امام صادق علیه السلام و تبلیغ غدیر

از دانشنامه غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۰ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

اتمام حجت با غدير[۱]

از نمونه‏ هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومین ‏علیهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است.

تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حدیث غدیر را روايت كرده‏ اند نيز به گونه ‏اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقیفه به نمايش گذاشته‏ اند.

به خصوص در دوران زندگى امام صادق‏ علیه السلام، در اثر جوّ مناسبى كه براى نشر معارف اهل‏ بيت ‏عليهم السلام پيش آمد، بيش از همه دوران‏ ها حدیث غدیر مطرح شده است.

نمونه‏ هايى از اتمام حجت امام صادق ‏عليه السلام با غدير از اين قرار است:

۱. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: مردم درباره روز غديرخم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمدند، ولى براى حضرت جا باز نكردند!!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ‏ام و در بين شما هستم به اهل‏ بيت من بى ‏اعتنايى مى‏ كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى‏ شود... .[۲]

۲.امام صادق‏ عليه السلام داستان غدير خم را بيان كردند كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...»و اصحاب آن حضرت ولايت را به او تبريک گفتند ... .

سپس حضرت امام صادق‏ عليه السلام درباره آيه «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا»، يعنى: «نعمت خدا را مى ‏شناسند و سپس آن را انكار مى ‏كنند»، فرمود: در روز غدير آن را مى‏ شناسند و در روز سقيفه انكار مى‏ كنند.[۳]

۳. امام صادق‏ عليه السلام به ابوحفص عمر بن يزيد فرمودند:

اى اباحفص، تعجب است از آنچه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كشيده است! (در روز غدير) آن حضرت اين همه شاهد داشت ولى نتوانست حق خود را بگيرد در حالى كه مردم با دو شاهد حق خود را مى‏ گيرند. اين همه از اهل مدینه با حضرت در حج بودند و در بازگشت پنج هزار نفر هم از اهل مکّه همراه حضرت تا غدير آمدند و در آنجا ولايت على‏ عليه السلام را اعلان فرمود.[۴]

۴. امام صادق ‏عليه السلام درباره ثبات قدم بر سر غدير فرمودند:

پیامبر صلی الله علیه و آله براى امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در غدير خم پيمان گرفت و به ولایت او اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه بر ولايت او ثابت قدم ماندند و واى بر كسانى كه آن را شكستند.[۵]

۵. امام صادق‏ عليه السلام فرمود:

هر كس دينش را از كتاب خداوند بياموزد كوه‏ ها از جا كنده مى شوند قبل از اينكه او تكانى بخورد. راوى پرسيد:

در قرآن كدام آيه است؟ حضرت نمونه‏ هايى را ذكر كردند تا آنكه مسئله غدير را چنين فرمودند: از جمله قول خداوند عزوجل است كه مى ‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»، و از همين جاست قول پيامبر صلى الله عليه و آله كه به على ‏عليه السلام فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ...».[۶]

۶. امام صادق‏ عليه السلام در بيان مراحل رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود:

«فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَب» يعنى: آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيت را اعلان نما و فضيلت او علناً بيان كن. تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى ‏گشت آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».[۷]

۷. امام صادق‏ عليه السلام درباره آيه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْراً لن تقبل توبتهم» فرمود:

اين آيه درباره ابوبکر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا به دين پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ» کافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام اقرار كردند ولى آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت کافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند.

سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با على ‏عليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى‏ اند كه از ايمان براى آنان هيچ نمانده است.[۸]

۸. امام صادق‏ عليه السلام در سفرى كه از مدينه به مكه مى ‏رفتند، در بين راه به مسجد غدیر رسيدند.

در آنجا نگاهى به سمت چپ مسجد نموده فرمودند: آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است آنگاه كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ...».[۹]

۹. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: روز غدير خم كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به مردم معرفى و منصوب شد، پيامبر صلى الله عليه و آله براى او پيمان ولايت را بر گردن مردان و زنان قرار داد.[۱۰]

۱۰. امام صادق‏ عليه السلام روز غدير را با عظمت خاصى ياد كردند و چنين فرمودند:

روز غدير روز عظيمى است كه خداوند حرمت آن را بر مؤمنين بزرگ قرار داده و دين را در آن كامل فرموده و نعمت را بر آنان تمام كرده، و آن عهد و پيمانى را كه از ايشان گرفته بود بر ايشان تجديد نموده است.[۱۱]

۱۱. امام صادق ‏عليه السلام درباره شيوع و پخش فورى خبر غدير در آن زمان مى ‏فرمايد: وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على ‏عليه السلام را منصوب كرد و فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ»، اين خبر در شهرها منتشر گرديد. وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شماست يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.[۱۲]

۱۲. از امام صادق‏ عليه السلام پرسيدند: مقصود پيامبر صلى الله عليه و آله از اينكه در روز غدير فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ» چه بود؟ فرمود:

به خدا قسم همين سؤال را از پيامبر صلى الله عليه و آله نمودند و آن حضرت فرمود: خدا صاحب اختيار من است و به من از خودم صاحب اختيارتر است و در برابر دستورات او مرا امرى نيست؛ و من صاحب اختيار مؤمنينم و نسبت به آنان صاحب اختيارترم و در برابر من آنان را امرى نيست؛ و هر كس من صاحب اختيار اويم و نسبت به از او خودش صاحب اختيارترم على بن ابى ‏طالب صاحب اختيار اوست و نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است و در برابر او برايش امرى نيست.[۱۳]

اتمام حجت قرآنىِ غدير[۱۴]

در كنار آيات غدير، مى‏ توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد.

به خصوص استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطابه غدير -  آن هم از لسان پيامبر معظم‏ صلى الله عليه و آله -  بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى‏ كند.

آياتى كه در خطابه غدير به عنوان شاهد يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه ‏گر مى‏ سازد.

