هدف

از ویکی غدیر

اهداف غدير[۱]

اگر غدير عملى مى ‏شد دنيا چگونه بود؟

نسل امروز مايل است تصورى از روزگارى داشته باشد كه در آن مسير طبيعى خلافت پيش مى ‏رفت و اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام به خلافت مى ‏رسيد، ولى افسوس كه گرفتار ظلمتى از سقیفه بنی ‏ساعده است كه نمى ‏تواند اين منظره را در ذهن خود به تصوير بكشد.

او مى ‏خواهد بداند كه اگر فقط غدير بود و سقيفه ‏اى نبود دنيا چگونه بود، و چه مسيرى را در پيش مى‏ گرفت؟

اگر دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله درباره دوازده امام‏ علیهم السلام عملى مى ‏شد چه فرقى با وضع موجود داشت؟

اينكه سلمان و ابوذر و مقداد در آن روزهاى اول به مردم نهيب مى‏ زدند كه اگر خلافت به صاحبش بازگردد نعمت‏ هاى الهى از آسمان و زمين بر مردم ارزانى خواهد شد، منظورشان چه بود؟

غاصبانى را كه اين همه نعمت را از دست همه بشريت گرفتند با چه زبانى مى ‏شود نفرین كرد؟

اين مسئله كه واقعاً غدير براى چه روزگارى از آينده اسلام در نظر گرفته شده بود و صاحب اسلام با اين برنامه عظيم چه منوياتى را دنبال مى ‏كرد، دقيق ‏ترين برخورد با اين حركت دلسوزانه پيامبر صلى الله عليه و آله است.

با در نظر گرفتن آن اهداف و نگاهى به آنچه واقع شد، رنجنامه ‏اى با اين مضمون مى ‏توان سر داد:

هدف غدير محكم كردن دین بود، نه برگرداندن به جاهلیت؛ چنانكه سقيفه كرد!

آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل؛ چنانكه سقیفه كرد!

پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى‏ آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آن؛ چنانكه سقيفه كرد!

بيان قرآن اين سرمايه اصلى اسلام بود نه طالبين معرفت آن را شكنجه و تبعيد كردن؛ چنانكه سقيفه كرد!

تعليم قضاوت‏ هاى به حق و نشان دادن امن و عدالت در اجتماع بود؛ نه ترويج ظلم و بى‏ عدالتى و جايز دانستن آن بر خلیفه حتى نسبت دادن آن به خدا و رسول؛ چنانكه سقيفه كرد!

از جمله اهداف مهم غدير مى‏ توان اين موارد را بر شمرد:

الف) تعيين سرنوشت مردم بعد از رسول‏ خدا صلى الله علیه و آله

پيامبر صلى الله عليه و آله نور و هدایت است، و قرآن مجید از ايشان تعبير به شمس و سراج منیر مى‏ كند. آيا ممكن است مردم را در ابهام و شک و اضطراب و بلاتكليفى بگذارد و برود؟!

ب) تعيين تكليف رسالت كه تا روز قيامت بايستى ادامه پيدا كند.

ج) تعيين تكليف با مسئله ولایت، به معناى اکمال دین و اتمام نعمت.

د) دستيابى به اسلام راستين. حضرت صديقه طاهره‏ عليها السلام در خطبه فدکیه مى‏ فرمايند: اسلام را دگرگون كردند. به اين معنى كه اسلام راستين را از منبع اسلام كه صاحب ولايت بود نگرفتند.

هـ) اتحاد امت. حضرت زهرا عليها السلام مى‏ فرمايند: وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا لَمّاً لِلْفُرْقَةِ[۲]: خداوند اطاعت ما را قرار داد تا امت نظم پيدا كنند، و امامت ما را امان از تفرقه قرار داد.

همچنين حضرت زهراعليها السلام در كلام ديگرى مى ‏فرمايند:

وَ اللَّهِ‏ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَ‏ عَلَى‏ أَهْلِهِ‏، وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ‏، لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ، وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ، حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا، التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ.[۳] در اين حديث تصريح شده كه اگر حق به اهلش واگذار مى‏ شد، هرگز اين تشتت و اختلاف در امت اسلامی به وجود نمى‏ آمد.

اهداف بلندمدت غدير[۴]

اسلام فقط دين ۲۳ ساله يا صد ساله نبود، بلكه طبق وعده پروردگار خاتم اديان بود و مى ‏بايست تا آخرين روز دنيا و آغاز قيامت به عنوان تنها دين الهىِ مورد قبول خداوند بر گستره جهان بدرخشد.

لذا در غدير اهداف روشن و والايى براى آينده آن -  كه تاكنون چهارده قرن از آن گذشته -  پيش ‏بينى شد. آنچه در غدير به عنوان عصاره ختم نبوت، براى امت عظيم اسلام در طول زمان‏ ها و به وسعت مكان‏ ها، در نظر گرفته شد در جهات زير قابل ترسيم است:

 امامت

محور غدير امامت بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله است كه با ژرف‏نگرى و آينده‏ بينى دقيق -كه در هيچ يک از اديان و ملل جهان نظير ندارد -پيش ‏بينى شده است.اين پيش‏ بينى‏ ها در جهات زير قابل توجه است:

الف) انتخاب بهترين مولى

يافتن فردى مناسب براى يک مقام تا وقتى در اختيار بشر باشد احتمال خطا در آن راه دارد. وقتى مسئله به عظمت جانشینی پيامبر صلى الله عليه و آله باشد كوچک ‏ترين اشتباه بزرگ ‏ترين ضررها را به دنبال خواهد داشت.

در اين مرحله خدا بر مسلمانان منت گذاشت و اين انتخاب را خود بر عهده گرفت. بر همه واضح است كه انتخاب خداوند نه تنها احتمال اشتباه ندارد، بلكه قطعاً بهترين انتخابى خواهد بود كه فوق آن تصور نمى ‏شود.

ب) معرفى دوازده امام ‏عليهم السلام تا آخر دنيا

نكته بسيار مهم و قابل توجه در غدير، يكسره كردن مسئله جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله تا آخرين روز دنيا بود. در غدير فقط امیرالمؤمنین علیه السلام معرفى نشد، بلكه دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام به عنوان سلسله لا ينقطع امامت تعيين شدند.

البته بايد هم چنين مى ‏شد، زيرا آنچه درباره تعيين جانشين اول پيامبر صلى الله عليه و آله ضرورت داشت دقيقاً در مراحل بعد نيز تا آخر دنيا مورد توجه بود، و به همان دليل پيامبر صلى الله عليه و آله رشته جانشينى خود تا روز قیامت را در غدير بيان كردند و دوازده امام ‏عليهم السلام را يكجا به مردم معرفى نمودند، و بر حضور آنان به عنوان امام در همه اعصار تأكيد كردند و امامت هركس ديگرى را به هر دليلى و در هر مقامى و با هر نسبتى به صراحت نفى كردند.

ج) تعيين امام معصوم

بشر هميشه در جستجوى راهى است كه او را قطعاً به هدف برساند، و اين دست يافتنى نيست مگر در سايه مصونيت از خطاهاى عمدى و سهوى. بين تمام اديان و مذاهب جهان تنها مذهب شیعه است كه مى ‏تواند اين ادعا را با ضمانت الهى داشته باشد.

