راویان نزول آیه تبلیغ در غدیر

شمارى از راويان نزول آيه تبليغ در روز غدير خم

نزول آیه تبلیغ در روز غدیر خم را شمارى از بزرگان پيشوايان اهل‏ سنت و مشاهير اعيان علماى آنان نقل كرده ‏اند، مانند:

۱. عبدالرحمن بن محمد بن ادريس رازى، ابن ابى‏ حاتِم

۲. احمد بن عبدالرحمن شيرازی

۳. احمد بن موسی بن مَردَوَیه

۴. احمد بن محمد ثعلبی

۵ . احمد بن عبدالله اصفهانی، ابونُعَيم

۶ . علی بن احمد واحدی، ابوالحسن

۷. مسعود بن ناصر سِجِستانی

۸ . عبدالله بن عبیدالله حَسکانی

۹. علی بن حسن دمشقی، ابن‏ عساکر

۱۰. محمد بن عمر رازی، فخرالدین

۱۱. محمد بن طلحه نصیبی شافعی

۱۲. عبدالرزّاق بن رزق ‏الله رَسعَنی

۱۳. حسن بن محمد نيشابوری

۱۴. علی بن شِهاب ‏الدین همدانی

۱۵. علی بن محمد، ابن‏ صبّاغ مالکی

۱۶. محمود بن احمد عَینی

۱۷. عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی

۱۸. محمد محبوب عالم

۱۹. حاج عبدالوهاب بن محمد

۲۰. جمال ‏الدین عطاءالله شیرازی

۲۱. شِهاب‏ الدین احمد

۲۲. میرزا محمد بن معتمدخان بدخشی

و اما بيان هر يک از اين موارد همراه با توثيقشان از اهل ‏سنت:

۱. عبدالرحمن بن محمد بن ادريس رازى، ابومحمد، ابن ‏ابى‏ حاتِم (ت ۲۴۰ يا ۲۴۱ -  م ۳۲۷ ق)

جلال ‏الدین سیوطى در «الدرّ المنثور» نزول آیه تبلیغ در غدير خم را از ابن‏ابى حاتِم از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.[۱]

ذهبى و جمال ‏الدين اِسنَوى و ابن ‏قاضى شُهبه و جلال ‏الدين سيوطى و بدخشانى[۲]: او را توثيق كرده و ستوده‏ اند.

ابن ‏عدى، حسن بن على تميمى، قاضى يوسف ميانجى، ابوالشيخ ابن ‏حيّان، ابواحمد حاكم، على بن عبدالعزيز بن مردک و ديگران از او حديث نقل كرده ‏اند.

وى شاگرد پدرش ابوحاتم محمد بن ادريس و ابوزُرعه است.

همچنين سيوطى در دو كتاب خود «اللآلى المصنوعة» و «الإتقان» تصريح كرده كه ابن‏ ابى ‏حاتِم در تفسيرش به آوردن صحيح‏ ترين احاديث وارده در تفسير هر آيه ملتزم بوده است.

ابوالحسن على بن ابراهيم رازى خطيب، ابويَعلى خليلى، على بن محمد مصرى، على بن احمد فرضى، عباس بن احمد، خليلى، امام ابوالوليد باجى، يحيى بن منده، ابن‏ صلاح در «الطبقات» و ابن ‏سُبكى در «طبقات»، همگى او را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند، به خصوص در رجال و حديث و تفسير.

همچنين سيف ‏الله ملتانى در كتابش «تنبيه السفيه» در ردّ روايتى از قول كَشّى در مدح زرارة بن اعين از زبان امام باقر علیه السلام مى‏ گويد:

ابن‏ ابى‏ حاتِم از سفيان ثورى روایت كرده كه زراره اصلاً ابوجعفر را نديده است. در جايى كه كلام ابن ‏ابى‏ حاتِم كه از سفيان ثَورى معلوم ‏الحال نقل كرده حجّت است، پس روايتش در تفسير آيه تبليغ هم حجّت است.

آيا جايز است كه روایت ابن ‏ابی‏ حاتِم در تکذیب يكى از عالمان شيعه حجّت باشد، ولى روايت او در فضل امیرالمؤمنین ‏علیه السلام در برابر اهل‏ سنت حجّت نباشد؟!

۲. احمد بن عبدالرحمن بن احمد بن محمد بن موسى فارسى، ابوبكر شيرازى (م ۴۰۷ يا ۴۱۱ ق)

ابن‏ شهرآشوب[۳] در كتابش «المناقب» و از او مجلسی در «بحار الانوار» نزول آيه تبليغ را در غدير خم از ابوبكر شيرازى در كتابش «ما نزل من القرآن فى على‏ عليه السلام» به اِسناد خود از ابن‏ عباس روايت كرده است. [۴] ذهبى و يافعى و سیوطی [۵]: او را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند.

