خطبه غدیر امیرالمؤمنین علیه السلام

از دانشنامه غدیر

تبليغ غدير با خطبه غديرِ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۱]

يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏ هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد، و نيز يكى از رخدادهاى هفته غدير -  به غير از خود غدير -  است، خطبه امیرالمؤمنین ‏علیه السلام در روز غدير است.

خطبه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير، خطبه‏ اى است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير در زمان خلافت ظاهرى خود بيان فرموده اند كه موضوع ديگرى در غدير است.

تجلى خطبه غديريه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در عصر ظهور[۲]

سه خطبه تاريخى براى روز غدير خم در تاریخ ثبت شده، كه هر يک داراى فرازهاى مهمى است و همه آنها در عصر ظهور تجلى خواهد نمود.

خطبه رسول اکرم‏ صلی الله علیه و آله در سرزمين غدير خم

خطبه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در يكى از سال ‏هاى خلافت ظاهرى آن حضرت، كه روز غدير با روز جمعه مصادف شده بود.

خطبه حضرت امام رضا علیه السلام به نقل سید بن طاووس.

حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ايام خلافت ظاهرى، در روز غدير -  كه با روز جمعه مصادف شده بود -  خطبه بسيار باشكوهى ايراد فرمودند، كه فرازهايى از آن نقل مى‏ شود:

الف) سيماى غدير در سخنان اميرالمؤمنین عليه السلام

۱. امروز روزى بلند جايگاه است.

۲. گشايش در آن پديد آمد.

۳. مقام شايستگان بالا رفت.

۴. امروز براهين الهى آشكار گرديد.

۵ . امروز روز آشكار شدن حق و پرده ‏بردارى از جايگاه امامت است.

۶ . امروز روز اکمال دین است.

۷. امروز روز عهد و پیمان است.

۸ . امروز روز گواهى و گواه گرفتن است.

۹. امروز روز آشكار شدن پيمان ‏هاى مستور در زير پرده ‏هاى كفر و نفاق است.

۱۰. امروز روز بيان حقايق ايمان است.

۱۱. امروز روز راندن شیطان است.

۱۲. امروز روز اقامه برهان است.

۱۳. امروز روز جدايى حق و باطل است.

۱۴. امروز روز بلندِ جايگاهى است كه در آن مخاصمه مى‏ كرديد.

۱۵. امروز روز نبأ عظيمى است كه از آن روى بر مى‏ تافتيد.

۱۶. امروز روز ارشاد و هدایت است.

۱۷. امروز روز آزمايش بندگان است.

۱۸. امروز روز راهنمايى رهپويان است.

۱۹. امروز روز آشكار شدن اسرار درون و رازهاى اشرار دون است.

۲۰. امروز روز نص صريح بر شايستگان و اولياى خاص خداست.

۲۱. امروز روز امنيت كامل است.

۲۲. امروز روز اظهار سرّ مكنون است.

۲۳. امروز روز آشكار شدن اسرار نهان و آزمايش دل‏هاست.[۳]

بر اهل تحقيق پوشيده نيست كه همه اين ويژگى ‏ها در عصر ظهور تجلى كامل پيدا مى ‏كند. به ويژه فراز هاى:

  • دوم: فيه وقع الفرج؛ فرج و گشايش جهان آفرينش در عصر ظهور است.
  • ششم: يوم كمال الدين؛ كه در عصر ظهور تمكّن كامل براى پياده شدن تعاليم دينى و معارف اسلامى فراهم خواهد شد.
  • دهم: يوم البيان عن حقائق الايمان؛ كه بدون ترس و واهمه حقايق ايمانى در عرصه جهانى بيان خواهد شد.
  • يازدهم: يوم دحر الشيطان؛ كه در عصر ظهور مدت مهلت ابليس به سر مى‏ رسد و مولاى متقيان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در يكى از رجعت ‏هاى خود با وى نبرد مى ‏كنند.[۴]

مؤمنان شيطان را سنگسار مى‏ كنند[۵]، و پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله او را به هلاكت مى‏ رسانند.[۶] البته به روايتى حضرت ولى‏ عصر عليه السلام او را گردن مى ‏زنند[۷]، و به نقلى پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله او را سر مى ‏برند.[۸]

ب) رهبران گمراه در خطبه اميرالمؤمنین عليه السلام

امير بيان در فرازى از خطبه غدیر به رهبران ضالّ و مُضلّ اشاره نموده، آيه كريمه را تلاوت فرمودند:

از پيروى گمراهان بر حذر باشيد كه قرآن كريم آنها را نكوهش كرده فرموده است:

«ما از سركرده‏ هاى خود پيروى كرديم پس ما را گمراه ساختند بار خدايا عذاب آنها را دو چندان فرما و آنها را به لعن و غضب شديد خود گرفتار كن».[۹]

به هنگام ظهور، جايگاه سركرده‏ هاى گمراه معلوم مى ‏شود، و پيروان گمراهشان از آنها بيزارى مى‏ جويند؛ و آن هنگامى است كه حضرت ولى‏ عصر عليه السلام پيكر دو بت بزرگ قريش را از دل خاک بيرون آورده، با همان هيزمى كه روز تهاجم به خانه وحى آورده بودند تا حضرت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین‏ عليهم السلام را به آتش بكشند! طعمه حريق مى ‏سازند.[۱۰]

ج) روز امن و امان

مولاى متقيان‏ عليه السلام در فرازى از خطبه غدیر در مورد روز غدير فرمودند: هَذَا يَوْم الْأمْن وَ الْأمَان: امروز روز امن و امان است.[۱۱]

همان گونه كه خداوند منان شهر مکه را بلد امن قرار داده ولى رسول عالميان‏ صلى الله عليه و آله در آن شهر امنيت نداشتند، روز غدير را نيز روز امن و امان قرار داده ولى صاحب غدير در آن روز امنیت نداشتند!

در همان روز اصحاب صحیفه گرد آمدند و پيمان بستند، و در روز سقیفه پيمان خود را به اجرا نهادند.

اين امنيت در سطح جهانى و براى همه انسان‏ ها و حتى براى همه جانداران در عصر ظهور تحقق پيدا مى‏ كند.

در احاديث آمده است: در عصر ظهور ظلم و ستم رخت بر مى ‏بندد و راه‏ ها امن مى‏ شود و كسى به كسى ستم نمى‏ كند.[۱۲]

در كتب عهدين از آشتى كردن درندگان و همزيستى گرگ و برّه، پلنگ با بزغاله و شير با گوساله سخن رفته است.[۱۳]

توضيحاتى پيرامون متن و سند خطبه[۱۴]

در اينجا توضيحاتى در مورد خطبه غديريه امیرالمؤمنین‏ علیه السلام بيان مى‏ كنيم.

از قبيل: روایت خطبه، مدارک و سند خطبه و... :

منابع خطبه

متن خطبه غديريه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در منابع و كتاب‏ هاى ذيل آمده است:

مصباح المتهجد (شیخ طوسی) : ص ۷۵۸.

اقبال الاعمال (سید بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۶۰.

مصباح الزائر (سيد بن طاووس) : فصل ۷.

بحار الانوار (علامه محمد باقر مجلسی) : ج ۹۷ ص ۱۱۲ و ج ۳۷ ص ۱۶۴.

الشيعة فى احاديث الفرقين: ص ۲۸۲.

مناقب آل‏ ابی طالب‏ علیهم السلام (ابن‏ شهر آشوب مازندرانی) : ج ۳ ص ۴۳.

كلمات الامام الحسين‏ عليه السلام (شيخ شريفى) : ص ۶۹۰ .

وسائل الشیعه (شیخ حر عاملی) : ج ۷ ص ۳۲۷.

جواهر الكلام (شيخ محمدحسن نجفى) : ج ۱۲ ص ۲۱۷.

المصباح فى الادعية (شيخ تقى ‏الدين ابراهيم كفعمى) : ص ۹۱۹.

متن روايت

در ميان منابع ذكر شده، قديمى‏ ترين منبع كتاب «مصباح المتهجد» شيخ الطائفه طوسى مى‏ باشد، كه متن اين روايت طبق نقل اين كتاب شريف از قرار ذيل مى ‏باشد:

اخبرنا جماعة، عن ابى ‏محمد هارون بن موسى التلعكبرى، قال: حدثنا ابوالحسن على بن احمد الخراسانى الحاجب فى شهر رمضان سنة سبع و ثلاثين و ثلاث مائة، قال: حدثنا سعيد بن هارون ابوعمرو[۱۵] المروزى، و قد زاد على الثمانين سنة، قال: حدثنا الفيّاض بن محمد بن عمر الطرسوسى[۱۶] بطوس سنة تسع و خمسين و مائتين و قد بلغ التسعين، انه شهد اباالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام فى يوم الغدير، و بحضرته جماعة من خاصته، قد احتبسهم للافطار. و قد قدّم الى منازلهم الطعام و البرّ و الصلاة و الكسوة حتى الخواتيم و النعال. و قد غيّر من احوالهم و احوال حاشيته و جدّدت له آلة غير الآلة التى جرى الرسم بابتذالها قبل يومه، و هو يذكر فضل اليوم و قدمه.[۱۷]

فكان من قوله ‏عليه السلام: حدثنى الهادى‏ عليه السلام ابى، قال: حدثنى جدى الصادق ‏عليه السلام، قال: حدثنى الباقر عليه السلام، قال: حدثنى سيدالعابدين ‏عليه السلام، قال: حدثنى ابى الحسين‏ عليه السلام، قال: اتفق فى بعض سنى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام الجمعة و الغدير. فصعد المنبر على خمس ساعات [۱۸] من نهار ذلك اليوم. فحمد اللَّه و اثنى عليه حمداً لم يسمع بمثله، و اثنى عليه ثناءاً لم [۱۹] يتوجه اليه غيره. فكان ما حفظ من ذلك... :

گروهى  به ما خبر دادند درباره ابومحمد هارون فرزند موسى تلعكبرى، گفت: با ما سخن گفت ابوالحسن على فرزند احمد خراسانى حاجب در رمضان سال ۳۳۷ هجرى قمرى، گفت: با ما سخن گفت سعيد فرزند هارون ابوعمر مروزى -  كه بيشتر از هشتاد سال داشت -  و گفت:

با ما سخن گفت فياض فرزند محمد فرزند عمر طرسوسى در طوس سال ۲۵۹ هجرى قمرى -  كه به سن ۹۰ سالگى رسيد -  او ديد كه ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام در روز غدير با گروهى از افراد خاص و نزديک به ایشان كه آنها را براى افطار نگه داشتند، و به خانه ‏هايشان غذا و نيكى و پوشاک حتى كفش و انگشتر فرستادند؛ به صورتى كه اوضاعشان را تغيير دادند و اوضاع نزديكانشان را نيز تغيير دادند، و تمام آلات را تعويض كردند.

بجز آلاتى كه با آن به ناپاكى قبل از موعدش رفتار شد. و ایشان خصلت‏ هاى پاک و خوب آن روز را بازگو كردند، و در كلامشان بود:

حديث كردند مرا پدرم امام هادی ‏علیه السلام كه فرمودند: حديث كردند مرا جدم امام صادق‏ علیه السلام كه فرمودند: حديث كردند مرا امام باقر علیه السلام كه فرمودند:

حديث كردند مرا امام سيدالعابدين‏ عليه السلام كه فرمودند: حديث كردند مرا پدرم امام حسین‏ علیه السلام كه فرمودند:

در بعضى از سال‏ هاى عمر شريف اميرالمومنين‏ عليه السلام جمعه و غدير جمع شد. آن حضرت پنج ساعت از روز گذشته (يعنى حدود يک ساعت به ظهر مانده) بالاى منبر رفتند. پس خدا را شكر كردند به طورى كه كسى قبل از آن چنين شكرى از ایشان نشنيده و كسى چنين سپاسى نكرده بود، و قسمتى از آن حفظ شد.

پس از اين، متن خطبه آن حضرت را نقل نموده و سپس مى فرمايند:

فنهض ناهض فقال: يا اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، و ما الفئام؟ قال: مائة الف نبى و صديق و شهيد، و كيف بمن تكفّل عدداً من المؤمنين و المؤمنات؟

و انا ضمينة على اللَّه تعالى الامان من الكفر و الفقر، و ان مات فى ليلته او يومه او بعده الى مثله من غير ارتكاب كبيرة فأجره على اللَّه تعالى، و من استدان لاخوانه و اعانهم فانا الضامن على اللَّه ان بقّاه قضاه، و ان قبضه حمله عنه. و اذا تلاقيتم فتصافحوا بالسنتكم[۲۰] و تهانوا النعمة فى هذا اليوم، و ليبلّغ الحاضر الغائب و الشاهد البائن، و لعيّد الغنىّ على الفقير و القوىّ على الضعيف.

امرنى رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بذلک.

ثم اخذ فى خطبة الجمعة، و جعل صلاة جمعته صلاة عيده، و انصرف بولده و شيعته الى منزل ابى‏ محمد الحسن بن على ‏عليهما السلام بما اعدّ له من طعامه و انصرف غنيّهم و فقيرهم برفده الى عياله.

يكى از ميان جمع برخاست و گفت: اى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، معنى «فئام» چيست؟

امام فرمودند: صد هزار پيامبر صلى الله عليه و آله و راستگو و شهيد، و هر كسى كه مسئوليت بعضى از مؤمنان (زن و مرد) را قبول كند خودم ضامن او هستم به خداوند در برابر سلامت از کفر و فقر، و اگر در آن شب يا روز بدون آنكه گناه كبيره ‏اى انجام دهد بميرد، جزايش با خداست.

و با هم خوشرفتار باشيد، و تقسيم نعمت كنيد، و حاضرين غائبين را خبر دهند، و انسان ثروتمند با فقير و قوى با ضعيف عيد ديدنى كند، كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله چنين دستورى به من دادند.

سپس اميرالمؤمنين‏ عليه السلام خطبه را خواندند و نماز جمعه را نماز عید قرار دادند، و بعد از آن همراه با فرزند و همراهانشان به سوى خانه حضرت ابومحمد حسن بن على ‏عليهما السلام رهسپار شدند.

در آنجا به همه از فقرا و ثروتمندان غذا دادند. بعد از آن به سوى خانه خود رهسپار شدند.

سند و دلالت خطبه

بيان چند مطلب پيرامون سند و دلالت و منابع اين خطبه ضرورى است:

الف) استدلال به عبارت «اخبرنا جماعة»

يكى از طرق اعتبار روايت با عبارت «اخبرنا جماعة» مى‏ باشد، كه نشان مى‏ دهد اين خطبه در آن زمان مشهور و معروف و بر سر زبان‏ ها بوده، و راويان آن بسيارى بوده ‏اند و بين آنها يک طريق انتخاب شده و ذكر گرديده است.[۲۱]

ب) «مُعَنعَن» بودن روايت در بين ائمه‏ عليهم السلام

حديث به صورت معنعن از زبان امام رضا عليه السلام -  پسر از پدر -  تا وجود مبارک اميرالمؤمنين‏ عليه السلام وارد شده است. طبق قواعد رجال و درايه، اين نوع نقل دليل بر تأكيد در مطلب و مهم بودن موضوعِ طرح شده در حديث مى ‏باشد.

و الا همين كه روایت به يک امام‏ عليه السلام مى‏ رسد و از زبان آن امام ‏عليه السلام نقل مى‏ شود كفايت مى‏ كند. اين حديث را در اين موضوع به مانند حديث «سلسلة الذهب» به همان نام يا حديث «سلسلة النور» مى‏ توان ناميد.

