مقام اخوت
اَنْ اَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ کُلَّ اَبْیَضَ وَ اَسْوَدَ؛ اَنَّ عَلِیَّ بْنَ ابی طالِبٍ اَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی عَلی اُمَّتی وَ اْلِامامُ مِنْ بَعْدی،
پروردگارم به من دستور داده که در این محل و در حضور همه بهپاخیزم و هر سفید و سیاهی را آگاه کنم. علی بن ابیطالب علیه السلام برادرِ من، وصی و جانشین من بر امتم و پیشوای بعد از من است
مقام اخوت مقامی است که در روایات و رخدادهای مختلف، از جمله در خطبه غدیر، از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله به امر خداوند برای امیرالمؤمنین قرار داده شده و طی آن پیامبر صلی الله علیه و آله امام را برادر خود خوانده است.
به اعتقاد برخی محققان، یکی از فضائلی است که پیامبر صلی الله علیه و آله بهعنوان دلیلی برای برتری امیرالمؤمنین علیه السلام بر سایر مردم، در کنار دیگر فضائل، در خطبهٔ غدیر مطرح نمودند، پیمان برادری (اخوت) پیامبر صلی الله علیه وآله با امیرالمؤمنین علیه السلام است.
به این موضوع در بسیاری از منابع اهل سنت اشاره شده است. از منظر برخی محققان، روایات دلالتکننده بر موضوعِ برادری میان رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام در حد تواتر است. نقل از برخی منابع، حدیث اخوت را ۱۴ نفر از صحابه نقل کردهاند؛ از جمله: امیرالمؤمنین علیه السلام، عمر بن خطّاب، انس بن مالک، عبداللَّه بن عباس، جابر بن عبداللَّه انصاری، ابوذر غفاری، زید بن ارقم و سعید بن مسیب.
برخی محققان اجرای پیمان اخوت در بین مسلمانان را به سه مرحلهٔ «قبل از هجرت»، «بعد از هجرت» و «برادری مؤمنان بهصورت عام» تقسیم کردهاند. نیز نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام به پیوند اخوت با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مباهات میکرده است. همچنین در روایاتی آمده که امیرالمؤمنین علیه السلام بهترین برادر برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است. گفته شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از آغاز رسالت همواره در هر فرصتی بر برادری امیرالمؤمنین علیه السلام با خود تأکید مینمود؛ از جمله در واقعه یوم الانذار.
درباره دلالتهای حدیث اخوت در برخی منابع چنین گفته شده است: از جمله حکمتهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از عقد اخوّت با حضرت علی علیه السلام اعلان منزلت، کمال و برتری او نسبت به دیگران بوده است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله بین هر کس، با نظیر خودش در فضل و کمال، عقد اخوت میبست.
برخی محققان با تکیه بر منابع محور اخوت را ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام برشمردهاند. از نظر آنان، پیامبر صلی الله علیه و آله به امر الهی بین کسانی که ایمان آوردند پیمان اخوت بست؛ آنگاه گروهی پس از اعلان رسمی ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از دایرهٔ ایمان خارج شدند و نسبت به غدیر کافر شدند.
جایگاه اخوت
در این قسمت از خطبه غدیر به موضوع اخوت اشاره شده است. به اعتقاد برخی محققان، یکی از فضائلی است که پیامبر صلی الله علیه و آله بهعنوان دلیلی برای برتری امیرالمؤمنین علیه السلام بر سایر مردم، در کنار دیگر فضائل، در خطبهٔ غدیر مطرح نمودند، پیمان برادری (اخوت) پیامبر صلی الله علیه وآله با امیرالمؤمنین علیه السلام است. به این موضوع در بسیاری از منابع اهل سنت اشاره شده است.[۱]
گفته شده که با یادآوری مردم در این مورد یکی دیگر از حکمتهای الهی در بیان عبارت مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ واضح میگردد: اینکه مردم بدانند که علی علیه السلام که در غدیر بهعنوان خلیفه و جانشین معرفی میشود همان است که پیامبر صلی الله علیه و آله قبلاً در چندین نوبت با او پیمان اخوت بسته است؛ بنابراین، همانگونه که خداوند فضیلیت برادری پیامبر صلی الله علیه و آله با امیرالمؤمنین علیه السلام را تنها به او اختصاص داد، فضیلت وصایت و خلافت بعد از او را نیز فقط و فقط به امیرالمؤمنین علیه السلام اختصاص داده است.
گفته شده که با اخوت بین پیامبر و امیرالمؤمنین علیه السلام اخوت و برادری در اسلام معنای تام پیدا کرد؛ زیرا تا این اتفاق نمیافتاد، مسلمانان چیزی از مفهوم حقیقی برادری را نمیتوانستند درک کنند. در خطبهٔ غدیر، پیامبر صلی الله علیه و آله در چهار جا به برادری خود با امیرالمؤمنین اشاره کرده است:
- انَّ عَلِیَّ بْنَ ابی طالِبٍ اَخی…؛ همانا علی بن ابیطالب علیه السلام برادرِ من است؛
- اَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ ابی طالِبٍ اَخی…؛ هرکس من صاحباختیار اویم، این علی صاحباختیار اوست و او علی بن ابیطالب علیه السلام برادر من است؛
- الا انَّهُ لا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ غَیْرَ اَخی هذا؛ بدانید و آگاه باشید! غیر از این برادرم کسی امیرالمؤمنین نیست؛
- مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِیٌّ اَخی؛ ای مردم! این علی علیه السلام برادر من است.
حدیث اخوت
از منظر برخی محققان، روایات دلالتکننده بر موضوعِ برادری میان رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام در حد تواتر است: قاضی نورالله شوشتری در کتاب احقاق الحق[۲] تواتر حدیث مؤاخات را اثبات کرده است؛ همچنین علامه امینی در الغدیر[۳] واقعهٔ مؤاخات را از پنجاه مصدر روایی اهل سنت نقل کرده است.
الفاظ حدیث
به نقل از برخی محققان،[۴] حدیث اخوت در بیان بزرگان اهل سنت و منابع آنها با الفاظ و عبارات مختلف به شرح ذیل آمده است:
- ترمذی به سند خود از عبداللَّه بن عمر نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله بین اصحابش عقد اخوت بست. علی علیه السلام با حالت گریان خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! بین اصحابت عقد اخوّت بستی، ولی بین من و کسی عقد اخوت نبستی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: تو برادر من در دنیا و آخرتی.[۵]
- نسائی به سندش از عباد بن عبداللَّه نقل کرده که علی رضی الله عنه فرمود: انا عبداللَّه و اخو رسول اللَّه، و أنا الصدیق الأکبر لا یقولها بعدی الّا کاذب…؛ من بنده خدا و برادر رسول خدایم، و من صدّیق اکبرم، کسی این ادّعا را پس از من جز دروغگو نمیکند….[۶]
- ابنعساکر به سندش از انس بن مالک نقل کرده که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که خطاب به علی علیه السلام میفرمود: اَنتَ اَخی فِی الدُّنیا وَ الآخِرَه؛ تو برادر منی در دنیا و آخرت.[۷]
- احمد بن حنبل به سندش از ابنعباس نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله، خطاب به علی علیه السلام فرمود: اَنتَ اَخی وَ صاحِبی؛ تو برادر و همنشین منی.[۸]
- حاکم نیشابوری به سندش از عبداللَّه بن عمر نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله عقد اخوّت بین اصحابش بست: بین ابوبکر و عمر، بین طلحه و زبیر و بین عثمان و عبدالرحمن بن عوف. علی علیه السلام عرض کرد: ای رسول خدا! بین اصحابت عقد اخوت بستی، پس برادر من کیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا راضی نمیشوی ای علی از اینکه من برادر تو باشم؟ علی علیه السلام عرض کرد: آری ای رسول خدا! آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تو برادر منی در دنیا و آخرت.[۹]
- در حاشیه مسند احمد از منتخب کنز العمال متقی هندی از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله بین عمر و ابوبکر و بین حمزه بن عبدالمطلب و زید بن حارثه و بین عبداللَّه بن مسعود و سعد بن مالک و بین من و خودش عقد اخوت بست.[۱۰]
راویان حدیث صحابه و علمای اهلسنت
به نقل از برخی منابع، حدیث اخوت را ۱۴ نفر از صحابه نقل کردهاند؛ از جمله: امیرالمؤمنین علیه السلام، عمر بن خطّاب، انس بن مالک، عبداللَّه بن عباس، جابر بن عبداللَّه انصاری، ابوذر غفاری، زید بن ارقم و سعید بن مسیب.[۱۱] همچنین، ۶۵ نفر از علمای اهل تسنن این حدیث را در کتابهای خود نقل کردهاند.[۱۲]
پیشزمینه تاریخی: دعای پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد اخوت قبل از غدیر
برای بیان مؤاخات در خطبه غدیر توسط پیامبر صلی الله علیه و آله پیشزمینهای تاریخی بیان شده است. این پیش زمینه دعایی است که حضرت درباره مؤاخات پیش از غدیر انجام داده است: در راه بازگشت در حجةالوداع بهسوی غدیر خم در روز هفدهم ذیالحجه، کاروان پیامبر صلی الله علیه و آله به وادی قُدَید رسید که تا غدیر کمتر از یک روز دیگر فاصله داشت.
