دشمنان اهل بیت و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
 
(۵۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== <big>آيات مربوط به امتحان و مقابله با دشمنان غدير <ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۴۴  - ۲۳۵.</ref></big> ==
== آيات مربوط به امتحان و مقابله با دشمنان غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۴۴  - ۲۳۵.</ref>==
<big>بزرگ‏ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى ‏توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه ‏هاى مختلف به ميان آمد.</big>
بزرگ‏ترين امتحان بشريت در [[غدیر]] مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند.


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. جا داشت هنگام امتحان -  كه آغازش شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله بود -  كسى سقوط نكند، و همه پيروزمندانه و سرفراز در پيشگاه خداوند و در برابر قضاوت آينده تاريخ از آن بيرون آيند، ولى امت اسلام شكستى تأسف ‏انگيز در اين آزمايش الهى از خود به يادگار گذاشتند كه سرافكندگى آن پس از هزار و چهارصد سال هنوز رنگ نباخته است.</big>
در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى ‏توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه ‏هاى مختلف به ميان آمد.


<big>مسلمانان به گونه ‏اى امتحان دادند كه جا دارد عنوان آن را به امتحانِ دشمنى با على‏ عليه السلام تغيير دهيم و بگوييم: با بالاترين نمره ‏اى از آن بيرون آمدند كه ما فوقش فرض نمى شود. به گونه‏ اى امتحان دادند كه گويا اصلاً غدير اتفاق نيفتاده و كمتر از ۸۰ روز از خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله نگذشته است!</big>
پیامبر صلی الله علیه و آله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند.


<big>اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش‏ بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به آيات قرآن اين گونه ترسيم فرمود:</big>
جا داشت هنگام امتحان -كه آغازش شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله بود-  كسى سقوط نكند، و همه پيروزمندانه و سرفراز در پيشگاه خداوند و در برابر قضاوت آينده تاريخ از آن بيرون آيند، ولى امت [[اسلام]] شكستى تأسف ‏انگيز در اين آزمايش الهى از خود به يادگار گذاشتند كه سرافكندگى آن پس از هزار و چهارصد سال هنوز رنگ نباخته است.


<big>حضرت ابتدا يادآور شد كه خداوند متعال بندگان را رها نمى ‏كند، و نتيجه عمر هر كس را بدون امتحان نمى‏ گويد. سپس تصريح فرمود كه امتحان بر سر ولايت على‏ عليه السلام وعده الهى است، و اين امتحانى است كه قبل از روز قيامت در برابر آن قرار خواهند گرفت.</big>
مسلمانان به گونه ‏اى امتحان دادند كه جا دارد عنوان آن را به امتحانِ دشمنى با على‏ عليه السلام تغيير دهيم و بگوييم:


<big>سپس ضابطه ‏اى روشن براى پيروزى در چنين امتحانى به مردم ارائه فرمود و آن اينكه مخالفت با دستورات انبياى الهى به هر گونه ‏اى باشد مخالفت با خداوند و سقوط در امتحان است. آنگاه سقوط در چنين امتحانى را هلاكت و جهنم و كفر خواند.</big>
با بالاترين نمره ‏اى از آن بيرون آمدند كه ما فوقش فرض نمى شود. به گونه‏ اى امتحان دادند كه گويا اصلاً غدير اتفاق نيفتاده و كمتر از ۸۰ روز از خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله نگذشته است!


<big>سپس تأكيد كرد كه خداوند در امتحان ولايت از كسى نمى ‏گذرد و با شكست خوردگان اين امتحان قاطعانه برخورد مى‏ نمايد. در موردى فرصت طلبان را نشانه گرفت كه گويا منتظر تغيير شرايطى هستند تا بر ضد ولايت على‏ عليه السلام اقدام كنند، غافل از اينكه همه اين تحولات بسترى براى امتحان است.</big>
اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در [[غدیر]] به اشارت و صراحت پيش‏ بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به آيات [[قرآن]] اين گونه ترسيم فرمود:


<big>در فرازى ديگر يكى از عوامل سقوط در امتحان را منت گذاشتن بر خدا و رسول در قبول ولايت دانست كه اين غرور به دنبال خود شكستى عظيم دارد.</big>
حضرت ابتدا يادآور شد كه خداوند متعال بندگان را رها نمى ‏كند، و نتيجه عمر هر كس را بدون امتحان نمى‏ گويد.


<big>در قسمتى ديگر حسد نسبت به مقام شامخ ولايت را از عوامل سقوط در امتحان الهى اعلام كرد.</big>
سپس تصريح فرمود كه امتحان بر سر ولايت على‏ عليه السلام وعده الهى است، و اين امتحانى است كه قبل از روز قيامت در برابر آن قرار خواهند گرفت.


<big>اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه ۱۱ آيه است در اينجا ذكر مى‏ كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:</big>
سپس ضابطه ‏اى روشن براى پيروزى در چنين امتحانى به مردم ارائه فرمود و آن اينكه مخالفت با دستورات انبياى الهى به هر گونه ‏اى باشد مخالفت با خداوند و سقوط در امتحان است. آنگاه سقوط در چنين امتحانى را هلاكت و جهنم و كفر خواند.


<big>۱. سوره آل عمران، آيه ۱۷۹: «ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ» .</big>
سپس تأكيد كرد كه خداوند در امتحان ولايت از كسى نمى ‏گذرد و با شكست خوردگان اين امتحان قاطعانه برخورد مى‏ نمايد. در موردى فرصت طلبان را نشانه گرفت كه گويا منتظر تغيير شرايطى هستند تا بر ضد ولايت على‏ عليه السلام اقدام كنند، غافل از اينكه همه اين تحولات بسترى براى امتحان است.


<big>۲. سوره حج، آيه ۴۵: «فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِىَ ظالِمَةٌ، فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ» .</big>
در فرازى ديگر يكى از عوامل سقوط در امتحان را منت گذاشتن بر خدا و رسول در قبول ولايت دانست كه اين غرور به دنبال خود شكستى عظيم دارد.


<big>۳. سوره اسراء، آيه ۵۸ : «وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِى  الْكِتابِ مَسْطُوراً» .</big>
در قسمتى ديگر حسد نسبت به مقام شامخ  ولایت را از عوامل سقوط در امتحان الهى اعلام كرد.


<big>۴. سوره آل عمران، آيه ۱۴۴ : «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» .</big>
اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه ۱۱ آيه است -  در اينجا ذكر مى‏ كنيم:


<big>۵ . سوره حجرات، آيه ۱۷: «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا، قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إِسْلامَكُمْ، بَلِ اللَّه يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» .</big>
۱. سوره آل عمران، آيه ۱۷۹:


<big>۶ . سوره محمدصلى الله عليه وآله، آيه ۲۸: «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ» .</big>
{{متن قرآن|ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ}}.


<big>۷. سوره الرحمن، آيه ۳۵: «يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ» .</big>
۲. سوره حج، آيه ۴۵:


<big>۸ . سوره فجر، آيه ۱۳ و ۱۴: «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ. إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» .</big>
{{متن قرآن|فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِىَ ظالِمَةٌ، فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ}} .


<big>۹. سوره صافات، آيه ۷۱: «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ» .</big>
۳. سوره اسراء، آيه ۵۸:


<big>۱۰. سوره طلاق، آيه ۸ : «وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً» .</big>
{{متن قرآن|وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِى  الْكِتابِ مَسْطُوراً}}.


<big>۱۱. سوره بقره، آيه ۲۴: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ» .</big>
۴. سوره آل عمران، آيه ۱۴۴:


== <big>آيات مربوط به دشمنان غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۳۱  - ۳۶۶.</ref></big> ==
{{متن قرآن|وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ}}.
<big>على بن ابى طالب‏ عليه السلام آن امامى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.</big>


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏ عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏ اى در انتظار آنان است. اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.</big>
۵ . سوره حجرات، آيه ۱۷:


<big>در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏ بيت ‏عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است. از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏ العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله ‏هاى آتش نمونه‏ هاى آن است.</big>
{{متن قرآن|يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا، قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إِسْلامَكُمْ، بَلِ اللَّه يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ}}.


<big>اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه ۱۵ آيه است -  در اينجا ذكر مى ‏كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:</big>
۶ . سوره محمد صلى الله عليه و آله، آيه ۲۸:


<big>۱. سوره حشر، آيه ۱۸: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّه إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» .</big>
{{متن قرآن|ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ}} .


<big>۲. سوره نحل، آيه ۹۴: «وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ» .</big>
۷. سوره الرحمن، آيه ۳۵:


<big>۳. سوره انعام، آيه ۱۱۲: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ» .</big>
{{متن قرآن|يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ}}.


<big>۴. سوره بقره، آيه ۲۱۷: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ كُفْرٌ بِهِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّه وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» .</big>
۸ . سوره فجر، آيه ۱۳ و ۱۴:


<big>۵ . سوره آل عمران، آيه ۸۸  - ۸۶ : «كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» .</big>
{{متن قرآن|فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ. إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ}}.


<big>۶ . سوره انشقاق، آيه ۱۲  - ۱۰: «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ، فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً، وَ يَصْلى سَعِيراً» .</big>
۹. سوره صافات، آيه ۷۱:


<big>۷. سوره الرحمن، آيه ۳۱ و ۳۵: «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ» .</big>
{{متن قرآن|وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ}}


<big>۸ . سوره ملك، آيه ۷ ۶: «وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِىَ تَفُورُ» .</big>
۱۰. سوره طلاق، آيه ۸:


<big>۹. سوره فرقان، آيه ۱۲: «إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً» .</big>
{{متن قرآن|وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً}}.


<big>۱۰. سوره بقره، آيه ۱۴۰: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» .</big>
۱۱. سوره بقره، آيه ۲۴:


<big>۱۱. سوره لقمان، آيه ۲۴: «نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍم .</big>
{{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ}}.


<big>۱۲. سوره فجر، آيه ۱۴: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» .</big>
== آيات مربوط به دشمنان غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۶۶ - ۴۳۱.</ref>==
على بن ابى طالب‏ عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود:


<big>۱۳. سوره بقره، آيه ۷۹: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ» .</big>
{{متن عربی|لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى}}: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.


<big>۱۴. سوره نساء، آيه ۱۰۸: «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّه بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً» .</big>
پیامبر صلی الله علیه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏ عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏ اى در انتظار آنان است.


<big>۱۵. سوره ناس، آيه ۵ ۴ : «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ» .</big>
اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.


== <big>آيه «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ...»<ref>مجادله /  ۱۹  - ۱۴. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۴۲۴  - ۴۲۱ ۴۱۵.</ref></big> ==
در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء [[اهل‏ بیت ‏علیهم السلام]] در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.
<big>يكى از جلوه‏ هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است. در بسيارى از دعاها و زيارات -  به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است -  ناگفته‏ هايى از مسئله غدير به چشم مى‏ خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى ‏شود. در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه‏ هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است:</big>


<big>«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى اللَّه الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ. أعَدَّ اللَّهُ لَهُم عَذاباً شَديداً إنَّهُم ساءَ ما كانوا يَعمَلونَ . اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ . لَنْ تُغْنِىَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ . يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَىْ‏ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ . اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ» :</big>
از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏ العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله ‏هاى آتش نمونه‏ هاى آن است.


<big>«آيا نگاه نمى‏ كنى به كسانى كه پذيرفتند ولايت قومى را كه خداوند بر آنان غضب كرده كه آنان نه از شمايند و نه از آنان؛ و به خدا قسمِ دروغ ياد مى‏ كنند در حالى كه خود مى‏ دانند. آنان قسم ‏هاى خود را سپر قرار داده ‏اند و بدين وسيله مانع راه خدا شده ‏اند و براى آنان عذاب خوار كننده ‏اى است. اموال و اولادشان هيچ فايده ‏اى براى آنان نخواهد داشت؛ آنان اصحاب آتش ‏اند كه در آن دائمى خواهند بود. روزى كه خدا همه آنان را مبعوث مى ‏فرمايد آنان براى خدا هم قسم ياد مى ‏كنند همان گونه كه براى شما قسم ياد مى‏ كنند، و گمان مى‏ كنند بر پايه ‏اى استوارند، ولى آگاه باشيد كه آنان دروغگويانند. شيطان بال خود را بر آنان گسترده و ياد خدا را از خاطر آنان برده است. اينان حزب شيطانند، و آگاه باشيد كه حزب شيطان زيانكارانند» .</big>
اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه ۱۵ آيه است در اينجا ذكر مى ‏كنيم:


<big>«إِنْ يَدْعُونَ إِلاّ شَيْطاناً مَرِيداً لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فليبتكن آذان الانعام فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاّ غُرُوراً»<ref>نساء /  ۱۲۰  - ۱۱۷.</ref> :</big>
۱. سوره حشر، آيه ۱۸:


<big>«جز شيطانِ عصيانگرى را -  كه خدا او را لعنت كند -  صدا نمى‏ زنند. شيطان گفت: حتماً از بندگان تو نصيب معينى خواهم گرفت و آنان را گمراه نموده و اميدوار خواهم كرد، و به آنان دستور خواهم داد تا گوش چهار پايان را به علامت جاهليت براى بت‏ها بِبُرند، و به آنان دستور خواهم داد كه خلق خدا را تغيير دهند، و هر كس شيطان را ولى خود حساب كند و خدا را كنار بگذارد، خسارت روشنى كرده است. شيطان به آنان وعده مى‏ دهد و آنان را اميدوار مى ‏كند، ولى شيطان جز مغرور كردن چيزى به آنان وعده نمى‏ دهد» .</big>
{{متن قرآن|يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّه إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ}}.


<big>اين آيات در دو بُعد قابل بررسى است:</big>
۲. سوره نحل، آيه ۹۴:


'''<big>متن دعا</big>'''
{{متن قرآن|وَلا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ}}.


<big>در فرازى از دعاى بعد از نماز روز غدير چنين مى‏ خوانيم:</big>
۳. سوره انعام، آيه ۱۱۲:


<big>فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى ما مَنَنْتَ بِهِ عَلَيْنا مِنَ الاخْلاصِ لَكَ بِوَحْدانِيَّتِكَ، وَ جُدْتَ عَلَيْنا بِمُوالاةِ وَلِيِّكَ الْهادى مِنْ بَعْدِ نَبِيِّكَ النَّذيرِ الْمُنْذِرِ، وَ رَضيتَ لَنَا الاسْلامَ ديناً بِمَوْلانا، وَ اتْمَمْتَ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ بِالَّذى جَدَّدْتَ لَنا عَهْدَكَ وَ ميثاقَكَ، وَ ذَكَّرْتَنا ذلِكَ وَ جَعَلْتَنا مِنْ اهْلِ الاخْلاصِ وَ التَّصْديقِ لِعَهْدِكَ وَ ميثاقِكَ وَ مِنْ اهْلِ الْوَفاءِ بِذلِكَ، وَ لَمْ تَجْعَلْنا مِنَ النّاكِثينَ وَ الْمُكَذِّبينَ الَّذينَ يُكَذِّبُونَ، الْجاحِدينَ بِيَوْمِ الدّينِ، وَ لَمْ تَجْعَلْنا مِنَ الْمُغَيِّرينَ وَ الْمُبَدِّلينَ وَ الْمُحَرِّفينَ وَ الْمُبَتِّكينَ آذانَ الانْعامَ، وَ الْمُغَيِّرينَ خَلْقَ اللَّهِ، وَ مِنَ الَّذينَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ، وَ صَدَّهُمْ عَنِ السّبيلِ وَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ ... .</big>
{{متن قرآن|وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ}}


<big>اللَّهُمَّ الْعَنِ الْجاحِدينَ وَ النّاكِثينَ وَ الْمُغَيِّرينَ وَ الْمُبَدِّلينَ وَ الْمُكَذِّبينَ الَّذينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدّينِ مِنَ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۱۷ ۲۱۶. الاقبال: ص ۴۷۵.</ref> :</big>
۴. سوره بقره، آيه ۲۱۷:


<big>الهى، من شهادت مى‏ دهم كه امام هدايت كننده ارشاد كننده هدايت شده على بن ابى‏ طالب اميرالمؤمنين است، كه اقرار به ولايت او را كامل بودن توحيدت و اخلاص در يگانگى‏ ات و كامل شدن دينت و تمام نعمتت بر همه خلقت قرار دادى و فرمودى - و كلام تو حق است -  : «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم» .</big>
{{متن قرآن|يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ كُفْرٌ بِهِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّه وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ}}


<big>پس تو را شكر بر آنچه بر ما منت نهاده‏ اى از اخلاص به توحيدت و بر آنچه بر ما كرم كرده ‏اى، با پذيرفتن ولايت ولىّ هدايت كننده ‏ات بعد از پيامبر ترساننده منذرت، و با مولايمان اسلام را به عنوان دين ما راضى شدى، و نعمتت را با تجديد عهد و ميثاقت بر ما تمام كردى و آن پيمان را به ياد ما آوردى، و ما را از اهل اخلاص و تصديق نسبت به عهد و ميثاقت و از اهل وفا به آن قرار دادى، و ما را از عهدشكنان و تكذيب كنندگان قرار ندادى كه روز قيامت را تكذيب مى‏ كنند، و ما را از تغيير دهندگان و تبديل كنندگان و تحريف كنندگان و زنده كنندگان اعمال جاهليت و تغيير دهندگان خلق خدا قرار ندادى، و از كسانى كه شيطان بال خود را بر آنان گسترانده و ياد خدا را از خاطر آنان برده و از راه راست مانع شده، قرار ندادى.</big>
۵ . سوره آل عمران، آيه ۸۶ - ۸۸:


<big>خدايا، لعنت كن انكار كنندگان و پيمان شكنان و تغيير دهندگان و تبديل كنندگان و تكذيب كنندگانى كه روز قيامت را تكذيب مى‏كنند، از اولين و آخرين.</big>
{{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ}}


'''<big>نتيجه اعتقادى</big>'''
۶ . سوره انشقاق، آيه ۱۰ - ۱۲:


<big>در اين فراز از دعاى روز غدير، آياتى به تصريح يا تضمين و يا اشاره گنجانده شده است:</big>
{{متن قرآن|وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ، فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً، وَ يَصْلى سَعِيراً}}


<big>'''الف.''' تفسير آيات سوره نساء</big>
۷. سوره الرحمن، آيه ۳۱ و ۳۵:


<big>آنان كه دعوت سقيفه را پذيرفته ‏اند در واقع شيطان را صدا مى‏ زنند، بلكه هم آن شيطان و هم اين شيطان را صدا مى ‏زنند.</big>
{{متن قرآن|سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ}}


<big>با توجه به اينكه در اين فراز از دعاى غدير آيه مزبور دقيقاً بر منكرين ولايت و مخالفين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام تطبيق شده، تفسير گونه ‏اى بر آيه چنين ترسيم مى‏ شود:</big>
۸ . سوره ملک، آيه ۷،۶:


<big>مخالفين ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كه سقيفه را به جاى آن حضرت پذيرفته ‏اند، جز شيطانِ رانده شده‏اى را صدا نمى‏ زنند كه مورد لعنت خدا قرار گرفته است. او كه گفته است: از بندگان خدا نصيبى را به خود اختصاص خواهم داد و آنان را گمراه خواهم كرد و آنان را اميدوار به آرزوهاى واهى خواهم نمود و به آنان دستور خواهم داد تا رسوم جاهليت و بت ‏پرستى را برگردانند، و تا آنجا پيش روند كه خلق خدا را تغيير دهند.<br />با توجه به تصميمات چنين شيطانى، هر كس او را ولىّ خود قرار دهد و خدا را كنار گذارد خسارت واضحى نموده است. شيطانى كه به آنان وعده‏ هاى دروغين مى ‏دهد و آنان را به آرزوهاى پوچ اميدوار مى‏ كند، ولى جز حيله و مغرور كردن هدف ديگرى ندارد.</big>
{{متن قرآن|وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِىَ تَفُورُ}}


<big>'''ب.''' تفسير «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ»</big>
۹. سوره فرقان، آيه ۱۲:


<big>خداوند در پنج آيه از سوره مجادله گروهى را معرفى مى‏ كند كه مورد غضب او هستند. آنگاه به بيان حيله‏ هاى آنان مى‏ پردازد و سپس اعلام مى‏ كند كه شيطان كاملاً بر آنان مسلط است و بايد آنان را حزب شيطان بناميم. با در نظر گرفتن اينكه در اين فراز از دعاى غدير آيات مزبور به مخالفين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و برگزينندگان راهى غير از غدير تفسير شده، مى ‏توان آيات مزبور را چنين معنى كرد:</big>
{{متن قرآن|إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً}}


<big>آيا نمى ‏نگرى به قومى كه ولايت سقيفه را پذيرفته‏ اند كه خدا بر آنان غضب كرده است. اين پيروان سقيفه نه از شمايند و نه از آنان. از شگردهاى آنان قسمِ دروغ است در حالى كه در باطن حقيقت را مى‏ دانند. آنان قسم‏ هاى خود را سپرى در برابر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام قرار داده ‏اند، و با اين روش بر سر راه خدا مانع ايجاد مى‏ كنند.</big>
۱۰. سوره بقره، آيه ۱۴۰:


<big>بنابراين طرفداران سقيفه بايد منتظر عذاب خوار كننده ‏اى باشند، و آنان جهنمى‏ اند و دائم در آنجا خواهند بود. آنان حتى در روز قيامت كه در پيشگاه الهى براى محاكمه آورده مى ‏شوند دست از قسم‏ هاى دروغين خود بر نمى ‏دارند، و هنوز بر اين باورند كه ره توشه ‏اى براى قيامت آورده ‏اند.</big>
{{متن قرآن|أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}


<big>واقعيت آن است كه شيطان چنان آنان را زير بال ‏هاى خود گرفته كه ياد خدا را از خاطر آنان محو كرده است. آنچه مى‏ ماند آن است كه اينان حزب و دار و دسته شيطانند، و پيداست كه حزب شيطان جز خسارت هيچ نتيجه ‏اى به دست نخواهد آورد.</big>
۱۱. سوره لقمان، آيه ۲۴:


<big>اميرالمؤمنين ‏عليه السلام درباره شگردهاى سقيفه كه باعث گمراهى مردم تا ابد شد، مى ‏فرمايد: بدانيد كه اگر حق خالص بود در آن اختلافى نبود، و اگر باطل خالص بود بر هيچ صاحب عقلى مخفى نمى‏ ماند؛ ولى قسمتى از حق و قسمتى از باطل گرفته مى ‏شود و با يكديگر مخلوط مى‏ شود، و آنجاست كه هر دو با هم به صورت يک مطلب ديده مى ‏شوند. در اين هنگام است كه «اسْتَحْوَذَ الشَّيْطانُ عَلى اوْلِيائِهِ» : «شيطان بر اوليائش بال مى‏ گستراند» ، و آنان كه از سوى خداوند حسن عاقبت برايشان در نظر گرفته شده نجات مى ‏يابند.<ref>الكافى: ج ۱ ص ۵۴ . كتاب سليم: ص ۲۶۲.</ref></big>
{{متن قرآن|نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍم.}}


<big>'''د.''' لعنت بر حزب شيطان</big>
۱۲. سوره فجر، آيه ۱۴:


<big>با تطبيق آيات مذكور بر مخالفان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، در روز غدير به ما دستور داده‏ اند كه مصداق اين آيات را مورد لعن قرار دهيم. اگر ما سردمداران سقيفه را لعن مى‏ كنيم به استناد قرآن اوصافى دارند كه مستحق لعن هستند و عين همان صفات مذكور در قرآن را در لعن خود مى ‏آوريم: اللَّهُمَّ الْعَنِ الْمُغَيِّرينَ وَ الْمُبَدِّلينَ وَ الْمُكَذِّبينَ بِيَوْمِ الدّينِ ... .</big>
{{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ}}


<big>در يک جمع‏ بندى از آيات ذكر شده در اين فراز از دعاى روز غدير، دشمنان و منكران ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را لعن مى‏ كنيم به خاطر آنكه در برابر ولايتى كه در غدير توسط پيامبرصلى الله عليه وآله از طرف خداوند اعلام شد، دست به اقدامات كينه‏ توزانه عظيمى زدند كه آثار آن تا آخر روزگار محو شدنى نيست. آنان طبق اين آيات متصف به اين اوصافند:</big>
۱۳. سوره بقره، آيه ۷۹:


<big>منكر، عهدشكن، تغيير دهنده، تبديل كننده، تكذيب كننده، تحريف كننده، فراموش كننده ياد خدا، مانع شونده از صراط مستقيم، و نهايتاً حزب شيطان كه زير بال او آرام گرفته ‏اند.</big>
{{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ}}


== آيه «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللَّه وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ» <ref>زمر /  ۵۶ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۵۵  - ۵۳ .</ref> ==
۱۴. سوره نساء، آيه ۱۰۸:
<big>در غدير ۱۸ آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است.</big>


<big>اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.</big>
{{متن قرآن|يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّه بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً}}


<big>پيكى از اين آيات، آيه ۵۶ سوره زمر است:</big>
۱۵. سوره ناس، آيه ۵،۴:


<big>«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللَّه وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ» :</big>
{{متن قرآن|مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ}}


<big>«اينكه نفسى بگويد: اى حسرت بر آنچه درباره راه و سمت و سوی خدا تفريط و كوتاهى كردم، اگر چه از مسخره كنندگان بودم» .</big>
== اثر دشمنى اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref>حمد /۶؛ اسرار غدير: ص ۵۰ .</ref> ==
سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.


<big>اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:</big>
در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت [[اهل ‏بیت ‏علیهم السلام]] قرار دادند و فرمودند: «اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام هستند».


'''<big>متن خطبه غدير</big>'''
سپس آياتى از [[قرآن]] درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل‏ محمدعليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل‏ محمدعليهم السلام معنى كردند.


<big>مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ جَنْبُ اللَّه الَّذى ذَكَرَ فى كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالى مُخْبراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللَّه» :</big>
== ارتباط ولايت با حبّ و بغض<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۲.</ref> ==
 
حديث {{متن عربی|هَل الدّينُ إلاّ الحُبّ وَ الْبُغض}}<ref>بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۵۲ و ج ۶۸ ص ۶۳ و ج ۶۹ ص ۲۴۱.</ref> از مهم‏ترين اركان اعتقادى ماست. ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه به معناى [[صاحب اختیار]] بودن آنان و اطاعت كامل مردم از ايشان است، لازمه‏ اش محبت داشتن نسبت به آنان و بغض و كينه نسبت به دشمنان ايشان است. در اين باره سه جنبه در [[خطبه غدیر]] بيان شده است:
<big>اى مردم، على تنها راه بسوی حق است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسى كه با او مخالفت كند فرموده: «اى حسرت بر آنچه درباره راه مطلق الهی تفريط و كوتاهى كردم» . <ref>اسرار غدير: ص ۱۴۳ بخش ۳.</ref></big>
 
'''<big>موقعيت تاريخى</big>'''
 
<big>در حالى كه خطبه به مرحله حساسِ بلند كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دست پيامبرصلى الله عليه وآله نزديک مى ‏شود، آن حضرت مردم را به شدت از مخالفت على‏ عليه السلام بر حذر مى‏ دارد و اين مهم را با الفاظ مختلفى يادآورى مى ‏كند.</big>
 
'''<big>موقعيت قرآنى</big>'''
 
<big>از تعبير دقيقى كه در اين فراز ديده مى‏ شود مى‏ توان استفاده كرد كه چند آيه قبل و بعد اين آيه نيز درباره مخالفين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است، زيرا حضرت مى‏ فرمايد:</big>
 
<big>«خداوند درباره كسى كه با او مخالفت كند اين آيه را فرموده» و از آنجا كه ضماير و خطاب‏ ها در اين چند آيه يک سياق را مى‏ رساند، بايد گفت: حضرت همه آيات را تفسير فرموده است. پس جا دارد يک دور كامل آيات را ذكر كنيم و با تفسير پيامبرصلى الله عليه وآله معنى كنيم تا بدانيم خداوند در قرآن چه خطاب شديد اللحنى درباره آنان آورده است:</big>
 
<big>«وَ أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ، وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ، أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللَّه وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ، أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّه هَدانِى لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ، أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِى كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ، بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتِى فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ» <ref>زمر /  ۵۹  - ۵۴ .</ref> :</big>
 
<big>«  (اى مخالفين على) باز گرديد به سوى پروردگارتان و در برابر او سر تسليم فرود آوريد قبل از آنكه عذاب سراغ شما آيد و يارى نشويد. پيرو بهترينِ آنچه بر شما نازل شده باشيد قبل از آنكه عذاب به طور ناگهانى سراغتان آيد در حالى كه آمدن آن را احساس نكنيد. كه مبادا كسى بگويد: اى حسرت بر آنچه درباره جنب اللَّه -  يعنى على‏ عليه السلام -  كوتاهى كردم و از مسخره كنندگان بودم. يا بگويد: اگر خدا مرا هدايت مى ‏كرد از متقين بودم، يا بگويد هنگامى كه عذاب را مى‏ بيند: اى كاش برايم امكان بازگشت بود تا از نيكوكاران باشم. بلى، آيات و نشانه ‏هاى من برايت آمد، ولى تو آنها را تكذيب نمودى و از پذيرفتن آن سركشى كردى و از كافرين به آن بودى.</big>
 
'''<big>تحليل اعتقادى</big>'''
 
<big>نكته بسيار مهم كلمه «جنب» است كه در اين آيه درباره على‏ عليه السلام به كار رفته است. جنب يعنى كنار و جهت و ناحيه. از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به «كنار خدا» ، «جهت خدا» ، «ناحيه خدا» تعبير شده است. همه اين ها كنايه از شدت ارتباط آن حضرت با خداست و قرب على‏ عليه السلام را به درگاه الهى در بالاترين درجه مى‏ رساند، كه خدايش در قرآن چنين لقب زيبايى برايش معين فرموده است.</big>
 
<big>اى مقرب ‏ترين بنده درگاه الهى، ما را به آن حسرت منشان كه روزى بر كوتاهى خود درباره تو تأسف خوريم و شرمندگى خود به درگاهت را با افسوس ياد نماييم.</big>
 
== <big>آيه «تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِىَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ...» <ref>ملک /  ۱۱  - ۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۶۸  - ۶۶ .</ref></big> ==
<big>در غدير ۱۸ آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.</big>
 
<big>يكى از اين آيات، آيه ۱۱  - ۸ سوره ملک است:</big>
 
<big>«تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِىَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ . قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّه مِنْ شَىْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فِى ضَلالٍ كَبِيرٍ . وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِى أَصْحابِ السَّعِيرِ . فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ» :</big>
 
<big>«نزديک است كه از شدت غيظ از يكديگر جدا شود هر بار كه گروهى به جهنم انداخته مى‏ شوند خزانه دارانش از آنان مى‏ پرسند آيا ترساننده ‏اى نزد شما نيامد . آنان در پاسخ مى‏ گويند آرى ترساننده سراغ ما آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم خدا چيزى نازل نكرده و شما در گمراهى بزرگ هستيد . همچنين در پاسخ خزانه ‏داران جهنم مى‏ گويند اگر ما گوش فرا مى‏ داديم يا درک مى ‏كرديم در اصحاب آتش شعله‏ ور نبوديم . و اين گونه به گناه خود اعتراف كردند، پس خوارى باد بر اصحاب آتش» .</big>
 
<big>اين آيات از سه بُعد قابل بررسى است:</big>
 
'''<big>متن خطبه غدير</big>'''
 
الا انَّ اعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ: »كُلَّما أُلْقِىَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ . قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّه مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فِى ضَلالٍ كَبِيرٍ . وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِى أَصْحابِ السَّعِيرِ . فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ« :
 
بدانيد كه دشمنان اهل ‏بيت كسانى هستند كه خداوند عزوجل مى‏ فرمايد: »هر بار كه گروهى به جهنم انداخته مى‏شوند خزانه دارانش از آنان مى‏پرسند آيا ترساننده‏اى نزد شما نيامد. آنان در پاسخ مى‏گويند آرى ترساننده سراغ ما آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم خدا چيزى نازل نكرده و شما در گمراهى بزرگ هستيد.
 
 
 
همچنين در پاسخ خزانه داران جهنم مى‏ گويند اگر ما گوش فرا مى ‏داديم يا درك مى ‏كرديم در اصحاب آتش شعله‏ ور نبوديم. و اين گونه به گناه خود اعتراف كردند، پس خوارى باد بر اصحاب آتش« .××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۵۲ بخش ۷. ×××
 
 
۲-  موقعيت تاريخى
 
اين فراز از خطبه در ادامه معرفى قرآنى دوستان و دشمنان اهل‏بيت ‏عليهم السلام است و دو كفه مقايسه نيز در متن قرآن است، چنانكه در فراز بعدى مى‏فرمايد: »شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الاجْرِ الْكَبيرِ« : »چقدر فاصله است بين آتش شعله ‏ور )كه براى دشمنان است( و اجر بزرگ )كه براى دوستان است(  « .
 
 
آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله به تفسير تطبيقى آن پرداخته از آيه ۶ آغاز مى‏شود××× ۲ آيه‏هاى ۶ و ۷ -  كه قبل از آياتِ مذكور در متن خطبه است -  چنين است: »وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ. تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ ...« . ××× و تا آخر آيه ۱۱ ادامه آن است، و همه اين آيات در شأن دشمنان خدا -  كه كفرشان به صريح قرآن ثابت شده -  آمده است.
 
 
۳-  تحليل اعتقادى
 
اكنون كه پيامبر مكرم اسلام‏ صلى الله عليه وآله به صراحت در خطبه غدير اين آيات كريمه را درباره دشمنان آل محمدعليهم السلام تفسير فرموده و به وضوح بيان داشته است، بايد آنها را چنين معنى كرد:
 
دشمنان اهل بيت‏ عليهم السلام كه كافرند مستحق عذاب جهنم‏اند و عاقبت بدى دارند. آنگاه كه اعداءِ آل محمدعليهم السلام در دورخ انداخته مى‏شوند صداى هولناكى از آن مى ‏شنوند در حالى كه مى ‏جوشد. نزديك است جهنم از شدت غيظ بر آن كافران قطعه قطعه شود.
 
 
 
هر گاه كه عده ‏اى از مخالفين آل اللَّه را در جهنم مى ‏اندازند مأموران جهنم مى ‏پرسند: آيا درباره مخالفت با على شما را بر حذر نداشتند و آيا امثال غدير را به ياد نداريد؟ مى‏ گويند: بر حذر دارنده اتمام حجت نمود، ولى ما گفتيم: محمد همه اينها را از پيش خود مى‏ گويد و از سوى خدا در اين باره چيزى نازل نشده است، و شما دوستان اهل بيت گمراهيد!!
 
 
 
ولى اى كاش درست فكر مى‏كرديم و اين همه سفارش پيامبر را درباره على و فرزندانش به گوش جان مى ‏خريديم. اين اقرار را زمانى مى‏ نمايند كه كار از كار گذشته و روز سزاى اعمال است، و اف بر اين اعتراف كه در كنار آتش جهنم باشد.
 
 
 
و اين چنين روزهايى در انتظار مخالفين و دشمنان آل رسول‏ عليهم السلام است و گريزى از آن نخواهند داشت، در حالى كه ما به عنوان دوستان اهل‏بيت ‏عليهم السلام در انتظار پاداش بزرگ خواهيم بود.
 
 
۱۲.  آيه »قالَ ادْخُلُوا فِى أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِى النَّارِ...«××× ۱ اعراف /  ۳۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۶۵  - ۶۳ . ×××
 
   در غدير ۱۸ آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.
 
 
يكى از اين آيات، آيه ۳۸ سوره اعراف است:
 
»قالَ ادْخُلُوا فِى أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِى النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ« :
 
 
 
»گفت: همراه امت‏ هايى از جن و انس كه قبل از شما بوده‏ اند داخل آتش شويد، كه هر گروهى داخل آتش جهنم مى‏ شوند همتاى خود را لعنت مى‏كنند تا هنگامى كه همه كنار يكديگر خود را در آتش مى‏يابند آخرين آنها به اولينشان مى‏گويد: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند، پس عذاب چند برابرى از آتش به آنان بده. خداوند در پاسخ مى‏ فرمايد: براى همه عذاب چند برابر است ولى شما نمى‏ دانيد« .
 
 
اين آيه از سه بُعد قابل بررسى است:
 
 
۱-  متن خطبه غدير
 
الا انَّ اعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّه فيهِمْ: »كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ« :
 
 
 
بدانيد دشمنان اهل‏بيت كسانى هستند كه خدا درباره آنان فرموده: هر گروهى كه داخل آتش جهنم مى‏ شوند همتاى خود را لعنت مى‏ كنند تا هنگامى كه همه كنار يكديگر خود را در آتش مى ‏يابند، آخرين آنها به اولينشان مى ‏گويد: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند، پس عذاب چند برابرى از آتش به آنان بده. خداوند در پاسخ مى‏فرمايد: براى همه عذاب چند برابر است ولى شما نمى‏دانيد.××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۵۲ بخش ۷. ×××
 
 
۲-  موقعيت تاريخى
 
نيمى از وقت خطبه سپرى شده و پيامبرصلى الله عليه وآله در اين مرحله يك فراز از دوستان على‏ عليه السلام و يك فراز از دشمنانش مى‏گويد، تا اين فراز كه صحنه روز قيامت را درباره دشمنان او بيان مى ‏كند. آيه‏اى كه حضرت از اواسط آن در كلامش آورده از آيه ۳۶ سوره اعراف آغاز مى‏شود و به آيه ۴۱ ختم مى‏شود.××× ۱ از آيه ۳۶ تا ۴۱ سوره اعراف متن آيات چنين است:
 
    »وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّه كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ أُولئِكَ يَنالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتابِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قالُوا أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه قالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِينَ. قالَ ادْخُلُوا فِى أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ، وَ قالَتْ أُولاهُمْ لِأُخْراهُمْ فَما كانَ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ. إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِى سَمِّ الْخِياطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِى‏الْمُجْرِمِينَ. لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ كَذلِكَ نَجْزِى  الظَّالِمِينَ« . ×××
 
 
 
و طبق تفسيرى كه فرموده چنين بيان مى‏ گردد: دشمنان على ‏عليه السلام كه آيات خدا را تكذيب نموده و نسبت به آنها سركشى كردند و خود را بالا گرفتند اهل آتش‏اند و در آن دائمى خواهند بود. چه كسى ظالم‏تر از دشمنان على ‏عليه السلام است كه به خدا افترا و دروغ بستند يا نشانه‏ هاى خدا را تكذيب كردند. آن هنگام كه مرگشان فرا رسد فرستادگان خدا از آنان مى ‏پرسند: كجايند آنچه غير از خدا صدا مى‏ زديد؟ در پاسخ مى‏ گويند: از نزد ما گم شده ‏اند، و سپس بر عليه خود شهادت مى ‏دهند كه كافر بوده ‏اند!
 
 
 
آنگاه به دشمنان على ‏عليه السلام گفته مى‏ شود: شما هم نزد امت‏ هاى قبلى كه در آتش هستند برويد كه آنچنان دچار نكبت‏ند كه يكديگر را لعنت مى‏ كنند و گناه را بر عهده پيشينيانشان قرار مى‏ دهند، ولى خداوند به دشمنان على ‏عليه السلام خواهد فرمود: عذاب پيروان سقيفه همانند بنيانگذاران آن است، كه به پيروان خود خواهند گفت: شما هم مانند ما تخفيفى از عذاب نداريد، پس مانند ما بچشيد و دسترنج خود را ببينيد.
 
 
 
دشمنان على‏عليه السلام كه آيات خدا را تكذيب كرده و خود را بالا گرفته ‏اند درهاى رحمت آسمان برايشان باز نخواهد شد، و بهشت رفتنشان محال است، همان گونه كه اگر شترى بخواهد از سوراخ سوزنى عبور كند!! بلكه فرش و روانداز اعداء آل محمدعليهم السلام در جهنم گسترانده شده است.
 
۳-  تحليل اعتقادى
 
تا اينجا خلاصه شش آيه كريمه بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله به دشمنان اهل‏بيت‏ عليهم السلام تفسير فرمود و معلوم گرديد خداوند چگونه آينده اينان را ترسيم نموده است. اكنون معناى كلمات مبارك معصومين ‏عليهم السلام را درباره دشمنانشان درك مى‏كنيم آنجا كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:
 
 
 
يا على، اگر بنده ‏اى هزار سال خدا را عبادت كند، خدا از او قبول نمى‏كند جز با ولايت تو و امامان از فرزندانت، و ولايت تو پذيرفته نمى ‏شود جز با برائت از دشمنانت و دشمنان امامان از فرزندانت.××× ۱ كنز الفوائد: ص ۱۸۵. ×××
 
 
 
و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏فرمايد:
 
 
بر عهده آن دو است گناه امت محمدصلى الله عليه وآله؛ تا روز قيامت هر خونى كه به ناحق ريخته شود و هر مالى كه به حرام خورده شود و هر ناموسى كه به حرام تصرف شود و هر حكمى كه به ظلم داده شود، بر عهده آن دو است بدون آنكه از گناه انجام دهنده آن چيزى كم شود.××× ۲ كتاب سليم: ص ۴۴۰. ×××
 
 
۱۳.  آيه »لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً«××× ۳ نساء /  ۱۱۸. ××× =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  آيه »أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ...«
 
 
۱۴.  آيه »لَنْ تُغْنِىَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ«××× ۴ مجادله /  ۱۷. ××× = دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  آيه »أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ...«
 
۱۵.  آيه »ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...«××× ۱ آل عمران /  ۱۷۹. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳۹  - ۲۳۶. ×××
 
   يكى از آياتى كه در خطبه غدير به صورت ضمنى آمده و در مورد امتحان همه جانبه خداست، آيه ۱۷۹ سوره آل عمران است:
 
 
»ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ« :
 
 
 
»خداوند مؤمنين را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى‏ كند، ولى خدا از پيامبرانش هر كس را بخواهد انتخاب مى‏كند. پس به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد، و اگر ايمان آوريد و تقوى پيشه كنيد براى شما اجر عظيمى خواهد بود« .
 
 
پيامبرصلى الله عليه وآله هم در خطبه غدير مى‏فرمايد: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ:
 
 
 
اى مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى ‏كند.××× ۲ اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ . ×××
 
 
آنچه در اينجا مهم است اينكه: از عبارت »عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ« استفاده مى‏شود كه خدا مردم را به همين ظواهرى كه از خود بروز داده ‏اند رها نمى‏ كند و بايد باطن‏ ها و ضماير آشكار گردد؛ و اين از طرف خداوند قطعى است و گذشت درباره آن معنى ندارد. چه قبل از غدير و چه در برنامه غدير و چه بعد از آن بسيارى بودند كه با چرب زبانى حتى خود را از ديگران جلو مى ‏انداختند و اظهار سرور از اين مقام اهل‏بيت‏ عليهم السلام مى‏ نمودند، ولى در روزهاى امتحان جلوه ديگر خود را خيلى زود نشان دادند.
 
آيا جاى تعجب نيست كه تاريخ نشان دهد اولين كسانى كه در غدير با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند، همان‏هايى بودند كه زودتر از همه آن بيعت را شكستند و پيش از همه پيمان خود را زير پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه و زبير، كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله يكى پس از ديگرى رو در روى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ايستادند.××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۹۵. ×××
 
 
 
جالب‏تر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان آورد كه گويا از همه خوشحال‏تر است: »بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى ‏طالِبٍ! هَنيئاً لَكَ! اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ« : »افتخار برايت باد، گوارايت باد، اى پسر ابى‏طالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده ‏اى«!!××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۶۵ . ×××
 
 
 
در غدير صد و بيست هزار نفر با پيامبر و اميرالمؤمنين ‏عليهما السلام بيعت كردند كه قبل از آن هم بارها به ولايت على‏ عليه السلام اقرار كرده بودند. اينان در غدير نزد پيام ‏آور ولايت با صداى بلند اقرار كردند كه ما با قلب و جان و زبان و دست با تو بيعت مى‏كنيم، و قول دادند كه اين پيمان را نشكنند و تغييرى در آن ندهند و پيام آن را به نسل‏ هاى آينده برسانند.
 
 
آيا چنين ميثاق بلند بالايى نياز به امتحان ندارد؟
 
آيا اين هفت وعده ‏اى كه مردم به پيامبر عزيز و دلسوز خود دادند نبايد در بوته آزمايش قرار گيرد؟
 
آيا نبايد معلوم شود كسى كه دهان خود را از چنين مضمون والايى پر مى‏كند صادق است يا نه؟
 
آيا نبايد معلوم مى‏شد اين قلب‏ها با كينه ‏اى عميق فاطمه ‏عليها السلام را بين در و ديوار قرار خواهند داد؟
 
آيا نبايد روشن مى‏شد كه اين جان‏ها از احراق بيت ولايت لذت مى‏برند؟
 
آيا نبايد همه بفهمند كه اين زبان‏ها براى غصب خلافت به خاتم نبوت دروغ مى‏بندند و با ناسزا به على بن ابى‏طالب‏عليه السلام جان تازه‏اى مى‏گيرند؟
 
آيا نبايد اهل عالم خبر شوند كه اين دستان بيعت كننده جلوه ياس عصمت را با سيلى خونرنگ مى‏كنند، و همين دست‏ها طناب بر گردن صاحب غدير انداخته او را براى بيعت با ابوبكر مى‏كشند؟
 
 
با مرورى بر نمونه‏هاى فوق معناى آيه قرآن در خطابه غدير به خوبى در روحمان جا باز مى‏كند كه »انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ«!!؟ و ما از عمق جان خدا را مى‏خوانيم كه:
 
 
 
اى ربّ عدل حكيم، ميليون‏ها بار از تو سپاسگزاريم كه با امتحان‏هاى كمرشكن خود پس از پيامبرصلى الله عليه وآله، حقايق عظيمى را به ما نماياندى و اسرارى از تاريخ حيات آن حضرت و فرمايشات او را به ما فهماندى، و با اين آزمايش بزرگ ما را در برابر انحرافات چون فولاد آبديده نمودى؛ به گونه‏اى كه هر توطئه و ضلالتى را شعبه ‏اى از سقيفه مى ‏دانيم، و ادامه دهندگانِ راهِ صحيفه را از همين رهگذر مى‏شناسيم.
 
 
   براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه »ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...« .
 
 
۱۶.  آيه »وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فليبتكن آذان الانعام فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ...«××× ۱ نساء /  ۱۱۹. ××× = دشمنان   اهل‏بيت‏عليهم السلام /  آيه »أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ...«
 
 
۱۷.  آيه »يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاّ غُرُوراً«××× ۲ نساء /  ۱۲۰. ××× =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  آيه »أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ...«
 
۱۸.  آيه »يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَىْ‏ءٍ...«××× ۱ مجادله / ۱۸. ××× =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  آيه »أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ...«
 
 
۱۹.  اثر دشمنى اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۲ حمد /  ۶ . اسرار غدير: ص ۵۰ . ×××
 
   سخنرانى تاريخى پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير كه حدود يك ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.
 
 
 
در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل‏بيت ‏عليهم السلام قرار دادند و فرمودند: »اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل‏بيت ‏عليهم السلام هستند« .
 
 
 
سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل‏ محمدعليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل‏ محمدعليهم السلام معنى كردند.
 
 
 
۲۰.  اذيت كنندگان خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله =   دشمنان اهل‏بيت‏ عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
 
 
۲۱.  ارتباط ولايت با حبّ و بغض××× ۳ اسرار غدير: ص ۲۱۲. ×××
 
   حديث »هَل الدّينُ إلاّ الحُبّ وَ الْبُغض«××× ۴ بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۵۲ و ج ۶۸ ص ۶۳ و ج ۶۹ ص ۲۴۱. ××× از مهم‏ترين اركان اعتقادى ماست. ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام كه به معناى صاحب اختيار بودن آنان و اطاعت كامل مردم از ايشان است، لازمه‏ اش محبت داشتن نسبت به آنان و بغض و كينه نسبت به دشمنان ايشان است. در اين باره سه جنبه در خطبه غدير بيان شده است:
 
۱-  اهميت حب و بغض اهل‏بيت‏ عليهم السلام نزد خداوند


=== اهميت حب و بغض اهل ‏بيت‏ عليهم السلام نزد خداوند ===
سه نكته در اين باره فرموده ‏اند:
سه نكته در اين باره فرموده ‏اند:


'''الف)''' هر كس علی علیه السلام را دوست بدارد خدا او را دوست مى ‏دارد، و هر كس على ‏عليه السلام را دشمن بدارد خدا او را دشمن مى‏ دارد. در واقع مسئله حب و بغض ايشان به حب وبغض نسبت به خود خداوند برمى‏ گردد.


'''ب)''' دشمن اهل ‏بيت ‏عليهم السلام مورد ذمّ و [[لعن]] خداوند است، و دوست ايشان مورد مدح خداوند است، و خدا او را دوست دارد.


الف. هر كس على ‏عليه السلام را دوست بدارد خدا او را دوست مى ‏دارد، و هر كس على ‏عليه السلام را دشمن بدارد خدا او را دشمن مى‏دارد. در واقع مسئله حب و بغض ايشان به حب وبغض نسبت به خود خداوند برمى‏گردد.
'''ج)''' خداوند در يک وحى و خطاب خاص فرموده است: «هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضبم بر او باد».
 
 
 
ب. دشمن اهل‏بيت ‏عليهم السلام مورد ذمّ و لعن خداوند است، و دوست ايشان مورد مدح خداوند است، و خدا او را دوست دارد.
 
ج. خداوند در يك وحى و خطاب خاص فرموده است: »هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضبم بر او باد« .
 
 
۲-  حب اهل‏بيت‏عليهم السلام ضابطه و ترازوى سنجش اعمال
 
در اين باره فرموده است: »پس هر يك از شما، طبق آنچه در قلبش از حب و بغض نسبت به على مى‏يابد عمل كند« ، يعنى هر كس قبل از عمل، بايد ببيند چه اندازه محبت يا بغض نسبت به اميرالمؤمنين‏عليه السلام دارد و طبق آن عمل كند. از اين مطلب سه موضوع استفاده مى‏شود:
 
 
الف. آنان كه حب اهل‏بيت‏عليهم السلام را دارند قدرِ اين نعمت را بدانند، و به اقتضاى داشتن اين نعمت در اعمال حسنه كوشا باشند.
 
 
ب. محبّان و شيعيان در راهِ محبت اهل‏بيت‏عليهم السلام بيشتر كار كنند و عيار محبت خويش را بالا ببرند، و در راه ايشان و احياى امرشان فداكارى نمايند.
 
 
ج. دشمنانِ اهل‏بيت‏عليهم السلام بدانند كه تا ريشه و پايه را كه همان محبت ايشان است درست نكرده‏اند بيهوده خود را به اعمالى مشغول داشته‏اند كه نزد خداوند بدون محبت آنان ارزشى ندارد. پس بهتر است اگر در فكر خودسازى و حركت در راه خدا هستند، اصلاح خود را از اين مرحله شروع كنند. پيامبرصلى الله عليه وآله در حديثى مى‏فرمايد: »اِنَّما يَكْتَفى أحَدكُم بِما يَجِدُ لِعَلىٍّ فى قَلْبِه« : »هر يك از شما فقط به آنچه نسبت به على در قلب خود مى‏يابد اكتفا مى‏كند« .××× ۱ بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۴۵. ×××
 
 
۳-  حب اهل‏بيت‏عليهم السلام درّ گرانمايه
 
حب اهل‏بيت‏عليهم السلام درّ گرانمايه‏اى است كه به هر كس نمى‏دهند. اگر كسى آن را پذيرفت نشانه سعادت و تقواى اوست، و اگر كسى نپذيرفت نشانگرِ شقاوت اوست، و سزاوار نيست انسانهاى شقى به اين گوهر ناب دست يابند.
 
 
۲۲.  اعتراف دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در جهنم =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  جهنم و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام
 
 
۲۳.  اقرار دشمنان به حديث غدير××× ۲ اسرار غدير: ص ۳۰۳  - ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۸  - ۱۱۱ ۲۵. ×××
 
   سرعت و وسعت انتشار خبر غدير به قدرى حيرت‏انگيز بود كه باعث شد تلاش‏هاى مذبوحانه دشمن براى مخفى كردن آن ناكام بماند و در حكومت ضد غدير هم ذكر آن علناً شنيده مى‏شد.
 
 
در چنين شرايطى مخالفين غدير نيز مورد سؤال قرار مى‏گرفتند و درباره غدير از آنان پرسيده مى‏شد، و آنان چاره‏اى جز اقرار نداشتند. حتى سران سقيفه كه براى ريشه‏كن كردن غدير به ميدان آمده بودند نيز به آن اعتراف كردند و اين اقرار به قدرى علنى بود كه دوست و دشمن را به تعجب واداشت.
 
 
مواردى در تاريخ به عنوان اقرار دشمنان غدير درباره آن آمده كه حجتى عليه خودشان به حساب مى‏آيد. البته اينها فقط نمونه‏هايى از اقرارهاى طرفداران سقيفه درباره غدير است. در طول چهارده قرن بسيارى از بزرگان عامه در كتاب‏ها و گفتارشان به حديث غدير اعتراف كرده‏اند و حتى كتاب‏هايى نوشته‏اند.
 
ارزش اين اقرارهاى خصم در بحث‏هاى علمى غدير بر احدى پوشيده نيست و نزديك‏ترين راه براى اثبات غدير است. اقرارهاى دشمنان اوليه غدير در قرن‏هاى بعد به صورت كتاب‏هايى  كه مخالفين غدير نوشتند و در آنها حديث غدير را با اسناد معتبر نقل كردند جلوه نمود.
 
 
اين سير تا آنجا پيشرفت كه عده‏اى از مؤلفين مخالف به جمع‏آورى اسناد و متون مربوط به غدير در ضمن كتاب‏هايشان و يا به صورت كتاب‏هاى مستقل پرداختند و جاى هر گونه شك و اشكال در اين زمينه را تا ابد مسدود نمودند.
 
 
تك تك اين موارد را ذيلاً و به ترتيب حروف الفبا مى‏آوريم.
 
 
۱-  ابليس و حديث غدير
 
سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام فراتر از ظاهر را مى‏ديد نقل مى‏كند: روزى ابليس )به صورت آدمى( عبورش به عده‏اى افتاد كه به اميرالمؤمنين‏عليه السلام ناسزا مى‏گفتند.
 
 
ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابى‏طالب ناسزا مى‏گوييد! گفتند: تو از كجا مى‏دانى كه او مولاى ماست؟ ابليس گفت: از گفته پيامبرتان كه گفت: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...« .××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۶۲ ح ۱. ×××
 
 
۲-  ابوبكر و حديث غدير
 
روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين‏عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .××× ۲ بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. ×××
 
۳-  ابوحنيفه و حديث غدير
 
روزى ابوحنيفه به مجلسى كه درباره غدير خم صحبت بود وارد شد و وقتى متوجه شد گفت: به اصحاب خود گفته‏ام در برابر شيعيان به حديث غدير اقرار نكنيد كه شما را محكوم مى‏كنند!!
 
