهفته دارد؟ به روى شيرين آن لبخند بزنيم يا براى روى تلخ آن اشک بريزيم. عجيب است كه بعد از اين همه، نقشه مى‏ كشند كه در راه پيامبر صلى الله عليه و آله را به قتل برسانند و يا اگر نتوانستند على ‏عليه السلام را !!
 
آرى، بالاخره مراسم سه روزه غدير پايان مى‏ پذيرد، و كاروان صد و بيست هزار نفرى [[حجةالوداع]] با غدير وداع مى‏كنند، و جز اندكى در دل هم با غدير خداحافظى مى ‏كنند!!
 
'''ج) قله «هَرشى» ادامه جغرافياى غدير'''
 
جغرافياى غدير اما هنوز گسترده مى ‏شود و تا «[[هرشی(عَقَبه)|هَرشی]]» در ۲۰ كيلومتر بعد از غدير ادامه مى‏يابد. اين نام چه ارتباطى با غدير دارد و كجاست؟ همان كوهى است كه مى‏ خواستند بر فراز آن نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را و در پاى آن نقشه قتل على‏صلى الله عليه وآله اجرا كنند! چه كسانى؟ همانان كه بعد از رحلتش [[خلافت]] را غصب كردند!
 
پس بياييد بعد از ديدار غدير سرى هم به قله هَرشى بزنيم و خاطره تلخ آن شب را مرور كنيم. در تاريكى، اكثريت كاروان مجبورند كوه را دور بزنند چون اين گونه براى شتران آسان‏تر است، اما پيامبر صلى الله عليه و آله و عده‏اى ديگر از كوه بالا مى‏روند تا با عبور از قله آن در سوى ديگر كوه زودتر پايين آيند و راه نزديك شود.
 
چشمان نافذى همچون [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] مى‏ خواهد كه ببيند چهارده نفر زودتر از پيامبر صلى الله عليه و آله سربالايى كوه را در پيش گرفته به سرعت سمت قله را نشانه رفته ‏اند. كمى بعد، پيامبر صلى الله عليه و آله حركت مى‏ كند و عده‏ اى از قافله همراه مى‏ شوند، ولى سربالايى تند كوه حركت شتران را كُند مى‏ كند و قافله عقب مى ‏ماند.
 
افسار شتر پيامبرصلى الله عليه وآله در دست حذيفه است و عمار از پشت سر شتر را راهنمايى مى‏كند و سريع‏تر به قله مى‏رسند. كسى جز پيامبر صلى الله عليه و آله نمى‏ داند و نمى ‏بيند كه در دو سوى گردنه چهارده نفر با شمشيرهاى آخته آماده‏ اند و ظرف‏ هاى پر از شن را در ابتداى سراشيبى نگه داشته ‏اند تا با عبور شتر پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را رها كنند و با وحشت و سقوط شتر، جان پيامبرصلى الله عليه وآله به خطر افتد.
 
'''د) «و اللَّه يعصمك من الناس» حافظ پيامبر صلى الله عليه و آله'''
 
اگر از هَرشى بازديد كرديد از كوه بپرسيد: آن چهارده نفر چه كسانى بودند كه با رسيدن پيامبرصلى الله عليه وآله به قله، ظرف ‏هاى پر از شن و سنگ‏ هاى بزرگ را به طرف شتر آن حضرت رها كردند؟
 
نداى «و اللَّه يعصمك من الناس» حافظ رسول‏ صلى الله عليه و آله بود. با يک اشاره پيامبر صلى الله عليه و آله شتر متوقف شد و سنگ ‏ها رد شدند و به سمت پايين كوه رفتند، اما [[منافقین]] با شمشير حمله كردند. حذيفه و عمار  كه خطر را دريافته بودند شمشير بر كشيده حمله كردند و آنان را فرارى دادند.
 
اى كاش حاضر بوديم در لحظاتى بعد از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله با اشاره‏اى فضاى تاريک نيمه شب را روشن ساخت، و چهره‏هاى منحوس آنان را كه در پشت صخره ‏ها پنهان شده بودند به حذيفه و عمار نشان داد: [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عثمان بن عفّان|عثمان]]، [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]]، [[عمرو بن عاص|عمروعاص]]، [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]]، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی ‏وقاص]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]]، [[ابوموسی اشعری]]، [[ابوهریره]]، [[مغیرة بن شعبه]]، [[معاذ بن جبل]]، [[سالم مولى ابی‏ حذیفه]].
 
واقعاً اين جغرافيا نيست، كه [[تاریخ]] اعتقاد ماست. در همين كوه و دشت‏ هاى غدير است كه هم آينده اعتقادمان را بنا كرده‏ ايم و هم دشمنان دين و دنيا و آخرتمان را شناخته ‏ايم، و از اين جغرافياى تاريخى زير بناى فكرى خود را بنيان نهاده ‏ايم.
 
'''۶. جغرافياى غدير در چهارده قرن'''
 
آن روزها گذشت، اما [[مسجد]] غدير در كنار بركه و [[آبگیر|چشمه]] و درختان بر جاى ماند. مسافران مكه در ايام حج و غير آن از جاده‏اى عبور مى ‏كردند كه غدير خم بر سر راهشان بود. در آنجا ياد آن روز بزرگ در دل‏ها زنده مى‏شد و در مسجد آن نمازى به جاى مى ‏آوردند و در آب بركه سر و رويى صفا مى ‏دادند و «من كنت مولاه فعلى مولاه» را زمزمه مى‏ كردند.
 
'''الف) اولين خرابى مسجد غدير به دست سقيفه'''
 
اين مسجد خارى در چشم دشمنان بود كه به عنوان شاهدى زنده از ولايت على ‏عليه السلام در قلب بيابان مى ‏درخشيد، و پيداست كه دشمنان هرگز چشم ديدن چنين بناى اعتقادى -  تاريخى را نداشتند.
 
طبيعى بود كه اولين اقدام براى نابودى اين آثار به دست عمر بن الخطاب باشد، چرا كه او مؤسس صحيفه و [[سقیفه]] بود. آرى، به دستور [[عمر بن خطاب|عمر]] مسجد غدير كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحابش علامت گذارى شده بود از ميان برده شد و علائم آن محو گرديد؛ و سقيفه پنداشت كه آخرين يادگار غدير از صفحه روزگار برداشته شد.
 
ولى دلسوختگان غدير جغرافياى غدير را حفظ كردند، و در زمان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بار ديگر آنجا را احيا كردند و ياد غدير را زنده نمودند.
 
'''ب) خرابى دوم مسجد غدير به دست معاويه'''
 
پس از شهادت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، بار ديگر معاويه دشمن كينه ‏توز [[اسلام]]، ساربانى را با دويست نفر مأمور كرد و آنان را به غدير خم فرستاد، تا هر گونه آثارى در آنجا هست با خاک يكسان كنند.
 
اى درختان غدير كه در سايه شما پيامبر صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را به عنوان نشان [[هدایت]] بالا برد؛ و اى بركه و چشمه غدیر و اى ريگ‏هاى وادى غدير، اگر اشک مى‏ ريزيد كه جاى پاى محمد و على‏ عليها السلام را با خاک يكسان كردند، خبر داريد كه خانه محمد و على ‏عليها السلام را به آتش كشيدند و طناب بر گردن صاحب غدير انداختند، تا به اجبار از او براى سقيفه [[بیعت]] بگيرند!!
 
ما هم با شما اشک مى ‏ريزيم، اما خوشحاليم كه مدافعان هميشه بيدار غدير نگذاشتند اين محدوده جغرافيايى در لابلاى ظلم سقيفه نابود گردد.
 
'''ج) غدير خم در زمان ائمه‏ عليهم السلام'''
 
بعد از آن امام حسين‏ عليه السلام را در مسيرى كه از [[مکّه]] به [[عراق]] مى ‏آمد، مى‏ بينيم كه كاروان [[کربلا]] را از غدير عبور مى‏ دهد و در آنجا توقفى دارد.
 
بار ديگر مسجد غدير را در زمان [[امام باقر علیه السلام]] احيا شده مى ‏بينيم. پس از آن [[امام صادق ‏علیه السلام]] را مى ‏بينيم كه رسماً در سفر از مدينه به مكه در غدير توقفى مى‏ نمايد و جاى [[منبر]] پيامبر صلى الله عليه و آله و جزئياتى از واقعه را نشان مى‏دهد. در نقطه ‏اى ديگر محل خيمه [[منافقین]] را نشان مى‏ دهد و برخى توطئه ‏هاى آنان را بيان مى ‏فرمايد.
 
در زمان [[امام کاظم ‏علیه السلام]] نيز مسجد غدير را آباد مى ‏بينيم و حضرت به اصحابشان دستور نماز در آن مسجد را مى ‏داد، و تصريح مى‏ فرمود كه پدرم نيز چنين دستورى را به اصحابش مى ‏داد.
 
'''د) غدير خم از غيبت صغرى تا قرن چهاردهم'''
 
پيداست غدير خم به گونه‏ اى جاى خود را در جغرافياى [[اسلام]] باز كرده كه ديگر ظالمان جرئت خراب كردن آن را نداشته ‏اند و صفحات تاريخ همچنان حكايت از حفظ مسجد غدير دارد، تا آغاز غيبت صغرى (سال ۲۶۰ ق) كه على بن مهزيار اهوازى در سفرى كه به اشتياق ديدار امام زمان‏ عليه السلام عازم مكه است در غدير پياده مى‏ شود و در مسجد آنجا به مناجات مى‏ پردازد.
 
پس از آن [[شیخ صدوق]] (م ۳۸۱ ق) را مى ‏بينيم كه تصريح به بقاى مسجد غدير در زمان خود مى ‏نمايد، و بر استحباب نماز در آنجا تأكيد مى ‏كند.
 
بعد از او [[شیخ طوسی]] (م ۴۶۰ ق) به مسجد غدير در زمان خود اشاره مى‏ كند.
 
قاضى ابن برّاج (م ۴۸۱ ق) به بقاى مسجد غدير تا زمان خود تصريح كرده است.
 
پس از او ابن حمزه (م ۵۶۰ ق) به اين مطلب تصريح مى‏ كند.
 
پس از آن [[ابن ادریس حلی]] (م ۵۹۸ ق) بقاى مسجد غدير در زمان خود را يادآور شده است.
 
