امام باقر علیه السلام و تبلیغ غدیر

از دانشنامه غدیر

مسير فرهنگى و تبليغى غدير در طول چهارده قرن چند مرحله را طى كرده كه اولين مرحله روایت سينه به سينه آن است.

در طول قرن اول هجرى كه تدوين معارف اسلام ممنوعيت رسمى داشت و اگر هم كتابى نوشته مى‏ شد مخفيانه بود و يا اگر كتابى مجوز پيدا مى‏ كرد فقط اراجيف غاصبين خلافت بود، در چنان جوى بهترين كتاب براى غدير سينه‏ هاى امين و حافظه‏ هاى قوى افراد بود كه به مثابه كتاب عمل كرد؛ و به‏ خوبى توانست اين راه صد ساله را بپيمايد و اين وديعه آل محمد عليهم السلام را در خود حفظ كند.

امامان‏ عليهم السلام نيز از هر فرصت مناسبى براى تبلیغ پيام غدير استفاده برده و آن را براى مردم بيان مى‏ كردند، تا آنجا كه امام باقر عليه السلام متن كامل خطبه غدير را براى مردم بازگو فرمود و امام رضا علیه السلام مناظراتى در اين باره برقرار كرد و حقايق مهمى از آن را بيان فرمود. در واقع يكى از شاخص ‏هاى زندگى معصومين‏ عليهم السلام تبليغ غدير به شكل ‏هاى مختلف است.

نمونه‏ هايى از معرفی غدیر در کلام امام محمد باقر عليه السلام از اين قرار است:

متن كامل خطابه غدير از امام باقر عليه السلام

خفقان سقيفه و بنی ‏امیه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارک امام معصوم بشنوند. با انقراض بنى ‏اميه و قبل از تسلط بنی ‏عباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آماده ‏سازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.

اين يعنى به ما بفهماند كه واقعه ‏اى در سه روز با خطابه ‏اى به طول بيش از يک ساعت، چه نعمت عظيمى در تاریخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسل ‏هاى بعد هستيم.

به تعبير ديگر: در شرايط خفقان سخت بنى‏ اميه، غدير می ‏رفت تا به صفحات تاريخ سپرده شود و از آن واقعه عظيم فقط گاه گاهى جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِي مَولاهُ» سينه به سينه میگشت. اكنون وقت آن بود كه با احياى خطبه غدير تلاش بيست و چند ساله سقيفه ناكام بماند و تشنگان ولايت يک بار ديگر بر سر چشمه زلال آن كسب فيض نمايند.

با پيدا شدن شرايط اجتماعى خاص در انقراض بنى ‏اميه، امام باقر عليه السلام براى اولين بار شرح مفصلى از ماجراى غدير را با متن كامل خطابه آن بيان فرمود كه به صورت نوشتارى درآمد و ثبت شد، تا امروز كه به صورت يكى از متقن‏ ترين متون و مستندات اعتقادى ما درآمده، به خصوص آنكه نقل ‏هاى حاضرين در غدير مثل حذیفه و زید بن ارقم نيز با آن تطابق كامل دارد.

امام باقر عليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير، ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:

پيامبر صلى الله عليه و آله از جاده اصلى به سمت مسجد غدیر آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگ‏ هايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد. آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن سنگ ‏ها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: «الحَمدُ للَّهِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ وَ دَنا في تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ في سُلطانِهِ ...».[۱]

استناد امام باقر عليه السلام به آيه «تبليغ» در برابر حسن بصرى

يک قرن از غدير گذشته بود، اما هنوز ايادى سقیفه سعى در کتمان آن داشتند، و درباره آيه ‏اى كه در غدير نازل شده خود را به نادانى مى ‏زدند؛ و اين تغافل آن قدر مضحک بود كه عموم مردم را به تعجب وا مى داشت.

لب فرو بستن از حقايق قرآنىِ غدير، يكى از ضربه ‏هاى شكننده ‏اى است كه دشمنان اهل‏ بیت‏ علیهم السلام توانسته ‏اند با سكوت‏ هاى بى ‏جاى خود بر پيكره فرهنگى جامعه اسلامى وارد كنند و با بى‏ خبر گذاشتن جامعه از حقايق ولايت راه را براى سقيفه هموار كنند.