 
هيثم بن حبيب صيرفى كه در آن مجلس بود متغير شد و گفت: چرا به آن اقرار نمى‏كنيد؟ آيا اين مطلب نزد تو ثابت نيست؟ ابوحنيفه گفت: ثابت است و خود آن را روايت كرده‏ام. هيثم گفت: پس چرا به آن اقرار نمى‏كنيد... ، در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن را فرموده و درباره‏اش خطابه ايراد كرده؟ آنگاه ما دلسوزتر از پيامبرصلى الله عليه وآله باشيم و به خاطر گفته اين و آن از نقلش چشم بپوشيم؟!××× ۱ كشف المهم: ص ۱۸۸. ×××
 
 
۴-  ابوهريره و حديث غدير
 
ابوهريره كه از بازوان قوى سقيفه است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏كند:
 
 
الف. ابوهريره مى‏گويد: در روز غدير خم پيامبر دست على بن ابى‏طالب را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...« و خداوند اين آيه را نازل كرد: »اليوم اكملت لكم دينكم...« .××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱. ×××
 
 
ب. در جنگ صفين اصبغ بن نباته نامه‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏عليه السلام براى معاويه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏دهم ... ، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره على‏عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ« .××× ۳ الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳. ×××
 
ج. پس از صلح امام حسن‏عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى‏نشست. يك شب جوانى به او گفت: تو را به خدا قسم مى‏دهم، آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدى كه درباره على بن ابى‏طالب‏عليه السلام مى‏فرمود: »اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ«؟ ابوهريره در حضور معاويه گفت: آرى. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد مى‏گيرم كه تو ولايت دشمن او )معاويه( را پذيرفته‏اى و با دوست او دشمنى كرده‏اى!××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۸۵۸ . ×××
 
 
۵ -  انس بن مالك و حديث غدير
 
انس بن مالك خدمتكار پيامبرصلى الله عليه وآله و از حاضران غدير است. او در حساس‏ترين موقعيت -  كه اميرالمؤمنين‏عليه السلام در كوفه از او خواست تا درباره غدير در حضور مردم شهادت دهد -  از اين كار سرباز زد و به نفرين حضرت به مرض برص )پيسى( در پيشانيش مبتلا شد كه همه آن را مى‏ديدند و علتش را مى‏دانستند.
 
 
او پس از مبتلا شدن تصميم گرفت هرگز غدير را كتمان نكند. نمونه‏اى از آن چنين است كه گفت: من در روز غدير خم از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم در حالى كه دست على‏عليه السلام را گرفته بود فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...« .××× ۲ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵ ح ۱۴۷ و ص ۴۴ ح ۱۷۹. ×××
 
 
۶ -  حارث فهرى و حديث غدير
 
از جمله معجزات غدير ماجراى حارث فهرى و عذاب الهى بر او با انكار غدير است. در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و او از طرف بقيه گفت:
 
 
اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى‏طالب كه گفتى: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...« از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟
 
 
حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى‏كنم.
 
 
حارث گفت: »خدايا، اگر آنچه محمد مى‏گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست« . و به روايتى: »خدايا، اگر محمد در آنچه مى‏گويد صادق و راستگو است شعله‏اى از آتش بر ما بفرست«!!
 
 
همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد. در روايت ديگر: ابر غليظى ظاهر شد و رعد و برقى به وجود آمد و صاعقه‏اى رخ داد و آتشى فرود آمد و همه آن دوازده نفر را سوزانيد.
 
 
بعد از اين ماجرا، آيه نازل شد: »سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...« ، يعنى »درخواست كننده‏اى عذاب واقع شدنى را درخواست كرد كه كسى نتواند آن را دفع كند« . پيامبرصلى الله عليه وآله به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آرى.
 
 
با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه »غدير« از منبع وحى سرچشمه گرفته و يك فرمان الهى است.××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۷ ۱۶۲ ۱۳۶. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۴ ۱۲۹  ۵۷  ۵۶. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳. ×××
 
 
۷-  حسن بصرى و حديث غدير
 
حسن بصرى حديث غدير را اين گونه نقل كرده است: پيامبرصلى الله عليه وآله على را در روز غدير خم براى مردم منصوب كرد و فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ« .××× ۲ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸۵ ح ۹۰۰. ×××
 
۸ -  سعد بن ابى‏وقاص و حديث غدير
 
سعد بن ابى‏وقاص از سرلشكران سقيفه است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او نيز همانند ساير منافقين اقرار به فضايل اميرالمؤمنين‏عليه السلام داشته است:
 
 
الف. سعد مى‏گويد: بالاتر از همه فضايل على غدير خم است. پيامبر دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏كردم و فرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...« .××× ۱ كتاب سليم: حديث ۵۵ . اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۹۶. ×××
 
 
ب. سعد -  كه پس از قتل عثمان با اميرالمؤمنين‏عليه السلام بيعت نكرد -  در راه سفر مكه با دو نفر عراقى برخورد كرد. او پرسيد: على بن ابى‏طالب درباره من چه مى‏گويد؟ سپس چهار فضيلت بزرگ از فضايل اميرالمؤمنين‏عليه السلام را بر شمرد و گفت: اگر بخواهيد پنجمى را هم بگويم. دو نفر عراقى گفتند: مى‏خواهيم بگوئى. سعد گفت: با پيامبرصلى الله عليه وآله در حجة الوداع بوديم. در بازگشت در غدير خم پياده شد و دستور داد تا مناديش بين مردم ندا كند: »من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله« .××× ۲ بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۴۱. ×××


=== حب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام ضابطه و ترازوى سنجش اعمال ===
در اين باره فرموده است:«پس هر يک از شما، طبق آنچه در قلبش از حب و بغض نسبت به على مى‏ يابد عمل كند»، يعنى هر كس قبل از عمل، بايد ببيند چه اندازه محبت يا بغض نسبت به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دارد و طبق آن عمل كند. از اين مطلب سه موضوع استفاده مى ‏شود:


ب. معاويه به سفر حج آمده بود، و در آن سفر سعد به ديدن او آمد. در آنجا درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام سخن به ميان آمد، و از جمله سعد به معاويه گفت: من از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم كه مى‏گفت: »من كنت مولاه فعلى مولاه« .××× ۳ احقاق الحق: ج ۳ ص ۳۲۴. ×××
'''الف)''' آنان كه حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام را دارند قدرِ اين نعمت را بدانند، و به اقتضاى داشتن اين نعمت در اعمال حسنه كوشا باشند.


'''ب)''' محبّان و شيعيان در راهِ محبت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام بيشتر كار كنند و عيار محبت خويش را بالا ببرند، و در راه ايشان و احياى امرشان فداكارى نمايند.


۹ -  طبرى و حديث غدير
'''ج)''' دشمنانِ اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بدانند كه تا ريشه و پايه را كه همان محبت ايشان است درست نكرده ‏اند بيهوده خود را به اعمالى مشغول داشته‏ اند كه نزد خداوند بدون محبت آنان ارزشى ندارد. پس بهتر است اگر در فكر خودسازى و حركت در راه خدا هستند، اصلاح خود را از اين مرحله شروع كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى مى‏ فرمايد: {{متن عربی|اِنَّما يَكْتَفى أحَدكُم بِما يَجِدُ لِعَلىٍّ فى قَلْبِه}}: «هر يک از شما فقط به آنچه نسبت به على در قلب خود مى‏ يابد اكتفا مى ‏كند».<ref>بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۴۵.</ref>


در زمان طبرى مورخ معروف عامه، ابوبكر بن ابى‏داود درباره حديث غديرخم مطالب نادرستى گفته بود و اين خبر به طبرى رسيد. او در پاسخ به ابن ابى‏داود كتاب مستقلى درباره غدير نوشت و در آن صحت اسناد آن را ثابت كرد و مدارك لازم را ارائه داد.××× ۱ تاريخ الاسلام )ذهبى( : ج ۲۳ ص ۲۸۳. ×××
=== حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درّ گرانمايه ===
حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درّ گرانمايه ‏اى است كه به هر كس نمى‏ دهند. اگر كسى آن را پذيرفت نشانه سعادت و تقواى اوست، و اگر كسى نپذيرفت نشانگرِ شقاوت اوست، و سزاوار نيست انسان هاى شقى به اين گوهر ناب دست يابند.


== اقرار دشمنان به حديث غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۹۸ - ۳۰۳؛ چهارده قرن با غدير: ص ۲۵، ۱۱۱ - ۱۱۸.</ref> ==
سرعت و وسعت انتشار خبر غدير به قدرى حيرت‏ انگيز بود كه باعث شد تلاش ‏هاى مذبوحانه دشمن براى مخفى كردن آن ناكام بماند و در حكومت ضد غدير هم ذكر آن علناً شنيده مى‏ شد.


۱۰-  عمر بن عبدالعزيز و حديث غدير
در چنين شرايطى مخالفين غدير نيز مورد سؤال قرار مى ‏گرفتند و درباره غدير از آنان پرسيده مى‏ شد، و آنان چاره‏اى جز اقرار نداشتند. حتى سران سقيفه كه براى ريشه ‏كن كردن غدير به ميدان آمده بودند نيز به آن اعتراف كردند و اين اقرار به قدرى علنى بود كه دوست و دشمن را به تعجب واداشت.


مردى نقل مى‏كند: در شام نزد عمر بن عبدالعزيز آمدم در حالى كه به مردم عطايايى مى‏داد و من نيز پيش رفتم. به من گفت: از كدام طايفه‏اى؟ گفتم: از قريش. گفت: از كدام طايفه قريش؟ گفتم: از بنى‏هاشم. پرسيد: از كدام بنى‏هاشم؟ گفتم: از مواليان على‏عليه السلام هستم! پرسيد: على كيست؟! من سكوت نمودم. عمر بن عبدالعزيز دست بر سينه‏اش گذاشت و گفت: من هم بخدا قسم از مواليان على بن ابى‏طالب هستم. سپس گفت: عده‏اى برايم روايت كرده‏اند كه از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده‏اند كه فرمود: »من كنت مولاه فعلى مولاه« .××× ۲ الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰. ×××
مواردى در تاريخ به عنوان اقرار دشمنان غدير درباره آن آمده كه حجتى عليه خودشان به حساب مى ‏آيد. البته اينها فقط نمونه ‏هايى از اقرارهاى طرفداران سقيفه درباره غدير است. در طول چهارده قرن بسيارى از بزرگان عامه در كتاب‏ها و گفتارشان به حديث غدير اعتراف كرده ‏اند و حتى كتاب‏هايى نوشته ‏اند.


ارزش اين اقرارهاى خصم در بحث‏ هاى علمى غدير بر احدى پوشيده نيست و نزديك‏ترين راه براى اثبات غدير است. اقرارهاى دشمنان اوليه غدير در قرن‏ هاى بعد به صورت كتاب‏ هايى كه مخالفين غدير نوشتند و در آنها حدیث غدیر را با اسناد معتبر نقل كردند جلوه نمود.


۱۱-  عمرو بن عاص و حديث غدير
اين سير تا آنجا پيشرفت كه عده ‏اى از مؤلفين مخالف به جمع ‏آورى اسناد و متون مربوط به غدير در ضمن كتاب‏ هايشان و يا به صورت كتاب ‏هاى مستقل پرداختند و جاى هر گونه شک و اشكال در اين زمينه را تا ابد مسدود نمودند.


معاويه نامه‏اى براى عمروعاص نوشت و در آن ضمن بدگويى به اميرالمؤمنين‏عليه السلام او را به يارى خود طلبيد. عمروعاص در پاسخ به نامه معاويه به عنوان رد سخن او فضايل اميرالمؤمنين‏عليه السلام را برشمرد و از جمله نوشت: پيامبر در روز غدير خم درباره او فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ«!××× ۳ الغدير: ج ۱ ص ۲۰۲. ×××
تک تک اين موارد را ذيلاً و به ترتيب حروف الفبا مى ‏آوريم.


=== ابليس و حديث غدير ===
سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فراتر از ظاهر را مى‏ ديد نقل مى ‏كند: روزى ابليس (به صورت آدمى) عبورش به عده ‏اى افتاد كه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناسزا مى‏ گفتند.


۱۲-  عمر و حديث غدير
ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابى ‏طالب ناسزا مى‏ گوييد! گفتند: تو از كجا مى ‏دانى كه او مولاى ماست؟ ابليس گفت: از گفته پيامبرتان كه گفت: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۶۲ ح ۱.</ref>


عمر بن خطاب حديث غدير را به اين صورت نقل كرده است: پيامبر على را به عنوان امام منصوب كرد و گفت: »من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله، خدايا تو بر اينان شاهد هستى« ! عمر مى‏گويد جوان خوش سيمايى را ديدم كه گفت: اى عمر، چه مى‏بينى؟ بخدا قسم پيامبرصلى الله عليه وآله پيمانى بر شما بست كه جز منافق آن را بر هم نمى‏زند، و عهدى گرفت كه با آن مخالفت نمى كند مگر كسى كه از دينش مرتد شده باشد. اى عمر، تو بپرهيز از اينكه آن را بر هم زنى  يا با آن مخالفت كنى!!××× ۱ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۰ ح ۱۰۱۵. ×××
=== ابوبكر و حديث غدير ===
روزى ابوبكر براى توجيه غصب [[خلافت]] نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸.</ref>


=== ابوحنيفه و حديث غدير ===
روزى ابوحنيفه به مجلسى كه درباره غدير خم صحبت بود وارد شد و وقتى متوجه شد گفت: به اصحاب خود گفته ‏ام در برابر شيعيان به حديث غدير [[اقرار]] نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!!


۱۳-  مأمون عباسى و حديث غدير
هيثم بن حبيب صيرفى كه در آن مجلس بود متغير شد و گفت: چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد؟ آيا اين مطلب نزد تو ثابت نيست؟ ابوحنيفه گفت: ثابت است و خود آن را روايت كرده ‏ام. هيثم گفت: پس چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد... ، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را فرموده و درباره ‏اش خطابه ايراد كرده؟ آنگاه ما دلسوزتر از پيامبر صلى الله عليه و آله باشيم و به خاطر گفته اين و آن از نقلش چشم بپوشيم؟!<ref>كشف المهم: ص ۱۸۸.</ref>


از جمله دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام كه اقرار به حديث غدير كرده‏اند مأمون عباسى است:
=== ابوهريره و حديث غدير ===
ابوهريره كه از بازوان قوى [[سقیفه]] است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏ كند:


'''الف)''' ابوهريره مى‏ گويد: در روز غدير خم پيامبر دست على بن ابى‏ طالب را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...}} و خداوند اين آيه را نازل كرد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱.</ref>


الف. مأمون نامه‏اى براى بنى‏هاشم نوشت و در آن فضايل اميرالمؤمنين‏عليه السلام را برشمرد، و از جمله نوشت: »او بود صاحب ولايت در حديث غدير خم« .××× ۲ الغدير: ج ۱ ص ۲۱۲. ×××
'''ب)''' در جنگ [[صفین]] اصبغ بن نباته نامه ‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى معاويه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم ... ، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على‏ عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳.</ref>


'''ج)''' پس از صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى‏ نشست. يک شب جوانى به او گفت:


ب. مأمون عباسى در خراسان مجلسى تشكيل داد كه در آن چهل نفر از بزرگان علماى اسلام را براى مناظره با خود دعوت كرد. از جمله مطالبى كه در آن مجلس مطرح شد اين بود كه على بن ابى‏طالب‏عليه السلام در خلافت بر ديگران مقدم است. وقتى اهل مجلس از اين مطلب تعجب كردند، از يكى از آنان پرسيد: آيا حديث ولايت )غدير( را روايت مى‏كنى؟ آنان اقرار كردند، وآن را نقل كردند.
تو را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام مى‏ فرمود:


{{متن عربی|اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ؟}} ابوهريره در حضور معاويه گفت: آرى. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد مى ‏گيرم كه تو ولايت دشمن او (معاويه) را پذيرفته ‏اى و با دوست او دشمنى كرده ‏اى!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۹؛ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۸۵۸ .</ref>


مأمون گفت: اين حديث، خلافت على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را بر ابوبكر و عمر ثابت مى‏كند و هيچ حقى براى آنان ثابت نمى‏كند.
=== انس بن مالک و حديث غدير ===
[[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]] خدمتكار پيامبر صلى الله عليه و آله و از حاضران غدير است. او در حساس ‏ترين موقعيت -  كه امیرالمؤمنین علیه السلام در كوفه از او خواست تا درباره غدير در حضور مردم شهادت دهد -  از اين كار سرباز زد و به نفرين حضرت به مرض برص (پيسى) در پيشانيش مبتلا شد كه همه آن را مى‏ ديدند و علتش را مى‏ دانستند.


او پس از مبتلا شدن تصميم گرفت هرگز غدير را [[کتمان]] نكند. نمونه ‏اى از آن چنين است كه گفت: من در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم در حالى كه دست على‏ عليه السلام را گرفته بود فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...}}<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵ ح ۱۴۷ و ص ۴۴ ح ۱۷۹.</ref>


يكى از آنان به نام اسحاق گفت: عده‏اى مى‏گويند: اين حديث مربوط به مسئله‏اى است كه بين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام و زيد بن حارثه پيش آمده است!! مأمون گفت: زمان اين حديث كِى بوده؟ آيا هنگام بازگشت از حجة الوداع نبوده؟ گفت: آرى. مأمون گفت: شهادت زيد بن حارثه قبل از غدير بوده است!! چطور خود را به چنين اشكالى قانع كرده‏اى؟!××× ۳ الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰. ×××
=== حارث فهرى و حديث غدير ===
از جمله معجزات غدير ماجراى حارث فهرى و عذاب الهى بر او با انكار غدير است. در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت:


۲۴.  امتحان دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام با ولايت =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  آيه »ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ..
اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى ‏طالب كه گفتى: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...}} از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟


حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى ‏كنم.


۲۵.  انواع دشمنى با اهل‏بيت‏عليهم السلام =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست». و به روايتى: «خدايا، اگر محمد در آنچه مى ‏گويد صادق و راستگو است شعله ‏اى از آتش بر ما بفرست»!!


همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاک كرد. در روايت ديگر: ابر غليظى ظاهر شد و رعد و برقى به وجود آمد و صاعقه‏ اى رخ داد و آتشى فرود آمد و همه آن دوازده نفر را سوزانيد.


۲۶.  اهل جهنم: دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  جهنم و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام
بعد از اين ماجرا، آيه نازل شد: {{متن قرآن|سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...}}: «درخواست کننده ای عذابی را که واقع شدنی است درخواست کرد»


پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آرى.


۲۷.  برخورد شيعيان اهل‏بيت‏عليهم السلام با دشمنان××× ۱ اسرار غدير: ص ۲۱۴. ×××
با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و يک فرمان الهى است.<ref>بحار الانوار: ج۳۷، ص۱۶۷،۱۶۲،۱۳۶؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۴،۱۲۹،۵۷،۵۶؛ الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳.</ref>


   يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه‏عليهم السلام كه در خطبه غدير به آن اشاره شده جوانبى است كه شيعيان و محبّان اهل‏بيت‏عليهم السلام بايد در سايه ادعاى ولايت ضرورتاً مراعات كنند.
=== حسن بصرى و حديث غدير ===
حسن بصرى حدیث غدیر را اين گونه نقل كرده است: پيامبر صلى الله عليه و آله على را در روز غدير خم براى مردم منصوب كرد و فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}}<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸۵ ح ۹۰۰.</ref>


=== سعد بن ابى ‏وقاص و حديث غدير ===
[[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی ‏وقاص]] از سرلشكران سقيفه است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او نيز همانند ساير منافقين اقرار به فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داشته است:


از جمله آنها اين است كه با دشمنان خدا و رسول و اهل‏بيت‏عليهم السلام رشته دوستى نداشته باشند اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان و يا فاميلشان باشند.
'''الف)''' سعد مى‏ گويد: بالاتر از همه فضايل على غدير خم است. پيامبر دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏ كردم و فرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...}}<ref>كتاب سليم: حديث ۵۵؛ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۹۶.</ref>


'''ب)''' سعد -  كه پس از قتل [[عثمان بن عفّان|عثمان]] با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت نكرد -  در راه سفر مكه با دو نفر عراقى برخورد كرد. او پرسيد: على بن ابى‏ طالب درباره من چه مى‏ گويد؟ سپس چهار فضيلت بزرگ از فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر شمرد و گفت: اگر بخواهيد پنجمى را هم بگويم. دو نفر عراقى گفتند: مى ‏خواهيم بگوئى. سعد گفت: با پيامبر صلى الله عليه و آله در حجة الوداع بوديم. در بازگشت در غدير خم پياده شد و دستور داد تا مناديش بين مردم ندا كند: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۴۱.</ref>


۲۸.  بررسى علل يأس دشمنان در غدير××× ۲ تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۲۹۷  - ۲۸۷. ×××
'''ب)''' معاويه به سفر حج آمده بود، و در آن سفر سعد به ديدن او آمد. در آنجا درباره اميرالمؤمنين عليه السلام سخن به ميان آمد، و از جمله سعد به معاويه گفت: من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى ‏گفت:{{متن عربی|من كنت مولاه فعلى مولاه}}<ref>احقاق الحق: ج ۳ ص ۳۲۴.</ref>


   تدبّر در قرآن ما را در رسيدن به پاسخ صحيح كمك مى‏كند. شكى نيست كه اميد لازمه يأس است؛ يعنى بايد اميدى باشد تا بر اثر وقوع امرى تبديل به يأس گردد. لذا براى درك حقيقت، بايد ديد از نظر قرآن اميد مخالفان براى نفوذ در دين نسبت به چه موضوعى بوده است؟
=== طبرى و حديث غدير ===
در زمان طبرى مورخ معروف عامه، ابوبكر بن ابى‏ داود درباره حديث غديرخم مطالب نادرستى گفته بود و اين خبر به طبرى رسيد. او در پاسخ به ابن ابى‏ داود كتاب مستقلى درباره غدير نوشت و در آن صحت اسناد آن را ثابت كرد و مدارک لازم را ارائه داد.<ref>تاريخ الاسلام: ج ۲۳ ص ۲۸۳.</ref>


=== عمر بن عبدالعزيز و حديث غدير ===
مردى نقل مى‏ كند: در شام نزد [[عمر بن عبدالعزیز (خلیفه اموی)|عمر بن عبدالعزیز]] آمدم در حالى كه به مردم عطايايى مى ‏داد و من نيز پيش رفتم. به من گفت: از كدام طايفه‏ اى؟ گفتم: از قريش. گفت: از كدام طايفه قريش؟ گفتم: از بنى‏ هاشم. پرسيد: از كدام بنى ‏هاشم؟ گفتم: از مواليان على ‏عليه السلام هستم! پرسيد: على كيست؟! من سكوت نمودم. عمر بن عبدالعزيز دست بر سينه‏ اش گذاشت و گفت: من هم بخدا قسم از مواليان على بن ابى‏ طالب هستم. سپس گفت: عده ‏اى برايم روايت كرده ‏اند كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند كه فرمود: {{متن عربی|من كنت مولاه فعلى مولاه}}<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰.</ref>


قرآن در بخشى از آيتى مى‏فرمايد: »نتربّص به ريب المنون«××× ۳ طور /  ۳۰. ×××: در كمين و منتظر مرگ او هستيم. بر اين اساس روشن مى‏شود اميد مخالفان اسلام معطوف به بعد از شهادت رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله بوده است. با شهادت آن حضرت جايگاه رهبرى الهى مسلمين خالى مى‏شود و رخنه‏اى در دين ايجاد مى‏گردد، كه اگر تدبيرى در جهت رفع و دفع اين ثلمه انديشيده نشود، رياست طلبان با نفوذ در رهبرى يا به دست گرفتن سكّان آن، زمينه‏اى براى نفوذ در دين ايجاد مى‏كنند. بدين رو اميد مخالفان نفوذ در رهبرى اسلامى بوده، و اگر قرار باشد اين اميد تبديل به يأس گردد، بايد از طرف خداوند تكليف رهبرى بعد از رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله در روزى از ايام حجةالوداع روشن شده باشد، تا زمينه يأس كامل كفار فراهم گردد و وعده الهى در: »اليوم يئس الذين كفروا من دينكم« كاملاً محقق گردد.
=== عمرو بن عاص و حديث غدير ===
معاويه نامه ‏اى براى عمروعاص نوشت و در آن ضمن بدگويى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام او را به يارى خود طلبيد. عمروعاص در پاسخ به نامه معاويه به عنوان رد سخن او فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را برشمرد و از جمله نوشت: پيامبر در روز غدير خم درباره او فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}!<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۲.</ref>


=== عمر و حديث غدير ===
عمر بن خطاب حدیث غدیر را به اين صورت نقل كرده است: پيامبر على را به عنوان امام منصوب كرد و گفت: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}} خدايا تو بر اينان شاهد هستى»! عمر مى‏ گويد جوان خوش سيمايى را ديدم كه گفت: اى عمر، چه مى‏ بينى؟ بخدا قسم پيامبر صلى الله عليه و آله پيمانى بر شما بست كه جز منافق آن را بر هم نمى ‏زند، و عهدى گرفت كه با آن مخالفت نمى كند مگر كسى كه از دينش مرتد شده باشد. اى عمر، تو بپرهيز از اينكه آن را بر هم زنى  يا با آن مخالفت كنى!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۰ ح ۱۰۱۵.</ref>


۲۹.  پيروان دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دعاى روز غدير و ذكر دشمنان -  زيارت غديريه و ذكر دشمنان
=== مأمون و حديث غدير ===
از جمله دشمنان [[اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] كه اقرار به حديث غدير كرده ‏اند [[مأمون عباسی|مأمون]] است:


'''الف)''' مأمون نامه ‏اى براى بنى‏ هاشم نوشت و در آن فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را برشمرد، و از جمله نوشت: «او بود صاحب ولايت در حديث غدير خم».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۲.</ref>


۳۰.  ترور اميرالمؤمنين‏عليه السلام =   ترور اميرالمؤمنين‏عليه السلام
'''ب)''' مأمون عباسى در خراسان مجلسى تشكيل داد كه در آن چهل نفر از بزرگان علماى اسلام را براى مناظره با خود دعوت كرد.


از جمله مطالبى كه در آن مجلس مطرح شد اين بود كه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام در خلافت بر ديگران مقدم است. وقتى اهل مجلس از اين مطلب تعجب كردند، از يكى از آنان پرسيد: آيا حديث ولايت (غدير) را روايت مى‏ كنى؟ آنان اقرار كردند، وآن را نقل كردند.


۳۱.  ترور پيامبرصلى الله عليه وآله =   ترور پيامبرصلى الله عليه وآله
مأمون گفت: اين حديث، خلافت على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را بر ابوبكر و عمر ثابت مى ‏كند و هيچ حقى براى آنان ثابت نمى ‏كند.


یكى از آنان به نام اسحاق گفت: عده ‏اى مى‏ گويند: اين حديث مربوط به مسئله‏ اى است كه بين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و زيد بن حارثه پيش آمده است!! مأمون گفت: زمان اين حديث كِى بوده؟ آيا هنگام بازگشت از حجة الوداع نبوده؟ گفت: آرى. مأمون گفت: شهادت زید بن حارثه قبل از غدير بوده است!! چطور خود را به چنين اشكالى قانع كرده ‏اى؟!<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰.</ref>


۳۲.  تلاش براى از بين بردن غدير××× ۱ بر بلنداى هزار و چهار صد ساله غدير )سيد على ميرشريفى( : ۵۰  - ۴۷ . ×××
== برخورد شيعيان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام با دشمنان<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۴.</ref> ==
يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه ‏عليهم السلام كه در [[خطبه غدیر]] به آن اشاره شده جوانبى است كه شيعيان و محبّان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بايد در سايه ادعاى ولايت ضرورتاً مراعات كنند.


   اولين فردى كه مى‏كوشيد تا از فراموش شدن غدير جلوگيرى نمايد خود رسول‏خداصلى الله عليه وآله بود. حضرتش هنگام شهادت قلم و كاغذ طلبيد تا درباره واقعه غدير و جانشينى اميرالمؤمنين‏عليه السلام سفارش نمايد و از فراموش شدن آن پيشگيرى كند. پس از رسول‏خداصلى الله عليه وآله كسى كه از همه بيشتر در زنده نگه داشتن غدير كوشيد و در اين راه رنج‏هاى جانكاهى متحمل شد، حضرت زهراعليها السلام بود. پس از او حضرت على‏عليه السلام بارها صحابه را سوگند داد تا درباره واقعه غدير شهادت و گواهى دهند و در هر فرصت مناسبى‏از غدير يادكرد.
از جمله آنها اين است كه با دشمنان خدا و رسول و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام رشته دوستى نداشته باشند اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان و يا فاميلشان باشند.  


حكّام مستبدّ اموى و مروانى به شدت فعاليت مى‏كردند تا نور غدير را خاموش كنند و به زعم باطل خود كارى كنند كه نسل آينده از اين واقعه بى‏اطلاع بماند، تا در نهايت از اين طريق به حكومت غصبى خود مشروعيت بخشند. ولى با كوشش پيگير اميرالمؤمنين و ائمه معصومين‏عليهم السلام نتوانستند به اين آرمان باطل خود جامه عمل بپوشانند.
== بررسى علل يأس دشمنان در غدير<ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۲۸۷ - ۲۹۷.</ref> ==
   تدبّر در [[قرآن]] ما را در رسيدن به پاسخ صحيح كمک مى ‏كند. شكى نيست كه اميد لازمه يأس است؛ يعنى بايد اميدى باشد تا بر اثر وقوع امرى تبديل به يأس گردد. لذا براى درک حقيقت، بايد ديد از نظر قرآن اميد مخالفان براى نفوذ در دين نسبت به چه موضوعى بوده است؟


قرآن در بخشى از آيتى مى ‏فرمايد:


فرزندان رسول‏خداصلى الله عليه وآله به محض اينكه اندك مناسبتى پيش مى‏آمد، مسئله غدير را مطرح و گوشزد مى‏كردند و از فراموش شدن آن جلوگيرى مى‏نمودند. همين عنايت خاص امامان معصوم و جانشينان بر حق پيامبرعليهم السلام بود كه باعث شد غدير زنده بماند و تا به امروز در حال درخشش و پرتو افشانى باشد.
{{متن قرآن|نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ}}<ref>طور /  ۳۰.</ref>: 


«بلکه این سبک مغزانند که می گویند: او شاعری است که برای او حوادث تلخ روزگار و آمدن مرگش را انتظار می بردیم!»


خلفاى عباسى نيز در پنهان كردن چهره منوّر غدير هر چه توانستند فعاليت كردند. آنان گر چه به ظاهر خود را از ياران على‏عليه السلام مى‏شمردند، ولى شكى نيست كه آنها نيز هميشه در حال آزار و شكنجه و در نهايت كشتن فرزندان پيامبرصلى الله عليه وآله بودند. اينان نيز با اراده و مشيت خداوند قهار نتوانستند مخالفت ورزند، و با كشتن فرزندان ابوطالب‏عليه السلام و مسموم و شهيد نمودن امامان شيعه كارى از پيش نبردند. بلكه به عكس موجب درخشان‏تر شدن خورشيد هميشه تابناك غدير شدند.
بر اين اساس روشن مى ‏شود اميد مخالفان اسلام معطوف به بعد از شهادت رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله بوده است.


با شهادت آن حضرت جايگاه رهبرى الهى مسلمين خالى مى ‏شود و رخنه‏اى در دين ايجاد مى‏ گردد، كه اگر تدبيرى در جهت رفع و دفع اين ثلمه انديشيده نشود، رياست طلبان با نفوذ در رهبرى يا به دست گرفتن سكّان آن، زمينه ‏اى براى نفوذ در دين ايجاد مى‏ كنند.


ابوحنيفه نعمان بن ثابت در جلسه‏اى مهم به هيثم بن حبيب صيرفى گفت: قد قلت لأصحابنا لا تقرّوا لهم بحديث غدير خم فيخصموكم: من به اصحاب خودمان گفته‏ام نزد شيعيان به حديث غدير اعتراف نكنيد كه شما را محكوم مى‏كنند!
بدين رو اميد مخالفان نفوذ در رهبرى اسلامى بوده، و اگر قرار باشد اين اميد تبديل به يأس گردد، بايد از طرف خداوند تكليف رهبرى بعد از رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله در روزى از ايام حجةالوداع روشن شده باشد، تا زمينه يأس كامل كفار فراهم گردد و وعده الهى در: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ}} كاملاً محقق گردد.


== تلاش براى از بين بردن غدير<ref>بر بلنداى هزار و چهار صد ساله غدير: ۴۷ - ۵۰.</ref> ==
   اولين فردى كه مى‏ كوشيد تا از فراموش شدن غدير جلوگيرى نمايد خود رسول خدا صلى الله عليه و آله بود.


گويا در همين دوران بود كه اختناق شديد و كار بسيار سخت شد، تا آنجا كه رئيس مذهب شيعه امام جعفر صادق‏عليه السلام براى حفظ تشيع و بقاى شيعيان پناه به تقيه برد و از ياران خود خواست كه در مورد حديث غدير بحث و مجادله نكنند.
حضرتش هنگام شهادت قلم و كاغذ طلبيد تا درباره واقعه غدير و جانشينى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سفارش نمايد و از فراموش شدن آن پيشگيرى كند.


پس از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله كسى كه از همه بيشتر در زنده نگه داشتن غدير كوشيد و در اين راه رنج ‏هاى جانكاهى متحمل شد، حضرت زهرا عليها السلام بود.


۳۳.  جزاى دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در قيامت =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
پس از او حضرت على‏ عليه السلام بارها صحابه را سوگند داد تا درباره واقعه غدير شهادت و گواهى دهند و در هر فرصت مناسبى‏ از غدير يادكرد.


۳۴.  جهنم و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲  - ۲۰۱. اسرار غدير: ص ۵۰ . ×××
حكّام مستبدّ اموى و مروانى به شدت فعاليت مى ‏كردند تا نور غدير را خاموش كنند و به زعم باطل خود كارى كنند كه نسل آينده از اين واقعه بى ‏اطلاع بماند، تا در نهايت از اين طريق به حكومت غصبى خود مشروعيت بخشند. ولى با كوشش پيگير اميرالمؤمنين و ائمه معصومين‏ عليهم السلام نتوانستند به اين آرمان باطل خود جامه عمل بپوشانند.


   سخنرانى تاريخى پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير كه حدود يك ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.
فرزندان رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله به محض اينكه اندک مناسبتى پيش مى ‏آمد، مسئله غدير را مطرح و گوشزد مى ‏كردند و از فراموش شدن آن جلوگيرى مى ‏نمودند. همين عنايت خاص امامان معصوم و جانشينان بر حق پيامبر عليهم السلام بود كه باعث شد غدير زنده بماند و تا به امروز در حال درخشش و پرتو افشانى باشد.


خلفاى بنی عباس نيز در پنهان كردن چهره منوّر غدير هر چه توانستند فعاليت كردند. آنان گر چه به ظاهر خود را از ياران على‏ عليه السلام مى  شمردند، ولى شكى نيست كه آنها نيز هميشه در حال آزار و شكنجه و در نهايت كشتن فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله بودند. اينان نيز با اراده و مشيت خداوند قهار نتوانستند مخالفت ورزند، و با كشتن فرزندان ابوطالب ‏عليه السلام و مسموم و شهيد نمودن امامان شيعه كارى از پيش نبردند. بلكه به عكس موجب درخشان‏تر شدن خورشيد هميشه تابناک غدير شدند.


در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل‏بيت‏عليهم السلام قرار دادند و فرمودند: اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل‏بيت‏عليهم السلام هستند.
ابوحنيفه نعمان بن ثابت در جلسه ‏اى مهم به هيثم بن حبيب صيرفى گفت: {{متن عربی|قد قلت لأصحابنا لا تقرّوا لهم بحديث غدير خم فيخصموكم}}: من به اصحاب خودمان گفته ‏ام نزد شيعيان به حدیث غدیر اعتراف نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!


گويا در همين دوران بود كه اختناق شديد و كار بسيار سخت شد، تا آنجا كه رئيس مذهب شيعه  امام جعفر صادق علیه السلام براى حفظ تشيع و بقاى شيعيان پناه به تقيه برد و از ياران خود خواست كه در مورد حديث غدير بحث و مجادله نكنند.


سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل‏محمدعليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل‏محمدعليهم السلام معنى كردند.
== جهنم و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۰۱ - ۲۱۲؛ اسرار غدير: ص ۵۰ .</ref> ==
   سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.


در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولایت و محبت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام قرار دادند و فرمودند: اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هستند.


پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير در توصيف دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام به آيه ۱۲ سوره انشقاق: »فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً« اشاره كرده فرمود: »بدانيد كه دشمنان امامان كسانى‏اند كه شعله‏هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت« .
سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل ‏محمد عليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل ‏محمد عليهم السلام معنى كردند.


پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش هفتم [[خطبه غدیر]] در توصيف دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به آيه ۱۲ سوره انشقاق:


سپس آيه ۷ سوره ملك: »اِذا اُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ« ، و آيه ۱۲ سوره فرقان: »اِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً« كنار هم قرار داده شد و حضرت فرمود: »بدانيد دشمنان ايشان كسانى‏اند كه از جهنم در حالى كه مى‏جوشد صداى وحشتناكى مى‏شنوند و شعله كشيدن آن را مى‏بينند« .
{{متن قرآن|فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً}} اشاره كرده فرمود: «بدانيد كه دشمنان امامان كسانى ‏اند كه شعله‏ هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت».


سپس آيه ۷ سوره ملک:


پس از آن حضرت موارد قرآنى دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام با قرائت كامل آيه ۳۸ سوره اعراف: »كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذا ادّارَكُوا فيها جَميعاً ...« ادامه يافت، كه مفهوم آن لعنت دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام به يكديگر و مضاعف شدن عذاب آنان بود.
{{متن قرآن|اِذا اُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ}} و آيه ۱۲ سوره فرقان:


{{متن قرآن|اِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً}}كنار هم قرار داده شد و حضرت فرمود:


فراز ديگر درباره دشمنان نيز با آوردن آيه ۸ تا ۱۱ سوره ملك: »تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ ...« ادامه يافت. منظور از اين آيات آن بود كه دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در جهنم مورد سؤال و ملامت قرار خواهند گرفت كه آيا كسى شما را يادآور نشد؟ و آنان اعتراف مى‏كنند كه گوش فرا نداديم، و اين گرفتارى حاصل سرپيچى خود ماست.
«بدانيد دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه از جهنم در حالى كه مى ‏جوشد صداى وحشتناكى مى ‏شنوند و شعله كشيدن آن را مى ‏بينند».


پس از آن حضرت موارد قرآنى دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام با قرائت كامل آيه ۳۸ سوره اعراف: {{متن قرآن|كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذا ادّارَكُوا فيها جَميعاً...}} ادامه يافت، كه مفهوم آن لعنت دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام به يكديگر و مضاعف شدن عذاب آنان بود.


اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً.
فراز ديگر درباره دشمنان نيز با آوردن آيه ۸ تا ۱۱ سوره ملک:


{{متن قرآن|تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ...}} ادامه يافت. منظور از اين آيات آن بود كه دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در جهنم مورد سؤال و ملامت قرار خواهند گرفت كه آيا كسى شما را يادآور نشد؟ و آنان اعتراف مى‏ كنند كه گوش فرا نداديم، و اين گرفتارى حاصل سرپيچى خود ماست.


اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.
{{متن عربی|اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً. اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً. اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ}}


{{متن قرآن|كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لاَوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ}}


اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: »كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لاَوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ« .
{{متن عربی|اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ}}: {{متن قرآن|كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْ‏ءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ فى ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فى اَصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لاَصْحابِ السَّعيرِ}}


بدانيد كه دشمنان اهل ‏بيت كسانى‏ اند كه به شعله ‏هاى آتش وارد مى‏ شوند.


اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: »كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْ‏ءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ فى ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فى اَصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لاَصْحابِ السَّعيرِ« :
بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى ‏اند كه از جهنم در حالى كه مى‏ جوشد صداى وحشتناكى مى‏ شنوند و شعله كشيدن آن را مى ‏بينند.


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه خداوند درباره آنان فرموده است:


بدانيد كه دشمنان اهل‏بيت كسانى‏اند كه به شعله‏هاى آتش وارد مى‏شوند.
{{متن قرآن|قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ ۖ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا ۖ حَتَّىٰ إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَٰؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ ۖ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَٰكِنْ لَا تَعْلَمُونَ}}:


«خدا می فرماید: شما هم در میان گروه هایی از جن و انس که پیش از شما بودند در آتش درآیید، هرگاه گروهی وارد شوند، هم مسلکان خود را لعنت کنند تا آنکه همه آنان با خفت و خواری در آتش جمع شوند، آن گاه پیروانشان درباره پیشوایانشان گویند: پروردگارا! اینان ما را به گمراهی کشیدند، پس عذابشان را از آتش، دو چندان گردان؛ خدا می فرماید: برای هر کدامتان دو چندان است، ولی نمی دانید.»


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏اند كه از جهنم در حالى كه مى‏جوشد صداى وحشتناكى مى‏شنوند و شعله كشيدن آن را مى‏بينند.
بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى ‏اند كه خداوند عز و جل مى ‏فرمايد: {{متن قرآن|تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ ۖ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌقَالُوا بَلَىٰ قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍوَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ}}:


«نزدیک است که از شدت خشم متلاشی و پاره پاره شود. هرگاه گروهی در آن افکنده شوند، نگهبانانش از آنان می پرسند: آیا شما را بیم دهنده ای نیامد؟ می گویند: چرا، بیم دهنده آمد، ولی او را انکار کردیم و گفتیم: خدا هیچ چیز نازل نکرده است؛ شما بیم دهندگان جز در گمراهی بزرگی نیستید. و می گویند: اگر ما [دعوت سعادت بخش آنان را] شنیده بودیم، یا [در حقایقی که برای ما آوردند] تعقّل کرده بودیم، در میان [آتش] اهل آتش سوزان نبودیم. پس به گناه خود اعتراف می کنند. و مرگ و دوری از رحمت بر اهل آتش سوزان باد.»


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏اند كه خداوند درباره آنان فرموده است: »كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها ...« : »هر گروهى كه داخل جهنم مى‏شوند همتاى خود را لعنت مى‏كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان مى‏گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا مى‏فرمايد: »براى هر دو گروه عذاب مضاعف است ولى شما نمى‏دانيد« .
== حسد دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۴،۳۵۳.</ref> ==
در كنار آيات غدير، مى ‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با [[قرآن]] را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد، كه از جمله آنها اتمام حجت ‏هاى قرآنىِ بُرَيده اسلمى است:


{{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ}}ناظر به ملک عظيم آل محمد است<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲.</ref>:


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏اند كه خداوند عز و جل مى‏فرمايد: »كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَاَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ...« : »هر گاه گروهى را در جهنم مى‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مى‏پرسند: آيا ترساننده‏اى براى شما نيامد؟ مى‏گويند: بلى، براى ما نذير و ترساننده آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهىِ بزرگ هستيد. و مى‏گويند: اگر مى‏شنيديم يا فكر مى‏كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند اصحاب آتش« .
بريده اسلمى در ايام [[سقیفه]] نوجوانى تيزگوى بود كه اتفاقاً در روزهاى اول رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله به سفر رفته بود.


وقتى از سفر بازگشت و ابوبكر را بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله ديد از تعجب دهانش باز ماند و آنچه را مى ‏ديد باور نكرد. لذا با صراحت و بدون ترس با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] روبرو شد و در برابر همه مردم با يادآورى غدير حجت را بر او و مردم تمام كرد.


   براى توضيح و موارد بيشتر مراجعه شود به عنوان: جهنم.
او خطاب به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى‏ طالب {{متن عربی|السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ}} گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده‏ اى؟ ابوبكر گفت: به ياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟!


عمر گفت: نبوت و [[امامت]] در يک خاندان جمع نمى‏ شود! بريده در پاسخ اين آيه را خواند:


۳۵.  حزب شيطان =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام آيه »أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ...«
{{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً}}<ref>نساء ۵۴ .</ref>:


«بلکه حسد می‌ورزند با مردم (یعنی پیامبر و مسلمین) چون آنها را خدا به فضل خود برخوردار نمود. که البته ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنها ملک و سلطنتی بزرگ عطا کردیم.»


۳۶.  حسد دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۱ غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۴ ۳۵۳. ×××
سپس گفت: بنابراين خداوند نبوت و ملک را براى آنان جمع كرده است.
 
   در كنار آيات غدير، مى‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد، كه از جمله آنها اتمام حجت‏هاى قرآنىِ بُرَيده اسلمى است:
 
 
»أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ« ناظر به ملك عظيم آل محمد است××× ۲ مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲. ×××:
 
 
بريده اسلمى در ايام سقيفه نوجوانى تيزگوى بود كه اتفاقاً در روزهاى اول رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله به سفر رفته بود. وقتى از سفر بازگشت و ابوبكر را بر فراز منبر پيامبرصلى الله عليه وآله ديد از تعجب دهانش باز ماند و آنچه را مى‏ديد باور نكرد. لذا با صراحت و بدون ترس با ابوبكر روبرو شد و در برابر همه مردم با يادآورى غدير حجت را بر او و مردم تمام كرد.
 
 
او خطاب به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى‏طالب »السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ« گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده‏اى؟ ابوبكر گفت: به ياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟!
 
 
عمر گفت: نبوت و امامت در يك خاندان جمع نمى‏شود! بريده در پاسخ اين آيه را خواند: »أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً«××× ۱ نساء /  ۵۴ . ×××:
 
 
»بر مردم حسد مى‏برند نسبت به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان عطا كرده است. ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان مُلك عظيم عنايت كرديم« . سپس گفت: بنابراين خداوند نبوت و ملك را براى آنان جمع كرده است.
 


عمر غضب كرد و دستور داد او را از مسجد بيرون كردند؛ و هميشه نسبت به بريده نگاه غضب آلود داشت!!
عمر غضب كرد و دستور داد او را از مسجد بيرون كردند؛ و هميشه نسبت به بريده نگاه غضب آلود داشت!!


== حَشرِ دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۶ - ۱۷۸.</ref> ==
   در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا [[حوض کوثر]] عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود.


۳۷.  حَشرِ دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۲ غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۸  - ۱۷۶. ×××
پيامبر صلى الله عليه و آله هم در خطبه غدير اين مفهوم را به شكل ‏هاى مختلف از جمله حديث حديث رايات در روز قيامت بيان فرمود.


   در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا حوض كوثر عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود. پيامبرصلى الله عليه وآله هم در خطبه غدير اين مفهوم را به شكل‏هاى مختلف از جمله حديث حديث رايات در روز قيامت بيان فرمود.
آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره حضرت به حشر ابوبكر به عنوان گوساله امت و عمر به عنوان فرعون امت و [[عثمان بن عفّان|عثمان]] به عنوان هامان امت و معاويه به عنوان مِخدَج و پيروان آنان در حديث رايات است:


امت من بر سر [[حوض  کوثر]] در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى ‏شوند:


آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره حضرت به حشر ابوبكر به عنوان گوساله امت و عمر به عنوان فرعون امت و عثمان به عنوان هامان امت و معاويه به عنوان مِخدَج و پيروان آنان در حديث رايات است:
اول آنان رايت گوساله امت من است. من بپا مى ‏خيزم و دست او را مى‏ گيرم. به محض آن كه دستش را گرفتم روى او سياه مى‏ شود و قدم هايش به لرزه در مى ‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏ شود، و تابعين او نيز همين گونه مى‏ شوند. از آنان مى‏ پرسم: بعد از من با دو يادگار گرانقدر من چگونه رفتار كرديد؟


در پاسخ مى‏ گويند:


امت من بر سر حوض كوثر در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى‏شوند:
ثِقْل بزرگ‏تر (يعنى قرآن) را تكذيب نموديم و پاره پاره كرديم، و ثِقْل كوچک ‏تر (عترت) را در تنگنا قرار داديم و حقش را گرفتيم.


اول آنان رايت گوساله امت من است. من بپا مى‏خيزم و دست او را مى‏گيرم. به محض آن كه دستش را گرفتم روى او سياه مى‏شود و قدم هايش به لرزه در مى‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏شود، و تابعين او نيز همين گونه مى‏شوند. از آنان مى‏پرسم: بعد از من با دو يادگار گرانقدر من چگونه رفتار كرديد؟
آنگاه من مى‏ گويم: به سمت چپ برويد. آنان از نزد من تشنه و جگر سوخته و روسياه باز گردانده مى ‏شوند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.


سپس رايت فرعون امتم بر سر حوض وارد مى ‏شوند كه اكثر مردم اينانند كه توسط او از راه راست منحرف شده ‏اند ... .


در پاسخ مى‏گويند: ثِقْل بزرگ‏تر )يعنى قرآن( را تكذيب نموديم و پاره پاره كرديم، و ثِقْل كوچك‏تر )عترت( را در تنگنا قرار داديم و حقش را گرفتيم. آنگاه من مى‏گويم: به سمت چپ برويد. آنان از نزد من تشنه و جگر سوخته و روسياه باز گردانده مى‏شوند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده‏اند.
دست رئيس آنان را مى‏ گيرم، و به محض آنكه دست او را مى‏ گيرم رويش سياه مى ‏شود و قدم‏ هايش مى‏ لرزد و امعاء و احشاء او منقلب مى ‏شود، و آنان كه تابع او بوده ‏اند نيز چنين مى‏ شوند.


من مى‏ گويم: درباره ثِقْلين بعد از من چه رفتارى كرديد؟ مى‏ گويند: ثِقل بزرگ‏تر را تكذيب كرده و آن را پاره پاره كرديم، و با ثِقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم.


سپس رايت فرعون امتم بر سر حوض وارد مى‏شوند كه اكثر مردم اينانند كه توسط او از راه راست منحرف شده‏اند ... . دست رئيس آنان را مى‏گيرم، و به محض آنكه دست او را مى‏گيرم رويش سياه مى‏شود و قدم‏هايش مى‏لرزد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏شود، و آنان كه تابع او بوده‏اند نيز چنين مى‏شوند.
من مى ‏گويم: شما هم به راه گروه اول برويد. آنان هم تشنه و جگر سوخته و روسياه باز مى‏ گردند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.


سپس رايت هامان امتم كه امام پنجاه هزار نفر از آنان است -  نزد من مى ‏آيند. من بر مى‏ خيزم و دست او را مى‏ گيرم.


من مى‏گويم: درباره ثِقْلين بعد از من چه رفتارى كرديد؟ مى‏گويند: ثِقل بزرگ‏تر را تكذيب كرده و آن را پاره پاره كرديم، و با ثِقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. من مى‏گويم: شما هم به راه گروه اول برويد. آنان هم تشنه و جگر سوخته و روسياه باز مى‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده‏اند.
آنگاه كه دست او را گرفتم روى او سياه مى ‏شود و قدم ‏هايش به لرزه مى‏ افتد و امعاء و احشايش منقلب مى ‏شود، و تابعين او نيز چنان مى‏ شوند.


من مى‏ پُرسم: درباره ثِقلين بعد از من چه كرديد؟


سپس رايت هامان امتم كه امام پنجاه هزار نفر از آنان است -  نزد من مى‏آيند. من بر مى‏خيزم و دست او را مى‏گيرم. آنگاه كه دست او را گرفتم روى او سياه مى‏شود و قدم‏هايش به لرزه مى‏افتد و امعاء و احشايش منقلب مى‏شود، و تابعين او نيز چنان مى‏شوند. من مى‏پُرسم: درباره ثِقلين بعد از من چه كرديد؟ مى‏گويند: ثِقل اكبر را تكذيب كرديم و از دستوراتش سرپيچى نموديم، و ثقل اصغر را خوار كرديم و او را تنها گذاشتيم. من مى‏گويم: شما به راه گروه‏هاى قبل برويد. آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده‏اند.
مى ‏گويند: ثِقل اكبر را تكذيب كرديم و از دستوراتش سرپيچى نموديم، و ثقل اصغر را خوار كرديم و او را تنها گذاشتيم.


سپس رايت مِخْدَج نزد من مى‏آيد كه امام هفتاد هزار نفر از امت من است و من دست او را مى‏گيرم. به محض آنكه دست او را گرفتم رويش سياه مى‏شود و قدم‏هايش به لرزه در مى‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏شود، و تابعين او نيز چنان مى‏شوند.
من مى ‏گويم: شما به راه گروه ‏هاى قبل برويد.


آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى ‏گردند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.


مى‏گويم: بعد از من درباره ثِقْلين چه كرديد؟ مى‏گويند: ثقل اكبر را تكذيب كرده و عصيان نموديم، و با ثقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. مى‏گويم: شما هم به راه گروه‏هاى قبل برويد.
سپس رايت مِخْدَج نزد من مى‏ آيد كه امام هفتاد هزار نفر از امت من است و من دست او را مى ‏گيرم.


به محض آنكه دست او را گرفتم رويش سياه مى‏ شود و قدم ‏هايش به لرزه در مى ‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏ شود، و تابعين او نيز چنان مى‏ شوند.


آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده باشند. سپس رايت اميرالمؤمنين و قائدِ پيشانى‏سفيدان نزد من وارد مى‏شود... .
مى ‏گويم: بعد از من درباره ثِقْلين چه كرديد؟


مى ‏گويند: ثقل اكبر را تكذيب كرده و عصيان نموديم، و با ثقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. مى ‏گويم: شما هم به راه گروه ‏هاى قبل برويد.


   براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: رايات )حديث( /  اشاره در خطبه غدير.
آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى‏ گردند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده باشند. سپس رايت اميرالمؤمنين و قائدِ پيشانى ‏سفيدان نزد من وارد مى‏ شود... .


== دشمنان در خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۵،۹۵،۵۰؛ ژرفاى غدير: ص ۱۰۴،۱۰۳؛ واقعه قرآنى غدير: ص ۹۸؛ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲، ۲۶ - ۳۲؛ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷، ۱۷۱ - ۱۷۸.</ref> ==
از آنجا كه [[اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] عصاره خلقت ‏اند و خداوند تعالى ساير مخلوقات را به بركت ايشان و در سايه وجودشان آفريده است، لذا به همان اندازه كه محبت و ولايت آنان نزد پروردگار ارزش و اهميت دارد بغض و عداوت با اين والاترين مخلوقاتِ خداوند نيز نزد او گناهى نابخشودنى است و بى ارزش كننده ‏همه  خوبى ‏هاست.


۳۸.  خباثت دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  آيه »ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...«
مسلمين در مقابل اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هميشه بر سر دو راهى قرار دارند:


يا حب و يا بغض، و راه سومى برايشان وجود ندارد. نداشتن محبت ايشان -  در صورت شناخت آنان -  جرم است و كسى نمى ‏تواند در اين باره بى تفاوت باشد.


۳۹.  دشمنان در پيشگاه الهى =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
پيداست همانطور كه محبت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام درجات دارد، بغض و عداوت با ايشان هم در دشمنانشان يكسان نيست و شدت و ضعف آن و نوع دشمنى‏ هايشان متفاوت است.


در يک جمع ‏بندى، بنيان‏ه اى اساسى ولايت در [[خطبه غدیر]]، به گونه ‏اى بنا نهاده شده كه درجات و جايگاه هر يک از آنها در اعتقاد معين باشد.


۴۰.  دشمنان در خطبه غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۲۱۵ ۹۵  ۵۰. ژرفاى غدير: ص ۱۰۴ ۱۰۳. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۲  - ۲۶ ۱۲. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۸  - ۱۷۱ ۶۷. ×××
يكى از پايه‏ هاى اعتقادى خطبه غدير بيان ارتباط ولایت با حب و بغض و مطالبى درباره دشمنان و مبغضين اهل ‏بيت‏ عليهم السلام است.
 
   از آنجا كه اهل‏بيت‏عليهم السلام عصاره خلقت‏اند و خداوند تعالى ساير مخلوقات را به بركت ايشان و در سايه وجودشان آفريده است، لذا به همان اندازه كه محبت و ولايت آنان نزد پروردگار ارزش و اهميت دارد بغض و عداوت با اين والاترين مخلوقاتِ خداوند نيز نزد او گناهى نابخشودنى است و بى ارزش كننده‏همه  خوبى‏هاست.
 
مسلمين در مقابل اهل‏بيت‏عليهم السلام هميشه بر سر دو راهى قرار دارند: يا حب و يا بغض، و راه سومى برايشان وجود ندارد. نداشتن محبت ايشان -  در صورت شناخت آنان -  جرم است و كسى نمى‏تواند در اين باره بى تفاوت باشد.
 