بعد از او علامه حلى (م ۷۲۶ ق) اين مطلب را خاطر نشان كرده است.
 
تا زمان شهيد اول (م ۷۶۸ ق) كه مى ‏گويد: «ديوارهاى اين مسجد تا امروز باقى است».
 
بعد از آن شيخ يوسف بحرانى (م ۱۱۸۶ ق) را مى ‏بينيم كه به وجود مسجد غدير در زمان خود تصريح مى ‏كند.
 
سيد حيدر كاظمى (م ۱۲۶۵ ق) از وجود مسجد غدير خبر داده و مى‏گويد: »با آنكه جاده از غدير فاصله دارد ولى مسجد آن مشهور است« .
 
محدث نورى نيز از وجود آن در قبل از سال ۱۳۰۰ ق خبر داده كه در سفر حج با استاد خود سيد مهدى قزوينى حلى در مسجد غدير نماز خوانده‏ اند.
 
'''۷. غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى'''
 
'''الف) قرن چهاردهم و انهدام مسجد غدير'''
 
شكى نيست كه چون منطقه غدير در مسير سيل است تغييراتى در شكل و حدود جغرافيايى آن پديد آيد. آن چند درخت كهنسال در طول ۱۴۰۰ سال از بين رفته‏ اند. در اين بيابان در سال‏ هاى بارانى گياهان و درختان بيشترى روييده و در خشكسالى از بين رفته است.
 
چشمه غدير گاهى پر آب و گاهى كم آب بوده و در مواردى در صدد حفر و ازدياد آب آن برآمده ‏اند. بركه غدير در اثر عوارض طبيعى عريض ‏تر يا كم عرض‏تر شده است. حتى در زمان عثمانى ‏ها سيل شديد باعث خرابى مسجد شده و دوباره اقدام به بازسازى آن گرديده است.
 
نكته قابل توجه، عنايت خاص سلاطين [[هند]] به [[مسجد غدیر]] بوده، كه چند بار توسط آنان تعمير و بازسازى شده است. آنچه مسلم است اينكه تا قبل از سلطه وهابيان در [[عربستان]]، مسجد غدير رسماً بر جا بوده و محل [[زیارت]] و نماز حاجيان در رفت و برگشت حج بوده است.
 
يكى از بناهاى مقدسى كه وهابيت همچون ساير موارد به انهدام آن دست يازيده مسجد غدير است. آنان با دو اقدام كينه‏ توزانه اثر مسجد غدير را به كلى محو كرده ‏اند. از يک سو ساختمان مسجد را كاملاً منهدم ساخته و از بين برده‏ اند و اثرى از آن باقى نگذاشته‏ اند، و از سوى ديگر جاده را به قدرى از غدير فاصله داده ‏اند كه حتى دورنماى آن را از جاده نمى‏توان ديد.
 
'''ب) اكتشاف جغرافيايى غدير در قرن پانزدهم'''
 
خوشبختانه دو محقق شناخته شده از كشور عربستان اقدام به شناسايى غدير نموده‏ اند. اين دو محقق نتيجه تحقيق خود را به طور مستند و به صورت كتابى منتشر ساخته‏اند.
 
يكى جغرافيدانى از [[اهل‏ سنت]] به نام عاتق بن غيث بلادى است كه اهل بلاديه در نزديكى غدير است. او از طرف دولت عربستان مأمور به شناسايى مسير هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله شده و در اين راه به غدير خم رسيده و به شناسايى دقيق آن پرداخته است. او در سال‏ هاى ۱۳۹۳ و ۱۳۹۶ قمرى در دو نوبت شخصاً به آن منطقه سفر كرده و به تحقيق از اهالى آنجا پرداخته و جزئيات جغرافيايى منطقه را به صورت دقيقى ثبت كرده است.
 
ديگرى علامه دكتر شيخ عبدالهادى فَضلى از علماى شيعه منطقه شرقى عربستان است، كه در سال‏ هاى ۱۴۰۲ و ۱۴۰۹ قمرى شخصاً دو سفر اكتشافى به منطقه غدير داشته و با توجه به منابع تاريخى اقدام به شناسايى دقيق محدوده منطقه غدير و بركه و چشمه آن با تحقيقات محلى نموده است.
 
مهم اين است كه تحقيقات اين دو محقق -  با آنكه جدا از هم صورت گرفته -  نتايج يكسانى داشته و سخن هر دو در شناسايى غدير يكى است.
 
اين نتيجه به ما اطمينان مى‏ دهد كه بركه غدير هم اكنون پا برجاست و چشمه غدير نيز مى‏ جوشد و آب آن به سمت بركه مى ‏آيد و در آن مى‏ ريزد و جغرافياى غدير خم با زمان پيامبر صلى الله عليه و آله تغيير زيادى نكرده است.
 
گام ديگر، بناى مجدد مسجد غدير است كه اميدواريم در آينده‏اى نزديك تحقق پذيرد؛ و بار ديگر حاجيان در مسير رفت و برگشت در مسجد غدير توقفى كنند و از بركه آن روح و جان خويش را صفايى دهند.
 
== تحقيق در جغرافياى غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۳ - ۱۵۷.</ref> ==
از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و [[تألیف]] قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد جغرافياى غدير و موقعيت منطقه غدير از نظر جغرافيايى و تاريخچه آن در طول [[تاریخ]] و موقعيت آن در زمان حاضر است.
 
== توصيف جغرافيايى غدير خم<ref>غدير كجاست؟ : ص ۵۰ - ۵۵. چهارده قرن با غدير: ص ۲۱۳. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۶.</ref> ==
منطقه غدير خم در مسير سيلاب‏ هايى واقع شده كه پس از عبور از غدير به [[جحفه]] مى ‏رسد، و سپس تا درياى سرخ ادامه پيدا مى‏ كند. اين وادى يا سيلاب، سيل‏ هاى ساليانه را به دريا مى ‏ريزد. چنين مسيرهايى را به زبان [[عربی]] «وادى» مى ‏گويند.
 
بنابراين در توصيف جغرافيايى غدير مى ‏توانيم بگوئيم: وادى جحفه مسير سيلى است كه به دريا مى‏ريزد. در اين مسير آبگيرى طبيعى بوجود آمده كه پس از عبور سيل، آب‏هاى باقيمانده در آن جمع مى‏شوند، و به چنين گودال‏ها و آبگيرهايى در [[عرب]] «غدير» مى ‏گويند.
 
در مناطق مختلف غديرهاى زيادى در مسير سيل‏ها وجود دارد كه با نامگذارى از يكديگر شناخته مى‏ شوند. اين غدير هم براى شناخته شدن از غديرهاى ديگر بنام «خم» نامگذارى شده است.
 
نام غدير خم در طول چهارده قرن تغيير نيافته و در كتاب‏ هاى جغرافيايى و تاريخى و لغت مربوط به قرون مختلف همين نام را براى اين مكان معين مى‏ بينيم كه موقعيت دقيق آن را هم تعيين كرده ‏اند و فواصل آن را از چهار جهت به صراحت گفته‏ اند.<ref>معجم ما استعجم: ج ۲ ص  ۵۱۰،۴۹۲،۳۶۸ . لسان العرب: ماده خمم و غدر. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹،۳۵۰ و ج ۳ ص ۱۵۹ و ج ۴ ص ۱۸۸ و ج ۶ ماده غدير. معجم معالم الحجاز: ج ۱ ص ۱۵۶. تاج العروس: ماده خمم، غدر. النهاية (ابن اثير): ماده خم. الروض المعطار: ص ۱۵۶. وفاء الوفاء: ج ۲ ص ۲۹۸. صفة جزيرة العرب: ص ۲۵۹.</ref>
 
با توجه به اينكه يک منطقه جغرافيايى را به مناسبت ‏هاى مختلف با نام‏ هاى متفاوت ياد مى‏ كنند، لذا غدير خم هم در [[تاریخ]] با نام ‏هاى مناطقى كه از نظر جغرافيايى از آن حساب مى‏ شود نام برده شده است.
 
در مواردى به عنوان «[[جحفه]]» از آن ياد شده، بدان جهت كه غدير خم در وادى جحفه قرار دارد. در مواردى «خرّار» گفته شده كه نام مسير سيل از غدير تا جحفه است كه سيل را به آنجا مى ‏ريزد. در مواردى با نام «غُرَبة» ياد مى‏ شود و اين بمناسبت همجوارى غدير با اين منطقه است و هر دو در يک وادى قرار دارند.
 
با توجه به اينكه موقعيت غدير و جحفه به صورت از شرق به غرب در مسير سيل است و هر چه به سمت دريا پيش مى‏رود مسير سيل وسيع ‏تر مى‏ شود و كسانى كه در صدد تعيين فاصله جحفه تا غدير بوده ‏اند از زاويه ‏هاى مختلفى مسافت را اندازه گرفته ‏اند، لذا فاصله آن تا جحفه را گاهى سه مايل و گاهى دو مايل تعيين كرده ‏اند.
 
'''۱. توصيف عمومى غدير'''
 
شرايط جغرافيايى منطقه در طول [[تاریخ]] تغييراتى داشته است، به خصوص آنكه در مسير سيل بوده و شكل آن به راحتى تغيير مى‏ يابد. به همين جهت در توصيف غدير خم جنبه ‏هاى حياتى و طبيعى از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله تا كنون تغييراتى داشته ‏اند كه به شرح زير است:
 
'''الف)''' در نزديک آبگير (غدير) چشمه آبى است كه پس از جارى شدن به سمت غدير آمده و در آن مى‏ ريخته است. اين چشمه گاهى كم آب يا خشک مى ‏شده و گاهى در اثر عوامل طبيعى مسيرش از غدير عوض مى‏ شده و به سمت ديگرى‏ مى رفته است.
 
'''ب)''' در اطراف چشمه درختانى سرسبز و انبوه رشد كرده و محل زيبايى را ايجاد كرده بوده است. گاهى در اثر سيلاب‏ ها اين درختان از بين مى ‏رفته و يا در سال‏هايى كه آب چشمه كم بوده يا خشک شده درختان نيز سرسبزى خود را از دست داده يا خشكيده ‏اند.
 
