شهرت

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۷ توسط O.sh (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ايجاد زمينه شهرت غدير[۱]

ايجاد شرايط اشتهار براى غدیر از سوى پیامبر صلی الله علیه و آله از زاويه‏ هاى متفاوتى صورت گرفت:

اعلان عمومى براى حضور در غدير، كيفيت حركت به سوى غدير، تعيين محل غدير براى اجراى مراسم، حضور صد و بيست هزار مخاطب، سه روزه بودنِ مراسم، تلاش فرهنگى در زمان امامان‏ عليهم السلام براى حفظ اشتهار و معروفيت غدير؛ كه هر يک از اينها جداگانه بر اشتهار غدير در گستره زمان و مكان و در صفحات تاریخ تأثير به سزايى داشت.

اين آينده ‏نگرى‏ ها درباره غدير به نوعى ابلاغ غير ارادىِ آن به حساب مى ‏آيد؛ به اين معنى كه اشتهار غدير به طور ناخواسته باعث بلاغ بيشتر و رسيدن گسترده ‏تر پيام آن مى شود، حتى در زمان‏ ها و مكان‏هايى كه مُبلِّغى براى آن نباشد! اينک به تبيين جزئيات اين پيش ‏بينى ‏ها در پنج جهت مى ‏پردازيم:

اشتهار غدير به خاطر سرعت خروج از مكه به سوى غدير

اولين سفر حج پيامبر صلى الله عليه و آله زمينه خوبى بود تا بسيارى از مسلمانانى كه تا آن روز پيامبرشان را نديده بودند و يا فرصت پرسش سؤالات خود را از آن حضرت نداشتند، در آن شرايط در محضر رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله حاضر شوند و آموختنى ‏هاى دينشان را بياموزند.

از سوى ديگر، اجتماع صد و بيست هزار نفرى حجاج فرصت مناسبى بود تا پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله با سخنرانى‏ هاى متعدد در موضوعات متفاوت آگاهى ‏هاى لازم را به مخاطبانى دهد كه هر يک مى‏ توانست آن مطالب را به صدها مخاطب ديگر منتقل كند.

شهر مكه وطن پيامبر صلى الله عليه و آله بود و حضرت با آسايش بيشتر و زمان وسيع‏ ترى مى ‏توانست به نشر اسلام و ارتباط مسلمانان با يكديگر بپردازد.

با در نظر گرفتن همه اين شرايط ويژه، انتظار مى ‏رفت پيامبر خدا در اين اولين و آخرين سفر حج خود مدتى در مکّه بماند، ولى بلافاصله پس از اتمام حج حركت به سوى غدير را اعلام كرد، با عجله ‏اى كه بيش از يک روز به حاجيان اجازه توقف در مكه نمى‏ داد؛ و اين براى همه عجيب بود. حضرت به منادىِ خود بلال دستور داد تا به مردم اعلان كند:

فردا كسى جز معلولان نبايد باقى بماند، و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در غدیر خم حاضر باشند.

اين عجله براى رسيدن به غدير، در حساس ‏ترين شرايطى كه مكه به خود ديده، از به ياد ماندنى ‏ترين قسمت‏ هاى اين سفر ربّانى است. نتيجه اين اعلام فورى اشتهار غدير در آن روزگار و آينده‏ هاى تاريخ شد؛ چون همگى در جستجوى پاسخ اين سؤال بودند كه:

چرا خروج از مكه به اين سرعت؟!

كجا با اين عجله؟!

مگر خبر غدير چقدر مهم است كه از كنار كعبه واجب ‏تر باشد؟

چرا تأخير در ابلاغ پيام ولايت در غدير جايز نيست؟

و يافتن پاسخ اين پرسش‏ها همه آن چيزى بود كه غدير را انتشار مى‏ داد و مشهور مى‏ كرد.

اشتهار غدير به خاطر مكان فوق ‏العاده آن[۲]

غدير كجاست؟

عرض و طول آن، حدود جغرافيايى آن، امكانات آن، موقعيت ‏هاى حساس آن كدام است؟

اينجا چه خصوصيتى دارد كه خداوند تبارک و تعالى آن را انتخاب كرده و تأكيد بر اعلان ولايت در آن نموده است؟

«غدير» كمى قبل از «جحفه»، بيابانى وسيع و آبگيرى براى جمع شدن آب سيل ‏ها و همچنين آب چشمه‏ اى كه از سمت شمال غربى به آن مى ‏ريزد و چند درخت كهنسال تنومند بوده، كه براى برنامه سه روزه پيامبر صلى الله عليه و آله و ايراد خطبه براى آن جمعيت انبوه بسيار مناسب بوده است.

