زنان راوی غدیر

شواهد موجود در كتب تاريخى گوياى اين حقيقت است كه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله از آغاز رسالت با رويكرد عمده زنان به آئين توحيدى روبرو شد.[۱]

اولين پذيرنده اسلام حضرت خدیجه‏ علیها السلام و اولين شهيده (سميه)[۲] بانوانى كه از سابقين و مهاجران شمرده مى ‏شدند،[۳] نمونه روشنى از ارزش زنان در دين اسلام را به نمايش مى‏ گذارند.

حضور زنان در حجة الوداع بارزترين و ماندگارترين نوع شرکت در صحنه های اجتماعی است. اخبار فراوانى كه به وسيلۀ راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدير به دو گروه عمده تقسيم مى‏ شود:

اخبار زنان صحابى

يكى از نكات سفر حجةالوداع، حضور بانوان در اين سفر است. در اين سفر، همه زنان و اهل‏ بيت پيامبر عليهم السلام با وى همراه بودند.[۴]

گروهى از اين بانوان حدیث غدیر را نقل كرده ‏اند، كه نام و روايتشان چنين است:

حضرت زهرا عليها السلام

حضرت فاطمه زهرا علیها السلام يگانه يادگار رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله است، كه همچون ديگر اهل ‏بیت ‏علیهم السلام بارها به يادآورى واقعه غدير پرداخت.

نگاهى به سخنان آن بزرگوار جايگاه وى در عرصه اخبار غدير را آشكار مى‏ سازد:

حدیث اول:

گروهى از انصار براى توجيه خطاى خويش در غصب خلافت به حضرت زهرا عليها السلام گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بيعت با ديگران مى‏ شنيديم با غير على‏ عليه السلام بيعت نمى ‏كرديم.

حضرت فرمود: آيا پدرم در روز غدير براى كسى جاى عذر باقى گذاشت؟![۵]

حدیث دوم:

حضرت در جواب محمود بن لبيد كه پرسيده بود: آيا از سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله دليلى بر امامت على‏ عليه السلام داريد؟

فرمود: شگفتا! آيا روز غدير را فراموش كرديد؟ محمود بن لبيد گفت: آن روز چنان بود، ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده بگوييد.

حضرت فرمود: خدا را شاهد مى‏ گيرم شنيدم پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: على‏ عليه السلام بهترين كسى است كه در ميان شما جانشين خود قرار مى دهم.

على ‏عليه السلام امام و جانشين بعد از من است، و دو فرزندم حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين‏ عليهم السلام امامان نيک هستند.

اگر از آنان اطاعت كنيد شما را هدايت خواهند كرد، و اگر با آنان مخالفت ورزيد تا قيامت اختلاف در ميان شما حاكم خواهد بود.[۶]

روايتى با سند بسيار دقيق و مشهور بيان مى‏ دارد كه فاطمه‏ عليها السلام حديث غدير را چنين بيان فرمود:

قال رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله:

«مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِىٌّ‏ عليه السلام وَلِيُّهُ وَ مَنْ كُنْتُ إمَامَهُ فَعَلِىٌّ‏ عليه السلام إمَامهُ»؛[۷]«هر كس من سرپرست اويم على‏ عليه السلام سرپرست او است، و هر كس من امام او هستم على‏ عليه السلام امام او است.»

حدیث سوم:

احتجاجى از فاطمه زهرا عليها السلام به وسيله چند تن از زنان به اين صورت روايت شده است: آيا سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير خم را فراموش كرده‏ ايد كه فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ‏ عليه السلام مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ: أنْتَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى‏ عليهما السلام»؛[۸]«هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام مولاى او است و آيا سخنش را فراموش كرده ‏ايد كه فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی‏ علیهما السلام هستى.»