يكى از دشمنان مرموز و موذى و منافق خاندان نبوت حسن بصرى است. حسن بصرى از محدثان سقيفه است كه با نفاق خود گفته‏ هايش را مقبول همه قرار مى‏ داد و دورويى او براى همه معلوم بود. او كه عمرى طولانى نمود و از زمان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام تا امام باقر عليه السلام زنده بود، ادعاى تقدس نيز داشت.

یكى از موارد نفاق او در تفسير آيات قرآن بود كه در اين جهت نيز شهرتى به دست آورده بود. او آيات مربوط به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را بيان نمی ‏كرد و درباره آنها به ابهام مى‏ گذراند، و اين كار او ضربه سنگينى به رواج فرهنگ اهل‏ بیت‏ علیهم السلام در ميان مردم می ‏زد.

امام باقر عليه السلام در چنين موقعيتى دستورالعمل كامل آيه تبليغ را شرح داد و نزول آن را براى تعيين «صاحب اختيار مردم» اعلام فرمود. اين مسئله هنگامى مطرح شد كه امام باقر عليه السلام براى مردم صحبت مى‏ كرد و مردى از اهل بصره به نام عثمان اعشى بپاخاست و عرض كرد: يابن رسول ‏الله، حسن بصرى آيه Ra bracket.png يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ La bracket.png[۲] را مى‏ خواند و مى ‏گويد: «درباره مردى نازل شده است» و نام او را نمى ‏گويد!

در چنين شرايط حساسى كه حسن بصرى خود را در اجتماع به عنوان يک مرجع علمى معرفى كرده بود، در مجلس امام باقر عليه السلام آیات غدیر مطرح شد و سكوتى كه حسن بصرى درباره آنها به خرج میدهد. امام باقر عليه السلام با شنيدن اين خبر، موقعيت را مغتنم شمرده و از همين فرصت تبلیغ غدیر را نشانه رفت.

حضرت فرمود: او را چه شده است خدا نمازش را قبول نكند. اگر مى‏ خواست خبر مى‏ داد درباره چه كسى نازل شده است. جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و عرض كرد: خداوند به شما امر می ‏كند امتت را راهنمايى كنى كه وليّشان كيست و اين آيه را نازل كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم بپاخاست و دست علی بن ابی ‏طالب‏ علیه السلام را گرفت و بلند كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.»[۳]

استناد امام باقر عليه السلام به آيه «اولو الامر» درباره تفسير قرآنى غدير

خداوند بيان اوامر خود در قرآن را به پیامبر صلی الله علیه و آله واگذار كرده است. همان گونه كه نماز و روزه و حج در جزئياتش نياز به تبيين رسول دارد، آيه «اولُو الْامْرِ» و منظور از آن هم بايد با بيان رسول باشد.

در پاسخ به فتنه ‏گرانى كه با مطرح كردن «كفانا كتاب اللهِ» و افزودن اينكه چرا در كتاب خدا نام اهل‏ بیت ‏علیهم السلام به صراحت نيامده، امام باقر عليه السلام طى اتمام حجت زيبايى برنامه مفصل غدير را تفسیر آيه «أُولِي الْأَمْرِ» دانست، و اينكه عترت قرآن را تفسير كند و ثقلین در كنار يكديگر معنى دهد، همان دوازده امامى كه در غدير معرفى شدند.

در واقع يک دليل قرآنى در پاسخ به يک سؤال قرآنى درباره غدير، گفتگويى بود كه طى آن امام باقر عليه السلام به ابوبصير فرمود: آيه Ra bracket.png يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ La bracket.png درباره على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام نازل شده است. ابوبصير عرض كرد: مردم به ما مى ‏گويند: چرا خداوند نام على علیه السلام و اهل‏ بيتش را در كتابش ذكر نكرده است؟

روزى امام باقر عليه السلام به ابوبصير فرمود: آيه Ra bracket.png يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ La bracket.png[۴] درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام نازل شده است. ابوبصير عرض كرد: مردم به ما مى‏ گويند: چرا خداوند نام على و اهل‏ بيتش را در كتابش ذكر نكرده است؟ حضرت فرمود: به مردم بگوييد: خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه يا چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را براى مردم تفسیر نموده است. (و همچنين زكات و حج را).

