جغرافیای غدیر
ورود غدير به جغرافياى اسلام، آغاز حضور جدى غدير در فرهنگ اعتقادى، بلندترين خطابه انبيا در غدير، خاطره هاى ماندگار در جغرافياى غدير، ناگفته هاى پنهان غدير، تاريخچه غدير در چهارده قرن، روزگار غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى مراحل اين سفر اكتشافى است.
اينها اهدافى است كه از جغرافياى غدير استفاده مى شود و از جمله موضوعاتى كه درباره غدیر بايد مورد تحقيق و تألیف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد جغرافیاى غدیر و موقعيت منطقه غدير از نظر جغرافيايى و تاريخچه آن در طول تاریخ و موقعيت آن در زمان حاضر است.
توصيف جغرافيايى غدير خم[۱]
منطقه غدير خم در مسير سيلاب هايى واقع شده كه پس از عبور از غدير به جحفه مى رسد، و سپس تا درياى سرخ ادامه پيدا مى كند. اين وادى يا سيلاب، سيل هاى ساليانه را به دريا مى ريزد. چنين مسيرهايى را به زبان عربی «وادى» مى گويند.
بنابراين در توصيف جغرافيايى غدير مى توانيم بگوئيم: وادى جحفه مسير سيلى است كه به دريا مى ريزد.
در اين مسير آبگيرى طبيعى بوجود آمده كه پس از عبور سيل، آب هاى باقيمانده در آن جمع مى شوند، و به چنين گودال ها و آبگيرهايى در عرب «غدير» مى گويند.
در مناطق مختلف غديرهاى زيادى در مسير سيلها وجود دارد كه با نامگذارى از يكديگر شناخته مى شوند. اين غدير هم براى شناخته شدن از غديرهاى ديگر بنام «خم» نامگذارى شده است.
نام غدير خم در طول چهارده قرن تغيير نيافته و در كتاب هاى جغرافيايى و تاريخى و لغت مربوط به قرون مختلف همين نام را براى اين مكان معين مى بينيم كه موقعيت دقيق آن را هم تعيين كرده اند و فواصل آن را از چهار جهت به صراحت گفته اند.[۲]
با توجه به اينكه يک منطقه جغرافيايى را به مناسبت هاى مختلف با نام هاى متفاوت ياد مى كنند، لذا غدير خم هم در تاریخ با نام هاى مناطقى كه از نظر جغرافيايى از آن حساب مى شود نام برده شده است.
در مواردى به عنوان «جحفه» از آن ياد شده، بدان جهت كه غدير خم در وادى جحفه قرار دارد. در مواردى «خرّار» گفته شده كه نام مسير سيل از غدير تا جحفه است كه سيل را به آنجا مى ريزد. در مواردى با نام «غُرَبة» ياد مى شود و اين بمناسبت همجوارى غدير با اين منطقه است و هر دو در يک وادى قرار دارند.
با توجه به اينكه موقعيت غدير و جحفه به صورت از شرق به غرب در مسير سيل است و هر چه به سمت دريا پيش مىرود مسير سيل وسيع تر مى شود و كسانى كه در صدد تعيين فاصله جحفه تا غدير بوده اند از زاويه هاى مختلفى مسافت را اندازه گرفته اند، لذا فاصله آن تا جحفه را گاهى سه مايل و گاهى دو مايل تعيين كرده اند.
توصيف تفصيلى غدير
در تاریخ صورت كاملى از غدير ترسيم شده كه به خوبى قابل شناسايى است:
الف. چشمه غدير
در لسان العرب مى گويد: ابن اثیر گفته است: «غدير موضعى بين مکّه و مدینه است. چشمه اى كه آنجاست در آن مى ريزد».[۳]
در معجم و الروض المعطار مى گويد: «در اين غدير آب چشمه اى مى ريزد».[۴]
در معجم البلدان مى گويد: «خم موضعى است كه چشمه اى در آن مى ريزد».[۵]
اسدى مى گويد: در سه مايلى جحفه در كنار چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است و بين مسجد و چشمه درختانى قرار دارد. اينجا همان غدير خم است.[۶]
عياض مى گويد: «غدير بركه اى است كه چشمه اى در آن مى ريزد، و بين بركه و چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است».[۷]
ب. آبگير
كلمه غدير كه به معناى آبگیر است همان جايى است كه آب سيل و نيز آب چشمه در آن جمع مى شود و در تمام عبارات تاريخى معروف ترين نام اين منطقه با همين آبگير است.