يعنى امامان معصوم‏ عليهم السلام رهبران و مقتدايان دينى ما هستند كه از طرف خداوند عصمتشان از هر خطايى تضمين شده است.

در سايه عصمت، شيعه مطمئن است راهى كه در پيش گرفته درست بوده و همان است كه خداوند از بندگانش طلب كرده است. اين پايه ‏اى بود كه در غدير با عبارات مختلف از آن ياد شد.

د) معدن علم

تأكيدى كه در غدير براى مقام امامت بود اطمينان دادن به مردم درباره اتصال علم اهل ‏بیت‏ علیهم السلام به علم الهى بود.

پيداست نيازهاى علمى مردم گستره‏ اى به وسعت زمان ‏ها و مكان ‏ها و موضوعات مختلف دارد، و با توجه به بى ‏نهايت بودن علم جا دارد سؤالات علمى را هم نامتناهى تعبير كنيم.

در برابر چنين نيازى جز درياى بيكران علم كه سرچشمه آن علم خداوند باشد و هم از سوى او به عنوان علم لدنّى به ايشان عطا شده باشد راه ديگرى نيست، چرا كه بشر عادى محدود و گنجايش علمش معين است. در غدير پاسخى بلند به اين نياز عظيم داده شد و خداوند با ضمانت خويش، پيامبر و دوازده امام ‏عليهم السلام را معادن علم خود توصيف كرد و تأكيد نمود كه در هر باره ‏اى نياز داشتيد از ايشان سؤال كنيد، و آنان هيچ نيازى به علم و عالم ندارند.

هـ) ولايت مطلقه الهيه

امامت و ولايت در هر حدى محدود باشد در ماوراى آن حد زير سؤال مى‏ رود، و مشكلاتى كه در صورت عدم تعيين امام قابل پيش‏ بينى است در همان محدوده مطرح مى‏ شود. لذا در غدير پس از ضمانت هاى مختلفى مانند افضليت، عصمت و علم كه از طرف پروردگار درباره دوازده امام علیهم السلام داده شد، اختيار مطلق در امور دين و دنياى مردم از جهات مختلف به دست مقام عصمت سپرده شد كه به عنوان نايبان خداوند در زمين عمل مى‏ كنند.

و) حضرت مهدى‏ عليه السلام

پيداست كه با حضور منافقان و مسلمانان ضعيف العقيده، جنبه عملى امامت غدير به آسانى قابل تحقق نيست. لذا در غدير -  يعنى روزى كه اصل امامت مطرح شد -  اين پيش‏ بينى به صراحت اعلام شد تا يک مسلمان پس از اعتقاد به امامت، بداند كه اين اعتقاد -  طبق وعده خداوند -  روزى محقق خواهد شد اگر چه آن روز دير باشد؛ و آن روزى است كه حضرت مهدى‏ عليه السلام ظهور كند.

اين مسئله دو جهت مهم اعتقادى را تأمين مى‏ كند:

اول. اعتقاد يک مؤمن بر مبنايى استوار و ريشه‏ دار قرار دارد، و محقق نشدن اعتقاد او در اجتماع ضررى به اصل آن نمى‏ زند. قلب او مطمئن است كه مى‏ تواند پاسخگوى عقيده ‏اى باشد كه در دل دارد و طبق آن در محدوده‏ اى كه امكان دارد عمل مى ‏كند.

دوم. با انتظار تحقق عينى اين اعتقاد و وقوع آن در زمان ظهور حضرت مهدى ‏عليه السلام، مقايسه ‏اى روشن بين عقيده خود و ديگران خواهد يافت و لذت آن را چند برابر خواهد چشيد.

منابع و مراجع دينى

مسلمان به عنوان دينى كه انتخاب كرده ملتزم به دستوراتى است كه از سوى صاحب شريعت به او مى‏ رسد، و اين الزامِ اعتقادى او را وادار مى‏ كند تا هر چه بيشتر در جستجوى فرامين الهى باشد. با در نظر گرفتن اينكه ممكن است فكرهاى بشرى و عقل‏ هاى كوتاه در صدد انحراف و تحریف حقايق دينى باشند، آن نياز و اين خط در غدير به صورتى عميق پيش ‏بينى شده است:

الف) حلال و حرام غير قابل تغيير

اسلام به عنوان دينى غير قابل تغيير با پايه ‏هايى استوار -  كه حلال و حرام آن تا روز قيامت به قوّت خود باقى خواهد بود -  مطرح شده است، و تصريح شده كه حلال و حرام آن است كه خدا آن را حلال و حرام اعلام كند.

ب) اهل ‏بیت‏ علیهم السلام مبين حلال و حرام

قرآن و عترت به عنوان تنها مرجع دينى مردم معرفى شده و كيفيت مراجعه به آنها نيز تعليم داده شده است. بدين صورت كه قرآن كتاب دائمى و متقن پروردگار است و پيامبر و امامان‏ عليهم السلام در كنار قرآن دو نقش اساسى دارند:

اول. مبيِّن و مفسِّر قرآنند و با همان عصمت و علمى كه دارند مفاهيم و معارف گوناگون قرآن را در اختيار مردم قرار مى‏ دهند.

دوم. ادامه آنچه در قرآن گفته نشده و يا به صورت مجمل بيان شده توسط آنان بايد ارائه شود تا مصونيت قطعى احكام الهى از هر تحریف و اشتباهى ضمانت شده باشد. لذا تعابيرى از قبيل «لن يفترقا» و يا «كل واحد منهما مُنبِئٌ عن صاحبه» در صدد پايه‏ ريزى اعتقادى در غدير بوده است.

آينده مسلمين

شكى نيست كه آينده‏ نگرى يک دين و فرستنده آن، دليل بر ژرف ‏نگرى آن خواهد بود، و دلخوش كردن مردم به آنچه انتظارش نمى ‏رود نشانه سطحى ‏نگرى است.

از اينجاست كه در غدیر، آينده ‏اى نگران كننده به عنوان زنگ خطر در گوش مردم به صدا در آمد. اين مهم به‏ گونه ‏هاى مختلفى به مردم ارائه شد و از حد تصريح هم گذشت؛ و شايد بتوان ادعا كرد كه نيمى از وقت غدير صرف اين جهت شد. نمونه ‏هاى بارز اين مسئله را در دو جلوه مى‏ توان ديد:

الف) پيشگويى از امامان ضلالت

صراحت به ظهور امامان ضلالت و انحراف بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و مقابله آنان با امامان معرفى شده در غدير و حتى غلبه آنان، مردم را متوجه خطر جدى مى ‏نمود.

ب) پيشگويى از نفاق و ضعف ايمان مردم بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله

تصريح به نفاق گروه‏ هايى از مردم و ضعف ايمان عده ‏اى ديگر كه به راحتى در اختيار امامان ضلالت قرار مى ‏گيرند، و به عنوان اعوان و ياران گمراهى زمينه را براى غلبه ضد اسلام از درون آماده مى‏ كنند، بيدار باشى ديگر از غدير بود.

اين اعلام خطر در غدير از زيباترين چراغ‏ هاى هدایت اسلام بود كه مؤمنين حقيقى را بيدار كرد، تا خود را از جهت اعتقادى و عملى آماده مقابله با گمراهان نمايند، و ناخواسته در گردونه برنامه ‏هاى امامان ضلالت قرار نگيرند.