با توجه به همين استناد ريشه ‏اى غدير به قرآن، اتمام حجت‏ ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و ائمه ‏علیهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها اتمام حجت‏ هاى قرآنىِ امام صادق‏ عليه السلام است:

«يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» ولايت است[۱۵]

زمان امام صادق‏ عليه السلام موقعيتى استثنايى بود كه شيعه توانست غدير را با استناد به قرآن معرفى كند و از آن دفاع نمايد. تفسير «نعمت» در آيه «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» به ولايت بيانگرِ ارتباط آنها با «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى» در آيه اكمال است كه آن حضرت به بيانش پرداخته است.

امام صادق ‏عليه السلام داستان غدير خم را بيان كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ ...»؛ و اصحاب آن حضرت ولايت را به او تبريک گفتند ... . سپس امام صادق ‏عليه السلام درباره آيه «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَ يُنْكِرُونَها»[۱۶] «نعمت خدا را مى‏ شناسند و سپس آن را انكار مى ‏كنند»، فرمود: در روز غدير آن را مى‏ شناسند و در روز سقیفه انكار مى ‏كنند.

آيه تبليغ يعنى «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...»[۱۷]

شيعه مفتخر است كه آنچه مى‏ گويد پشتوانه قرآنى دارد، و اين را از امامانش آموخته و در برابر همه فرقه‏ هاى مسلمان اعلام مى‏ كند. ما اگر ولايت غديرى را مطرح مى‏ كنيم، حتى دستور ابلاغ آن را از قرآن می‏دانيم و تابلوى «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ» را به همه مسلمانان از متن قرآن نشان مى ‏دهيم.

امام صادق ‏عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايد: هر كس دينش را از كتاب خداوند بياموزد كوه ‏ها از جا كنده مى ‏شوند قبل از اينكه او تكانى بخورد.

آنگاه حضرت نمونه‏ هايى را ذكر كرد تا آنكه درباره مسئله غدير چنين فرمود:

از جمله قول خداوند عزوجل است كه مى ‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ».[۱۸]

و از همين جاست قول پيامبر صلى الله عليه و آله كه به على‏ عليه السلام فرمود: اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ... .

«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» اشاره به آيه تبليغ است[۱۹]

رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله مراحل متعددى را طى۲۳ سال طى كرد و سختى‏ هاى بى‏ شمارى را پشت سر گذاشت تا به نتيجه نهايى نزديک شد.

آنگاه بود كه آخرين دستور با ضميمه «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» نازل شد. آيا اين بزرگ‏ترين اتمام حجت شيعه بر ديگران نيست كه دستور منصوب كردن على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام در دو آيه از قرآن انعكاس يافته و جزئياتى از آن در متن آيه توجه همه را جلب مى ‏كند؟!

امام صادق ‏عليه السلام در بيان مراحل رسالتِ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»[۲۰]

«آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و جانشينت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن».

تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى ‏گشت آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...»[۲۱] نازل شد.

حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ».

«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» كافرين به ولايت‏ اند[۲۲]

شناسايى آنان كه سه بار كافر شدند و در واقع «أُشْرِبُوا في قُلُوبِهِمُ الْکُفْر» بودند، با استناد به آيه قرآن و نشان دادن مراحل كفر آنان احتجاجى از امام صادق ‏عليه السلام درباره غدير است كه نشان مى‏ دهد در چنين كسانى اثرى از ايمان باقى نمانده است.

آن حضرت درباره آيه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لن تقبل توبتهم»[۲۳] فرمود:

اين آيه درباره اولی و دومی و سومی است. اينان ابتدا به دين پیامبر صلی الله علیه و آله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ كافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اقرار كردند ولى آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت كافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند.

سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با على‏ عليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى‏ اند كه از ايمان برايشان هيچ نمانده است.

اتمام حجت با آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...»

از جمله اتمام حجت‏ هاى امام صادق‏ عليه السلام بر دشمنان، استدلال به آیه اکمال است:

امام صادق ‏عليه السلام نيز تصريح مى ‏فرمايد كه آنچه از خدا و رسول رسيده پاسخگوى تمام نيازهاى بنى ‏آدم است، و براى اين مطلب به اتمام حجت خدا با آيه اكمال استناد مى ‏فرمايد:

ما مِنْ شَىْ‏ءٍ يَحْتاجُ الَيْهِ وُلْدُ آدَمَ الاّ وَ قَدْ خَرَجَتْ فيهِ السُّنَّةُ مِنَ اللَّه وَ مِنْ رَسُولِهِ وَ لَوْ لا ذلِكَ مَا احْتَجَّ. فَقالَ: بِمَا احْتَجَّ؟ فَقالَ ابُو عَبْدِاللَّه‏عليه السلام: قَوْلُهُ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً». فَلَوْ لَمْ يَكْمُلْ سُنَنَهُ وَ فَرائِضَهُ وَ ما يَحْتاجُ الَيْهِ النّاسُ، بِمَا احْتَجَّ بِهِ؟!

چيزى نيست كه فرزندان آدم بدان نياز داشته باشند مگر آنكه درباره آن دستورى از خدا و رسول صادر شده است، و اگر چنين نبود خداوند اتمام حجت نمى‏ كرد.

راوى پرسيد: خداوند به چه چيزى اتمام حجت فرموده؟ امام صادق ‏عليه السلام فرمود: كلام خدا «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...».

اگر سنت‏ ها و فرائض و آنچه مردم بدان نياز دارند را كامل نكرده، پس با چه چيزى اتمام حجت فرموده؟[۲۴]

شكى نيست كه امام صادق‏ عليه السلام منظورى از بيان همه احكام الهى دارد، و گرنه در ظاهر همه مى‏ دانيم كه بسيارى از مسائل دين در فرصت كوتاه عمر پيامبر صلى الله عليه و آله ناگفته ماند.

البته همه احكام و معارف الهى در قرآن نهفته است، ولى تا استخراج كننده مطمئن آن نباشد گويا به مردم نرسيده است.

آرى با نصب امامانى كه اين معارف را با سينه ‏اى متصل به اقيانوس بيكران علم الهى بيان مى كنند گويا در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله همه معارف و احكام به مردم ابلاغ شده است.