عرام مى گويد: «غدير خم در سمت طلوع آفتاب است و هيچ گاه آب آن خشک نمى شود.[۸]
ج. درختان
در حدیث طبرانى مى گويد: پیامبر صلی الله علیه و آله در غدير خم زير درختان خطابه ايراد كرده است.[۹]
در حديث حاكم مى گويد: آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از حجةالوداع بازگشت و در غدير خم پياده شد دستور داد خارهاى زير درختان را كندند».[۱۰]
در حديث احمد حنبل آمده است: براى پيامبر صلى الله عليه و آله با پارچه سايبانى در برابر آفتاب بر روى درخت سَمُرَه ساختند.[۱۱]
در حديث ديگر آمده است: زير دو درخت براى پيامبر صلى الله عليه و آله جارو زده شد و حضرت نماز ظهر را خواندند.[۱۲]
در كتاب «استجلاب ارتقاء الغرف» آمده است: پيامبر صلى الله عليه و آله نماز جماعت غدير را زير درختان خواندند.[۱۳]
در روايت ابونعيم آمده است: هيچ كس در اطراف درختان باقى نماند مگر آنكه با چشم خود پيامبر صلى الله عليه و آله را مىديد و با گوش خود صداى آن حضرت را مى شنيد.[۱۴]
اين درختان از نوع «سمره» بود كه درخت بيابانى عظيمى با شاخ و برگ طولانى و درهم پيچيده همچون چنار است و در اشعار و احاديث به عنوان «دوح» به معناى درخت بزرگ نيز ياد شده است.
اين درختان كنار آبگير بوده و غير از مجموعه درختانى است كه در وادى متفرق بوده و بعداً ذكر خواهد شد.
د. مجموعه درختان
كلمه «غيضة» در عربی موضعى است كه در آنجا درختان بسيار و درهم پيچيده باشد. در اطراف غدير درختانى بوده كه در عبارات تاریخ چنين توصيف شده است:
الف) بكرى مى گويد: در اين غدير چشمه اى مى ريزد و اطراف آن درختان بسيار و درهم پيچيده است.[۱۵]
ب) صاحب مشارق مى گويد: خم نام مجموعه درختانى در آنجاست و در آنجا آبگيرى است كه به اين بيشه نسبت داده مى شود.[۱۶]
هـ. علف هاى بيابانى
ياقوت حموى از عرّام نقل مى كند: در منطقه غدير گياهى جز مرخ و تمام و اراک و عشر نيست.[۱۷]
و. مسجد
در مكانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله توقف نمود و نماز خواند و خطابه ايراد كرد و اميرالمؤمنين عليه السلام را به عنوان صاحب اختيار و خليفه مردم تعيين كرد، مسجدى ساخته شد كه محل آن بين چشمه و آبگیر بوده است.
بكرى مى گويد: «بين غدير و چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است».[۱۸]
حموى مى گويد: صاحب مشارق گفته است: «خم موضعى است كه چشمه اى در آن مى ريزد، و بين غدير و چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است».[۱۹]
تاريخچه اين مسجد در عنوان «مسجد غدير» آمده است.