وى در اصفهان از ابوالقاسم طبرانى و طبقه ‏اش، در بغداد از ابوالبحر بربهارى و طبقه او، در جرجان از عبداللَّه بن عدىّ، در نيشابور از محمد بن حسن سراج، در مرو از عبدالله بن عمر بن علک، در شهرهاى ترک از سعيد بن قاسم مطوعى، در بخارا از محمد بن محمد بن صابر، و در شهرهاى بصره و واسط و شيراز و چند شهر ديگر از مشايخ آن شهرها حديث شنيده، و محمد بن عيسى همدانى، ابومسلم بن عُروه، حميد بن مأمون، جعفر مستغفرى و ديگران از او حديث روايت كرده ‏اند. شيرويه از ابوالفرج بجلى و جعفر مستغفرى او را توثيق كرده و ستوده ‏اند.

۳. احمد بن موسى بن مَردَوَيه اصفهانى، ابوبكر، ابن‏ مَردَوَيه (ت ۳۲۳ -  م ۴۱۰ ق)

سيوطى در «الدرّ المنثور» و بدخشى در «مفتاح النجا» نزول آيه تبليغ در غدير خم درباره على ‏عليه السلام را از ابن‏ مَردَوَيه از ابن‏ مسعود نقل كرده است.[۶]

ذهبى و سيوطى و زُرقانى و ابن‏ قيم جوزيّه و تاج‏ الدين سُبكى و سمعانى و ابن‏ کثیر و كاتب چَلَبى و شمس ‏الدين محمد ابن‏ جَزَرى و دهلوى[۷]:

او را توثيق كرده و دقت او در ثبت و ضبط اخبار و رجال و نيز تأليفات او را به خصوص در تفسير و تاریخ ستوده ‏اند.

وى در اصفهان و عراق از ابوسهل بن زياد قطّان، ميمون بن اسحاق خراسانى، محمد بن عبدالله بن علم صفّار، اسماعيل خطبى، محمد بن على بن دُحَيم شيبانى، احمد بن عبدالله بن دليل، اسحاق بن محمد بن على كوفى، محمد بن احمد بن على اسوارى، احمد بن عيسى خفاف، احمد بن محمد بن عاصم كرانى و طبقه ايشان روايت كرده است.

ابوالقاسم عبدالرحمن بن منده و برادرش عبدالوهّاب، ابوالخير محمد بن احمد، ابومنصور محمد بن سكرويه، ابوبكر محمد بن حسن بن محمد بن سُلَيم، ابوعبداللَّه ثقفى، ابومطيع محمد بن عبدالواحد مصرى، حمزةبن حسين مؤدِّب اصفهانى و بسيارى ديگر از او روايت كرده ‏اند. وى كتاب‏ هاى «التاريخ» و «التفسير» و «المسند» و «المستخرج على البخارى» را نگاشت.

ابن‏ مردويه ملقّب به لقب حافظ است. لقبى كه در اصطلاح دانشمندان علم حديث از القاب بسيار ارزشمند است. شيخ على قارى و بدخشى و در «لواقح الأنوار» در شرح حال سُيوطى از ابن حجر، همگى در مورد لقب حافظ و جلالت آن سخن گفته ‏اند.[۸]

۴. احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى، ابواسحاق(متوفاى ۴۲۷ ق)

ثعلبى در تفسيرش نزول آیه تبلیغ در روز غدير خم را از امام باقر علیه السلام و نيز از براء با نقل ماجراى غدير و همچنين از ابن ‏عباس نقل كرده است.[۹]

شرح حال ابواسحاق ثعلبى و بزرگى او نزد اهل‏ سنت در مجلدات ديگر «عبقات» و در بيان آیه ولایت آمده است.

در ادامه نيز شرح حال ثعلبى در دليل ششم از ادله دلالت حديث غدير به امامت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام خواهد آمد، كه از جمله توثيق پدر دهلوى است.

۵ . احمد بن عبداللَّه بن احمد بن اسحاق بن موسى بن مهران اصفهانى، ابونُعَيم (ت ۳۳۴ -  م ۴۳۰ ق)

ابونعيم اصفهانى در كتاب «ما نزل من القرآن فى على‏ عليه السلام» نزول آيه تبليغ در واقعه غدير خم را از عطيّه روايت كرده است.

فاضل رشيدالدين خان دهلوى نيز در «إيضاح لطافة المقال» روايت ابونعيم را به نقل از شيخ على متخلّص به حزين آورده است.

در ادامه خواهد آمد كه حاج عبدالوهّاب بن محمد نيز مانند همين روايت را از حافظ ابونعيم نقل كرده است. ابن ‏خَلِّكان و صلاح صفدى و خطيب تبريزى[۱۰]:

او را بسيار توثيق كرده و ستوده‏ اند. كتاب «حِليَة الأولياء» و «تاريخ اصفهان» و «المستخرج على الصحيحين» از او است.