'''ج)''' كنار آبگير نيز درختان صحرايى كهنسالى بوده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در سايه آنها سخنرانى فرموده است. اين درختان نيز در اثر عمر زياد خشكيده و سيل نيز در از بين رفتن آنها مؤثر بوده است.
 
'''د)''' خود آبگير نيز از نظر عمق و عرض و طول در ساليان متمادى كه سيل از روى آن عبور كرده تغييرات زيادى  به خود ديده، ولى محل اصلى آن تغييرى نكرده است و در طول تاريخ تا امروز به عنوان غدير خم محلى معروف بوده است.
 
'''۲. توصيف تفصيلى غدير'''
 
در [[تاریخ]] صورت كاملى از غدير ترسيم شده كه به خوبى قابل شناسايى است:
 
'''الف) چشمه غدير'''
 
در لسان العرب مى‏ گويد: [[ابن ‏اثیر]] گفته است: «غدير موضعى بين [[مکّه]] و [[مدینه]] است. چشمه‏ اى كه آنجاست در آن مى‏ ريزد».<ref>لسان العرب: ماده خم. النهاية: ماده خم.</ref>
 
در معجم و الروض المعطار مى‏ گويد: «در اين غدير آب چشمه‏ اى مى ‏ريزد».<ref>معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸. الروض المعطار: ص ۱۵۶.</ref>
 
در معجم البلدان مى ‏گويد: «خم موضعى است كه چشمه‏ اى در آن مى ‏ريزد».<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>
 
اسدى مى‏ گويد: در سه مايلى [[جحفه]] در كنار چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است و بين مسجد و چشمه درختانى قرار دارد. اينجا همان غدير خم است.<ref>خلاصة الوفاء: ص ۲۲۹.</ref>
 
عياض مى ‏گويد: «غدير بركه ‏اى است كه چشمه‏ اى در آن مى ‏ريزد، و بين بركه و چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است».<ref>خلاصة الوفاء: ص ۲۲۹.</ref>
 
'''ب) آبگير'''
 
كلمه غدير كه به معناى [[آبگیر]] است همان جايى است كه آب سيل و نيز آب چشمه در آن جمع مى‏ شود و در تمام عبارات تاريخى معروف ‏ترين نام اين منطقه با همين آبگير است.
 
عرام مى‏ گويد: «غدير خم در سمت طلوع آفتاب است و هيچ گاه آب آن خشک نمى ‏شود.<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۹۸.</ref>
 
'''ج) درختان'''
 
در [[حدیث]] طبرانى مى‏ گويد: [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] در غدير خم زير درختان خطابه ايراد كرده است.<ref>المراجعات: مراجعه ۵۴ .</ref>
 
در حديث حاكم مى‏ گويد: آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از [[حجةالوداع]] بازگشت و در غدير خم پياده شد دستور داد خارهاى زير درختان را كندند».<ref>المراجعات: مراجعه ۵۴ .</ref>
 
در حديث [[احمد بن حنبل|احمد حنبل]] آمده است: براى پيامبر صلى الله عليه و آله با پارچه سايبانى در برابر آفتاب بر روى درخت سَمُرَه ساختند.<ref>المراجعات: مراجعه ۵۴ .</ref>
 
در حديث ديگر آمده است: زير دو درخت براى پيامبر صلى الله عليه و آله جارو زده شد و حضرت نماز ظهر را خواندند.<ref>المراجعات: مراجعه ۵۴ .</ref>
 
در كتاب «استجلاب ارتقاء الغرف» آمده است: پيامبر صلى الله عليه و آله نماز جماعت غدير را زير درختان خواندند.<ref>احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۷۳، به نقل از استجلاب (خطى): ص ۲۱.</ref>
 
در روايت ابونعيم آمده است: هيچ كس در اطراف درختان باقى نماند مگر آنكه با چشم خود پيامبر صلى الله عليه و آله را مى‏ديد و با گوش خود صداى آن حضرت را مى ‏شنيد.<ref>احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۴۶.</ref>
 
اين درختان از نوع «سمره» بود كه درخت بيابانى عظيمى با شاخ و برگ طولانى و درهم پيچيده همچون چنار است و در اشعار و احاديث به عنوان «دوح» به معناى درخت بزرگ نيز ياد شده است. اين درختان كنار آبگير بوده و غير از مجموعه درختانى است كه در وادى متفرق بوده و بعداً ذكر خواهد شد.
 
'''د) مجموعه درختان'''
 
كلمه «غيضة» در [[عربی]] موضعى است كه در آنجا درختان بسيار و درهم پيچيده باشد. در اطراف غدير درختانى بوده كه در عبارات [[تاریخ]] چنين توصيف شده است:
 
'''الف)''' بكرى مى‏ گويد: در اين غدير چشمه‏ اى مى ‏ريزد و اطراف آن درختان بسيار و درهم پيچيده است.<ref>معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.</ref>
 
'''ب)''' صاحب مشارق مى‏ گويد: خم نام مجموعه درختانى در آنجاست و در آنجا آبگيرى است كه به اين بيشه نسبت داده مى‏ شود.<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>
 
'''هـ) علف‏ هاى بيابانى'''
 
ياقوت حموى از عرّام نقل مى ‏كند: در منطقه غدير گياهى جز مرخ و تمام و اراک و عشر نيست.<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>
 
'''و) مسجد'''
 
در مكانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله توقف نمود و نماز خواند و خطابه ايراد كرد و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را به عنوان صاحب اختيار و خليفه مردم تعيين كرد، مسجدى ساخته شد كه محل آن بين چشمه و [[آبگیر]] بوده است.
 
بكرى مى ‏گويد: «بين غدير و چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است».<ref>معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.</ref>
 
حموى مى‏ گويد: صاحب مشارق گفته است: «خم موضعى است كه چشمه‏ اى در آن مى ‏ريزد، و بين غدير و چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است».<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>
 
تاريخچه اين مسجد در عنوان «مسجد غدير» آمده است.
 
'''ز) سكونت'''
 
حموى از حازمى نقل كرده كه «اين وادى به وخامت موصوف است». منظور از وخامت غير قابل سكنى بودن آن است؛ ولى حموى از عرّام نقل كرده كه در اين منطقه عده ‏اى از قبيله خزاعه و كنانه زندگى مى‏ كنند ولى بسيار كم ‏اند.<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>
 
جغرافيدان عربستان عاتق بن غيث بلادى، سه دليل ذكر مى‏ كند كه در اين مكان سكونت جمعى از مردم به صورت شهر يا روستاى مهمى بر قرار بوده است:
 
'''اول:''' چشمه غدير، كه يكى از اهالى بلاديه در گذشته نه چندان دور اقدام به حفر مجدد آن براى وفور آب نموده است. بايد توجه داشت كه در حجاز بودنِ يک چشمه مساوى با برقرارى يک روستاست. آثار باقى مانده نشان مى ‏دهد كه در اين مكان آبادى بوده كه ساختمان‏ هاى آن از سنگ بنا شده بوده و حصارى داشته است.
 
'''دوم:''' زمين‏ هاى اطراف غدير همه كوهپايه ‏اى و مايل به دشت هستند و تا آنجا كه اهل منطقه نقل مى‏ كنند سراسر آن را نخلستان پوشانده بوده است. اين آبادى مى ‏تواند دليلى بر وجود عده ‏اى به عنوان سكونت در آنجا باشد.
 
'''سوم:''' بعد از شهادت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرزندان صحابه و انصار و قريش در دشت‏ هاى حجاز متفرق شدند و براى خود باغ‏ ها و آبادى ‏هايى ساختند كه به صراحت تاريخ مناطق اطراف غدير خم از آن مناطق است.
 
با توجه به اينكه در مناطق دور دست‏تر از غدير آبادى‏ هايى در كنار آب‏ ها به وجود آمده، استبعادى ندارد در اين غدير هم وطن كرده باشند و اطراف آن را آباد نموده باشند، چرا كه هم به جاده و آبادى ‏هاى ديگر نزديک ‏تر است و هم سابقه حضور پيامبر صلى الله عليه و آله در آنجا ثابت بوده است.
 
اين سه دليل ثابت مى ‏كند كه سرزمين غدير خم كه امروزه فقط چند چادرنشين در اين سو و آن سويش خيمه زده ‏اند، روزگارى شهر يا روستاى آبادى بوده است.
 
از نظر شيعه دليل ديگرى موارد فوق را تأييد مى‏ كند و آن صراحت [[تاریخ]] به وجود مسجد غدير در آنجاست. قرائن مذكور نيز مؤيدى قوى بر وجود مسجد غدير است كه طبعاً به خاطر عبور حجاج زمينه سكونت نيز در آنجا فراهم بوده است.<ref>على طريق الهجرة: ص ۶۰ - ۶۷. معجم معالم الحجاز: ج ۳ ص ۱۵۹.</ref>
 
== جايگاهى مناسب براى سخنرانى<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۸.</ref> ==
از جهاتى كه در انتخاب سرزمين غدير خم مى‏ توان به آن اشاره كرد، وجود پنج درخت كهنسال مانند چنار در كنار بركه در يک ستون بود كه از شرق به غرب روييده بودند.
 
اين درختان با سايه بلندشان -  اگر چه براى صد و بيست هزار نفر مكفى نبود ولى مى ‏توانست سايبان خوبى براى جايگاه سخنرانى و خيمه ‏هاى [[بیعت]] باشد و عظمتى خاص و جلوه ‏اى زيبا بدان ببخشد.
 
اين بود كه به محض رسيدن به غدير خم از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام شد كه كسى زير درختان نرود و آن موضع خالى بماند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۰.</ref> اين دستور از يک سو مانع از ازدحام مردم مى ‏شد كه طبعاً همه مى‏ خواستند زير درختان را براى استراحت خود انتخاب كنند، و از سوى ديگر آن مكان براى آماده‏ سازى جايگاه مراسم خالى مى‏ ماند.
 
همه اين خصوصياتِ مكانى باعثِ انتخاب سرزمين غدير خم براى آخرين و بلندترين و مهم‏ترين خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله شد، و تا امروز هر كس به جزئيات جغرافيايى و اقليمى و امكانات آن توجه مى‏ كند از اين حسن انتخاب در شگفت مى‏ ماند.
 
== جمع‏ بندى بين توصيف ‏هاى جغرافيايى مختلف در غدير<ref>غدير كجاست؟ : ص ۴۷،۴۶.</ref> ==
[[اکثریت]] قائلند كه غدير در جحفه است، و منظورشان اين است كه غدير خم در وادى [[جحفه]] قرار دارد.
 
