جغرافیای غدیر
جغرافیای غدیر[۱]
يک سفر اكتشافى جغرافيايى به غدير با اعتقاد به صاحب ولايت، اين سرزمين را همراه با تاريخش مى نماياند، و زير ذرهبين محبت به كشف وقايع اين وادى رحمت مى پردازد.
ورود غدير به جغرافياى اسلام، آغاز حضور جدى غدير در فرهنگ اعتقادى، بلندترين خطابه انبيا در غدير، خاطره هاى ماندگار در جغرافياى غدير، ناگفته هاى پنهان غدير، تاريخچه غدير در چهارده قرن، روزگار غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى مراحل اين سفر اكتشافى است.
اينها اهدافى است كه از جغرافياى غدير استفاده مى شود و به نوعى جغرافياى اعتقادى غدير است. واقعاً اين جغرافيا نيست، كه تاریخ اعتقاد ماست. در همين كوه و دشت هاى غدير است كه هم آينده اعتقادمان را بنا كرده ايم و هم دشمنان دين و دنيا و آخرتمان را شناخته ايم، و از اين جغرافياى تاريخى زير بناى فكرى خود را بنيان نهاده ايم.
ذيلاً جغرافياى غدير را دنبال مى كنيم:
ارتباط جغرافى غدير با تاريخ اسلام
سابقه اين بركه با تاریخ اسلام را مى توان از روزگارى كه پیامبر صلی الله علیه و آله با مال التجاره حضرت خديجه به شام مى رفت جستجو كرد؛ ولى تصريحى به اين مطلب در تاريخ نيامده است.
اولين ارتباط اين بركه با اسلام در هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حضرت در مسير خود به مدینه از همين غدير عبور كرده است.
فرداى لیلة المبیت هم كه امیرالمؤمنین علیه السلام چهار بانو به نام فاطمه را به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله همراهى كرد و آنان را به مدینه آورد، مسير آن حضرت و فاطمه زهرا عليها السلام از غدير خم بود.
بعد از آن در صلح حديبيه و فتح مكه مى توان عبور کاروان مسلمانان را از كنار اين بركه احتمال داد. در حجةالوداع كه سيل هفتاد هزار نفرى مردم از مدينه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله براى اعمال حج حركت كردند و جمعيت انبوهى كه بين راه افزوده مى شد، از غدير خم عبور كردند.
امكانات حياتى غدير[۲]
خصوصيت غدير خم از ميان آبادى هايى كه از مکّه تا مدینه بر سر راه مسافران بود، وجود بركه بزرگ آب در آن بود، كه در حد يک درياچه كوچک مى نمود و در طول سال آب آن خشک نمى شد، در حالى كه بركه هاى ديگر مدتى پس از فصل بارندگى و سيل خشک مى شدند.
به همين جهت مسافران از ميان غديرهاى اين جاده «غدير خم» را براى استراحت انتخاب مى كردند و اميدشان به آب هميشه ذخيره آن بود.
بنا بر اين يكى از جهات انتخاب غدير خم اين نياز حياتى مردم يعنى آب بود كه به حد وافر در آنجا وجود داشت، و به راحتى مى توانست نياز صد و بيست هزار نفر را تأمين كند.
اگر چه کاروان عظيم حجاج آب همراه داشتند و شتران مخصوص حمل آب قافله را همراهى مى كرد، اما پيداست كه آنها در طول مسير در آبادى ها ظرف هاى خالى شده را پر مى كردند.
بنا بر اين براى توقف سه روزه آن جمعيت عظيم ذخيره عظيمى از آب لازم بود، كه هم براى نوشيدن و استفاده هاى غذايى كفايت كند و هم براى شستشو و طهارت مردم كافى باشد، و اين خصوصيت در بركه «خم» وجود داشت.
امكانات مسافرتى در غدير[۳]
يكى از جهات مناسب بودن بيابان غدير براى برنامه اعلان ولایت گنجايش آن براى صد و بيست هزار نفر به صورت متفرق و هنگام استراحت شبانه بود.
بايد در نظر گرفت كه هنگام نماز جماعت و سخنرانى همه جمعيت در كنار يكديگر و به صورت فشرده جمع مى شوند، ولى پس از آن هر چند نفر براى استراحت مكانى براى خود انتخاب مى كنند تا شتران را بخوابانند و فرشى پهن كنند و لوازم پخت و پز به راه اندازند و پس از آن بتوانند بخوابند.
بدون شک مكان وسيعى لازم است كه بتواند آسايش مردم را فراهم كند تا مراسم سه روز با نشاط و آسودگى لازم برگزار شود؛ و از اين نظر «غدير خم» مناسب ترين مكان براى برگزارى مراسم سه روزه بود.
انتخاب سرزمين غدير[۴]
با اينكه انتظار مى رفت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در اين اولين و آخرين سفر حج خود مدتى در مكه بمانند، ولى بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادىِ خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان كند: فردا كسى جز معلولان نبايد باقى بماند، و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در «غدير خم» حاضر باشند.
انتخاب منطقه «غدير» - كه به امر خاص الهى بود - از چند جهت قابل ملاحظه است: يكى اينكه در راه بازگشت از مكه، كمى قبل از محل جدايى کاروان ها و تقاطع مسيرهاست.
دوم اينكه در آينده هاى اسلام كه كاروان هاى حج در راه رفت و برگشت از اين مسير عبور مى كنند، با رسيدن به وادى غدير و نماز در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله، تجديد خاطره و بيعتى با اين زيربناى اعتقادى خود مى نمايند و ياد آن در دل ها احيا مى گردد.
مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير - كه يادگار آن واقعه تاريخى است - روزهاى جالبى از سوى دوست و دشمن به خود ديده است.
سوم اينكه «غدير» كمى قبل از «جحفه»، بيابانى وسيع و آبگيرى براى جمع شدن آب سيل ها و همچنين آب چشمه اى كه از سمت شمال غربى به آن مى ريزد و چند درخت كهنسال تنومند بوده، كه براى برنامه سه روزه پيامبر صلى الله عليه و آله و ايراد خطبه براى آن جمعيت انبوه بسيار مناسب بوده است.
براى مردم بسيار جالب توجه بود كه پيامبرشان - پس از ده سال دورى از مکه بدون آنكه مدتى اقامت كنند تا مسلمانان به ديدارش بيايند و مسائل خود را مطرح كنند، بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مكه خارج شدند و مردم را نيز به خروج از مكه و حضور در «غدير» امر نمودند.
صبح آن روز كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه حركت كردند، سيل جمعیت كه بيش از صد و بيست هزار نفر و به قولى صد و چهل هزار و به قول ديگر صد و هشتاد هزار نفر تخمين زده مى شدند به همراه حضرت حركت كردند.
حتى پنج هزار نفر از مكه و عده اى حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن - كه مسيرشان به سمت شمال نبود - براى درک مراسم غدير همراه حضرت آمدند.[۵]
تاريخ سرزمين غدير[۶]
يک سفر اكتشافى جغرافيايى به غدير با اعتقاد به صاحب ولایت، اين سرزمين را همراه با تاريخش مى نماياند، و زير ذرهبين محبت به كشف وقايع اين وادى رحمت مى پردازد.
ورود غدیر به جغرافياى اسلام، آغاز حضور جدى غدير در فرهنگ اعتقادى، بلندترين خطابه انبيا در غدير، خاطره هاى ماندگار در جغرافياى غدير، ناگفته هاى پنهان غدير، تاريخچه غدير در چهارده قرن، روزگار غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى مراحل اين سفر اكتشافى است.
اينها اهدافى است كه از جغرافياى غدير استفاده مى شود و به نوعى جغرافياى اعتقادى است.
ورود غدير به جغرافياى اسلام
در مسير سيل هايى كه در غرب عربستان از سمت شرقى تا درياى سرخ ادامه مى يابد، آبگيرهاى متعددى وجود دارد كه با عبور سيل در هنگام بارندگى آب در آنها باقى مى ماند؛ و بركه هايى را تشكيل مى دهد كه مردم منطقه تا مدت ها از آب آن استفاده مى كنند.
اين بركه ها - كه در عربى «غدير» ناميده مى شود - در آن سرزمين خشک ارزش فوق العاده اى دارد و بعد از باران آب ذخيره آن مورد استفاده قرار مى گيرد.
الف) غدير خم كجاست؟
در راه مکّه تا مدینه، در ۲۰۰ كيلومترى مكه و ۳۰۰ كيلومترى مدينه بركه آبى به نام «خُم» وجود داشت كه با عنوان «غدير خم» شناخته مى شد. بين دو رشته كوه در شمال و جنوب، اين آبگیر از شرق به غرب كشيده شده و تا درياى سرخ امتداد داشت و مسير سيل به صورت زمينى هموار در آمده بود.
درختان بيابانى «سَمُر» - كه به فارسی «كُنار» گفته مى شود - به صورت متفرق در اين مسيل به چشم مى خورد. در يک سوى اين زمين هموار بركه بزرگ «غدير خم» قرار گرفته بود.
موقعيت خاص اين غدير در آن بود كه آبش در طول سال خشک نمى شد. به همين جهت درختانى چند در كنار آن روييده بود ومحل معروفى براى استراحت مسافران خسته بود.
ب) ارتباط جغرافى غدير با تاريخ اسلام
سابقه اين بركه با تاریخ اسلام را مى توان از روزگارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله با مال التجاره حضرت خديجه به شام مى رفت جستجو كرد؛ ولى تصريحى به اين مطلب در تاریخ نيامده است.
اولين ارتباط اين بركه با اسلام در هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حضرت در مسير خود به مدينه از همين غدير عبور كرده است. فرداى لیلة المبیت هم كه امیرالمؤمنین علیه السلام چهار بانو به نام فاطمه را به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله همراهى كرد و آنان را به مدینه آورد، مسير آن حضرت و فاطمه زهرا عليها السلام از غدير خم بود.
بعد از آن در صلح حديبيه و فتح مکّه مى توان عبور كاروان مسلمانان را از كنار اين بركه احتمال داد. در حجةالوداع كه سيل هفتاد هزار نفرى مردم از مدينه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله براى اعمال حج حركت كردند و جمعيت انبوهى كه بين راه افزوده مى شد، از غدير خم عبور كردند.
ج) آغاز پرونده بلند غدير
در همه اين نقاط حساس تاريخى، «غدير خم» فقط به عنوان عبور و يا احتمالاً استراحتى كوتاه مورد استفاده قرار مى گرفت، اما روز سيزدهم ذى حجة سال دهم هجرى، با يک اعلان رسمى «برکه غدیر خم» موقعيتى ديگرگونه يافت و پرونده جديدى براى خود در تاریخ اسلام باز كرد و از ميان بركه هاى جهان امتياز خاصى يافت.