۶ . على بن احمد بن محمد بن متويه واحدى نيشابورى، ابوالحسن (م ۴۶۸ ق)

ابن‏ طلحه شافعى در «مطالب السئول» و ابن‏ صبّاغ مالکی در «الفصول المهمّة» نزول آيه تبليغ در روز غدير خم و درباره على‏ عليه السلام را از واحدى در «اسباب النزول» از حسن و ابوسعيد خُدرى نقل كرده‏ اند.[۱۱]

اين در حالى است كه واحدى در خطبه كتابش «اسباب النزول» تصريح كرده كه در اين كتاب موارد صحيح در اسباب نزول آيات را انتخاب و جمع ‏آورى كرده است.

پس اگر مورد ديگرى براى نزول اين آيه نقل شده باشد دروغ خواهد بود، چرا كه واحدى فقط ماجراى غدير را براى نزول آيه تبليغ نقل كرده است. [۱۲]

ابن ‏اثير و ذهبى و ابن‏ وردى و يافعى و ابن‏ جَزَرى و ابن ‏قاضى شُهبه و دياربكرى و كاتب چَلَبى و ولى ‏الله دهلوى [۱۳]: وى را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند، به خصوص در تفسير و ادبیات.

او مصنّف «البسيط» و «الوسيط» و «الوجيز» در تفسير و نيز كتاب «اسباب النزول» بوده، و شاگرد ابواسحاق ثعلبى است و از او روايت كرده است. عربى را از ابوالحسن قهندزى ضرير و قرائت را از على بن احمد بستى و احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى آموخته، و ابوالقاسم هُذلى قرائت را از او فرا گرفته است.

ابوطاهر بن مخمس، قاضى ابوبكر حيرى، ابوابراهيم اسماعيل بن ابراهيم واعظ، محمد بن ابراهيم مزكّى، عبدالرحمن بن حمدان نصروى، احمد بن ابراهيم نجّار، احمد بن عمر ارغيانى، عبدالجبار بن محمد خوارى و ديگران از او حديث نقل كرده‏ اند. ابوسعد سمعانى وى را ستوده است.

۷. مسعود بن ناصر سِجِستانى، ابوسعيد (م ۴۷۷ ق)

سجستانى خبر نزول آيه تبليغ در روز غدير را همراه با حديث غدير در كتابش در موضوع حديث ولايت به اِسنادش از ابن ‏عباس نقل كرده است. ابوسعيد سجستانى از حافظان ثقه و نامدار اهل‏ سنت است. پيشتر بخش‏ هايى از شرح حال وى به بيان سمعانى و ذهبى نقل شد.

۸ . عبيداللَّه بن عبداللَّه حَسكانى، ابوالقاسم، حاكم(متوفای ۴۹۰ق- نیشابور)

حاکم حسکانی در كتاب «مجمع البيان» نزول آيه تبليغ در غدير خم را از عبدالله بن عباس و جابر بن عبدالله روايت كرده است. همچنين اين روايت را سيد ابوالحمد از كتاب «شواهد التنزيل فى قواعد التفضيل» حاکم حسكانى نقل كرده است. [۱۴]

۹. على بن حسن بن هبةاللَّه بن عساكر دمشقى، ابوالقاسم، ابن‏ عساكر (ت ۴۹۹ -  م ۵۷۱ ق)

جلال‏ الدين سيوطى در «الدرّ المنثور» نزول آيه تبليغ در غدير خم را از ابن‏ابى حاتِم از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.[۱۵] ياقوت حَمَوى و ابن‏ خَلِّكان و ذهبى و يافعى و اِسنَوى و ابن‏ قاضى شُهبه[۱۶]:

او را بسيار توثيق كرده و ستوده ‏اند و از پيشوايان حدیث مى‏ دانند.

وى رفيق حافظ ابوسعد عبدالكريم بن سمعانى بوده، و كتاب عظيم «تاريخ مدينة دمشق» را در هشتاد مجلّد تأليف كرده است.

حافظ ابومحمد عبدالعظيم منذرى، سمعانى، محدّث بهاءالدين قاسم (پسر ابن ‏عساكر) ، سعد الخير، ابوالعلاء همدانى، ابوالمواهب بن صصرى، شيخ ما ابوالحجّاج مِزّى، حافظ عبدالقادر، ابن ‏نجّار، حافظ مَعمَر بن فاخر، اسماعيل بن محمد و حافظ عبدالقاهر رهاوى او را بسيار توثيق كرده و ستوده ‏اند، به خصوص كتاب او «تاریخ مدينة دمشق» .

