مفسّرین
آيات «رضاى خداوند» در قرآن[۱]
پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد تفسیر آيات «رضايت خداوند» به اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه غدیر مى فرمايد:
وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً فِى الْقُرْآنِ الاّ فيهِ: هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده مگر درباره او.[۲]
اين كلام رسول الله صلى الله عليه و آله از دو بُعد قابل بررسى است:
موقعيت تاريخى
خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از بلند كردن اميرالمؤمنين عليه السلام بر سر دست، وارد مرحله معرفى كامل آن حضرت شده بود كه با فرازهايى عميق آن حضرت را به مردم مى شناساند.
از جمله اين فرازها بيان آيات «رضایت» در قرآن کریم درباره على عليه السلام بود.
تحليل اعتقادى
در سراسر قرآن خداوند از جهات مختلفى نسبت به بندگانش رضايت خويش را اعلام فرموده است. اين رضايت گاهى مربوط به ايمان است، و گاهى درباره عمل به دستورات الهى از نماز و روزه و جهاد و امثال آن است و گاهى به اخلاق باز مى گردد.
تمام گونه هاى رضايت كه ذات الهى نسبت به بندگان دارد، همگى در على بن ابى طالب عليه السلام يكجا جمع شده است و خداى متعال از همه جهت از او راضى است.
قابل توجه است كه پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از اين فراز فرمود:
اين على از همه شما بيشتر مرا يارى نموده و از همه نسبت به من سزاوارتر و از همه به من نزديک تر و از همه نزد من عزيزتر است؛ و خداوند عزوجل و من از او راضى هستيم.[۳]
جا دارد از عمق جان ندا برآوريم: اى وجود قدّیسى كه خدا و پيامبرش از تو راضی اند، «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِى إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً».
ما خوب مى فهميم كه اگر خدا از تو راضى است هرگز از دشمنان تو و آنان كه قلب تو و زهرايت را سوزاندند راضى نخواهد شد.
خدايا از تو سپاسگزاريم كه خط رضايت خويش را در غدير به ما شناساندى و دشمنان على عليه السلام را در آتش غضبت نشانمان دادى.
جا دارد اين تابلوى بلند اعتقاد را با طلاى ناب بر سينه آسمان حک كنيم كه على عليه السلام مظهر رضاى خداست. از وجودش رضاى الهى متلألأ است، و كلامش مظهر رِضَى الله است، و ما هم تا با على عليه السلام هستيم در باغ سبز رضاى خداييم.
آيات مدح اميرالمؤمنين عليه السلام در قرآن[۴]
پیامبرصلى الله عليه وآله در مورد تفسير آيات مدح به امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه غدير مى فرمايد:
وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ الاّ فيهِ: هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر درباره او. [۵]
اين كلام رسول الله صلى الله عليه و آله از دو بُعد قابل بررسى است:
موقعيت تاريخى
پس از بلند كردن على عليه السلام و معرفى آن حضرت توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، در ادامه معرفى كامل عيار او جملاتى به گستردگى عظمتش بر لسان پيامبر صلى الله عليه و آله جارى بود كه از جمله تفسير موارد «مدح» در سراسر قرآن را بيان فرمود.
تحليل اعتقادى
با توجه به اينكه خداوند در قرآن از جوانب مختلفى بندگانش را مورد ستايش و مدح قرار داده است، مدح و ثناى الهى بر بنده هاى به معناى برگزيدن او و ظهور كمالات قابل ستايش از اوست.
پيامبر بزرگ در اين فراز، زيبايى مطلق را به على عليه السلام مى دهد كه سزاوار همه گونه ستايش خدايى است.
اى على مظلوم، كه اين جلوه پر رنگت چشم ها را خيره كرده و غير مسلمانان را هم به وجد آورده، اما هنوز بسيارى از مسلمانان چشم ديدن تو را ندارند، و يا ديگران را از تو زيباتر مى بينند، و يا احساسى بيدار ندارند كه با درک زيبايى تو بى اختيار لب به مدحت بگشايند. اى زيباى آسمانها، چشمان ما را هم بر گلبرگ هايت بگشا و زبانمان را به مديحت باز كن.
آيات مربوط به اقدامات پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير[۶]
از آغاز حركت از مدینه به سوى مکه تا بازگشت به مدينه آيات بسيارى بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده كه تعدادى از آنها مربوط به حج است، ولى ۲۱ آيه مستقيماً درباره غدير و پيام آن است.
در روايات غدير، موقعيت تاريخى نزول آن آيات و ارتباط مستقيم آنها با غدير تبيين شده است.
جهت گيرى عام اين روايات نشان دادن پشتوانه الهى و دستور مستقيم خداوند در سر تا سر مراسم غدير است. در نگاهى همه جانبه خواهيم ديد كه از آغاز سفر در مدينه دستور آن از سوى خداوند نازل مى شود و اهداف آن نيز مشخص مى گردد.
آيات ديگرى تأكيد بر ختم رسالت و آغاز ولايت مى نمايد.
در آياتى ديگر دستور اكيد بر ابلاغ ولایت و ضمانت حفظ از شرّ انواع دشمنان اعلام مى گردد، و بى اعتنايى به مسخره كنندگان و مخالفان به صراحت اعلام مى گردد.
آياتى از قرآن نيز كمال نهايى دين و اوج نعمت پروردگار را با ولایت اعلام مى كند و مُهر رضايت خدا را به همه نشان مى دهد. اين آيات - كه ۴۹ آيه است و در ۲۱ مورد نازل شده - به ترتيب حروف الفبا بر حسب حرف ابتداى آيات با ترسيمى از موقعيت نازل شدن آنها در عنوان «قرآن» آمده است.
آيات مربوط به اقدامات منافقين در غدير[۷]
از آنجا كه منافقین از نخستين ساعات سفر غدير فتنه گرى و توطئه را آغاز كردند و در موارد بسيارى به اجراى نقشه هاى خود اقدام كردند، لذا در كنار آياتى كه درباره اقدامات پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير نازل مى شد، آيات بسيارى هم درباره تحريكات و نقشه هاى منافقين بر آن حضرت وحى مى شد.
صحیفه ملعونه اول و دوم از بارزترين موارد نزول آيات در غدیر است. سؤالات موذی گرانه منافقين نيز از مواردى است كه خداوند با قرآن پاسخ آنان را داده است.
مأيوس شدن منافقين پس از اعلان ولايت را خداوند در قرآن خبر داده، و با آيات قرآن از حركات تمسخرآميز آنان پرده برداشته است.
در پاسخ به تقاضاى انتخاب ديگرى به جاى على عليه السلام و نيز شريک نمودن ديگرى در خلافت آيات قاطعى نازل شده همان گونه كه سخنان نابجاى منافقين هنگام بیعت مورد حمله آيات الهى قرار گرفته است.
حركات و سخنان فتنه آميز منافقین و به خصوص معاویه فصل ديگرى است كه آيه هاى قرآن در مقابله با آنها نازل شده است. ماجراى حارث فهری اوج نفاق و كفرى است كه از آنان سر زده و پنج آيه از پنج سوره قرآن حركت او را در هم كوبيده است.
ماجراهاى عایشه و حفصه در طول واقعه غدير و رساندن اخبار به پدرانشان، بخش ديگرى از زيرسازى هاى منافقين است كه يک سوره كامل قرآن به افشاى آن اختصاص يافته است.
توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله در عقبه هَرشی نيز آيات افشاگرانه اى از قرآن را به دنبال داشته، و عاقبت سخنان ابلیس با شياطين پس از اعلان ولايت چند آيه از قرآن را در افشاى آن به خود اختصاص داده است.
روايات مربوط به اين آيات، شأن نزول و ارتباط مستقيم آنها را با غدير روشن كرده است. اين آيات - كه ۱۰۴ آيه است و در ۳۹ مورد نازل شده - به ترتيب حروف الفبا بر حسب حرف ابتداى آيات با ترسيمى از موقعيت نازل شدن آنها در عنوان «قرآن» آمده است.
آيات مربوط به امتحان و مقابله با دشمنان غدير[۸]
بزرگترين امتحان بشريت در غدیر مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه هاى راه گريز نماند.
در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه هاى مختلف به ميان آمد.
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. جا داشت هنگام امتحان - كه آغازش رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بود - كسى سقوط نكند، و همه پيروزمندانه و سرفراز در پيشگاه خداوند و در برابر قضاوت آينده تاريخ از آن بيرون آيند، ولى امت اسلام شكستى تأسف انگيز در اين آزمايش الهى از خود به يادگار گذاشتند كه سرافكندگى آن پس از هزار و چهارصد سال هنوز رنگ نباخته است
مسلمانان به گونه اى امتحان دادند كه جا دارد عنوان آن را به امتحانِ دشمنى با على عليه السلام تغيير دهيم و بگوييم: با بالاترين نمره هاى از آن بيرون آمدند كه ما فوقش فرض نمى شود. به گونه اى امتحان دادند كه گويا اصلاً غدير اتفاق نيفتاده و كمتر از ۸۰ روز از خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله نگذشته است!
اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به آيات قرآن اين گونه ترسيم فرمود:
ابتدا يادآور شد كه خداوند بندگان را رها نمى كند، و نتيجه عمر هر كس را بدون امتحان نمى گويد. سپس تصريح فرمود كه امتحان بر سر ولايت على عليه السلام وعده الهى است، و اين امتحانى است كه قبل از روز قيامت در برابر آن قرار خواهند گرفت.