با نزول کاروان در قُدید و فرا رسیدن هنگام نماز، صفها آماده شد. پیامبر صلی الله علیه و آله، بعد از اقامهٔ نماز، صدای خود را بلند کرد به گونهای که همه بشنوند: اللّهُمَّ هَبْ لِعَلِیٍّ الْمَوَدَّةَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنینَ وَ الْهَیْبَةَ وَ الْعَظَمَةَ فی صُدُورِ الْمُنافِقینَ؛ خدایا! به علی علیه السلام محبت در سینه مؤمنان و هیبت و عظمت در سینه منافقان عنایت فرما.
آنگاه برای زمینهسازی جدی برای غدیر، علی علیه السلام را فرا خواند و در حضور مردم فرمود: «یا علی! دستان خویش را بهسوی آسمان بلند کن و دعا کن تا من آمین بگویم». یا علی! بگو: اللّهُمَّ اجْعَلْ لی عِنْدَکَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لی عِنْدَکَ وُدّاً وَاجْعَلْ لی فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ مَوَدَّةً؛ خدایا! برای من نزد خود عهد و پیمانی قرار ده و برای من در پیشگاه خود دوستی و مودت قرار ده و برای من در قلب مؤمنان محبتی قرار ده. امیرالمؤمنین علیه السلام هم این دعا را تکرار کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله آمین گفت.
پس از آن پیامبر صلی الله علیه و آله دو دعای دیگر نمود و سپس آیات ۹۶ و ۹۷ سوره مریم نازل شد. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله از خواسته قلبی خود خبر داد و به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اِنّی سَأَلْتُ رَبّی اَنْ یُوالِیَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُ رَبّی اَنْ یُواخِیَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُ رَبّی أَنْ یَجْعَلَکَ وَصِیّی فَفَعَلَ؛ من از پروردگارم خواستم که بین من و تو ولایت قرار دهد و خدا پذیرفت؛ و از او خواستم بین من و تو برادری قرار دهد او پذیرفت؛ و از او خواستم تو را جانشین من قرار دهد و او پذیرفت.
این مراسمِ دعا و استجابت فوری الهی با نزول آیه در حضور مردم و تفاصیلی که ذکر شد، یک مقطع استثنایی در زندگانی پیامبر صلی الله علیه وآله بهشمار رفته که همه را مبهوت و متعجب کرد و در آستانه غدیر مقام عظیم امیرالمؤمنین علیه السلام را در پیشگاه خداوند روشن ساخت.[۱۳]
عقد اخوت: مراحل
برخی محققان اجرای پیمان اخوت در بین مسلمانان را به سه مرحلهٔ «قبل از هجرت»، «بعد از هجرت» و «برادری مؤمنان بهصورت عام» تقسیم کردهاند و بهشرح آن پرداختهاند:
مرحلهٔ اول: قبل از هجرت
احتمال میرفت مسلمانان در مهاجرت به یثرب با مشکلات و مصائب فراوانی روبهرو شوند که نیاز به همراهی و همکاری فوقالعاده داشت. از این رو، پیمان برادری مهاجران بهعنوان مقدمه هجرت مطرح شد. هدف از این کار این بود که مناسبات انسانی را از حد روابط مصلحتی تا مرتبه برادری بالا کشیده شود؛ چنانکه در ابتدا هنوز آیه ارث نیامده بود، برخی از مسلمانان گمان میکردند که برادری بدون پیوند نسبی هم موجب ارث است.
بر این اساس، رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیش از هجرت، مهاجران را بر اساس حق و مواسات با هم برادر کرد: ابوبکر و عمر، حمزه و زید بن حارثه، عثمان و عبدالرحمن بن عوف، زبیر و عبدالله بن مسعود، عبادة بن حارث و بلال، مصعب بن عمیر و سعد بن ابیوقاص، ابوعبیده جراح و سالم مولای ابوحذیفه، سعید بن زید و طلحه و نهایتاً علی علیه السلام و خودش.
آن گاه خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا خشنود نمیشوی که من برادر تو باشم؟ علی علیه السلام گفت: آری یا رسولالله، خشنود شدم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.[۱۴]
مرحلهٔ دوم: پس از هجرت
بنا بر نقل شیخ مفید در کتاب مسار الشیعه، روز دوازدهم ماه رمضان، یکی از روزهای مبارک است که در آن، افضلیت و برتری امیرالمؤمنین علی علیه السلام بار دیگر بر همگان ثابت شد. در این روز پیامبر صلی الله علیه و آله در قالب عقد اخوت بین مؤمنان و بین خود و امیرالمؤمنین علیه السلام، به همگان فهماند که جز علی علیه السلام کسی شایستگی پیشوایی بر مسلمانان را ندارد.[۱۵]
بهگفته برخی از مورّخان و محدّثان، پس از پنج یا هشت ماه، کمتر یا بیشتر، بعد از هجرت، زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله بین مهاجرین و انصار برادری ایجاد کرد،[۱۶] هر کدام از آنها را نسبت به طراز و رتبه ایمانی که داشتند، دستهبندی نمود. پیامبر بین سلمان و أبوذر، بین مقداد و عمّار، بین أبوبکر و عمر، بین عثمان و عبدالرحمن بن عوف و بین طلحه و زبیر عقد أخوت را جاری ساخت.
بر این اساس، برای خود نیز باید برادری انتخاب میکرد؛ آن کس که لایق و شایسته این تکریم باشد کیست؟ و آن کس که بتواند قرین و همطراز پیامبر صلی الله علیه و آله باشد (جز در مقام نبوّت) چه شخصیّتی است؟ این انتخاب، یک انتخاب ساده نبود. یقیناً پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را برای خود انتخاب میکرد که از هر جهت شایسته باشد؛ برادری که همفکر هماهنگ و همزبان با او باشد و نسبت به جان، مال و هرچه دارد فداکار باشد و بتواند حقّ برادری رسول خدا صلی الله علیه و آله را ادا کند؛ بهدرستی که به غیر از علی علیه السلام کسی لایق چنین مقامی نبود.