اهداف مهم غدير

مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله است، مانند:

اعلان نزول پيک وحى براى معرفى امامت

پيامبر گرامى‏ صلى الله عليه و آله فرمود:

ِ إِنَ‏ جَبْرَئِيلَ‏ هَبَطَ إِلَيَ‏ مِرَاراً ثَلَاثاً يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ السَّلَامُ أَنْ أَقُومَ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَ أَسْوَدَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيَّ بِذَلِكَ آيَةً مِنْ كِتَابِهِ‏ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ[۵] وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ هُوَ رَاكِعٌ يُرِيدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ حَالٍ[۶]:

همانا جبرئیل (كه درود خدا بر او باد) سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان (غدير خم) توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابى‏ طالب وصى و جانشین و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد.

على‏ عليه السلام پس از خدا و پيامبر رهبر شماست، و خداوند بزرگ آيه ‏اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه:

«همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز رابپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند». و مى ‏دانيد كه على بن ابى‏ طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى‏ طلبيد.

علل صبر و انتظار پيامبر صلى الله عليه و آله

آنگاه به علل «سياست صبر و انتظار» اشاره مى ‏كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على‏ عليه السلام بیعت عمومى نگرفته است:

وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِيلَ أَنْ يَسْتَعْفِيَ لِي عَنْ تَبْلِيغِ ذَلِكَ إِلَيْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِي بِقِلَّةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنَافِقِينَ وَ أَدْغَالِ الْآثِمِينَ وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِينَ بِالْإِسْلَامِ الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِه‏:

«بِأَنَّهُمْ‏ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ‏ وَ يَحْسَبُونَهُ‏ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ‏».[۷] وَ كَثْرَةِ أَذَاهُمْ لِي غَيْرَ مَرَّةٍ حَتَّى سَمَّوْنِي أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّي كَذَلِكَ لِكَثْرَةِ مُلَازَمَتِهِ إِيَّايَ وَ إِقْبَالِي عَلَيْهِ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ذَلِكَ‏ وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ‏ أُذُنٌ عَلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ‏ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ‏...» .[۸] َ وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّيَ الْقَائِلِينَ بِذَلِكَ بِأَسْمَائِهِمْ‏ لَسَمَّيْتُ وَ أَنْ أُومِئَ إِلَيْهِمْ بِأَعْيَانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَ أَنْ أَدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ فِي أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ:

از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على‏ عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم - مى‏ دانم كه تعداد پرهيزكاران اندک و شمار منافقان فراوان است، و گنهكارانى پرفريب و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى ‏دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود:

«با زبان‏ هاى خود چيزى را مى‏ گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى ‏برند اين كار ساده ‏اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى‏ ها در نزد خدا گناه بزرگى است».

همان‏ ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده ‏اى ندارد.

چون من همواره با على‏ عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند.

تا آنكه خداوند بزرگ آيه ‏اى نازل كرد و پاسخ ياوه ‏گويى‏ هاى آنان را داد و فرمود: «برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى‏ گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است» .

هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا باانگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى ‏توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى ‏سازم.

اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

پس از اعلام نزول پيک وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئه‏ هاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولایت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يک ضرورت اجتماعى و يک حقيقت غير قابل انكار مى ‏شناساند، كه هيچ قوم و قبيله‏ اى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمى‏ تواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود:

فَاعْلَمُوا مَعَاشِرَ النَّاسِ ذَلِكَ فِيهِ وَ افْهَمُوهُ، وَ اعْلَمُوا انَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إمَاماً فَرَضَ طَاعَتَهُ عَلَى الْمُهَاجِرين وَ الْأنْصَار، وَ عَلَى التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَان، وَ عَلَى الْبَادِي وَ الْحَاضِر، وَ عَلَى الْأعْجَمِيِّ وَ الْعَرَبِيّ وَ الْحُرّ وَ الْمَمْلُوك وَ الصَّغِير وَ الْكَبِير، وَ عَلَى الْأبْيَضِ وَ الْأسْوَدِ، وَ عَلَى كُلِّ مُوَحِّدٍ. مَاضٍ حُكْمُهُ، جَازٍ قَوْلُهُ، نَافِذٌ أمْرهُ. مَلْعُونٌ مَنْ خَالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ تَبعَهُ وَ صَدَّقَهُ. فَقَدْ غَفَرَ اللَّه لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أطَاعَ لَهُ... . ثُمَّ مِنْ بَعْدِي عَلَى وَلِيّكُمْ وَ إمَامكُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبّكُمْ. ثُمَّ الْإمَامَة فِي ذُرّيّتِي مِنْ وُلْدِهِ إلَى يَوْمِ تَلْقَوْنَ اللَّه وَ رَسُولهُ:

بدانيد اى مردم! همانا خداوند على‏ عليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرین و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچک و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است.

بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است. كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... .

تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مى‏ آمرزد.

آنگاه پس از من امام شما على‏ عليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان على‏ عليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد.

يادآورى لياقت ‏ها و ويژگى‏ هاى امام على ‏عليه السلام

پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقت‏ هاى اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را يک يک در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بیعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد.

تا اتمام حجت شود، و ارزش ‏هاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله فرمود:

مَا مِنْ عِلْمٍ إلَّا وَ قَدْ أحْصَاهُ اللَّه فِىَّ، وَ كُلّ عِلْمٍ عَلِمْتُ فَقَد أحْصَيْتُهُ فِي عَلِيٍّ إمَام الْمُتَّقِينَ، وَ مَا مِنْ عِلْمٍ إلَّا وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً. وَ هُوَ الْإمَامُ الْمُبِينَ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّه فِي سُورَةِ يَاسِين: «وَ كُلُّ شَىْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إمَامٍ مُبِينٍ» . مَعَاشِرَ النَّاس!ِ لَا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لَا تَنْفِرُوا مِنْهُ، وَ لَا تَسْتَنْكِفُوا مِنْ وَلَايَتِهِ. فَهُوَ الَّذِي يَهْدِي إلَى الْحَقّ وَ يَعْمَل بِهِ، وَ يَزْهَقُ الْبَاطِل وَ يَنْهَى عَنْهُ، وَ لَا تَأخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم. الأوّل مَنْ آمَنَ اللَّه وَ رَسُولِهِ لَمْ يَسْبِقْهُ إلَى الْإيِمَانِ بِي أحَدٌ. وَ الَّذِي فَدَى رَسُول‏ اللَّهِ بِنَفْسِهِ وَ الَّذِي كَانَ مَعَ رَسُولِ ‏اللَّهِ، وَ لَا أحَدٌ يَعْبد اللَّه مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجَالِ غَيْرُهُ... . مَعَاشِرَ النَّاسِ! هَذَا عَلِيٌّ أخِي وَ وَصِيِّي، وَ وَاعِي عِلْمِي، وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي. عَلِيٌّ مَنْ آمَنَ بِي، وَ على تَفْسِير كِتَاب اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الدَّاعِي إلَيْهِ وَ الْعَامِلُ بِمَا يَرْضَاهُ وَ الْمُحَارِبُ لِأعْدَائِهِ وَ الْمُوَالِي عَلَى طَاعَتِهِ وَ النَّاهِي عَنْ مَعْصِيَتِهِ. إنَّهُ خَلِيفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أمِيرالْمُؤْمِنِين وَ الْإمَامُ الْهَادِى مِنَ اللَّهِ وَ قَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ بِأمْرِ اللَّهِ:

بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به على‏ عليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على‏ عليه السلام سپردم، كه امام آشكار است.