موقعيت حساس اين بِرکه از آن جهت است كه جاده بعد از آن در سمت مدینه، به جُحفِه مى‏ رسد كه تقاطع راه‏ هاست.

جاده ‏اى كه از مكه تا غدير را از كنار دريا پيموده در جحفه تقسيم مى‏ شود. راهى به سوى مدینه به شرق مايل مى‏ شود و به سمت عراق نيز مى‏ رود.

راهى به سمت شمال از كنار دريا تا شام مى‏ رود. راه ديگرى از غرب به دريا مى‏ رسد تا با كشتى به مصر و ساير مناطق آفریقا برود. از سمت جنوب هم به شهر مكه منتهى مى ‏شود و بعد از آن هم به یمن مى‏ رسد.

اگر چه مسلمانان آن روز اكثراً از سوى مدينه آمده بودند، ولى انتخاب غدير قبل از اين تقاطع حساس، در آينده ‏هاى تاريخ كه کاروان‏ ها در رفت و برگشت از حج و عمره همين مسير را طى مى‏ كردند، براى هميشه يادآور مراسمى بود كه در هيجدهم ذى ‏الحجه در آنجا انجام گرفت.

يعنى قبل آنكه كاروان‏ ها متفرق شوند غدير را -  كه يادآور آن روز مقدس بود -  زيارت مى ‏كردند و با نماز در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله در غدير، با اين زيربناى اعتقادى خود هم تجديد خاطره و هم تجديد بیعت مى ‏نمودند.

اين يک پيش ‏زمينه حساب شده درباره غدير بود كه اشتهار آن را رقم زد و چنان سوزشى در دل دشمنانش داشته و هنوز هم دارد كه بارها دست به تخريب مسجد آن زده ‏اند.

براى دوستان غدیر نيز آن قدر دل‏ انگيز بوده كه در طول چهارده قرن، پس از هر ويرانىِ دشمن اقدام به بازسازى آن كرده‏ اند، و پرچم غدير را كنار بركه خم در اهتزاز نگه داشته ‏اند.

اشتهار غدير به خاطر خطبه يک ساعته

سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيده از استثنائى‏ ترين خطبه‏ هاى جهان به شمار مى ‏آيد؛ و همين خطبه باعث اشتهار غدير شده است.

در اين خطابه كه با مخاطبانى به وسعت كره زمين تا روز قيامت ايراد شده، مراحل سخن به قدرى حساب شده و دقيق پيش مى‏ رود و به هدف اصلى مى‏ رسد و سپس به تشريح آن مى ‏پردازد، كه تاكنون شرح ‏هايى بر اين خطبه نوشته شده و فصاحت و بلاغت آن سخن گفته شده است.

دو اقدام عملى پيامبر صلى الله عليه و آله در اثناء خطبه، كه بر فراز منبر انجام دادند و تا آن روز سابقه نداشت اشتهار غدير را دو چندان كرد: يكى بر سر دست بلند كردن على‏ عليه السلام و در آن حال گفتنِ «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ»، و ديگرى بيعت لسانى كه با گفتن اقرار نامه غدير توسط آن حضرت و تكرار آن توسط مردم عملى شد.

اشتهار غدير به خاطر مراسم سه روزه بيعت[۳]

مراسم غدير كه نه يک ساعت و نه نيمروز و نه يک روز، بلكه سه روز به طول انجاميده و اين طولانى شدن هيچ دليلى جز بیعت ۱۲۰۰۰۰ نفرى نداشته، آن را به صورت يكى از مشهورترين وقايع تاریخ در آورده است.

با در نظر گرفتن اينكه بدون بيعت هم مى ‏شد به اين مراسم خاتمه داد، ولى اين تأكيد بر بيعت هم با پيامبر صلى الله عليه و آله و هم با امیرالمؤمنین‏ علیه السلام و توقف در بیابان در آن شرايط گرم و طاقت فرسا براى هر شنونده ‏اى تعجب برانگيز و به ياد ماندنى است و از نگاهى ديگر اشتهار واقعه غدير را رقم مى‏ زند.