و نيز نازل كرده Ra bracket.png أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ La bracket.png[۵] كه درباره على و حسن و حسين‏ عليهم السلام است. (در بيان كلمه «اولى الامر») پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على ‏عليه السلام فرموده: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِي مَولاهُ» و نيز فرموده: شما را به کتاب خدا و اهل‏ بيتم وصیت مى ‏كنم ...

اگر پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت مى‏ كرد و اهل آيه «اولى الامر» را معرفى نمى ‏كرد آل عباس و آل عقيل و ديگران آن را ادعا مى ‏كردند!! وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت على ‏عليه السلام صاحب اختيار مردم بود...، چون پيامبر صلى الله عليه و آله ولايت او را به مردم ابلاغ فرموده و او را منصوب كرده بود.[۶]

تعجب از نفهميدن معناى غدير

تشكيک و شبهه ‏اندازى افكار مردم بى‏ غرض را هم مشوّش مى‏ نمايد، به گونه‏ اى كه در معنا و مفهوم حقيقتى چون غدير احساس تحير مى ‏كنند. اين از ترفندهاى دشمن براى فتح سنگرهاى اعتقادى ماست و بارها اين نتيجه را در برداشته كه نزديک ترين دوستان غدير سؤالاتى درباره آن مطرح كرده‏ اند كه پاسخ آن بسيار واضح بوده است.

ابان بن تغلب از امام باقر عليه السلام پرسيد: معناى كلام پيامبر صلى الله عليه و آله چيست كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ»؟ حضرت فرمود: آيا مثل اين مطلب هم جاى سؤال دارد؟! به آنان فهمانيد كه جانشين او خواهد بود.[۷]

يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير جوانب بسيارى از خلافت و امامت را به آنان آموخت، اما حداقل چيزى كه هر مخاطبى از غدير فهميد تعيين كسى بود كه بايد جاى رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله بنشيند. اين را حتى منافقين فهميدند و به همين دليل عكس‏ العمل منفى از خود بروز دادند و اظهار نارضايتى كردند!

تعجب از انكار حقيقت بزرگ غدير

ظلم در حق غدير عجيب است كه از بى ‏اعتنايى آغاز شد و به تغافل رسيد. گام بعدى انکار پيمان غدير با اقرار به اصل آن بود. مرحله نهايى انكار اصل آن بود، كه در اوج بى ‏پروايى و ناديده گرفتن روز حساب انجام گرفت و گفتند: «اصلاً چنين اتفاقى در تاريخ نيفتاده است»!!

امام باقر عليه السلام با تعجب از انكار عمومى امت نسبت به حقيقت بزرگ ولايت در غدير مى ‏فرمايد: اين امت انكار كردند پيمانى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ايشان براى على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام گرفت در روزى كه او را براى مردم منصوب فرمود و آنان را در زمان حياتش به ولايت و اطاعت او فراخواند و خود آنان را بر اين مطلب شاهد گرفت.[۸]

تعجب از بى‏ انصافى مردم با غدير

امام باقر عليه السلام به عنوان بيان مفهوم و حدود ولايت و برائت با استناد به حديث غدير فرمودند: «چقدر اين امت نسبت به على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام ظلم و بى‏ انصافى كرده‏ اند». اين جمله تعجب ‏آميز را امام باقر عليه السلام فرمود؛ و سپس تعجب خود را از دوستى و دشمنى بر اساس سقیفه و كنار گذاشتن حب و بغض بر اساس غدير اعلام كرد و فرمود:

شما مخالفين، دوستانِ ابوبکر را دوست داريد و از دشمنان او -  هر كس كه باشد، بيزارى مى‏ جوييد، و دوستان عمر را دوست داريد و از دشمنان او -  هر كس كه باشد -  بيزارى می ‏جوييد، و دوستان عثمان را دوست داريد و از دشمنان او -  هر كس كه باشد -  بيزارى مى‏ جوييد. ولى وقتى نوبت به على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام مى‏ رسد مى‏ گويند: دوستانش را دوست داريم ولى از دشمنانش بيزارى نمى ‏جوييم بلكه آنان را هم دوست داريم! چگونه چنين ادعايى برايشان صحيح است در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد:«اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.» ولى می ‏بينى كه با دشمنان او دشمنى نمى‏ كنند و خواركنندگان او را خوار نمى ‏نمايند. اين انصاف نيست![۹]