در اين موارد منظور از جحفه «وادى جحفه» است، نه روستاى جحفه كه ميقات است. دليل اين مطلب مسافتى است كه بين جحفه و غدير خم تعيين مى ‏كنند، و معنايش مغايرت جحفه با غدير خم است كه فاصله بين آن دو در نظر گرفته مى ‏شود.
 
دليل ديگر اينكه وادى جحفه از غدير آغاز مى‏ شود و به درياى سرخ منتهى مى‏ گردد و غدير جزئى از وادى جحفه مى ‏شود. بنابر اين معنى ندارد بين آنجا و وادى جحفه كه جزء آن است مسافت تعيين گردد.
 
مطلبى كه فقط حميرى در الروض المعطار گفته تعيين محل غدير بين جحفه و عسفان است كه مى ‏گويد: «بين جحفه و عُسفان غدير خم است».<ref>الروض المعطار: ص ۱۵۶.</ref>
 
بدون شک اين اشتباهى از اوست، به خصوص آنكه صريحاً محل غدير را در سه مايلى جحفه در سمت چپ جاده تعيين كرده است، در حالى كه بين جحفه و [[عُسفان|عسفان]] محلى به نام غدير شناخته نشده است.
 
ظاهراً منشأ اشتباه آنجاست كه او عبارت تعيين كننده مسافت از سه مايلى جحفه در سمت چپ جاده را از كتاب «معجم ما استعجم» گرفته و متوجه نشده كه منظور بكرى از سمت چپ جاده نسبت به كسى است كه از [[مدینه]] به [[مکّه]] مى‏ رود نه از مکّه به مدينه، ولذا اين اشتباه رخ داده است.
 
بكرى در معجم مى ‏گويد: «غدير خم در سه مايلى جحفه و در سمت چپ جاده است».<ref>معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.</ref> و همانطور كه گفتيم منظورش سمت چپ جاده از سوى مدينه به مكه است. دليل اين مطلب گفته او در بيان مراحل جاده بين حرمين و مسافت‏ هاى آن است كه از سمت مدينه آغاز مى‏ كند و وادى عقيق را نام مى‏ برد و مى ‏گويد: «راه مكه از طرف مدينه از عقيق است: از مدينه تا ذى ‏الحليفة...».<ref>معجم ما استُعجم: ج ۳ ص ۹۵۴ - ۹۵۵.</ref>
 
از همه اين موارد استفاده مى ‏شود كه غدير خم در انتهاى وادى خرّار و آغاز جحفه در سمت راست جاده حُجاج از مدينه به مكه واقع شده است و به همين جهت است كه عده ‏اى غدير را به نام «خَرّار» خوانده ‏اند.
 
== حدود عمومى غدير<ref>غدير كجاست؟ : ص ۴۵،۴۴.</ref> ==
منطقه غدير خم در مسير سيلاب‏ هايى واقع شده كه پس از عبور از غدير به [[جحفه]] مى‏ رسد و سپس تا درياى سرخ ادامه پيدا مى‏ كند و سيل‏ هاى ساليانه را به دريا مى ‏ريزد. چنين مسيرهايى را به زبان [[عربی]] «وادى» مى‏ گويند.
 
بنا بر اين در توصيف جغرافيايى غدير مى‏ توانيم بگوييم: وادى جحفه مسير سيلى است كه به دريا مى ‏ريزد. در اين مسير آبگيرى طبيعى به وجود آمده كه پس از عبور سيل، آب‏ هاى باقيمانده در آن جمع مى‏ شوند، و به چنين گودال‏ ها و آبگيرهايى در [[عرب]] «غدير» مى ‏گويند.
 
در مناطق مختلف غديرهاى زيادى در مسير سيل ‏ها وجود دارد كه با نامگذارى از يكديگر شناخته مى‏ شوند. اين غدير هم براى شناخته شدن از غديرهاى ديگر به نام «خم» نامگذارى شده است.
 
نام غدير خم در طول چهارده قرن تغيير نيافته، و در كتاب‏ هاى جغرافيايى و تاريخى و لغت در قرون مختلف همين نام را براى اين مكان معين مى ‏بينيم. حتى موقعيت دقيق آن را هم تعيين كرده و فواصل آن را از چهار جهت گفته ‏اند.<ref>معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۵۱۰،۴۹۲،۳۶۸ . لسان العرب: ماده خمم و غدر. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹،۳۵۰ و ج ۳ ص ۱۵۹ و ج ۴ ص ۱۸۸ و ج ۶ ماده غدير. معجم معالم الحجاز: ج ۱ ص ۱۵۶. تاج العروس: ماده خمم، غدر. النهاية (ابن ‏اثير): ماده خم. الروض المعطار: ص ۱۵۶. وفاء الوفاء: ج ۲ ص ۲۹۸. صفة جزيرة العرب: ص ۲۵۹.</ref>
 
با توجه به اينكه يک منطقه جغرافيايى را به مناسبت‏ هاى مختلف با نام ‏هاى متفاوت ياد مى ‏كنند، لذا غدير خم هم در [[تاریخ]] با نام‏ هاى مناطقى كه از نظر جغرافيايى از محدوده آن حساب مى‏ شود نام برده شده است.
 
در مواردى به عنوان «[[جحفه]]» از آن ياد شده، بدان جهت كه غدير خم در وادى جحفه قرار دارد. در مواردى «خرّار» گفته شده كه نام مسير سيل از غدير تا جحفه است كه سيل را به آنجا مى‏ ريزد. در مواردى با نام «غُرَبة» ياد مى ‏شود و اين به مناسبت همجوارى غدير با اين منطقه است و هر دو در يک وادى قرار دارند.
 
با توجه به اينكه موقعيت غدير و جحفه به صورت از شرق به غرب در مسير سيل است و هر چه به سمت دريا پيش مى‏رود مسير سيل وسيع‏ تر مى ‏شود و كسانى كه در صدد تعيين فاصله جحفه تا غدير بوده‏ اند از زاويه‏ هاى مختلفى مسافت را اندازه گرفته ‏اند، لذا فاصله آن تا جحفه را گاهى سه مايل و گاهى دو مايل تعيين كرده ‏اند.
 
== حدود غدير نزد جغرافيدانان<ref>غدير كجاست؟ : ص ۴۶،۴۵. اسرار غدير: ص ۴۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۶۹ .</ref> ==
«كُراع» به معنى پايان مسيل و انتهاى مسير آب است، و «غُمَيم» نام اين منطقه ‏اى بين مكه و مدينه بوده كه غدير خم در آن واقع شده است. «غدير» به معناى گودالى است كه پس از عبور سيل، آب در آن باقى مى ‏ماند. «خمّ» نام اين آبگير بوده است. محل «غديرخم» در وادى جحفه و به همين نام معروف است.
 
بسيارى از اهل لغت و جغرافى و تاريخ نگاران محل غدير را بين [[مکّه]] و [[مدینه]] دانسته ‏اند:
 
در «لسان العرب» مى ‏گويد: «غدير خم آبگير معروفى بين مكه و مدينه است».<ref>لسان العرب: ماده «خم».</ref>
 
ياقوت در «معجم البلدان» مى ‏گويد: «حازمى گفته است: خم، مسير سيلى بين مكه و مدينه است ... ، و زمخشرى گفته كه خم، نام مرد رنگرزى است كه آبگير بين مكه و مدينه به او نسبت داده شده است».<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>
 
ابن‏ منظور در «لسان العرب» مى ‏گويد: «خم آبگير معروفى بين مكه و مدينه در جحفه است كه همان غدير خم است».<ref>لسان العرب: ماده «خمّ».</ref>
 
فيروزآبادى در «قاموس» مى ‏گويد: «غدير خم، محلى است در مسير سيلى بين حرمين شريفين».<ref>القاموس المحيط: ماده «خم».</ref>
 
از اين عبارات معلوم مى ‏شود اختلافى درباره اينكه غدير بين مكه و مدينه است وجود ندارد، و بحث بر سر تعيين مكان آن بين اين دو شهر است.
 
== دقت در شرايط مكانى غدير ==
سخنرانى تاريخى درباره اعلان ولايت امامان مى‏ توانست در مدينه انجام شود، همان گونه كه در مكه يا عرفات يا مشعر يا مِنا امكانِ اجرا داشت.
 
جاى دقت دارد كه چرا اين موقعيت‏هاى مكانى براى [[خطبه غدیر]] در نظر گرفته نشد و بركه ‏اى در ميان بيابان براى آن تعيين شد.
 
== علت انتخاب سرزمين غدير خم براى اجراى حكم الهى<ref>آينه غدير در روايت شيعه و اهل‏ سنت (صاعد اصفهانى -  مهرپرور): ص ۳۳۳،۳۳۲.</ref> ==
در مورد اينكه چرا سرزمين غدير خم براى ابلاغ ولايت و امر [[امامت]] انتخاب شد مى‏ توان چند وجه بيان كرد:
 
۱. شايد اگر پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏خواست اجراى حكم «بلّغ ما انزل إليك من ربك» را در مكه و پيرامون خانه [[کعبه]] و حتى در سرزمين [[روز عرفه|عرفات]] و منى انجام دهد با اجراى ساير احكام حج ممزوج مى‏ شد، و معاندين كه مترصد فرصت اخلال و خدشه بودند فرصت بيشترى داشتند كه به نيت‏هاى شوم خود بپردازند.
 
۲. سرزمين غدير و محلى كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله انتخاب فرمود، اين مناسبت را داشت كه جمعيت يكصد و بيست هزار نفرى حجاج در سفر [[حجةالوداع]] به بهترين شكل گرداگرد آن حضرت قرار گيرند، كه ابلاغ را همه به گوش خود بشنوند و به چشم خود ببينند.
 
۳. حجاج در برگشت از اجراى حج و فارغ البال بودند؛ كه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله وظايف خود را انجام داده ‏اند. اين آسوده خاطر بودن و شادمانى درونى، آنها را آماده شنيدن حكم تازه پرودگار و پذيرفتن اين امر مهم مى ‏كرد.
 