ز. سكونت
حموى از حازمى نقل كرده كه «اين وادى به وخامت موصوف است». منظور از وخامت غير قابل سكنى بودن آن است؛ ولى حموى از عرّام نقل كرده كه در اين منطقه عده اى از قبيله خزاعه و كنانه زندگى مى كنند ولى بسيار كم اند.[۲۰]
جغرافيدان عربستان عاتق بن غيث بلادى، سه دليل ذكر مى كند كه در اين مكان سكونت جمعى از مردم به صورت شهر يا روستاى مهمى بر قرار بوده است:
اول: چشمه غدير، كه يكى از اهالى بلاديه در گذشته نه چندان دور اقدام به حفر مجدد آن براى وفور آب نموده است. بايد توجه داشت كه در حجاز بودنِ يک چشمه مساوى با برقرارى يک روستاست.
آثار باقى مانده نشان مى دهد كه در اين مكان آبادى بوده كه ساختمان هاى آن از سنگ بنا شده بوده و حصارى داشته است.
دوم: زمين هاى اطراف غدير همه كوهپايه اى و مايل به دشت هستند و تا آنجا كه اهل منطقه نقل مى كنند سراسر آن را نخلستان پوشانده بوده است.
اين آبادى مى تواند دليلى بر وجود عده اى به عنوان سكونت در آنجا باشد.
سوم: بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام فرزندان صحابه و انصار و قریش در دشت هاى حجاز متفرق شدند و براى خود باغ ها و آبادى هايى ساختند كه به صراحت تاریخ مناطق اطراف غدير خم از آن مناطق است.
با توجه به اينكه در مناطق دور دست تر از غدير آبادى هايى در كنار آب ها به وجود آمده، استبعادى ندارد در اين غدير هم وطن كرده باشند و اطراف آن را آباد نموده باشند، چرا كه هم به جاده و آبادى هاى ديگر نزديک تر است و هم سابقه حضور پيامبر صلى الله عليه و آله در آنجا ثابت بوده است.
اين سه دليل ثابت مى كند كه سرزمين غدير خم كه امروزه فقط چند چادرنشين در اين سو و آن سويش خيمه زده اند، روزگارى شهر يا روستاى آبادى بوده است.
از نظر شيعه دليل ديگرى موارد فوق را تأييد مى كند و آن صراحت تاریخ به وجود مسجد غدير در آنجاست. قرائن مذكور نيز مؤيدى قوى بر وجود مسجد غدير است كه طبعاً به خاطر عبور حجاج زمينه سكونت نيز در آنجا فراهم بوده است.[۲۱]
حدود غدير نزد جغرافيدانان[۲۲]
«كُراع» به معنى پايان مسيل و انتهاى مسير آب است، و «غُمَيم» نام اين منطقه اى بين مكه و مدينه بوده كه غدير خم در آن واقع شده است.
«غدير» به معناى گودالى است كه پس از عبور سيل، آب در آن باقى مى ماند. «خمّ» نام اين آبگير بوده است. محل «غديرخم» در وادى جحفه و به همين نام معروف است.
بسيارى از اهل لغت و جغرافى و تاريخ نگاران محل غدير را بين مکّه و مدینه دانسته اند:
در «لسان العرب» مى گويد: «غدير خم آبگير معروفى بين مكه و مدينه است».[۲۳]
ياقوت در «معجم البلدان» مى گويد: «حازمى گفته است: خم، مسير سيلى بين مكه و مدينه است...، و زمخشری گفته كه خم، نام مرد رنگرزى است كه آبگير بين مكه و مدينه به او نسبت داده شده است».[۲۴]
ابن منظور در «لسان العرب» مى گويد: «خم آبگير معروفى بين مكه و مدينه در جحفه است كه همان غدير خم است».[۲۵]
فيروزآبادى در «قاموس» مى گويد: «غدير خم، محلى است در مسير سيلى بين حرمين شريفين».[۲۶]
از اين عبارات معلوم مى شود اختلافى درباره اينكه غدير بين مكه و مدينه است وجود ندارد، و بحث بر سر تعيين مكان آن بين اين دو شهر است.
جمع بندى بين توصيف هاى جغرافيايى مختلف در غدير[۲۷]
اکثریت قائلند كه غدير در جحفه است، و منظورشان اين است كه غدير خم در وادى جحفه قرار دارد.