اى مسلمانان! نسبت به على‏ عليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدایت مى‏ كند و بر اساس حق عمل مى‏ نمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مى‏ دهد، و در راه خدا از چيزى نمى ‏هراسد.

اى مردم! على‏ عليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسليم پيامبر خدا نبود.

اى مردم! اين على ‏عليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مى ‏جنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مى‏ كند.

خلیفه رسول‏ خدا و امير مؤمنان است. رهبر هدایت كننده و كشنده ناکثین و قاسطين و مارقين به امر الهى است.

تكميل دين با ولايت على‏ عليه السلام

پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزش ‏هاى امام على‏ عليه السلام، پیامبر صلى الله علیه و آله به نكته مهم ديگرى اشاره مى‏ فرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت على‏ عليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصوم‏ علیهم السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصوم‏ عليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصوم‏ عليه السلام تفسير كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است، و بدون امامت ره ‏آورد رسالت تداوم نخواهد يافت.

خداوند هم در پيام غدير فرمود: «وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»[۹]:

اگر امروز ولايت على ‏عليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرسانده ‏اى.

از اين رو در آن سخنرانى معروف روز غدير خم فرمود:

مَعَاشِرَ النَّاسِ! إنَّمَا أكْمَل اللَّه عَزَّوَجَلَّ دِينَكُمْ بِإمَامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتمّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقَامه مِنْ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْعرض عَلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، فَأُولَئِکَ الَّذِينَ حَبطتْ أعْمَالَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة وَ فِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ، لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَاب وَ لَا هُمْ يُنْظَرُون:

اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولایت على‏ عليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت على‏ عليه السلام و ديگر امامان جانشین او كه از فرزندان على‏ عليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد.

افشاى چهره واقعى دشمنان على‏ عليه السلام

چون امر الهى در ولايت عترت پیامبر صلی الله علیه و آله ابلاغ، و ويژگى‏ هاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بى ‏تقوا و فرصت طلبان بى‏ پروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضع ‏گيرى‏ ها روش برخورد با آنان را بدانند. پس فرمود:

مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَىَّ قَوْلِي هَذَا وَ لَمْ يُوَافِقْهُ. أَلَا إِنَ‏ جَبْرَئِيلَ‏ خَبَّرَنِي‏ عَنِ‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى‏ بِذَلِكَ‏: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. «فَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ». ٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ‏ أَنْ تُخَالِفُوهُ‏ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا، إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما یَعْمَلُونَ‏.أَلَا وَ إِنَّهُ‏ لَا يُبْغِضُ‏ عَلِيّاً إِلَّا شَقِيٌ‏، ٌّ وَ لَا يُوَالِي‏ عَلِيّاً إِلَّا تَقِيٌ‏، وَ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ مُخْلِص‏ٌ. وَ فِي عَلِيٍّ -  وَاللَّهِ -  نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْر: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم . وَ الْعَصْرِ إنَّ الْإنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ. إلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَات وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»:

اى مردم، لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند.

آگاه باشيد، همانا جبرئیل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد.

«پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است».

اى مردم! بترسيد از اينكه با امر خدا مخالفت كنيد، كه قدم‏ هايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است.

آگاه باشيد، با على ‏عليه السلام هيچ كس جز بدبخت بدانجام دشمنى نمى‏ ورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى على ‏عليه السلام را به جان نمى‏ خرند، و جز مؤمن مخلص كسى به على‏ عليه السلام ايمان نمى ‏آورد.

سوگند به خدا، درباره على ‏عليه السلام سوره عصر نازل شد: «به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند» .

هشدار به قدرت‏ طلبان منتظرفرصت

سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهلیت اشاره مى‏ كند، و هشدار مى ‏دهد كه مبادا قدرت‏ طلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند:

مَعَاشِرَ النَّاسِ! إِنَّهُ‏ سَيَكُونُ‏ مِنْ‏ بَعْدِي‏ أَئِمَّةٌ يَدْعُونَ‏ إِلَى‏ النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ‏. مَعَاشِرَ النَّاسِ! ِ إِنَ‏ اللَّهَ‏ تَعَالَى‏ وَ أَنَا بَرِيئَانِ‏ مِنْهُمْ‏. مَعَاشِرَ النَّاسِ! ِ إِنَّهُمْ‏ وَ أَنْصَارَهُمْ‏ وَ أَشْيَاعَهُمْ‏ وَ أَتْبَاعَهُمْ‏ فِي‏ الدَّرْكِ‏ الْأَسْفَلِ‏ مِنَ‏ النَّارِ، وَ لَبِئْسَ‏ مَثْوَى‏ الْمُتَكَبِّرِينَ‏. أَلَا لَعَنَ‏ اللَّهُ‏ الْغَاصِبِينَ‏ وَ الْمُغْتَصِبِينَ‏:

اى مردم، پس از من حاكمان دروغين قدرت را به دست مى ‏گيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مى‏ خوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند.

اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائين ‏ترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان (حق اهل ‏بيت‏ عليهم السلام) ويارى دهندگانشان.

مسؤوليت همگانى تبليغ

پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه و آله براى تحقق امر ولايت على ‏عليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانه‏ هاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامه ‏ها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مى‏ كند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است.

تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينه‏ ها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود:

مَعَاشِرَ النَّاسِ! إِنِّي‏ أَدَعُهَا إِمَامَةً وَ وِرَاثَةً فِي‏ عَقِبِي‏ إِلَى‏ يَوْمِ‏ الْقِيَامَةِ. وَ قَدْ بَلَّغْتُ‏ مَا أُمِرْتُ‏ بِتَبْلِيغِهِ‏، حُجَّةً عَلَى‏ كُلِ‏ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ‏، وَ عَلَى‏ كُلِ‏ أَحَدٍ مِمَّنْ‏ شَهِدَ أَوْ لَمْ‏ يَشْهَدْ، وُلِدَ أَوْ لَمْ‏ يُولَدْ فَلْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ:

اى مسلمانان، من على‏ عليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مى‏ گذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مى ‏باشند.

همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بوده ‏ام به شما رسانده ‏ام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است.

به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند.

دعا و درخواست از خدا

آنگاه دست‏ها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه:

اللَّهُمَ‏ وَالِ‏ مَنْ‏ وَالاهُ‏ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاهُ‏ وَ انْصُرْ مَنْ‏ نَصَرَهُ‏ وَ اخْذُلْ‏ مَنْ‏ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ أنْكَرَهُ ُ وَ اغْضَبْ‏ عَلَى‏ مَنْ‏ جَحَدَ حَقَّهُ‏. اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ آيَة فِي عَلِيّ وَلِيّكَ عِنْدَ تَبْيِينِ ذَلِكَ وَ نَصْبِكَ إيَّاهُ لِهَذَا الْيَوْم: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ».اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أُشْهِدُكَ‏ -  (وَ كَفَى بِي شَهِيداً )- أَنِّي‏ قَدْ بَلَّغْتُ‏:

پروردگارا، دوستان على ‏عليه السلام را دوست بدار و دشمنان على‏ عليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت على ‏عليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق على‏ عليه السلام را غصب نمايد خشم گير.

پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به على‏ عليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش على‏ عليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به کمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: «هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است» .

فرمان بيعت عمومى

پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجت‏ هاى فراوان و شناساندن انديشه‏ هاى والاى حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و هشدار از پیمان‏ شكنی غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بيعت آگاهانه را صادر فرمود:

الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل: «ان الذين يبايعونک انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً» :

آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با على‏ عليه السلام فرا مى‏ خوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و على‏ عليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با على‏ عليه السلام فرا مى‏ خوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است. من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى على‏ عليه السلام بيعت گيرم. پس آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت على ‏عليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از على‏ عليه السلام را -  كه از خاندان من و از فرزندان على‏ عليه السلام مى‏ باشند -  بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدى‏ عليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد.

پس از سخنرانى، پیامبر صلی الله علیه و آله ابتداء خود با على‏ عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بیعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با على‏ عليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند.

اهداف مهم غدير در خطبه غدير[۱۰]

مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله است، مانند:

اعلان نزول پيک وحى براى معرفى امامت

پيامبر گرامى‏ صلى الله عليه وآله فرمود:إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى ‏طالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى. و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارک و تعالى على بذلك آية من كتابه: «إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .[۱۱] و على بن ابى‏ طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال[۱۲]:

همانا جبرئیل (كه درود خدا بر او باد) سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان (غدير خم) توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابى‏ طالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد. على‏ عليه السلام پس از خدا و پيامبر رهبر شماست، و خداوند بزرگ آيه ‏اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: «همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز رابپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند» . و مى‏ دانيد كه على بن ابى ‏طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى‏ طلبيد.

علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله

آنگاه به علل «سياست صبر و انتظار» اشاره مى‏ كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على ‏عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم -  ايها الناس -  لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: «بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم» .[۱۳] و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: «و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...» .[۱۴] و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى -  و اللَّه -  فى امورهم قد تكرّمت:

از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على‏ عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم -  مى‏ دانم كه تعداد پرهيزكاران اندک و شمار منافقان فراوان است، و گنهكارانى پرفريب و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى ‏دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: «با زبان‏هاى خود چيزى را مى ‏گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى ‏برند اين كار ساده ‏اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى ‏ها در نزد خدا گناه بزرگى است» .

همان‏ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده‏اى ندارد. چون من همواره با على‏ عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه‏ اى نازل كرد و پاسخ ياوه ‏گويى‏ هاى آنان را داد و فرمود: «برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى ‏گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است» .

هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا باانگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى‏ توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى ‏سازم.

اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

پس از اعلام نزول پيک وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئه ‏هاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولايت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يک ضرورت اجتماعى و يک حقيقت غير قابل انكار مى ‏شناساند، كه هيچ قوم و قبيله ‏اى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمى‏ تواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود:

فاعملوا معاشر الناس ذلك فيه و افهموه، و اعملوا ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى والعربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد. ماضٍ حكمه، جازٍ قوله، نافذ امره. ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له ... . ثم من بعدى على وليكم و امامكم بامر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله:

بدانيد اى مردم! همانا خداوند على‏ عليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچک و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است. بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است. كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... . تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مى ‏آمرزد. آنگاه پس از من امام شما على‏ عليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان على‏ عليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد.

يادآورى لياقت ‏ها و ويژگى ‏هاى امام على ‏عليه السلام

پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقت ‏هاى اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را يک يک در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد. تا اتمام حجت شود، و ارزش‏ هاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه وآله فرمود:

ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىَّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى على امام المتقين، و ما من علم الا وقد علّمته علياً. و هو الامام المبين الذى ذكره اللَّه فى سورة ياسين: «و كل شى احصيناه فى امام مبين» . معاشر الناس! لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تاخذه فى اللَّه لومة لائم. الاول من آمن اللَّه و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى احد. و الذى فدى رسول‏ اللَّه بنفسه و الذى كان مع رسول‏ اللَّه، و لا احد يعبد اللَّه مع رسوله من الرجال غيره... . معاشر الناس! هذا على اخى و وصيى، و واعى علمى، و خليفتى فى امتى. على من آمن بى، و على تفسير كتاب اللَّه عزوجل والداعى اليه و العامل بما يرضاه و المحارب لاعدائه و الموالى على طاعته و الناهى عن معصيته. انه خليفة رسول‏ اللَّه و اميرالمؤمنين و الامام الهادى من اللَّه و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين بامر اللَّه:

بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به على ‏عليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على ‏عليه السلام سپردم، كه امام آشكار است. اى مسلمانان! نسبت به على ‏عليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدایت مى‏ كند و بر اساس حق عمل مى ‏نمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مى‏ دهد، و در راه خدا از چيزى نمى‏ هراسد. اى مردم! على‏ عليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسلیم پيامبر خدا نبود. اى مردم! اين على عليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مى‏ جنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مى‏ كند. خلیفه رسول‏ خدا و امير مؤمنان است. رهبر هدايت كننده و كشنده ناكثين و قاسطین و مارقین به امر الهى است.

تكميل دين با ولايت على ‏عليه السلام

پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزش‏ هاى امام على‏ عليه السلام، پيامبرصلى الله عليه وآله به نكته مهم ديگرى اشاره مى ‏فرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت على‏ عليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصوم ‏عليه السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصوم ‏عليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصوم‏ عليه السلام تفسیر كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است، و بدون امامت ره ‏آورد رسالت تداوم نخواهد يافت. خداوند هم در پيام غدير فرمود: «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»[۱۵]: اگر امروز ولايت على ‏عليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرسانده ‏اى. از اين رو در آن سخنرانى معروف روز غدير خم فرمود:

معاشر الناس! انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته. فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامة و العرض على اللَّه عزوجل، فاولئک الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الآخره و فى النار هم خالدون، لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون:

اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولايت على ‏عليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت على ‏عليه السلام و ديگر امامان جانشین او كه از فرزندان على ‏عليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد.

افشاى چهره واقعى دشمنان على‏ عليه السلام

چون امر الهى در ولايت عترت پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ، و ويژگى‏ هاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بى ‏تقوا و فرصت طلبان بى ‏پروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضع ‏گيرى‏ ها روش برخورد با آنان را بدانند. پس فرمود:

ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه. الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلک: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. «فلتنظر نفس ما قدمت لغد» . و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، إن اللَّه خبير بما يعملون. الا و انه لا يبغض علياً الا شقى، و لا يوالى علياً الا تقى، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص. و فى على -  واللَّه -  نزلت سورة العصر: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم . و العصر ان الانسان لفى خسر . الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر» :

اى مردم، لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند. آگاه باشيد، همانا جبرئیل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد. «پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است» . اى مردم! بترسيد از اينكه با امر خدا مخالفت كنيد، كه قدم ‏هايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است. آگاه باشيد، با على‏ عليه السلام هيچ كس جز بدبخت بدانجام دشمنى نمى‏ ورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى على ‏عليه السلام را به جان نمى‏ خرند، و جز مؤمن مخلص كسى به على‏ عليه السلام ايمان نمى‏ آورد. سوگند به خدا، درباره على‏ عليه السلام سوره عصر نازل شد: «به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند» .