اشاره به باقی نماندن هیچ عذری برای مخالفت با غدیر

 امام باقر عليه السلام در بيان كامل شدن دين به اين نكته اشاره مى‏ فرمايد كه هيچ جاهلى بعد از آن باقى نماند و همه آگاهانه عمل مى ‏كردند و مى ‏كنند:

«قَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وَ قَدْ اكمَلَ الدّينَ وَ بَيّنَ لَكُمْ سَبيلَ الْمَخْرَجِ، فَلَمْ يتْرُك لِجاهِلٍ حُجَّةً. فَمَنْ جَهِلَ اوْ تَجاهَلَ اوْ انْكَرَ اوْ نَسِيَ اوْ تَناسي فَعَلَي اللَّه حِسابُهُ» : پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت در حالى كه دين را كامل كرده بود و راه نجات را براى شما روشن فرموده بود، و براى هيچ جاهلى حجتى باقى نگذاشته بود. بنابراين هر كس ناآگاه باشد يا خود را به ناآگاهى بزند يا انكار نمايد يا فراموش كند يا خود را به فراموشى بزند، حسابش با خدا خواهد بود.[۱۰]

امامان اهل بیت علیهم السلام نمونه انسانهای کامل

امام باقر عليه السلام در دمشق وقتى خليفه اموى را مفتضح كرد و نمونه ‏اى از كامل عيار بودن مقام امامت را به او نشان داد، با استناد به آیه اکمال چنين فرمود:

«انّا نَحْنُ نَتَوارَثُ الْكَمالَ وَ التَّمامَ اللَّذَينِ انْزَلَهُمَا اللَّه عَلي نَبِيِّهِ في قَوْلِهِ»: Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا La bracket.png «وَ الارْضُ لا تَخْلُو مِمَّنْ يَكمُلُ هذِهِ الامُورَ الَّتي يَقْصُرُ غَيرُنا عَنْها» مائيم كسانى كه كمال و تمام را به ارث مى ‏بريم، همان كه خداوند آنها را بر پيامبرش نازل كرد آنجا كه مى ‏فرمايد: Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... La bracket.png و زمين خالى نمى‏ ماند از كسى كه چنين امورى در او كامل باشد، كه ديگران از رسيدن به آن كمال عاجزند.[۱۱]

احياى مسجد غدير در زمان امام باقر عليه السلام

تعجبى ندارد در زمانى كه مولاى غدير بر فراز منبر مورد سب و لعن قرار مى ‏گرفت، آثار مسجد غدير نيز توسط معاويه از بين برده شود. اين بود كه پس از شهادت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، ديرى نپاييد كه اين كينه ‏توزى جامه عمل پوشيد، آن هم به دستور مستقيم معاويه!

ابن شهرآشوب در كتاب «مثالب» مى‏ گويد: صاحب اغانى ذكر كرده كه معاويه ساربانى را با دويست نفر از خوارج فرستاد تا آثار غدير خم را با خاک يكسان كنند!![۱۲]

بعد از تخريب معاويه، بازسازى غدير به دست شيعيان دلسوخته «مَن كُنتُ مَولاه...» انجام گرفت، به گونه ‏اى كه نَوَد سال پس از واقعه غدير در زمان امام باقر عليه السلام مسجد غدير را مى ‏بينيم در حالى كه جايگاه خود را بر سر راه حُجّاج باز يافته است.

امام باقر عليه السلام در بيان ماجراى مفصل غدير مسجد، آن را به عنوان يک مسجد موجود در زمان خود ياد مى ‏كند و مى‏ فرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله از سمت راست جاده به سمت مسجد غدير آمد، و اين را جبرئيل به آن حضرت امر كرده بود.[۱۳]

اين تعبير حكايت از احيا و بازسازى مسجد غدير بعد از معاويه و در اواخر زمان بنى ‏اميه دارد.

روايت خطبه كامل غدير[۱۴]

در اولين مراحل از مسير فرهنگى غدير در طول چهارده قرن و پس از زمان ننگين منع از نقل و تدوين حدیث، ائمه ‏عليهم السلام از هر فرصت مناسبى براى تبلیغ پيام غدير استفاده كرده و غدير را براى مردم بيان مى ‏كردند. تا آنجا كه امام باقر عليه السلام متن كامل خطبه غدیر را براى مردم بازگو فرمود و امام رضا علیه السلام مناظراتى در اين باره برقرار نمود.