اگر بقيه وقايعى را كه در اين سه روز اتفاق افتاده به ماجراى بيعت اضافه كنيم اين معروفيت چند برابر مى ‏شود. برنامه تبریک مردم كه حتى عمر بن خطاب «بَخٍ بَخٍ لَكَ يا  عَلى» گفت[۴] و بستن عمامه پيامبر صلى الله عليه و آله بر سر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۵] و شعر حَسّان بن ثابت[۶] و ظهور جبرئيل در غدير[۷] و نوشتن سند مکتوب غدیر به امر پيامبر صلى الله عليه و آله[۸] و ماجراى سنگ آسمانی بر دشمن غدير[۹]، همه اينها مسائلى است كه در هيچ مراسمى كنار هم جمع نشده و اجتماع آنها نتيجه ‏اى جز اشتهار استثنائى براى غدير نداشته است.

تابلوى اشتهار بر پيشانى غدير[۱۰]

ثمره شيرين اين همه زمينه ‏سازى براى اشتهار غدير را در آينده ‏هاى تاريخ مى ‏بينيم كه در هر زمان و مكانى تابلوى شهرت و معروفيت بر دروازه غدير نصب شده، و در

دوردست‏ هاى زمان و مكان همه آن را با اين پرچم و تابلوى جهانى مى ‏شناسند.

به عنوان نمونه كلام امام هفتم‏ عليه السلام است كه وقتى غدير را ياد مى ‏كند قبل از هر سخنى عَلَم بلندِ اشتهار آن را نشان مى‏ دهد و مى ‏فرمايد:

هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در آن ماجراى معروف و مشهور روز غدير معرفى كرد، فرمود:

بدانيد كه هر كس من مولاى او و صاحب اختيارتر نسبت به او هستم اين على مولاى او و صاحب اختیار اوست. اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.

جوانب مختلف شهرتِ غدير[۱۱]

با همه اقداماتى كه سقيفه به كار گرفت و توانست بسيارى از احاديث پیامبر صلی الله علیه و آله را به فراموشى بسپارد، ولى درباره حدیث غدیر نتوانست مانع انتشار اين حقيقت پر ابهت شود، به گونه ‏اى كه تا امروز اشتهار واقعه غدير يكى از جهات مسلم غدير است؛ و در مقام دفاع و اتمام حجت درباره آن به اين جهت اشتهار بسيار اشاره شده است.

در واقع برنامه ‏ريزى خدا و رسول براى نشر پيام ولايت از غدير، به قدرى حساب شده بوده كه انتشار خبر آن قابل كنترل كسى نباشد.

اولين حضور ۱۲۰ هزار نفرى در اسلام در برابر يک خطيب و تنوع برنامه ‏هاى سه روزه غدير، يک تبليغ استثنائى در تاريخ انبيا عليهم السلام را رقم زد كه هيچ سقیفه‏ اى را قدرت ممانعت از نشر آن نبود!!

نتيجه اين اشتهار آن بود كه در دوران‏ هاى مختلف بعد از غدير، هرگاه لازم بود از خصم درباره آن اقرارى گرفته شود، جاى انكارى وجود نداشت! بلكه مخالفین و به خصوص نسل‏ هاى بعدىِ آنان خود اقرار به شهرت حديث غدير مى ‏نمودند.

نتايج شهرت خبر غدير[۱۲]

اشتهار و معروفيت ماجراى غدير فوائد بسيارى را در بُعد تبليغى غدير براى آينده‏ هاى آن بر جاى گذاشت، كه به جهاتى از آن اشاره مى‏ كنيم.

در موارد بسيارى وقتى شهادت به نفع غدير از فرد يا گروهى درخواست مى‏ شد، فوراً بدون ترس از حاكمين و از كسانى كه در مقابل غديريان قرار داشتند پاسخ مثبت داده و شهادت مى‏ دادند.

دقيقاً از همين جاست كه تغافل مردم نسبت به غدير در هر زمانى به خصوص در ماجراى سقيفه براى همه واضح بوده، و هميشه تعبير اين بوده كه «چرا خود را به فراموشى زده‏ ايد»؟

در حالى كه چنين برخوردى را درباره كمتر موضوعى در اسلام مى ‏بينيم. يعنى درباره به فراموشى سپردن ماجراى سه روزه صد و بيست هزار نفرى در غدير، هيچ عذرى نزد هيچ قوم و ملتى نمى‏ تواند پذيرفته باشد!!