پیامبر صلی الله علیه و آله، امیرمؤمنان علیه السلام را با هیچکسی برادر نساخت. از این مسئله حضرت غمگین شد و عرض کردند: ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت! چرا بین من و کسی عقد برادری نخواندی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:به خدا سوگند ای علی! تو را من فقط برای خودم نگه داشتم. آیا از این که برادر من باشی و من برادر تو باشم خشنود نمیگردی؟ تو برادر من در دنیا و آخرت هستی و تو وصیّ و وزیر و جانشین من در أمّتم هستی. دَین مرا تو میدهی و وعدههایم را تو وفا میکنی. غسل مرا بر عهده میگیری و غیر از تو کسی این کار را نمیکند. و تو نسبت به من جایگاهی مانند جایگاه هارون به موسی علیه السلام داری، مگر اینکه بعد از من پیامبری دیگر نیست. امیرالمؤمنین علی علیه السلام این را که شنید بسیار خوشحال و خشنود شد.[۱۷]
در این مورد امیرالمؤمنین علیه السلام اخوت را یکی از اختصاصات ویژهٔ خویش دانسته و از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله اینگونه میفرماید: من ده چیز از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دارم که پیش از من به هیچکس داده نشده و پس از من نیز به هیچکس داده نخواهد شد. به من فرمود: ای علی! تو در دنیا و آخرت برادر من هستی. تو در روز قیامت، نزدیکترین جایگاه را به من داری و منزل من و منزل تو در بهشت روبهروی هم است. همانند منزل دو برادر.[۱۸]
ابنسعد کاتب واقدی (درگذشت: ۲۳۰ق) میگوید: حضرت در همان وقت، بین مهاجران با هم نیز برادری برقرار کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را در حق و مساوات، برادر هم کرد؛ طوری که پس از مرگ از همدیگر ارث ببرند، امّا پیش از آنکه احدی از برادران بمیرد، سوره انفال فرود آمد و ارث را به خویشاوندان نسبی اختصاص داد. این پیمان برادری میان نود نفر بسته شد که چهل و پنج تن از مهاجران و چهل و پنج تن از انصار بودند و گفته شده است صد نفر بودند، از هر گروه پنجاه نفر.[۱۹] نخستین مهاجر برادر که از دنیا رفت عثمان بن مظعون دانسته شده که پس از بدر رحلت کرد.[۲۰]
به گفتهٔ ابنسعد[۲۱] این پیمان پیش از جنگ بدر بود و چون در جنگ بدر خداوند آیه ارث را نازل فرمود: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم؛ و خویشاوندان نسبت به یکدیگر [از دیگران] در کتاب خدا سزاوارترند. آری، خدا به هر چیزی داناست (انفال:۷۵)؛ قراردادهای قبلی از نظر ارثبردن منسوخ شد و میراث هر کس مخصوص خویشاوندان نسبی او شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله پیمان میان مهاجران و انصار را در خانه انس منعقد فرمود.[۲۲]
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میان مسلمانان برادری برقرار ساخت. سپس فرمود: «ای علی! تو هم برادر منی. تو برای من، چنانی که هارون نسبت به موسی بود، جز آنکه پس از من پیامبری نخواهد بود. ای علی! آیا نمیدانی نخستین کسی که در روز قیامت صدا زده میشود، منم، و از سمت راست سایه عرش برمیخیزم و جامهای سبزرنگ از جامههای بهشت بر من پوشانده میشود. سپس پیامبران دیگر، یکی پس از دیگری، صدا زده میشوند. آنگاه، ندادهندهای از پایین عرش ندا در میدهد: چه نیکو پدری است پدرت ابراهیم! و چه نیکو برادری است برادرت علی! شاد باش، ای علی! آنگاه که [در قیامت] بر من جامهٔ[بهشتی] پوشیده شود، تو نیز جامه پوشانده میشوی، و آنگاه که مرا [در قیامت] صدا زنند، تو نیز صدا زده میشوی، و آنگاه که به من درود فرستاده شود، بر تو نیز درود فرستاده میشود.[۲۳]
گفته شده که پیامبر صلی الله علیه و آله بین صحابه بر پایهٔ جایگاهشان تمایز قرار داد و بر اساس برتریهایشان بین آنان پیمان برادری بست: در بین عرب، هیچکس از عمر به ابوبکر نزدیکتر نبود؛ از این رو، بین آن دو پیمان برادری بست. طلحه، شبیه زبیر بود و جایگاهشان نزدیک به هم پس بین آن دو پیمان برادری بست. همچنین بین عبدالرحمان بن عوف و عثمان پیمان برادری بست.
آنگاه به علی علیه السلام فرمود: تو را برای خودم نگه داشتم؛ تو برادر و یار منی. در بین آنان، هیچکس به اندازهٔ علی علیه السلام همانندتر به پیامبر صلی الله علیه و آله نبود و کسی به برادری با پیامبر صلی الله علیه و آله سزاوارتر از او نبود. امیرالمؤمنین علیه السلام بهخاطر پیشیگرفتنش بر آنان شایستگی برادری پیامبر صلی الله علیه و آله را داشت و برادری علی علیه السلام برتر از برادری دیگران بود؛ چون بر دیگران فضیلت داشت.[۲۴]
در این باره در روایتی چنین آمده است: رسول اللّه صلی الله علیه وآله: یا عَلِیُّ، أنتَ أخی، و أنَا أخوکَ؛ أنَا المُصطَفی لِلنُّبُوَّةِ، و أنتَ المُجتَبی لِلإِمامَةِ؛ و أنَا صاحِبُ التَّنزیلِ، و أنتَ صاحِبُ التَّأویلِ؛ و أنَا و أنتَ أبَوَا هذِهِ الامَّةِ. یا عَلِیُّ، أنتَ وَصِیّی وخَلیفَتی، ووَزیری ووارِثی.[۲۵] پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: ای علی! تو برادر منی و من برادر توأم. من برگزیده برای نبوّتم و تو گزینششده برای امامتی. من صاحب تنزیلم[یادداشت ۱] و تو صاحب تأویلی.[یادداشت ۲] من و تو، پدران این امّتیم. ای علی! تو وصی، جانشین، وزیر و وارث منی.[۲۶]
مرحلهٔ سوم: نزول آیهٔ ۱۰ سوره حجرات
در این مرحله پس از هجرت به مدینه با نزول آیه ۱۰ سوره حجرات آنانی که ایمان به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله آورده بودند با هم برادر شمرده شدند. پس از نزول سوره نصر در منی و سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله در آن مورد، حضرت در سفر حجة الوداع، آیه ۱۰ سوره حجرات را قرائت کرده و فرمود: ای مردم! اِنِّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ؛ مؤمنان با یکدیگر برادرند ؛ برای هیچ مؤمنی اموال برادر مؤمنش جز با رضایت قلبی او حلال نیست. آیا ابلاغ کردم؟ خدایا شاهد باش. سپس فرمود: «من مأمورم بجنگم تا مردم لا اله الا اللَّه بگویند. هرگاه آن را گفتند، خون و اموالشان از طرف من در امان است، مگر آنکه حق کسی باشد و حساب آنان با خداست. ای مردم! آیا ابلاغ کردم؟ گفتند: آری.
سپس فرمود: خدایا! شاهد باش. سپس آینده پر خطر اعتقادی مردم را گوشزد کرد و علی علیه السلام را در چنان شرایطی جانشین خود اعلام کرد و فرمود: ای مردم! سخن مرا حفظ کنید تا بعد از من از آن نفع ببرید و در آن فکر کنید تا بعد از من زندگی گوارا داشته باشید. ای مردم! سخن مرا بشنوید و درباره آن فکر کنید؛ که شاید بعد از این سال شما را ملاقات نکنم. ای مردم! سخن مرا به خاطر بسپارید تا بعد از من از آن استفاده کنید و آن را بفهمید تا در زندگی بعد از من خوشبخت باشید.
آگاه باشید! مبادا بعد از من از دین خود بازگردید و کافر شوید و بر سر دنیا به روی یکدیگر شمشیر بکشید. اگر شما چنین کنید - که خواهید کرد- مرا در لشکری همراه جبرئیل و میکائیل خواهید یافت که رو در روی شما با شمشیر میایستم، یا علی بن ابیطالب علیه السلام بهجای من با شما میجنگد.[۲۷]
ذیل آیهٔ فوق، ابنعباس روایت کرده گفت: وقتی آیهٔ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ نازل شد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله میان اصحاب خود برادری و اخوت قرار داد و هر یک را به مناسب حالش با دیگری برادر کرد. ابوبکر را با عمر و عثمان را با عبدالرحمن برادر نمود، پس از آن به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تو هم برادر من و من برادر تو میباشم.[۲۸] البته پس از غدیر شرط ایمان، قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اعلان شد که به این ترتیب این برادری در بین گروهی از مسلمان برقرار خواهد شد تا علاوه بر شهادت به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را نیز بر زبان جاری نمایند.
مباهات امیرالمؤمنین علیه السلام به اخوت با پیامبر و انحصار آن در خویش
بهنقل از برخی منابع، امیرالمؤمنین علیه السلام به پیوند اخوت با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مباهات میکرد؛ به نقل عباد بن عبدالله حضرتش فرمود: أنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ أخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ أَنَا الصِّدِّیقُ الاَکبر، لا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا کَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ لَقَدْ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ سَبْعَ سِنِین؛ من بندهٔ خدا و برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و صدیق اکبر هستم و هر کس غیر از من چنین ادعایی کند دروغگوست و من هفت سال پیشتر از مردم نماز میگزاردم؛[۲۹] بدین ترتیب اجتماع این سه خصلت، یعنی عبودیت خدا، اخوت با رسول خدا صلی الله علیه و آله و صدیقبودن، منحصر به امیرالمؤمنین علیه السلام است.