 
پيداست همانطور كه محبت اهل‏بيت‏عليهم السلام درجات دارد، بغض و عداوت با ايشان هم در دشمنانشان يكسان نيست و شدت و ضعف آن و نوع دشمنى‏هايشان متفاوت است.
 
 
در يك جمع‏بندى، بنيان‏هاى اساسى ولايت در خطبه غدير، به گونه‏اى بنا نهاده شده كه درجات و جايگاه هر يك از آنها در اعتقاد معين باشد. يكى از پايه‏هاى اعتقادى خطبه غدير بيان ارتباط ولايت با حب و بغض و مطالبى درباره دشمنان و مبغضين اهل‏بيت‏عليهم السلام است.
 
 
گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير ۲۵ جمله هم در مورد دوستان و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام بيان داشتند. از جمله فرمودند:


گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير ۲۵ جمله هم در مورد دوستان و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بيان داشتند. از جمله فرمودند:


ملعون است كسى كه مخالفت على نمايد.
ملعون است كسى كه مخالفت على نمايد.


خداوند توبه كسى را كه ولايت على را انكار كند هرگز نمى‏پذيرد، و او را نمى‏آمرزد.
خداوند توبه كسى را كه ولايت على را انكار كند هرگز نمى‏ پذيرد، و او را نمى‏ آمرزد.


بپرهيزيد از اينكه با على مخالفت كنيد، و در نتيجه به آتشى گرفتار شويد كه آتشگيره آن مردم و سنگ‏ها هستند و براى كافران آماده شده است.
بپرهيزيد از اينكه با على مخالفت كنيد، و در نتيجه به آتشى گرفتار شويد كه آتشگيره آن مردم و سنگ‏ ها هستند و براى كافران آماده شده است.


خداوند مى‏فرمايد: »هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را قبول نكند، لعنت و غضبم بر او باد« .
خداوند مى ‏فرمايد: «هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را قبول نكند، لعنت و غضبم بر او باد».


ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است، كسى كه اين كلام مرا )درباره على( نپذيرد و با آن موافقت نكند.
ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است، كسى كه اين كلام مرا (درباره على) نپذيرد و با آن موافقت نكند.


پروردگارا، هر كس با على دشمنى كند دشمن بدار، و هر كس او را انكار كند لعنت كن، و بر هر كس كه حق او را انكار نمايد غضب فرما.
پروردگارا، هر كس با على دشمنى كند دشمن بدار، و هر كس او را انكار كند لعنت كن، و بر هر كس كه حق او را انكار نمايد غضب فرما.


آنان كه امامت على و جانشينان او از فرزندانم و نسل او تا روز قيامت را نپذيرند، كسانى‏اند كه اعمال آنان سقوط مى‏كند و دائماً در آتش خواهند بود. عذاب آنان تخفيف داده نمى‏شود، و به آنان مهلت داده نخواهد شد.
آنان كه امامت على و جانشينان او از فرزندانم و نسل او تا روز قيامت را نپذيرند، كسانى ‏اند كه اعمال آنان سقوط مى‏ كند و دائماً در آتش خواهند بود.
 
عذاب آنان تخفيف داده نمى‏ شود، و به آنان مهلت داده نخواهد شد.


كسى جز شقى، على را مبغوض نمى‏دارد.
كسى جز شقى، على را مبغوض نمى ‏دارد.


خداوند عز و جل ما را بر مقصرين، معاندين، مخالفين، خائنين، گناهكاران، ظالمين و غاصبين از همه‏جهانيان حجت قرار داده است.
خداوند عز و جل ما را بر مقصرين، معاندين، مخالفين، خائنين، گناهكاران، ظالمين و غاصبين از همه ‏جهانيان حجت قرار داده است.


امامان گمراه كننده و ياران و تابعين و كمك كنندگان ايشان، در درجه پائين‏تر جهنم خواهند بود.
امامان گمراه كننده و ياران و تابعين و كمک كنندگان ايشان، در درجه پائين ‏تر جهنم خواهند بود.


دشمنان على، اهل شقاق و نفاق و معارضه‏كنندگان و تجاوزكنندگان از حق خوداند، آنان برادران شياطين‏اند كه سخنان نادرست و به ظاهر زيبا را از روى غرور به يكديگر مى‏رسانند.
دشمنان على، اهل شقاق و نفاق و معارضه ‏كنندگان و تجاوزكنندگان از حق خوداند، آنان برادران شياطين ‏اند كه سخنان نادرست و به ظاهر زيبا را از روى غرور به يكديگر مى ‏رسانند.


دشمنان على كسانى‏اند كه خداوند در قرآن ذكر فرموده است. )سپس حضرت آياتى از قرآن را در اين باره تلاوت فرمودند( .
دشمنان على كسانى اند كه خداوند در قرآن ذكر فرموده است. (سپس حضرت آياتى از قرآن را در اين باره تلاوت فرمودند).


دشمن ما كسى است كه خدا او را مذمت و لعنت نموده است.
دشمن ما كسى است كه خدا او را مذمت و لعنت نموده است.


دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در خطبه غدير را با اين تقسيم ‏بندى نيز مى‏ توان بيان كرد:


دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در خطبه غدير را با اين تقسيم‏بندى نيز مى‏توان بيان كرد:
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير، هم محک و معيارهاى دشمنى با اهل ‏بيت ‏عليهم السلام را -  به عنوان اتمام حجت -  براى مردم مشخص كرده ‏اند، و هم جزاى دشمنى و مخالفت با ايشان را بيان فرموده ‏اند كه ذيلاً ذكر مى‏ كنيم:
 
 
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، هم محك و معيارهاى دشمنى با اهل‏بيت‏عليهم السلام را -  به عنوان اتمام حجت -  براى مردم مشخص كرده‏اند، و هم جزاى دشمنى و مخالفت با ايشان را بيان فرموده‏اند كه ذيلاً ذكر مى‏كنيم:
 
 
۱-  انواع دشمنى با اهل‏بيت‏عليهم السلام


=== انواع دشمنى با اهل‏ بيت ‏عليهم السلام ===
انكار حق ايشان و قبول نكردن ولايتشان.
انكار حق ايشان و قبول نكردن ولايتشان.


شك درباره ايشان و مقاماتى كه خدا به آنان عطا كرده است.
شک درباره ايشان و مقاماتى كه خدا به آنان عطا كرده است.


قبول نكردن ايشان به عنوان امام خود، و اقتدا نكردن به آنان.
قبول نكردن ايشان به عنوان امام خود، و اقتدا نكردن به آنان.
خط ۷۹۳: خط ۴۹۲:
حسد بردن به آنان.
حسد بردن به آنان.


 
=== دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام در پيشگاه الهى ===
۲-  دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در پيشگاه الهى
 
ملعون و مغضوب و شقى هستند.
ملعون و مغضوب و شقى هستند.


سفهاء و گمراهان و برادران شياطين و تكذيب كنندگان‏اند.
سفهاء و گمراهان و برادران شياطين و تكذيب كنندگان‏اند.


خداوند ايشان را مذمت نموده و خوار مى‏نمايد، و آنان را دشمن مى‏دارد و نمى‏آمرزد و بخاطر تكذيبشان آنان را هلاك مى‏فرمايد.
خداوند ايشان را مذمت نموده و خوار مى ‏نمايد، و آنان را دشمن مى ‏دارد و نمى ‏آمرزد و بخاطر تكذيبشان آنان را هلاک مى‏ فرمايد.


=== جزاى دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در روز قيامت ===
اعمال آنان در دنيا و آخرت بى ‏ارزش مى ‏شود و سقوط مى ‏كند.


۳-  جزاى دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در روز قيامت
در شعله‏ هاى آتش فرو مى‏ روند و صداى شعله كشيدن آتش جهنم را مى‏ شنوند و زبانه‏ هاى آن را مى ‏بينند.


اعمال آنان در دنيا و آخرت بى‏ارزش مى‏شود و سقوط مى‏كند.
عذاب ايشان تخفيف نمى ‏يابد.
 
در شعله‏هاى آتش فرو مى‏روند و صداى شعله كشيدن آتش جهنم را مى‏شنوند و زبانه‏هاى آن را مى‏بينند.
 
عذاب ايشان تخفيف نمى‏يابد.


عذاب شديدِ دائمى خواهند داشت و در آتش جهنم جاودانه خواهند بود.
عذاب شديدِ دائمى خواهند داشت و در آتش جهنم جاودانه خواهند بود.


پس از پايان بخش سوم خطبه غدير و در ابتداى بخش چهارم خطبه، در حالى كه امیرالمؤمنین علیه السلام را بر سر دست بلند كرده بود و پس از بيان: {{متن عربی|اَلا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ}} فرمود:


   پس از پايان بخش سوم خطبه غدير و در ابتداى بخش چهارم خطبه، در حالى كه اميرالمؤمنين‏عليه السلام را بر سر دست بلند كرده بود و پس از بيان: »اَلا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ« فرمود:
{{متن عربی|اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}: خدايا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند، و خوار كن هر كس على را خوار كند.
 
 
اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ: خدايا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند، و خوار كن هر كس على را خوار كند.
 
 
در واقع حضرت با نشان دادن على‏عليه السلام و اشاره »هذا« به سوى او دقيق‏ترين معرفى خليفه پيامبرصلى الله عليه وآله صورت گرفت؛ و به دنبال آن پرچم دوستى و يارى او بر فراز غدير برافراشته شد.
 
   در بخش هفتم خطبه غدير و پس از آن كه صراط مستقيم كاملاً واضح و روشن شد، سخنرانى پيامبر مكرم اسلام‏صلى الله عليه وآله در معرفى دو گروه دوست و دشمن آنان ادامه يافت.
 


حضرت يازده جمله در اين باره فرمود كه شش جمله آن در توصيف اولياى اهل‏بيت‏عليهم السلام و پنج جمله در وصف اعداء بود.
در واقع حضرت با نشان دادن على ‏عليه السلام و اشاره «هذا» به سوى او دقيق‏ ترين معرفى خليفه پيامبر صلى الله عليه و آله صورت گرفت؛ و به دنبال آن پرچم دوستى و يارى او بر فراز غدير برافراشته شد.


در بخش هفتم [[خطبه غدیر]] و پس از آن كه صراط مستقيم كاملاً واضح و روشن شد، سخنرانى پيامبر مكرم اسلام ‏صلى الله عليه و آله در معرفى دو گروه دوست و دشمن آنان ادامه يافت.


در جمله اول آيه ۱۱۲ سوره انعام »وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لَكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطينَ الاِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً« را در كلام خود آورد و فرمود: »دشمنان امامان سفيهان گمراهى هستند كه برادران شياطين‏اند، و سخنان باطل ظاهر فريب را از روى غرور به يكديگر مى‏رسانند« .
حضرت يازده جمله در اين باره فرمود كه شش جمله آن در توصيف اولياى اهل ‏بيت ‏عليهم السلام و پنج جمله در وصف اعداء بود.


در جمله اول آيه ۱۱۲ سوره انعام {{متن قرآن|وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لَكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطينَ الاِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً}}را در كلام خود آورد و فرمود:


در جمله دوم مستقيماً آيه ۲۲ سوره مجادله را در وصف آنان قرائت كرد كه مى‏فرمايد: »لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخَرِ ...« و مفهوم آن چنين بود كه دوستى خدا با دوستى دشمنان خدا جمع نمى‏شود.
«دشمنان امامان سفيهان گمراهى هستند كه برادران شياطين‏ اند، و سخنان باطل ظاهر فريب را از روى غرور به يكديگر مى‏ رسانند».


در جمله دوم مستقيماً آيه ۲۲ سوره مجادله را در وصف آنان قرائت كرد كه مى‏ فرمايد: {{متن قرآن|لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخَرِ...}} و مفهوم آن چنين بود كه دوستى خدا با دوستى دشمنان خدا جمع نمى‏ شود.


حضرت با اين آيه شرط برائت از دشمنان را براى قبول ولايت قرار داد، و متقابلاً پاداش و نشان بزرگترى را به اولياى اهل‏بيت عطا فرمود.
حضرت با اين آيه شرط [[برائت]] از دشمنان را براى قبول ولايت قرار داد، و متقابلاً پاداش و نشان بزرگترى را به اولياى اهل‏ بيت عطا فرمود.


در جمله سوم تا ششم پيامبر صلى الله عليه و آله آياتى در وصف اولياى اهل‏ بيت‏ عليهم السلام آورد، و از جمله هفتم باز هم توصيف دشمنان اهل ‏بيت را بيان نمود.


در جمله سوم تا ششم پيامبرصلى الله عليه وآله آياتى در وصف اولياى اهل‏بيت‏عليهم السلام آورد، و از جمله هفتم باز هم توصيف دشمنان اهل‏بيت را بيان نمود. ابتدا به آيه ۱۲ سوره انشقاق »فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً« اشاره كرده فرمود: »بدانيد كه دشمنان امامان كسانى‏اند كه شعله‏هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت« .
ابتدا به آيه ۱۲ سوره انشقاق {{متن قرآن|فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً}}اشاره كرده فرمود:


«بدانيد كه دشمنان امامان كسانى ‏اند كه شعله‏ هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت».


جمله هشتم نيز درباره دشمنان بود كه آيه ۷ سوره ملك »اِذا اُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ« و آيه ۱۲ سوره فرقان: »اِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً« كنار هم قرار داده شد و حضرت فرمود: »بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏اند از جهنم در حالى كه مى‏جوشد صداى وحشتناكى مى‏شنوند و شعله كشيدن آن را مى‏بينند« .
جمله هشتم نيز درباره دشمنان بود كه آيه ۷ سوره ملک {{متن قرآن|اِذا اُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ}} و آيه ۱۲ سوره فرقان:


جمله نهم وصف قرآنى دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام را ادامه داده، و با قرائت كامل آيه ۳۸ سوره اعراف: »كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذا ادّارَكُوا فيها جَميعاً ...« ادامه يافت، كه مفهوم آن لعنت دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام به يكديگر و مضاعف شدن عذاب آنان در آخرت بود.
{{متن قرآن|اِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً}} كنار هم قرار داده شد و حضرت فرمود: «بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى ‏اند از جهنم در حالى كه مى‏ جوشد صداى وحشتناكى مى‏ شنوند و شعله كشيدن آن را مى ‏بينند».


جمله نهم وصف قرآنى دشمنان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام را ادامه داده، و با قرائت كامل آيه ۳۸ سوره اعراف:


جمله دهم درباره دشمنان نيز با آوردن آيه ۸ تا ۱۱ سوره ملك: »تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ ...« ادامه يافت. منظور از اين آيات آن بود كه دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در جهنم مورد سؤال و ملامت قرار خواهند گرفت كه آيا كسى شما را يادآور نشد؟ و آنان اعتراف مى‏كنند كه گوش فرا نداديم، و اين گرفتارى حاصل سرپيچى خود ماست.
{{متن قرآن|كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذا ادّارَكُوا فيها جَميعاً...}} ادامه يافت، كه مفهوم آن لعنت دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به يكديگر و مضاعف شدن عذاب آنان در آخرت بود.


جمله دهم درباره دشمنان نيز با آوردن آيه ۸ تا ۱۱ سوره ملک:


آخرين جمله درباره دوستان اهل‏بيت‏عليهم السلام بود كه آيه ۱۲ سوره ملك: »اِنَّ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ كَبيرٌ« مورد استناد قرار گرفت و حضرت فرمود: »بدانيد كه اولياء و دوستان امامان معصوم كسانى هستند كه از پروردگارشان مى‏ترسند )بدون آنكه او را ببينند( به خاطر ايمانى كه به غيب دارند. براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است. اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله‏هاى آتش و اجر بزرگ« !!
{{متن قرآن|تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ...}} ادامه يافت. منظور از اين آيات آن بود كه دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در جهنم مورد سؤال و ملامت قرار خواهند گرفت كه آيا كسى شما را يادآور نشد؟ و آنان اعتراف مى ‏كنند كه گوش فرا نداديم، و اين گرفتارى حاصل سرپيچى خود ماست.


آخرين جمله درباره دوستان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بود كه آيه ۱۲ سوره ملک: {{متن قرآن|اِنَّ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ كَبيرٌ}}مورد استناد قرار گرفت و حضرت فرمود:


پس از اين توصيفات درباره دوستان و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام حضرت سخن را در يك جمله جامع جمع‏بندى كرده فرمود: »اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد« .
«بدانيد كه اولياء و دوستان امامان معصوم كسانى هستند كه از پروردگارشان مى ‏ترسند (بدون آنكه او را ببينند) به خاطر ايمانى كه به غيب دارند. براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است. اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله‏ هاى آتش و اجر بزرگ»!!


پس از اين توصيفات درباره دوستان و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام حضرت سخن را در يک جمله جامع جمع ‏بندى كرده فرمود:


   مسلمانان در بياناتِ قرآنىِ پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير به دو دسته دوستان و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام تقسيم شده‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.
«اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد».


مسلمانان در بياناتِ قرآنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله در [[خطبه غدیر]] به دو دسته دوستان و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام تقسيم شده ‏اند، و بسيارى از آيات [[قرآن]] كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.


پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد دوست و دشمن اهل‏بيت‏عليهم السلام در قرآن، در خطبه غدير مى‏فرمايد:
پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد دوست و دشمن اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در قرآن، در خطبه غدير مى ‏فرمايد:


مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ: اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد.××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷. ×××
{{متن عربی|مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ}}:


اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و [[لعن]] قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷.</ref>


اين كلام رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله از سه بُعد قابل بررسى است:
اين كلام رسول اللَّه‏ صلى الله عليه و آله از سه بُعد قابل بررسى است:


=== موقعيت تاريخى ===
عبارات فوق را پيامبر صلى الله عليه و آله در موقعيتى فرمود كه قبل از آن بيش از ده آيه قرآن را درباره دوستان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام و هشت آيه را درباره دشمنان ايشان تفسير نموده بود.


۱-  موقعيت تاريخى
با اين آمادگى يک مبناى كلى ارائه فرمود كه دوست و دشمن اهل‏ بيت ‏عليهم السلام همان دوست و دشمن خداست و معيار آن جستجو در مواردى است كه خداوند عده‏ اى را به جهتى مورد مذمت يا لعنت يا هر دو قرار داده، و عده ‏اى را مورد ستايش يا محبوبيت خويش يا هر دو قرار داده است.
 
عبارات فوق را پيامبرصلى الله عليه وآله در موقعيتى فرمود كه قبل از آن بيش از ده آيه قرآن را درباره دوستان اهل‏بيت‏عليهم السلام و هشت آيه را درباره دشمنان ايشان تفسير نموده بود.
 
 
با اين آمادگى يك مبناى كلى ارائه فرمود كه دوست و دشمن اهل‏بيت‏عليهم السلام همان دوست و دشمن خداست و معيار آن جستجو در مواردى است كه خداوند عده‏اى را به جهتى مورد مذمت يا لعنت يا هر دو قرار داده، و عده‏اى را مورد ستايش يا محبوبيت خويش يا هر دو قرار داده است.
 


در واقع به جاى آنكه حضرت بخواهد موارد را يكى يكى بشمارد به همان چند مورد اكتفا فرموده و از مردم خواسته بقيه موارد را با مطالعه قرآن به دست آورند و مصاديق آن را تطبيق نمايند كه تا ابد راه ضلالت مسدود باشد.
در واقع به جاى آنكه حضرت بخواهد موارد را يكى يكى بشمارد به همان چند مورد اكتفا فرموده و از مردم خواسته بقيه موارد را با مطالعه قرآن به دست آورند و مصاديق آن را تطبيق نمايند كه تا ابد راه ضلالت مسدود باشد.


=== موقعيت قرآنى ===
در اينجا ضرورى به نظر مى ‏رسد مواردى از آيات ذم و [[لعن]] خداوند را مورد مطالعه قرار دهيم تا دريابيم پيامبر صلى الله عليه و آله از فراز منبر غدير كدامين دور دست‏ ها را زير نظر دارد و كدام سو را به مسلمين نشان مى‏ دهد.


۲-  موقعيت قرآنى
چند نمونه از آيات حاكى از لعنت كتمان كنندگان، كافران، طرفداران [[جبت و طاغوت]]، مفسدين فى الارض، شجره ملعونه، اذيت كنندگان خدا و رسول، [[منافقین]] و مشركين، چنين است:


در اينجا ضرورى به نظر مى‏رسد مواردى از آيات ذم و لعن خداوند را مورد مطالعه قرار دهيم تا دريابيم پيامبرصلى الله عليه وآله از فراز منبر غدير كدامين دور دست‏ها را زير نظر دارد و كدام سو را به مسلمين نشان مى‏دهد.
==== الف) لعنتِ كتمان كنندگان ====
{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى‏ الْكِتابِ، أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّه وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ}}<ref>بقره /  ۱۵۹.</ref>:


«یقیناً کسانی که آنچه را ما از دلایل آشکار و [وسیله] هدایت نازل کردیم، پس از آنکه همه آن را در کتاب [تورات و انجیل] برای مردم روشن ساختیم، پنهان می کنند [تا مردم به قرآن و پیامبر ایمان نیاورند] خدا لعنتشان می کند، و لعنت کنندگان هم لعنتشان می کنند.»


چند نمونه از آيات حاكى از لعنت كتمان كنندگان، كافران، طرفداران جبت و طاغوت، مفسدين فى الارض، شجره ملعونه، اذيت كنندگان خدا و رسول، منافقين و مشركين، چنين است:
و ما خوب مى ‏دانيم كه اهل [[سقیفه]] و اتباعشان چگونه در كتمان اصل معارف قرآن - به خصوص آنچه به ولايت و امامت و مناقب خاندان رسالت‏ عليهم السلام ارتباط داشت - تلاش كردند.


الف. لعنتِ كتمان كنندگان
==== ب) لعنتِ كافران ====
{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ، أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ}}<ref>بقره /  ۱۶۱.</ref>:


»إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى‏الْكِتابِ، أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّه وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ«××× ۱ بقره /  ۱۵۹. ×××: »كسانى كه كتمان مى‏كنند آنچه از دليل‏هاى محكم و هدايت نازل كرديم بعد از آنكه آنها را براى مردم در قرآن تبيين نموديم، اينان كسانى‏اند كه خدا آنان را لعنت مى‏كند و لعنت كنندگان لعنتشان مى‏نمايند« .
«قطعاً کسانی که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است.»


{{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ}}<ref>آل عمران /  ۸۷،۸۶ .</ref>:


و ما خوب مى‏دانيم كه اهل سقيفه و اتباعشان چگونه در كتمان اصل معارف قرآن - به خصوص آنچه به ولايت و امامت و مناقب خاندان رسالت‏عليهم السلام ارتباط داشت - تلاش كردند.
«چگونه خدا گروهی را هدایت کند که بعد از آنکه ایمان آوردند، و به حقّانیّت رسول اسلام شهادت دادند، و دلایل روشن و آشکار برای آنان آمد، کافر شدند؟ و خدا گروه ستمکاران را هدایت نمی کند.»


چه كسانى بودند كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله كافر شدند بعد از آنكه مسلمان بودند؟ چه كسانى فرامين الهى را يكى پس از ديگرى زير پا گذاشتند؟ چه كسانى بدعت‏ ها را به جاى سنت‏ ها قرار دادند؟ اهل سقيفه بودند كه با كفرِ مطلق مردم را تا [[جاهلیت]] باز گرداندند، و خود را مستحق لعنت خدا و ملائكه و همه مردم نمودند.


ب. لعنتِ كافران
==== د) لعنتِ طرفداران جبت و طاغوت ====
{{متن قرآن|أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً أُولئِكَ لَعَنَهُمُ اللَّه وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّه فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً}}<ref>نساء /  ۵۲ .</ref>:


»إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ، أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ«××× ۲ بقره /  ۱۶۱. ×××: »كسانى كه كافر شدند و با كفرشان از دنيا رفتند، لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر آنان باد« .
«آیا به کسانی که بهره ای اندک از [دانش] کتاب [تورات و انجیل] به آنان داده شده ننگریستی که به هر معبودی غیر خدا، و هر طغیان گری ایمان می آورند؟! و درباره کسانی که کافر شده اند، می گویند: آنان از کسانی که ایمان [به قرآن و پیامبر] آورده اند، راه یافته ترند.»


جبت و طاغوت همان است كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در دعاى قنوت فرمود:


»كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ«××× ۳ آل عمران /  ۸۷ ۸۶ . ×××: »چگونه خداوند هدايت مى‏كند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند و شهادت دادند كه پيامبر بر حق است و دليل‏هاى محكم براى آنان آمد، و خدا قوم ظالم را هدايت نمى‏كند. آنانند كسانى كه لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر آنان است« .
{{متن عربی|اللهمَّ الْعَنْ صَنَمَىْ قُرَيْشَ وَ جِبْتَيْها وَ طاغُوتَيْها ... .}} و همانان بودند كه دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله و منافقين را بر [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] مقدم داشتند و مؤمنين حقيقى را كنار زدند، و لعنت ابدى خداوند را تا روزى كه بدعتشان پابرجاست، بر خود خريدند.


==== ج) لعنتِ منافقان ====
{{متن قرآن|وَعَدَ اللَّه الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها، هِىَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّه وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ}}<ref>توبه /  ۶۸ .</ref>:


چه كسانى بودند كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله كافر شدند بعد از آنكه مسلمان بودند؟ چه كسانى فرامين الهى را يكى پس از ديگرى زير پا گذاشتند؟ چه كسانى بدعت‏ها را به جاى سنت‏ها قرار دادند؟ اهل سقيفه بودند كه با كفرِ مطلق مردم را تا جاهليت باز گرداندند، و خود را مستحق لعنت خدا و ملائكه و همه مردم نمودند.
«خدا آتش دوزخ را به مردان و زنان منافق و کافران وعده داده، در آن جاودانه اند، همان برای آنان بس است و خدا لعنتشان کرده و برای آنان عذابی پایدار است.»


د. لعنتِ طرفداران جبت و طاغوت
{{متن قرآن|وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّه كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ، أَلا لَعْنَةُ اللَّه عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref>هود /  ۱۸.</ref>:


»أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً أُولئِكَ لَعَنَهُمُ اللَّه وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّه فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً«××× ۱ نساء /  ۵۲ . ×××: »نظر نمى‏كنى به آنان كه نصيبى از كتاب دارند، و به جبت و طاغوت ايمان مى‏آورند و درباره كسانى كه كافر شدند مى‏گويند: راه اينان هدايت يافته‏تر از كسانى است كه ايمان آوردند. اينانند كه خدا لعنتشان كرده، و هركس كه خدا او را لعنت كند براى او ياورى نخواهد بود« .
«و ستمکارتر از کسانی که به خدا دروغ بندند چه کسی است؟ اینان [در قیامت] بر پروردگارشان عرضه خواهند شد، و گواهان [اعمال] می گویند: اینان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند؛ آگاه باشید! لعنت خدا بر ستمکاران باد.»


در حالى كه دروغ بستن بر پيامبر صلى الله عليه و آله دروغ بستن بر خداست:


جبت و طاغوت همان است كه اميرالمؤمنين‏عليه السلام در دعاى قنوت فرمود: اللهمَّ الْعَنْ صَنَمَىْ قُرَيْشَ وَ جِبْتَيْها وَ طاغُوتَيْها ... . و همانان بودند كه دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله و منافقين را بر سلمان و ابوذر و مقداد و عمار مقدم داشتند و مؤمنين حقيقى را كنار زدند، و لعنت ابدى خداوند را تا روزى كه بدعتشان پابرجاست، بر خود خريدند.
آيا اهل سقيفه نگفتند: پيامبر گفته: نبوت و خلافت در يک خاندان جمع نمى ‏شود؟


آيا نگفتند: پيامبر گفته: پيامبران ارث نمى‏ گذارند؟


ج. لعنتِ منافقان
آيا ده ‏ها دروغ را به حضرتش نسبت ندادند تا خواسته‏ هاى خود را عملى كنند؟


»وَعَدَ اللَّه الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها، هِىَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّه وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ«××× ۲ توبه /  ۶۸ . ×××: »خداوند به مردان و زنان منافق و كافران آتش جهنم را وعده داده كه در آن دائمى خواهند بود، و آن برايشان كافى است، و خدا آنان را لعنت نموده و برايشان عذاب پابرجايى است« .
آيا ظالم ‏تر از اينان كسى هست كه خداوند در قرآن لعنتشان كرده است؟


==== هـ) لعنتِ مفسدين فى الارض ====
{{متن قرآن|وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّه مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّه بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ، أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ}}<ref>رعد /  ۲۲.</ref>:


»وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّه كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ، أَلا لَعْنَةُ اللَّه عَلَى الظَّالِمِينَ«××× ۳ هود /  ۱۸. ×××: »چه كسى ظالم‏تر است از كسى كه بر خدا دروغ مى‏بندد؟ اينان كسانى‏اند كه بر پروردگار خود عرضه مى‏شوند و شاهدان گواهى مى‏دهند كه اينان بر پروردگار خود دروغ بستند. آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ظالمين است« .
«و کسانی که عهد خدا را پس از استوار کردنش می شکنند، و پیوندهایی را که خدا به برقراری آن فرمان داده می گسلند، و در زمین فساد می کنند، لعنت و فرجام بد و دشوار آن سرای برای آنان است.»
 
در حالى كه دروغ بستن بر پيامبرصلى الله عليه وآله دروغ بستن بر خداست:
 
 
آيا اهل سقيفه نگفتند: پيامبر گفته: نبوت و خلافت در يك خاندان جمع نمى‏شود؟
 
آيا نگفتند: پيامبر گفته: پيامبران ارث نمى‏گذارند؟
 
آيا ده‏ها دروغ را به حضرتش نسبت ندادند تا خواسته‏هاى خود را عملى كنند؟
 
آيا ظالم‏تر از اينان كسى هست كه خداوند در قرآن لعنتشان كرده است؟
 
 
ه  . لعنتِ مفسدين فى الارض
 
»وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّه مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّه بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ، أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ«××× ۱ رعد /  ۲۲. ×××: »كسانى كه بعد از پيمان الهى عهد شكنى مى‏كنند، و آنچه را خداوند دستور به وصلش داده قطع مى‏كنند و در زمين فساد مى‏نمايند، براى چنين كسانى لعنت خواهد بود، و در آخرت بد منزلى براى آنان خواهد بود« .
 


چه كسانى پيمان غدير را شكستند؟
چه كسانى پيمان غدير را شكستند؟


چه كسانى با خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله قطع كردند در حالى كه آن حضرت دستور وصل با آنان را داده بود؟
چه كسانى با خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله قطع كردند در حالى كه آن حضرت دستور وصل با آنان را داده بود؟


اهل سقيفه بودند كه دامنه فسادشان در زمين تا امروز و تا دامنه قيامت ادامه داشته و خواهد داشت، همان گونه كه تابلوى لعنت خداوند در قرآن بر پيشانى سياهشان نقش بسته است.
اهل سقيفه بودند كه دامنه فسادشان در زمين تا امروز و تا دامنه قيامت ادامه داشته و خواهد داشت، همان گونه كه تابلوى لعنت خداوند در قرآن بر پيشانى سياهشان نقش بسته است.


==== و) لعنتِ شجره ملعونه ====
{{متن قرآن|وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ}}<ref>اسراء /  ۶۰ .</ref>:


و. لعنتِ شجره ملعونه
«و [یاد کن] هنگامی را که به تو گفتیم: یقیناً پروردگارت [از هر جهت] به مردم احاطه کامل دارد و آن خوابی را که به تو نشان دادیم و نیز درخت لعنت شده در قرآن را [که مصداقش درخت زقّوم، بنی امیه، طاغیان و یاغیانند] جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم؛ و ما آنان را [از عاقبت شرک و کفر] هشدار می دهیم، ولی در آنان جز طغیانی بزرگ نمی افزاید!!»
 
»وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ«××× ۲ اسراء /  ۶۰ . ×××: »قرار نداديم رؤيايى كه نشانت داديم مگر براى امتحان مردم و به عنوان ياد شجره ملعونه در قرآن« .
 
بنى‏اميه كه شاخه‏هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داده شدند. آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى‏روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى‏گردانند. دو نفر از آنان )ابوبكر و عمر( از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر )عثمان و معاويه و يزيد( از بنى‏اميه و هفت نفر )عبدالملك، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان( از اولاد حكم بن ابى‏العاص هستند.


بنى ‏اميه كه شاخه‏ هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان داده شدند.


ز. لعنتِ اذيت كنندگان خدا و رسول‏صلى الله عليه وآله
آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى‏ روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى‏ گردانند. دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاويه و يزيد) از بنى ‏اميه و هفت نفر (عبدالملک، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابى‏ العاص هستند.


»إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّه وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّه فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً«××× ۱ احزاب /  ۵۷ . ×××: »كسانى كه خدا و رسولش را اذيت مى‏كنند خداوند آنان را در دنيا و آخرت لعنت فرموده و بر ايشان عذاب خواركننده‏اى آماده كرده است.
==== ز) لعنتِ اذيت كنندگان خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله ====
{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّه وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّه فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً}}<ref>احزاب /  ۵۷ .</ref>:


«قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را می آزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان می کند، و برای آنان عذابی خوارکننده آماده کرده است.»


»مَنْ آذى فاطِمَةَ فَقَدْ آذانى، وَ مَنْ آذانى فَقَدْ آذَى اللَّه« كه پيامبرصلى الله عليه وآله نظير آن را درباره على‏عليه السلام و نيز همه اهل‏بيت‏عليهم السلام فرموده، شامل كدام اذيت كنندگان است؟
{{متن عربی|مَنْ آذى فاطِمَةَ فَقَدْ آذانى، وَ مَنْ آذانى فَقَدْ آذَى اللَّه}} كه پيامبر صلى الله عليه و آله نظير آن را درباره علی علیه السلام و نيز همه اهل ‏بيت ‏عليهم السلام فرموده، شامل كدام اذيت كنندگان است؟
 
 
جز آنان كه درِ خانه على و فاطمه‏عليهما السلام را آتش زدند و به آن منزل وحى حمله آوردند و بانوى خانه را اذيتى در حد قتل نمودند و از صورت سيلى خورده و بازوى ورم كرده و پهلوى شكسته و فرزند سقط شده چيزى فرو گذار نكردند؟ جز آنان كه طناب بر گردن صاحب خانه انداخته با شمشيرهاى كشيده براى بيعتش بردند؟


جز آنان كه درِ خانه على و فاطمه ‏عليهما السلام را آتش زدند و به آن منزل وحى حمله آوردند و بانوى خانه را اذيتى در حد قتل نمودند و از صورت سيلى خورده و بازوى ورم كرده و پهلوى شكسته و فرزند سقط شده چيزى فرو گذار نكردند؟ جز آنان كه طناب بر گردن صاحب خانه انداخته با شمشيرهاى كشيده براى بيعتش بردند؟


اين عذاب و لعنت اگر شامل اينان نباشد پس شامل چه كسانى خواهد بود؟
اين عذاب و لعنت اگر شامل اينان نباشد پس شامل چه كسانى خواهد بود؟


==== ح) لعنتِ منافقين و مشركين ====
{{متن قرآن|وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّه ظَنَّ السَّوْءِ، عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّه عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً}}<ref>فتح /  ۶ .</ref>:


ح. لعنتِ منافقين و مشركين
«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد می برند عذاب کند؛ پیشامد بد زمانه فقط بر خودشان باد. خدا بر آنان خشم گرفته، و لعنتشان کرده است و دوزخ را برای آنان آماده نموده و بد بازگشت گاهی است.»
 
»وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّه ظَنَّ السَّوْءِ، عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّه عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً«××× ۲ فتح /  ۶ . ×××:
 
»تا خداوند عذاب نمايد مردان و زنان منافق و مشرك را كه به خدا بد گمانند. بر آنان باد بلاى بد و خدا بر آنان غضب كرده و لعنتشان نموده و برايشان جهنم را آماده ساخته و بد پايانى خواهد بود« .
 
 
آيا منافقين غير از آن دورويانى بودند كه آنچه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله از آنان خواست پذيرفتند، ولى تا آن حضرت چشم از جهان فرو بست همه را زير پا گذاشتند و علناً و بى‏محابا فرامين حضرتش را نقض كردند و بناى سقيفه را چيدند؟


آيا منافقين غير از آن دورويانى بودند كه آنچه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله از آنان خواست پذيرفتند، ولى تا آن حضرت چشم از جهان فرو بست همه را زير پا گذاشتند و علناً و بى ‏محابا فرامين حضرتش را نقض كردند و بناى سقيفه را چيدند؟


اگر خداوند اينان را لعنت نكرده و جهنم را برايشان آماده ننموده، پس براى چه كسى آماده فرموده است؟!
اگر خداوند اينان را لعنت نكرده و جهنم را برايشان آماده ننموده، پس براى چه كسى آماده فرموده است؟!


=== '''تحليل اعتقادى''' ===
بياييد نتيجه بگيريم كه جمله {{متن عربی|عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ}} دريچه ‏اى پُر ديد بر فصلى از عقيده ماست كه عنوان «تَبَرّى» را بر خود دارد و به شفافيت آفتاب به ما مى‏ فهماند كه چه كسانى را بايد لعنت كنيم و از آنان بيزار باشيم.


۳-  تحليل اعتقادى
همان گونه كه جمله {{متن عربی|وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ}}كه در نقطه مقابل اين چشم ‏انداز اعتقادى قرار دارد، عنوان «تَوَلَّى» را برايمان معنى خواهد كرد، و همچون زلال بلور بر دل‏ هاى ما مى ‏شناساند؛ كه بايد چه كسانى را دوست بداريم و ولايتشان را بپذيريم.
 
بياييد نتيجه بگيريم كه جمله »عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ« دريچه‏اى پُر ديد بر فصلى از عقيده ماست كه عنوان »تَبَرّى را بر خود دارد و به شفافيت آفتاب به ما مى‏فهماند كه چه كسانى را بايد لعنت كنيم و از آنان بيزار باشيم.
 


همان گونه كه جمله »وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ« كه در نقطه مقابل اين چشم‏انداز اعتقادى قرار دارد، عنوان »تَوَلَّى« را برايمان معنى خواهد كرد، و همچون زلال بلور بر دل‏هاى ما مى‏شناساند؛ كه بايد چه كسانى را دوست بداريم و ولايتشان را بپذيريم.
اساسِ {{متن عربی|هَل الدينُ إلاّ الحُبّ وَ الْبُغض}}<ref>الكافى: ج ۲ ص ۱۲۵؛ تفسير فرات: ص ۱۶۵؛ المحاسن: ص ۲۶۲؛ بحار الانوار: ج ۶۴ ص ۵۲ و ج ۶۵ ص ۶۳ و ج ۶۶ ص ۲۴۱.</ref> از مهم‏ترين اركان اعتقادى ماست. ولايت [[اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] كه به معناى [[صاحب اختیار]] بودن آنان و اطاعت كامل مردم از ايشان است، لازمه ‏اش محبت داشتن نسبت به آنان و بغض و كينه نسبت به دشمنان ايشان است. در اين باره سه جنبه در خطبه غدير بيان شده است:


==== محبت و عداوت نزد خدا ====
حب و بغض اهل‏ بيت ‏عليهم السلام نزد خداوند مسئله بسيار مهمى است، كه سه نكته در اين باره فرموده‏ اند:


   همچنين مراجعه شود به عنوان: دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  معرفى قرآنىِ دشمنان غدير.
'''الف)''' هر كس علی علیه السلام را دوست بدارد خدا او را دوست مى‏ دارد، و هر كس على‏ عليه السلام را دشمن بدارد خدا او را دشمن مى‏ دارد. در واقع مسئله حب و بغض ايشان به حب وبغض نسبت به خداوند بازمى ‏گردد.


'''ب)''' دشمن اهل ‏بيت‏ عليهم السلام مورد ذم و لعن خداوند است، و دوست ايشان مورد مدح خداوند است، و خدا او را دوست دارد.


   اساسِ »هَل الدينُ إلاّ الحُبّ وَ الْبُغض«××× ۱ الكافى: ج ۲ ص ۱۲۵. تفسير فرات: ص ۱۶۵. المحاسن: ص ۲۶۲. بحار الانوار: ج ۶۴ ص ۵۲ و ج ۶۵ ص ۶۳ و ج ۶۶ ص ۲۴۱. ××× از مهم‏ترين اركان اعتقادى ماست. ولايت اهل‏بيت‏عليهم السلام كه به معناى صاحب اختيار بودن آنان و اطاعت كامل مردم از ايشان است، لازمه‏اش محبت داشتن نسبت به آنان و بغض و كينه نسبت به دشمنان ايشان است. در اين باره سه جنبه در خطبه غدير بيان شده است:
'''ج)''' خداوند در يک وحى و خطاب خاص فرموده است: «هركس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضبم بر او باد».


==== ميزان سنجش اعمال محبت آل ‏محمد عليهم السلام ====
حب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام ضابطه و ترازوى سنجش اعمال است، كه در اين باره فرموده است:«پس هر يک از شما، طبق آنچه در قلبش از حب و بغض نسبت به على مى ‏يابد عمل كند»، يعنى هر كس قبل از عمل، بايد ببيند چه اندازه محبت يا بغض نسبت به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام دارد و طبق آن عمل كند. از اين مطلب سه موضوع استفاده مى‏ شود:


۱-  محبت و عداوت نزد خدا
'''الف)''' آنان كه حب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را دارند قدرِ اين نعمت را بدانند، و به اقتضاى داشتن اين نعمت در اعمال حسنه كوشا باشند.


حب و بغض اهل‏بيت‏عليهم السلام نزد خداوند مسئله بسيار مهمى است، كه سه نكته در اين باره فرموده‏اند:
'''ب)''' محبّان و شيعيان در راهِ محبت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بيشتر كار كنند و عيار محبت خويش را بالا ببرند، و در راه ايشان و احياى امرشان فداكارى نمايند.


'''ج)''' دشمنانِ اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بدانند كه تا ريشه و پايه را كه همان محبت ايشان است درست نكرده ‏اند بيهوده خود را به اعمالى مشغول داشته ‏اند كه نزد خداوند بدون محبت آنان ارزشى ندارد. پس بهتر است اگر در فكر خودسازى و حركت در راه خدا هستند، اصلاح خود را از اين مرحله شروع كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى مى ‏فرمايد:


الف. هر كس على‏عليه السلام را دوست بدارد خدا او را دوست مى‏دارد، و هر كس على‏عليه السلام را دشمن بدارد خدا او را دشمن مى‏دارد. در واقع مسئله حب و بغض ايشان به حب وبغض نسبت به خداوند بازمى‏گردد.
{{متن عربی|اِنَّما يَكْتَفى أحَدكُم بِما يَجِدُ لِعَلىٍّ في قَلْبِه}}: «هر يک از شما فقط به آنچه نسبت به على در قلب خود مى ‏يابد اكتفا مى ‏كند».<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۲۴.</ref>


==== ارتباط سعادت و شقاوت با محبت و عداوت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام ====
حب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام دُرّ گرانمايه ‏اى است كه به هر كس نمى‏ دهند. اگر كسى آن را پذيرفت نشانه سعادت و تقواى اوست، و اگر كسى نپذيرفت نشانگرِ شقاوت اوست، و سزاوار نيست انسان‏ هاى شقى به اين گوهر ناب دست يابند.


ب. دشمن اهل‏بيت‏عليهم السلام مورد ذم و لعن خداوند است، و دوست ايشان مورد مدح خداوند است، و خدا او را دوست دارد.
براى آنكه شيعه و محب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بداند در كدام مكتب او را پذيرفته ‏اند و مناط و ضابطه ولايت و محبت را حفظ كند، و نيز منزلت و درجه او نزد پروردگار در دنيا و آخرت و روز نتيجه‏ گيرى روشن شود، پيامبر صلى الله عليه و آله در اين زمينه پايه‏ هايى را در [[خطبه غدیر]] بيان فرموده ‏اند:


'''الف)''' مقام و منزلت شيعيان و محبان ائمه‏ عليهم السلام نزد خداوند:


ج. خداوند در يك وحى و خطاب خاص فرموده است: »هركس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضبم بر او باد« .
آنان مورد مدح خداوند بوده و حزب‏ اللَّه‏ اند و خداوند ايشان را يارى مى ‏كند.


آنان مورد رحمت پروردگارند و آمرزيده مى ‏شوند.


۲-  ميزان سنجش اعمال محبت آل‏محمدعليهم السلام
از آنجا كه محبت حاكى از ايمان واقعى است آنان صاحبان ايمان خالص و متقيان ‏اند و ايمان در قلبشان نوشته شده است. از خداوند با ايمان به غيب مى‏ ترسند و هدايت يافته‏ اند و از گمراهى در امانند.


حب اهل‏بيت‏عليهم السلام ضابطه و ترازوى سنجش اعمال است، كه در اين باره فرموده است: »پس هر يك از شما، طبق آنچه در قلبش از حب و بغض نسبت به على مى‏يابد عمل كند« ، يعنى هر كس قبل از عمل، بايد ببيند چه اندازه محبت يا بغض نسبت به اميرالمؤمنين‏عليه السلام دارد و طبق آن عمل كند. از اين مطلب سه موضوع استفاده مى‏شود:
'''ب)''' مقام و درجه شيعيان و محبان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام در روز قيامت:
 
 
الف. آنان كه حب اهل‏بيت‏عليهم السلام را دارند قدرِ اين نعمت را بدانند، و به اقتضاى داشتن اين نعمت در اعمال حسنه كوشا باشند.
 
 
ب. محبّان و شيعيان در راهِ محبت اهل‏بيت‏عليهم السلام بيشتر كار كنند و عيار محبت خويش را بالا ببرند، و در راه ايشان و احياى امرشان فداكارى نمايند.
 
ج. دشمنانِ اهل‏بيت‏عليهم السلام بدانند كه تا ريشه و پايه را كه همان محبت ايشان است درست نكرده‏اند بيهوده خود را به اعمالى مشغول داشته‏اند كه نزد خداوند بدون محبت آنان ارزشى ندارد. پس بهتر است اگر در فكر خودسازى و حركت در راه خدا هستند، اصلاح خود را از اين مرحله شروع كنند. پيامبرصلى الله عليه وآله در حديثى مى‏فرمايد: »اِنَّما يَكْتَفى أحَدكُم بِما يَجِدُ لِعَلىٍّ في قَلْبِه« : »هر يك از شما فقط به آنچه نسبت به على در قلب خود مى‏يابد اكتفا مى‏كند« .××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۲۴. ×××
 
 
۳-  ارتباط سعادت و شقاوت با محبت و عداوت اهل‏بيت‏عليهم السلام
 
حب اهل‏بيت‏عليهم السلام دُرّ گرانمايه‏اى است كه به هر كس نمى‏دهند. اگر كسى آن را پذيرفت نشانه سعادت و تقواى اوست، و اگر كسى نپذيرفت نشانگرِ شقاوت اوست، و سزاوار نيست انسان‏هاى شقى به اين گوهر ناب دست يابند.
 
 
براى آنكه شيعه و محب اهل‏بيت‏عليهم السلام بداند در كدام مكتب او را پذيرفته‏اند و مناط و ضابطه ولايت و محبت را حفظ كند، و نيز منزلت و درجه او نزد پروردگار در دنيا و آخرت و روز نتيجه‏گيرى روشن شود، پيامبرصلى الله عليه وآله در اين زمينه پايه‏هايى را در خطبه غدير بيان فرموده‏اند:
 
 
الف. مقام و منزلت شيعيان و محبان ائمه‏عليهم السلام نزد خداوند:
 
آنان مورد مدح خداوند بوده و حزب‏اللَّه‏اند و خداوند ايشان را يارى مى‏كند.
 
آنان مورد رحمت پروردگارند و آمرزيده مى‏شوند.
 
از آنجا كه محبت حاكى از ايمان واقعى است آنان صاحبان ايمان خالص و متقيان‏اند و ايمان در قلبشان نوشته شده است. از خداوند با ايمان به غيب مى‏ترسند و هدايت يافته‏اند و از گمراهى در امانند.
 
 
ب. مقام و درجه شيعيان و محبان اهل‏بيت‏عليهم السلام در روز قيامت:


آنان به دست آورنده فوز و رستگارى بزرگند و مستحق اجر كبيرند.
آنان به دست آورنده فوز و رستگارى بزرگند و مستحق اجر كبيرند.


در روز هولناك قيامت بر ايشان ترسى نيست و محزون نمى‏گردند.
در روز هولناک قيامت بر ايشان ترسى نيست و محزون نمى‏ گردند.


بهشت جزاى نهايى ايشان است. با سلامتى و امن وارد آن مى‏شوند و بدون حساب در آن روزى داده مى‏شوند. ملائكه به پيشواز و مشايعت ايشان مى‏آيند و به آنان سلام مى‏كنند، و بشارت ابديت در بهشت را به ايشان مى‏دهند.
بهشت جزاى نهايى ايشان است. با سلامتى و امن وارد آن مى‏ شوند و بدون حساب در آن روزى داده مى‏ شوند.


[[ملائکه]] به پيشواز و مشايعت ايشان مى ‏آيند و به آنان سلام مى‏ كنند، و بشارت ابديت در بهشت را به ايشان مى‏دهند.


ج. جوانبى را كه شيعيان و محبان اهل‏بيت‏عليهم السلام بايد در سايه ادعاى ولايت ضرورتاً مراعات كنند:
'''ج)''' جوانبى را كه شيعيان و محبان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بايد در سايه ادعاى ولايت ضرورتاً مراعات كنند:


در عقيده خود شك و شبهه‏اى راه ندهند.
در عقيده خود شک و شبهه ‏اى راه ندهند.


با دشمنان خدا و رسول و اهل‏بيت‏عليهم السلام رشته دوستى نداشته باشند اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان و يا فاميلشان باشند.
با دشمنان خدا و رسول و [[اهل ‏بیت‏ علیهم السلام]] رشته دوستى نداشته باشند اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان و يا فاميلشان باشند.


بر ايمان پاكيزه خود، لباسِ ظلم و اعمال ناشايست نپوشانند.
بر ايمان پاكيزه خود، لباسِ ظلم و اعمال ناشايست نپوشانند.


از آنجا كه اهل ‏بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام عصاره خلقت ‏اند، به همان اندازه كه محبت و ولايت آنان نزد پروردگار ارزش و اهميت دارد بغض و عداوت با اين والاترين مخلوقاتِ خداوند نيز نزد او گناهى نابخشودنى است و بى ارزش كننده همه خوبی هاست.


از آنجا كه اهل‏بيت عصمت و طهات‏عليهم السلام عصاره خلقت‏اند، به همان اندازه كه محبت و ولايت آنان نزد پروردگار ارزش و اهميت دارد بغض و عداوت با اين والاترين مخلوقاتِ خداوند نيز نزد او گناهى نابخشودنى است و بى ارزش كننده همه خوبيهاست.
مسلمين در مقابل اهل‏ بيت ‏عليهم السلام هميشه بر سر دو راهى قرار دارند:
 
 
مسلمين در مقابل اهل‏بيت‏عليهم السلام هميشه بر سر دو راهى قرار دارند: يا حب و يا بغض، و راه سومى برايشان وجود ندارد. نداشتن محبت ايشان -  در صورت شناخت آنان -  جرم است و كسى نمى‏تواند در اين باره بى‏تفاوت باشد.
 
 
پيداست همانطور كه محبت اهل‏بيت‏عليهم السلام درجات دارد، بغض و عداوت با ايشان هم در دشمنانشان يكسان نيست و شدت و ضعف آن و نوع دشمنى‏هايشان متفاوت است. پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، هم محك و معيارهاى دشمنى با اهل‏بيت‏عليهم السلام را -  به عنوان اتمام حجت -  براى مردم مشخص كرده‏اند، و هم جزاى دشمنى و مخالفت با ايشان را بيان فرموده‏اند:
 
 
اول: انواع دشمنى با اهل‏بيت‏عليهم السلام، كه در خطبه اين مطالب ذكر شده است: انكار حق ايشان و قبول نكردن امامت و ولايتشان، شك درباره مقاماتى اعطايى خدا به آنان، رد كلام ايشان و موافق نبودن با آن و مخالفتِ اوامر ايشان، بغض قلبى و عداوت ظاهرى با آنان، خوار كردن ايشان و امتناع از نصرتشان، نداشتن محبت ايشان و حسد بردن به آنان.
 
 
دوم: دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در پيشگاه الهى، كه در خطبه با عنوان ملعون و مغضوب و شقى و سفهاء و گمراهان و برادران شياطين و تكذيب كنندگان از آنان ياد شده است.
 
 
سوم: جزاى دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در روز قيامت، كه در خطبه اعمال آنان در دنيا و آخرت بى‏ارزش و ساقط شمرده شده، و تصريح شده كه در جهنم صداى شعله كشيدن آتش را مى‏شنوند و زبانه‏هاى آن را مى‏بينند و عذاب ايشان تخفيف نمى‏يابد و در آتش جهنم جاودانه خواهند بود.
 
 
۴۱.  دشمنان در قرآن =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
 
 
۴۲.  دشمنىِ على بن ابى‏طالب‏عليه السلام××× ۱ ژرفاى غدير: ص ۱۹۰. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۰۹. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۵ ۹۲  ۸۹ ۳۱. ×××
 
   در مورد دشمنى با اميرالمؤمنين‏عليه السلام در معارف غديرى نكات متعددى آمده است:
 
 
۱-  در كلام اميرالمؤمنين‏عليه السلام
 
اميرالمؤمنين‏عليه السلام در بيان حديث غدير چنين فرمود:
 
 
در غدير شبيه منبرى براى پيامبرصلى الله عليه وآله ساخته شد و آن حضرت بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد. در آن مجلس با صداى بلند فرمود: »من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه« . پس اساس ولايت من ولايت الهى است، و عداوت با من برابر دشمنى با خداست.××× ۲ الكافى )روضه( : ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. ×××
 
۲-  شدت دشمنى دشمنان با اميرالمؤمنين‏عليه السلام
 
از جمله مشهورترين آيات غدير آيه‏اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير مكه به سوى غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد:
 
 
»يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ«××× ۱ مائده /  ۶۷ . ×××:
 
 
»اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏كند« .
 
 
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يكى از علل خوف پيامبرصلى الله عليه وآله و درخواست مهلت در تأخير ابلاغ ولايت، مسئله دشمنى با اميرالمؤمنين‏عليه السلام بود كه در بعضى از صحابه وجود داشت.
 


به تعبير ديگر: كينه‏توزى نسبت به على‏عليه السلام از ريشه‏هاى اساسى در مخالفت با مسئله ولايت بود. اين دشمنى در افراد ولدالزنا و ولد حيض و بسيارى از منافقين ذاتى بود××× ۲ مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: به ج ۲ ص ۲۴۹  - ۲۴۵. ×××، و عده بسيارى هم بودند كه در جنگ‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله پدران و برادران و ساير فاميلشان به دست اميرالمؤمنين‏عليه السلام به قتل رسيده بودند و يا به دست آن حضرت ضربتى خورده يا اسير شده و يا مورد مجازاتى قرار گرفته بودند.
يا حب و يا بغض، و راه سومى برايشان وجود ندارد. نداشتن محبت ايشان -  در صورت شناخت آنان -  جرم است و كسى نمى ‏تواند در اين باره بى‏ تفاوت باشد.