اگر چه از مدینه به پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام شده بود كه اين سفر براى اعلان حج و ولايت است؛ اما با پايان اعمال حج هنوز خبرى درباره مسئله ولايت نازل نشده بود.
اعمال حج پايان يافته، و مردم - كه سال هاست بر اثر تسلط كفار از ديدار كعبه محروم مانده اند - اكنون پس از فتح مکّه و كوتاهى دست كفار از بيت خداوند، مى خواهند چند روزى كعبه را زیارت كنند و بر گرد آن طواف نمايند، اما خداى کعبه دستور ديگرى دارد.
جبرئیل نازل مى شود و «غدير خم» را نشان رسول صلى الله عليه و آله مى دهد، و فرمان خدا را ابلاغ مى كند كه فردا همه بايد از مكه خارج شوند و تا غدير خم بروند و در آنجا براى امرى مهم توقف نمايند.
بلال حبشی به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان مردم ندا داد: «فردا كسى جز معلولان نبايد بماند و همه بايد در وقت معين در غدير خم حاضر باشند».
د) حركت به سوى سرزمين اعتقاد
مكه در تعجب فرو مى رود! چرا آن امر مهم در كنار بيت خداوند اعلام نمى شود؟ براى چه در بيابان و از چه رو در غدير خم؟! كسى نيست كه متوجه اهمیت برنامه نشود.
اين است كه دوازده هزار نفر از اهل يمن كه مسيرشان به سمت جنوب بود همراه پنج هزار نفر از اهل مكه راه شمال را به سمت غدير در پيش مى گيرند.
اكنون جغرافياى اسلام براى يافتن نقطه اى حساس بر روى كره خاكى در حركت است. چهار روز راه در پيش است و از «سَيْرَف» و «مَرّ الظهران» و «عسفان» عبور مى كنند تا به «قُدَيْد» مى رسند كه تا غدير فاصله كمى دارد. در آنجا پيشواز غدير آغاز مى شود.
از «قُديد» تا «غدير خم» جبرئیل سه بار نازل مى شود و اين دستور را نازل مى كند: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...».
هـ) چرا غدير انتخاب شد؟
كاروان به غدير نزديک تر مى شود. غدير كجاست؟ عرض و طول آن، حدود شمالى و جنوبى و شرقى و غربى آن، امكانات آن، موقعيت استراتژيک آن كدام است؟
اينجا چه خصوصيتى دارد كه خداوند تبارک و تعالى آن را انتخاب كرده و تأكيد بر اعلان ولايت در آنجا نموده است؟
موقعيت حساس اين بركه از آن جهت است كه جاده بعد از آن در سمت مدينه، به جحفه مىرسد كه تقاطع راه هاست. جادهاى كه از مكه تا غدير را از كنار دريا پيموده در جحفه تقسيم مى شود.
راهى به سوى مدينه به شرق مايل مى شود. راهى به سمت شمال از كنار دريا تا شام مى رود. راه ديگرى از غرب به دريا مى رسد تا با كشتى به مصر و ساير مناطق آفریقا برود.
اگر چه مسلمانان آن روز اكثراً از سوى مدينه آمده بودند، ولى انتخاب غدير قبل از اين تقاطع حساس در آينده هاى تاریخ كه كاروانها همين مسير را طى مى كردند، براى هميشه يادآور مراسمى بود كه در هيجدهم ذى الحجه در آنجا انجام گرفت، يعنى قبل آنكه كاروان ها متفرق شوند غدير را - كه يادآور آن روز مقدس بود - زیارت مى كردند.
كاروان اسلام در غدير
ساعتى به ظهر مانده كاروان به غدير خم نزديک شد. عده اى از منافقین كه متوجه برنامه بودند بر سرعت خود افزودند و بعضى خود را تا جحفه رساندند كه بگويند ما عبور كرده بوديم و در مراسم حاضر نشديم.
الف) كاروان حجاج در نزديكى غدير
اما پیامبر صلی الله علیه و آله - به دستور مستقيم الهى - با رسيدن به غدير سه كار انجام داد:
اولاً دستور داد منادى ندا دهد كه همه در غدير خم متوقف شوند. ثانياً عدهاى را مأمور كرد كه سر تا سر قافله را كنترل كنند و آنان را كه پيشتر رفته اند باز گردانند و كسانى را كه هنوز نرسيده اند به سمت غدير سوق دهند. ثالثاً از جاده اصلى به سمت راست خارج شد و مسير را به سمت غدير تغيير داد.
آغاز ورود به غدير در سه مرحله انجام شد. از يک سو مردم موظف شدند تا گروه گروه در جاى جاى وادى خيمه برپا كنند و براى توقف سه روزه لوازم استراحت خود را آماده كنند.
از سوى ديگر دستور داده شد كسى زير پنج درخت كهنسال نرود و آن محوطه براى سخنرانى خالى بماند. از ديگر سوى دستور دادند براى آن حضرت و خاندانش خيمه اى بر پا كنند.
همه مراحل به خوبى انجام شد و مردم استقرار يافتند تا برنامه هاى بعدى اعلام گردد.
ب) آماده سازى جايگاه خطابه
با توجه به قرار داشتن درختان در سمت جنوبى وادى، نماز جماعت به راحتى خوانده مى شد در حالى كه امام جماعت زير درختان ايستاده باشد.
اكنون كه تا هنگام نماز ظهر ساعتى باقى مانده بود، پيامبر صلى الله عليه و آله گروهى از اصحاب را مأمور آماده سازى جايگاه سخنرانى نمود. سلمان و ابوذر و مقداد و عمار مأمور ساختن منبر شدند.
آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ هاى ناهموار را جمع آورى كردند، و سپس زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند. گروهى هم شاخه هاى پايين آمده درختان را كه تا نزديكى زمين آمده بود و به سر و روى مردم اصابت مى كرد قطع كردند.
آنگاه با طناب هايى شاخه هاى بالاى دو درخت را به يكديگر بستند و آنها را به هم نزديک كردند، و سپس روى آنها پارچه هايى به صورت سايبان بر جايگاه سخنرانى قرار دادند.
گروهى ديگر مأمور شدند درختچه هايى كه در اين سو و آن سوى بيابان روييده بود قطع كنند. كار اصلى بناى منبر بود كه همان چهار نفر بر عهده داشتند.
با جمع آورى سنگ ها و چيدن آنها روى يكديگر شكل اوليه منبر را بر پا كردند، و بلنداى آن را به اندازه قامت پيامبر صلى الله عليه و آله قرار دادند.
آنگاه براى تنظيم دقيق تر شكل ظاهرى آن، جهاز شتران را به كار گرفتند كه هم بالا رفتن از منبر آسان باشد و هم شباهت آن به منبر بيشتر شود. سپس براى زيباسازى بر روى آنها پارچه هايى انداختند.
بدين صورت جايگاه زيبا و حساب شدهاى براى سخنرانى آماده شد كه سايبانى بزرگ بر فراز آن از تابش آفتاب جلوگيرى مىكرد. موقعيت درختان و منبرى كه زير آنها بنا شده بود به گونه اى بود كه نسبت به مخاطبين در وسط قرار داشت، و سخنران بر همه مردم مُشرف بود و همه حاضرين در غدير او را مى ديدند و صدايش را مى شنيدند، اگر چه براى بهتر شنيدن كلام حضرت، شخصى سخنان پيامبر صلى الله عليه وآله را براى افراد دورتر تكرار مى كرد.
ج) نماز جماعت قبل از سخنرانى
كارها به قدرى سريع انجام گرفت كه در فاصله دو ساعت تا ظهر همه چيز آماده شد، و مقارن اذان ظهر بلال مؤذن پيامبر صلى الله عليه و آله اذان گفت، و سپس در بين مردم ندا داد كه همه براى نماز جماعت و آغاز مراسم در برابر جايگاه جمع شوند.
مردم گروه گروه از خيمه ها و استراحتگاه هاى خود بيرون آمده و در مقابل منبر اجتماع كردند و صف هاى منظم براى اقامه نماز جماعت بر پا شد، و قسمتى هم براى زنان در نظر گرفته شد.
همه آماده و منتظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله از خيمه اش خارج شد و زير درختان كنار منبر بر سجاده ايستاد، و نماز جماعت با جمعيتى عظيم كه تا آن روز سابقه نداشت برپا شد.
بلندترين خطابه انبيا عليهم السلام در غدير
الف) خطيب اعظم بر جايگاه غدير
بلافاصله پس از نماز، پيامبر صلى الله عليه و آله به طرف منبر آمد و از پله هاى آن بالا رفت و بر آخرين پله آن در مقابل مردم ايستاد.
سپس امیرالمؤمنین علیه السلام را فرا خواند و به او دستور داد بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.
آن حضرت هم از منبر بالا رفت و يک پله پايين تر از پيامبر صلى الله عليه و آله در طرف راست و احتراماً كمى مايل به طرف آن حضرت ايستاد كه پشت به حضرتش نباشد.
در اين حال پيامبر صلى الله عليه و آله دست بر شانه على عليه السلام گذاشت. اكنون مردم - بر خلاف هميشه كه يک خطيب را در حال نشسته مى ديدند - دو نفر را بر فراز منبر در حال ايستاده مى ديدند و خود را آماده شروع خطابه مى كردند.
پيامبر صلى الله عليه و آله نگاهى به راست و چپ جمعيت نمود و منتظر شد تا مردم پس از نماز فشرده تر بنشينند و جمع شوند و با سكوت آماده شنيدن سخنان حضرتش شوند.
ب) خطابه اى براى نسل ها
اكنون بى سابقه ترين سخنرانى تاريخ شش هزار ساله انبیاء علیهم السلام با حضور يكصد و بيست هزار نفر در مقابل اول شخصيت جهان آغاز مى شود. با نام خدا طنين صداى پيامبر صلى الله عليه و آله در فضاى غدير پيچيد:
بسم اللَّه الرحمن الرحيم، الحمد للَّه الذى علا فى توحده و دنا فى تفرده و جل فى سلطانه و عظم فى اركانه و احاط بكل شى علماً و هو فى مكانه ... .
سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر سكوت مطلق مردم حدود يک ساعت طول كشيد، كه طى آن مسايل اصولى و مبانى ريشه اى براى آينده اسلام تبيين شد، و اساس همه آنها ولايت و امامت دوازده امام عليهم السلام بعد از آن حضرت تا روز قيامت قرار داده شد.
حضرت پس از حمد و ثناى الهى، تصريح كرد كه بايد فرمان مهمى درباره على بن ابى طالب ابلاغ كنم، و اگر اين پيام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده ام و ترس از عذاب او دارم.