اين رمز الهى بودن دين شيعه است كه آنچه را از پيامبر صلى الله عليه و آله حديث نداشته باشند به درگاه دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام پناه مى ‏برند و پاسخى مطمئن دريافت مى‏ كنند، ولى غير شيعه دست به دامان قياس و استحسان مى ‏شوند، چرا كه با نپذيرفتن امامان راه ديگرى ندارند و درى به سوى فرامين الهى نمى ‏يابند.

احياى عيد غدير توسط امام صادق‏ عليه السلام[۲۵]

احاديثى در فضيلت عيد غدير و اهميت خاص آن در مقايسه با ساير اعياد و نيز احياى غدير از لسان معصومين‏ عليهم السلام وارد شده كه از جمله آنها احياى غدير توسط امام صادق‏ عليه السلام است.

حضرت فرمود:

-  خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن رانگه داشته است.[۲۶]

-  عيد غدير «عيد اللَّه اكبر»است، يعنى عيد بزرگ خداوند است.[۲۷]

-  عيد غدير خم از عيد فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل است، و نزد خداوند منزلت والاترى دارد.[۲۸]

-  روز غدير، روز شريف و عظيمى است ... . اين روز، روزِ عيد و شادى و سرور است.[۲۹]

-  روز غدير خم روزى است كه خداوند آن را براى شيعيان و محبّان ما عيد قرار داده است.[۳۰]

-  شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت‏ تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم![۳۱]

-  روز قيامت چهار روز را مانند عروس به پيشگاه الهى مى‏ برند: عید فطر، عید قربان، روز جمعه، عید غدیر. «روز غدير خم» در مقابل عيد قربان و فطر مانند ماه بين ستارگان است.

خداوند تعالى بر غدير ملائکه مقربين را موكل مى ‏كند كه رئيس شان جبرئیل است، و انبياء مرسلين را كه رئيس شان حضرت محمّد صلی الله علیه و آله است، و اوصياء منتجبين را كه رئيس شان امیرالمؤمنین‏ علیه السلام است، و اولياء خود را كه رئيس شان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اينان «غدير» را همراهى مى ‏كنند تا آن را وارد بهشت نمايند.[۳۲]

تبليغ غدير توسط امام صادق ‏عليه السلام[۳۳]

يكى از شاخص ‏هاى زندگى معصومين‏ عليهم السلام تبليغ غدير به شكل‏ هاى مختلف است. از جمله تبليغ غدير توسط امام صادق‏ عليه السلام است كه ذيلاً به بيان آن مى ‏پردازيم:

«يَعرِفونَ نِعمةَ اللَّه» درباره انكار نعمت غدير در سقيفه

خداوند در قرآن از نعمتى ياد مى‏ كند كه مردم روزگارى آن را پذيرفته و بدان اقرار كرده ‏اند، ولى بعداً آن را انكار نموده ‏اند.

غفلت جمعیت صد و بیست هزار نفری از غصب خلافت در کلام امام صادق علیه السلام

آن حضرت پس از بيان مفصلى از داستان غدير كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز فرمود:

مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ ... ، اين آيه را مطرح فرمود:

«يَعرِفونَ نِعمَةَ اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرونَها»[۳۴] «نعمت خدا را مى‏ شناسند و سپس آن را انكار مى ‏كنند» و سپس در تفسیر آن فرمود: در روز غدير آن را مى‏ شناسند و در روز سقیفه انکار مى‏ كنند.[۳۵]

استناد امام صادق ‏عليه السلام به آيه «تبليغ» درباره پشتوانه قرآنى غدير

قرآن سند دائمى و ترازوى سنجش فكر و اعتقاد يک مسلمان است. هر اعتقادى كه بر آيه ‏اى از قرآن استوار باشد استحكام كتاب الله را به خود مى ‏گيرد و از گزند شبهه پراكنان در امان مى ‏ماند.

امام صادق‏ عليه السلام در اين باره فرمود: هر كس دينش را از كتاب خداوند بياموزد كوه ‏ها از جا كنده مى ‏شوند قبل از اينكه او تكانى بخورد.

سپس درباره مستند قرآنىِ غدير چنين فرمود:

از جمله قول خداوند عزوجل است كه مى ‏فرمايد:«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ».[۳۶]

و از همين جاست قول پيامبر صلى الله عليه و آله كه به على‏ عليه السلام فرمود: اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ ... .[۳۷]

استناد امام صادق ‏عليه السلام به دو آيه «فَانصَب» و «تبليغ» درباره آخرين دستور قرآنى غدير

امام صادق‏ عليه السلام بين دستور و اجراى غدير دو مرحله را طبق آيات قرآن بيان مى‏ فرمايد، كه نشان از دقيق بودن مسئله غدير در مقدر الهى دارد.

مرحله اول دستور اصلى نصب امام است كه در سوره انشراح آمده و حضرت در تفسير آن را چنين فرمود:

خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود:«فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب»[۳۸]

«وقتى فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»، تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن» .

مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت. امام صادق‏ عليه السلام در اين باره مى ‏فرمايد:

تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى‏ گشت آيه«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ...»[۳۹] نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود:

مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.[۴۰]

استناد امام صادق‏ عليه السلام به آيه «ازدادوا  كفراً» درباره غاصبين حق غدير

امام صادق ‏عليه السلام درباره آيه «اِنَّ الَّذينَ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ ازدادوا كُفراً ... »[۴۱]:

«كسانى كه ايمان آوردند و سپس كافر شدند؛ بعد از آن ايمان آوردند و دوباره كافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند ...»، آن را به اولين غاصبين حق غدير تفسير كرده چنين فرمود:

اين آيه درباره ابوبکر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا «در ظاهر» به دين پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» كافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام (در ظاهر) اقرار كردند، ولى آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت كافر شدند و بر بیعت خود ثابت نماندند.

سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با على‏ عليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى‏ اند كه از ایمان براى آنان هيچ نمانده است.[۴۲]

انتشار فورى و فراگيرِ خبر غدير

در زمانى كه وسائل ارتباط جمعى و خبر رسانى بسيار ابتدائى بود و اخبار با زمان زياد و با انگيزه‏ هاى ضعيف از شهرى به شهرى به صورت گفتارى و يا حد اكثر نوشتارى منتقل مى‏ شد، چه طرحى لازم بود كه بتواند خبر غدير را در حد ابزارهاى ارتباطى امروز منتشر نمايد.