مقام اخوت امیرالمؤمنین علیه السلام درقیامت
به گزارش برخی منابع، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام را به برادری خود انتخاب کرد و شرافتی دیگر بر شرافتهای امام علیه السلام افزوده شد تا در هر دو جهان برادر او باشد. در این باره روایاتی در منابع آمده است؛ از جمله:
- پیامبر صلی الله علیه وآله: در روز قیامت از دورن عرش ندایی میشنوم که میگوید: ای محمد! چه نیکو پدری بوده پدرت ابراهیم و چه نیکو برادری بوده برادرت علی علیه السلام.[۳۰]
- به نقل از زید بن ارقم: بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم. فرمودند: «همانگونه که خداوند میان فرشتگان برادری افکنده، من نیز میان شما برادری میافکنم». سپس به علی علیه السلام فرمود: «تو برادر من و همنشین منی». آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «برادرانی که برتختهایی رودرروی یکدیگر نشستهاند» (حجر/۴۷)، برادرانی خدایی که به یکدیگر مینگرند.[۳۱]
بهترین برادر برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
عایشه نیز از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که آن حضرت فرموده است: خَیرُ اِخْوَتی عَلیٌ و خَیرُ اَعمامی حَمزَهٌ و ذِکرُ عَلیٌ عبادَه؛ بهترین برادرانم علی علیه السلام و بهترین عموهایم حمزه علیه السلام است و ذکر علی علیه السلام عبادت میباشد.[۳۲] علاوه بر علمای شیعه، محدّثان مشهور و مورّخان معروف و نویسندگان کتب سیره اهل تسنن، مانند ابن هشام (درگذشت: ۲۱۸ق) علی بن ابراهیم حلبی (درگذشت: ۱۰۴۴ق) و احمد زینی دحلان (درگذشت: ۱۳۰۴ق) حدیث اخوّت را روایت کردهاند.
در سیره ابن هشام، از ابن اسحاق روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله بین اصحابش از مهاجر و انصار برادری برقرار کرد. سپس فرمود: پناه بر خدا که از پیغمبر سخنی که نفرموده باشد بگویید؛ در راه خدا، دو نفر دو نفر با یکدیگر برادر شوید.» سپس دست علی بن ابیطالب علیه السلام را گرفت و فرمود: این برادر من است. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله سید پیامبران، امام پرهیزگاران و رسول پروردگار جهانیان، که نظیر و مانندی در بین بندگان خدا ندارد، با علی بن ابیطالب علیه السلام برادر است».[۳۳]
عزالدین ابن اثیر، مورخ قرن ششم و هفتم هجری، در کتاب اُسْدُ الْغابَه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله دو مرتبه بین خود و علی علیه السلام برادری قرار داد؛ زیرا بین مهاجرین برادری قرار داد و سپس بین مهاجر و انصار و در هر بار به علی علیه السلام فرمود: «تو در دنیا و آخرت برادر من هستی».[۳۴]
تأکید برادری در یوم الدار
گفته شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از آغاز رسالت همواره در هر فرصتی بر برادری امیرالمؤمنین علیه السلام با خود تأکید مینمود؛ نظیر آنکه در واقعه یوم الدار با اشاره به امام فرمود: هَذَا أخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أطِیعُوا؛ این شخص برادر، وصی و جانشین من در میان شماست، پس فرمانش را بشنوید و او را اطاعت کنید.[۳۵]
بعد از سه سال دعوت مخفیانه مردم به دین اسلام آیهٔ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ خویشان نزدیک خود را انذار (دعوت به دین) کن (شعراء:۲۱۴) نازل شد که طبق آن پیامبر مأمور به دعوت خویشاوندان خود به دین اسلام شد. به طوری که طبری (درگذشت: ۳۰۳ق)، مورخ، مینویسد: از علی علیه السلام نقل شده که فرمود: زمانی که این آیه (آیه ۲۱۴ شعراء) بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد حضرت مرا صدا زد و فرمود: یا علی! خدا مرا امر کرده است که خویشان نزدیکم را به اسلام دعوت کنم.[۳۶]
آن حضرت صلی الله علیه وآله با بررسی شرایط به امیرالمؤمنین علیه السلام دستور داد تا غذایی آماده کند و مقداری شیر هم فراهم نماید. پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از دعوت همه بستگان و صرف طعام سخنرانی کرد و خویشان را به اسلام دعوت کردند؛ اما با فریادهای ابولهب مجلس به هم خورد.
پیامبر صلی الله علیه و آله تصمیم گرفت فردای آن روز مهمانی دیگری ترتیب دهد و آنان را دوباره به اسلام دعوت کند. امیرالمؤمنین علیه السلام دوباره به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله مقداری غذا و شیر مهیا کرد. در این جلسه پس از صرف غذا برای بار دیگر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله خویشاوندان خود را به اسلام دعوت کرد. او پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای بنی عبدالمطلب به خدا قسم! من جوانی را در عرب نمیشناسم که چیزی بالاتر از آنچه من برای قومم آوردهام برای قومش آورده باشد. همانا من برای شما خیر دنیا و آخرت آوردهام، خدای متعال مرا امر کرده که شما را بهسوی او دعوت کنم؛ کدام یک از شما در این امر مرا یاری میکنید به این شرط که برادر من و وصی و خلیفه من در میان شما باشد؟
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پس از این صحبت مقداری سکوت فرمود تا ببینند کدام یک از حاضران به ندای ایشان پاسخ میدهد. سکوت سنگینی مجلس را فرا گرفته بود همه سرشان را پایین انداخته بودند و حتی بهسمت پیامبر صلی الله علیه و آله نگاه هم نمیکردند، تا اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام با بیان شیوا و دلنشین خود سکوت مجلس را در هم شکست و فرمود: ای پیامبر خدا! من تو را در این راه یاری میکنم.
سپس امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را بهسوی رسول خدا صلی الله علیه و آله دراز کرد تا با او پیمان وفاداری ببندد. رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد امیرالمؤمنین علیه السلام بنشیند و سؤال خود را دوباره تکرار نمود، تا مشخص شود کسی جز امیرالمؤمنین علیه السلام همراه او خواهد بود یا نه. اما باز هم جز امیرالمؤمنین علیه السلام کسی از جا برنخاست.
اما باز هم پیامبر صلی الله علیه و آله از او خواست تا بنشیند تا یک بار دیگر هم بزرگان قریش سنجیده شوند. اما این بار نیز امیرالمؤمنین علیه السلام از جا برخاست و ثابت کرد شجاعت، مردانگی و ایثار در راه خدا به سن و سال نیست. این بار پیامبر صلی الله علیه وآله در پاسخ به اعلام آمادگی حضرت علی علیه السلام دست خود را بر دست او زد و سخن به یاد ماندنی خود را درباره امیرالمؤمنین علیه السلام در این مجلس در جمع بزرگان قریش به زبان آورد: إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا؛ ای خویشاوندان و بستگانم! همانا این علی، برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید.
در این هنگام، مهمانان از جای برخاستند و برخی از آنها با حالت تمسخر به ابوطالب میگفتند: به تو دستور میدهد که به دستورات پسرت گوش کنی و از وی اطاعت نمایی.[۳۷] گفته شده که از این سخن آنان به ابوطالب مشخص میشود آنها نیز از این سخنان پیامبر صلی الله علیه وآله خلافت، وزارت و وصایت امیرالمؤمنین را فهمیده بودند.[۳۸]
مکتوب سند اُخوّت بر سردر بهشت
در منابع آمده که سند اخوت پیامبر صلی الله علیه و آأه با امیرالمؤمنین علیه السلام بر سردر بهشت نوشته شده است؛ برای نمونه به نقل منابع اهل سنت از جابر بن عبدالله نقل شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: در شب معراج، این جملات را بر در بهشت نگاشته دیدم: لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، عَلِیٌ أخُو رَسُولِ اللَّهِ.[۳۹]
برخی گزارشات روایی نیز حکایت از آن دارد که کتابت جملات مذکور دو هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمین بوده است.[۴۰] روایات شیعه نیز مفاد این گزارشات را تأیید میکند، با این تفاوت که در احادیث شیعه به جای عَلِیٌ أخُو رَسُولِ اللَّه جملهٔ علیٌّ وَلی الله آمده است.