۱۰. محمد بن عمر بن حسين بن حسن بن على تَيمى بكرى طبرستانى رازى، ابوعبداللَّه، ابن ‏الخطيب، فخرالدين (ت ۵۴۳ يا ۵۴۴ -  م ۶۰۶ ق)

فخر رازى در تفسير خود در بيان اقوال درباره سبب نزول آيه تبليغ، نزول اين آيه در ماجراى غدير خم را نيز از امام باقرعليه السلام و ابن‏ عباس و براء بن عازب نقل كرده است.[۱۷] البته براى ما مهم نيست كه او در مورد اين قول چه گفته، زيرا او هميشه در پى دشمنى است، و كلام امام باقرعليه السلام در اينجا كافى است.

اگر بگويند كه متعصّبان اهل ‏سنت به عصمت ائمه ‏عليهم السلام باور ندارند، بلكه بعضى‏ شان مانند ابن‏ جوزى در «الموضوعات» و سيوطى در «اللآلى المصنوعة» و ابن‏ عِراق در «تنزيه الشريعة» آنان را -  نعوذ باللَّه -  جرح كرده‏ اند، خواهيم گفت: پس آنان درباره صحابه ‏اى كه به عدالت ايشان قائل‏ اند، مانند ابن‏ عباس و براء بن عازب و ابوسعيد خُدرى -  كه او نيز بنا بر آنچه در تفسير نيشابورى آمده به نزول آيه تبليغ در روز غدير خم قائل است -  و عبداللَّه بن مسعود -  كه سخنش در ادامه خواهد آمد -  چه مى‏ گويند؟

ضمن اينكه خود رازى اعتراف كرده كه قول به نزول آيه تبليغ در فضل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و در غدير قول ابن‏ عباس و براء بن عازب و امام باقرعليه السلام است، هر چند اين قول را نپسندد و از سر تعصّب و عناد به آن اعتماد نكند!

ابن‏ خَلِّكان و ابن‏وردى و يافعى و حافظ محمد (مشهور به خواجه پارسا) و ابن ‏قاضى شُهبه[۱۸]: او را بسيار توثيق كرده و ستوده ‏اند، به خصوص در علم عقايد و فقه و تفسير و نيز كتاب تفسير او را. وى شاگرد پدرش ضياءالدين عمر -  كه از شاگردان بَغَوى بود -  و نيز كمال سمنانى و مجد جيلى و مصاحب محمد بن يحيى بوده است. سراج ‏الدين يوسف بن ابوبكر بن محمد سكّاكى خوارزمى نيز او را مدح كرده ‏اند. گاهى سيصد دانشجو در مورد تفسير و فقه و كلام و اصول و طبّ و... از او مى‏ پرسيدند.

۱۱. محمد بن طلحة بن محمد قرشى نصيبى، ابوسالم(۵۸۲ – ۶۵۲ق)

قرشى نصيبى در «مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول‏ عليهم السلام» نزول آيه تبليغ در واقعه غدير را از امام ابوالحسن واحدى در كتابش «اسباب النزول» از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.[۱۹]

دانشمندان نامدار اهل‏ تسنن محمد بن طلحه را بسيار ستوده ‏اند، كه در ادامه خواهد آمد. كه از جمله توثيق و تعريف يافعى است، كه به كتاب «دائرة الحروف» او نيز اشاره كرده است.[۲۰]

۱۲. عبدالرزّاق بن رزق ‏اللَّه بن ابى‏ بكر بن خلف جَزَرى رَسعَنى، ابومحمد، عزّالدين (ت ۶۶۰  - ۵۸۹ يا ۶۶۱ ق)

محمد بن معتمدخان بدخشانى در «مفتاح النجا فى مناقب آل العبا عليهم السلام» نوشته كه رسعنى نزول آيه تبليغ در غدير را به سند خود از ابن‏ عباس نقل كرده است.[۲۱]

ذهبى و ابن‏ جَزَرى و سيوطى و كاتب چَلَبى [۲۲]: او را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند، به خصوص در تفسير و حديث و ادبیات.

در دمشق از كِندى و در بغداد از ابن‏ منينا و عده ‏اى ديگر حديث شنيد، و پسر عادلش شمس‏ الدين و دِمْياطى در معجمش و ابوالمعالى ابركوهى و افراد متعدد ديگرى از او روايت كرده اند.

تفسير وى به نام «مطالع أنوار التنزيل و مفاتيح اسرار التأويل» يا «رموز الكنوز فى تفسير الكتاب العزيز» است، و كتاب «مقتل حسين شهيد عليه السلام» از آثار او است. محمد مالكى داوودى در «طبقات المفسّرين» او و تفسيرش را ستوده است.

۱۳. حسن بن محمد بن حسين قمى نيشابورى، نظام ‏الدين(متوفاى بعد از ۷۲۸ق برابر با ۱۳۲۸‌م)

نيشابورى نزول آيه تبليغ در واقعه غدير را در تفسيرش «غرائب القرآن و رغائب الفرقان» از ابن‏ عباس و براء بن عازب و امام باقرعليه السلام نقل كرده است.[۲۳]

البته او در مورد نزول آيه تبليغ بعد از بيان نزول آن در غدير نُه وجه ديگر هم ذكر كرده است.