آنگاه امامت دوازده امام عليهم السلام بعد از خود را تا آخرين روز دنيا اعلام فرمود.
سپس با بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ...»، و كمال دين و تمام نعمت را با ولايت ائمه عليهم السلام اعلام فرمود.
بعد از آن غضب الهى بر دشمنان اهل بیت علیهم السلام را با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن و تفسیر آن به عده اى از اصحابشان بيان فرمود.
سپس با اشاره رمزى به «اصحاب صحیفه ملعونه»، تصريح كرد كه بعد از من مقام امامت را غصب مى كنند و غاصبين را لعنت كرد.
آنگاه تكيه سخن را بر اثراتِ ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام قرار داد و آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمود و آنها را به شيعيان و پيروان آل محمد عليهم السلام تفسیر نمود.
آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كرد و آنها را به دشمنان آل محمد عليهم السلام معنى نمود.
در فراز ديگر مطالبى اساسى درباره حضرت بقية الله الاعظم حجة بن الحسن المهدى ارواحنا فداه فرمود، و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره كرد؛ و آينده اى پر از عدل و داد را به دست آن حضرت به جهانيان مژده داد.
آنگاه بيعت با خود حضرت و سپس بیعت با على عليه السلام را با پشتوانه الهى مطرح كرد. در فرازى ديگر درباره احكام الهى سخن گفت و به اطاعت از ائمه عليهم السلام در همه امور دستور داد.
در آخرين مرحله خطابه، بيعتِ لسانى انجام شد كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام عليهم السلام و رساندن پيام غدير به نسل هاى آينده و غايبان از غدير بود.
كلمات نهايى پيامبر صلى الله عليه و آله دعا براى اقراركنندگان به سخنانش و نفرين بر منكرين اوامر آن حضرت بود، و با حمد خداوند خطابه حضرت پايان يافت.
ج) سه برنامه استثنايى بر فراز منبر
آن منبر سنگى كه در جغرافياى غدير مى درخشد - گذشته از سخنرانى - شاهد سه اقدام عملى نيز بود كه تا آن روز سابقه نداشت.
يكى آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و بيان مقام امامت، از فراز منبر مردم را مورد سؤال قرار داد و از آنان پاسخ خواست تا اقرار كنند.
حضرت فرمودند: چه كسى نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟ همه يكصدا پاسخ دادند: خدا و رسولش.
دوم آنكه از اميرالمؤمنين عليه السلام خواست نزديكتر بيايد و آنگاه دو بازوى حضرت را گرفت و او را تا آنجا بلند كرد كه پاهاى حضرت محاذى زانوان پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفت.
در آن حال فرمود: من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله: هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست.
خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند.
سوم بیعت عمومى بود كه حضرت از انبوه جمعيت خواست تا اقرار نام هاى درباره ولايت اهل بيت عليهم السلام بر زبان جارى سازند و آن را همراه پيامبر صلى الله عليه و آله تكرار كنند.
در اينجا خطاب به مردم فرمود:
همه بگوييد: ما فرمان تو را كه از جانب خداوند درباره على بن ابى طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندى اطاعت مى كنيم و به آن راضى هستيم و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مى كنيم... .
عهد و پيمان در اين باره براى ايشان از ما، از قلب ها و جان ها و زبان ها و ضماير و دستانمان گرفته شد. هر كس با دستش توانست و گرنه با زبانش بدان اقرار كرده است.
قرآن عجب حضورى در غدير دارد. هر فراز از اين واقعه عظيم با آيهاى تأييد مى شود تا آنجا كه امضاى الهى را به ارمغان مى آورد:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً».
خاطره هايى در جغرافياى غدير
الف) پايان سخنرانى و ادامه مراسم
با پايان سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله، برنامه سه روزه آغاز شد و در هر نقطه وادى غدير چراغ هدايتى به يادگار گذاشت. نگاهى به نقطه نقطه اين سرزمين يادآور خاطره هايى از آن ايام ثلاثه است، كه هر كدام به تنهايى جغرافياى اعتقاد ما نيز هست.
اگر جايگاه منبر بازسازى شود در زير درختان پيامبر صلى الله عليه و آله را خواهيم ديد كه عمامه خود را - كه سحاب نام داشت - به معناى اعلام جانشينى در برابر مردم بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام مى بندد.
ازدحام مردم را پس از سخنرانى خواهيم ديد كه سعى مى كنند خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام نزديک تر كنند، و تبریک و تهنيت بگويند و با ايشان مصافحه كنند.
فريادهاى شعفِ جمعيت شكوه و عظمت عجيبى را بر وادى غدير حاكم ساخته است.
اگر گوش جان فرا دهيم صداى منادى پيامبر صلى الله عليه و آله را مىشنويم كه در بين مردم اين خلاصه غدير را تكرار مى كند:
«من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».
ب) براى بيعت صف كشيدند
اگر با چشم دل بنگريم مراسم بیعت تماشايى است كه توقف سه روزه براى آن است. زير درختان در كنار بركه دو خيمه را خواهيم ديد كه به دستور خاص پيامبر صلى الله عليه و آله برپا شده است.
در يكى خود حضرت و در ديگرى امیرالمؤمنین علیه السلام جلوس فرموده اند. راستى عجب مناظر به ياد ماندنى!
مردم براى بيعت صف كشيده اند، صفى كه بايد يكصد و بيست هزار نفر در آن به نوبت بايستند و هر يک شخصاً بيعت نمايند. اين مراسم تا آن روز سابقه نداشت و مردم لحظه لحظه آن را دنبال مى كردند.
ابتدا وارد خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله مى شدند و با حضرت بر سر پيمان ولايت علوى دست بيعت مى دادند. آنگاه از خيمه حضرت خارج مى شدند و وارد خيمه اميرالمؤمنين عليه السلام مى شدند و با ادب «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» مى گفتند و بر سر پايدارى در اين ولايت و دفاع از آن، دست بيعت مى دادند.
كِى از خاطره بازديد كنندگان بيابان غدير محو خواهد شد كه ابوبکر و عمر در همين خيمه ها با پيامبر و على عليهما السلام دست بيعت دادند و «اصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة» گفتند و پرسيدند:
آيا اين برنامه از طرف خداست يا نه!!! و پيامبر صلى الله عليه و آله با تعجب فرمود: آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خدا مى شود؟! و با اين همه بساط سقیفه را همانان بر پا كردند، و پايه گذار ضديت با ولايت امیرالمؤمنین على عليه السلام تا ابد شدند.
ج) بيعت بانوان در غدير
منظره ديگرى كه در جغرافياى غدير ثبت شد بیعت زنان بود. بانوى بانوان جهان حضرت فاطمه زهرا علیها السلام از حاضرين اين بیعت بود، كه بعد از دو ماه و اندى آن را به ياد همه آورد و در گير و دار سقيفه خاطر نشان ساخت.
همسران پيامبر صلى الله عليه و آله از جمله عایشه و حفصه نيز از حاضران اين بيعت بودند كه با آن حجت عظيم كه بر آنان تمام شد چنان نقشى را در سقيفه ايفا كردند.
شكل خاص بيعت زنان فراموش نشدنى و يادآور حرمت و حجاب زنان در ولايت علوى بود. طشتى پر از آب، پردهاى در وسط آن، دست اميرالمؤمنين عليه السلام داخل آب در يک سوى پرده، دست بانوان در سوى ديگر پرده در آب، همه حاكى از آن است كه حتى در چنين امر عظيمى بايد بيعت از پشت پرده باشد كه نه تنها دست در دست بيعت كننده قرار نمى گيرد، بلكه پرده اى زده مى شود تا يكديگر را نبينند.
د) ملائكه در غدير
گشت و گذارى در وادى غدير، اولين شعر زيباى غدير را به گوش ما مى رساند، كه حسّان بن ثابت آن را سروده و از فراز بلندى به دستور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى مردم مى خواند.
در حاشيه اين سرزمين خاطره عجيبى خود نمايى مى كند. مردم امين وحى الهى جبرئيل را به صورت مردى خوشرو مى بينند كه مى گويد:
«پيامبر براى على پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى زند».
راستى جا دارد سه روز در غدير بمانيم و همه آن وقايع را جلو ديدگان آوريم و از ياد آنها لذت ببريم.
هـ) مباهله در غدير
پايان روز سوم نوبت ديدن اصحاب فيل بود كه با سنگ آسمانی نابود شدند! نوبت مباهله در غدير بود كه خدا به عنوان شاهد غدير معجزه نشان داد.
زير درختان، كنار خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله دوازده نفر پس از آن مراسم تاريخى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمده اند و حارث فهری سركرده آنان مى پرسد:
آيا اينكه گفتى «من كنت مولاه فهذا على مولاه» از جانب پروردگار بود يا از نزد خود گفتى؟!
و پيامبر صلى الله عليه و آله را مى بينيم كه در پاسخ او مى گويد: خداوند به من وحى كرده و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلام نمى كنم.
و حارث به مباهله فرا مى خواند: خدايا، اگر آنچه محمد مى گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست!
و خداوند را مى بينيم كه در برابر ديدگان آن جمعيت عظيم سنگى از آسمان بر سر حارث مى فرستد و او را نقش زمين مى كند، و با نزول آيه «سأل سائل بعذاب واقع» بر همه ثابت مى كند كه غدير الهى است.
و پيامبر صلى الله عليه و آله را مى بينيم كه به مردم مى فرمايد: شنيديد؟! ديديد؟! يعنى سزاى منكر ولايت على عليه السلام اين است.
ناگفته هاى پنهان غدير
ديدار كننده از وادى غدير با شنيدن اين فراز از وقايع آن روز احساس ديگرى از درون خود مى يابد، كه گويا آن روزها ماجراهاى ديگرى هم جريان داشته است.
وقايع و ماجراهايى كه جا دارد در اين جغرافياى تاريخى به جستجوى آنها نيز بپردازيم:
الف) فرياد شيطان در غدير
اگر چشم دل باز باشد ابلیس را خواهد ديد كه در روز غدير از شدت غيظ فرياد مى كشد. شياطين از او علت را مى پرسند و او مى گويد: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به سرانجام رسد هرگز كسى خدا را معصيت نخواهد كرد.
آنان به التماس مى گويند: تو بودى كه آدم را گمراه كردى، اكنون نيز دست به كار شو! او هم وعده مى دهد كه بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله آرام ننشيند و با كمک منافقان تمام تلاش خود را براى شكستن پيمان ولايت به كار گيرد.