چند حدیث دیگر درباره اخوت
در منابع درباره اخوت پیامبر و امیرالمؤمنین علیه السلام روایات دیگری نیز آمده است؛ از جمله:
- پیامبر صلی الله علیه و آله روزی علی علیه السلام را، در موردی که مربوط به او و برادرش جعفر و زید بن حارثه بود، مخاطب قرار داد و فرمود: «... و اما تو یا علی! برادر و همراه منی».[۴۱]
- روزی پیامبر صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام عهدی بست و به او گفت: «تو برادر و وزیر منی، قرضم را ادا میکنی و به وعده من عمل میکنی و مرا بریء الذمه میسازی».[۴۲]
- چون زفاف فاطمه سلام الله علیها با امیرالمؤمنین علیه السلام برگزار شد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ام ایمن فرمود: «برادرم علی علیه السلام را نزد من بطلب!» ام ایمن (به شوخی) گفت: او برادر توست و در عین حال (دخترت را) به ازدواج او درمیآوری؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری ای ام ایمن! پس، علی علیه السلام را نزد او طلبید و او آمد».[۴۳]
- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ام سلمه فرمود: ای ام سلمه! این علی علیه السلام است که گوشت و خونش گوشت و خون من است و جایگاه او نسبت به من همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است، جز آنکه پیامبری پس از من نیست. ای ام سلمه! بشنو و گواهی بده که علی علیه السلام امیرمؤمنان و سرور مسلمانان است و او رازگاه دانش من و مدخلی است که باید از آن (به شهر علم من) وارد شد. او برادر من در دنیا و آخرت و در رفیعترین منزلگاهها همراه من است».[۴۴]
ارتباط اخوت و لیلة المبیت
درباره ارتباط اخوت پیامبر صلی الله علیه و آله با امیرالمؤمنین و لیلة المبیت از ابوحامد غزالی (درگذشت: ۵۰۵ق)، عالم اهل سنت، چنین نقل شده است: غزالی در کتاب احیاء علوم الدین آورده است:
در شبی که امیرالمؤمنین علیه السلام بهجای پیامبر صلی الله علیه و آله خوابید به جبرئیل و میکائیل خطاب رسید که من بین شما دو نفر برادری قرار دادم و عمر یکی از شما را بیش از دیگری قرار دادم. کدامیک از شما ایثار میکند که عمر طولانی از آن دیگری باشد؟ هر دو عمر طولانی اختیار کردند. خطاب آمد: به زمین نگاه کنید و ببینید که چگونه علی علیه السلام حیات خود را به برادرش پیامبر صلی الله علیه وآله ایثار نموده و بهجای او خوابیده و جان خود را فدای جان او نموده است. به زمین بروید و او را دشمنان حفظ کنید. آنان آمدند و جبرئیل بالای سر امیرالمؤمنین علیه السلام و میکائیل سمت پاهای آن حضرت نشست و ندا کرد: خداوند در جمع ملائکه به تو مباهات کرد». اینجا بود که آیهٔ شریفهٔ: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد؛ و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است (بقره:۲۰۷) نازل شد.[۴۵]
دلالتهای حدیث اخوت در کلام اهل سنت
درباره دلالتهای حدیث اخوت در برخی منابع چنین گفته شده است: از جمله حکمتهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از عقد اخوّت با حضرت علی علیه السلام اعلان منزلت، کمال و برتری او نسبت به دیگران است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله بین هر کس، با نظیر خودش در فضل و کمال، عقد اخوت میبست.
حال اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله بین خود با حضرت علی علیه السلام عقد اخوت بست، به جهت این بوده که تنها نظیر ایشان در بین صحابه، علی بن ابیطالب علیه السلام بوده است. همانگونه که این مطلب از آیه مباهله در جمله وَ أَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ؛ خودهایمان و خودهایتان (آل عمران:۶۱) استفاده میشود. این معنا رمزی بر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام میباشد و به همین جهت است که آن حضرت به این حدیث، یعنی حدیث اخوت یا مؤاخاة، در روزی که شورا برای تعیین خلیفه بعد از عمر تشکیل شده بود اشاره نمود.
محمّد بن طلحه شافعی (درگذشت: ۶۵۲ق)، عالم اهل سنت، بعد از نقل این حدیث میگوید: در این حدیث چیزی است که خبر از عظمت قدر و منزلت علی علیه السلام و شرف و محلّ و آینده او میدهد و به همین جهت است که حضرت علی علیه السلام به این منقبت افتخار میکرد و در بسیاری از اوقات میفرمود: من بنده خدا و برادر رسول اویم.[۴۶]
منصور علی ناصف، از علمای الازهر مصر، میگوید: این مؤاخات و عقد اخوت بعد از هجرت واقع شد، پیامبر صلی الله علیه و آله بهجهت زیادی ارتباط و دوستی بین مهاجرین و انصار بین آنها این عقد را بست. به این حدیث است که علی علیه السلام از بقیه اصحاب امتیاز پیدا کرده است.[۴۷]
حافظ محمد بن یوسف گنجی شافعی (درگذشت: ۶۵۸ق)، از عالمان اهل سنت، مینویسد: این حدیث حسن، عالی و صحیح است که ترمذی در جامعش نقل کرده است. اگر خواستی که نزدیکی منزلت حضرت علی علیه السلام را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بدانی، در عملکرد رسول خدا صلی الله علیه و آله در عقد اخوت بین صحابه نظر کن که چگونه هم شکل را با هم شکل و مثل را با مثل ضمیمه کرده و بین آنها الفت برقرار نموده است، تا این که بین ابوبکر و عمر عقد اخوت بست، ولی علی علیه السلام را برای خود اختصاص داد و بس است تو را به این عمل از فضیلت و شرف برای حضرت علی علیه السلام.[۴۸]
توفیق ابوعلم، نویسنده و پژوهشگر مصری، مینویسد: این عمل بهطور آشکار فضیلت حضرت علی علیه السلام را بر همه مردم روشن میسازد و دلات دارد بر این که کفو و مثلی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله به جز علی علیه السلام نیست.[۴۹]
خالد بن محمد خالد مینویسد: و الآن نظر شما چیست درباره مردی که رسول خدا صلی الله علیه وآله او را از بین تمام اصحابش انتخاب نمود تا در روز مؤاخات و برادری، برادر او باشد؟ ابعاد ایمان و اعماق آن تا چه حدّی بوده که پیامبر صلی الله علیه وآله او را به این مزیت و کرامت مشرّف ساخته است؟[۵۰]
استاد عبدالکریم خطیب (درگذشت: ۱۴۰۶ق)، پژوهشگر مصری، مینویسد: این برادری پیامبر که آن حضرت برای علی علیه السلام به تنهایی قرار داده و به او اختصاص داد، ما را دعوت میکند که در مرحله اوّل آن را تحقیق نماییم و به این اخبار وثوق و اطمینان پیدا کنیم قبل از آن که در دلالت و معنای آن نظر کنیم و ببینیم که این حدیث دلالت بر فضایل و کمالاتی دارد بر کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله او را به اخوت و برادری با خود اختصاص داده است؛ کاری که بدون جهت و سرخود نبوده، بلکه امری از امر خداوند و فضلی از فضل الهی بوده که به هر کس بخواهد عطا میکند و خداوند دارای فضل عظیمی است.[۵۱]
نقد کلام ابنتیمیه درباره مؤاخات
گفته شده که ابنتیمیه حرانی (درگذشت: ۷۲۸ق)، عالم حنبلی و از پیشروان سلفیه، از آنجا که مؤاخات را از فضایل بسیار عظیم حضرت علی علیه السلام دیده در صدد تضعیف آن از هر جهت برآمده است. او میگوید: «حدیث مؤاخات باطل و جعلی است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله با هیچکسی عقد اخوت نبسته است».[۵۲] نیز در جایی دیگر میگوید: «احادیث مؤاخات با علی تماماً جعلی است».[۵۳]
در نقد کلام ابنتیمیه در رد مؤاخات برخی محققان چنین گفتهاند:
- ابنتیمیه در تضعیف و نسبت جعل به این احادیث تنها بوده و هیچکس با او همراهی نکرده است. این مطلبی است که علمای اهل تسنن نیز به آن تصریح کردهاند.