۴. غدير خم گذرگاه و محلى بود كه حجاج از بعد آن متفرق مى ‏شدند؛ گروهى به طرف [[یمن]] و گروه ‏هاى ديگر هم به طرف مدينه و نيز ديگر مكان‏هاى اطراف پراكنده مى‏ شدند.
 
۵. از همه مهم‏تر اينكه پيامبر مكرم اسلام ‏صلى الله عليه و آله با نزول امين وحى الهى جبرئيل و ابلاغ «و اللَّه يعصمك من الناس»، «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» به اطمينان كامل رسيده بود.
 
۶. مردم هم در اين آخرين ديدار، هر خاطره ‏اى را بهتر در حفظ نگه مى‏ داشتند و ابلاغ آن به ديگران نيكوتر انجام مى‏ شد.
 
۷. همين امتيازهاى مذكور براى سرزمين غدير خم موجب شد كه موضوع جريان غدير در سينه‏ ها محفوظ بماند، و تا امروز به دست ما برسد و براى آيندگان نيز استمرار داشته باشد.
 
۸. همچنين همين امتيازهاى سرزمين غدير موجب شده كه كتاب ‏هاى بسيارى [[تألیف]] شده است، كه يک نمونه چشمگير آن «عبقات الانوار» و «الغدير» است.
 
== علت نامگذارى به غدير خم<ref>غدير كجاست؟ : ص ۴۲.</ref> ==
از مجموع معانى كه در فرهنگ‏ هاى عربى براى «غدير» و «خم» ذكر كرده ‏اند مى‏ توان تعريف زير را به دست آورد:
 
'''۱. غدير'''
 
آبگير و محل پست طبيعى زمين است كه آب باران يا سيل در آن جمع مى‏ شود و معمولاً آب آن تا فصل گرما نمى ‏ماند.
 
جمع كلمه «غدير» به چهار صورت مى ‏آيد: غُدُر، غُدْر، أغدُرَة، غُدْران.<ref>لسان العرب، تاج العروس، محيط المحيط، المعجم الوسيط: ماده غدر.</ref>
 
درباره علت نامگذارى «آبگير» به «غدير» -  كه صفت مشبّهه است -  دو جهت ذكر كرده ‏اند:
 
'''الف)''' به معناى اسم مفعول از ماده «مغادرة» يعنى رفتن و باقى گذاشتن است، و منظور آن است كه سيل آبگير را پر مى ‏كند و آن را با آبش رها مى ‏كند و مى ‏رود.
 
'''ب)''' به معناى اسم فاعل از ماده «غدر» يعنى حيله است، و منظور آن است كه آبگير با آب فراوانى كه دارد واردين را مى‏ ترساند و هنگام شدت احتياج آبش تمام مى‏ شود. اين معنى را زبيدى در تأييد [[غدیریه|شعر]] كميت، قوى دانسته است.<ref>تاج العروس: ماده «غدر».</ref>
 
'''۲. خم'''
 
ياقوت در معجم البلدان از [[زمخشری]] نقل كرده كه «خم» نام مرد رنگرزى بوده، كه آبگير بين مكه و مدينه به او نسبت داده شده است.
 
سپس از صاحب مشارق نقل مى‏ كند كه گفته است: «خم اسم مجموعه درختانى در آنجاست و در آن آبگيرى است كه به خم نسبت داده مى‏ شود».<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>
 
همين جهتِ نامگذارى غدير به «غدير خمّ» را در كلام بكرى مى ‏بينيم كه مى ‏گويد: «غدير خم در سه مايلى [[جحفه]] است. در اين [[آبگیر]] چشمه ‏اى مى ‏ريزد و اطراف آن درختان بسيار و در هم پيچيده است و اين همان مجموعه درختانى است كه به آن خمّ مى‏ گويند».<ref>معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.</ref>
 
== غدير خم كجاست؟ ==
در راه مكه تا مدينه، در ۲۰۰ كيلومترى مكه و ۳۰۰ كيلومترى مدينه بركه آبى به نام «خُم» وجود داشت كه با عنوان «غدير خم» شناخته مى ‏شد. بين دو رشته كوه در شمال و جنوب، اين آبگير از شرق به غرب كشيده شده و تا درياى سرخ امتداد داشت و مسير سيل به صورت زمينى هموار در آمده بود.
 
درختان بيابانى «سَمُر» -  كه به [[فارسی]] «كُنار» گفته مى ‏شود -  به صورت متفرق در اين مسيل به چشم مى‏ خورد. در يک سوى اين زمين هموار بركه بزرگ «غدير خم» قرار گرفته بود. موقعيت خاص اين غدير در آن بود كه آبش در طول سال خشک نمى ‏شد.
 
به همين جهت درختانى چند در كنار آن روييده بود ومحل معروفى براى استراحت مسافران خسته بود.
 
== غدير در زمان ائمه‏ عليهم السلام<ref>غدير كجاست؟ : ص ۳۱، ۳۲، ۵۹ -۶۱. اسرار غدير: ص ۳۵۱ - ۳۵۳. چهارده قرن با غدير: ص ۲۱۳،۲۱۲.</ref> ==
همانگونه كه «غدير» پرچمى بر بلنداى [[تاریخ]] است كه از آن نور سبز «على ولى ‏الله» مى ‏درخشد، مسجد غدير هم تيرى به چشم دشمنان ولايت بوده كه بناى گِل و آجرى آن به عنوان سندى زنده از غدير در قلب صحرا مى ‏درخشيد.
 
از همين جاست كه دشمنان كينه‏ توز على عليه السلام كه درِ خانه‏ اش را آتش زدند و تابعين آنان در طول قرن‏ها هرگز چشم ديدن چنين بناى اعتقادى -  تاريخى را نداشتند.
 
آثار مسجد غدير كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحابش علامت گذارى شده بود، اولين بار به دست [[عمر بن خطاب|عمر بن الخطاب]] از ميان برده شد و علائم آن محو گرديد. ابن شهرآشوب در كتاب «مثالب» مى ‏گويد: «آثار مسجد غدير را به دستور عمر مخفى كردند».<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى): ص ۶۳ .</ref>
 
بار ديگر در زمان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام احيا شد ولى پس از شهادت آن حضرت، [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] ساربانى را با دويست نفر فرستاد تا آثار غدير خم را با خاک يكسان كنند! ابن شهرآشوب در كتاب «مثالب» مى ‏گويد: «صاحب اغانى ذكر كرده كه معاويه ساربانى را با دويست نفر از خوارج فرستاد تا آثار غدير خم را با خاک يكسان كنند».<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى): ص ۶۴ .</ref>
 
بعد از آن [[امام حسین‏ علیه السلام]] را در مسيرى كه از مکّه به [[عراق]] مى ‏آمد، مى‏ بينيم كه كاروان [[کربلا]] را از غدير عبور مى‏ دهد و در آنجا توقفى دارد.
 
بار ديگر مسجد غدير را در زمان [[امام باقر علیه السلام]] احيا شده مى ‏بينيم. پس از آن [[امام صادق‏ علیه السلام]] را مى ‏بينيم كه رسماً در سفر از مدينه به مكه در غدير توقفى مى‏ نمايد و جاى [[سخنرانی|منبر]] پيامبر صلى الله عليه و آله و جزئياتى از واقعه را نشان مى‏ دهد. در نقطه ‏اى ديگر محل خيمه منافقين را نشان مى‏دهد و برخى توطئه‏ هاى آنان را بيان مى ‏فرمايد.
 
در زمان [[امام کاظم ‏علیه السلام]] نيز مسجد غدير را آباد مى‏ بينيم و حضرت به اصحابشان دستور نماز در آن [[مسجد]] را مى ‏داد، و تصريح مى ‏فرمود كه پدرم نيز چنين دستورى را به اصحابش مى‏ داد.
 
== فاصله غدير تا جحفه<ref>غدير كجاست؟ : ص ۴۸.</ref> ==
براى تعيين دقيق محل غدير از نظر جغرافيايى نسبت آن با [[جحفه]] در نظر گرفته شده چون منطقه معروفى بوده و هست. منابع زير درباره تعيين فاصله غدير به دست آمده است:
 
بكرى فاصله را سه مايل تعيين كرده، و از زمخشرى از قول قائلى نقل كرده كه فاصله دو مايل است، و اشاره به ضعف اين قول نموده است.<ref>معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.</ref>
 
حموى فاصله را دو مايل تعيين كرده است.<ref>معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸.</ref>
 
فيروزآبادى فاصله را سه مايل تعيين كرده است.<ref>قاموس: ماده «خم».</ref>
 
نصر و عرّام فاصله را يک مايل گفته ‏اند.<ref>تاج العروس: ماده «خم». معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.</ref>
 
اين اختلاف فاصله از يک مايل تا سه مايل به خاطر جاده‏ هاى مختلفى است كه بين غدير و [[جحفه]] وجود دارد، به خصوص آنكه وادى جحفه بعد از غدير رفته رفته پهن‏تر مى‏ شود تا به جحفه و بعد از آن به دريا مى‏ رسد.
 
ممكن است در موردى از كنار كوه ‏ها اندازه ‏گيرى شده باشد كه نزديک تر است و يک مايل گفته شده، و در موردى از وسط وادى طى طريق شده و دو مايل گفته شده، و در موردى از حاشيه وادى اندازه‏ گيرى شده و سه مايل تعيين شده است.
 
== قله «هَرشى» ادامه جغرافياى غدير<ref>غدير كجاست؟ : ص ۴۹.</ref> ==
عاتق بن غيث بلادى در كتاب «على طريق الهجرة» به توصيف [[هرشی(عَقَبه)|کوه هرشی]] در مسير [[مکّه]] تا [[مدینه]] مى‏ پردازد و مى‏ گويد: در ۱۶ كيلومترى شمال شرقى شهر «رابغ» كوه هرشى است.
 
«هَرشى» در واقع نام بيابانى است كه دو كوه آن را در بر گرفته است. كوه بزرگ‏تر را »هَرشى« مى‏گويند كه مسير جاده از آنجاست، و كوه كوچك‏تر را »هُرَيْشاء« مى‏گويند كه فقط راه پياده يا مالرو دارد.
 
كوه هرشى به سمت جنوب شيب تندى دارد، ولى از طرف شمال به بيابانى مسطح سرازير مى‏ شود كه به سوى غرب امتداد دارد و آن را بيابان «بيض» مى ‏نامند، و در سمت شرقى آن بيابان «شيباء» قرار دارد.
 