نه فقط مسلمانان آن روز توسط حاجيان اطلاع يافتند، بلكه كفار و مردمان شهرهاى دوردست و حتى پادشاهان كشورها خبردار شدند.

كلام امام صادق ‏عليه السلام را مى ‏شنويم درباره شيوع و پخش فورى خبر غدير در آن زمان، كه مى ‏فرمايد:

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على‏ عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اين خبر در شهرها منتشر گرديد.

وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شما يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.[۴۳]

هزاران شاهد در غدير

شاهد در روز انكارِ حق به كار مى ‏آيد، تا با شهادت خويش غدير از دست رفته را به رخ طرفداران سقیفه بكشد و آنان را بر سر جايشان بنشاند.

اما بر غدير بايد گريست كه با شاهدان ده‏ ها هزار نفرى همچنان مظلوم ماند و حقش علناً غصب شد.

حتى اشتهار صد و بيست هزار نفرى آن كه در بازگشت حاجيان نزد خويشان و دوستانشان تبديل به شهرت ميليونى شده بود، نتوانست مانع ام الفساد صحیفه ملعونه شود!

امام صادق‏ عليه السلام به همين نكته اعتقادساز در دين ما اشاره كرده با تعجب مى ‏فرمايد:

تعجب است از آنچه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كشيده است! (در روز غدير) آن حضرت اين همه شاهد داشت ولى نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه مردم با دو شاهد حق خود را مى ‏گيرند!

اين همه از اهل مدينه با حضرت در حج بودند و در بازگشت پنج هزار نفر از اهل مكه همراه حضرت تا غدير آمدند و در آنجا ولايت على ‏عليه السلام را اعلان فرمود.[۴۴]

تغافل اكثريت مردم از غدير

فراموشى جرم نيست، اما تغافل جنايت بر عليه حقيقت است؛ به خصوص اگر فرياد حق ‏طلبى مظلوم به گوش شاهد رسيده باشد.

جالب‏ تر هنگامى است كه اين فراموشى زدگى دست جمعى باشد و همه حاضرانِ واقعه چشم در چشم يكديگر لب از ابراز حقيقت فرو بندند، و شرم و حيا و حتى وجدان را زير پا گذارنداين همان چيزى بود كه غدير دچارش شد و از ۱۲۰ هزار شاهد تنها سه نفر اعلان آمادگى كردند و بقيه نيامدند، حتى زمانى كه صاحب غدير بر در خانه‏ هايشان رفت و از آنان كمک خواست.

امام صادق‏ عليه السلام اين مظلوميت مكرر غدير را با سابقه ديگرى كه مردم در تغافل داشتند چنين بيان فرموده استمردم درباره روز غدير خم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ‏ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه امیرالمؤمنین‏ علیه السلام آمد، ولى براى حضرت جا باز نكردند!!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ‏ام و در بين شما هستم به اهل‏ بيت من بى‏ اعتنايى مى‏ كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى شود...![۴۵]

احياى مسجد غدير در زمان امام صادق ‏عليه السلام

همزمان با انقراض بنی ‏امیّه و در اوايل حكومت بنى ‏عباس -  يعنى صد و بيست سال از واقعه غدير گذشته -  در يک فاصله زمانى فرصت مناسبى پيش آمد تا امام صادق ‏عليه السلام به غدير بيايد؛ و موقعيت ‏هاى جغرافيايى واقعه را براى آيندگان تاريخ بازگو كند و احياى فكرى غدير را با احياى مسجد آن بياميزد.

در سفر حج و راه مدینه تا مکّه و عبور از غدير، امام معصوم‏ عليه السلام از پايگاه امامت غدير در حال عبور بود. فرصتِ كاملاً حساسى است تا ناگفته ‏هايى از غدير براى آنان كه فقط گوشه ‏هايى از واقعه را شنيده ‏اند ترسيم شود؛ آن هم با نشان دادن موقعيت‏ هاى اتفاقاتى كه در آنجا افتاده است.

ماجرا هنگامى بود كه امام صادق‏ عليه السلام شخصاً به غدير آمد و توضيحات دقيقى از موقعيت جغرافيايى غدير را بيان فرمود و جاى جاى اتفاقات رخ داده را نشان داد. حسان جَمّال مى گويد:

امام صادق‏ عليه السلام را از مدينه به مكه مى‏ بردم. پس از طى ۲۰۰ كيلومتر از مدينه به مسجد غدير رسيديم. حضرت به بازسازى صحنه غدير پرداخته و نگاهى به سمت چپ آن كرد و فرمود:

آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است آنگاه كه فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ».

سپس حضرت به سمت ديگر مسجد نگاهى كرد و فرمود: آنجا خيمه ابوبکر و عمر و سالم مولی ابی‏ حذیفه و ابوعبيده جرّاح است كه پیامبر صلی الله علیه و آله را مسخره مى ‏كردند و درباره آنان آيه ‏اى نازل شد.

سپس صحنه ‏اى از حركات منافقین در مجلس ۱۲۰۰۰۰ نفرى خطابه غدير را مطرح كرد و فرمود:

آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه دستان على‏ عليه السلام را بلند كرده به يكديگر گفتند: چشمانش را بنگريد كه چگونه مى‏ گردد گويا چشم ديوانه است!