حضرت فاطمه زهرا عليها السلام عمر خويش را در راه اثبات ولايت اميرالمومنين‏ عليه السلام به انصار و مهاجرين صرف نمود. تا آنجا كه سرانجام در همين راه به شهادت رسيد و سيده شهيدان ولايت شد.

ام ‏سلمه

حضور همسران پيامبر صلى الله عليه و آله از جمله ام ‏سلمه[۹] در مراسم غدير در كتب مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است.[۱۰]

صاحب «روضة الصفا» مى‏ گويد: چون حضرت رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله در غدیر خم حديث «من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه» در شأن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود.

سپس از منبر فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند. بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على‏ عليه السلام رفتند و زبان به تهنیت على‏ عليه السلام گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند، امّهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على‏ عليه السلام رفتند و او را تهنيت دادند.[۱۱]

ام‏ سلمه يكى از دو زن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مى‏ گويد:

در غدير خم رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم.

آنگاه فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ»؛ «هر كس من مولاى او هستم، پس على‏ عليه السلام مولاى او است.»

سپس فرمود:

«أَيُّهَا النَّاس‏ إِنِّي‏ مُخَلِّفٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»؛ «اى مردم، من دو چيز گران بها در ميان شما به جاى مى‏ گذارم: كتاب خدا و عترتم. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا وقتى كنار حوض نزد من آيند.» [۱۲]

ام ‏سلمه از معدود كسانى است كه بعد از شهادت نبى اكرم‏ صلى الله عليه و آله در خط ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام باقى ماند. او به فرزندش چنين وصيت كرد:

«يَا بُنَيَّ الْزَمْهُ فَلَا وَ اللَّهِ‏ مَا رَأَيْتُ‏ بَعْدَ نَبِيِّكَ‏ إِمَاماً غَيْرَهُ»؛ «فرزندم، همراهش (على‏ عليه السلام) باش، به خدا قسم بعد از پيامبرت‏ صلى الله عليه و آله امامى غير او نديدم.» [۱۳]

همچنين ام ‏سلمه روايات ديگرى نيز درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله نقل كرده است.[۱۴]

اسماء بنت عميس

او به دليل تقرب به اهل ‏بيت ‏عليهم السلام روايات فراوانى نقل كرده است. تنها حدود شصت روايت از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله دارد، كه بسيارى از آنها در منزلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.[۱۵]

اسماء از سابقين در اسلام است؛ او از جمله افرادى است كه قبل از آنكه مردم در خانه ارقم ایمان بياورند، به همراه همسرش جناب جعفر به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و اسلام اختيار نمود، و نيز به همراه جعفر به حبشه مهاجرت كرد.

بعد از شهادت جعفر طیار به عقد ابوبكر در آمد، و از وى صاحب محمد شد. در آن زمان كه همسر ابوبكر بود، توطئه قتل وصى پيامبر صلى الله عليه و آله را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود.

وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهرا عليها السلام بود. او بعد از شهادت حضرت فاطمه ‏عليها السلام از جمله همسران حضرت على‏ عليه السلام شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شد.

زمانى كه اسماء در حجة الوداع شركت جست همسر ابوبکر بود، و محمد بن ابى‏ بكر نيز در مسير حجةالوداع متولد شد. ابن‏ عقده در «كتاب الولاية» حديث غدير را از او روايت كرده است.[۱۶]

اسماء همچنين از راويان حدیث ردّ الشمس به شمار مى‏ رود.[۱۷]

امّ ‏هانى بنت ابى ‏طالب

او خواهر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است و نامش «فاخته» است.[۱۸] ام‏ هانى از روايان[۱۹] و اصحاب[۲۰] پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله بود.

پيامبر صلى الله عليه و آله ضمن حديثى او را «يكى از بهترين مردم» خواند.[۲۱]

اين بانوى گرانقدر احاديثى چون ثقلین[۲۲] و غدير را از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله روايت كرده است. او درباره واقعه غدير مى‏ گويد:

رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از حج بازگشت تا در غدير خم فرود آمد. سپس برخاست و در گرماى سوزان چنين فرمود: اى مردم، هر كس من مولاى او هستم پس على‏ عليه السلام مولاى او است.

خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمنى كند دشمن بدار. هر كس او را زبون سازد زبون گردان، و هر كس او را يارى كند يارى كن.[۲۳]

عايشه دختر ابى‏ بكر

او در شمار همسران پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله و حاضران در حجة الوداع جاى داشت.[۲۴] در كتب مختلف اهل‏ سنت روايت غدير از وى نقل شده است.

ابن‏ عقده در «حدیث الولایة» روايت او را نيز ذكر مى‏ كند.[۲۵]

بررسى موضع‏ گيرى‏ هاى وى و تطبيق آن با عملكرد ام‏ سلمه همسر ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله كه در تاريخ از خود بر جاى نهاده، تحقيق در انگيزه‏ ها، تعيين جهت‏ گيرى‏ ها و موقعيت‏ هاى آن دو،

مى ‏تواند براى تمام بانوان نمونه‏ هايى تجربه شده و تاريخى و الگويى عملى و آكنده از راهكار باشد.

فاطمه دختر حمزة بن عبدالمطلب

وى از صحابيات مشهور پيامبر صلى الله عليه و آله است. ابن‏ عقده و منصور رازى حدیث غدیر را از وى نقل كرده ‏اند.[۲۶]

همسر زيد بن ارقم

از جمله كسانى كه حدیث غدیر را روايت كرده ‏اند زید بن ارقم و نيز همسر وى مى‏ باشد.[۲۷]

روايات زنان تابعى و...

در ميان روايات غدير، روايتى با ده سند به چشم مى‏ خورد كه همه راويانش بانوان هستند. نام اين بانوان چنين است:

  1. الشيخة ام‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسيه
  2. فاطمه معصومه دختر امام موسى بن جعفر عليه السلام
  3. زينب دختر امام موسى بن جعفر عليه السلام
  4. ام‏ كلثوم دختر امام موسى بن جعفر عليه السلام
  5. فاطمه دختر امام جعفر بن محمد صادق‏ عليه السلام
  6. فاطمه دختر امام محمد بن على باقر عليه السلام
  7. فاطمه دختر امام على بن حسين سجاد عليه السلام
  8. فاطمه دختر امام حسين بن على‏ عليه السلام
  9. سكينه دختر امام حسين بن على ‏عليه السلام
  10. ام‏ كلثوم دختر فاطمه زهرا عليها السلام

اين گروه از فاطمه زهرا عليها السلام نقل كرده ‏اند كه حضرت فرمود:

انسيتم قول رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه و آله يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه، و قوله: أنْتَ مِنِّي بِمَنْزَلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى‏ عليهما السلام[۲۸]:

آيا سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير را فراموش كرديد كه فرمود: هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام مولاى او است؟ و آيا گفتارش را فراموش كرديد كه فرمود:

اى على، جايگاه تو در برابر من مانند جايگاه هارون در برابر موسى‏ عليهما السلام است؟

عايشه بنت سعد

عایشه بنت سعد بيشتر روايت ‏هايش را از پدرش سعد بن ابی‏ وقاص[۲۹] نقل مى‏ كند، و نزد ابن‏ حجر از راويان موثق به شمار مى‏ رود.[۳۰]

او روايت غدير را از زبان پدرش چنين بازگو مى‏ كند:

با رسول‏ خدا صلی الله علیه و آله در راه مكه بوديم و او به سوى مکّه توجه داشت (در نسخه‏ هاى صحيح مى‏ خوانيم كه به مدينه توجه داشت).