سپس ضابطه اى روشن براى پيروزى در چنين امتحانى به مردم ارائه فرمود و آن اينكه مخالفت با دستورات انبياى الهى به هر گونهاى باشد مخالفت با خداوند و سقوط در امتحان است. آنگاه سقوط در چنين امتحانى را هلاكت و جهنم و كفر خواند.
سپس تأكيد كرد كه خداوند در امتحان ولايت از كسى نمى گذرد و با شكست خوردگان اين امتحان قاطعانه برخورد مى نمايد. در موردى فرصت طلبان را نشانه گرفت كه گويا منتظر تغيير شرايطى هستند تا بر ضد ولايت على عليه السلام اقدام كنند، غافل از اينكه همه اين تحولات بسترى براى امتحان است.
در فرازى ديگر يكى از عوامل سقوط در امتحان را منت گذاشتن بر خدا و رسول در قبول ولايت دانست كه اين غرور به دنبال خود شكستى عظيم دارد.
در قسمتى ديگر حسد نسبت به مقام شامخ ولايت را از عوامل سقوط در امتحان الهی اعلام كرد.
اينها سرفصل هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله - كه ۱۱ آيه است - در اينجا ذكر مى كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:
سوره آل عمران[۹]
«ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ».
سوره حج[۱۰]
«فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِىَ ظالِمَةٌ، فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ» .
سوره اسراء[۱۱]
«وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً».
سوره آل عمران[۱۲]
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» .
سوره حجرات[۱۳]
«يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا، قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إِسْلامَكُمْ، بَلِ اللَّه يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» .
سوره محمدصلى الله عليه وآله[۱۴]
«ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ» .
سوره الرحمن[۱۵]
«يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ» .
سوره فجر[۱۶]
«فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ. إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» .
سوره صافات[۱۷]
«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ».
سوره طلاق[۱۸]
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً».
سوره بقره[۱۹]
«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ» .
آيات مربوط به دستورات الهى درباره ولايت[۲۰]
غدیر همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه اى از ایمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه اى براى آينده ها تعيين كرد.
بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پیامبر صلی الله علیه و آله بدان ها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى شود ۱۰ آيه به اين تفاصيل است كه در اينجا ذكر مى كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان«قرآن» آمده است:
سوره تغابن[۲۱]
«فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا وَ اللَّه بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ».
سوره اعراف[۲۲]
«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِى كانَتْ عَلَيْهِمْ، فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
سوره احزاب[۲۳]
«يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّه وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً».
سوره فتح[۲۴]
«إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيما».
سوره زخرف[۲۵]
«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ».
سوره بقره[۲۶]
«آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّه وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ».
سوره اعراف[۲۷]
«وَ نَزَعْنا ما فِى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ للَّه الَّذِى هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه، لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تعلمون».
سوره اسراء[۲۸]
«مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً».
سوره ابراهيم[۲۹]
«وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّه لَغَنِىٌّ حَمِيدٌ».
سوره آل عمران[۳۰]
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ».
آيات مربوط به دشمنان غدير[۳۱]
على بن ابى طالب عليه السلام آن امامى است كه پیامبر صلی الله علیه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود:
لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى شدند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه علیهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده اى در انتظار آنان است.
اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.
در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل بیت علیهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.
از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق العاده اى در پایین ترین درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله هاى آتش نمونه هاى آن است.
اينها سرفصل هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله - كه ۱۵ آيه است - در اينجا ذكر مى كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:
سوره حشر[۳۲]
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّه إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ».
سوره نحل[۳۳]
«وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ» .
سوره انعام[۳۴]
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ».
سوره بقره[۳۵]
«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ كُفْرٌ بِهِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّه وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ».
سوره آل عمران[۳۶]
«كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ».
سوره انشقاق[۳۷]
«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ، فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً، وَ يَصْلى سَعِيراً» .
سوره الرحمن[۳۸]
«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ».
سوره ملک[۳۹]
«وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِىَ تَفُورُ» .
سوره فرقان[۴۰]
«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً» .
سوره بقره[۴۱]
«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».
سوره لقمان[۴۲]
«نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ» .
سوره فجر[۴۳]
«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» .
سوره بقره[۴۴]
«فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ» .
سوره نساء[۴۵]
«يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّه بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً».
سوره ناس[۴۶]
«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ».
آيات مربوط به دوستان غدير[۴۷]
در خطابه غدیر آياتى از قرآن به صورت اقتباس و تضمين، در شأن پذيرندگان ولايت امیرالمؤمنین علیه السلام ديده مى شود.
مقامات و شئونى كه درباره اولياى حضرت در اين فرازها مطرح شده، از پايه هاى اعتقادى آن يعنى داشتن قلبى مطمئن و بى شک و ترديد آغاز شده، و به توصيف ايمان حقيقى آنان يعنى «ايمان به غيب» رسيده، و آنگاه رستگارى آنان مورد امضاى خدا و رسول قرار گرفته و مغفرت و اجر بزرگ برايشان ضمانت شده است.
آن پاداش بزرگ بهشت است و امان از آتش، و استقبال از محبين على عليه السلام با سلام بهشتى.
اينها سرفصل هاى اين موضوع بودند، و در اينجا فهرست اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله را - كه ۶ آيه است - ذكر مى كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان«قرآن» آمده است:
سوره حجرات[۴۸]
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ اللَّه أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ».
سوره ملک[۴۹]
«إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ»
سوره توبه[۵۰]
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ اللَّه بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّه وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ. يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ».
سوره حجر[۵۱]
«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ، ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ».
سوره زمر[۵۲]
«وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ».
سوره اعراف[۵۳]
«وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِى بارَكْنا فِيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنِى إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ».
آيات مربوط به مناسبت هاى خاص در غدير[۵۴]
با در نظر گرفتن اينكه غدیر مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.
اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه در اينجا ذكر مى كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن»آمده است:
سوره زمر[۵۵]
«إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ».
سوره فتح[۵۶]
«سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا، يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ، قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّه شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّه بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً» .
سوره نور[۵۷]
«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ» .
سوره احزاب[۵۸]
«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلاّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً» .
سوره ق[۵۹]
«ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» .
سوره نور[۶۰]
«قُلْ أَطِيعُوا اللَّه وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا، وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ» .
سوره عنكبوت[۶۱]
«وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ».
سوره قصص[۶۲]
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ» .
سوره نساء[۶۳]
«إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً».
سوره نحل[۶۴]
«فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ» .
سوره آل عمران[۶۵]
«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّه فَإِنَّ اللَّه سَرِيعُ الْحِسابِ» .
سوره آل عمران[۶۶]
ـ«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ».
سوره آل عمران[۶۷]
«وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّه بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّه لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلِينَ، بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِينَ» .
سوره توبه[۶۸]
«و لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّه فِى مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ، ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّه سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ» .
سوره اعراف[۶۹]
«أَ هؤُلاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللَّه بِرَحْمَةٍ، ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ».
سوره توبه[۷۰]
«وَعَدَ اللَّه الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّه أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» .
سوره رعد[۷۱]
«جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ. سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» .
سوره زخرف[۷۲]
«يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فِيها خالِدُونَ».
آيات مربوط به موضوعات غير ولايت[۷۳]
در غدير، ارتباط اعتقاد و عمل چنين به ما تفهيم شده كه احكام الهى در كنار ولايت اهل بیت علیهم السلام نه تنها مورد تأكيد است، كه تا ابد دو حلقه ناگسستنى خواهند بود.
اين اهل بیت علیهم السلام هستند كه جزئيات احكام الهى را براى مردم بيان خواهند كرد، و اين احكام الهى اند كه با عمل بدان ها تسليم در برابر فرامين خدا را تجربه خواهيم كرد، و اين تسليم با اطاعت از فرستادگان پروردگار جلوه گر مى شود.
در اين راستا، اواخر خطبه غدیر شاهد تأكيدات پيامبر صلى الله عليه و آله بر نماز و زکات و حج و امر به معروف و نهى از منكر و اجتناب از محرمات و تقوی است، و در پى آن سخن از مرگ و معاد و حساب روز قیامت و ثواب و عقاب به ميان آمده است، كما اينكه در اوائل خطبه امر به تدبر در قرآن به چشم مى خورد.
اين موارد اگر چه ارتباط مستقيم با غدير ندارد و موارد آن نيز بسيار كم است، ولى در حاشيه غدير يادآور ارتباطى است كه احكام الهى بايد با اهل بيت عصمت عليهم السلام داشته باشند.
در بين اين تأكيدات، پيامبر صلى الله عليه و آله حلال و حرام را به طور كلى مطرح مى كند، و اينكه درباره جزئيات آنها بايد به امامان عليهم السلام مراجعه شود.
اينها سرفصل هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن هفت آيه تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در اينجا ذكر مى كنيم، كه البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:
سوره نساء[۷۴]
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً».
سوره آل عمران[۷۵]
«هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ، وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّه وَ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبابِ» .
سوره آل عمران[۷۶]
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ».
سوره حج[۷۷]
«يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْءٌ عَظِيمٌ» .
سوره حج[۷۸]
«الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ للَّه عاقِبَةُ الْأُمُورِ».
سوره بقره[۷۹]
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّه شاكِرٌ عَلِيمٌ».
آيات ولايت در سراسر قرآن[۸۰]
از جمله افتخارات بزرگ مكتب اهل بیت علیهم السلام اين است كه بسيارى از آيات قرآن در مورد آنان و مسئله امامت و ولايت نازل يا تفسير شده است.
پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره مى فرمايد:
انَّ اللَّه امَرَكُمْ فى كِتابِهِ بِالصَّلاةِ فَقَدْ بَيَّنْتُها لَكُمْ، وَ بِالزَّكاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ فَبَيَّنْتُها لَكُمْ وَ فَسَّرْتُها. وَ امَرَكُمْ بِالْوِلايَةِ، وَ انّى اشْهِدُكُمْ انَّها لِهذا خاصَّة - وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلى عَلِىِّ بْنِ ابى طالِبٍ عليه السلام - ثُمَّ لاِبْنَيْهِ بَعْدَهُ، ثُمَّ لِلاوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ وُلْدِهِمْ، لا يُفارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لا يُفارِقُهُمُ الْقُرْآنُ حَتّى يَرِدُوا عَلَىَّ حَوْضى[۸۱]
خداوند در كتابش شما را به نماز امر فرموده كه آن را برايتان بيان داشتم، و به زكات و روزه و حج دستور داده كه براى شما تبيين كرده و تفسير نمودم، و به ولايت امر كرده، و من شما را شاهد مى گيرم كه ولايت مخصوص اين شخص است - و حضرت در اين حال دست مبارک را بر على بن ابى طالب عليه السلام گذاشت - سپس به دو پسرش بعد از او اختصاص دارد، و بعد از آن دو مخصوص جانشينان از فرزندان آنان است. آنان از قرآن جدا نمى شوند و قرآن هم از آنان جدا نمى شود تا بر سر حوضم بر من وارد شوند.
اين كلام رسول الله صلى الله عليه و آله از دو بُعد قابل بررسى است:
موقعيت تاريخى
بيان انگيزه مراسم غدیر بايد از فراز منبر غدير بيان مى شد تا ابهامى نماند. اين بيان در عبارات فوق به تصوير كشيده شد كه در واقع تفسير همه موارد «ولايت» در قرآن است، مانند آيه: أَطِيعُوا اللَّه وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۸۲]
و آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ[۸۳]
و ساير آياتى كه صريحاً يا تلويحاً درباره مسئله ولايت و صاحب اختيارى مردم دستور و برنامه هاى براى مردم دارد.
تحليل اعتقادى
محور مراسم غدير همين مسئله ولایت است كه در اين عبارات به جامع ترين شكل بيان شده و اتمام حجتى تمام عيار صورت گرفته است:
الف) از يک سو همه دستوراتى كه در قرآن به هر عبارتى و هر جهت گيرى باشد تفسير شده است
ب) از سوى ديگر از كلمه «اختصاص» استفاده شده و انحصار آن در معصومین علیهم السلام بيان گرديده، و اين اختصاص به صورت عملى با اشاره دست به على بن ابى طالب عليه السلام محكم تر گرديده است.
ج) از جهت ديگر به معرفى شخص اول ولايت يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام اكتفا نگرديده، بلكه با تعيين كامل جانشينان تا آخرين فرد آن بيان شده كه در اين فراز به عنوان فرزندان على عليه السلام است، و در فرازهاى ديگرِ خطبه نام حضرت مهدى عليه السلام به عنوان ختم ولايت برده شده است.
ضمانت ابدى اين صاحبان ولايت نيز در محكمترين صورت با اين تعبير بيان شده كه تا روز قيامت از قرآن جدا نمى شوند و قرآن از آنان جدا نمى شود.
اين ضمانت در واقع قرار دادن سندى در كنار سند ديگر از اسلام است.
«الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن[۸۴]
پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدیر بيش از ۹۰ مورد خطاب «يا اَيُّهَا الّذينَ آمَنُوا» را كه در قرآن آمده مطرح كرد و على عليه السلام را سر دسته ايمان آورندگان و امير مؤمنان دانست و فرمود: خداوند در قرآن «الَّذينَ آمَنُوا» را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز كرده است».
حضرت در مورد تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» به امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه غدير مى فرمايد:
وَ لا خاطَبَ اللَّه الَّذينَ آمَنُوا الاّ بَدَأَ بِهِ: خداوند در قرآن مؤمنین را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز نموده است.[۸۵]
اين كلام رسول اللَّه صلى الله عليه وآله از دو بُعد قابل بررسى است:
موقعيت تاريخى
در لحظات اوليه پس از بلند كردن على عليه السلام و معرفى آن حضرت توسط پیامبر صلی الله علیه و آله، در ادامه معرفى او همچنان جملاتى عظيم بر لسان آن حضرت جارى بود كه از جمله تفسير موارد «الَّذينَ آمَنُوا» در سراسر قرآن را مطرح فرمود.
تحليل اعتقادى
در قرآن بيش از ۹۰ بار خطاب «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» به كار رفته و غير از اين عبارت در گونه هاى مختلف ديگرى نيز مورد خطاب خداوند قرار گرفته اند.
در همه اين موارد صف بلند مؤمنان را كه در نظر آوريم اول آنان و رئيس شان على عليه السلام است
از همين جاست كه لقب«اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب عليه السلام دارد.[۸۶]
اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على عليه السلام است. اولين كسى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ایمان و اسلام را اظهار كرد على عليه السلام بود[۸۷] كه منابع بسيارى از اهل سنت را نيز آورده است. اگر چه از روز اول خلقت محمد و على عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به برکت آنان خلق شد.
در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على عليه السلام داشت كه فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد[۸۸] و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى كرد و اشك مى ريخت و بيهوش مى شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى كرد.
اگر چه همه اينها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال ابوبکر بن ابی قحافه و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند:
«انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»شما مؤمنانيد و من امير شمايم[۸۹]
بايد اين مظاهر ايمان را كه از على عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.
همانطور كه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: يا عَلِىُّ، انْتَ اميرُ الْمُؤْمِنينَ، وَ شيعَتُك الْمُؤْمِنُونَ[۹۰]
يا على، تو اميرالمؤمنين هستى و شيعيانت مؤمنين هستند، و يا فرمود:
انْتَ يا عَلِىُّ اميرُ مَنْ فِى السَّماءِ وَ اميرُ مَنْ فِى الْارْضِ ، وَ انَّ اهْلَ السَّماواتِ يُسَمُّونَكَ اميرَ الْمُؤْمِنينَ: يا على، تو امير اهل آسمان و اهل زمين هستى ، و اهل آسمانها تو را اميرالمؤمنين صدا مى زنند.[۹۱]
و اين امامت و امارت مؤمنان اختصاص به دنيا ندارد كه دامنه اش تا بهشت امتداد مى يابد، آنگاه كه منادى ندا دهد: هذا عَلِىُّ بْنُ ابى طالِبٍ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الى جَنّاتِ النَّعيمِ: اين على بن ابى طالب است، كه امير مؤمنان و امام متقيان و راهبر پيشانى سفيدان نشانه دار به سوى بهشت برين است[۹۲]
اينجاست كه معناى بلند اين فراز غدير را در احاديث ديگرى با بيانى ديگر مى يابيم. اگر در غدير مى فرمايد: خداوند هر جا مؤمنين را مخاطب قرار داده با على آغاز نموده است.
در بيانى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: ما انْزَلَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ آيَةً فيها «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» الاّ وَ عَلِىٌّ رَأْسُها وَ اميرُها:
خداوند آيه اى نازل نكرده كه در آن«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» باشد مگر آنكه على سر دسته آنان و اميرشان است.[۹۳]
اميرالمؤمنين عليه السلام در قرآن[۹۴]
در كنار مباحث قرآنىِ غدير، بد نيست اشاره شود كه يكى از اعتقادات شيعه اين است كه سراسر قرآن مدح اهل بیت علیهم السلام و به خصوص اميرالمؤمنين عليه السلام است و بسيارى از آيات و حتى سوره هاى قرآن به طور كامل به آن حضرت اختصاص دارد.
در اينجا چند نمونه از آيات و سوره هايى كه در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام است را يادآور مى شويم:
- هيچ آيه اى درباره رضاى خداوند نازل نشده مگر در مورد على بن ابى طالب عليه السلام.
- خداوند، مؤمنين را در قرآن مورد خطاب قرار نداده مگر اينكه اول شخص آنان على است.
- خداوند، سوره «هل أتی» را نازل نكرده است مگر در مورد على بن ابى طالب، و با آن جز على را مدح نكرده است.
- به خدا قسم سوره «والعصر»درباره على بن ابى طالب نازل شده است.
- قرآن به شما معرفى مى كند كه امامان بعد از على از فرزندان اويند ، آنجا كه مى گويد: «وَ جَعَلها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ».
- خداوند فضائل على بن ابى طالب را در قرآن نازل نموده است.
- على بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشت،و در حال ركوع به قصد خداوند عزوجل زكات (صدقه) داد، و در هر حالى خدا را قصد مى كند. (تفسير آيه «اِنَّما وَليُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ...)
- قول خداوند تعالى: «...مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها» ، قصد نشده از اين آيه مگر قومى از اصحاب من كه آنها را به نام و نَسَبشان مى شناسم ولى مأمورم آنان را نام نبرم.
اميرالمؤمنين عليه السلام و تفسير قرآن[۹۵]
از جمله معارفى كه در خطبه غدیر به آن اشاره شده اينكه هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه عليهم السلام آموخته و در قلب آنان قرار داده است، به خصوص علم تفسير.
همچنين به مفهوم پاسخگويى به نيازهاى علمى مردم، كه لازمه اش علم به جميع ما يحتاج مردم است اشاره شده، و اين مطلب به تعابير زير آمده است:
او در بر دارنده علم من است، و بعد از من به شما مى فهماند و براى شما بيان مى كند.
جانشین و خليفه من بر تفسير قرآن است.
