آيه ۷۴ توبه و غدیر
مشخصات آیه | |
---|---|
نام سوره | توبه |
شماره آیه | ۷۴ |
جزء | ۱۰ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مدینه |
موضوع | ترسیم عکس العمل منافقان در مقابل افشای توطئههای آنان علیه غدیر |
ترتیل آیه ترجمه صوتی |
آیه ۷۴ سوره توبه آیهای درباره اقدامات منافقان علیه غدیر که نشان میدهد آنان با اینکه توطئههایشان علیه غدیر افشا میشد باز به خدا قسم میخوردند که قصد سوئی نداشتند. در این آیه آمده که اگر منافقان توبه نکنند عذابی دردناک در دنیا و آخرت در انتظار آنان خواهد بود. در روایات مختلفی تأکید شده که آنان هیچگاه توبه نکردند.
برخی محققان موقعیت تاریخی نزول آیه ۷۴ سوره توبه را چنین توصیف کردهاند: در غدير، منافقان با آگاهی درباره اعلان رسمى ولايت، بهشدت دست بهكار توطئه براى مقابله با غدیر شدند. آنان سعى میکردند برنامههاى خود را پنهان کنند، ولى از يکسو خداوند از غيب پيامبرش را آگاه مىساخت و از سوى ديگر اصحاب آن حضرت، همچون سلمان و ابوذر، از مجالس مخفی آنان پیامبر را آگاه میکردند. تنها حربه منافقان برابر اين افشاگرىها قسم دروغ بود: وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را احضار مىكرد و گفتار و کردار آنان را آشکار میکرد قسم ياد مىكردند كه چنين سخنى را نگفته و چنان كارى را انجام ندادهاند.
در غدير، هفت بار اتفاق افتاد كه نقشههای منافقان فاش شود و آیه ۷۴ سوره توبه قرائت شود؛ در این موارد پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را احضار با افشاى نقشههایشان آنان را بازخواست کرد. اين هفت مورد عبارتند از: در برابر منبر غدیر، پس از خطابه غدیر در خیمه، هنگام بیعت، در جمع خصوصی منافقان، در مكه پس از امضاى صحيفه، پس از خنثىشدن توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله، پس از خنثىشدن توطئه قتل اميرالمؤمنين عليه السلام.
نتيجهاى كه اين افشاگرىها بر اساس آیه ۷۴ سوره توبه داشت آن بود كه مردم آن روز و نسلهاى آينده از پشت پرده غدير با خبر شدند: اینکه منافقان چه افكارى را در سر مىپرورانند و چگونه علیه برنامه الهی غدیر نقشه مىكشیدند. در اكثر اين توطئهها ابوبکر، عمر، ابوعبیده جراح، عبدالرحمن بن عوف، معاویه، مغیرة بن شعبه، معاذ بن جبل و ديگر افراد مرتبط با سقیفه بهچشم مىخورند. حضور آنان در این توطئه نشان میدهد که چرا بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله آنان در رأس برنامه غصب خلافت ديده مىشوند.
آیهای درباره اقدامات منافقان در غدیر
آیه ۷۴ سوره توبه[۱] از جمله آياتى دانسته شده كه در رخداد غدير و در ارتباط با منافقان بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:[۲]
يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّه عَذاباً أَلِيماً فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِى الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ؛ به خدا قسم ياد مىكنند كه چنين سخنى نگفتهاند، در حالى كه كلمه كفر را بعد از اسلامشان گفتهاند و هدفى را قصد كردهاند كه بدان دست نيافتهاند و از چيزى ناراحت نشدند مگر براى اينكه خدا و رسولش آنان را از فضل خويش مستغنى ساختند. اگر توبه كنند، براى آنان بهتر خواهد بود و اگر روى گردانند، خداوند آنان را به عذاب دردناک در دنيا و آخرت معذب مىنمايد و در آخرت هم سرپرست و ياورى نخواهند داشت
موقعيت تاريخى نزول
برخی محققان موقعیت تاریخی نزول آیه ۷۴ سوره توبه را چنین توصیف کردهاند: در طول سفر يک ماهه غدير، منافقان با يقين به نزديكى شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و تصميم حضرت درباره اعلان رسمى ولايت، به شدت دست بهكار توطئههای گوناگون براى مقابله با اقدامات آن حضرت بودند. آنان سعى میکردند برنامههاى خود را پنهان کنند، ولى از يکسو خداوند از غيب پيامبرش را آگاه مىساخت و از سوى ديگر اصحاب باوفاى آن حضرت همچون سلمان، ابوذر، مقداد، حذیفه و عمار از مجالس مخفی آنان پیامبر را آگاه میکردند.