ج) معتبر بودن مراسيلِ مراسيل[۲۲] شيخ طوسى

بسيارى از فقهاى بزرگوار با ضعيف شمردن بعضى از روايات و ارسال در روايت به اين روايت استدلال نمى‏ كنند. ولى حق اين است كه بنا بر نظر بسيارى از بزرگان، مراسيلِ شيخ طوسى در «مصباح المتهجد» مانند مسانيد مسانيد [۲۳] وى معتبر و قابل اعتماد است.

سلسله سند روايت

افرادى كه در سلسله سند اين روايت وجود دارند عبارتند از:

یک. ابو محمد هارون بن موسى تلعكبرى: رجالى بزرگ احمد بن عبدالرضا مهذّب ‏الدين بصرى در كتاب «فائق المقال فى الحديث و الرجال» به نقل از «رجال النجاشى» و «الخلاصة» پيرامون او مى‏ نويسد:

هارون بن موسى بن محمد بن سعيد بن ابومحمد التلعكبرى من بنى ‏شيبان، و كان وجهاً وجيهاً من وجوه اصحابنا. جليل القدر، واسع الرواية، معتمداً عليه، لا يطعن عليه فى شى‏ء[۲۴] :

هارون فرزند موسى فرزند محمد فرزند سعيد فرزند ابومحمد تلعكبرى از خاندان بنى‏ شيبان بوده، و يكى از بزرگان قومش بود. او انسانى مطمئن و با دانش و مورد اعتماد و همه او را قبول داشتند.

اعتبار او تا آن اندازه والا است كه مرحوم علامه محمدتقى شوشترى در كتاب «قاموس الرجال» به نقل از «رجال شيخ طوسى» پيرامون ايشان مى ‏فرمايد: فى رجال الشيخ رحمه اللَّه فى كثير ممن عدّهم فى من لم ير الائمة عليهم السلام. روى عنه التلعكبرى، و مرّ بعنوان هارون بن موسى بن احمد رحمه اللَّه [۲۵]: شيخ رحمه اللَّه در رجال بسيارى را بر شمرده كه ائمه ‏عليهم السلام را نديده بودند. تلعكبرى از او روايت مى‏ كند، و يک بار به عنوان هارون بن موسى بن احمد از او ياد مى‏ نمايد.

دو و سه و چهار. ابوالحسن على بن احمد خراسانى حاجب، سعيد بن هارون ابوعمر (ابوعمر) مروزى، فيّاض بن محمد بن عمر طرسوسى (طوسى):

اين سه نفر تا آنجا كه تحقيق شد در منابع رجالى ما هيچ ذكرى از آنها نشده است. نه آنها توثيق شده ‏اند و نه آنها را رجاليون ذمّ نموده ‏اند. لذا اين سه نفر در رجال جزو مجهول ‏ها به شمار مى‏ آيند.

اگر چه بعضى از رجاليون مانند مرحوم خويى اين گونه روايات را -  كه در روايت گنندگان آن افراد مجهول وجود دارند -  معتبر ندانسته و به آن استدلال نمى‏ كنند، ولى بزرگان رجالى مانند مرحوم بروجردى و ميرزا جواد تبريزى و ميرزا محمدحسن احمدى فقيه يزدى و بسيارى ديگر اين مطلب را موجب ضعف نمى ‏دانند. چرا كه ممكن است آن شخص مجهول توثيق شده باشد، ولى توثيق او به دست ما نرسيده باشد.

همچنين بيشتر رجاليون ما كوفى هستند و از احوال بيشتر موثقين قمى با اطلاع نبودند. لذا آنها را ذكر نكرده ‏اند، و به صرف ذكر نكردن ، روايت از اعتبار نمى‏ افتد. بنا بر اين روايت قابل اعتماد است.

احكام فقهى مرتبط با روايت

احكام مستخرجه از اين روايت و عمل خاص اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از قرار ذيل است:

الف) وقت اين نماز يک ساعت قبل از ظهر است.

ب) خطبه نماز روز عيد غدير قبل از نماز مى ‏باشد.

لازم به توضيح است كه از روايت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله -  كه شيخ مفيد و ديگران نقل نموده ‏اند -  به دست مى‏ آيد كه خطبه‏ ها بعد از نماز عيد غدير است.

وقتى حجيّت هر دو روايت براى ما تمام باشد، اين نتيجه به دست مى ‏آيد كه امام جماعت مخيّر است كه خطبه‏ ها را بعد يا قبل از نماز بخواند.

ج) آنچه كه از باقى مانده خطبه استفاده مى‏ شود اين است كه موضوع خطبه ‏هاى نماز عيد غدير بايستى حمد الهى و مسئله ولايت و غدير و شأن و منزلت ائمه ‏عليهم السلام باشد.

د) احكام دو خطبه نماز عید غدير هم مثل همان احكام خطبه ‏هاى نماز جمعه است، و اين نيز از عبارت فوق الذكر به دست مى‏ آيد.

هـ) نکته ديگرى كه از اين عبارت استفاده مى‏ شود اين است كه نماز عيد غدير نيز مانند نماز جمعه و نماز عيد فطر و قربان در زمان حضور و ظهور و حكومت امام معصوم‏ عليه السلام واجب مى ‏باشد، چرا كه اگر واجب نبود نمى‏ توانست جايگزين نماز جمعه واجب شود.

و) بعضى از فقها در مقابل نقل شيخ مفيد درباره اقامه نماز عيد غدير پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در آخرين سال عمر شريفشان بيان داشته ‏اند كه آن حضرت دو خطبه براى نماز خواندند. ولى ظاهر عبارت شيخ طوسى اين است كه حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام يک خطبه خواندند.

اين استدلال نسبت به عمل حضرت امیر ‏عليه السلام ‏اشتباه مى‏ باشد، چرا كه شيخ طوسى مى ‏فرمايد:

فكان ما حفظ من ذلك؛ يعنى قسمتى از خطبه ‏هايى را كه حضرت امیر ‏عليه السلام مى‏ خواندند نقل مى‏ كند، و معلوم نيست حتماً حضرت يک خطبه خوانده باشند. بلكه احتمال دارد كه دو خطبه بوده و مقدارى از آن نقل شده است. ضمن اينكه با توجه به نقل شيخ مفيد پيرامون دو خطبه حضرت رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله، مى‏ توان احتمال داد كه حضرت امیر ‏عليه السلام نيز دو خطبه خوانده ‏اند.

كلمات بزرگان پيرامون خطبه غديريه

بسيارى از علما در طول تاريخ به اين خطبه اشاره نموده، و بعضى نيز پيرامون جواز جماعت نماز عید غدير به آن استناد نموده ‏اند، كه به يک نمونه اشاره مى‏ كنيم:
علامه فاضل هندى در كتاب «كشف اللثام» مى‏ فرمايد: روى الشيخ فى «المصباح» ان امیرالمؤمنین علیه السلام فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ عَلَى‏ خَمْسِ‏ سَاعَاتٍ‏ مِنْ‏ نَهَارِ ذَلِكَ‏ الْيَوْمِ‏. فَحَمِدَ اللَّهَ، و ذكر الخطبة و قال:

ثم اخذ فى خطبة الجمعة [۲۶]، و لم يرو له‏ عليه السلام صلاة بعد الخطبة او قبلها. لكن فرغ من الصلاة المذكورة و الدعاء المأثور بعدها، يتصل بالزوال غالباً. فلذا قدّموها على الصلاة. و ينبغى ان يعرّفهم الامام فى الخطبة فضل ذلک اليوم و ما منّ اللَّه به فيه على عباده من اكمال الدين و اتمام النعمة، بالنص على مولى المؤمنين و امامهم و اميرهم، كما فعله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فى الخطبة المروية عنه[۲۷]:

شيخ در كتاب «مصباح» روايت مى‏ كند: اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در حالى كه پنج ساعت از روز گذشته بود بالاى منبر رفتند و حمد و سپاس خدا را انجام دادند، و آن خطبه را خطبه جمعه قرار دادند.

و طريقه نماز از ایشان قبل از خطبه و يا بعد از آن ديده نشده است، ولى بعد از فارغ شدن از نماز و دعاى ياد شده بعد از آن متصل به ظهر مى‏ شود.

به همين خاطر غالباً بر نماز مقدم مى‏ شمارند. و بايد امام در آن خطبه به آنها فضل و نعمتى كه خدا در آن روز به بندگانش داشت و دين را تمام و كمال كرد و نعمت را با نص آوردن بر مولاى مؤمنين‏ عليه السلام به امامت و رياستشان يادآورى مى‏ كرد، همان گونه كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در خطبه ‏اى كه به ايشان نسبت داده ‏اند فرمودند.

سرفصل ‏هاى خطبه غديريه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۲۸]

غربت خطبه غديريه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، يک خلأ كهنه و ديرين دينى و اعتقادى است، و شناخت آن و پژوهش و كاوش در معارف و پيام‏ هاى آن و نشر و گسترش آن، براى همه جويندگان حقيقت و پيروان ولايت ضرورت دارد. در اينجا سرفصل‏ هاى اساسى در خطبه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ارائه مى ‏گردد:

توحيد

اين خطبه با ستايش خداوند متعال آغاز مى‏ گردد. مطلع عالى و نوع ستايش بسيار نكته ‏آموز است. سپس شهادت مخلصانه به وحدانيت خداوند و اسماء و صفات پروردگار با آميزه ‏اى از آيات قرآن بيان مى‏ شود. اين قسمت براى ارباب معرفت يک درس آسمانى توحيد است.

نبوت

در اين بخش، قرين بودن اعتراف به نبوت با اعتراف به وحدانيت خداوند ، ويژگى‏ هاى برگزيده حضرت محمد صلى الله عليه و آله و تكريم خداوند متعال از آن حضرت به روشنى ارائه مى ‏گردد.

امامت

حضرت امير عليه السلام به صراحت، شخصيت و عظمت معنوى و مسئوليت عظيم جهانى و تاريخى امامان‏ عليهم السلام را بيان كرده و فرموده ‏اند:

۱. امامان ‏عليهم السلام برگزيدگان خداوند هستند.

۲. شأن و موقعيتى چونان رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله دارند.

۳. راهنمايان به توحيد اند.

۴. مسئوليت هدايتگرى آنان براى همه تاريخ و زمان‏ هاست.

۵ . خداوند متعال آنان را پيش از پديد آوردن همه پديده ‏ها پديد آورد.

۶. آنان گواهان بر آفرينش اند.

۷. خداوند متعال ولايت امرش را به آنان سپرده است.

۸. آنان، بازگويان خواست اويند.

۹. با اين همه اوصاف، بندگان خدايند كه از خدا در گفتار پيشى نمى ‏گيرند و به فرمان او گردن مى‏ نهند. از او بيم دارند و به اجراى احكامش فرمان مى‏ دهند. سنت او را گسترش میدهند و حدودش را بر پا مى‏ كنند و... .

۱۰. اين فصل، سلسله معارفى درباره امام ‏شناسى دارد.

خرد

پس از آن، حضرت به بيان نعمت خرد و كاربرد و حجيت آن مى‏ پردازند و با استدلالى استوار و كلامى متين، سخن را پى مى‏ گيرند.

جمعه

حضرت درباره اجتماع هفتگىِ جمعه و نقش پاک سازنده و زدودن تيرگى‏ ها سخنى بسيار بديع و راه ‏آموز فرموده ‏اند، و پيوند جمعه و غدير را گوشزد مى‏ كنند، و استوارى هر يک را به ديگرى مى‏ دانند.

پس از آن، سخنى به صلابت كوه بيان مى‏ فرمايند كه: خداوند متعال توحيد را بدون اعتراف به نبوت نمى‏ پذيرد، و هيچ دينى (طاعت و عبادتى را) بدون پذيرش ولايت واليانى كه آنان را بر گماشته قبول نمى‏ كند. در اينجا پيوند امامت با نبوت و توحيد جلوه مى‏ يابد.

غدير

پس از بيان آن پايه ‏ها و استوانه های معارف، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به گزارش رخداد بزرگ غدير مى ‏پردازند، و عظمت‏ ها و ويژگى‏ ها و ره ‏آوردهاى تاريخ ‏ساز آن روز را بر مى‏ شمرند. و از توطئه‏ هاى نفاق پيشگان و از دين برگشتگان پرده بر مى‏ گيرند، و نكته‏ هاى بس شنيدنى ابراز مى ‏كنند. خصوصياتى كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام براى روز غدير مى‏ فرمايند بايد آويزه گوش تاريخ گردد، و با اين نشانه‏ ها و معرفى‏ ها غدير بازشناسى شود.

شخصيت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

در اين بخش، حضرت به بيان فروغى از خورشيد ناشناخته شخصيت خويش مى‏ پردازند، و به همه ره گم كرده ‏ها مى‏ فرمايند:

من صراط خدا، سبيل خدا و طريق اويم.

من تقسيم كننده بهشت و دوزخم.

حجت خدا بر نيكان و تبهكارانم.

منم آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله مرا به رهبرى پس از خويش برگزيدند.

موعظه‏ هاى اخلاقى

در اين فصل، پندهاى جان شكاف حضرت، تن ‏هاى آسوده در غفلت را مى ‏لرزاند، و مغزهاى دور مانده از حكمت را هشدار مى‏ دهد.

آداب و سنن روز غدير و عظمت ناشناخته آن روز

در قسمت پايانى خطبه، آداب و سنن روز غدير، در قلمرو هاى گوناگون عبادتى، اجتماعى، سياسى و معنوى مطرح مى‏ شود، و پاداش ‏هاى بيكران آنها ذكر مى‏ گردد. اين قسمت، آيين ‏نامه پاسداشت بزرگ‏ترين عيد مسلمانان جهان است. آن را حتماً بايد خواند و زندگى را با آن آراست.

كتاب درباره خطبه غديرِ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۲۹]

در مورد خطبه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير چندين كتاب به شكل‏ ها و اندازه ‏هاى مختلف چاپ شده، كه خطبه حضرت را همراه با ترجمه و گاهى مقدمه ‏اى كوتاه آورده ‏اند. همچنين دو كتاب در شرح و توضيح و اسناد اين خطبه تأليف شده، كه از اين قرار است:

نهج الولاية

(شرح خطبه غديريه مولا اميرالمؤمنين ‏عليه السلام)، سيد كاظم ارفع، فارسى، چاپى، تربت، تهران، چاپ اول، سال ۱۳۷۴ ش، رقعى، ۱۷۸ ص. مؤلف در مقدمه اين كتاب مى‏ نويسد:

خطبه غديريه اميرالمؤمنين عليه السلام -  كه موضوع كتاب حاضر است -  شامل بيانات قاطع و گوياى صاحب غدير درباره حادثه گرانقدر غدير است، كه حقير با لطف و عنايت پروردگار و مدد خود مولا -  روحى له الفداء -  به شرح مختصر آن پرداختم. نام كتاب را «نهج الولاية» انتخاب كردم، زيرا كه سيد و سرور ما در اين خطبه با كلمات گوهربار خود يک دوره درس ولايت و امامت داده، و هر انسان با صفا و دور از غرض و مرض را به صراط مستقيم حق دلالت و راهنمايى نموده اند.[۳۰]

عناوين اين كتاب از اين قرار است: پيش سخن: حمد و ستايش، حمد خدا راه وصول به رحمت او است، لاهوتيّت، صمدانيّت، ربانيّت و فردانيّت خداوند، مراتب حمد، جايگاه اخلاص، سه اسم نيک خدا، الخالق البارئ المصور، هيچ چيز مثل او نيست، مقام بندگى رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه و آله، خليفةاللَّه، خُلق عظيم نبوى، صلوات بر محمد و آل‏ محمد عليهم السلام، علو مقام جانشينان بر حق پيامبر صلى الله عليه و آله، ائمه‏ عليهم السلام دعوت ‏كنندگان به حق، خلقت ائمه ‏عليهم السلام قبل از خلقت مخلوقات.