جبرئيل هم با اين آيه نازل شد:

«وَ اِن يَكادُ الَّذينَ كَفَروا لَيُزلِقونَكَ بِاَبصارِهِم لَمّا سَمِعوا الذِّكرَ وَ يَقولونَ اِنَّهُ لَمَجنونٌ، وَ ما هُوَ اِلاّ ذِكرٌ لِلعالَمينَ»:

«كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى‏ شنوند از روى غضب نگاه ‏هاى تندى به تو مى‏ كنند و مى‏ گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست».[۴۶]

دستور زيارت صاحب غدير از امام صادق ‏عليه السلام

سلامِ عيدِ غدير رمزِ ولايت است، كه اى كاش آخرين وارث غدير ظاهر بود و ما توفيق سلام به او را در چنين روزى داشتيم. اما در هميشه زمان كه غدير زنده است، صبح عيد غدير را -  از دور يا نزديک -  رو به ايوان نجف مى ‏ايستيم و سلامى به بلنداى نام على‏ عليه السلام تقديمش مى ‏داريم. امام صادق ‏عليه السلام اين تبليغ عملى غدير را به ما آموخته مى ‏فرمايد:

اگر در روز عيد غدير در مشهد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام (يعنى نجف) بودى كنار قبر آن حضرت برو و نماز و دعا بخوان، و اگر در شهرهاى دوردست بودى به سوى او اشاره كن و اين دعا را بخوان... .[۴۷]

دستور اظهار سرور قلبى و زبانى

نه تنها بايد در عيد غدير خوشحال باشيم، كه بايد اين سرور و شادى هم در چهره ما پيدا باشد و هم در گفتارمان ديده شود.

در خاطرمان باشد كه در چنين روزى چه اتفاق عظيمى افتاده و چگونه پوزه اهل سقيفه به خاک ماليده شده است.

در سيماى ما تبسم و نشاطِ ناشى از خشنودى نسبت به چنين واقعه ‏اى مشاهده شود، تا آنجا كه حتى اگر گرفتارى يا غمى داريم به خاطر غدير آن را به فراموشى بسپاريم و به ياد اين روز زيبا شادى اظهار كنيم.

بر زبان ما تشكر و حمد الهى جارى باشد به خاطر عطاى نعمت ولايت كه خدا بر ما غديريان منت گذاشته است.

در اين باره به سفارشات ائمه‏ عليهم السلام گوش مى ‏سپاريم، آنجا كه امام صادق ‏عليه السلام مى‏ فرمايد:

روز غدير روزى است كه به عنوان اظهار سرور از نعمت ولايت كه خداوند بر شما منت گذارده، بايد شكر و حمد خدا نماييد.[۴۸]

كيفيت تبريک غدير در كلام امام صادق‏ عليه السلام

يک سنت استثنائى براى ملاقات دو برادر دينى در عيد ولايت، توجه همه جانبه معصومين‏ عليهم السلام به تبليغ عملى غدير را نشان مى‏ دهد.

كلماتى كه در اين ديدارها گفته مى‏ شود شامل دو تشكر از دو نعمت است:

يكى اصل نعمت غدير كه خداوند مسئله امامت را به دست ما نسپرد و خود اين مهم را بر عهده گرفت، و ديگر اينكه ما را بر عهد و پيمان غدير ثابت قدم نگه داشت.

جالب است كه نه فقط دستور تبریک در روز غدير به ما داده شده بلكه كيفيت آن را هم به ما ياد داده ‏اند، تا ابعاد اعتقادى اين روز بزرگ را در تهنيت‏ گويى آن به كار بريم. در اين باره امام صادق ‏عليه السلام مى ‏فرمايد:

هر گاه در اين روز برادر مؤمن خود را ملاقات كردى بگو:

الحَمدُ للَّهِ الَّذى اَكرَمَنا بِهذَا اليَومِ وَ جَعَلَنا مِنَ المُؤمِنينَ، وَ جَعَلَنا مِنَ المُوفينَ بِعَهدِهِ الَّذى عَهِدَهُ اِلَينا وَ ميثاقِهِ الَّذى واثَقَنا بِهِ مِن وِلايَةِ وُلاةِ اَمرِهِ وَ القُوّامِ بِقِسطِهِ وَ لَم يَجعَلنا مِنَ الجاحِدينَ وَ المُكَذِّبينَ بِيَومِ الدّينِ:

شكر خدا را كه ما را به اين روز گرامى داشته و ما را از مؤمنان و از وفاداران به پيمانى كه با ما بسته و عهدى كه درباره واليان امرمان و برپا دارندگان عدالت از ما گرفته قرار داده است، و ما را از منكران و تكذيب كنندگان روز قيامت قرار نداده است.[۴۹]

دستور صلوات و لعن و برائت در غدير

اگر به خاطر آوريم كه در همان غدير خم و بعد از آن به فاصله دو ماه عده‏ اى آن را نپذيرفتند و گروهى بيعت خود را شكستند و برنامه خلافت را به سقيفه تغيير دادند، اينجاست كه صبح غدير را با دلى پر خون از اين مخالفان و دشمنان غدير آغاز مى‏ كنيم.

در حالى كه از يک سو در عيد آل محمد عليهم السلام درود بر صاحبان اين روز مى ‏فرستيم، تنفر و انزجار خود را از شكنندگان اين ركن اصيل اسلام اعلام مى‏ داريم.

ئمه ‏عليهم السلام اين برخورد دو سويه در غدير را به عنوان يكى از تبليغات عملى غدير به ما آموخته‏ اند.

امام صادق ‏عليه السلام فرمود:

در اين روز بر محمد و آل محمد عليهم السلام بسيار صلوات بفرست، و از ظالمان بر آنان برائت بجوى.[۵۰]

همچنين امام صادق ‏عليه السلام فرمود: در اين روز بسيار بگو: اللَّهُمَّ العَنِ الجاحِدينَ وَ النّاكِثينَ وَ المُغَيِّرينَ وَ المُبدِلينَ وَ المُكَذِّبينَ الَّذينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدّينِ مِنَ الاَوَّلينَ وَ الآخِرينَ:

خداوندا، منكران و عهدشكنان و تغيير دهندگان و تبديل كنندگان (بدعت گذاران)و تكذيب كنندگانِ روز قيامت، از اولين و آخرين را لعنت فرما.[۵۱]

دستور شكر و حمد الهى در غدير

كدام نعمت را سپاس گوييم؟

خودِ ولايت را ؟

معرفت به صاحبِ ولايت را؟

شرفى را كه در سايه ولایت به دست آورده‏ ايم؟همه اين ها جاى شكرگزارى دارد، و در واقع خدا را بر اعظمِ نعم سپاس مى‏ گوييم.