تنها حربه منافقان برابر اين افشاگرىها قسم دروغ بود: وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را احضار مىكرد و گفتار و کردار آنان را آشکار میکرد قسم ياد مىكردند كه چنين سخنى را نگفته و چنان كارى را انجام ندادهاند. قسم دروغ از كسانى كه در باطن كافرند فقط با پردهبردارى خداى كاشف الاسرار و علام الغيوب مىشكند و باطن آنان را نشان مىدهد كه هم بر ضد خدا توطئه مىكنند و هم به خدا قسم دروغ ياد مىكنند. اين افشاگرى خداوند با آيه ۷۴ سوره توبه صورت گرفت و آنان را رسوا كرد.[۳]
نکاتی درباره نزول و استفاده از آیه
برخی محققان، درباره نزول و استفاده از آیه ۷۴ سوره توبه در رخداد غدیر ذکر سه نكته ضروری دانستهاند:[۴]
نكته اول: آيهای که هفت بار استفاده شد
در غدير، هفت بار اتفاق افتاد كه نقشههای منافقان فاش شود؛ در این موارد پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را احضار با افشاى نقشههایشان آنان را بازخواست کرد. اين هفت مورد عبارتند از: در برابر منبر غدیر، پس از خطابه غدیر در خیمه، هنگام بیعت، در جمع خصوصی منافقان، در مكه پس از امضاى صحيفه، پس از خنثىشدن توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله، پس از خنثىشدن توطئه قتل اميرالمؤمنين عليه السلام.[۵]
نكته دوم: اين آيه چند بار نازل شده؟
در همه موارد هفتگانه، پيامبر صلى الله عليه و آله آيه ۷۴ توبه را در پاسخ به قسم دروغ منافقان قرائت کرد و از جانب خدا اعلام كرد كه دروغ مىگوييد. اكنون سؤال اين است كه آيا در همه اين موارد این آيه نازل شده كه بهمعناى تكرار نزول يک آيه باشد؛ يا اينكه يک بار نازل شده، ولى در دفعات بعدى درباره مصادیق مشابه به کار رفته است؛ يا اينكه يک بار نازل شده، ولى در دفعات بعدى از طرف خدا دستور آمده كه همان آيه را در پاسخ به آنان بگو؛ يا اينكه مجموعه توطئههاى آنان مكرر اتفاق افتاده و آنان قسم دروغ ياد كردهاند و پيامبر صلى الله عليه و آله سخن آنان را رد كرده و در نهايت يک آيه جامع درباره همه آنها نازل شده است.
همه اين احتمالات قابل جمع است، ولى با توجه به محتواى آيه احتمال اخير صحيحتر به نظر مىرسد؛ زیرا در آيه به همه توطئهها آنان اشاره شده است: يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا : قسمهاى دروغشان؛ وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ : سخنان كفرآميزشان؛ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا : توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام. البته اين منافات ندارد كه در هر توطئهاى به اقتضاى مورد، همان قسمت از آيه كه مربوط به آن است شاهد آورده شود و بهعنوان نزول آيه ذكر گردد.[۶]
نكته سوم: نتيجه نزول آيه
نتيجهاى كه اين افشاگرىها داشت آن بود كه مردم آن روز و نسلهاى آينده از پشت پرده غدير با خبر شدند: اینکه منافقان چه افكارى را در سر مىپرورانند و چگونه علیه برنامه الهی غدیر نقشه مىكشیدند. در اكثر اين توطئهها ابوبکر، عمر، ابوعبیده جراح، عبدالرحمن بن عوف، معاویه، مغیرة بن شعبه، معاذ بن جبل و ديگر افراد مرتبط با سقیفه بهچشم مىخورند. حضور آنان در این توطئه نشان میدهد که چرا بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله آنان در رأس غصب خلافت ديده مىشوند.[۷]
موارد نزول آیه و تحلیل آنها
در منابع، ماجرای نزول آیه ۷۴ سوره توبه در هفت مورد آمده است و توسط برخی محققان تبیین شده است:
مورد اول: در مقابل منبر غدير
در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطابه غدير را آغاز كرده بود و به قسمتهای اصلی آن رسیده بود، سردمداران منافقان، با برنامه قبلى، دقيقاً جايى مقابل منبر و نزديک به آن در کنار هم نشستند. قبل و بعد از معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و اعلان ولایت او سه حركت از آنان سر زد كه در هر سه مورد نقش اصلى را ابوبكر يا عمر بر عهده داشتند. این موارد در سه حدیث مورد اشاره قرار گرفته است:
حديث اول
در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که منافقین به پيامبر صلى الله عليه و آله، قبل از اعلان ولایت امیرالمؤمنین، نسبت جنون دادند: «آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم اميرالمؤمنين عليه السلام را منصوب مىفرمود در مقابل حضرت هفت نفر از منافقین قرار داشتند: ابوبكر، عمر، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابىوقاص، ابوعبيده جراح، سالم مولى ابىحذيفه و مغيرة بن شعبه. عمر گفت: دو چشم او را نمىبينيد كه گويا چشمان ديوانه است - و منظورش پيامبر صلى الله عليه و آله بود- اكنون بر مىخيزد و مىگويد: پروردگارم چنين گفته است. وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله بپاخاست فرمود: اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؛ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: خدايا، شاهد باش. سپس فرمود: آگاه باشيد، هركس كه من مولى و صاحب اختيار او بودهام، على مولى و صاحب اختيار اوست. و پس از منبر بر حضرت امیر عليه السلام بهعنوان امیرالمؤمنین سلام كردند. خداوند جبرئيل را نازل كرد و گفتار عمر با آنان را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد. حضرت آنان را فرا خواند و در اين باره از آنان سؤال كرد. آنان انكار كردند و در اين باره قسم ياد كردند. خداوند اين آيه را نازل كرد: يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا؛ به خدا قسم ياد مىكنند كه چنين سخنى نگفتهاند... ».[۸]