- این حدیث را دهها نفر از علمای اهل تسنن در کتابهای حدیثی، تاریخی و تفسیری خود نقل کردهاند، چگونه ممکن است که آنان را به جعل و کذب نسبت داد؛ اشخاصی همچون ترمذی، نسائی، ابنماجه، حاکم نیشابوری، ابن عبدالبر، ابنکثیر، احمد بن حنبل آن را در کتابهایی روایی خود ثبت کردهاند. چگونه میتوان اینگونه افراد را که نزد اهل تسنن از جلالت فوقالعادهای برخوردارند متّهم به نقل حدیث کذب و جعلی کرد؟
- محمد بن عبدالباقی زرقانی مالکی (درگذشت: ۱۱۲۲ق)، فقیه و محدث مالکی، میگوید: احادیث بسیاری درباره عقد اخوّت بین پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام رسیده و ترمذی آن را نقل کرده و تحسین نموده و نیز حاکم نیشابوری آن را نقل کرده و تصحیح نموده است».[۵۴]
- برخی از بزرگان اهل تسنن در مقابل ابنتیمیه ایستاده و تضعیف و ردّ او را جواب دادهاند؛ از آن جمله ابنحجر عسقلانی (درگذشت: ۸۵۲ق) در کتاب فتح الباری شرح صحیح البخاری است. او بعد از نقل اشکال ابنتیمیه که گفته تشریع مؤاخات بهجهت ارفاق بر یکدیگر و تألیف قلوب مردم نسبت به یکدیگر بوده و این درباره پیامبر صلی الله علیه و آله با هیچکس معنا ندارد، میگوید: «این توجیه در حقیقت ردّ یک نصّ است با قیاس».[۵۵] زرقانی نیز ابنتیمیه را بهجهت ردّ حدیث مؤاخات مذمّت کرده است.[۵۶]
شواهد حدیث مؤاخات
به گفته برخی محققان، مضمون حدیث مؤاخاة از برخی احادیث صحیح السند استفاده میشود؛ از جمله:
- حاکم نیشابوری به سند صحیح، که خود تصریح به صحّت آن کرده و ذهبی نیز با او در این امر موافقت نموده، نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به ام ایمن فرمود: «ای امّ ایمن! برادرم را دعوت کن تا نزد من بیاید. ام ایمن عرض کرد: آیا او برادر توست و در عین حال او را به نکاح دخترت درمیآوری؟ حضرت فرمود: آری، ای امّ ایمن».[۵۷]
- رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: وَ أَمَّا أَنْتَ یَا عَلِیُّ! فَاَخی وَ أَبُو وُلْدِی وَ مِنِّی وَ إِلَی؛ و امّا تو ای علی پس برادر و پدر فرزندان من و از من و بهسوی منی.[۵۸]
- احادیثی که دلالت بر تشابه بین حضرت علی علیه السلام و هارون برادر موسی علیه السلام دارد.[۵۹]
- احادیثی که دلالت بر نامگذاری اولاد امیرالمؤمنین علیه السلام به نام فرزندان هارون علیه السلام دارد.[۶۰]
محور اخوت، ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام
برخی محققان با تکیه بر منابع محور اخوت را ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام برشمردهاند. از نظر آنان، پیامبر صلی الله علیه و آله به امر الهی بین کسانی که ایمان آوردند پیمان اخوت بست؛ آنگاه گروهی پس از اعلان رسمی ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از دایرهٔ ایمان خارج شدند و نسبت به غدیر کافر شدند.
بنابراین غدیر و قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام محوریت ایمان و اساس مؤمن بوده است. بر این اساس آیهٔ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (حجرات:۱۰) فقط کسانی که ولایت حضرت را قبول دارند در برخواهد گرفت.
ذیل آیهٔ إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبیلا؛ کسانی که ایمان آوردند، سپس کافر شدند و باز ایمان آوردند، سپس کافر شدند؛ آنگاه به کفر خود افزودند، قطعاً خدا آنان را نخواهد بخشید و راهی به ایشان نخواهد نمود. (نساء:۱۳۷) امام صادق علیه السلام فرمود: این آیه در حق غاصبان حق امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده که در اول وقت به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ایمان آوردند، وقتی که ولایت علی علیه السلام را به آنها معرفی فرمود کافر شدند، و در روز غدیر خم، که امر فرمود با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کنید، بهظاهر ایمان آورده و بیعت کردند، ولی پس از شهادت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقض عهد کرده کافر شدند، و با غصب خلافت آن حضرت کفر خود را زیاد کردند. پس آنها هرگز ایمان نیاورده و خداوند به هیچ عنوان آنها را نمیآمرزد.[۶۱]
بنابراین ایمان در مرحلهٔ اول همان قبول ظاهری رسالت میباشد و این شخص مؤمن بوده و اخوت برقرار میباشد. لکن در صورت رد غدیر و شکستن بیعت کافر گردیده و شرط اخوت، که ایمان میباشد، را از دست داده و بدین صورت اخوت دیگر معنایی پیدا نمیکند.
عقد اخوت از اعمال روز عید غدیر
از نظر برخی محققان، یکی از نکات مهمی که در بحث اَعمال روز غدیر باید به آن دقت نمود بستن پیمان اخوت بین مؤمنان است. اساس این پیمان اخوت و تأکید بر انجام این کار همان قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است که جزء آداب روز غدیر به آن عمل میگردد. صیغه و شیوه برقراری اخوت به شرح ذیل در منابع آمده است:
دو مرد یا دو زن دست راست خود را به هم میدهند و یکی از آنان صیغه عقد اخوت را میخواند و دیگری مفاد آن را قبول میکند. متن عربی عقد: واخَیتُکَ فِی اللَّهِ وَ صَافَیتُکَ فِی اللَّهِ وَ صَافَحْتُکَ فِی اللَّهِ وَ عَاهَدْتُ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ وَ کُتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیاءَهُ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ عَلَی أَنِّی إِنْ کُنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفَاعَةِ وَ أُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَا أَدْخُلُهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مَعِی؛ برای خدا با تو برادری و صفا (یکرنگی) میورزم و برای خدا دستم را در دستت قرار میدهم و در پیشگاه خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگان او عهد میکنم که اگر از اهل بهشت و شفاعت باشم و اجازه ورود در بهشت را یابم، بدون تو وارد بهشت نشوم.
سپس طرف دیگر در جواب او میگوید: قَبِلْتُ؛ قبول کردم. باز نفر اول میگوید: أَسْقَطْتُ عَنْکَ جَمِیعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّةِ مَا خَلَا الشَّفَاعَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ الزِّیارَة؛ تمام حقوق برادری بهجز حق شفاعت و دعا و دید و بازدید را از تو ساقط کردم و نفر دوم میگوید: قَبِلْتُ؛ قبول کردم.[۶۲]
گفته شده که لازم نیست صیغه عقد اخوت حتماً به عربی خوانده شود، بلکه اگر آن را به فارسی یا زبان دیگری هم جاری کنند صحیح است؛ اما باید الفاظی را به کار برند که معنی این عقد را برساند. اگر دو خانم بخواهند با هم عقد خواهری برقرار کنند، در صورت خواندن عقد به عربی باید ضمیرهای مذکر را تبدیل به ضمیرهای مؤنث کنند.
پانویس
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۱؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۶۲؛ مشکاة المصابیح، ج۳، ص۳۵۶، ح۶۰۹۳؛ مناقب، ص۸۸–۸۹؛ مرقاة المفاتیح، ج۹، ص۳۹۳۸، ح۶۰۹۳؛ الصواعق المحرقه، ص۱۵۰، باب نهم، فصل دوم، ح۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۴۵۴؛ المناقب للخوارزمی، ص۱۴۱؛ المناقب للخوارزمی، ص۱۵۲–۱۵۳؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۱۱۶، باب ۲۰، ح۸۱؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۲۲۷، باب ۴۴، ح۱۷۷؛ العسل المصفی، ج۲، ص۱۷۴، ح۴۱۰؛ العسل المصفی، ج۲، ص۳۸۸، ح۵۱۱؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۵۹۸، ح۳۲۸۷۹؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۲، ح۳۲۹۰۷؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۲۴، ح۳۳۰۴۳؛ کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۳۸، ح۳۶۴۳۵؛ مناقب علی بن ابیطالب، ص۱۰۲، ح۱۰۶ و ۱۰۷؛ مناقب علی بن ابیطالب، ص۲۷۷، ح۴۳۱؛ تاریخ الخلفاء، ص۲۰۲؛ جمع الفوائد، ج۳، ص۵۱۱، ح۸۶۸۲؛ البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۳۵؛ کفایة الطالب، ص۱۹۴؛ تیسیر الوصول، ج۳، ص۱۸۰، ح۲؛ جامع المسانید و السنن، ج۱۹، ص۵۴۳۲؛ اسنی المطالب، ص۶۰؛ الفردوس بمأثور الخطاب، ج۲، ص۲۵۷، ح۳۱۹۵؛ الفردوس بمأثور الخطاب، ج۴، ص۱۲۳، ح۶۳۸۰؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۷۶، ح۵۵۸۹؛ فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۵، ح۵۵۸۹؛ سمط النجوم العوالی، ج۳، ص۳۰، ح ۱۵، و ص ۳۵، ح۳۴؛ أسدالغابه، ج۳، ص۶۰۶؛ النوافح العطرة، ص۲۰۶، ح۱۱۲۵؛ محاضرات الادباء، ج۲، ص۴۹۶؛ کنوز الحقائق، ج۱، ص۳۸۶، ح۴۷۶۵؛ موضح اوهام الجمع و التفریق، ج۱، ص۴۴۱؛ موضح اوهام الجمع و التفریق، ج۲، ص۸۸؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۷۹، ح۵۱۱؛ ذخائر العقبی، ص۶۳؛ ذخائر العقبی، ص۹۲؛ فضائل الثقلین، ص۲۳۲؛ تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۴۸۴، شماره ۴۰۸۹؛ حلیةالاولیاء، ج۷، ص۲۵۶؛ المعجم الاوسط، ج۶، ص۲۳۴، ح۵۴۹۴؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۴۰، فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۶۵؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۷۲؛ المطالب العالیة، ج۱۶، ص۸۶، ح۳۹۲۷؛ تذکرة الخواص، ص۲۳؛ مختصر اتحاف السادة المهرة، ج۹، ص۱۸۸، ح۷۴۶۹؛ الاستیعاب، ج۳، ص۲۰۲؛ الریاض النضرة، ج۲، ص ۲۲۰؛ جواهر المطالب، ج۱، ص۶۹؛ المصنف، ج۵، ص۴۸۵؛ المحاسن و المساوی، ص۴۳؛ نهایة الارب، ج۲۰، ص۴.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید: احقاق الحق، ج۲۰، ص۲۲۲–۲۵۵.