در اين موارد منظور از جحفه «وادى جحفه» است، نه روستاى جحفه كه ميقات است.
دليل اين مطلب مسافتى است كه بين جحفه و غدير خم تعيين مى كنند، و معنايش مغايرت جحفه با غدير خم است كه فاصله بين آن دو در نظر گرفته مى شود.
دليل ديگر اينكه وادى جحفه از غدير آغاز مى شود و به درياى سرخ منتهى مى گردد و غدير جزئى از وادى جحفه مى شود. بنابر اين معنى ندارد بين آنجا و وادى جحفه كه جزء آن است مسافت تعيين گردد.
مطلبى كه فقط حميرى در الروض المعطار گفته تعيين محل غدير بين جحفه و عسفان است كه مى گويد: «بين جحفه و عُسفان غدير خم است».[۲۸]
بدون شک اين اشتباهى از اوست، به خصوص آنكه صريحاً محل غدير را در سه مايلى جحفه در سمت چپ جاده تعيين كرده است، در حالى كه بين جحفه و عسفان محلى به نام غدير شناخته نشده است.
ظاهراً منشأ اشتباه آنجاست كه او عبارت تعيين كننده مسافت از سه مايلى جحفه در سمت چپ جاده را از كتاب «معجم ما استعجم» گرفته و متوجه نشده كه منظور بكرى از سمت چپ جاده نسبت به كسى است كه از مدینه به مکّه مى رود نه از مکّه به مدينه، و لذا اين اشتباه رخ داده است.
بكرى در معجم مى گويد: «غدير خم در سه مايلى جحفه و در سمت چپ جاده است».[۲۹]
و همانطور كه گفتيم منظورش سمت چپ جاده از سوى مدينه به مكه است. دليل اين مطلب گفته او در بيان مراحل جاده بين حرمين و مسافت هاى آن است كه از سمت مدينه آغاز مى كند و وادى عقيق را نام مى برد و مى گويد: «راه مكه از طرف مدينه از عقيق است: از مدينه تا ذى الحليفة...».[۳۰]
از همه اين موارد استفاده مى شود كه غدير خم در انتهاى وادى خرّار و آغاز جحفه در سمت راست جاده حُجاج از مدينه به مكه واقع شده است و به همين جهت است كه عده اى غدير را به نام «خَرّار» خوانده اند.
علت نامگذارى به غدير خم[۳۱]
از مجموع معانى كه در فرهنگ هاى عربى براى «غدير» و «خم» ذكر كرده اند مى توان تعريف زير را به دست آورد:
غدير
آبگير و محل پست طبيعى زمين است كه آب باران يا سيل در آن جمع مى شود و معمولاً آب آن تا فصل گرما نمى ماند.
جمع كلمه «غدير» به چهار صورت مى آيد: غُدُر، غُدْر، أغدُرَة، غُدْران.[۳۲]
درباره علت نامگذارى «آبگير» به «غدير» - كه صفت مشبّهه است - دو جهت ذكر كرده اند:
الف) به معناى اسم مفعول از ماده «مغادرة» يعنى رفتن و باقى گذاشتن است، و منظور آن است كه سيل آبگير را پر مى كند و آن را با آبش رها مى كند و مى رود.
ب) به معناى اسم فاعل از ماده «غدر» يعنى حيله است، و منظور آن است كه آبگير با آب فراوانى كه دارد واردين را مى ترساند و هنگام شدت احتياج آبش تمام مى شود. اين معنى را زبيدى در تأييد شعر كميت، قوى دانسته است.[۳۳]
خم
ياقوت در معجم البلدان از زمخشری نقل كرده كه «خم» نام مرد رنگرزى بوده، كه آبگير بين مكه و مدينه به او نسبت داده شده است.