پيداست همانطور كه محبت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درجات دارد، بغض و عداوت با ايشان هم در دشمنانشان يكسان نيست و شدت و ضعف آن و نوع دشمنى ‏هايشان متفاوت است. پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير، هم محک و معيارهاى دشمنى با اهل ‏بيت ‏عليهم السلام را -  به عنوان اتمام حجت -  براى مردم مشخص كرده ‏اند، و هم جزاى دشمنى و مخالفت با ايشان را بيان فرموده ‏اند:


اكنون همه اين افراد مى‏بايست در برابر منبر غدير زانو مى‏زدند و مى‏شنيدند كه صاحب اختيارشان پس از پيامبرصلى الله عليه وآله همين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام است، و پيداست كه تحمل چنين مقامى درباره آن حضرت براى چنين كسانى بسيار سنگين بود.
'''اول:''' انواع دشمنى با اهل‏ بيت ‏عليهم السلام، كه در خطبه اين مطالب ذكر شده است: انكار حق ايشان و قبول نكردن امامت و ولايتشان، شک درباره مقاماتى اعطايى خدا به آنان، رد كلام ايشان و موافق نبودن با آن و مخالفتِ اوامر ايشان، بغض قلبى و عداوت ظاهرى با آنان، خوار كردن ايشان و امتناع از نصرتشان، نداشتن محبت ايشان و حسد بردن به آنان.


'''دوم:''' دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام در پيشگاه الهى، كه در خطبه با عنوان ملعون و مغضوب و شقى و سفهاء و گمراهان و برادران شياطين و تكذيب كنندگان از آنان ياد شده است.


پيامبرصلى الله عليه وآله اين ريشه اساسى را به طور جدى در نظر داشت و متن حديث درباره آن چنين مى‏گويد: »فَخَشِىَ رَسُولُ اللَّه‏صلى الله عليه وآله مِنْ قَوْمِهِ انْ يَتَفَرَّقُوا لِما عَرَفَ مِنْ عَداوَتِهِمْ وَ لِما تَنْطَوى عَلَيْهِ انْفُسُهُمْ لِعَلِىّ‏عليه السلام مِنَ الْعَداوَةِ وَ الْبَغْضاءِ«××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷. ×××: »پيامبرصلى الله عليه وآله از قوم خود ترسيد كه متفرق شوند، به خاطر عداوتى كه از آنان سراغ داشت، و به خاطر دشمنى و كينه‏اى كه نسبت به على‏عليه السلام داشتند« .
'''سوم:''' جزاى دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در روز قيامت، كه در خطبه اعمال آنان در دنيا و آخرت بى‏ ارزش و ساقط شمرده شده، و تصريح شده كه در جهنم صداى شعله كشيدن آتش را مى‏ شنوند و زبانه‏ هاى آن را مى‏ بينند و عذاب ايشان تخفيف نمى ‏يابد و در آتش جهنم جاودانه خواهند بود.


=== دشمنىِ على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۹۰؛ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۰۹؛ واقعه قرآنى غدير: ص ۹۵،۹۲،۸۹،۳۱.</ref> ===
در مورد دشمنى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در معارف غديرى نكات متعددى آمده است:


   براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...« .
==== در كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ====
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در بيان  حدیث غدیر چنين فرمود:


در غدير شبيه منبرى براى پيامبر صلى الله عليه و آله ساخته شد و آن حضرت بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد. در آن مجلس با صداى بلند فرمود:


۳-  شقاوت
{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}} پس اساس ولايت من ولايت الهى است، و عداوت با من برابر دشمنى با خداست.<ref>الكافى: ص ۲۷؛ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.</ref>


پيامبرصلى الله عليه وآله در دنباله سخن خود در بخش پنجم خطبه غدير نتيجه گرفت كه خداوند بهترين‏ها را براى شما انتخاب كرده است: »پيامبرتان بهترين پيامبر، و وصى شما بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند« و ادامه دادند كه ذريه من از نسل على‏عليه السلام است. سپس تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على‏عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضين على‏عليه السلام دانستند.
==== شدت دشمنى دشمنان با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ====
از جمله مشهورترين آيات غدير آيه ‏اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير مكه به سوى غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:


{{متن قرآن|يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ}}<ref>مائده /  ۶۷ .</ref>:


۴-  ميزان اعمال
«ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت [درباره ولایت و رهبری علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (علیه السلام)] بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرسانده ای. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه می دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.»


در فرازى از بخش ششم خطبه غدير، پيامبر مكرم اسلام‏صلى الله عليه وآله در ادامه سخن خود ترازوى علوى را براى سنجش اعمال در برابر مردم قرار داد و فرمود: »پس هر كس عمل كند طبق آنچه از حب و بغض نسبت به على در قلب خود مى‏يابد« ، و با يادى كه از احقاق حق اهل‏بيت‏عليهم السلام توسط حضرت مهدى‏عليه السلام كرد، انواع ضايع كنندگان حق آل محمدعليهم السلام را به شماره آورد كه عبارت بودند از: كوتاهى كنندگان، معاندين و كينه توزان، مخالفت كنندگان، خيانت كاران، آنان كه رفتار ناروا دارند، ظلم كنندگان، غاصبين.
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يكى از علل خوف پيامبر صلى الله عليه و آله و درخواست مهلت در تأخير [[ابلاغ ولایت]]، مسئله دشمنى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود كه در بعضى از صحابه وجود داشت.


به تعبير ديگر: كينه ‏توزى نسبت به على ‏عليه السلام از ريشه‏ هاى اساسى در مخالفت با مسئله ولايت بود. اين دشمنى در افراد ولدالزنا و ولد حيض و بسيارى از [[منافقین]] ذاتى بود<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: به ج ۲ ص ۲۴۵ - ۲۴۹.</ref>، و عده بسيارى هم بودند كه در جنگ ‏هاى پيامبر صلى الله عليه و آله پدران و برادران و ساير فاميلشان به دست اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به قتل رسيده بودند و يا به دست آن حضرت ضربتى خورده يا اسير شده و يا مورد مجازاتى قرار گرفته بودند.


و جالب بود كه عبارت »من جميع العالمين« را پيوست اين گروه‏ها قرار داد تا گستره آن همه زمان‏ها و مكان‏ها را فرا گيرد.
اكنون همه اين افراد مى ‏بايست در برابر منبر غدير زانو مى ‏زدند و مى ‏شنيدند كه صاحب اختيارشان پس از پيامبر صلى الله عليه و آله همين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است، و پيداست كه تحمل چنين مقامى درباره آن حضرت براى چنين كسانى بسيار سنگين بود.


۵ -  ناپاكى مبغضين
پيامبر صلى الله عليه و آله اين ريشه اساسى را به طور جدى در نظر داشت و متن حديث درباره آن چنين مى ‏گويد:


صبح روز دوازدهم در سفر حجةالوداع با طلوع فجر نماز صبح خوانده شد. پس از آن مردم همچنان منتظر بودند تا نزديكى ظهر شد و پيامبرصلى الله عليه وآله رمى جمرات سه گانه را آغاز كرد و به ترتيب با همراهى مردم سه جمره را رمى كردند.
{{متن عربی|فَخَشِىَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله مِنْ قَوْمِهِ انْ يَتَفَرَّقُوا لِما عَرَفَ مِنْ عَداوَتِهِمْ وَ لِما تَنْطَوى عَلَيْهِ انْفُسُهُمْ لِعَلِىّ ‏عليه السلام مِنَ الْعَداوَةِ وَ الْبَغْضاءِ}}<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۷۷.</ref>:


«پيامبر صلى الله عليه و آله از قوم خود ترسيد كه متفرق شوند، به خاطر عداوتى كه از آنان سراغ داشت، و به خاطر دشمنى و كينه ‏اى كه نسبت به على‏ عليه السلام داشتند».


زمينه‏سازى براى غدير چنان حساب شده و منظم پيش مى‏رفت كه ابعاد گسترده آن هر لحظه جهت گيرى تازه‏اى را نشان مى‏داد. اكنون نوبت آن بود كه با جلوه‏اى بى‏سابقه مردم منظره‏اى را كه احتمال نمى‏دادند به چشم خود ببينند.
==== شقاوت ====
پيامبر صلى الله عليه و آله در دنباله سخن خود در بخش پنجم خطبه غدير نتيجه گرفت كه خداوند بهترين‏ ها را براى شما انتخاب كرده است:


«پيامبرتان بهترين پيامبر، و وصى شما بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند» و ادامه دادند كه ذريه من از نسل على‏ عليه السلام است. سپس تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على‏ عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضين على‏ عليه السلام دانستند.


آن روز همه مردم در مِنا كنار پيامبرصلى الله عليه وآله بودند كه چشمشان به مردى افتاد كه به ركوع و سجود مى‏رفت و تضرع مى‏نمود. كسانى كه حاضر بودند گفتند: يا رسول‏اللَّه! چه نماز زيبايى مى‏خواند! فرمود: اين همان شيطان است كه پدر شما را از بهشت بيرون كرد.
==== ميزان اعمال ====
در فرازى از بخش ششم خطبه غدير، پيامبر مكرم اسلام ‏صلى الله عليه و آله در ادامه سخن خود ترازوى علوى را براى سنجش اعمال در برابر مردم قرار داد و فرمود:


«پس هر كس عمل كند طبق آنچه از حب و بغض نسبت به على در قلب خود مى ‏يابد»، و با يادى كه از احقاق حق اهل‏ بيت ‏عليهم السلام توسط حضرت مهدى‏ عليه السلام كرد، انواع ضايع كنندگان حق آل محمد عليهم السلام را به شماره آورد كه عبارت بودند از: كوتاهى كنندگان، معاندين و كينه توزان، مخالفت كنندگان، خيانت كاران، آنان كه رفتار ناروا دارند، ظلم كنندگان، غاصبين.


در اينجا على‏عليه السلام با بى‏اعتنايى به سوى او رفت و او را محكم تكان داد به گونه‏اى كه استخوان‏هايش در هم فرو رفت. سپس فرمود: »انشاء اللَّه تو را خواهم كشت« .
و جالب بود كه عبارت {{متن عربی|من جميع العالمين}} را پيوست اين گروه ‏ها قرار داد تا گستره آن همه زمان‏ ها و مكان ‏ها را فرا گيرد.


==== ناپاكى مبغضين ====
صبح روز دوازدهم در سفر حجةالوداع با طلوع فجر نماز صبح خوانده شد. پس از آن مردم همچنان منتظر بودند تا نزديكى ظهر شد و پيامبر صلى الله عليه و آله رمى جمرات سه گانه را آغاز كرد و به ترتيب با همراهى مردم سه جمره را رمى كردند.


شيطان پاسخ داد: تا هنگام وقت معلوم از طرف پروردگار بر قتل من قادر نخواهى بود. چرا قصد قتل مرا كرده‏اى؟ به خدا قسم احدى تو را مبغوض نمى‏دارد مگر آنكه نطفه من قبل از نطفه پدرش در رحم مادر او قرار مى‏گيرد. من در اموال و اولاد دشمنان تو شريك هستم. آنگاه با اشاره به آيه ۶۴ سوره اسراء گفت: اين همان كلام خداوند عز و جل در كتاب محكمش است كه مى‏فرمايد: »وَ شارِكْهُمْ فِى الاَمْوالِ وَ الاَوْلادِ« : »در اموال و اولاد آنان شريك باش« . پيامبرصلى الله عليه وآله در حالى كه مردم مى‏شنيدند فرمود:
زمينه ‏سازى براى غدير چنان حساب شده و منظم پيش مى ‏رفت كه ابعاد گسترده آن هر لحظه جهت گيرى تازه ‏اى را نشان مى ‏داد. اكنون نوبت آن بود كه با جلوه‏ اى بى ‏سابقه مردم منظره ‏اى را كه احتمال نمى ‏دادند به چشم خود ببينند.


آن روز همه مردم در مِنا كنار پيامبر صلى الله عليه و آله بودند كه چشمشان به مردى افتاد كه به ركوع و سجود مى ‏رفت و تضرع مى ‏نمود. كسانى كه حاضر بودند گفتند:


»يا على، راست مى‏گويد. كسى از قريش تو را مبغوض نمى‏دارد مگر زنا زاده، و كسى از انصار تو را مبغوض نمى‏دارد مگر يهودى، و كسى از عرب تو را مبغوض نمى‏دارد مگر زنا زاده، و كسى از بقيه مردم تو را مبغوض نمى‏دارد مگر اهل شقاوت« .
يا رسول‏ اللَّه! چه نماز زيبايى مى‏ خواند! فرمود: اين همان شيطان است كه پدر شما را از بهشت بيرون كرد.


سپس لحظاتى سر مبارك را پايين انداخت، و بعد سر خود را بلند كرده فرمود: »اى انصار، فرزندان خود را بر محبت على عرضه كنيد. اگر پاسخ مثبت دادند فرزند شما هستند، و اگر نپذيرفتند فرزند شما نيستند« .××× ۱ علل الشرائع: ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۸۸ و ج ۲۷ ص ۱۵۱ و ج ۳۹ ص ۱۷۴ و ج ۶۰ ص ۲۳۶. مستدرك الوسائل: ج ۲ ص ۳۹. ×××
در اينجا على‏ عليه السلام با بى ‏اعتنايى به سوى او رفت و او را محكم تكان داد به گونه ‏اى كه استخوان‏ هايش در هم فرو رفت. سپس فرمود: «انشاء اللَّه تو را خواهم كشت».


شيطان پاسخ داد:


۶ -  نفرين پيامبرصلى الله عليه وآله براى مُبغضين
تا هنگام وقت معلوم از طرف پروردگار بر قتل من قادر نخواهى بود. چرا قصد قتل مرا كرده‏ اى؟ به خدا قسم احدى تو را مبغوض نمى ‏دارد مگر آنكه نطفه من قبل از نطفه پدرش در رحم مادر او قرار مى ‏گيرد. من در اموال و اولاد دشمنان تو شريک هستم. آنگاه با اشاره به آيه ۶۴ سوره اسراء گفت: اين همان كلام خداوند عز و جل در كتاب محكمش است كه مى‏ فرمايد:


در مرحله چهارم از خطبه غدير و پس از بيان حديث »من كنت مولاه« ، پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره‏اى به آينده كفر ستيز على بن ابى‏طالب‏عليه السلام با ناكثين و قاسطين و مارقين نمود، و تصريح كرد جنگ او با آن گروه‏ها به امر خداوند است.
{{متن قرآن|وَ شارِكْهُمْ فِى الاَمْوالِ وَ الاَوْلادِ}}:  پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه مردم مى‏ شنيدند فرمود:


«يا على، راست مى‏ گويد. كسى از قريش تو را مبغوض نمى ‏دارد مگر زنا زاده، و كسى از انصار تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر يهودى، و كسى از عرب تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر زنا زاده، و كسى از بقيه مردم تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر اهل شقاوت».


در اينجا با قرائت آيه ۵ سوره ق »ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ« : »سخن نزد من تغيير يافتنى نيست« ، اشاره به مقام تغيير نيافتنى على‏عليه السلام نمود و بار ديگر جمله‏اى را كه هنگام بلند كردن اميرالمؤمنين‏عليه السلام فرموده بود تكرار كرد، اما جالب بود كه قبل از ذكر آن يادآور شد كه »خدايا به امر تو مى‏گويم« و سپس فرمود: »اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ«؛ و در پى آن افزود: »خدايا لعنت كن هر كس او را انكار كند و غضب نما بر هر كسى كه حق او را انكار نمايد« .
سپس لحظاتى سر مبارک را پايين انداخت، و بعد سر خود را بلند كرده فرمود:


«اى [[انصار]]، فرزندان خود را بر محبت على عرضه كنيد. اگر پاسخ مثبت دادند فرزند شما هستند، و اگر نپذيرفتند فرزند شما نيستند».<ref>علل الشرائع: ص ۱۴۲؛ بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۸۸ و ج ۲۷ ص ۱۵۱ و ج ۳۹ ص ۱۷۴ و ج ۶۰ ص ۲۳۶؛ مستدرک الوسائل: ج ۲ ص ۳۹.</ref>


۴۳.  دعاى روز غدير و ذكر دشمنان
==== نفرين پيامبر صلى الله عليه و آله براى مُبغضين ====
در مرحله چهارم از خطبه غدير و پس از بيان حديث {{متن عربی|من كنت مولاه}}، پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره ‏اى به آينده كفر ستيز على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام با [[ناکثین]] و قاسطین و [[مارقین]] نمود، و تصريح كرد جنگ او با آن گروه ‏ها به امر خداوند است.


   يكى از مضامينى كه در دعاهاى روز غدير آمده××× ۲ اين مضامين از دعاهايى كه در كتاب »الاقبال« سيد ابن طاووس: ص ۴۶۰ به بعد مذكور است انتخاب شده است. در عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۲۰  - ۲۱۵ نيز ذكر شده است. ××× لعن منكر غدير است:
در اينجا با قرائت آيه ۵ سوره ق {{متن قرآن|ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ}}:


«نزد من فرمان [تهدیدآمیز به اینکه هر کس با حال کفر و شرک وارد آخرت شود حتماً دوزخی است] تغییر نمی یابد»، اشاره به مقام تغيير نيافتنى على‏ عليه السلام نمود و بار ديگر جمله ‏اى را كه هنگام بلند كردن امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده بود تكرار كرد، اما جالب بود كه قبل از ذكر آن يادآور شد كه «خدايا به امر تو مى ‏گويم» و سپس فرمود:


الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا اليَوْمِ وَ بَصَّرَنا حُرْمَتَهُ وَ كَرَّمَنا بِهِ وَ شَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ وَ هَدانا بِنُورِهِ ... . اللَّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُكَ ... . أَنْ تَلْعَنَ مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْيَوْمِ وَ أنْكَرَ حُرْمَتَهُ فَصَدَّ عَنْ سَبيلِكَ لِإِطْفاءِ نُورِكَ:
{{متن عربی|اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}؛ و در پى آن افزود: «خدايا لعنت كن هر كس او را انكار كند و غضب نما بر هر كسى كه حق او را انكار نمايد».


حمد خدايى را كه فضيلت اين روز را به ما شناسانيد و ما را نسبت به حرمت آن بصيرت داد و به وسيله آن به ما كرامت بخشيد و با معرفت آن به ما شرف داد و به نور آن ما را هدايت كرد. خدايا، از تو مى‏خواهم لعنت كنى كسانى را كه حق اين روز را انكار كردند و حرمت آن را نپذيرفتند و براى خاموش كردن نور تو راه تو را بستند.
==== دعاى روز غدير و ذكر دشمنان ====
   يكى از مضامينى كه در دعاهاى روز غدير آمده<ref>اين مضامين از دعاهايى كه در كتاب «الاقبال» سيد ابن طاووس: ص ۴۶۰ به بعد مذكور است انتخاب شده است؛ در عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۵ - ۲۲۰ نيز ذكر شده است.</ref> لعن منكر غدير است:


{{متن عربی|الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا اليَوْمِ وَ بَصَّرَنا حُرْمَتَهُ وَ كَرَّمَنا بِهِ وَ شَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ وَ هَدانا بِنُورِهِ ... . اللَّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُكَ ... . أَنْ تَلْعَنَ مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْيَوْمِ وَ أنْكَرَ حُرْمَتَهُ فَصَدَّ عَنْ سَبيلِكَ لِإِطْفاءِ نُورِكَ}}:


۴۴.  زيارت غديريه و ذكر دشمنان××× ۱ اسرار غدير: ص ۳۶۳  - ۲۵۲. چهارده قرن با غدير: ص ۲۳۶ ۲۳۵ ۲۰۹  - ۲۰۱. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۴۹  - ۲۴۵. ×××
حمد خدايى را كه فضيلت اين روز را به ما شناسانيد و ما را نسبت به حرمت آن بصيرت داد و به وسيله آن به ما كرامت بخشيد و با معرفت آن به ما شرف داد و به نور آن ما را هدايت كرد.


   زيارت اميرالمؤمنين‏عليه السلام در روز غدير كه امام هادى‏عليه السلام فرمودند××× ۲ بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. ×××، دوره كامل عقايد شيعه درباره ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام و فضايل و سوابق و محنت‏هاى آن حضرت است. يكى از مضامينى كه در زيارت اميرالمؤمنين‏عليه السلام در روز غدير آمده لعن دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام است:
خدايا، از تو مى ‏خواهم لعنت كنى كسانى را كه حق اين روز را انكار كردند و حرمت آن را نپذيرفتند و براى خاموش كردن نور تو راه تو را بستند.


==== زيارت غديريه و ذكر دشمنان<ref>اسرار غدير: ص ۲۵۲ - ۳۶۳؛ چهارده قرن با غدير: ص ۲۰۱ - ۲۰۹، ۲۳۵، ۲۳۶؛ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۴۵ - ۲۴۹.</ref> ====
   زيارت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير كه  امام هادی علیه السلام فرمودند<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref>، دوره كامل عقايد شيعه درباره ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و فضايل و سوابق و محنت ‏هاى آن حضرت است. يكى از مضامينى كه در زيارت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير آمده [[لعن]] دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است:


أَشْهَد ُ أَنَّكَ مَا اتَّقَيْتَ ضارِعاً وَلا أَمْسَكْتَ عَنْ حَقِّكَ جازِعاً وَلا أَحْجَمْتَ عَنْ مُجاهَدَةِ غاصِبيكَ ناكِلاً وَلا أَظْهَرْتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرْضِى اللَّه مُداهِناً وَلا وَهَنْتَ لِما أَصابَكَ فى سَبيلِ اللَّه وَلا ضَعُفْتَ وَلاَ اسْتَكَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّكَ مُراقِباً.
{{متن عربی|أَشْهَد ُ أَنَّكَ مَا اتَّقَيْتَ ضارِعاً وَلا أَمْسَكْتَ عَنْ حَقِّكَ جازِعاً وَلا أَحْجَمْتَ عَنْ مُجاهَدَةِ غاصِبيكَ ناكِلاً وَلا أَظْهَرْتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرْضِى اللَّه مُداهِناً وَلا وَهَنْتَ لِما أَصابَكَ فى سَبيلِ اللَّه وَلا ضَعُفْتَ وَلاَ اسْتَكَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّكَ مُراقِباً. مَعاذَ اللَّه أَنْ تَكُونَ كَذلِكَ، بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّكَ وَفَوَّضْتَ إِلَيْهِ أَمْرَكَ وَذَكَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّكَرُوا وَوَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا وَخَوَّفْتَهُمْ فَما تَخَوَّفُوا. لَعَنَ اللَّه مُسْتَحِلِّى الْحُرْمَةِ مِنْكَ وَ ذائِدِى الْحَقِّ عَنْكَ، وَأَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فيها كالِحُونَ. لَعَنَ اللَّه مَنْ ساواكَ بِمَنْ ناواكَ.
 
لَعَنَ اللَّه مَنْ عَدَلَ بِكَ مَنْ فَرَضَ اللَّه عَلَيْهِ وِلايَتَكَ}}:
 
مَعاذَ اللَّه أَنْ تَكُونَ كَذلِكَ، بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّكَ وَفَوَّضْتَ إِلَيْهِ أَمْرَكَ وَذَكَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّكَرُوا وَوَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا وَخَوَّفْتَهُمْ فَما تَخَوَّفُوا.
 
 
لَعَنَ اللَّه مُسْتَحِلِّى الْحُرْمَةِ مِنْكَ وَ ذائِدِى الْحَقِّ عَنْكَ، وَأَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فيها كالِحُونَ.
 
 
لَعَنَ اللَّه مَنْ ساواكَ بِمَنْ ناواكَ.
 
 
لَعَنَ اللَّه مَنْ عَدَلَ بِكَ مَنْ فَرَضَ اللَّه عَلَيْهِ وِلايَتَكَ:
 
شهادت مى‏دهم كه تو از روى ذلت تقيه نكردى، و به خاطر ترس از حق خود امساك نكردى، و به عنوان عقب‏نشينى از جهاد با غاصبين حقت خوددارى نكردى، و به عنوان سازشكارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آنچه در راه خدا به تو رسيد سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى.


شهادت مى‏ دهم كه تو از روى ذلت تقيه نكردى، و به خاطر ترس از حق خود امساک نكردى، و به عنوان عقب‏ نشينى از جهاد با غاصبین حقت خوددارى نكردى، و به عنوان سازشكارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آنچه در راه خدا به تو رسيد سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى.


معاذ اللَّه كه تو چنين باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بياد بياورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانيدى ولى نترسيدند!
معاذ اللَّه كه تو چنين باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بياد بياورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانيدى ولى نترسيدند!


 
خدا لعنت كند آنانكه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت مى‏ دهم كه آنان از همه زيان‏كارترند، آنان كه حرارت آتش به صورت هايشان مى‏ خورد و در آن با روى گرفته و عبوس هستند.
خدا لعنت كند آنانكه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت مى‏دهم كه آنان از همه زيان‏كارترند، آنان كه حرارت آتش به صورتهايشان مى‏خورد و در آن با روى گرفته و عبوس هستند.
 


خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند.
خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند.


خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آنكه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند.
خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آنكه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند.


در فرازى ديگر آمده است:
در فرازى ديگر آمده است:


أَشْهَدُ أَنَّكَ أَخُو رَسُولِ‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله ... ، وَأَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما أَنْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَأَوْجَبَ عَلى أُمَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَوِلايَتِكَ وَعَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَجَعَلَكَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: أَلَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَكَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الإِقْرارِ وَناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ:
{{متن عربی|أَشْهَدُ أَنَّكَ أَخُو رَسُولِ‏ اللَّه صلى اللَّه عليه و آله ... ، وَأَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما أَنْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَأَوْجَبَ عَلى أُمَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَوِلايَتِكَ وَعَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَجَعَلَكَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: أَلَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَكَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الإِقْرارِ وَناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ}}:


شهادت مى ‏دهم كه تو [[برادر پیامبر صلی الله علیه و آله|برادر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله]] هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت را چنين مقامى داده بود.


شهادت مى‏دهم كه تو برادر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت را چنين مقامى داده بود. سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى‏كنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.
سپس خداى تعالى را بر آنان [[شاهد]] گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى ‏كنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از [[اقرار]] و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.
 


و در فرازى ديگر آمده است:
و در فرازى ديگر آمده است:


اللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. لَعْنَةُ اللَّهِ وَلَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ أَجْمَعينَ عَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَسَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ -  يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ -  مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُنافِقينَ إِلى يَوْمِ الدّينِ، وَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَكَ وَلَمْ يُكْرِهْهُ وَأَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَكَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ وَجَحَدَ حَقَّكَ أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللَّهُ أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ:
{{متن عربی|اللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. لَعْنَةُ اللَّهِ وَلَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ أَجْمَعينَ عَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَسَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ -  يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ -  مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُنافِقينَ إِلى يَوْمِ الدّينِ، وَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَكَ وَلَمْ يُكْرِهْهُ وَأَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَكَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ وَجَحَدَ حَقَّكَ أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللَّهُ أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ}}:


خدايا، ما مى ‏دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. و بزودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت.


خدايا، ما مى‏دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. و بزودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت. يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركان و منافقان تا روز قيامت، و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت مى‏كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه چشم خود را بسته و انكار نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمك كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچك شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.
يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركان و منافقان تا روز قيامت، و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت مى‏ كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه چشم خود را بسته و انكار نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچك شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را [[صاحب اختیار]] بر او قرار داده با تو برابر بداند.


و در فرازى ديگر آمده است:
و در فرازى ديگر آمده است:


اللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. لَعْنَةُ اللَّهِ وَلَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ أَجْمَعينَ عَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَسَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ -  يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ -  مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُنافِقينَ إِلى يَوْمِ الدّينِ، وَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَكَ وَلَمْ يُكْرِهْهُ وَأَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَكَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ وَجَحَدَ حَقَّكَ أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللَّهُ أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ:
{{متن عربی|اللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. لَعْنَةُ اللَّهِ وَلَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ أَجْمَعينَ عَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَسَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ -  يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ -  مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُنافِقينَ إِلى يَوْمِ الدّينِ، وَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَكَ وَلَمْ يُكْرِهْهُ وَأَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَكَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ وَجَحَدَ حَقَّكَ أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللَّهُ أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ}}:
 


خدايا، ما مى‏دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. و بزودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت. يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركان و منافقان تا روز قيامت، و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت مى‏كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه چشم خود را بسته و انكار نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمك كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچك شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.
خدايا، ما مى‏دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. و بزودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت.


يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه [[ملائکه]] و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركان و منافقان تا روز قيامت، و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت مى‏كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه چشم خود را بسته و انكار نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچک شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.


و در فرازى ديگر آمده است:
و در فرازى ديگر آمده است:


وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَالْخَطْبُ الْأَفْزَعُ بَعْدَ جَحْدِكَ حَقِّكَ غَصْبُ الصِّدّيقَةِ الطَّاهِرَةِ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ النِّسأءِ فَدَكاً وَرَدُّ شَهادَتِكَ وَشَهادَةُ السَّيِّدَيْنِ سُلالَتِكَ وَعِتْرَةِ الْمُصْطَفى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكُمْ، وَ قَدْ أَعْلَى اللَّهُ تَعالى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ وَ أَبانَ فَضْلَكُمْ وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ:
{{متن عربی|وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَالْخَطْبُ الْأَفْزَعُ بَعْدَ جَحْدِكَ حَقِّكَ غَصْبُ الصِّدّيقَةِ الطَّاهِرَةِ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ النِّسأءِ فَدَكاً وَرَدُّ شَهادَتِكَ وَشَهادَةُ السَّيِّدَيْنِ سُلالَتِكَ وَعِتْرَةِ الْمُصْطَفى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكُمْ، وَ قَدْ أَعْلَى اللَّهُ تَعالى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ وَ أَبانَ فَضْلَكُمْ وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ}}:
 
 
مسئله عجيب‏تر و كار سوزناك‏تر بعد از انكار حق تو، غصب فدك از صديقه طاهره سيدة النساء حضرت زهراعليها السلام و رد شهادت تو و دو آقا از نسل و عترت تو امام حسن و امام حسين‏عليهما السلام است كه صلوات خدا بر شما باد، و اين در حالى بود كه خداوند تعالى درجه شما را بر امت بالا برده و منزلت شما را بلند قرار داده و فضل شما را روشن كرده و شما را بر عالميان شرافت داده است.


مسئله عجيب‏تر و كار سوزناك‏تر بعد از انكار حق تو، غصب فدک از صديقه طاهره سيدة النساء حضرت زهرا عليها السلام و رد شهادت تو و دو آقا از نسل و عترت تو امام حسن و امام حسين‏ عليهما السلام است كه صلوات خدا بر شما باد، و اين در حالى بود كه خداوند تعالى درجه شما را بر امت بالا برده و منزلت شما را بلند قرار داده و فضل شما را روشن كرده و شما را بر عالميان شرافت داده است.


و در فرازى ديگر آمده است:
و در فرازى ديگر آمده است:


اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَنْبِيائِكَ وَأَوْصِياءِ أَنْبِيائِكَ بِجَميعِ لَعَناتِكَ وَأَصْلِهِمْ حَرَّ نارِكَ وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِيَّكَ حَقَّهُ وَ أَنْكَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْيَقينِ وَالْإِقْرارِ بِالْوِلايَةِ لَهُ يَوْمَ أَكْمَلْتَ لَهُ الدّينَ. اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَمَنْ ظَلَمَهُ وَأَشْياعَهُمْ وَأَنْصارَهُمْ. اللَّهُمَّ الْعَنْ ظالِمِى الْحُسَيْنِ وَ قاتِليهِ وَ الْمُتابِعينَ عَدُوَّهُ وَ ناصِريهِ وَ الرَّاضينَ بِقَتْلِهِ وَخاذِليهِ لَعْناً وَبيلاً:
{{متن عربی|اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَنْبِيائِكَ وَأَوْصِياءِ أَنْبِيائِكَ بِجَميعِ لَعَناتِكَ وَأَصْلِهِمْ حَرَّ نارِكَ وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِيَّكَ حَقَّهُ وَ أَنْكَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْيَقينِ وَالْإِقْرارِ بِالْوِلايَةِ لَهُ يَوْمَ أَكْمَلْتَ لَهُ الدّينَ. اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَمَنْ ظَلَمَهُ وَأَشْياعَهُمْ وَأَنْصارَهُمْ. اللَّهُمَّ الْعَنْ ظالِمِى الْحُسَيْنِ وَ قاتِليهِ وَ الْمُتابِعينَ عَدُوَّهُ وَ ناصِريهِ وَ الرَّاضينَ بِقَتْلِهِ وَخاذِليهِ لَعْناً وَبيلاً}}:


خدايا، قاتلان انبياء و جانشينان انبيائت را با همه لعنت‏ هايت لعنت كن، و گرمى آتش را به آنان بچشان. و لعنت كن كسانى  را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را [[انکار]] نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انكار كردند. خدايا قاتلان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و كسانى كه به او ظلم كردند و پيروان و يارانشان را لعنت فرما.


خدايا، قاتلان انبياء و جانشينان انبيائت را با همه لعنت‏هايت لعنت كن، و گرمى آتش را به آنان بچشان. و لعنت كن كسانى  را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را انكار نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انكار كردند. خدايا قاتلان اميرالمؤمنين‏عليه السلام و كسانى كه به او ظلم كردند و پيروان و يارانشان را لعنت فرما. خدايا، ظالمان حسين‏عليه السلام و قاتلان او و تابعان دشمنِ او و يارى كننده دشمنش را و راضيان به قتل او و خواركنندگان او را لعنتى فرما كه عاقبتى بد دنبال آن باشد.
خدايا، ظالمان حسين ‏عليه السلام و قاتلان او و تابعان دشمنِ او و يارى كننده دشمنش را و راضيان به قتل او و خواركنندگان او را لعنتى فرما كه عاقبتى بد دنبال آن باشد.
 


و در فرازى ديگر آمده است:
و در فرازى ديگر آمده است:


اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَمانِعيهِمْ حُقُوقَهُمْ. اللَّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظالِمٍ وَ غاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ كُلَّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.
{{متن عربی|اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَمانِعيهِمْ حُقُوقَهُمْ. اللَّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظالِمٍ وَ غاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ كُلَّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.}}
 


خدايا اولين ظالمى كه به آل محمد ظلم كرد و مانعان حقوق ايشان را لعنت فرما. خدايا اولين ظالم و غاصب حق آل محمّد و هر كس كه بدعت‏هاى او را تا روز قيامت عمل مى‏كند لعنت مخصوص فرما.
خدايا اولين ظالمى كه به آل محمد ظلم كرد و مانعان حقوق ايشان را لعنت فرما. خدايا اولين ظالم و غاصب حق آل محمّد و هر كس كه بدعت‏ هاى او را تا روز قيامت عمل مى ‏كند لعنت مخصوص فرما.


جا دارد در آخر اشاره‏اى گذرا به ذكر دشمنان در ادعيه و زيارات داشته باشيم:
جا دارد در آخر اشاره‏اى گذرا به ذكر دشمنان در ادعيه و زيارات داشته باشيم:


درباره مشاركت در ظلم [[سقیفه]] رواياتى وارد شده كه محدوده ‏هاى آن را نشان مى‏ دهد، و بايد هر مسلمانى مواظب باشد كه مبادا حركتى از او سر زند كه معنايش امضا بر صحیفه ملعونه باشد. در دعاها و زيارات ائمه ‏عليهم السلام نيز با دقت تمام اين مسئله مورد توجه قرار گرفته، كه نمونه‏ هايى از آن را ذكر مى ‏كنيم<ref>به زيارت ‏هاى اميرالمؤمنين و امام حسين و امام زمان‏ عليهم السلام و دعاى صنمى قريش مراجعه شود.</ref>:


درباره مشاركت در ظلم سقيفه رواياتى وارد شده كه محدوده‏هاى آن را نشان مى‏دهد، و بايد هر مسلمانى مواظب باشد كه مبادا حركتى از او سر زند كه معنايش امضا بر صحيفه ملعونه باشد. در دعاها و زيارات ائمه‏عليهم السلام نيز با دقت تمام اين مسئله مورد توجه قرار گرفته، كه نمونه‏هايى از آن را ذكر مى‏كنيم××× ۱ به زيارت‏هاى اميرالمؤمنين و امام حسين و امام زمان‏عليهم السلام و دعاى صنمى قريش مراجعه شود. ×××:
=== الف) بنيان گذاران ظلم سقيفه ===
 
درباره افراد اصلىِ ظلم كه مورد تبعيت و پيروى مردم واقع شدند -  با اشاره به ظلم و غصب آنان و بنيانگذار بودنشان -  به عباراتى از اين قبيل بر مى ‏خوريم:
 
الف. بنيان گذاران ظلم سقيفه
 
درباره افراد اصلىِ ظلم كه مورد تبعيت و پيروى مردم واقع شدند -  با اشاره به ظلم و غصب آنان و بنيانگذار بودنشان -  به عباراتى از اين قبيل بر مى‏خوريم:
 
 
اللهمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ... .
 


{{متن عربی|اللهمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ... .
اللهمَّ خُصَّ انْتَ اوَّلَ ظالِمٍ وَ غاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ ... .
اللهمَّ خُصَّ انْتَ اوَّلَ ظالِمٍ وَ غاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ ... .
لَعَنَ اللَّه امَّةً اسَّسَتْ اساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اهْلَ الْبَيْتِ ... .
لَعَنَ اللَّه امَّةً اسَّسَتْ اساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اهْلَ الْبَيْتِ ... .
اتَقَرَّبُ الَى اللَّه ... بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اسَّسَ اساسَ ذلِكَ وَ بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ ... .}}


=== ب) انواع پيروان ظلم سقیفه ===
درباره فروع ظلم وانواع پيروان و ياران دور و نزديک ظالمين، با توجه به جهت مساعدت آنان به ظلم، و شدت و ضعف عملكردشان، به عبارت‏ هاى متفاوتى بر مى‏ خوريم، كه در شش عنوان قابل جمع است:


اتَقَرَّبُ الَى اللَّه ... بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اسَّسَ اساسَ ذلِكَ وَ بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ ... .
==== يک. اصل يارى و پيروى ====
 
در مواردى با در نظر گرفتن يارى و پيروى ياران صحيفه، استفاده از كلماتى از اين قبيل به چشم مى‏ خورد: {{متن عربی|اعْوانهم}} ، {{متن عربی|انْصارهم}} {{متن عربی|اشْياعهم}} ، {{متن عربی|اتْباعهم}} {{متن عربی|مُساعديهم}}، {{متن عربی|اوْلِيائهم}} ، {{متن عربی|تابِعيهم}}
 
ب. انواع پيروان ظلم سقيفه
 
درباره فروع ظلم وانواع پيروان و ياران دور و نزديك ظالمين، با توجه به جهت مساعدت آنان به ظلم، و شدت و ضعف عملكردشان، به عبارت‏هاى متفاوتى بر مى‏خوريم، كه در شش عنوان قابل جمع است:
 
 
يك. اصل يارى و پيروى
 
در مواردى با در نظر گرفتن يارى و پيروى ياران صحيفه، استفاده از كلماتى از اين قبيل به چشم مى‏خورد: »اعْوانهم« ، »انْصارهم« ، »اشْياعهم« ، »اتْباعهم« ، »مُساعديهم« ، »اوْلِيائهم« ، »تابِعيهم« .
 
دو. جهات كلى پيروى
 
در مواردى جهت گيرى‏هاى كلى از صحيفه ملعونه، مانند اظهار محبت به آنان و تسليم در برابر امرشان و تمايل به آنان و پذيرش دين و مذهبشان به ميان آمده است؛ و كلماتى حاكى از اين مفاهيم به كار گرفته شده است: »مُحِبّيهم« : دوستانشان، »مَواليهم« : ولايتمدارانشان، »الْمُسَلِّمين لاَمْرِهم« : تسليم شوندگان در برابر اوامرشان، »الْمائِلين الَيْهم« : متمايلين به سوى آنان، »الْمُبايِعين لَهُم« : بيعت كنندگان با آنان، »مَنْ والاهم« : كسانى كه ولايت آنان را پذيرفته‏اند، »مَنْ مالَ الَيْهم« : كسانى كه به آنان توجه دارند، »مَنْ حَذا حَذْوَهم« : كسانى كه پا جاى پاى آنان مى‏گذارند، »مَنْ سَلَكَ طَريقهم« : كسانى كه راه آنان را مى‏پيمايند، »مَنِ اتَّبَعَ امْرَهم« : كسانى كه اوامر آنان را پيروى مى‏كنند، »اهْل مَذْهَبِهم« : اهل مذهب آنان.
 
 
سه. صف‏آرايىِ اتباع
 
در مواردى صف‏آرايىِ اتباع صحيفه در برابر اهل‏بيت‏عليهم السلام و مخالفت آنان با ايشان و خوار كردن و ظلم به آنان و غصب حقوقشان و انكار ولايتشان، و حتى قتل آنان و جنگيدن با ايشان و مباح شمردن خون و حرمتشان، و نيز دور كردن ايشان از مقامشان و زمينه‏سازى براى دشمنانشان مطرح شده است. در اين موارد با ارجاع ضمير به اهل‏بيت‏عليهم السلام عباراتى از اين قبيل به كار رفته است:
 
 
»مُخالِفيهِمْ« : مخالفين آنان، »خاذِليهِمْ« : خوار كنندگانشان، »ظالِميهِمْ« : ظلم كنندگان به ايشان، »قاتِليهِمْ« : قاتلينشان، »المُتابِعينَ عَدُوَّهَمْ« : پيروان دشمنانشان، »ناصِرى عَدُوِّهِمْ« : يارى كنندگان دشمنانشان، »غاصِبيهِمْ« : غصب كنندگان مقام آنان، »جاحِدى وِلايَتِهِمْ« : منكرين ولايت آنان، »المُظاهِرينَ عَلَيْهِمْ« : همدست شوندگان بر ضد آنان، »مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً« : كسانى كه رايت جنگ در برابر ايشان برافراشتند، »الْحادينَ عَنْهُمْ« : اعراض كنندگان از اهل‏بيت‏عليهم السلام، »مُنازِليهِمْ« : درگير شوندگان با آنان، »دافِعيهِمْ عَنْ مَقامِهِمْ« : كسانى كه آنان را از مقامشان دور كردند، »مُزيليهِمْ عَنْ مَراتِبِهِمْ« : كسانى كه آنان را از رتبه بلندشان كنار زدند، »الْمُمَهِّدينَ لِاعْدائِهِمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِهِمْ« : كسانى كه با آماده سازى شرايطِ جنگ با ايشان زمينه را براى دشمنانشان مهيا كردند، »الْقاعِدينَ مَقْعَدَهُمْ« : كسانى كه در جايگاه آنان نشستند، »مَنِ اسْتَحَلَّتْ دِمائَهُمْ« : كسانى كه خون آنان را حلال شمردند، »مَنِ اسْتَباحَ حَريمَهُمْ« : كسانى كه حريم آنان را مورد هجوم و تاراج قرار دادند.
 
 
چهار. اصول اعتقادى منحرف
 
در موارد ديگرى سخن از پايه‏هاى اعتقادى اصحاب صحيفه به ميان آمده، كه مطالبى از قبيل پذيرفتن دين صحيفه و دعوت به آن و پذيرش منصب‏هاى دنيوى كه در سايه صحيفه به دست مى‏آيد، و ايجاد شك و شبهه درباره كفر اصحاب صحيفه از جمله آنهاست.
 
 
در اين باره كلمات زير جلب توجه مى‏كند، كه ضمير در آنها به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام باز مى‏گردد: »مَنْ دانَ بِقَوْلِهِمْ« : كسانى كه به سخن آنان اعتقاد داشته باشند، »مَنْ دَعا الى وِلايَتِهِمْ« : كسانى كه مردم را به ولايت آنان دعوت كنند، »مَنْ تَصَدَّرَ بِبِدْعَتِهِمْ« : كسانى كه طبق بدعت‏هاى آنان به رياست دست يابند، »مَن شَكَّ فى كُفْرِهِمْ« : كسانى كه در كفر آنان شك كنند.
 
 
پنج. رضايت قلبى به ضلالت
 
در مواردى حتى رضايت به گفتار و كردار اصحاب صحيفه الحاق به آنان حساب شده است، و عبارات دقيقى در بيان انواع رضايت قلبى نسبت به اعمال آنان ذكر شده، كه از نمونه‏هاى آن عمل به روش‏هاى اصحاب صحيفه و اظهار رضايت به گفتار و كردار آنان و رضايت به قتل اهل‏بيت‏عليهم السلام و تصديق حكم‏هاى صادره از سوى پيروان صحيفه است؛ و در قالب عبارات زير ذكر شده كه ضماير به اهل‏بيت‏عليهم السلام باز مى‏گردد:
 
 
»كُلُّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ اعْدائَهُمْ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ« : همه كسانى كه تا روز قيامت به سنت‏هايى كه دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام پايه گذارى كرده‏اند عمل نمايند، »مَنْ سَمِعَ بِظُلْمِ اعْدائِهِمْ فَرَضِىَ بِهِ« : هركس كه ظلم دشمنان ايشان را بشنود و به آن راضى شود، »مَنْ رَضِىَ بِقَوْلِ اعْدائِهِمْ وَ فِعْلِهِمْ« : هركس كه به گفتار و رفتار دشمنانشان راضى باشد، »مَنْ بَلَغَهُ افْعالُ اعْدائِهِمْ فَرَضِىَ بِهِ« : هركس كه خبر كارهاى دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام به او برسد و بدان‏ها رضايت دهد، »الرّاضينَ بِقَتْلِ الاعْداءِ ايّاهُمْ« : كسانى كه از قتل ايشان به دست دشمنانشان راضى باشند، »الْمُصَدِّقينَ بِاحْكامِ اعْدائِهِمْ« : كسانى كه حكم‏هاى دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام را تصديق نمايند و آنها را درست بدانند.
 
 
شش. عموميت پيروان در زمان و مكان
 
در بيان عموميت پيروان صحيفه ملعونه نسبت به زمان‏ها و مكان‏ها و حتى موجودات از جن و انس، عبارات مهمى ديده مى‏شود كه همه طرفداران و ياوران صحيفه و سقيفه تا روز قيامت از اولين و آخرين، بلكه از همه خلايق را در بر مى‏گيرد:
 
 
»اللهمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ« ، »مِنَ الْجِنِّ وَ الانْسِ مِنَ الاوَّلينَ وَ الاخِرينَ« ، »مِنَ الْخَلائِقِ اجْمَعينَ الى يَوْمِ الدّينِ« ، كه معناى مجموع اين سه عبارت چنين مى‏شود: خدايا، اولين ظالم حق آل محمد تا آخرين تابعين او بر اين ظلم را از جن و انس، از همه خلايق اولين و آخرين تا روز قيامت را لعنت كن.
 
 
۴۵.  شجره ملعونه =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
 
 
۴۶.  شقاوت دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹. ×××
 
   پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير، تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على‏عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضين على‏عليه السلام دانست. در فراز بعد با قرائت سوره عصر قسم ياد كرد كه مصداق »وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ« در آخر اين سوره على بن ابى‏طالب‏عليه السلام است.
 


اَلا وَ اِنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً اِلاّ شَقِىٌّ، وَ لا يُوالى عَلِيّاً اِلاّ تَقِىٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ اِلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فى عَلِىٍّ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: »بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الاِنْسانَ لَفى خُسْرٍ« اِلاّ عَلِىٌّ الَّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ:
==== دو. جهات كلى پيروى ====
در مواردى جهت گيرى‏ هاى كلى از صحیفه ملعونه مانند اظهار محبت به آنان و تسليم در برابر امرشان و تمايل به آنان و پذيرش دين و مذهبشان به ميان آمده است؛ و كلماتى حاكى از اين مفاهيم به كار گرفته شده است:{{متن عربی|مُحِبّيهم}}: دوستانشان، {{متن عربی|مَواليهم}}: ولايتمدارانشان، {{متن عربی|الْمُسَلِّمين لاَمْرِهم}}: تسليم شوندگان در برابر اوامرشان، {{متن عربی|الْمائِلين الَيْهم}}: متمايلين به سوى آنان، {{متن عربی|الْمُبايِعين لَهُم}}: بيعت كنندگان با آنان، {{متن عربی|مَنْ والاهم}}: كسانى كه ولايت آنان را پذيرفته ‏اند، {{متن عربی|مَنْ مالَ الَيْهم}}: كسانى كه به آنان توجه دارند، {{متن عربی|مَنْ حَذا حَذْوَهم}}: كسانى كه پا جاى پاى آنان مى‏ گذارند، {{متن عربی|مَنْ سَلَكَ طَريقهم}}: كسانى كه راه آنان را مى‏ پيمايند، {{متن عربی|مَنِ اتَّبَعَ امْرَهم}}: كسانى كه اوامر آنان را پيروى مى‏ كنند،{{متن عربی|اهْل مَذْهَبِهم}}: اهل مذهب آنان.


بدانيد كه با على دشمنى نمى‏كند مگر شقى و با على دوستى نمى‏كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره »و العصر« : »بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفى خُسْرٍ« ، »قسم به عصر، انسان در زيان است« مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.
==== سه. صف‏ آرايىِ اتباع ====
در مواردى صف‏ آرايىِ اتباع صحيفه در برابر اهل‏ بيت‏ عليهم السلام و مخالفت آنان با ايشان و خوار كردن و ظلم به آنان و غصب حقوقشان و انكار ولايتشان، و حتى قتل آنان و جنگيدن با ايشان و مباح شمردن خون و حرمتشان، و نيز دور كردن ايشان از مقامشان و زمينه ‏سازى براى دشمنانشان مطرح شده است. در اين موارد با ارجاع ضمير به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام عباراتى از اين قبيل به كار رفته است:{{متن عربی|مُخالِفيهِمْ}}: مخالفين آنان، {{متن عربی|خاذِليهِمْ}}: خوار كنندگانشان، {{متن عربی|ظالِميهِمْ}}: ظلم كنندگان به ايشان، {{متن عربی|قاتِليهِمْ}}: قاتلينشان، {{متن عربی|المُتابِعينَ عَدُوَّهَمْ}}: پيروان دشمنانشان، {{متن عربی|ناصِرى عَدُوِّهِمْ}}: يارى كنندگان دشمنانشان،{{متن عربی|غاصِبيهِمْ}}:غصب كنندگان مقام آنان،{{متن عربی|جاحِدى وِلايَتِهِمْ}}: منكرين ولايت آنان، {{متن عربی|المُظاهِرينَ عَلَيْهِمْ}}: همدست شوندگان بر ضد آنان، {{متن عربی|مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً}}: كسانى كه رايت جنگ در برابر ايشان برافراشتند، {{متن عربی|الْحادينَ عَنْهُمْ}}: اعراض كنندگان از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام، {{متن عربی|مُنازِليهِمْ}}: درگير شوندگان با آنان، {{متن عربی|دافِعيهِمْ عَنْ مَقامِهِمْ}}: كسانى كه آنان را از مقامشان دور كردند، {{متن عربی|مُزيليهِمْ عَنْ مَراتِبِهِمْ}}: كسانى كه آنان را از رتبه بلندشان كنار زدند،{{متن عربی|الْمُمَهِّدينَ لِاعْدائِهِمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِهِمْ}}: كسانى كه با آماده سازى شرايطِ جنگ با ايشان زمينه را براى دشمنانشان مهيا كردند، {{متن عربی|الْقاعِدينَ مَقْعَدَهُمْ}}: كسانى كه در جايگاه آنان نشستند، {{متن عربی|مَنِ اسْتَحَلَّتْ دِمائَهُمْ}}: كسانى كه خون آنان را حلال شمردند،{{متن عربی|مَنِ اسْتَباحَ حَريمَهُمْ}}: كسانى كه حريم آنان را مورد هجوم و تاراج قرار دادند.


=== چهار. اصول اعتقادى منحرف ===
در موارد ديگرى سخن از پايه‏ هاى اعتقادى اصحاب صحيفه به ميان آمده، كه مطالبى از قبيل پذيرفتن دين صحيفه و دعوت به آن و پذيرش منصب ‏هاى دنيوى كه در سايه صحيفه به دست مى ‏آيد، و ايجاد شک و شبهه درباره كفر اصحاب صحیفه از جمله آنهاست.


۴۷.  صحيفه ملعونه اول =   صحيفه ملعونه اول
در اين باره كلمات زير جلب توجه مى‏ كند، كه ضمير در آنها به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام باز مى‏ گردد: {{متن عربی|مَنْ دانَ بِقَوْلِهِمْ}}: كسانى كه به سخن آنان اعتقاد داشته باشند، {{متن عربی|مَنْ دَعا الى وِلايَتِهِمْ}}: كسانى كه مردم را به ولايت آنان دعوت كنند، {{متن عربی|مَنْ تَصَدَّرَ بِبِدْعَتِهِمْ}}: كسانى كه طبق بدعت‏ هاى آنان به رياست دست يابند، {{متن عربی|مَن شَكَّ فى كُفْرِهِمْ}}: كسانى كه در كفر آنان شک كنند.


=== پنج. رضايت قلبى به ضلالت ===
در مواردى حتى رضايت به گفتار و كردار اصحاب صحيفه الحاق به آنان حساب شده است،و عبارات دقيقى در بيان انواع رضايت قلبى نسبت به اعمال آنان ذكر شده،كه از نمونه ‏هاى آن عمل به روش‏ هاى اصحاب صحيفه و اظهار رضايت به گفتار و كردار آنان و رضايت به قتل [[اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] و تصديق حكم ‏هاى صادره از سوى پيروان صحيفه است؛ و در قالب عبارات زير ذكر شده كه ضماير به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام باز مى‏ گردد:


۴۸.  صحيفه ملعونه دوم =   صحيفه ملعونه دوم
{{متن عربی|كُلُّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ اعْدائَهُمْ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ}}: همه كسانى كه تا روز قيامت به سنت‏ هايى كه دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام پايه گذارى كرده ‏اند عمل نمايند، {{متن عربی|مَنْ سَمِعَ بِظُلْمِ اعْدائِهِمْ فَرَضِىَ بِهِ}}: هركس كه ظلم دشمنان ايشان را بشنود و به آن راضى شود،{{متن عربی|مَنْ رَضِىَ بِقَوْلِ اعْدائِهِمْ وَ فِعْلِهِمْ}}: هركس كه به گفتار و رفتار دشمنانشان راضى باشد، {{متن عربی|مَنْ بَلَغَهُ افْعالُ اعْدائِهِمْ فَرَضِىَ بِهِ}}: هركس كه خبر كارهاى دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام به او برسد و بدان‏ها رضايت دهد، {{متن عربی|الرّاضينَ بِقَتْلِ الاعْداءِ ايّاهُمْ}}: كسانى كه از قتل ايشان به دست دشمنانشان راضى باشند،{{متن عربی|الْمُصَدِّقينَ بِاحْكامِ اعْدائِهِمْ}}: كسانى كه حكم‏ هاى دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را تصديق نمايند و آنها را درست بدانند.


=== شش. عموميت پيروان در زمان و مكان ===
در بيان عموميت پيروان صحيفه ملعونه نسبت به زمان‏ ها و مكان‏ ها و حتى موجودات از جن و انس، عبارات مهمى ديده مى ‏شود كه همه طرفداران و ياوران صحيفه و سقيفه تا روز قيامت از اولين و آخرين، بلكه از همه خلايق را در بر مى‏ گيرد:


۴۹.  صفات ناپسند در دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲  - ۲۰۱ ۱۸۶  - ۱۷۹. ×××
{{متن عربی|اللهمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ}} {{متن عربی|مِنَ الْجِنِّ وَ الانْسِ مِنَ الاوَّلينَ وَ الاخِرينَ}}{{متن عربی|مِنَ الْخَلائِقِ اجْمَعينَ الى يَوْمِ الدّينِ}}كه معناى مجموع اين سه عبارت چنين مى‏ شود: خدايا، اولين ظالم حق آل محمد تا آخرين تابعين او بر اين ظلم را از جن و انس، از همه خلايق اولين و آخرين تا روز قيامت را لعنت كن.


   پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش ششم خطبه غدير، بار ديگر به نور خداوندى اشاره كرد كه در پيامبر و اميرالمؤمنين و امامان تا امام‏زمان‏عليهم السلام قرار داده شده است. همچنين در مورد ضايع كنندگان حق آل‏محمدعليهم السلام سخن گفت كه عبارت بودند از: كوتاهى كنندگان، معاندين و كينه توزان، مخالفت كنندگان، خيانت كاران، آنان كه رفتار ناروا دارند، ظلم كنندگان، غاصبين، و جالب بود كه عبارت »من جميع العالمين« را پيوست اين گروه‏ها قرار داد تا گستره آن همه زمان‏ها و مكان‏ها را فرا گيرد.
شجره ملعونه =   دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير


===  شقاوت دشمنان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹.</ref> ===
   پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش چهارم [[خطبه غدیر]]، تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على‏ عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضين على‏ عليه السلام دانست. در فراز بعد با قرائت سوره عصر قسم ياد كرد كه مصداق {{متن قرآن|وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ}} در آخر اين سوره على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام است.


مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ، ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ اَبيطالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ اِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ الَّذى يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا، لاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرينَ وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ:
{{متن عربی|اَلا وَ اِنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً اِلاّ شَقِىٌّ، وَ لا يُوالى عَلِيّاً اِلاّ تَقِىٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ اِلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فى عَلِىٍّ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ}}: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الاِنْسانَ لَفى خُسْرٍ}}{{متن عربی|اِلاّ عَلِىٌّ الَّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ}}


بدانيد كه با على دشمنى نمى‏ كند مگر شقى و با على دوستى نمى ‏كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى ‏آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره عصر: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفى خُسْرٍ}}قسم به عصر، انسان در زيان است «مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.


اى مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده و سپس در على بن ابى‏طالب و بعد در نسل او تا مهدى قائم، كه حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد مى‏گيرد، چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهى كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان )و همه مخلوقات( حجت قرار داده است.
=== صفات ناپسند در دشمنان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲  - ۲۰۱ ۱۸۶  - ۱۷۹.</ref> ===
پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش ششم خطبه غدير، بار ديگر به نور خداوندى اشاره كرد كه در پيامبر و اميرالمؤمنين و امامان تا امام‏ زمان‏ عليهم السلام قرار داده شده است. همچنين در مورد ضايع كنندگان حق آل ‏محمدعليهم السلام سخن گفت كه عبارت بودند از: كوتاهى كنندگان، معاندين و كينه توزان، مخالفت كنندگان، خيانت كاران، آنان كه رفتار ناروا دارند، ظلم كنندگان، غاصبين، و جالب بود كه عبارت«من جميع العالمين»را پيوست اين گروه ‏ها قرار داد تا گستره آن همه زمان ‏ها و مكان‏ ها را فرا گيرد.


{{متن عربی|مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ، ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ اَبيطالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ اِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ الَّذى يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا، لاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرينَ وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ}}:


همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير آيه ۱۱۲ سوره انعام: »وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لَكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطينَ الاِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً« را در كلام خود آورد و فرمود: »دشمنان امامان، سفيهان گمراهى هستند كه برادران شياطين‏اند، و سخنان باطل ظاهر فريب را از روى غرور به يكديگر مى‏رسانند« .
اى مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده و سپس در على بن ابى ‏طالب و بعد در نسل او تا مهدى قائم، كه حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد مى ‏گيرد، چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهى كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان(و همه مخلوقات) حجت قرار داده است.


همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير آيه ۱۱۲ سوره انعام: {{متن قرآن|وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لَكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطينَ الاِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً}}را در كلام خود آورد و فرمود:{{متن عربی|اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ اِخْوانُ الشَّياطينِ، يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً}}:


اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ اِخْوانُ الشَّياطينِ، يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً:
«دشمنان امامان، سفيهان گمراهى هستند كه برادران شياطين‏ اند، و سخنان باطل ظاهر فريب را از روى غرور به يكديگر مى‏ رسانند»


=== ظلمتِ دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۹۳.</ref> ===
بخش ششم سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير منافقين را نشانه مى‏ رفت، و اشاره ‏هاى رمزى به توطئه و نقشه‏ هاى آنان بود كه مى‏ بايست از فراز منبر غدير هشدار آن داده مى ‏شد و مردم را نگران روزهاى آينده اسلام مى ‏نمود.


بدانيد كه دشمنان ايشان سفهاء گمراه و برادران شياطين‏اند كه اباطيل را از روى غرور به يكديگر مى‏رسانند.
اما صاحب فصيح ‏ترين بيان در همه عالم، چنان مقدمه سازى بر اين بخش سخن نمود كه ذلت و سقوط دشمنان را به همه نشان دهد. آن پيشينه، بيان مقام نورانيت خود و اهل‏ بيتش بود كه فراتر از مقام نبوت و امامت است.
 
 
۵۰.  طرفداران جبت و طاغوت =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
 
 
۵۱.  ظلمتِ دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۱ واقعه قرآنى غدير: ص ۹۳. ×××
 
   بخش ششم سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير منافقين را نشانه مى‏رفت، و اشاره‏هاى رمزى به توطئه و نقشه‏هاى آنان بود كه مى‏بايست از فراز منبر غدير هشدار آن داده مى‏شد و مردم را نگران روزهاى آينده اسلام مى‏نمود.
 
 
اما صاحب فصيح‏ترين بيان در همه عالم، چنان مقدمه سازى بر اين بخش سخن نمود كه ذلت و سقوط دشمنان را به همه نشان دهد. آن پيشينه، بيان مقام نورانيت خود و اهل‏بيتش بود كه فراتر از مقام نبوت و امامت است.


با اين مقدمه آمادگى لازم براى ذكر منكرين ولايت ايجاد شده بود كه آنان را دشمنان نور معرفى كند تا به عنوان ظلمتى كه با نورانيت در ستيزند شناخته شوند.
با اين مقدمه آمادگى لازم براى ذكر منكرين ولايت ايجاد شده بود كه آنان را دشمنان نور معرفى كند تا به عنوان ظلمتى كه با نورانيت در ستيزند شناخته شوند.


در مرحله اول پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۴۷ سوره نساء را به دنبال آيه نورانيت و به صورت آميخته با آن قرائت كرد، به گونه ‏اى كه نتيجه گيرى از اين چينشِ آيات، عذاب و لعنت صريح براى دشمنان ولايت بود، آنجا كه فرمود:{{متن قرآن|مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها اَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا اَصْحابَ السَّبْتِ}}:


در مرحله اول پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۴۷ سوره نساء را به دنبال آيه نورانيت و به صورت آميخته با آن قرائت كرد، به گونه‏اى كه نتيجه گيرى از اين چينشِ آيات، عذاب و لعنت صريح براى دشمنان ولايت بود، آنجا كه فرمود: »مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها اَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا اَصْحابَ السَّبْتِ« : »ايمان آوريد قبل از آنكه صورت‏هايى را هلاك نماييم و آن‏ها را به پشت برگردانيم، يا آنان را مورد لعنت قرار دهيم همان گونه كه اصحاب سبت را لعنت كرديم« .
«ای کسانی که به شما کتاب آسمانی داده شده! به آنچه [بر پیامبر اسلام] نازل کردیم که تصدیق کننده تورات و انجیلی است که با شماست ایمان آورید، پیش از آنکه چهره هایی را [از شکل و شخصیت انسانی] محو کنیم، و [به کیفر تکبّر در برابر پیامبر اسلام و قرآن] به کفر و گمراهی بازگردانیم، یا چنان که اصحاب سبت را لعنت کردیم، لعنت کنیم؛ و فرمان خدا همواره شدنی است.»
 
 
اين تشبيه دقيقاً اشاره به مسلمانانى بود كه نام مسلمانى را حفظ مى‏كنند اما با هزاران حيله فرامين الهى را زير پا مى‏گذارند.


اين تشبيه دقيقاً اشاره به مسلمانانى بود كه نام مسلمانى را حفظ مى‏ كنند اما با هزاران حيله فرامين الهى را زير پا مى‏ گذارند.


اين بود كه آن حضرت در دنباله كلام كار را به صراحت كشانده فرمود: »به خدا قسم قصد نشده از اين آيه مگر گروهى از اصحاب من كه آنان را با نام و نسبشان مى‏شناسم، ولى مأمور شده‏ام كه از آنان اعراض كنم و آنان را معرفى نكنم« .
اين بود كه آن حضرت در دنباله كلام كار را به صراحت كشانده فرمود: «به خدا قسم قصد نشده از اين آيه مگر گروهى از اصحاب من كه آنان را با نام و نسبشان مى‏ شناسم، ولى مأمور شده ‏ام كه از آنان اعراض كنم و آنان را معرفى نكنم» .


با اين سخن منافقين بر خود لرزيدند و احساس كردند در ادامه سخن از توطئه ‏هاى آنان پرده برداشته خواهد شد و همه از نقشه‏ هاى سرّى آنان آگاه مى ‏گردند. از نظر فن خطابه همين كافى بود كه آنان را در سكوتى بهت انگيز فرو بَرَد و از هر حركت ناهنجارى باز دارد.


با اين سخن منافقين بر خود لرزيدند و احساس كردند در ادامه سخن از توطئه‏هاى آنان پرده برداشته خواهد شد و همه از نقشه‏هاى سرّى آنان آگاه مى‏گردند. از نظر فن خطابه همين كافى بود كه آنان را در سكوتى بهت انگيز فرو بَرَد و از هر حركت ناهنجارى باز دارد.
===  عدم سازش با دشمن غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۵ ۱۲۰ ۱۱۹ ۱۰۷.</ref> ===
عظمت غدير اقتضا مى‏ كند به بلنداى آن برنامه ‏ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه‏ هاى كم ابهت تبليغ مى ‏توان جلوه ‏گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى‏ دهد كه آن را در جذاب ‏ترين و ارزشمندترين گونه ‏هاى رسانه ‏اى جلوه ‏گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم.


اگر در سخنرانى غدير تأكيد خاصى بر يكى بودن صراط مستقيم و نشان دادن دقيق آن بوده، اين به ما مى‏ گويد كه به مخاطبين غدير قبل از همه بياموزيم كه راه راست يكى بيشتر نيست و بايد در جستجوى آن بود و آن را پيدا كرد. بايد غديريان را آگاه كنيم كه نمى ‏توان ولايت على‏ عليه السلام را در كنار ولايت اهل [[سقیفه]] پذيرفت، و با دشمنان غدير نمى ‏توان دست محبت داد.


۵۲.  عدم سازش با دشمن غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۵ ۱۲۰ ۱۱۹ ۱۰۷. ×××
بايد به اهل غدير فهماند كه بر سر بهشت و جهنم نمى ‏توان مصالحه كرد و در جايى كه قاضى خدا و رسول است نمى ‏توان با مسامحه عمل كرد و بين غدير و سقيفه جمع كرد! اگر جنت و نار يكى شدند غدير و سقيفه هم ادغام مى‏ شود و دو گانگى از بين مى ‏رود.


   عظمت غدير اقتضا مى‏كند به بلنداى آن برنامه‏ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه‏هاى كم ابهت تبليغ مى‏توان جلوه‏گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى‏دهد كه آن را در جذاب‏ترين و ارزشمندترين گونه‏هاى رسانه‏اى جلوه‏گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم.
همچنين اگر در غدير [[جبرئیل]] ظاهر شد و اعلام كرد كه غدير را جز منافق يا كافر بر هم نمى ‏زند، ما هم امروز بايد پيام جبرئيل را هم عرض تبليغ غدير ابلاغ نماييم، چرا كه سخن پيک وحى دلنشينىِ ديگرى در قلوب خواهد داشت.


=== غدير در زمان دشمنان<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۳۸.</ref> ===
از روز رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله تا پايان قرن اول هجرى ثبت و تدوين احاديث و تاريخ اسلام از طرف غاصبين خلافت ممنوع اعلام شده و مجازات‏ هاى سختى براى اقدام كنندگان به چنين مهمى در نظر گرفته شده بود. علت اصلى اين نقشه جلوگيرى از ثبت مطالبى چون واقعه غدير بود كه با اساس حكومت غاصبين منافات داشت.


اگر در سخنرانى غدير تأكيد خاصى بر يكى بودن صراط مستقيم و نشان دادن دقيق آن بوده، اين به ما مى‏گويد كه به مخاطبين غدير قبل از همه بياموزيم كه راه راست يكى بيشتر نيست و بايد در جستجوى آن بود و آن را پيدا كرد. بايد غديريان را آگاه كنيم كه نمى‏توان ولايت على‏عليه السلام را در كنار ولايت اهل سقيفه پذيرفت، و با دشمنان غدير نمى‏توان دست محبت داد.
اكنون بايد ديد غدير چگونه از اين گذرگاه تاريک گذشته و خود را به نسل‏ هاى آينده مسلمين رسانده است. آنانكه كه با گذشت هفتاد روز غدير را به فراموشى سپردند و صاحب غدير يعنى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خانه ‏نشين كردند چگونه باور مى‏ كنند كه امروز نام غدير در سراسر جهان شناخته شده و اينک جشن چهاردهمين قرن خود را پشت سر گذاشته باشد؟


با چنان دشمنان پر قدرتى كه غدير دارد و با چنان جاهلان فراموشكارى كه نخواستند آن را به ياد بياورند و از گواهى دادن به يک كلمه درباره آن ابا كردند، ولى اينک ميلياردها كلمه در وصفش به رشته  تحرير در آمده و نور آن در جهان معرّف بزرگ مذهب اهل ‏بيت‏ عليهم السلام است.


بايد به اهل غدير فهماند كه بر سر بهشت و جهنم نمى‏توان مصالحه كرد و در جايى كه قاضى خدا و رسول است نمى‏توان با مسامحه عمل كرد و بين غدير و سقيفه جمع كرد! اگر جنت و نار يكى شدند غدير و سقيفه هم ادغام مى‏شود و دو گانگى از بين مى‏رود.
با آنكه هر يک از صد و بيست هزار مخاطب پيامبرصلى الله عليه وآله كه در غدير خم حضور داشتند بايد در راه ثبت و ضبط آن واقعه بزرگ اقدامى مى ‏كردند و نكردند، و با آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله سفارش اكيد كرده بود كه پيام غدير را به نسل‏ هاى آينده برسانيد و اختناق حكومت‏ ها مانع از آن شد، ولى باز فرهنگ غنى اسلام پر از نام غدير است و در كتب تاريخ و حديث اسلامى  در هر كجا و هر زمان كه تأليف شده باشد نور غدير قابل كتمان نبوده است.


همه اينها نظر عنايت الهى است و او حافظ غدير است كه خود آن را نازل كرده است. اگر دين با غدير تكميل شده و نعمت پروردگار با ولايت به درجه كمال خود رسيده، نگهدارنده ‏اش نيكو نگاه خواهد داشت، و دشمن عاجزتر از آن است كه در مقابل ذات الهى آهنگ مخالف برافرازد.


همچنين اگر در غدير جبرئيل ظاهر شد و اعلام كرد كه غدير را جز منافق يا كافر بر هم نمى‏زند، ما هم امروز بايد پيام جبرئيل را هم عرض تبليغ غدير ابلاغ نماييم، چرا كه سخن پيك وحى دلنشينىِ ديگرى در قلوب خواهد داشت.
=== فاطميانِ غديرى در قيامت و دشمنانشان<ref>  غدير تا فاطميه: ص ۲۱۳  - ۲۱۰.</ref> ===
در اينجا نمايه ‏اى كوتاه از فاطميانِ غديرى و دشمنانشان در قيامت ارائه مى ‏كنيم:


 
==== عظمت فاطمه‏ عليها السلام در قيامت ====
۵۳.  غدير در زمان دشمنان××× ۱ چهارده قرن با غدير: ص ۱۳۸. ×××
خداوند در قيامت جلوه ‏اى از عظمت زهراعليها السلام را نشان مى ‏دهد، تا فاطميان عزت خود و دشمنان فاطمه‏ عليها السلام ذلتشان را احساس كنند. اين جلوه عظمت در جهات زير بيان شده است:
 
   از روز رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله تا پايان قرن اول هجرى ثبت و تدوين احاديث و تاريخ اسلام از طرف غاصبين خلافت ممنوع اعلام شده و مجازات‏هاى سختى براى اقدام كنندگان به چنين مهمى در نظر گرفته شده بود. علت اصلى اين نقشه جلوگيرى از ثبت مطالبى چون واقعه غدير بود كه با اساس حكومت غاصبين منافات داشت.
 
 
اكنون بايد ديد غدير چگونه از اين گذرگاه تاريك گذشته و خود را به نسل‏هاى آينده مسلمين رسانده است. آنانكه كه با گذشت هفتاد روز غدير را به فراموشى سپردند و صاحب غدير يعنى اميرالمؤمنين‏عليه السلام را خانه‏نشين كردند چگونه باور مى‏كنند كه امروز نام غدير در سراسر جهان شناخته شده و اينك جشن چهاردهمين قرن خود را پشت سر گذاشته باشد؟
 
 
با چنان دشمنان پر قدرتى كه غدير دارد و با چنان جاهلان فراموشكارى كه نخواستند آن را به ياد بياورند و از گواهى دادن به يك كلمه درباره آن ابا كردند، ولى اينك ميلياردها كلمه در وصفش به رشته  تحرير در آمده و نور آن در جهان معرّف بزرگ مذهب اهل‏بيت‏عليهم السلام است.
 
 
با آنكه هر يك از صد و بيست هزار مخاطب پيامبرصلى الله عليه وآله كه در غدير خم حضور داشتند بايد در راه ثبت و ضبط آن واقعه بزرگ اقدامى مى‏كردند و نكردند، و با آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله سفارش اكيد كرده بود كه پيام غدير را به نسل‏هاى آينده برسانيد و اختناق حكومت‏ها مانع از آن شد، ولى باز فرهنگ غنى اسلام پر از نام غدير است و در كتب تاريخ و حديث اسلامى  در هر كجا و هر زمان كه تأليف شده باشد نور غدير قابل كتمان نبوده است.
 
 
همه اينها نظر عنايت الهى است و او حافظ غدير است كه خود آن را نازل كرده است. اگر دين با غدير تكميل شده و نعمت پروردگار با ولايت به درجه كمال خود رسيده، نگهدارنده‏اش نيكو نگاه خواهد داشت، و دشمن عاجزتر از آن است كه در مقابل ذات الهى آهنگ مخالف برافرازد.
 
 
۵۴.  فاطميانِ غديرى در قيامت و دشمنانشان××× ۱ غدير تا فاطميه )انصارى -  شريفى( : ص ۲۱۳  - ۲۱۰. ×××
 
   در اينجا نمايه‏اى كوتاه از فاطميانِ غديرى و دشمنانشان در قيامت ارائه مى‏كنيم:
 
 
عظمت فاطمه‏عليها السلام در قيامت
 
خداوند در قيامت جلوه‏اى از عظمت زهراعليها السلام را نشان مى‏دهد، تا فاطميان عزت خود و دشمنان فاطمه‏عليها السلام ذلتشان را احساس كنند. اين جلوه عظمت در جهات زير بيان شده است:


كنار عرش.
كنار عرش.
خط ۱٬۴۲۲: خط ۹۸۴:
حكم او مقبول خدا.
حكم او مقبول خدا.


فاطميان لذت انتقام از دشمن او را احساس مى‏ كنند؛ از وقتى فاطمه‏ عليها السلام با اين جلوه عظمت از كنار عرش در عرصه قيامت حاضر مى‏ شود، تا آنگاه كه ظالمين به او براى محاكمه مى ‏ايستند، و حضرت زهراعليها السلام با يک دستور آنان را روانه جهنم مى ‏نمايد.


فاطميان لذت انتقام از دشمن او را احساس مى‏كنند؛ از وقتى فاطمه‏عليها السلام با اين جلوه عظمت از كنار عرش در عرصه قيامت حاضر مى‏شود، تا آنگاه كه ظالمين به او براى محاكمه مى‏ايستند، و حضرت زهراعليها السلام با يك دستور آنان را روانه جهنم مى‏نمايد.
اينجاست كه ظالمين در حق غدير و فاطمه‏ عليها السلام متوجه مقام با عظمت زهرايى مى ‏شوند و مى ‏پرسند: خدايا تو حكم مى ‏كنى يا زهرا؟! و پاسخ روشن است كه: زهراعليها السلام از طرف خدا !! چرا كه او در راه خدا و در مقابل دشمنان خداست.


اى كاش‏ هاى بيجاى دشمنان غدير!


اينجاست كه ظالمين در حق غدير و فاطمه‏عليها السلام متوجه مقام با عظمت زهرايى مى‏شوند و مى‏پرسند: خدايا تو حكم مى‏كنى يا زهرا؟! و پاسخ روشن است كه: زهراعليها السلام از طرف خدا !! چرا كه او در راه خدا و در مقابل دشمنان خداست.
لذت فاطميان در آن است كه در مقابل حسرت دشمنان غدير لذت باغدير بودن رااحساس خواهند كرد.اين لذت درروزى است كه دوستان زهراعليها السلام آنان را ببينندكه


مى ‏گويند: اى حسرت بر آنچه در جوار خدا كوتاهى كردم!


اى كاش‏هاى بيجاى دشمنان غدير!
غديريان روزى را خواهند ديد كه دشمنان غدير براى جبران بى ‏شرمى‏ هاى خود نسبت به سيدةالنساءعليها السلام آرزوى باز گشت به دنيا نمايند. كار به جايى رسد كه از شدت پشيمانى بر خود بپيچند و بر دستانشان دندان بخراشند!


لذت فاطميان در آن است كه در مقابل حسرت دشمنان غدير لذت با غدير بودن را احساس خواهند كرد. اين لذت در روزى است كه دوستان زهراعليها السلام آنان را ببينند كه مى‏گويند: اى حسرت بر آنچه در جوار خدا كوتاهى كردم!
آنان خوب مى ‏دانند كه هجوم به خانه زهراعليها السلام به معناى قطع ارتباط با پيامبرصلى الله عليه وآله است. اين است كه اقرار مى‏ كنند: اى كاش راه ارتباطى با پيامبرصلى الله عليه وآله داشتيم!


پيروان سقيفه خوب مى ‏فهمند كه دوستى على ‏عليه السلام با محبت عمر جمع نمى‏ شود. اين است كه در قيامت از دوستى با سقيفه بر سر خود مى‏ كويند! حتى به ابوبكر و عمر مى ‏گويد: «اى كاش بين من و تو فاصله مشرق تا مغرب بود» ، و رو در روى همانان كه در دنيا به محبتشان افتخار مى ‏كردند مى ‏گويند:«بد دوستى برايم بودى»!


غديريان روزى را خواهند ديد كه دشمنان غدير براى جبران بى‏شرمى‏هاى خود نسبت به سيدةالنساءعليها السلام آرزوى باز گشت به دنيا نمايند. كار به جايى رسد كه از شدت پشيمانى بر خود بپيچند و بر دستانشان دندان بخراشند!
جا دارد از آنان بپرسيم: چرا در روزهايى كه فاطمه ‏عليها السلام به همراه همسر و دو فرزندش بر در خانه‏ هايتان مى ‏آمد و كمک مى‏ خواست، با قساوت تمام به او پاسخ رد مى‏ داديد؟ چرا وقتى بين در و ديوار فريادش بلند شد او را كمک نكرديد؟ چرا با شنيدن نفرين فاطمه ‏عليها السلام و ديدن طناب بر گردن على‏ عليه السلام پشيمان نشديد؟!


==== شريک جرم سقيفه ====
همه پيروان سقيفه و غاصبين حق غدير از روز غصب تا قيامت دو جواب در مقابل«اى كاش ‏هاى خود» دريافت خواهند كرد:


آنان خوب مى‏دانند كه هجوم به خانه زهراعليها السلام به معناى قطع ارتباط با پيامبرصلى الله عليه وآله است. اين است كه اقرار مى‏كنند: اى كاش راه ارتباطى با پيامبرصلى الله عليه وآله داشتيم!
اول اينكه توبه و پشيمانى كنار جهنم فايده ندارد. بايد در دنيا در پشيمان مى‏ شديد و توبه مى‏ كرديد و به غديريان مى‏ پيوستيد.


دوم اينكه شما شريک همه جرم‏ هاى سقيفه هستيد و در نتيجه در عذاب آنان هم شریک  خواهيد بود و نمى ‏توانيد رفيق نيمه راه باشيد!!


پيروان سقيفه خوب مى‏فهمند كه دوستى على‏عليه السلام با محبت عمر جمع نمى‏شود. اين است كه در قيامت از دوستى با سقيفه بر سر خود مى‏كويند! حتى به ابوبكر و عمر مى‏گويد: »اى كاش بين من و تو فاصله مشرق تا مغرب بود« ، و رو در روى همانان كه در دنيا به محبتشان افتخار مى‏كردند مى‏گويند: »بد دوستى برايم بودى« !
==== تشريح ظلم به غدير ====
 
روز قيامت در حالى كه به امر فاطمه‏ عليها السلام دشمنان غدير را راهى جهنم مى‏ كنند، به خاطر ظلمى كه روا داشته ‏اند لعنت نثارشان مى‏ گردد. سپس ظلم آنان تفسير مى ‏شود كه در مقابله با راه غدير -  كه راه خداست -  دو اقدام اساسى انجام دادند:
جا دارد از آنان بپرسيم: چرا در روزهايى كه فاطمه‏عليها السلام به همراه همسر و دو فرزندش بر در خانه‏هايتان مى‏آمد و كمك مى‏خواست، با قساوت تمام به او پاسخ رد مى‏داديد؟ چرا وقتى بين در و ديوار فريادش بلند شد او را كمك نكرديد؟ چرا با شنيدن نفرين فاطمه‏عليها السلام و ديدن طناب بر گردن على‏عليه السلام پشيمان نشديد؟!
 
 
شريك جرم سقيفه
 
همه پيروان سقيفه و غاصبين حق غدير از روز غصب تا قيامت دو جواب در مقابل »اى كاش‏هاى خود« دريافت خواهند كرد:
 
 
اول اينكه توبه و پشيمانى كنار جهنم فايده ندارد. بايد در دنيا در پشيمان مى‏شديد و توبه مى‏كرديد و به غديريان مى‏پيوستيد.
 
 
دوم اينكه شما شريك همه جرم‏هاى سقيفه هستيد و در نتيجه در عذاب آنان هم شريك خواهيد بود و نمى‏توانيد رفيق نيمه راه باشيد!!
 
 
تشريح ظلم به غدير
 
روز قيامت در حالى كه به امر فاطمه‏عليها السلام دشمنان غدير را راهى جهنم مى‏كنند، به خاطر ظلمى كه روا داشته‏اند لعنت نثارشان مى‏گردد. سپس ظلم آنان تفسير مى‏شود كه در مقابله با راه غدير -  كه راه خداست -  دو اقدام اساسى انجام دادند:
 


اول: بر سر راه مستقيم غدير كه همه شرايط براى اجراى منويات آن آماده بوده مانع ايجاد كردند، و اين راه نورانى بشريت را متوقف نمودند.
اول: بر سر راه مستقيم غدير كه همه شرايط براى اجراى منويات آن آماده بوده مانع ايجاد كردند، و اين راه نورانى بشريت را متوقف نمودند.


دوم: راه مردم را از غدير به سمت سقيفه منحرف كردند، و آنان را نه تنها از راه حق غدير باز داشتند كه به راه باطل غاصبين نيز كشاندند.
دوم: راه مردم را از غدير به سمت سقيفه منحرف كردند، و آنان را نه تنها از راه حق غدير باز داشتند كه به راه باطل غاصبين نيز كشاندند.


اين يعنى دو خسارت به مردم و راه خدا زدند: يكى سدّ راه شدن و ديگرى به انحراف كشاندن. اين دو جرم در روز قيامت به آنان ابلاغ مى ‏شود، و پيرو آن علت اصلى غصب حق غدير و ارزش قائل نشدن به آن كه اعتقاد نداشتن به آخرت است به آنان يادآورى مى‏ گردد.


اين يعنى دو خسارت به مردم و راه خدا زدند: يكى سدّ راه شدن و ديگرى به انحراف كشاندن. اين دو جرم در روز قيامت به آنان ابلاغ مى‏شود، و پيرو آن علت اصلى غصب حق غدير و ارزش قائل نشدن به آن كه اعتقاد نداشتن به آخرت است به آنان يادآورى مى‏گردد.
==== اولين شهيد غدير ====
 
راه بلند غدير شهيدان بسيارى از ظلم سقيفه داشته ايت. هر چند در واقع و باطن امر اولين راه غدير شخص پيامبرصلى الله عليه وآله است، ولى در ظاهر و اولين اين قافله جنينى است كه حتى قدم در اين جهان نگذاشت! نام حضرت محسن‏ عليه السلام در صدر شهداى غدير كودكى را به ياد مى‏ آورد كه مصيبت‏ها و درد و رنج‏ها را با مادر تحمل كرد. فرزندى كه هم ضربه لگد را بر پهلوى مادر احساس كرد، و هم فشار در و ديوار را كشيد، و هم حرارت آتش را لمس كرد، و هم صداى شكستن استخوان سينه مادر را شنيد.
اولين شهيد غدير
 
راه بلند غدير شهيدان بسيارى از ظلم سقيفه داشته ايت. هر چند در واقع و باطن امر اولين راه غدير شخص پيامبرصلى الله عليه وآله است، ولى در ظاهر و اولين اين قافله جنينى است كه حتى قدم در اين جهان نگذاشت! نام حضرت محسن‏عليه السلام در صدر شهداى غدير كودكى را به ياد مى‏آورد كه مصيبت‏ها و درد و رنج‏ها را با مادر تحمل كرد. فرزندى كه هم ضربه لگد را بر پهلوى مادر احساس كرد، و هم فشار در و ديوار را كشيد، و هم حرارت آتش را لمس كرد، و هم صداى شكستن استخوان سينه مادر را شنيد.
 
 
پيداست كه هم فاطمه‏عليها السلام مهم است و هم غدير، كه اولين شهيد راه مادر و غدير اولين محاكمه روز قيامت را به خود اختصاص مى‏دهد.
 
 
گمراه شدگان دنبال گمراه كنندگان مى‏گردند


جالب است كه همه مى‏دانند باعث گمراهى بشريت از خط غدير چه كسانى هستند. خلقى به گستردگى طرفدارانش در همه ادوار تاريخ، درگير و دار قيامت در جستجوى آنان خواهند بود، تا شايد اين خسارت بزرگ را جبران كنند.
پيداست كه هم فاطمه‏ عليها السلام مهم است و هم غدير، كه اولين شهيد راه مادر و غدير اولين محاكمه روز قيامت را به خود اختصاص مى‏ دهد.


==== گمراه شدگان دنبال گمراه كنندگان مى‏ گردند ====
جالب است كه همه مى ‏دانند باعث گمراهى بشريت از خط غدير چه كسانى هستند. خلقى به گستردگى طرفدارانش در همه ادوار تاريخ، درگير و دار قيامت در جستجوى آنان خواهند بود، تا شايد اين خسارت بزرگ را جبران كنند.


گويا فراموش كرده‏اند كه در دنيا همچون گمشده‏اى كه پيدا كرده باشند گرد آنان طواف مى‏كردند و به غدير على و فاطمه‏عليها السلام نيشخند مى‏زدند. آن روز بايد با رهبران خود وارد جهنم شوند و شركت خود رابا آنان در همه جرم‏ها كامل نمايند.
گويا فراموش كرده ‏اند كه در دنيا همچون گمشده ‏اى كه پيدا كرده باشند گرد آنان طواف مى‏ كردند و به غدير على و فاطمه‏ عليها السلام نيشخند مى ‏زدند. آن روز بايد با رهبران خود وارد جهنم شوند و شركت خود رابا آنان در همه جرم ‏ها كامل نمايند.
 
 
التماس به صاحب غدير


==== التماس به صاحب غدير ====
غديريان در قيامت شاهد مناظر لذت بخشى درباره غاصبين در مقابل صاحب غدير خواهند بود، و از حقانيت غدير و پيروى از آن لذت خواهند برد:
غديريان در قيامت شاهد مناظر لذت بخشى درباره غاصبين در مقابل صاحب غدير خواهند بود، و از حقانيت غدير و پيروى از آن لذت خواهند برد:


لذت اول: غاصبين حق غدير از صاحب غدير درخواست بخشش مى‏ كنند.


لذت اول: غاصبين حق غدير از صاحب غدير درخواست بخشش مى‏كنند.
لذت دوم: غاصبين حق غدير از صاحب غدير بر سر كوثر غدير التماس آب مى ‏كنند! غديرى كه در دنيا زلال بركه آن را ناديده گرفتند، در روز قيامت محتاج قطره ‏اى از آن هستند.
 
لذت دوم: غاصبين حق غدير از صاحب غدير بر سر كوثر غدير التماس آب مى‏كنند! غديرى كه در دنيا زلال بركه آن را ناديده گرفتند، در روز قيامت محتاج قطره‏اى از آن هستند.
 
لذت سوم: غاصبين حق غدير از صاحب غدير التماس خلاصى و رهايى از عذاب مى‏نمايند!
 
لذت چهارم: با همه التماس‏ها چيزى به آنان داده نمى‏شود و تشنه مى‏مانند.
 
لذت پنجم: با ديدن صاحب غدير از ناراحتى چهره درهم مى‏كشند.
 
لذت ششم: مورد ملامت قرار مى‏گيرند كه اين عذاب‏ها نتيجه ادعاهاى پوچى است كه غاصبانه از حق غدير به خود نسبت مى‏داديد.
 
 
۵۵.  كتمان كنندگانِ غدير =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
 
 
۵۶.  كفر دشمن غدير =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير -  عدم سازش با دشمن غدير
 
 
۵۷.  لعنت خداوند بر دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲  - ۲۰۱ ۱۸۶  - ۱۷۹. ×××
 
   پيامبرصلى الله عليه وآله در اولين فراز از بخش ششم خطبه غدير، مقام نورانيت خود و اهل‏بيتش -  كه فراتر از مقام نبوت و امامت است -  را بيان فرمود. خلقت نورانى چهارده معصوم‏عليهم السلام قبل از خلقت همه عالم بايد از فراز منبر غدير در خاطره‏ها مى‏ماند تا بدانند چرا خداوند امامت هيچ كس را به جاى آنان نمى‏پذيرد.
 
 
مَعاشِرَ النّاسِ ، »آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذى اُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها اَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا اَصْحابَ السَّبْتِ« . بِاللَّهِ ما عَنى بِهذِهِ الْآيَةِ اِلاّ قَوْماً مِنْ اَصْحابى اَعْرِفُهُمْ بِاَسْمائِهِمْ وَ اَنْسابِهِمْ، وَ قَدْ اُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ. فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِىٍّ فى قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ:
 
 
اى مردم، »ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نورى كه همراه او نازل شده است، قبل از آنكه هلاك كنيم وجوهى را و آن صورت‏ها را به پشت برگردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم« . به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده است مگر قومى از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان مى‏شناسم، ولى مأمورم بر آنان پرده پوشى كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى‏يابد.
 
 
همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازهاى پايانى بخش هفتم خطبه غدير و پس از توصيفات دوستان و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام، سخن را در يك جمله جامع جمع‏بندى كرده فرمود: »اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده است« .
 
 
مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ:
 
 
اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده است.
 
 
   براى موارد بيشتر مراجعه شود به عنوان: لعن.
 
 
۵۸.  لعن دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام بر يكديگر =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  جهنم و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام
 
 
۵۹.  لعن دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در جهنم =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  جهنم و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام
 
 
۶۰.  محور خطبه غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۹۳. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۵ . ×××
 
   در كنار مقصد اساسى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير -  كه اعلام ولايت و امامتِ دوازده امام بود -  يكى از محورهاى مهم خطبه مطالبى درباره دشمنان ايشان و رؤساى ضلالت و انحراف است.
 
 
۶۱.  مذمت خداوند نسبت به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  لعنت خداوند بر دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام


لذت سوم: غاصبين حق غدير از صاحب غدير التماس خلاصى و رهايى از عذاب مى ‏نمايند!


۶۲.  مشركين =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
لذت چهارم: با همه التماس‏ ها چيزى به آنان داده نمى ‏شود و تشنه مى ‏مانند.


۶۳.  معرفى قرآنىِ دشمنان غدير××× ۱ غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۱۳  - ۳۰۷. ×××
لذت پنجم: با ديدن صاحب غدير از ناراحتى چهره درهم مى‏ كشند.


   سراسر اين عنوان »قرآن« معرفى قرآنىِ غدير است و به غدير از نگاه قرآنى توجه شده است. ولى در اينجا در واقع عصاره همه مطالب كتاب و نشان دادن جهات قرآنىِ غدير و اشاره مستقيم به آنهاست. در اينجا با دقت در هر يك از آيات مربوط به غدير، عنوان زيبايى از آن براى غدير انتزاع كرده و به نكته‏پردازى آن مبادرت نموده‏ايم.
لذت ششم: مورد ملامت قرار مى‏ گيرند كه اين عذاب‏ ها نتيجه ادعاهاى پوچى است كه غاصبانه از حق غدير به خود نسبت مى ‏داديد.


=== لعنت خداوند بر دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲ - ۲۰۱، ۱۸۶- ۱۷۹.</ref> ===
پيامبرصلى الله عليه وآله در اولين فراز از بخش ششم خطبه غدير، مقام نورانيت خود و اهل ‏بيتش -  كه فراتر از مقام نبوت و امامت است -  را بيان فرمود. خلقت نورانى چهارده معصوم ‏عليهم السلام قبل از خلقت همه عالم بايد از فراز منبر غدير در خاطره ‏ها مى‏ ماند تا بدانند چرا خداوند امامت هيچ كس را به جاى آنان نمى‏ پذيرد.


اين روش بر گرفته از كلام پيامبر و اميرالمؤمنين و ائمه‏عليهم السلام است، كه غدير را اين گونه معرفى فرموده‏اند، و استناد غدير به قرآن را در موارد غير صريح با ارجاع به آيات نشان داده‏اند.
{{متن عربی|مَعاشِرَ النّاسِ}}{{متن قرآن|آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذى اُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها اَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا اَصْحابَ السَّبْتِ}}. {{متن عربی|بِاللَّهِ ما عَنى بِهذِهِ الْآيَةِ اِلاّ قَوْماً مِنْ اَصْحابى اَعْرِفُهُمْ بِاَسْمائِهِمْ وَ اَنْسابِهِمْ، وَ قَدْ اُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ. فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِىٍّ فى قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ}}:


اى مردم، «به آنچه [بر پیامبر اسلام] نازل کردیم که تصدیق کننده تورات و انجیلی است که با شماست ایمان آورید، پیش از آنکه چهره هایی را [از شکل و شخصیت انسانی] محو کنیم، و [به کیفر تکبّر در برابر پیامبر اسلام و قرآن] به کفر و گمراهی بازگردانیم، یا چنان که اصحاب سبت را لعنت کردیم، لعنت کنیم.»، به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده است مگر قومى از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان مى‏ شناسم، ولى مأمورم بر آنان پرده پوشى كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى ‏يابد.


با قرار دادن عنوانى براى هر فراز و جمله‏اى در اشاره به آن، آيه مربوطه را ذكر مى‏نماييم و سپس به ترجمه‏گونه‏اى از آن مى‏پردازيم، و آدرس آيات را در پاورقى ذكر مى‏كنيم تا با مراجعه به موارد آن در كتاب حاضر تفصيل روايات وارده مطالعه گردد.
همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازهاى پايانى بخش هفتم خطبه غدير و پس از توصيفات دوستان و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام، سخن را در يک جمله جامع جمع ‏بندى كرده فرمود: «اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده است» .{{متن عربی|مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ}}:


اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده است. براى موارد بيشتر مراجعه شود به عنوان: لعن.


اين مبحث در دو قسمت تقديم مى‏شود:
=== محور خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۱۹۳؛ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۵ .</ref> ===
در كنار مقصد اساسى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير -  كه اعلام ولايت و امامتِ دوازده امام بود -  يكى از محورهاى مهم خطبه مطالبى درباره دشمنان ايشان و رؤساى ضلالت و انحراف است.


معرفى غدير در آينه قرآن
=== معرفى قرآنىِ دشمنان غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۱۳  - ۳۰۷.</ref> ===
سراسر اين عنوان «قرآن» معرفى قرآنىِ غدير است و به غدير از نگاه قرآنى توجه شده است. ولى در اينجا در واقع عصاره همه مطالب كتاب و نشان دادن جهات قرآنىِ غدير و اشاره مستقيم به آن هاست. در اينجا با دقت در هر يک از آيات مربوط به غدير، عنوان زيبايى از آن براى غدير انتزاع كرده و به نكته ‏پردازى آن مبادرت نموده ‏ايم.


معرفى دشمنان غدير در آينه قرآن
اين روش بر گرفته از كلام پيامبر و اميرالمؤمنين و ائمه ‏عليهم السلام است، كه غدير را اين گونه معرفى فرموده ‏اند، و استناد غدير به قرآن را در موارد غير صريح با ارجاع به آيات نشان داده ‏اند.


در اينجا فقط قسمت دوم يعنى »معرفى دشمنان غدير در آينه قرآن« بيان مى‏شود:
با قرار دادن عنوانى براى هر فراز و جمله ‏اى در اشاره به آن، آيه مربوطه را ذكر مى ‏نماييم و سپس به ترجمه‏ گونه‏ اى از آن مى‏ پردازيم، و آدرس آيات را در پاورقى ذكر مى ‏كنيم تا با مراجعه به موارد آن در كتاب حاضر تفصيل روايات وارده مطالعه گردد.


اين مبحث در دو قسمت تقديم مى ‏شود:


دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن مطرح شده‏اند، و پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است. ۲۱ عنوان در اين باره از آيات غدير استخراج شده كه به ترتيب از كلى تا جزئيات ذكر مى‏گردد:
==== معرفى غدير در آينه قرآن ====


==== معرفى دشمنان غدير در آينه قرآن ====
در اينجا فقط قسمت دوم يعنى «معرفى دشمنان غدير در آينه قرآن» بيان مى ‏شود:


۱. روز امتحان نهايى مردم
دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن مطرح شده ‏اند، و پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است. ۲۱ عنوان در اين باره از آيات غدير استخراج شده كه به ترتيب از كلى تا جزئيات ذكر مى‏ گردد:


غدير روز سخت‏ترين امتحان مردمان بود، كه با عبور از باب حطه و سوار شدن بر كشتى نجات بايد فكر رسيدن به بهشت را به نتيجه مى‏رساندند. دو ضربه هشدار دهنده مراحلِ غدير براى بيدار باش مردم كافى بود، كه در متن قرآن براى بيدارى نسل‏ها باقى ماند:
==== روز امتحان نهايى مردم ====
غدير روز سخت‏ ترين امتحان مردمان بود، كه با عبور از باب حطه و سوار شدن بر كشتى نجات بايد فكر رسيدن به بهشت را به نتيجه مى ‏رساندند. دو ضربه هشدار دهنده مراحلِ غدير براى بيدار باش مردم كافى بود، كه در متن قرآن براى بيدارى نسل‏ ها باقى ماند:


از يک سو با{{متن قرآن|أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ}}<ref>عنكبوت /  ۴  - ۱.</ref> شروع امتحان اعلام شد؛ و از سوى ديگر با{{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً}}<ref name=":0">توبه /  ۱۶.</ref>جهت‏ گيرى اين امتحان و كارنامه ‏اى كه به قبول شدگان آن اعطا خواهد شد، تبيين گرديد.


از يك سو با »أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ«××× ۱ عنكبوت ۴  - ۱. ××× شروع امتحان اعلام شد؛ و از سوى ديگر با »أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً«××× ۲ توبه ۱۶. ××× جهت‏گيرى اين امتحان و كارنامه‏اى كه به قبول شدگان آن اعطا خواهد شد، تبيين گرديد.
==== روز شناخت ناراضيان از خدا ====
غدير روز شناسايى كسانى است كه با اطلاع از {{متن قرآن|رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً}}<ref>مائده ۳.</ref>، آگاهانه به دنبال سخط خدا رفتند و رضايت الهى را زير پا گذاشتند. خداوند هم با آيه {{متن قرآن|ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ}}<ref>محمدصلى الله عليه وآله ۲۸.</ref>آنان را معرفى كرد تا غديريان گول نخورند.


====  روز تبيين بى ‏ارزشى اكثريت ====
غدير روزى است كه با انتخاب الهى، براى مردم اختيارى نماند تا چه رسد به اكثريت كه ارزشى داشته باشد. اعلام بى‏ ارزشى اكثريت آنگاه به اوج خود رسيد كه با استناد به آيه {{متن قرآن|وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>صافات /  ۷۱.</ref> بى‏ ارزشى اكثريت تا گذشته‏ هاى بسيار دور نيز به اثبات رسيد.


۲. روز شناخت ناراضيان از خدا
==== روز شناسايى امامان آتش! ====
غدير آن روزى است كه در كنار معرفى امامان جنّت، سوق دهندگان مردم به سوى دوزخ نيز به مردم معرفى شدند؛ تا با چشمانى باز به آينده خود بنگرند، و از كنار حوادث دينشان بى ‏تفاوت نگذرند. در غدير با تفسير آيه{{متن قرآن|وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>قصص /  ۴۱.</ref> اين حقيقت تلخ براى همه تبيين گرديد.


غدير روز شناسايى كسانى است كه با اطلاع از »رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً«××× ۳ مائده /  ۳. ×××، آگاهانه به دنبال سخط خدا رفتند و رضايت الهى را زير پا گذاشتند. خداوند هم با آيه »ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ«××× ۴ محمدصلى الله عليه وآله /  ۲۸. ××× آنان را معرفى كرد تا غديريان گول نخورند.
==== روز هشدار از عقبگرد امت ====
 
غدير روز بيدارباش امت از آينده ‏اى پرحادثه و ظلمانى بود كه در آن فتنه مردم تا دَرّه {{متن قرآن|أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ}}سقوط مى ‏كنند، اما بايد بدانند كه{{متن قرآن|وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً}}<ref>آل عمران /  ۱۴۴.</ref>، و اين ناهوشيارانند كه خسارت مى‏ كنند، و راه طى شده را باز مى ‏گردند.
 
۳. روز تبيين بى‏ارزشى اكثريت
 
غدير روزى است كه با انتخاب الهى، براى مردم اختيارى نماند تا چه رسد به اكثريت كه ارزشى داشته باشد. اعلام بى‏ارزشى اكثريت آنگاه به اوج خود رسيد كه با استناد به آيه »وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ«××× ۵ صافات /  ۷۱. ××× بى‏ارزشى اكثريت تا گذشته‏هاى بسيار دور نيز به اثبات رسيد.
 
 
۴. روز شناسايى امامان آتش!
 
غدير آن روزى است كه در كنار معرفى امامان جنّت، سوق دهندگان مردم به سوى دوزخ نيز به مردم معرفى شدند؛ تا با چشمانى باز به آينده خود بنگرند، و از كنار حوادث دينشان بى‏تفاوت نگذرند. در غدير با تفسير آيه »وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ«××× ۱ قصص /  ۴۱. ××× اين حقيقت تلخ براى همه تبيين گرديد.
 
 
۵ . روز هشدار از عقبگرد امت
 
غدير روز بيدارباش امت از آينده‏اى پرحادثه و ظلمانى بود كه در آن فتنه مردم تا دَرّه »أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ« سقوط مى‏كنند، اما بايد بدانند كه »وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً«××× ۲ آل عمران /  ۱۴۴. ×××، و اين ناهوشيارانند كه خسارت مى‏كنند، و راه طى شده را باز مى‏گردند.
 
 
۶ . روز عذاب بر دشمنان غدير


==== روز عذاب بر دشمنان غدير ====
غدير روزى بود كه دشمنان غدير نشان دادند حاضرند ولايت را نپذيرند اگر چه عذاب بر آنان نازل شود، همانطور كه شيطان حاضر شد آتش را بپذيرد ولى سخن خدا را نپذيرد.
غدير روزى بود كه دشمنان غدير نشان دادند حاضرند ولايت را نپذيرند اگر چه عذاب بر آنان نازل شود، همانطور كه شيطان حاضر شد آتش را بپذيرد ولى سخن خدا را نپذيرد.


خداوند متعال اين جلوه غدير را با آيه كريمه{{متن قرآن|اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ}}<ref>انفال /  ۳۳.</ref> از قول آنان در قرآن ثبت كرد، و با {{متن قرآن|سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ}}<ref>معارج /۳- ۱.</ref>نشان داد كه خدا براى دشمن ولايت تخفيفى قائل نمى ‏شود.


خداوند متعال اين جلوه غدير را با آيه كريمه »اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ«××× ۳ انفال /  ۳۳. ××× از قول آنان در قرآن ثبت كرد، و با »سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ«××× ۴ معارج /  ۳  - ۱. ××× نشان داد كه خدا براى دشمن ولايت تخفيفى قائل نمى‏شود.
====  روز شناخت شياطينِ انس ====
غدير آن روزى است كه شياطين در پوست انسان خود را نشان دادند، در حالى كه سعى در مخفى كارى حال خود داشتند و خود را به پيامبرصلى الله عليه وآله بسيار نزديک نشان مى‏ دادند.


آن روز با نزول آيه {{متن قرآن|وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً}}<ref>انعام /  ۱۱۲.</ref> بر همه معلوم شد كه چه آتشى زير خاكستر براى اسلام تدارک فتنه مى‏ بيند.


۷. روز شناخت شياطينِ انس
==== روز افتضاح مكّاران ====
غدير روز آبروريزى دشمنان اسلام بود كه غدير را بزرگ‏ترين سد راه خود به حساب آوردند. خدا هم آنان را آماج حملات قرآنى قرار داد و گاهى با {{متن قرآن|وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً}}<ref>نمل /  ۵۰ .</ref>، و گاهى ديگر با{{متن قرآن|يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلا أَنْفُسَهُمْ}}<ref>بقره /  ۹.</ref>، و گاهى ديگر با {{متن قرآن|أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ}}<ref>زخرف/۸۰ .</ref> به معرفى آنان پرداخت.


غدير آن روزى است كه شياطين در پوست انسان خود را نشان دادند، در حالى كه سعى در مخفى كارى حال خود داشتند و خود را به پيامبرصلى الله عليه وآله بسيار نزديك نشان مى‏دادند.
====  روز شناخت كينه‏ توزان ====
غدير آن روزى بود كه دل‏ هاى پر از كينه نسبت به اسلام و مبلّغ اعظم آن پيامبرصلى الله عليه وآله عداوت خود را با على‏ عليه السلام ظاهر ساختند، و قرآن اعلام كرد كه هنوز كينه‏ هاى بسيارى در سينه دارند، آنجا كه فرمود: {{متن قرآن|قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ}}<ref>آل عمران /  ۱۱۵.</ref> و آن كينه‏ ها بود كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله آتش بر در خانه على و زهراعليهما السلام زد.


آن روز با نزول آيه »وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً«××× ۱ انعام /  ۱۱۲. ××× بر همه معلوم شد كه چه آتشى زير خاكستر براى اسلام تدارك فتنه مى‏بيند.
==== روز معرفى آزار دهندگان رسول‏ صلى الله عليه وآله ====
غدير روز شناسايى اذيت كنندگان مقام رسالت بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله با آنان به ديده اغماض مى‏ نگريست، اما متن قرآن با{{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ}}<ref>توبه / ۶۱ .</ref> آنان را با صفتشان معرفى كرد.


====  روز معرفى افشاگران اسرار ====
غدير روزى بود كه امانتداران وحى از يک سو و افشاكنندگان اسرار رسول از سوى ديگر شناخته شدند، و با آيه{{متن قرآن|وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً}}<ref>تحريم/۳.</ref>معلوم گرديد كه آتش بسيارى از فتنه‏ ها زير سر دو تن از همسران پيامبرصلى الله عليه وآله يعنى عايشه و حفصه است، و گردانندگان سقيفه از اين موقعيت حد اكثر استفاده را برده ‏اند.


۸ . روز افتضاح مكّاران
==== روز شناخت ياوران ابليس ====
غدير روز شناسايى كسانى بود كه ابليس چشم اميد بدانان داشت و در آرزوى يارى آنان لحظه‏ شمارى مى ‏كرد،تا آنجا كه گمان خود را بر آنان عملى كرد و مصداق{{قرآن|وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ}}<ref>سبأ /۲۰.</ref>شدند، در حالى كه گروه {{متن قرآن|إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}<ref>حجر /  ۴۲.</ref> همچنان ستبر و استوار راه خود را ادامه دادند.


غدير روز آبروريزى دشمنان اسلام بود كه غدير را بزرگ‏ترين سد راه خود به حساب آوردند. خدا هم آنان را آماج حملات قرآنى قرار داد و گاهى با »وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً«××× ۲ نمل ۵۰ . ×××، و گاهى ديگر با »يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلا أَنْفُسَهُمْ«××× ۳ بقره /  ۹. ×××، و گاهى ديگر با »أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ«××× ۴ زخرف /  ۸۰ . ××× به معرفى آنان پرداخت.
====  روز شناخت ملحدين در لباس اسلام ====
غدير روز شناسايى ملحدين بدتر از كفارى بود كه با امضاى صحيفه ملعونه در كنار كعبه بى ‏شرمى را به حد اعلا رساندند، تا آنجا كه خداوند با آيه{{متن قرآن|وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>حج ۲۵.</ref> پُتْک عذاب را بر سر آنان فرود آورد.


==== روز معرفى كفار بعد از اسلام ====
غدير روزى است پرده‏ ها برداشته شد و گروهى با تابلوى {{متن قرآن|وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ}}<ref>توبه /  ۷۴.</ref>شناخته شدند،و گروهى ديگر با علامت {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا}}<ref>نساء /  ۱۳۷.</ref>شناسايى گرديدند.


۹. روز شناخت كينه‏توزان
==== روز معرفى مفسدين ====
غدير آن روزى بود كه مفسدين فى الارض در اعلاترين مصداق آن شناسايى و معرفى شدند. آنان كه بزرگ‏ترين پيمان نامه را بر ضد خدا نوشتند، با نشان{{متن قرآن|أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ}}<ref>بقره /  ۱۲.</ref> شهره عالم شدند، و با تابلوى {{متن قرآن|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ}}<ref>محمد/۲۲.</ref> به همه معرفى گرديدند.


غدير آن روزى بود كه دل‏هاى پر از كينه نسبت به اسلام و مبلّغ اعظم آن پيامبرصلى الله عليه وآله عداوت خود را با على‏عليه السلام ظاهر ساختند، و قرآن اعلام كرد كه هنوز كينه‏هاى بسيارى در سينه دارند، آنجا كه فرمود: »قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ«××× ۵ آل عمران ۱۱۵. ××× و آن كينه‏ها بود كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله آتش بر در خانه على و زهراعليهما السلام زد.
====  روز سقوط اعمال دشمن ====
غدير روزى بود كه دشمنان غدير و ولايت به آن زن بنى‏ اسرائيلى تشبيه شدند كه رشته‏ هاى خود را پنبه مى‏ كرد، و اينان با انكار ولايت همه پايه‏ هاى ساخته عمر خود را ويران كردند تا آنجا كه مصداق اين آيه شدند: {{متن قرآن|كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً}}<ref>نحل ۹۲.</ref>


====  روز بيزارى از دشمنان ولايت ====
غدير روز بيزارى از دشمنان آل محمدعليهم السلام است قبل از روزى كه حسرتِ اين بغض و برائت و لعن را نسبت به آنان بكشيم، و مصداق اين آيه غديرى شويم كه {{متن قرآن|وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا}}<ref>بقره /  ۱۶۷.</ref>


۱۰. روز معرفى آزار دهندگان رسول‏صلى الله عليه وآله
==== روز معرفى حسرت‏ كشان ====
غدير آن روز حسرت بار براى دشمنان ولايت در قيامت است كه شرم زدگى و تأسفِ {{متن قرآن|كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ}}شوند، و به دنبال آن {{متن قرآن|ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ}}<ref>بقره /  ۱۶۷.</ref> نشانگر جايگاه ابدى آنان باشد.