ولى نيشابورى از ميان اقوال، اولين سبب نزول آيه تبليغ را واقعه غدير بيان كرده و قول به نزول آن در فضيلت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام را صحيح دانسته است.

وى اين قول را پيش از ساير اقوال آورده و آن را به چند صحابى و امام باقر علیه السلام نسبت داده است، و اقوال ديگر را با «قيل» يعنى «گفته شده» نقل كرده است.

همان گونه كه رشيدالدين دهلوى در «ايضاح لطافة المقال» در موضوعى، سخنى را از نَسَفى نقل كرده و از ميان دو قول موجود در آن موضوع قول نخست را به نَسَفى نسبت داده، چون نَسَفى آن قول را نخست آورده است.

نيشابورى در ابتداى تفسيرش و خطبه كتاب تأكيد كرده كه پس از فحص فراوان و مراجعه به همه تفاسير و اقوال، صحيح ‏ترين ‏ها را در تفسيرش گرد آورده است.

كاتب چَلَبى و مولوى حسام ‏الدين سهارنپورى [۲۴] : تفسير نيشابورى به نام «غرائب القرآن و رغائب الفرقان» را معرفى و توثيق و تعريف كرده ‏اند.

همچنين اهل‏ سنت و از جمله دهلوى در «تحفه اثنى ‏عشريه» و مولوى حيدر على فيض ‏آبادى در «منتهى الكلام» به سخنان نيشابورى اعتماد كامل داشته و در برابر شيعه و براى ردّ استدلال‏ هاى آنان به گفتارهاى او استناد كرده ‏اند.

۱۴. سيد على بن شِهاب‏ الدين همدانى(۷۱۴-۷۸۶ق)

همدانى در «مودّة القربى» از براء بن عازب روايت كرده كه آيه تبليغ در واقعه غدير خم و در فضيلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نازل شده است.[۲۵]

سيد على همدانى نزد اهل ‏سنت از عالمان ربانى و عارفان گزيده و نامى است. گذشته از اينكه خود همدانى در خطبه كتاب خود «مودّة القربى» در مورد اعتبار مطالب آن سخن گفته است.

۱۵. على بن محمد مالكى، ابوالحسن، نورالدين، ابن‏ صبّاغ(۸۵۵ق)

ابن‏ صبّاغ مالکی در كتابش «الفصول المهمّة» نزول آیه تبلیغ در واقعه غدير خم را از كتاب «اسباب النزول» امام ابوالحسن واحدى از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.[۲۶]

ابن ‏صبّاغ از فقيهان نامدار مالكى و از دانشمندان معروف و ثقه اهل‏ سنت است كه اقوال وى را نقل كرده و به رواياتش اعتماد مى‏ كنند، كه از جمله نورالدين سَمهودى در كتابش «جواهر العقدين» است.

همچنين محمد رشيدالدين خان دهلوى كتاب «الفصول المهمّة» را ياد كرده است. عبدالله بن محمد مدنى مشهور به مطيرى در خطبه كتابش «الرياض الزاهرة فى فضل آل‏ بيت النبى و عترته الطاهرة عليهم السلام» گفته كه بيشتر مطالب كتابش را از كتاب «الفصول المهمّة» ابن‏ صبّاغ نقل كرده است.

۱۶. محمود بن احمد بن موسى بن احمد بن حسين بن يوسف بن محمود عَينى حنفى، ابومحمد، ابوالثناء، بدرالدين (ت ۷۶۲ -  م ۸۵۵ ق)

بدرالدين عينى در «عمدة القارى فى صحيح البخارى» نزول آيه تبليغ در واقعه روز غدير را از ابوسعيد خُدرى و از ابوجعفر محمد بن على بن حسين روایت كرده است.

همچنين عينى به شش قول ديگر از مقاتل و زمخشرى و ابن‏ جوزى و نيز ثعلبى از حسن بصرى اشاره كرده است. ولى نكته اينجاست كه عينى قول به نزول آيه در روز غدير خم در فضل على‏ عليه السلام را بر ديگر اقوال مقدّم داشته است. همچنين عَينى در ادامه، قول امام باقرعليه السلام را -  كه نزول آيه تبليغ در غدير است -  را نقل كرده است.[۲۷]

شمس ‏الدين سخاوى و سيوطى و محمود بن سليمان كفوى و زُرقانى مالكى و ازنيقى و كاتب چَلَبى [۲۸]: او را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند، به خصوص در ادبیات عرب و تاریخ و لغت و حدیث و فقه.