امامان‏ عليهم السلام حجج الهى هستند، ائمه‏ عليهم السلام، مترجمان اراده پروردگارند، شفاعت به اذن خدا، امامان‏ عليهم السلام مجريان احكام خدا و رسول هستند، عقول راه ‏گشاى معرفت به حجج الهى، جمعه و غدير دو عيد بزرگ، ارتباط نزديک معرفت خدا و رسول و امام، صراحت آيه تبليغ درباره غدير خم، رسوايى منافقين پس از غدير، در روز غدير دين كامل شد، غدير روز تكميل كلام پروردگار، بيزارى از بدعت‏ گذاران در دين، سلوک در صراط مستقيم.

روز بزرگ غدير خم، روز امتيازدادن بين نيک و بد، روز ساكنان عالم قدس، روز آزمايش امت، روز بروز كينه‏ هاى منافقين، روز اقامه نص براى خواص، روز اوصياء پيامبران علیهم السلام، روز امان از آتش، پيروى از خدا و رسول و اولى ‏الامر، پرهيز از فريب خلق، آيا مى‏ دانيد استكبار به چه معنى است؟ منم صراط مستقيم، منم تقسيم ‏كننده بهشت و دوزخ، غفلت كليد همه زشتى ‏ها، استفاده از فرصت ‏ها، رعايت حقوق خانواده، حفظ وحدت در پرتو غدير، ثواب مضاعف كار نيک در روز غدير، اظهار نشاط و شادى در روز غدير خم، سفارش مولا درباره طبقه ضعيف و محروم جامعه، فضيلت فراوان روزه‏ دارى در روز غدير، لزوم نشر و تبليغ غدير.

آرمان غدير از ديدگاه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

سيد محمد مجيدى (نظامى) ، حسن عرفان، مولود كعبه، قم، چاپ اول، سال ۱۳۷۶ ش، ۱۴۱۷ ق، رقعى، ۱۵۲ ص.

اين كتاب درباره خطبه اى است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز جمعه مصادف با روز غدير در ايام خلافت ظاهرى خود ايراد فرموده ‏اند.

در اين كتاب هشت فصل آمده است:

فصل اول: نگاهى به سرفصل ‏هاى اساسى در خطبه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: توحيد، نبوت، امامت، جمعه، غدير، شخصيت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، موعظه ‏هاى اخلاقى، آداب و سنن روز غدير و عظمت ناشناخته آن روز.

فصل دوم: خطبه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در  روز غدير: متن خطبه، ترجمه خطبه.

فصل سوم: روز غدير عيد مشترک همه مسلمانان جهان است.

فصل چهارم: غدير در آئينه اوصاف: اوصاف غدير در آيات، اوصاف غدير در روايات، روز ارمغان نثار حضرت زهرا عليها السلام و توضيح آن، روز تباه ‏سازى اعمال مخالفان.

فصل پنجم: پيشينه غدير: همزمانى روز عيد غدير با نوروز، همزمانى غدير با دو رويداد مهم.

فصل ششم: آداب و سنن ويژه عيد غدير: شب عيد غدير، دعاى شب عيد غدير، آداب و سنن روز عيد غدير:

روزه، سفارش‏ هاى مكرر، حكايت روزه ‏دارى برخى از پيامبران و امامان ‏عليهم السلام در روز عيد غدير، پاداش ‏هاى عظيم روزه ‏داشتن در روز عيد غدير، افطارى دادن، اطعام، آراستن، لباس نو پوشيدن جلوه ‏اى از تزئين است، بوى خوش، ديدار با مؤمنان: مصافحه، تبريک گفتن، دلجويى و مهرورزى متقابل، ابراز شادمانى كردن و شادمان ساختن ديگران، پيوند با بستگان و خويشان، افزودن بر هزينه خانواده، كارگشايى، گشاده ‏دستى، هدیه دادن، اجتماع، ابراز برائت، كثرت در فرستادن صلوات، سپاس و ستايش، غسل، نماز و نيايش: زیارت، زيارت از راه دور، خواندن دعاى ندبه، پيمان برادرى، عقد اخوت.

فصل هفتم: صنايع ادبى خطبه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: سجع: سجع متوازى، سجع مطرّف، سجع متوازن، صنعت طباق، صنعت اقتباس، صنعت جناس، صنعت رد العجز على الصدر، صنعت مراعات النظير، حسن مطلع و حسن ختام.

فصل هشتم: واژه‏ نامه، و در پايان: چند سؤالى از اهل‏ تسنن.

كتاب ديگرى از اين مؤلفان آمده كه با نام «پرتوى از غدير در كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام» است و خلاصه اين كتاب مى‏ باشد.

گزيده خطبه غدير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۳۱]

ممكن است افراد بسيارى در طول تاریخ از حادثه غدير و اهميت آن سخن گفته و از آن تعاريفى ارائه داده باشند، اما هيچ يک از اين سخنان نمى‏ توانند بيانگر عظمت و شكوه غدير باشد، زيرا تنها كسانى مى‏ توانند تعريف جامع از وقايع و حوادث عرضه نمايند كه خود پديد آورنده آن باشند.

بنابراين، تنها زيبنده خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و امیرالمؤمنین ‏عليه السلام است كه غدير را به بهترين شكل معرفى نمايند.

امیرالمؤمنین ‏عليه السلام نيز در خطبه غدير به تفسير و تحليل عظيم اين واقعه تاريخى پرداختند. معرفى اين خطبه كه در گوشه و كنار برخى از كتاب ‏هاى ادعيه و روايات در غربت به سر مى‏ برد! خالى از فايده نيست.

خطبه ‏اى كه حضرتش در يكى از روزهاى جمعه مصادف با روز عيد غدير ايراد فرمودند، كه با حمد و ثناى الهى و با كلمات و جملاتى پرمعنى و شهادت به وحدانيت ذات اقدس الهى و بيان برخى از صفات ثبوتيه و سلبيه بارى تعالى شروع مى‏ شود. پس از تشريح اهميت نبوت و رسالت، به بيان مسئله امامت و مقام امامان مى ‏پردازند و درباره جايگاه واقعى ائمه‏ عليهم السلام و خلقت و نشو و نماى وجودى آنها سخن مى‏ گويند.

در ادامه به نقش پراهميت خود مى ‏پردازند و در كنار حجت ظاهر، شاهدى ديگر را بر حقانيت خود مطرح مى‏ فرمايند. پس از آن، اهمیت روز جمعه و عيد غدير را خاطر نشان مى‏ سازند و فلسفه روز جمعه و اعمال مستحب آن را بيان مى ‏نمايند. آنگاه به ارتباط توحید، نبوّت و ولایت و دين با يكديگر اشاره مى ‏كنند و آثار و ثمرات معرفى ولىّ در واقعه غدير را به تفصيل بيان مى ‏كنند.

پس از آن نصايح و پندهاى ارزشمندى مى‏ دهند، و با استناد به آيات قرآن مردم را به اطاعت خدا و رعايت تقوی و دورى از گناه تشويق مى ‏نمايند.

سپس در بيان معناى استكبار، استكبار را سرپيچى از پيروى كسى كه مى‏ بايست اطاعت شود مى ‏دانند، و به تفسير «طريق» و «صراط» و «سبيل ‏اللَّه» مى ‏پردازند و مى‏ فرمايند كه منم صراط و سبيل‏ اللَّه و منم نور الانوار.

در پايان خطبه، بار ديگر مردم را به اخلاق فردى، اجتماعى، مالى و... سفارش مى‏ كنند، و استحباب روزه روز غدير و پاداش بس عظيم آن را ياد آور مى ‏شوند.[۳۲]
در بررسى خطبه غدير، حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام نكات ارزشمندى به چشم مى‏ خورد كه مهم‏ ترين آنها عبارتند از:

روز غدير، عيد بزرگ

«انّ اللَّه جمع لكم معشر المومنين، فى هذا اليوم عيدين عظيمين كبيرين».

چون روز غدير در هنگام ايراد خطبه مصادف با روز جمعه بوده، حضرت به همين دليل تعبير به «عيدين» كرده و هر دو را به عظمت و بزرگى ياد كرده اند. اين خود بهترين دليل بر «تعيّد» (عيد بودن) روز هجدهم ذى‏ الحجه و برگزارى مراسم جشن و سرور و بزرگداشت آن است.

در عيد بودن روز غدير روايات متعددى از پيامبر صلى الله عليه وآله و امامان شيعه ‏عليهم السلام به ما رسيده است. از جمله روايتى از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله مى‏ خوانيم كه فرمودند:

يوم غدير خم افضل اعياد امتى [۳۳] : روز غدير خم برترينِ اعياد امت من است. و در جاى ديگرى مى‏ فرمايند: غدير اشرف و اعظم اعياد است.[۳۴]

روز بيان اراده خدا و روز ابلاغ

«فانزل اللَّه على نبيه فى يوم الدوح [۳۵] بين به ارادته فى خلصائه و ذوى اجتبائه و امره بالبلاغ» . اين بخش از خطبه بيانگر موقعيت جغرافيايى تاريخى غدير است. امام مى ‏فرمايند كه آن روز زير درختان تنومند، آياتى نازل شد [۳۶] كه مبيّن اراده خدا براى بندگان خالص و مخلص و برگزيده او است.[۳۷]

غدير روز بزرگ، روز گشايش، روز تكامل

«انّ هذا يوم عظيم الشأن؛ فيه وقع الفرج و رفعت الدرج و وضحت الحجج» . اين روز ظرف ظهور اراده الهى و زمان ابلاغ پيام الهى و آثار مترتب بر آن است.

روزى كه گشايش و فرج حاصل شد، چرا كه نگرانى امت اسلام نسبت به زمان پس از پيامبر صلى الله عليه وآله را بر طرف كرد و به آنها اميد بخشيد.

روزى كه نردبان تكامل افراشته شد، و با طرح مسئله امامت و معرفى امام دين به كمال لازم خود رسيد. روزى كه حجت‏ ها آشكار شد و بر همگان اتمام حجت گرديد.

روز پرده ‏بردارى از مقام امامت

«هذا يوم الايضاح و الافصاح [۳۸] عن المقام الصراح [۳۹]».

مقام صراح يعنى جايگاه پاكى و پيراستگى و منظور از آن مقام عصمت و امامت است كه در روز غدير از آن پرده ‏بردارى شد و امام براى همگان مشخص شد، تا ديگر بهانه‏ اى براى منافقان و دو رويان نباشد. البته پيامبر صلى الله عليه وآله به صراحت كسى را معرفى نكرده اند.

روز كامل شدن دين

«و يوم العهد المعهود». روز پيمان بسته شده است؛ پيمانى كه پيامبر صلى الله عليه وآله پس از گرفتن اقرار و اعتراف از مردم مبنى بر اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله حتى از خود مردم نسبت به خودشان بر آنها اختيار و حق دارند، يادآور شدند كه: من كنت مولاه فعلى مولاه.

روز شهود و حضور

«و يوم الشاهد و المشهود». اين تعبيرى است كه قرآن درباره قيامت به كار برده است[۴۰]؛ به اين معنى كه شاهد پيامبر صلى الله عليه و آله و مشهود قيامت است، شاهد انسان ‏ها و مشهود اعمال آنان است. به كار بردن اين تعبير درباره روز غدير به اين معنى است كه پیامبر صلی الله علیه و آله شاهد و امیرالمؤمنین ‏عليه السلام مشهود اند.

پيامبر صلى الله عليه و آله شهادت به ولایت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام دادند و انسان‏ ها و فرشتگان بر اين امر گواهى دادند. تاریخ نيز گواهى داد كه گروهى به دليل نيل به مقام ولايت به امیرالمؤمنین ‏عليه السلام تبریک و تهنیت گفتند، لكن پس از چندى و در ظرف تنها چند ماه آن را زير پا گذاشتند!

روز نمايش قرارها و دو رويى‏ ها

«يوم تبيان العقود عن النفاق و الجحود». روزى كه خط حق از جريان نفاق مشخص شد، و روزى كه باعث شد حاميان واقعى از مدعيان دروغين جدا شوند. آنان كه حقايق را آگاهانه انكار كردند و نفاق خود را در عمل آشكار ساختند.

روز بيان حقايق

«و يوم البيان عن حقائق الايمان» . روزى كه خط ايمان را از ديگر خطوط جدا كرد. كسانى كه تا آن روز ادعاى ايمان به خدا و اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و آله را داشتند، در آن روز درونشان آشكار شد.

در آن روز همه دانستند كه اگر واقعاً معتقد به «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ» هستند، بايد از اوامر خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و از جمله ولى ‏امر امیرالمؤمنین ‏عليه السلام -  كه مصداق بارز و اتم اطاعت از خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله اند -  نيز پيروى كنند.

اينجا بود كه با نصب امیرالمؤمنین عليه السلام و نقش بر آب شدن نقشه‏ ها و بر باد رفتن خواب و خيال ‏ها حقايق را انكار كردند، و مصداق «لَمْ تُؤْمِنُوا» شدند، چرا كه ايمان فقط گفتن شهادتين نيست، بلكه منظور از پذيرش ولايت حقيقت آن است كه بايد در قلب تجلى و در عمل جلوه نمايد.

روز راندن شيطان

«يوم دحر[۴۱] الشيطان». در روز غدير با كامل شدن دين، شيطان نيز -  كه از دين كامل و حقيقت ايمان دل خوشى نداشت -  رانده شد.

با واقعه غدير وسوسه‏ ها و توطئه‏ ها و نقشه‏ ها نقش بر آب شد. شيطان نيز مانند كفار مأيوس شد.

همو كه راضى به خلافت انسان براى خدا نبود و با سجده نكردن طرد شد، چون راضى به خلافت امیرالمؤمنین عليه السلام براى پيامبر صلى الله عليه و آله نيز نبود.

از اين رو در حديثى از امام رضا عليه السلام مى‏ خوانيم «يوم مرغمة الشيطان»[۴۲]، شيطان در اين روز رانده شد.

روز برهان

«يوم البرهان» . روز غدير دليل حقانيت اهل ولايت و رهروان امام و ولى اللَّه الاعظم مى ‏باشد. دليل و برهانى كه تاريخ و حديث گواه آن است.

روز داورى

«هذا يوم الفصل الذى كنتم توعدون». روز غدير روز جدايى حق از باطل است. در حقيقت امام‏ عليه السلام با اين عبارت غدير را تشبيه به قيامت نموده اند؛ كه خداوند در قرآن مجيد مى ‏فرمايد:

«هَٰذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ»[۴۳]. در اين تشبيه دو نكته وجود دارد:

اول: همان طور كه در روز قيامت حق از باطل جدا مى‏ شود اهل حقيقت و ايمان روانه بهشت مى‏ شوند و گروه باطل به سوى دوزخ مى‏ روند، روز غدير نيز فرقه نجات يافته مؤمنان به ولايت هستند و آنها كه از حق و ولايت اعراض كرده ‏اند دوزخى مى‏ شوند.

دوم: كفار و مشركان انتظار وقوع قيامت را ندارند و مى‏ پندارند كه واقعيت ندارد، دشمنان ولايت نيز انتظار چنين روزى را نداشتند و مى ‏پنداشتند كه خداوند وصى و جانشينى براى پيامبر صلى الله عليه و آله تعيين و منصوب نمى كند.

روز فرشتگان

«هذا يوم الحلاء الاعلى الذى انتم عنه معرضون». غدير روز فرشتگان والا مقام در عالم بالا است، در حالى كه شما از آن چشم مى ‏پوشانيد! در اين روز فرشتگان به امر الهى فرود آمده و چنين مأموريتى را براى پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند.