حديث دوم
امام صادق عليه السلام در حديث ديگرى سخن پنهانی ابوبکر و عمر در برابر منبر غدير را چنين بيان مىفرمايند: «هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم امیرالمؤمنین عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست؛ دو نفر از قریش (ابوبكر و عمر) سرهاى خود را به هم نزديک كردند و گفتند: به خدا قسم، هرگز در برابر آنچه مىگويد تسليم نخواهيم شد. اين سخن به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داده شد. حضرت از آنان در اين باره پرسيد، ولى آنان تکذیب كردند و به خدا قسم ياد كردند كه چيزى نگفتهاند. در اينجا جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و اين آيه را آورد: «به خدا قسم ياد مىكنند كه نگفتهاند در حالى كه مسلّماً سخن كفر را بر زبان آوردهاند و بعد از اسلامشان كافر شدهاند...».[۹]
همين ماجرا در روايتى ديگر این گونه روایت شده است: ابوبكر و عمر سرهاى خود را از روى غضب و انكار تكان دادند و گفتند: هرگز تسليم او نخواهيم شد. يک نفر سخن آنان را شنيد و پيامبر صلى الله عليه و آله را آگاه ساخت. حضرت آنان را احضار كرد، ولى آنان سخن خود را انكار كردند. اينجا بود كه آيه ۷۴ سوره توبه نازل شد سپس امام صادق علیه السلام، با توجه به جمله آخر آيه درباره توبه، فرمود: به خدا قسم اعراض كردند و توبه ننمودند.[۱۰]
حديث سوم
امام باقر علیه السلام سخن مخفيانه ديگرى از ابوبكر و عمر در برابر منبر غدير را چنين بيان فرمودهاند: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير حضرت امیر عليه السلام را منصوب كرد... ابوبكر و عمر مخفيانه گفتند: اين قدر كه مقامِ پست پسر عمويش را بالا مىبرد هنوز به آرزوى خود نرسيده است. اگر مىتوانست او را پيامبر قرار دهد چنين مىكرد. به خدا قسم، اگر هلاک شود، او را از قصدى كه دارد دور مىكنيم. جوانى از انصار (بُرَيْده) سخن آن دو را شنيد و گفت: به خدا قسم، سخن شما را شنيدم و به خدا قسم آنچه را گفتيد به پيامبر صلى الله عليه و آله خواهم رساند. آن دو او را به خدا قسم دادند كه خبر ندهد، ولى او نپذيرفت و اعلام كرد كه گفته آنان را خبر خواهد داد. ابوبكر و عمر به او گفتند: هر تلاشى مىتوانى انجام ده. بُرَیده نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفته آن دو را به حضرت خبر داد. پيامبر سراغ آنان فرستاد و آنان را فرا خواند. وقتى آمدند و آن جوان را نزد حضرت ديدند فهميدند كه او خبر داده است. پيامبر فرمودند: اى ابوبكر و اى عمر! چه باعث شد كه آن سخنان را بگوييد؟ آنان به خداى لا اله الا هو قسم ياد كردند كه در اين باره چيزى نگفتهاند!
پيامبر صلى الله عليه و آله رو به جوان انصارى كرد و فرمودند: اى برادر انصار، چرا بر اين دو نفر دروغ نسبت دادى. جوان انصارى چنان ناراحت شد كه آرزو كرد زمين او را فرو برده بود و او در اين باره چيزى نگفته بود، و در همان حال از خدا خواست كه صدق او را ثابت كند تا نزد پيامبر صلى الله عليه و آله شرمنده نشود. در همين حال جبرئيل نازل شد -در ساعتى كه معمولاً در آن ساعت نازل نمىشد- و اين آيه را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد: يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ .[۱۱]
نکته قابل توجه در كلام امام صادق عليه السلام این است كه در سه مورد قسم ياد کرد كه ابوبكر و عمر پس از اين گفتار خيانتكارانه، در مقابل دو راهى كه خدا در آيه پيشروى آنان قرار داد، كه يا توبه كنند يا رويگردان و منتظر عذاب الهی باشند، راه دوم را انتخاب كردند.[۱۲]
مورد دوم: در پى گفتوگوى مخفيانه در خيمهها
بعد از آنكه خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت، همه به خيمههاى خود بازگشتند تا به تدريج براى بيعت باز آيند.منافقان وقتى در خيمه گردهم جمع شدند، به خيال اينكه صداى آنان را كسى نمىشنود، اسرار دل خود را با يكديگر در ميان میگذاشتند. در يک مورد، مقداد از كنار خيمه آنان عبور مىكرد كه سخنانشان را شنيد و در موردى ديگر حذيفه، كه خيمهاش در همسايگى تنى چند از آنان بود، متوجه گفتارشان شد و هر دو شنيدههاى خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش دادند. این دو مورد در روایات چنین آمده است:
حديث اول
امام صادق عليه السلام: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله سخنانش را در غدير خم فرمود و مردم به خيمهها و سايبانها رفتند، مقداد از كنار گروهى از منافقان عبور مىكرد كه آنان چنين مىگفتند: به خدا قسم، اصحاب كسرى و قيصر در لباسهاى خز و نقشدار و حرير و بافته زندگى مىكنند، در حالى كه ما همراه او با دو خشن زندگى مىكنيم: هم غذاى خشن مىخوريم و هم لباس خشن مىپوشيم! اكنون هم كه مرگش نزديک شده، مىخواهد خلافت را بعد از خود به دست على دهد. بدانيد به خدا قسم كه خواهد دانست که [چه خواهيم كرد]. مقداد از كنار آنان رد شد و نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به آن حضرت خبر داد. پيامبر صلى الله عليه و آله ندا دادند كه همه جمع شوند. منافقان گفتند: مقداد كار ما را گزارش داده است. اكنون برخيزيم و بر ضد گزارش او قسم ياد كنيم.