وى پسر قاضى شهاب ‏الدين است و گاهى ابن‏ عَينى گفته مى‏ شود. كمال شمنى و ارغون شاه تيدمرى از او روايت كرده ‏اند. علاء پسر خطيب ناصريّه در تاريخش و جلال‏ الدین سیوطی در كتابش «حسن المحاضرة» وى را توثيق كرده و ستوده ‏اند.

از تأليفات او است: فتح الباری (شرح بخارى) ، شرح شواهد، شرح معانى الآثار، شرح هدايه، شرح كنز، شرح مجمع، شرح درر البحار و طبقات الحنفية.

مولوى حيدرعلى فيض ‏آبادى در «منتهى الكلام» در احتجاج مقابل اماميه به سخنان عَينى استناد كرده و «عمدة القارى» شرح او بر بخارى را ستوده است. پس در نزول آيه تبليغ هم قول او پذيرفته است.

۱۷. عبدالرحمن بن ابى ‏بكر سُيوطى، جلال ‏الدين(۹۱۱ق)

جلال‏ الدين سيوطى در «الدرّ المنثور» نزول آيه تبليغ در واقعه غدير خم و در فضيلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را از ابن ‏ابى‏ حاتم و ابن‏ مردويه و ابن‏ عساكر از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.

وى همچنين پنج حديث ديگر در مورد نزول آيه تبليغ بدون ذكر شأن نزول آن نقل كرده است.[۲۹] و اما روايت سيوطى در سبب نزول آيه تبليغ در روز غدير در كتاب «الدرّ المنثور» به وجوهى معتبر است:

۱. سياق گفتار سيوطى چنين است است كه او از ميان اقوال، اين قول را حق مى‏ دانسته است، زيرا قول ديگرى را نقل نكرده است.

۲. سيوطى در خطبه كتاب «الدرّ المنثور» تصريح كرده كه اخبار و احاديثى كه وى در ذيل آيات آورده از كتاب‏ هاى معتبر استخراج شده است.

۳. كتاب «الدرّ المنثور» از تفسيرهاى مقبول و مشهورى است كه دهلوى در رساله «اصول الحديث» در كنار تفاسير بسيار معتبر از آن ياد كرده و سپس گفته كه اين جامع‏ ترين آنهاست.

۴. سيوطى در موارد متعدد در «الدرّ المنثور» به ضعف خبر تصريح كرده است. اين نشان مى‏ دهد كه اگر حديثى نزد او ضعيف باشد به ضعف آن هشدار مى‏ دهد، و در اين مورد هيچ تضعيفى نكرده است.

۵ . بزرگان حديث و كلام اهل‏ سنت بسيار به احاديث «الدرّ المنثور» استناد و احتجاج كرده ‏اند. از جمله: سيف ‏الله بن اسد الله ملتانى در «تنبيه السفيه» كتاب «الدرّ المنثور» را در شمار كتاب‏ هاى بسيار مهم ذكر كرده، و افزوده كه اين كتاب از مصادر «تحفه اثناعشريّه» از كتب اهل‏ سنت است.

همچنين در «الشوكة العمريّة» اثر محمد رشيدالدين خان شاگرد دهلوى آمده كه «الدرّ المنثور» در كتب تفسيرى اهل‏ سنت مشتمل بر اخبار تفسيرى وارده از اميرالمؤمنين و ائمه اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است.

۶ . اضافه بر اين، به طور كلى دهلوى در كتابش «تحفه اثنى‏ عشريه» دانشمندان و محدثان اهل ‏سنت را به تقوى و عدالت و ديانت مشهور مى‏ داند.[۳۰]

بنابراين، همه مناقشات دهلوى و غير او در اسانيد احاديث فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كه محدثان اهل‏ سنت آنها را روايت و پيشوايان و حافظان در كتاب‏ هاى معتبرشان نقل كرده ‏اند از اعتبار فرو مى ‏افتد. يكى از اين اخبار حديث نزول آيه تبليغ در روز غدير در فضيلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.

۱۸. محمد محبوب عالم بن صفى‏ الدين جعفر، بدر عالم (م۱۰۱۴)

محبوب عالم نزول آيه تبليغ در غدير خم را در كتاب مشهور «تفسير شاهى» آورده است.

در تفسير نيشابورى نزول آيه تبليغ در غدير خم را از ابوسعید خُدری و ابن ‏عباس و براء بن عازب و امام باقر علیه السلام نقل كرده و سپس مى‏ گويد:

محبوب عالم اين روايت را نقل كرده و روايتى كه مخالف آن باشد نقل نكرده است.

دهلوى در كتاب تحفه اثنى ‏عشريه به اعتبار «تفسير شاهى» تصريح كرده و رواياتى كه او از اهل‏ بیت‏ علیهم السلام نقل شده را «مضبوطه» خوانده است.[۳۱]

همچنين شاگرد دهلوى محمد رشيدالدين خان دهلوى در بيان اينكه تفاسير اهل‏ سنت آكنده از روايات امام علی بن موسی الرضا علیه السلام است، از «تفسير شاهى» و تفسير فخر رازی ياد كرده است.

