مُتَواتِر
تواتر حديث غدير دليل بر ولايت[۱]
از نكات حدیث غدیر اين است كه به اقرار عامه و خاصه حدیث غدیر متواتر است و كمتر حديثى داريم كه در طول چهارده قرن اين همه روایت كننده داشته باشد. اگر معناى آن به قدرى مبهم است كه هنوز كسى معناى واقعى آن را نيافته و بين چندين احتمال نامتناسب مانده، چه داعى بر نقل آن بوده و اين راويان بزرگ كه بسيارى از آنان از علما و مؤلفين بودهاند چه داعى در نقل داشته اند؟!
حدیث مبهم كه نقل كردن ندارد! حديث مبهم كه احتياج به جمع آورى اسناد بيشتر ندارد! پس بايد گفت: به خاطر معناى مهمى كه از «مولى» براى همه واضح بوده اين همه بدان اهتمام ورزيده اند.
حديث غدير و تواتر[۲]
همانطور كه داستان غدير و خطبه آن با يک سند واحد به دست ما نرسيده، متن آن نيز به صورت قطعه هاى قابل جمع نقل شده است و به علل مختلفى از قبيل شرائط تقيه و امثال آن، و نيز طولانى بودن خطبه و عدم امكان حفظ كامل آن براى همگان، اكثر راويان «غدير» گوشه هايى از آن را نقل كرده اند، ولى جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» و چند جمله ديگرِ آن را همه راويان به اشاره يا صريحاً نقل كرده اند.
با اين همه، متن خطبه به طور كامل به دست ما رسيده است، چنان كه در قسمت اول اين بخش بيان شد، واين از توجهات صاحب ولايت است كه اين سند بزرگ اسلام را براى ما حفظ كرده است.
معجزه غدير و آنجاست كه با وجود منع از نقل حديث در حكومت سقيفه، معصومين عليهم السلام[۳] و بيش از دويست نفر از صحابه و عده زيادى از تابعین، با آن كه در شرايط سخت تقیه بوده اند و نقل حديث غدير براى آنان به قيمت حيثيت و جانشان تمام مى شده، آن را نقل كرده اند.
در كتاب عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ صفحات ۴۹۳ - ۵۰۸ فهرستى از راويان حديث غدير به ترتيب زمانى چهارده قرن را آورده، و اثبات كرده چنين اتصال سند و نقل خَلَف از سَلَف دليل بر ريشه محكم و سلسله بدون انقطاع اسناد در نقل حديث غدير است.
در صفحات ۵۰۹ تا ۵۱۷ راويان غدير از علما را به ترتيب الفبا آورده است. در صفحه ۵۲۲ مؤلفينى كه حديث غدير را ثبت كرده اند ذكر كرده، و در صفحات ۵۲۹ تا ۵۳۴ به وثاقت صحابه و تابعين و ساير ناقلين حديث غدير پرداخته است.
به همين جهت در بين قاطبه مسلمين، هيچ حديثى به اندازه «حديث غدير» روایت كننده ندارد، و گذشته از تواتر آن، از نظر علم رجال و درايت اسنادِ آن در حد فوق العاده اى است.
با اين مقدمه، در مورد تواتر حديث غدير دو مطلب مى توان عنوان كرد:
۱. اشكالات و شبهات در تواتر حديث غدير
بزرگان اهل سنت اشكالات و شبهاتى در مورد تواتر حديث غدير مطرح كرده اند. اين شبهات هر چند بى اساس و بسيار سست است، ولى علماى شيعه به وجوه مختلف آن را پاسخ داده و رد نموده اند، و به طور كامل در كتاب «عبقات» مرحوم ميرحامد حسين آمده، و در عنوان «سند حديث غدير» در اين دانشنامه آمده است.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان «سند حدیث غدیر».
۲. اقرار اهل سنت به تواتر حديث غدير
طرق حديث غدير به حدّ تواتر قطعى رسيده است، امرى كه براى كمتر حديثى از احاديث منقول از رسول خدا صلى الله عليه و آله رخ داده است. از اين رو محققان بزرگ اهل سنت ناچار به تواتر آن اقرار كرده، و به قطعيت صدورش از پيامبر صلى الله عليه و آله تصريح كرده اند.