غدير روز شناسايى اذيت كنندگان مقام رسالت بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله با آنان به ديده اغماض مى‏نگريست، اما متن قرآن با »وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ«××× ۶ توبه / ۶۱ . ××× آنان را با صفتشان معرفى كرد.
====  روز تأسف بر منكرين ====
غدير روزى است كه پيامبرِ غدير تأسفِ بلندى همراه با دلسوزى درباره كسانى داشت كه به ولايت ايمان نياوردند و اين نعمت عظمى را از دست دادند، تا آنجا كه خداوند با آيه {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً}}<ref>كهف / ۶.</ref> پيامبرش را مورد خطاب قرار داد.


==== روز يأس كفار ====
غدير روز مأيوس شدن كفار از رخنه در اسلام است، چرا كه قافله سالار آن تا ابد تعيين شده و هيچ كس را جرئت نگاهِ ناروا به آخرين دينِ الهى نيست، و چه زيبا اين امضاى الهى در غدير آمد كه {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ}}<ref>مائده /  ۳.</ref>


۱۱. روز معرفى افشاگران اسرار
==== روز جداسازى حق و باطل ====
غدير روز جداسازى اصحاب يمين از كوردلان است، كه ثمره‏اش در قيامت آنگاه ظاهر مى‏ شود كه {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ}} پس گروهى خرسند مصداقِ {{متن قرآن|فَمَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}}<ref>اسراء /  ۷۱.</ref> مى ‏شوند، همان گونه كه گروهى ديگر ناخشنود مصداق {{متن قرآن|مَنْ كانَ فِى هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِى الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً}}<ref>اسراء /  ۷۲ ۷۱.</ref>خواهند بود؛ و آن روزى است كه راه‏ هاى بازگشت بسته است.
=== منكرين امامت<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹.</ref> ===
پس از اتمام بخش چهارم خطبه غدير و بيان حديث غدير و آيه اكمال دين، پيامبرصلى الله عليه وآله بدون كوچك‏ترين وقفه ‏اى سخنان خود را ادامه داده وارد بخش پنجم خطابه شد و به تبيين بيشتر آيه اكمال پرداخت.


غدير روزى بود كه امانتداران وحى از يك سو و افشاكنندگان اسرار رسول از سوى ديگر شناخته شدند، و با آيه »وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً«××× ۱ تحريم /  ۳. ××× معلوم گرديد كه آتش بسيارى از فتنه‏ها زير سر دو تن از همسران پيامبرصلى الله عليه وآله يعنى عايشه و حفصه است، و گردانندگان سقيفه از اين موقعيت حد اكثر استفاده را برده‏اند.
آن حضرت از يک سو كمال دين را با امامت همه دوازده امام‏ عليهم السلام اعلام فرمود، و از سوى ديگر هر گونه انكار امامت آنان را مساوى با سقوط اعمال و خلود در آتش اعلام كرد.


همچنين راه هر تخفيفى را در عذاب چنين كسانى منتفى دانست و در اين باره آيه ۲۱۷ سوره بقره: {{متن قرآن|فَاُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ}} و آيه ۸۸ سوره آل عمران: {{متن قرآن|لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ}}را در ضمن كلام خود آورد، و منكرين امامت را مستحق چنين عذابى دانست.


۱۲. روز شناخت ياوران ابليس
{{متن عربی|مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِاِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}{{متن قرآن|فَاوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ}} {{متن قرآن|لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ}}


غدير روز شناسايى كسانى بود كه ابليس چشم اميد بدانان داشت و در آرزوى يارى آنان لحظه‏شمارى مى‏كرد، تا آنجا كه گمان خود را بر آنان عملى كرد و مصداق »وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ«××× ۲ سبأ /  ۲۰. ××× شدند، در حالى كه گروه »إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ«××× ۳ حجر /  ۴۲. ××× همچنان ستبر و استوار راه خود را ادامه دادند.
اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى «همه اعمال خوبشان در دنیا و آخرت تباه و بی اثر می شود، و آنان اهل آتش اند و در آن جاودانه اند.»، «در آن لعنت جاودانه اند، نه عذاب از آنان سبک شود و نه مهلتشان دهند [تا عذر خواهی کنند].»


=== مهم‏ترين نهى از منكر: دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۶.</ref> ===
در فرازى از بخش دهم خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله دو نكته بسيار مهم درباره امر به معروف و نهى از منكر يادآور شد كه اگر آن حضرت نفرموده بود به ذهن كسى خطور نمى ‏كرد. يكى اينكه بالاترين امر به معروف رساندن مسئله امامت امامان و نهى از مخالفت با ايشان است. ديگر اينكه امر به معروف و نهى از منكر بايد طبق دستور مقام عصمت باشد، و گرنه معروف و منكر شناخته نمى ‏شود تا كسى بخواهد امر و نهى كند.


۱۳. روز شناخت ملحدين در لباس اسلام
در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على‏ عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف {{متن قرآن|وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ}} را شاهد آن قرار داده فرمود: «آنجا كه خدا مى ‏فرمايد: امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم» ، و سپس به حديث ثقلين اشاره كردند كه {{متن عربی|لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما}}


غدير روز شناسايى ملحدين بدتر از كفارى بود كه با امضاى صحيفه ملعونه در كنار كعبه بى‏شرمى را به حد اعلا رساندند، تا آنجا كه خداوند با آيه »وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ«××× ۴ حج /  ۲۵. ××× پُتْك عذاب را بر سر آنان فرود آورد.
== وعده عذاب به مخالفان نبوت و امامت<ref>آيات ولايت: ج ۲ ص ۷۲-۷۷.</ref> ==
 
رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در خطبه‏ هاى حجةالوداع و به خصوص در خطبه غدير و در آخرين جمله خطبه غديريه فرمود:
 
۱۴. روز معرفى كفار بعد از اسلام
 
غدير روزى است پرده‏ها برداشته شد و گروهى با تابلوى »وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ«××× ۵ توبه /  ۷۴. ××× شناخته شدند، و گروهى ديگر با علامت »إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا«××× ۶ نساء /  ۱۳۷. ××× شناسايى گرديدند.
 
 
۱۵. روز معرفى مفسدين
 
غدير آن روزى بود كه مفسدين فى الارض در اعلاترين مصداق آن شناسايى و معرفى شدند. آنان كه بزرگ‏ترين پيمان نامه را بر ضد خدا نوشتند، با نشان »أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ«××× ۱ بقره /  ۱۲. ××× شهره عالم شدند، و با تابلوى »فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ«××× ۲ محمدصلى الله عليه وآله /  ۲۲. ××× به همه معرفى گرديدند.
 
 
۱۶. روز سقوط اعمال دشمن
 
غدير روزى بود كه دشمنان غدير و ولايت به آن زن بنى‏اسرائيلى تشبيه شدند كه رشته‏هاى خود را پنبه مى‏كرد، و اينان با انكار ولايت همه پايه‏هاى ساخته عمر خود را ويران كردند تا آنجا كه مصداق اين آيه شدند: »كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً« .××× ۳ نحل /  ۹۲. ×××
 
 
۱۷. روز بيزارى از دشمنان ولايت
 
غدير روز بيزارى از دشمنان آل محمدعليهم السلام است قبل از روزى كه حسرتِ اين بغض و برائت و لعن را نسبت به آنان بكشيم، و مصداق اين آيه غديرى شويم كه »وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا« .××× ۴ بقره /  ۱۶۷. ×××
 
 
۱۸. روز معرفى حسرت‏كشان
 
غدير آن روز حسرت بار براى دشمنان ولايت در قيامت است كه شرم زدگى و تأسفِ »كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ« شوند، و به دنبال آن »ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ«××× ۵ بقره /  ۱۶۷. ××× نشانگر جايگاه ابدى آنان باشد.
 
 
۱۹. روز تأسف بر منكرين
 
غدير روزى است كه پيامبرِ غدير تأسفِ بلندى همراه با دلسوزى درباره كسانى داشت كه به ولايت ايمان نياوردند و اين نعمت عظمى را از دست دادند، تا آنجا كه خداوند با آيه »فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً«××× ۱ كهف / ۶. ××× پيامبرش را مورد خطاب قرار داد.
 
 
۲۰. روز يأس كفار
 
غدير روز مأيوس شدن كفار از رخنه در اسلام است، چرا كه قافله سالار آن تا ابد تعيين شده و هيچ كس را جرئت نگاهِ ناروا به آخرين دينِ الهى نيست، و چه زيبا اين امضاى الهى در غدير آمد كه »الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ« .××× ۲ مائده /  ۳. ×××
 
 
۲۱. روز جداسازى حق و باطل
 
غدير روز جداسازى اصحاب يمين از كوردلان است، كه ثمره‏اش در قيامت آنگاه ظاهر مى‏شود كه »يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ« ، پس گروهى خرسند مصداقِ »فَمَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً«××× ۳ اسراء /  ۷۱. ××× مى‏شوند، همان گونه كه گروهى ديگر ناخشنود مصداق »مَنْ كانَ فِى هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِى الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً«××× ۴ اسراء /  ۷۲ ۷۱. ××× خواهند بود؛ و آن روزى است كه راه‏هاى بازگشت بسته است.
 
 
   براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  معرفى قرآنىِ غدير.
 
 
   همچنين مراجعه شود به عنوان: دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير.
 
 
۶۴.  معناى مولى در لسان دشمنان××× ۵ اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۷. ×××
 
   بحث درباره معناى كلمه مولى از آنجا شروع شده كه اكثر راويانِ مخالفِ شيعه، فقط همين يك فقره از حديث را نقل كرده‏اند، و متكلمين آنها براى دفاع از خود همه قرائن و مطالب تاريخ را رها كرده‏اند و از همه خطبه كلمه »مولى« را انتخاب كرده‏اند و به بحث درباره معناى لغوى و عرفى آن پرداخته‏اند!
 
 
طبيعى است كه در مقابل آنان علماى  شيعه هم بر سر همين موضوع بحث نموده و به آنان جواب لازم را داده‏اند و به طور ناخواسته همه جوانب سخن بر سر همين يك كلمه مرتكز شده است.
 
 
به عنوان مثال در كتاب »عوالم العلوم« بحث مفصلى درباره معناى مولى آورده، و در بخشى ديگر تعدادى از كتب تفسير عامه را ذكر كرده كه كلمه »مولى« را به معناى »اولى« دانسته‏اند.××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۸۹ ۳۳۱ . ×××
 
 
پيش از آن هم فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت كه معنى »اولى« را معناى اصلى كلمه مولى دانسته‏اند آورده است××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۹ . ×××، كه ذيلاً نام آنان ذكر مى‏شود:
 
 
محمد بن سائب كلبى )م ۱۴۶ ق( ، سعيد بن اوس انصارى لغوى )م ۲۱۵ ق( ، معمر بن مثنى نحوى )م ۲۰۹ ق( ، ابوالحسن اخفش نحوى )م ۲۱۵ ق( ، احمد بن يحيى ثعلب )م ۲۹۱ ق( ، ابوالعباس مبرّد نحوى )م ۲۸۶ ق( ، ابو اسحاق زجاج لغوى نحوى )م ۳۱۱ ق( ، ابوبكر بن انبارى )م ۳۲۸ ق( ، سجستانى عزيزى )م ۳۳۰ ق( ، ابوالحسن رمانى )م ۳۸۴ ق( ، ابونصر فارابى )م ۳۹۳ ق( ، ابواسحاق ثعلبى )م ۴۲۷ ق( ، ابوالحسن واحدى )م ۴۶۸ ق( ، ابوالحجاج شمنترى )م ۴۷۶ ق( ، قاضى زوزنى )م ۴۸۶ ق( ، ابوزكريا شيبانى )م ۵۰۲ ق( ، حسين فرّاء بغوى )م ۵۱۰ ق( ، جاراللَّه زمخشرى )م ۵۳۸ ق( ، ابن‏جوزى بغدادى )م ۵۹۷ ق( ، نظام‏الدين قمى )م ۷۲۸ ق( ، سبط بن جوزى )م ۶۵۴ ق( ، قاضى بيضاوى )م ۶۸۵ ق( ، ابن‏سمين حلبى )م ۷۵۶ ق( ، تاج‏الدين خجندى نحوى )م ۷۰۰ ق( ، عبداللَّه نسفى )م ۷۱۰ ق( ، ابن‏صباغ مالكى )م ۷۵۵ ق( ، واعظ كاشفى )م ۹۱۰ ق( ، ابوالسعود مفسّر )م ۹۸۲ ق( ، شهاب‏الدين خفاجى )م ۱۰۶۹ ق( ، ابن‏حجر عسقلانى، فخر رازى، ابن‏كثير دمشقى، ابن‏ادريس شافعى، جلال‏الدين سيوطى، بدرالدين عينى.
 
 
۶۵.  مفسِدين فى الارض =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
 
 
۶۶.  منافقين =   منافقين   -   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
 
 
۶۷.  منكر غدير در دعاهاى روز غدير =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دعاى روز غدير و ذكر دشمنان -  زيارت غديريه و ذكر دشمنان
 
 
۶۸.  منكرين امامت××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹. ×××
 
   پس از اتمام بخش چهارم خطبه غدير و بيان حديث غدير و آيه اكمال دين، پيامبرصلى الله عليه وآله بدون كوچك‏ترين وقفه‏اى سخنان خود را ادامه داده وارد بخش پنجم خطابه شد و به تبيين بيشتر آيه اكمال پرداخت.
 
 
آن حضرت از يك سو كمال دين را با امامت همه دوازده امام‏عليهم السلام اعلام فرمود، و از سوى ديگر هر گونه انكار امامت آنان را مساوى با سقوط اعمال و خلود در آتش اعلام كرد.
 
 
همچنين راه هر تخفيفى را در عذاب چنين كسانى منتفى دانست و در اين باره آيه ۲۱۷ سوره بقره: »فَاُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ« ، و آيه ۸۸ سوره آل عمران: »لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ« را در ضمن كلام خود آورد، و منكرين امامت را مستحق چنين عذابى دانست.
 
 
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِاِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، »لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ« :
 
 
اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته و در آتش دائمى خواهند بود. »عذاب از آنان تخفيف نمى‏يابد و به آنها مهلت داده نمى‏شود« .
 
 
۶۹.  مهم‏ترين نهى از منكر: دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۱ واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۶. ×××
 
   در فرازى از بخش دهم خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله دو نكته بسيار مهم درباره امر به معروف و نهى از منكر يادآور شد كه اگر آن حضرت نفرموده بود به ذهن كسى خطور نمى‏كرد. يكى اينكه بالاترين امر به معروف رساندن مسئله امامت امامان و نهى از مخالفت با ايشان است. ديگر اينكه امر به معروف و نهى از منكر بايد طبق دستور مقام عصمت باشد، و گرنه معروف و منكر شناخته نمى‏شود تا كسى بخواهد امر و نهى كند.
 
 
در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على‏عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف »وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ« را شاهد آن قرار داده فرمود: »آنجا كه خدا مى‏فرمايد: امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم« ، و سپس به حديث ثقلين اشاره كردند كه »لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما« .
 
 
۷۰.  وعده عذاب به مخالفان نبوت و امامت××× ۲ آيات ولايت )مرتضوى( : ج ۲ ص ص ۷۷  - ۷۲. ×××
 
   رسول‏خداصلى الله عليه وآله در خطبه‏هاى حجةالوداع و به خصوص در خطبه غدير و در آخرين جمله خطبه غديريه فرمود:
 
ايها الناس، من ادّعى الى غير ابيه و من تولّى غير مواليه فعليه لعنة اللَّه و الملائكة و الناس اجمعين، و لا يقبل اللَّه منه صرفاً و لا عدلاً. و السلام عليكم و رحمة اللَّه××× ۱ العقد الفريد: ج ۴ ص ۱۴۹. ×××: اى مردم، هر كس خودش را به غير پدرش نسبت دهد و هر كس غير مولاى خود ديگرى را به عنوان مولا انتخاب كند، پس لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر او باد، و خداوند از چنين انسانى نه توبه‏اى را قبول مى‏كند و نه فديه‏اى.


{{متن عربی|ايها الناس، من ادّعى الى غير ابيه و من تولّى غير مواليه فعليه لعنة اللَّه و الملائكة و الناس اجمعين، و لا يقبل اللَّه منه صرفاً و لا عدلاً. و السلام عليكم و رحمة اللَّه}}<ref>العقد الفريد: ج ۴ ص ۱۴۹.</ref>: اى مردم، هر كس خودش را به غير پدرش نسبت دهد و هر كس غير مولاى خود ديگرى را به عنوان مولا انتخاب كند، پس لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر او باد، و خداوند از چنين انسانى نه توبه ‏اى را قبول مى ‏كند و نه فديه ‏اى.


اين بخش از خطبه داراى سه بخش است:
اين بخش از خطبه داراى سه بخش است:
خط ۱٬۷۵۶: خط ۱٬۱۷۰:
۳. عذاب اخروى شديد كه ابدى و جاودان است.
۳. عذاب اخروى شديد كه ابدى و جاودان است.


بخش اول ابهامى دارد كه محتمل است مقصود پدر نسبى باشد و احتمال دارد مقصود پدر معنوى باشد. البته در منابع اهل‏ سنت به شرح اين جمله نپرداخته ‏اند و با همين ابهام آن را آورده‏ اند، بدون اينكه توجه داشته باشند كه اين روايت با همين معناى ظاهرى -  كه مقصود پدر نسبى باشد -  مخالف فتواى همه فقهاى اسلام است. زيرا اگر كسى خود را به غير پدر نسبى خود نسبت دهد و بعد توبه و استغفار كند، توبه ‏اش پذيرفته است. در حالى كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در اين عبارت تصريح مى‏ كند:


بخش اول ابهامى دارد كه محتمل است مقصود پدر نسبى باشد و احتمال دارد مقصود پدر معنوى باشد. البته در منابع اهل‏سنت به شرح اين جمله نپرداخته‏اند و با همين ابهام آن را آورده‏اند، بدون اينكه توجه داشته باشند كه اين روايت با همين معناى ظاهرى -  كه مقصود پدر نسبى باشد -  مخالف فتواى همه فقهاى اسلام است. زيرا اگر كسى خود را به غير پدر نسبى خود نسبت دهد و بعد توبه و استغفار كند، توبه‏اش پذيرفته است. در حالى كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله در اين عبارت تصريح مى‏كند:
'''اولاً:''' توبه اين شخص در درگاه خدا پذيرفته نيست.
 
 
اولاً: توبه اين شخص در درگاه خدا پذيرفته نيست.
 
ثانياً: هيچ كار خيرى نمى‏تواند اين گناه را جبران كند.
 
ثالثاً: لعنت خداوند و ملائكه و تمام مردم بر اوست و از رحمت خداى متعال دور است.
 
 
در روايات ديگر اين مسئله به حدى شديد بيان شده است كه اگر شخصى چنين ادعايى كند، از حوزه اسلام خارج خواهد شد: من تولّى غير مواليه فقد خلع رقبة الاسلام من عنقه××× ۱ كنز العمال: ج ۱۰ ص ۳۲۴. ×××: هر كس غير از مولاى خودش مولاى ديگرى انتخاب كند ريسمان اسلام را از گردن خود باز نموده است.
 
 
يا در روايات ديگرى اين كار مساوى با كفر معرفى شده است. به عنوان نمونه: من تولى غير مواليه فقد كفر××× ۲ كنز العمال: ج ۱۰ ص ۳۲۷. ×××: هر كس غير از مولاى خود مولاى ديگرى را انتخاب كند كافر شده است.
 
 
در روايات ديگرى اين كار مساوى با كفر به آنچه بر رسول‏خداصلى الله عليه وآله وحى شده معرفى شده است: و من تولّى غير مواليه فهو كافر بما انزل اللَّه على رسوله.××× ۳ كنز العمال: ج ۱۶ ص ۲۵۵. ××× و در روايات ديگرى اين كار مساوى با خلود در جهنم معرفى شده است: من تولّى غير مواليه فليتبوّأ بيتاً من النار.××× ۴ كنز العمال: ج ۱۰ ص ۳۲۶. ×××
 
 
بايد توجه داشت اين عقوبت شديد نمى‏تواند با آن ادعاى ساده شخص تناسب داشته باشد. بنابراين جمله ياد شده بايد بر خلاف معناى ظاهرى معناى ديگرى نيز داشته باشد.
 
 
همان طور كه بيان شد، دانشمندان اهل‏سنت از كنار اين فقره از حديث گذشته‏اند! ولى در روايات شيعه اين مسئله -  كه به طور شفاف بيان شده -  مشخص مى‏كند كه مقصود از آن جمله پدر معنوى است، و نتيجه‏اش انكار نبوت و امامت است.
 
 
اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد: رسول‏خداصلى الله عليه وآله به من فرمود: به مسجد برو و اين سه مطلب را به مردم اعلام كن: يا ايها الناس، من انتقص اجيراً اجره فليتبوّأ مقعده من النار، و من ادعى الى غير مواليه فليتبوّأ مقعده من النار، و من انتفى من والديه فليتبوّأ مقعده من النار! قال: فقام رجل و قال: يا ابالحسن! ما لهنّ من تأويل؟ فقال: اللَّه و رسوله اعلم. فأتى رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله، فأخبره فقال رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: ويل لقريش من تأويلهنّ. ثلاث مرآت! ثم قال: يا على، انطلق فأخبرهم انى انا الاجير الذى اثبت اللَّه مودّته من السماء. ثم انا و انت مولى المؤمنين، و انا و انت ابوا المؤمنين××× ۱ تفسير فرات: ص ۳۹۲. ×××:
 
 
اى مردم! هر كس از مزد اجيرى بكاهد جايگاهش در جهنم است، و هر كس خود را به غير مولايش نسبت دهد نشيمنگاهش در جهنم است، و هر كس از والدين خود ببُرد نشيمنگاهش در جهنم است. حضرت فرمود: پس از اعلام اين مطلب از طرف رسول‏خداصلى الله عليه وآله در مسجد، مردى برخاست و گفت: اى ابوالحسن! تأويل اين سه جمله چيست؟


'''ثانياً:''' هيچ كار خيرى نمى‏ تواند اين گناه را جبران كند.


حضرت فرمود: خدا و رسولش بهتر مى‏دانند. و خدمت رسول‏خداصلى الله عليه وآله رسيد و گزارش جلسه و پرسش مردم را به عرضش رساند. رسول‏خداصلى الله عليه وآله فرمود: واى بر قريش از تأويل اين سه جمله، و اين جمله را سه بار تكرار فرمود. سپس فرمود: اى على! برو و به آنها گزارش بده! بدون ترديد من آن اجيرى هستم كه خداوند مودتش را از آسمان واجب كرده است. سپس من و تو مولاى مؤمنان هستيم، و من و تو پدران مؤمنان هستيم.
'''ثالثاً:''' لعنت خداوند و ملائكه و تمام مردم بر اوست و از رحمت خداى متعال دور است.


در روايات ديگر اين مسئله به حدى شديد بيان شده است كه اگر شخصى چنين ادعايى كند، از حوزه اسلام خارج خواهد شد:{{متن عربی|من تولّى غير مواليه فقد خلع رقبة الاسلام من عنقه}}<ref>كنز العمال: ج ۱۰ ص ۳۲۴.</ref>: هر كس غير از مولاى خودش مولاى ديگرى انتخاب كند ريسمان اسلام را از گردن خود باز نموده است.


اين تفسير از پدر -  كه همان پدر معنوى است -  شامل رسول‏خداصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏شود و انكار چنين پدرى با خروج از اسلام، كفر و خلود در جهنم سازگار است. آنگاه اين عذاب متناسب با مسئوليت پيامبرى و مسئوليت خلافت نبوى است.
يا در روايات ديگرى اين كار مساوى با كفر معرفى شده است. به عنوان نمونه: {{متن عربی|من تولى غير مواليه فقد كفر}}<ref>كنز العمال: ج ۱۰ ص ۳۲۷.</ref>: هر كس غير از مولاى خود مولاى ديگرى را انتخاب كند كافر شده است.


در روايات ديگرى اين كار مساوى با كفر به آنچه بر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله وحى شده معرفى شده است: {{متن عربی|و من تولّى غير مواليه فهو كافر بما انزل اللَّه على رسوله.}}<ref>كنز العمال: ج ۱۶ ص ۲۵۵.</ref> و در روايات ديگرى اين كار مساوى با خلود در جهنم معرفى شده است: {{متن عربی|من تولّى غير مواليه فليتبوّأ بيتاً من النار.}}<ref>كنز العمال: ج ۱۰ ص ۳۲۶.</ref>


بدين سان و با توجه به چهار نكته‏اى كه از مطالب كلى طرح شده در خطبه‏هاى حجةالوداع بيان شد، دلالت اين حادثه بر نصب امام على‏عليه السلام روشن و آشكار مى‏گردد. اگر همه اين اصول طرح شده در كلام رسول‏خداصلى الله عليه وآله شرح داده شود، حساسيت خطبه‏هاى ياد شده بيش از پيش نمايان مى‏شود.
بايد توجه داشت اين عقوبت شديد نمى ‏تواند با آن ادعاى ساده شخص تناسب داشته باشد. بنابراين جمله ياد شده بايد بر خلاف معناى ظاهرى معناى ديگرى نيز داشته باشد.


۷۱.  هراس دشمنان از كلمه مولى××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۱۱. ×××
همان طور كه بيان شد، دانشمندان اهل‏ سنت از كنار اين فقره از حديث گذشته ‏اند! ولى در روايات شيعه اين مسئله -  كه به طور شفاف بيان شده -  مشخص مى‏ كند كه مقصود از آن جمله پدر معنوى است، و نتيجه ‏اش انكار نبوت و امامت است.


   بايد توجه داشت پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه و حديث غدير نمى‏خواهد فقط امامت يا خلافت يا وصايت حضرت را بيان كند، بلكه مى‏خواهد اولى به نفس بودن و صاحب اختيار تام بر جان و مال و عرض و دين مردم بودن و به عبارت واضح‏تر »ولايت مطلقه الهيه« را كه به معناى نيابت تامه از طرف پروردگار است بيان كند، و براى اين منظور هيچ لفظى فصيح‏تر و گوياتر از »مولى« پيدا نمى‏شود.
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود: به مسجد برو و اين سه مطلب را به مردم اعلام كن: {{متن عربی|يا ايها الناس، من انتقص اجيراً اجره فليتبوّأ مقعده من النار، و من ادعى الى غير مواليه فليتبوّأ مقعده من النار، و من انتفى من والديه فليتبوّأ مقعده من النار! قال: فقام رجل و قال: يا ابالحسن! ما لهنّ من تأويل؟ فقال: اللَّه و رسوله اعلم. فأتى رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، فأخبره فقال رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله: ويل لقريش من تأويلهنّ. ثلاث مرآت! ثم قال: يا على، انطلق فأخبرهم انى انا الاجير الذى اثبت اللَّه مودّته من السماء. ثم انا و انت مولى المؤمنين، و انا و انت ابوا المؤمنين}}<ref>تفسير فرات: ص ۳۹۲.</ref>:


اى مردم! هر كس از مزد اجيرى بكاهد جايگاهش در جهنم است، و هر كس خود را به غير مولايش نسبت دهد نشيمنگاهش در جهنم است، و هر كس از والدين خود ببُرد نشيمنگاهش در جهنم است. حضرت فرمود: پس از اعلام اين مطلب از طرف رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله در مسجد، مردى برخاست و گفت: اى ابوالحسن! تأويل اين سه جمله چيست؟


دشمنان غدير هم اگر كلمه ديگرى در اينجا به كار رفته بود خيلى آسان‏تر آن را مى‏پذيرفتند و يا در مقام رد آن چنين تلاش نمى‏كردند، و اگر بنا به تعدد معانى بود در الفاظ ديگر بسيار آسان‏تر بود.
حضرت فرمود: خدا و رسولش بهتر مى ‏دانند. و خدمت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله رسيد و گزارش جلسه و پرسش مردم را به عرضش رساند. رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله فرمود: واى بر قريش از تأويل اين سه جمله، و اين جمله را سه بار تكرار فرمود. سپس فرمود: اى على! برو و به آنها گزارش بده! بدون ترديد من آن اجيرى هستم كه خداوند مودتش را از آسمان واجب كرده است. سپس من و تو مولاى مؤمنان هستيم، و من و تو پدران مؤمنان هستيم.


اين تفسير از پدر -  كه همان پدر معنوى است -  شامل رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ شود و انكار چنين پدرى با خروج از اسلام، كفر و خلود در جهنم سازگار است. آنگاه اين عذاب متناسب با مسئوليت پيامبرى و مسئوليت خلافت نبوى است.


آنان با تشكيك در معناى اين كلمه مى‏خواهند آن را از محتواى مهم و كارساز عقيدتى و اجتماعى آن جدا كنند و آن را در حد بيان يك موضوع عاطفى و اخلاقى پايين بياورند.
بدين سان و با توجه به چهار نكته ‏اى كه از مطالب كلى طرح شده در خطبه‏ هاى [[حجةالوداع]] بيان شد، دلالت اين حادثه بر نصب امام على‏ عليه السلام روشن و آشكار مى‏ گردد. اگر همه اين اصول طرح شده در كلام رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله شرح داده شود، حساسيت خطبه ‏هاى ياد شده بيش از پيش نمايان مى‏ شود.


== هراس دشمنان از كلمه مولى<ref>اسرار غدير: ص ۱۱۱.</ref> ==
بايد توجه داشت پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه و حديث غدير نمى‏ خواهد فقط امامت يا خلافت يا وصايت حضرت را بيان كند، بلكه مى ‏خواهد اولى به نفس بودن و صاحب اختيار تام بر جان و مال و عرض و دين مردم بودن و به عبارت واضح‏تر «ولايت مطلقه الهيه» را كه به معناى نيابت تامه از طرف پروردگار است بيان كند، و براى اين منظور هيچ لفظى فصيح‏تر و گوياتر از «مولى» پيدا نمى ‏شود.


مخالفان غدير از معناى وسيع »اولى بنفس« وحشت دارند و معناى آن را خوب مى‏فهمند كه اينچنين به مبارزه با آنان برخاسته‏اند. ما هم بايد بر سر همين معنى پافشارى كنيم، و از خداوند متعال و رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله تشكر كنيم كه با به كار بردن چنين كلمه‏اى در تركيب خاص جمله، بنيادى محكم در فرهنگ اعتقادى ما بر جاى گذاشته‏اند.
دشمنان غدير هم اگر كلمه ديگرى در اينجا به كار رفته بود خيلى آسان‏تر آن را مى ‏پذيرفتند و يا در مقام رد آن چنين تلاش نمى‏ كردند، و اگر بنا به تعدد معانى بود در الفاظ ديگر بسيار آسان‏تر بود.


آنان با تشكيک در معناى اين كلمه مى ‏خواهند آن را از محتواى مهم و كارساز عقيدتى و اجتماعى آن جدا كنند و آن را در حد بيان يک موضوع عاطفى و اخلاقى پايين بياورند.


   براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: حديث غدير /  محور خطبه غدير: حديث غدير.
مخالفان غدير از معناى وسيع «اولى بنفس» وحشت دارند و معناى آن را خوب مى ‏فهمند كه اينچنين به مبارزه با آنان برخاسته‏ اند. ما هم بايد بر سر همين معنى پافشارى كنيم، و از خداوند متعال و رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله تشكر كنيم كه با به كار بردن چنين كلمه‏ اى در تركيب خاص جمله، بنيادى محكم در فرهنگ اعتقادى ما بر جاى گذاشته ‏اند.


== منبع ==
دانشنامه غدیر،جلد ۹،صفحه ۲۲۵.


   براى موارد بيشتر در مورد »دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام« مراجعه شود به عنوان: دوستان اهل‏بيت‏عليهم السلام، و عنوان: منافقين، و عنوان: مؤمن.
== پانویس ==
<references />
[[رده:قرآن و غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۹

آيات مربوط به امتحان و مقابله با دشمنان غدير[۱]

بزرگ‏ترين امتحان بشريت در غدیر مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند.

در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى ‏توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه ‏هاى مختلف به ميان آمد.

پیامبر صلی الله علیه و آله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند.

جا داشت هنگام امتحان -كه آغازش شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله بود-  كسى سقوط نكند، و همه پيروزمندانه و سرفراز در پيشگاه خداوند و در برابر قضاوت آينده تاريخ از آن بيرون آيند، ولى امت اسلام شكستى تأسف ‏انگيز در اين آزمايش الهى از خود به يادگار گذاشتند كه سرافكندگى آن پس از هزار و چهارصد سال هنوز رنگ نباخته است.

مسلمانان به گونه ‏اى امتحان دادند كه جا دارد عنوان آن را به امتحانِ دشمنى با على‏ عليه السلام تغيير دهيم و بگوييم:

با بالاترين نمره ‏اى از آن بيرون آمدند كه ما فوقش فرض نمى شود. به گونه‏ اى امتحان دادند كه گويا اصلاً غدير اتفاق نيفتاده و كمتر از ۸۰ روز از خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله نگذشته است!

اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدیر به اشارت و صراحت پيش‏ بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به آيات قرآن اين گونه ترسيم فرمود:

حضرت ابتدا يادآور شد كه خداوند متعال بندگان را رها نمى ‏كند، و نتيجه عمر هر كس را بدون امتحان نمى‏ گويد.

سپس تصريح فرمود كه امتحان بر سر ولايت على‏ عليه السلام وعده الهى است، و اين امتحانى است كه قبل از روز قيامت در برابر آن قرار خواهند گرفت.

سپس ضابطه ‏اى روشن براى پيروزى در چنين امتحانى به مردم ارائه فرمود و آن اينكه مخالفت با دستورات انبياى الهى به هر گونه ‏اى باشد مخالفت با خداوند و سقوط در امتحان است. آنگاه سقوط در چنين امتحانى را هلاكت و جهنم و كفر خواند.

سپس تأكيد كرد كه خداوند در امتحان ولايت از كسى نمى ‏گذرد و با شكست خوردگان اين امتحان قاطعانه برخورد مى‏ نمايد. در موردى فرصت طلبان را نشانه گرفت كه گويا منتظر تغيير شرايطى هستند تا بر ضد ولايت على‏ عليه السلام اقدام كنند، غافل از اينكه همه اين تحولات بسترى براى امتحان است.

در فرازى ديگر يكى از عوامل سقوط در امتحان را منت گذاشتن بر خدا و رسول در قبول ولايت دانست كه اين غرور به دنبال خود شكستى عظيم دارد.

در قسمتى ديگر حسد نسبت به مقام شامخ ولایت را از عوامل سقوط در امتحان الهى اعلام كرد.

اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه ۱۱ آيه است -  در اينجا ذكر مى‏ كنيم:

۱. سوره آل عمران، آيه ۱۷۹:

Ra bracket.png ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ La bracket.png.

۲. سوره حج، آيه ۴۵:

Ra bracket.png فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِىَ ظالِمَةٌ، فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ La bracket.png .

۳. سوره اسراء، آيه ۵۸:

Ra bracket.png وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِى  الْكِتابِ مَسْطُوراً La bracket.png.

۴. سوره آل عمران، آيه ۱۴۴:

Ra bracket.png وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ La bracket.png.

۵ . سوره حجرات، آيه ۱۷:

Ra bracket.png يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا، قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إِسْلامَكُمْ، بَلِ اللَّه يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ La bracket.png.

۶ . سوره محمد صلى الله عليه و آله، آيه ۲۸:

Ra bracket.png ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ La bracket.png .

۷. سوره الرحمن، آيه ۳۵:

Ra bracket.png يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ La bracket.png.

۸ . سوره فجر، آيه ۱۳ و ۱۴:

Ra bracket.png فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ. إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ La bracket.png.

۹. سوره صافات، آيه ۷۱:

Ra bracket.png وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ La bracket.png

۱۰. سوره طلاق، آيه ۸:

Ra bracket.png وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً La bracket.png.

۱۱. سوره بقره، آيه ۲۴:

Ra bracket.png فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ La bracket.png.

آيات مربوط به دشمنان غدير[۲]

على بن ابى طالب‏ عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود:

«لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى»: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.

پیامبر صلی الله علیه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏ عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏ اى در انتظار آنان است.

اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.

در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏ بیت ‏علیهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.

از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏ العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله ‏هاى آتش نمونه‏ هاى آن است.

اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه ۱۵ آيه است -  در اينجا ذكر مى ‏كنيم:

۱. سوره حشر، آيه ۱۸:

Ra bracket.png يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّه إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ La bracket.png.

۲. سوره نحل، آيه ۹۴:

Ra bracket.png وَلا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ La bracket.png.

۳. سوره انعام، آيه ۱۱۲:

Ra bracket.png وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ La bracket.png

۴. سوره بقره، آيه ۲۱۷:

Ra bracket.png يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ كُفْرٌ بِهِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّه وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ La bracket.png

۵ . سوره آل عمران، آيه ۸۶ - ۸۸:

Ra bracket.png كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ La bracket.png

۶ . سوره انشقاق، آيه ۱۰ - ۱۲:

Ra bracket.png وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ، فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً، وَ يَصْلى سَعِيراً La bracket.png

۷. سوره الرحمن، آيه ۳۱ و ۳۵:

Ra bracket.png سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ La bracket.png

۸ . سوره ملک، آيه ۷،۶:

Ra bracket.png وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِىَ تَفُورُ La bracket.png

۹. سوره فرقان، آيه ۱۲:

Ra bracket.png إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً La bracket.png

۱۰. سوره بقره، آيه ۱۴۰:

Ra bracket.png أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ La bracket.png

۱۱. سوره لقمان، آيه ۲۴:

Ra bracket.png نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍم. La bracket.png

۱۲. سوره فجر، آيه ۱۴:

Ra bracket.png إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ La bracket.png

۱۳. سوره بقره، آيه ۷۹:

Ra bracket.png فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ La bracket.png

۱۴. سوره نساء، آيه ۱۰۸:

Ra bracket.png يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّه بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً La bracket.png

۱۵. سوره ناس، آيه ۵،۴:

Ra bracket.png مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ La bracket.png

اثر دشمنى اهل‏ بيت ‏عليهم السلام[۳]

سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.

در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل ‏بیت ‏علیهم السلام قرار دادند و فرمودند: «اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام هستند».

سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل‏ محمدعليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل‏ محمدعليهم السلام معنى كردند.

ارتباط ولايت با حبّ و بغض[۴]

حديث «هَل الدّينُ إلاّ الحُبّ وَ الْبُغض»[۵] از مهم‏ترين اركان اعتقادى ماست. ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه به معناى صاحب اختیار بودن آنان و اطاعت كامل مردم از ايشان است، لازمه‏ اش محبت داشتن نسبت به آنان و بغض و كينه نسبت به دشمنان ايشان است. در اين باره سه جنبه در خطبه غدیر بيان شده است:

اهميت حب و بغض اهل ‏بيت‏ عليهم السلام نزد خداوند

سه نكته در اين باره فرموده ‏اند:

الف) هر كس علی علیه السلام را دوست بدارد خدا او را دوست مى ‏دارد، و هر كس على ‏عليه السلام را دشمن بدارد خدا او را دشمن مى‏ دارد. در واقع مسئله حب و بغض ايشان به حب وبغض نسبت به خود خداوند برمى‏ گردد.

ب) دشمن اهل ‏بيت ‏عليهم السلام مورد ذمّ و لعن خداوند است، و دوست ايشان مورد مدح خداوند است، و خدا او را دوست دارد.

ج) خداوند در يک وحى و خطاب خاص فرموده است: «هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضبم بر او باد».

حب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام ضابطه و ترازوى سنجش اعمال

در اين باره فرموده است:«پس هر يک از شما، طبق آنچه در قلبش از حب و بغض نسبت به على مى‏ يابد عمل كند»، يعنى هر كس قبل از عمل، بايد ببيند چه اندازه محبت يا بغض نسبت به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دارد و طبق آن عمل كند. از اين مطلب سه موضوع استفاده مى ‏شود:

الف) آنان كه حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام را دارند قدرِ اين نعمت را بدانند، و به اقتضاى داشتن اين نعمت در اعمال حسنه كوشا باشند.

ب) محبّان و شيعيان در راهِ محبت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام بيشتر كار كنند و عيار محبت خويش را بالا ببرند، و در راه ايشان و احياى امرشان فداكارى نمايند.

ج) دشمنانِ اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بدانند كه تا ريشه و پايه را كه همان محبت ايشان است درست نكرده ‏اند بيهوده خود را به اعمالى مشغول داشته‏ اند كه نزد خداوند بدون محبت آنان ارزشى ندارد. پس بهتر است اگر در فكر خودسازى و حركت در راه خدا هستند، اصلاح خود را از اين مرحله شروع كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى مى‏ فرمايد: «اِنَّما يَكْتَفى أحَدكُم بِما يَجِدُ لِعَلىٍّ فى قَلْبِه»: «هر يک از شما فقط به آنچه نسبت به على در قلب خود مى‏ يابد اكتفا مى ‏كند».[۶]

حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درّ گرانمايه

حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درّ گرانمايه ‏اى است كه به هر كس نمى‏ دهند. اگر كسى آن را پذيرفت نشانه سعادت و تقواى اوست، و اگر كسى نپذيرفت نشانگرِ شقاوت اوست، و سزاوار نيست انسان هاى شقى به اين گوهر ناب دست يابند.

اقرار دشمنان به حديث غدير[۷]

سرعت و وسعت انتشار خبر غدير به قدرى حيرت‏ انگيز بود كه باعث شد تلاش ‏هاى مذبوحانه دشمن براى مخفى كردن آن ناكام بماند و در حكومت ضد غدير هم ذكر آن علناً شنيده مى‏ شد.

در چنين شرايطى مخالفين غدير نيز مورد سؤال قرار مى ‏گرفتند و درباره غدير از آنان پرسيده مى‏ شد، و آنان چاره‏اى جز اقرار نداشتند. حتى سران سقيفه كه براى ريشه ‏كن كردن غدير به ميدان آمده بودند نيز به آن اعتراف كردند و اين اقرار به قدرى علنى بود كه دوست و دشمن را به تعجب واداشت.

مواردى در تاريخ به عنوان اقرار دشمنان غدير درباره آن آمده كه حجتى عليه خودشان به حساب مى ‏آيد. البته اينها فقط نمونه ‏هايى از اقرارهاى طرفداران سقيفه درباره غدير است. در طول چهارده قرن بسيارى از بزرگان عامه در كتاب‏ها و گفتارشان به حديث غدير اعتراف كرده ‏اند و حتى كتاب‏هايى نوشته ‏اند.

ارزش اين اقرارهاى خصم در بحث‏ هاى علمى غدير بر احدى پوشيده نيست و نزديك‏ترين راه براى اثبات غدير است. اقرارهاى دشمنان اوليه غدير در قرن‏ هاى بعد به صورت كتاب‏ هايى كه مخالفين غدير نوشتند و در آنها حدیث غدیر را با اسناد معتبر نقل كردند جلوه نمود.

اين سير تا آنجا پيشرفت كه عده ‏اى از مؤلفين مخالف به جمع ‏آورى اسناد و متون مربوط به غدير در ضمن كتاب‏ هايشان و يا به صورت كتاب ‏هاى مستقل پرداختند و جاى هر گونه شک و اشكال در اين زمينه را تا ابد مسدود نمودند.

تک تک اين موارد را ذيلاً و به ترتيب حروف الفبا مى ‏آوريم.

ابليس و حديث غدير

سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فراتر از ظاهر را مى‏ ديد نقل مى ‏كند: روزى ابليس (به صورت آدمى) عبورش به عده ‏اى افتاد كه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناسزا مى‏ گفتند.

ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابى ‏طالب ناسزا مى‏ گوييد! گفتند: تو از كجا مى ‏دانى كه او مولاى ماست؟ ابليس گفت: از گفته پيامبرتان كه گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...»[۸]

ابوبكر و حديث غدير

روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .[۹]

ابوحنيفه و حديث غدير

روزى ابوحنيفه به مجلسى كه درباره غدير خم صحبت بود وارد شد و وقتى متوجه شد گفت: به اصحاب خود گفته ‏ام در برابر شيعيان به حديث غدير اقرار نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!!

هيثم بن حبيب صيرفى كه در آن مجلس بود متغير شد و گفت: چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد؟ آيا اين مطلب نزد تو ثابت نيست؟ ابوحنيفه گفت: ثابت است و خود آن را روايت كرده ‏ام. هيثم گفت: پس چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد... ، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را فرموده و درباره ‏اش خطابه ايراد كرده؟ آنگاه ما دلسوزتر از پيامبر صلى الله عليه و آله باشيم و به خاطر گفته اين و آن از نقلش چشم بپوشيم؟![۱۰]

ابوهريره و حديث غدير

ابوهريره كه از بازوان قوى سقیفه است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏ كند:

الف) ابوهريره مى‏ گويد: در روز غدير خم پيامبر دست على بن ابى‏ طالب را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» و خداوند اين آيه را نازل كرد: Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا La bracket.png[۱۱]

ب) در جنگ صفین اصبغ بن نباته نامه ‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى معاويه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم ... ، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على‏ عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»[۱۲]

ج) پس از صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى‏ نشست. يک شب جوانى به او گفت:

تو را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام مى‏ فرمود:

«اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ؟» ابوهريره در حضور معاويه گفت: آرى. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد مى ‏گيرم كه تو ولايت دشمن او (معاويه) را پذيرفته ‏اى و با دوست او دشمنى كرده ‏اى![۱۳]

انس بن مالک و حديث غدير

انس بن مالک خدمتكار پيامبر صلى الله عليه و آله و از حاضران غدير است. او در حساس ‏ترين موقعيت -  كه امیرالمؤمنین علیه السلام در كوفه از او خواست تا درباره غدير در حضور مردم شهادت دهد -  از اين كار سرباز زد و به نفرين حضرت به مرض برص (پيسى) در پيشانيش مبتلا شد كه همه آن را مى‏ ديدند و علتش را مى‏ دانستند.

او پس از مبتلا شدن تصميم گرفت هرگز غدير را کتمان نكند. نمونه ‏اى از آن چنين است كه گفت: من در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم در حالى كه دست على‏ عليه السلام را گرفته بود فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...»[۱۴]

حارث فهرى و حديث غدير

از جمله معجزات غدير ماجراى حارث فهرى و عذاب الهى بر او با انكار غدير است. در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت:

اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى ‏طالب كه گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟

حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى ‏كنم.

حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست». و به روايتى: «خدايا، اگر محمد در آنچه مى ‏گويد صادق و راستگو است شعله ‏اى از آتش بر ما بفرست»!!

همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاک كرد. در روايت ديگر: ابر غليظى ظاهر شد و رعد و برقى به وجود آمد و صاعقه‏ اى رخ داد و آتشى فرود آمد و همه آن دوازده نفر را سوزانيد.

بعد از اين ماجرا، آيه نازل شد: Ra bracket.png سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ... La bracket.png: «درخواست کننده ای عذابی را که واقع شدنی است درخواست کرد»

پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آرى.

با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و يک فرمان الهى است.[۱۵]

حسن بصرى و حديث غدير

حسن بصرى حدیث غدیر را اين گونه نقل كرده است: پيامبر صلى الله عليه و آله على را در روز غدير خم براى مردم منصوب كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»[۱۶]

سعد بن ابى ‏وقاص و حديث غدير

سعد بن ابی ‏وقاص از سرلشكران سقيفه است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او نيز همانند ساير منافقين اقرار به فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داشته است:

الف) سعد مى‏ گويد: بالاتر از همه فضايل على غدير خم است. پيامبر دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏ كردم و فرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...»[۱۷]

ب) سعد -  كه پس از قتل عثمان با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت نكرد -  در راه سفر مكه با دو نفر عراقى برخورد كرد. او پرسيد: على بن ابى‏ طالب درباره من چه مى‏ گويد؟ سپس چهار فضيلت بزرگ از فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر شمرد و گفت: اگر بخواهيد پنجمى را هم بگويم. دو نفر عراقى گفتند: مى ‏خواهيم بگوئى. سعد گفت: با پيامبر صلى الله عليه و آله در حجة الوداع بوديم. در بازگشت در غدير خم پياده شد و دستور داد تا مناديش بين مردم ندا كند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»[۱۸]

ب) معاويه به سفر حج آمده بود، و در آن سفر سعد به ديدن او آمد. در آنجا درباره اميرالمؤمنين عليه السلام سخن به ميان آمد، و از جمله سعد به معاويه گفت: من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى ‏گفت:«من كنت مولاه فعلى مولاه»[۱۹]

طبرى و حديث غدير

در زمان طبرى مورخ معروف عامه، ابوبكر بن ابى‏ داود درباره حديث غديرخم مطالب نادرستى گفته بود و اين خبر به طبرى رسيد. او در پاسخ به ابن ابى‏ داود كتاب مستقلى درباره غدير نوشت و در آن صحت اسناد آن را ثابت كرد و مدارک لازم را ارائه داد.[۲۰]

عمر بن عبدالعزيز و حديث غدير

مردى نقل مى‏ كند: در شام نزد عمر بن عبدالعزیز آمدم در حالى كه به مردم عطايايى مى ‏داد و من نيز پيش رفتم. به من گفت: از كدام طايفه‏ اى؟ گفتم: از قريش. گفت: از كدام طايفه قريش؟ گفتم: از بنى‏ هاشم. پرسيد: از كدام بنى ‏هاشم؟ گفتم: از مواليان على ‏عليه السلام هستم! پرسيد: على كيست؟! من سكوت نمودم. عمر بن عبدالعزيز دست بر سينه‏ اش گذاشت و گفت: من هم بخدا قسم از مواليان على بن ابى‏ طالب هستم. سپس گفت: عده ‏اى برايم روايت كرده ‏اند كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»[۲۱]

عمرو بن عاص و حديث غدير

معاويه نامه ‏اى براى عمروعاص نوشت و در آن ضمن بدگويى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام او را به يارى خود طلبيد. عمروعاص در پاسخ به نامه معاويه به عنوان رد سخن او فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را برشمرد و از جمله نوشت: پيامبر در روز غدير خم درباره او فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»![۲۲]

عمر و حديث غدير

عمر بن خطاب حدیث غدیر را به اين صورت نقل كرده است: پيامبر على را به عنوان امام منصوب كرد و گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» خدايا تو بر اينان شاهد هستى»! عمر مى‏ گويد جوان خوش سيمايى را ديدم كه گفت: اى عمر، چه مى‏ بينى؟ بخدا قسم پيامبر صلى الله عليه و آله پيمانى بر شما بست كه جز منافق آن را بر هم نمى ‏زند، و عهدى گرفت كه با آن مخالفت نمى كند مگر كسى كه از دينش مرتد شده باشد. اى عمر، تو بپرهيز از اينكه آن را بر هم زنى  يا با آن مخالفت كنى!![۲۳]

مأمون و حديث غدير

از جمله دشمنان اهل‏ بیت‏ علیهم السلام كه اقرار به حديث غدير كرده ‏اند مأمون است:

الف) مأمون نامه ‏اى براى بنى‏ هاشم نوشت و در آن فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را برشمرد، و از جمله نوشت: «او بود صاحب ولايت در حديث غدير خم».[۲۴]

ب) مأمون عباسى در خراسان مجلسى تشكيل داد كه در آن چهل نفر از بزرگان علماى اسلام را براى مناظره با خود دعوت كرد.

از جمله مطالبى كه در آن مجلس مطرح شد اين بود كه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام در خلافت بر ديگران مقدم است. وقتى اهل مجلس از اين مطلب تعجب كردند، از يكى از آنان پرسيد: آيا حديث ولايت (غدير) را روايت مى‏ كنى؟ آنان اقرار كردند، وآن را نقل كردند.

مأمون گفت: اين حديث، خلافت على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را بر ابوبكر و عمر ثابت مى ‏كند و هيچ حقى براى آنان ثابت نمى ‏كند.

یكى از آنان به نام اسحاق گفت: عده ‏اى مى‏ گويند: اين حديث مربوط به مسئله‏ اى است كه بين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و زيد بن حارثه پيش آمده است!! مأمون گفت: زمان اين حديث كِى بوده؟ آيا هنگام بازگشت از حجة الوداع نبوده؟ گفت: آرى. مأمون گفت: شهادت زید بن حارثه قبل از غدير بوده است!! چطور خود را به چنين اشكالى قانع كرده ‏اى؟![۲۵]

برخورد شيعيان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام با دشمنان[۲۶]

يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه ‏عليهم السلام كه در خطبه غدیر به آن اشاره شده جوانبى است كه شيعيان و محبّان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بايد در سايه ادعاى ولايت ضرورتاً مراعات كنند.

از جمله آنها اين است كه با دشمنان خدا و رسول و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام رشته دوستى نداشته باشند اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان و يا فاميلشان باشند.

بررسى علل يأس دشمنان در غدير[۲۷]

   تدبّر در قرآن ما را در رسيدن به پاسخ صحيح كمک مى ‏كند. شكى نيست كه اميد لازمه يأس است؛ يعنى بايد اميدى باشد تا بر اثر وقوع امرى تبديل به يأس گردد. لذا براى درک حقيقت، بايد ديد از نظر قرآن اميد مخالفان براى نفوذ در دين نسبت به چه موضوعى بوده است؟

قرآن در بخشى از آيتى مى ‏فرمايد:

Ra bracket.png نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ La bracket.png[۲۸]:

«بلکه این سبک مغزانند که می گویند: او شاعری است که برای او حوادث تلخ روزگار و آمدن مرگش را انتظار می بردیم!»

بر اين اساس روشن مى ‏شود اميد مخالفان اسلام معطوف به بعد از شهادت رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله بوده است.

با شهادت آن حضرت جايگاه رهبرى الهى مسلمين خالى مى ‏شود و رخنه‏اى در دين ايجاد مى‏ گردد، كه اگر تدبيرى در جهت رفع و دفع اين ثلمه انديشيده نشود، رياست طلبان با نفوذ در رهبرى يا به دست گرفتن سكّان آن، زمينه ‏اى براى نفوذ در دين ايجاد مى‏ كنند.

بدين رو اميد مخالفان نفوذ در رهبرى اسلامى بوده، و اگر قرار باشد اين اميد تبديل به يأس گردد، بايد از طرف خداوند تكليف رهبرى بعد از رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله در روزى از ايام حجةالوداع روشن شده باشد، تا زمينه يأس كامل كفار فراهم گردد و وعده الهى در: Ra bracket.png الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ La bracket.png كاملاً محقق گردد.

تلاش براى از بين بردن غدير[۲۹]

   اولين فردى كه مى‏ كوشيد تا از فراموش شدن غدير جلوگيرى نمايد خود رسول خدا صلى الله عليه و آله بود.

حضرتش هنگام شهادت قلم و كاغذ طلبيد تا درباره واقعه غدير و جانشينى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سفارش نمايد و از فراموش شدن آن پيشگيرى كند.

پس از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله كسى كه از همه بيشتر در زنده نگه داشتن غدير كوشيد و در اين راه رنج ‏هاى جانكاهى متحمل شد، حضرت زهرا عليها السلام بود.

پس از او حضرت على‏ عليه السلام بارها صحابه را سوگند داد تا درباره واقعه غدير شهادت و گواهى دهند و در هر فرصت مناسبى‏ از غدير يادكرد.

حكّام مستبدّ اموى و مروانى به شدت فعاليت مى ‏كردند تا نور غدير را خاموش كنند و به زعم باطل خود كارى كنند كه نسل آينده از اين واقعه بى ‏اطلاع بماند، تا در نهايت از اين طريق به حكومت غصبى خود مشروعيت بخشند. ولى با كوشش پيگير اميرالمؤمنين و ائمه معصومين‏ عليهم السلام نتوانستند به اين آرمان باطل خود جامه عمل بپوشانند.