پس از انتشار خبر غدير و سخنان پیامبر صلی الله عليه و آله در شهرها، متأسفانه منع از نقل حديث در حكومت سقيفه باعث شد مردم غدير را به فراموشى بسپارند و اهمیت آن را ناديده بگيرند.

ولى در همين جو خفقان و در كنار ديگر معصومين ‏عليهم السلام كه يكى پس از ديگرى تأكيد خاصى بر حفظ اين حديث داشتند و بارها در مقابل دوست و دشمن بدان احتجاج و استدلال مى‏ فرمودند[۱۵]، مى‏ بينيم كه امام باقر عليه السلام متن كامل خطبه غدیر را براى اصحابشان بيان فرموده ‏اند.

خوشبختانه متن مفصل و كامل خطبه غدير در نُه كتاب از مدارک معتبر شيعه كه هم اكنون در دست مى ‏باشد و به چاپ هم رسيده، با اسناد متصل نقل شده است. رواياتِ اين نُه كتاب به سه طريق منتهى مى‏ شود.

يكى از اين سه طريق روایت امام باقر عليه السلام است كه با اسناد معتبر در چهار كتاب «روضة الواعظين» تألیف شيخ ابن فتّال نيشابورى[۱۶]، «الاحتجاج» تأليف شيخ طبرسى[۱۷]، «اليقين» تأليف سید بن ‏طاووس[۱۸] و «نزهة الكرام» تأليف شيخ محمد بن حسين رازى[۱۹] نقل شده است.

از نظر سندى، دو سند از اسناد خطبه غدير كه به امام باقر عليه السلام منتهى مى‏ شود در كتاب «الاحتجاج» طبرسى و «اليقين» سيد ابن ‏طاووس آمده است. عين اسناد از اين قرار است:

۱. سند طبرسى در كتاب «احتجاج»

«قال الشيخ أحمد بن علي بن أبي ‏منصور الطبرسي في كتاب «الإحتجاج»: حدَّثني السيد العالم العابد أبوجعفر مهدى بن أبي ‏الحرث الحسيني المرعشي رضي اللَّه عنه، قال: أخبرنا الشيخ أبوعلي  الحسن بن الشيخ أبي جعفر محمد بن الحسن الطوسي رضى اللَّه عنه، قال: أخبرنا الشيخ السعيد الوالد أبوجعفر قدس اللَّه روحه، قال: أخبرني جماعة عن أبي محمد هارون بن موسي التلعكبري، قال: أخبرني أبوعلي محمد بن همام، قال: أخبرنا علي السورى، قال: أخبرنا أبومحمد العلوي من وُلد الأفطس -  و كان من عباد اللَّه الصالحين -  قال: حدثنا محمد بن موسي الهمداني، قال: حدثنا محمد بن خالد الطيالسي، قال: حدثنا سيف بن عميرة و صالح بن عقبة، جميعاً عن قيس بن سمعان، عن علقمة بن محمد الحضرمي، عن أبي جعفر محمد بن علي (الباقر) عليه السلام.»

۲. سند ابن‏ طاووس در كتاب «اليقين»

«قال السيد ابن‏ طاووس في كتاب «اليقين»: قال أحمد بن محمد الطبري المعروف بالخليلى في كتابه: أخبرنى محمد بن أبى ‏بكر بن عبدالرحمن، قال: حدثنى الحسن بن علي أبومحمد الدينوري، قال: حدثنا محمد بن موسى الهمداني، قال: حدثنا محمد بن خالد الطيالسي، قال: حدثنا سيف بن عميرة، عن عقبة، عن قيس بن سمعان، عن علقمة بن محمد الحضرمى، عن أبي‏ جعفر محمد بن علي (الباقر) عليه السلام.»

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: خطبه غدیر، و عنوان: سند خطبه غدیر.

كتابُ علىّ‏ عليه السلام

از اولين كتاب‏ هايى كه ماجراى غدير را ثبت كرده ‏اند «كتاب على ‏عليه السلام»، نوشته اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از املاى پيامبر صلى الله عليه و آله است. اين كتاب از ودايع امامت است كه جز معصومين‏ عليهم السلام كسى به آن راه ندارد.