ب) منافقين در غدير
ابلیس را در اين سوى غدير رها مى كنيم و سراغى از منافقین مى گيريم كه سخت در تلاشند. درختان و بركه و چشمه غدير و تک تک ريگ هاى آن وادى براى ما شهادت خواهند داد كه آن روز و در برابر منبر پيامبر صلى الله عليه و آله كدام چشمان خيانتكارى غيظ خود را فرو مى دادند.
آنان كه در مكه براى غصب خلافت همپيمان شده و «صحيفه ملعونه» را امضا كرده بودند، اكنون در ميان جمعيت نيروهاى خود را از ميان منافق صفتان انتخاب مى كردند.
آنان هنگام سخنرانى با نگاه هاى اعتراض گونه خود و هنگام بيعت با اعتراضات صريحشان، زهر خويش را بر عسل مصفاى غدير مى ريختند.
اكنون كه غدير را انجام شده مى بينند فتنه هاى جديدى در سر مى پرورانند: قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام قبل از رسيدن به مدينه! خدايا اين بركه چه اسرارى در خود نهفته دارد؟
به روى شيرين آن لبخند بزنيم يا براى روى تلخ آن اشک بريزيم. عجيب است كه بعد از اين همه، نقشه مى كشند كه در راه پيامبر صلى الله عليه و آله را به قتل برسانند و يا اگر نتوانستند على عليه السلام را !!
آرى، بالاخره مراسم سه روزه غدير پايان مى پذيرد، و كاروان صد و بيست هزار نفرى حجةالوداع با غدير وداع مى كنند، و جز اندكى در دل هم با غدير خداحافظى مى كنند!!
ج) قله «هَرشى» ادامه جغرافياى غدير
جغرافياى غدير اما هنوز گسترده مى شود و تا «هَرشی» در ۲۰ كيلومتر بعد از غدير ادامه مى يابد. اين نام چه ارتباطى با غدير دارد و كجاست؟ همان كوهى است كه مى خواستند بر فراز آن نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را و در پاى آن نقشه قتل امیرالمؤمنین علیه السلام اجرا كنند! چه كسانى؟ همانان كه بعد از رحلتش خلافت را غصب كردند!
پس بياييد بعد از ديدار غدير سرى هم به قله هَرشى بزنيم و خاطره تلخ آن شب را مرور كنيم. در تاريكى، اکثریت كاروان مجبورند كوه را دور بزنند چون اين گونه براى شتران آسان تر است، اما پيامبر صلى الله عليه و آله و عدهاى ديگر از كوه بالا مىروند تا با عبور از قله آن در سوى ديگر کوه زودتر پايين آيند و راه نزديک شود.
چشمان نافذى همچون حذیفه مى خواهد كه ببيند چهارده نفر زودتر از پيامبر صلى الله عليه و آله سربالايى كوه را در پيش گرفته به سرعت سمت قله را نشانه رفته اند.
كمى بعد، پيامبر صلى الله عليه و آله حركت مى كند و عده اى از قافله همراه مى شوند، ولى سربالايى تند كوه حركت شتران را كُند مى كند و قافله عقب مى ماند.
افسار شتر پيامبر صلى الله عليه و آله در دست حذيفه است و عمار از پشت سر شتر را راهنمايى مى كند و سريعتر به قله مىرسند. كسى جز پيامبر صلى الله عليه و آله نمى داند و نمى بيند كه در دو سوى گردنه چهارده نفر با شمشيرهاى آخته آماده اند و ظرف هاى پر از شن را در ابتداى سراشيبى نگه داشته اند تا با عبور شتر پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را رها كنند و با وحشت و سقوط شتر، جان پيامبر صلى الله عليه و آله به خطر افتد.
د) «و الله يعصمك من الناس» حافظ پيامبر صلى الله عليه و آله
اگر از هَرشى بازديد كرديد از كوه بپرسيد: آن چهارده نفر چه كسانى بودند كه با رسيدن پيامبرصلى الله عليه وآله به قله، ظرف هاى پر از شن و سنگ هاى بزرگ را به طرف شتر آن حضرت رها كردند؟
نداى «و اللَّه يعصمك من الناس» حافظ رسول صلى الله عليه و آله بود. با يک اشاره پيامبر صلى الله عليه و آله شتر متوقف شد و سنگ ها رد شدند و به سمت پايين كوه رفتند، اما منافقین با شمشير حمله كردند. حذيفه و عمار كه خطر را دريافته بودند شمشير بر كشيده حمله كردند و آنان را فرارى دادند.
اى كاش حاضر بوديم در لحظاتى بعد از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله با اشارهاى فضاى تاريک نيمه شب را روشن ساخت، و چهرههاى منحوس آنان را كه در پشت صخره ها پنهان شده بودند به حذيفه و عمار نشان داد: ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیده جراح، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولى ابی حذیفه.
واقعاً اين جغرافيا نيست، كه تاریخ اعتقاد ماست. در همين كوه و دشت هاى غدير است كه هم آينده اعتقادمان را بنا كرده ايم و هم دشمنان دين و دنيا و آخرتمان را شناخته ايم، و از اين جغرافياى تاريخى زير بناى فكرى خود را بنيان نهاده ايم.
جغرافياى غدير در چهارده قرن
آن روزها گذشت، اما مسجد غدير در كنار بركه و چشمه و درختان بر جاى ماند. مسافران مكه در ايام حج و غير آن از جادهاى عبور مى كردند كه غدير خم بر سر راهشان بود. در آنجا ياد آن روز بزرگ در دلها زنده مىشد و در مسجد آن نمازى به جاى مى آوردند و در آب بركه سر و رويى صفا مى دادند و «من كنت مولاه فعلى مولاه» را زمزمه مى كردند.
الف) اولين خرابى مسجد غدير به دست سقيفه
اين مسجد خارى در چشم دشمنان بود كه به عنوان شاهدى زنده از ولايت على عليه السلام در قلب بيابان مى درخشيد، و پيداست كه دشمنان هرگز چشم ديدن چنين بناى اعتقادى - تاريخى را نداشتند.
طبيعى بود كه اولين اقدام براى نابودى اين آثار به دست عمر بن الخطاب باشد، چرا كه او مؤسس صحیفه و سقیفه بود. آرى، به دستور عمر مسجد غدير كه توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحابش علامت گذارى شده بود از ميان برده شد و علائم آن محو گرديد؛ و سقیفه پنداشت كه آخرين يادگار غدير از صفحه روزگار برداشته شد.
ولى دلسوختگان غدير جغرافياى غدير را حفظ كردند، و در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام بار ديگر آنجا را احيا كردند و ياد غدير را زنده نمودند.
ب) خرابى دوم مسجد غدير به دست معاويه
پس از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام، بار ديگر معاویه دشمن كينه توز اسلام، ساربانى را با دويست نفر مأمور كرد و آنان را به غدير خم فرستاد، تا هر گونه آثارى در آنجا هست با خاک يكسان كنند.
اى درختان غدير كه در سايه شما پيامبر صلى الله عليه و آله دست على عليه السلام را به عنوان نشان هدایت بالا برد؛ و اى بركه و چشمه غدیر و اى ريگ هاى وادى غدير، اگر اشک مى ريزيد كه جاى پاى محمد و على عليها السلام را با خاک يكسان كردند، خبر داريد كه خانه محمد و على عليها السلام را به آتش كشيدند و طناب بر گردن صاحب غدير انداختند، تا به اجبار از او براى سقيفه بیعت بگيرند!!
ما هم با شما اشک مى ريزيم، اما خوشحاليم كه مدافعان هميشه بيدار غدير نگذاشتند اين محدوده جغرافيايى در لابلاى ظلم سقيفه نابود گردد.
ج) غدير خم در زمان ائمه عليهم السلام
بعد از آن امام حسین علیه السلام را در مسيرى كه از مکّه به عراق مى آمد، مى بينيم كه كاروان کربلا را از غدير عبور مى دهد و در آنجا توقفى دارد.
بار ديگر مسجد غدیر را در زمان امام باقر علیه السلام احيا شده مى بينيم. پس از آن امام صادق علیه السلام را مى بينيم كه رسماً در سفر از مدینه به مکّه در غدير توقفى مى نمايد و جاى منبر پيامبر صلى الله عليه و آله و جزئياتى از واقعه را نشان مى دهد. در نقطه اى ديگر محل خيمه منافقین را نشان مى دهد و برخى توطئه هاى آنان را بيان مى فرمايد.
در زمان امام کاظم علیه السلام نيز مسجد غدير را آباد مى بينيم و حضرت به اصحابشان دستور نماز در آن مسجد را مى داد، و تصريح مى فرمود كه پدرم نيز چنين دستورى را به اصحابش مى داد.
د) غدير خم از غيبت صغرى تا قرن چهاردهم
پيداست غدير خم به گونه اى جاى خود را در جغرافياى اسلام باز كرده كه ديگر ظالمان جرئت خراب كردن آن را نداشته اند و صفحات تاريخ همچنان حكايت از حفظ مسجد غدير دارد، تا آغاز غيبت صغرى (سال ۲۶۰ ق) كه على بن مهزيار اهوازى در سفرى كه به اشتياق ديدار امام زمان عليه السلام عازم مكه است در غدير پياده مى شود و در مسجد آنجا به مناجات مى پردازد.
پس از آن شیخ صدوق (م ۳۸۱ ق) را مى بينيم كه تصريح به بقاى مسجد غدير در زمان خود مى نمايد، و بر استحباب نماز در آنجا تأكيد مى كند.
بعد از او شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق) به مسجد غدير در زمان خود اشاره مى كند.
قاضى ابن برّاج (م ۴۸۱ ق) به بقاى مسجد غدير تا زمان خود تصريح كرده است.
پس از او ابن حمزه (م ۵۶۰ ق) به اين مطلب تصريح مى كند.
پس از آن ابن ادریس حلی (م ۵۹۸ ق) بقاى مسجد غدير در زمان خود را يادآور شده است.
بعد از او علامه حلى (م ۷۲۶ ق) اين مطلب را خاطر نشان كرده است.
تا زمان شهيد اول (م ۷۶۸ ق) كه مى گويد: «ديوارهاى اين مسجد تا امروز باقى است».
بعد از آن شيخ يوسف بحرانى (م ۱۱۸۶ ق) را مى بينيم كه به وجود مسجد غدير در زمان خود تصريح مى كند.
سيد حيدر كاظمى (م ۱۲۶۵ ق) از وجود مسجد غدير خبر داده و مى گويد: «با آنكه جاده از غدير فاصله دارد ولى مسجد آن مشهور است».
محدث نورى نيز از وجود آن در قبل از سال ۱۳۰۰ ق خبر داده كه در سفر حج با استاد خود سيد مهدى قزوينى حلى در مسجد غدير نماز خوانده اند.