- ↑ الغدیر، ج۳، ص۱۶۳–۱۸۱.
- ↑ امامشناسی و پاسخ به شبهات، ج۲، ص۴۹۱–۵۰۲.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۴۵۴.
- ↑ خصائص، ص۲۳؛ شرح الأخبار، ج۱، ص۴۵۵.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۲.
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۴۸۰.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۶.
- ↑ مسند الإمام أحمد و بهامشه منتخب کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج۵، ص۴۵.
- ↑ امامشناسی و پاسخ به شبهات، ج۲، ص۴۹۱–۵۰۲.
- ↑ امامشناسی و پاسخ به شبهات، ج۲، ص۴۹۱–۵۰۲.
- ↑ دانشنامه غدیر، ج۳، ص۲۵۸.
- ↑ سیره صحیح پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، ج۲، ص۱۴۹.
- ↑ مسار الشیعة، ص۲۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۱۰۹.
- ↑ الأمالی للصدوق، ص۷۷، ح۸؛ الخصال، ج۲، ص ۴۲۹، ح۷؛ الأمالی للطوسی، ص۱۳۷، ح۲۲۲؛ شرح الأخبار، ج۲، ص۵۴۱، ح۵۲۸؛ بشارة المصطفی، ص۱۲۸؛ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۸۵، ح۱۴۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳–۱۸۴.
- ↑ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۴۱؛ الاصابه، ج۴، ص۳۸۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳–۱۸۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ فضائل الصحابة، ج۲، ص۸۲۴–۸۲۵، ح۱۱۳۱؛ الأمالی للصدوق، ص۳۲۴–۳۲۵، ح۱۳.
- ↑ المعیار والموازنة، ص۱۸۰–۱۸۱؛ حکمتنامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، ج۱۲، ص۲۴۷.
- ↑ الأمالی للصدوق، ص۳۳۲، ح۱۳؛ بشارة المصطفی، ج۲، ص۵۵؛ ینابیع المودة، ج۱، ص۳۷۰، ح۶.
- ↑ دانشنامه امیر المؤمنین علیه السلام، ج۲، ص۹۲.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۲۸۰؛ الامالی للطوسی، ص۵۰۳؛ مجمع البیان، ج۷، ص۱۸۶؛ بحارالانوار، ج ۹، ص۱۵۰؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۲۹۰–۲۹۴؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۶۳؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۱۴.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۱۸۵؛ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۳۳۵، ح۱۰.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۱۶–۱۷.
- ↑ الامالی للصدوق، ص۳۲۴–۳۲۵؛ احقاق الحق، ج۲۰، ص۲۲۳.
- ↑ عمدة عیون، ص۱۷۰، ح۲۶۳؛ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۳۴۴، ح۱۹.
- ↑ احقاق الحق، ج۲۰، ص۲۳۲.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۵۰۴–۵۰۵.
- ↑ أسدالغابه، ج۳، ص۶۰۶.
- ↑ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۳.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۲–۶۳؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۳؛ الامالی للطوسی، ص۵۸۳.
- ↑ مروارید فضائل در صدف غدیر، ص۷۵–۷۸.
- ↑ الریاض النضرة، ج۳، ص۱۲۵.
- ↑ الریاض النضرة، ج۳، ص۱۲۵.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۲۴۰.
- ↑ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۰–۶۱۱.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۳–۱۷۴.
- ↑ احقاق الحق، ج۲۰، ص۲۴۹.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۴۹.
- ↑ مطالب السؤول، ص۸۸.
- ↑ التاج الجامع للاصول (پاورقی شماره ۵)، ج۳، ص۳۵۵.
- ↑ کفایة الطالب، ص۱۹۴.
- ↑ الإمام علی بن ابیطالب علیه السلام، ص۴۳.
- ↑ فی رحاب علی علیه السلام، ص۵۳.
- ↑ علی بن ابیطالب علیه السلام بقیة النبوة و خاتم الخلافة، ص۱۱۰.
- ↑ منهاج السنة، ج۴، ص۳۲.
- ↑ منهاج السنة، ج۷، ص۳۶۱.
- ↑ شرح علامة الزرقانی علی المواهب اللدنیة، ج۲، ص۱۹۱.
- ↑ فتح الباری، ج۷، ص۲۷۱.
- ↑ شرح علامة الزرقانی علی المواهب اللدنیة، ج۲، ص۱۹۱.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۳–۱۷۴.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۲۴۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۷.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۸۰؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۸۳.
- ↑ تفسیر ولائی قرآن کریم، ج۱، ص ۶۵۹.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۶، ص۲۷۹.
منابع
- إحقاق الحق و إزهاق الباطل؛ سید نورالله بن شریفالدین شوشتری، قم: کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۹ق.
- إحیاء علوم الدین؛ ابوحامد محمد بن محمد غزالی طوسی، عبدالرحیم بن حسین حافظ عراقی، دار الکتاب العربی، بیتا.
- الإستیعاب فی معرفة الأصحاب؛ یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر قرطبی اندلسی، تحقیق: علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۲ق.
- أسد الغابة فی معرفة الصحابة؛ علی بن محمد جزری (عزالدین ابناثیر)، بیروت: دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
- أسنی المطالب فی مناقب سیدنا علی بن أبی طالب کرم الله وجهه؛ محمد بن محمد بن محمد جزری شافعی، تحقیق: محمدهادی امینی، اصفهان: مکتبة الإمام أمیرالمؤمنین علی علیه السلام العامة، بیتا.
- السیرة النبویة؛ عبدالملک بن هشام، تحقیق: ابراهیم آبیاری و مصطفی سقا و عبدالحفیظ شبلی، بیروت: دار المعرفة، بیتا.
- الإصابة فی تمییز الصحابة؛ احمد بن علی (ابن حجر عسقلانی)، تحقیق: علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
- الامالی؛ محمد بن حسن طوسی، قم: دار الثقافة، ۱۴۱۴ق.
- الامالی؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدباقر کمرهای، تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۶ش.
- امامشناسی و پاسخ به شبهات؛ علیاصغر رضوانی، قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۶ش.
- الامام علی بن ابیطالب علیه السلام؛ توفیق ابوعلم، قاهره: دار المعارف، ۱۹۷۳م.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- البدایة و النهایة؛ إسماعیل بن عمر بن کثیر قرشی دمشقی، بیروت: دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
- بشارة المصطفی لشیعة المرتضی؛ عمادالدین محمد بن علی طبری آملی، نجف: المطبعة الحیدریة، ۱۳۸۳ق.
- التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول صلی الله علیه و سلم؛ منصور علی ناصف، قاهره: دار إحیاء الکتب العربیة، بیتا.
- تاریخ الخلفاء؛ عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی، تحقیق: ابراهیم صالح، بیروت: دار صادر، ۱۴۱۷ق.
- تاریخ الطبری (الامم و الملوک)؛ محمد بن جریر طبری، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیتا.
- تاریخ مدینة دمشق؛ علی بن حسن شافعی (ابنعساکر)، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
- تذکرة الخواص؛ یوسف بن قزاوغلی (سبط ابنجوزی)، تحقیق: محمدصادق بحرالعلوم، تهران: مکتبة نینوی الحدیثة، بیتا.
- تفسیر فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
- تفسیر القمی؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- تفسیر ولائی قرآن کریم در اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام؛ عبدالصمد ساکی، قم: انتشارات طوبای محبت، ۱۳۹۲ش.
- تهذیب الکمال فی أسماء الرجال؛ یوسف بن عبدالرحمن مزی، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۶ق.
- تیسیر الوصول إلی جامع الأصول من حدیث الرسول؛ عبدالرحمن بن علی (ابندیبع شافعی)، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
- الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر؛ عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی، بیروت: دار الفکر، ۱۴۲۹ق.
- جامع المسانید و السنن الهادی لأقوم سنن؛ إسماعیل بن عمر بن کثیر قرشی دمشقی، تحقیق: عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت: دار الفکر، ۱۴۲۳ق.
- جمع الفوائد من جامع الأصول و مجمع الزوائد؛ محمد بن محمد سوسی، تحقیق: سلیمان بن دریع عازمی، بیروت: دار ابن حزم، بیتا.
- جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام؛ محمد بن احمد دمشقی باعونی شافعی، تحقیق: محمدباقر محمودی، قم: مجمع إحیای فرهنگ اسلامی، ۱۴۱۵ق.
- حکمتنامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله؛ محمد محمدی ریشهری و همکاران، تهران: مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث (سازمان چاپ و نشر، ۱۳۸۷ش.
- حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء؛ احمد بن عبدالله ابونعیم اصفهانی، تحقیق: کمال یوسف حوت، قاهره: دار أم القری، بیتا.
- خصائص أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب رضی الله عنه، احمد بن علی نسائی، تحقیق: دانی بن منیر آل زهوی، بیروت: المکتبة العصریة، ۱۴۲۴ق.
- الخصال؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
- دانشنامه امیرالمؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ؛ محمد محمدی ریشهری و همکاران، تهران: مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث (سازمان چاپ و نشر)، ۱۳۸۹ش.
- دانشنامه غدیر؛ محمدرضا شریفی، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۸ش.
- ذخائر العقبی فی مناقب ذویالقربی؛ محبالدین احمد بن عبدالله طبری، قاهره: مکتبة القدسی، ۱۳۵۶ق.
- الریاض النضرة فی مناقب العشرة؛ محبالدین احمد بن عبدالله طبری، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۴ق.
- سمط النجوم العوالی فی أنباء الاوائل و التوالی؛ عبدالملک بن حسین عصامی، تحقیق: علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق.
- سنن الترمذی؛ محمد بن عیسی ترمذی، تحقیق: احمد محمد شاکر، قاهره: دار الحدیث، ۱۴۱۹ق.
- سیره صحیح پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله؛ ترجمه کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی الله علیه و آله؛ سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه: محمد سپهری، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۱ش.
- شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار؛ نعمان بن محمد (قاضی نعمان مغربی)، تحقیق: محمد حسینی جلالی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
- شرح علامة الزرقانی علی المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة؛ محمد بن عبدالباقی زرقانی، تحقیق: محمد عبدالعزیز الخالدی، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازلة فی أهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم؛ عبیدالله بن عبدالله حسکانی، تحقیق: محمدباقر حسکانی، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۱ق.
- الصواعق المحرقة فی الرد علی أهل البدع و الزندقة؛ احمد بن محمد (ابن حجر هیتمی)، تهران: بینا، بیتا.
- الطبقات الکبری؛ محمد بن سعد کاتب واقدی، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.
- العسل المصفی من تهذیب زین الفتی فی شرح سورة هل أتی؛ احمد بن محمد عاصمی، محمدباقر محمودی، قم: مجمع إحیای فرهنگ اسلامی، ۱۴۱۸ق.
- علی بن أبیطالب بقیة النبوة و خاتم الخلافة؛ عبدالکریم خطیب، بیروت: دار المعرفة، ۱۳۹۵ق.
- عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار؛ یحیی بن حسن أسدی ربعی حلی (حافظ ابن بطریق)، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ق.
- الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب؛ عبدالحسین امینی، قم: مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة، ۱۴۱۶ق.
- فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ أحمد بن علی بن حجر عسقلانی شافعی، بیروت: دار المعرفة، ۱۳۷۹ق.
- فرائد السمطین؛ ابراهیم بن محمد حموی جوینی، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی، ۱۳۹۸ق.
- الفردوس بمأثور الخطاب؛ شیرویة بن شهردار دیلمی، تحقیق: سعید بن بسیونی زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۶ق.
- فضائل الثقلین من کتاب توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل؛ احمد بن محمد ایجی، تحقیق: حسین حسنی بیرجندی، تهران: المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الإسلامیة، ۱۴۲۸ق.
- فضائل الصحابة؛ احمد بن محمد حنبل، تحقیق وصیالله بن محمد عباس، قاهره: دار ابن الجوزی، ۱۴۳۰ق.
- فیض القدیر (شرح الجامع الصغیر)؛ محمد عبدالرؤوف بن تاجالعارفین مناوی، بیروت: دار المعرفة، ۱۳۹۱ق.
- فی رحاب علی علیه السلام؛ خالد محمد خالد، قاهره: دار المعارف، ۱۹۸۹م.
- الکامل فی التاریخ؛ علی بن محمد جزری (ابن اثیر)، بیروت: دار صادر و دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
- کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب علیه السلام؛ محمد بن یوسف گنجی شافعی، تحقیق: محمدهادی امینی، تهران: دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام، ۱۴۰۴ق.
- کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال؛ علاءالدین علی بن حسامالدین متقی هندی، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۹ق.
- کنوز الحقائق من حدیث خیر الخلائق؛ محمد عبدالرؤوف بن تاجالعارفین مناوی، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
- مجمع البیان فی تفسیر القرآن ؛ فضل بن حسن طبرسی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی و سید فضلالله یزدی طباطبایی، بیروت: دار المعرفة، ۱۴۰۸ق.
- المحاسن و المَساوی؛ ابراهیم بن محمد بیهقی، تحقیق: عدنان علی، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰ق.
- محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء؛ حسین بن محمد (راغب اصفهانی)، تحقیق: عمر فاروق طباع، بیروت: دار الأرقم بن أبی الأرقم، ۱۴۲۰.
- مختصر إتحاف السادة المهرة بزوائد المسانید العشرة؛ احمد بن ابوبکر بوصیری، تحقیق: سید کسروی حسن، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
- مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح؛ علی بن سلطانمحمد قاری، بیروت: دار الفکر، ۱۴۳۲ق.
- مروارید فضائل در صدف غدیر: فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه غدیر بر اساس منابع اهل سنت؛ حبیب عباسی، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۰ش.
- مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعة؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تحقیق: مهدی نجف، قم: المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
- المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث؛ محمد بن علی حاکم نیشابوری، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۱ق.
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ حسین بن محمدتقی نوری، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
- مسند أحمد؛ أحمد بن محمد بن حنبل شیبانی، تحقیق: شعیب الأرنؤوط و عادل مرشد، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱ق.
- مسند الإمام أحمد و بهامشه منتخب کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال؛ احمد بن حنبل، بیجا: بینا، بیتا.
- مشکاة المصابیح؛ محمد بن عبدالله خطیب عمری، تحقیق: سعید محمد لحام، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۱ق.
- المصنف؛ عبدالرزاق بن همام صنعانی، تحقیق: حبیب الرحمن اعظمی، بیروت: المجلس العلمی، ۱۴۰۳ق.
- مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول؛ محمد بن طلحه نصیبی شافعی، تحقیق: سید عبدالعزیز شافعی، بیروت: مؤسسة البلاغ، ۱۴۱۹ق.
- المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة؛ احمد بن علی (ابن حجر عسقلانی)، ریاض: دار العاصمة، ۱۴۱۹ق.
- المعجم الأوسط؛ سلیمان بن احمد طبرانی، تحقیق: محمود طحان، ریاض: مکتبة المعارف، ۱۴۰۵ق.
- المعیار و الموازنة در برتری امیرالمؤمنین علی علیه السلام؛ محمد بن عبدالله اسکافی معتزلی، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران: نشر نی، ۱۳۷۴ش.
- المناقب؛ موفق بن احمد بکری مکی حنفی خوارزمی، تحقیق: مالک محمودی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
- مناقب آل ابیطالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.
- مناقب الإمام علی بن أبیطالب علیه السلام؛ علی بن محمد بن شافعی (ابنمغازلی)، تحقیق: محمدباقر بهبودی، بیروت: دار الأضواء، ۱۴۲۴ق.
- منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة؛ أحمد بن عبدالحلیم (ابنتیمیه حرانی حنبلی)، تحقیق: محمد رشاد سالم، ریاض: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، ۱۴۰۶ق.
- موضح أوهام الجمع و التفریق؛ احمد بن علی خطیب بغدادی، تحقیق: عبدالرحمن معلمی، حیدرآباد (هند): مطبعة مجلس (دائرة المعارف العثمانیة)، ۱۳۷۹ق.
- النوافح العطرة فی الأحادیث المشتهرة؛ محمد بن احمد صفدی یمنی، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیة، ۱۴۱۲ق.
- نهایة الأرب فی فنون الأدب؛ احمد بن عبدالوهاب نویری، قاهره: وزارة الثقافة و الإرشاد القومی (المؤسسة المصریة العامة)، بیتا.
- ینابیع المودة لذوی القربی؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، قم: دار الأسوة للطباعة و النشر، ۱۴۲۲ق.