مسئله قدردانى را به عنوان يكى از شيوه ‏هاى عملى در تبليغ غدير به ما آموخته ‏اند.

امام صادق‏ عليه السلام فرمود: اين روز، روزِ شكر خداوند و حمد اوست بر آنچه خداوند از امر ولايت بر شما لطف كرده است.[۵۲]

دستور روزه گرفتن در غدير

روزه شكرگزارى در روز غدير ثوابى عجيب دارد، كه درباره هيچ روزه گرفتنى وارد نشده است! معادل روزه عمر دنيا و معادل صد حج و عمره!

آرى اگر سقیفه عاشورا را به شكرانه قتل امام حسین‏ علیه السلام روزه مى‏ گيرد، ما با اين تبليغ عملى نشان مى ‏دهيم كه براى حيات حسين بن على‏ عليه السلام روزه مى‏ گيريم.

امام صادق‏ عليه السلام فرمود: اين روز، روزى است كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به عنوان شكر خداوند روزه گرفت.[۵۳]

همچنين فرمود: روزه اين روز معادل روزه شصت ماه است.[۵۴]

و در حديثى فرمود: كفاره شصت سال است.[۵۵]

و در حديثى فرمود: افضل از روزه شصت سال است.[۵۶]

و نيز فرمود: روزه اين روز معادل صد حج و صد عمره مقبول است.[۵۷]

و فرمود: روزه گرفتن در روز غدير خم معادل روزه گرفتن به قدر عمر دنياست.[۵۸]

انتشار فورىِ خبرِ فوق‏ العاده غدير

با در نظر گرفتن امكانات محدود تبليغى آن زمان، فقط جمع‏ بندى چند شرايط غير عادى توانست خبر غدير را در اين وسعت منتشر سازد.

حساس كردن مردم و همه مخبرين آن زمان با اعلان قبلى توقف در غدير از مكه، تقارن با سفر حج، جمع صد و بيست هزار مخاطب، شكل فراموش نشدنى منبر و خطابه، بيعت ۱۲۰۰۰۰ نفرى، مراسم سه روزه، همه اينها مجموعه مسائل غير عادى بود كه دست به دست هم داد و باعث انتشار سريع و وسيع خبر غدير شد.

در واقع اين شيوه ابداعى پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه هيچ كس احتمال آن را هم نمى ‏داد؛ و به همين خاطر منافقين فلج شدند و از هر اقدام مؤثرى بر ضد غدير عاجز ماندند.

امام صادق‏ عليه السلام دراين باره مى ‏فرمايد:وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على ‏عليه السلام را منصوب كرد و فرمود:

«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» ، اين خبر در شهرها منتشر گرديد. وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شماست يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.[۵۹]

غير عادى بودن غدير براى انبياء عليهم السلام

پيامبران الهى اخبار عالم را از منبع اصلى آن يعنى خزانه غيب الهى و وحى دريافت مى‏ كنند.

آنان وقتى دستور عيد گرفتن روز غديرى را كه هنوز نيامده از خدا مى‏ شنوند، به خوبى متوجه غير عادى بودن آن مى ‏شوند و عظمت فوق ‏العاده آن را دريافت مى ‏كنند.

امام صادق‏ عليه السلام در اين باره مى ‏فرمايد:

شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت ‏تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم![۶۰]

همچنين امام صادق‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: خداوند هيچ پيامبرى نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.[۶۱]

غير عادى بودن غدير براى ملائكه

ملائكه در آسمان‏ ها هيچ جشن سالانه ‏اى جز غدير ندارند! يعنى عجيب‏ ترين و غير عادى‏ ترين واقعه ‏اى كه براى يادبودش جشن مى‏ گيرند عيد ولايت است.

امام صادق ‏عليه السلام از اهداى هدايا توسط ملائكه در مراسم غدير خبر داده مى‏ فرمايد:

روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است. خداوند تعالى در بهشت قصرى خلق فرموده كه بناى آن خشتى از نقره و خشتى از طلاست.

در آن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خيمه سبز رنگ وجود دارد و خاك آن از مشک و عنبر است.

در آن قصر چهار نهر جارى است: نهرى از شراب و نهرى از آب و نهرى از شير و نهرى از عسل. در كناره‏ هاى اين نهرها درختانى از انواع ميوه ‏ها قرار دارد، و بر آن درختان طيورى هستند كه بدن‏ هاى آنها از لؤلؤ و بال‏ هايشان از ياقوت است و به انواع صداها مى ‏خوانند.

روز غدير كه فرا مى‏ رسد اهل آسمان‏ها وارد اين قصر مى‏ شوند و تسبیح و تقدیس و تهلیل مى ‏گويند.

آن پرندگان هم به پرواز در مى ‏آيند و خود را به آب مى‏زنند، و سپس در آن مشک و عنبر مى‏ غلطند. آنگاه كه ملائكه جمع شدند بار ديگر به پرواز در مى‏ آيند و آن عطرها را بر آنان مى ‏پاشند.

ملائكه در روز غدير «نثار فاطمه‏ عليها السلام» (نثار فاطمه ‏عليها السلام همان ميوه ‏هاى درخت طوبى است كه در شب زفاف حضرت، به امر الهى از آن درخت در آسمان‏ها پخش شد و ملائكه آنها را به عنوان يادگار برداشتند) را به يكديگر هديه مى‏ دهند.

وقتى آخرين ساعات روز غدير فرا مى ‏رسد ندا مى ‏آيد: به مراتب و درجات خود برگرديد كه به حرمت محمد و على ‏عليهما السلام تا سال آينده در چنين روزى، از لغزش و خطر در امان خواهيد بود.[۶۲]

غدير روز نتيجه ‏گيرى پيامبر صلى الله عليه و آله از رسالت

غدير نتيجه ‏گيرى از رسالتى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيست و سه سال در راه آن زحمت كشيد. پس غدير براى پيامبر صلى الله عليه و آله، و پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير، و هر دو بر محور خدا بودند. امام صادق‏ عليه السلام مراحل رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغ پيام غدير را چنين بيان مى ‏فرمايد:

خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب»: «آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»؛ منظور اين است:

آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيتت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن.