فرزندان رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله به محض اينكه اندک مناسبتى پيش مى ‏آمد، مسئله غدير را مطرح و گوشزد مى ‏كردند و از فراموش شدن آن جلوگيرى مى ‏نمودند. همين عنايت خاص امامان معصوم و جانشينان بر حق پيامبر عليهم السلام بود كه باعث شد غدير زنده بماند و تا به امروز در حال درخشش و پرتو افشانى باشد.

خلفاى بنی عباس نيز در پنهان كردن چهره منوّر غدير هر چه توانستند فعاليت كردند. آنان گر چه به ظاهر خود را از ياران على‏ عليه السلام مى شمردند، ولى شكى نيست كه آنها نيز هميشه در حال آزار و شكنجه و در نهايت كشتن فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله بودند. اينان نيز با اراده و مشيت خداوند قهار نتوانستند مخالفت ورزند، و با كشتن فرزندان ابوطالب ‏عليه السلام و مسموم و شهيد نمودن امامان شيعه كارى از پيش نبردند. بلكه به عكس موجب درخشان‏تر شدن خورشيد هميشه تابناک غدير شدند.

ابوحنيفه نعمان بن ثابت در جلسه ‏اى مهم به هيثم بن حبيب صيرفى گفت: «قد قلت لأصحابنا لا تقرّوا لهم بحديث غدير خم فيخصموكم»: من به اصحاب خودمان گفته ‏ام نزد شيعيان به حدیث غدیر اعتراف نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!

گويا در همين دوران بود كه اختناق شديد و كار بسيار سخت شد، تا آنجا كه رئيس مذهب شيعه امام جعفر صادق علیه السلام براى حفظ تشيع و بقاى شيعيان پناه به تقيه برد و از ياران خود خواست كه در مورد حديث غدير بحث و مجادله نكنند.

جهنم و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام[۳۰]

   سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.

در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولایت و محبت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام قرار دادند و فرمودند: اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هستند.

سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل ‏محمد عليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل ‏محمد عليهم السلام معنى كردند.

پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدیر در توصيف دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به آيه ۱۲ سوره انشقاق:

Ra bracket.png فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً La bracket.png اشاره كرده فرمود: «بدانيد كه دشمنان امامان كسانى ‏اند كه شعله‏ هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت».

سپس آيه ۷ سوره ملک:

Ra bracket.png اِذا اُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ La bracket.png و آيه ۱۲ سوره فرقان:

Ra bracket.png اِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً La bracket.pngكنار هم قرار داده شد و حضرت فرمود:

«بدانيد دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه از جهنم در حالى كه مى ‏جوشد صداى وحشتناكى مى ‏شنوند و شعله كشيدن آن را مى ‏بينند».

پس از آن حضرت موارد قرآنى دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام با قرائت كامل آيه ۳۸ سوره اعراف: Ra bracket.png كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذا ادّارَكُوا فيها جَميعاً... La bracket.png ادامه يافت، كه مفهوم آن لعنت دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام به يكديگر و مضاعف شدن عذاب آنان بود.

فراز ديگر درباره دشمنان نيز با آوردن آيه ۸ تا ۱۱ سوره ملک:

Ra bracket.png تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ... La bracket.png ادامه يافت. منظور از اين آيات آن بود كه دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در جهنم مورد سؤال و ملامت قرار خواهند گرفت كه آيا كسى شما را يادآور نشد؟ و آنان اعتراف مى‏ كنند كه گوش فرا نداديم، و اين گرفتارى حاصل سرپيچى خود ماست.

«اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً. اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً. اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ»

Ra bracket.png كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لاَوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ La bracket.png

«اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»: Ra bracket.png كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْ‏ءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ فى ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فى اَصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لاَصْحابِ السَّعيرِ La bracket.png

بدانيد كه دشمنان اهل ‏بيت كسانى‏ اند كه به شعله ‏هاى آتش وارد مى‏ شوند.

بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى ‏اند كه از جهنم در حالى كه مى‏ جوشد صداى وحشتناكى مى‏ شنوند و شعله كشيدن آن را مى ‏بينند.

بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه خداوند درباره آنان فرموده است:

Ra bracket.png قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ ۖ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا ۖ حَتَّىٰ إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَٰؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ ۖ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَٰكِنْ لَا تَعْلَمُونَ La bracket.png:

«خدا می فرماید: شما هم در میان گروه هایی از جن و انس که پیش از شما بودند در آتش درآیید، هرگاه گروهی وارد شوند، هم مسلکان خود را لعنت کنند تا آنکه همه آنان با خفت و خواری در آتش جمع شوند، آن گاه پیروانشان درباره پیشوایانشان گویند: پروردگارا! اینان ما را به گمراهی کشیدند، پس عذابشان را از آتش، دو چندان گردان؛ خدا می فرماید: برای هر کدامتان دو چندان است، ولی نمی دانید.»

بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى ‏اند كه خداوند عز و جل مى ‏فرمايد: Ra bracket.png تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ ۖ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌقَالُوا بَلَىٰ قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍوَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ La bracket.png:

«نزدیک است که از شدت خشم متلاشی و پاره پاره شود. هرگاه گروهی در آن افکنده شوند، نگهبانانش از آنان می پرسند: آیا شما را بیم دهنده ای نیامد؟ می گویند: چرا، بیم دهنده آمد، ولی او را انکار کردیم و گفتیم: خدا هیچ چیز نازل نکرده است؛ شما بیم دهندگان جز در گمراهی بزرگی نیستید. و می گویند: اگر ما [دعوت سعادت بخش آنان را] شنیده بودیم، یا [در حقایقی که برای ما آوردند] تعقّل کرده بودیم، در میان [آتش] اهل آتش سوزان نبودیم. پس به گناه خود اعتراف می کنند. و مرگ و دوری از رحمت بر اهل آتش سوزان باد.»

حسد دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام[۳۱]

در كنار آيات غدير، مى ‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد، كه از جمله آنها اتمام حجت ‏هاى قرآنىِ بُرَيده اسلمى است:

Ra bracket.png أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ La bracket.pngناظر به ملک عظيم آل محمد است[۳۲]:

بريده اسلمى در ايام سقیفه نوجوانى تيزگوى بود كه اتفاقاً در روزهاى اول رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله به سفر رفته بود.

وقتى از سفر بازگشت و ابوبكر را بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله ديد از تعجب دهانش باز ماند و آنچه را مى ‏ديد باور نكرد. لذا با صراحت و بدون ترس با ابوبکر روبرو شد و در برابر همه مردم با يادآورى غدير حجت را بر او و مردم تمام كرد.

او خطاب به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى‏ طالب «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده‏ اى؟ ابوبكر گفت: به ياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟!

عمر گفت: نبوت و امامت در يک خاندان جمع نمى‏ شود! بريده در پاسخ اين آيه را خواند:

Ra bracket.png أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً La bracket.png[۳۳]:

«بلکه حسد می‌ورزند با مردم (یعنی پیامبر و مسلمین) چون آنها را خدا به فضل خود برخوردار نمود. که البته ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنها ملک و سلطنتی بزرگ عطا کردیم.»

سپس گفت: بنابراين خداوند نبوت و ملک را براى آنان جمع كرده است.

عمر غضب كرد و دستور داد او را از مسجد بيرون كردند؛ و هميشه نسبت به بريده نگاه غضب آلود داشت!!

حَشرِ دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام[۳۴]

   در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا حوض کوثر عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود.

پيامبر صلى الله عليه و آله هم در خطبه غدير اين مفهوم را به شكل ‏هاى مختلف از جمله حديث حديث رايات در روز قيامت بيان فرمود.

آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره حضرت به حشر ابوبكر به عنوان گوساله امت و عمر به عنوان فرعون امت و عثمان به عنوان هامان امت و معاويه به عنوان مِخدَج و پيروان آنان در حديث رايات است:

امت من بر سر حوض کوثر در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى ‏شوند:

اول آنان رايت گوساله امت من است. من بپا مى ‏خيزم و دست او را مى‏ گيرم. به محض آن كه دستش را گرفتم روى او سياه مى‏ شود و قدم هايش به لرزه در مى ‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏ شود، و تابعين او نيز همين گونه مى‏ شوند. از آنان مى‏ پرسم: بعد از من با دو يادگار گرانقدر من چگونه رفتار كرديد؟

در پاسخ مى‏ گويند:

ثِقْل بزرگ‏تر (يعنى قرآن) را تكذيب نموديم و پاره پاره كرديم، و ثِقْل كوچک ‏تر (عترت) را در تنگنا قرار داديم و حقش را گرفتيم.

آنگاه من مى‏ گويم: به سمت چپ برويد. آنان از نزد من تشنه و جگر سوخته و روسياه باز گردانده مى ‏شوند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.

سپس رايت فرعون امتم بر سر حوض وارد مى ‏شوند كه اكثر مردم اينانند كه توسط او از راه راست منحرف شده ‏اند ... .

دست رئيس آنان را مى‏ گيرم، و به محض آنكه دست او را مى‏ گيرم رويش سياه مى ‏شود و قدم‏ هايش مى‏ لرزد و امعاء و احشاء او منقلب مى ‏شود، و آنان كه تابع او بوده ‏اند نيز چنين مى‏ شوند.

من مى‏ گويم: درباره ثِقْلين بعد از من چه رفتارى كرديد؟ مى‏ گويند: ثِقل بزرگ‏تر را تكذيب كرده و آن را پاره پاره كرديم، و با ثِقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم.

من مى ‏گويم: شما هم به راه گروه اول برويد. آنان هم تشنه و جگر سوخته و روسياه باز مى‏ گردند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.

سپس رايت هامان امتم كه امام پنجاه هزار نفر از آنان است -  نزد من مى ‏آيند. من بر مى‏ خيزم و دست او را مى‏ گيرم.

آنگاه كه دست او را گرفتم روى او سياه مى ‏شود و قدم ‏هايش به لرزه مى‏ افتد و امعاء و احشايش منقلب مى ‏شود، و تابعين او نيز چنان مى‏ شوند.

من مى‏ پُرسم: درباره ثِقلين بعد از من چه كرديد؟

مى ‏گويند: ثِقل اكبر را تكذيب كرديم و از دستوراتش سرپيچى نموديم، و ثقل اصغر را خوار كرديم و او را تنها گذاشتيم.

من مى ‏گويم: شما به راه گروه ‏هاى قبل برويد.

آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى ‏گردند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.

سپس رايت مِخْدَج نزد من مى‏ آيد كه امام هفتاد هزار نفر از امت من است و من دست او را مى ‏گيرم.

به محض آنكه دست او را گرفتم رويش سياه مى‏ شود و قدم ‏هايش به لرزه در مى ‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏ شود، و تابعين او نيز چنان مى‏ شوند.

مى ‏گويم: بعد از من درباره ثِقْلين چه كرديد؟

مى ‏گويند: ثقل اكبر را تكذيب كرده و عصيان نموديم، و با ثقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. مى ‏گويم: شما هم به راه گروه ‏هاى قبل برويد.

آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى‏ گردند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده باشند. سپس رايت اميرالمؤمنين و قائدِ پيشانى ‏سفيدان نزد من وارد مى‏ شود... .

دشمنان در خطبه غدير[۳۵]

از آنجا كه اهل‏ بیت‏ علیهم السلام عصاره خلقت ‏اند و خداوند تعالى ساير مخلوقات را به بركت ايشان و در سايه وجودشان آفريده است، لذا به همان اندازه كه محبت و ولايت آنان نزد پروردگار ارزش و اهميت دارد بغض و عداوت با اين والاترين مخلوقاتِ خداوند نيز نزد او گناهى نابخشودنى است و بى ارزش كننده ‏همه  خوبى ‏هاست.

مسلمين در مقابل اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هميشه بر سر دو راهى قرار دارند:

يا حب و يا بغض، و راه سومى برايشان وجود ندارد. نداشتن محبت ايشان -  در صورت شناخت آنان -  جرم است و كسى نمى ‏تواند در اين باره بى تفاوت باشد.

پيداست همانطور كه محبت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام درجات دارد، بغض و عداوت با ايشان هم در دشمنانشان يكسان نيست و شدت و ضعف آن و نوع دشمنى‏ هايشان متفاوت است.

در يک جمع ‏بندى، بنيان‏ه اى اساسى ولايت در خطبه غدیر، به گونه ‏اى بنا نهاده شده كه درجات و جايگاه هر يک از آنها در اعتقاد معين باشد.

يكى از پايه‏ هاى اعتقادى خطبه غدير بيان ارتباط ولایت با حب و بغض و مطالبى درباره دشمنان و مبغضين اهل ‏بيت‏ عليهم السلام است.

گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير ۲۵ جمله هم در مورد دوستان و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بيان داشتند. از جمله فرمودند:

ملعون است كسى كه مخالفت على نمايد.

خداوند توبه كسى را كه ولايت على را انكار كند هرگز نمى‏ پذيرد، و او را نمى‏ آمرزد.

بپرهيزيد از اينكه با على مخالفت كنيد، و در نتيجه به آتشى گرفتار شويد كه آتشگيره آن مردم و سنگ‏ ها هستند و براى كافران آماده شده است.

خداوند مى ‏فرمايد: «هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را قبول نكند، لعنت و غضبم بر او باد».

ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است، كسى كه اين كلام مرا (درباره على) نپذيرد و با آن موافقت نكند.

پروردگارا، هر كس با على دشمنى كند دشمن بدار، و هر كس او را انكار كند لعنت كن، و بر هر كس كه حق او را انكار نمايد غضب فرما.

آنان كه امامت على و جانشينان او از فرزندانم و نسل او تا روز قيامت را نپذيرند، كسانى ‏اند كه اعمال آنان سقوط مى‏ كند و دائماً در آتش خواهند بود.

عذاب آنان تخفيف داده نمى‏ شود، و به آنان مهلت داده نخواهد شد.

كسى جز شقى، على را مبغوض نمى ‏دارد.

خداوند عز و جل ما را بر مقصرين، معاندين، مخالفين، خائنين، گناهكاران، ظالمين و غاصبين از همه ‏جهانيان حجت قرار داده است.

امامان گمراه كننده و ياران و تابعين و كمک كنندگان ايشان، در درجه پائين ‏تر جهنم خواهند بود.

دشمنان على، اهل شقاق و نفاق و معارضه ‏كنندگان و تجاوزكنندگان از حق خوداند، آنان برادران شياطين ‏اند كه سخنان نادرست و به ظاهر زيبا را از روى غرور به يكديگر مى ‏رسانند.

دشمنان على كسانى اند كه خداوند در قرآن ذكر فرموده است. (سپس حضرت آياتى از قرآن را در اين باره تلاوت فرمودند).

دشمن ما كسى است كه خدا او را مذمت و لعنت نموده است.

دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در خطبه غدير را با اين تقسيم ‏بندى نيز مى‏ توان بيان كرد:

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير، هم محک و معيارهاى دشمنى با اهل ‏بيت ‏عليهم السلام را -  به عنوان اتمام حجت -  براى مردم مشخص كرده ‏اند، و هم جزاى دشمنى و مخالفت با ايشان را بيان فرموده ‏اند كه ذيلاً ذكر مى‏ كنيم:

انواع دشمنى با اهل‏ بيت ‏عليهم السلام

انكار حق ايشان و قبول نكردن ولايتشان.

شک درباره ايشان و مقاماتى كه خدا به آنان عطا كرده است.

قبول نكردن ايشان به عنوان امام خود، و اقتدا نكردن به آنان.

رد كلام ايشان و موافق نبودن با آن و مخالفتِ اوامر ايشان.

بغض قلبى و عداوت ظاهرى با آنان.

خذلان و خوار كردن ايشان و امتناع از نصرتشان.

نداشتن محبت ايشان.

حسد بردن به آنان.

دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام در پيشگاه الهى

ملعون و مغضوب و شقى هستند.

سفهاء و گمراهان و برادران شياطين و تكذيب كنندگان‏اند.

خداوند ايشان را مذمت نموده و خوار مى ‏نمايد، و آنان را دشمن مى ‏دارد و نمى ‏آمرزد و بخاطر تكذيبشان آنان را هلاک مى‏ فرمايد.

جزاى دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در روز قيامت

اعمال آنان در دنيا و آخرت بى ‏ارزش مى ‏شود و سقوط مى ‏كند.

در شعله‏ هاى آتش فرو مى‏ روند و صداى شعله كشيدن آتش جهنم را مى‏ شنوند و زبانه‏ هاى آن را مى ‏بينند.

عذاب ايشان تخفيف نمى ‏يابد.

عذاب شديدِ دائمى خواهند داشت و در آتش جهنم جاودانه خواهند بود.

پس از پايان بخش سوم خطبه غدير و در ابتداى بخش چهارم خطبه، در حالى كه امیرالمؤمنین علیه السلام را بر سر دست بلند كرده بود و پس از بيان: «اَلا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» فرمود:

«اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»: خدايا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند، و خوار كن هر كس على را خوار كند.

در واقع حضرت با نشان دادن على ‏عليه السلام و اشاره «هذا» به سوى او دقيق‏ ترين معرفى خليفه پيامبر صلى الله عليه و آله صورت گرفت؛ و به دنبال آن پرچم دوستى و يارى او بر فراز غدير برافراشته شد.

در بخش هفتم خطبه غدیر و پس از آن كه صراط مستقيم كاملاً واضح و روشن شد، سخنرانى پيامبر مكرم اسلام ‏صلى الله عليه و آله در معرفى دو گروه دوست و دشمن آنان ادامه يافت.

حضرت يازده جمله در اين باره فرمود كه شش جمله آن در توصيف اولياى اهل ‏بيت ‏عليهم السلام و پنج جمله در وصف اعداء بود.

در جمله اول آيه ۱۱۲ سوره انعام Ra bracket.png وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لَكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطينَ الاِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً La bracket.pngرا در كلام خود آورد و فرمود:

«دشمنان امامان سفيهان گمراهى هستند كه برادران شياطين‏ اند، و سخنان باطل ظاهر فريب را از روى غرور به يكديگر مى‏ رسانند».

در جمله دوم مستقيماً آيه ۲۲ سوره مجادله را در وصف آنان قرائت كرد كه مى‏ فرمايد: Ra bracket.png لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخَرِ... La bracket.png و مفهوم آن چنين بود كه دوستى خدا با دوستى دشمنان خدا جمع نمى‏ شود.

حضرت با اين آيه شرط برائت از دشمنان را براى قبول ولايت قرار داد، و متقابلاً پاداش و نشان بزرگترى را به اولياى اهل‏ بيت عطا فرمود.

در جمله سوم تا ششم پيامبر صلى الله عليه و آله آياتى در وصف اولياى اهل‏ بيت‏ عليهم السلام آورد، و از جمله هفتم باز هم توصيف دشمنان اهل ‏بيت را بيان نمود.

ابتدا به آيه ۱۲ سوره انشقاق Ra bracket.png فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً La bracket.pngاشاره كرده فرمود:

«بدانيد كه دشمنان امامان كسانى ‏اند كه شعله‏ هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت».

جمله هشتم نيز درباره دشمنان بود كه آيه ۷ سوره ملک Ra bracket.png اِذا اُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ La bracket.png و آيه ۱۲ سوره فرقان:

Ra bracket.png اِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً La bracket.png كنار هم قرار داده شد و حضرت فرمود: «بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى ‏اند از جهنم در حالى كه مى‏ جوشد صداى وحشتناكى مى‏ شنوند و شعله كشيدن آن را مى ‏بينند».

جمله نهم وصف قرآنى دشمنان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام را ادامه داده، و با قرائت كامل آيه ۳۸ سوره اعراف:

Ra bracket.png كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذا ادّارَكُوا فيها جَميعاً... La bracket.png ادامه يافت، كه مفهوم آن لعنت دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به يكديگر و مضاعف شدن عذاب آنان در آخرت بود.

جمله دهم درباره دشمنان نيز با آوردن آيه ۸ تا ۱۱ سوره ملک:

Ra bracket.png تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ... La bracket.png ادامه يافت. منظور از اين آيات آن بود كه دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در جهنم مورد سؤال و ملامت قرار خواهند گرفت كه آيا كسى شما را يادآور نشد؟ و آنان اعتراف مى ‏كنند كه گوش فرا نداديم، و اين گرفتارى حاصل سرپيچى خود ماست.

آخرين جمله درباره دوستان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بود كه آيه ۱۲ سوره ملک: Ra bracket.png اِنَّ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ كَبيرٌ La bracket.pngمورد استناد قرار گرفت و حضرت فرمود:

«بدانيد كه اولياء و دوستان امامان معصوم كسانى هستند كه از پروردگارشان مى ‏ترسند (بدون آنكه او را ببينند) به خاطر ايمانى كه به غيب دارند. براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است. اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله‏ هاى آتش و اجر بزرگ»!!

پس از اين توصيفات درباره دوستان و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام حضرت سخن را در يک جمله جامع جمع ‏بندى كرده فرمود:

«اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد».

مسلمانان در بياناتِ قرآنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدیر به دو دسته دوستان و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام تقسيم شده ‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.

پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد دوست و دشمن اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در قرآن، در خطبه غدير مى ‏فرمايد:

«مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ»:

اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده، و دوست ما هر كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوست بدارد.[۳۶]

اين كلام رسول اللَّه‏ صلى الله عليه و آله از سه بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

عبارات فوق را پيامبر صلى الله عليه و آله در موقعيتى فرمود كه قبل از آن بيش از ده آيه قرآن را درباره دوستان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام و هشت آيه را درباره دشمنان ايشان تفسير نموده بود.

با اين آمادگى يک مبناى كلى ارائه فرمود كه دوست و دشمن اهل‏ بيت ‏عليهم السلام همان دوست و دشمن خداست و معيار آن جستجو در مواردى است كه خداوند عده‏ اى را به جهتى مورد مذمت يا لعنت يا هر دو قرار داده، و عده ‏اى را مورد ستايش يا محبوبيت خويش يا هر دو قرار داده است.

در واقع به جاى آنكه حضرت بخواهد موارد را يكى يكى بشمارد به همان چند مورد اكتفا فرموده و از مردم خواسته بقيه موارد را با مطالعه قرآن به دست آورند و مصاديق آن را تطبيق نمايند كه تا ابد راه ضلالت مسدود باشد.

موقعيت قرآنى

در اينجا ضرورى به نظر مى ‏رسد مواردى از آيات ذم و لعن خداوند را مورد مطالعه قرار دهيم تا دريابيم پيامبر صلى الله عليه و آله از فراز منبر غدير كدامين دور دست‏ ها را زير نظر دارد و كدام سو را به مسلمين نشان مى‏ دهد.

چند نمونه از آيات حاكى از لعنت كتمان كنندگان، كافران، طرفداران جبت و طاغوت، مفسدين فى الارض، شجره ملعونه، اذيت كنندگان خدا و رسول، منافقین و مشركين، چنين است:

الف) لعنتِ كتمان كنندگان

Ra bracket.png إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى‏ الْكِتابِ، أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّه وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ La bracket.png[۳۷]:

«یقیناً کسانی که آنچه را ما از دلایل آشکار و [وسیله] هدایت نازل کردیم، پس از آنکه همه آن را در کتاب [تورات و انجیل] برای مردم روشن ساختیم، پنهان می کنند [تا مردم به قرآن و پیامبر ایمان نیاورند] خدا لعنتشان می کند، و لعنت کنندگان هم لعنتشان می کنند.»

و ما خوب مى ‏دانيم كه اهل سقیفه و اتباعشان چگونه در كتمان اصل معارف قرآن - به خصوص آنچه به ولايت و امامت و مناقب خاندان رسالت‏ عليهم السلام ارتباط داشت - تلاش كردند.

ب) لعنتِ كافران

Ra bracket.png إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ، أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ La bracket.png[۳۸]:

«قطعاً کسانی که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است.»

Ra bracket.png كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ La bracket.png[۳۹]:

«چگونه خدا گروهی را هدایت کند که بعد از آنکه ایمان آوردند، و به حقّانیّت رسول اسلام شهادت دادند، و دلایل روشن و آشکار برای آنان آمد، کافر شدند؟ و خدا گروه ستمکاران را هدایت نمی کند.»

چه كسانى بودند كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله كافر شدند بعد از آنكه مسلمان بودند؟ چه كسانى فرامين الهى را يكى پس از ديگرى زير پا گذاشتند؟ چه كسانى بدعت‏ ها را به جاى سنت‏ ها قرار دادند؟ اهل سقيفه بودند كه با كفرِ مطلق مردم را تا جاهلیت باز گرداندند، و خود را مستحق لعنت خدا و ملائكه و همه مردم نمودند.

د) لعنتِ طرفداران جبت و طاغوت

Ra bracket.png أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً أُولئِكَ لَعَنَهُمُ اللَّه وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّه فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً La bracket.png[۴۰]:

«آیا به کسانی که بهره ای اندک از [دانش] کتاب [تورات و انجیل] به آنان داده شده ننگریستی که به هر معبودی غیر خدا، و هر طغیان گری ایمان می آورند؟! و درباره کسانی که کافر شده اند، می گویند: آنان از کسانی که ایمان [به قرآن و پیامبر] آورده اند، راه یافته ترند.»

جبت و طاغوت همان است كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در دعاى قنوت فرمود:

«اللهمَّ الْعَنْ صَنَمَىْ قُرَيْشَ وَ جِبْتَيْها وَ طاغُوتَيْها ... .» و همانان بودند كه دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله و منافقين را بر سلمان و ابوذر و مقداد و عمار مقدم داشتند و مؤمنين حقيقى را كنار زدند، و لعنت ابدى خداوند را تا روزى كه بدعتشان پابرجاست، بر خود خريدند.

ج) لعنتِ منافقان

Ra bracket.png وَعَدَ اللَّه الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها، هِىَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّه وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ La bracket.png[۴۱]:

«خدا آتش دوزخ را به مردان و زنان منافق و کافران وعده داده، در آن جاودانه اند، همان برای آنان بس است و خدا لعنتشان کرده و برای آنان عذابی پایدار است.»

Ra bracket.png وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّه كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ، أَلا لَعْنَةُ اللَّه عَلَى الظَّالِمِينَ La bracket.png[۴۲]:

«و ستمکارتر از کسانی که به خدا دروغ بندند چه کسی است؟ اینان [در قیامت] بر پروردگارشان عرضه خواهند شد، و گواهان [اعمال] می گویند: اینان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند؛ آگاه باشید! لعنت خدا بر ستمکاران باد.»

در حالى كه دروغ بستن بر پيامبر صلى الله عليه و آله دروغ بستن بر خداست:

آيا اهل سقيفه نگفتند: پيامبر گفته: نبوت و خلافت در يک خاندان جمع نمى ‏شود؟

آيا نگفتند: پيامبر گفته: پيامبران ارث نمى‏ گذارند؟

آيا ده ‏ها دروغ را به حضرتش نسبت ندادند تا خواسته‏ هاى خود را عملى كنند؟

آيا ظالم ‏تر از اينان كسى هست كه خداوند در قرآن لعنتشان كرده است؟

هـ) لعنتِ مفسدين فى الارض

Ra bracket.png وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّه مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّه بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ، أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ La bracket.png[۴۳]:

«و کسانی که عهد خدا را پس از استوار کردنش می شکنند، و پیوندهایی را که خدا به برقراری آن فرمان داده می گسلند، و در زمین فساد می کنند، لعنت و فرجام بد و دشوار آن سرای برای آنان است.»

چه كسانى پيمان غدير را شكستند؟

چه كسانى با خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله قطع كردند در حالى كه آن حضرت دستور وصل با آنان را داده بود؟

اهل سقيفه بودند كه دامنه فسادشان در زمين تا امروز و تا دامنه قيامت ادامه داشته و خواهد داشت، همان گونه كه تابلوى لعنت خداوند در قرآن بر پيشانى سياهشان نقش بسته است.

و) لعنتِ شجره ملعونه

Ra bracket.png وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ La bracket.png[۴۴]:

«و [یاد کن] هنگامی را که به تو گفتیم: یقیناً پروردگارت [از هر جهت] به مردم احاطه کامل دارد و آن خوابی را که به تو نشان دادیم و نیز درخت لعنت شده در قرآن را [که مصداقش درخت زقّوم، بنی امیه، طاغیان و یاغیانند] جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم؛ و ما آنان را [از عاقبت شرک و کفر] هشدار می دهیم، ولی در آنان جز طغیانی بزرگ نمی افزاید!!»

بنى ‏اميه كه شاخه‏ هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان داده شدند.

آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى‏ روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى‏ گردانند. دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاويه و يزيد) از بنى ‏اميه و هفت نفر (عبدالملک، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابى‏ العاص هستند.

ز) لعنتِ اذيت كنندگان خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله

Ra bracket.png إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّه وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّه فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً La bracket.png[۴۵]:

«قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را می آزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان می کند، و برای آنان عذابی خوارکننده آماده کرده است.»

«مَنْ آذى فاطِمَةَ فَقَدْ آذانى، وَ مَنْ آذانى فَقَدْ آذَى اللَّه» كه پيامبر صلى الله عليه و آله نظير آن را درباره علی علیه السلام و نيز همه اهل ‏بيت ‏عليهم السلام فرموده، شامل كدام اذيت كنندگان است؟

جز آنان كه درِ خانه على و فاطمه ‏عليهما السلام را آتش زدند و به آن منزل وحى حمله آوردند و بانوى خانه را اذيتى در حد قتل نمودند و از صورت سيلى خورده و بازوى ورم كرده و پهلوى شكسته و فرزند سقط شده چيزى فرو گذار نكردند؟ جز آنان كه طناب بر گردن صاحب خانه انداخته با شمشيرهاى كشيده براى بيعتش بردند؟

اين عذاب و لعنت اگر شامل اينان نباشد پس شامل چه كسانى خواهد بود؟

ح) لعنتِ منافقين و مشركين

Ra bracket.png وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّه ظَنَّ السَّوْءِ، عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّه عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً La bracket.png[۴۶]:

«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد می برند عذاب کند؛ پیشامد بد زمانه فقط بر خودشان باد. خدا بر آنان خشم گرفته، و لعنتشان کرده است و دوزخ را برای آنان آماده نموده و بد بازگشت گاهی است.»

آيا منافقين غير از آن دورويانى بودند كه آنچه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله از آنان خواست پذيرفتند، ولى تا آن حضرت چشم از جهان فرو بست همه را زير پا گذاشتند و علناً و بى ‏محابا فرامين حضرتش را نقض كردند و بناى سقيفه را چيدند؟

اگر خداوند اينان را لعنت نكرده و جهنم را برايشان آماده ننموده، پس براى چه كسى آماده فرموده است؟!

تحليل اعتقادى

بياييد نتيجه بگيريم كه جمله «عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّه وَ لَعَنَهُ» دريچه ‏اى پُر ديد بر فصلى از عقيده ماست كه عنوان «تَبَرّى» را بر خود دارد و به شفافيت آفتاب به ما مى‏ فهماند كه چه كسانى را بايد لعنت كنيم و از آنان بيزار باشيم.

همان گونه كه جمله «وَلِيُّنا كُلُّ مَنْ مَدَحَهُ اللَّه وَ احَبَّهُ»كه در نقطه مقابل اين چشم ‏انداز اعتقادى قرار دارد، عنوان «تَوَلَّى» را برايمان معنى خواهد كرد، و همچون زلال بلور بر دل‏ هاى ما مى ‏شناساند؛ كه بايد چه كسانى را دوست بداريم و ولايتشان را بپذيريم.

اساسِ «هَل الدينُ إلاّ الحُبّ وَ الْبُغض»[۴۷] از مهم‏ترين اركان اعتقادى ماست. ولايت اهل‏ بیت‏ علیهم السلام كه به معناى صاحب اختیار بودن آنان و اطاعت كامل مردم از ايشان است، لازمه ‏اش محبت داشتن نسبت به آنان و بغض و كينه نسبت به دشمنان ايشان است. در اين باره سه جنبه در خطبه غدير بيان شده است:

محبت و عداوت نزد خدا

حب و بغض اهل‏ بيت ‏عليهم السلام نزد خداوند مسئله بسيار مهمى است، كه سه نكته در اين باره فرموده‏ اند:

الف) هر كس علی علیه السلام را دوست بدارد خدا او را دوست مى‏ دارد، و هر كس على‏ عليه السلام را دشمن بدارد خدا او را دشمن مى‏ دارد. در واقع مسئله حب و بغض ايشان به حب وبغض نسبت به خداوند بازمى ‏گردد.

ب) دشمن اهل ‏بيت‏ عليهم السلام مورد ذم و لعن خداوند است، و دوست ايشان مورد مدح خداوند است، و خدا او را دوست دارد.

ج) خداوند در يک وحى و خطاب خاص فرموده است: «هركس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضبم بر او باد».

ميزان سنجش اعمال محبت آل ‏محمد عليهم السلام

حب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام ضابطه و ترازوى سنجش اعمال است، كه در اين باره فرموده است:«پس هر يک از شما، طبق آنچه در قلبش از حب و بغض نسبت به على مى ‏يابد عمل كند»، يعنى هر كس قبل از عمل، بايد ببيند چه اندازه محبت يا بغض نسبت به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام دارد و طبق آن عمل كند. از اين مطلب سه موضوع استفاده مى‏ شود:

الف) آنان كه حب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را دارند قدرِ اين نعمت را بدانند، و به اقتضاى داشتن اين نعمت در اعمال حسنه كوشا باشند.

ب) محبّان و شيعيان در راهِ محبت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بيشتر كار كنند و عيار محبت خويش را بالا ببرند، و در راه ايشان و احياى امرشان فداكارى نمايند.

ج) دشمنانِ اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بدانند كه تا ريشه و پايه را كه همان محبت ايشان است درست نكرده ‏اند بيهوده خود را به اعمالى مشغول داشته ‏اند كه نزد خداوند بدون محبت آنان ارزشى ندارد. پس بهتر است اگر در فكر خودسازى و حركت در راه خدا هستند، اصلاح خود را از اين مرحله شروع كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى مى ‏فرمايد:

«اِنَّما يَكْتَفى أحَدكُم بِما يَجِدُ لِعَلىٍّ في قَلْبِه»: «هر يک از شما فقط به آنچه نسبت به على در قلب خود مى ‏يابد اكتفا مى ‏كند».[۴۸]

ارتباط سعادت و شقاوت با محبت و عداوت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام

حب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام دُرّ گرانمايه ‏اى است كه به هر كس نمى‏ دهند. اگر كسى آن را پذيرفت نشانه سعادت و تقواى اوست، و اگر كسى نپذيرفت نشانگرِ شقاوت اوست، و سزاوار نيست انسان‏ هاى شقى به اين گوهر ناب دست يابند.

براى آنكه شيعه و محب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بداند در كدام مكتب او را پذيرفته ‏اند و مناط و ضابطه ولايت و محبت را حفظ كند، و نيز منزلت و درجه او نزد پروردگار در دنيا و آخرت و روز نتيجه‏ گيرى روشن شود، پيامبر صلى الله عليه و آله در اين زمينه پايه‏ هايى را در خطبه غدیر بيان فرموده ‏اند:

الف) مقام و منزلت شيعيان و محبان ائمه‏ عليهم السلام نزد خداوند:

آنان مورد مدح خداوند بوده و حزب‏ اللَّه‏ اند و خداوند ايشان را يارى مى ‏كند.

آنان مورد رحمت پروردگارند و آمرزيده مى ‏شوند.

از آنجا كه محبت حاكى از ايمان واقعى است آنان صاحبان ايمان خالص و متقيان ‏اند و ايمان در قلبشان نوشته شده است. از خداوند با ايمان به غيب مى‏ ترسند و هدايت يافته‏ اند و از گمراهى در امانند.

ب) مقام و درجه شيعيان و محبان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام در روز قيامت:

آنان به دست آورنده فوز و رستگارى بزرگند و مستحق اجر كبيرند.

در روز هولناک قيامت بر ايشان ترسى نيست و محزون نمى‏ گردند.

بهشت جزاى نهايى ايشان است. با سلامتى و امن وارد آن مى‏ شوند و بدون حساب در آن روزى داده مى‏ شوند.

ملائکه به پيشواز و مشايعت ايشان مى ‏آيند و به آنان سلام مى‏ كنند، و بشارت ابديت در بهشت را به ايشان مى‏دهند.

ج) جوانبى را كه شيعيان و محبان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بايد در سايه ادعاى ولايت ضرورتاً مراعات كنند:

در عقيده خود شک و شبهه ‏اى راه ندهند.

با دشمنان خدا و رسول و اهل ‏بیت‏ علیهم السلام رشته دوستى نداشته باشند اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان و يا فاميلشان باشند.

بر ايمان پاكيزه خود، لباسِ ظلم و اعمال ناشايست نپوشانند.

از آنجا كه اهل ‏بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام عصاره خلقت ‏اند، به همان اندازه كه محبت و ولايت آنان نزد پروردگار ارزش و اهميت دارد بغض و عداوت با اين والاترين مخلوقاتِ خداوند نيز نزد او گناهى نابخشودنى است و بى ارزش كننده همه خوبی هاست.

مسلمين در مقابل اهل‏ بيت ‏عليهم السلام هميشه بر سر دو راهى قرار دارند:

يا حب و يا بغض، و راه سومى برايشان وجود ندارد. نداشتن محبت ايشان -  در صورت شناخت آنان -  جرم است و كسى نمى ‏تواند در اين باره بى‏ تفاوت باشد.

پيداست همانطور كه محبت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درجات دارد، بغض و عداوت با ايشان هم در دشمنانشان يكسان نيست و شدت و ضعف آن و نوع دشمنى ‏هايشان متفاوت است. پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير، هم محک و معيارهاى دشمنى با اهل ‏بيت ‏عليهم السلام را -  به عنوان اتمام حجت -  براى مردم مشخص كرده ‏اند، و هم جزاى دشمنى و مخالفت با ايشان را بيان فرموده ‏اند:

اول: انواع دشمنى با اهل‏ بيت ‏عليهم السلام، كه در خطبه اين مطالب ذكر شده است: انكار حق ايشان و قبول نكردن امامت و ولايتشان، شک درباره مقاماتى اعطايى خدا به آنان، رد كلام ايشان و موافق نبودن با آن و مخالفتِ اوامر ايشان، بغض قلبى و عداوت ظاهرى با آنان، خوار كردن ايشان و امتناع از نصرتشان، نداشتن محبت ايشان و حسد بردن به آنان.

دوم: دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام در پيشگاه الهى، كه در خطبه با عنوان ملعون و مغضوب و شقى و سفهاء و گمراهان و برادران شياطين و تكذيب كنندگان از آنان ياد شده است.

سوم: جزاى دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در روز قيامت، كه در خطبه اعمال آنان در دنيا و آخرت بى‏ ارزش و ساقط شمرده شده، و تصريح شده كه در جهنم صداى شعله كشيدن آتش را مى‏ شنوند و زبانه‏ هاى آن را مى‏ بينند و عذاب ايشان تخفيف نمى ‏يابد و در آتش جهنم جاودانه خواهند بود.

دشمنىِ على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام[۴۹]

در مورد دشمنى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در معارف غديرى نكات متعددى آمده است:

در كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در بيان حدیث غدیر چنين فرمود:

در غدير شبيه منبرى براى پيامبر صلى الله عليه و آله ساخته شد و آن حضرت بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد. در آن مجلس با صداى بلند فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» پس اساس ولايت من ولايت الهى است، و عداوت با من برابر دشمنى با خداست.[۵۰]

شدت دشمنى دشمنان با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

از جمله مشهورترين آيات غدير آيه ‏اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير مكه به سوى غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:

Ra bracket.png يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ La bracket.png[۵۱]:

«ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت [درباره ولایت و رهبری علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (علیه السلام)] بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرسانده ای. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه می دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.»

آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يكى از علل خوف پيامبر صلى الله عليه و آله و درخواست مهلت در تأخير ابلاغ ولایت، مسئله دشمنى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود كه در بعضى از صحابه وجود داشت.

به تعبير ديگر: كينه ‏توزى نسبت به على ‏عليه السلام از ريشه‏ هاى اساسى در مخالفت با مسئله ولايت بود. اين دشمنى در افراد ولدالزنا و ولد حيض و بسيارى از منافقین ذاتى بود[۵۲]، و عده بسيارى هم بودند كه در جنگ ‏هاى پيامبر صلى الله عليه و آله پدران و برادران و ساير فاميلشان به دست اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به قتل رسيده بودند و يا به دست آن حضرت ضربتى خورده يا اسير شده و يا مورد مجازاتى قرار گرفته بودند.

اكنون همه اين افراد مى ‏بايست در برابر منبر غدير زانو مى ‏زدند و مى ‏شنيدند كه صاحب اختيارشان پس از پيامبر صلى الله عليه و آله همين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است، و پيداست كه تحمل چنين مقامى درباره آن حضرت براى چنين كسانى بسيار سنگين بود.

پيامبر صلى الله عليه و آله اين ريشه اساسى را به طور جدى در نظر داشت و متن حديث درباره آن چنين مى ‏گويد:

«فَخَشِىَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله مِنْ قَوْمِهِ انْ يَتَفَرَّقُوا لِما عَرَفَ مِنْ عَداوَتِهِمْ وَ لِما تَنْطَوى عَلَيْهِ انْفُسُهُمْ لِعَلِىّ ‏عليه السلام مِنَ الْعَداوَةِ وَ الْبَغْضاءِ»[۵۳]:

«پيامبر صلى الله عليه و آله از قوم خود ترسيد كه متفرق شوند، به خاطر عداوتى كه از آنان سراغ داشت، و به خاطر دشمنى و كينه ‏اى كه نسبت به على‏ عليه السلام داشتند».

شقاوت

پيامبر صلى الله عليه و آله در دنباله سخن خود در بخش پنجم خطبه غدير نتيجه گرفت كه خداوند بهترين‏ ها را براى شما انتخاب كرده است:

«پيامبرتان بهترين پيامبر، و وصى شما بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند» و ادامه دادند كه ذريه من از نسل على‏ عليه السلام است. سپس تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على‏ عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضين على‏ عليه السلام دانستند.

ميزان اعمال

در فرازى از بخش ششم خطبه غدير، پيامبر مكرم اسلام ‏صلى الله عليه و آله در ادامه سخن خود ترازوى علوى را براى سنجش اعمال در برابر مردم قرار داد و فرمود:

«پس هر كس عمل كند طبق آنچه از حب و بغض نسبت به على در قلب خود مى ‏يابد»، و با يادى كه از احقاق حق اهل‏ بيت ‏عليهم السلام توسط حضرت مهدى‏ عليه السلام كرد، انواع ضايع كنندگان حق آل محمد عليهم السلام را به شماره آورد كه عبارت بودند از: كوتاهى كنندگان، معاندين و كينه توزان، مخالفت كنندگان، خيانت كاران، آنان كه رفتار ناروا دارند، ظلم كنندگان، غاصبين.

و جالب بود كه عبارت «من جميع العالمين» را پيوست اين گروه ‏ها قرار داد تا گستره آن همه زمان‏ ها و مكان ‏ها را فرا گيرد.

ناپاكى مبغضين

صبح روز دوازدهم در سفر حجةالوداع با طلوع فجر نماز صبح خوانده شد. پس از آن مردم همچنان منتظر بودند تا نزديكى ظهر شد و پيامبر صلى الله عليه و آله رمى جمرات سه گانه را آغاز كرد و به ترتيب با همراهى مردم سه جمره را رمى كردند.

زمينه ‏سازى براى غدير چنان حساب شده و منظم پيش مى ‏رفت كه ابعاد گسترده آن هر لحظه جهت گيرى تازه ‏اى را نشان مى ‏داد. اكنون نوبت آن بود كه با جلوه‏ اى بى ‏سابقه مردم منظره ‏اى را كه احتمال نمى ‏دادند به چشم خود ببينند.

آن روز همه مردم در مِنا كنار پيامبر صلى الله عليه و آله بودند كه چشمشان به مردى افتاد كه به ركوع و سجود مى ‏رفت و تضرع مى ‏نمود. كسانى كه حاضر بودند گفتند:

يا رسول‏ اللَّه! چه نماز زيبايى مى‏ خواند! فرمود: اين همان شيطان است كه پدر شما را از بهشت بيرون كرد.

در اينجا على‏ عليه السلام با بى ‏اعتنايى به سوى او رفت و او را محكم تكان داد به گونه ‏اى كه استخوان‏ هايش در هم فرو رفت. سپس فرمود: «انشاء اللَّه تو را خواهم كشت».

شيطان پاسخ داد:

تا هنگام وقت معلوم از طرف پروردگار بر قتل من قادر نخواهى بود. چرا قصد قتل مرا كرده‏ اى؟ به خدا قسم احدى تو را مبغوض نمى ‏دارد مگر آنكه نطفه من قبل از نطفه پدرش در رحم مادر او قرار مى ‏گيرد. من در اموال و اولاد دشمنان تو شريک هستم. آنگاه با اشاره به آيه ۶۴ سوره اسراء گفت: اين همان كلام خداوند عز و جل در كتاب محكمش است كه مى‏ فرمايد:

Ra bracket.png وَ شارِكْهُمْ فِى الاَمْوالِ وَ الاَوْلادِ La bracket.png: پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه مردم مى‏ شنيدند فرمود:

«يا على، راست مى‏ گويد. كسى از قريش تو را مبغوض نمى ‏دارد مگر زنا زاده، و كسى از انصار تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر يهودى، و كسى از عرب تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر زنا زاده، و كسى از بقيه مردم تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر اهل شقاوت».

سپس لحظاتى سر مبارک را پايين انداخت، و بعد سر خود را بلند كرده فرمود:

«اى انصار، فرزندان خود را بر محبت على عرضه كنيد. اگر پاسخ مثبت دادند فرزند شما هستند، و اگر نپذيرفتند فرزند شما نيستند».[۵۴]

نفرين پيامبر صلى الله عليه و آله براى مُبغضين

در مرحله چهارم از خطبه غدير و پس از بيان حديث «من كنت مولاه»، پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره ‏اى به آينده كفر ستيز على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام با ناکثین و قاسطین و مارقین نمود، و تصريح كرد جنگ او با آن گروه ‏ها به امر خداوند است.

در اينجا با قرائت آيه ۵ سوره ق Ra bracket.png ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ La bracket.png:

«نزد من فرمان [تهدیدآمیز به اینکه هر کس با حال کفر و شرک وارد آخرت شود حتماً دوزخی است] تغییر نمی یابد»، اشاره به مقام تغيير نيافتنى على‏ عليه السلام نمود و بار ديگر جمله ‏اى را كه هنگام بلند كردن امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده بود تكرار كرد، اما جالب بود كه قبل از ذكر آن يادآور شد كه «خدايا به امر تو مى ‏گويم» و سپس فرمود:

«اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ و در پى آن افزود: «خدايا لعنت كن هر كس او را انكار كند و غضب نما بر هر كسى كه حق او را انكار نمايد».

دعاى روز غدير و ذكر دشمنان

   يكى از مضامينى كه در دعاهاى روز غدير آمده[۵۵] لعن منكر غدير است:

«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا اليَوْمِ وَ بَصَّرَنا حُرْمَتَهُ وَ كَرَّمَنا بِهِ وَ شَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ وَ هَدانا بِنُورِهِ ... . اللَّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُكَ ... . أَنْ تَلْعَنَ مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْيَوْمِ وَ أنْكَرَ حُرْمَتَهُ فَصَدَّ عَنْ سَبيلِكَ لِإِطْفاءِ نُورِكَ»:

حمد خدايى را كه فضيلت اين روز را به ما شناسانيد و ما را نسبت به حرمت آن بصيرت داد و به وسيله آن به ما كرامت بخشيد و با معرفت آن به ما شرف داد و به نور آن ما را هدايت كرد.

خدايا، از تو مى ‏خواهم لعنت كنى كسانى را كه حق اين روز را انكار كردند و حرمت آن را نپذيرفتند و براى خاموش كردن نور تو راه تو را بستند.

زيارت غديريه و ذكر دشمنان[۵۶]

   زيارت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير كه امام هادی علیه السلام فرمودند[۵۷]، دوره كامل عقايد شيعه درباره ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و فضايل و سوابق و محنت ‏هاى آن حضرت است. يكى از مضامينى كه در زيارت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير آمده لعن دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است:

«أَشْهَد ُ أَنَّكَ مَا اتَّقَيْتَ ضارِعاً وَلا أَمْسَكْتَ عَنْ حَقِّكَ جازِعاً وَلا أَحْجَمْتَ عَنْ مُجاهَدَةِ غاصِبيكَ ناكِلاً وَلا أَظْهَرْتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرْضِى اللَّه مُداهِناً وَلا وَهَنْتَ لِما أَصابَكَ فى سَبيلِ اللَّه وَلا ضَعُفْتَ وَلاَ اسْتَكَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّكَ مُراقِباً. مَعاذَ اللَّه أَنْ تَكُونَ كَذلِكَ، بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّكَ وَفَوَّضْتَ إِلَيْهِ أَمْرَكَ وَذَكَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّكَرُوا وَوَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا وَخَوَّفْتَهُمْ فَما تَخَوَّفُوا. لَعَنَ اللَّه مُسْتَحِلِّى الْحُرْمَةِ مِنْكَ وَ ذائِدِى الْحَقِّ عَنْكَ، وَأَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فيها كالِحُونَ. لَعَنَ اللَّه مَنْ ساواكَ بِمَنْ ناواكَ. لَعَنَ اللَّه مَنْ عَدَلَ بِكَ مَنْ فَرَضَ اللَّه عَلَيْهِ وِلايَتَكَ»:

شهادت مى‏ دهم كه تو از روى ذلت تقيه نكردى، و به خاطر ترس از حق خود امساک نكردى، و به عنوان عقب‏ نشينى از جهاد با غاصبین حقت خوددارى نكردى، و به عنوان سازشكارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آنچه در راه خدا به تو رسيد سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى.

معاذ اللَّه كه تو چنين باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بياد بياورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانيدى ولى نترسيدند!

خدا لعنت كند آنانكه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت مى‏ دهم كه آنان از همه زيان‏كارترند، آنان كه حرارت آتش به صورت هايشان مى‏ خورد و در آن با روى گرفته و عبوس هستند.

خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند.

خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آنكه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند.

در فرازى ديگر آمده است:

«أَشْهَدُ أَنَّكَ أَخُو رَسُولِ‏ اللَّه صلى اللَّه عليه و آله ... ، وَأَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما أَنْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَأَوْجَبَ عَلى أُمَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَوِلايَتِكَ وَعَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَجَعَلَكَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: أَلَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَكَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الإِقْرارِ وَناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ»:

شهادت مى ‏دهم كه تو برادر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت را چنين مقامى داده بود.

سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى ‏كنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.

و در فرازى ديگر آمده است:

«اللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. لَعْنَةُ اللَّهِ وَلَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ أَجْمَعينَ عَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَسَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ -  يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ -  مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُنافِقينَ إِلى يَوْمِ الدّينِ، وَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَكَ وَلَمْ يُكْرِهْهُ وَأَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَكَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ وَجَحَدَ حَقَّكَ أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللَّهُ أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ»:

خدايا، ما مى ‏دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. و بزودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت.

يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركان و منافقان تا روز قيامت، و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت مى‏ كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه چشم خود را بسته و انكار نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچك شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختیار بر او قرار داده با تو برابر بداند.

و در فرازى ديگر آمده است:

«اللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. لَعْنَةُ اللَّهِ وَلَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ أَجْمَعينَ عَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَسَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ -  يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ -  مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُنافِقينَ إِلى يَوْمِ الدّينِ، وَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَكَ وَلَمْ يُكْرِهْهُ وَأَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَكَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ وَجَحَدَ حَقَّكَ أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللَّهُ أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ»:

خدايا، ما مى‏دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. و بزودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت.

يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائکه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركان و منافقان تا روز قيامت، و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت مى‏كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه چشم خود را بسته و انكار نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچک شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.

و در فرازى ديگر آمده است:

«وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَالْخَطْبُ الْأَفْزَعُ بَعْدَ جَحْدِكَ حَقِّكَ غَصْبُ الصِّدّيقَةِ الطَّاهِرَةِ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ النِّسأءِ فَدَكاً وَرَدُّ شَهادَتِكَ وَشَهادَةُ السَّيِّدَيْنِ سُلالَتِكَ وَعِتْرَةِ الْمُصْطَفى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكُمْ، وَ قَدْ أَعْلَى اللَّهُ تَعالى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ وَ أَبانَ فَضْلَكُمْ وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ»:

مسئله عجيب‏تر و كار سوزناك‏تر بعد از انكار حق تو، غصب فدک از صديقه طاهره سيدة النساء حضرت زهرا عليها السلام و رد شهادت تو و دو آقا از نسل و عترت تو امام حسن و امام حسين‏ عليهما السلام است كه صلوات خدا بر شما باد، و اين در حالى بود كه خداوند تعالى درجه شما را بر امت بالا برده و منزلت شما را بلند قرار داده و فضل شما را روشن كرده و شما را بر عالميان شرافت داده است.

و در فرازى ديگر آمده است:

«اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَنْبِيائِكَ وَأَوْصِياءِ أَنْبِيائِكَ بِجَميعِ لَعَناتِكَ وَأَصْلِهِمْ حَرَّ نارِكَ وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِيَّكَ حَقَّهُ وَ أَنْكَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْيَقينِ وَالْإِقْرارِ بِالْوِلايَةِ لَهُ يَوْمَ أَكْمَلْتَ لَهُ الدّينَ. اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَمَنْ ظَلَمَهُ وَأَشْياعَهُمْ وَأَنْصارَهُمْ. اللَّهُمَّ الْعَنْ ظالِمِى الْحُسَيْنِ وَ قاتِليهِ وَ الْمُتابِعينَ عَدُوَّهُ وَ ناصِريهِ وَ الرَّاضينَ بِقَتْلِهِ وَخاذِليهِ لَعْناً وَبيلاً»:

خدايا، قاتلان انبياء و جانشينان انبيائت را با همه لعنت‏ هايت لعنت كن، و گرمى آتش را به آنان بچشان. و لعنت كن كسانى  را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را انکار نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انكار كردند. خدايا قاتلان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و كسانى كه به او ظلم كردند و پيروان و يارانشان را لعنت فرما.

خدايا، ظالمان حسين ‏عليه السلام و قاتلان او و تابعان دشمنِ او و يارى كننده دشمنش را و راضيان به قتل او و خواركنندگان او را لعنتى فرما كه عاقبتى بد دنبال آن باشد.

و در فرازى ديگر آمده است:

«اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَمانِعيهِمْ حُقُوقَهُمْ. اللَّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظالِمٍ وَ غاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ كُلَّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.»

خدايا اولين ظالمى كه به آل محمد ظلم كرد و مانعان حقوق ايشان را لعنت فرما. خدايا اولين ظالم و غاصب حق آل محمّد و هر كس كه بدعت‏ هاى او را تا روز قيامت عمل مى ‏كند لعنت مخصوص فرما.

جا دارد در آخر اشاره‏اى گذرا به ذكر دشمنان در ادعيه و زيارات داشته باشيم:

درباره مشاركت در ظلم سقیفه رواياتى وارد شده كه محدوده ‏هاى آن را نشان مى‏ دهد، و بايد هر مسلمانى مواظب باشد كه مبادا حركتى از او سر زند كه معنايش امضا بر صحیفه ملعونه باشد. در دعاها و زيارات ائمه ‏عليهم السلام نيز با دقت تمام اين مسئله مورد توجه قرار گرفته، كه نمونه‏ هايى از آن را ذكر مى ‏كنيم[۵۸]:

الف) بنيان گذاران ظلم سقيفه

درباره افراد اصلىِ ظلم كه مورد تبعيت و پيروى مردم واقع شدند -  با اشاره به ظلم و غصب آنان و بنيانگذار بودنشان -  به عباراتى از اين قبيل بر مى ‏خوريم:

«اللهمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ... . اللهمَّ خُصَّ انْتَ اوَّلَ ظالِمٍ وَ غاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ ... . لَعَنَ اللَّه امَّةً اسَّسَتْ اساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اهْلَ الْبَيْتِ ... . اتَقَرَّبُ الَى اللَّه ... بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اسَّسَ اساسَ ذلِكَ وَ بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ ... .»