اسناد حديث غدير چنان زياد است كه به حد تواتر قطعى رسيده است، و همه اعتراف دارند كه در احاديث نبوى هيچ حديثى به اندازه حديث غدير بلكه نصف آن هم راوى ندارد[۴]، و از آن به فوق حد تواتر ياد مى كنند. بزرگان علماى اهل سنت از حفاظ و مفسران و محدثان و علماى كلام از متقدمان و متأخران به اين مطلب اعتراف دارند[۵]، كه ذيلاً عده اى از آنان را نام مى بريم:
در اينجا چند نمونه از كسانى كه به تواتر حديث غدير تصريح كرده اند مى آوريم:
اول. حافظ ذهبى
حافظ ابن کثیر در تاریخ خود كلام ذهبى را آورده كه اقرار به تواتر حدیث غدیر نمود است.[۶] حافظ ذهبى مى گويد: صدر حديث «من كنت مولاه» متواتر است، و من یقین دارم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را فرموده است و جمله «اللهم وال من والاه» نيز اسناد قوى دارد.[۷] شرح حال و توثيق ذهبى: حافظ ابن كثير، اِسْنَوى، ابن وزير صنعانى در الروض الباسم، تاج الدين عبدالوهّاب، سبط بن عجمى در مقدّمه الكشف الحثيث، دهلوى.[۸]
دوم. حافظ ابن جَزَرى (ت ۷۵۱ - م ۸۳۳ ق)
ابن جزرى به سند خود حديث غدير را نقل نموده و سپس مى گويد: اين حدیث از اين طريق حسن است و از طرق بسيار ديگر صحيح بوده، و به تواتر از اميرالمؤمنين على عليه السلام و رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است. عده بسيارى آن را از گروه بسيار ديگر نقل كرده اند، و سخن ناآگاهان از دانش حديث كه تلاش كرده اند اين روايت را تضعيف كنند اعتبارى ندارد.
اين حديث از اين صحابه نقل شده است:
ابوبکر، عمر بن خطّاب، طلحة بن عبیدالله، زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقّاص، عبدالرحمن بن عوف، عباس بن عبدالمطّلب، زید بن ارقم، بَراء بن عازب، بُرَیدَة بن حُصَیب، ابوهریره، ابوسعید خُدری، جابر بن عبدالله، عبدالله بن عباس، حُبشی بن جُنادَه، عبدالله بن مسعود، عمران بن حصین، عبدالله بن عمر، عمّار بن یاسر، ابوذر غِفاری، سلمان فارسی، اسعد بن زراره، خُزَیمَة بن ثابت، ابوایّوب انصاری، سهل بن حُنَیف، حُذَیفَة بن یمان، سَمُرَة بن جُندَب، زید بن ثابت، اَنَس بن مالک و صحابه ديگر.
بارى، اين حدیث به گونه صحيح از جماعتى از صحابيان - كه از خبرشان قطع و يقين به دست مى آيد - نقل و ثابت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدیر چنين سخنى گفته است.[۹]
شرح حال و توثيق ابن جَزَری و اعتماد به او: حافظ سیوطی در «حسن المقصد بعمل المولد» و «ميزان المعدلة فى شأن البسملة» و «الإتقان فى علوم القرآن» در تقسيم قرائات، مفتاح كنز دراية المجموع، دهلوى در بستان المحدثين، ابنحَجَر، بَرزَنجى، سهارنپورى، كاتب چَلَبى.[۱۰]
سوم. حافظ سُيوطى
سيوطى در کتاب «الأزهار المتناثرة فى الأخبار المتواترة» درباره حدیث غدیر اسناد فراوان آورده است. حافظ سيوطى در اين كتاب به نقل احاديث متواتر بسنده كرده و به عدم نقل احاديث غير متواتر پايبند بوده است. نام كتاب شاهد اين دعوى است.[۱۱]
بعد از آن هم كتابى نوشت به نام «الفوائد المتكاثرة فى الأخبار المتواترة»، و در آن كتاب احاديثى را آورد كه ده صحابى يا بيشتر آن را روایت كرده اند. در آن كتاب هم حديث غدير را آورده است.