غدير در عصر حفظ ميراث فرهنگى
الف) قرن چهاردهم و انهدام مسجد غدير
شكى نيست كه چون منطقه غدير در مسير سيل است تغييراتى در شكل و حدود جغرافيايى آن پديد آيد. آن چند درخت كهنسال در طول ۱۴۰۰ سال از بين رفته اند. در اين بيابان در سال هاى بارانى گياهان و درختان بيشترى روييده و در خشكسالى از بين رفته است.
چشمه غدیر گاهى پر آب و گاهى كم آب بوده و در مواردى در صدد حفر و ازدياد آب آن برآمده اند. بركه غدير در اثر عوارض طبيعى عريض تر يا كم عرضتر شده است.
حتى در زمان عثمانى ها سيل شديد باعث خرابى مسجد شده و دوباره اقدام به بازسازى آن گرديده است.
نكته قابل توجه، عنايت خاص سلاطين هند به مسجد غدیر بوده، كه چند بار توسط آنان تعمير و بازسازى شده است. آنچه مسلم است اينكه تا قبل از سلطه وهابيان در عربستان، مسجد غدير رسماً بر جا بوده و محل زیارت و نماز حاجيان در رفت و برگشت حج بوده است.
يكى از بناهاى مقدسى كه وهابیت همچون ساير موارد به انهدام آن دست يازيده مسجد غدير است. آنان با دو اقدام كينه توزانه اثر مسجد غدير را به كلى محو كرده اند.
از يک سو ساختمان مسجد را كاملاً منهدم ساخته و از بين برده اند و اثرى از آن باقى نگذاشته اند، و از سوى ديگر جاده را به قدرى از غدير فاصله داده اند كه حتى دورنماى آن را از جاده نمى توان ديد.
ب) اكتشاف جغرافيايى غدير در قرن پانزدهم
خوشبختانه دو محقق شناخته شده از كشور عربستان اقدام به شناسايى غدير نموده اند. اين دو محقق نتيجه تحقيق خود را به طور مستند و به صورت كتابى منتشر ساختهاند.
يكى جغرافيدانى از اهل سنت به نام عاتق بن غيث بلادى است كه اهل بلاديه در نزديكى غدير است. او از طرف دولت عربستان مأمور به شناسايى مسير هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله شده و در اين راه به غدير خم رسيده و به شناسايى دقيق آن پرداخته است.
او در سال هاى ۱۳۹۳ و ۱۳۹۶ قمرى در دو نوبت شخصاً به آن منطقه سفر كرده و به تحقيق از اهالى آنجا پرداخته و جزئيات جغرافيايى منطقه را به صورت دقيقى ثبت كرده است.
ديگرى علامه دكتر شيخ عبدالهادى فَضلى از علماى شيعه منطقه شرقى عربستان است، كه در سال هاى ۱۴۰۲ و ۱۴۰۹ قمرى شخصاً دو سفر اكتشافى به منطقه غدير داشته و با توجه به منابع تاريخى اقدام به شناسايى دقيق محدوده منطقه غدير و بركه و چشمه آن با تحقيقات محلى نموده است.
مهم اين است كه تحقيقات اين دو محقق - با آنكه جدا از هم صورت گرفته - نتايج يكسانى داشته و سخن هر دو در شناسايى غدير يكى است.
اين نتيجه به ما اطمينان مى دهد كه بركه غدير هم اكنون پا برجاست و چشمه غدير نيز مى جوشد و آب آن به سمت بركه مى آيد و در آن مى ريزد و جغرافياى غدير خم با زمان پيامبر صلى الله عليه و آله تغيير زيادى نكرده است.
گام ديگر، بناى مجدد مسجد غدير است كه اميدواريم در آيندهاى نزديك تحقق پذيرد؛ و بار ديگر حاجيان در مسير رفت و برگشت در مسجد غدير توقفى كنند و از بركه آن روح و جان خويش را صفايى دهند.
تحقيق در جغرافياى غدير[۷]
از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تألیف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد جغرافياى غدير و موقعيت منطقه غدير از نظر جغرافيايى و تاريخچه آن در طول تاریخ و موقعيت آن در زمان حاضر است.
توصيف جغرافيايى غدير خم[۸]
منطقه غدير خم در مسير سيلاب هايى واقع شده كه پس از عبور از غدير به جحفه مى رسد، و سپس تا درياى سرخ ادامه پيدا مى كند. اين وادى يا سيلاب، سيل هاى ساليانه را به دريا مى ريزد. چنين مسيرهايى را به زبان عربی «وادى» مى گويند.
بنابراين در توصيف جغرافيايى غدير مى توانيم بگوئيم: وادى جحفه مسير سيلى است كه به دريا مىريزد. در اين مسير آبگيرى طبيعى بوجود آمده كه پس از عبور سيل، آبهاى باقيمانده در آن جمع مىشوند، و به چنين گودالها و آبگيرهايى در عرب «غدير» مى گويند.
در مناطق مختلف غديرهاى زيادى در مسير سيلها وجود دارد كه با نامگذارى از يكديگر شناخته مى شوند. اين غدير هم براى شناخته شدن از غديرهاى ديگر بنام «خم» نامگذارى شده است.
نام غدير خم در طول چهارده قرن تغيير نيافته و در كتاب هاى جغرافيايى و تاريخى و لغت مربوط به قرون مختلف همين نام را براى اين مكان معين مى بينيم كه موقعيت دقيق آن را هم تعيين كرده اند و فواصل آن را از چهار جهت به صراحت گفته اند.[۹]
با توجه به اينكه يک منطقه جغرافيايى را به مناسبت هاى مختلف با نام هاى متفاوت ياد مى كنند، لذا غدير خم هم در تاریخ با نام هاى مناطقى كه از نظر جغرافيايى از آن حساب مى شود نام برده شده است.
در مواردى به عنوان «جحفه» از آن ياد شده، بدان جهت كه غدير خم در وادى جحفه قرار دارد. در مواردى «خرّار» گفته شده كه نام مسير سيل از غدير تا جحفه است كه سيل را به آنجا مى ريزد. در مواردى با نام «غُرَبة» ياد مى شود و اين بمناسبت همجوارى غدير با اين منطقه است و هر دو در يک وادى قرار دارند.
با توجه به اينكه موقعيت غدير و جحفه به صورت از شرق به غرب در مسير سيل است و هر چه به سمت دريا پيش مىرود مسير سيل وسيع تر مى شود و كسانى كه در صدد تعيين فاصله جحفه تا غدير بوده اند از زاويه هاى مختلفى مسافت را اندازه گرفته اند، لذا فاصله آن تا جحفه را گاهى سه مايل و گاهى دو مايل تعيين كرده اند.
توصيف عمومى غدير
شرايط جغرافيايى منطقه در طول تاریخ تغييراتى داشته است، به خصوص آنكه در مسير سيل بوده و شكل آن به راحتى تغيير مى يابد. به همين جهت در توصيف غدير خم جنبه هاى حياتى و طبيعى از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله تا كنون تغييراتى داشته اند كه به شرح زير است:
الف) در نزديک آبگير (غدير) چشمه آبى است كه پس از جارى شدن به سمت غدير آمده و در آن مى ريخته است. اين چشمه گاهى كم آب يا خشک مى شده و گاهى در اثر عوامل طبيعى مسيرش از غدير عوض مى شده و به سمت ديگرى مى رفته است.
ب) در اطراف چشمه درختانى سرسبز و انبوه رشد كرده و محل زيبايى را ايجاد كرده بوده است. گاهى در اثر سيلاب ها اين درختان از بين مى رفته و يا در سالهايى كه آب چشمه كم بوده يا خشک شده درختان نيز سرسبزى خود را از دست داده يا خشكيده اند.
ج) كنار آبگير نيز درختان صحرايى كهنسالى بوده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در سايه آنها سخنرانى فرموده است. اين درختان نيز در اثر عمر زياد خشكيده و سيل نيز در از بين رفتن آنها مؤثر بوده است.
د) خود آبگير نيز از نظر عمق و عرض و طول در ساليان متمادى كه سيل از روى آن عبور كرده تغييرات زيادى به خود ديده، ولى محل اصلى آن تغييرى نكرده است و در طول تاريخ تا امروز به عنوان غدير خم محلى معروف بوده است.
توصيف تفصيلى غدير
در تاریخ صورت كاملى از غدير ترسيم شده كه به خوبى قابل شناسايى است:
الف) چشمه غدير
در لسان العرب مى گويد: ابن اثیر گفته است: «غدير موضعى بين مکّه و مدینه است. چشمه اى كه آنجاست در آن مى ريزد».[۱۰]
در معجم و الروض المعطار مى گويد: «در اين غدير آب چشمه اى مى ريزد».[۱۱]
در معجم البلدان مى گويد: «خم موضعى است كه چشمه اى در آن مى ريزد».[۱۲]
اسدى مى گويد: در سه مايلى جحفه در كنار چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است و بين مسجد و چشمه درختانى قرار دارد. اينجا همان غدير خم است.[۱۳]
عياض مى گويد: «غدير بركه اى است كه چشمه اى در آن مى ريزد، و بين بركه و چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است».[۱۴]
ب) آبگير
كلمه غدير كه به معناى آبگیر است همان جايى است كه آب سيل و نيز آب چشمه در آن جمع مى شود و در تمام عبارات تاريخى معروف ترين نام اين منطقه با همين آبگير است.
عرام مى گويد: «غدير خم در سمت طلوع آفتاب است و هيچ گاه آب آن خشک نمى شود.[۱۵]
ج) درختان
در حدیث طبرانى مى گويد: پیامبر صلی الله علیه و آله در غدير خم زير درختان خطابه ايراد كرده است.[۱۶]
در حديث حاكم مى گويد: آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از حجةالوداع بازگشت و در غدير خم پياده شد دستور داد خارهاى زير درختان را كندند».[۱۷]
در حديث احمد حنبل آمده است: براى پيامبر صلى الله عليه و آله با پارچه سايبانى در برابر آفتاب بر روى درخت سَمُرَه ساختند.[۱۸]
در حديث ديگر آمده است: زير دو درخت براى پيامبر صلى الله عليه و آله جارو زده شد و حضرت نماز ظهر را خواندند.[۱۹]
در كتاب «استجلاب ارتقاء الغرف» آمده است: پيامبر صلى الله عليه و آله نماز جماعت غدير را زير درختان خواندند.[۲۰]
در روايت ابونعيم آمده است: هيچ كس در اطراف درختان باقى نماند مگر آنكه با چشم خود پيامبر صلى الله عليه و آله را مىديد و با گوش خود صداى آن حضرت را مى شنيد.[۲۱]
اين درختان از نوع «سمره» بود كه درخت بيابانى عظيمى با شاخ و برگ طولانى و درهم پيچيده همچون چنار است و در اشعار و احاديث به عنوان «دوح» به معناى درخت بزرگ نيز ياد شده است. اين درختان كنار آبگير بوده و غير از مجموعه درختانى است كه در وادى متفرق بوده و بعداً ذكر خواهد شد.