هشدار به قدرت‏ طلبان منتظرفرصت

سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهلیت اشاره مى‏ كند، و هشدار مى‏ دهد كه مبادا قدرت‏ طلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند:

معاشر الناس! انه سيكون من بعدى ائمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لا ينصرون. معاشر الناس! ان اللَّه تعالى و انا بريئان منهم. معاشر الناس! انهم و انصارهم و اشياعهم و اتباعهم فى الدرك الاسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين:

اى مردم، پس از من حاکمان دروغين قدرت را به دست مى ‏گيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مى ‏خوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند. اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائين ‏ترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان(حق اهل ‏بیت‏ علیهم السلام) ويارى دهندگانشان.

مسؤوليت همگانى تبليغ

پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله براى تحقق امر ولايت على‏ عليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانه ‏هاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامه‏ ها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مى ‏كند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است.

تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينه ‏ها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود:

معاشر الناس! انى ادعها امامة و وراثه فى عقبى الى يوم القيامة. و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد اولم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الى يوم القيامة:

اى مسلمانان، من على‏ عليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مى ‏گذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مى ‏باشند. همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بوده ‏ام به شما رسانده ‏ام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است. به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند.

دعا و درخواست از خدا

آنگاه دست‏ها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه:

اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من انكره و اغضب على من جحد حقه. اللهم انک انزلت آية فى على وليک عند تبيين ذلک و نصبک اياه لهذا اليوم: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين» . اللهم انى اشهدك - (و كفى بى شهيداً) -  انى قد بلّغت:

پروردگارا، دوستان على ‏عليه السلام را دوست بدار و دشمنان على ‏عليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت على‏ عليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق على ‏عليه السلام را غصب نمايد خشم گير. پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به على ‏عليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش على‏ عليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به كمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: «هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است» .

فرمان بيعت عمومى

پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجت ‏هاى فراوان و شناساندن انديشه‏ هاى والاى حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و هشدار از پيمان‏ شكنى غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بیعت آگاهانه را صادر فرمود:

الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل: «ان الذين يبايعونک انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً» :

آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با على‏ عليه السلام فرا مى‏ خوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و على‏ عليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با على‏ عليه السلام فرا مى‏ خوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است.

من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى على‏ عليه السلام بيعت گيرم. پس آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت على ‏عليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از على‏ عليه السلام را -  كه از خاندان من و از فرزندان على‏ عليه السلام مى‏ باشند -  بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدى ‏عليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد.

پس از سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله ابتداء خود با على‏ عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با على‏ عليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند.

اهداف خطبه غدیر را مى ‏توان از اين منظر نيز در سه بخش بازگو كرد: تحليل‏ هاى غدير، آمارهاى غدير، نتايج غدير:

۱-تحليل‏ هاى غدير

در اينجا فقط راهكارها و سرفصل‏ هاى تحليل غدير را ارائه مى‏ كنيم، تا نقطه شروعى براى غوص در ژرفاى غدير باشد. سه نقطه اساسى در اين باره چنين است:

عمق نگاه‏ ها نسبت به غدير

برخورد ذهن انسان‏ ها با مسئله غدير -  به تناسب عمق نگاهى كه در محتواى آن مى ‏نمايند -  مراتبى دارد كه ذيلاً مرورى بر آنها خواهيم داشت:

نگاه اول: فقط تابلوى غدير: من كنت مولاه فعلى مولاه.

نگاه دوم: مراسمى سه روزه با حضور صد و بيست هزار نفر.

نگاه سوم: توجه به پشت پرده غدير و توطئه ‏هاى منافقین.

نگاه چهارم: غدير با تاريخچه ‏اى به بلنداى چهارده قرن.

سؤالات نسل امروز درباره غدير

امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواسته ‏هاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را بر آورند.

اين خود سؤالى است كه واقعاً خواسته‏ هاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مى ‏توان به آنها دست يافت؟ ذيلاً نمونه‏ هايى از اين درخواست‏ ها تقديم مى ‏شود:

۱. آيا به موقعيت خاص غدير در اعتقادات توجه شده است؟

۲. غدير به كداميک از ابعاد زندگى مربوط است؟

۳. آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟

۴. غدير فقط واقعه شيرين است يا همراه با حوادثى تلخ؟

۵ . اگر غدير نباشد آيا دستورالعملى براى خلافت داريم؟

۶ . چرا امت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟

۷. چطور ۱۲۰۰۰۰ حاضر در غدير آن را از چنگ سقيفه نجات ندادند؟

۸ . اگر غدير عملى مى ‏شد دنيا چگونه بود؟

۹. ما چه اندازه توانسته ‏ايم با غدير باشيم؟

رنج‏نامه غدير در مقابل سقيفه

با ظهور غاصبانه سقيفه، غدير و اهداف مباركش زير خاكستر شوم صحیفه ملعونه مدفون شد، تا آنجا كه محرومان از غدير تا امروز هنوز احساس نكرده ‏اند چه گنج عظيمى را از دست داده ‏اند. در اينجا سخن دل غديريان در تحمل اين فاجعه تقديم مى‏ گردد:

۱. هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهلیت. چنانكه سقيفه كرد!

۲. هدف غدير آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل. چنانكه سقيفه كرد!

۳. هدف غدير پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى‏ آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آنان. چنانكه سقيفه كرد!

۴. هدف غدير بيان قرآن به عنوان سرمايه اصلى اسلام بود، نه شكنجه و تبعيد طالبين معرفت آن، چنان كه سقيفه كرد!

۵ . هدف غدير قضاوت به حق و برقرارى امنيت و عدالت در اجتماع بود، نه ترويج ظلم و بى عدالتى حتى جايز دانستن آن بر خليفه، چنان كه سقيفه كرد!


آمارهاى خطبه غدير

وسعت واقعه غدير و گوناگون بودن ابعاد اين ماجرا آمارهاى متنوعى را در اختيار ما مى‏ گذارد، كه در ابعاد اعتقادى و تاريخى تأثير دارد. در اينجا نمونه ‏هايى از آمارهاى خطبه غدير را ارائه مى نماييم:

اول: آمارى از مو ضوعات مورد نظر پيامبرصلى الله عليه وآله از خطبه غدير و تعداد جملاتى كه درباره هر يک آمده چنين است:

۱. صفات خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله

۲. مقام پیامبرصلی الله علیه و آله: ۱۰ جمله

۳. ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۵۰ جمله

۴. ولايت ائمه‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله

۵ . فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۲۰ جمله

۶ . حكومت حضرت مهدى‏ عليه السلام: ۲۰ جمله

۷. شيعيان اهل‏ بیت‏ علیهم السلام و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله

۸ . بيعت با معصومين‏ عليهم السلام: ۱۰ جمله

۹. قرآن و تفسير آن: ۱۲ جمله

۱۰. حلال و حرام و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله


دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه شرح آن چنين است:

۱. نام اميرالمؤمنين عليه السلام چهل بار به عنوان «على» تصريح شده است.