سپس از صاحب مشارق نقل مى كند كه گفته است: «خم اسم مجموعه درختانى در آنجاست و در آن آبگيرى است كه به خم نسبت داده مى شود».[۳۴]
همين جهتِ نامگذارى غدير به «غدير خمّ» را در كلام بكرى مى بينيم كه مى گويد: «غدير خم در سه مايلى جحفه است. در اين آبگیر چشمه اى مى ريزد و اطراف آن درختان بسيار و در هم پيچيده است و اين همان مجموعه درختانى است كه به آن خمّ مى گويند».[۳۵]
فاصله غدير تا جحفه[۳۶]
براى تعيين دقيق محل غدير از نظر جغرافيايى نسبت آن با جحفه در نظر گرفته شده چون منطقه معروفى بوده و هست. منابع زير درباره تعيين فاصله غدير به دست آمده است:
بكرى فاصله را سه مايل تعيين كرده، و از زمخشرى از قول قائلى نقل كرده كه فاصله دو مايل است، و اشاره به ضعف اين قول نموده است.[۳۷]
حموى فاصله را دو مايل تعيين كرده است.[۳۸]
فيروزآبادى فاصله را سه مايل تعيين كرده است.[۳۹]
نصر و عرّام فاصله را يک مايل گفته اند.[۴۰]
اين اختلاف فاصله از يک مايل تا سه مايل به خاطر جاده هاى مختلفى است كه بين غدير و جحفه وجود دارد، به خصوص آنكه وادى جحفه بعد از غدير رفته رفته پهنتر مى شود تا به جحفه و بعد از آن به دريا مى رسد.
ممكن است در موردى از كنار كوه ها اندازه گيرى شده باشد كه نزديک تر است و يک مايل گفته شده، و در موردى از وسط وادى طى طريق شده و دو مايل گفته شده، و در موردى از حاشيه وادى اندازه گيرى شده و سه مايل تعيين شده است.
قله «هَرشى» ادامه جغرافياى غدير[۴۱]
عاتق بن غيث بلادى در كتاب «على طريق الهجرة» به توصيف کوه هرشی در مسير مکّه تا مدینه مى پردازد و مى گويد: در ۱۶ كيلومترى شمال شرقى شهر «رابغ» كوه هرشى است.
«هَرشى» در واقع نام بيابانى است كه دو كوه آن را در بر گرفته است. كوه بزرگتر را «هَرشى» مى گويند كه مسير جاده از آنجاست، و كوه كوچكتر را «هُرَيْشاء» مى گويند كه فقط راه پياده يا مالرو دارد.
كوه هرشى به سمت جنوب شيب تندى دارد، ولى از طرف شمال به بيابانى مسطح سرازير مى شود كه به سوى غرب امتداد دارد و آن را بيابان «بيض» مى نامند، و در سمت شرقى آن بيابان «شيباء» قرار دارد.
از قديم راه حجاج از «سقياء» تا «جحفه» از كوه هرشى بوده است. در آغاز ورود اتومبیل، كوه هرشى را براى عبور ماشين آماده مى كردند ولى به نتيجه اى نرسيد چرا كه در آن زمان ماشين هاى جاده سازى مدرن نبود.
بعد از آن جاده اتومبيل از مسير ديگرى قرار داده شد و منطقه هرشى متروكه واقع شد و سيل در آنجا خرابى ايجاد كرد، به گونه اى كه هم اكنون بالا رفتن و پايين آمدن از كوه با خطر مواجه است.
علت انتخاب راه قله هرشى با همه دشوارى عبور از آن، فقط نزديک شدن مسير است كه از رابغ به «مُبيريك» از راه هرشى ۳۱ كيلومتر و از راه مستوره ۸۸ كيلومتر است، كه ۵۷ كيلومتر نزديک تر است و زودتر به مقصد مى رسد. بعد از هرشى «ابواء» است كه قبر حضرت آمنه مادر پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا واقع است.[۴۲]
گستردگى جغرافياى غدير تا «هَرشى» در ۲۰ كيلومتر بعد از غدير ادامه مى يابد. اين نام همان كوهى است كه مى خواستند بر فراز آن نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را و در پاى آن نقشه قتل علىعليه السلام اجرا كنند! چه كسانى؟ همانان كه بعد از رحلتش خلافت را غصب كردند!