طبق روايت امام رضا عليه السلام «َ إِنَ‏ يَوْمَ‏ الْغَدِيرِ فِي‏ السَّمَاءِ أَشْهَرُ مِنْهُ‏ فِي‏ الْأَرْض‏»[۴۴]: روز غدير در آسمان شهرتى بيش از زمين دارد.

روز رهنمون

«هذا يوم الارشاد». غدير روزى است كه خداوند به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله مردم را به مسير آينده ‏شان راهنمايى كرد. حقايق را گفت و ولى ‏امر را معرفى كرد و راه ولايت و مسير عداوت را مشخص كرد.

روز آزمون

«يوم محنة العباد» . محنت به معناى آزمون است. روز غدير روز آزمايش بندگان بود. روزى كه خداوند ولى و پذيرش ولايت او را وسيله آزمودن انسان‏ ها قرار داد. هر كس آن را پذيرفت و به آن پايبند بود سرفراز از بوته آزمايش در آمد.

روز پيشاهنگان

«يوم الدليل على الرواد». «رواد» جمع «رايد» به معناى پيشقراول است، چون امیرالمؤمنین عليه السلام از پيشاهنگان اسلام و ايمان بوده اند مى‏ گويند:

روز غدير كه روز ولايت و معرفى ولى است دليلى است بر شناخت پيشگامان و پيشاهنگان. آرى ایشان پيشگام در ايمان به رسالت و پيشاهنگ در امامت و صدر ائمه طاهرين‏ عليهم السلام اند.

روز هويدا شدن نهان‏ ها

«هذا يوم ابدى خفايا الصدور و مضمران الامور» . در اين بخش دو احتمال وجود دارد:

الف) گوشزد كردن مجدد جريان نفاق و دورويى.

ب) اسرار و رازى كه بين خدا و رسولش بود آشكار گشت. در آن روز پيامبر صلى الله عليه و آله سرّى را كه خداوند در درونشان به امانت نهاده بود و پيامبر از افشاى آن در هراس بودند با تضمين الهى آشكار كردند: «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ».

روز شناسايى خاصان

«هذا يوم النصوص على اهل الخصوص». پيامبر صلى الله عليه و آله از آغاز بعثت تا حجة البلاغ، بارها با اشاره و كنايه به معرفى امیرالمؤمنین عليه السلام پرداخته بودند.

اما در جريان غدير بدون هيچ پرده پوشى و با صراحت تمام به معرفى امیرالمؤمنین عليه السلام به عنوان ولى امر مسلمين پرداختند و راه هر گونه توجيه را مسدود كردند.

روى اين اساس حضرت فرمودند: «غدير روز تنصيص است روز معرفى با سخن صريح است» .

روز اوصياء و انبياء عليهم السلام

«ِ هَذَا يَوْمُ‏ شِيثٍ‏ علیه السلام هَذَا يَوْم إِدْرِيسَ علیه السلامُ هذا یوم يُوشَعَ علیه السلام هذا یوم شَمْعُون‏ علیه السلام».

در اين فراز از خطبه امام‏ عليه السلام به تعلق روز غدير به برخى از انبياء و اوصياء عليهم السلام اشاره مى ‏كنند. شيث‏ عليه السلام به حسب تاريخ وصى حضرت آدم‏ عليه السلام بوده، و يوشع نيز جانشين حضرت موسى ‏عليه السلام [۴۵] ، و شمعون ‏عليه السلام نيز جانشين حضرت عيسى‏ عليه السلام بوده است.[۴۶]

گويا روز غدير يادآور نقاط حساس در نبوت و وصايت است، كه بسيارى از انبياء عليهم السلام از جمله پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله در آن تعيين جانشين كرده ‏اند.

روز آسايش و آسودگى

«هَذَا يَوْمُ الْأَمْنِ الْمَأْمُون‏». قبل از واقعه غدير، نگرانى‏ هايى نسبت به آينده اسلام وجود داشت.

حتى پيامبر صلى الله عليه و آله نيز نگران آينده امت بودند. اما پس از جريان غدير اين نگرانى به سرور و شادى مبدل شد و پيامبر فرمودند:

«اللَّهُ‏ أَكْبَرُ عَلَى‏ إِكْمَالِ‏ الدِّينِ‏ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ الْوَلَايَة مِنْ بَعْدِي»[۴۷] : ...نعمت تمام و خداوند راضى به رسالتم و ولايت بعد از من شد.

روز گنج پنهان

«ِ هَذَا يَوْمُ‏ إِظْهَارِ الْمَصُونِ‏ مِنَ‏ الْمَكْنُون‏». غدير روزى است كه آنچه در نهان نگهدارى مى‏ شد آشكار گرديد و اين همان امر مهم ولايت است.

اين تعبير بيانگر آن است كه، حادثه غدير برنامه ‏اى نبوده است كه ناگهانى پديد آمده باشد، بلكه پيش از فرا رسيدن اين برهه از زمان در صندوقچه محفوظ علم الهى و سينه پيامبر صلى الله عليه و آله وجود داشت، و غدير تنها ظرف اعلان آن بود.

روز آشكار شدن رازها

«هَذَا يَوْمُ‏ إِبْلَاءِ السَّرَائِر». اين تعبير، بر گرفته از وصف قيامت است كه قرآن به آن اشارت دارد: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ».[۴۸]

تشبيه روز غدير به روز قيامت مى ‏تواند بيانگر اين نكته باشد كه آنگونه كه روز قيامت اعلان نهايى پايان دوره ‏اى از حيات و آغاز حياتى ديگر است، غدير نيز به نوبه خود اعلان پايان دوره‏ اى از هدايت و ارشاد (به صورت نبوت) و آغاز دوره‏ اى ديگر (در شكل امامت) است، و ويژگى جاودانگى دين را تضمين مى‏ كند.

متن خطبه غديرِ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير[۴۹]

حدود سى سال پس از اجتماع عظيم و بى ‏نظير مسلمانان در غدير خم، اولين اجتماع گسترده مردم در سالگرد آن روز تاريخى و سرنوشت ‏ساز در ايام حكومت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و حضور آن حضرت

در كوفه اتفاق افتاد، روز جمعه ‏اى مصادف با سالگرد غدير خم شد، و آن حضرت فرصت را مناسب ديدند تا در اجتماع مردم در نماز جمعه، خطبه ‏اى در معرفى غدير و تبيين ابعاد گوناگون آن ايراد نمايند و

مسلمانانى را كه عصر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را درک نكرده بودند و غالباً از جريان غدير بى ‏اطلاع بودند، و اگر هم سخنى شنيده بودند باز به عمق حادثه غدير پى نبرده بودند، با غدير خم آشنا كنند.

اولين مجلسى كه در سى ‏امين سالگرد غدير خم تشكيل شد، همراه با سخنرانى شخص اول جريان غدير بود.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در آن مجلس از غدير خم به عنوان عيد بزرگ مسلمانان ياد كردند، و بدين ترتيب سنّت حسنه عيد گرفتن روز غدير را پى‏ ريزى نمودند، و در حقيقت آغاز جشن‏ هاى غدير كه در

طول تاريخ شيعه از اعياد مهم به شمار آمد و مورد اهتمام جدى قرار گرفت، با همان خطبه غديريه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بود.

حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام با آن خطبه زيبا و پر محتواى خود اساس مستحكمى را بنا نهادند و سنتى را پى‏ ريزى كردند كه با حيات تشيع گره خورد و در بقاى آن نقش مهمى را ايفا نمود.

سنّت عيد گرفتن غدير و برگزارى مراسم جشن و شادى، و باز كردن سفره ‏هاى احسان و پذيرايى از مهمانان و دادن هدايا كه در ميان شيعيان رواج يافت، ادامه همان اساس و بنايى است كه با دست تواناى

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بنا نهاده شد.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام اين خطبه را با حمد و ثناى الهى آغاز مى ‏كنند، و با بيان سخنان بلندى در زمينه خداشناسى و توحيد، به مبحث نبوت پرداخته و ارتباط آن را با توحيد تبيين مى‏ نمايند.

مبحثى كه تا آن زمان كمتر مورد توجه قرار گرفته بود و خلأ آن احساس مى‏ شد مبحث امامت بود. لذا حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام در اين خطبه به تشريح جايگاه والاى امامت در معارف دينى پرداخته

و ارتباط توحيد ونبوت و امامت را به نحو زيبا و رسايى ترسيم كرده اند، و از جايگاه ويژه امامان در نظام آفرينش و دنيا و آخرت و دين و شريعت سخن به ميان آورده اند.

با اين مقدمات، به بحث اصلى خطبه كه غدير خم است پرداخته و گزارش جامعى از آن حادثه عظيم تاريخى ارائه و نكته‏ هاى مهمى پيرامون آن بر شمرده اند، و به تناسب بحث به معرفى خود نيز پرداخته

و به گوشه ‏اى از حقايق گسترده و ژرف شخصيت خويش اشاره كرده، و در پايان اهميت روز غدير و آداب آن روز و لزوم عيد گرفتن آن توسط مسلمانان را گوشزد نموده اند.

شيخ طوسى به اسناد خود از فياض بن محمد نقل مى ‏كند، در ايامى كه امام رضا عليه السلام در طوس به سر مى‏ بردند روزى كه مصادف با غدير بود در محضر ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام

بودم، و جمعى از دوستان صميمى و خواص حضرت نيز در منزل ايشان مهمان بودند و حضرت آنان را براى صرف افطار نگه داشته بودند، و در عين حال هداياى فراوانى نيز از قبيل خوراكى، لباس،

انگشترى، كفش و ... براى خانواده ‏هاى آنان فرستاده بودند.

برخورد و رفتار حضرت آن روز با روزهاى ديگر متفاوت بود و احسان و بخشش حضرت، به وفور شامل حال دوستانشان مى ‏شد و سر و سامانى به وضع آنها مى ‏بخشيد.

در كنار اين پذيرايى‏ ها و هدايا، امام رضا عليه السلام پيوسته از فضيلت روز غدير مى ‏فرمودند و مسائل تاريخى آن روز را يادآورى مى‏ كردند.

از جمله سخنان حضرت اين بود كه فرمودند: پدرم از امام صادق ‏عليه السلام و ايشان از امام باقر عليه السلام و ايشان از امام سجاد عليه السلام و ايشان از امام حسين‏ عليه السلام روايت كردند:

در ايام حكومت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام يک سالى، روز جمعه با عيد غدير همزمان گشت. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با گذشت پنج ساعت از روز، براى ايراد خطبه بر بالاى منبر رفتند و در آغاز سخنرانى

خود چنان حمد و ثنايى براى خداوند گفتند كه تا آن روز كسى مانند آن را نشنيده بود، و براى خداوند حمدى گفتند كه جز ایشان كسى آن مطالب بلند را درک نمى كرد.

آنچه از كلمات اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در يادها مانده چنين است:

حديث نقل اين خطبه و اقامه نماز شريف عید غدير خم به جماعت را شيخ الطائفه شيعه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى (م ۴۶۰ ق) در كتاب «مصباح المتهجد» و سيد بن طاوس (م ۶۶۴ ق) در كتاب

«اقبال الاعمال» و «مصباح الزائر» نقل نموده ‏اند.

لازم به ذكر است كه متن خطبه ذكر شده حاصل مقابله سه نسخه اصلى است:

مصباح المتهجد، اثر شيخ طوسى.

مصباح الزائر، اثر سيد بن طاووس.

الجنة الواقية (معروف به «مصباح»)، اثر مرحوم كفعمى.

و اما متن كامل و مقابله شده خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام در نماز روز عيد غدير چنين است:

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِى‏ مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِىِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ أَحْمَدَ الْخُرَاسَانِىُّ الْحَاجِبُ فِى شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلاثِينَ وَ ثَلاثِمِائَةٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ هَارُونَ أَبُوعُمَرَ الْمَرْوَزِىُّ وَ قَدْ زَادَ عَلَى الثَّمَانِينَ سَنَةً، قَالَ: حَدَّثَنَا الْفَيَّاضُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الطَّرَسُوسِىُّ بِطُوسَ سَنَةَ تِسْعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ، وَ قَدْ بَلَغَ التِّسْعِينَ:

أَنَّهُ شَهِدَ أَبَاالْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا عليه السلام فِى يَوْمِ الْغَدِيرِ وَ بِحَضْرَتِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ خَاصَّتِهِ، قَدِ احْتَبَسَهُمْ لِلْإِفْطَارِ وَ قَدْ قَدَّمَ إِلَى مَنَازِلِهِمْ الطَّعَامَ وَ الْبِرَّ وَ الصِّلاتِ وَ الْكِسْوَةَ، حَتَّى الْخَوَاتِيمَ وَ النِّعَالَ وَ قَدْ غَيَّرَ مِنْ أَحْوَالِهِمْ وَ أَحْوَالِ حَاشِيَتِهِ وَ جُدِّدَتْ لَهُ آلَةٌ غَيْرُ الْآلَةِ الَّتِى جَرَى الرَّسْمُ بِابْتِذَالِهَا قَبْلَ يَوْمِهِ.

وَ هُوَ يَذْكُرُ فَضْلَ الْيَوْمِ وَ قِدَمَهُ، فَكَانَ مِنْ قَوْلِهِ‏ عليه السلام:

حَدَّثَنِى الْهَادِى أَبِى، قَالَ: حَدَّثَنِى جَدِّى الصَّادِقُ، قَالَ: حَدَّثَنِى الْبَاقِرُ، قَالَ: حَدَّثَنِى سَيِّدُ الْعَابِدِينَ، قَالَ: حَدَّثَنِى أَبِى الْحُسَيْنُ علیهم السلام ، قَالَ:

اتَّفَقَ فِى بَعْضِ سِنِى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ‏عليه السلام الْجُمُعَةُ وَ الْغَدِيرُ. فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ عَلَى خَمْسِ سَاعَاتٍ مِنْ نَهَارِ ذَلِكَ الْيَوْمِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ حَمْداً لَمْ يُسْمَعْ بِمِثْلِهِ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثَنَاءً لَمْ يَتَوَجَّهْ إِلَيْهِ غَيْرُهُ، فَكَانَ مَا حُفِظَ مِنْ ذَلِكَ:

الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى جَعَلَ الْحَمْدَ مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى حَامِدِيهِ طَرِيقاً مِنْ طُرُقِ الاِعْتِرَافِ بِلاهُوتِيَّتِهِ وَ صَمَدَانِيَّتِهِ وَ رَبَّانِيَّتِهِ وَ فَرْدَانِيَّتِهِ، وَ سَبَباً إِلَى الْمَزِيدِ مِنْ رَحْمَتِهِ، وَ مَحَجَّةً لِلطَّالِبِ مِنْ فَضْلِهِ. وَ كَمَّنَ فِى إِبْطَانِ اللَّفْظِ حَقِيقَةَ الاِعْتِرَافِ لَهُ بِأَنَّهُ الْمُنْعِمُ عَلَى كُلِّ حَمْدٍ[۵۰] بِاللَّفْظِ وَ إِنْ عَظُمَ.

وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ؛ شَهَادَةً نُزِعَتْ [۵۱] عَنْ إِخْلاصِ الطَّوِى ، وَ نُطْقَ اللِّسَانِ بِهَا عِبَارَةً عَنْ صِدْقٍ خَفِىٍّ أَنَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ إِذْ كَانَ الشَّىْ‏ءُ مِنْ مَشِيَّتِهِ، فَكَانَ لا يُشْبِهُهُ مُكَوَّنُهُ

وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ. اسْتَخْلَصَهُ فِى الْقِدَمِ عَلَى سَائِرِ الْأُمَمِ عَلَى عِلْمٍ مِنْهُ. انْفَرَدَ عَنِ التَّشَاكُلِ وَ التَّمَاثُلِ مِنْ أَبْنَاءِ الْجِنْسِ، وَ انْتَجَبَهُ آمِراً وَ نَاهِياً عَنْهُ أَقَامَهُ فِى سَائِرِ عَالَمِهِ فِى الْأَدَاءِ مَقَامَهُ. إِذْ كَانَ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ، وَ لا تَحْوِيهِ خَوَاطِرُ الْأَفْكَارِ، وَ لا تُمَثِّلُهُ غَوَامِضُ الظِّنَنِ [۵۲] فِى الْأَسْرَارِ، لا إِلَهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِكُ الْجَبَّارُ. قَرَنَ الاِعْتِرَافَ بِنُبُوَّتِهِ بِالاعْتِرَافِ بِلاَهُوتِيَّتِهِ وَ اخْتَصَّهُ مِنْ تَكْرِمَتِهِ [۵۳] بِمَا لَمْ يَلْحَقْهُ فِيهِ أَحَدٌ مِنْ بَرِيَّتِهِ. فَهُوَ أَهْلُ ذَلِكَ بِخَاصَّتِهِ وَ خَلَّتِهِ، إِذْ لاَ يَخْتَصُّ مَنْ يَشُوبُهُ التَّغْيِيرُ، وَ لا يُخَالِلُ مَنْ يَلْحَقُهُ التَّظْنِينُ.

وَ أَمَرَ بِالصَّلاةِ عَلَيْهِ مَزِيداً فِى تَكْرِمَتِهِ [۵۴] وَ طَرِيقاً لِلدَّاعِى إِلَى إِجَابَتِهِ. [۵۵] فَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَرَّمَ وَ شَرَّفَ وَ عَظَّمَ مَزِيداً، لا يَلْحَقُهُ التَّنْفِيدُ وَ لا يَنْقَطِعُ عَلَى التَّأْبِيدِ.

وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى اخْتَصَّ لِنَفْسِهِ بَعْدَ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ بَرِيَّتِهِ خَاصَّةً، عَلاّهُمْ بِتَعْلِيَتِهِ وَ سَمَا بِهِمْ إِلَى رُتْبَتِهِ، وَ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ بِالْحَقِّ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلاّءَ بِالْإِرْشَادِ عَلَيْهِ، لِقَرْنٍ قَرْنٍ وَ زَمَنٍ زَمَنٍ.

أَنْشَأَهُمْ فِى الْقِدَمِ قَبْلَ كُلِّ مَذْرُوٍّ وَ مَبْرُوٍّ، أَنْوَاراً أَنْطَقَهَا بِتَحْمِيدِهِ وَ أَلْهَمَهَا شُكْرَهُ وَ تَمْجِيدَهُ، وَ جَعَلَهَا الْحُجَجَ عَلَى كُلِّ مُعْتَرِفٍ لَهُ بِمَلَكَةِ الرُّبُوبِيَّةِ وَ سُلْطَانِ الْعُبُودِيَّةِ، وَ اسْتَنْطَقَ بِهَا الْخَرَسَاتِ بِأَنْوَاعِ اللُّغَاتِ بُخُوعاً لَهُ فَإِنَّهُ [۵۶] فَاطِرُ الْأَرَضِينَ وَ السَّمَاوَاتِ، وَ أَشْهَدَهُمْ خَلْقَهُ وَ وَلاّهُمْ [۵۷] مَا شَاءَ مِنْ أَمْرِهِ. جَعَلَهُمُ تَرَاجِمَ مَشِيَّتِهِ وَ أَلْسُنَ إِرَادَتِهِ عَبِيداً لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ، يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ، وَ لا يَشْفَعُونَ [۵۸] إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ.

يَحْكُمُونَ بِأَحْكَامِهِ وَ يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِهِ وَ يَعْتَمِدُونَ [۵۹] حُدُودَهُ وَ يُؤَدُّونَ فَرْضَهُ [۶۰] ، وَ لَمْ يَدَعِ الْخَلْقَ فِى بُهَمٍ صُمّاً وَ لا فِى عَمْيَاءَ بُكْماً بَلْ جَعَلَ لَهُمْ عُقُولاً.

مَازَجَتْ شَوَاهِدَهُمْ وَ تَفَرَّقَتْ فِى هَيَاكِلِهِمْ وَ حَقَّقَهَا فِى نُفُوسِهِمْ، وَ اسْتَعْبَدَ لَهَا حَوَاسَّهُمْ فَقَرَّرَ بِهَا عَلَى أَسْمَاعٍ وَ نَوَاظِرَ وَ أَفْكَارٍ وَ خَوَاطِرَ، أَلْزَمَهُمْ بِهَا حُجَّتَهُ وَ أَرَاهُمْ بِهَا مَحَجَّتَهُ وَ أَنْطَقَهُمْ عَمَّا شَهِدَ[۶۱] بِأَلْسُنٍ. ذَرِبَةٍ بِمَا قَامَ فِيهَا مِنْ قُدْرَتِهِ وَ حِكْمَتِهِ وَ بَيَّنَ عِنْدَهُمْ بِهَا، لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ[۶۲]، وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ بَصِيرٌ شَاهِدٌ خَبِيرٌ.

ثُمَّ [۶۳] إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَمَعَ لَكُمْ مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِينَ فِى هَذَا الْيَوْمِ عِيدَيْنِ عَظِيمَيْنِ كَبِيرَيْنِ، لا يَقُومُ أَحَدُهُمَا إِلاّ بِصَاحِبِهِ. [۶۴] لِيُكْمِلَ عِنْدَكُمْ جَمِيلَ صَنِيعَتِهِ [۶۵] وَ يَقِفَكُمْ عَلَى طَرِيقِ رُشْدِهِ، وَ يَقْفُو بِكُمْ آثَارَ الْمُسْتَضِيئِينَ بِنُورِ هِدَايَتِهِ، وَ يَشْمَلَكُمْ[۶۶] مِنْهَاجَ قَصْدِهِ، وَ يُوَفِّرَ عَلَيْكُمْ هَنِى‏ءَ رِفْدِهِ.

فَجَعَلَ الْجُمُعَةَ مَجْمَعاً نَدَبَ إِلَيْهِ لِتَطْهِيرِ مَا كَانَ قَبْلَهُ وَ غَسْلِ مَا كَانَ أَوْقَعَتْهُ مَكَاسِبُ السَّوْءِ مِنْ مِثْلِهِ إِلَى مِثْلِهِ، وَ ذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ تِبْيَانِ [۶۷] خَشْيَةِ الْمُتَّقِينَ، وَ وَهَبَ مِنْ ثَوَابِ الْأَعْمَالِ فِيهِ أَضْعَافَ مَا وَهَبَ لِأَهْلِ طَاعَتِهِ فِى الْأَيَّامِ قَبْلَهُ، وَ جَعَلَهُ لا يَتِمُّ إِلاّ بِالايْتِمَارِ لِمَا أُمِرَ بِهِ، وَ الانْتِهَاءِ عَمَّا نُهِىَ عَنْهُ، وَ الْبُخُوعِ بِطَاعَتِهِ فِيمَا حَثَّ عَلَيْهِ وَ نَدَبَ إِلَيْهِ.

فَلا يَقْبَلُ تَوْحِيدَهُ [۶۸] إِلاّ بِالاعْتِرَافِ لِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِنُبُوَّتِهِ، وَ لا يَقْبَلُ دَيْناً إِلاّ بِوَلايَةِ مَنْ أَمَرَ بِوَلايَتِهِ، وَ لا تَنْتَظِمُ أَسْبَابُ طَاعَتِهِ إِلاّ بِالتَّمَسُّكِ بِعِصَمِهِ وَ عِصَمِ أَهْلِ وَلايَتِهِ. فَأَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِى يَوْمَ الدَّوْحِ مَا بَيَّنَ بِهِ [۶۹] عَنْ إِرَادَتِهِ فِى خُلَصَائِهِ وَ ذَوِى اجْتِبَائِهِ [۷۰] ، وَ أَمَرَهُ بِالْبَلاغِ وَ تَرْكِ الْحَفْلِ بِأَهْلِ الزَّيْغِ وَ النِّفَاقِ، وَ ضَمِنَ لَهُ عِصْمَتَهُ مِنْهُمْ، وَ كَشَفَ مِنْ خَبَايَا أَهْلِ الرَّيْبِ وَ ضَمَائِرِ أَهْلِ الارْتِدَادِ مَا رَمَزَ فِيهِ. [۷۱]

فَعَقَلَهُ الْمُؤْمِنُ وَ الْمُنَافِقُ، فَأَعَزَّ مُعِزٌّ [۷۲] وَ ثَبَتَ عَلَى الْحَقِّ ثَابِتٌ، وَ ازْدَادَتْ جَهْلَةُ [۷۳] الْمُنَافِقِ وَ حَمِيَّةُ الْمَارِقِ، وَ وَقَعَ الْعَضُّ عَلَى النَّوَاجِدِ، وَ الْغَمْزُ عَلَى السَّوَاعِدِ، وَ نَطَقَ نَاطِقٌ، وَ نَعَقَ نَاعِقٌ، وَ نَشَقَ نَاشِقٌ، وَ اسْتَمَرَّ عَلَى مَارِقَتِهِ [۷۴] مَارِقٌ. وَ وَقَعَ الْإِذْعَانُ مِنْ طَائِفَةٍ بِاللِّسَانِ دُونَ حَقَائِقِ الْإِيمَانِ، وَ مِنْ طَائِفَةٍ بِاللِّسَانِ وَ صِدْقِ الْإِيمَانِ.

وَ كَمَّلَ [۷۵] اللَّهُ دِينَهُ، وَ أَقَرَّ عَيْنَ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُتَابِعِينَ [۷۶] ، وَ كَانَ مَا قَدْ شَهِدَهُ بَعْضُكُمْ وَ بَلَغَ بَعْضَكُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّهِ الْحُسْنَى الصَّابِرِينَ، وَ دَمَّرَ اللَّهُ مَا صَنَعَ فِرْعَوْنُ [۷۷] وَ هَامَانُ وَ قَارُونُ وَ جُنُودُهُ [۷۸] وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ.

وَ بَقِيَتْ خُثَالَةٌ مصباح المتهجد: «حشاله» . [۷۹] مِنَ الضَّلالِ [۸۰] لا يَأْلُونَ النَّاسَ خَبَالاً. [۸۱] يَقْصِدُهُمْ اللَّهُ فِى دِيَارِهِمْ، وَ يَمْحُو اللَّهُ آثَارَهُمْ، وَ يُبِيدُ مَعَالِمَهُمْ، وَ يُعْقِبُهُمْ عَنْ قُرْبِ الْحَسَرَاتِ، وَ يُلْحِقُهُمْ بِمَنْ بَسَطَ أَكُفَّهُمْ وَ مَدَّ أَعْنَاقَهُمْ وَ مَكَّنَهُمْ مِنْ دِينِ اللَّهِ حَتَّى بَدَّلُوهُ، وَ مِنْ حُكْمِهِ حَتَّى غَيَّرُوهُ، وَ سَيَأْتِى نَصْرُ اللَّه عَلَى عَدُوِّهِ لِحِينِهِ [۸۲] وَ اللَّهُ لَطِيفٌ خَبِيرٌ.

وَ فِى دُونِ مَا سَمِعْتُمْ كِفَايَةٌ وَ بَلاغٌ. فَتَأَمَّلُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ مَا نَدَبَكُمُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ حَثَّكُمْ عَلَيْهِ، وَ اقْصِدُوا شَرْعَهُ وَ اسْلُكُوا نَهْجَهُ، «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ».[۸۳]

إِنَّ هَذَا يَوْمٌ عَظِيمُ الشَّأْنِ فِيهِ؛ وَقَعَ الْفَرَجُ وَ رُفِعَتِ الدَّرَجُ وَ وَضَحَتِ الْحُجَجُ، وَ هُوَ يَوْمُ الْإِيضَاحِ وَ الْإِفْصَاحِ عَنِ الْمَقَامِ الصُّرَاحِ، وَ يَوْمُ كَمَالِ الدِّينِ.

وَ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ يَوْمُ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ، وَ يَوْمُ تِبْيَانِ الْعُقُودِ عَنِ النِّفَاقِ وَ الْجُحُودِ، وَ يَوْمُ الْبَيَانِ عَنْ حَقَائِقِ الْإِيمَانِ، وَ يَوْمُ دَحْرِ الشَّيْطَانِ، وَ يَوْمُ الْبُرْهَانِ.

هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِى كُنْتُمْ تُوعَدُونَ. [۸۴] هَذَا يَوْمُ الْمَلَإِ الْأَعْلَى الَّذِى أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ. [۸۵] هَذَا يَوْمُ النَبَأ العَظيمِ [۸۶] هَذَا يَوْمُ الْإِرْشَادِ، وَ يَوْمُ مِحْنَةِ [۸۷] الْعِبَادِ، وَ يَوْمُ الدَّلِيلِ عَلَى الْرُّوَّادِ. هَذَا يَوْمُ أَبْدَى خَفَايَا الصُّدُورِ وَ مُضْمَرَاتِ الْأُمُورِ.

هَذَا يَوْمُ النُّصُوصِ عَلَى أَهْلِ الْخُصُوصِ. هَذَا يَوْمُ شِيثٍ. هَذَا يَوْمُ إِدْرِيسَ. هَذَا يَوْمُ يُوشَعَ. هَذَا يَوْمُ شَمْعُونَ. هَذَا يَوْمُ الْأَمْنِ الْمَأْمُونِ. هَذَا يَوْمُ إِظْهَارِ الْمَصُونِ مِنَ الْمَكْنُونِ. هَذَا يَوْمُ إِبْلاءِ السَّرَائِرِ.

فَلَمْ يَزَلْ ‏عليه السلام يَقُولُ: هَذَا يَوْمُ هَذَا يَوْمُ.

فَرَاقِبُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اتَّقُوهُ وَ اسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ وَ احْذَرُوا الْمَكْرَ وَ لا تُخَادِعُوهُ، وَ فَتِّشُوا ضَمَائِرَكُمْ وَ لا تُوَارِبُوهُ، وَ تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ بِتَوْحِيدِهِ وَ طَاعَةِ مَنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تُطِيعُوهُ- وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ، وَ لا يُجَنِّحُ بِكُمُ الْغَىُّ فَتَضِلُّوا عَنْ سَبِيلِ الرَّشَادِ بِاتِّبَاعِ أُولَئِكَ الَّذِينَ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ فِى طَائِفَةٍ ذَكَرَهُمْ بِالذَّمِّ فِى كِتَابِهِ: «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً» . [۸۸]

وَ قَالَ تَعَالَى: «وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِى النَّارِ «فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا»[۸۹] «مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَىْ‏ءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ» .[۹۰] أَ فَتَدْرُونَ الاسْتِكْبَارُ مَا هُوَ؟ هُوَ تَرْكُ الطَّاعَةِ لِمَنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِهِ وَ التَّرَفُّعُ عَلَى مَنْ نَدَبُوا إِلَى مُتَابَعَتِهِ. وَ الْقُرْآنُ يَنْطِقُ مِنْ هَذَا عَنْ كَثِيرٍ، أَنْ تُدَبِّرَهُ مُتَدَبِّرٌ زَجْرَهُ وَ وَعْظَهُ.

وَ اعْلَمُوا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ» . [۹۱] أَ تَدْرُونَ مَا سَبِيلُ اللَّهِ وَ مَنْ سَبِيلُهُ وَ مَنْ صِرَاطُ اللَّهِ وَ مَنْ طَرِيقُهُ؟

أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الَّذِى مَنْ لَمْ يَسْلُكْهُ بِطَاعَةِ اللَّهِ فِيهِ هُوِىَ [۹۲] بِهِ إِلَى النَّارِ، وَ أَنَا سَبِيلُهُ الَّذِى نَصَبَنِى لِلاِتِّبَاعِ بَعْدَ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. أَنَا قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْفُجَّارِ وَ نُورُ الْأَنْوَارِ.