در اينجا مرورى خواهيم داشت به هشت مورد تبليغ غدير با تكيه بر اشتهار آن كه در جلوه ‏هاى مختلفى خود را نشان داده است:

انتشار فورى و فراگيرِ خبر غدير

در زمانى كه وسائل ارتباط جمعى و خبر رسانى بسيار ابتدائى بود و اخبار با زمان زياد و با انگيزه ‏هاى ضعيف از شهرى به شهرى به صورت گفتارى و يا حد اكثر نوشتارى منتقل مى‏ شد، چه طرحى لازم بود كه بتواند خبر غدير را در حد ابزارهاى ارتباطى امروز منتشر نمايد.

نه فقط مسلمانان آن روز توسط حاجيان اطلاع يافتند، بلكه كفار و مردمان شهرهاى دوردست و حتى پادشاهان كشورها خبردار شدند.

يک بُعد ماجرا مربوط مى ‏شد به اصل مسئله كه تعيين جانشین براى ختم نبوت بود. اين جهت براى همه مردم عالم اهمیت داشت و در واقع چشم انتظار آن بودند، جز منافقین مسلمان نمايى كه بر ضد اسلام صحيفه امضا كردند و سقيفه تشكيل دادند و طبعاً غدير را هم فراموش كردند!

كلام امام صادق‏ عليه السلام را مى‏ شنويم درباره شيوع و پخش فورى خبر غدیر در آن زمان، كه مى‏ فرمايد: وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على‏ عليه السلام را منصوب كرد و فرمود:

مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اين خبر در شهرها منتشر گرديد. وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شما يا از سوى پروردگار است؟

فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.[۱۳]

ماجراى مشهور و معروف غدير

صد و پنجاه سال از غدير گذشته و خلفاى غاصب در انواع سقيفه‏ اى و اميه ‏اى و مروانى و عباسى يكى پس از ديگرى آخرين تلاش ‏هاى خود را براى اضمحلال تاريخ و اعتقاد غدير به كار گرفته ‏اند، اما اين نام زيبا همچنان از قله اسلام مى ‏درخشد، به گونه‏ اى كه امام موسى بن جعفر عليه السلام به شهرت و معروفيت آن را در تبليغ غدير مطرح كرده مى‏ فرمايد:

پیامبر صلی الله علیه و آله در ماجراى معروف و مشهور روز غدير اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را معرفى كرده فرمود: اى مردم، آيا من صاحب اختيارتر از شما نسبت به خودتان نيستم؟

گفتند: آرى يا رسول‏ اللَّه. حضرت نگاهى به آسمان كرد و فرمود: خدايا شاهد باش -  و اين كار را سه بار تكرار كرد -  سپس فرمود:

بدانيد كه هر كس من مولا و صاحب اختیار او هستم اين على مولا و صاحب اختيار اوست. اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله.[۱۴]

هزاران شاهد در غدير

شاهد در روز انكارِ حق به كار مى ‏آيد، تا با شهادت خويش غدير از دست رفته را به رخ طرفداران سقيفه بكشد و آنان را بر سر جايشان بنشاند. اما بر غدير بايد گريست

كه با شاهدان ده‏ ها هزار نفرى همچنان مظلوم ماند و حقش علناً غصب شد. حتى اشتهار صد و بيست هزار نفرى آن كه در بازگشت حاجيان نزد خويشان و دوستانشان

تبديل به شهرت ميليونى شده بود، نتوانست مانع ام الفساد صحیفه ملعونه شود!

امام صادق‏ عليه السلام به همين نكته اعتقادساز در دين ما اشاره كرده با تعجب مى ‏فرمايد: تعجب است از آنچه علی بن ابی‏ طالب‏ علیه السلام كشيده است! (در روز

غدير) آن حضرت اين همه شاهد داشت ولى نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه مردم با دو شاهد حق خود را مى ‏گيرند!

اين همه از اهل مدينه با حضرت در حج بودند و در بازگشت پنج هزار نفر از اهل مكه همراه حضرت تا غدير آمدند و در آنجا ولايت على‏ عليه السلام را اعلان فرمود.[۱۵]

تغافل اكثريت مردم از غدير

فراموشى جرم نيست، اما تغافل جنايت بر عليه حقيقت است؛ به خصوص اگر فرياد حق‏ طلبى مظلوم به گوش شاهد رسيده باشد. جالب ‏تر هنگامى است كه اين

فراموشى زدگى دست جمعى باشد و همه حاضرانِ واقعه چشم در چشم يكديگر لب از ابراز حقيقت فرو بندند، و شرم و حيا و حتى وجدان را زير پا گذارند.