شخصى به نام «معروف» خدمت امام باقر عليه السلام رسيد و داستان غدير را به نقل از ابى ‏الطفيل براى حضرت نقل كرد. حضرت آن را تأييد كرد و فرمود: «اين مطلب را در كتاب على ‏عليه السلام ديده ‏ايم و نزد ما صحيح است».[۲۰]

مسجد غدير[۲۱]

از زمان وقوع واقعه غدير آنجا به عنوان مكانى متبرک در تاريخ ثبت شد، و چون بر سر راه حجاج بود هيچ گاه از خاطره ‏ها محو نشد. آنجا را به نام مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله نام نهادند و به زیارت آنجا آمدند.

يكى از موارد احياى مسجد غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام جريان امام باقر عليه السلام است. در زمان امام باقر عليه السلام مى ‏بينيم كه در بيان ماجراى مفصل غدير مى ‏فرمايد: «پيامبر صلى الله عليه و آله از سمت راست جاده به سمت مسجد غدير آمد، و اين را جبرئيل به آن حضرت امر كرده بود».[۲۲] اين تعبير حكايت از احيا و بازسازى مسجد غدير بعد از معاويه و در زمان بنی‏ امیه دارد.

معناى مولى[۲۳]

ابان بن تغلب از امام باقر عليه السلام درباره «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...» سؤال كرد. حضرت فرمود: اى ابوسعيد، چنين مطلبى هم جاى سؤال دارد!؟ پيامبر صلى الله عليه و آله به مردم فهمانيد كه على‏ عليه السلام به جاى آن حضرت خواهد بود.[۲۴]

مقابله روايت خطبه غدير با روايات ديگر[۲۵]

پس از مقابله، ارزش نسخه ‏ها و روايت ‏ها نسبت به يكديگر معلوم مى ‏شود و درجه علمى هر يک را به راحتى مى‏ توان تشخيص داد.

مقابله خطبه كامل و مفصل غدير در نسخه ‏هاى مختلف نتايج زير را نشان داده است:

الف) هر سه روايت توافق كلى دارند. روایت امام باقر عليه السلام و روایت حذیفه و روايت زید بن ارقم در متن خطبه به طور كلى توافق دارند، بجز موارد مربوط به اختلاف كلمات و عبارات كه در هر حديثى يک امر عادى است.

اين تطابق از نظر علمى با توجه به طولانى بودن حدیث بسيار مهم است، به خصوص با در نظر گرفتن اين نكته كه امام باقر عليه السلام از طريق علم الهى و غيبى خطبه را نقل فرموده ‏اند و شخصاً در غدير حاضر نبوده ‏اند در حالى  كه حذيفه و زيد بن ارقم از شاهدان و حاضران واقعه غدير بوده ‏اند. اضافه بر آن كه حذيفه و زيد بن ارقم از راويان مورد اعتماد عامه نيز هستند.

ب) هر سه روايت مؤيد و مكمل يكديگرند، به اين معنى كه در مقابله نسخه ‏ها كلمه يا جمله ‏اى در نسخه ‏اى از روايت امام باقر عليه السلام وجود دارد و در نسخه ديگر وجود ندارد، و همان كلمه يا جمله در روايات زيد بن ارقم و حذيفه نيز در روايتى وجود دارد و در روايتى وجود ندارد.

اين حاكى از قصور يا اشتباه راويان و ناسخين است و نشان مى ‏دهد كه اصل هر سه روايت در حد بالايى بر يكديگر منطبق بوده است.

ج) در دو يا سه مورد كه به مسئله تولى و تبرى مربوط مى ‏شود، جمله مزبور در بعضى نسخه‏ ها از هر سه روايت به صورت كنايه آمده و يا حذف شده است، و اين حاكى از شرائط خاص و سخت و خفقان تقیه در راويان خطبه است. نمونه آن مسئله «اصحاب صحيفه» و نام اولين بیعت‏ كنندگان است كه در بعضى نُسخ صراحتاً نيامده است.

مكتوبِ غدير به نقل امام باقر عليه السلام[۲۶]

در زمان‏ هايى كه تدوين و كتابت حدیث و معارف دين از طرف سقيفه رسماً ممنوع اعلام شده بود، و در زمان‏ هايى كه هنوز نوشتن به رواج امروزى نبود، امامان غدير على رغم شرايط دشوار تقیه اَبعاد مختلف واقعه غدير را براى اصحابشان مى ‏فرمودند و آنان در نوشته‏ هاى خود به صورت حديث ثبت مى‏ كردند.