اهل بيت عليهم السلام مبيّن و مفسّر قرآن[۹۶]
در غدير و خطبه غدیر، قرآن و عترت به عنوان تنها مرجع دينى مردم معرفى شده و كيفيت مراجعه به آنها نيز تعليم داده شده است. بدين صورت كه قرآن كتاب دائمى و متقن پروردگار است و پيامبر و امامان عليهم السلام در كنار قرآن دو نقش اساسى دارند:
اول. مبيِّن و مفسِّر قرآنند و با همان عصمت و علمى كه دارند مفاهيم و معارف گوناگون قرآن را در اختيار مردم قرار مى دهند.
دوم. ادامه آنچه در قرآن گفته نشده و يا به صورت مجمل بيان شده توسط آنان بايد ارائه شود تا مصونيت قطعى احكام الهى از هر تحريف و اشتباهى ضمانت شده باشد. لذا تعابيرى از قبيل «لن يفترقا» و يا «كل واحد منهما مُنبِئٌ عن صاحبه» در صدد پايه ريزى اعتقادى در غدير بوده است.
تحقيق در آيات غدير[۹۷]
از جمله موضوعاتى كه درباره غدیر بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد آياتى كه در غدير و يا در رابطه با غدير نازل شده است، كه بيش از ۵۰ آيه است و عمده آنها سه آيه است: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ..»، «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...»، «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ...»
تحليل نزول و تفسير آيات قرآن در غدير[۹۸]
از آغاز دستور اعلان حركت مردم از مدینه تا روزهايى كه كاروان در راه بود و در ايام حج و پس از آن تا رسيدن به غدير و در ايام سه روزه غدير و بعد از آن در ادامه راه تا بازگشت به مدينه، آيات قرآن در هر موقعيتى نازل مى شد و برنامه غدير را همراهى مى كرد.
در خطابه غدیر پيامبر صلى الله عليه و آله آيات بسيارى از قرآن را تفسیر كردند و مطالبى هم در معرفى قرآن بيان فرمودند.
ذيلاً به تحليل اين ارتباط تنگاتنگ قرآن و غدير مى پردازيم:
معرفى قرآن در غدير
در ارتباط با قرآن چهار جهت به طور كامل در خطابه غدير بيان شده كه عبارتند از مقام قرآن و محتواى آن و نيز معرفى سرپرست قرآن و وظايف ما در قبال آن، و بدين صورت جلوه زيباى قرآن در آن موقعيت حساس ترسيم شده است. عين عبارات خطبه در اين باره مطالعه كردنى است:
الف) منزلت قرآن
قرآن يادگار و نشانه پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان مسلمين است.
( قرآن ثقل اکبر) در «إنّى تاركٌ فيكم الثقلين» است و از ثقل اصغر خبر مى دهد.
ب) مطالعه قرآن
در قرآن تدبّر و دقت نماييد و آيات آن را بفهميد.
در محكمات قرآن نظر كنيد و متشابهات آن را ترك نماييد.
ج) تفسير قرآن
مفسّر قرآن و بيان كننده باطن آن فقط اهل بیت علیهم السلام هستند.
اهل بيت عليهم السلام خليفه و جانشین پيامبر صلى الله عليه و آله در تفسير قرآن و كسانى هستند كه به امضاى آن حضرت چنين حقى دارند.
د) رابطه قرآن با اهل بيت عليهم السلام
قرآن با اهل بیت علیهم السلام موافق است و از ايشان جدا نمى شود.
هر يك از اين دو درباره ديگرى خبر مى دهد.
فضايل امیرالمؤمنین علیه السلام را خداوند در قرآن نازل كرده است.
قرآن مى گويد كه امامان از فرزندان پيامبر و على عليهما السلام هستند.
نزول پياپى وحى در غدير
نزول بيش از چهل آيه از قرآن درباره اقدامات پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير دليل بر عنايت خاص خداوند به اين برنامه اسلام است. شاخص ترين اين آيات دو آيه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» و آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» است.
از سوى ديگر نزول بيش از هشتاد آيه در افشاگرى عليه اقدامات منافقین در ايام غدير، از يک سو حاكى از ضمانتِ حفظ و حراست خداوند نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله و اجراى مراسم غدير است؛ و از سوى ديگر نشانگر تلاش بى وقفه دشمنان ولايت اهل بیت علیهم السلام در ايام آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله است.
تفسير آيات قرآن در غدير
تفسير سه سوره كامل قرآن كه سوره هاى حمد و عصر و انسان است و نيز دوازده آيه به صورت صريح و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در سراسر ایام غدیر در متن خطبه و در مناسبت هاى مختلف آن تحقق يافته، شاهد زنده اى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است.
جهت گيرى آيات قرآن در غدير
آيات مربوط به غدير را به چند دسته مى توان تقسيم كرد
الف) آياتى كه مربوط به اصل ماجراست مثل «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...»، «سأل سائل بعذاب واقع»،
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...».
ب) آياتى كه در خطبه غدیر - يعنى در متن واقعه - به آن استشهاد شده است.
ج) آياتى كه در حاشيه واقعه به عنوان اعمال منافقین تفسير شده مثل «ثم ذهب إلى أهله يتمطّى» كه درباره حركات معاويه در غدير است.
د) آياتى كه به صورت كلى به مسئله غدير تفسير شده مثل «وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ...» كه به ولايت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدير تفسير شده است.
هـ) آياتى كه به عنوان مصداق اتمّ به غدير تفسير شده است.
تفسير صريح هجده آيه در خطبه غدير[۹۹]
در غدير ۱۸ آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است.
اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است. آيات مزبور را به ترتيب اهميت جايگاه اعتقادى آن در پيام غدير ذكر مى كنيم و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:
سوره زخرف[۱۰۰]
«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ».
سوره يس[۱۰۱]
«إِنَّا نَحْنُ نُحْىِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَىْءٍ أَحْصَيْناهُ فِى إِمامٍ مُبِينٍ».
سوره مائده[۱۰۲]
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ».
سوره زمر[۱۰۳]
«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللَّه وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ».
سوره غافر[۱۰۴]
«مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلاّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ و أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ».
سوره انعام[۱۰۵]
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ».
سوره مجادله[۱۰۶]
«لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ، أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِىَ اللَّه عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّه، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
سوره اعراف[۱۰۷]
«قالَ ادْخُلُوا فِى أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِى النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ».
سوره ملک[۱۰۸]
«تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِىَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّه مِنْ شَىْءٍ، إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فِى ضَلالٍ كَبِيرٍ، وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِى أَصْحابِ السَّعِيرِ، فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ».
سوره نساء[۱۰۹]
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ، آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ».
سوره مرسلات[۱۱۰]
«أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ».
سوره توبه[۱۱۱]
«وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّه وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّه لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ».
تفسير يک آيه به صورت اقتباس يا استشهاد در غدير[۱۱۲]
اقتضاى فصاحت در بلندترين خطابه پیامبر صلی الله علیه و آله آن هم در موقعيتى چون غدير، آن بوده كه در مواردى آيه هاى قرآن را به صورت تضمين در كلام و تركيب يافته با كلام خويش مطرح فرمايد.
اين اصل سخنورى و خطابه به دو صورتِ اقتباس و استشهاد در كلام رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله جلوه دارد، كه ذيلاً به بيان جوانبى از آن مى پردازيم و سپس موارد آن را مى آوريم:
الف) معناى اقتباس و استشهاد
منظور از اقتباس آن است كه بدون ذكر صريح يک آيه، مضمون آن در كلام حضرت آمده و منظور از آن تبيين شده است، بدون آنكه حضرت تصريح كند كه در حال خواندن آيه اى از قرآن هستم.
منظور از استشهاد هم آن است كه حضرت مطلبى را بفرمايد و سپس شاهدى از قرآن را بدون قرائت صريح آيه ذكر كند و فقط به وجود آن در قرآن اشاره كند.
ب) انواع تضمين قرآن در كلام
در خطبه غدیر كيفيت تركيب كلام با آيه قرآن به چند صورت ديده مى شود:
- آيه به طور كامل و به همان صورت قرآنى در كلام آمده ولى منظور مفهوم آن است نه خود آيه. مثلاً مى فرمايد: «قُولُوا: سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا ...». در اينجا بعد از «قُولُوا» عين آيه قرآن است، ولى مفهوم دعايى آن قصد شده است.
- آيه به طور كامل با كلام تركيب مى شود بدون آنكه به آيه بودن آن اشاره شده باشد. مثلاً مى فرمايد: «قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّه وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى، وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ» . در اينجا جمله «ما عَلَى الرَّسُولِ ...» عين آيه قرآن است، ولى به عنوان كلام حضرت و بدون اشاره به قرآن بودن آن آمده است.
- آيه عيناً آمده باشد ولى به گونه اى در كلام تركيب شده باشد كه تفسير آن با اشاره فهميده شود. مثلاً مى فرمايد: «بِأَمْرِ اللَّه اقُولُ: ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ» . در اينجا «ما يُبَدَّلُ ...» كلام خداوند در قرآن است و حضرت با اين شكل خاص از تركيب سخن به تفسير آن اشاره مى كند كه سخن من در واقع سخن خداست و تغيير پذير نيست.
- كلمات خاص يک آيه با چينش خاص آن با تغيير مختصرى در ضماير و امثال آن در كلام تركيب مى شود به گونه اى كه هر شنونده اى متوجه مى شود اشاره به آيه قرآن است. مثلاً مى فرمايد: «انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَانْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى اعْقابِكُمْ» ؟ در اينجا آيه «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ...» با تغيير ضماير در كلام حضرت جاى گرفته و تبيين شده است.