۲. كلمه «ائمه ‏عليهم السلام» ده بار صريحاً آمده است.

۳. نام امام‏ زمان ‏علیه السلام چهار بار به عنوان «مهدى» ذكر شده است.

سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده، چنين است:

۱. آياتى كه در خطبه غدیر به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۱۰۰ مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام و پشتوانه قرآنى آن را جلوه ‏گر مى‏ كند.

۲.تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در متن خطبه،ارتباط مستقيم قرآن و غدير را با آل ‏محمدعليهم السلام نشان مى‏ دهد.

۳.تفسير سه سوره كامل قرآن كه سوره‏ هاى حمد و عصر و انسان، و نيز دوازده آيه به صورت صريح، و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد، كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در متن خطبه تفسير شده، اضافه بر استناد به بيش از دويست آيه در مناسبت‏ هاى مختلف واقعه غدير، همه اينها شاهد زنده ‏اى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است.

نتايج خطبه غدير

چهار نتيجه‏ گيرى اصلى از خطابه غدیر ارائه مى ‏شود كه راهگشاى به دست آوردن نتايج ديگر فكرى از ماجراى غدير است:

اول: اهداف مراسم غدير با خطابه آن تحقق يافت. و نتايج زير را مى‏ توان براى آن تعريف كرد:

۱. نتيجه ‏گيرى از زحمات ۲۳ ساله با تعيين جانشینی كه ادامه دهنده اين راه باشد.

۲. حفظ دائمى اسلام از شر كفار و منافقین، با تعيين جانشينانى كه از عهده اين حراست بر آيند.

۳. اقدام رسمى براى تعيين جانشين، كه از نظر قوانين همه ملت ‏ها در هميشه تاریخ سنديت دارد.

۴. بيان يک دور جامع از برنامه ۲۳ ساله و گذشته و حال مسلمين.

۵ . ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا آخر دنيا.

۶ . اتمام حجت بر مردم، كه از مقاصد اصلى در ارسال پيامبران ‏عليهم السلام است.

دوم: اعلام ولايت و امامت دوازده امام ‏عليهم السلام بعد از خود تا آخرين روز دنيا محور اصلى سخن در خطبه غدیر است. هنگامى كه دستور سفر حجةالوداع از طرف خداوند بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد، خطاب الهى چنين بود كه همه فرامين مهم الهى به مردم ابلاغ شده جز حج و ولايت. اعمال حج در طول اين سفر به طور كامل تبيين شد، و آنچه باقى ماند موضوع ولايت بود كه در غدير بيان شد.

سوم: تبيين مقام نبوت و امامت به همراه معرفى دوستان و دشمنان ولايت، بنيان‏ هاى اساسى ولايت در خطبه غدیر است، كه درجات و جايگاه هر يک از آنها در اعتقادات معين باشد. اين پايه ‏هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است:

۱. مقام و منزلت پیامبرصلی الله علیه و آله

۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

۳. فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعلیهم السلام

۵ . ولایت و امامت حضرت مهدى‏ عليه السلام

۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض

۷. شيعيان و محبين اهل‏ بیت‏ علیهم السلام

۸ . دشمنان و مبغضين اهل‏ بيت عليهم السلام

۹. معرفى سردمداران ضلالت و گمراهى

موانع تحقق اهداف غدير[۱۶]

بايد بدانيم كه ائمه معصومين‏ عليهم السلام چه نكات و مطالب دقيقى را فرموده ‏اند؟ چه چيزى باعث شد كه اهداف غدير تحقق پيدا نكند؟

در فرازى از دعاى ندبه -كه از معصوم‏ عليه السلام رسيده - مى ‏فرمايد:احقاداً بدريّة و خيبريّة و حنينيّة و غيرهنّ[۱۷]؛مانع تحقق غدير حقد و كينه‏ هايى بود كه در جنگ بدر و خيبر و حنين داشتند،و اينها بود كه نمى‏ گذاشت غدير تحقق پيدا كند.

حضرت زهراعليها السلام مى ‏فرمايد: و اللَّه لو تركوا الحق على اهله و اتبعوا عترة نبيّه، لما اختلف فى اللَّه اثنان.[۱۸] سپس در ذيل آن موانع تحقق اهداف غدير را بيان مى‏ فرمايند كه با صراحت كامل بيان نموده‏ اند: الم يسمعوا اللَّه يقول: «و ربك يخلق ما يشاء و يختار ما كان لهم الخيرة» ؟ بل سمعوا.[۱۹]

اينها شنيده و آگاه بودند. پس چه موانعى را به وجود آوردند كه اهداف غدير پياده نشد؟ مى‏ فرمايد: و لكن اخذوا بآرائهم و اتبعوا شهواتهم؛ اينها رأى خودشان برايشان ملاک بود. متابعت از اميال و جاه ‏طلبى و قدرت و خود را مطرح كردن و علاقه به مقام بود.پس آنچه مانع تحقق اهداف غدير شد -با استناد به دعای ندبه - حقد و كينه بود؛آنجا كه مى‏ فرمايد: احقاداً بدريّة و خيبريّة و حنينيّة و غيرهنّ. و با استناد به فرمايش حضرت صديقه طاهره ‏عليها السلام پيروى از شهوات بود.

عده ‏اى مى‏ دانستند كه پیامبرصلی الله علیه و آله چه هدف بلندى دارد و نيز مى ‏دانستند كه اين هدف بايد از كانال ائمه معصومين ‏عليهم السلام پياده گردد. بنابراين بخش اولِ موانع را اين ها تشكيل دادند، كه در همان زمان حيات رسول‏ خداصلى الله عليه وآله و لحظات آخر عمر شريفشان شروع به مانع‏ تراشى كردند. از جمله بر هم زدن خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در سرزمين مِنى، تخلّف از جیش اسامه، و آن هنگام كه حضرت در لحظات پايانى در بستر درخواستِ قلم و دوات كردند. بخش دوم موانع بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله است كه در بُعد تبليغ ظاهر شد.

موانع غدير در حيات پيامبرصلى الله عليه وآله

نمونه ‏هايى از موانع غدير در حيات پيامبرصلى الله عليه وآله چنين است:

بر هم زدن خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در منى

چرا پيامبرصلى الله عليه وآله مسئله غدير را در مکه بيان نكردند؟

چرا در سرزمين مِنى بيان نفرمودند؟

مگر آنجا در ملأ عام نبود؟

مگر مردم مكه و مدینه و يمن و غيره آنجا حاضر نبودند؟

چرا در شلوغ ‏ترين محل يعنى سرزمين عرفات كه همه فارغ ‏البال هم هستند بيان نشد؟

و چرا بعد از حج در سرزمين غدير خم ما بين مكه و مدينه خطبه ايراد كردند؟

يكى از موانع در راستاى تبلیغ ولايت اميرالمؤمنين و ائمه معصومين ‏عليهم السلام شروع آن از حجةالوداع پيامبرصلى الله عليه وآله در سرزمين عرفات بود. پيامبرصلى الله عليه وآله در آنجا خطبه غرائى داشتند. در كتاب صحيح مسلم و بخارى مى ‏گويد: در سرزمين منى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه‏ اش به اينجا رسيد كه فرمود: يكون بعدى اثناعشر اميراً(خليفة، اماماً)[۲۰]: اى مردم! بعد از من دوازده امير (يا خليفه يا امام) خواهد آمد. اما عده ‏اى كه در كمين بودند شلوغ كردند و جلسه را بر هم زدند.