اين همان چيزى بود كه غدير دچارش شد و از ۱۲۰ هزار شاهد تنها سه نفر اعلان آمادگى كردند و بقيه نيامدند، حتى زمانى كه صاحب غدير بر در خانه ‏هايشان رفت و از

آنان كمک خواست.

امام صادق‏ عليه السلام اين مظلوميت مكرر غدير را با سابقه ديگرى كه مردم در تغافل داشتند چنين بيان فرموده است:

مردم درباره روز غدير خم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ‏ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه اميرالمؤمنين

‏عليه السلام آمد، ولى براى حضرت جا باز نكردند!!

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده‏ ام و در بين شما هستم به اهل‏بيت من بى ‏اعتنايى مى‏ كنيد؟بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم

خداوند از شما غايب نمى‏ شود ...![۱۶]

اقرار غاصبين درباره غدير در شوراى عمر

نقشه عمر براى خلافتِ عثمان از قبل تنظيم شده بود. در شوراى طرفدارانِ غصبِ خلافت، موقعيتى بسيار حساس پيش آمد كه باطل بودن چنين شورايى را براى تعيين

خليفه با استدلال به غدير به همه اعلام كرد. قسم دادن در چنين شرايطى به اين مهم كمک كرد، به خصوص پس از اقرار اهل شورايى كه از سوى عمر بن خطاب تعيين شده بودند.

در موقعيتى كه عمر كشته شد و شش نفر را براى خلافت معرفى كرد، اقرار همه پنج نفر به غدير يعنى حق مسلم على‏ عليه السلام در خلافت، و به معناى تسليم اين

مقام به آن حضرت و ابطال پيشنهاد عمر است.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در آن مجلس به عنوان اتمام حجت برخاست و پنج نفر ديگر را درباره غدير قسم داد و پرسيد:

شما را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا در بين شما غير از من كسى هست كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم او را به امر خداوند منصوب كرده و فرموده باشد: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِب ؟

همه اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين فضيلت نيست.

حضرت بُعد ديگرى از غدير را مطرح كرده در ادامه قسم دادنش فرمود: آيا كسى غير از من در بين شما هست كه پيامبرصلى الله عليه وآله در جُحفه، كنار درختان غدير خم به او فرموده باشد: هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ و  هر كس از تو سرپیچی كند مرا عصيان نموده و هر كس از من سرپيچى كند از خداى تعالى سرپيچى كرده است؟

همه در پاسخ به قسم دادن امیرالمؤمنین‏ علیه السلام اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين مقام نيست.

اگر چه طرح اين شورا براى ممانعت از حق صاحب غدير بود و عملاً هم به اقرار خود عمل نكردند و عثمان را انتخاب كردند؛ اما اقرار اين پنج نفر در موقعيت انتخاب

خلیفه دليل بر اشتهار خبر غدير دارد، تا آنجا كه در چنين موقعيت حساسى هم نتوانستند آن را انكار كنند.[۱۷]

اقرار جمعيت به غدير در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله

اگر همه حاضران مسجد نبوی كه دويست نفر آنان از مهاجر و انصار باشند، به فاصله بيست سال بعد از واقعه غدير، قسم ياد كنند كه در غدير بوده ‏اند و «مَن كُنتُ

مَولاهُ ...» را شنيده ‏اند، آيا اين بهترين شاهد بر شهرت خبر غدير نيست؟

به خصوص آنكه غاصب سوم حق غدير زنده باشد و حكومت را در دست داشته باشد، و با اين همه صحابه حاضر به چنين شهادت و گواهى باشند!!

اين اتفاق هنگامى افتاد كه در زمان عثمان مجلس بزرگى در مسجد نبوى با حضور صحابه تشكيل شد. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين مجلس داستان غدير را به طور بسيار مفصل بيان فرمود، و مردم را قسم داد كه اگر در اين ماجرا حاضر بوده يا آن را شنيده ‏اند گواهى دهند. قسمتى از كلام حضرت در تبليغ غدير چنين بود:

خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد.

اين بود كه در غدير خم مرا منصوب نمود و در

خطابه‏ اى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است.

هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بوده ‏ام على هم نسبت به او صاحب اختيار است.

همه جمعيت مسجد گفتند: آرى به خدا قسم. اين را شنيديم و همان طور كه گفتى حاضر بوديم ... .

حضرت فرمود: شما را به خدا قسم مى‏ دهم كسانى كه از دو لب پیامبر صلى الله عليه و آله اين مطلب را به ياد دارند برخيزند و شهادت دهند.