آنان آمدند و در مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله نشستند و گفتند: پدران و مادرانمان به قربانت يا رسول اللَّه! چنين نيست، قسم به آن كه تو را به حق مبعوث كرده و به پيامبرى كرامت داده، آنچه به تو خبر رسيده ما نگفتهايم. قسم به آنكه تو را از همه بشر برگزيده است. در اينجا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «به خدا قسم ياد مىكنند كه نگفتهاند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان گفتهاند و قصد سوء كردهاند [در عقبه هرشی] و از چه چيزى ناراحت بودند جز آنكه خدا و رسولش آنان را از فضل خويش مستغنى كنند». عدهاى از اينان كسانى بودند كه كلّه حيوانات را مىفروختند و عدهاى ديگر پاچه حيوانات را مىفروختند و عدهاى ديگر ساربان شتر بودند (یعنی کارهای پست داشتند)، كه خداوند به بركت رسولش آنان را مستغنى ساخت، ولى آنان لبه تيز شمشيرهايشان را بر ضد آن حضرت بهكار گرفتند.[۱۳]
حديث دوم
زید بن ارقم، كه در غدير حاضر بوده، ماجراى دوم را كه مربوط به حذیفه است چنين نقل مىكند: پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله دست امیرالمؤمنین عليه السلام را گرفته و فرمودند: هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست، بر سر اثاثيه خود بازگشتيم در حالى كه حذیفة بن یمان نيز همراه من بود. در كنار خيمه من خيمه سه نفر از قريش بود. ما شنيديم كه يكى از آن سه نفر چنين مىگويد: به خدا قسم محمد (العیاذ بالله) احمق است، اگر فكر مىكند كار خلافت بعد از او براى علی به نتيجه خواهد رسيد. ديگرى گفت: او را احمق حساب مىكنى؟ آيا نمىدانى كه او ديوانه است و نزديک بود نزد همسر ابن ابىكبشه از جنون بیهوش شود. سومى گفت: او را رها كنيد! خواه احمق باشد و خواه ديوانه! به خدا قسم، هرگز آنچه او مىگويد نخواهد شد.
حذيفه از گفتار آنان غضبناک شد و گوشه خيمه آنان را بلند كرد و سر خود را داخل خيمه برد و به آنان گفت: در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله زنده است و وحى خدا نازل مىشود چنين كارى را میكنيد؟ به خدا قسم، صبح گفتار شما را به او خبر خواهم داد. گفتند: اى حذيفه، آيا تو اينجا بودى و گفته ما را شنيدى. آنچه شنيدى بر ما كتمان كن كه حق همسايگى امانتدارى است. حذيفه گفت: نه اين مورد از حق امانتدارى همسايه است و نه اين مجلس شما از آنگونه است. من دلسوز خدا و رسولش نيستم، اگر اين ماجرا را از او كتمان كنم. گفتند: اى حذيفه، هر كارى مىخواهى انجام ده. به خدا قسم، ما هم براى او قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفتهايم و تو نسبت دروغ به ما مىدهى. تو خيال مىكنى پيامبر سخن تو را مىپذيرد و گفته ما را تكذيب مىكند، در حالى كه ما سه نفريم.
حذيفه گفت: اما من برايم مهم نيست، وقتى حق دلسوزى را نسبت به خدا و رسولش ادا كنم. پس هر چه مىخواهيد بگوييد! سپس حذيفه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد، در حالى كه حضرت امیر عليه السلام با شمشير حمايل كرده در كنار حضرت بودند. او گفتار منافقين را به حضرت خبر داد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم سراغ آنان فرستادند و آمدند. حضرت پرسيدند: شما چه گفتهايد؟ گفتند: به خدا قسم، ما چيزى نگفتهايم. اگر خبرى درباره ما به تو رسيده به ما دروغ بسته شده است. در اينجا جبرئيل با اين آيه نازل شد: «قسم ياد مىكنند كه نگفتهاند، در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آوردهاند». اميرالمؤمنين عليه السلام در اينجا فرمودند: بگذارید هرچه مىخواهند بگويند. به خدا قسم قلب من در سينهام مىتپد و شمشيرم بر دوشم است. اگر قصد سوئى كنند، من هم مقابله خواهم كرد.[۱۴]
آنچه در اين دو مورد جلب توجه مىكند وحشت شديد آنان از رسيدن اخبار به پيامبر صلى الله عليه و آله است كه وقتى چارهاى نمىبينند با قسم دروغ سعی میکنند خود را تبرئه کنند. اين يكى از مظاهر حفظ پیامبر از مردم در غدیر است كه خداوند چنين وحشتى بر دل منافقان انداخته كه جرأت علنىكردن عمل خود را ندارند وگرنه هيچ مانعى از نظر اعتقادى در دل آنان وجود نداشت و پيرو آن ممكن بود متحد شوند و اقدامات مخربى انجام دهند.[۱۵]
مورد سوم: در پى سخنانی بعد از بيعت
همه مردم براى بیعت غدير وارد خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله مىشدند و پس از بيعت با آن حضرت به خيمه امیرالمؤمنین عليه السلام مىرفتند و در حالى كه به او با عنوان امیرالمؤمنین سلام میدادند با آن حضرت بيعت مىكردند. در این شرایط، ابوبکر و عمر هم وارد شدند و بيعت كردند، ولى نفاق باطنى آن قدر اجازه نداد كه از در خيمه حضرت فاصله بگيرند و همانجا سخن ناروايى بر زبان آوردند كه بُريده اسلمى گفته آنان را شنيد و فوراً به حضرت گزارش داد.