مسند حنبل از قول جابر مى ‏نويسد: پيامبرصلى الله عليه وآله بين سخنانش فرمود: اى مردم! بعد از من دوازده امام خواهد آمد. تا پيامبرصلى الله عليه وآله اين سخن را فرمود، برخى از جمعيت ضجّه زدند. عده ‏اى هم تكبير گفتند و برخاستند و نشستند و جلسه به هم خورد.

خود اهل‏ سنت مى‏ گويند كه عمر در آن هنگام از اين طرف به آن طرف و از آن طرف به اين طرف مى‏ رفت و جابجا مى‏ شد و جلسه به هم خورد. و جابر بن سمره مى‏ گويد:

من همراه پدرم نزديک پيامبرصلى الله عليه وآله بوديم. من از او سؤال كردم كه پيامبرصلى الله عليه وآله چه فرمودند كه اين اتفاق افتاد؟ گفت: فرمودند: و كان كلهم من قريش. بنابراين، عرفات كه بهترين موقعيت براى ابلاغ ولایت بود توسط منافقین به هم خورد. پيامبرصلى الله عليه وآله صلاح نديد ديگر اين مسئله را مطرح كند.

قبايل قريش - خصوصاً بنی ‏امیه - در كمين بودند كه اين هدف انجام نشود.لذا پيامبرصلى الله عليه وآله مجبور شدند از مكه بيرون بيايند و به جايى رسيدند كه بايد ابلاغ مى ‏كردند.حال براى اينكه توطئه ‏اى كه آنجا انجام شده بود اينجا تكرار نشود،حضرت در غدير بر فراز منبرى از سنگ روى جهاز شتران دست حضرت على‏ عليه السلام را بالا گرفتند، كه اگر منافقين شلوغ هم كردند حداقل مردم اين صحنه را ببينند و كار ابلاغ رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ناتمام نماند.


دوات و قلم

يكى ديگر از اقدامات منافقین، قصه دوات و قلم و جلوگيرى از نوشتن وصايت پيامبرصلى الله عليه وآله بود، كه جلوى كتابت را گرفتند و نگذاشتند مكتوب شود.

ابن ‏عباس مى‏ گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: من شما را وصيت مى‏ كنم به سه چيز: مشركين را از جزيرةالعرب بيرون كنيد، و به قبائل اجازه ورود دهيد چنانكه من اجازه دادم، و سومين آنها را فراموش كرده ‏ام[۲۱]!! به نظر مى‏ رسد ابن ‏عباس در مورد وصيت سوم تقیه كرده و مى‏ ترسيده نكته حساس را بگويد.

ابن ابی ‏الحدید در«شرح نهج ‏البلاغه» مناظره ‏اى را نقل مى ‏كند كه ابن‏ عباس مى ‏گويد: من عمر را در كوچه ديدم و به او گفتم: چه كردى؟ گفت: هنوز على بن ابى‏ طالب مدعى است كه حق با او بوده است؟ گفتم: بله. پدرم شاهد اين مطلب بوده است.

عمر گفت: ... و قد كان يربع فى امره وقتاً مّا؛ و لقد اراد فى مرضه ان يصرّح باسمه. فمنعت من ذلک، اشفاقاً و حيطة على الاسلام[۲۲]: من مى‏ دانستم آن موقعى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ خواست نام ه‏اى را بنويسد چه مى‏ خواهد بنويسد؛ او مى‏ خواست به نام على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام تصريح كند. من جلوى او را گرفتم، از روى دلسوزى و براى حفظ اسلام. در اينجا عمر دايه مهربان ‏تر از مادر شده است!

جيش اسامه

پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى اصرار داشتند كه مردم در جیش اسامه مشاركت كنند و فرمودند: لعن اللَّه من تخلّف عن جيش اسامة.[۲۳] صاحب «الملل و النحل» نقل مى ‏كند: اصرار زيادى بود كه همه مردم بيرون بروند، حتى اولى و دومى. ولى از روى جهاتى آنها مى‏ خواستند برگردند و چيزهايى را مى ‏دانستند.

مسلماً اگر اين اتفاق افتاده بود، مدينه از منافقین خالى مى ‏شد و امر وصايت به نتيجه مى ‏رسيد. ولى آن دو برگشتند و مانع از تحقق اين هدف مهم گشتند.

پانویس

  1. ژرفاى غدير: ص ۲۷. تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۱۶۳-۱۶۹.
  2. خطبه فدكيه.
  3. الانصاف فى النص على الأئمةعليهم السلام (با ترجمه رسولى محلاتى) : ص ۴۱۲.
  4. ژرفاى غدير: ص ۵۲-۵۷  .
  5. مائده /  ۵۵ .
  6. خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع كه برخى از مدارک آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم (ابن‏ حاتم شاقّى) . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج ‏البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲،۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸،۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع (سيوطى) . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳،۲۲. تاريخ ابن ‏كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن‏ كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين (نورالدين سمهورى) . ينابيع المودة (قندوزى) . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب (ابن مغازلى) . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱. كشف المهم: ص ۵۱ . تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳۹ .
  7. نور /  ۱۵.
  8. توبه /  ۶۱ .
  9. مائده /  ۶۷ .
  10. غدير كلاس فورى (انصارى) : ص ۳۷-۴۲ .
  11. مائده /  ۵۵ .
  12. خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع كه برخى از مدارک آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم (ابن ‏حاتم شاقّى). الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج ‏البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲،۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸،۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع (سيوطى). كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳،۲۲. تاريخ ابن‏ كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن‏ كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين (نورالدين سمهورى) . ينابيع المودة (قندوزى) . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب (ابن مغازلى) . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹.روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷  ص ۲۰۱. كشف المهم: ص ۵۱ . تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳۹ .
  13. نور /  ۱۵.
  14. توبه /  ۶۱ .
  15. مائده /  ۶۷ .
  16. تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۱۰۵-۱۱۵،۱۶۳-۱۶۹.
  17. دعاى ندبه.
  18. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۵۳.
  19. الانصاف فى النص على الأئمةعليهم السلام (ترجمه رسولى محلاتى) : ص ۴۱۲.
  20. صحيح مسلم: ج ۳ ص ۱۸۲۱،۱۴۵۲.
  21. شرح نهج ‏البلاغه: ج ۱۲ ص ۵۵ و ج ۱۳ ص ۳۱.
  22. شرح نهج البلاغه: ج ۱۲ ص ۲۱.
  23. الاحتجاج: ج ۱ ص ۲۹۹.