«فَلَمَّا بَلَغَ غَدِير خُمٍّ ، وَقَفَ لِلنَّاسِ ، ثُمَّ رَدَّ مَنْ تَبِعَهُ وَ لَحِقَهُ مَنْ تَخلف، فَلَمَّا اجْتَمَعَ النَّاسُ اليه قَالَ : أَيُّهَا النَّاسُ ، مَنْ وَلِيُّكُمْ ؟» وقتى به غدير خم رسيد ايستاد، تا آنان كه جلو بودند رسيدند. مردم پيرامونش گرد آمدند و حضرت فرمود: اى مردم، سرپرست شما كيست؟

حاضران سه بار گفتند: خدا و پيامبرش. آنگاه دست على‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود:

«مَنْ كَانَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَلِيُّهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» هر كس خدا و رسول او سرپرستش هستند اين سرپرست او است، خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و آن كس كه با او دشمنى مى‏ ورزد دشمن بدار.[۳۱]

عايشه بنت سعد حديث ديگرى نيز از پدرش روايت كرده كه ولايت حضرت على‏ عليه السلام را آشكار مى ‏سازد:

شنيدم پدرم گفت كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در روز جحفه دست على ‏عليه السلام را گرفت؛ خطبه خواند، و خداى را سپاس گفت و ستايش كرد و فرمود: اى مردم، من ولى شما هستم.

گفتند: راست گفتى اى رسول‏ خدا. سپس دست على‏ عليه السلام را گرفت و بالا برد و فرمود:

«هذا وليى و يؤدّى عنّى دَينى، و انا موالى من والاه، و معادى من عاداه»؛ «اين جانشين من است و دِين مرا ادا مى‏ كند. من دوست دار كسى هستم كه او را دوست دارد، و دشمن كسى هستم كه با او دشمنى بورزد.» [۳۲]

دارميه حجونيه كنانيه

او از شيعيان معروف و بسيار مشهور حضرت اميرمؤمنان ‏عليه السلام بوده است. به نحوى كه آوازه ‏اش تا بدان حد پيچيده بود كه معاويه موقع ورود به مكه از وى سراغ گرفت.

اين موضوع خود به خوبى مى‏ تواند نمايانگر شدت ارادت اين بانوى شيعه و محب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام باشد.[۳۳] در اينجا تنها به آن بخش از سخنان وى كه مربوط به غدير مى ‏شود مى‏ پردازيم.

آنچه از گفتگوى او و معاويه بر جاى مانده را زمخشرى در كتاب «ربيع الابرار» چنين باز مى‏ گويد:

سالى معاويه به حج رفت و از زنى كه به نام دارميه حجونيه - كه سياه چهره و تنومند بود -  سراغ گرفت. وقتى او را نزد معاویه آوردند، پرسيد: اى دختر حام، چگونه‏ اى؟

گفت: خوبم. حام نيستم ، از قبيله بنى‏ كنانم.

گفت: راست گفتى. آيا مى‏ دانى چرا تو را فرا خواندم؟

گفت: سبحان‏ الله! من غيب نمى دانم.

معاويه گفت: خواستم بپرسم چرا على را دوست دارى و با من دشمنى مى‏ ورزى؟

گفت: آيا از پاسخ معافم مى‏ دارى؟

گفت: نه.

دارميه گفت: حال كه نمى ‏پذيرى مى‏ گويم.

من على‏ عليه السلام را به خاطر عدالتش و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با تو دشمنى مى‏ ورزم چون با آنكه براى حكومت از تو سزاوارتر بود جنگيدى و در پى چيزى بر آمدى كه براى تو نيست.

با على‏ عليه السلام دوستى ورزيدم به خاطر ولايتى كه رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير خم در مقابل چشم تو براى او اقرار گرفت. به خاطر آنكه به بيچارگان محبت مى‏ ورزيد و دينداران را بزرگ مى‏ داشت و... .[۳۴]

حُسنيه

او در خانه امام صادق‏ علیه السلام پرورش يافته بود و از شاگردان مكتب وى شمرده شد.[۳۵] حسنيه، با استعداد سرشارش در مناظرات مختلف -  كه توسط هارون الرشيد ترتيب داده مى‏ شد -  شركت جسته، و از مقام ولايت دفاع مى ‏كرد.