قسمت حساس اين ماجرا چنين روایت شده است: ابوبكر و عمر از خيمه اميرالمؤمنين عليه السلام خارج شدند در حالى كه دست در دست هم داشتند و در آن حال مىگفتند: «به خدا قسم، هرگز چيزى از آنچه گفت برايش با سلامتى بهنتيجه نخواهد رسيد». اين سخنِ آنان را نوجوانى از انصار شنيد و به آنان گفت: مگر پيامبر چه فرموده كه شما گفتيد: به سلامتى انجام نمىشود. ابوبكر و عمر به او گفتند: تو را چه به اين سخنان! سراغ كارت برو! بريده گفت: به خدا قسم، براى خدا و رسولش دلسوزانه رفتار نكردهام، اگر از كنار اين مطلب بگذرم! گفتند: به خدا قسم، در اين صورت براى پيامبر قسم ياد خواهيم كرد و او ما را تصديق مىكند و تو را تكذيب مىنمايد. (با توجه به اينكه اين گفتوگوها بيرون خيمه بيعت انجام مىشد) بريده گفت: به خدا قسم، من از كنار خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله حركت نخواهم كرد، تا آنكه يا آن حضرت بيرون آيد و يا به من اجازه ورود داده شود.
سپس به خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و اجازه گرفت و داخل شد و گفت: پدر و مادرم به قربانت يا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر از نزد شما خارج شدند در حالى كه مىگفتند: به خدا قسم، هرگز چيزى از آنچه گفت برايش به سلامتى بهنتيجه نخواهد رسيد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: تو را به خداى كعبه اين را گفتند. خداوند آنچه آنان گفتند و سزاوارشان بود كه بگويند، به من خبر داده بود. آنان را نزد من آوريد. آنان را آوردند و حضرت پرسيد: لحظاتى پيش چه گفتيد؛ گفتند: قسم به خدايى كه جز او خدايى نيست، ما چيزى نگفتيم! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به خدا قسم اين جوان از شما راستگوتر است و خدا هم گفته شما را به من خبر داده است، و درباره اين انكار شما آيهاى از قرآن بر من نازل كرده است.[۱۶]
مورد چهارم: بهدنبال ماجراى سوسمار
منافقان در خلوت خود اقرار به شكست خود و عظمت ماجراى غدير مىنمودند. اين موجب کینه آنان شد، ولى چون خود را از هر تلاشى عاجز مىديدند، براى خالىكردن خشم خود دست به كارهای مسخرهآمیز میزدند. نمونهاى این کارهای آنان ماجراى سوسمار است كه ابوذر آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله اطلاع داد:
آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از منصوبكردن اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير فراغت يافت و مردم از مجلس سخنرانى متفرق شدند، عدهاى از قريش گرد يكديگر جمع شده بودند و از آنچه اتفاق افتاد تأسف مىخوردند. در اين ميان سوسمارى از كنار آنان عبور كرد. يكى از آنان گفت: اى كاش محمد اين سوسمار را به جاى على امير ما قرار مىداد! ابوذر سخن آنان را شنيد و براى پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرد. حضرت سراغ آنان فرستاد و آنان را احضار نمود و گفته آنان را بر خودشان عرضه كرد. آنان انكار كردند و بر اين انكار قسم ياد كردند. خداوند تعالى اين آيه را نازل كرد: يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «آسمان سايه نينداخته و زمين بر خود حمل نكرده راستگوتر از ابوذر را». بعد از آن فرمودند: جبرئيل برايم خبر آورده كه روز قيامت قومى را مىآورند كه امام آنان سوسمار است. مواظب باشيد كه شما نباشيد، چرا كه خداى تعالى مىفرمايد (آیه ۷۱ سوره اسراء): «روزى كه هر گروه از مردم را با امامشان فرا مىخوانيم».[۱۷]
استشهاد به آيه ۷۱ سوره اسراء نيز معناى مهمی دارد: اينكه اعراضكنندگان از امامِ حق نه تنها خيالشان راحت نيست، بلكه چه بخواهند و چه نخواهند در روز قيامت با امامى كه براى خود بر گزيدهاند محشور خواهند شد.[۱۸]
مورد پنجم: درباره صحيفه ملعونه
مىتوان ادعا كرد بزرگترين اقدام ضد غدير و ولايت نگارش صحيفه ملعونه است كه پنج نفر بعد از ايام حج و قبل از حركت بهسوى غدير در مكه آن را امضا کردند و در آن همپيمان شدند كه بعد از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله نگذارند خلافت به امامان برسد.[۱۹] وقتى اين كار را انجام دادند حضرت آنان را فرا خواند و مورد توبيخ قرار داد، ولى آنان انكار كردند. در مقابل اين انكارشان، آيه ۷۴ سوره توبه نازل شد.[۲۰]