از اين سخن نيز روشن مى‏ گردد كه «تفسير شاهى» نزد اهل ‏تسنن از تفاسير مشهور و معتبر است.

۱۹. عبدالوهاب بن محمد بن رفيع ‏الدين احمد بخارى، حاج عبدالوهاب (ت ۸۶۹ - م ۹۳۲ ق)

حاج عبدالوهاب در تفسيرش نزول آيه تبليغ در واقعه غدير را از براء بن عازب روايت كرده، و مى ‏گويد كه اين خبر را ابونعيم و ثعالبى در روایت كرده ‏اند.

حاج عبدالوهّاب از بزرگان اهل‏ سنت است. شيخ عبدالحقّ دهلوى در «اخبار الاخيار» و سيد محمد بن سيد جلال در «تذكرة الابرار» شرح حال وى را نوشته و او را بسيار ستوده ‏اند.[۳۲]

۲۰. عطاءاللَّه بن فضل ‏اللَّه شيرازى حسينى، جمال ‏الدين محدّث ‌(م۹۲۷)

جمال ‏الدين محدّث در «الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام» خبر نزول آيه تبليغ در غدير خم را همراه با نقل حدیث غدیر گفته از ابن عباس روايت كرده است.[۳۳]

جمال محدّث در خطبه كتاب «اربعين» به اعتبار احاديث كتابش تصريح كرده است.

۲۱. شهاب‏ الدين احمد(۱۹۳۰ – ۲۰۲۲میلادی)

شهاب‏ الدین در «توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل» احمد ذيل آيات نازل شده درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، نزول آيه تبليغ در واقعه غدير خم را روايت كرده است.

همچنين از ابوالجارود از حمزه (ابوجعفر) روايت شده كه اين آيه درباره ولايت نازل شده است. در ادامه نيز از عبدالله بن مسعود نزول آيه تبليغ را بدون شأن نزول آن نقل كرده است.[۳۴]

ضمناً شهاب ‏الدین احمد در عنوان بابى كه در آن آيات نازل شده درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را آورده، تصريح كرده كه از بين اقوال صحيح ‏ترين را آورده است.

همچنين شهاب ‏الدين احمد در خطبه كتابش گفته كه احاديث روايت شده در آن صحيح‏ ترين‏ هاست.

۲۲. محمد بن معتمدخان حارثى بدخشانى، ميرزا(متوفای۱۱۲۶ق)

بدخشانى در «مفتاح النجا» نزول آيه تبليغ در غدير خم درباره على‏ عليه السلام را از ابن‏ مَردَوَيه از ابن‏ مسعود و ابوسعيد خدرى و نيز از رَسعَنى به سندش از ابن‏ عباس نقل كرده است.[۳۵]

محمد رشيدالدين خان دهلوى و مولوى حيدر على فيض ‏آبادى[۳۶]: وى را ستوده ‏اند و از علما مى‏ دانند.

