حدیث ثقلین فراز حساس خطبه غدیر

حديث ثقلين فراز حساس خطبه غدير[۱]   

يكى از حساس ‏ترين فرازهاى خطبه غدیر به بيان حدیث شریف ثقلین اختصاص دارد.

خطبه رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله در روز غدير بسيار طولانى است، و در حدود ۳۰ صفحه مى ‏باشد.[۲]

در كتاب «حديث الولايه» -  كه باز آفرينى كتاب «الموالاة» ابن‏ عقده مى ‏باشد -  تعداد ۱۴۲ مورد از طرق حديث غدير از صحابه به نقل ابن‏ عقده بازيابى شده است.[۳]

همچنين ابن‏ مغازلى در كتاب مناقب خود پس از نقل خطبه غدیر از طرق مختلف مى‏ نويسد:

در حدود يک صد تن از صحابه حديث غدير را از رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله روایت كرده‏ اند، كه ده تن (عشره مبشّره) نيز در ميان آنهاست.

اين حديثى صحيح و ثابت است كه هيچ ضعفى در آن من سراغ ندارم، و اين از فضائل ويژه على‏ عليه السلام است كه احدى در اين فضيلت با او شریک نمى‏ باشد.[۴]

در طول تاریخ رسالت، رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله فقط دو سخنرانى داشتند كه بيش از يک صد هزار مستمع داشتند؛ يكى در روز عرفه در عرفات در حجةالوداع (نهم ذی حجة الحرام) سال ۱۰ ق.

ديگرى در سرزمين غدير خم روز عيد غدير (۱۸ ذيحجة الحرام) سال ۱۰ ق. در هر دو مورد خطبه بسيار حساس و با عظمتى ايراد كرده، و در هر دو «حدیث ثقلین» را بيان فرمودند.

بد نيست در اينجا يادآور شويم كه صدور حديث ثقلين از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله به دو مورد ياد شده اختصاص ندارد، بلكه حداقل در شش مورد اين حديث از بيان آن حضرت ثبت شده است:

۱. هنگام بازگشت از طائف، در سال هشتم هجرى.

۲. روز عرفه، نهم ذی حجة الحرام سال دهم هجرت در عرفات.

۳. روز دوازدهم ذی حجة الحرام[۵]سال دهم در مسجد خيف در منى.

۴. روز عيد غدير در سرزمين غدير خم، هجدهم ذی حجة الحرام سال دهم هجرى.

۵ . در آستانه ارتحال در مسجد النبى‏ صلى الله عليه و آله، در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى.

۶ . در بستر مرگ، روز ۲۸ صفر سال يازدهم، در حجره شريف.[۶] راويان حديث ثقلين از صحابه با توجه به تكرار حديث ثقلين، حداقل در شش مورد و ايراد خطابه از سوى رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله در حجةالوداع در روز عرفه و به هنگام بازگشت در سرزمين غدير و در اجتماعى متجاوز از يكصد هزار نفر، اين حديث در تمام طبقات به حدّ تواتر رسيده است.

در اينجا اسامى چهل تن از صحابه كه متن روايت آنان در دست مى ‏باشد را يادآور م‏ی شويم:

۱. ابوایوب انصاری

۲. ابوذر غفاری

۳. ابورافع

۴. ابوسعید خدری

۵ . ابوشریح خزاعی

۶ . ابوقدامه انصاری

۷. ابولیلی انصاری

۸ . ابوهریره

۹. ابوالهیثم بن تیّهان

۱۰. انس بن مالک

۱۱. براء بن عازب

۱۲. جابر بن عبدالله انصاری

۱۳. جبیر بن مطعم

۱۴. جریر بن عبدالله

۱۵. حبشی بن جناده

۱۶. حذیفة بن اسید

۱۷. حذیفة بن ثابت

۱۸. حذیفة بن یمان

۱۹. حسن بن علی‏ علیه السلام

۲۰. خزیمة بن ثابت

۲۱. زید بن ارقم

۲۲. زید بن اسلم

۲۳. زید بن ثابت

۲۴. سعد بن ابی‏ وقاص

۲۵. سلمان

۲۶. سهل بن سعد

۲۷. ضمره اسلمی

۲۸. طلحة بن عبدالله تیمی

۲۹. عامر بن لیلی

۳۰. عبدالرحمن بن عوف

۳۱. عبدالله بن حنطب

۳۲. عبدالله بن عباس

۳۳. عبدالله بن عمر

۳۴. عدی بن حاتم

۳۵. عقبة بن عامر

۳۶. علی بن ابی‏ طالب‏ علیهما السلام

۳۷. عمار یاسر

۳۸. عمر بن خطاب

۳۹. عمرو بن عاص

۴۰. مقداد بن اسود 

حديث ثقلين گذشته از افراد ياد شده، از سه تن از صحابيّات نيز روايت شده، و آنها عبارتند از: 

۱. فاطمه زهراعليها السلام

۲. ام‏ سلمه همسر پيامبرصلى الله عليه وآله

۳. ام ‏ايمن از بانوان بهشتى.[۷]  ابن‏ حجر مى ‏نويسد: اين حديث از بيش از بيست تن از صحابه در موارد مختلف نقل شده است.

از جمله: روز عرفه در حجةالوداع، روز غدير خم، به هنگام بازگشت از حج، پس از بازگشت از طائف و در دوران بيمارى حضرت در حجره شريفه هنگامى كه پر از صحابه بود.  سپس اضافه می كند: پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله اين حديث را در اين موارد و در مواردى ديگر به جهت اهتمام خاص به شأن قرآن كريم و عترت طاهره‏ عليهم السلام تكرار فرموده است.  آن گاه از طبرانى نقل كرده كه آخرين چيزى كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در لحظات آخر حيات خود بر زبان راند سفارش اهل‏بيت‏ عليهم السلام خود بود.[۸] كثرت راويان حديث ثقلين موجب شده كه برخى از محدثان، متكلمان و تراجم نگاران به گردآورى اسامى راويان آن پرداخته، و برخى نيز كتاب مستقلى در همين رابطه تأليف كرده‏ اند.

پانویس

  1. غدير در گذر زمان (مهدى‏پور) : ص ۱۳۱  - ۱۲۷.
  2. مدينة البلاغه (موسى زنجانى) : ج ۱ ص ۲۴۱،۲۱۳.
  3. حديث الولايه (ابن‏ عقده، تحقيق: امير تقدمى) : ص ۱۴۷،۳۹.
  4. مناقب اهل‏ البيت ‏عليهم السلام (ابن‏ مغازلى، تحقيق: محمد كاظم محمودى) : ص ۸۴ .
  5. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۲.
  6. على ‏عليه السلام امام البررة (خوئى، خرسان) : ج ۱ ص ۳۰۴،۲۹۲.
  7. على‏ عليه السلام امام البررة (خوئى، خرسان). : ج ۱ ص ۳۱۱.
  8. الصواعق المحرقه: ص ۱۵۰.