مقداد و ابوذر و عمار و براء بن عازب و زید بن ارقم برخاستند و گفتند: ما شهادت مى ‏دهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد داريم آن هنگام كه تو در كنار آن حضرت بر فراز منبر در غدير ايستاده بودى و آن  حضرت آن سخنان را درباره تو مى ‏فرمود.

در جامعه ظلمانى و غبارِ سقيفه گرفته زمانِ عثمان، تبليغ و دفاع از غدير با استناد به شهرت آن انجام گرفته است. اقرارِ جمعِ بزرگى از صحابه نشانگرِ فراگيرى و اشتهار

واقعه است، با توجه به گذشت زمانى كه در آن تلاش بى ‏وقفه براى نابودى فرهنگ غدير و به فراموشى سپردن آن انجام مى‏ شد.[۱۸]

شهادت گروهى به غدير پس از ۲۵ سال

با گذشت بيست و پنج سال،چه كسى احتمال مى داد خاكسترِ سياه سقيفه اثرى از غدير در دل‏ ها باقى گذاشته باشد.

اما بنيانگذارش چنان برنامه‏ اى تدارک ديده كه هيچ اقدامى قادربه محو آن نمى ‏توانست باشد.

شايد فرصت ديگرى پيش نيايد كه يک اتمام حجت كامل عيار عمومى براى غدير در جمع حاضران انجام شود. پس تا صاحب غدير زنده است و قدرت را در دست دارد حساس ‏ترين زمان براى اجراى اين هدف است، كه يک روز هم نبايد آن را به تأخير انداخت.

بايد مجلسى لايق اين هدف و اين موقعيت پر حساسيت تنظيم كرد، كه از نظر مكان و افراد پاسخگو باشد همان گونه كه گفته ‏هاى چنين مجلسى بايد با اهداف آن تطابق كامل داشته باشد.

به دليل همين حساسيت، مكان چنين مجلسى میدان بزرگ کوفه در فضاى باز تعيين شد، كه از نظر موقعيت جغرافيايى مركزى ‏ترين نقطه پايتخت كشور پهناور اسلام بود، كه شامل حجاز و عراق و شام و ايران مى‏ شد. ميدانى كه دقيقاً كنار مسجد کوفه و دار الاماره قرار داشت و جايى وسيع ‏تر و همگانى‏ تر و حساس‏تر از آن وجود نداشت.

از نظر افراد صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله كه در غدير حاضر بودند، چه از دوستان غدير و چه از مخالفين آن به مجلس دعوت شدند، تا گذشته از حضور در مجلس درباره آن شهادت دهند، و بايد پيش بينى مى ‏شد كه اگر به نيت تخريب غدير درباره آن شهادت ندادند چه عكس ‏العملى انجام شود.

اكنون صاحب غدير حكومت را در دست داشت و كار زدودنِ آثار سقيفه آغاز شده بود. احياى غدير نشانه ‏گيرى قلب سقيفه با تير فولادين ولايت بود، كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اولين اقدامات خود دست به كار آن شد.

شيوه تبليغ غدير در آن شرايط، استفاده از شهرت و شيوع خبر آن بود كه طرفداران سقیفه هم به عنوان جذاب ‏ترين خاطره زندگى آن را به ياد داشتند، حتى اگر جنگ بدر و اُحُد و خيبر را فراموش كرده بودند!

مجلسى عظيم و غير عادى تشكيل شد، كه تا آن زمان مردم تجربه نكرده بودند. در ميدان بزرگ کوفه سيل عظيم جمعيت آمدند و در برابر منبرى آماده نشستند، و در رديف‏ هاى اول جلوى منبر حاضرين در غدير را نشاندند.

با آماده شدن مجلس، امیرالمومنین علیه السلام به عنوان حاكم مطلق كشور بزرگ اسلام بر فراز منبر قرار گرفت و صحابه را درباره غدير دو گونه قسم داد. يكى اينكه به اصل واقعه غدير شهادت دهند و ديگر اينكه جزئيات ماجرا را براى مردم بازگو كنند.

حضرت در آن موقعيت استثنائى، حاضرين غدير را از اين جهت كه به صورت سمعى و بصرى در غدير حاضر بوده ‏اند و با تمام وجود در همه مراحل آن ماجرا حضور داشته و آن را به طور ملموس شاهد بوده ‏اند، ملزم كرد كه مشاهدات خود را براى نسلى كه در آن روز نبوده ‏اند بازگو كنند.