آنگاه كه از حجةالوداع باز مى‏ گشت آيه «يا اَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ ...» نازل شد.

حضرت مردم را ندا داد تا جمع شدند و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.[۶۳]

افضليت غدير بين سه عيد رسمى

در زمان‏ه اى بعد از غدير كه دوران سياه معاويه و بنى‏ اميه پيش آمد، رسميت عيد غدير زير خاک ‏هاى سقيفه دفن شد، تا روزگار امام صادق‏ عليه السلام كه با انقراض بنى ‏اميه و قبل از قدرت گرفتن بنى ‏عباس حضرت توانست بار ديگر به احياى رسميت غدير بپردازد.

آن حضرت از يک سو اهميت سُرور در اين روز را مطرح كرد و فرمود: روز غدير، روز شريف و عظيمى است ... . اين روز، روزِ عيد و شادى و سرور است.[۶۴]

از سوى ديگر عيد الهى بودن اين روز را بيان كرده فرمود: روز غدير خم روزى است كه خداوند آن را براى شيعيان و محبين ما عيد قرار داده است.[۶۵]

سپس عنوانِ بزرگ‏ترين عيد الهى را براى غدير به ميان آورد و فرمود: عيد غدير عيد اللَّه اكبر (يعنى عيد بزرگ خداوند) است.[۶۶]

نهايتاً افضليت غدير را بر ساير اعياد رسمى اسلام مطرح كرده فرمود: عيد غدير خم از عيد فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل است، و نزد خداوند منزلت والاترى دارد.[۶۷]

در سفر مكه كنار بركه غدير

همزمان با انقراض بنى‏ اميه و در اوايل حكومت بنى‏ عباس -  يعنى صد و بيست سال از واقعه غدير گذشته -  در يک فاصله زمانى فرصت مناسبى پيش آمد تا امام صادق‏ عليه السلام به غدير بيايد؛ و موقعيت‏ هاى جغرافيايى واقعه را براى آيندگان تاريخ بازگو كند و احياى فكرى غدير را با احياى مسجد آن بياميزد.

در سفر حج و راه مدينه تا مكه و عبور از غدير، امام معصوم‏ عليه السلام از پايگاه امامت غدير در حال عبور بود.

فرصتِ كاملاً حساسى است تا ناگفته‏ هايى از غدير براى آنان كه فقط گوشه‏ هايى از واقعه را شنيده‏ اند ترسيم شود؛ آن هم با نشان دادن موقعيت‏ هاى اتفاقاتى كه در آنجا افتاده است.

ماجرا هنگامى بود كه امام صادق‏ عليه السلام شخصاً به غدير آمد و توضيحات دقيقى از موقعيت جغرافيايى غدير را بيان فرمود و جاى جاى اتفاقات رخ داده را نشان داد. حسان جَمّال مى‏ گويد:

امام صادق‏ عليه السلام را از مدينه به مكه مى ‏بردم. پس از طى ۲۰۰ كيلومتر از مدينه به مسجد غدير رسيديم. حضرت به بازسازى صحنه غدير پرداخته و نگاهى به سمت چپ آن كرد و فرمود:

آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است آنگاه كه فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ». سپس حضرت به سمت ديگر مسجد نگاهى كرد و فرمود: آنجا خيمه ابوبكر و عمر و سالم مولى ابى ‏حذيفه و ابوعبيده جرّاح است كه پيامبر صلى الله عليه و آله را مسخره مى ‏كردند و درباره آنان آيه اى نازل شد.سپس صحنه ‏اى از حركات منافقين در مجلس ۱۲۰۰۰۰ نفرى خطابه غدير را مطرح كرد و فرمود:

آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه دستان على ‏عليه السلام را بلند كرده به يكديگر گفتند: چشمانش را بنگريد كه چگونه مى ‏گردد گويا چشم ديوانه است! جبرئيل هم با اين آيه نازل شد:

«وَ اِن يَكادُ الَّذينَ كَفَروا لَيُزلِقونَكَ بِاَبصارِهِم لَمّا سَمِعوا الذِّكرَ وَ يَقولونَ اِنَّهُ لَمَجنونٌ، وَ ما هُوَ اِلاّ ذِكرٌ لِلعالَمينَ»: «كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى‏ شنوند از روى غضب نگاه‏ هاى تندى به تو مى ‏كنند و مى ‏گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست».[۶۸]

حضور امام صادق‏ عليه السلام در سرزمين غدير[۶۹]

   يكى از جريانات مهم در زندگى امام صادق‏ عليه السلام اين است كه حضرت شخصاً در بيابان غدير حاضر شده و جاى جاى وقايع آن روز را نشان داده، و علت نزول اين آيات را بيان فرموده است. حضرت با نگاهى به سمت چپ مسجد غدير (كه در زمان امام صادق‏ عليه السلام وجود داشته) فرمود: آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است آنگاه كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».

سپس نگاهى به سمت ديگر نموده و فرمود: آنجا محل استقرار ابوبكر و عمر و سالم مولى ابى‏ حذيفه و ابوعبيده جرّاح است.

آنگاه كه ديدند حضرت دست على‏ عليه السلام را بالا برد به يكديگر گفتند: چشمانش را بنگريد كه چگونه مى‏ گردد، گويا چشمان ديوانه است!

جبرئيل هم اين آيه را نازل كرد: «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»[۷۰]

«كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى‏ شنوند از روى غضب نگاه‏ هاى تندى به تو مى‏ كنند و مى‏ گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست»، و منظور از ذكر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.[۷۱]

مسجد غدير و امام صادق ‏عليه السلام[۷۲]

از زمان وقوع واقعه غدير آنجا به عنوان مكانى متبرک در تاریخ ثبت شد، و چون بر سر راه حجاج بود هيچگاه از خاطره ‏ها محو نشد.

آنجا را به نام مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله نام نهادند و به زيارت آنجا آمدند.