از قديم راه حجاج از «سقياء» تا «جحفه» از كوه هرشى بوده است. در آغاز ورود اتومبیل، كوه هرشى را براى عبور ماشين آماده مى‏ كردند ولى به نتيجه ‏اى نرسيد چرا كه در آن زمان ماشين ‏هاى جاده ‏سازى مدرن نبود.
 
بعد از آن جاده اتومبيل از مسير ديگرى قرار داده شد و منطقه هرشى متروكه واقع شد و سيل در آنجا خرابى ايجاد كرد، به گونه ‏اى كه هم اكنون بالا رفتن و پايين آمدن از كوه با خطر مواجه است.
 
علت انتخاب راه قله هرشى با همه دشوارى عبور از آن، فقط نزديک شدن مسير است كه از رابغ به «مُبيريك» از راه هرشى ۳۱ كيلومتر و از راه مستوره ۸۸ كيلومتر است، كه ۵۷ كيلومتر نزديک تر است و زودتر به مقصد مى‏ رسد. بعد از هرشى «ابواء» است كه قبر [[آمنه بنت وهب|حضرت آمنه مادر پیامبر صلی الله علیه و آله]] در آنجا واقع است.<ref>على طريق الهجرة: ص ۲۴۰ - ۲۴۲.</ref>
 
 
 
  گستردگى جغرافياى غدير تا »هَرشى« در 20 كيلومتر بعد از غدير ادامه مى‏يابد. اين نام همان كوهى است كه مى‏خواستند بر فراز آن نقشه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله را و در پاى آن نقشه قتل على‏عليه السلام اجرا كنند! چه كسانى؟ همانان كه بعد از رحلتش خلافت را غصب كردند!
 
 
پس بياييد بعد از ديدار غدير سرى هم به قله هرشى بزنيم و خاطره تلخ آن شب را مرور كنيم. در تاريكى، اكثريت كاروان مجبورند كوه را دور بزنند چون اين گونه براى شتران آسان‏تر است، اما پيامبرصلى الله عليه وآله و عده‏اى ديگر از كوه بالا مى‏روند تا با عبور از قله آن در سوى ديگر كوه زودتر پايين آيند و راه نزديك شود.
 
 
چشمان نافذى همچون حذيفه مى‏خواهد كه ببيند چهارده نفر زودتر از پيامبرصلى الله عليه وآله سربالايى كوه را در پيش گرفته به سرعت سمت قله را نشانه رفته‏اند. كمى بعد، پيامبرصلى الله عليه وآله حركت مى‏كند و عده‏اى از قافله همراه مى‏شوند، ولى سربالايى تند كوه حركت شتران را  كُند مى‏كند و قافله عقب مى‏ماند.
 
 
افسار شتر پيامبرصلى الله عليه وآله در دست حذيفه است و عمار از پشت سر شتر را راهنمايى مى‏كند و سريع‏تر به قله مى‏رسند. كسى جز پيامبرصلى الله عليه وآله نمى‏داند و نمى‏بيند كه در دو سوى گردنه چهارده نفر با شمشيرهاى  آخته آماده‏اند و ظرف‏هاى پر از شن را در ابتداى سراشيبى نگه داشته‏اند تا با عبور شتر پيامبرصلى الله عليه وآله آنها را رها كنند و با وحشت و سقوط شتر، جان پيامبرصلى الله عليه وآله به خطر افتد.
 
 
23.  مسجد غدير
 
  پس از واقعه غدير، مسجد غدير در كنار بركه و چشمه و درختان بر جاى ماند. مسجدى كه به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله ساخته شد. پيداست غدير خم به گونه‏اى جاى خود را در جغرافياى اسلام باز كرده كه ديگر ظالمان جرئت خراب كردن آن را نداشته‏اند و صفحات تاريخ همچنان حكايت از حفظ مسجد غدير دارد،
 
 
مسافران مكه در ايام حج و غير آن از جاده‏اى عبور مى‏كردند كه غدير  خم بر سر راهشان بود. در آنجا ياد آن روز بزرگ در دل‏ها زنده مى‏شد و در مسجد آن نمازى به جاى مى‏آوردند و در آب بركه سر و رويى صفا مى‏دادند و »من كنت مولاه فعلى مولاه« را زمزمه مى‏كردند.
 
 
  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: مسجد غدير.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۲

ورود غدیر به جغرافیای اسلام، آغاز حضور جدی غدیر در فرهنگ اعتقادی، بلندترین خطابه انبیا در غدیر، خاطره‌های ماندگار در جغرافیای غدیر، ناگفته‌های پنهان غدیر، تاریخچه غدیر در چهارده قرن، روزگار غدیر در عصر حفظ میراث فرهنگی مراحل این سفر اکتشافی است.

اینها اهدافی است که از جغرافیای غدیر استفاده می‌شود و از جمله موضوعاتی که درباره غدیر باید مورد تحقیق و تألیف قرارگیرد و هنوز جای آنها خالی است تحقیق در مورد جغرافیای غدیر و موقعیت منطقه غدیر از نظر جغرافیایی و تاریخچه آن در طول تاریخ و موقعیت آن در زمان حاضر است.

توصیف جغرافیایی غدیر خم[۱]

منطقه غدیر خم در مسیر سیلاب‌هایی واقع شده که پس از عبور از غدیر به جحفه می‌رسد، و سپس تا دریای سرخ ادامه پیدا می‌کند. این وادی یا سیلاب، سیل‌های سالیانه را به دریا می‌ریزد. چنین مسیرهایی را به زبان عربی «وادی» می‌گویند.

بنابراین در توصیف جغرافیایی غدیر می‌توانیم بگوئیم: وادی جحفه مسیر سیلی است که به دریا می‌ریزد.

در این مسیر آبگیری طبیعی بوجود آمده که پس از عبور سیل، آب‌های باقیمانده در آن جمع می‌شوند، و به چنین گودال‌ها و آبگیرهایی در عرب «غدیر» می‌گویند.

در مناطق مختلف غدیرهای زیادی در مسیر سیل‌ها وجود دارد که با نامگذاری از یکدیگر شناخته می‌شوند. این غدیر هم برای شناخته شدن از غدیرهای دیگر بنام «خم» نامگذاری شده است.

نام غدیر خم در طول چهارده قرن تغییر نیافته و در کتاب‌های جغرافیایی و تاریخی و لغت مربوط به قرون مختلف همین نام را برای این مکان معین می‌بینیم که موقعیت دقیق آن را هم تعیین کرده‌اند و فواصل آن را از چهار جهت به صراحت گفته‌اند.[۲]

با توجه به اینکه یک منطقه جغرافیایی را به مناسبت‌های مختلف با نام‌های متفاوت یاد می‌کنند، لذا غدیر خم هم در تاریخ با نام‌های مناطقی که از نظر جغرافیایی از آن حساب می‌شود نام برده شده است.

در مواردی به عنوان «جحفه» از آن یاد شده، بدان جهت که غدیر خم در وادی جحفه قرار دارد. در مواردی «خرّار» گفته شده که نام مسیر سیل از غدیر تا جحفه است که سیل را به آنجا می‌ریزد. در مواردی با نام «غُرَبة» یاد می‌شود و این بمناسبت همجواری غدیر با این منطقه است و هر دو در یک وادی قرار دارند.

با توجه به اینکه موقعیت غدیر و جحفه به صورت از شرق به غرب در مسیر سیل است و هر چه به سمت دریا پیش می‌رود مسیر سیل وسیع تر می‌شود و کسانی که در صدد تعیین فاصله جحفه تا غدیر بوده‌اند از زاویه‌های مختلفی مسافت را اندازه گرفته‌اند، لذا فاصله آن تا جحفه را گاهی سه مایل و گاهی دو مایل تعیین کرده‌اند.

توصیف تفصیلی غدیر

در تاریخ صورت کاملی از غدیر ترسیم شده که به خوبی قابل شناسایی است:

الف. چشمه غدیر

در لسان العرب می‌گوید: ابن اثیر گفته است: «غدیر موضعی بین مکّه و مدینه است. چشمه ای که آنجاست در آن می‌ریزد».[۳]

در معجم و الروض المعطار می‌گوید: «در این غدیر آب چشمه ای می‌ریزد».[۴]

در معجم البلدان می‌گوید: «خم موضعی است که چشمه ای در آن می‌ریزد».[۵]

اسدی می‌گوید: در سه مایلی جحفه در کنار چشمه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله است و بین مسجد و چشمه درختانی قرار دارد. اینجا همان غدیر خم است.[۶]

عیاض می‌گوید: «غدیر برکه ای است که چشمه ای در آن می‌ریزد، و بین برکه و چشمه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله است».[۷]

ب. آبگیر

کلمه غدیر که به معنای آبگیر است همان جایی است که آب سیل و نیز آب چشمه در آن جمع می‌شود و در تمام عبارات تاریخی معروف‌ترین نام این منطقه با همین آبگیر است.

عرام می‌گوید: «غدیر خم در سمت طلوع آفتاب است و هیچ‌گاه آب آن خشک نمی‌شود.[۸]

ج. درختان

در حدیث طبرانی می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر خم زیر درختان خطابه ایراد کرده است.[۹]

در حدیث حاکم می‌گوید: آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله از حجةالوداع بازگشت و در غدیر خم پیاده شد دستور داد خارهای زیر درختان را کندند».[۱۰]

در حدیث احمد حنبل آمده است: برای پیامبر صلی الله علیه و آله با پارچه سایبانی در برابر آفتاب بر روی درخت سَمُرَه ساختند.[۱۱]

در حدیث دیگر آمده است: زیر دو درخت برای پیامبر صلی الله علیه و آله جارو زده شد و حضرت نماز ظهر را خواندند.[۱۲]

در کتاب «استجلاب ارتقاء الغرف» آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله نماز جماعت غدیر را زیر درختان خواندند.[۱۳]

در روایت ابونعیم آمده است: هیچ‌کس در اطراف درختان باقی نماند مگر آنکه با چشم خود پیامبر صلی الله علیه و آله را می‌دید و با گوش خود صدای آن حضرت را می‌شنید.[۱۴]

این درختان از نوع «سمره» بود که درخت بیابانی عظیمی با شاخ و برگ طولانی و درهم پیچیده همچون چنار است و در اشعار و احادیث به عنوان «دوح» به معنای درخت بزرگ نیز یاد شده است.