در يكى از اين مناظره‏ ها از فردى -  كه ابراهيم خوانده مى‏ شد -  پرسيد:

آيا در هيچ جاى تفاسير شما آمده است كه در حجةالوداع رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله به امر پروردگار در غدير خم فرود آمده و اين آيه را:

  يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ   با بيمناكى براى مردم تلاوت كرد، و سپس آيه   وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ  نازل شد؟

و آيا در تفاسير شما آمده است كه پس از نزول  وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ   پيامبر صلى الله عليه و آله دست على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را گرفت، بر منبرى كه از جهاز شتر ساخته بودند بر آمد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ ‏عليه السلام مَوْلَاهُ. أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهُ»

آنگاه اين آيه نازل شد:   الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا  

ابراهيم سر به زير افكند. حسنيه علما را مخاطب ساخت و آنان را به جان هارون سوگند داد. حاضران -  كه خود را در مقابل هارون الرشيد مى ‏ديدند -  لب به تأييد گشودند.

ابويوسف گفت: بيشتر صحابه و مفسران تصريح كرده ‏اند كه اين آيه درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام نازل شده است، و حديث من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه نيز مشهود است.

حسنيه پرسيد: درباره   إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ   چه مى‏ گوييد؟ ابويوسف گفت: به اجماع امت درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.

آنگاه حسنيه با شگفتى پرسيد: ...احكام و نصوص الهى را وا مى‏ نهيد و بیعت روز غدير را ناديده مى‏ گيريد[۳۶]؟

عميرة بنت سعد بن مالک

او نيز از تابعين شمرده مى ‏شود. عميره اهل مدينه و خواهر سهل ام ‏رفاعه ابن‏ مبشر بود. او از راويان حديث غدير است، و در سلسله سند حديث مناشده اميرمؤمنان‏ عليه السلام قرار دارد.

ام‏ المجتبى علويه

او حديث غدير را از عدی بن ثابت نقل كرده است، و ابن ‏عساکر در تاریخ خود از حديث وى ياد مى‏ كند.[۳۷]

فاطمه بنت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام

او دختر حضرت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است، و مادرش ام‏ ولد مى‏ باشد. برقى در رجال خود وى را از راويان امام حسن‏ عليه السلام مى‏ داند.[۳۸]

در «تهذیب الاحکام» از راويان اميرمؤمنان‏ عليه السلام، ابوحنیفه و اسماء بنت عمیس[۳۹] شمرده شده است. حديث منزلت[۴۰] و ردّ الشمس[۴۱] از جمله روايات او است. وى حديث غدير را از ام ‏سلمه نقل نموده است.[۴۲]

«أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»