د) مجموعه درختان
كلمه «غيضة» در عربی موضعى است كه در آنجا درختان بسيار و درهم پيچيده باشد. در اطراف غدير درختانى بوده كه در عبارات تاریخ چنين توصيف شده است:
الف) بكرى مى گويد: در اين غدير چشمه اى مى ريزد و اطراف آن درختان بسيار و درهم پيچيده است.[۲۲]
ب) صاحب مشارق مى گويد: خم نام مجموعه درختانى در آنجاست و در آنجا آبگيرى است كه به اين بيشه نسبت داده مى شود.[۲۳]
هـ) علف هاى بيابانى
ياقوت حموى از عرّام نقل مى كند: در منطقه غدير گياهى جز مرخ و تمام و اراک و عشر نيست.[۲۴]
و) مسجد
در مكانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله توقف نمود و نماز خواند و خطابه ايراد كرد و اميرالمؤمنين عليه السلام را به عنوان صاحب اختيار و خليفه مردم تعيين كرد، مسجدى ساخته شد كه محل آن بين چشمه و آبگیر بوده است.
بكرى مى گويد: «بين غدير و چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است».[۲۵]
حموى مى گويد: صاحب مشارق گفته است: «خم موضعى است كه چشمه اى در آن مى ريزد، و بين غدير و چشمه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است».[۲۶]
تاريخچه اين مسجد در عنوان «مسجد غدير» آمده است.
ز) سكونت
حموى از حازمى نقل كرده كه «اين وادى به وخامت موصوف است». منظور از وخامت غير قابل سكنى بودن آن است؛ ولى حموى از عرّام نقل كرده كه در اين منطقه عده اى از قبيله خزاعه و كنانه زندگى مى كنند ولى بسيار كم اند.[۲۷]
جغرافيدان عربستان عاتق بن غيث بلادى، سه دليل ذكر مى كند كه در اين مكان سكونت جمعى از مردم به صورت شهر يا روستاى مهمى بر قرار بوده است:
اول: چشمه غدير، كه يكى از اهالى بلاديه در گذشته نه چندان دور اقدام به حفر مجدد آن براى وفور آب نموده است. بايد توجه داشت كه در حجاز بودنِ يک چشمه مساوى با برقرارى يک روستاست. آثار باقى مانده نشان مى دهد كه در اين مكان آبادى بوده كه ساختمان هاى آن از سنگ بنا شده بوده و حصارى داشته است.
دوم: زمين هاى اطراف غدير همه كوهپايه اى و مايل به دشت هستند و تا آنجا كه اهل منطقه نقل مى كنند سراسر آن را نخلستان پوشانده بوده است. اين آبادى مى تواند دليلى بر وجود عده اى به عنوان سكونت در آنجا باشد.
سوم: بعد از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام فرزندان صحابه و انصار و قريش در دشت هاى حجاز متفرق شدند و براى خود باغ ها و آبادى هايى ساختند كه به صراحت تاريخ مناطق اطراف غدير خم از آن مناطق است.
با توجه به اينكه در مناطق دور دستتر از غدير آبادى هايى در كنار آب ها به وجود آمده، استبعادى ندارد در اين غدير هم وطن كرده باشند و اطراف آن را آباد نموده باشند، چرا كه هم به جاده و آبادى هاى ديگر نزديک تر است و هم سابقه حضور پيامبر صلى الله عليه و آله در آنجا ثابت بوده است.
اين سه دليل ثابت مى كند كه سرزمين غدير خم كه امروزه فقط چند چادرنشين در اين سو و آن سويش خيمه زده اند، روزگارى شهر يا روستاى آبادى بوده است.
از نظر شيعه دليل ديگرى موارد فوق را تأييد مى كند و آن صراحت تاریخ به وجود مسجد غدير در آنجاست. قرائن مذكور نيز مؤيدى قوى بر وجود مسجد غدير است كه طبعاً به خاطر عبور حجاج زمينه سكونت نيز در آنجا فراهم بوده است.[۲۸]
جايگاهى مناسب براى سخنرانى[۲۹]
از جهاتى كه در انتخاب سرزمين غدير خم مى توان به آن اشاره كرد، وجود پنج درخت كهنسال مانند چنار در كنار بركه در يک ستون بود كه از شرق به غرب روييده بودند.
اين درختان با سايه بلندشان - اگر چه براى صد و بيست هزار نفر مكفى نبود ولى مى توانست سايبان خوبى براى جايگاه سخنرانى و خيمه هاى بیعت باشد و عظمتى خاص و جلوه اى زيبا بدان ببخشد.
اين بود كه به محض رسيدن به غدير خم از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام شد كه كسى زير درختان نرود و آن موضع خالى بماند.[۳۰] اين دستور از يک سو مانع از ازدحام مردم مى شد كه طبعاً همه مى خواستند زير درختان را براى استراحت خود انتخاب كنند، و از سوى ديگر آن مكان براى آماده سازى جايگاه مراسم خالى مى ماند.
همه اين خصوصياتِ مكانى باعثِ انتخاب سرزمين غدير خم براى آخرين و بلندترين و مهمترين خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله شد، و تا امروز هر كس به جزئيات جغرافيايى و اقليمى و امكانات آن توجه مى كند از اين حسن انتخاب در شگفت مى ماند.
جمع بندى بين توصيف هاى جغرافيايى مختلف در غدير[۳۱]
اکثریت قائلند كه غدير در جحفه است، و منظورشان اين است كه غدير خم در وادى جحفه قرار دارد.
در اين موارد منظور از جحفه «وادى جحفه» است، نه روستاى جحفه كه ميقات است. دليل اين مطلب مسافتى است كه بين جحفه و غدير خم تعيين مى كنند، و معنايش مغايرت جحفه با غدير خم است كه فاصله بين آن دو در نظر گرفته مى شود.
دليل ديگر اينكه وادى جحفه از غدير آغاز مى شود و به درياى سرخ منتهى مى گردد و غدير جزئى از وادى جحفه مى شود. بنابر اين معنى ندارد بين آنجا و وادى جحفه كه جزء آن است مسافت تعيين گردد.
مطلبى كه فقط حميرى در الروض المعطار گفته تعيين محل غدير بين جحفه و عسفان است كه مى گويد: «بين جحفه و عُسفان غدير خم است».[۳۲]
بدون شک اين اشتباهى از اوست، به خصوص آنكه صريحاً محل غدير را در سه مايلى جحفه در سمت چپ جاده تعيين كرده است، در حالى كه بين جحفه و عسفان محلى به نام غدير شناخته نشده است.
ظاهراً منشأ اشتباه آنجاست كه او عبارت تعيين كننده مسافت از سه مايلى جحفه در سمت چپ جاده را از كتاب «معجم ما استعجم» گرفته و متوجه نشده كه منظور بكرى از سمت چپ جاده نسبت به كسى است كه از مدینه به مکّه مى رود نه از مکّه به مدينه، ولذا اين اشتباه رخ داده است.
بكرى در معجم مى گويد: «غدير خم در سه مايلى جحفه و در سمت چپ جاده است».[۳۳] و همانطور كه گفتيم منظورش سمت چپ جاده از سوى مدينه به مكه است. دليل اين مطلب گفته او در بيان مراحل جاده بين حرمين و مسافت هاى آن است كه از سمت مدينه آغاز مى كند و وادى عقيق را نام مى برد و مى گويد: «راه مكه از طرف مدينه از عقيق است: از مدينه تا ذى الحليفة...».[۳۴]
از همه اين موارد استفاده مى شود كه غدير خم در انتهاى وادى خرّار و آغاز جحفه در سمت راست جاده حُجاج از مدينه به مكه واقع شده است و به همين جهت است كه عده اى غدير را به نام «خَرّار» خوانده اند.
حدود عمومى غدير[۳۵]
منطقه غدير خم در مسير سيلاب هايى واقع شده كه پس از عبور از غدير به جحفه مى رسد و سپس تا درياى سرخ ادامه پيدا مى كند و سيل هاى ساليانه را به دريا مى ريزد. چنين مسيرهايى را به زبان عربی «وادى» مى گويند.
بنا بر اين در توصيف جغرافيايى غدير مى توانيم بگوييم: وادى جحفه مسير سيلى است كه به دريا مى ريزد. در اين مسير آبگيرى طبيعى به وجود آمده كه پس از عبور سيل، آب هاى باقيمانده در آن جمع مى شوند، و به چنين گودال ها و آبگيرهايى در عرب «غدير» مى گويند.
در مناطق مختلف غديرهاى زيادى در مسير سيل ها وجود دارد كه با نامگذارى از يكديگر شناخته مى شوند. اين غدير هم براى شناخته شدن از غديرهاى ديگر به نام «خم» نامگذارى شده است.
نام غدير خم در طول چهارده قرن تغيير نيافته، و در كتاب هاى جغرافيايى و تاريخى و لغت در قرون مختلف همين نام را براى اين مكان معين مى بينيم. حتى موقعيت دقيق آن را هم تعيين كرده و فواصل آن را از چهار جهت گفته اند.[۳۶]
با توجه به اينكه يک منطقه جغرافيايى را به مناسبت هاى مختلف با نام هاى متفاوت ياد مى كنند، لذا غدير خم هم در تاریخ با نام هاى مناطقى كه از نظر جغرافيايى از محدوده آن حساب مى شود نام برده شده است.
در مواردى به عنوان «جحفه» از آن ياد شده، بدان جهت كه غدير خم در وادى جحفه قرار دارد. در مواردى «خرّار» گفته شده كه نام مسير سيل از غدير تا جحفه است كه سيل را به آنجا مى ريزد. در مواردى با نام «غُرَبة» ياد مى شود و اين به مناسبت همجوارى غدير با اين منطقه است و هر دو در يک وادى قرار دارند.
با توجه به اينكه موقعيت غدير و جحفه به صورت از شرق به غرب در مسير سيل است و هر چه به سمت دريا پيش مىرود مسير سيل وسيع تر مى شود و كسانى كه در صدد تعيين فاصله جحفه تا غدير بوده اند از زاويه هاى مختلفى مسافت را اندازه گرفته اند، لذا فاصله آن تا جحفه را گاهى سه مايل و گاهى دو مايل تعيين كرده اند.