فَانْتَبِهُوا عَنْ رَقْدَةِ الْغَفْلَةِ، وَ بَادِرُوا بِالْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ، وَ سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ قَبْلَ أَنْ يُضْرَبَ بِالسُّورِ بِبَاطِنِ الرَّحْمَةِ وَ ظَاهِرِ الْعَذَابِ، فَتُنَادَوْنَ فَلا يَسْمَعُ نِدَاؤُكُمْ وَ تَضِجُّونَ فَلا يُحْفَلُ بِضَجِيجِكُمْ. وَ قَبْلَ أَنْ تَسْتَغِيثُوا [۹۳] فَلا تُغَاثُوا. [۹۴]

سَارِعُوا إِلَى الطَّاعَاتِ قَبْلَ فَوْتِ الْأَوْقَاتِ، فَكَانَ قَدْ جَاءَكُمْ هَادِمُ اللَّذَّاتِ فَلا مَنَاصَ نَجَاءٍ [۹۵] وَ لا مَحِيصَ تَخْلِيصٍ.

عُودُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ بَعْدَ انْقِضَاءِ مَجْمَعِكُمْ بِالتَّوْسِعَةِ عَلَى عِيَالِكُمْ، وَ الْبِرِّ بِإِخْوَانِكُمْ، وَ الشُّكْرِ للَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا مَنَحَكُمْ، وَ أَجْمِعُوا [۹۶] يَجْمَعِ اللَّهُ شَمْلَكُمْ، وَ تَبَارُّوا يَصِلِ اللَّهُ أُلْفَتَكُمْ، وَ تَهَادَوْا نِعَمَ اللَّهِ كَمَا مَنَّاكُمْ بِالثَّوَابِ فِيهِ عَلَى أَضْعَافَ الْأَعْيَادِ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ إِلاّ فِى مِثْلِهِ وَ الْبِرُ فِيهِ يُثْمِرُ [۹۷] الْمَالَ وَ يَزِيدُ فِى الْعُمُرِ وَ التَّعَاطُفُ فِيهِ، يَقْتَضِى رَحْمَةَ اللَّهِ وَ عَطْفَهُ، وَ هَيِّئُوا لِإِخْوَانِكُمْ وَ عِيَالِكُمْ عَنْ فَضْلِهِ بِالْجُهْدِ مِنْ جُودِكُمْ [۹۸] وَ بِمَا تَنَالُهُ الْقُدْرَةُ مِنِ اسْتِطَاعَتِكُمْ، وَ أَظْهِرُوا الْبِشْرَ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ السُّرُورَ فِى مُلاقَاتِكُمْ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ عَلَى مَا مَنَحَكُمْ، وَ عُودُوا بِالْمَزِيدِ مِنَ الْخَيْرِ عَلَى أَهْلِ التَّأْمِيلِ لَكُمْ، وَ سَاوُوا بِكُمْ ضُعَفَاءِكُمْ فِى مَآكِلِكُمْ وَ مَا تَنَالُهُ الْقُدْرَةُ مِنِ اسْتِطَاعَتِكُمْ وَ عَلَى حَسَبِ إِمْكَانِكُمْ؛ فَالدِّرْهَمُ فِيهِ بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ الْمَزِيدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

وَ صَوْمُ هَذَا الْيَوْمِ مِمَّا نَدَبَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ وَ جَعَلَ الْجَزَاءَ الْعَظِيمَ كَفَالَةً عَنْهُ، حَتَّى لَوْ تَعَبَّدَ لَهُ عَبْدٌ مِنَ الْعَبِيدِ فِى الشَّبِيبَةِ مِنِ ابْتِدَاءِ الدُّنْيَا إِلَى تَقَضِّيهَا صَائِماً نَهَارَهَا قَائِماً لَيْلَهَا إِذَا أَخْلَصَ الْمُخْلِصُ فِى صَوْمِهِ لَقَصُرَتْ إِلَيْهِ أَيَّامُ الدُّنْيَا عَنْ كِفَايَةٍ، وَ مَنْ أَسْعَفَ أَخَاهُ مُبْتَدِئاً وَ بَرَّهُ رَاغِباً وَ أقرَضَهُ [۷۲] فَلَهُ كَأَجْرِ[۷۳] مَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ وَ قَامَ لَيْلَتَهُ، وَ مَنْ فَطَّرَ مُؤْمِناً فِى لَيْلَتِهِ فَكَأَنَّمَا فَطَّرَ فِئَاماً وَ فِئَاماً يَعُدُّهَا بِيَدِهِ عَشَرَةً.

فَنَهَضَ نَاهِضٌ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، وَ مَا الْفِئَامُ؟ قَالَ: مِائَةُ أَلْفِ نَبِىٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ، فَكَيْفَ بِمَنْ تَكَفَّلَ عَدَداً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ! وَ أَنَا ضَمِينُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْأَمَانَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ، وَ إِنْ مَاتَ فِى لَيْلَتِهِ أَوْ يَوْمِهِ أَوْ بَعْدَهُ إِلَى مِثْلِهِ مِنْ غَيْرِ ارْتِكَابِ كَبِيرَةٍ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى، وَ مَنِ اسْتَدَانَ لِإِخْوَانِهِ وَ أَعَانَهُمْ فَأَنَا الضَّامِنُ عَلَى اللَّهِ إِنْ بَقَّاهُ قَضَاهُ وَ إِنْ قَبَضَهُ حَمَلَهُ عَنْهُ، وَ إِذَا تَلاقَيْتُمْ فَتَصَافَحُوا بِالتَّسْلِيمِ وَ تَهَانَوُا النِّعْمَةَ فِى هَذَا الْيَوْمِ.

وَ لْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الشَّاهِدُ الْبَائِنَ، وَ لْيَعُدِ الْغَنِىُّ عَلَى الْفَقِيرِ وَ الْقَوِىُّ عَلَى الضَّعِيفِ. أَمَرَنِى رَسُولُ ‏اللَّهِ ‏صلى الله عليه و آله بِذَلِكَ.

ثُمَّ أَخَذَعليه السلام فِى خُطْبَةِ الْجُمُعَةِ، وَ جَعَلَ صَلاةَ جُمُعَتِهِ صَلاةَ عِيدِهِ، وَ انْصَرَفَ بِوُلْدِهِ وَ شِيعَتِهِ إِلَى مَنْزِلِ أَبِى‏ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ علیهما السلام بِمَا أَعَدَّ لَهُ مِنْ طَعَامِهِ، وَ انْصَرَفَ غَنِيُّهُمْ وَ فَقِيرُهُمْ بِرِفْدِهِ إِلَى عِيَالِه.

ترجمه خطبه

حمد و ثنا مختص خداوندى است كه در عين بى‏ نيازى از حمد و ثناى ستايش‏ گرانش، حمد را راهى از راه ‏هاى اقرار به ذات لاهوتى، بى ‏نياز، ربوبى و يگانه خويش انتخاب كرده است.

خداوند حمد را يكى از اسباب ازدياد رحمت خويش و مسيرى براى جويندگان فضل و رحمتش قرار داده است. و حقيقتى را در نهان الفاظ حمد و ثنا مستور داشته است؛ و آن عبارت است از اينكه در هر حمد و ستايشى كه انجام مى‏ گيرد، با هر لفظى كه باشد و هر چه الفاظ بزرگى باشد صاحب نعمت حقيقى و اصيل خداوند است و بس.

و شهادت مى ‏دهم كه پروردگار و معبودى جز خداوند يگانه نيست، و هيچ شريكى ندارد. شهادتى كه برخاسته از اخلاص درون و صداقت باطنى بوده، و زبان آن را منعكس مى ‏كند.

خدايى كه خالق است، و آفريننده ‏اى بى‏ سابقه و صورت‏ گرى (بى‏ نظير) . براى او نام ه‏اى نيک است و چيزى مانند او نيست، زيرا هر چيزى با خواست و مشيّت او پديد آمده است، و در نتيجه پديده ‏اش و

مخلوقش مثل او نمى‏ شود.

و شهادت مى‏ دهم كه محمد صلى الله عليه و آله بنده خدا و فرستاده او است. خداوند او را از زمان‏ هاى پيشين خالص نموده، و آگاهانه بر ديگر امت‏ ها برگزيده است. حقيقت وجود او منحصر به فرد

بوده، و همگون و همانند ديگر انسان ‏ها نيست.

خداوند او را برگزيد تا از جانب او فرمان دهنده (به معروف‏ ها) و بازدارنده (از منكرها) باشد، و او را در تمام عوالم خليفه خود ساخت (تا فيوضاتش از طريق او به خلائق برسد، و به وسيله او همه ساكنان

عوالم با خدا ارتباط برقرار كنند)، زيرا ديدگان ، خدا را نمى‏ بينند و گذر انديشه ‏ها بر او نمى ‏افتد و در قلمرو اسرار، گمان‏ هاى پنهان همتايى براى او نمى ‏يابد. خدايى غير آن فرمانرواى سامان‏ بخش نيست.

خداوند، شهادت به نبوت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله را در كنار اعتراف به خداوندى خويش قرار داد، و چنان او را احترام و تكريم نمود كه هيچ مخلوقى به آن درجه از كرامت الهى نرسيد.

آرى، رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله به دليل خصوصيات و صداقتش شايسته چنين مقام رفيعى بود. اين مقام و منزلت نصيب كسانى نمى ‏شود كه متغيرالحال هستند، و پيوسته دگرگون مى‏ شوند، و رشته محبت و دوستى را پاس نمى ‏دارند، و در دام گمان‏ ها گرفتار مى‏ شوند.

خداوند فرمان داد تا بر او درود و صلوات بفرستيم، و اين گونه بر احترام و تكريم او افزوده، و آن صلوات‏ ها را راهى براى اجابت دعاى دعاكنندگان قرار داد.

خداوند خود بر او صلوات فرستاد و گراميش داشت و شرافتش بخشيد، و چنان عظمتش داد كه آن را كرانه‏ اى نيست و تا ابد چنين خواهد بود.

اما پس از پيامبر صلى الله عليه و آله، خداوند گروه خاصى را (براى جانشينى او) انتخاب نمود، و به آنان مقام رفيعى عنايت فرمود، و تا رتبه رسولش ‏صلى الله عليه و آله بالا برد، و آنان را دعوت كنندگان به سوى خود قرار داد. راهنمايانى كه در طول قرن‏ ها و طى زمان ‏ها مردم را به سوى او هدايت كنند.

آنان قبل از خلقت هر پديده‏ اى به صورت نورهايى آفريده شدند، و خداوند آنان را به حمد و ستايش خود گويا ساخت، و شكر و تمجيد از خويش را به آنان الهام نمود، و آنان را حجت ‏هايى قرار داد بر همه كسانى كه به ربوبيّت خداوند و عبوديّت خويشتن اعتراف دارند.

خداوند به وسيله آنان موجوداتى را كه توان سخن گفتن نداشتند گويا ساخت، تا با زبان ‏هاى گوناگون به خداونديش اعتراف كنند، كه او بدون ترديد خالق و شكافنده آسمان ‏ها و زمين است. خداوند آنان را بر آفرينش خويش گواه گرفت، و از ولايت امرش آنچه مى‏ خواست به آنها سپرد، و آنان را تفسير كنندگان مشيّت خود و بيان گران اراده ‏اش قرار داد.

(آنان مصداق اين آيه هستند:) «هرگز در سخن بر خدا پيشى نمى‏ گيرند و پيوسته به فرمان او عمل مى‏ كنند خداوند اعمال امروز و آينده و اعمال گذشته آنها را مى ‏داند و آنها جز براى كسى كه خداوند راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمى ‏كنند و از ترس او بيمناک ‏اند» .

آنان بر اساس احكام خداوند حكم مى‏ كنند، و سنت ‏هاى الهى را جارى مى‏ سازند. حدود او را بر پا مى ‏دارند و واجب او را ادا مى‏ كنند.

خداوند بندگان را در مشكلات و دشوارى‏ ها به صورت ناشنوا رها نكرده است، و در تيرگى‏ ها بسان بى‏ زبانان فاقد شعور وا ننهاده است. بلكه براى آنان عقل‏ هايى قرار داده كه با تمام اعضاى بدنشان در آميخته است، و در كالبدهايشان گسترده شده، و در جان‏ هايشان تثبيت گشته، و حواس را تحت امر قرار داده است.

خداوند به وسيله عقل‏ ها بر گوش و چشم و افكار و خاطره ‏هاى انسان‏ ها حجت را تمام كرده، و راه خود را به آنان نشان داده است. و زبان ‏هاى گويا و رسا در اختيارشان قرار داد، تا آنچه را كه مى‏ بينند بيان كنند.

اين همه لطف كه خداوند به انسان‏ ها نمود و با قدرت و حكمت خويش چنين عقلى را در وجود آنها قرار داد، و به وسيله آن هر آنچه لازم به گفتن بود گفت، براى اين بود كه (تا آنها كه هلاک و گمراه) مى‏ شوند از روى اتمام‏ حجت باشد، و آنها كه زنده م ى‏شوند (و هدايت مى‏ يابند) از روى دليل روشن باشد. و خداوند شنوا و داناست) و بينا و گواه و آگاه است.

اى مؤمنان، خداوند متعال امروز دو عيد بزرگ و مهم را براى شما جمع كرده است؛ (جمعه و غدير) كه پايدارى هر كدام از اين دو عيد به ديگرى است. خداوند با اين دو عيد زيباترين كارهايش را به شما ارائه كرده، و راه رشد و تعالى را به شما نشان داده، و شما را به پيروى از كسانى كه از انوار الهى برخوردارند دعوت نموده، و راه متعادل را براى پيمودن شما هموار و گواراترين و شيرين‏ ترين هداياى خود را براى شما ارزانى داشته است.

اما روز جمعه را خداوند محل اجتماع مسلمانان قرار داده، و مردم را به سوى آن دعوت كرده است. تا آلودگى ‏هايى را كه در طول هفته پديد آمده و آنچه را داد و ستدها و كسب ‏هاى نامناسب به وجود آورده است پاک گرداند. و تذكرى براى مؤمنان باشد كه بدانند تقواپيشگان از چگونه خشيتى برخوردار هستند.

خداوند اعمال خير اهل طاعت خويش را در روز جمعه چندين برابر روزهاى ديگر پاداش مى‏ دهد.

اين وعده‏ هاى الهى تحقّق نمى ‏يابد مگر در مورد كسانى كه زير بار اوامر الهى رفته، و خواست الهى را پذيرفته، و مطيع دستورهاى خداوند باشند، و خود را از آنچه كه خداوند نهى كرده دور نموده، و به آنچه كه خداوند بدان فرا خوانده و تشويق كرده گردن نهند.

بنا بر اين، خداوند توحيد را نمى‏ پذيرد مگر با اعتراف به نبوت پيامبرش‏ صلى الله عليه و آله، و هيچ دين و آئينى را نمى ‏پذيرد مگر با پذيرش ولايت كسانى كه به ولايتشان امر كرده است، و زمينه‏ هاى اطاعت خداوند فراهم نمى‏ آيد مگر با تمسّک به عصمت الهى و عصمت اهل ولايت او.

به همين دليل خداوند در روز غدير، آياتى را بر پيامبرش صلى الله عليه و آله نازل فرمود، و اراده خود را درباره مخلصين درگاهش و برگزيدگانش به مردم تبيين نمود، و رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله را مأمور كرد تا پيام او را به مردم ابلاغ نمايد، و در اين راه از اهل باطل و نفاق نهراسد، و حفظ رسولش را از آسيب آنان تضمين نمود.