پانویس

  1. ماهنامه كوثر، ويژه ‏نامه غدير، ش ۲، سال اول، ارديبهشت ۱۳۷۶)، ص ۸۰-۸۵.
  2. كانت سمية أم عمار بن ياسر وأبوه ياسر ممن عذب في الله تعالى فصبرا وأرادتهما قريش على أن يرجعا عن الاسلام إلى الكفر فأبيا فضرب أبو جهل سمية بحربة في قلبها فماتت... اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۳۱۹.
  3. ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۰۵.
  4. الغدیر، ج ۱، ص ۹.
  5. الخصال، ج ۱، ص ۱۷۳؛ عوالم العلوم، ج ۱۱، ص ۴۶۷. «هل ترک ابى یوم غدیر خم لاحد عذرا» تاکید مورخان بر این که اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله از جمله حاضرین در غدیر بودند مبین این مطلب است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز در بین آنان حضور داشته است. زیرا مورخان حضور زنان پیامبر را به طور مستقل بیان کرده و گفته ‏اند که امهات مؤمنین همراه پیامبر بودند بنابراین از طرفى فاطمه زهراسلام الله علیها داراى چنان شخصیت‏ برترى است که در صورت عدم حضور وى در غدیر باید بتوان روایاتى دال بر آن یافت که ظاهرا وجود ندارد از این روى مى‏ توان گفت که ایشان نیز در بین جمع حاجیان در حجة‏الوداع حضور داشته است.
  6. بحارالانوار، ج‏۳۶، ص‏۳۵۳ و ۳۵۴؛ اسمى المناقب، ص ۵۰؛ نهج ‏الحیاة، ص ۳۸.
  7. احقاق الحق، ج ۶، ص ۳۷۸ و در فيض القدير، ص ۳۹۱، به نقل از ینابیع الموده حدیث را چنین نقل کرده است: قالت: قال رسول الله من کنت ولیه فعلى ولیه و امامه‏
  8. الغدير، ج ۱، ص ۱۹۷؛ احقاق الحق، ج ۶، ص ۲۸۲؛ ارجح المطالب، ص ۵۷۱ ؛ فيض القدير، ص ۳۹۰.
  9. ام سلمه دختر ابى ‏امیه بن‏ المغیرة مخزومى است مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب است او دختر عمه پیامبر و همسر وى بود و در سال ۶۵ هجرى وفات یافت. اعلام الخصال صدوق، ص ۳۰۱.
  10. معارج النبوة، ج ۲، ص ۳۱۸.
  11. فیض القدیر، ص ۳۸۸ -۳۸۹.
  12. الغدیر، ج ۱، ص‏۱۷ و ۱۸؛ ملحقات احقاق الحق، ج ۲۴، ص‏۲۲۴؛ معجم رجال الحدیث، ج‏ ۲۴، ص ‏۲۰۴.
  13. اعلام النساء، ص ۶۵۱؛ بصائر الدرجات، ص‏۱۸۳، ح ۴.
  14. مانند «من سب علیا فقد سبنى و من سبنى فقد سب الله تعالى‏» المستدرك على الصحیحین، ج‏۳، ص ۱۲۱ و «قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم كانى دعیت فاجیب و انى تارك فیكم الثقلین احدهما اكبر من الاخر كتاب الله عز و جل حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بیتى فانظروا كیف تخلفونى فیهما». اعلام ‏النساء، ص ۶۳۴ نقل از امالى شیخ طوسى، ج ۲، ص ۹۲; كشف الغمه، ج‏۲، ص ۳۲، ارجح المطالب، ص ۳۳۸، از طریق ابن‏ عقده.
  15. اعیان الشیعه، ج‏۳، ص ۳۰۶؛ جامع الرواة، ج ۲، ص ۴۵۵؛ خلاف طوسى، ج ۱، ص ۵.
  16. الغدیر، ج ۱، ص‏۱۷.
  17. امالى مفید، ص ۵۵ و۵۶؛ ارشاد مفید، ص‏۱۶۳ و ۱۶۴.
  18. اعيان الشيعة، ج ۳، ص ۴۸۸.