شرح حال و توثيق سيوطى و اشاره به دو كتاب او و حكم او به تواتر حديث غدير نموده اند: مُناوى، عزيزى، شامى (صاحب سيره)، شاه ولی الله دهلوی، دهلوی، كاتب چَلَبى، علامه مُناوى، علامه عزيزى.[۱۲]
همچنين سيوطى در كتابش به نام «الحديث متواتر» حديث من كنت مولاه را با اسناد بسيارى نقل كرده است.
چهارم. شيخ على متّقى هندى
متّقى حديث غدير و حدیث منزلت را در كتاب «مختصر قطف الأزهار» آورده است. وى در خطبه كتابش مى نويسد: اينها احاديث متواتر هستند و شمارشان به هشتاد و دو میرسد.
سيوطى اين احاديث را در كتابى گردآورده و نامش را «قطف الأزهار المتناثرة» نهاده، و راويان آنها را - كه تعدادشان در هر حديث به ده صحابى يا بيشتر میرسد - آورده است. ولى من نام راويان را حذف كردم و تنها متن احاديث را آوردم تا نگهدارى و حفظ آنها آسان شود. علماى اهل سنت شرح حال متّقی هندی را نوشته و توثيقش كرده اند.[۱۳]
پنجم. ميرزا مخدوم
ميرزا مخدوم نويسنده كتاب «النواقض على الروافض» و نوه شريف جرجانى است. ميرزا در اين كتاب متعصّبانه اش مى نويسد:
از لغزش هاى شيعيان قول به وجوب عصمت انبياء و ائمّه است؛ به اين معنى كه بر خداى تعالى واجب است كه ايشان را از همه صغائر و كبائر و كارهاى خلافِ جوانمردى و بزرگوارى، چه عمداً و چه سهواً و چه از سر خطا، از گهواره تا گور نگاه دارد. با اينكه قرآن و كتاب هاى حدیث و تاریخ از مطالب خلافِ اين قول سرشار است. آيا به اين جماعت نمى نگريد كه چنين نصوص معتبرى را به چيزى بر مى گردانند كه عقل هيچ خردمندى نمى پذيرد و حتى طبعِ هيچ نادانى آن را نمى پسندد؟!
با اين همه، ما را به آن سبب كه عدم دلالت حدیث غدیر به نفى خلافت ابوبكر و اثبات خلافت بلافصل على عليه السلام را روا مى داريم سرزنش و نكوهش مى كنند، و افزون بر اين مى گويند كه حديث غدير نصّ جلىّ است و منكرش كافر است. اگر از من درباره حديث متواتر غدير بپرسى، چكيده آنچه را شيخِ مفيد اينان ياد كرده است برايت مى گويم... .[۱۴]
البته نويسنده «مصائب النواصب فى الردّ على النواقض على الروافض» پاسخ زيبايى به ميرزا داده است.[۱۵] شرح حال و توثيق نام كتاب او: بَرزَنجى، رشيدالدين دهلوى، حيدرعلى فيض آبادى، سهارنپورى.[۱۶]
ششم. جمال الدين محدّث
جمال الدين محدث شيرازى از مشايخ اجازه دهلوى و پدرش است. او حدیث غدیر را همراه با جريان حارث فهری و سنگ آسمانی نقل كرده، و مى گويد كه اين حدیث به شكل متواتر از اميرالمؤمنين عليه السلام و رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده، و جماعت بسيار از صحابه اين حديث را روایت كرده اند.[۱۷] ملا على قارى او را به شدت توثيق كرده است.[۱۸]
هفتم. ملا على قارى
ملا على حدیث غدیر را مكرر نقل كرده و نتيجه گرفته كه حديث غدير صحيح و متواتر بوده و سى تن از صحابه آن را روايت كرده اند و شكى در آن راه ندارد.[۱۹] دانشمندان سنى ملا على قارى را ستوده اند و به نوشته هايش اعتماد كرده اند، به ويژه به كتاب «المرقاة فى شرح المشكاة».[۲۰]
هشتم. صالح بن مهدى مقبلى، ضياءالدين