در روايت ديگرى در تفسير این آيه آمده است: اين آيه درباره كسانى نازل شده كه در كعبه همقسم شدند كه نگذارند امر خلافت به بنىهاشم برسد. بنابراين، همان صحيفه «كلمه كفر» است كه در آيه ذكر شده است. سپس در قله كوه هَرشى به كمين پيامبر صلى الله عليه و آله نشستند و قصد قتل حضرت را داشتند و اين همان كلام خداوند است كه (در آيه) مىفرمايند: «قصد كردند چيزى را كه بدان دست نيافتند».[۲۱]
در حديث ديگرى دامنه اين قسمهاى دروغ را تا قيامت کشیده میشود؛ در آنجا هم وقتى نقشههاى مخفيانه آنان نزد همه خلايق افشا مىشود، انكار مىكنند و قسم ياد مىكنند. متن حديث چنين است: روز قيامت كه مىشود و خداوند غاصبان حق آل محمد عليهم السلام را جمع مىكند و اعمالشان را بر آنان عرضه مىنمايد، قسم ياد مىكنند كه هيچ يک از اين كارها را انجام ندادهاند؛ همانگونه كه در دنيا براى پيامبر صلى الله عليه وآله قسم ياد كردند. و اين زمانى بود كه قسم ياد كرده بودند ولايت به بنىهاشم نرسد و نيز قصد قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را در كوه هرشى كرده بودند. وقتى خداوند پيامبرش را مطلع ساخت و آن حضرت به آنان خبر داد، براى آن حضرت قسم ياد كردند كه چنين سخنى نگفته و چنين قصدى نداشتهاند. اينجا بود كه خداوند بر پيامبرش اين آيه را نازل کرد: «به خدا قسم ياد مىكنند كه چنان سخنى نگفتهاند، در حالى كه سخن كفر را گفتهاند...».[۲۲]
مورد ششم: ماجراى عقبه هرشى
دومين اقدام منافقان كه همتراز نگارش صحيفه ملعونه بهشمار مىآيد مسئله قتل پيامبر صلى الله عليه و آله پس از اعلام امر ولایت است. اين تصميم نيز حاكى از خشم و كينهاى است كه از غدیر به دل داشتند. از سوى ديگر، از حضور پيامبر صلى الله عليه و آله واهمه داشتند كه نقشههاى آنان را به مدد وحی برملا كند و نزد همگان آنان را معرفى نماید. به همين جهت خواستند با قتل پیامبر تمام این مشکلات را از سر راه خود بردارند. اما خداوند با وعده «خداوند تو را از مردم حفظ میکند» پيامبرش را از توطئه آنان آگاه ساخت و حضرت در بالاى گردنه هَرشی با آنان درگير شد، و با چیرگی بر آنان نقشه آنان با شکست همراه شد. حضرت آنان را با نامشان صدا زد و چهرههايشان را به عمار و حذيفه كه همراهش بودند نشان داد تا سندى محكم براى آيندگان باشد.[۲۳]
تفصیل این رخداد به نقل از حذیفة بن یمان و بنابر روایت سید بن طاووس و تلفیق آن با روایت علی بن ابراهیم قمی (در پرانتز) از سوی برخی محققان چنین گزارش شده است: عدهاى از منافقان كه عهد پيامبر صلى الله عليه و آله را شكستند (و بعد از آن حضرت از دين بازگشتند) جمع شدند و گفتند: محمد ديروز در مسجد خيف آن سخنان را گفت و در اينجا - يعنى غدير- هم اين سخنان را گفت. اگر به مدينه باز گردد دوباره براى او بيعت مىگيرد. فكر درست آن است كه محمد را قبل از آنكه وارد مدینه شود بكشيم. شب موعود كه رسيد چهارده نفر در كوه هرشى به كمين حضرت نشستند تا او را به قتل برسانند. آنجا كوه هرشى بين جحفه و ابواء بود. هفت نفر سمت راست گردنه هرشى و هفت نفر سمت چپ آن نشستند تا شتر حضرت را بِرَمانند. حضرت پس از نماز عشا حركت كرد و پيشاپيش اصحابش سوار بر شترى تندرو سر بالايى كوه را در پيش گرفت. به سمت گردنه كوه كه بالا مىرفت جبرئيل خبر آورد: يا محمد! ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و عمرو بن عاص و طلحه و سعد بن ابیوقاص و عبدالرحمن بن عوف و ابوعبیده جرّاح و ابوموسی اشعری و ابوهریره و مغیرة بن شعبه و معاذ بن جبل و سالم مولی ابیحذیفه، در گردنه كوه در كمين تو نشستهاند تا تو را به قتل برسانند!
پيامبر صلى الله عليه و آله به من كه پشت سرش بودم نگاهى كرد و پرسيد: اين كيست پشت سر من. گفتم: من حذيفه هستم، يا رسول اللَّه! فرمود: آنچه من شنيدم تو هم شنيدى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: كتمان كن! سپس به آنان نزديک شد و با اسمشان و اسم پدرانشان آنان را صدا زد. آنان وقتى نداى پيامبر صلى الله عليه و آله را شنيدند فرار كردند و خود را داخل انبوه جمعيت گم كردند و حتى شترهاى خود را كه در گردنه بسته بودند رها كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله به شترهاى آنان رسيد و آنها را شناخت. مردم از پشت سر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدند و در پى آنان به جستوجو پرداختند.