پس بياييد بعد از ديدار غدير سرى هم به قله هرشى بزنيم و خاطره تلخ آن شب را مرور كنيم. در تاريكى، اکثریت كاروان مجبورند كوه را دور بزنند چون اين گونه براى شتران آسانتر است، اما پيامبر صلى الله عليه و آله و عده اى ديگر از كوه بالا مىروند تا با عبور از قله آن در سوى ديگر كوه زودتر پايين آيند و راه نزديک شود.
چشمان نافذى همچون حذیفه مى خواهد كه ببيند چهارده نفر زودتر از پيامبر صلى الله عليه و آله سربالايى كوه را در پيش گرفته به سرعت سمت قله را نشانه رفته اند.
كمى بعد، پيامبر صلى الله عليه و آله حركت مى كند و عده اى از قافله همراه مى شوند، ولى سربالايى تند كوه حركت شتران را كُند مى كند و قافله عقب مى ماند.
افسار شتر پيامبر صلى الله عليه و آله در دست حذيفه است و عمار از پشت سر شتر را راهنمايى مى كند و سريعتر به قله مى رسند.
كسى جز پيامبر صلى الله عليه و آله نمى داند و نمى بيند كه در دو سوى گردنه چهارده نفر با شمشيرهاى آخته آماده اند و ظرف هاى پر از شن را در ابتداى سراشيبى نگه داشته اند تا با عبور شتر پيامبر صلى الله عليه و آله آن ها را رها كنند و با وحشت و سقوط شتر، جان پيامبر صلى الله عليه و آله به خطر افتد.
پانویس
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۵۰ - ۵۵. چهارده قرن با غدير: ص ۲۱۳. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۶.
- ↑ معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۵۱۰،۴۹۲،۳۶۸ . لسان العرب: ماده خمم و غدر. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹،۳۵۰ و ج ۳ ص ۱۵۹ و ج ۴ ص ۱۸۸ و ج ۶ ماده غدير. معجم معالم الحجاز: ج ۱ ص ۱۵۶. تاج العروس: ماده خمم، غدر. النهاية (ابن اثير): ماده خم. الروض المعطار: ص ۱۵۶. وفاء الوفاء: ج ۲ ص ۲۹۸. صفة جزيرة العرب: ص ۲۵۹.
- ↑ لسان العرب: ماده خم. النهاية: ماده خم.
- ↑ معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸. الروض المعطار: ص ۱۵۶.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ خلاصة الوفاء: ص ۲۲۹.
- ↑ خلاصة الوفاء: ص ۲۲۹.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۹۸.
- ↑ المراجعات: مراجعه ۵۴ .
- ↑ المراجعات: مراجعه ۵۴ .
- ↑ المراجعات: مراجعه ۵۴ .
- ↑ المراجعات: مراجعه ۵۴ .
- ↑ احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۷۳، به نقل از استجلاب (خطى): ص ۲۱.
- ↑ احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۴۶.
- ↑ معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ على طريق الهجرة: ص ۶۰ - ۶۷. معجم معالم الحجاز: ج ۳ ص ۱۵۹.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۶،۴۵. اسرار غدير: ص ۴۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۶۹ .
- ↑ لسان العرب: ماده «خم».
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ لسان العرب: ماده «خمّ».
- ↑ القاموس المحيط: ماده «خم».
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۷،۴۶.
- ↑ الروض المعطار: ص ۱۵۶.
- ↑ معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
- ↑ معجم ما استُعجم: ج ۳ ص ۹۵۴ - ۹۵۵.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۲.
- ↑ لسان العرب، تاج العروس، محيط المحيط، المعجم الوسيط: ماده غدر.
- ↑ تاج العروس: ماده «غدر».
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۸.
- ↑ معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
- ↑ معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸.
- ↑ قاموس: ماده «خم».
- ↑ تاج العروس: ماده «خم». معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۹.
- ↑ على طريق الهجرة: ص ۲۴۰ - ۲۴۲.