حدود غدير نزد جغرافيدانان[۳۷]
«كُراع» به معنى پايان مسيل و انتهاى مسير آب است، و «غُمَيم» نام اين منطقه اى بين مكه و مدينه بوده كه غدير خم در آن واقع شده است. «غدير» به معناى گودالى است كه پس از عبور سيل، آب در آن باقى مى ماند. «خمّ» نام اين آبگير بوده است. محل «غديرخم» در وادى جحفه و به همين نام معروف است.
بسيارى از اهل لغت و جغرافى و تاريخ نگاران محل غدير را بين مکّه و مدینه دانسته اند:
در «لسان العرب» مى گويد: «غدير خم آبگير معروفى بين مكه و مدينه است».[۳۸]
ياقوت در «معجم البلدان» مى گويد: «حازمى گفته است: خم، مسير سيلى بين مكه و مدينه است ... ، و زمخشرى گفته كه خم، نام مرد رنگرزى است كه آبگير بين مكه و مدينه به او نسبت داده شده است».[۳۹]
ابن منظور در «لسان العرب» مى گويد: «خم آبگير معروفى بين مكه و مدينه در جحفه است كه همان غدير خم است».[۴۰]
فيروزآبادى در «قاموس» مى گويد: «غدير خم، محلى است در مسير سيلى بين حرمين شريفين».[۴۱]
از اين عبارات معلوم مى شود اختلافى درباره اينكه غدير بين مكه و مدينه است وجود ندارد، و بحث بر سر تعيين مكان آن بين اين دو شهر است.
دقت در شرايط مكانى غدير
سخنرانى تاريخى درباره اعلان ولايت امامان مى توانست در مدينه انجام شود، همان گونه كه در مكه يا عرفات يا مشعر يا مِنا امكانِ اجرا داشت.
جاى دقت دارد كه چرا اين موقعيتهاى مكانى براى خطبه غدیر در نظر گرفته نشد و بركه اى در ميان بيابان براى آن تعيين شد.
علت انتخاب سرزمين غدير خم براى اجراى حكم الهى[۴۲]
در مورد اينكه چرا سرزمين غدير خم براى ابلاغ ولايت و امر امامت انتخاب شد مى توان چند وجه بيان كرد:
۱. شايد اگر پيامبر صلى الله عليه و آله مىخواست اجراى حكم «بلّغ ما انزل إليك من ربك» را در مكه و پيرامون خانه کعبه و حتى در سرزمين عرفات و منى انجام دهد با اجراى ساير احكام حج ممزوج مى شد، و معاندين كه مترصد فرصت اخلال و خدشه بودند فرصت بيشترى داشتند كه به نيتهاى شوم خود بپردازند.
۲. سرزمين غدير و محلى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله انتخاب فرمود، اين مناسبت را داشت كه جمعيت يكصد و بيست هزار نفرى حجاج در سفر حجةالوداع به بهترين شكل گرداگرد آن حضرت قرار گيرند، كه ابلاغ را همه به گوش خود بشنوند و به چشم خود ببينند.
۳. حجاج در برگشت از اجراى حج و فارغ البال بودند؛ كه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله وظايف خود را انجام داده اند. اين آسوده خاطر بودن و شادمانى درونى، آنها را آماده شنيدن حكم تازه پرودگار و پذيرفتن اين امر مهم مى كرد.
۴. غدير خم گذرگاه و محلى بود كه حجاج از بعد آن متفرق مى شدند؛ گروهى به طرف یمن و گروه هاى ديگر هم به طرف مدينه و نيز ديگر مكانهاى اطراف پراكنده مى شدند.
۵. از همه مهمتر اينكه پيامبر مكرم اسلام صلى الله عليه و آله با نزول امين وحى الهى جبرئيل و ابلاغ «و اللَّه يعصمك من الناس»، «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» به اطمينان كامل رسيده بود.
۶. مردم هم در اين آخرين ديدار، هر خاطره اى را بهتر در حفظ نگه مى داشتند و ابلاغ آن به ديگران نيكوتر انجام مى شد.
۷. همين امتيازهاى مذكور براى سرزمين غدير خم موجب شد كه موضوع جريان غدير در سينه ها محفوظ بماند، و تا امروز به دست ما برسد و براى آيندگان نيز استمرار داشته باشد.
۸. همچنين همين امتيازهاى سرزمين غدير موجب شده كه كتاب هاى بسيارى تألیف شده است، كه يک نمونه چشمگير آن «عبقات الانوار» و «الغدير» است.
علت نامگذارى به غدير خم[۴۳]
از مجموع معانى كه در فرهنگ هاى عربى براى «غدير» و «خم» ذكر كرده اند مى توان تعريف زير را به دست آورد:
غدير
آبگير و محل پست طبيعى زمين است كه آب باران يا سيل در آن جمع مى شود و معمولاً آب آن تا فصل گرما نمى ماند.
جمع كلمه «غدير» به چهار صورت مى آيد: غُدُر، غُدْر، أغدُرَة، غُدْران.[۴۴]
درباره علت نامگذارى «آبگير» به «غدير» - كه صفت مشبّهه است - دو جهت ذكر كرده اند:
الف) به معناى اسم مفعول از ماده «مغادرة» يعنى رفتن و باقى گذاشتن است، و منظور آن است كه سيل آبگير را پر مى كند و آن را با آبش رها مى كند و مى رود.
ب) به معناى اسم فاعل از ماده «غدر» يعنى حيله است، و منظور آن است كه آبگير با آب فراوانى كه دارد واردين را مى ترساند و هنگام شدت احتياج آبش تمام مى شود. اين معنى را زبيدى در تأييد شعر كميت، قوى دانسته است.[۴۵]
خم
ياقوت در معجم البلدان از زمخشری نقل كرده كه «خم» نام مرد رنگرزى بوده، كه آبگير بين مكه و مدينه به او نسبت داده شده است.
سپس از صاحب مشارق نقل مى كند كه گفته است: «خم اسم مجموعه درختانى در آنجاست و در آن آبگيرى است كه به خم نسبت داده مى شود».[۴۶]
همين جهتِ نامگذارى غدير به «غدير خمّ» را در كلام بكرى مى بينيم كه مى گويد: «غدير خم در سه مايلى جحفه است. در اين آبگیر چشمه اى مى ريزد و اطراف آن درختان بسيار و در هم پيچيده است و اين همان مجموعه درختانى است كه به آن خمّ مى گويند».[۴۷]
غدير خم كجاست؟
در راه مكه تا مدينه، در ۲۰۰ كيلومترى مكه و ۳۰۰ كيلومترى مدينه بركه آبى به نام «خُم» وجود داشت كه با عنوان «غدير خم» شناخته مى شد. بين دو رشته كوه در شمال و جنوب، اين آبگير از شرق به غرب كشيده شده و تا درياى سرخ امتداد داشت و مسير سيل به صورت زمينى هموار در آمده بود.
درختان بيابانى «سَمُر» - كه به فارسی «كُنار» گفته مى شود - به صورت متفرق در اين مسيل به چشم مى خورد. در يک سوى اين زمين هموار بركه بزرگ «غدير خم» قرار گرفته بود. موقعيت خاص اين غدير در آن بود كه آبش در طول سال خشک نمى شد.
به همين جهت درختانى چند در كنار آن روييده بود ومحل معروفى براى استراحت مسافران خسته بود.
غدير در زمان ائمه عليهم السلام[۴۸]
همانگونه كه «غدير» پرچمى بر بلنداى تاریخ است كه از آن نور سبز «على ولى الله» مى درخشد، مسجد غدير هم تيرى به چشم دشمنان ولايت بوده كه بناى گِل و آجرى آن به عنوان سندى زنده از غدير در قلب صحرا مى درخشيد.
از همين جاست كه دشمنان كينه توز على عليه السلام كه درِ خانه اش را آتش زدند و تابعين آنان در طول قرنها هرگز چشم ديدن چنين بناى اعتقادى - تاريخى را نداشتند.
آثار مسجد غدير كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحابش علامت گذارى شده بود، اولين بار به دست عمر بن الخطاب از ميان برده شد و علائم آن محو گرديد. ابن شهرآشوب در كتاب «مثالب» مى گويد: «آثار مسجد غدير را به دستور عمر مخفى كردند».[۴۹]
بار ديگر در زمان اميرالمؤمنين عليه السلام احيا شد ولى پس از شهادت آن حضرت، معاویه ساربانى را با دويست نفر فرستاد تا آثار غدير خم را با خاک يكسان كنند! ابن شهرآشوب در كتاب «مثالب» مى گويد: «صاحب اغانى ذكر كرده كه معاويه ساربانى را با دويست نفر از خوارج فرستاد تا آثار غدير خم را با خاک يكسان كنند».[۵۰]
بعد از آن امام حسین علیه السلام را در مسيرى كه از مکّه به عراق مى آمد، مى بينيم كه كاروان کربلا را از غدير عبور مى دهد و در آنجا توقفى دارد.
بار ديگر مسجد غدير را در زمان امام باقر علیه السلام احيا شده مى بينيم. پس از آن امام صادق علیه السلام را مى بينيم كه رسماً در سفر از مدينه به مكه در غدير توقفى مى نمايد و جاى منبر پيامبر صلى الله عليه و آله و جزئياتى از واقعه را نشان مى دهد. در نقطه اى ديگر محل خيمه منافقين را نشان مىدهد و برخى توطئه هاى آنان را بيان مى فرمايد.
در زمان امام کاظم علیه السلام نيز مسجد غدير را آباد مى بينيم و حضرت به اصحابشان دستور نماز در آن مسجد را مى داد، و تصريح مى فرمود كه پدرم نيز چنين دستورى را به اصحابش مى داد.
فاصله غدير تا جحفه[۵۱]
براى تعيين دقيق محل غدير از نظر جغرافيايى نسبت آن با جحفه در نظر گرفته شده چون منطقه معروفى بوده و هست. منابع زير درباره تعيين فاصله غدير به دست آمده است:
بكرى فاصله را سه مايل تعيين كرده، و از زمخشرى از قول قائلى نقل كرده كه فاصله دو مايل است، و اشاره به ضعف اين قول نموده است.[۵۲]
حموى فاصله را دو مايل تعيين كرده است.[۵۳]
فيروزآبادى فاصله را سه مايل تعيين كرده است.[۵۴]
نصر و عرّام فاصله را يک مايل گفته اند.[۵۵]
اين اختلاف فاصله از يک مايل تا سه مايل به خاطر جاده هاى مختلفى است كه بين غدير و جحفه وجود دارد، به خصوص آنكه وادى جحفه بعد از غدير رفته رفته پهنتر مى شود تا به جحفه و بعد از آن به دريا مى رسد.