خداوند با اين آيه از رازهاى نهفته در دل‏ هاى اهل ترديد و مردمان از دين برگشته پرده برداشت، به گونه ‏اى كه مؤمن و منافق مطلب را فهميدند. آنگاه اهل حق كه عزيز بودند عزيزتر شدند، و آنان كه در ميدان حق ثابت قدم بودند پايدارتر گشتند.

در مقابل، نادانى منافقان و تعصّب كور از دين برگشتگان فزونى يافت. آنان از شدت عصبانيت دندان‏ها را بر هم مى‏ فشردند و دست‏ ها را فشار مى ‏دادند. سخن‏ ها گفتند و فريادها برآوردند و لغزش ‏ها داشتند. برخى بر عناد و لجاجت خود پايدار ماندند و حاضر به پذيرش حق نشدند. گروهى نيز امر الهى را به زبان پذيرفتند، اما باور حقيقى و قلبى به آن نداشتند، و جمعى با زبان و قلب و ايمان صادقانه آن را پذيرفتند و به استقبالش رفتند.

در آن روز خداوند دينش را كامل نمود، و چشمان پيامبر صلى الله عليه و آله و مؤمنان و پيروان راستين را روشنى بخشيد، و به وقوع پيوست آنچه كه برخى از شما گواه آن بوديد و برخى خبر آن را شنيده ‏ايد. آن روز نعمت زيباى خدا بر بندگان صبور و پايدارش كامل گشت، و خداوند آنچه را فرعون وهامان و قارون و لشكريانشان فراهم آورده بودند تباه ساخت وكاخ‏ هايشان را ويران كرد.

البته گروهى از گمراهان و اراذل و اوباش باقى مانده اند، كه از هيچ ظلم و ستمى در حق مردم كوتاهى نمى‏ كنند. خداوند آنان را نيز در سرزمينشان عذاب و آثارشان را نابود خواهد ساخت. نشانه‏ هايشان را تباه، و به زودى حسرت را بدرقه كاروان زندگيشان مى‏ نمايد، و به كسانى ملحق مى‏ كند كه دست به جنايت گشودند و گردن‏كشى كردند، و در دين خدا دست بردند و احكام الهى را دگرگون ساختند. بدون ترديد نصرت الهى نازل مى‏ شود و طومار دشمنان خدا را درهم مى‏ پيچد، و خداوند لطيف و آگاه است.

آنچه شنيديد براى شما كفايت مى‏ كند، پس  خداوند شما را مورد لطف ورحمت خود قرار دهد. تأمل و تدبر كنيد در آنچه خداوند شما را به سوى آن دعوت نموده و براى آن تشويق كرده است. تصميم بر پيمودن راه خدا بگيريد، و راه روشن او را بپيماييد، و به راه ‏هاى ديگر كه شما را از راه او متفرق مى‏ سازد وارد نشويد.

امروز )غدير( روز با عظمت و مهمى است، كه در آن گشايش رخ داده، و نردبان ترقى برافراشته شده، و حجّت‏ها آشكار گشته است.

امروز، روز روشنايى و پرده‏بردارى از خالص‏ترين مقامات است. روز كامل شدن دين، روز عهد و پيمان بسته شده، روز شاهد و مشهود، روز آشكار گشتن عقده‏هاى نفاق و كفر، روز بيان ايمان، روز طرد شدن شيطان، روز دليل و برهان، روز جدايى (حق از باطل) كه وعده آن به شما داده شده، روز ملأ اعلى (فرشتگان عالم بالا) كه از آن روى بر مى‏گردانيد، روز ارشاد و هدايت، روز آزمون بندگان، روز راهنمايى پيشاهنگان قوم، روز آشكار گشتن آنچه در سينه‏ ها پنهان و پوشيده بود، روز تصريح بر افراد خاص، روز شيث (وصى و جانشين حضرت آدم ‏عليه السلام)، روز ادريس (وصى يكى از پيامبران قبل از حضرت نوح‏ عليه السلام)، روز يوشع (وصى حضرت موسى ‏عليه السلام)، روز شمعون (وصى حضرت عيسى‏ عليه السلام)، روز امن و آسودگى، روز ظهور آنچه در نهان پاسدارى مى‏شد، و امروز، روز عيان شدن رازهاست.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام پيوسته مى ‏فرمود: امروز، روز... . سپس فرمود:

پس خدا را در نظر داشته و مراقب باشيد، كه تقواى الهى را به دست آورده و فرمان خدا را گوش كنيد و اطاعتش نماييد. از مكر و نيرنگ بر حذر باشيد. در انديشه فريب دادن خدا نباشيد. درون خود را تفتيش كنيد، و با خدا مكر به كار نبريد.

تقرّب پيدا كنيد به خداوند با اقرار به وحدانيت او، و اطاعت از كسانى كه خدا به اطاعت آنان فرمان داده است. و به پيوند با كافران متمسّک نشويد، مبادا بدبختى و تباهى شما را بگيرد، و به اطاعت از گمراهان و گمراه كنندگان ميل و رغبت پيدا كنيد و بيراهه رويد. خداوند متعال گروهى را در قرآن مذمت مى‏ كند:

«و مى ‏گويند پروردگارا ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند پروردگارا آنان را عذاب دو چندان ده و آنها را لعن بزرگى فرما» .

و مى‏ فرمايد: «هنگامى كه در آتش دوزخ با هم محاجّه مى‏ كنند ضعيفان به مستكبران مى ‏گويند ما پيرو شما بوديم». «آيا شما حاضريد سهمى از عذاب الهى را بپذيريد و از ما برداريد آنها مى‏ گويند اگر خدا ما را هدايت كرده بود ما نيز شما را هدايت مى ‏كرديم (ولى كار از اينها گذشته است)» .

آيا مى ‏دانيد استكبار چيست؟ استكبار ترک اطاعت از كسى است كه مأمور به اطاعت از او هستيد، و برترى جستن بر كسى است كه به پيروى از او دعوت شده ‏ايد.

قرآن در اين باره سخن فراوان گفته است. اگر كسى در آن آيات تدبر كند، از انحراف در امان مى ‏ماند و پند مى ‏گيرد.

اى مؤمنان بدانيد كه خداوند متعال مى‏ فرمايد: «خداوند كسانى را دوست دارد كه در راه او در صف جهاد پيكار مى‏ كنند مانند سدّ آهنين همدست و پايدار هستند» .

آيا مى ‏دانيد راه خدا چيست و چه كسى راه او است و چه كسى صراط خداست و چه كسى طريق خداست؟

من صراط خدا هستم، كه اگر كسى براى اطاعت خدا آن را نپيمايد به آتش جهنم افكنده مى‏ شود. من راه خدا هستم، كه خداوند بعد از پيامبرش ‏صلى الله عليه و آله براى پيروى مردم مرا منصوب كرد. من تقسيم كننده بهشت و دوزخم. من حجت خدا بر تبهكارانم. من نورِ انوارم.

پس از خواب غفلت بيدار شويد، و پيش از فرا رسيدن مرگ براى انجام كار بشتابيد، و براى كسب مغفرت خدا بر همديگر سبقت گيريد، پيش از آنكه ديوارى كشيده شود كه باطن آن رحمت و ظاهرش

عذاب است.

آنگاه فرياد مى ‏زنيد اما كسى گوش فرا نمى‏ دهد، ناله سر مى‏ دهيد و كسى به ناله ‏هاى شما اهميت نمى ‏دهد، استغاثه مى‏ كنيد و با تضرّع و زارى استمداد مى ‏كنيد و كسى به كمک شما نمى‏ آيد.

به سوى طاعت‏ ها بشتابيد، قبل از آنكه فرصت ‏ها را از دست دهيد. گويا مرگ به جانب شما رو نهاده است، مرگى كه تمامى لذايد را تباه مى‏ سازد.

خداوند رحمتتان كند. با پايان يافتن اين اجتماع كه به خانه‏ هايتان بر مى ‏گرديد، براى اهل و عيال خود گشايشى داشته باشيد، و در زندگى آنها توسعه ‏اى دهيد، به برادرانتان نيكى كنيد، و خدا را بر اين همه لطف واحسانش سپاسگزار و شاكر باشيد. به دور يكديگر جمع شويد تا خداوند الفت شما را بيشتر كند، و به همديگر احسان كنيد تا خداوند صميمت شما را افزون گرداند.

در اين عيد بزرگ نعمت ‏هايى را كه خداوند به شما ارزانى داشته است به يكديگر هديه دهيد، همانگونه كه خداوند در اين عيد چندين برابر عيدهاى ديگر به شما پاداش و ثواب مى‏ دهد.

در اين عيد بزرگ، احسان كردن ثروت را بركت مى‏ بخشد و عمر را زياد مى‏ كند. در اين روز، محبت به يكديگر و مهرورزى با بندگان خدا رحمت و عطوفت خداوندى را جلب مى كند.

در اين روز، هر آنچه در توان داريد از فضل و احسانى كه خداوند نصيب شما كرده است براى برادران و اهل و عيال خود هزينه كنيد و گشاده دستى نماييد و زمينه پذيرايى از آنها را فراهم كنيد.

شادمانى خود را آشكار كنيد، و با لبخند و تبسم با يكديگر رو به رو شويد. شكر خدا را بر اين همه لطف و كرامتش بر زبان داشته باشيد، و به آنان كه با آرزومندى چشم به دستان شما دوخته ‏اند به ديدارشان بشتابيد، و بخشش فراوان كنيد.

ضعيفان و ناتوانان را دريابيد، و هر آنچه در توان داريد و امكانات شما اجازه مى‏ دهد در خوراكى و بقيه نيازمندى ‏ها با آنان به مساوات رفتار نماييد.

پاداش يک درهم احسان در اين روز برابر صد هزار درهم در روزهاى ديگر است، و اميد است خداوند بيشتر از اين هم پاداش دهد.

روزه اين روز مستحب است، و خداوند به آن دعوت نموده و پاداش عظيمى براى آن قرار داده است؛ به گونه ‏اى كه اگر بنده ‏اى از بندگان خدا تمام عمر دنيا، روزها را به روزه‏ دارى و شب‏ ها را به عبادت سپرى كند، همسان كسى كه با نيت خالصانه در روز غدير روزه گرفته است نمى ‏شود.

اما هر كسى در اين روز بدون اينكه برادر مؤمنش از او درخواستى كرده باشد از او كارگشايى كند و مشتاقانه براى او قدم خير بردارد همانند كسى است كه در اين روز روزه گرفته و شب آن را به عبادت گذرانده باشد، و كسى كه در غروب روز غدير به روزه‏دارى افطار دهد همانند كسى است كه ده فئام را افطارى داده باشد.

در اين هنگام كسى از جا برخاست و سؤال كرد: يا اميرالمؤمنين، فئام چيست؟

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:

فئام صد هزار پيامبر صلى الله عليه و آله و شهيد است. حال چگونه است پاداش كسى كه جمعى از مردان و زنان اهل ايمان را افطارى داده باشد؟ من ضمانت مى ‏دهم كه خداوند او را از كفر و فقر امان دهد، و اگر در همان شب يا همان روز يا پس از آن روز تا عيد غدير سال آينده بميرد، بدون اينكه گناه كبيره ‏اى مرتكب شده باشد اجر و پاداش او با خداوند مى‏ باشد.

و هر كس كه براى برادرانش قرض بگيرد (و براى حل مشكل آنها واسطه شود) و به آنها كمک كند، من ضمانت مى‏ دهم كه خداوند قرض او رابپردازد، اگر زنده بماند، و اگر جانش را بگيرد از طرف او بر عهده مى‏ گيرد و ادا مى‏ كند.

در اين روز، هنگامى كه با يكديگر ملاقات مى‏ كنيد، با همديگر دست دهيد و اين نعمت بزرگ را به همديگر تهنيت و تبريک بگوييد.

مطالب مرا كه شنيديد، حاضران به غائبان برسانند، و آنها كه در مجلس حضور داشتند پيام مرا به كسانى كه به دليل دورى راه نتوانستند در اين اجتماع شركت كنند ابلاغ نمايند.

تأكيد مى‏ كنم كه افراد متمكّن و داراى امكانات از ناتوانان و ضعيفان دلجويى كنند، كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله مرا اين چنين فرمان داده است.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بعد از اين سخنان خطبه جمعه را آغاز فرمود و نماز جمعه را اقامه كرد. حضرت پس از نماز با فرزندان و شيعيان خود به منزل امام حسن مجتبى ‏عليه السلام رفتند.

آن حضرت غذايى را براى پذيرايى از مهمانان آماده كرده بود. همه مهمانان اعم از ثروتمند و فقير بر سر سفره حضرت نشستند، پس از صرف غذا همراه با هديه ‏اى به سوى خانه‏ هايشان بازگشتند.

نكاتى در مورد خطبه غدير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۹۹]

با دقت و مرور چند باره در خطبه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير در ايام خلافت ظاهرى خود، در اينجا به چند نكته در مورد اين خطبه اشاره مى‏ شود:

امام عليه السلام صريحاً مى ‏فرمايند كه خدا خود رهبر را معين كرده است و در اين باره آيه فرستاده. اين پاسخ ياوه ‏سرايى آن كسانى است كه گفتند در اسلام امام و خليفه تعيين نشده، و در قرآن در اين باره سخن نرفته است.

اكنون آيا امیرالمؤمنین ‏عليه السلام از قرآن و اسلام بهتر خبر دارند و از چگونگى و شأن نزول آيات آن، يا فلان متكلم سنى و قاضى ‏القضاة وابسته به دربار خلافت، يا فلان مستشرق يهودى مأمور مرموز، يا فلان استاد تاريخ ادبيات، يا فلان دكتر حقوق مدنى، يا فلان به اصطلاح محقق در جامعه‏ شناسى ولى بى ‏اطلاع از اسلام، يا فلان چانه ‏زن بر سر لفظ سميرم و شميرم... ؟

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در سخنان خود به اين حقيقت اشاره مى‏ كنند كه جانشينان پيامبر صلى الله عليه و آله خلق را به سوى خدا مى ‏خوانند و به مردمان خداشناسى مى ‏آموزند.

يعنى فلسفه رهبرى در دين نشر خداشناسى و بر پا كردن جامعه‏ اى خدايى -  انسانى است. حال بايد ديد:

آيا كسانى چون مروان و يزيد و وليد و حجاج و هارون و متوكل و همانند اينان، معلمان خداشناسى بودند؟!

آيا اينان بودند كه خدا رتبه جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله را به آنان بخشيد و مبلغ احكام خود قرارشان داد؟!

آيا اينان به مردم خداشناسى آموختند و پاسدار رسالت محمد بودند؟

آيا اينان ترجمان مشيت ازلى و زبان اراده الهى بودند؟

و آيا... و آيا...؟

امام در چند مورد از اين سخنرانى كه در روز عيد غدير و جمعه ادا كرده اند، از واقعه غدير به عنوان «نعمت» ياد مى ‏كنند و مى‏ فرمايند كه خداى را بر آن شكر گزاريد، و اين يادآورى را تكرار مى‏ كنند.

معلوم است كه اين همه يادآورى و تأكيد و تكرار به خاطر مضمون غدير و محتواى آن است؛ يعنى تأمين حقوق انسان و حدود اسلام.

امام خود را «سبيل اللَّه» يعنى «راه خدا» مى‏ خوانند، و مى‏ فرمايند كه قرآن هم گفته است در پيرامون همين مقام، چونان صفى استوار گرد آييد و پيكار كنيد.