ضياءالدين صالح بن مهدى مقبلى حديث غدير را همراه با توضيحات و اسامى روايان و ناقلين آن در كتبشان آورده، و در مورد آن مى گويد: طرق اين روايت بسيار زياد است، و از همين رو شمارى از دانشمندان بر اين باورند كه اين حديث علاوه بر تواتر معنوى، تواتر لفظى دارد. اين حديث با اينكه از حيث لفظ خبر واحد به شمار مى رود، ولى از حيث معنى متواتر است.[۲۱] شرح حال مقبلى: محمد بن اسماعيل، سِندى، شوكانى.[۲۲]
نهم. محمد بن اسماعيل، امير
امير محمد با اشاره به كلام ذهبى و كتاب طبرى در طرق حديث غدير اقرار كرده كه حديث غدير نزد بيشتر پيشوايان حديث متواتر است.[۲۳] امير محمد از شيوخ قاضى شوكانى است و شوكانى او را ستايش كرده است.[۲۴]
دهم. محمد صدر عالم
محمد صدر عالم با اشاره به كلام سيوطى، اقرار به تواتر حديث غدير نموده و پانزده طريق از علماى اهل سنت براى آن شمرده است.[۲۵] وى از دانشمندان بزرگ هند بوده و لكنهوى او را ستوده است.[۲۶]
يازدهم. پانى پتى (م 1216 ق)
پانى پتى در مورد حديث غدير اقرار نموده كه حديثى صحيح بلكه متواتر است كه سى تن از صحابه آن را روايت كرده اند و نام بعضى را شمرده است.[۲۷] قاضى ثناءاللَّه پانى پتى از علماى بزرگ هند است. بغدادى و ديگران شرح حالش را نوشته اند.[۲۸]
دوازدهم. محمدمبين لكنهوى (م ۱۲۲۵ ق)
محمد مبين لكنهوى پس از ذكر بعضى از طرق خود به احاديث فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام، اقرار به تواتر حديث غدير نموده است.[۲۹] او از دانشمندان بزرگ اهل سنت در هند است.[۳۰]
خلاصه بحث
خلاصه اين بحث آن است كه بى گمان حديث غدير نزد دانشمندان بزرگ اهل تسنن از حافظ و مفسر و متكلم و اصولى و ... ، حديث متواتر و يقينى است. حتى برخى از حافظان سنّى، كتابهاى ويژه و جداگانه اى نوشته اند و متن و طرق معتبر حديث غدير را در آنها گرد آوردهاند. اين حديث نزد ستونهاى بزرگ دانشِ اهلتسنن و علماى سترگ و تمام سرشناسِ آنان متواتر است. اين حقيقت بنا بر تصريح جماعتى از ايشان كاملاً روشن و آشكار شد. همان گونه كه شريف مرتضى در كلام خود دارد، با اين اسناد متواتر جز شخص معاند و منكر مسلّمات كسى سند و تواتر حديث غدير را انكار نمى كند.[۳۱]
واقعه غدير و تواتر[۳۲]
واقعه عظيم غدير، شامل مراحل مقدماتىِ قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعى كه همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پيوست، به صورت يک روایت واحد و متسلسل به دست ما نرسيده است. بلكه هر يک از حاضرين در غدير، گوشه اى از مراسم يا قطعه اى از سخنان حضرت را نقل نموده اند. البته قسمت هايى از اين واقعه به طور متواتر به دست ما رسيده است، و خطبه غدير نيز به طور كامل در كتب حديث حفظ شده است.
براى موارد بيشتر در مورد عنوان: «متواتر» مراجعه شود به عنوان: سند حدیث غدیر.
پانویس
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۱۶.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۰۵، ۱۱۱. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۰. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۴۳ - ۴۸، ۱۰۱ - ۱۲۵. از غدير تا الغدير: ص ۲۳۸ - ۲۶۱.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۷۲ - ۴۷۶.