صبح كه كاروانیان پياده شدند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: گروهى که در كعبه همقسم شدهاند كه «اگر خدا محمد را بميراند يا كشته شود امر خلافت را به اهل بيتش باز نگردانيم»، دست به اين اقدام زدند. با شنيدن اين سخنان، همان چهاردهنفر نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و قسم ياد كردند (كه هيچيک از آن سخنان را نگفتهاند و چنين قصدى نداشتهاند) و درباره جان آن حضرت دست به هيچ اقدامى نزدهاند. خداوند تبارک و تعالى اين آيه را نازل كرد: يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا... .[۲۴]
رخداد عقبه هرشی در منابع اهل سنت
در برخی منابع اهل سنت، نزول اين آيه در ماجراى عقبه هرشی نقل شده است. سیوطی در ذیل آیه ۷۴ سوره توبه در كتاب الدر المنثور این رخداد را از قول حذیفه چنین نقل کرده است: آنان كسانى بودند كه تصميم گرفتند پيامبر صلى الله عليه و آله را در شب عقبه از كوه پرتاب كنند. اين در حالى بود كه با هم نقشه كشيده بودند كه آن حضرت را در سفرى كه همراه او بودند به قتل برسانند و در پى فرصتى براى كمين بودند. تا آن شب كه حضرت راه كوه هرشى را پيش گرفت. عدهاى پيشتر رفتند و عدهاى عقب ماندند و اين برنامه در ساعاتى از شب بود. آنان با يكديگر گفتند: آنگاه كه به گردنه كوه رسيد او را از روى شترش به زمين مىاندازيم و بهسوى بيابان پرتاب مىكنيم. حذيفه سخن آنان را شنيد و اين در حالى بود كه او شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را از پشت سر راهنمايى مىكرد.
در آن شب عمار شتر حضرت را از جلو مىبرد و حذيفه يمانى از عقب راهنمايى مىنمود. ناگهان حذيفه صداى پاى شتران را شنيد و نگاهش برگشت و گروهى را ديد كه صورتهاى خود را پوشانده بودند. به آنان گفت: دور شويد! دور شويد! اى دشمنان خدا! آنان دست نگه داشتند و پيامبر صلى الله عليه و آله به راه خود ادامه داد تا در محلى كه مىخواست توقف فرمود و پياده شدند. صبح كه شد حضرت سراغ يکیک آنان فرستاد و فرمود: شما چنين برنامهاى داشتيد. آنان قسم ياد كردند كه در اين باره چيزى نگفتهاند و درباره آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله از آنان مىپرسد قصدى نداشتهاند. اين همان كلام پروردگار است كه مىفرمايد: يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ .[۲۵]
بهگفته برخی محققان، در روايت سيوطى همه ماجراهاى درگيرى بر فراز كوه هرشى و ديدهشدن چهره ۱۴ نفر ذكر نشده است؛كه علت آن از يکسو حذف بسيارى از رخدادهای مهم در کتابهای اهل سنت است و از سوى ديگر راوى در صدد ذكر شأن نزول آيه بوده و اصل ماجرا را به اختصار ذكر كرده است.[۲۶]
مورد هفتم: نقشه قتل امیرالمؤمنین عليه السلام
بر اساس آیه ۷۴ سوره توبه، آخرين موردى كه نقشههاى مخفيانه دشمنان غدير برملا شد و آيه درباره آن نازل شد، توطئه آنان براى قتل اميرالمؤمنين عليه السلام بود. منافقان پس از ناكامماندن در نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله، به اين توطئه پرداختند تا با از ميان برداشتن خليفه تعيينشده پيامبر صلى الله عليه و آله زمينه اجراى نقشههاى خود مطابق با محتواى صحيفه ملعونه دوم را آماده كنند.
ابنعباس اين توطئه را چنين ترسيم كرده است: بزرگان قريش بين خود نوشتهاى نوشتند و در آن بر قتل امیرالمؤمنین عليه السلام همپيمان شدند و اين پيماننامه را به ابوعبيده جراح -كه امين آنان بهحساب مىآمد - سپردند. از طرف خداوند آيه نازل شد و اين خبر را براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد. حضرت آن پيماننامه را از ابوعبيده مطالبه كرد و او هم آن را تحويل داد. حضرت فرمودند: «آيا بعد از اسلامتان كافر شدهايد»! آنان به خدا قسم ياد كردند كه هيچ قصد سوئى نداشتهاند. خداوند هم اين آيه را نازل كرد: يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا .[۲۷] در اين مورد با آنكه ابوعبيده پيماننامه را تحويل پيامبر صلى الله عليه و آله داده باز هم منكر مىشوند و قسم ياد مىكنند.[۲۸]
تفسیر آیه بر اساس موارد نزول
برخی محققان، بر اساس موارد نزول که در قسمتهای قبل به آنها شاره شد، از هر قسمت از آیه تفسیری ارائه کردهاند:
قسمت اول:«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا»
طبق احاديثى كه ذكر شد فاعل «يَحْلِفُونَ» در چند حديث ابوبكر و عمر بودند و در چند حديث نام قسمخورندگان ذكر نشده و احتمالاً در ميان آنان هم ابوبكر و عمر بودهاند. بنابراين، اولين جرم آنان قسمدروغخوردن و جرم دوم آنان توطئه آنهاست.[۲۹]
قسمت دوم:«وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ»
اقدام بر ضد اسلام را خداوند بهصراحت به ابوبكر و عمر و بقيه منافقین در غدير نسبت مىدهد. از اين نسبت دو مطلب به دست مىآيد: يكى اينكه اقدام بر ضد غدير و ولايت اقدام بر ضد اسلام است؛ دوم اينكه ابوبكر و عمر بر ضد اسلام و در راه پیروزی كفر اقدام كردهاند و آنچه بر ضد ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام گفتهاند كفر محض بوده است.