در چنين شرايطى كه سقيفه رنگ مى‏ باخت و صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، و عِده‏ اى از صحابه حاضر در غدير نيز در اجتماع حضور داشتند، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مجلسى استثنائى براى اين منظور تدارک ديد.

آن حضرت طى يک دعوت عمومى مردم را به ميدان بزرگ كوفه فرا خواند، كه مقابل مسجد كوفه و ساختمان حكومتىِ دار الاماره قرار داشت. در آنجا منبرى نصب كردند و مردم جمع شدند و مجلسى بسيار عظيم و پر ابهت تشكيل شد.

استفاده از شهرت غدیر براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى مى ‏شد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپا خيزند و آنچه به چشم خود ديده ‏اند بازگو كنند.

اين بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر فراز منبر قرار گرفت و اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله در رديف‏ هاى اول جلوى منبر نشستند.

در اين حال كه مردم نمى ‏دانستند حضرت از كجا آغاز خواهد كرد و هدف از اين اجتماع چيست، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:

به خدا قسم مى ‏دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده ‏اند، و در روز غدير خم در بازگشت از حجةالوداع از آن حضرت شنيده ‏اند كه درباره من -  در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود -  فرمود:

مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ. قسم مى‏ دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد.

پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى -  كه حداقل سى نفر ذكر شده ‏اند -  برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.

حساسيت ديگرى كه اين مجلس با آن همه اهميت پيدا كرد كوتاهى چند نفر از صحابه در شهادت درباره غدير بود.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لازم بود براى

اثبات شهرت غدير و جلوگيرى از هر گونه شک و شبهه درباره آن اقدامى صورت گيرد كه لال مانده‏ هاى سقيفه را بر سر جايشان بنشاند.

لذا حضرت نگذاشت تأثير منفى اين حركت منافقانه غدير را بشكند و فرمود:

جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى‏ رود) كه عبارتند از انس بن مالک و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد!

لذا فرمود: در جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى‏ رود) كه عبارتند از انس بن مالک و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد.

سپس رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده‏ ايد، چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى ‏دهيد؟

گفتند: سنِّ ما بالا رفته و فراموش كرده ‏ايم!!!

حضرت رو به آنان كرده فرمود: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اى كه فرمود:

مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و امروز بر نمى ‏خيزى براى من به ولايت شهادت دهى، از دنيا نروى مگر آنكه به بَرَص (پيسى) مبتلا گردى كه نتوانى آن را پنهان كنى.

و تو اى اشعث، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى ‏فرمود:

مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز براى من به ولايت شهادت نمى‏ دهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند.

و اما تو اى خالد بن يزيد، اگر از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده‏اى كه مى ‏فرمود:

مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ و امروز به ولايت براى من شهادت نمى‏ دهى، خدا تو را به مرگ جاهلیت بميراند.

و اما تو اى براء بن عازب، اگر از پیامبر صلی الله علیه و آله شنيده ‏اى كه مى‏ فرمود:

مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز به ولايت من شهادت نمى‏ دهى، خدا تو را در همان جايى كه از آن هجرت كرده ‏اى (يعنى يمن) بميراند.

حضرت هر يک از آنان را -  به دليل اينكه دانسته کتمان مى‏ کنند -  نفرین كرد، اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و براى شهادت برنخاستند. خدا هم هر يک را به نفرين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مبتلا كرد.

چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم[۱۹]، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج؛ و بدين صورت بر همه ثابت شد كه شهرت و معروفيت غدير مسئله ‏اى انكار ناپذير است.[۲۰]

اين نفرين براى احياى غدير و اثبات دروغ آنان در عذر بى‏ جايشان، از لسان كسى انجام شد كه مستجاب الدعوه بود و همه به اين مطلب اعتراف داشتند؛ و هر هشت نفر به نفرين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مبتلا شدند.

اين بود بزرگ‏ترين و مهم ‏ترين مجلس تاريخ بعد از واقعه غدير، كه در شهر صاحب غدير با شكوه و حساسيت تمام برگزار شد؛ و آميخته‏ اى از معجزه و اتمام حجت و

ابلاغ را در زمينه غدير با حضور اميرِ غدير به انجام رساند.