اين اقدام در واقع ريشه فرهنگ‏ سازى غدير است كه شامل تعاليم و معارف و استدلال‏ ها و تاريخچه آن بوده و به صورت ميراث غدير به نسل‏ هاى فرهنگ ‏ساز غدير منتقل شده، تا آموزه‏ هاى اصيل خود را از دست ندهند. آنچه امروز از حديث و تاريخ غدير به دست ما رسيده ثمره همان نوشته‏ ها و مجموعه‏ هاى تدوين شده در خفا از چشم سقيفه است، كه ميراث مكتوب غدير را به دست ما رسانده است:

در بين آثار نوشتارى بر جاى مانده از دوران معصومين‏ عليهم السلام و در كنار اولين اثر مكتوب يعنى «كتاب سليم بن قيس الهلالى»، دومين اثر از دوران معصومين‏ عليهم السلام درباره غدير متن كامل خطبه آن است، كه از يك سو امام باقر عليه السلام و از سوى ديگر حذیفة بن یمان و زید بن ارقم دو صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله آن را نقل كرده ‏اند؛ و از نقل آنان ثبت نوشتارى شده است.

با توجه به عدم امكان چاپ و نشر در آن عصر، اين دو اقدام در حد خود بسيار مهم و فوق ‏العاده و بى نظير بوده، و ثمره شيرين آن تا امروز سازنده فرهنگ پر محتواى غدير است.

موقعيت ‏هاى تبليغى غدير در زمان امام باقر عليه السلام[۲۷]

شرايط تبليغى غدير در زمان سه امام بعد از حسنين‏ عليهما السلام، يعنى امام سجاد و امام باقر و امام صادق‏ عليهم السلام، هر يک ويژگى‏ هاى خاصى دارد. امام باقر عليه السلام با پيدا شدن شرايط اجتماعى خاص در انقراض بنی ‏امیه، براى اولين بار شرح مفصلى از ماجراى غدير را با متن خطبه آن بيان فرمود، كه تا آن روز سابقه نداشت.[۲۸]

پانویس

  1. احتجاج، ج۱، ص ۶۶ ؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۱، ج ۸۶ .
  2. مائده /  ۶۷ .
  3. بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۴۰، ح ۳۴.
  4. نساء/ ۵۹.
  5. نساء /  ۵۹ .
  6. بحار الانوار،ج ۳۵، ص ۳۱۱.
  7. اثبات الهداة، ج ۲، ص ۳۴، ح ۱۴۰.
  8. اثبات الهداة، ج ۲، ص ۱۳۴، ح ۵۸۴ .
  9. بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۲۳۹.
  10. بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۵۳۷، ح ۳۹.
  11. بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۱۸۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۷۹؛ دلائل الإمامة: ص ۲۳۵؛ نوادر المعجزات، ص ۱۳۰.
  12. مثالب النواصب (نسخه خطى)، ص ۶۴.
  13. روضة الواعظين، ج ۱، ص ۸۹ .
  14. اسرار غدير، ص ۱۰۸، ۱۰۹؛ چهارده قرن با غدير، ص ۱۴۰ - ۱۴۳.
  15. عوالم العلوم، ج ۳  / ۱۵، ص ۴۷۲ - ۴۷۶.
  16. روضةالواعظين، ج ۱ ص ۸۹ .
  17. الاحتجاج، ج ۱، ص ۶۶؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۱.
  18. اليقين، ص ۳۴۳ باب ۱۲۷؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۱۸.
  19. نزهة الكرام و بستان العوام، ج ۱، ص ۱۸۶.
  20. بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۲۱، ح ۱۵؛ عوالم العلوم، ج ۳  / ۱۵، ص ۴۴.
  21. چهارده قرن با غدير، ص ۲۱۲؛ غدير كجاست؟، ص ۳۲.
  22. بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۱، ح ۸۶ .
  23. اسرار غدير، ص ۱۲۰.
  24. عوالم العلوم، ج ۳  / ۱۵، ص ۱۲۸؛ معانى الاخبار، ص ۶۳ .
  25. اسرار غدير، ص ۱۲۴.
  26. تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام، ص ۱۴۷، ۱۴۸.
  27. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص ۲۵۰.
  28. احتجاج، ج ۱، ص ۶۶؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۱، ج ۸۶ .