اين تصريح است به اهميت مقام رهبر دينى در جامعه اسلامى، و اينكه امت بدون رهبر دينى راه خدا را در پيش ندارد.

امام در اين خطبه به صراحت مى‏ فرمايند كه اقرار و ايمان به توحيد، بى اقرار و ايمان به نبوت و بى اقرار و ايمان به امامت پذيرفته نيست. چرا؟ چون منظور از عرضه دين الهى بر بشر، تأمين سعادت كلى و رستگارى نهايى انسان و بلوغ انسانيت است، و وصول آدمى به اصل حقيقت در جهت علم و اصل عدالت در جهت عمل.

بديهى است اين منظور نيازمند به علم و عمل است. علم صحيح و عمل درست يعنى جهان‏ بينى مطابق واقع، و رفتار و تصرف مطابق چگونگى كه بايد و شايد. و پر روشن است كه بشر در رسيدن به اين مقصود نيازمند به حق و كمک حق است.

طبعاً اين كمک و راهنمايى جز از طريق پيشوايى به اين مقصود، نيازمند به حق و كمک حق است، و اين كمک و راهنمايى جز از طريق پيشواى الهى؛ يعنى امام معصوم ‏عليه السلام كه خدا ایشان را تعيين كرده كه كلام و حكم او كلام و حكم خدا باشد، به گونه‏ اى ديگر ميسر نخواهد بود.

بشر با استعدادها و معلومات بشرى خود قادر به طى كردن اين راه نيست. پس ايمان به خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و امام ‏عليه السلام و اطاعت از آنان همه با هم لازم است، و اين هر سه ايمان، هر يك مكمل آن ديگرى است و هر يک بى آن ديگرى ناقص است.

اساساً يكى از فلسفه‏ هاى لزوم امام همين حتميت لزوم علم است در رسيدن به سعادت و عمل بر طبق آن علم، چون ممكن است پيامبر صلى الله عليه و آله جزئيات و فروع و تفصيل‏ هاى همه معارف و احكام را در مدت محدود زندگى خويش نفرموده باشند.

بسا به خاطر كشاكش ‏ها و گرفتارى هاى اصل تأسيس و تبليغ، يا به خاطر تأخير زمانى ظرف بيان، يا عدم آمادگى نفوس و امثال اين علل كه نزد خردمندان روشن است.

اينجاست كه تنها امام معصوم‏ عليه السلام تعيين شده از جانب خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏تواند مرجعى مطمئن باشد، و دين و تفاصيل آن را بياموزد، و مربى امت باشد، و خلأ وجود پيامبر صلى الله عليه و آله و انقطاع وحى را پر كند، و علمى بياموزد و حكمى بدهد كه علم درست و حكم خدا باشد.

از همين رو برخى از محققان، از جمله ملامحسن فيض كاشانى بدان تصريح كرده ‏اند. فيض مى ‏گويد: فرائض و نواميس دين از اين جهت به وسيله ولايت و امامت تكميل شد كه پيامبر صلى الله عليه و آله علوم و تعاليمى را كه خدا به او داده بود به امیرالمؤمنین عليه السلام آموخت، و امیرالمؤمنین ‏عليه السلام به اوصياء خود، يكى پس از ديگرى.

پس چون پيامبر صلى الله عليه و آله امیرالمؤمنین و ائمه اولاد امیرالمؤمنین ‏عليهم السلام را به جاى خويش معرفى كردند و براى امت ممكن گشت كه در معرفت حلال و حرام و احكام دين خدا به آنان رجوع كنند، و اين امر با آمدن هر يک از آنان پس از ديگرى استمرار توانست يافت. دين كامل گشت و نعمت هدايت تمام، و الحمد للَّه. و اين مطلب را خود امامان ما فرموده ‏اند.[۱۰۰]

با توضيحات گذشته، معناى اين سخن امام‏ عليه السلام و نيز مقصود از نزول آيه اكمال و آيه تبليغ نيز معلوم مى‏ شود؛ يعنى با تعيين شخص رهبر، دين در جامعه اسلامى كامل گشت.

پس ملاحظه مى‏ كنيد كه به تصريح قرآن كريم و احاديث نبوى و فرموده امام امیرالمؤمنین ‏عليه السلام -  كه به شهادت علماى اهل ‏سنت براى هر مسلمانى از هر مذهبى كه باشد حجت است -  دين اسلام بدون جهت داشتن نسبت به چگونگى حكومت كامل نيست. و به تعبير شيعه: امام ‏شناسى (معرفة الامام) نيز جزو اصول دين است. و اين راقى ‏ترين فلسفه است كه در دينى مسئله رهبرى و حكومت و معرفت اين مقام و صلاحيت و شرط كردن عدالت در آن جزو اصول دين باشد.

بدين گونه و با توجه به آنچه نقل كرديم و توضيح داديم، روشن است كه عيد غدير اسلامى است، نه صرفا شيعى. زيرا روزى كه به جز اهميت قرآنى آن و سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله درباره آن و محتواى حيوى آن، امیرالمؤمنین عليه السلام نيز اين گونه به ياد كرد اهميتش بپردازند و آن را عيدى بزرگ و سترگ بخوانند، جز يک روز عظيم و يک عيد اسلامى چه مى ‏تواند باشد؟

پس اگر در اثر تداوم سوء ترتبيت و تعليم در دوران گذشته و روزگاران خلافت اموى و عباسى و ديگر سلاطين دور از حق و عالمان متعصب و هم غفلت امروزين متفكران مسلمان، اكنون نيز اين روز حياتى در بسيارى از جوامع اسلامى به دست فراموشى سپرده شده است! اين از نظر مبادى اسلام يک گناه بزرگ اجتماعى است، و هم از بين بردن يكى از چهار اصل اساسى اسلام است؛ يعنى توحيد، نبوت، امامت و معاد.

از اين رو بايد جامعه اسلامى با زنده كردن خاطرات اين روز و تفهيم محتواى آن به فرزندان سرزمين‏ هاى اسلام كفاره اين گناه را بپردازد، و محققان و مؤلفان و شاعران و نويسندگان مسلمان، با نشر تعليم نهفته در آن و حساسيت نشان دادن نسبت به آن تعليم، يكى از بزرگ‏ترين آرمان‏ هاى انسانى اسلام را احيا كنند.

آرى، پوشاندن يا پوشيده ماندن غدير، پوشاندن يا پوشيده ماندن يكى از روشن‏ ترين روزهاى انسان، و نسيانِ يكى از پاک‏ ترين و عظيم‏ ترين و درخشنده ‏ترين سنت ‏هاى پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله است. و به ديگر سخن:

رد كردن عظيم ‏ترين فرياد و بلكه فرياد نهايى و ابدى وحى است به حلقوم رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه و آله، و دست رد در برابر آن فراز كردن است.

تبلور جوهر نهايى در جامعه اسلام غدير است، و پايان فريادهاى وحى خداى غدير. و چون پيامبر ما صلى الله عليه و آله خاتم پيامبران است بايد گفت:

آخرين حكم آسمان روز غدير است؛ يعنى ارشاد ابديت در مسير حيات انسانى، امامت امیرالمؤمنین عليه السلام است، و امامت اولاد او به عنوان معلمان علم يقين و مجريان احكام و حدود خدايى تا دامنه قيامت.

در واقع، آنچه از پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله درباره حضرت مهدى‏ عليه السلام و خروج موعود نيز روايت شده و خاطره ‏اى را كه مسلمين درباره آينده جهان و استقرار دولت حضرت مهدى - يعنى پراكندن حق در هر كائن و آكندن گيتى از عدل -  دارند، همان تأسيس «مدينه غدير» است، كه در تشكيل دادن آن براى هر نسل و در هر نسل بكوشند.

آن كه حضرت مهدى‏ عليه السلام تأسيس مى‏ كنند، تكلف دينى خود آن امام است در روزگار ظهور خود و در ظرف زمانى آن تكليف، و خواهد كرد، كه «وَ اللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ»[۱۰۱] در حقيقت «بعثت، غدير، عاشورا، مهدویت» چهار جهت اصلى خانه اسلام است كه به روزگار «حضرت مهدى» سراسر جهان خواهد بود: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ».[۱۰۲]

منبع

دانشنامه غدیر ،جلد ۹،صفحه ۱۶.

پانویس

  1. غدير در آئينه كتاب: ص ۳۱،۲۹.
  2. تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۷۱ - ۹۶.
  3. مصباح المتهجد: ص ۷۵۵.
  4. مختصر البصائر: ص ۸۵ ح ۹۲.
  5. معانى الاخبار: ص ۱۳۹.
  6. مختصر البصائر: ص ۸۵ ح ۹۲.
  7. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۲۴۲.
  8. تفسير القمى: ج ۲ ص ۲۴۵.
  9. احزاب /  ۶۷ .
  10. دلائل الامامة: ص ۴۵۵ ح ۴۳۵.
  11. مصباح المتهجد: ص ۷۵۶.
  12. الارشاد: ج ۲ ص ۳۸۴. الخصال: ج ۲ ص ۴۱۹.
  13. عهد عتيق، كتاب شعياء نبى‏ عليه السلام: ۶ - ۹ - ۱۱.
  14. خطبه غديريه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ص ۵ - ۷ و ۲۳ - ۴۷.
  15. «ابوعمرو» در بعضى از نسخه‏ ها «ابوعلى» آمده است.
  16. «الطوسى» خ.
  17. «و قديمة» در بعضى از نسخ آمده است.
  18. اى مضى من نهار اليوم.
  19. بما لم خ.
  20. بالتسليم خ.
  21. در مبانى رجالى بعضى از رجاليون اين گونه عبارات را «اخبرنا جماعة» دليل بر ضعف روايت مى‏ گيرند. ولى از نظر بعضى از رجاليون اين گونه عبارات نشان مى‏ دهد كه اين متن سندهاى بسيارى داشته و افراد زياد و بسيارى آن را نقل كرده ‏اند و در آن عصر مشهور بوده است، ولى راوى از يك طريق نقل نموده است.
  22. جمع »مرسل« است، و حديث مرسل يعنى حديثى كه بدون ذكر سند روايت شده است.
  23. جمع «مسند» است، و حديث مسند يعنى حديثى كه با سند روايت شده است.
  24. رجال النجاشى: ص ۴۳۹ ش ۱۱۸۴. الخلاصة: ج ۱ ص ۱۸۰. فائق المقال فى الحديث و الرجال (مهذب الدين احمد بصرى) : ص ۲۰۱.
  25. قاموس الرجال (شوشترى) : ج ۱۲ ص ۱۳.
  26. مصباح المتهجد: ص ۶۹۶ .
  27. كشف اللثام (هندى) : ج ۴ ص ۴۰۰.
  28. آرمان غدير از ديدگاه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام (مجيدى نظامى، عرفان) : ص ۱۲ - ۱۸.
  29. غدير در آئينه كتاب.
  30. نهج الولاية (ارفع) : ص ۱۴.
  31. غدير تجلی گاه ولايت (سيد حسين اسحاقى) : ۵۸ - ۶۹.
  32. اقبال الاعمال. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۱۱۲.
  33. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۱۱۰.
  34. وسائل الشيعة: كتاب الصوم.
  35. واژه «دوح» جمع «دوحه» به معناى درختان بزرگ و تنومند است.
  36. آيه تبليغ.
  37. الغدير: ج ۱ ص ۶۹  - ۶۱ .
  38. افصاح به معنى اظهار كردن و مترادف ايضاح است.
  39. به معنى خالص بودن چيزى از تعلقات است.
  40. بروج /  ۳.
  41. «دحر» بر وزن «دهر» به معناى راندن است. صحاح اللغه: ماده «دهر» .
  42. مسند الامام الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۱۸.
  43. صافات /  ۲.
  44. مسند الامام الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۲۰.
  45. تاريخ اليعقوبى: ج ۱ ص ۴۶،۸.
  46. وسائل الشيعة: كتاب الصوم.
  47. الغدير: ج ۱ ص ۱۱.
  48. طارق /  ۹.
  49. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد: ج ۲ ص ۷۵۲. خطبه غديريه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۵ - ۷ و ۲۳ - ۴۷.
  50. مصباح المتهجد: «حامد» . المصباح (كفعمى) : «خلقه» .
  51. المصباح (كفعمى) : «تعرب» .
  52. المصباح (كفعمى) : «الظنون» .
  53. المصباح (كفعمى) : «تكريمه» .
  54. المصباح (كفعمى) : «تكريمه»۲.
  55. در بعضى از نسخ المصباح (كفعمى) بعضى از عبارات اين فراز خطبه با جابجايى مختصرى ذكر شده است.
  56. مصباح المتهجد: «بأنه» .
  57. مصباح المتهجد: «فولاهم» .
  58. انبياءعليهم السلام /  ۲۹ ، ۲۸.
  59. المصباح (كفعمى) : «يقيمون» .
  60. المصباح (كفعمى) : «فروضه» .
  61. مصباح المتهجد: «تشهد به» .
  62. اشاره به آيه ۴۲ سوره انفاق.
  63. المصباح (كفعمى) : «و اعلموا» .
  64. مصباح الزائر: «بصاحره» .
  65. مصباح المتهجد و المصباح كفعمى: «صنعه» .
  66.   مصباح المتهجد: «و يسلككم» . المصباح (كفعمى) : «و يسهل لكم» .
  67. المصباح (كفعمى) : «بيان» .
  68. مصباح الزائر: «ولا» .
  69. مصباح المتهجد: «عنه» .
  70. المصباح (كفعمى) : «احبائه» .
  71. المصباح (كفعمى) : «فيه رمز» .
  72. ۷۲٫۰ ۷۲٫۱ مصباح الزائر: «فأعن معنّ» . المصباح (كفعمى) : «فاعرض مغرض» .
  73. ۷۳٫۰ ۷۳٫۱ المصباح (كفعمى) و مصباح الزائر: «جهاله» .
  74. المصباح (كفعمى) و مصباح الزائر: «ما رقيئه» .
  75. مصباح المتهجد: «و اكمل» .
  76. المصباح (كفعمى) : «التابعين» .
  77. المصباح (كفعمى) : «يصنع» .
  78. المصباح (كفعمى) : «جنودهم» .
  79. مصباح الزائر و المصباح (كفعمى) : «حثاله» .
  80. المصباح (كفعمى) : «الضلالة» .
  81. مصباح الزائر: «حبالاً» .
  82. المصباح (كفعمى) : «لحبيبه» .
  83. انعام /  ۱۵۳.
  84. المصباح (كفعمى) : «تكذبون» .
  85. فراز «اذ يختصمون» فقط در المصباح (كفعمى) آمده است.
  86. فراز «هذا يوم النبأ العظيم» فقط در المصباح (كفعمى) آمده است.
  87. مصباح المتهجد: «محبه» .
  88. احزاب /  ۶۹ ، ۶۸ .
  89. غافر /  ۴۸.
  90. ابراهيم ‏عليه السلام /  ۲۲.
  91. صفّ /  ۵ .
  92. مصباح المتهجد: «هدى» .
  93. مصباح المتهجد: «تَستَغيتوا» .
  94. مطالب ياد شده به تأويل آيات ۱۴  - ۱۲ سوره حديد اشاره دارد.
  95. المصباح (كفعمى) : «نجاه» .
  96. المصباح (كفعمى) : «و اجتمعوا»: .
  97. مصباح المتهجد: «يثمر» .
  98. المصباح (كفعمى) : «موجودكم» .
  99. حماسه غدير (حكيمى) : ص ۷۳ - ۷۸.
  100. تفسير صافى: ج ۱ ص ۴۲۱، به نقل از: تفسير عياشى: ج ۱ ص ۲۹۳.
  101. يوسف‏ عليه السلام /  ۲۱.
  102. انبياء /  ۱۰۵.