  19. رجال البرقى، ص ۶۰.
  20. رجال الشيخ الطوسى، ص ۳۳.
  21. تنقيح المقال، ج ۳، ص ۷۳؛ معجم رجال الحديث، ج ۳۳، ص ۸۸۱.
  22. اعلام النساء، ص ۴۸۸؛ ارجح المطالب، ص ۳۳۷.
  23. «رجع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من حجة حتى نزل بغدیر خم ثم قام خطیبا بالهاجرة فقال: ایها الناس [من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و اخذل من خذله و انصر من نصره] ینابیع المودة، ص ۴۰؛ اعلام النساء، ص‏۴۸۹. روایت غدیرى فاخته را در الغدیر، ج ۱، ص ۱۸ و احقاق الحق، ج ۲، ص‏۴۶۳ ببینید.
  24. عایشه در سال‏۵۷ در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد. اعلام خصال صدوق، ص ۳۱۵.
  25. الغدير، ج ۱، ص ۴۸؛ احقاق الحق، ج ۲، ص ۴۶۰.
  26. الغدير، ج ۱، ص ۵۸.
  27. الميزان: ص ۵۹.
  28. روایت فوق را حافظ بزرگ ابوموسى مدینى در كتاب خود آورده است. او مى‏ گوید: این حدیث ‏سلسله‏ دار است. زیرا هر یک از فاطمه ‏ها از عمه خود روایت كرده ‏اند و این روایت پنج‏ خواهر برادر است كه هر یك از دیگرى نقل كرده ‏اند. رك: اسنى المطالب فى مناقب على بن‏ ابى ‏طالب‏، ص ۳۲؛ احقاق الحق، ج ۲۱، ص‏۲۶ و۲۷؛ بحارالانوار، ج‏۳۶، ص‏۳۵۳؛ عوالم، ج ۱۱، ص ۴۴۴؛ اثبات الهدى، ج ۲، ص‏۵۵۳ و ج‏۳، ص‏۱۲۷؛ اعلام النساء المؤمنات، ص ۵۷۸ و مسند فاطمه معصومه(سلام الله علیها)، سید على ‏رضا سید كبارى، ص‏۵۶ (چاپ نشده).
  29. ابواسحاق سعد بن ‏ابى ‏وقاص در سال ۵۴ - ۵۸ و عایشه بنت‏ سعد در سال‏۱۱۷ وفات یافتند. نسایى روایت وى را نقل كرده است. به خصائص نسایى، ص‏۳ مراجعه شود.
  30. التقريب (ابن‏ حجر)، ص ۴۷۳.
  31. الغدیر، ج ۱، ص ۳۸- ۴۱؛ خصائص نسائى، ص ۱۸ و ۲۵. عایشه بنت‏ سعد احادیث دیگرى راجع به فضایل امیرمؤمنان دارد، به اسنى المطالب، ص ۵۲ و ملحقات احقاق الحق، ص‏۱۸۹ و ۱۹۰ رجوع كنید.
  32. الغدير: ج ۱ ص ۳۸- ۴۱.
  33. بلاغات النساء: ص ۷۲.
  34. براى متن كامل مباحثه دارميه حجونيه مراجعه شود به: بلاغات النساء: ص ۷۲. العقد الفريد: ج ۱ ص ۲. صبح الاعشى: ج ۱ ص ۲۵۹. الغدير: ج ۱ ص ۲۰۹. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴.
  35. رياض العلماء: ج ۵ ص ۷۰۴.
  36. الذريعة: ج ۷ ص ۲۰۰ ش ۸۹ . اعلام النساء: ص ۳۰۱،۳۰۰. در مورد حسنيه مراجعه شود به: تنقيح المقال: ج ۳ ص ۲۴۷. رياض العلماء: ج ۵ ص ۴۰۷. روضات الجنات: ج ۱ ص ۱۵۳. الذريعة: ج ۷ ص ۳۰۰ و ج ۴ ص ۹۷ و ج ۵ ص ۱۶۱،۱۴۵،۱۰۵ و ج ۲۵ ص ۲۹۶. من لا يحضره الفقيه: ج ۴ ص ۷۵. معجم رجال الحديث: ج ۲۳ ص ۱۸۷. اعلام النساء: ص ۳۰۱،۳۰۰.
  37. الغدير: ج ۱ ص ۷۰.
  38. پيام غدير (انصارى) : ص ۵۱ ، به نقل از: تاريخ مدينة دمشق.
  39. رجال البرقى: ص ۶۰ . معجم رجال الحديث: ج ۲۳ ص ۱۹۷ ش ۱۵۶۵۹.
  40. تهذيب التهذيب: ج ۱۲ ص ۴۷۰.
  41. اعيان الشيعة: ج ۸ ص ۳۹.
  42. ملحقات احقاق الحق: ص ۲۶۲.