ب) انواع پيروان ظلم سقیفه

درباره فروع ظلم وانواع پيروان و ياران دور و نزديک ظالمين، با توجه به جهت مساعدت آنان به ظلم، و شدت و ضعف عملكردشان، به عبارت‏ هاى متفاوتى بر مى‏ خوريم، كه در شش عنوان قابل جمع است:

يک. اصل يارى و پيروى

در مواردى با در نظر گرفتن يارى و پيروى ياران صحيفه، استفاده از كلماتى از اين قبيل به چشم مى‏ خورد: «اعْوانهم» ، «انْصارهم» «اشْياعهم» ، «اتْباعهم» «مُساعديهم»، «اوْلِيائهم» ، «تابِعيهم»

دو. جهات كلى پيروى

در مواردى جهت گيرى‏ هاى كلى از صحیفه ملعونه مانند اظهار محبت به آنان و تسليم در برابر امرشان و تمايل به آنان و پذيرش دين و مذهبشان به ميان آمده است؛ و كلماتى حاكى از اين مفاهيم به كار گرفته شده است:«مُحِبّيهم»: دوستانشان، «مَواليهم»: ولايتمدارانشان، «الْمُسَلِّمين لاَمْرِهم»: تسليم شوندگان در برابر اوامرشان، «الْمائِلين الَيْهم»: متمايلين به سوى آنان، «الْمُبايِعين لَهُم»: بيعت كنندگان با آنان، «مَنْ والاهم»: كسانى كه ولايت آنان را پذيرفته ‏اند، «مَنْ مالَ الَيْهم»: كسانى كه به آنان توجه دارند، «مَنْ حَذا حَذْوَهم»: كسانى كه پا جاى پاى آنان مى‏ گذارند، «مَنْ سَلَكَ طَريقهم»: كسانى كه راه آنان را مى‏ پيمايند، «مَنِ اتَّبَعَ امْرَهم»: كسانى كه اوامر آنان را پيروى مى‏ كنند،«اهْل مَذْهَبِهم»: اهل مذهب آنان.

سه. صف‏ آرايىِ اتباع

در مواردى صف‏ آرايىِ اتباع صحيفه در برابر اهل‏ بيت‏ عليهم السلام و مخالفت آنان با ايشان و خوار كردن و ظلم به آنان و غصب حقوقشان و انكار ولايتشان، و حتى قتل آنان و جنگيدن با ايشان و مباح شمردن خون و حرمتشان، و نيز دور كردن ايشان از مقامشان و زمينه ‏سازى براى دشمنانشان مطرح شده است. در اين موارد با ارجاع ضمير به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام عباراتى از اين قبيل به كار رفته است:«مُخالِفيهِمْ»: مخالفين آنان، «خاذِليهِمْ»: خوار كنندگانشان، «ظالِميهِمْ»: ظلم كنندگان به ايشان، «قاتِليهِمْ»: قاتلينشان، «المُتابِعينَ عَدُوَّهَمْ»: پيروان دشمنانشان، «ناصِرى عَدُوِّهِمْ»: يارى كنندگان دشمنانشان،«غاصِبيهِمْ»:غصب كنندگان مقام آنان،«جاحِدى وِلايَتِهِمْ»: منكرين ولايت آنان، «المُظاهِرينَ عَلَيْهِمْ»: همدست شوندگان بر ضد آنان، «مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً»: كسانى كه رايت جنگ در برابر ايشان برافراشتند، «الْحادينَ عَنْهُمْ»: اعراض كنندگان از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام، «مُنازِليهِمْ»: درگير شوندگان با آنان، «دافِعيهِمْ عَنْ مَقامِهِمْ»: كسانى كه آنان را از مقامشان دور كردند، «مُزيليهِمْ عَنْ مَراتِبِهِمْ»: كسانى كه آنان را از رتبه بلندشان كنار زدند،«الْمُمَهِّدينَ لِاعْدائِهِمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِهِمْ»: كسانى كه با آماده سازى شرايطِ جنگ با ايشان زمينه را براى دشمنانشان مهيا كردند، «الْقاعِدينَ مَقْعَدَهُمْ»: كسانى كه در جايگاه آنان نشستند، «مَنِ اسْتَحَلَّتْ دِمائَهُمْ»: كسانى كه خون آنان را حلال شمردند،«مَنِ اسْتَباحَ حَريمَهُمْ»: كسانى كه حريم آنان را مورد هجوم و تاراج قرار دادند.

چهار. اصول اعتقادى منحرف

در موارد ديگرى سخن از پايه‏ هاى اعتقادى اصحاب صحيفه به ميان آمده، كه مطالبى از قبيل پذيرفتن دين صحيفه و دعوت به آن و پذيرش منصب ‏هاى دنيوى كه در سايه صحيفه به دست مى ‏آيد، و ايجاد شک و شبهه درباره كفر اصحاب صحیفه از جمله آنهاست.

در اين باره كلمات زير جلب توجه مى‏ كند، كه ضمير در آنها به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام باز مى‏ گردد: «مَنْ دانَ بِقَوْلِهِمْ»: كسانى كه به سخن آنان اعتقاد داشته باشند، «مَنْ دَعا الى وِلايَتِهِمْ»: كسانى كه مردم را به ولايت آنان دعوت كنند، «مَنْ تَصَدَّرَ بِبِدْعَتِهِمْ»: كسانى كه طبق بدعت‏ هاى آنان به رياست دست يابند، «مَن شَكَّ فى كُفْرِهِمْ»: كسانى كه در كفر آنان شک كنند.

پنج. رضايت قلبى به ضلالت

در مواردى حتى رضايت به گفتار و كردار اصحاب صحيفه الحاق به آنان حساب شده است،و عبارات دقيقى در بيان انواع رضايت قلبى نسبت به اعمال آنان ذكر شده،كه از نمونه ‏هاى آن عمل به روش‏ هاى اصحاب صحيفه و اظهار رضايت به گفتار و كردار آنان و رضايت به قتل اهل‏ بیت‏ علیهم السلام و تصديق حكم ‏هاى صادره از سوى پيروان صحيفه است؛ و در قالب عبارات زير ذكر شده كه ضماير به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام باز مى‏ گردد:

«كُلُّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ اعْدائَهُمْ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ»: همه كسانى كه تا روز قيامت به سنت‏ هايى كه دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام پايه گذارى كرده ‏اند عمل نمايند، «مَنْ سَمِعَ بِظُلْمِ اعْدائِهِمْ فَرَضِىَ بِهِ»: هركس كه ظلم دشمنان ايشان را بشنود و به آن راضى شود،«مَنْ رَضِىَ بِقَوْلِ اعْدائِهِمْ وَ فِعْلِهِمْ»: هركس كه به گفتار و رفتار دشمنانشان راضى باشد، «مَنْ بَلَغَهُ افْعالُ اعْدائِهِمْ فَرَضِىَ بِهِ»: هركس كه خبر كارهاى دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام به او برسد و بدان‏ها رضايت دهد، «الرّاضينَ بِقَتْلِ الاعْداءِ ايّاهُمْ»: كسانى كه از قتل ايشان به دست دشمنانشان راضى باشند،«الْمُصَدِّقينَ بِاحْكامِ اعْدائِهِمْ»: كسانى كه حكم‏ هاى دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را تصديق نمايند و آنها را درست بدانند.

شش. عموميت پيروان در زمان و مكان

در بيان عموميت پيروان صحيفه ملعونه نسبت به زمان‏ ها و مكان‏ ها و حتى موجودات از جن و انس، عبارات مهمى ديده مى ‏شود كه همه طرفداران و ياوران صحيفه و سقيفه تا روز قيامت از اولين و آخرين، بلكه از همه خلايق را در بر مى‏ گيرد:

«اللهمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ» «مِنَ الْجِنِّ وَ الانْسِ مِنَ الاوَّلينَ وَ الاخِرينَ»«مِنَ الْخَلائِقِ اجْمَعينَ الى يَوْمِ الدّينِ»كه معناى مجموع اين سه عبارت چنين مى‏ شود: خدايا، اولين ظالم حق آل محمد تا آخرين تابعين او بر اين ظلم را از جن و انس، از همه خلايق اولين و آخرين تا روز قيامت را لعنت كن.

شجره ملعونه =   دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير

شقاوت دشمنان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام[۵۹]

   پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدیر، تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على‏ عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضين على‏ عليه السلام دانست. در فراز بعد با قرائت سوره عصر قسم ياد كرد كه مصداق Ra bracket.png وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ La bracket.png در آخر اين سوره على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام است.

«اَلا وَ اِنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً اِلاّ شَقِىٌّ، وَ لا يُوالى عَلِيّاً اِلاّ تَقِىٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ اِلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فى عَلِىٍّ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ»: Ra bracket.png بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الاِنْسانَ لَفى خُسْرٍ La bracket.png«اِلاّ عَلِىٌّ الَّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ»

بدانيد كه با على دشمنى نمى‏ كند مگر شقى و با على دوستى نمى ‏كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى ‏آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره عصر: Ra bracket.png بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفى خُسْرٍ La bracket.pngقسم به عصر، انسان در زيان است «مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.

صفات ناپسند در دشمنان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام[۶۰]

پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش ششم خطبه غدير، بار ديگر به نور خداوندى اشاره كرد كه در پيامبر و اميرالمؤمنين و امامان تا امام‏ زمان‏ عليهم السلام قرار داده شده است. همچنين در مورد ضايع كنندگان حق آل ‏محمدعليهم السلام سخن گفت كه عبارت بودند از: كوتاهى كنندگان، معاندين و كينه توزان، مخالفت كنندگان، خيانت كاران، آنان كه رفتار ناروا دارند، ظلم كنندگان، غاصبين، و جالب بود كه عبارت«من جميع العالمين»را پيوست اين گروه ‏ها قرار داد تا گستره آن همه زمان ‏ها و مكان‏ ها را فرا گيرد.

«مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ، ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ اَبيطالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ اِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ الَّذى يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا، لاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرينَ وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ»:

اى مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده و سپس در على بن ابى ‏طالب و بعد در نسل او تا مهدى قائم، كه حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد مى ‏گيرد، چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهى كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان(و همه مخلوقات) حجت قرار داده است.

همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير آيه ۱۱۲ سوره انعام: Ra bracket.png وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لَكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطينَ الاِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً La bracket.pngرا در كلام خود آورد و فرمود:«اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ اِخْوانُ الشَّياطينِ، يُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»:

«دشمنان امامان، سفيهان گمراهى هستند كه برادران شياطين‏ اند، و سخنان باطل ظاهر فريب را از روى غرور به يكديگر مى‏ رسانند»

ظلمتِ دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام[۶۱]

بخش ششم سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير منافقين را نشانه مى‏ رفت، و اشاره ‏هاى رمزى به توطئه و نقشه‏ هاى آنان بود كه مى‏ بايست از فراز منبر غدير هشدار آن داده مى ‏شد و مردم را نگران روزهاى آينده اسلام مى ‏نمود.

اما صاحب فصيح ‏ترين بيان در همه عالم، چنان مقدمه سازى بر اين بخش سخن نمود كه ذلت و سقوط دشمنان را به همه نشان دهد. آن پيشينه، بيان مقام نورانيت خود و اهل‏ بيتش بود كه فراتر از مقام نبوت و امامت است.

با اين مقدمه آمادگى لازم براى ذكر منكرين ولايت ايجاد شده بود كه آنان را دشمنان نور معرفى كند تا به عنوان ظلمتى كه با نورانيت در ستيزند شناخته شوند.

در مرحله اول پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۴۷ سوره نساء را به دنبال آيه نورانيت و به صورت آميخته با آن قرائت كرد، به گونه ‏اى كه نتيجه گيرى از اين چينشِ آيات، عذاب و لعنت صريح براى دشمنان ولايت بود، آنجا كه فرمود:Ra bracket.png مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها اَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا اَصْحابَ السَّبْتِ La bracket.png:

«ای کسانی که به شما کتاب آسمانی داده شده! به آنچه [بر پیامبر اسلام] نازل کردیم که تصدیق کننده تورات و انجیلی است که با شماست ایمان آورید، پیش از آنکه چهره هایی را [از شکل و شخصیت انسانی] محو کنیم، و [به کیفر تکبّر در برابر پیامبر اسلام و قرآن] به کفر و گمراهی بازگردانیم، یا چنان که اصحاب سبت را لعنت کردیم، لعنت کنیم؛ و فرمان خدا همواره شدنی است.»

اين تشبيه دقيقاً اشاره به مسلمانانى بود كه نام مسلمانى را حفظ مى‏ كنند اما با هزاران حيله فرامين الهى را زير پا مى‏ گذارند.

اين بود كه آن حضرت در دنباله كلام كار را به صراحت كشانده فرمود: «به خدا قسم قصد نشده از اين آيه مگر گروهى از اصحاب من كه آنان را با نام و نسبشان مى‏ شناسم، ولى مأمور شده ‏ام كه از آنان اعراض كنم و آنان را معرفى نكنم» .

با اين سخن منافقين بر خود لرزيدند و احساس كردند در ادامه سخن از توطئه ‏هاى آنان پرده برداشته خواهد شد و همه از نقشه‏ هاى سرّى آنان آگاه مى ‏گردند. از نظر فن خطابه همين كافى بود كه آنان را در سكوتى بهت انگيز فرو بَرَد و از هر حركت ناهنجارى باز دارد.

عدم سازش با دشمن غدير[۶۲]

عظمت غدير اقتضا مى‏ كند به بلنداى آن برنامه ‏ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه‏ هاى كم ابهت تبليغ مى ‏توان جلوه ‏گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى‏ دهد كه آن را در جذاب ‏ترين و ارزشمندترين گونه ‏هاى رسانه ‏اى جلوه ‏گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم.

اگر در سخنرانى غدير تأكيد خاصى بر يكى بودن صراط مستقيم و نشان دادن دقيق آن بوده، اين به ما مى‏ گويد كه به مخاطبين غدير قبل از همه بياموزيم كه راه راست يكى بيشتر نيست و بايد در جستجوى آن بود و آن را پيدا كرد. بايد غديريان را آگاه كنيم كه نمى ‏توان ولايت على‏ عليه السلام را در كنار ولايت اهل سقیفه پذيرفت، و با دشمنان غدير نمى ‏توان دست محبت داد.

بايد به اهل غدير فهماند كه بر سر بهشت و جهنم نمى ‏توان مصالحه كرد و در جايى كه قاضى خدا و رسول است نمى ‏توان با مسامحه عمل كرد و بين غدير و سقيفه جمع كرد! اگر جنت و نار يكى شدند غدير و سقيفه هم ادغام مى‏ شود و دو گانگى از بين مى ‏رود.

همچنين اگر در غدير جبرئیل ظاهر شد و اعلام كرد كه غدير را جز منافق يا كافر بر هم نمى ‏زند، ما هم امروز بايد پيام جبرئيل را هم عرض تبليغ غدير ابلاغ نماييم، چرا كه سخن پيک وحى دلنشينىِ ديگرى در قلوب خواهد داشت.

غدير در زمان دشمنان[۶۳]

از روز رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله تا پايان قرن اول هجرى ثبت و تدوين احاديث و تاريخ اسلام از طرف غاصبين خلافت ممنوع اعلام شده و مجازات‏ هاى سختى براى اقدام كنندگان به چنين مهمى در نظر گرفته شده بود. علت اصلى اين نقشه جلوگيرى از ثبت مطالبى چون واقعه غدير بود كه با اساس حكومت غاصبين منافات داشت.

اكنون بايد ديد غدير چگونه از اين گذرگاه تاريک گذشته و خود را به نسل‏ هاى آينده مسلمين رسانده است. آنانكه كه با گذشت هفتاد روز غدير را به فراموشى سپردند و صاحب غدير يعنى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خانه ‏نشين كردند چگونه باور مى‏ كنند كه امروز نام غدير در سراسر جهان شناخته شده و اينک جشن چهاردهمين قرن خود را پشت سر گذاشته باشد؟

با چنان دشمنان پر قدرتى كه غدير دارد و با چنان جاهلان فراموشكارى كه نخواستند آن را به ياد بياورند و از گواهى دادن به يک كلمه درباره آن ابا كردند، ولى اينک ميلياردها كلمه در وصفش به رشته  تحرير در آمده و نور آن در جهان معرّف بزرگ مذهب اهل ‏بيت‏ عليهم السلام است.

با آنكه هر يک از صد و بيست هزار مخاطب پيامبرصلى الله عليه وآله كه در غدير خم حضور داشتند بايد در راه ثبت و ضبط آن واقعه بزرگ اقدامى مى ‏كردند و نكردند، و با آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله سفارش اكيد كرده بود كه پيام غدير را به نسل‏ هاى آينده برسانيد و اختناق حكومت‏ ها مانع از آن شد، ولى باز فرهنگ غنى اسلام پر از نام غدير است و در كتب تاريخ و حديث اسلامى  در هر كجا و هر زمان كه تأليف شده باشد نور غدير قابل كتمان نبوده است.

همه اينها نظر عنايت الهى است و او حافظ غدير است كه خود آن را نازل كرده است. اگر دين با غدير تكميل شده و نعمت پروردگار با ولايت به درجه كمال خود رسيده، نگهدارنده ‏اش نيكو نگاه خواهد داشت، و دشمن عاجزتر از آن است كه در مقابل ذات الهى آهنگ مخالف برافرازد.

فاطميانِ غديرى در قيامت و دشمنانشان[۶۴]

در اينجا نمايه ‏اى كوتاه از فاطميانِ غديرى و دشمنانشان در قيامت ارائه مى ‏كنيم:

عظمت فاطمه‏ عليها السلام در قيامت

خداوند در قيامت جلوه ‏اى از عظمت زهراعليها السلام را نشان مى ‏دهد، تا فاطميان عزت خود و دشمنان فاطمه‏ عليها السلام ذلتشان را احساس كنند. اين جلوه عظمت در جهات زير بيان شده است:

كنار عرش.

حاكم بين خلق از طرف خدا.

آنگونه كه دوست دارى حكم كن.

حكم او مقبول خدا.

فاطميان لذت انتقام از دشمن او را احساس مى‏ كنند؛ از وقتى فاطمه‏ عليها السلام با اين جلوه عظمت از كنار عرش در عرصه قيامت حاضر مى‏ شود، تا آنگاه كه ظالمين به او براى محاكمه مى ‏ايستند، و حضرت زهراعليها السلام با يک دستور آنان را روانه جهنم مى ‏نمايد.

اينجاست كه ظالمين در حق غدير و فاطمه‏ عليها السلام متوجه مقام با عظمت زهرايى مى ‏شوند و مى ‏پرسند: خدايا تو حكم مى ‏كنى يا زهرا؟! و پاسخ روشن است كه: زهراعليها السلام از طرف خدا !! چرا كه او در راه خدا و در مقابل دشمنان خداست.

اى كاش‏ هاى بيجاى دشمنان غدير!

لذت فاطميان در آن است كه در مقابل حسرت دشمنان غدير لذت باغدير بودن رااحساس خواهند كرد.اين لذت درروزى است كه دوستان زهراعليها السلام آنان را ببينندكه

مى ‏گويند: اى حسرت بر آنچه در جوار خدا كوتاهى كردم!

غديريان روزى را خواهند ديد كه دشمنان غدير براى جبران بى ‏شرمى‏ هاى خود نسبت به سيدةالنساءعليها السلام آرزوى باز گشت به دنيا نمايند. كار به جايى رسد كه از شدت پشيمانى بر خود بپيچند و بر دستانشان دندان بخراشند!

آنان خوب مى ‏دانند كه هجوم به خانه زهراعليها السلام به معناى قطع ارتباط با پيامبرصلى الله عليه وآله است. اين است كه اقرار مى‏ كنند: اى كاش راه ارتباطى با پيامبرصلى الله عليه وآله داشتيم!

پيروان سقيفه خوب مى ‏فهمند كه دوستى على ‏عليه السلام با محبت عمر جمع نمى‏ شود. اين است كه در قيامت از دوستى با سقيفه بر سر خود مى‏ كويند! حتى به ابوبكر و عمر مى ‏گويد: «اى كاش بين من و تو فاصله مشرق تا مغرب بود» ، و رو در روى همانان كه در دنيا به محبتشان افتخار مى ‏كردند مى ‏گويند:«بد دوستى برايم بودى»!

جا دارد از آنان بپرسيم: چرا در روزهايى كه فاطمه ‏عليها السلام به همراه همسر و دو فرزندش بر در خانه‏ هايتان مى ‏آمد و كمک مى‏ خواست، با قساوت تمام به او پاسخ رد مى‏ داديد؟ چرا وقتى بين در و ديوار فريادش بلند شد او را كمک نكرديد؟ چرا با شنيدن نفرين فاطمه ‏عليها السلام و ديدن طناب بر گردن على‏ عليه السلام پشيمان نشديد؟!

شريک جرم سقيفه

همه پيروان سقيفه و غاصبين حق غدير از روز غصب تا قيامت دو جواب در مقابل«اى كاش ‏هاى خود» دريافت خواهند كرد:

اول اينكه توبه و پشيمانى كنار جهنم فايده ندارد. بايد در دنيا در پشيمان مى‏ شديد و توبه مى‏ كرديد و به غديريان مى‏ پيوستيد.

دوم اينكه شما شريک همه جرم‏ هاى سقيفه هستيد و در نتيجه در عذاب آنان هم شریک خواهيد بود و نمى ‏توانيد رفيق نيمه راه باشيد!!

تشريح ظلم به غدير

روز قيامت در حالى كه به امر فاطمه‏ عليها السلام دشمنان غدير را راهى جهنم مى‏ كنند، به خاطر ظلمى كه روا داشته ‏اند لعنت نثارشان مى‏ گردد. سپس ظلم آنان تفسير مى ‏شود كه در مقابله با راه غدير -  كه راه خداست -  دو اقدام اساسى انجام دادند:

اول: بر سر راه مستقيم غدير كه همه شرايط براى اجراى منويات آن آماده بوده مانع ايجاد كردند، و اين راه نورانى بشريت را متوقف نمودند.

دوم: راه مردم را از غدير به سمت سقيفه منحرف كردند، و آنان را نه تنها از راه حق غدير باز داشتند كه به راه باطل غاصبين نيز كشاندند.

اين يعنى دو خسارت به مردم و راه خدا زدند: يكى سدّ راه شدن و ديگرى به انحراف كشاندن. اين دو جرم در روز قيامت به آنان ابلاغ مى ‏شود، و پيرو آن علت اصلى غصب حق غدير و ارزش قائل نشدن به آن كه اعتقاد نداشتن به آخرت است به آنان يادآورى مى‏ گردد.

اولين شهيد غدير

راه بلند غدير شهيدان بسيارى از ظلم سقيفه داشته ايت. هر چند در واقع و باطن امر اولين راه غدير شخص پيامبرصلى الله عليه وآله است، ولى در ظاهر و اولين اين قافله جنينى است كه حتى قدم در اين جهان نگذاشت! نام حضرت محسن‏ عليه السلام در صدر شهداى غدير كودكى را به ياد مى‏ آورد كه مصيبت‏ها و درد و رنج‏ها را با مادر تحمل كرد. فرزندى كه هم ضربه لگد را بر پهلوى مادر احساس كرد، و هم فشار در و ديوار را كشيد، و هم حرارت آتش را لمس كرد، و هم صداى شكستن استخوان سينه مادر را شنيد.

پيداست كه هم فاطمه‏ عليها السلام مهم است و هم غدير، كه اولين شهيد راه مادر و غدير اولين محاكمه روز قيامت را به خود اختصاص مى‏ دهد.

گمراه شدگان دنبال گمراه كنندگان مى‏ گردند

جالب است كه همه مى ‏دانند باعث گمراهى بشريت از خط غدير چه كسانى هستند. خلقى به گستردگى طرفدارانش در همه ادوار تاريخ، درگير و دار قيامت در جستجوى آنان خواهند بود، تا شايد اين خسارت بزرگ را جبران كنند.

گويا فراموش كرده ‏اند كه در دنيا همچون گمشده ‏اى كه پيدا كرده باشند گرد آنان طواف مى‏ كردند و به غدير على و فاطمه‏ عليها السلام نيشخند مى ‏زدند. آن روز بايد با رهبران خود وارد جهنم شوند و شركت خود رابا آنان در همه جرم ‏ها كامل نمايند.

التماس به صاحب غدير

غديريان در قيامت شاهد مناظر لذت بخشى درباره غاصبين در مقابل صاحب غدير خواهند بود، و از حقانيت غدير و پيروى از آن لذت خواهند برد:

لذت اول: غاصبين حق غدير از صاحب غدير درخواست بخشش مى‏ كنند.

لذت دوم: غاصبين حق غدير از صاحب غدير بر سر كوثر غدير التماس آب مى ‏كنند! غديرى كه در دنيا زلال بركه آن را ناديده گرفتند، در روز قيامت محتاج قطره ‏اى از آن هستند.

لذت سوم: غاصبين حق غدير از صاحب غدير التماس خلاصى و رهايى از عذاب مى ‏نمايند!

لذت چهارم: با همه التماس‏ ها چيزى به آنان داده نمى ‏شود و تشنه مى ‏مانند.

لذت پنجم: با ديدن صاحب غدير از ناراحتى چهره درهم مى‏ كشند.

لذت ششم: مورد ملامت قرار مى‏ گيرند كه اين عذاب‏ ها نتيجه ادعاهاى پوچى است كه غاصبانه از حق غدير به خود نسبت مى ‏داديد.

لعنت خداوند بر دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام[۶۵]

پيامبرصلى الله عليه وآله در اولين فراز از بخش ششم خطبه غدير، مقام نورانيت خود و اهل ‏بيتش -  كه فراتر از مقام نبوت و امامت است -  را بيان فرمود. خلقت نورانى چهارده معصوم ‏عليهم السلام قبل از خلقت همه عالم بايد از فراز منبر غدير در خاطره ‏ها مى‏ ماند تا بدانند چرا خداوند امامت هيچ كس را به جاى آنان نمى‏ پذيرد.

«مَعاشِرَ النّاسِ»Ra bracket.png آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذى اُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها اَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا اَصْحابَ السَّبْتِ La bracket.png. «بِاللَّهِ ما عَنى بِهذِهِ الْآيَةِ اِلاّ قَوْماً مِنْ اَصْحابى اَعْرِفُهُمْ بِاَسْمائِهِمْ وَ اَنْسابِهِمْ، وَ قَدْ اُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ. فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِىٍّ فى قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ»:

اى مردم، «به آنچه [بر پیامبر اسلام] نازل کردیم که تصدیق کننده تورات و انجیلی است که با شماست ایمان آورید، پیش از آنکه چهره هایی را [از شکل و شخصیت انسانی] محو کنیم، و [به کیفر تکبّر در برابر پیامبر اسلام و قرآن] به کفر و گمراهی بازگردانیم، یا چنان که اصحاب سبت را لعنت کردیم، لعنت کنیم.»، به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده است مگر قومى از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان مى‏ شناسم، ولى مأمورم بر آنان پرده پوشى كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى ‏يابد.

همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازهاى پايانى بخش هفتم خطبه غدير و پس از توصيفات دوستان و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام، سخن را در يک جمله جامع جمع ‏بندى كرده فرمود: «اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مورد مذمت و لعن قرار داده است» .«مَعاشِرَ النّاسِ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ»:

اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده است. براى موارد بيشتر مراجعه شود به عنوان: لعن.

محور خطبه غدير[۶۶]

در كنار مقصد اساسى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير -  كه اعلام ولايت و امامتِ دوازده امام بود -  يكى از محورهاى مهم خطبه مطالبى درباره دشمنان ايشان و رؤساى ضلالت و انحراف است.

معرفى قرآنىِ دشمنان غدير[۶۷]

سراسر اين عنوان «قرآن» معرفى قرآنىِ غدير است و به غدير از نگاه قرآنى توجه شده است. ولى در اينجا در واقع عصاره همه مطالب كتاب و نشان دادن جهات قرآنىِ غدير و اشاره مستقيم به آن هاست. در اينجا با دقت در هر يک از آيات مربوط به غدير، عنوان زيبايى از آن براى غدير انتزاع كرده و به نكته ‏پردازى آن مبادرت نموده ‏ايم.

اين روش بر گرفته از كلام پيامبر و اميرالمؤمنين و ائمه ‏عليهم السلام است، كه غدير را اين گونه معرفى فرموده ‏اند، و استناد غدير به قرآن را در موارد غير صريح با ارجاع به آيات نشان داده ‏اند.

با قرار دادن عنوانى براى هر فراز و جمله ‏اى در اشاره به آن، آيه مربوطه را ذكر مى ‏نماييم و سپس به ترجمه‏ گونه‏ اى از آن مى‏ پردازيم، و آدرس آيات را در پاورقى ذكر مى ‏كنيم تا با مراجعه به موارد آن در كتاب حاضر تفصيل روايات وارده مطالعه گردد.

اين مبحث در دو قسمت تقديم مى ‏شود:

معرفى غدير در آينه قرآن

معرفى دشمنان غدير در آينه قرآن

در اينجا فقط قسمت دوم يعنى «معرفى دشمنان غدير در آينه قرآن» بيان مى ‏شود:

دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن مطرح شده ‏اند، و پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است. ۲۱ عنوان در اين باره از آيات غدير استخراج شده كه به ترتيب از كلى تا جزئيات ذكر مى‏ گردد:

روز امتحان نهايى مردم

غدير روز سخت‏ ترين امتحان مردمان بود، كه با عبور از باب حطه و سوار شدن بر كشتى نجات بايد فكر رسيدن به بهشت را به نتيجه مى ‏رساندند. دو ضربه هشدار دهنده مراحلِ غدير براى بيدار باش مردم كافى بود، كه در متن قرآن براى بيدارى نسل‏ ها باقى ماند:

از يک سو باRa bracket.png أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ La bracket.png[۶۸] شروع امتحان اعلام شد؛ و از سوى ديگر باRa bracket.png أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً La bracket.png[۶۹]جهت‏ گيرى اين امتحان و كارنامه ‏اى كه به قبول شدگان آن اعطا خواهد شد، تبيين گرديد.

روز شناخت ناراضيان از خدا

غدير روز شناسايى كسانى است كه با اطلاع از Ra bracket.png رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً La bracket.png[۷۰]، آگاهانه به دنبال سخط خدا رفتند و رضايت الهى را زير پا گذاشتند. خداوند هم با آيه Ra bracket.png ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ La bracket.png[۷۱]آنان را معرفى كرد تا غديريان گول نخورند.

روز تبيين بى ‏ارزشى اكثريت

غدير روزى است كه با انتخاب الهى، براى مردم اختيارى نماند تا چه رسد به اكثريت كه ارزشى داشته باشد. اعلام بى‏ ارزشى اكثريت آنگاه به اوج خود رسيد كه با استناد به آيه Ra bracket.png وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ La bracket.png[۷۲] بى‏ ارزشى اكثريت تا گذشته‏ هاى بسيار دور نيز به اثبات رسيد.

روز شناسايى امامان آتش!

غدير آن روزى است كه در كنار معرفى امامان جنّت، سوق دهندگان مردم به سوى دوزخ نيز به مردم معرفى شدند؛ تا با چشمانى باز به آينده خود بنگرند، و از كنار حوادث دينشان بى ‏تفاوت نگذرند. در غدير با تفسير آيهRa bracket.png وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ La bracket.png[۷۳] اين حقيقت تلخ براى همه تبيين گرديد.

روز هشدار از عقبگرد امت

غدير روز بيدارباش امت از آينده ‏اى پرحادثه و ظلمانى بود كه در آن فتنه مردم تا دَرّه Ra bracket.png أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ La bracket.pngسقوط مى ‏كنند، اما بايد بدانند كهRa bracket.png وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً La bracket.png[۷۴]، و اين ناهوشيارانند كه خسارت مى‏ كنند، و راه طى شده را باز مى ‏گردند.

روز عذاب بر دشمنان غدير

غدير روزى بود كه دشمنان غدير نشان دادند حاضرند ولايت را نپذيرند اگر چه عذاب بر آنان نازل شود، همانطور كه شيطان حاضر شد آتش را بپذيرد ولى سخن خدا را نپذيرد.

خداوند متعال اين جلوه غدير را با آيه كريمهRa bracket.png اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ La bracket.png[۷۵] از قول آنان در قرآن ثبت كرد، و با Ra bracket.png سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ La bracket.png[۷۶]نشان داد كه خدا براى دشمن ولايت تخفيفى قائل نمى ‏شود.

روز شناخت شياطينِ انس

غدير آن روزى است كه شياطين در پوست انسان خود را نشان دادند، در حالى كه سعى در مخفى كارى حال خود داشتند و خود را به پيامبرصلى الله عليه وآله بسيار نزديک نشان مى‏ دادند.

آن روز با نزول آيه Ra bracket.png وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً La bracket.png[۷۷] بر همه معلوم شد كه چه آتشى زير خاكستر براى اسلام تدارک فتنه مى‏ بيند.

روز افتضاح مكّاران

غدير روز آبروريزى دشمنان اسلام بود كه غدير را بزرگ‏ترين سد راه خود به حساب آوردند. خدا هم آنان را آماج حملات قرآنى قرار داد و گاهى با Ra bracket.png وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً La bracket.png[۷۸]، و گاهى ديگر باRa bracket.png يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلا أَنْفُسَهُمْ La bracket.png[۷۹]، و گاهى ديگر با Ra bracket.png أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ La bracket.png[۸۰] به معرفى آنان پرداخت.

روز شناخت كينه‏ توزان

غدير آن روزى بود كه دل‏ هاى پر از كينه نسبت به اسلام و مبلّغ اعظم آن پيامبرصلى الله عليه وآله عداوت خود را با على‏ عليه السلام ظاهر ساختند، و قرآن اعلام كرد كه هنوز كينه‏ هاى بسيارى در سينه دارند، آنجا كه فرمود: Ra bracket.png قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ La bracket.png[۸۱] و آن كينه‏ ها بود كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله آتش بر در خانه على و زهراعليهما السلام زد.

روز معرفى آزار دهندگان رسول‏ صلى الله عليه وآله

غدير روز شناسايى اذيت كنندگان مقام رسالت بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله با آنان به ديده اغماض مى‏ نگريست، اما متن قرآن باRa bracket.png وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ La bracket.png[۸۲] آنان را با صفتشان معرفى كرد.

روز معرفى افشاگران اسرار

غدير روزى بود كه امانتداران وحى از يک سو و افشاكنندگان اسرار رسول از سوى ديگر شناخته شدند، و با آيهRa bracket.png وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً La bracket.png[۸۳]معلوم گرديد كه آتش بسيارى از فتنه‏ ها زير سر دو تن از همسران پيامبرصلى الله عليه وآله يعنى عايشه و حفصه است، و گردانندگان سقيفه از اين موقعيت حد اكثر استفاده را برده ‏اند.

روز شناخت ياوران ابليس

غدير روز شناسايى كسانى بود كه ابليس چشم اميد بدانان داشت و در آرزوى يارى آنان لحظه‏ شمارى مى ‏كرد،تا آنجا كه گمان خود را بر آنان عملى كرد و مصداقRa bracket.png وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ La bracket.png[۸۴]شدند، در حالى كه گروه Ra bracket.png إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ La bracket.png[۸۵] همچنان ستبر و استوار راه خود را ادامه دادند.

روز شناخت ملحدين در لباس اسلام

غدير روز شناسايى ملحدين بدتر از كفارى بود كه با امضاى صحيفه ملعونه در كنار كعبه بى ‏شرمى را به حد اعلا رساندند، تا آنجا كه خداوند با آيهRa bracket.png وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ La bracket.png[۸۶] پُتْک عذاب را بر سر آنان فرود آورد.

روز معرفى كفار بعد از اسلام

غدير روزى است پرده‏ ها برداشته شد و گروهى با تابلوى Ra bracket.png وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ La bracket.png[۸۷]شناخته شدند،و گروهى ديگر با علامت Ra bracket.png إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا La bracket.png[۸۸]شناسايى گرديدند.

روز معرفى مفسدين

غدير آن روزى بود كه مفسدين فى الارض در اعلاترين مصداق آن شناسايى و معرفى شدند. آنان كه بزرگ‏ترين پيمان نامه را بر ضد خدا نوشتند، با نشانRa bracket.png أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ La bracket.png[۸۹] شهره عالم شدند، و با تابلوى Ra bracket.png فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ La bracket.png[۹۰] به همه معرفى گرديدند.

روز سقوط اعمال دشمن

غدير روزى بود كه دشمنان غدير و ولايت به آن زن بنى‏ اسرائيلى تشبيه شدند كه رشته‏ هاى خود را پنبه مى‏ كرد، و اينان با انكار ولايت همه پايه‏ هاى ساخته عمر خود را ويران كردند تا آنجا كه مصداق اين آيه شدند: Ra bracket.png كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً La bracket.png[۹۱]

روز بيزارى از دشمنان ولايت

غدير روز بيزارى از دشمنان آل محمدعليهم السلام است قبل از روزى كه حسرتِ اين بغض و برائت و لعن را نسبت به آنان بكشيم، و مصداق اين آيه غديرى شويم كه Ra bracket.png وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا La bracket.png[۹۲]

روز معرفى حسرت‏ كشان

غدير آن روز حسرت بار براى دشمنان ولايت در قيامت است كه شرم زدگى و تأسفِ Ra bracket.png كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ La bracket.pngشوند، و به دنبال آن Ra bracket.png ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ La bracket.png[۹۳] نشانگر جايگاه ابدى آنان باشد.

روز تأسف بر منكرين

غدير روزى است كه پيامبرِ غدير تأسفِ بلندى همراه با دلسوزى درباره كسانى داشت كه به ولايت ايمان نياوردند و اين نعمت عظمى را از دست دادند، تا آنجا كه خداوند با آيه Ra bracket.png فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً La bracket.png[۹۴] پيامبرش را مورد خطاب قرار داد.

روز يأس كفار

غدير روز مأيوس شدن كفار از رخنه در اسلام است، چرا كه قافله سالار آن تا ابد تعيين شده و هيچ كس را جرئت نگاهِ ناروا به آخرين دينِ الهى نيست، و چه زيبا اين امضاى الهى در غدير آمد كه Ra bracket.png الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ La bracket.png[۹۵]

روز جداسازى حق و باطل

غدير روز جداسازى اصحاب يمين از كوردلان است، كه ثمره‏اش در قيامت آنگاه ظاهر مى‏ شود كه Ra bracket.png يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ La bracket.png پس گروهى خرسند مصداقِ Ra bracket.png فَمَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً La bracket.png[۹۶] مى ‏شوند، همان گونه كه گروهى ديگر ناخشنود مصداق Ra bracket.png مَنْ كانَ فِى هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِى الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً La bracket.png[۹۷]خواهند بود؛ و آن روزى است كه راه‏ هاى بازگشت بسته است.

منكرين امامت[۹۸]

پس از اتمام بخش چهارم خطبه غدير و بيان حديث غدير و آيه اكمال دين، پيامبرصلى الله عليه وآله بدون كوچك‏ترين وقفه ‏اى سخنان خود را ادامه داده وارد بخش پنجم خطابه شد و به تبيين بيشتر آيه اكمال پرداخت.

آن حضرت از يک سو كمال دين را با امامت همه دوازده امام‏ عليهم السلام اعلام فرمود، و از سوى ديگر هر گونه انكار امامت آنان را مساوى با سقوط اعمال و خلود در آتش اعلام كرد.

همچنين راه هر تخفيفى را در عذاب چنين كسانى منتفى دانست و در اين باره آيه ۲۱۷ سوره بقره: Ra bracket.png فَاُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ La bracket.png و آيه ۸۸ سوره آل عمران: Ra bracket.png لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ La bracket.pngرا در ضمن كلام خود آورد، و منكرين امامت را مستحق چنين عذابى دانست.

«مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِاِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»Ra bracket.png فَاوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ La bracket.png Ra bracket.png لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ La bracket.png

اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى «همه اعمال خوبشان در دنیا و آخرت تباه و بی اثر می شود، و آنان اهل آتش اند و در آن جاودانه اند.»، «در آن لعنت جاودانه اند، نه عذاب از آنان سبک شود و نه مهلتشان دهند [تا عذر خواهی کنند].»

مهم‏ترين نهى از منكر: دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام[۹۹]

در فرازى از بخش دهم خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله دو نكته بسيار مهم درباره امر به معروف و نهى از منكر يادآور شد كه اگر آن حضرت نفرموده بود به ذهن كسى خطور نمى ‏كرد. يكى اينكه بالاترين امر به معروف رساندن مسئله امامت امامان و نهى از مخالفت با ايشان است. ديگر اينكه امر به معروف و نهى از منكر بايد طبق دستور مقام عصمت باشد، و گرنه معروف و منكر شناخته نمى ‏شود تا كسى بخواهد امر و نهى كند.

در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على‏ عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف Ra bracket.png وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ La bracket.png را شاهد آن قرار داده فرمود: «آنجا كه خدا مى ‏فرمايد: امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم» ، و سپس به حديث ثقلين اشاره كردند كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما»

وعده عذاب به مخالفان نبوت و امامت[۱۰۰]

رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در خطبه‏ هاى حجةالوداع و به خصوص در خطبه غدير و در آخرين جمله خطبه غديريه فرمود:

«ايها الناس، من ادّعى الى غير ابيه و من تولّى غير مواليه فعليه لعنة اللَّه و الملائكة و الناس اجمعين، و لا يقبل اللَّه منه صرفاً و لا عدلاً. و السلام عليكم و رحمة اللَّه»[۱۰۱]: اى مردم، هر كس خودش را به غير پدرش نسبت دهد و هر كس غير مولاى خود ديگرى را به عنوان مولا انتخاب كند، پس لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر او باد، و خداوند از چنين انسانى نه توبه ‏اى را قبول مى ‏كند و نه فديه ‏اى.

اين بخش از خطبه داراى سه بخش است:

۱. ادعاى دنيوى شخص در انتساب به غير پدر و انتخاب غير مولا به جاى مولاى خود.

۲. عدم پذيرش توبه اين شخص و عدم جايگزينى هيچ كار خيرى به جاى آن.

۳. عذاب اخروى شديد كه ابدى و جاودان است.

بخش اول ابهامى دارد كه محتمل است مقصود پدر نسبى باشد و احتمال دارد مقصود پدر معنوى باشد. البته در منابع اهل‏ سنت به شرح اين جمله نپرداخته ‏اند و با همين ابهام آن را آورده‏ اند، بدون اينكه توجه داشته باشند كه اين روايت با همين معناى ظاهرى -  كه مقصود پدر نسبى باشد -  مخالف فتواى همه فقهاى اسلام است. زيرا اگر كسى خود را به غير پدر نسبى خود نسبت دهد و بعد توبه و استغفار كند، توبه ‏اش پذيرفته است. در حالى كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در اين عبارت تصريح مى‏ كند:

اولاً: توبه اين شخص در درگاه خدا پذيرفته نيست.

ثانياً: هيچ كار خيرى نمى‏ تواند اين گناه را جبران كند.

ثالثاً: لعنت خداوند و ملائكه و تمام مردم بر اوست و از رحمت خداى متعال دور است.

در روايات ديگر اين مسئله به حدى شديد بيان شده است كه اگر شخصى چنين ادعايى كند، از حوزه اسلام خارج خواهد شد:«من تولّى غير مواليه فقد خلع رقبة الاسلام من عنقه»[۱۰۲]: هر كس غير از مولاى خودش مولاى ديگرى انتخاب كند ريسمان اسلام را از گردن خود باز نموده است.

يا در روايات ديگرى اين كار مساوى با كفر معرفى شده است. به عنوان نمونه: «من تولى غير مواليه فقد كفر»[۱۰۳]: هر كس غير از مولاى خود مولاى ديگرى را انتخاب كند كافر شده است.

در روايات ديگرى اين كار مساوى با كفر به آنچه بر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله وحى شده معرفى شده است: «و من تولّى غير مواليه فهو كافر بما انزل اللَّه على رسوله.»[۱۰۴] و در روايات ديگرى اين كار مساوى با خلود در جهنم معرفى شده است: «من تولّى غير مواليه فليتبوّأ بيتاً من النار.»[۱۰۵]

بايد توجه داشت اين عقوبت شديد نمى ‏تواند با آن ادعاى ساده شخص تناسب داشته باشد. بنابراين جمله ياد شده بايد بر خلاف معناى ظاهرى معناى ديگرى نيز داشته باشد.

همان طور كه بيان شد، دانشمندان اهل‏ سنت از كنار اين فقره از حديث گذشته ‏اند! ولى در روايات شيعه اين مسئله -  كه به طور شفاف بيان شده -  مشخص مى‏ كند كه مقصود از آن جمله پدر معنوى است، و نتيجه ‏اش انكار نبوت و امامت است.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود: به مسجد برو و اين سه مطلب را به مردم اعلام كن: «يا ايها الناس، من انتقص اجيراً اجره فليتبوّأ مقعده من النار، و من ادعى الى غير مواليه فليتبوّأ مقعده من النار، و من انتفى من والديه فليتبوّأ مقعده من النار! قال: فقام رجل و قال: يا ابالحسن! ما لهنّ من تأويل؟ فقال: اللَّه و رسوله اعلم. فأتى رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، فأخبره فقال رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله: ويل لقريش من تأويلهنّ. ثلاث مرآت! ثم قال: يا على، انطلق فأخبرهم انى انا الاجير الذى اثبت اللَّه مودّته من السماء. ثم انا و انت مولى المؤمنين، و انا و انت ابوا المؤمنين»[۱۰۶]:

اى مردم! هر كس از مزد اجيرى بكاهد جايگاهش در جهنم است، و هر كس خود را به غير مولايش نسبت دهد نشيمنگاهش در جهنم است، و هر كس از والدين خود ببُرد نشيمنگاهش در جهنم است. حضرت فرمود: پس از اعلام اين مطلب از طرف رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله در مسجد، مردى برخاست و گفت: اى ابوالحسن! تأويل اين سه جمله چيست؟

حضرت فرمود: خدا و رسولش بهتر مى ‏دانند. و خدمت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله رسيد و گزارش جلسه و پرسش مردم را به عرضش رساند. رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله فرمود: واى بر قريش از تأويل اين سه جمله، و اين جمله را سه بار تكرار فرمود. سپس فرمود: اى على! برو و به آنها گزارش بده! بدون ترديد من آن اجيرى هستم كه خداوند مودتش را از آسمان واجب كرده است. سپس من و تو مولاى مؤمنان هستيم، و من و تو پدران مؤمنان هستيم.

اين تفسير از پدر -  كه همان پدر معنوى است -  شامل رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ شود و انكار چنين پدرى با خروج از اسلام، كفر و خلود در جهنم سازگار است. آنگاه اين عذاب متناسب با مسئوليت پيامبرى و مسئوليت خلافت نبوى است.

بدين سان و با توجه به چهار نكته ‏اى كه از مطالب كلى طرح شده در خطبه‏ هاى حجةالوداع بيان شد، دلالت اين حادثه بر نصب امام على‏ عليه السلام روشن و آشكار مى‏ گردد. اگر همه اين اصول طرح شده در كلام رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله شرح داده شود، حساسيت خطبه ‏هاى ياد شده بيش از پيش نمايان مى‏ شود.

هراس دشمنان از كلمه مولى[۱۰۷]

بايد توجه داشت پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه و حديث غدير نمى‏ خواهد فقط امامت يا خلافت يا وصايت حضرت را بيان كند، بلكه مى ‏خواهد اولى به نفس بودن و صاحب اختيار تام بر جان و مال و عرض و دين مردم بودن و به عبارت واضح‏تر «ولايت مطلقه الهيه» را كه به معناى نيابت تامه از طرف پروردگار است بيان كند، و براى اين منظور هيچ لفظى فصيح‏تر و گوياتر از «مولى» پيدا نمى ‏شود.

دشمنان غدير هم اگر كلمه ديگرى در اينجا به كار رفته بود خيلى آسان‏تر آن را مى ‏پذيرفتند و يا در مقام رد آن چنين تلاش نمى‏ كردند، و اگر بنا به تعدد معانى بود در الفاظ ديگر بسيار آسان‏تر بود.

آنان با تشكيک در معناى اين كلمه مى ‏خواهند آن را از محتواى مهم و كارساز عقيدتى و اجتماعى آن جدا كنند و آن را در حد بيان يک موضوع عاطفى و اخلاقى پايين بياورند.

مخالفان غدير از معناى وسيع «اولى بنفس» وحشت دارند و معناى آن را خوب مى ‏فهمند كه اينچنين به مبارزه با آنان برخاسته‏ اند. ما هم بايد بر سر همين معنى پافشارى كنيم، و از خداوند متعال و رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله تشكر كنيم كه با به كار بردن چنين كلمه‏ اى در تركيب خاص جمله، بنيادى محكم در فرهنگ اعتقادى ما بر جاى گذاشته ‏اند.

منبع

دانشنامه غدیر،جلد ۹،صفحه ۲۲۵.

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۴۴  - ۲۳۵.
  2. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۶۶ - ۴۳۱.
  3. حمد /۶؛ اسرار غدير: ص ۵۰ .
  4. اسرار غدير: ص ۲۱۲.
  5. بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۵۲ و ج ۶۸ ص ۶۳ و ج ۶۹ ص ۲۴۱.
  6. بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۴۵.
  7. اسرار غدير: ص ۲۹۸ - ۳۰۳؛ چهارده قرن با غدير: ص ۲۵، ۱۱۱ - ۱۱۸.
  8. بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۶۲ ح ۱.
  9. بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸.
  10. كشف المهم: ص ۱۸۸.
  11. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱.
  12. الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳.
  13. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۹؛ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۸۵۸ .
  14. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵ ح ۱۴۷ و ص ۴۴ ح ۱۷۹.
  15. بحار الانوار: ج۳۷، ص۱۶۷،۱۶۲،۱۳۶؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۴،۱۲۹،۵۷،۵۶؛ الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳.
  16. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸۵ ح ۹۰۰.
  17. كتاب سليم: حديث ۵۵؛ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۹۶.
  18. بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۴۱.
  19. احقاق الحق: ج ۳ ص ۳۲۴.
  20. تاريخ الاسلام: ج ۲۳ ص ۲۸۳.
  21. الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰.
  22. الغدير: ج ۱ ص ۲۰۲.
  23. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۰ ح ۱۰۱۵.
  24. الغدير: ج ۱ ص ۲۱۲.
  25. الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰.
  26. اسرار غدير: ص ۲۱۴.
  27. تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۲۸۷ - ۲۹۷.
  28. طور /  ۳۰.
  29. بر بلنداى هزار و چهار صد ساله غدير: ۴۷ - ۵۰.
  30. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۰۱ - ۲۱۲؛ اسرار غدير: ص ۵۰ .
  31. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۴،۳۵۳.
  32. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲.
  33. نساء /  ۵۴ .
  34. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۶ - ۱۷۸.
  35. اسرار غدير: ص ۲۱۵،۹۵،۵۰؛ ژرفاى غدير: ص ۱۰۴،۱۰۳؛ واقعه قرآنى غدير: ص ۹۸؛ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲، ۲۶ - ۳۲؛ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷، ۱۷۱ - ۱۷۸.
  36. اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷.
  37. بقره /  ۱۵۹.
  38. بقره /  ۱۶۱.
  39. آل عمران /  ۸۷،۸۶ .
  40. نساء /  ۵۲ .
  41. توبه /  ۶۸ .
  42. هود /  ۱۸.
  43. رعد /  ۲۲.
  44. اسراء /  ۶۰ .
  45. احزاب /  ۵۷ .
  46. فتح /  ۶ .
  47. الكافى: ج ۲ ص ۱۲۵؛ تفسير فرات: ص ۱۶۵؛ المحاسن: ص ۲۶۲؛ بحار الانوار: ج ۶۴ ص ۵۲ و ج ۶۵ ص ۶۳ و ج ۶۶ ص ۲۴۱.
  48. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۲۴.
  49. ژرفاى غدير: ص ۱۹۰؛ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۰۹؛ واقعه قرآنى غدير: ص ۹۵،۹۲،۸۹،۳۱.
  50. الكافى: ص ۲۷؛ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.
  51. مائده /  ۶۷ .
  52. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: به ج ۲ ص ۲۴۵ - ۲۴۹.
  53. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۷۷.
  54. علل الشرائع: ص ۱۴۲؛ بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۸۸ و ج ۲۷ ص ۱۵۱ و ج ۳۹ ص ۱۷۴ و ج ۶۰ ص ۲۳۶؛ مستدرک الوسائل: ج ۲ ص ۳۹.
  55. اين مضامين از دعاهايى كه در كتاب «الاقبال» سيد ابن طاووس: ص ۴۶۰ به بعد مذكور است انتخاب شده است؛ در عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۵ - ۲۲۰ نيز ذكر شده است.
  56. اسرار غدير: ص ۲۵۲ - ۳۶۳؛ چهارده قرن با غدير: ص ۲۰۱ - ۲۰۹، ۲۳۵، ۲۳۶؛ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۴۵ - ۲۴۹.
  57. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.
  58. به زيارت ‏هاى اميرالمؤمنين و امام حسين و امام زمان‏ عليهم السلام و دعاى صنمى قريش مراجعه شود.
  59. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹.
  60. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲  - ۲۰۱ ۱۸۶  - ۱۷۹.
  61. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۳.
  62. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۵ ۱۲۰ ۱۱۹ ۱۰۷.
  63. چهارده قرن با غدير: ص ۱۳۸.
  64.   غدير تا فاطميه: ص ۲۱۳  - ۲۱۰.
  65. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲ - ۲۰۱، ۱۸۶- ۱۷۹.
  66. اسرار غدير: ص ۱۹۳؛ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۵ .
  67. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۱۳  - ۳۰۷.
  68. عنكبوت /  ۴  - ۱.
  69. توبه /  ۱۶.
  70. مائده /  ۳.
  71. محمدصلى الله عليه وآله /  ۲۸.
  72. صافات /  ۷۱.
  73. قصص /  ۴۱.
  74. آل عمران /  ۱۴۴.
  75. انفال /  ۳۳.
  76. معارج /۳- ۱.
  77. انعام /  ۱۱۲.
  78. نمل /  ۵۰ .
  79. بقره /  ۹.
  80. زخرف/۸۰ .
  81. آل عمران /  ۱۱۵.
  82. توبه / ۶۱ .
  83. تحريم/۳.
  84. سبأ /۲۰.
  85. حجر /  ۴۲.
  86. حج /  ۲۵.
  87. توبه /  ۷۴.
  88. نساء /  ۱۳۷.
  89. بقره /  ۱۲.
  90. محمد/۲۲.
  91. نحل /  ۹۲.
  92. بقره /  ۱۶۷.
  93. بقره /  ۱۶۷.
  94. كهف / ۶.
  95. مائده /  ۳.
  96. اسراء /  ۷۱.
  97. اسراء /  ۷۲ ۷۱.
  98. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹.
  99. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۶.
  100. آيات ولايت: ج ۲ ص ۷۲-۷۷.
  101. العقد الفريد: ج ۴ ص ۱۴۹.
  102. كنز العمال: ج ۱۰ ص ۳۲۴.
  103. كنز العمال: ج ۱۰ ص ۳۲۷.
  104. كنز العمال: ج ۱۶ ص ۲۵۵.
  105. كنز العمال: ج ۱۰ ص ۳۲۶.
  106. تفسير فرات: ص ۳۹۲.
  107. اسرار غدير: ص ۱۱۱.