در روايتى هم «كَلِمَةَ الْكُفْرِ» صريحاً به صحيفه ملعونه معنى شده است؛ يعنى اين صحيفه اساس كفر و ارتدادى بود كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله تحقق يافت و مردم بهسمت جاهلیت پس رفتند.[۳۰]
قسمت سوم:«وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا»
منافقان دو تصميم عملى داشتند كه در يكى تا مرحله اجرا پيش رفتند، ولى خدا نقشه آنان را خنثى كرد و آن نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله بود و در ديگرى، قبل از اجراى نقشه، برنامه آنان برملا شد و آن نقشه قتل اميرالمؤمنين عليه السلام بود. اين دو مورد آنان را بهعنوان اولين کسانی که عزم قتل پيامبر و امیرالمؤمنین عليهما السلام را داشتند معرفى مىكند؛ زیرا آنان -اگرچه با مقابله خداوند روبهرو شدند- ولى تصميم خود را گرفته و وارد مرحله عمل شده بودند و اين در درجه اول كفر آنان ثابت مىكند و در درجه دوم مجرمبودن آنان را.[۳۱]
قسمت چهارم:«فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّه»
خداوند با آن نفاقى كه منافقان داشتند باز هم دو راه در برابر آنان قرار داد: توبه يا عذاب. آيا توطئهگران پشتپرده علیه غدير توبه كردند؟ تاريخ نشان مىدهد كه نهتنها از آن اقدامات خود توبه نكردند، بلكه آنها را پيگيرى كردند و بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله امور را به دست گرفتند و بیش از پیش در سقیفه و بعد از آن بر ضد ولايت اهل بيت عليهم السلام نقشه كشيدند و با قدرت آنها را به اجرا در آوردند و مخالفان را نابود كردند. به همین دلیل، امام صادق علیه السلام در چندين حديثِ مربوط به اين آيه قسم ياد مىكند و مىفرماید: به خدا قسم، آنان پشت كردند و توبه ننمودند.[۳۲]
پانویس
- ↑ توبه / ۷۴. ژرفاى غدير: ص ۱۵۹. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۱۵ - ۲۳۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۶۹،۱۳۶،۱۳۵،۱۲۷،۵۲. اسرار غدير: ص ۸۳ .
- ↑ غدير در قرآن، ج۱، ص۲۱۵.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۸.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۸.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۹.
- ↑ تفسير القمى، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۳۵-۶۳۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص ۱۱۹؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ تفسير العياشى، ج۲، ص۱۰۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۰، ح۲۰۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۴.
- ↑ الصراط المستقيم، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ الاصول الستة عشر، ص۳۳۳-۳۳۴.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ تفسير العياشى، ج۲، ص۹۹-۱۰۰، ح۹۰؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۴؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۹-۱۴۰، ح۲۰۵.
- ↑ تفسير العياشى، ج۲، ص۹۸-۹۹، ح۸۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۲-۱۵۳، ح۳۷؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۵۲-۵۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۲۷.
- ↑ التحصين، ص۵۳۷-۵۳۸.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۴۱-۴۲؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۳؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۶۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۳۰.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۲۲؛ الصراط المستقيم، ج۳، ص۱۵۳.
- ↑ تفسير القمى، ج۱، ص۳۰۱؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۹۶؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۳۳.
- ↑ تفسير القمى، ج۲، ص۳۵۸؛ بحارالانوار، ج۷، ص۲۰۹، ح۱۰۲؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۳۵.
- ↑ برای اطلاع مفصل درباره این رخداد نگاه کنید: «غدير در قرآن»، ج۲، ص۴۰۷.
- ↑ تفسير القمى، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵؛ الاقبال، ج۲، ص۲۴۹-۲۵۰؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۳۲، ح۱۳۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص ۱۱۵؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۶۵؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۳۰۴.
- ↑ الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۲.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ الصراط المستقيم، ج۱، ص۲۹۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ تفسير العياشى، ج۲، ص۱۰۰؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۴؛ الصراط المستقيم، ج۱، ص۳۱۴؛ الاصول الستة عشر، ص۳۳۴.
منابع
- الأصول الستة عشر؛ جمعی از نویسندگان، قم: مؤسسه علمی فرهنگی دار الحديث (سازمان چاپ و نشر)، ۱۴۲۳ق.
- الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة؛ سید علی بن موسی بن طاووس، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۱۸ق.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- التحصين لاسرار ما زاد من أخبار كتاب اليقين؛ سيد رضیالدين علی بن طاووس حلی، قم: مؤسسة دار الكتاب (الجزائری)، ۱۴۱۳ق.
- تفسير العياشى؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمية الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
- تفسير القمی؛ على بن ابراهيم قمى، تحقیق: طيّب موسوى جزائرى، قم: دار الكتاب، ۱۴۰۴ق.
- الدر المنثور في التفسیر المأثور؛ عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
- الصراط المستقيم إلی مستحقی التقديم؛ علی بن محمد نباطی عاملی، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران: مکتبة المرتضوية، ۱۳۸۴ق.
- عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانى اصفهانى، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحى اصفهانى، قم: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- مناقب آل ابیطالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.