- معنى و مفهوم آيه در ضمن جمله اى آورده مى شود بدون آنكه كلمات يا چينش آنها مراعات شود، ولى به راحتى مى توان تشخيص داد كه اشاره به كدام آيه است. مثلاً مى فرمايد: «انَا صِراطُ اللَّه الْمُسْتَقيمُ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ» كه اشاره به آيه «وَ أَنَّ هذا صِراطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ» است.
ج) انواع تفسير ضمنى قرآن
تفسير قرآن به صورت ضمنى جلوه هاى مختلفى در غدير دارد:
- در مواردى سياق كلام در قبل و بعد از آيه مفسر آيه اى است كه عيناً ذكر شده است.
- در مواردى جمله اى كه آيه در ضمن آن است، در همان حال مفسر آن هم حساب مى شود.
- در مواردى يک آيه به عنوان نتيجه چند جمله مطرح است.
- در مواردى آيات كلى قرآن بر موارد خاص مربوط به ولايت تفسير شده است.
- در مواردى آيات مربوط به امم گذشته بر مسايل مربوط به ولايت انطباق داده شده است
- در مواردى دو تا سه آيه در يک كلام تركيب شده و مجموعاً تفسير شده اند.
د) موارد تفسير ضمنى قرآن
در موضوع غدير، آيات تفسير شده به صورت ضمنى، به ۷ بخش تقسيم شده است
- آيات مربوط به مناسبت هاى خاصى از غدير.
- آيات مربوط به معرفى مقام امامت و ولايت.
- آيات مربوط به دستورات الهى درباره ولايت.
- آيات مربوط به آماده سازى مردم براى مقابله با دشمنان غدير.
- آيات مربوط به دوستان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام.
- آيات مربوط به دشمنان و نفى كنندگان ولايت على عليه السلام.
- آيات مربوط به موضوعات غير ولايت.
هر كدام از اين موارد هفت گانه اخير كه در «موارد تفسير ضمنى قرآن» بيان شد در عنوان خود در همين عنوان«تفسير»آمده، و آيات مربوط به هر كدام در عنوان «قرآن» آمده است.
خطبه غدير و تفسير[۱۱۳]
تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدیر پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبر صلى الله عليه و آله بر مى دارد:
در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت هاى مناسب به تفسیر و تبيين آياتى از قرآن مى پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى داد، لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى صلى الله عليه وآله نمى بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.
به نظر مى رسد خطابه غدیر فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يک ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد.
آنچه جلب توجه مى كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى ها و گفتارهاى پيامبرصلى الله عليه وآله بى سابقه است.
اين جهت باز مى گردد به بيان حضور اهل بیت علیهم السلام در جميع شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى نتيجه خواهد بود.
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: خداوند ولايت ما اهلبيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى گردد.[۱۱۴]
مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبرصلى الله عليه وآله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل بيت عليهم السلام تقسيم شده اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.
امیرالمؤمنین عليه السلام مى فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يک سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريک هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.[۱۱۵]
نكاتى درباره تفسير در غدير
قبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى رسد:
نكته اول: مصاديق آيات در غدير
طبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحریف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيت هاى مناسب به آن بپردازند.
اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهل بیت علیهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل بيت عليهم السلام نيز صدق مى كند. اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يک يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مى كشاند.[۱۱۶]
با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدیر و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهلبيت عليهم السلام يا ذلت دشمنان شان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته اند.
نكته دوم: انواع تفسير در خطابه غدير
تفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدیر تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:
در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.
در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.
در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى آورد.
در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.
نكته سوم: تفسير از لسان معصوم عليه السلام
آنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارک پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه وآله است كه خود آوردنده قرآن است. بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.
بر اين اساس، گونه هاى تفسير در غدير در چهار فصل قابل بيان است:
- مواردى كه در غدير يک موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.
- مواردى كه يک سوره به طور كامل در غدير تفسير شده است.
- مواردى كه يک آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.
- مواردى كه يک آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است.
آنچه به عنوان خطبه غدیر ذكر مى شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى شود.
نكته چهارم: تفسير آيات غدير
آيات غدير دو بخش است:
آيات قرآن در مورد خود غدير، و آياتى كه به ماجراى غدير تفسير شده و درباره متن واقعه نازل شده است. البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم بندى ديگرى هم مى توان بيان كرد:
الف) تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآن
آياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يک مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يک عنوان كلى و موضوع معين مى تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدیر تفسير قرآن به اين صورت ديده مى شود كه يک بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.
ب) تفسير يک سوره كامل در غدير
يک سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است. اين نشانه اهميت سوره هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.
در خطبه غدير آياتى از قرآن به عنوان شاهد و يا براى تفسير آمده است. استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطبه از نكات شاخص آن است. آياتى كه در خطبه غدیر به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند بزرگ اسلام را جلوه گر مى كند.
تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل بیت علیهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل بيت عليهم السلام در متن خطبه نيز از نكات بسيار مهم آن است
بيش از ۱۰ آيه از قرآن نيز در ايام واقعه غدير نازل شده كه آيات «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً» و «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» نمونه هاى بارز آن است.
گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت اهل بيت عليهم السلام بود، ولى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در خطبه غدير ۱۲ جمله هم در مورد تفسير قرآن بيان داشتند.
از جمله فرمودند:
هيچ آيه اى درباره رضاى خداوند نازل نشده مگر در مورد على بن ابىطالب.
خداوند، مؤمنین را در قرآن مورد خطاب قرار نداده مگر اينكه اول شخص آنان على است.
خداوند، سوره «هل أتى» را نازل نكرده است مگر در مورد على بن ابى طالب، و با آن جز على را مدح نكرده است.
به خدا قسم سوره«والعصر» درباره على بن ابى طالب نازل شده است.
قرآن به شما معرفى مى كند كه امامان بعد از على از فرزندان اويند... ، آنجا كه مى گويد: «وَ جَعَلها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» .
خداوند فضائل على بن ابى طالب را در قرآن نازل نموده است.
على بن ابى طالب است كه نماز را به پا داشت، و در حال ركوع به قصد خداوند عزوجل زكات (صدقه) داد، و در هر حالى خدا را قصد مى كند. )تفسير آيه «اِنَّما وَليُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ..»).
قول خداوند تعالى: «... مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها» ، قصد نشده از اين آيه مگر قومى از اصحاب من كه آنها را به نام و نَسَبشان مى شناسم ولى مأمورم آنان را نام نبرم.
دشمنان اهلبيت عليهم السلام در قرآن[۱۱۷]
پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد دوست و دشمن اهل بیت علیهم السلام در قرآن در خطبه غدير مى فرمايد:
مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ: اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد.[۱۱۸].
اين كلام رسول اللَّه صلى الله عليه وآله از سه بُعد قابل بررسى است:
موقعيت تاريخى
عبارات فوق را پيامبرصلى الله عليه وآله در موقعيتى فرمود كه قبل از آن بيش از ده آيه قرآن را درباره دوستان اهل بيت عليهم السلام و هشت آيه را درباره دشمنان ايشان تفسير نموده بود.
با اين آمادگى يک مبناى كلى ارائه فرمود كه دوست و دشمن اهل بيت عليهم السلام همان دوست و دشمن خداست و معيار آن جستجو در مواردى است كه خداوند عده اى را به جهتى مورد مذمت يا لعنت يا هر دو قرار داده، و عده اى را مورد ستايش يا محبوبيت خويش يا هر دو قرار داده است.
در واقع به جاى آنكه حضرت بخواهد موارد را يكى يكى بشمارد به همان چند مورد اكتفا فرموده و از مردم خواسته بقيه موارد را با مطالعه قرآن به دست آورند و مصاديق آن را تطبيق نمايند كه تا ابد راه ضلالت مسدود باشد.
موقعيت قرآنى
در اينجا ضرورى به نظر مى رسد مواردى از آيات ذم و لعن خداوند را مورد مطالعه قرار دهيم تا دريابيم پيامبرصلى الله عليه وآله از فراز منبر غدير كدامين دور دستها را زير نظر دارد و كدام سو را به مسلمين نشان مى دهد.
چند نمونه از آيات حاكى از لعنت كتمان كنندگان، كافران، طرفداران جبت و طاغوت، مفسدين فى الارض، شجره ملعونه، اذيت كنندگان خدا و رسول، منافقين و مشركين، چنين است:
الف. لعنتِ كتمان كنندگان
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتابِ، أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّه وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُون»[۱۱۹]
«كسانى كه كتمان مى كنند آنچه از دليل هاى محكم و هدايت نازل كرديم بعد از آنكه آنها را براى مردم در قرآن تبيين نموديم، اينان كسانى اند كه خدا آنان را لعنت مى كند و لعنت كنندگان لعنت شان مى نمايند» .
و ما خوب مى دانيم كه اهل سقيفه و اتباعشان چگونه در كتمان اصل معارف قرآن تلاش كردند، به خصوص آنچه به ولايت و امامت و مناقب اهلبيت عليهم السلام ارتباط داشت.
لعنتِ كافران
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ، أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ»[۱۲۰] «كسانى كه كافر شدند و با كفرشان از دنيا رفتند، لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر آنان باد» .
«كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ»[۱۲۱]«چگونه خداوند هدايت مى كند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند و شهادت دادند كه پيامبر بر حق است و دليل هاى محكم براى آنان آمد، و خدا قوم ظالم را هدايت نمى كند. آنانند كسانى كه لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر آنان است».