ممكن است در موردى از كنار كوه ها اندازه گيرى شده باشد كه نزديک تر است و يک مايل گفته شده، و در موردى از وسط وادى طى طريق شده و دو مايل گفته شده، و در موردى از حاشيه وادى اندازه گيرى شده و سه مايل تعيين شده است.
قله «هَرشى» ادامه جغرافياى غدير[۵۶]
عاتق بن غيث بلادى در كتاب «على طريق الهجرة» به توصيف کوه هرشی در مسير مکّه تا مدینه مى پردازد و مى گويد: در ۱۶ كيلومترى شمال شرقى شهر «رابغ» كوه هرشى است.
«هَرشى» در واقع نام بيابانى است كه دو كوه آن را در بر گرفته است. كوه بزرگتر را »هَرشى« مىگويند كه مسير جاده از آنجاست، و كوه كوچكتر را »هُرَيْشاء« مىگويند كه فقط راه پياده يا مالرو دارد.
كوه هرشى به سمت جنوب شيب تندى دارد، ولى از طرف شمال به بيابانى مسطح سرازير مى شود كه به سوى غرب امتداد دارد و آن را بيابان «بيض» مى نامند، و در سمت شرقى آن بيابان «شيباء» قرار دارد.
از قديم راه حجاج از «سقياء» تا «جحفه» از كوه هرشى بوده است. در آغاز ورود اتومبیل، كوه هرشى را براى عبور ماشين آماده مى كردند ولى به نتيجه اى نرسيد چرا كه در آن زمان ماشين هاى جاده سازى مدرن نبود.
بعد از آن جاده اتومبيل از مسير ديگرى قرار داده شد و منطقه هرشى متروكه واقع شد و سيل در آنجا خرابى ايجاد كرد، به گونه اى كه هم اكنون بالا رفتن و پايين آمدن از كوه با خطر مواجه است.
علت انتخاب راه قله هرشى با همه دشوارى عبور از آن، فقط نزديک شدن مسير است كه از رابغ به «مُبيريك» از راه هرشى ۳۱ كيلومتر و از راه مستوره ۸۸ كيلومتر است، كه ۵۷ كيلومتر نزديک تر است و زودتر به مقصد مى رسد. بعد از هرشى «ابواء» است كه قبر حضرت آمنه مادر پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا واقع است.[۵۷]
گستردگى جغرافياى غدير تا «هَرشى» در ۲۰ كيلومتر بعد از غدير ادامه مىيابد. اين نام همان كوهى است كه مىخواستند بر فراز آن نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را و در پاى آن نقشه قتل علىعليه السلام اجرا كنند! چه كسانى؟ همانان كه بعد از رحلتش خلافت را غصب كردند!
پس بياييد بعد از ديدار غدير سرى هم به قله هرشى بزنيم و خاطره تلخ آن شب را مرور كنيم. در تاريكى، اکثریت كاروان مجبورند كوه را دور بزنند چون اين گونه براى شتران آسانتر است، اما پيامبر صلى الله عليه و آله و عده اى ديگر از كوه بالا مىروند تا با عبور از قله آن در سوى ديگر كوه زودتر پايين آيند و راه نزديک شود.
چشمان نافذى همچون حذیفه مى خواهد كه ببيند چهارده نفر زودتر از پيامبر صلى الله عليه و آله سربالايى كوه را در پيش گرفته به سرعت سمت قله را نشانه رفته اند. كمى بعد، پيامبر صلى الله عليه و آله حركت مى كند و عده اى از قافله همراه مى شوند، ولى سربالايى تند كوه حركت شتران را كُند مى كند و قافله عقب مى ماند.
افسار شتر پيامبر صلى الله عليه و آله در دست حذيفه است و عمار از پشت سر شتر را راهنمايى مى كند و سريعتر به قله مى رسند. كسى جز پيامبر صلى الله عليه و آله نمى داند و نمىبيند كه در دو سوى گردنه چهارده نفر با شمشيرهاى آخته آماده اند و ظرف هاى پر از شن را در ابتداى سراشيبى نگه داشته اند تا با عبور شتر پيامبر صلى الله عليه و آله آن ها را رها كنند و با وحشت و سقوط شتر، جان پيامبر صلى الله عليه و آله به خطر افتد.
مسجد غدير
پس از واقعه غدير، مسجد غدير در کنار بركه و چشمه و درختان بر جاى ماند. مسجدى كه به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله ساخته شد. پيداست غدير خم به گونه اى جاى خود را در جغرافياى اسلام باز كرده كه ديگر ظالمان جرئت خراب كردن آن را نداشته اند و صفحات تاريخ همچنان حكايت از حفظ مسجد غدير دارد،
مسافران مکّه در ايام حج و غير آن از جاده اى عبور مى كردند كه غدير خم بر سر راهشان بود. در آنجا ياد آن روز بزرگ در دل ها زنده مى شد و در مسجد آن نمازى به جاى مى آوردند و در آب بركه سر و رويى صفا مى دادند و «من كنت مولاه فعلى مولاه» را زمزمه مى كردند.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: مسجد غدیر.
پانویس
- ↑ آنچه در اين عنوان آمده جمع بندى مطالب است كه از بُعد جغرافيايى مورد بررسى قرار گرفته است. لذا منابع يكجا در اين پاورقى ذكر شده، و تفاصيل مطالب و آدرس كامل تر هر يک در عناوين خود از كتاب هاى «اسرار غدير» و «ژرفاى غدير» و «چهارده قرن با غدير» و «غدير كجاست؟»: ص ۹ - ۳۴ آمده است. در اينجا براى مراجعه منابع زير معرفى مى شود: بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹ ؛ ج ۲۸ ص ۹۹ - ۱۱۱، ۱۸۶ و ج ۲۱ ص ۳۹۰،۳۸۷،۳۸۳،۳۸۰،۳۶۰ و ج ۳۷ ص ۲۱۹،۲۱۵،۲۰۹،۲۰۱،۱۹۵،۱۷۳،۱۶۷،۱۶۶،۱۶۲،۱۶۱،۱۵۸،۱۳۶،۱۳۵،۱۲۷،۱۲۰،۱۱۴،۱۱۳،۱۱۲،۱۱۱ و ج ۴۱ ص ۲۲۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۴،۳۰۱،۲۹۷،۲۰۵،۲۰۳،۲۰۱،۱۹۹،۱۹۵،۱۹۴،۱۶۷،۱۶۴،۱۴۴،۱۳۶،۱۳۴،۹۸،۹۷،۸۵،۸۰،۷۹،۷۵،۶۸،۶۵،۶۰،۵۷،۵۶،۵۰،۴۴،۴۲،۴۱،۳۹. الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱،۲۷۴،۲۷۱،۲۶۸،۵۸،۲۲،۱۰،۹. كتاب سليم: ص ۸۱۶،۷۳۰ .
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۷.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۷.
- ↑ اسرار غدير: ص ۴۱،۳۵. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵ و ج ۳۷ ص ۱۵۸،۱۱۱. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۵۹۳ . الغدير: ج ۱ ص ۲۶۸،۱۰.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۹ - ۳۵.
- ↑ چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۳ - ۱۵۷.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۵۰ - ۵۵. چهارده قرن با غدير: ص ۲۱۳. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۶.
- ↑ معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۵۱۰،۴۹۲،۳۶۸ . لسان العرب: ماده خمم و غدر. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹،۳۵۰ و ج ۳ ص ۱۵۹ و ج ۴ ص ۱۸۸ و ج ۶ ماده غدير. معجم معالم الحجاز: ج ۱ ص ۱۵۶. تاج العروس: ماده خمم، غدر. النهاية (ابن اثير): ماده خم. الروض المعطار: ص ۱۵۶. وفاء الوفاء: ج ۲ ص ۲۹۸. صفة جزيرة العرب: ص ۲۵۹.
- ↑ لسان العرب: ماده خم. النهاية: ماده خم.
- ↑ معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸. الروض المعطار: ص ۱۵۶.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ خلاصة الوفاء: ص ۲۲۹.
- ↑ خلاصة الوفاء: ص ۲۲۹.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۹۸.
- ↑ المراجعات: مراجعه ۵۴ .
- ↑ المراجعات: مراجعه ۵۴ .
- ↑ المراجعات: مراجعه ۵۴ .
- ↑ المراجعات: مراجعه ۵۴ .
- ↑ احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۷۳، به نقل از استجلاب (خطى): ص ۲۱.
- ↑ احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۴۶.
- ↑ معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ على طريق الهجرة: ص ۶۰ - ۶۷. معجم معالم الحجاز: ج ۳ ص ۱۵۹.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۸.
- ↑ الغدير: ج ۱ ص ۱۰.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۷،۴۶.
- ↑ الروض المعطار: ص ۱۵۶.
- ↑ معجم ما استُعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
- ↑ معجم ما استُعجم: ج ۳ ص ۹۵۴ - ۹۵۵.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۵،۴۴.
- ↑ معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۵۱۰،۴۹۲،۳۶۸ . لسان العرب: ماده خمم و غدر. معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹،۳۵۰ و ج ۳ ص ۱۵۹ و ج ۴ ص ۱۸۸ و ج ۶ ماده غدير. معجم معالم الحجاز: ج ۱ ص ۱۵۶. تاج العروس: ماده خمم، غدر. النهاية (ابن اثير): ماده خم. الروض المعطار: ص ۱۵۶. وفاء الوفاء: ج ۲ ص ۲۹۸. صفة جزيرة العرب: ص ۲۵۹.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۶،۴۵. اسرار غدير: ص ۴۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۶۹ .
- ↑ لسان العرب: ماده «خم».
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ لسان العرب: ماده «خمّ».
- ↑ القاموس المحيط: ماده «خم».
- ↑ آينه غدير در روايت شيعه و اهل سنت (صاعد اصفهانى - مهرپرور): ص ۳۳۳،۳۳۲.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۲.
- ↑ لسان العرب، تاج العروس، محيط المحيط، المعجم الوسيط: ماده غدر.
- ↑ تاج العروس: ماده «غدر».
- ↑ معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۳۱، ۳۲، ۵۹ -۶۱. اسرار غدير: ص ۳۵۱ - ۳۵۳. چهارده قرن با غدير: ص ۲۱۳،۲۱۲.
- ↑ مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى): ص ۶۳ .
- ↑ مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى): ص ۶۴ .
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۸.
- ↑ معجم ما استعجم: ج ۲ ص ۳۶۸.
- ↑ معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸.
- ↑ قاموس: ماده «خم».
- ↑ تاج العروس: ماده «خم». معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۸۹.
- ↑ غدير كجاست؟ : ص ۴۹.
- ↑ على طريق الهجرة: ص ۲۴۰ - ۲۴۲.