- ↑ الغدير فى التراث الاسلامى: ص ۷.
- ↑ الشافى فى الامامة: ص ۱۳۲.
- ↑ تاريخ ابن كثير: ج ۵ ص ۲۱۳، ۲۱۴.
- ↑ البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۳، ۲۱۴.
- ↑ تاريخ ابن كثير: ج ۵ ص ۲۱۳، ۲۱۴. طبقات اِسنَوى: ج ۱ ص ۵۵۸ . فوات الوفيات: ج ۲ ص ۳۷۰. الوافى بالوَفَيات: ج ۲ ص ۱۶۳. طبقات القرّاء: ج ۲ ص ۷۱. طبقات الشافعية (سُبكى): ج ۵ ص ۲۱۶. النجوم الزاهرة: ج ۱۰ ص ۱۸۲.
- ↑ اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام: ص ۳، ۴.
- ↑ الاتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۷۷. طبقات الحفّاظ: ص ۵۴۳، ۵۴۴ . اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام: ص ۳، ۴. الانس الجليل بتاريخ القدس و الخليل: ج ۲ ص ۱۰۹. البدر الطالع: ج ۲ ص ۲۵۷. الضوء اللاّمع: ج ۹ ص ۲۵۵. طبقات داوودى: ج ۲ ص ۵۹ . شَذَرات الذهب: ج ۷ ص ۴۰۲. طبقات القرّاء: ج ۲ ص ۲۴۷. كشف الظنون: ج ۱ ص ۶۶۹ . اصول الحديث. كفاية المتطلّع. حصر الشارد.
- ↑ الازهار المتناثرة فى الاخبار المتواترة: ص ۱.
- ↑ لواقح الأنوار. سيره شامى. رساله أصول الحديث. كتاب الموالاة (ابن عقده). كشف الظنون: ج ۱ ص ۷۳ و ج ۲ ص ۱۳۰۱. التيسير فى شرح الجامع الصغير: ج ۲ ص ۴۴۲. السراج المنير فى شرح الجامع الصغير: ج ۳ ص ۳۶۰.
- ↑ أخبار الأخيار. سبحة المرجان فى تراجم علماء هندوستان. همچنين ر.ک: النور السافر فى أخبار القرن العاشر: ص ۳۱۵. لواقح الأنوار فى طبقات الأخيار (شعرانى). شَذَرات الذهب: ج ۸ ص ۳۷۹.
- ↑ النواقض على الروافض (مخطوط).
- ↑ مصائب النواصب (سيد شوشترى).
- ↑ نواقض الروافض. كشف الظنون.
- ↑ الاربعين (مخطوط).
- ↑ المرقاة فى شرح المشكاة.
- ↑ المرقاه فى شرح المشكاة ۵ / ۵۶۸.
- ↑ خلاصة الأثر فى أعيان القرن الحادىعشر: ج ۳ ص ۱۸۵.
- ↑ الابحاث المسدّدة فى الفنون المتعدّدة: ص ۱۲۲.
- ↑ البدر الطالع: ج ۱ ص ۲۸۸. التاج المكلَّل: ص ۳۷۶. ذيل الأبحاث المسدّدة و حلّ مسائلها المعقّدة. حصر الشارد. إتحاف الأكابر.
- ↑ الروضة النديّة شرح التحفة العلوية: ص ۶۷ .
- ↑ إتحاف الأكابر. البدر الطالع: ج ۲ ص ۱۳۳.
- ↑ معارج العُلى فى مناقب المرتضى عليه السلام (مخطوط).
- ↑ نُزهة الخواطر: ج ۶ ص ۱۱۳.
- ↑ السيف المسلول: ص ۱۰۸.
- ↑ ايضاح المكنون: ج ۱ ص ۳۱۰.
- ↑ وسيلة النجاة فى فضائل السادات: ص ۱۰۴.
- ↑ نُزهة الخواطر: ج ۷ ص ۴۰۳.
- ↑ الشافى فى الامامة (چاپ قديم): ص ۱۳۲.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۰۵.