این درختان کنار آبگیر بوده و غیر از مجموعه درختانی است که در وادی متفرق بوده و بعداً ذکر خواهد شد.

د. مجموعه درختان

کلمه «غیضة» در عربی موضعی است که در آنجا درختان بسیار و درهم پیچیده باشد. در اطراف غدیر درختانی بوده که در عبارات تاریخ چنین توصیف شده است:

الف) بکری می‌گوید: در این غدیر چشمه ای می‌ریزد و اطراف آن درختان بسیار و درهم پیچیده است.[۱۵]

ب) صاحب مشارق می‌گوید: خم نام مجموعه درختانی در آنجاست و در آنجا آبگیری است که به این بیشه نسبت داده می‌شود.[۱۶]

هـ. علف‌های بیابانی

یاقوت حموی از عرّام نقل می‌کند: در منطقه غدیر گیاهی جز مرخ و تمام و اراک و عشر نیست.[۱۷]

و. مسجد

در مکانی که پیامبر صلی الله علیه و آله توقف نمود و نماز خواند و خطابه ایراد کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان صاحب اختیار و خلیفه مردم تعیین کرد، مسجدی ساخته شد که محل آن بین چشمه و آبگیر بوده است.

بکری می‌گوید: «بین غدیر و چشمه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله است».[۱۸]

حموی می‌گوید: صاحب مشارق گفته است: «خم موضعی است که چشمه ای در آن می‌ریزد، و بین غدیر و چشمه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله است».[۱۹]

تاریخچه این مسجد در عنوان «مسجد غدیر» آمده است.

ز. سکونت

حموی از حازمی نقل کرده که «این وادی به وخامت موصوف است». منظور از وخامت غیرقابل سکنی بودن آن است؛ ولی حموی از عرّام نقل کرده که در این منطقه عده ای از قبیله خزاعه و کنانه زندگی می‌کنند ولی بسیار کم اند.[۲۰]

جغرافیدان عربستان عاتق بن غیث بلادی، سه دلیل ذکر می‌کند که در این مکان سکونت جمعی از مردم به صورت شهر یا روستای مهمی بر قرار بوده است:

اول: چشمه غدیر، که یکی از اهالی بلادیه در گذشته نه چندان دور اقدام به حفر مجدد آن برای وفور آب نموده است. باید توجه داشت که در حجاز بودنِ یک چشمه مساوی با برقراری یک روستاست.

آثار باقی مانده نشان می‌دهد که در این مکان آبادی بوده که ساختمان‌های آن از سنگ بنا شده بوده و حصاری داشته است.

دوم: زمین‌های اطراف غدیر همه کوهپایه ای و مایل به دشت هستند و تا آنجا که اهل منطقه نقل می‌کنند سراسر آن را نخلستان پوشانده بوده است.

این آبادی می‌تواند دلیلی بر وجود عده ای به عنوان سکونت در آنجا باشد.

سوم: بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام فرزندان صحابه و انصار و قریش در دشت‌های حجاز متفرق شدند و برای خود باغ‌ها و آبادی‌هایی ساختند که به صراحت تاریخ مناطق اطراف غدیر خم از آن مناطق است.

با توجه به اینکه در مناطق دور دست تر از غدیر آبادی‌هایی در کنار آب‌ها به وجود آمده، استبعادی ندارد در این غدیر هم وطن کرده باشند و اطراف آن را آباد نموده باشند، چرا که هم به جاده و آبادی‌های دیگر نزدیک تر است و هم سابقه حضور پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا ثابت بوده است.

این سه دلیل ثابت می‌کند که سرزمین غدیر خم که امروزه فقط چند چادرنشین در این سو و آن سویش خیمه زده‌اند، روزگاری شهر یا روستای آبادی بوده است.

از نظر شیعه دلیل دیگری موارد فوق را تأیید می‌کند و آن صراحت تاریخ به وجود مسجد غدیر در آنجاست. قرائن مذکور نیز مؤیدی قوی بر وجود مسجد غدیر است که طبعاً به خاطر عبور حجاج زمینه سکونت نیز در آنجا فراهم بوده است.[۲۱]

حدود غدیر نزد جغرافیدانان[۲۲]

«کُراع» به معنی پایان مسیل و انتهای مسیر آب است، و «غُمَیم» نام این منطقه ای بین مکه و مدینه بوده که غدیر خم در آن واقع شده است.

«غدیر» به معنای گودالی است که پس از عبور سیل، آب در آن باقی می‌ماند. «خمّ» نام این آبگیر بوده است. محل «غدیرخم» در وادی جحفه و به همین نام معروف است.

بسیاری از اهل لغت و جغرافی و تاریخ نگاران محل غدیر را بین مکّه و مدینه دانسته‌اند:

در «لسان العرب» می‌گوید: «غدیر خم آبگیر معروفی بین مکه و مدینه است».[۲۳]

یاقوت در «معجم البلدان» می‌گوید: «حازمی گفته است: خم، مسیر سیلی بین مکه و مدینه است…، و زمخشری گفته که خم، نام مرد رنگرزی است که آبگیر بین مکه و مدینه به او نسبت داده شده است».[۲۴]

ابن منظور در «لسان العرب» می‌گوید: «خم آبگیر معروفی بین مکه و مدینه در جحفه است که همان غدیر خم است».[۲۵]

فیروزآبادی در «قاموس» می‌گوید: «غدیر خم، محلی است در مسیر سیلی بین حرمین شریفین».[۲۶]

از این عبارات معلوم می‌شود اختلافی درباره اینکه غدیر بین مکه و مدینه است وجود ندارد، و بحث بر سر تعیین مکان آن بین این دو شهر است.

جمع‌بندی بین توصیف‌های جغرافیایی مختلف در غدیر[۲۷]

اکثریت قائلند که غدیر در جحفه است، و منظورشان این است که غدیر خم در وادی جحفه قرار دارد.

در این موارد منظور از جحفه «وادی جحفه» است، نه روستای جحفه که میقات است.

دلیل این مطلب مسافتی است که بین جحفه و غدیر خم تعیین می‌کنند، و معنایش مغایرت جحفه با غدیر خم است که فاصله بین آن دو در نظر گرفته می‌شود.

دلیل دیگر اینکه وادی جحفه از غدیر آغاز می‌شود و به دریای سرخ منتهی می‌گردد و غدیر جزئی از وادی جحفه می‌شود. بنابر این معنی ندارد بین آنجا و وادی جحفه که جزء آن است مسافت تعیین گردد.

مطلبی که فقط حمیری در الروض المعطار گفته تعیین محل غدیر بین جحفه و عسفان است که می‌گوید: «بین جحفه و عُسفان غدیر خم است».[۲۸]

بدون شک این اشتباهی از اوست، به خصوص آنکه صریحاً محل غدیر را در سه مایلی جحفه در سمت چپ جاده تعیین کرده است، در حالی که بین جحفه و عسفان محلی به نام غدیر شناخته نشده است.

ظاهراً منشأ اشتباه آنجاست که او عبارت تعیین‌کننده مسافت از سه مایلی جحفه در سمت چپ جاده را از کتاب «معجم ما استعجم» گرفته و متوجه نشده که منظور بکری از سمت چپ جاده نسبت به کسی است که از مدینه به مکّه می‌رود نه از مکّه به مدینه، و لذا این اشتباه رخ داده است.

بکری در معجم می‌گوید: «غدیر خم در سه مایلی جحفه و در سمت چپ جاده است».[۲۹]

و همان‌طور که گفتیم منظورش سمت چپ جاده از سوی مدینه به مکه است. دلیل این مطلب گفته او در بیان مراحل جاده بین حرمین و مسافت‌های آن است که از سمت مدینه آغاز می‌کند و وادی عقیق را نام می‌برد و می‌گوید: «راه مکه از طرف مدینه از عقیق است: از مدینه تا ذی الحلیفة…».[۳۰]

از همه این موارد استفاده می‌شود که غدیر خم در انتهای وادی خرّار و آغاز جحفه در سمت راست جاده حُجاج از مدینه به مکه واقع شده است و به همین جهت است که عده ای غدیر را به نام «خَرّار» خوانده‌اند.

علت نامگذاری به غدیر خم[۳۱]

از مجموع معانی که در فرهنگ‌های عربی برای «غدیر» و «خم» ذکر کرده‌اند می‌توان تعریف زیر را به دست آورد:

غدیر

آبگیر و محل پست طبیعی زمین است که آب باران یا سیل در آن جمع می‌شود و معمولاً آب آن تا فصل گرما نمی‌ماند.

جمع کلمه «غدیر» به چهار صورت می‌آید: غُدُر، غُدْر، أغدُرَة، غُدْران.[۳۲]

درباره علت نامگذاری «آبگیر» به «غدیر» - که صفت مشبّهه است - دو جهت ذکر کرده‌اند:

الف) به معنای اسم مفعول از ماده «مغادرة» یعنی رفتن و باقی گذاشتن است، و منظور آن است که سیل آبگیر را پر می‌کند و آن را با آبش رها می‌کند و می‌رود.

ب) به معنای اسم فاعل از ماده «غدر» یعنی حیله است، و منظور آن است که آبگیر با آب فراوانی که دارد واردین را می‌ترساند و هنگام شدت احتیاج آبش تمام می‌شود. این معنی را زبیدی در تأیید شعر کمیت، قوی دانسته است.[۳۳]

خم

یاقوت در معجم البلدان از زمخشری نقل کرده که «خم» نام مرد رنگرزی بوده، که آبگیر بین مکه و مدینه به او نسبت داده شده است.