يكى از موارد احياى مسجد غدير توسط سوى معصومين ‏عليهم السلام جريان امام صادق ‏عليه السلام است. آن حضرت شخصاً به غدير آمده‏ اند و توضيحات دقيقى از موقعيت جغرافيايى غدير بيان فرموده ‏اند. حسان جمال مى‏ گويد: امام صادق ‏عليه السلام را از مدينه به مكه مى‏ بردم.

وقتى به مسجد غدير رسيديم حضرت نگاهى به سمت چپ آن كرد و فرمود: آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است آنگاه كه فرمود:

«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ».

سپس امام صادق ‏عليه السلام به سمت ديگر مسجد نگاهى كردند و فرمودند:

آنجا خيمه ابوبكر و عمر و سالم مولى ابى ‏حذيفه و ابوعبيده جراح است كه پيامبرصلى الله عليه وآله را مسخره مى‏ كردند و درباره آنان آيه ‏اى نازل شد.[۷۳]

معناى مولى در كلام امام صادق‏ عليه السلام[۷۴]

از امام صادق ‏عليه السلام پرسيدند:

منظور پيامبر صلى الله عليه و آله از كلامى كه در روز غدير درباره على ‏عليه السلام فرموده: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» چيست؟ حضرت فرمود: به خدا قسم همين سؤال را از خود پيامبر صلى الله عليه و آله نيز پرسيدند، و آن حضرت در پاسخ فرمودند:

خداوند مولاى من است و بر من از خودم بيشتر اختيار دارد و با امر او مرا امرى و اختيارى  نيست. و من مولاى مؤمنان هستم و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارم و با امر من ايشان را امرى و اختيارى نيست. و هر كس من صاحب اختيار او هستم و با امر من او را اختيارى نيست، على بن ابى طالب مولاى اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد و با امر او برايش امرى و اختيارى نيست.[۷۵]

موقعيت‏ هاى تبليغى غدير در زمان امام صادق‏ عليه السلام[۷۶]

شرايط تبليغى غدير در زمان سه امام بعد از حسنين ‏عليهما السلام ، يعنى امام سجاد و امام باقر و امام صادق ‏عليهم السلام، هر يک ويژگى ‏هاى خاصى دارد.

امام صادق ‏عليه السلام در سفرى كه به مكه مى ‏رفت، در بين راه به غدير خم رسيد و در آنجا توقفى فرمود و سپس به تشريح جغرافيايى منطقه و كيفيت مجلس پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير پرداخت و حتى جاى نشستن منافقين را نشان داد.[۷۷]

پانویس

  1. چهارده قرن با غدير: ص ۷۳  - ۶۹. اسرار غدير: ص ۲۷۹  - ۲۷۷.
  2. اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.
  3. اثبات الهداة:ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶.
  4. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.
  5. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸.
  6. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳.
  7. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.
  8. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.
  9. چهارده قرن با غدير: ص ۷۲. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷ .
  10. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷۸ ح ۳۲۷.
  11. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۹۱.
  12. چهارده قرن با غدير: ص ۷۳. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .
  13. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۶ ص ۵۳۵ .
  14. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۹۰ و ج ۳ ص ۳۳۲ - ۳۳۵.
  15. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶.
  16. نحل /  ۸۳ .
  17. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳.
  18. مائده /  ۶۷ .
  19. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.
  20. انشراح / ۷،۶.
  21. مائده / ۶۷ .
  22. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.
  23. نساء /  ۱۳۷.
  24. بصائر الدرجات: ص ۵۳۸ ح ۵۰ . مختصر البصائر: ص ۶۶ .
  25. اسرار غدير: ص ۲۳۳ - ۲۳۵.
  26. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۴.
  27. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۱.
  28. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۰ - ۲۱۲.
  29. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۳. اليقين: ص ۳۷۲ باب ۱۳۲.
  30. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۳.
  31. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۵.
  32. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۲.
  33. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۶۲ - ۶۵، ۷۰ - ۷۳، ۹۰، ۹۱، ۹۳، ۹۴ - ۹۶، ۹۹، ۱۰۶ - ۱۰۹، ۱۵۴، ۱۵۵، ۱۵۸، ۱۵۹، ۱۷۰، ۱۸۵، ۱۸۸، ۱۸۹، ۲۰۳، ۲۰۴.
  34. نحل /  ۸۳ .
  35. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶.
  36. مائده /  ۶۷ .
  37. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳.
  38. انشراح /  ۸،۷ .
  39. مائده /  ۶۷ .
  40. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.
  41. نساء /  ۱۳۷.
  42. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.
  43. اثبات‏ الهداة:ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .
  44. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.
  45. اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.
  46. كافى: ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۲ ح ۵۵ و ج ۱۰۰ ص ۲۲۵ ح ۲۱.
  47. عوالم العلوم : ج ۳/۱۵ ص ۲۲۰.
  48. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۰.
  49. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۵.
  50. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱.
  51. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۷.
  52. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۰.
  53. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۳.
  54. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۱.
  55. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۳.
  56. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۳.
  57. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۱.
  58. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۱.
  59. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .
  60. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۵.
  61. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۴.
  62. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳. عوالم العلوم : ج ۳/۱۵ ص ۲۲۱.
  63. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.
  64. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۳. اليقين: ص ۳۷۲ باب ۱۳۲.
  65. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۳.
  66. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۱.
  67. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۲،۲۱۱،۲۱۰.
  68. كافى: ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۲ ح ۵۵ و ج ۱۰۰ ص ۲۲۵ ح ۲۱.
  69. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۱۱ - ۳۲۶.
  70. قلم /  ۵۲،۵۱ .
  71. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۲۱،۱۷۲،۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۱ ح ۲۲۲،۲۰۸،۱۴۹. الكافى: ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۳۱۴ ح ۶۷ . مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۸ ح ۴۰.
  72. چهارده قرن با غدير: ص ۲۱۲. غدير كجاست؟ : ص ۳۲.
  73. كافى: ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷ . بحار الانوار: ج ۱۰۰ ص ۲۲۵ ح ۲۱.
  74. اسرار غدير: ص ۱۲۰.
  75. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۳ ح ۱۹۰.
  76. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۲۵۱،۲۵۰.
  77. كافى: ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۲ ح ۵۵ و ج ۱۰۰ ص ۲۲۵ ح ۲۱.