اقرار صحابه به غدير پس از ۵۰ سال

با گذشت پنجاه سال از غدير و در زمانى كه صاحب غدير را علناً بر فراز منبرها مورد سب و لعن قرار مى ‏دادند، باز هم غدير است و شهرت آن!!

تاريخ نويسان متحير مانده ‏اند كه غدير چقدر مشهور بوده كه وقتى سومين امام غدير يعنى سيدالشهداء عليه السلام در مراسم حجّى كه به دستور معاويه اداره مى‏ شود، مردم را درباره آن قسم مى‏ دهد ۲۰۰ نفر صحابى و ۵۰۰ نفر از تابعين به آن اقرار مى‏ كنند.

امام حسين ‏عليه السلام با ابراز انزجار و تنفر از اقدامات معاويه بر ضد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام غديررا مطرح كرد و حاضرين را قسم داد و فرمود: شما را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا مى ‏دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود:بايد حاضران به غایبان خبر دهند؟ جمعيت حاضر گفتند: آرى به خدا قسم.[۲۱]

و اين به معناى اشتهار غدير در اوج خفقان اموى بود.

منبع

دانشنامه غدیر ،جلد ۱۳،صفحه ۳۸۳.

پانویس

  1. تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۱۷۵ - ۱۸۰.
  2. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵ و ج ۳۷ ص ۱۵۸،۱۱۱. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۵۹۳ . الغدير : ج ۱ ص ۲۶۸،۱۰.
  3. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۰۹،۲۰۵،۲۰۳،۱۹۵،۱۹۴،۱۳۶،۱۳۴،۶۵،۶۰،۴۲. بحار الانوار  ج ۲۱ ص ۳۸۸،۳۸۷ و ج ۲۸ ص ۹۰ و ج ۳۷ ص ۱۲۷،۱۶۶. الغدير: ج ۱ ص ۲۷۴،۲۷۱،۵۸.
  4. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷. امالى شيخ مفيد: ص ۵۷ .
  5. الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۱۹ ح ۱۰۲.
  6. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵ ۱۶۶ ۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱ ۱۴۴ ۹۸ ۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .
  7. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱ ۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۶  ۸۵.
  8. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۵۱.
  9. بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص ۳۲۳  - ۳۲۰ ح ۲۲ و ج ۳۷ ص ۱۷۶ ۱۷۳ ۱۶۶ ۱۶۲ و ج ۴۲ ص ۴۲  - ۴۰ ح ۱۴ و ج ۹۴ ص ۱۳ ح ۲۲. تفسير القمى: ص ۶۹۵ . الفضائل (شاذان): ص ۸۴ . تفسير فرات: ص  ۵۰۵ ۱۹۰ ح ۶۶۳ . مناقب ابن شهرآشوب: ص ۳ ح ۴۰. اربعين منتجب‏الدين: ص ۸۳ . العمدة (ابن بطريق) : ص ۱۰۱. الاقبال: ص ۴۵۹  - ۴۵۳. حلية الابرار: ج ۲ ص ۱۲۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۷۶  - ۲۶۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۶ ح ۲۲، ص ۶۸ ح ۴۵، ص ۱۳۰ ح ۱۸۵، ص ۳۰۶. تفسير الثعالبى: ج ۳ ص ۲۳۹. تفسير القرطبى: ج ۸ ص ۳۱۶ ۳۱۵ و ج ۱۰ ص ۲۲۵. زاد المسير )ابن جوزى( : ج ۴ ص ۱۰. الكافى: ج ۱ ص ۴۲۲ ح  ۴۷ و ج ۸ )الروضة( ص ۵۷ ح ۱۸.
  10. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲.
  11. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۲۰۱  - ۱۹۷ ۱۹۵ ۱۹۴ ۷۹  - ۶۹.
  12. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .
  13. اثبات‏ الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .
  14. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲.
  15. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.
  16. اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.
  17. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۸۱ ۳۷۳ ۳۵۱ ۳۳۲.
  18. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰ - ۴۱۲.
  19. جالب است كه زيد بن ارقم در زمان عثمان به درخواست اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله و در حضور مردم درباره غدير شهادت داد، گذشته از اينكه متن كامل خطبه غدير را هم نقل كرده است؛ ولى در چنين مجلسى كه در سايه امنيت صاحب غدير به راحتى مى ‏توانست شهادت دهد، از شهادت درباره آن سرباز زد! به دو مورد مذكور در بخش اول كتاب «تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام» مراجعه شود.
  20. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۹۰،۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج‏ البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .
  21. كتاب سليم: حديث ۲۶.