پانویس

  1. الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸.
  2. سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۲۶۳. تذكرة الحفّاظ: ج ۳ ص ۴۶. العِبَر فى خبر من غَبَر. طبقات الشافعية (جمال‏ الدين اِسنَوى) : ج ۱ ص ۴۱۶. طبقات الشافعية (ابن‏ قاضى شُهبه) : ج ۱ ص ۱۱۲. طبقات الحفّاظ: ص ۳۴۵. تراجم الحفّاظ (مخطوط) . الاتقان فى علوم قرآن: ج ۲ ص ۱۸۸.
  3. براى شرح حال ابن‏ شهرآشوب ر.ک: الوافى بالوَفَيات: ج ۴ ص ۱۶۴ (در اين كتاب، به راستگويى او تصريح شده است) . البلغة فى تراجم ائمة النحو و اللغة: ص ۲۴۰. بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة فى تراجم اللغويّين و النحاة: ج ۱ ص ۱۸۱.
  4. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵، به نقل از: مناقب ابن‏ شهرآشوب.
  5. تذكرة الحفّاظ: ج ۳ ص ۱۰۶۶ ۱۰۶۵. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۰۷. مرآة الجنان: حوادث سال ۴۰۷. طبقات الحفّاظ: ص ۴۱۵.
  6. الدرّ المنثور فى التفسير بالمأثور: ج ۲ ص ۲۹۸. مفتاح النجا (مخطوط) .
  7. تذكرة الحفّاظ: ج ۳ ص ۱۰۵۰. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۱۰. طبقات الحفّاظ: ص ۴۱۲. شرح المواهب اللَدنيّه: ج ۱ ص ۶۸ . زاد المعاد فى هدى خير العباد: ج ۳ ص ۵۶ . طبقات الشافعية (سُبكى) : ج ۱ ص ۳۱۷. الانساب: «الإصبهانى» . تاريخ ابن‏ كثير: ج ۷ ص ۳۵۳. كشف الظنون: ج ۱ ص ۴۳۹. الحصن الحصين من كلام سيدالمرسلين (با شرح قارى) : ص ۲۰ و ۲۵. اصول الحديث (دهلوى) .
  8. جمع الوسائل فى شرح الشمائل: ص ۷. تراجم الحفّاظ (مخطوط) .
  9. الكشف و البيان: ج ۴ ص ۹۲.
  10. وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۲۶. الوافى بالوفيات: ج ۷ ص ۸۱ . رجال المشكاة، الاكمال فى اسماء الرجال (چاپ شده همراه با المشكاة) : ج ۳ ص ۸۰۵ .
  11. اسباب النزول: ص ۱۱۵.
  12. اسباب النزول: ص ۴.
  13. الكامل فى التاريخ: حوادث سال ۴۶۸. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۶۸. تتمّة المختصر: حوادث سال ۴۶۸. مرآة الجنان: حوادث سال ۴۶۸. طبقات القرّاء: ج ۱ ص ۵۲۳ . طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۲۶۴. تاريخ الخميس: ج ۲ ص ۳۵۹. كشف الظنون: ج ۱ ص ۷۶. ازالة الخفاء. سير اعلام النبلاء: ج ۱۸ ص ۳۳۹.
  14. مجمع البيان فى تفسير القرآن: ج ۲ ص ۲۲۳.  شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۱۸۷.
  15. الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸. همچنين ر.ک: تاريخ دمشق: ج ۲ ص ۸۶ ، در شرح حال اميرالمؤمنين‏ عليه السلام.
  16. وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۳۳۵. تذكرة الحفّاظ: ج ۴ ص ۱۳۳۳  - ۱۳۲۸. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۵۷۱ . مرآة الجنان: حوادث سال ۵۷۱ . طبقات الشافعية (اِسنَوى) : ج ۲ ص ۲۱۶. طبقات الشافعية (ابن‏ قاضى شُهبه) : ج ۱ ص ۳۴۵.
  17. تفسير رازى ۴۹ / ۱۲.
  18. وفيات الاعيان: ج ۳ ص ۳۸۵  - ۳۸۱. تتمّة المختصر: حوادث سال ۶۰۶ . مرآة الجنان: حوادث سال ۶۰۶ . فصل الخطاب (مخطوط) . طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۳۹۶.
  19. مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول‏ عليهم السلام: ص ۴۴.
  20. مرآة الجنان: حوادث سال ۶۵۲ .
  21. مفتاح النجا فى مناقب آل العباعليهم السلام (مخطوط) .
  22. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۶۶۱ . تذكرة الحفّاظ: ج ۴ ص ۱۴۵۲. طبقات القرّاء: ج ۱ ص ۳۸۴. طبقات الحفّاظ: ص ۵۰۵ . كشف الظنون: ج ۱ ص ۱۷۱۵ ۹۱۳ ۴۵۲.
  23. تفسير نيشابورى: ج ۶ ص ۱۳۰ ۱۲۹.
  24. كشف الظنون: ج ۲ ص ۱۱۹۵. تحفه اثناعشريه: ص ۲۷۲، باب مطاعن.
  25. مودّة القربى. ر.ک: ينابيع المودّة: ص ۲۴۹.
  26. الفصول المهمّة فى معرفة الائمّة: ص ۴۲.
  27. عمدة القارى شرح صحيح بخارى ۲۰۶ / ۱۸، كتاب التفسير.
  28. الذيل الطاهر (مخطوط، از اين كتاب نسخه‏ اى -  كه دست‏خط مؤلف در آن هست -  در كتابخانه مرحوم ميرحامدحسين نگهدارى مى‏ شود) . حسن المحاضرة: ج ۱ ص ۴۷۳. بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج ۲ ص ۲۷۵. كتاب الاعلام الاخيار من فقهاء مذهب النعمان المختار (مخطوط) . شرح المواهب اللدنيّة: ج ۱ ص ۵۸ . مدينة العلوم. كشف الظنون، ج ۱ ص ۵۴۸ .
  29. الدرّ المنثور فى التفسير بالمأثور: ج ۲ ص ۲۹۸.
  30. تحفه اثنا عشريه: باب يازدهم و در جواب طعن هشتم از مطاعن صحابه.
  31. تحفه اثناعشريه: ص ۱۱۱، باب سوم.
  32. اخبار الاخيار: ص ۲۰۶. همچنين براى شرح حال وى ر.ک: نزهة الخواطر: ج ۴ ص ۲۲۳.
  33. الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام (مخطوط)
  34. توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل (مخطوط) .
  35. مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العباعليهم السلام (مخطوط) .
  36. ايضاح لطافة المقال. ازالة الغين.