چه كسانى بودند كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله كافر شدند بعد از آنكه مسلمان بودند؟ چه كسانى فرامين الهى را يكى پس از ديگرى زير پا گذاشتند؟ چه كسانى بدعت ها را به جاى سنت ها قرار دادند؟ اهل سقيفه بودند كه با كفرِ مطلق مردم را تا جاهليت باز گرداندند، و خود را مستحق لعنت خدا و ملائكه و همه مردم نمودند.
لعنتِ طرفداران جبت و طاغوت
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً أُولئِكَ لَعَنَهُمُ اللَّه وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّه فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً»[۱۲۲] «نظر نمى كنى به آنان كه نصيبى از كتاب دارند، و به جبت و طاغوت ايمان مى آورند و درباره كسانى كه كافر شدند مى گويند: راه اينان هدايت يافته تر از كسانى است كه ايمان آوردند. اينانند كه خدا لعنتشان كرده، و هركس كه خدا او را لعنت كند براى او ياورى نخواهد بود».
« جبت و طاغوت همان است كه اميرالمؤمنين عليه السلام در دعاى قنوت فرمود: اللهمَّ الْعَنْ صَنَمَىْ قُرَيْشَ وَ جِبْتَيْها وَ طاغُوتَيْها ... . و همانان بودند كه دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله و منافقين را بر سلمان و ابوذر و مقداد و عمار مقدم داشتند و مؤمنين حقيقى را كنار زدند، و لعنت ابدى خداوند را تا روزى كه بدعتشان پابرجاست، بر خود خريدند.»
لعنتِ منافقان
«وَعَدَ اللَّه الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها، هِىَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّه وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ»[۱۲۳]
‹‹خداوند به مردان و زنان منافق و كافران آتش جهنم را وعده داده كه در آن دائمى خواهند بود، و آن برايشان كافى است، و خدا آنان را لعنت نموده و برايشان عذاب پابرجايى است››
‹‹وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّه كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ، أَلا لَعْنَةُ اللَّه عَلَى الظَّالِمِينَ››[۱۲۴]
‹‹چه كسى ظالمتر است از كسى كه بر خدا دروغ مى بندد؟ اينان كسانى اند كه بر پروردگار خود عرضه مى شوند و شاهدان گواهى مى دهند كه اينان بر پروردگار خود دروغ بستند. آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ظالمين است››.
در حالى كه دروغ بستن بر پيامبرصلى الله عليه وآله دروغ بستن بر خداست:
آيا اهل سقيفه نگفتند: پيامبر گفته: نبوت و خلافت در يك خاندان جمع نمى شود؟
آيا نگفتند: پيامبر گفته: پيامبران ارث نمى گذارند؟
آيا ده ها دروغ را به حضرتش نسبت ندادند تا خواسته هاى خود را عملى كنند؟
آيا ظالمتر از اينان كسى هست كه خداوند در قرآن لعنت شان كرده است؟
لعنتِ مفسدين فى الارض
‹‹وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّه مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّه بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ، أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ››[۱۲۵]
‹‹كسانى كه بعد از پيمان الهى عهد شكنى مىكنند، و آنچه را خداوند دستور به وصلش داده قطع مى كنند و در زمين فساد مى نمايند، براى چنين كسانى لعنت خواهد بود، و در آخرت بد منزلى براى آنان خواهد بود›› .
چه كسانى پيمان غدير را شكستند؟
چه كسانى با خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله قطع كردند در حالى كه آن حضرت دستور وصل با آنان را داده بود؟
اهل سقيفه بودند كه دامنه فسادشان در زمين تا امروز و تا دامنه قيامت ادامه داشته و خواهد داشت، همان گونه كه تابلوى لعنت خداوند در قرآن بر پيشانى سياه شان نقش بسته است.
لعنتِ شجره ملعونه
‹‹وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ››[۱۲۶]
‹‹قرار نداديم رؤيايى كه نشانت داديم مگر براى امتحان مردم و به عنوان ياد شجره ملعونه در قرآن›› .
بنى اميه كه شاخه هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داده شدند. آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مىروند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مىگردانند. دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاويه و يزيد)از بنى اميه و هفت نفر (عبدالملك، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابى العاص هستند.
لعنتِ اذيت كنندگان خدا و رسول صلى الله عليه وآله
‹‹إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّه وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّه فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً››[۱۲۷]
‹‹كسانى كه خدا و رسولش را اذيت مىكنند خداوند آنان را در دنيا و آخرت لعنت فرموده و بر ايشان عذاب خواركننده اى آماده كرده است.››
‹‹مَنْ آذى فاطِمَةَ فَقَدْ آذانى، وَ مَنْ آذانى فَقَدْ آذَى اللَّه››كه پيامبرصلى الله عليه وآله نظير آن را درباره على عليه السلام و نيز همه اهلبيت عليهم السلام فرموده، شامل كدام اذيت كنندگان است؟
جز آنان كه درِ خانه على و فاطمه عليهما السلام را آتش زدند و به آن منزل وحى حمله آوردند و بانوى خانه را اذيتى در حد قتل نمودند و از صورت سيلى خورده و بازوى ورم كرده و پهلوى شكسته و فرزند سقط شده چيزى فرو گذار نكردند؟
جز آنان كه طناب بر گردن صاحب خانه انداخته با شمشيرهاى كشيده براى بيعتش بردند؟
اين عذاب و لعنت اگر شامل اينان نباشد پس شامل چه كسانى خواهد بود؟
لعنتِ منافقين و مشركين
‹‹وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّه ظَنَّ السَّوْءِ، عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّه عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً››[۱۲۸]
‹‹تا خداوند عذاب نمايد مردان و زنان منافق و مشرک را كه به خدا بد گمانند. بر آنان باد بلاى بد و خدا بر آنان غضب كرده و لعنتشان نموده و برايشان جهنم را آماده ساخته و بد پايانى خواهد بود›› .
آيا منافقين غير از آن دورويانى بودند كه آنچه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از آنان خواست پذيرفتند، ولى تا آن حضرت چشم از جهان فرو بست و به شهادت رسيد همه را زير پا گذاشتند و علناً و بى محابا فرامين حضرتش را نقض كردند و بناى سقيفه و غصب خلافت را چيدند؟
اگر خداوند اينان را لعنت نكرده و جهنم را برايشان آماده ننموده، پس براى چه كسى آماده فرموده است؟!
تحليل اعتقادى
بياييد نتيجه بگيريم كه جمله ‹‹عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ››دريچه اى پُر ديد بر فصلى از عقيده ماست كه عنوان ‹‹تَبَرّى را بر خود دارد و به شفافيت آفتاب به ما مى فهماند كه چه كسانى را بايد لعنت كنيم و از آنان بيزار باشيم››.
همان گونه كه جمله ‹‹وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ››كه در نقطه مقابل اين چشم انداز اعتقادى قرار دارد، عنوان‹‹تَوَلَّى››را برايمان معنى خواهد كرد، و همچون زلال بلور بر دلهاى ما مى شناساند كه بايد چه كسانى را دوست بداريم و ولايتشان را بپذيريم.
رضايت خدا در قرآن[۱۲۹]
پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدیر مدح قرآنى بسيار بلندى درباره مولاى منصوب در غدير يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام بر زبان آورد، كه كتاب آسمانى را يک پارچه به امیرالمؤمنین علیه السلام مرتبط ساخت. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و اين مهم را در چهار مرحله بيان فرمود.
حضرت در ابتدا اميرالمؤمنين على عليه السلام را عزيزترين و نزديكترين شخص نزد خود معرفى كرد، و سپس به صراحت فرمود: ‹‹خداى عز و جل و من از او راضى هستيم››.
آنگاه همه موارد آيات رضايت در قرآن را درباره على عليه السلام دانست و فرمود: ‹‹هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده مگر درباره او››، و اين گونه به مردم فهمانيد كه جانشين من كسى است كه رضايت خدا و من از او ضمانت شده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِىٌّ، اَنْصَرُكُمْ لى وَ اَحَقُّكُمْ بى وَ اَقْرَبُكُمْ اِلَىَّ وَ اَعَزُّكُمْ عَلَىَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً فِى الْقُرْآنِ اِلاّ فيهِ:
اى مردم، اين على است كه يارى كننده ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديكترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضى هستيم. هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده مگر اينكه درباره او است.
غدير روز تفسير قرآن[۱۳۰]
عناوين بر گرفته از آيات غدير در معرفى فرهنگ غدير در ماجرا و خطبه غدیر و كلمات معصومين عليهم السلام، ۲۲ عنوان است كه به ترتيب از كليات آغاز مى شود و با در نظر گرفتن مراحل وقوع ماجراى غدير به دنبال يكديگر اتفاق افتاده است. يكى از آنها «روز تفسير قرآنى» است:
غدير آن روزى بود كه در يک ۲۴ ساعت، انواع تفسیر قرآن از دو لب مبارک آورنده قرآن يعنى پیامبر صلی الله علیه و آله شنيده شد.
پنج آيه قرآن به طور كلى در سراسر قرآن تفسير شد:
سه سوره كامل از قرآن در قسمتى ديگر تفسير شد.
۱۸آيه قرآن به صراحت مورد تفسير قرار گرفت.
۹۲آيه قرآن به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شد.
۱۴ آيه با اشاره مورد تفسير قرار گرفت. در اين باره مراجعه شود[۱۳۱]
مدح اميرالمؤمنين عليه السلام در قرآن[۱۳۲]
پیامبر صلی الله علیه و آله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدیر، همه گونه ستايش خدايى از بندگانش را كه در قرآن آمده متعلق به على عليه السلام دانست و فرمود:
«هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر درباره او».
وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ اِلاّ فيهِ:
و هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر درباره او.
مراحل حضور قرآن در غدير[۱۳۳]
يكى از معارف قرآنى و تفسيرى غدير، مسير نزول آيات قرآن در غدير است.
ضرورت اين مبحث از آن جهت است كه ذهنيتى از مسير قرآنى ماجراى غدير پيدا شود و يک جمع بندى از مجموع آن را در نظر گرفته شود.
در اين باره بايد بدانيم كه واقعه غدير با مقدماتى حساب شده از مدینه آغاز شد و در طول سفر حج آماده سازى فكرى و عملى براى آن ادامه يافت، تا در روز چهاردهم ذى الحجة سال دهم هجرى رسماً فرمان اجراى آن صادر شد.
در همه اين مراحل آنچه به عنوان پيش بينى يک برنامه كامل عيار درباره اعلام ولايت لازم بود، در نظر گرفته شد.
اعجاب برانگيزتر از همه، نزول آيات قرآنى در رابطه با غدير بود كه خداوند آن را در متن قرآن جاى داد، و پيامبر صلى الله عليه و آله در سايه تفسير همان آيات مقدمه چينى لازم براى برنامه عظيم غدير را تدارک ديد.
بنابراين مسير نزول آیات غدیر از مدينه آغاز مى شود و تا مكه مى رود و از آنجا با مراسم حج همراه مى شود. با پايان حج حركت به سوى غدير خم آغاز مى شود و با رسيدن به سرزمين خم، پيامبرصلى الله عليه وآله سخنرانى مفصل خود را برگزار مى كند و سپس مراسم سه روزه غدير آغاز مى شود.
وقايع متعددى در ارتباط با غدير در اين ايام رخ مى دهد تا هنگام خروج از غدير فرا مى رسد.
از غدير تا مدينه وقايعى اتفاق مى افتد و با وصول به مدينه ماجرا پايان نمى يابد، و تا روز رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله هنوز غدير در جريان است و آيات قرآن آن را پشتيبانى مى كند.
فهرستى از مراحل نزول آيات قرآن در غدير از اين قرار است، كه البته هر كدام در عنوان خود آمده است:
۱. نزول آيات قرآن از مدينه تا مکه.
۲. نزول آيات قرآن در ايام حج.
۳. نزول آيات قرآن در مکّه پس از حج.
۴. نزول آيات قرآن از مكه تا غدیر.
۵ . نزول آيات قرآن در خطابه غدير.
۶ . نزول آيات قرآن در ايام سه روزه در غدير.
۷. نزول آيات قرآن از غدير تا مدينه.
۸ . نزول آيات قرآن پس از بازگشت به مدينه.
معصومين عليهم السلام تنها مفسّرين قرآن[۱۳۴]
پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از خطبه غدیر، سخن از تفسير قرآن به ميان آورد، و با توجه دادن به اهميت آن على عليه السلام را به عنوان جانشین خود در تفسير و تبيين قرآن معرفى كرد، و مردم را متوجه اين نكته نمود كه على عليه السلام علم آن را دارد و اوست كه مى تواند به قرآن دعوت كند.
در همين باره پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير دو نكته درباره تفسير قرآن بيان فرمود:
مفسّر قرآن و بيان كننده باطن آن فقط اهل بیت علیهم السلام هستند.
اهل بیت علیهم السلام خليفه و جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله در تفسير قرآن و كسانى هستند كه به امضاى آن حضرت چنين حقى دارند.
در ادامه و در اثناء خطبه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله دو اقدام عملى بر فراز منبر انجام دادند كه تا آن روز سابقه نداشت و بسيار جالب توجه بود؛ همچنان كه حضرت وارد قسمت اصلى سخن - يعنى معرفى دوازده امام معصوم عليهم السلام - شده بود و مقام با عظمت على عليه السلام و جانشينان او را بيان مى كرد، بدون مقدمه مردم شنيدند كه حضرت خبر از كار فوق العاده اى مى دهد كه مى خواهد بر فراز منبر انجام دهد.
در واقع براى آنكه مخاطبين از ديدن آن منظره يكّه نخورند پيامبر صلى الله عليه و آله اذهان را آماده ديدن آن مى نمود.
به تعبير ديگر:
پيامبر صلى الله عليه و آله پس از مقدمه چينى و ذكر مقام خلافت و ولايتِ اميرالمؤمنين عليه السلام، براى آنكه تا آخر روزگار راه هر گونه شک و شبهه بسته باشد و هر تلاشى در اين راه خنثى شود، ابتدا مطلب را بطور لسانى اشاره كردند، و سپس به صورت عملى براى مردم بيان كردند.
براى اين منظور حضرت با مطرح كردن تفسير قرآن فرمود: ‹‹قرآن را تفسير و تبيين نخواهد كرد جز اين كسى كه دست او را مى گيرم و او را به سمت خود بالا مى برم، و بازوانش را بلند مى كنم و با دو دست آنها را بالا مى برم، و به شما اعلام مى كنم كه: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ››
سپس آن حضرت گفته خود را عملى كردند و با بلند كردن اميرالمؤمنين عليه السلام جمله ‹‹من كنت مولاه›› را فرمود.[۱۳۵]
با اين اعلان مردم متوجه شدند كه لحظاتى ديگر كارى فوق العاده بر فراز منبر انجام خواهد گرفت و همچنان چشم انتظار چگونگى اجراى آن بودند.
در فرازى از بخش سوم خطبه غدير، پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله وجوب اطاعت ائمه عليهم السلام را بيان كرد، نتيجه گيرى رسمى از اين اتصال حجت هاى الهى نمود، و ابلاغ اوامر و نواهى الهى را فقط به اين طريق اختصاص داده فرمود:
«هيچ حلال و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسول و دوازده امام براى شما تعيين كنند»، و دليل آن را هم ذكر كرد كه خداوند علم آن را فقط به من عنايت كرده و من هم فقط به دوازده امام سپرده ام و هيچ كس را در اين باره شريك آنان قرار نداده ام.
همچنين در اواسط بخش سوم خطبه غدیر و پس از بيان توازن مقام نبوت و امامت، خطبه به اوج خود نزديک مى شد و نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى طالب عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر كنار پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاده است.
بايد گفته مى شد كه لحظاتى بعد دو بازوى حيدرى در كف با كفايت محمدى قرار مى گيرد و به گونه اى خاص فراتر از آنچه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد.
براى اعلان اين مهم پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى ثقل اكبر را تابلو قرار داده، على عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.
در اين فراز از خطبه غدير، حضرت دو نكته درباره محكم و متشابه بيان فرمود:
در قرآن تدبّر و دقت نماييد و آيات آن را بفهميد.
در محكمات قرآن نظر كنيد و متشابهات آن را ترک نماييد
به تعبير ديگر: ابتدا امر به تدبر در قرآن و به دنبال متشابه آن نبودن را مطرح كرد و آيه ۸۲ سوره نساء:
«اَفَلا يَتَدَّبَّرُونَ الْقُرْآنَ...» آيه ۷سوره آل عمران: «هُوَ الَّذى اَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ، فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ ...» را با كلام خود آميخت و مردم را آماده معرفى «راسخان در علم» نمود.
سپس قسم ياد كرد كه باطن و تفسير قرآن را بيان نمى كند مگر اين كسى كه مى خواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختیار او بوده ام اين على صاحب اختيار اوست، و ولايت او از طرف خدا نازل شده است.
لا حَلالَ اِلاَّ ما اَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ لا حَرامَ اِلاَّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِىَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ اَنَا اَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَنى رَبّى مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ اِلَيْهِ... .
مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا اِلى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ اِلاَّ الَّذى اَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِلَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَى وَ مُعْلِمُكُمْ: اَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ:
حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان حلال كرده باشند، و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام كرده باشند.
خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده ام... .
اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن آن را براى شما بيان نمى كند و تفسيرش را برايتان روشن نمى كند مگر اين شخصى كه دست او را مى گيرم و او را به سوى خود بالا مى برم و بازوى او را مى گيرم و با دستم او را بلند مى كنم و به شما مى فهمانم كه:
«هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست»، و او على بن ابى طالب برادر و جانشین من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.
پس از آن و در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله سخن از تفسير قرآن به ميان آورد، و با توجه دادن به اهميت آن على عليه السلام را به عنوان جانشين خود در تفسير و تبيين قرآن معرفى كرد، و مردم را متوجه اين نكته نمود كه على عليه السلام علم آن را دارد و اوست كه مى تواند به قرآن دعوت كند:
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِىٌّ اَخى وَ وَصِيّى وَ واعى عِلْمى، وَ خَليفَتى فى اُمَّتى عَلى مَنْ آمَنَ بى وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعى اِلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لاَعْدائِهِ وَ الْمُوالى عَلى طاعَتِهِ وَ النّاهى عَنْ مَعْصِيَتِهِ:
اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من، و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ایمان آورده اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى مى كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او و نهى كننده از معصيت او.
عناوين بر گرفته از آيات غدير در معرفى فرهنگ غدير در ماجرا و خطبه غدیر و كلمات معصومين عليهم السلام، ۲۲ عنوان است كه به ترتيب از كليات آغاز مى شود و با در نظر گرفتن مراحل وقوع ماجراى غدير به دنبال يكديگر اتفاق افتاده است. يكى از آنها ‹‹روز فرهنگ بانان قرآن›› است:
غدير روزى بود كه در آن مفسرين قرآن و تبيين كنندگان فرهنگ قرآنى غدير به طور كامل معرفى شدند، به گونه اى كه در برابر فرهنگ جاهلى سقیفه هيچ ابهامى براى هدايت خواهان باقى نماند.