سپس از صاحب مشارق نقل می‌کند که گفته است: «خم اسم مجموعه درختانی در آنجاست و در آن آبگیری است که به خم نسبت داده می‌شود».[۳۴]

همین جهتِ نامگذاری غدیر به «غدیر خمّ» را در کلام بکری می‌بینیم که می‌گوید: «غدیر خم در سه مایلی جحفه است. در این آبگیر چشمه ای می‌ریزد و اطراف آن درختان بسیار و در هم پیچیده است و این همان مجموعه درختانی است که به آن خمّ می‌گویند».[۳۵]

فاصله غدیر تا جحفه[۳۶]

برای تعیین دقیق محل غدیر از نظر جغرافیایی نسبت آن با جحفه در نظر گرفته شده چون منطقه معروفی بوده و هست. منابع زیر درباره تعیین فاصله غدیر به دست آمده است:

بکری فاصله را سه مایل تعیین کرده، و از زمخشری از قول قائلی نقل کرده که فاصله دو مایل است، و اشاره به ضعف این قول نموده است.[۳۷]

حموی فاصله را دو مایل تعیین کرده است.[۳۸]

فیروزآبادی فاصله را سه مایل تعیین کرده است.[۳۹]

نصر و عرّام فاصله را یک مایل گفته‌اند.[۴۰]

این اختلاف فاصله از یک مایل تا سه مایل به خاطر جاده‌های مختلفی است که بین غدیر و جحفه وجود دارد، به خصوص آنکه وادی جحفه بعد از غدیر رفته رفته پهن‌تر می‌شود تا به جحفه و بعد از آن به دریا می‌رسد.

ممکن است در موردی از کنار کوه‌ها اندازه‌گیری شده باشد که نزدیک تر است و یک مایل گفته شده، و در موردی از وسط وادی طی طریق شده و دو مایل گفته شده، و در موردی از حاشیه وادی اندازه‌گیری شده و سه مایل تعیین شده است.

قله «هَرشی» ادامه جغرافیای غدیر[۴۱]

عاتق بن غیث بلادی در کتاب «علی طریق الهجرة» به توصیف کوه هرشی در مسیر مکّه تا مدینه می‌پردازد و می‌گوید: در ۱۶ کیلومتری شمال شرقی شهر «رابغ» کوه هرشی است.

«هَرشی» در واقع نام بیابانی است که دو کوه آن را دربر گرفته است. کوه بزرگ‌تر را «هَرشی» می‌گویند که مسیر جاده از آنجاست، و کوه کوچک‌تر را «هُرَیْشاء» می‌گویند که فقط راه پیاده یا مالرو دارد.

کوه هرشی به سمت جنوب شیب تندی دارد، ولی از طرف شمال به بیابانی مسطح سرازیر می‌شود که به سوی غرب امتداد دارد و آن را بیابان «بیض» می‌نامند، و در سمت شرقی آن بیابان «شیباء» قرار دارد.

از قدیم راه حجاج از «سقیاء» تا «جحفه» از کوه هرشی بوده است. در آغاز ورود اتومبیل، کوه هرشی را برای عبور ماشین آماده می‌کردند ولی به نتیجه ای نرسید چرا که در آن زمان ماشین‌های جاده‌سازی مدرن نبود.

بعد از آن جاده اتومبیل از مسیر دیگری قرار داده شد و منطقه هرشی متروکه واقع شد و سیل در آنجا خرابی ایجاد کرد، به گونه ای که هم‌اکنون بالا رفتن و پایین آمدن از کوه با خطر مواجه است.

علت انتخاب راه قله هرشی با همه دشواری عبور از آن، فقط نزدیک شدن مسیر است که از رابغ به «مُبیریک» از راه هرشی ۳۱ کیلومتر و از راه مستوره ۸۸ کیلومتر است، که ۵۷ کیلومتر نزدیک تر است و زودتر به مقصد می‌رسد. بعد از هرشی «ابواء» است که قبر حضرت آمنه مادر پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا واقع است.[۴۲]

گستردگی جغرافیای غدیر تا «هَرشی» در ۲۰ کیلومتر بعد از غدیر ادامه می‌یابد. این نام همان کوهی است که می‌خواستند بر فراز آن نقشه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله را و در پای آن نقشه قتل علی‌علیه السلام اجرا کنند! چه کسانی؟ همانان که بعد از رحلتش خلافت را غصب کردند!

پس بیایید بعد از دیدار غدیر سری هم به قله هرشی بزنیم و خاطره تلخ آن شب را مرور کنیم. در تاریکی، اکثریت کاروان مجبورند کوه را دور بزنند چون این گونه برای شتران آسان‌تر است، اما پیامبر صلی الله علیه و آله و عده ای دیگر از کوه بالا می‌روند تا با عبور از قله آن در سوی دیگر کوه زودتر پایین آیند و راه نزدیک شود.

چشمان نافذی همچون حذیفه می‌خواهد که ببیند چهارده نفر زودتر از پیامبر صلی الله علیه و آله سربالایی کوه را در پیش گرفته به سرعت سمت قله را نشانه رفته‌اند.

کمی بعد، پیامبر صلی الله علیه و آله حرکت می‌کند و عده ای از قافله همراه می‌شوند، ولی سربالایی تند کوه حرکت شتران را کُند می‌کند و قافله عقب می‌ماند.

افسار شتر پیامبر صلی الله علیه و آله در دست حذیفه است و عمار از پشت سر شتر را راهنمایی می‌کند و سریع‌تر به قله می‌رسند.

کسی جز پیامبر صلی الله علیه و آله نمی‌داند و نمی‌بیند که در دو سوی گردنه چهارده نفر با شمشیرهای آخته آماده اند و ظرف‌های پر از شن را در ابتدای سراشیبی نگه داشته‌اند تا با عبور شتر پیامبر صلی الله علیه و آله آن‌ها را رها کنند و با وحشت و سقوط شتر، جان پیامبر صلی الله علیه و آله به خطر افتد.

پانویس

  1. غدیر کجاست؟: ص ۵۰–۵۵. چهارده قرن با غدیر: ص ۲۱۳. سخنرانی استثنائی غدیر: ص ۲۶.
  2. معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۵۱۰،۴۹۲،۳۶۸. لسان العرب: ماده خمم و غدر. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹،۳۵۰ و ج ۳ ص ۱۵۹ و ج ۴ ص ۱۸۸ و ج ۶ ماده غدیر. معجم معالم الحجاز: ج ۱ ص ۱۵۶. تاج العروس: ماده خمم، غدر. النهایة (ابن اثیر): ماده خم. الروض المعطار: ص ۱۵۶. وفاء الوفاء: ج ۲ ص ۲۹۸. صفة جزیرة العرب: ص ۲۵۹.
  3. لسان العرب: ماده خم. النهایة: ماده خم.
  4. معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸. الروض المعطار: ص ۱۵۶.
  5. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
  6. خلاصة الوفاء: ص ۲۲۹.
  7. خلاصة الوفاء: ص ۲۲۹.
  8. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۹۸.
  9. المراجعات: مراجعه ۵۴.
  10. المراجعات: مراجعه ۵۴.
  11. المراجعات: مراجعه ۵۴.
  12. المراجعات: مراجعه ۵۴.
  13. احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۷۳، به نقل از استجلاب (خطی): ص ۲۱.
  14. احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۴۶.
  15. معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
  16. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
  17. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
  18. معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
  19. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
  20. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
  21. علی طریق الهجرة: ص ۶۰–۶۷. معجم معالم الحجاز: ج ۳ ص ۱۵۹.
  22. غدیر کجاست؟: ص ۴۶،۴۵. اسرار غدیر: ص ۴۸. واقعه قرآنی غدیر: ص ۶۹.
  23. لسان العرب: ماده «خم».
  24. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
  25. لسان العرب: ماده «خمّ».
  26. القاموس المحیط: ماده «خم».
  27. غدیر کجاست؟: ص ۴۷،۴۶.
  28. الروض المعطار: ص ۱۵۶.
  29. معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
  30. معجم ما استُعجم: ج ۳ ص ۹۵۴–۹۵۵.
  31. غدیر کجاست؟: ص ۴۲.
  32. لسان العرب، تاج العروس، محیط المحیط، المعجم الوسیط: ماده غدر.
  33. تاج العروس: ماده «غدر».
  34. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
  35. معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
  36. غدیر کجاست؟: ص ۴۸.
  37. معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
  38. معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸.
  39. قاموس: ماده «خم».
  40. تاج العروس: ماده «خم». معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
  41. غدیر کجاست؟: ص ۴۹.
  42. علی طریق الهجرة: ص ۲۴۰–۲۴۲.

فهرست منابع

  • احقاق الحق؛ قاضی نورالله شوشتری، قم: کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، اول، ۱۴۰۹ق.
  • تاج العروس؛ محمد بن محمد بن مرتضی زبیدی، م۱۲۵۰ق، بیروت: دارالفکر، اول، ۱۴۱۴ق.
  • خلاصة الوفاء؛ علی بن عبدالله السهمودی، م۹۱۱ق، مدینه منوره: المکتبة العلمیه، ۱۳۹۲ق.
  • الروض المعطار فی خبر الأقطار؛ محمد بن عبدالمنعم حمیری، م۹۰۰ق، تحقیق: عباس احسان، بیروت: مکتبة لبنان، دوم، ۱۹۸۴م.
  • علی طریق الهجرة؛ عاتق بن غیاث بلادی، م۱۴۳۱ق، ترجمه و تحقیق: محمد رضا شهیدی پاک، تهران، مشعر، ۱۳۹۰ش.
  • القاموس المحیط؛ محمد بن یعقوب فیروزآبادی، م۸۱۷ق، بیروت: مؤسسة الرساله، هشتم، ۱۴۲۶ق-۲۰۰۵م.
  • لسان العرب؛ محمد بن مکرم بن منظور مصری، م۷۱۱ق، بیروت: دارالفکر، اول، سوم، ۱۴۱۴ق.
  • المراجعات؛ عبدالحسین شرفالدین الموسوی، تهران: مجمع جهانی اهل بیت، ۱۳۷۱ش.
  • معجم البلدان؛ یاقوت بن عبدالله حموی، م۵۷۴ق، بیروت: دارالصادر، دوم، ۱۹۹۵م.
  • معجم ما استعجم؛ عبدالله بن عبدالعزیز بکری، م۴۸۷ق، تحقیق: مصطفی السقا، بیروت: عالم الکتب، سوم، ۱۴۰۳ق.
  • معجم معالم الحجاز؛ عاتق بن غیث بلادی، بیروت: مؤسسة الریان، ۱۴۳۱ق.
  • النهایه فی غریب الحدیث و الاثر؛ مبارک بن محمد بن اثیر جزری، م۶۰۶ق، تحقیق: محمود محمد طناحی، قم: اسماعلیان، چهارم، ۱۳۶۷ش.