مفسرين و غدير خم[۱۳۶]
بر هيچ خردمندى پوشيده نيست كه شرف و برترى هر چيزى بسته به فايده و نتيجه آن است.
بنابراين، در ميان موضوعات تاريخى، نخستين امرى كه مهمترين فوايد و نتايج را داراست، موضوعى است كه بر اساس آن دينى پايه گذارى شده، يا كيش و آئينى استوار گشته باشد، و نيز زيربناى مذهبى بوده است كه امت هايى بدان گرويده اند و دولت هايى به خاطر آن شكل گرفته اند، و سرانجام نامى جادوان از آن بر جاى مانده است.
بر همين منوال است حال و شأن علماى تفسير، زيرا آياتى از قرآن کریم كه بدين قضيه اشاره دارد در برابر ديدگان مفسر نمايان مى شود[۱۳۷]و مفسر خود را ملزم مى بيند كه آنچه از مصدر وحى درباره نزول اين گونه آيات و تفسير آنها رسيده بيان كند، و هرگز روا نمىداند كه كارش نارسا و جهدش ناقص باشد.
اينك نام شمارى از مفسران سرشناس را كه در تفسير خود به ذكر اين واقعه پرداخته اند از نظر مى گذرانيم:
۱. طبرى (م ۳۱۰ ق)در «جامع البيان عن تأويل آى القرآن».
۲. ثعلبى(م ۴۲۷ق)در «الكشف و البيان فى تفسير القرآن».
۳. واحدى(م ۴۶۸ق) در «اسباب النزول».
۴. ابومحمد بغوى (م ۵۱۶ق) در تفسير خود.
۵ . قرطبى (م ۵۶۷ق) در تفسير خود.
۶ . فخر رازی (م ۶۰۶ق) در «مفاتيح الغيب».
۷. قاضى بيضاوى (م ۶۸۵ق) در «انوار التنزيل و اسرار التأويل».
۸ . ابن کثیر شامی (م ۷۷۴ ق)در تفسير خود.
۹. نيشابورى (م بعد از ۷۲۸ق) در تفسير خود.
۱۰. جلال الدین سیوطی (م ۹۱۱ق)در تفسير خود.
۱۱. ابوالسعود العمادى (م ۹۸۲ق) در «ارشاد العقل السليم الى مزايا القرآن الكريم».
۱۲. خطيب شربينى (م ۹۷۷ق) در تفسير خود.
۱۳. قاضى شوكانى (م ۱۲۵۰ق).
۱۴. آلوسى بغدادى (م ۱۲۷۰ق)در «روح المعانى فى تفسير القرآن و السبع المثانى».[۱۳۸]
پانويس
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص۲۰، ۲۱.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵ .
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۲، ۲۳.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵ .
- ↑ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۵.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۱۳.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳۵-۳۴۴.
- ↑ آيه: ۱۷۹.
- ↑ آيه: ۴۵.
- ↑ آيه: ۵۸.
- ↑ آيه: ۱۴۴.
- ↑ آيه: ۱۷.
- ↑ آيه: ۲۸.
- ↑ آيه: ۳۵.
- ↑ آيه: ۱۴و۱۳.
- ↑ آيه: ۷۱.
- ↑ آيه: ۸.
- ↑ آيه: ۲۴.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۹۷-۲۳۳.
- ↑ آيه: ۸.
- ↑ آيه: ۱۵۷.
- ↑ آيه: ۷۱.
- ↑ آيه: ۱۰.
- ↑ آيه: ۲۸.
- ↑ آيه: ۲۸۵.
- ↑ آيه: ۴۳.
- ↑ آيه: ۱۵.
- ↑ آيه: ۸.
- ↑ آيه: ۱۴۴.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص۳۶۶-۴۳۱.
- ↑ آيه ۱۸
- ↑ آيه ۹۴.
- ↑ آيه ۱۱۲.
- ↑ آيه ۲۱۷.
- ↑ آيه ۸۶-۸۸.
- ↑ آيه ۱۰ - ۱۲.
- ↑ آيه ۳۱ و ۳۵.
- ↑ آيه ۶۷.
- ↑ آيه ۱۲.
- ↑ آيه ۱۴۰.
- ↑ آيه ۲۴.
- ↑ آيه ۱۴.
- ↑ آيه ۷۹.
- ↑ آيه ۱۰۸.
- ↑ آيه ۴ و ۵.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۴۵-۳۶۶.
- ↑ آيه ۱۵.
- ↑ آيه ۱۲.
- ↑ آيات ۲۰ و ۲۱.
- ↑ آيه ۴۵ و ۴۶.
- ↑ آيه ۷۳.
- ↑ آيه ۱۳۷.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۹۳-۱۶۸.
- ↑ آيه ۳۰.
- ↑ آيه ۱۱.
- ↑ آيه ۱۵.
- ↑ آيه ۶.
- ↑ آيه ۲۹.
- ↑ آيه ۵۴.
- ↑ آيه ۱۸.
- ↑ آيه ۴۱
- ↑ آيه ۱۴۵
- ↑ آيه ۲۹
- ↑ آيه ۱۹
- ↑ آيه ۸۵
- ↑ آيه ۱۲۴ ۱۲۳
- ↑ آيه ۲۶ ۲۵
- ↑ آيه ۴۹
- ↑ آيه ۷۲
- ↑ آيه ۲۴ ۲۳
- ↑ آيه ۷۱
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۵۷ - ۴۳۳
- ↑ آيه ۸۲
- ↑ آيه ۷
- ↑ آيه ۱۰۲
- ↑ آيه ۱
- ↑ آيه ۴۱
- ↑ آيه ۱۵۸
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۸ ۱۷
- ↑ كتاب سليم: ص ۲۰۰. فرائد السمطين: ج ۱ ص ۳۱۲ ح ۲۵۰. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۳۴
- ↑ نساء / ۵۹
- ↑ مائده / ۵۵
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶ - ۱۷۹.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۳۴۰ - ۲۹۰. امالى الطوسى: ص ۱۸۵. الهداية الكبرى: ص ۴۰. المائة منقبة: المنقبة ۲۶. تفسير فرات: ص ۶۴ . تفسير العياشى: ج ۱ ص ۱۸۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۸۸ - ۲۰۱
- ↑ بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۳۲۱
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۹۷ ۲۶۱. الغدير: ج ۸ ص ۸۷ ۸۶ . الامامة و السياسة: ص ۱۳. تاريخ طبرى: ج ۵ ص ۲۲. مقدمه ابن خلدون: ص ۲۲۷
- ↑ التحصين )ابن طاووس( : ص ۵۴۷ باب ۹.
- ↑ التحصين )ابن طاووس( : ص ۵۶۹ باب ۲۳
- ↑ بحار الانوار: ج ۷ ص ۱۳۴. اليقين: ص ۱۵۰. تاريخ بغداد: ج ۱۳ ص ۱۲۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۳۰۰ ج ۲۰ و ج ۴۰ ص ۲۱ ح ۳۷.اليقين: ص ۴۶۳ ۴۶۲ ۱۷۶. امالى الطوسى: ج ۱ ص ۳۴۰. مناقب خوارزمى: ص ۱۸۸. الغدير: ج ۸ ص ۸۸ . حلية الاولياء: ج ۱ ص ۶۴ . الرياض النضرة: ج ۲ ص ۲۰۶. كفاية الطالب: ص ۵۴ . تذكرة الخواص: ص ۸ . كنز العمال: ج ۶ ص ۲۹.
- ↑ اسرار غدير: ۹۹.
- ↑ اسرار غدير: ص ۲۰۴
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۵۶
- ↑ چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷ - ۱۵۳
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۸۵ - ۸۳
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۸۵ - ۴۷
- ↑ آيه ۲۸
- ↑ آيه ۱۲
- ↑ آيه ۵۵
- ↑ آيه ۵۶
- ↑ آيه ۴۰
- ↑ آيه ۸۲
- ↑ آیه۲۲
- ↑ آیه۳۸
- ↑ آيه ۸-۱۱.
- ↑ آيه ۴۷.
- ↑ آيه ۱۶-۱۹.
- ↑ آيه ۶۱.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۹۱ - ۸۷.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۵ ۱۷ ۱۴ - ۱۱. اسرار غدير: ص ۹۹.
- ↑ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹.
- ↑ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۲ - ۲۶.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷
- ↑ بقره / ۱۵۹
- ↑ بقره / ۱۶۱
- ↑ آل عمران / ۸۶ ۸۷
- ↑ نساء / ۵۲
- ↑ توبه / ۶۸ .
- ↑ هود / ۱۸.
- ↑ رعد / ۲۲.
- ↑ اسراء / ۶۰ .
- ↑ احزاب / ۵۷ .
- ↑ فتح / ۶ .
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶ - ۱۷۹.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۳ ص ۲۹۹.
- ↑ كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۴ - ۱۱ و ج ۳ ص ۲۳۵.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶ - ۱۷۹.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۲،۱۱.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۸ - ۱۷۱ ۱۷۰ - ۱۵۷ ۵۲. اسرار غدير: ص ۲۱۹ ۵۳ ۵۲. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۲۹۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۹ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۹،۱۱۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۷. كتاب سليم: ص ۸۸۸ ح ۵۵ .
- ↑ ترجمه الغدير )امينى - واحدى( : ص ۷۱ - ۶۵.
- ↑ آل عمران / ۶۷،۳ . معارج / ۷۰.
- ↑ چند تن از اين مفسران را مترجم محترم در ترجمه استدراک و اضافه كرده است كه در اصل نيست.